سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ارسال به دوستان توکّل؛ لوازم و موانع آن در روایات مسئله توکّل به
بسمه تعالی
توکّل؛ لوازم و موانع آن در روایات

مسئله توکّل به عنوان حقیقتى انکارناپذیر در زندگى انسان به معناى اعتماد به خدا و تفویض امور به اوست و با توجه به روایات، داراى موانع و لوازمى است.

خبرگزاری فارس: توکّل؛ لوازم و موانع آن در روایات

چکیده

در این پژوهش پس از جست وجو در روایات پیرامون موضوع توکّل و جمع بندى، طبقه بندى، ویرایش اطلاعات و با استفاده از روش تحلیلى ـ توصیفى این مطلب ثابت مى شود که توکّل به خدا مسئله اى است که روایات بر آن مهر تأیید و تأکید زده اند. در روایات، تلاش و دوستى اهل بیت علیهم السلام به عنوان لوازم توکّل، و تعویذ و تطیّر به عنوان موانع تحقق این امر، مطرح شده است. در این پژوهش در کنار بررسى لوازم و موانع روایى توکّل، رابطه توکّل با مسئله اعتماد به نفس مورد بررسى و توجه قرار گرفته است.
استفاده از تعویذهاى شرعى و توکّل در کنار هم مورد تأکید است و مى توان توکّل را جایگزین تطیّر نمود. لازمه توکّل، تلاش است و این دو مکمّل یکدیگرند. حب ائمه اطهار علیهم السلام از ملزومات توکّل مى باشد. اعتماد به نفس در کنار اعتماد به خدا و بندگى او معنا پیدا مى کند و در کنار توکّل قرار مى گیرد.

کلیدواژه ها: توکّل، لوازم، موانع، اعتماد به نفس، قرآن، حدیث.

مقدّمه

توکّل به خدا یعنى: واگذارى همه امور به خدا و بى نیازى از غیر به همراه تلاش و کوشش فردى. با توجه به روایات، توکّل سعى و تلاش کردن و خدا را به عنوان تکیه گاه برگزیدن معنا شده است. حقیقت توکّل، اعتماد به خدا و تفویض امور به او و اطاعت خدا و ترک معصیت او مى باشد (طبرسى، 1372، ج 5، ص 259؛ ابوالفتوح رازى، 1408ق، ج 5، ص 128؛ قتال نیشابورى، 1357، ج 2، ص 426). آن گاه که انسان بر خداى سبحان توکّل کند، همواره غالب است و هیچ سببى نمى تواند بر او غلبه کند.

تاکنون تنها یک مقاله در رابطه با موانع توکّل نوشته شده است. در این مقاله که در نشریه مکتب اسلام توسط حسینى حقانى زنجانى به رشته تحریر درآمده، تکیه بر غیر خدا به عنوان مانع توکّل معرفى گردیده است.

مقاله حاضر با استفاده از روش تحلیلى ـ توصیفى، به ذکر ادلّه روایى پیرامون لوازم و موانع توکّل پرداخته و با استفاده از قرآن و کتب حدیثى، مطالب را مورد تحلیل و طبقه بندى قرار داده است. منابع قرآنى و حدیثى درجه اول، ازجمله تفسیر المیزان، اصول کافى و بحارالانوار در اولویت قرار گرفته است. تعویذ به معناى قرائت دعا و آویختن حرز به منظور حفاظت از موجودات و اشیاست و تطیّر به معناى آنچه از فال بد ناشى مى شود. براساس روایات، این دو مورد از موانع توکّل به شمار مى روند. اعتماد به نفس به معناى ارزش نفس و تکیه بر کرامت فردى است. این ویژگى که خاص انسان است، او را از سایرین متمایز مى گرداند. با بررسى روایات پیرامون لوازم و موانع توکّل، این مطلب اثبات مى شود که تعویذ و تطیّر دو مانع توکّل به شمار مى روند و تلاش و دوستى اهل بیت علیهم السلام از لوازم توکّل مى باشند. همچنین ارتباط مسئله اعتماد به نفس و بحث توکّل بررسى شده است.

سؤال اصلى تحقیق حاضر این است: براساس روایات، لوازم و موانع توکّل کدامند؟

سؤالات فرعى نیز عبارتند از: 1. کدام نوع تعویذ از موانع توکل به شمار مى رود؟ 2. چرا برخى تعویذها از موانع توکّل مى باشد؟ 3. چرا تطیّر از موانع توکّل مى باشد؟ 4. چرا تلاش براساس روایات از لوازم توکّل مى باشد؟

تعویذ

تعویذ در لغت به معناى دعایى است که براى رفع بلا و دفع چشم زخم به گردن یا بازو بندند. تعویذ در لغت به معناى پناه بردن، پناه دادن و در امان نگاه داشتن و در اصطلاح، به معناى دعا خواندن و حرز آویختن بر آدمیان، جانوران یا اشیا براى محافظت از آنهاست (ابن منظور، 1414ق؛ حسینى زبیدى، 1414ق، ذیل عوذ). در گذشته، به ویژه در میان اعراب، به هنگام ناامیدشدن از روش هاى معمول درمان، بر زخم ها آهن گداخته قرار مى دادند و یا براى پیش گیرى از چشم زخم اذکارى را بر گردن یا دست افراد مى آویختند که حدیث زیر ظاهرا هر دو را منافى توکّل دانسته است. چون توکّل یعنى تکیه بر قدرت خدا همراه با در نظرگرفتن اسباب، نه تکیه بر اسباب ظاهرى و نادیده گرفتن قدرت خدا؛ و با این تحلیل، تعویذهاى غیرمأثوره و صادر نشده از جانب معصوم مانع توکّل است.

النَّبِىِ ـ صلوات اللّه علیه ـ قَالَ: لَنْ یتَوَکَّلَ مَنِ اکْتَوَى أَوِ اسْتَرْقَى (ابى جمهور احسائى، 1405ق، ج 1، ص 75؛ نورى، 1408ق، ج 16، ص 438)؛ هرکه خود را داغ نهد یا تعویذ بندد، از توکّل بى بهره است. البته در اسلام تعویذهاى شرعى نیز وجود دارد و در این حدیث، انسان به جاى توسل به تعویذ غیرشرعى، تشویق به توکّل شده است. در سیره ائمّه اطهار علیهم السلام در رابطه با تعویذ سخنانى ذکر شده، درحالى که این بزرگواران، خود، مظهر توکّل اند.

مرحوم شیخ عباس قمى در حاشیه مفاتیح الجنان حرزهایى را که ائمّه هدى علیهم السلام استفاده مى کردند آورده است. در ذکر بعضى احراز و ادعیه موجزه، چندین حرز مثل حرز حضرت فاطمه علیهاالسلام، امام زین العابدین، امام صادق، حضرت کاظم، حضرت رضا، حضرت جواد، حضرت هادى، امام عسکرى و حضرت حجت علیهم السلام وجود دارد. حرز امام جواد علیه السلام و یا انگشتر حاوى حرز آن حضرت بنابر آنچه در روایت آن آمده است، به جهت حفظ از بلاها و بدى ها و هرچه که انسان از آن مى ترسد، ازجمله چشم زخم، مى تواند مفید باشد، گرچه در خصوص چشم زخم در روایت اشاره مستقیم نشده است (مجلسى، 1403ق، ج 50، ص 98). در خصوص انگشتر عقیق هم روایاتى وارد شده که انسان را از بلاها و هرگونه بدى حفظ مى کند (حرّعاملى، 1409ق، ج 5، ص 89ـ90). در سیره ائمّه اطهار علیهم السلام آمده است که آن حضرات دعایى را مى نوشتند و در عین اینکه آن را مى خواندند، نزد خود مى گذاشتند. حتى گفته شده امام رضا علیه السلام دعایى را در یقه خود گذاشته بودند، که به حرز امام رضا علیه السلام مشهور است. در دسته اى از روایات نیز آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دو فرزندش حسن و حسین علیهماالسلام را با همان عباراتى تعویذ مى کردند که ابراهیم، دو پسرش اسماعیل و اسحاق و موسى دو پسرِ هارون را تعویذ مى کردند (فخررازى، 1415ق، ج 32، ص 189ـ190؛ مجلسى، 1403ق، ج60، ص 6). در کتب حدیثى شیعه، تعاویذ بسیارى از قول پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهو ائمّه اطهار علیهم السلام نقل شده است. علّامه مجلسى در بحارالانوار، هفده باب (36ـ52) را به عوذات و حرزهاى منسوب به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، همسران ایشان، حضرت فاطمه علیهاالسلامو امامان شیعه علیهم السلام اختصاص داده است. نگه دارى قرآن در نزد خود، نوعى وسیله دفع فتنه است و یک نوع حرز به حساب مى آید. بر همین اساس، قدیمى ها قرآن هاى بسیار کوچک را در محفظه اى که آب به آن نرسد قرار مى دادند و به گردن کودکانشان مى آویختند. دعا و قرآن، هم خواندش خوب است و هم نگه دارى آن، ولى این خطوطى که به نام دعا به افراد مى دهند، اصلاً مورد اطمینان نیست. برخى سوره هاى قرآن، به ویژه فاتحه و یس و برخى آیات ازجمله آیه الکرسى (بقره: 255ـ256) و آیه العرش (توبه: 129) نیز بنا بر احادیث و کتاب هایى که در ادبیات اسلامى، به خواص الآیات، خواص القرآن و فضائل القرآن، معروفند براى تهیه تعاویذ و گاه افسون ها و برخى طلسمات، مناسب دانسته شده اند.

به طور کلى، آیات، ادعیه، اذکار و اورادى که براى این گونه استفاده ها توصیه شده، ذیلِ عناوینِ موردِ انتقاد و تحریمِ تعالیمِ اسلام، مثل سحر و طلسم و جز آنها نیامده، بلکه عمدتا تحت نام ادعیه، عوذات و در منابع شیعه به ویژه با عنوان احراز یا اَحْرُز طبقه بندى و نقل شده اند. از میان انبوه کتاب هایى که در این زمینه موردِ استفاده دعانویسان و تهیه کنندگان تعاویذ بوده است مى توان به مجمع الدعوات مولاعبدالمطلب بن غیاث الدین محمد و مهج الدعوات ابن طاووس اشاره کرد. در مجموع، در اسلام توصیه شده است که توجه و اعتماد خود را بر قدرت و لطف الهى بیشتر کنید و در عین حال، حرزها و تعویذهاى مأثوره از جانب معصومان علیهم السلام نیز مورد تأکید مى باشد و اهمیت و جایگاه توکّل نباید منجر به از بین رفتن ارزش و جایگاه تعویذهاى شرعى شود و ائمّه هدى علیهم السلام از هر دو توأمان استفاده مى کردند. پس بهترین راه استفاده از هر دو در کنار یکدیگراست.

تطیّر

یکى دیگر از موانع توکّل، تطیّر است. قرآن در آیات متعددى، تطیّر مشرکان و کفار را در برابر دعوت فرستادگان الهى قرار داده که ازجمله آنها مى توان به آیات 47 سوره نمل و 131 سوره اعراف اشاره کرد. خلاصه اینکه خداوند در آیه 19 سوره یس، به فال بد زنندگان مى فرماید: طائر شما از خود شماست، اگر درست بیندیشید. در آیه 53 سوره انفال نیز این نکته را تأکید مى کند. در حدیث زیر به بررسى تطیّر پرداخته شده است: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: الطِّیرَه شِرکٌ و ما مِنّا إلاّ وَ لکنَّ اللّه َیذهِبُهُ بِالتَّوکُّلِ (ابن حنبل، بى تا، ج 1، ص 438؛ مجلسى ،1403ق، ج 55، ص 322؛ همان، ج 11، ص 392؛ ابن شعبه حرّانى، 1363، ص 50؛ کلینى، 1429ق، ج 15،ص266)؛ فال بد زدن [نوعى ]شرک است و هیچ فردى از ما نیست مگر [اینکه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود] اما خداوند، باتوکّل کردن [او]، آن را از بین مى برد.

فال بد زدن نوعى شرک به خداست. در روایت فوق، نبى اکرم صلى الله علیه و آلهطیره را با یکتاپرستى واقعى متضاد مى داند؛ زیرا کسى که ـ مثلاً ـ پرنده یا چیز دیگرى را به فال بد مى گیرد و آن را در سرنوشت خود مؤثر مى داند، براى خداوند شریک قرار داده است. همچنین امیرالمؤمنین على علیه السلام در حدیثى، ترک فال بد زدن را انتخاب درست معرفى کرده است: اَلْخِیرَه فى تَرْکِ الطَّیرَه (ابن ابى الحدید، 1404ق، ج 10، ص 73)؛ انتخاب درست آن است که طیره را ترک کنى.

الطّیره به کسر طاء و فتح یاء و سکون راء به معناى آنچه از فال بد ناشى مى شود، است. اصل طیره از طیر به معناى پرنده گرفته شده است؛ زیرا بیشتر فال هاى بد اعراب مخصوص کلاغ بوده است و معتقد بودند کلاغ آنها را از مقاصدشان باز داشته است. پس دین این عمل آنها را نفى کرده و همان گونه که ذکر گردید، روایت شده که فال بد زدن شرک است و باعث از بین رفتن توکّل مى شود. اصل آن است که آنچه در باب تطیّر گفته شده است، افراد را از رسیدن به مقاصدشان بازمى دارد. پس شرع تطیّر را نفى کرده و ذکر شده که هیچ تأثیرى در سرنوشت افراد ندارد و سپس حدیث فوق با مضمون شرک بودن تطیّر نقل شد؛ زیرا افراد معتقد بودند که تطیّر ضررى را از آنها دور مى سازد و زمانى که این عمل را مرتکب مى شدند گویا چیزى را براى خدا شریک قرار مى دادند؛ بنابراین، تطیّر شرک است. منظور این حدیث، تأثیرپذیرى یا عدم تأثیرپذیرى آنچه نفس آن را شوم مى داند، است و احادیث این گونه نقل کرده اند که فقط تطیّر با تحت تأثیر قرار گرفتن نفس از آن و عدم توکّل بر خدا تأثیرگذار مى شود (کلینى، 1429ق، ج 15، ص 247).

تطیّر مانع توکّل است: برخى معتقدند که حدیث اول مقطوع است و مستثناى آن، یعنى مستثناى الّا ذکر نشده است و عارى از تطیّر است و به خاطر اختصار و اعتماد بر فهم شنونده حذف شده است (مجلسى، 1404ق، ج 26، ص 100). حدیث اول که نقل مى کند: خدا تطیّر را با توکّل از بین مى برد، معنایش این است که وقتى عارضه تطیّر بر ذهن انسان خطور مى کند، باید بر خدا توکّل کند، درحالى که به آن فکر عمل نکرده است.

توکّل به خدا، فال بد را جبران مى کند: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: کَفَّارَه الطِّیرَه التَّوَکُّلُ (مجلسى، 1403ق، ج 55، ص 322؛ کلینى، 1429ق، ج 8، ص 198؛ حرّعاملى، 1409ق، ج 11، ص 362)؛ با توکّل به خدا، فال بد را جبران کنید. همچنین در نهج البلاغه مى خوانیم: الطِّیرَه لَیسَتْ بِحَق (ابن ابى الحدید، 1404ق، ج 19، ص 372)؛ فال بد گرفتن امرى به حق نیست. حضرت در این کلمه قصار، ابتدا مى فرماید: سحر حق است؛ یعنى سحر وجود دارد و اگر عمل سحر انجام شود اثر خود را دارد، ولى طیره حقیقتا وجود ندارد. شاید به این دلیل باشد که طیره با بدگمانى و انتظار بلا همراه است. انسانى که به فضل خداوند امیدوار باشد، در مسیر خیر گام برمى دارد و با قطع امید، تبهکار مى شود. انسان یکتاپرست اگر به بدیها یا خوشى هاى امرى مى اندیشد، باز هم آن را از خدا مى داند و هیچ گاه پیشاپیش چیزى را بد و زشت نمى پندارد و هرگز فال بد نمى زند. موحد اعتقاد دارد که آنچه اراده الهى به آن تعلق گرفته است، واقع مى شود. به طور کلى، اگر انسان علل حوادث را به ذات پاک خداوند که طبق حکمتش همه چیز را روى حساب انجام مى دهد، بازگرداند و از نظر سلسله علت و معلول طبیعى بر علم تکیه کند، مشکلى ندارد، وگرنه مجبور است یک سلسله علل بى اساس براى امور جست وجو کند.

علاج تطیّر، بى اعتنایى است: در حدیثى، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: إِذَا تَطَیرْتَ فَامْض (نهج الفصاحه، 1363، ص 416)؛ هر جا فال بد زدى آن را نادیده بگیر و کار خود را دنبال کن. نقطه مقابل تطیّر، تفأل است که به آن سفارش شده است. ائمّه اطهار علیهم السلام تنها راه علاج تطیّر را بى اعتنایى مى دانند. البته این در صورتى است که کسى بتواند بى اعتنا باشد. در غیر این صورت، انسان باید با خواندن قرآن و دعا و دادن صدقه به خدا پناه ببرد تا بتواند کارهایش را انجام دهد.

بنابراین، در فرهنگ اسلامى، فال بد حقیقت ندارد و اثرى بر آن مترتب نیست و باید از آن دورى کرد؛ اما فال خوب زدن بدین لحاظ که مایه امیدوارى، حرکت و حسن ظن به آینده است کار شایسته اى به شمار مى آید.

تلاش

یکى از الزامات توکّل، تلاش است؛ چراکه این باور نقش مهمى در مشخص شدن توکّل دارد. در اینجا با توجه به روایات، این موضوع را مورد بحث قرار مى دهیم. انسان متوکّل در کنار تلاش، روزى خود را نزد خدا مى داند، ولى انسان غیرمتوکّل این گونه نیست.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله عده اى را مشاهده فرمودند که کشاورزى نمى کردند. به آنها فرمودند: شما چه کاره اید؟ عرض کردند: ما توکّل کنندگانیم. فرمودند: نه، شما سر بار [دیگران ]هستید (نورى، 1408ق، ج 11، ص 217).

چون آیه و هرکه از خدا پروا کند خداوند براى او راه خروجى قرار مى دهد و او را از جایى که گمان نمى برد روزى مى دهدنازل شد،عده اى ازصحابه درخانه هاى خودنشستند و به عبادت پرداختند؛ چون مطمئن شدند که خداوند روزى ایشان را تضمین کرده است. پیامبر صلى الله علیه و آله از این ماجرا باخبر شد و بر کار آنان خرده گرفت و فرمود: من نفرت دارم از مردى که کار و کسب را رها سازد و دهان خود را به سوى پروردگارش باز کند و بگوید: خدایا! روزى ام ده (ابى جمهور احسائى، 1405ق، ج 2، ص 108؛ صدوق، 1413ق، ج 3، ص 192؛ نورى، 1408ق، ج 13، ص 15).

امیرالمؤمنین على علیه السلام به عده اى که در حین سلامت و تندرستى در گوشه مسجد نشسته بودند فرمود: شما کیستید؟ عرض کردند: ما توکّل کنندگانیم. حضرت فرمود: نه، بلکه شما سر بار دیگرانید. اگر به راستى توکّل کننده هستید، توکّلتان شما را به کجا رسانده است؟ عرض کردند: اگر چیزى بیابیم مى خوریم و اگر هم نیابیم صبر مى کنیم. حضرت فرمود: سگ هاى ما نیز همین کار را مى کنند! عرض کردند: پس چه کنیم؟ فرمود: همان کارى که ما مى کنیم. عرض کردند: شما چه مى کنى؟ فرمود: اگر چیزى بیابیم مى بخشیم و اگر نیابیم شکر مى گوییم (نورى، 1405ق، ج 11، ص 220).

توکل معنایى متضاد با تنبلى براساس فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام دارد. در حدیث مزبور عمل افراد بیکار و معتکف در مسجد معادل عمل سگ ها شمرده شده؛ زیرا این افراد به جاى کار کردن منتظر روزى از جانب خداوند هستند و در برابر عدم برخوردارى از روزى به جاى تلاش بیشتر صبر مى کنند. بنابراین، توکلشان بى نتیجه است. امیرالمؤمنین علیه السلام به نکته ظریفى اشاره کردند که اگر انسان مؤمن در حین تلاش چیزى کسب کند بهتر است در حد آن توان مال را در راه خدا ببخشد و اگر چیزى به دست نیاورد و تلاشش بدون نتیجه باقى ماند باید خداوند را شکر کند. پس براساس بیانات امیرالمؤمنین علیه السلام فرد متوکل بدون تلاش سربار دیگران به شمار مى رود.

امام صادق علیه السلام مى فرماید: لا تَدَعْ طَلَبَ الرِّزقِ مِن حِلِّهِ فإنّهُ أعوَنُ لَک على دِینِکَ و اعقِلْ راحِلَتَکَ و تَوَکَّلْ (بروجردى، 1386، ج 22، ص 80؛ حرّعاملى، 1414ق، ج 6، ص 14؛ مفید، 1404ق، ص 172؛ طوسى، 1413ق، ص 193)؛ به دست آوردن روزى حلال را رها مکن؛ زیرا روزى حلال تو را در دینت بیشتر کمک مى کند، زانوى اشترت را ببند و آن گاه توکّل کن.

آن حضرت همچنین فرمودند: وقتى آیه "و هرکه از خدا پروا کند خداوند براى او راه خروجى قرار مى دهد و از جایى که گمان نمى برد روزى اش مى دهد" نازل شد، عده اى از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله درها را به روى خود بستند و به عبادت پرداختند و گفتند: [روزى ]ما را ضمانت کردند. این خبر به گوش پیامبر صلى الله علیه و آلهرسید. حضرت در پى آنان فرستاد و فرمود: چه چیز شما را وا داشت که چنین بکنید؟ عرض کردند: اى رسول خدا! روزى ما تضمین شده، ازاین رو، به عبادت روى آورده ایم. پیامبر صلى الله علیه و آلهفرمود: بدانید که هر کس چنین کند، دعایش مستجاب نمى شود. دنبال کسب و کار بروید (کلینى، 1429ق، ج 5، ص 84؛ صدوق، 1413ق، ج 3، ص 192؛ طوسى، 1407ق، ج 6، ص 323؛ مجلسى، 1406ق، ج 10، ص 258).

مردى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد، پس گفت: اى فرستاده خدا! شترم را ببندم و به خدا توکّل کنم یا رهایش بگذارم و توکّل کنم؟ ایشان فرمود: با توکّل زانوى شترت را ببند (صدوق، 1389ق، ص 362؛ طبرسى، 1344، ص 319).

این احادیث اشاره به این مطلب دارد که توکّل منافى سعى و تلاش نیست و درواقع، این احادیث در پاسخ به کسانى آمده است که توکّل را بى خیال نشستن مى دانند و تلاش نمى کنند. پس این احادیث، اشاره به توکّل همراه با کار و تلاش دارد. اولیاى الهى همواره کسانى را که بدون کار و تلاش منتظر روزى خدا بودند، نصیحت به تلاش و توکّل توأمان مى کردند. همان گونه که بررسى شد، با توجه به احادیث بالا، این افراد به عنوان سربار جامعه، همواره مورد سرزنش واقع مى شدند و به صراحت بیان شده که دعاى این افراد مستجاب نمى شود، عمل آنها شبیه عمل سگ هاست و مشخص بوده که این گروه این آیه را به عنوان دست آویز خود قرار داده بودند.

دوستى اهل بیت علیهم السلام

با توجه به حدیث زیر، یکى از لوازم توکّل، دوستى اهل بیت علیهم السلاماست و با توجه به این حدیث، توکّل ارمغان دل باختگى به معصومان است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: مَنْ أَرَادَ التَّوَکُّلَ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَلْیحِبَّ أَهْلَ بَیتِى وَمَنْ أَرَادَ أَنْ ینْجُوَ مِنَ النَّارِ فَلْیحِبَّ أَهْلَ بَیتِى (مجلسى، 1403ق، ج 27، ص 116؛ ابن شاذان قمى، 1363، ص 84)؛ هرکس مى خواهد بر خدا توکّل کند، باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد و هرکس مى خواهد از آتش رهایى یابد، باید اهل بیت مرا دوست داشته باشد.

در این روایت حبّ اهل بیت و پیروى از این بزرگواران از لوازم توکل به شمار مى رود؛ چون اهل بیت علیهم السلام از متوکلان واقعى مى باشند و در مسیر الهى گام برمى دارند و خداوند به واسطه جایگاه رفیع ائمه و گام برداشتن در مسیر آنها انسان را به سلاحى به نام توکل مسلح خواهد گردانید که از تمامى قدرت ها برتر و والاتر مى باشد و هیچ گاه چنین انسانى دچار شکست نخواهد شد.

رابطه اعتماد به نفس و توکّل

اعتماد به نفس از نظر قرآن، به معناى پى بردن به کرامت و ارزش نفس است (اسراء: 70) و این کرامت انسان از ویژگى هاى اوست که سایر مخلوقات از آن برخوردار نیستند و به همین خاطر، نسبت به دیگر مخلوقات برترى دارد. بحث اعتماد به نفس و رابطه آن با موضوع توکّل، موضوعى چالشى در بین دانشمندان علوم دینى و متخصصان علم روان شناسى مى باشد. در این مجال، به اختصار به بررسى و توصیف کلّیات این ارتباط و مسائل پیرامون آن اشاره مى نماییم.

در منابع روایى، تعدادى از احادیث در ذمّ اعتماد به نفس آمده است. معناى نفس در مباحث کلامى، اعتقادى و روان شناختى متفاوت است. همچنین معناى اعتماد به نفس در روان شناسى، با آیات و روایات متفاوت است و توجه به تفاوت واژه ها در اصطلاحات مختلف این مشکل را حل مى کند. اعتماد به نیروهایى که خداوند در وجود ما قرار داده است، بى گمان با توکّل و اعتماد بر خداوند ناسازگار نیست و این بدان معنا نیست که فرد داراى اعتماد به نفس، دیگر توکّل را کنار گذاشته و تنها به خود متکى است، بلکه مفهوم اعتماد به نفس در امتداد توکّل به خدا قرار دارد. توکّل و اعتماد به نفس در طول هم قرار گرفته اند، نه در عرض هم.

بر اساس حدیث زیر، اعتماد بر نفس خود کردن از محکم ترین فرصت هاى شیطان است؛ یعنى هر که اعتماد بر نفس خود کند و اعتقاد به این مطلب داشته باشد که مرتکب بدى نمى شود و هرچه انجام دهد، خوب است و از اعمال خود هراسى نداشته باشد و اعتمادش بر عصمت و لطف خدا نباشد، این از محکم ترین فرصت هاى شیطان براى گمراه نمودن فرد است. امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید: اطمینان به خود، از مطمئن ترین فرصت هاى شیطان است (تمیمى آمدى، 1410ق، ص 78).

در حدیث زیر، دورى از اعتماد بر نفس ضرورى است؛ زیرا بیان شده که آن از بزرگ ترین دام هاى شیطان است. مراد از اعتماد بر نفس بر اساس حدیث، این است که انسان خود را خوب بداند و خاطرجمع باشد و خدا او را به خود واگذارد و این مطلب آشکار است که چنین کسى زود به دام شیطان مى افتد و شکار او مى گردد. و این برداشت اشتباه است، بلکه آدمى همیشه باید که مراقب و نگهبان نفس خود باشد و با وجود اعتماد به نفس، در حفظ و نگاه دارى نفس خویش بکوشد و به خداوند متوسّل شود. امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرماید: إِیاکَ وَ الثِّقَه بِنَفْسِکَ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ أَکْبَرِ مَصَائدِ الشَّیطَان (همان)؛ از اطمینان به خودت بپرهیز؛ زیرا که آن از بزرگ ترین دام هاى شیطان است.

همچنین آن حضرت مى فرماید: از منفورترین مردم نزد خداى متعال دو نفرند: کسى که خداوند او را به خودش واگذاشته است که درنتیجه، از راه راست منحرف شود... و کسى که مشتى جهالت و نادانى از هر سو فراهم آورده و در میان نادانان امّت تاخت وتاز مى کند (طبرسى، 1403ق، ج 1، ص 262؛ حلّى، 1411ق، ص 186.)

در حدیث بالا نیز کسى که خدا او را به خود واگذارد، در زمره منفورترین مردم قرار گرفته است. به هر حال، به حکم قرآن، انسان از فقر (نیاز) ذاتى برخوردار مى باشد و هر کارى که انجام مى دهد با کمک و نیروى الهى است، هرچند در این میان، فاعل کار خود اوست. در نماز مى خوانیم: با قدرت و حول الهى مى ایستم و مى نشینم. بنابراین، هرچند که انسان مى ایستد و یا مى نشیند، ولى این امکان تنها با قدرت و خواست خداوندى براى وى میسر شده است. از نظر قرآن (با توجه به آیات هفت سوره علق، پنج سوره عبس و هشت سوره لیل)، یکى از عوامل بسیار مهم در راه کفر و طغیان بشر بر ضد خدا، استغناى انسان است. این معنا از اعتماد به نفس، همان مفهوم بى نیازى انسان از خداوند است که در آیات مذکور به عنوان نگرش مذموم و عاملى براى کفر و طغیان بشر برشمرده شده است، حال آنکه در تفسیر آیه چهار سوره حمد آمده است: عبودیت از فعل ماست، ولى قدرت و قوت و کون از جانب خداوند است.

پس از بیان احادیثى پیرامون اعتماد به نفس و همچنین نظر قرآن در این رابطه، به بیان دیدگاه بزرگان دین در باب مسئله اعتماد به نفس مى پردازیم. علّامه طباطبائى در باب مسئله اعتماد به نفس نقل مى کند که اعتماد به نفس در مقابل اعتماد به خدا و افتخار به عبودیت او، مردود است (طباطبائى، 1417، ج 4، ص 597). با توجه به نظر مرحوم علّامه، اعتماد به نفس کاملاً مردود است. آیت اللّه جوادى آملى نیز این مطلب را با توجه به مطلبى که در کتاب تفسیر موضوعى قرآن کریم نقل کرده، تأیید مى کند. ایشان نیز در این رابطه نقل مى کنند که برخى از متفکران اسلامى بر این باورند که اندیشه اعتماد به نفس از مغرب زمین به حریم اندیشه ناب توحیدى مسلمین راه یافته است و اسلام هرگز اعتماد به نفس را تأیید نکرده است؛ زیرا آدمى که از خود چیزى ندارد و مالک سود و زیان خود نیست، چگونه مى تواند به خود تکیه و اعتماد کند؟ تنها اعتماد و توکّل بر خداست که از نظر اسلام فضیلت به شمار مى آید. تکیه گاه مؤمن قدرت بى کران خداى سبحان است، نه قدرت خودش و نه قدرت دیگران و اعتماد به نفس یا اعتماد به دیگران، از نظر اسلام مردود است و رذیلت به شمار مى آید (جوادى آملى، 1378، ج 11، ص 367و368).

آیت اللّه مصباح نیز نظرى تقریبا مشابه با این دو عالم بزرگوار مطرح مى کند. به نظر ایشان، بعد ایجابى اعتماد به نفس از نظر روان شناسى مورد قبول است و از نظر اسلام مردود مى باشد؛ زیرا در دین اسلام تکیه بر خود بدون تکیه بر خداوند مردود است و از نظر اسلام، انسان به کمک توانایى هاى خود نمى تواند نیازهایش را برطرف سازد و همواره نیاز به پشتوانه اى محکم دارد. در مقابل، بعد سلبى اعتماد به نفس، یعنى عدم اعتماد بر دیگران، از دیدگاه اسلام و علم روان شناسى مورد قبول است؛ زیرا درجایى که انسان مى تواند بر نیروى خداوند تکیه کند نباید بر دیگران تکیه کند و خداوند انسان را به گونه اى خلق کرده که با توکّل بر خدا و تکیه بر نیروهاى خویش مى تواند مشکلاتش را حل کند و در زمان ناتوانى در حلّ مشکلات به خدا توکّل کند و از ایزد منّان کمک بخواهد. این مطلب در قرآن و روایات مورد تأکید قرار گرفته و فاعل آن مورد تحسین واقع شده است (مصباح، 1374، ص 16و17). پس ظاهرا برداشت روان شناسان در رابطه با مسئله اعتماد به نفس مقابل برداشت دانشمندان اسلامى است (براى مطالعه بیشتر، ر.ک: اسلامى نسب، 1373). حال آنکه اعتماد به نفس باید در طول و امتداد اعتماد و توکّل به خدا باشد. آنچه در روایات در رابطه با اعتماد به نفس مورد نکوهش قرار گرفته این است که انسان دچار وسوسه شده و به طور کلى خود را بى نیاز از خداوند بداند. اعتماد به نفس در کنار اعتماد به خدا، باعث امیدوارى بیشتر انسان مى شود و بر اعتماد به نفس انسان مى افزاید. اگر توکّل به خدا را به معنى به کارگیرى اسباب طبیعى براى رسیدن به اهداف و در عین حال، واگذارى آنها به خواست خدا بدانیم و درباره اعتماد به نفس به نیروى خود متکى باشیم و منشأ آنها را خدا بدانیم در این صورت، توکّل به خدا با اعتماد به نفس منافاتى ندارد و اعتماد به نفس یکى از ابعاد توکّل به خدا مى شود. این بهترین تعریفى است که مى توان از اعتماد به نفس با نگرش اسلامى ارائه داد که هیچ تعارضى با اصل توکّل به خدا ندارد (شجاعى، 1385، ص 51و52). توکّل مسئله اى است که با توجه به روایات، همراه با اعتماد به نفس و تلاش است و نقطه مقابل اتکا به انسان هاى دیگر است و در واقع، این روح توکّل است (مطهرى، بى تا، ص 111و112).

درنتیجه، با دقت در آیات و احادیث ذکرشده، ما به یک اصل علمى رهنمون مى شویم و آن این است که اصل توکّل ازجمله اصول باسابقه و متداول در قرآن و احادیث است و همه این اصل را پذیرفته اند و با توجه به آیات قرآن و احادیث، توکّل در کنار تلاش معنا مى یابد و اعتماد به نفس در طول اعتماد به خداوند قرار دارد و توکّل را نفى نمى کند. آراى اندیشمندان اسلامى در زمینه رابطه میان توکّل و اعتماد به نفس، متأثر از برداشتى است که آنان از مفهوم اعتماد به نفس دارند. پس عقیده منحرفان با توجه به آیات و روایات در رابطه با این مسئله مطرود است. خدایى که مافوق همه علت ها و اسباب است، اراده اش بر همه اراده ها غلبه دارد و اعتماد به نفس در طول اراده خدا قرار گرفته است. به هر حال، اعتماد به نفس قرآنى هماهنگى و ارتباط تنگاتنگى با مسئله توکّل و مقوله اعتماد به خدا و تکیه بر او دارد و نمى توان مسئله اعتماد به نفس را در اسلام و قرآن از توکّل و اعتماد به خدا جدا دانست؛ زیرا باور این عقیده چیزى جز کفر و شرک نیست. پس، اگر در مواردى از اعتماد به خویشتن نهى شده است، مقصود آن نیست که این امر از نظر دین به طور کلى محکوم است، بلکه هشدارى است به انسان ها که درباره توانایى هاى خود دچار غفلت و غرور نشوند و آنها را مستقل از اراده خداوند ندانند.

نتیجه گیرى

مسئله توکّل به عنوان حقیقتى انکارناپذیر در زندگى انسان به معناى اعتماد به خدا و تفویض امور به اوست و با توجه به روایات، داراى موانع و لوازمى است. تعویذ و تطیّر دو مانع توکّل است. تعویذ به معناى استفاده از اذکار و اوراد مأثوره براى دفع شر یا بلا در زمان یأس و ناامیدى، در اسلام امرى شرعى است. تعویذ همراه با تکیه بر قدرت خداوند مانع توکّل نیست، ولى بدون توجه و اتکا به خداوند به عنوان مسبب الاسباب مانع تحقق توکّل است. تطیّر به معناى فال بد، در فرهنگ اسلامى از جایگاهى برخوردار نیست و تأثیرى در زندگى انسان ندارد و نوعى از شرک به خداست، البته فال خوب زدن بدین لحاظ که مایه امیدوارى انسان است، کار پسندیده اى به شمار مى آید. انسان بهتر است به جاى تطیّر، به توکّل متوسّل شود. توکّل منافى سعى و تلاش نیست، بلکه در کنار دوستى اهل بیت علیهم السلام از لوازم اساسى تحقق مسئله توکّل به شمار مى آید. نظر مخالفان مبنى بر اینکه توکّل مساوى با بى مسئولیتى و عدم اعتماد به نفس و در نظر نگرفتن اسباب است، مردود مى باشد. اعتماد به نفس در طول اعتماد به خدا واقع شده است. پس اعتماد به نفس مقبول در اسلام، یعنى: اعتماد بر نیروهاى خویش در کنار تکیه و توکّل به خدا که در اسلام مورد تأیید است و اعتماد به نفس مردود، یعنى: تکیه بر نیروهاى ذاتى خویش بدون توکّل بر خدا که در اسلام رد شده است.

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 94/5/13ساعــت 7:54 صبح تــوسط عباس | نظر