سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
براى رضایت چند لیبرال خودفروخته کاری نشود که انگار از مواضعمان ع
بسمه تعالی
براى رضایت چند لیبرال خودفروخته کاری نشود که انگار از مواضعمان عدول کرده‏ایم/ مراقب روى کار آمدن انقلابى‌نماها و به ظاهر عقلاى قوم باشید که جز ادعا هنری ندارند/ غرب تصور کرده اگر اسم حصر اقتصادى را بیاورد درجا میزنیم

 

گروه سیاسی- رجانیوز: «خمینی یک حقیقت همیشه زنده است» این تعبیر رهبر معظم انقلاب از بنیانگذار کبیر انقلاب است که شاید در وهله اول بیشتر یک وصف ادبی از امام راحل  به نظر برسد  اما حقیقت آن است که بازخوانی آراء، افکار و اندیشه های امام در هر دوره و زمانی نشان می دهد، خمینی به معنای واقعی کلمه یک حقیقت «همیشه زنده» بوده و هست و این را می توان در جملات تاریخی امام مشاهده کرد که برای هر عصر  و زمانی کاربرد دارد و گویا آن حرفها را برای همین امروز ما بیان کرده است.

به گزارش رجانیوز، حیات 11 ساله امام بعد از پیروزی انقلاب، با فراز و نشیب های متعددی مواجه بود اما دو سال پایانی عمر پر برکت ایشان مملو از انذارها و هشدارهای ایشان خطاب به آیندگان است که نمونه های بارز آن را می توان در پیام منشور روحانیت، پیام قطعنامه و وصیت نامه معظم له مشاهده کرد.

هشدارهایی که صراحت کم سابقه ای در آنها دیده می شود و امام نسبت به خطراتی که از سر انقلاب گذشت و خطراتی که در آینده هر لحظه ممکن است انقلاب و نظام را تهدید کند هشدار می دهد. جالب آنکه برخی از هشدارهای امام راحل بعد از همچنان 25 سال، آنقدر با جامعه امروز پیوند دارد که بازخوانی آنها فقط بهت و حیرت مخاطب و پی بردن به دور اندیشی این مرد بزرگ و الهی را سبب می شود، از این رو رجانیوز در سوم اسفندماه، همزمان با بیست و پنجمین سالگرد صدور پیام تاریخی امام خطاب به روحانیون که به «منشور روحانیت» معروف شده است، به بازخوانی این پیام تاریخی که سراسر پند و اندرز برای امروز ماست، می پردازد:

 

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

خدمت حضرات روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزه‏هاى علمیه و ائم? محترم جمعه و جماعات ـ دامت برکاتهم

 

خدمت حضرات روحانیون سراسر کشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسین گرام و طلاب عزیز حوزه‌هاى علمیه و ائمه‌ محترم جمعه و جماعات - دامت برکاتهم صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طیبه شهیدان خصوصاً شهداى عزیز حوزه ها و روحانیت.

درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهیدى که ارکان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونین خویش حمل نموده‌اند. سلام بر حماسه سازان همیشه‌ جاوید روحانیت که رساله علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته‌اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ناس از شمع حیاتشان گوهر شب‌چراغ ساخته‌اند.

افتخار و آفرین بر شهداى حوزه و روحانیت که در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال (1) تمنیات دنیا را از پاى حقیقت علم برگرفتند و سبک‌بالان به میهمانى عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده‌اند.

سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقه به پیش تاختند و براى قوم و ملت خود منذران(2) صادقى شدند که بند‌بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره‌پاره پیکرشان گواهى کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظارى نمى‌رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه مردم خود، اولین قربانی‌ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد.

آنان که حلقه ذکر عارفان و دعاى سحر مناجاتیان حوزه‌ها و روحانیت را درک کرده‌اند در خلسه حضورشان آرزویى جز شهادت ندیده‌اند و آنان از عطایاى حضرت حق در میهمانى خلوص و تقرب جز عطیه شهادت نخواسته‌اند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسیده‌اند. یکى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجاب‌ها مانده است و در خانه عمل و زندگى جز ورق و کتاب منیت نمى‌یابد و دیگرى در اول شب یلداى زندگى سینه سیاه هوس‌ها را دریده است و با سپیده سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است. و حال من غافل که هنوز از کتم(3) عدم‌ها به وجود نیامده‌ام، چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى کنم؟ من و امثال من از این قافله فقط بانگ جرسى مى‌شنویم، بگذارم و بگذرم.

تردیدى نیست که حوزه‌هاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهم‌ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی‌ها بوده‌اند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترویج نمایند. اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت - علیهم السلام - به خورد توده‌ها داده بودند.

جمع‌آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیره معصومین - علیهم السلام - و ثبت و تبویب(4) و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همه امکانات خود را به کار مى‌گرفتند، کار آسانى نبوده است که بحمداللّه امروز نتیجه آن زحمات را در آثار و کتب با برکتى همچون کتب اربعه (5) و کتاب‌هاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه ، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‌هاى متنوع علوم مشاهده مى‌کنیم.

اگر ما نام این‌همه زحمت و مرارت را جهاد فى سبیل اللّه نگذاریم، چه باید بگذاریم؟ در بعد خدمات علمى حوزه‌هاى علمیه سخن بسیار است که ذکر آن در این مختصر نمى‌گنجد. بحمداللّه حوزه‌ها از نظر منابع و شیوه‌هاى بحث و اجتهاد، غنى و داراى ابتکار است. تصور نمى‌کنم براى بررسى عمیق همه‌جانبه علوم اسلامى طریقه‌اى مناسب‌تر از شیوه علماى سلف یافت شود. تاریخ بیش از هزار ساله تحقیق و تتبع علماى راستین اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است.

 صدها سال است که روحانیت اسلام تکیه‌گاه محرومان بوده است، همیشه مستضعفان از کوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سیراب شده اند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان که بحق از جهاتى افضل از دماء شهیدان(6) است که بگذریم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارت ها و تلخی‌هایى متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارت‌ها و تبعیدها، زندان‌ها و اذیت و آزارها و زخم زبان‌ها، شهداى گران‌قدرى را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده‌اند.

شهداى روحانیت منحصر به شهداى مبارزه و جنگ در ایران نیستند، یقیناً رقم شهداى گمنام حوزه‌ها و روحانیت که در مسیر نشر معارف و احکام الهى به دست مزدوران و نامردمان، غریبانه جان باخته‌اند زیاد است. در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى ، علماى اسلام اولین کسانى بوده‌اند که بر تارک جبین‌شان خون و شهادت نقش بسته است. کدام انقلاب مردمى - اسلامى را سراغ کنیم که در آن حوزه و روحانیت پیش‌کسوت شهادت نبوده‌اند و بر بالاى دار نرفته‌اند و اجساد مطهرشان بر سنگ‌فرشهاى حوادث خونین به شهادت نایستاده است؟

در 15خرداد و در حوادث قبل و بعد از پیروزى، شهداى اولین، از کدام قشر بوده‌اند؟ خدا را سپاس مى‌گزاریم که از دیوارهاى فیضیه گرفته تا سلول‌هاى مخوف و انفرادى رژیم شاه و از کوچه و خیابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر کار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبهه‌ها و میادین مین، خون پاک شهداى حوزه و روحانیت افق فقاهت را گلگون کرده است و در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلى نیز رقم شهدا و جانبازان و مفقودین حوزه‌ها نسبت به قشرهاى دیگر زیادتر است. بیش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلى شهید شده‌اند و این رقم نشان مى‌دهد که روحانیت براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى ایران تا چه حد مهیا بوده است.

 امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سر تا سر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضى اشغالى به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکى به اصول اسلام ناب محمدى - صلى اللّه علیه و آله و سلم – رفته‌اند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهان‌خواران علیه یک روحانى پاک‌باخته است.

علماى «اصیل» اسلام هرگز زیر بار سرمایه‌داران و پول‌پرستان و خوانین نرفته‌اند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کرده‌اند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه‌داران در یک کاسه است. و خداوند کسانى را که این‌گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مى‌کنند، نمى‌بخشد. روحانیت متعهد، به خون سرمایه‌داران زالو‌صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت.

آن‌ها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده‌اند و پس از کسب مقامات علمى و معنوى نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستى و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگى کرده اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته‌اند. دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان براى کسب معارف مى‌کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده‌اند و با قناعت و بزرگ‌وارى زیستند.

در ترویج روحانیت و فقاهت نه زور سر نیزه بوده است، نه سرمایه پول‌پرستان و ثروت‌مندان، بلکه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است که مردم آنان را برگزیده‌اند. مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده‌ها برخورد احتیاط‌ آ‌میز کنند.

علماى راستین از بس که دروغ و فریب از جهان‌خواران دیده بودند، به هیچ چیزى اطمینان نمى‌کردند و ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهى حکم به منع استفاده از آنها را مى‌دادند. آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایى چون ایران وسایلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بى‌اعتبار کردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‌نمود؟ به هر حال خصوصیات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرت‌ها و مهم‌تر از همه احساس مسئولیت در برابر توده‌ها، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اینکه روحانیت با کمى امکانات، تفکر اسلام ناب را بر سرزمین افکار و اندیشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شکوفه نشسته است. راستى اگر کسى فکر کند که استعمار، روحانیت را با این‌همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمى‌کند، ساده‌اندیشى نیست؟

 

گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى‌دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز، ضربات روحانیت ناآگاه و آگاه وابسته، به مراتب کاری‌تر از اغیار بوده و هست. در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‌خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‌شنیدى که شاه شیعه است! عده‌اى مقدس‌نماى واپسگرا همه چیز را حرام مى‌دانستند و هیچ‌کس قدرت این را نداشت که در مقابل آن‌ها قد علم کند. خون دلى که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌هاى دیگران نخورده است.

وقتى شعار جدایى دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احکام فردى و عبادى شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست «و» حکومت دخالت نماید، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‌اى زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه مى‌رفت متدین‌تر بود. یاد‌گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به‌شمار مى‌رفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‌اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه مى‌گفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‌یافت، وضع روحانیت و حوزه‌ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‌شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‌ها را حفظ نمود.

علماى دین باور در همین حوزه‌ها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا کردند. قیام بزرگ اسلامى‌مان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزه‌ها به هر دو تفکر آمیخته‌اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه‌هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده‌لوحان بی‌سواد، عده اى کمر همت بسته‌اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‌اند.

اوضاع مثل امروز نبود، هر کس صددر‌صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهاى مقدس‌نماها از میدان به ‌در مى‌رفت، ترویج تفکر شاه سایه خداست و یا با گوشت و پوست نمى‌توان در مقابل توپ و تانک ایستاد و این‌که ما مکلف به جهاد و مبارزه نیستیم و یا جواب خون مقتولین را چه کسى مى‌دهد و از همه شکننده‌تر، شعار گمراه‌کننده حکومت قبل از ظهور امام زمان - علیه السلام - باطل است و هزاران إن قُلت دیگر، مشکلات بزرگ و جان‌فرسایى بودند که نمى‌شد با نصیحت و مبارزه منفى و تبلیغات جلوى آنها را گرفت، تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود که خداوند وسیله‌اش را آماده نمود.

علما و روحانیت متعهد سینه را براى مقابله با هر تیر زهرآگینى که به طرف اسلام شلیک مى‌شد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه در عاشوراى 15 خرداد رقم خورد. در 15خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مى‌نمود. بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس‌مآبى و تحجر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‌سوخت و مى‌درید. در آن زمان روزى نبود که حادثه‌اى نباشد، ایادى پنهان و آشکار آمریکا و شاه به شایعات و تهمت‌ها متوسل شدند حتى نسبت تارک الصلوة و کمونیست و عامل انگلیس به افرادى که هدایت مبارزه را به عهده داشتند، مى‌دادند.

واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت خون مى‌گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوى مى‌خواهند ریشه دیانت و اسلام را برکنند و عده‌اى روحانى مقدس‌نماى ناآگاه یا بازی‌خورده و عده‌اى وابسته که چهره‌شان بعد از پیروزى روشن گشت، مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى‌نمودند. آن‌قدر که اسلام از این مقدسین روحانى‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین - علیه السلام - که در تاریخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم.

دسته‌اى دیگر از روحانى‌نماهایى که قبل از انقلاب، دین را از سیاست جدا مى‌دانستند و سر به آستانه دربار مى‌ساییدند، یک‌مرتبه متدین شده و به روحانیون عزیز و شریفى که براى اسلام آن‌همه زجر و آوارگى و زندان و تبعید کشیدند تهمت وهابیت و بدتر از وهابیت زدند. دیروز مقدس‌نماهاى بی‌شعور مى‌گفتند دین از سیاست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مى‌گویند مسئولین نظام کمونیست شده‌اند! تا دیروز مشروب‌فروشى و فساد و فحشاء و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان -ارواحنا فداه - را مفید و راه‌گشا مى‌دانستند، امروز از اینکه در گوشه‌اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ مى‌دهد، فریاد وا اسلاما سر مى‌دهند!

دیروز حجتیه‌ایها (10) مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی‌تر از انقلابیون شده‌اند! ولایتی‌هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‌اند، و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‌اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‌خورند!

با این‌که در کشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش‌سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مى‌شود، فوراً باندها فریاد مى‌زنند که چه نشسته‌اید، جمهورى اسلامى مى‌خواهد آبروى روحانیت را ببرد. اگر احیاناً کسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مى‌کنند که نظام به روحانیت امتیاز بی‌جا مى‌دهد.

 اولین وظیفه شرعى و الهى آن است که اتحاد و یک‌پارچگى طلاب و روحانیت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابى چنین هایل.

 امروز هیچ دلیل شرعى و عقلى وجود ندارد که اختلاف سلیقه‌ها و برداشت‌ها و حتى ضعف مدیریت‌ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممکن است هر کس در فضاى ذهن و ایده‌هاى خود نسبت به عملکردها و مدیریت‌ها و سلیقه‌هاى دیگران و مسئولین انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرت‌ها که همه مشکلات و نارسایی‌ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف کند و خداى ناکرده همه ضعف‌ها و مشکلات به حساب مدیریت و مسئولین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصارطلبى گردد که این عمل کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسئولین نظام را از بین مى‌برد و زمینه را براى ورود بى‌تفاوتها و بى‌دردها به صحنه انقلاب آماده مى‌کند.

من امروز بر این عقیده‌ام که مقتدرترین افراد در مصاف با آن‌همه توطئه‌ها و خصومت‌ها و جنگ‌افروزیهایى که در جهان علیه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقیت بیشترى از افراد موجود به دست مى‌آوردند.

در یک تحلیل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصاً از حوادث ده سال پس از پیروزى باید عرض کنم که انقلاب اسلامى ایران در اکثر اهداف و زمینه‌ها موفق بوده است و به یارى خداوند بزرگ در هیچ زمینه‌اى مغلوب و شکست خورده نیستیم، 

ما شعار سرنگونى رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‌ایم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‌ایم، ما شعار مرگ بر آمریکا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخیر لانه فساد و جاسوسى آمریکا تماشا کرده‌ایم، ما همه شعارهای‌مان را با عمل محک زده‌ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادى به وجود آمده است که مجبور شده‌ایم روش‌ها و تاکتیک‌ها را عوض نماییم. ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟من به طلاب عزیز هشدار مى‌دهم که علاوه بر این‌که باید مواظب القائات روحانى‌نماها و مقدس‌مآبها باشند، از تجربه تلخ روى کار آمدن انقلابى‌نماها و به ظاهر عقلاى قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکرده‌اند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی‌هاى بی‌مورد و ساده‌اندیشی‌ها سبب مراجعت آنان به پست‌هاى کلیدى و سرنوشت‌ساز نظام شود.

من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مى‌کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمّه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته‌اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن، به راحتى از میان نمى‌رود؛ گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى آمریکاى جهان‌خوار قناعت نمى‌کنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند.

امروز هیچ تأسفى نمى‌خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‌اند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه‌ها و لیبرال‌ها مى خوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلب‌کارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر آمریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مى‌کنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‌اید؟ چرا لانه جاسوسى را اشغال کرده‌ایم و صدها چراى دیگر.

و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تاثیر ترحمهاى بی‌جا و بی‌مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه‌اى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سئوال بروند. من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمى دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مى‌برند، من به آن‌هایى که دستشان به رادیو - تلویزیون و مطبوعات مى‌رسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مى‌زنند صریحاً اعلام مى‌کنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بى پناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى آمریکا و شوروى را در تمام زمینه‌ها کوتاه مى‌کنم و اطمینان کامل دارم که تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند که علاوه بر ده‌ها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نیز در راهپیمایى 22 بهمن حقیقت آمادگى کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند که تا کجا حاضر به فداکارى‌اند.

من در این‌جا خود را شرمنده و کوچک‌تر از آن مى دانم که زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم این‌همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مى‌کنند سفارش و نصیحت مى‌کنم که در گفتار و کلمات و نوشته‌ها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشت‌ها و تصورات نابه‌جاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند.

مسئله دیگر این‌که امروز مقابله و تجزیه روحانیت انقلابى به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز براى اختلاف‌افکنى میان روحانیون آماده شده‌اند. غفلت از آن، همه چیز را برباد مى‌دهد. حال اختلاف به هر شکلى باشد، بدبینى شدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندى فقه سنتى و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمى‌توان پیش‌بینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانى‌نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مى‌دهد.

إن‌شاءالله در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقه‌ها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزه هاى علمیه بوده‌اند - نعوذباللّه - به اسلام و انقلاب و مردم پشت کرده‌اند؟ مگر همان‌ها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همان‌ها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده این‌ها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى‌نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزه‌ها حاکم نمى‌کنند؟ و یا آن‌ها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خورده‌اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شده‌اند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‌اند مى‌توانند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟

 

جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک‌خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرح‌ها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى‌عرضه و فرصت‌طلب و نِق‌زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آماده‌تر کنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر مى‌کنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین - علیهم السلام.

اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً تبلیغاتى که علیه روحانیت انجام مى‌پذیرد به منظور نابودى روحانیت انقلاب است، ایادى شیطان در تنگناها و سختی‌ها به سراغ مردم مى‌روند که بگویند روحانیت مسبب مشکلات و نارسایی‌هاست، آن هم کدام روحانى، روحانى بى‌درد و بى‌مسئولیت نه، بلکه روحانیتى که در همه حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است. کسى مدعى آن نیست که مردم و پابرهنه‌ها مشکلى ندارند و همه امکانات در اختیار مردم است. مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مى‌شود و کمبودها و نیازها رخ مى‌نماید ولى من با یقین شهادت مى‌دهم که اگر افرادى غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر آمریکا و جهان‌خواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چیزى برایمان نمانده بود.

لازم به یادآورى است که ذکر شمه اى از وقایع انقلاب و روحانیت به معناى آن نیست که طلاب و روحانیون عزیز در فرداى این نوشته حرکت تند و انقلابى بنمایند بلکه هدف، علم و آگاهى به نکته‌هاست که در انتخاب مسیر با بصیرت حرکت کنند و خطرها و گذرها و کمینگاه‌ها را بهتر بشناسند.

ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتى حرکت نماییم که إن‌شاءالله تمام رگه‌هاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود. استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادى را به میان بیاورد ما درجا مى‌زنیم و از اجراى حکم خداوند بزرگ صرف‌نظر مى‌نماییم. خیلى جالب و شگفت‌انگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتى یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحه‌دار مى‌کند عده‌اى در رابطه با آن شهید مى‌شوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حکم و عدالت به میان مى‌آید، نوحه رأفت و انسان‌دوستى سر مى‌دهند.

ما کینه دنیاى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکته‌ها به دست مى‌آوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامى و ضدارزشى است که بنگاه‌هاى صهیونیستى و انگلیس و آمریکا به راه انداخته‌اند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار داده‌اند. البته باید ببینیم که بعض دولت‌ها و حکومت‌هاى اسلامى چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد مى کنند. اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهاى خطرناک و قلم به دستان اَجیر‌شده در آستین فراوان دارد.

ضرورتى نیست که در چنین شرایطى ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه‌مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینى خود ساکت و آرام مى‌گذریم.

آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل مى‌کنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى کرده‌ایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقع‌گرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مى‌کنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مى‌گذارند. این یک نمونه است که خدا مى‌خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانى در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استکبار و بربریّت چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینه‌اش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده‌اندیشى به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بى‌تجربگى نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهان‌خواران به نابودى اسلام و مسلمین است و الاّ مسئله فردى سلمان رشدى آن‌قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‌ها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.

امیدوارم از نصایح و تذکرات مشفقانه این پدر پیر و این خدمت‌گزار حقیر خود، دل‌گیر نشده باشید و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسیه و با دلهاى منور خود برایم دعا و طلب مغفرت نمایید. من هم از یاد و دعاى خیر براى روحانیت اصیل و حوزه‌هاى علمى غفلت نمى‌کنم. خداوندا! توان علماء و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا! حوزه‌هاى علمیه ، این سنگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پا برجا بدار. خداوندا! شهداى روحانیت و حوزه‌ها را از نعم بی‌کران و رزق حضور خویش بهره‌مند فرما. خداوندا! به جانبازانشان شفا مرحمت کن و به خانواده‌هاى شهداشان صبر و اجر مرحمت فرما. مفقودین و اسراشان را هر چه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا! ارزش خدمت و خدمت‌گزارى به دین خود و به مردم را در دل و دیدگان ما افزون و جاودانه نما. إنّک ولىّ النِّعم. والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته .


+ نوشته شـــده در شنبه 92/12/3ساعــت 4:29 عصر تــوسط عباس | نظر