سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:جنگ در اوکراین سندروم استکهلم در مدعیان اصلاحات (یادد

 

 

1- دیروز خبری به نقل از «دیلی‌میل» منتشر شد که جامعه انگلیس را، هم ترساند، هم نگران کرد و هم خشمگین. خبر این بود:
«اواب ایشاک» کودک دو ساله بر اثر آلوده شدن با کپک قارچی حاصل از رطوبت در دیوار‌های خانه‌اش، از دنیا رفت. دیلی‌میل سپس با «شرم‌آور» خواندن این رویداد برای دولت انگلیس، گزارش خود را این‌گونه تمام کرد: «برخی از مردم به‌دلیل گران شدن قیمت انرژی قادر به گرم کردن خانه‌های رطوبت‌زده خود نیستند... این مسئله چالشی بزرگ برای سیستم مسکن انگلستان به وجود آورده است. پزشکی قانونی در این خصوص اعلام کرده در معرض کپک بودن، در خانه‌ای قدیمی باعث مرگ این کودک شده و دولت باید فکری به حال ساختمان‌های قدیمی و نمور کند و...»
3 هزارو 136 کیلومتر آن طرف تر، یعنی در اوکراین نیز خبر دیگری منتشر شد که بی‌ارتباط با آنچه در انگلیس و برای «ایشاک» دو ساله اتفاق افتاد نبود: مردم اوکراین برای نجات جان خود از سرما، باید چند ماهی کشور را ترک کنند. این، اظهارات رئیس شرکت «دتک»، یکی از بزرگ‌ترین هلدینگ‌های انرژی اوکراین بود که به مردم کشورش می‌گوید برای یک دوره سه الی چهار ماهه هم که شده «باید» از کشور خارج شوند چون بحران انرژی و موضوع «زمستان سخت»، جدی است. برویم به یک هزار و 743 کیلومتر آن طرف‌تر از اوکراین، یعنی به آلمان. دولتمردان صنعتی‌‌ترین و ثروتمند‌‌ترین کشور عضو اتحادیه اروپا هم یک روز قبل‌تر از رئیس این شرکت اوکراینی به مردم کشورشان گفته بودند، آماده رویارویی با قطعی‌های مکرر برق باشند چرا که در طول زمستان احتمالا با روزی سه الی چهار ساعت قطعی برق مواجه خواهند بود. دیروز نیز به مردم این کشور گفته شد، تا می‌توانند غذاهای کنسروی ذخیره کنند.
شاید برای عده‌ای باور چنین خبرهایی سخت باشد. برای درک این واقعیت‌ها کافی است بدانیم، هزینه انرژی (برق و گاز) در برخی از این کشورهای اروپایی تا 500 درصد رشد داشته است. با توجه به عدم افزایش متناسب حقوق و دستمزدها با تورم، به‌ویژه در حوزه انرژی و مواد غذایی، تحمل چنین وضعی برای بسیاری از اروپایی‌ها واقعا سخت است. آن‌قدر سخت که چندی پیش یورونیوز نیز گزارش عجیبی در همین رابطه منتشر کرد. طبق گزارش این شبکه تلویزیونیِ اتحادیه اروپا، بسیاری از مردم در این قاره ترجیح داده‌اند، برای فرار از «زمستان سخت» به کشورهای گرمسیر این قاره مثل اسپانیا مهاجرت کنند. یعنی همان راهکاری که رئیس شرکت «دتک» اوکراین به مردم توصیه کرده است. آنها می‌گویند محاسبه کرده‌اند که اگر زمستان را به کشور دیگری که زمستان خیلی سردی ندارند مهاجرت کنند، هزینه کمتری برایشان خواهد داشت تا این که بمانند و قبوض برق‌های نجومی را پرداخت کنند. این تازه، آن بخش از جامعه اروپاست که، توان و هزینه سفر به یک کشور خارجی را دارد!
تمام این اتفاقات و اخبار در حالی رخ می‌دهند و منتشر می‌شوند که هنوز، زمستان از راه نرسیده و یک ماه تا آن باقی مانده است. زمستانی که بزرگ‌ترین و معتبر‌ترین چهره‌ها و مؤسسات علمی و سیاسی آن را «سخت» توصیف کرده‌اند، آن‌قدر سخت که رهبران برخی از این کشورها کارشان به دزدی نفتِ کشورهای فقیر و جنگ‌زده‌ای مثل یمن و سوریه افتاده است. آنها حتی تحریم‌های کشورهایی را که خود تحریم‌شان کرده‌اند دور می‌زنند و با التماس از آنها نفت و گاز گدایی می‌کنند. (به‌عنوان یک مثال رجوع شود به اخبار سفر هیئت‌های آمریکایی و اروپایی به ونزوئلا و یا ساقط کردن «خوان گویادو»، رهبر کودتاچیانی که خودشان او را رهبر این کشور کرده بودند تا شاید دل نیکلاس مادورو را که تا همین چند ماه پیش دنبال سرنگونی و ترورش بودند، به دست آورند)
2- چنین شرایط سختی(که تنها به گوشه کوچکی از آن اشاره شد) طی همین دویست و اندی روز، تغییرات محسوسی را در جوامع اروپایی به وجود آورده که پیش از این طی یادداشت مبسوطی تحت عنوان «تغییر سبک زندگی طی فقط 200 روز» این تغییرات را بررسی کردیم. نوشتیم، وقتی شرایط در یک حوزه خاص (اینجا اقتصادی) در یک جامعه به‌طور ناگهانی تغییر کرده و «سخت» می‌شود، و سرعت این تغییرات سوء، آن‌قدر زیاد است که مردم و حتی ساختار سیاسی نمی‌تواند خود را با آن همراه و هماهنگ کنند، خروجی این وضع می‌شود، اختلالات اجتماعی و سیاسی همان‌چه امروز
در اروپا می‌بینیم. اعتصاب‌های طولانی، تظاهرات، شورش، افزایش خشونت‌های نژادپرستانه، قدرت گرفتن جریان‌های سیاسی پوپولیست و ناسیونالیست‌های افراطی و از آن‌سو سقوط دولت‌ها، روی کار آمدن فاشیست‌ها (در ایتالیا) و حتی تغییر سبک زندگی مردم. به بیانی جامعه‌شناختی‌تر، ایجاد تغییرات سریع و شدید در «ساختار»‌هایی که به مرور و طی چندین دهه قوام و دوام یافته و به اصطلاح «جا» افتاده‌اند، می‌تواند در «کارکرد» آن ساختار هم ایجاد اختلال کند. و هرچه به زمستانی که در برخی از این کشورهای اروپایی تا منهای 30 درجه می‌رسد نزدیک می‌شویم، این اختلالات بیشتر و جدی‌تر خواهد شد. مگر این که در این بین اتفاق تازه‌ای رخ دهد و مثلا یکی از طرف‌های جنگ «پرچم سفید» را بالا ببرد و...
3- تا این‌جا درباره دو موضوع «زمستان سخت» و
« اختلالات قبل از آمدن این زمستان سخت» در جامعه اروپا نوشتیم و با استناد به گزارش‌های رسمی رسانه‌های غرب پیش‌بینی کردیم، اگر هیچ یک از طرفین جنگ کوتاه نیاید، هرچه به زمستان نزدیک‌تر شویم، این اختلالات سیاسی و اجتماعی شدیدتر هم خواهد شد.
در ادامه می‌خواهیم به یک بیماری و اختلال «روانشناختی» هم بپردازیم که حاصل از وضعیت حاکم بر اروپاست اما در ایران خودمان و در برخی چهره‌های سیاسی و رسانه‌ای بروز یافته است! به عبارتی بحران آنجا در اروپا و در فاصله چندهزار کیلومتری ایران رخ داده ‌اما اختلالات روانشناختی حاصل از این بحران در برخی جریان‌های سیاسی ایران بروز کرده است! چگونه؟ بخوانید:
حتما شما هم شنیده‌اید که در روانشناسی، از سندروم و عارضه‌ای نام می‌برند به نام «سندروم استکهلم». در تعریف سندروم می‌گویند، «نشانه‌هایی که حاکی از اختلال خاصی است.» یا «مجموعه‌ای از خصوصیات قابل تشخیص بالینی است که...» گفته می‌شود عارضه استکهلم اصطلاحی است که پس از سرقت از بانکی در استکهلمِ سوئد، توسط روانشناسی به نام نیل بیِروت (Nils Bejerot) مورد استفاده قرار گرفت. او از آغاز تا پایان گروگان‌گیری به پلیس مشاوره می‌داد و به بانک رفت‌وآمد داشت. طی این گروگان‌گیری چهار کارمند (سه زن و یک مرد) به مدت 6 روز (از تاریخ 23 تا 28 اوت 1973) به گروگان گرفته شدند. طی این شش روز اما قربانیان نوعی وابستگی عاطفی به گروگان‌گیرها پیدا کرده بودند؛ تا جایی که از همکاری با پلیس
سر باز می‌زدند و حتی پس از آزادی از این مصیبت شش‌روزه، در دفاع از گروگان‌گیران برآمدند. به عبارتی، این سندروم عارضه، اختلال و بیماری است که، در «قربانی» نسبت به کسی که او را قربانی کرده به وجود می‌آید طوری که باعث می‌شود، به دفاع از کسانی بپردازد که علیه خودش وارد شده و به او ضربه و خسارت زده‌اند!
اینجا و در ایران خودمان، یک جریان سیاسی فعال است که، همین حس و اختلال و بیماری را در مواجهه با غرب دارد. مثلا غرب اقتصاد و معیشت و امنیت ایران را که به گروگان می‌گیرد، اما آنها سمت گروگانگیر غَش می‌کنند! بنا به‌دلایل احتمالا تاریخی و صد البته شخصیتی و روانشناختی، علاقه عجیبی به غرب دارند و تحت هر شرایطی- تاکید می‌شود- هر شرایطی قطب نمایشان غرب را نشان می‌دهد. این اختلال گاهی آن‌قدر شدید می‌شود که، بازنشر اخبار و موضع‌گیری‌های مقامات رسمی غرب درباره بحران اقتصادی و اجتماعی حاصل از جنگ اوکراین را هم که می‌بینند، خشمگین می‌شوند. وقتی مقامات رسمی اروپا می‌گویند «زمستان سخت در پیش است» آنها عصبانی می‌شوند و می‌گویند زمستان سخت در انتظار ایران است نه اروپا! باور نمی‌کنید، همین جمله را در موتورهای جست‌وجوگر وارد کرده و دکمه اینتر را بزنید! یا وقتی غرب زیر تعهداتش در مقابل کشورمان می‌زند و مردم را تحریم می‌کند، این جریان باز هم جانب غرب را می‌گیرد و می‌گوید تقصیر ایران بود که آنها زیر تعهدات‌شان زدند! می‌گویید نه؟ امروز بازتاب همین یادداشت را در رسانه‌هایشان ببینید، البته کاملا تحریف شده!
جعفر بلوری


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/8/30ساعــت 8:34 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:زلنسکی از خیر شبهجزیره کریمه بگذرد وارد مذاکره با پوت
 

ن

 
 
سرویس خارجی-
روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» نوشته آمریکا صراحتاً به زلنسکی دستور داده وارد مذاکره با پوتین شود و بازپس گیری شبه‌جزیره کریمه را نیز فراموش کند. 
این روزها با غیر قابل تحمل شدن بحران اقتصادی در برخی حوزه‌ها به ویژه در حوزه انرژی و از آن سو نزدیک شدن به زمستان سخت در اروپا، در رسانه‌های آمریکایی اخبار و گزارش‌های زیادی از پشت پرده‌های فشار گسترده مقامات آمریکایی به دولت اوکراین برای شروع مذاکرات با روسیه منتشر می‌شود. روزنامه آمریکایی «وال‌استریت ژورنال» نیز شامگاه یکشنبه به نقل از «منابع مطلع» نوشت که «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی آمریکا به زلنسکی درباره ضرورت اعلام آمادگی برای انجام مذاکرات با روسیه تاکید کرده است. بر اساس گزارش وال‌استریت ژورنال، سالیوان به زلنسکی گفته «کیف با اعلام آمادگی برای مذاکرات، نفوذ را هم به‌دست خواهد آورد.» در این گزارش می‌خوانیم سالیوان به زلنسکی گفته اوکراین باید به موضوعات واقعی و اولویت‌های مذاکره فکر کند و درباره تلاشش برای بازپس گیری شبه جزیره کریمه نیز بهتر است، تجدید نظر کند. همزمان اظهاراتی نیز به نقل از صدر اعظم آلمان درباره اهمیت این مذاکرات منتشر شد. شولتز از روسیه خواسته، آنچه می‌خواهد را اعلام کند. این در حالی است که «سرگئی ریابکوف» معاون وزیر امور خارجه روسیه روز جمعه گفته بود، مسکو آماده مذاکره بدون پیش‌شرط درباره اوکراین است: «می‌توانم این موضع را تصدیق کنم که آماده مذاکره بدون پیش‌شرط هستیم. پیش از این نیز آماده چنین اقدامی بودیم. کیف گوش به فرمان حامیان غربی، گفت‌وگوها را در حالی که در حال پیشرفت بودند، مختل کرد.» به گزارش فارس روزنامه نیویورک تایمز نیز در گزارش جدیدی از بروز اختلاف در کابینه «جو بایدن» بر سر بحران اوکراین خبر داده بود. این روزنامه آمریکایی نوشته بود، اختلاف در سطوح بالای دولت آمریکا بر سر اینکه آیا واشنگتن باید به کیف برای انتخاب مسیر دیپلماسی  برای پایان دادن به جنگ فشار وارد کند یا نه بالا گرفته است؛ ژنرال‌های ارشد این کشور خواستار فشار به کیف برای مذاکره با روسیه هستند درحالی‌که مشاوران امنیتی کاخ سفید آن را بسیار زود می‌دانند و معتقدند هنوز وقتش نرسیده است.
تظاهرات در اسپانیا
خبر دیگر این که اعتراض‌ها در اروپا علیه وضعیت وخیم اقتصادی و ریاضت اقتصادی دولت‌ها همچنان ادامه دارد. در جدیدترین مورد یکشنبه صدها هزار نفر در مادرید، پایتخت اسپانیا به خیابان‌ها آمدند و علیه سیاست‌های ریاضتی دولت که منجر به کاهش خدمات بهداشتی شده است اعتراض کردند. به گزارش تسنیم به نقل از روزنامه «هندلزبلات» آلمان، این اعتراض‌ها علیه سیاست ریاضت اقتصادی و برنامه‌های دولت محافظه‌کار منطقه‌ای مادرید برای تکمیل بخشی از مراقبت‌های اضطراری به صورت آنلاین به دلیل کمبود کارکنان در مراکز بهداشتی عمومی صورت گرفت. گروه‌های مختلف شهروندان خواستار شرکت در این تجمع با شعار «مادرید برمی خیزد» شدند. در میان شرکت کنندگان در این تجمعات هنرمندان شناخته شده، خانواده‌های با فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ، سیاستمداران احزاب مختلف، اتحادیه‌های کارگری و کارمندان بخش بهداشت عمومی بودند. آنها علاوه‌بر سرمایه‌گذاری بیشتر، خواستار استعفای «ایزابل دیاز آیوسو»، رئیس‌دولت منطقه‌ای مادرید نیز شدند.پزشکان،‌پرستاران و دیگر کارکنان بخش بهداشت و درمان مادرید از دو هفته پیش در اعتراض به قوانین جدید دست به اعتصاب زده‌اند.اعتصاب کنندگان خواستار لغو قانون جدید دولت محلی که تعطیلی برخی از کلینیک‌ها و تاسیس بخش‌های اورژانس را پیش‌بینی می‌کند، هستند. سندیکاهای دارای گرایش چپ با انتقاد از سیاست خصوصی ‌سازی، سختی شرایط کار و کمبود کادر درمان، نسبت به حجم کار پزشکان خانواده و اورژانس اعتراض دارند.

+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/8/24ساعــت 9:18 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:فوّاره واژگون فشار حداکثری و جنگ ترکیبی (یادداشت روز)

 ؟

1) روند دشمنی‌های رژیم آمریکا با ملت ایران را در دو دهه اخیر مرور کنید. در دولت بوش، دو کشور همسایه ایران را ظرف سه سال اشغال کردند و رسماً گفتند ایران در نوبت بعدی است. آن زمان، بخش مهمی از دولت و مجلس موسوم به اصلاحات را هم سرمایه خود می‌دانستند. به واسطه همین‌ها بود که به آشوب تیرماه 1378 دامن زدند، جنگ روانی را به داخل کشاندند و تحریم انتخابات مجلس هفتم را به همان عناصر داخل حاکمیت دیکته کردند.
2) دولت بعدی آمریکا (اوباما) با کمک افراطیون مدعی اصلاحات، ابتدا ایجاد آشوب، و سپس ترور و خرابکاری و تحریم‌های فلج‌کننده را به‌کار بست که در روی کار آمدن دولت غربگرا و اصرار بر تدارک توافقی نا‌متوازن موثر بود. دولت اوباما تصور می‌کرد برجام، به عنوان زیرساختی برای مهار، و به موازات تشدید تحریم‌ها (آیسا، سیسادا، ویزا)، می‌تواند طرف ایرانی را وادار به پذیرش دیکته‌هایی در قالب برجام دو و سه کند. آنها در این جنگ ترکیبی و در کنار تحمیل آشوب و تحریم و ترور، گزینه جنگ نیابتی را هم روی میز گذاشتند و ضمن فربه‌کردن داعش در عراق و سوریه، کوشیدند آرزوی شکست‌خورده دولت بوش را با جنگ نیابتی عملی کند. همزمان، چراغ سبز حمله عربستان به یمن و اسرائیل به غزه را هم داده بودند؛ اما برآیند کار، ناکامی بود.
3) هنگامی که ترامپ سر کار آمد، «فشار حداکثری» را در دستور کار قرار داد. دولت ترامپ، هنگامی که میزان اتکای برخی مدیران دولت روحانی به برجام را دید و مطمئن شد آنها گروگان برجام باقی می‌مانند، زیر تعهدات آمریکا زد و تحریم‌های بیشتری را به اجرا گذاشت. او امیدوار بود و دائماً می‌گفت که مقامات ایرانی تا چند هفته دیگر درخواست مذاکره برای توافق جدید می‌کنند. اغتشاشات دی‌ماه 96 و آبان 98، در حالی طراحی شد که آمریکا و اسرائیل، نقشه مشابهی را در عراق و لبنان به اجرا گذاشته بودند. سپس، سردار سلیمانی را ترور کنند. اما برآیند همه این تحولات، شکست‌های پیاپی رژیم آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی و متحدانش بود. بعدها مقامات دولت آمریکا تاکید کردند «راهبرد فشار حداکثری علیه ایران، شکست فاحشی خورده است».
4) مرور فهرست ضربات راهبردی که جبهه مقاومت در این دو دهه به راهبرد «خاورمیانه جدید» و «قرن جدید آمریکایی» وارد کرد، مجال دیگری می‌طلبد. اجمالاً باید خاطرنشان کرد که سیاستمداران و استراتژیست‌های ارشد غربی بارها در چند سال اخیر، از انتقال محور جهانی قدرت از غرب به شرق (آسیا) و تبدیل ایران به قدرت برتر خاورمیانه سخن گفته‌اند. دولت بایدن حالا، وارث بدهی 31 هزار میلیارد دلاری، جامعه‌ای به‌شدت دوقطبی شده و سرشار از خشونت و انگیزه‌های جدایی‌طلبانه، بیش از پنجاه میلیون گرسنه (یک نفر از هر شش نفر)، و سلطه از دست رفته آمریکاست. در حالی که اوباما می‌گوید «تخریب مخالفان سیاسی و شرور جلوه دادن آنها، فضای خطرناکی ایجاد کرده است. سیاستمدارانی هستند که برای کسب قدرت، به تفرقه دامن می‌زنند و ما را از یکدیگر عصبانی و نگران می‌کنند»، ترامپ کرده است: «نمی‌‌دانم آمریکا تا 2 سال دیگر دوام خواهد آورد یا نه. این اتفاقی است که در حال وقوع است. واشنگتن نقش و قدرت خود را در عرصه جهانی از دست داده. ایالت‌‌های آمریکا هرگز در وضعیت وخیمی مثل امروز نبوده‌اند. هیچ چیز خوبی درباره وضعیت کشور وجود ندارد که بخواهیم درباره آن گفت‌و‌گو کنیم».
5) قدرت نظامی آمریکا از ابعاد گوناگون، رو به تحلیل است. آسوشیتدپرس اخیراً گزارش داد: «بر اساس اطلاعات درز کرده از مرکز غذایی آمریکا، ناتوانی نظامیان آمریکایی در سیر کردن خانواده خود، به بحران پنهان تبدیل شده و این در حالی است که بخش نظامی، بیشترین بودجه را دریافت می‌کند. یک نظامی که نخواست نامش فاش شود، گفت ما بزرگ‌ترین ارتش جهان هستیم، ولی واقعیت تلخ این است که نظامیان ما و خانواده و کودکان‌شان گرسنه هستند».
6) آمریکا اگر دیروز در افغانستان و عراق و سوریه (و یمن) درمانده شده بود، امروز در ماجرای پیچیده جنگ اوکراین، در آستانه فاجعه است.
ژنرال مارک میلی، رئیس‌ ستاد مشترک ارتش‌، اردیبهشت‌ماه امسال در گفت‌و‌گو با سی‌ان‌ان اظهار داشت: «نظم جهانی با حمله روسیه به اوکراین، به خطر افتاده است. اگر این وضعیت پابرجا باقی بماند و روسیه هزینه‌اش را نپردازد، نظم بین‌المللی که در سال 1945 برقرار شد، از بین خواهد رفت و وارد دوران بی‌‌ثباتی شدید خواهیم شد. موضوعی بسیار بزرگ‌تر از اوکراین، یعنی امنیت اروپا در خطر است». او همچنین خرداد ماه، در آکادمی نظامی «وست پوینت» تاکید کرد: «آمریکا دیگر یک قدرت بلامنازع جهانی نیست. 25 سال آینده مانند سال‌‌های گذشته نخواهد بود. قدرت‌‌های بزرگ، قصد تغییر نظم جهانی را دارند. هر پیشرفت نظامی که در 70 سال گذشته داشتیم، به سرعت در حال متوقف شدن است ما چالش‌های زیادی در زمینه ‌جنگ، فضا، اینترنت، و نیروهای نظامی خواهیم داشت. آمریکا دیگر قدرت بلامنازع نیست، بلکه در اروپا با عملیات روسیه، در آسیا با رشد عظیم اقتصادی و نظامی چین و تهدیدات هسته‌‌ای و موشکی کره شمالی، و در خاورمیانه با بی‌ثباتی‌ها،
در حال آزموده شدن است».
7) در همین حال و به گزارش پایگاه خبری «مدرن دیپلماسی»، روند روی کار آمدن دولت‌های نازیستی (ناسیونالیست‌های افراطی) در کشورهای مختلف اروپایی، تبدیل به یک پدیده خطرناک شده است. فراز آمدن نازیسم در آلمان، یکی از دلایل وقوع جنگ جهانی دوم بود. متعاقب همین نگرانی‌های ترکیب شده، واشنگتن‌پست پریروز خبر داد: «آمریکا به‌طور خصوصی، اوکراین را تشویق کرده که برای مذاکره با روسیه آماده ‌باشد»؛ یعنی همان که قبلاً برخی مقامات اروپا می‌گفتند و معنای آن، تسلیم در مقابل روسیه بود. در طرف مقابل، نه‌تنها حربه جنگ نیابتی غرب و تحریم‌ها علیه روسیه کارگر نشده، بلکه درآمدهای صادراتی این کشور، اکنون افزون‌تر از دوره قبل از جنگ شده است.
8) دولت بایدن در مقابل ملت ایران، درمانده‌تر از هر دولت قبلی آمریکاست. به همین دلیل هم هست که اشرار سیاسی و تروریست‌های وابسته به آمریکا و اسرائیل در اغتشاشات اخیر، بالاترین حجم جنایت و وحشیگری را ظرف چند هفته به نمایش گذاشتند و حال آن‌که اگر کمترین امیدی به موفقیت داشتند، انتحار حیثیتی نمی‌کردند. کدام جنبش سیاسی واقعی، امیدوار، درون‌زا و معتبر، خود را در مقابل چشم افکار عمومی، در حد جنایتکاران داعش بازنمایی می‌کند؟! این اتفاق رخ نداد مگر به اعتبار حجم بالای ناامیدی، عقده، عصبانیت و درماندگی که بر ذهن طراحان
آمریکایی- صهیونیستی آشوب غالب است. بایدن، گزینه‌ای بیشتر از دولت‌های بوش و اوباما و ترامپ ندارد. اهل دقت، با مشاهده پایداری پیروز ایران در برابر انبوه طراحی‌های غرب، پیام اقتدار ایران را دریافت می‌کنند؛ و این، نقطه مقابل هدف کانونی غرب برای «تضعیف» و «ضعیف‌نمایی» ایران است
9) امام خمینی(ره) چقدر درست و حکیمانه فرمود «منافقین از کفار بدترند». در بازشناسی نفاق برخی حامیان داخلی آشوب همین بس که دم از «دغدغه زندگی خوب» برای مردم زدند (تیتر و تحلیل چند روزنامه زنجیره‌ای)، اما بانیان جنایت تحریم بودند و در همین پنجاه روز فتنه هم تا توانستند، برای ضربه زدن به زندگی و جان و مال و کسب و کار و آسایش مردم فرصت فراهم کردند. این، برای شارژ خط ناکام تحریم بود. با هوچیگری درباره فوت یک نفر، اسباب ناآرامی را تدارک کردند، اما زنجیره شرارت و جنایت و ترور در کف خیابان و به خاک و خون کشیدن ده‌ها نفر توسط اشرار اجاره‌ای و آشوبگران تروریست را ندیدند، بلکه حتی به هنگام گرفتار شدن جنایتکاران، مدعی شدند نباید آنها را مجازات کرد، چون موجب ایجاد چرخه خشونت می‌شود و خشونت، خشونت می‌آورد(!) قبل از این هم، جنایتکاران جنایت می‌کردند و اینها نه این که درباره چرخه خشونت هشدار نمی‌دادند، بلکه جنایات اوباش و تروریست‌ها را با بزک «اعتراض مدنی»، تقدیس می‌کردند!
10) علت این بی‌شرافتی را باید در آلودگی عمیق آنها یافت؛ آنجا که «معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات»، شبکه اسرائیلی- سعودی اینترنشنال (دعوت‌کننده به ویرانی، تجزیه‌طلبی، جنایت و ترور) را اداره می‌کند و ده‌ها جاسوس- خبرنگار مشابه (فراری یا هنوز مقیم ایران)، برای این شبکه و رادیو فردا، بی‌بی‌سی و صدای آمریکا تولید محتوا می‌کنند. برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، در موضع اتهام هستند. ظلم بزرگی که اینها می‌کنند، به لجن کشیدن واژه انتقاد و اعتراض و به حاشیه ‌انداختن مشکلات واقعی مردم است. البته قاطبه مردم، به این جماعت وطن‌فروش بی‌محلی کرده و در اجتماعات بزرگ و کم‌نظیر، تودهنی اصلی را به طراحان اغتشاشات زدند.
11) اولین بار نبود که منافقین غربگرا گفتند جنایتکاران و اشرار را مجازات نکنید. در همه تحریم و ترورهای آمریکا و اسرائیل و حتی زمانی که آمریکا توافق را زیر پا گذاشت، ماموران سیاسی- رسانه‌ای غرب گفتند مقابله به‌مثل و تلافی نکنید! اما عقل و شرع، درباره طراحان، مسببان و مباشران جنایات اخیر، حکم دیگری دارد. آنها باید تاوان سنگینی بپردازند. چنانکه امیر مومنان‌(ع) حکمت 314 نهج‌البلاغه و در موضوع بازدارندگی امر فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَیْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا یَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ. سنگ را به همان جایى که از آنجا آمده، برگردانید؛ که همانا شرارت را جز شرّ بازنمی‌دارد». هدف پادوهای میدانی و رسانه‌ای، فرسایشی کردن اغتشاش ولو در فضای ذهنی است تا هم ظرفیت‌های کشور را به تحلیل ببرند و هم با سرگرم‌سازی مسئولان، نسبت به مسائل راهبردی مهم داخلی و بین‌المللی ایجاد غفلت کنند. باید این گروه را تحت تعقیب و مجازات قرار داد، اما هرگز نباید در این سطح پایین متوقف ماند. ضربات اصلی با خسارات و تلفات سنگین، در انتظار شاهرگ‌های اقتصادی، امنیتی و نظامی طراحان جنگ ترکیبی، در منطقه و فرامنطقه است. جنگ ترکیبی را یا باید با ضربات ترکیبی، نامتقارن و دردناک‌تر از گذشته پاسخ داد.
محمد ایمانی


+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/8/17ساعــت 7:4 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:به کاهدان زدید! (یادداشت روز) بحث «حجاب» در ایران

 

(عکس) واکنش جالب علی کریمی به دست‌نوشته یک دختر علیه او

بحث «حجاب» در ایران نمی‌تواند دستمایه یک شورش موفق
علیه نظام و ارزش‌های آن گردد و یکی از مهم‌ترین نقطه ضعف‌های دشمن در آشوب‌های اخیر، این بود که از حجاب شروع کرد و البته بحث حجاب در یک عنوان بزرگ‌تر یعنی «زنان» هم همین حکایت را دارد؛ یعنی ایجاد اغتشاش و تنش با موضوع زنان نیز در
جمهوری اسلامی به سرانجام نمی‌رسد و خود به نقطه ضعف دشمن در طراحی توطئه تبدیل می‌شود.
بر همین اساس در اغتشاش‌های اخیر سه اتفاق به موازات هم افتاده است؛ یک اتفاق این است که اگرچه عده معدودی از دختران در سنین 15 تا 20 سال خارج از گود آشوب‌ها روسری را
از سر برگرفتند، حجاب به شعار میدانی تبدیل نشد،. در این میان 83 درصد بانوان در نظرسنجی گفته‌اند به حجاب اعتقاد دارند و بیش از
70 درصد گفته‌اند حتی در میهمانی‌های خانوادگی روسری خود را حفظ می‌کنند. دومین موضوع گستردگی اغتشاشات بود که دشمن روی آن حساب کرد ولی آنچه عملاً اتفاق افتاد، بسیار کمتر از برنامه و انتظار دشمنان بود. بنابراین معلوم شد که بحث حجاب در جامعه ایران تحریک‌کننده نیست. اصولاً در 43 سال گذشته حجاب در جامعه ایران یک چالش واقعی نبوده است، تا بی‌حجابی بتواند ماده تحریک باشد. سومین موضوع حضور بسیار ناچیز زنان در اغتشاشات بود. برابر آمارهای موجود از حدود یک دهم یک درصد جمعیت کشور که در فضای اغتشاش قرار گرفتند، فقط 21 درصد آنان را خانم‌ها که عمدتاً در سنین بین 15 تا 22 سال بودند، تشکیل دادند. در واقع آنچه اتفاق افتاد، تجمعات محدود مردانه به نام زنان بود!
در بررسی و ارزیابی این موضوع باید گفت دشمن در این اغتشاشات به کاهدان زده و نادان‌تر از همیشه ظاهر شده است، چرا که:
1- حجاب در ایران یک ارزش دیرین اجتماعی و نشانه
حجب و حیا و بزرگی زن ایرانی بوده است. اساساً حجاب، زن ایرانی را
از زن رومی و غیر آن متمایز و ممتاز ساخته است. نگاهی به کتیبه‌ها و آثار مکتوب تاریخی ایران در هر قطعه سرزمینی که به نام «ایران تاریخی» ثبت شده است، از قرقیزستان تا سواحل مدیترانه، این تمایز معنادار
و افتخارآمیز را نشان می‌دهد.
در دویست سال گذشته غرب دقیقاً برای غلبه بر ایران اسلامی و ایران تاریخی به حجاب زن ایرانی به عنوان مهم‌ترین عنصر هویتی این جامعه حمله کرده و تحت عناوینی نظیر تجددخواهی تلاش کرده تا این گوهر پربها را از دست آنان بگیرد. جالب این است که براساس آنچه در آثار و میراث فرهنگی ما مشاهده می‌شود، حجاب در هیچ دوره زمانی، زن ایرانی را از عرصه جامعه به پستوها سوق نداده و حضور او را در جامعه لازم شمرده است. نقش زنان در حال فعالیت اجتماعی روی کتیبه‌ها نشان می‌دهد، حجاب و فعالیت اجتماعی هیچ‌گاه نقطه مقابل هم نبوده‌اند و دقیق‌تر این است که بگوییم کتیبه‌ها و کتب تاریخی می‌گویند اساساً حجاب یکی از مهم‌ترین کمک‌کننده‌ها به زنان ایرانی برای
ایفای نقش اجتماعی بوده است. البته حجاب مانع می‌شود که یک زن
از یک عنصر کنشگر و در حال ایجاد کار به عنصر منفعل و فرعی تبدیل گردد.
چه در نظرسنجی مرداد ماه و چه در نظرسنجی مهر ماه یک دستگاه معتبر نظرسنجی، زنان ایران از داشتن حجاب حمایت کرده و آن را
جزء ضروری فعالیت اجتماعی خود می‌دانند. در این نظرسنجی
93 درصد پرسش‌شوندگان گفته‌اند حجاب را مانع فعالیت اجتماعی و آزادی عمل خود نمی‌دانند.
در آن سوی قضیه هم عده‌ای تلاش کردند تا کم‌حجابی یا بی‌حجابی معدودی از خانم‌ها را یک «کنش سیاسی» معرفی و در نقطه مقابل نظام سیاسی قلمداد نمایند؛ در حالی که در میان خانم‌هایی که حجاب را به طور کامل رعایت نمی‌کنند، فقط 15 درصد گفته‌اند بی‌حجابی یک کنش سیاسی است. در این میان بیش از هفتاد درصد از این دسته از همین خانم‌ها هم گفته‌اند از ارزش‌های جامعه نظیر استقلال، تمامیت ارضی کشور، نظام سیاسی، رهبری، شهدا و احکام اسلام حمایت می‌کنند.
2- یکی از موضوعات مطرح، نسبت زنان با نظام سیاسی و ذهنیت آنان از فعالیت آزادانه اجتماعی در جامعه ایران است. برابر آمار،
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، در حالی که
رژیم شاه برای تباه کردن بانوان، شعار آزادی و حقوق زن را سر می‌داد و در عرصه رسانه و هنر هم مدعی آزادی زن بود، تنها 35/5 درصد از زنان جامعه ایران سواد خواندن و نوشتن داشتند و امید به زندگی در میان آنان، 57 سال بود و یک سوم زنان به واسطه بیماری ناشی از فقر و فقدان بهداشت، قبل از پنجاه سالگی جان می‌دادند.
با پیروزی انقلاب اسلامی وضع زنان در جامعه ایران به کل دگرگون شد. دو دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی درصد بانوان باسواد در ایران از 45/5 درصد در سال 1355 به 95 درصد در سال 1389 رسید. تعداد بانوان تحصیلکرده در دانشگاه‌های ایران از 3 درصد پیش از انقلاب به 27 درصد بعد از پیروزی انقلاب رسید و امید به زندگی در بین زنان از 57 سال در سال 1355 به 79/4 سال در سال 1397 افزایش یافت و مرگ‌ومیر ناشی از بارداری و بیماری در بین زنان، از حدود 5 درصد به 18/1 نفر در هر 100 هزار زایمان رسید. بعد از انقلاب زنان ایرانی در اکثر عرصه‌های اجتماعی، به صورت انبوه حضور پیدا کردند. هم‌اینک درصد بالایی از جامعه جراحان کشور را زنان تشکیل می‌دهند. زنان در جامعه ایران خود را در تنگنا نمی‌بینند تا برای رفع آن به شورش و تخریب روی بیاورند.
دشمنان با این گمان باطل که شعار به نفع زنان، این جامعه
50 درصدی را به اشتباه می‌اندازد و آنان را علیه منافع ملی خود فعال می‌کند، فتنه اخیر را کلید زدند. در حالی که اگر دختران و بانوان جوان کشور، دوره حکومت پیشین را تجربه نکرده‌اند، اما حکایت آن دوران را از مادران خود شنیده‌اند. بنابراین زن ایرانی هیچ انگیزه مادی یا معنوی برای بازگشت به دورانی که در اسارت بوده ندارد و از این رو به تعبیر «فرانک گاردنر» در مجله آمریکایی نیوزویک، «انتخاب زنان تحت عنوان «موتور محرکه» شورش یک اشتباه وحشتناک بوده است.»
3- جامعه ایرانی در نهایت یک جامعه «دین‌خواه» می‌باشد و این خصوصیت همه قشرهای جامعه ایران است. جامعه ایرانی حتی اگر دچار اعوجاجاتی بشود هم در نهایت یک جامعه دین‌خواه است
کما اینکه حضور جمعیت‌های متنوع در مراسم مذهبی که نوعی مرزبندی با غیردین‌داران تلقی می‌شود، دین‌دار بودن مردم را به خوبی نشان می‌دهد.
انقلاب اسلامی با شعارهای مذهبی، با رهبری مذهبی و با ایده‌آل‌های مذهبی پدید آمده است و در طول این 43 سال با شعارها، رهبری و ایده‌آل‌های مذهبی ادامه حیات داده است. امروز در هر خانواده‌ای
یک یا چند شهید، جانباز، آزاده، رزمنده و هیئتی وجود دارد که جان هر خانواده را به جان نظام اسلامی پیوند می‌زنند و لذا به تعبیر
رهبر معظم انقلاب، «دشمنان غلط می‌کنند بتوانند این بنای رفیع را تکان بدهند».
بنابراین واضح است که رجاله‌ها، رقاصه‌ها، جاسوس‌ها، زخم‌خوردگان از مردم، ضددین‌ها و در یک کلمه ضدانقلاب‌ها نمی‌‌توانند خدشه‌ای به حرکت این انقلاب و نظام اسلامی برآمده از آن وارد نمایند. بله البته زخمی زده و به‌اندازه بال پشه‌ای سایه می‌افکنند، اما نمی‌توانند عرصه را از خورشید بگیرند. در زمان حیات حیدر علی‌اف، یک هیئت آمریکایی به باکو رفته و رئیس‌این هیئت ضمن بحث‌های مختلف گفته بود نظام جمهوری اسلامی ایران دوام نخواهد آورد! رئیس‌جمهور وقت جمهوری آذربایجان به رئیس‌این هیئت گفته بود، شما نمی‌دانید که مذهب در ماندگاری حکومت ایران چه تأثیری دارد. من به شما می‌گویم در طول قرن‌های گذشته، هرگاه در ایران حکومت مذهبی پدید آمده، قرن‌ها دوام آورده و جهان را تحت تأثیر خود قرار داده است و گفتنی است که حکومت‌های مذهبی در گذشته با نظام جمهوری اسلامی تفاوت ماهوی نیز داشته‌اند. اکنون اسلام ناب در ساختار نظام جای گرفته و این ساختار تاکنون بی‌سابقه بوده است.

سعدالله زارعی


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 101/8/4ساعــت 4:59 عصر تــوسط عباس | نظر