سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:سفر شیجین پینگ و بیانیه ریاض (یادداشت روز) سفر رئی

 

سفر رئیس‌جمهور چین به عربستان سعودی که با حضور تعدادی از رؤسا و مقامات دولت‌های عربی به مذاکرات بین چین و اعراب تبدیل شد، حاوی نکاتی است. در ایران بیش از مذاکرات و راهبردی که چین را به ریاض کشانده، نکات مطرح شده در مورد ایران در دو بیانیه ریاض برجسته شد و البته حق هم همین بود چرا که آنچه درباره کشور ما مطرح شده، نیاز به واکنش سطح ملی داشته است. اما واقعاً در بیانیه مشترک ریاض - پکن درباره ایران چه چیزی آمده است و آنچه بیان شده از تغییر در مواضع چین نسبت به حقوق و منافع ایران حکایت می‌کند یا خیر.
درخصوص سفر شی‌جین‌پینگ و توافقات چین و کشورهای عرب شرکت‌کننده در ملاقات ریاض و معانی خاص این سفر و آنچه درباره ایران گفته شده است، نکات زیر اهمیت دارند:
1- آنچه ریاض در دو بیانیه کشورهای عربی و چین در مورد ایران ذکر کرده که البته با آنچه در بیانیه وزارت خارجه چین و خبرگزاری چینی شینهوا آمده متفاوت می‌باشد، حاوی سه نکته است، اول؛ ایران و امارات در مورد جزایر سه‌گانه از گفت‌وگو و راه‌حل مسالمت‌آمیز پیروی کنند. دوم؛ ایران با آژانس همکاری کند و به رژیم عدم اشاعه پایبند باشد. سوم؛ از دخالت در امور همسایگان پرهیز شود. این سه گزاره آشنا و مکرر دولت‌های عربی طی حدود سه دهه گذشته است که هر بار در بیانیه‌هایی که به نام کشورهای عربی صادر شده، ذکر گردیده و هر بار هم ایران جواب داده است کما اینکه این بار هم وزیر امور خارجه ایران پاسخ محکم و همیشگی ایران را تکرار کرد. در مورد جزایر سه‌گانه، موضع بیانیه صادرشده کشورهای عربی که امضای چین هم پای آن دارد، از موارد قبلی ضعیف‌تر است چرا که در بیانیه‌های قبلی کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس و کشورهای عضو اتحادیه عرب و گاهی بیانیه‌های یک کشور عربی عضو شورای همکاری خلیج‌فارس با صراحت از اماراتی بودن این جزایر صحبت به میان آمده است و اینک به‌طور کلی گفته شده این اختلاف از طریق گفت‌وگوی ایران و امارات حل‌وفصل شود.
البته این موضوع در همین اندازه هم غیرقابل پذیرش است؛ چرا که جمهوری اسلامی هیچ خدشه‌ای به حاکمیت خود بر این جزایر را برنمی‌تابد و اصولاً قایل به هیچ گفت‌وگویی در این زمینه نیست و به همین جهت هم ما موضع مطرح شده در این بیانیه و به‌طور خاص امضای رئیس‌جمهور چین پای آن را غیرمسئولانه تلقی می‌کنیم و جا دارد به همین علت به‌طور رسمی از دولت چین توضیح خواسته شود. از آنجا که گفته می‌شود معاون نخست‌وزیر چین طی روزهای آینده به تهران می‌آید جا دارد ما پذیرش سفر او را به بعد از بیانیه ریاض موکول نمائیم. مسئولین چینی به یاد دارند که ایران در جریان سفر «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان سفر وی را فتنه‌انگیزانه دانست و آن را محکوم کرد.
نکته دیگر بیانیه در مورد همکاری ایران با آژانس و پایبند بودن کشورمان به رژیم عدم اشاعه است. در جریان قطعنامه اخیر آژانس علیه ایران خود چینی‌ها با آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها همراهی نکردند و در مورد عدم اشاعه هم خود بارها اعلام کرده‌اند، ایران تلاشی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نداشته است. بنابراین در اینجا آنچه در بیانیه ریاض آمده و حاوی توصیه‌ای است که خود آن را تحصیل حاصل می‌دانند، و حاوی نکته تازه‌ای نیست. درباره نکته سوم هم آنچه در بیانیه ریاض آمده اگرچه تصریح به دخالت ایران در امور همسایگان ندارد و عبارت بیانیه انشایی است، ولی این تاکید در بیانیه سمت و سوی قابل اعتراضی دارد و گویی ایران را به دخالت در امور دیگران متهم می‌کند! کاملاً معلوم است که ایران در امور همسایگان دخالتی ندارد و هیچ‌‌گاه سیاست ایران مبتنی بر آن نبوده و اصولاً همان‌طور که در قانون اساسی ایران آمده، دخالت کشوری در امور کشور دیگر را مردود و مذموم شمرده است. بنابراین، این بخش از بیانیه اگرچه ادبیات منصفانه‌ای ندارد اما همین مقدار هم زیاده‌گویی، غیرقابل پذیرش و در خور انتقاد و اعتراض است.
2- سفر رئیس‌جمهور چین به ریاض و تبدیل گفت‌وگوی دوجانبه به گفت‌وگوی بلوک عربی و چین، برای غربی‌ها و به‌ویژه آمریکا بسیار گزنده بود، توافقات نسبتاً گسترده - 34 قرارداد - اقتصادی بین این دولت‌ها، وضع واشنگتن در عرصه بین‌الملل را نشان داد. جهان در شرایط تحول به‌سر می‌برد و آمریکایی‌ها با چین چالش اقتصادی و امنیتی دارند و از سوی دیگر اکثر نزدیک به همه کشورهای عربی شرکت‌کننده در مذاکرات با رئیس‌جمهور چین، به‌طور سنتی در بلوک آمریکا قرار دارند و شرکت‌ مانورگونه آنان در مذاکرات ریاض نشان‌دهنده بروز ناامیدی از واشنگتن در بلوک آمریکاست. به همین جهت مقامات وزارت خارجه آمریکا به این مذاکرات واکنش نشان دادند و از چین به‌عنوان یک خطر برای منطقه غرب آسیا یاد کردند. یکی از مقاله‌نویسان روزنامه نیویورک‌تایمز نوشت در حالی که آمریکا در حال شناسایی‌ جای پاهایی در شرق آسیاست، چین در حال انعقاد قراردادهای متعدد اقتصادی با غرب آسیاست. البته در مورد نفوذ آمریکا در شرق آسیا که بعضی محافل ایرانی طی سال‌های اخیر روی آن مانور کرده‌اند، باید گفت فعلاً که نه به بار است و نه به دار. حداقل چهل سال است که ما با واژه «پیمان پاسیفیک» آشنا شده‌ایم و در این چهل سال شاهد هیچ پیشرفتی در موقعیت آمریکا در شرق آسیا نبوده‌ایم. در همین سال‌های اخیر و به‌خصوص در دو سال گذشته حتی نشانه‌هایی از فاصله گرفتن ژاپن و کره جنوبی از آمریکا بروز کرده است. بنابراین برخلاف آنچه در ایران تصور و تبلیغ شده است، آمریکا و چین در حال تغییر موقعیت مکانی در آسیا نیستند، کشوری در حال افول و کشور دیگر در حال ظهور است. سرمقاله‌نویس نیویورک‌تایمز هم کنایه درستی زده یکی در پی جای پا و دیگری در حال عقد قراردادهای پیاپی!
البته در مورد اینکه آیا کنسرت متنوع ریاض می‌تواند صدای واحدی تولید کند یا نه، بحث زیادی وجود دارد. بن سلمان‌ها، ژنرال سیسی‌ها، بن‌زایدها، شیخ تمیم‌ها، برهان و... در طول 77 سال گذشته - از زمان تأسیس اتحادیه عرب - هیچ‌گاه نتوانسته‌اند تولید‌کننده صدای واحدی باشند. از آنان نه امتی عربی تولید شده، نه جبهه‌ای عربی پدید آمده و نه شورایی کارآمد و نه اتحادیه‌ای مؤثر به وجود آمده است. همین الان شورای همکاری خلیج‌فارس به دل و جگر زلیخا شبیه‌تر است تا به یک شورای هماهنگ‌ و اتحادیه عرب به افتراقیه شبیه‌تر است. این دولت‌های عربی در طول ده‌ها سال گذشته که متحد غرب شناخته می‌شدند، از روابط با دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان طرفی نبستند و همواره در برابر دشمنان خود هزیمت کردند. حالا هم رابطه با چین نمی‌تواند گره تفرقه آنان را باز کند و همان‌گونه که قراردادهای اقتصادی با غرب، آنان را به کشورهایی صنعتی و پیشرفته تبدیل نکرده است، قراردادهای اقتصادی با چین هم کمکی به تغییر موقعیت ضعیف کنونی‌شان نمی‌کند. بعضی از آنان کماکان در جایگاه فروشنده نفت و بعضی دیگر در جایگاه دریافت‌کننده کمک‌های بلاعوض باقی می‌مانند.
3- بعضی گفته‌اند ریاض می‌تواند روی روابط ایران و چین تأثیر منفی بگذارد. واقعیت این است که ایران در طول سال‌های گذشته، در ادبیات مقامات چینی، کشوری غیرقابل جایگزین در غرب آسیا معرفی شده است. در سطح بین‌المللی هم ایران با کشورهایی نظیر عربستان، مصر و... مقایسه نمی‌شود. در ادبیات غربی‌ها هم وقتی صحبت از قدرت‌های آسیایی می‌شود، نام ایران کنار نام چین و روسیه می‌نشیند. بنابراین روابط چین با دولت‌های عرب خلیج‌فارس حتی اگر با عدد و رقم‌های اقتصادی درشتی همراه باشد، روابطی یکطرفه و یک‌بعدی است چرا که عرب‌های شرکت‌کننده در دیدار ریاض به غیر از نفت چیزی برای عرضه ندارند و حداقل فعلاً نمی‌توانند در عرصه‌های سیاست بین‌المللی نقشی برعهده بگیرند. کشورهای عربی در کارزار امنیتی و اقتصادی میان چین و آ‌مریکا موقعیتی ندارند تا پکن به آنان چشم بدوزد. در حوزه امنیتی نیز دولت‌های عربی واجد موقعیتی نیستند. این دولت‌ها به‌خصوص در شرایط متحول جهانی حرفی برای گفتن ندارند. در طول سال‌های گذشته، سعودی‌ها حداکثر کاری که کرده‌اند در عرصه مدنی دست به آزادی‌هایی از نوع غربی‌ زده‌اند که نه تنها برای چین جاذبه‌ای ندارد بلکه در مقابل آن هم قرار دارد. بنابراین ما باید موقعیت تاریخی و بی‌بدیل کنونی خود را درک کرده و براساس آن به ایفای نقش کلان در عرصه بین‌الملل بپردازیم. «ایران تاریخی»
با «اسلام بالنده» پیوند جهش‌آمیزی دارد؛ جمهوری اسلامی باید
در این عرصه میدان‌داری کرده و شرکای واقعی خود را بشناسد.
سعدالله زارعی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/9/21ساعــت 11:29 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی|نقش مدعیان اصلاحات در آشوبها! (یادداشت میهمان) در

 .

 

در سال‌های اخیر و به‌ویژه در یک سال گذشته به عیان شاهد حجم عظیمی از پروپاگاندا و سیاه‌نمایی‌های خبیثانه و دروغگویی‌های رسانه‌های
آمریکایی- صهیونیستی به‌خصوص فارسی‌زبان و همچنین از سوی برخی از خواص و سیاسیون و رسانه‌های مدعی اصلاح‌طلبی در داخل و به تعبیر رهبری «دنباله‌روهای داخلی دشمنان حقیر» بودیم و بر پایه همین «دروغ و دروغ‌پردازی‌ها» بسترساز این همه شرارت و جنایت در کوچه و خیابان و تهدید و تعطیلی کسب و کار مردم شدند و مانع حل مشکلات کشور می‌شوند. فقط یک‌صدم از این حجم از تحریف‌ها و دروغگویی‌ها و فضا‌سازی‌های رسانه‌ای و سیاسی کافی است یک نظام و دولت را ساقط کند. کما اینکه شاهد چنین اتفاقی در کشورهای منطقه و جهان بودیم؛ اما به‌دلیل شاخص‌های ملت ایران در پناه اسلام، آنچه که در دیگر کشورها شد، در ایران نمی‌شود که بشود! در چند ماه گذشته هم تلاش داشتند با تشدید و دامن زدن به «امیدسوزی» و «ایران‌ستیزی» میوه گندیده این خباثت‌های خود را بچینند. حال که نتوانستند «ایران قوی و مستقل» را تضعیف کنند و شرارتها با درایت جمع شد، بر بستر تنفر و خشونتی که خود به پا کردند، نظام را متهم و القا می‌کنند باید در برجام به آمریکا باج بدهید و برجام دو و سه را بپذیرید تا آشوب‌ها جمع شود و اسم آن را هم می‌گذارند«شنیدن صدای مردم»! در این خصوص چند نکته مهم:
1- این سخن که «با آمریکا کنار بیایید تا آشوب‌ها جمع شود»، نشان می‌دهد که این جماعت خود لیدر سیاسی آشوب‌ها، و پشت‌پرده با آمریکایی‌ها هماهنگ بودند و کلید آشوب‌ها در داخل دست آنها بود و خود بخشی از پازل و برنامه‌ریزی آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در آشوبها هستند تا اول آشوب به پا و بعد در سایه فشار آشوب‌ها از نظام باج‌خواهی کنند! در غیر این صورت از کجا می‌دانند که اگر به آمریکا باج بدهیم، آشوب‌ها جمع می‌شود؟ کمااینکه خود این جماعت صدها بار از قرارداد الجزایر گرفته تا برجام صدها باج به آمریکا دادند اما مشکلات اقتصادی که حل نشد، هم تحریم‌ها بیشتر شد، هم آشوب‌ها به لیدری خودشان ادامه داشت!
2- ادعای شنیدن صدای مردم ادعای نخ‌نمایی است که در دوران حاکمیت خود بر مقدرات اجرایی کشور تا توانستند با عملیات‌های فریب و شوک بر عصبانیت و خشم مردم افزودند تا صدای واقعی مردم برای حل مشکلات اقتصادی را خفه کنند. چون می‌خواستند با باج دادن به آمریکایی‌ها «مشکلات خودشان» را حل کنند و «مشکلات اقتصادی مردم» با باج دادن حل نمی‌شد! به‌عنوان نمونه؛ جماعت مدعی شنیدن صدای مردم کسانی هستند که بدون توجه به ناله و فغان مردم از گرانی‌های کمرشکن‌، در یک برنامه‌ریزی رسانه‌ای- امنیتی «صبح جمعه سیاه آبان 98» را رقم زدند و بعد هم به جای شنیدن صدای مردم‌، به آنها «خندیدند» و گفتند «ما هم صبح جمعه از خواب بیدار شدیم و دیدیم بنزین گران شده است»! لذا عصبانی کردن مردم و کشاندن آنها به خیابان‌ها از فتنه 78 و 88 تا قضایای آبان 98 و آشوب‌های دوماهه اخیر که مدعیان اصلاح‌طلبی متخصص امنیتی- رسانه‌ای اجرای آنها بودند و هستند، برای نشنیدن صدای مردم است که خواستار حل مشکلات اقتصادی‌شان هستند، نه برای شنیدن صدای مردم! آنچه که این روزها در رسانه‌های اصلاح‌طلبی و فضای مجازی و کف خیابان‌ها از سیاه‌نمایی‌ها تا آشوب‌ها شاهد آن هستیم‌، نمود عینی جلوگیری از شنیدن صدای مردم برای حل مشکلات اقتصادی است که دولت سیزدهم کمر همت به حل آنها بسته است. کسانی مدعی شنیدن صدای مردم شدند که هرجا توانستند برای خوش‌رقصی مقابل آمریکایی‌ها صدای مردم را خفه کردند و وقیحانه نیز از یک طرف ادعا کردند «اگر عده‌ای از مردم زیر چرخ توسعه (تحمیلی صندوق بین‌المللی پول) هم له شوند، اشکالی ندارد!» و از طرف دیگر اذعان کردند «ما کارمندان پروپاگاندای آمریکا و انگلیس و سعودی‌ها هستیم و وظیفه داریم کاری که تحریم‌ها نتوانست با ملت ایران و اقتصاد کشور بکند، با وحشت‌افکنی و کشاندن مردم به خشونت اجتماعی بکنیم» و از دیگر سو پیش مقامات آمریکایی‌ها گدایی تحریم و حمله نظامی به ایران را می‌کنند!
3- کسانی که بعداز آتش‌بیاری معرکه و فراهم کردن زمینه این همه تخریب و جنایت و شرارت اکنون فریبکارانه ادعا و القا می‌کنند که این حوادث رهبر و لیدر نداشت و خودجوش بود‌، در حقیقت بعداز این که از هدایت آشوب‌ها چیزی کاسب نشدند‌، می‌خواهند پس از شکست توطئه خبیثانه‌شان‌، خود را تبرئه و زمینه فرار از پاسخگویی در پیشگاه ملت و افکارعمومی و حضور در پای میز قانون را فراهم کنند. اما با این وجود نتوانستند اهداف و نیات شوم و نقش رهبری و لیدری خود در این آشوب‌ها را کتمان کنند و «آفتاب آمد دلیل آفتاب»! در حالی‌که تاکنون با شعار «زن، زندگی، آزادی» دست به این همه شرارت زدند و صدها خون نا به حق را بر زمین ریختند و این همه خسارت مادی و معنوی به مردم و کشور وارد کردند، حال رئیس دولت اصلاحات به مناسبت روز دانشجو مزورانه با اذعان تلویحی به نقش خود در این آشوب‌ها ادعا می‌کند «شعار زیبای زن، زندگی، آزادی آینده بهتر را نشان می‌دهد»! شما که دو ماه با این شعار می‌خواستید با تهدید و زور مردم را همراه خود کنید و نتوانستید، و با به آتش کشیدن کشور انتقام خود را از مردم گرفتید، حال اگر حکومت و نظام به دست شما بیفتد چه می‌کنید؟! بعد ادعای شنیدن صدای مردم و گفت‌وگو هم دارند! بقول مولانا «بیش از این فتنه و آشوب و خون‌ریزی مجوی!» برخلاف این ادعاها همین که به همراه لشکر اراذل و اوباش رسانه‌ای‌شان اکنون خواستار آزادی بی‌قید و شرط قاتلان مردم هستند و خطاب به حاکمیت و دولت ادعا دارند صدای اعتراض‌ها (البته اغتشاشات) را بشنود‌، نشان می‌دهد که خود آنها لیدر و رهبر اراذل و اوباش کف خیابان‌ها هستند.
4- نمی‌توان باور کرد کسانی که در قامت رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل و... در این نظام مسئول بودند، ناآگاهانه و بدون تحقیق موضع‌گیری‌هایی کنند که زمینه‌ساز ریخته شدن نابحق این همه خون بی‌گناهان شوند. این که چنین افرادی هم در ابتدا با مواضع خود به خاطر دستمالی، قیصریه را به آتش کشیدند و برای فوت طبیعی یک دختر کُرد اشک تمساح ریختند و مثل فتنه 88 به‌دنبال کشته‌‌سازی و موج‌سواری بودند و هم حالا برای قاتلان مردم کوچه و خیابان که بر بستر مواضع منافقانه آنها دست به چنین جنایات و شرارتی زدند‌، اشک تمساح می‌ریزند‌، شکی باقی نمی‌گذارد که این جماعت بدون تحقیق و از سر دلسوزی چنین مواضع شاذ و دشمن شادکنی نگرفتند و برعکس خود رهبران و لیدرهای داخلی آشوب‌ها بودند! البته این جماعت که می‌دانستند و آنهایی هم که نمی‌دانستند، دانستند که عرصه سیمرغ نه جولانگه آنهاست، اما جنایتکاران کف خیابان را به جان مردم انداختند تا به فکر خام و در توهم خود حداقل در خارج در حوزه دفاعی و منطقه‌ای و حقوق بشری و در داخل با ادعای گفت‌وگوی ملی و برای زنده کردن جریان منزوی شده خود از حاکمیت «باج» بگیرند، اما غافل از این که نه ملت با غیرت ایران به نظام جمهوری اسلامی چنین اجازه‌ای را داده و نه حاکمیت در رهبری حکیم چنین ملت با عظمتی چنین باجی را می‌دهد. و اصولا فلسفه وجودی رهبری در نظام مقدس جمهوری اسلامی همین است که اگر عده‌ای شهوت قدرت و ثروت پیدا و طغیان کردند و مست فریب‌های دشمن شدند، اجازه ندهد که با «باج دادن» به دشمنان، آن‌گونه که در دولت‌های سازندگی و اصلاحات و تدبیر و امید و به‌خصوص در برجام قرار بود رخ دهد، استقلال و امنیت و آزادی کشور را به باد بدهند و به یغما ببرند.
5- اما «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب»! این سخن کسی است که مسیر براندازی را با دوستان سیاسی اش و با تمام توان و با حمایت کامل بیگانگان در فتنه 88 تجربه کرده است! حالا این روزها دوستان رئیس دولت اصلاحات با نشخوار کردن تئوری‌های سیاسی اجتماعی دهه 60 میلادی غربی‌ها و آسمان و ریسمان بافتن‌های تئوریک می‌خواهند فریبکارانه اثبات کنند که آنچه این روزها در کشور با شعارهای تجزیه‌طلبی و براندازانه رخ داده نتیجه انسداد سیاسی و نشنیدن صدای مردم است! اما از قدیم گفته‌اند «تجربه فوق علم است»!‌ ای‌کاش دوستان رئیس دولت اصلاحات که خود نقش اصلی در ایجاد مشکلات واقعی مردم دارند و در فتنه 88 کشور را تا لبه پرتگاه بردند‌، اکنون این سخن لیدر خود را جدی می‌گرفتند و «راه رفته را
باز نروند»! و اگر رئیس دولت اصلاحات از روی صدق و اعتقاد به این نتیجه رسیده، با زدن مهر «مهره سوخته» بر پیشانی‌اش، به سادگی از او عبور نکنند! اما این که آیا رئیس دولت اصلاحات صادقانه این سخن را گفته و نمی‌خواهد روغن ریخته را نذر امامزاده کند برای اعتماد کردن مردم نیازمند سه شرط است. اول بگوید چرا در ابتدای این آشوب‌ها بدون هیچ‌گونه تحقیقی به همراه دوستانش از جمله روحانی و ظریف و جهانگیری و... نظام و نیروهای خدوم فراجا را متهم و مرگ طبیعی یک هموطن را «خلاف قانون و شرع و منطق»، «فاجعه‌ای ناگوار»، «درد استخوان‌سوز» و ناشی از «تنگناهای معیشتی و انواع فسادهای ویرانگر و ناکارآمدی نظام» عنوان کردند! و چرا در همان ابتدا که شعار تجزیه ایران و براندازی نظام سر داده شد، نگفت «براندازی نه ممکن است و نه مطلوب»!؟ و چرا بعد از تذکر رهبری مبنی بر اصلاح مواضع خواصی که بدون تحقیق موضع گرفتند، موضع خود را اصلاح نکردند؟!
6- کسانی از این جماعت که اکنون ادعا می‌کنند «شعارهای براندازان را قبول نداریم» و راه نجات را گفت‌وگو، آن هم از نوع ملی‌اش تجویز می‌کنند‌، چرا همان ابتدای کار این موضع را نگرفتند و برعکس هیزم‌بیار معرکه شدند و تا توانستند در فضای حقیقی و مجازی در آتش خشم و نفرت دمیدند؟ و چرا حالا پس از این همه شرارت و خسارت و پس از شکست سناریوشان، برای فرار از پاسخگویی به افکارعمومی و قانون، از براندازان اعلام برائت می‌کنند؟! این که برخی رسانه‌ها ادعا کردند «نام‌آشناهای سیاسی اصلاح‌طلب (از فلان‌کس تا فلان‌کس) امروز تحت فشار براندازان قرار دارند»! در حقیقت «خط انحراف افکارعمومی از واقعیت» را دنبال می‌کنند، اما قبل از دنبال کردن این خط انحرافی باید پاسخ دهند آیا اگر مواضع این نام‌های آشنا نبود‌، براندازان و آشوبگران جرأت عرض‌اندام داشتند و یا برعکس اراذل و اوباش رسانه‌ای و خیابانی به پشتگرمی اینها وارد صحنه شدند؟! پاسخ این خط خبری انحرافی دقیقا این فراز از سخنان امام حسن(ع) در آن جلسه کذایی خطاب به معاویه است که فرمودند «تو و اصحابت زمینه فتنه‌ها را فراهم کردید، حالا ادعای شفاف‌‌سازی (به تعبیر امروز شنیدن صدای مردم) را دارید؟ تمام پیامدها به حساب خود شماهاست. زیرا اگر تو اجازه نمی‌دادی یا راضی نبودی، کسی جرأت نمی‌کرد پدرم علی را دشنام گوید»!
7- جمع شدن آشوب‌ها بدون شلیک حتی یک گلوله از سوی نیروهای انتظامی و امنیتی کشور به خوبی عمق نگاه راهبردی رهبری را نشان داد که «دهه شصتی و هشتادی و نودی ندارد و این حرف‌های انقطاع نسلی‌، حرف‌های روشنفکریِ داخل گعده‌های روشنفکرانه است و واقعیّت‌ها غیر از این هست». اما اکنون که قاضی‌القضات کشور صدای مردم را به خوبی شنیده و دستور داده «چنان‌که فردی با سوءنیت حرف دروغی یا ادعای بدون سندی را منتشر کرد، در کوتاه‌‌ترین زمان ممکن او را احضار کنند و مستندات ادعایش را بخواهند و برای او به سرعت کیفرخواست صادر و پرونده‌اش به دادگاه ارسال شود»، مردم امید دارند با قاطعیت دستگاه قضایی اولین کسانی که احضار می‌شوند خواص و سیاسیونی باشند که با مواضع و دروغ‌پراکنی‌های خود بسترساز این همه آشوب و شرارت و خسارت و به زمین ریختن خون‌های
پاک جوانان کشور توسط «یک مشت اغتشاشگر غافل یا جاهل و یا مزدور» شدند و اگر این بستر‌سازی‌ها نبود، هیچ‌گاه شاهد آنچه که بودیم‌، نبودیم!
دکتر محمدحسین محترم


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 101/9/16ساعــت 1:43 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:بالاتر از حرف، وعده صادق (یادداشت روز) میگفت «ا
 

.

کاریکاتور/ترس رژیم‌صهیونیستی‌ از توان‌نظامی‌ ایران
 
 
می‌گفت «اوضاع حالا خوب است»، زندگی‌اش «کاملا عادی» شده و می‌تواند مانند دیگران از وسایل حمل‌ونقل عمومی مثل «مترو» استفاده کند! زندگی اما برای «سلمان رشدی» هرگز عادی نمی‌شد هر چند که او دوست داشت در فوریه 2019 این‌طور بیان کند. 12 آگوست 2022 
(21 مرداد 1401) ساعت 11 صبح به وقت محلی، زمانی که بیش از 15 ضربه
چاقو به‌صورت، گردن، بازو، پهلو و ران این نویسنده مرتد وارد شد؛ کاملا فهمید برای کسی مثل او «اوضاع اصلا خوب نیست.» از روزی که امام خمینی(ره) نوشت: «مؤلف کتاب «آیات شیطانى» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى‏باشند. از مسلمانان غیور مى‏خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند.» بیش از 33 سال می‌گذشت اما برای «هادی مطر» 24 ساله اینها فقط چند جمله ساده بر روی کاغذ نبود، دستورالعملی بود که هر لحظه باید اجرا می‌شد حتی اگر هرگز صاحب آن فرمان را ندیده باشد. بلافاصله پس از اقدام انقلابی این مجاهد مظلوم، پنهان‌کاری‌های خبری آغاز شد. دو روز پس از واقعه نزدیکان رشدی اعلام کردند حال او رو به بهبود است و حتی شوخی هم می‌کند. خبری که تعجب ‌هادی مطر را به همراه داشت. او به خبرنگار نیویورک‌پست گفت: «وقتی شنیدم که او زنده مانده است، شگفت زده شدم.» اندکی بعد اعلام شد ضربات چاقو به برخی اندام حیاتی رُشدی آسیب زده است. در نهایت 23 اکتبر 2022 
(1 آبان 1401) دو ماه پس از واقعه تنها خبر رسمی از قول «اندرو وایلی» مدیر برنامه‌های رشدی به روزنامه «ال‌پائیس» اسپانیا اعلام شد: «زخم‌های او عمیق بوده‌اند، او بینایی یک چشمش را نیز از دست داده است. او سه زخم عمیق در گردنش داشت. یک دستش از کار افتاد چون رشته‌های عصبی بازویش قطع شده بود. او 15 زخم دیگر نیز در ناحیه سینه و نیم‌تنه دارد. بنابراین، حمله بی‌رحمانه‌ای بود.» وایلی اگرچه تأکید می‌کرد رُشدی هنوز نفس می‌کشد اما از پاسخ به این سؤال که آیا «رشدی پس از دو ماه همچنان در بیمارستان تحت مراقبت است یا مرخص شده؟» خودداری کرد. اکنون نزدیک به چهار ماه از آن واقعه می‌گذرد اما هنوز هیچ تصویری از سلمان رشدی منتشر نشده است.
پنهان‌کاری پس از یک شکست، شاید بهترین اقدام باشد؛ دست‌کم مسئولان امنیتی ایالات متحده این‌طور فکر می‌کنند. با این کار ابعاد شکست‌شان آشکار نمی‌شود و آنها می‌توانند به ترمیم چهره و غرور از دست رفته‌شان بپردازند اما پنهان‌کاری تا کِی؟ 10 فوریه 2014 شرکت آمریکایی «سندز»(Sands) که در زمینه گردشگری، هتل‌داری و شبکه‌های سرگرمی فعالیت می‌کرد هدف حمله سایبری قرار گرفت. هکرها داده‌های موجود در سرورهای این شرکت را حذف کردند و اطلاعات کاربرانش را به سرقت بردند. اقدامی که باعث وقفه‌ای طولانی در خدمات‌دهی به مشتریان شرکت «سندز» شد. ابعاد این خبر پنهان نگه داشته شد و تا ماه‌ها بعد جایی در رسانه‌های آمریکایی پیدا نکرد. آنها سعی می‌کردند ماجرا را به یک خرابکاری دیجیتالی ساده تقلیل دهند اما یک سال بعد در 27 فوریه 2015 سی‌ان‌ان(CNN) به نقل از یکی از مقامات ارشد اطلاعاتی آمریکا گفت: «[وضع] خیلی بدتر از این بود.» شرکت «سندز» متعلق به یک سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی به نام «شلدون ادلسون» بود. کسی که 23 اکتبر 2013 (1 آبان 1392) یعنی 4 ماه پیش از حمله سایبری به شرکتش طی میزگردی در «دانشگاه یشیوا» گفته بود: «رئیس‌جمهور آمریکا باید به ارتش دستور بدهد یک بمب اتمی بر روی کویر ایران بیندازند سپس به رئیس‌جمهور ایران تلفن بزند و بگوید: آن بمب را دیدی؟ بمب اتمی بعدی در تهران فرود خواهد آمد.» بازتاب این اظهارات در ایران آن هم درست زمانی که دولت تدبیر و امید[!] مشغول امتیازدهی حداکثری برای دستیابی به توافق هسته‌ای بود و کمتر از یک ماه از گفت‌وگوی تلفنی نابجای حسن روحانی و باراک اوباما می‌گذشت، خشم عمومی را در پی داشت. رهبر انقلاب 12 آبان 1392 در واکنش به این سخنان فرمودند: 
«یک سیاستمدار پولدار آمریکایی یک غلطی می‌کند که بله، ما بایستی در فلان صحرای ایران بمب اتم بزنیم و تهدید کنیم و فلان؛ باید بزنند دهن یک چنین آدمی را خُرد کنند.» زبان دراز «شلدون ادلسون» کار دستش داد. دو ماه پس از یاوه‌گویی او جست‌وجو‌ها برای نفوذ در شبکه شرکت «سندز» از دسامبر 2013 آغاز شد و نهایتا در فوریه 2014 حمله به اجرا درآمد. حمله‌ای که سه چهارم سرورهای این شرکت را هدف قرار داد و خسارتی چهل میلیون دلاری بر جای گذاشت. آمریکایی‌ها سعی کردند این حمله را به دولت ایران نسبت دهند اما مثل ماجرای حمله به «سلمان رشدی» هیچ نشانه‌ای برای این ارتباط وجود نداشت. در واقع حرف مُفت ادلسون برایش خیلی گران تمام شده بود. هکرها بر روی صفحه اول تارنمای شرکت «سندز» نوشته بودند: «نگذار زبانت، سرت را به باد دهد» شلدون ادلسون از آن تاریخ تا روز مرگش 
در 11 ژانویه 2021 ترجیح داد دیگر هیچ موضع‌گیری علنی علیه ایران نکند؛ به بیان بهتر دهان او دست‌کم در مورد ایران خُرد شد.
«صدای انفجار در تل‌آویو و حیفا و بلافاصه قطع برق سراسری در این مناطق»، «خاموشی گسترده در 5 شهر بزرگ رژیم صهیونیستی از جمله ‌هازور، گدرا، یاونه، رحووت» و «آتش‌سوزی‌های پیاپی در پست‌های برق اراضی اشغالی» اینها بخشی از خبرهایی است که رژیم صهیونیستی سعی در پنهان کردن‌شان می‌کند. در یک مورد تمامی اخبار مرتبط با انفجارهای تل‌آویو و حیفا که قطعی برق سراسری این مناطق را به همراه داشت، از رسانه‌ها و حساب‌های عبری زبان در فضای مجازی حذف شد. اما این اخبار را از ساکنان اراضی اشغالی نمی‌شود پنهان کرد. پیش از آنکه رژیم دست به سانسور گسترده محتوای مرتبط با این اخبار بزند یکی از ساکنان منطقه شارون خطاب به مقامات صهیونیستی نوشته بود: «این شرکت، شرکت برق نیست، ننگ بر شرکت برق که میلیون‌ها از ما پول می‌گیرد و ما ساعت‌ها برق نداریم.» با این حال شاید بتوان برای قطعی‌های گسترده برق توجیهاتی عجیب و غریب مثل برگزاری ناگهانی یک رزمایش نظامی تراشید اما انفجارهای چهارشنبه 2 آذر 1401 در قدس اشغالی را با هیچ ترفندی نمی‌شد پنهان کرد. چرا که دوربین‌های امنیتی مشرف بر مناطق بمب‌گذاری هک شد. در واقع اشراف کامل بر عملیات بمب‌گذاری از طریق دوربین‌های رژیم صهیونیستی به دست آمد. این عملیات اگرچه آن‌طور که مقامات صهیونیستی با تمایلات پنهان‌کارانه‌شان اعلام می‌کنند تنها یک کشته و 47 زخمی داشته است اما انجامش از تلفاتش مهم‌تر بود. ترکیب استفاده از بمب‌های کنترل از راه دور به‌عنوان روشی بی‌سابقه و همزمان هک دوربین‌های امنیتی می‌تواند تا مدت‌ها کابوس مقامات اسرائیل باشد. آن‌طور که «هیلل بیتون روزین» خبرنگار شبکه 14 رژیم صهیونیستی می‌گوید: «هک دوربین‌های امنیتی به مثابه یک سیلی قدرتمند و رخنه در دستگاه‌های امنیتی اسرائیل است.» مهم‌تر اینکه با گذشت بیش از دو هفته، هنوز عاملان این عملیات توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل شناسایی نشده‌اند. این واقعه پس از عملیات‌های متعدد مسلحانه فلسطینیان در کرانه باختری از جنین تا نابلس رخ داد. 29 نوامبر 2022 
کانال 12 رژیم صهیونیستی در گزارشی از رشد چشمگیر عملیات مسلحانه در کرانه باختری گفت: «در سال جاری 281 حمله از سوی فلسطینی‌ها انجام گرفت و این در حالی است که تعداد حملات فلسطینی‌ها در سال 2021 میلادی 91 عملیات بوده است.» به نظر می‌رسد مقاومت فلسطین مشغول رونمایی از چهره جدید خود است. چهره‌ای که سال‌ها پیش، درباره‌اش تصویر‌سازی شده بود. اول مرداد 1395 رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی(ره) در میان دانشجویان گفتند: «اعتقاد ما است که کرانه‌‌ باخترى هم مثل غزه باید مسلح بشود. دست قدرت [لازم است‌‌]. کسانى‌‌که علاقه‌‌مند به سرنوشت فلسطینند، اگر می‌توانند کارى بکنند، کار این است؛ در آنجا هم باید مردم را مسلح 
کنند.»
«حرف بر زمین نمی‌ماند» این را دست‌های‌ بلند جبهه مقاومت در منطقه و فراتر از آن ثابت کرده است. 11 آبان 1401 رهبر انقلاب تأکید کردند: «ما هرگز شهادت شهید سلیمانی را فراموش نخواهیم کرد؛ این را بدانند. حرفی زدیم در این مورد، پای آن حرف ایستاده‌ایم. در وقت خودش، سر جای خودش ان‌شاءالله انجام خواهد گرفت.» این جملات بالاتر از حرف، دستور کاری همیشگی برای جوانمردان دلداده به آرمان انقلاب اسلامی است و ما منتظر این وعده صادق در آن روز موعود می‌مانیم.
سید محمدعماد اعرابی

+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/9/15ساعــت 10:44 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:فالوده با گرگ گریه با چوپان! (یادداشت روز) 1- طی ن

  گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، 

1- طی نزدیک به دو ماه اخیر درباره حمایت مالی و تبلیغاتی و تسلیحاتی دشمنان بیرونی از اغتشاشگران، گزارش‌های مستندی داشته‌ایم و در این وجیزه فقط به یک نمونه از تازه‌ترین نمونه‌ها اشاره می‌کنیم. شبکه ایران اینترنشنال که با بودجه صدها میلیون دلاری آل‌سعود و مدیریت موساد در انگلیس راه‌اندازی شده است و بارها چگونگی ساخت کوکتل‌مولوتوف، روش آتش‌زدن اماکن عمومی، چگونگی متوقف کردن و به آتش کشیدن آمبولانس‌ها، روش حمل مخفیانه اسلحه گرم برای مقابله با حافظان امنیت و‌... را به عوامل اغتشاش آموزش داده است، جمعه شب، در تازه‌ترین دستورالعمل خود (بخوانید دستور العمل موساد‌) رسماً و علناً به اغتشاشگران می‌گوید؛ «در جنگ نمی‌توان به خصوصیات اخلاقی پایبند بود. باید این واقعیت را به رسمیت بشناسیم که با جمهوری‌اسلامی در حال جنگ هستیم. در جنگ کشتن نیروهای طرف مقابل یک کار اخلاقی است‌(!) و اگر بتوانیم او را بکشیم ولی نکشیم، کار غیر‌اخلاقی کرده‌ایم‌(!)‌...» گفتنی است که سردبیری این شبکه را علی‌اصغر رمضان‌پور، معاون فرهنگی وزارت ارشاد آقای خاتمی برعهده ‌دارد و‌...
2- به یک نمونه از برخورد دولت‌های غربی با معترضان
(و نه با اغتشاشگران‌) هم نیم‌نگاهی بیندازید. در این خصوص نیز بارها به نمونه‌های مستندی اشاره داشته‌ایم و در محدوده این نوشته کوتاه، تنها به مصاحبه روز جمعه «ریشی سوناک» نخست‌وزیر انگلیس با شبکه تلویزیونی «‌اسکای نیوز‌» که به عنوان خبر فوری و مهم و با قطع برنامه‌های عادی این شبکه - Breaking News- منتشر شده است اشاره می‌کنیم. می‌گوید: « امروز با فرماندهان پلیس جلسه داشتم تا به آنها اطمینان بدهم که برای سرکوب هرگونه اعتراض غیر‌قانونی از حمایت کامل من برخوردارند. این مسئله که زندگی مردم عادی توسط اقلیتی خودخواه مختل شود کاملاً غیر قابل قبول است. کسانی که قانون‌شکنی می‌کنند باید از قدرت قانون بترسند و من مصمم هستم که این کار را انجام بدهم. ما به پلیس اختیارات بیشتری داده‌ایم که با تظاهرات غیر‌قانونی مقابله کنند. آنها حمایت کامل مرا برای مقابله قاطع و سریع با اغتشاشات در زندگی روزمره مردم را دارند‌».
3- شخص قمه به دستی را تصور کنید که قمه‌اش را روی دست بلند کرده و عربده‌کشان و تهدید‌کنان به سوی شخص دیگری می‌دود! در این حالت چه باید کرد؟! آیا می‌توان با این تصور که شاید دیوانه و یا فریب‌خورده باشد، او را به حال خود رها کرد و برای دفع خطر از شخصی که مورد حمله قرار گرفته است کاری نکرد؟! حالا تصور کنید که در این میان، یکی فریاد بزند و بگوید؛ این شخص دیوانه است! یا فریب‌خورده است و یا مواد مخدر مصرف کرده است و یا‌... آیا دیوانگی و یا فریب‌خوردگی او، برفرض که صحت داشته باشد! می‌تواند دلیل قانع‌کننده و عذر موجهی باشد که او را به حال خود رها کنیم و مانع از جنایتی که درپی انجام آن است نشویم؟!
4- تفکیک اغتشاشگران به فریب‌خورده و دیوانه و هیجان‌زده و مزدور و منافق و آشوبگر‌، تفکیکی هوشمندانه و مردم‌دوستانه است و تاکید بر ضرورت برخورد متفاوت و متناسب با نوع جرم آنها نیز نگاهی عدالت‌خواهانه است ولی باید به این نکته توجه داشت که تفکیک یاد شده و برخورد متفاوت با هر یک از آنها هرگز به معنا و مفهوم کوتاهی و انفعال در برخورد قاطع با آشوب و آشوبگران و جلوگیری مقتدرانه از جنایات آنها نیست. در جریان آشوب و اغتشاش، چگونه می‌توان فریب‌خورده و مزدور را از یکدیگر تشخیص داد؟! این برداشت با هیچ منطقی سازگار نیست. مگر حافظان امنیت علم غیب دارند که از نیت و انگیزه واقعی فلان آشوبگر با خبر باشند و برفرض محال نیز اگر علم غیب هم داشته باشند چگونه می‌توانند با این تلقی، به فلان آشوبگر فریب‌خورده اجازه قتل مردم، آتش‌زدن اموال عمومی، به آتش کشیدن آمبولانس حامل بیمار و ده‌ها جنایت وحشیانه دیگر را بدهند! و در پاسخ اعلام کنند که او فریب‌خورده و یا هیجان‌زده بود؟! این‌گونه برخورد با اغتشاشگران با هیچ منطقی سازگار نیست و در هیچیک از سیستم‌های حقوقی و کیفری دنیا نیز وجود ندارد. باید از جنایات اغتشاشگران و حمله و آسیب‌رسانی آنها به جان و مال و ناموس شهروندان با تمام توان جلوگیری کرد و اما این که فلان اغتشاشگر، دیوانه و یا هیجان‌زده و فریب‌خورده بوده است، موضوعی است که بعد از دستگیری و در جریان دادگاه باید مورد رسیدگی قرار گیرد و مجازات هر کدام به تناسب جرمی که مرتکب شده‌اند اعمال شود. تنها در این حالت است که فریب‌خورده و مزدور قابل تفکیک و شناسایی خواهند بود.
همین دیروز، رهبر حزب محافظه‌کار انگلیس که دولت کنونی این کشور را در اختیار دارد، اعلام کرد برای مقابله با اعتصاب‌ها -‌توجه کنید برای مقابله با اعتصاب و نه آشوب و اغتشاش- علاوه‌بر پلیس، ارتش را هم به صحنه خواهد آورد. چرا؟! برای این که هر دولتی با هر هویت و ماهیتی که داشته باشد در حفظ منافع ملی و امنیت شهروندان خود با هیچ‌کس شوخی ندارد!
5- چرا با وجود دستگیری بسیاری از عوامل اصلی آشوب‌های اخیر هنوز هم برخی از پادوهای دشمن -هرچند بسیار ‌اندک- دست به آشوب می‌زنند؟! و چرا شبکه‌های رسانه‌ای دشمن کماکان به تشویق آنها برای آشوبگری مشغولند؟ و چرا رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه و نخست‌وزیران انگلیس و کانادا و رژیم صهیونیستی بی‌محابا بر پشتیبانی خود از اغتشاشگران اصرار می‌ورزند؟ بخشی از پاسخ این سؤال - و نه تمامی پاسخ‌- را باید در برخی از برخوردهای غیر‌قابل توجیه و منفعلانه با آشوبگران و خودداری از مقابله به مثل با دشمنان بیرونی دانست! آیا اعلام پی‌درپی حضور بی‌سلاح نیروهای حافظ امنیت در مقابل تروریست‌های مسلح، آشوبگران را به ادامه آشوب تشویق نمی‌کند؟!
6- با توجه به اقتدار مثال‌زدنی جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان، هوشمندی درخور تقدیر نیروهای اطلاعاتی و امنیتی کشورمان در دستگیری سریع و بی‌وقفه عوامل اصلی آشوب، فدا‌کاری و پاکباختگی نیروهای حافظ امنیت نظام و خواسته بارها اعلام شده مردم، آیا بایسته است که هنوز هم دشمنان بیرونی رجز بخوانند و پادوهای داخلی آنها
-هرچند ‌اندک و کم‌شمار- کماکان بر طبل آشوب بکوبند؟!
7- در این میان نباید از کینه‌توزی دشمنان بیرونی و حمایت رسماً اعلام شده و آشکار آنها از آشوب و اغتشاش غافل بود. به قول حضرت امام -رضوان‌الله تعالی علیه- دشمن را آرام نگذارید که آرامتان نمی‌گذارد. احضار چندباره سفرای کشورهای اروپایی به وزارت خارجه چه مشکلی را حل می‌کند؟! آنها در قتل شهروندان کشورمان و خسارت‌های فراوانی که پادوهای نشان‌دار این کشورها به بار آورده‌اند سهیم هستند و بر اساس اصل «‌مقابله به مثل- retaliation‌» که در حقوق بین‌الملل نیز به رسمیت شناخته شده است، باید تبعات و هزینه جنایاتی که مرتکب شده‌اند را بپردازند.
جمهوری اسلامی ایران اهرم‌های پشیمان‌کننده فراوانی برای مقابله با این کشورها در اختیار دارد، چرا نباید از این اهرم‌ها استفاده شود.
8- و بالاخره نباید نقش برخی از جریانات آلوده داخلی که سابقه سیاهی در همراهی با دشمنان را در کارنامه خود دارند نادیده گرفت. این طیف بارها نشان داده‌اند که با گرگ فالوده می‌خورند و با چوپان ‌گریه می‌کنند! شرح این ماجرا به درازا می‌کشد و به وقت دیگری می‌گذاریم.
حسین شریعتمداری


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/9/14ساعــت 10:17 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی|سفر نخست وزیر عراق به ایران ;گل مشترک ایران و عراق به
 نخست‌وزیر عراق سه‌شنبه به تهران سفر می‌کند

ب

1- دیروز «محمد شیاع سودانی» نخست‌وزیر جدید عراق پس از سفر به اردن و کویت، وارد تهران شد. این سفر از هر بُعد و زاویه‌ای تحلیل شود «مهم» است. از بعد منطقه‌ای، چنین سفری یک پیروزی مهم، هم برای عراق و هم برای ایران است و از آن‌سو، یک شکست راهبردی برای آمریکا و تمام دشمنان مقاومت. نباید فراموش کنیم که «سودانی» یا به عبارت دقیق‌تر «نخست‌وزیر عراق» از دل یک بحران ساختگی عمیق و طولانی و برای عبور از همین بحران خارج شده است. این بحران همان «دولت بی‌سر» بود که بسیاری از دشمنان دو ملت، روی آن سرمایه‌گذاری ویژه کرده بودند. همان بحرانی که هنوز در لبنان حل نشده و این کشور را وارد یک فرآیند سیاسی پیچیده و فرسایشی کرده است. همان بحرانی که در دولت دوم آقای روحانی، در ایران هم دنبال شد و عده‌ای که نانشان در «بحران‌‌سازی» است و خود عامل به قدرت رسیدن ایشان بودند، خواستار استعفای او شدند تا در ایران نیز دولتی بی‌سر شکل بگیرد. سفر آقای سودانی به ایران در یک کلام، نمایش پیروزی این کشور بر این بحران‌سازی‌ها بود. این پیروزی می‌تواند مقدمه‌ای برای پیروزی ملت لبنان برای عبور از بحران هم مشابه باشد. شرایط سیاسی لبنان، پیچیده‌تر از شرایط سیاسی عراق نیست و به‌دلیل تشابه دو بحران، می‌توان امیدوار بود لبنان نیز از این بحران‌های ساختگی به سلامت عبور کند. 
2- از بُعد اقتصادی نیز این سفر قابل توجه و مهم محسوب می‌شود، اگرچه در اینجا نیز جزئیات زیادی منتشر نشده اما آنچه رسانه‌ای شده نیز به تنهایی قابل توجه است. بررسی سازوکارِ دریافت طلب‌های برقی و گازی ما از عراق که رقم آن چیزی نزدیک به 7 میلیارد دلار است در کنار تلاش دو طرف برای افزایش حجم مبادلات تجاری سالانه 
از 10 میلیارد به 20 میلیارد دلار از نکات مهم اقتصادی مربوط به این سفر است که اگر صرفا همین یک مورد، دستاورد این سفر بود نیز می‌شد گفت، سفر سفر مهمی است. به نتیجه رسیدن این تلاش‌های اقتصادی به تنهایی می‌تواند، یک ضربه کاری دیگر به آمریکا و تحریم‌هایش باشد.
3- جدی شدن اجرای طرح مجلس عراق برای اخراج نظامیان آمریکایی از این کشور، که پس از ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس به تصویب رسید، می‌تواند یکی دیگر از ابعاد مهم این انتخاب! و این سفر باشد. این شاید مهم‌ترین دلیل خشم آمریکایی‌ها از انتخاب آقای سودانی است. چند روز پس از تشکیل کابینه جدید عراق و رفتن دولت مشکوک مصطفی کاظمی، بایدن خشم خود را با جمله «با دولت سودانی همکاری نخواهیم کرد» نشان داد. اجرای طرح پارلمان عراق که با اکثریت قاطع نمایندگان این کشور تصویب شده است، معنایی جز گرفته شدن بخشی از آن «انتقام سخت» نخواهد داشت و در این سفر به این موضوع نیز به احتمال زیاد پرداخته شده است. ایران گفته موشکباران پایگاه آمریکایی عین‌الاسد صرفا یک سیلی بود و اخراج آمریکا از منطقه بخش بزرگ‌تری از انتقام خون این 
دو شهید است که گرفته خواهد شد. آمریکا از افغانستان با خفت و خواری اخراج شد. اخراج این کشور از عراق می‌تواند به معنای پایان آمریکا در منطقه باشد. تردید نداشته باشید حملاتی که به نیروهای آمریکایی در سوریه می‌شود نیز در نهایت، دیر یا زود آنها را وادار به عقب‌نشینی از این کشور خواهد کرد تا دو پروسه «اخراج کامل آمریکا از منطقه» و «پیروزی‌های مقاومت» تکمیل شود. چرا پیروزی مقاومت؟! چون سودانی از هواداران پروپا قرص بسیج مردمی عراق است و...
4- یکی از ابعاد و اهداف مهم گفت‌و‌گوهای دو طرف در این سفر، بعد نظامی و امنیتی آن است. این را می‌شود از گزارش‌هایی که در رسانه‌های منطقه به‌ویژه عراق درباره این سفر منتشر شده فهمید: «برخی رسانه‌ها و کارشناسان عراقی می‌گویند او[سودانی] در راس هیئتی سیاسی- اقتصادی برای امضای برخی توافقات و یادداشت تفاهم‌ها عازم ایران می‌شود در حالی که برخی دیگر، بُعد امنیتی و نظامی سفر او را با توجه به تحولات اخیر در ارتباط با اقلیم کردستان عراق و حملات ایران به مقرهای گروه‌های تجزیه‌طلب ضدایرانی در اقلیم و نیز هماهنگی‌های دو کشور برای محافظت نیروهای عراقی از مرزهای مشترک جمهوری اسلامی با عراق را (با هدف جلوگیری از ورود تجزیه‌طلبان و براندازان به خاک ایران) پررنگ‌تر می‌بینند.» (دیروز ایرنا) همین‌طور از گفت‌و‌گوهای نخست‌وزیر عراق با رئیس‌جمهور و رهبر معظم انقلاب
که به این ابعاد پرداخته شد و می‌توانید گزارش کامل آن را در این شماره روزنامه بخوانید. بنابراین، این سفر یک گام موثر در قلع و قمع گروه‌های تجزیه‌طلبی است که در کشور عراق لانه کرده‌اند. با این سفر می‌توان امیدوار بود دولت عراق نیز در کنار ایران، جدی‌تر از همیشه اقدام به خلع سلاح و ادب کردن چنین گروه‌های موذی و فرصت‌طلب نماید. سرکوب این گروه‌های مسلح وحشی یعنی، یک سیلی محکم و کاری دیگر به آمریکا و رژیم صهیونیستی... همین یک قلم دستاورد به تنهایی، به منزله گل مشترک ایران و عراق به آمریکاست! عراقی‌ها هم از این گروه‌های تجزیه‌طلب وابسته به اسرائیل و آمریکا و سعودی دل پُرخونی دارند، 
ندارند؟!
5- صحبت از سیلی و گل زدن به آمریکا شد. فضای کشور هم کاملا فوتبالی است. این یادداشت نیز 4 ساعت مانده به بازی مهم ایران و آمریکا نوشته می‌شود و وقتی شما در حال مطالعه آن هستید، نتایج این بازی مشخص شده است. می‌خواهیم 
وجه مشترک مرتبط با سفر آقای سودانی به تهران و این بازی فوتبال را «سیلی به آمریکا» بگیریم و بند پایانی یادداشت را که شاید زیاد مرتبط با این سفر به نظر نرسد به این بازی گره بزنیم. فضای این پاراگراف را فضای ساعاتی قبل از انجام این بازی ببینید و در آن فضا بخوانید:
 می‌دانیم تیم ملی فوتبال کشورمان در بازی‌های جام‌جهانی، هیچ‌گاه نتوانسته به مرحله یک هشتم و حذفی سعود کند و همیشه در همین مرحله اول حذف شده است. می‌دانیم روح جامعه
 نجیب و مظلوم ایران از این همه ناملایمات و دشمنی‌های داخلی و خارجی مجروح است و شاید هیچ‌گاه به اندازه امروز نیاز به التیام و شادی و اتحاد نداشته است. این را هم می‌دانیم که، چون رقیب ما در این بازی آمریکاست، چشم‌های زیادی در غزه، لبنان، صنعا و بصره و الجزایر و کراچی و هرات و حتی کاراکاس و بوئنوس‌آیرس و عربستان به آن زمین چمن در قطر دوخته شده است. خلاصه اینکه، چشمان زیادی منتظرند- ولو در جهان وهمی فوتبال- 
یک شکست بزرگ و سیلی محکم دیگر بر این امپریالیسم جهانی تحمیل شود آن هم از سوی تنها کشوری که این‌طور علیه نظم جهانی این امپریالیسم شوریده است. ما چه خوش‌مان بیاید و چه خوش‌مان نیاید، ورزش‌هایی مثل فوتبال این توان را پیدا کرده‌اند که، انسجام و اتحاد یک ملت را بشکنند یا ترمیم کنند و در بازی ایران و ولز دیدیم که چگونه در عرض فقط چند دقیقه و با دو شوت، تمام آنچه برای انشقاق در جامعه ایران به صحنه آورده بودند، از هم فروپاشید و دود شد و هوا رفت. پیروزی در این بازی می‌تواند اتحاد و انسجام تمام شیاطین عالم را که در لندن جمع شده‌اند از هم فروبپاشد و بشود مصداق آیه مبارکه وَمَکَرُواْ وَمَکَرَ اللهُ وَاللهُ خَیرُ الماکِرِینَ... اگرچه ما معتقدیم، نتیجه این بازی هرچه باشد، در یکپارچگی نه فقط ایران که 
«امت اسلام» ذره‌ای خدشه وارد نخواهد کرد چرا که نفس همین تقابل 
«خیر مطلق با شر مطلق» خود، این انسجام و اتحاد را تقویت کرده است.
جعفر بلوری

+ نوشته شـــده در چهارشنبه 101/9/9ساعــت 11:15 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:جام جهانی! تنفر از صهیونیستها!!!
داستان رداستان رژیم صهیونیستی؛ از شکست عادی‌سازی تا تلاش برای بقاژیم صهیونیستی؛ از شکست عادی‌سازی تا تلاش برای بقا
زهرا اصل رکن‌آبادی: جام‌جهانی قطر، از بسیاری جهات منحصربه‌فرد است اما زیباترین وجه آن حضور حداکثری اتباع کشورهای عربی و مسلمانان است که به مسابقات رنگ و رویی دیگر بخشیده است. از اتحاد کشورهای مسلمان برای حمایت از تیم‌های کشورهای مسلمان دیگر در برابر کشورهای غربی گرفته تا مواجهه جالب مردم با مزدوران رژیم صهیونیستی. اسرائیلی‌ها آنقدر از رفتار مردم کشورهای عربی با خود عصبانی شده‌اند که این جام‌جهانی را جام‌جهانی نفرت می‌خوانند و این ریشه در عقاید نژادپرستانه‌شان دارد که خود را مهم‌ترین مردمان عالم می‌دانند و چون به آنها بی‌توجهی شده و به جنایات‌شان واکنش نشان داده شده، به خودشان اجازه می‌دهند این نمایش زیبا از وحدت مسلمین و آزادگان را جام‌جهانی نفرت نامگذاری کنند. آنها مانند دروغگویی هستند که آنقدر یک دروغ را تکرار کرده که خودش هم باورش شده ولی حالا در مواجهه با حقیقت فرو ریخته‌اند. این اتفاق پیش‌تر در زمینه توهم‌شان در قدرت نظامی و ایجاد وحشت نیز رخ داده بود و با شکست‌های پیا‌‌پی در جنگ‌ با جبهه مقاومت، انتفاضه مردم فلسطین، عملیات‌های درون مرزهای‌شان که در پاسخ به خرابکاری‌های‌شان در ایران صورت می‌گرفت و در نهایت با رونمایی از موشک هایپرسونیک ایران که فخرشان، گنبد آهنین را بی‌اعتبار کرد، فهمیدند موازنه وحشت را باخته‌اند. پس از آن به دنبال القای مشروعیت و مقبولیت خود در دنیا بودند؛ با کمک ترامپ و به صورت غیرقانونی چند سفارت را به قدس انتقال دادند، تلاش کردند با برخی دولت‌ها پروژه عادی‌سازی روابط را پیش ببرند و در این راه پروپاگاندای عظیمی به راه انداختند و بودجه هنگفتی خرج کردند، خودشان هم باورشان شده بود مشروعیت نداشته‌شان به بخشی از دنیا القا شده که در جام‌جهانی با سیلی واقعیت از خواب پریدند. نه تنها نتوانستند نتیجه پروژه القای مشروعیت را ببینند، بلکه با سیلی از رفتارهای تنفرآمیز از مردم کشورهایی که با دولت‌های‌شان روابط دوستانه آغاز کرده بودند مواجه شدند. این اتفاق آنقدر برای‌شان سنگین بود که حتی از مجاری رسمی به دولت قطر و فیفا اعتراض کردند که اسرائیلی‌ها حتی امنیت تردد ندارند!  و این ضربه مهر پایانی بود بر پروژه عادی‌سازی روابط... حتی اگر دولت‌ها بخواهند این پروژه شکست‌خورده را ادامه بدهند اما به طور قطع عادی‌سازی با ملت‌های مسلمان شکست خورده است و حتی رژیم صهیونیستی از القای مشروعیت به دولت‌های عربی ناتوان خواهد بود.  اسرائیلی‌ها موازنه وحشت را باخته‌اند، القای مشروعیت و عادی‌سازی روابط را هم باخته‌اند. حالا تنها تلاش‌شان برای بقا و حفظ موجودیت جعلی‌شان است. تماشای دست و پا زدن‌شان در خانه‌ای که از خانه عنکبوت سست‌تر است، دیدنی است. با وعده صادق رهبر حکیم انقلاب، تا چند صباح دیگر وجود ننگین‌شان نیز از عالم وجود حذف خواهد شد؛ ان‌شاءالله.
ارسال به دوستان

+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/9/8ساعــت 11:43 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:رزم ملی قهرمانان (یادداشت روز) این قلم اهل فوتبال

 

این قلم اهل فوتبال و هوادار فوتبال نیست اما مثل هر یک از آحاد مردم کشور، از تیم ملی فوتبال ایران در هماوردی با تیم‌های خارجی حمایت و بازی‌های تیم ملی فوتبال ایران را با علاقه‌مندی دنبال می‌کند. اگر شرایط حساس بود و تیم ایران به حمایت معنوی احتیاج داشت، در این مورد مثل بقیه مردم رشید ایران، هزینه معنوی- نذر و نیاز- هم می‌کند و مشخص است که با هر چیزی که تیم ایران را تضعیف کند، مخالف است. چرا؟
واقعیت این است که فوتبال و بعضی دیگر از رشته‌های ورزشی به نحو «سحرآمیزی» نه تنها در روحیه ملی یک کشور اثر می‌گذارد، بلکه به نوعی ترجمه میزان روحیه ملی و شاخصی برای سنجش میزان عزم ملی یک کشور برای ایفای نقش‌های درجه یک در جهان محسوب می‌شود و به روشنی می‌بینیم پیروزی تیم ملی، روحیه همدلی در داخل کشور و نشاط برای ورود فعال‌تر در صحنه‌های کار را فراهم می‌کند و در نقطه مقابل آن، شکست تیم ملی در یک هماوردی خارجی، تأثیر تضعیف‌کننده‌ای در آنچه گفته شد، ایجاد می‌کند.
البته در عرصه بین‌الملل کشورهایی که در موقعیت اول هستند نوعاً از اینکه وضعیت تیم فوتبال، تداعی‌کننده وضعیت داخلی آنها باشد، اجتناب می‌کنند و لذا در عرصه فوتبال، ده‌ها سال است که
یک گام از همگنانشان عقب‌تر بوده و فوتبالشان از ایفای نقش در هویت ملی دور است. این در حالی است که فوتبال یک نقش کمک‌کننده به کشورهایی که خود را شایسته ایفای نقش فعال‌تر و واجد ظرفیت‌های مناسب می‌دانند، دارد.
کشورهای استعماری در رابطه با فوتبال و تیم‌های ملی فوتبال کشورها، دو رویه در پیش گرفته‌اند؛ آنان در رویه اول فوتبال را از سیاست، جدا معرفی می‌کنند؛ مثل اینکه علم و دانشگاه را جدا از سیاست نشان می‌دهند. این در حالی است که خود آنان دقیقاً به دلیل سیاست و حفظ برتری خویش، اجازه تبدیل فوتبال به
یک شاخص سیاسی را در کشور خود نمی‌دهند. پس خود این پس‌زدن ظاهری ورزش از عرصه سیاست، یک فکر و تدارک سیاسی است.
بر این اساس در کشورهای مختلف با هزینه مردم، رقابت‌های ورزشی برگزار می‌شود ولی هیچ عایدی سیاسی در مقدمه، متن و موخره آن نصیب این کشورها نمی‌شود. حتی گاهی در صحنه ورزش مصلحت سیاسی کشوری، قربانی سیاست جدانمایی ورزش از سیاست می‌شود. به عنوان مثال مصلحت کشورهای جهان و به‌ویژه کشورهای اسلامی و عربی در قطع رابطه با رژیم اسرائیل است اما این مصلحت روشن به نام سیاسی نکردن ورزش، کنار گذاشته می‌شود و تیم رژیم غاصب سرزمین‌های اسلامی و عربی، در کنار تیم یک کشور اسلامی و عربی قرار می‌گیرد. این دقیقاً یک کار سیاسی دست اول است.
رویه دوم کشورهایی که نمی‌خواهند فوتبال در کشورشان ترسیم‌کننده وضعیت سیاسی باشد، «به تعارض کشاندن» تیم‌های ورزشی با نظام سیاسی در کشورهایی که با آنان مشکل جدی دارند، در دستور کار قرار می‌گیرد. در این‌جا نقاب از چهره قدرت‌هایی مثل آمریکا کنار می‌رود و واقعیت موضوع روشن‌تر می‌شود. شما همین روزها شاهد بودید «کارلوس کی‌روش» به شدت زیرفشار رسانه‌های کشورهایی نظیر انگلیس قرار گرفت تا علیه ایران موضع‌گیری کند و او ضمن خودداری از پذیرش این موضوع از رسانه انگلیسی پرسید چرا درباره جنگ اوکراین و نقش انگلیس در آن سؤال نمی‌کنید؟ و چرا از میان این همه مربی فوتبال، فقط من باید به سؤالات سیاسی پاسخ بدهم؟
در حالی که آمریکا اساساً سیاست برجسته‌‌سازی فوتبال در محیط داخلی خود را خلاف مصلحت ملی تلقی می‌کند، در کنار تلاش برای جدا کردن ظرفیت فوتبال از قدرت ملی ایران، درصدد برآمده از آن به عنوان یک ابزار سیاسی در مقابل نظام استفاده کند. یعنی در این‌جا همان چیزی که در خاک آمریکا نامطلوب است، در ایران مطلوب و راه‌حل ارزیابی می‌شود! به عبارت دیگر درخصوص یک نظام انقلابی قدرتمند- که آمریکا با آن مشکل دارد- فوتبالی که غرب آن را از سیاست جدا می‌داند، به مقابله با آن ترغیب می‌شود!
در ایران فوتبال مورد حمایت جدی جمهوری اسلامی است؛ وجود باشگاه‌های مختلفی که حدود 90 درصد آن دولتی می‌باشند و پرداخت هزینه‌های فدراسیون‌ها و باشگاه‌ها و حتی تأمین هزینه‌های تیم‌های ورزشی، از حمایت جدی نظام سیاسی ایران از فوتبال حکایت می‌کند. اگر نیک بنگریم و در مقام مقایسه برآئیم، ایران جز‌ء چند کشوری است که یک رقم درشت بودجه آن حمایت از ورزش و به خصوص فوتبال می‌باشد. طبعاً در یک چنین نظامی، اتصال جدی میان تیم ورزشی و نظام سیاسی موضوعیت پیدا می‌کند. با این حال شاهد بودیم آمریکایی‌ها در ماه‌های اخیر، برای ترغیب عناصر ورزشی ایران به درگیری با نظام سیاسی چه اقدامات محیرالعقولی انجام داده و هر کلمه و عملی که بوی وجود نقار میان تیم ملی با نظام سیاسی می‌داد را تا چند برابر برجسته‌‌سازی کردند. آمریکا و عوامل آن به‌نام «مردم ایران»، تیم ورزشی کشور را به اقدامات ساختارشکن و ضدایرانی تشویق می‌کردند. البته در این میان تیم ورزشی کشور که بخشی از جامعه ایران محسوب می‌شود و از مداخله خارجی در امور داخلی کشور خود متنفر است، در مقابل این همه تلاش ایستاد. به همین جهت پس از بازی بسیار درخشان در برابر «تیم ملی ولز» و پس از تصویری که از نشاط و عزم به صحنه بین‌المللی منعکس کرد، زیرفشار شدید دشمنان جمهوری اسلامی قرار گرفت. این‌جا همان کشورهایی که ورزش را امری غیرسیاسی معرفی می‌کردند، کنش ورزشی تیم ایران را سیاسی و ناامیدکننده خواندند!
تیم ملی ایران در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره نشان داده است که بخش قابل تحسینی از اراده ملی ایرانیان برای حرکت رو به جلو و فتح قله‌ها می‌باشد و لذا پس از اشکالات عدیده‌ای که در بازی اول آن در جام 2022 بروز کرد، اشکالات را برطرف نمود و بر تیم رقیب پیروز شد. این پیروزی و هم‌افزایی بازیکنان نشان داد تلاش دشمن برای استفاده ابزاری از تیم ملی ایران به شکست انجامیده است.
این در واقع یک علامت و یک تصویر مینیاتوری از مواجهه ایران با حریف اصلی خود- آمریکا- است و دشمن این را دریافت کرد. از این رو پس از دو ماه تلاش برای استفاده از آن در مقابل نظام اسلامی به نتیجه نرسید، دست آخر تیمی که آن را جدا از نظام سیاسی ایران معرفی می‌کرد، زیر فشار شدید قرار داده و آن را هم سرکوبگر معرفی کرد. گفته‌اند دزدی، صاحب‌خانه را می‌زد و در همان حال فریادزنان از دیگران استمداد می‌کرد! پرسیدند تو که او را زیر ضربات گرفته و می‌زنی، دیگر چرا کمک می‌خواهی؟ گفت چند دقیقه دیگر که او را رها کنم، پدر من را درمی‌آورد!
تیم ایران در بازی با تیم ولز، دو پیروزی به دست آورد و این فقط تیم ولز نبود که با دو گل از ایران شکست خورد؛ یک پیروزی این بود که تیم ایران در جایگاهی ملی عزت ایران و نظام سیاسی آن را تمام‌قامت فریاد زد و قامت برافراشتن و کنار زدن آوار مخرب رسانه‌ای را
به رخ کشید. پیروزی دوم این بود که تیم ملی ایران بر مسایل داخلی خود غلبه کرد و به وفاق رسید. در همین هفته‌های اخیر شاهد بودیم که در عرصه‌های بین‌المللی و داخلی چه تلاش‌هایی برای فروپاشی
تیم ملی ایران دنبال شد.
از این پس نتیجه بازی‌های بعدی تیم ایران که البته خیلی هم مهم هستند، با یک مبارزه قطعاً پیروز بزرگ‌تری گره خورده و آن، پیروزی قاطع بر توطئه‌های دشمنانه علیه ایران است که این هفته‌ها در قامت تروریزم، جدایی‌طلبی و نفرت‌پراکنی علیه جامعه یکدست ایران
به راه افتاده بود.
دشمنان تلاش کردند سود مردم ایران در عرصه ورزش بین‌المللی را با شکستن اقتدار و قدرت تیم ملی‌شان، به صفر رسانده و ورزش قهرمانی کشور برای مردم را یک روند صرفاً هزینه‌ قرار دهند، این با شکست مواجه گردید و ابراز شادمانی گسترده مردم در جریان بازی اخیر
تیم ملی، و نذر و نیازهایی که برای پیروزی کردند، شکست دو ماه توطئه را به خوبی نشان داد. تلاش دشمن برای ایجاد شکاف در جامعه ایران از طریق تیم ورزشی ایران و تضعیف قدرت و افق سیاسی جمهوری اسلامی هم با شکست مواجه گردید. این خیلی ارزشمند است و جا دارد، مردم و حکومت بیش از پیش با تمام قدرت از تیم ملی و بازیکنان آن به عنوان بخشی از قدرت آینده‌ساز خود، حمایت نمایند.
سعدالله زارعی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/9/7ساعــت 4:27 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:رهبر انقلاب: وجود بسیج نشان میدهد انقلاب زنده است آمر
رهبر انقلاب: وجود بسیج نشان می‌دهد انقلاب زنده است
رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح شنبه در دیدار صدها نفر از بسیجیان، تشکیل بسیج را از مهم‌ترین و بزرگ‌ترین ابتکارات امام خمینی خواندند و با ذکر گوشه‌هایی از برکات حضور بسیج در میدان‌های مختلف چهل سال اخیر تأکید کردند: بسیج در جایگاه و شأنی بالاتر از یک سازمان نظامی،‌ و در واقع یک فرهنگ و تفکر و گفتمان است که ظرفیت دارد کشور را در حرکت عظیم ملت، با گام‌های بلند به پیش ببرد.
 
 
 
 
 
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با بیان تحلیل کلان از جایگاه بسیج در جغرافیای سیاسی دنیای اسلام و شکست نقشه راهبردی آمریکا در مقابل ملت ایران، و لزوم فهم دقیق بسیج از عرصه کارزار وسیع ایران با آمریکا، گفتند: امروز مهم‌ترین شیوه بدخواهان ایران، جعل و دروغ‌پردازی است تا با تسلط بر مغزها، اهداف خود را محقق کند.
تبدیل تهدیدها به فرصت
از مَلَکات خدادادیِ امام خمینی(ره)
در این دیدار که به صورت زنده در اجتماعات بسیجیانِ سراسر کشور به مناسبت روز بسیج دریافت می‌شد، رهبر انقلاب اسلامی، تبدیل تهدیدها به فرصت را از مَلَکات خدادادیِ امام خمینی برشمردند و گفتند: امام در آذر 58 چند هفته پس از تسخیر لانه جاسوسی و بعد از تهدیدهای آمریکایی‌ها، به‌جای اینکه مثل رؤسای غالب کشورها از این تهدیدها بترسد، با تأکید بر ضرورت وجود 20 میلیون بسیجی در کشور، ملت را با یک بسیج عمومی وارد میدان کرد.
ایشان با اشاره به بیانیه والا و شیوای امام در آذر 1367 یعنی 9 سال پس از تشکیل بسیج و استفاده ایشان از تعابیر عجیب و ادبیات فاخر در مدح بسیج، افزودند: بسیج به‌گونه‌ای عمل کرد که امام خمینی در آن بیانیه مانند پدری که به فرزندانش عشق می‌ورزد، بسیج را مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنام می‌خوانَد و با وجود برخورداری از عظمتی که دنیا و تاریخ را تکان داد، بسیجی بودن را افتخار خود برمی‌شمرد و دست یکایک بسیجیان را می‌بوسد.
بسیجی باید در همه میدان‌ها
از جمله عرصه علم دین و علم مادی
حضور داشته باشد
رهبر انقلاب، مخاطب بیانیه سرشار از عشق و ارادت امام را همه بسیجیانِ گذشته و حال و‌ آینده دانستند و افزودند: امام در همین بیانیه، بسیج دانشجو و طلبه را اعلام می‌کند که نشان می‌دهد بسیج در نگاه امام فقط مربوط به میدان نظامی نیست بلکه بسیجی باید در همه میدانها از جمله عرصه علم دین و علم مادی حضور داشته باشد.
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای حضور بسیج در دفاع مقدس را حضوری بسیار کارآمد، گره‌گشا، درخشان و موفقیت در آزمونی پُر شکوه خواندند و افزودند: با وجود این، جایگاه بسیج بالاتر از یک سازمان نظامی است و در حقیقت بسیج یک فرهنگ و گفتمان و تفکر است.
بسیجی بدون داشتن حتی انتظار تشکّر
وارد میدان جهاد و خدمت می‌شود
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در تبیین ویژگی‌های فرهنگ بسیجی، به «خدمت بی‌تظاهر و بی‌توقف به اجتماع و کشور» اشاره کردند و گفتند: بسیجی بدون داشتن حتی انتظار تشکّر، وارد میدان جهاد و خدمت می‌شود و خطرات آن را به جان می‌خرد.
حضور خستگی‌نشناس بسیجیان با شیوه‌های ابتکاری
در گسترش کمک‌های مؤمنانه
ایشان در بیان مصادیقی از این خدمات، به تلاش سخت و دشوار در هنگامه بلاهای طبیعی از جمله سیل، به جان خریدن خطر ابتلا به کرونا و مرگ برای نجات جان بیماران و حضور خستگی‌نشناس با شیوه‌های ابتکاری در گسترش کمک‌های مؤمنانه، اشاره کردند و افزودند: جوانان برخوردار از فرهنگ بسیجی در محیط‌های علم و دانش نیز، افتخارات بسیاری آفریدند که شهدای هسته‌ای و مرحوم کاظمی‌آشتیانی بنیانگذار مؤسسه رویان از جمله آنان هستند.
فرهنگ بسیجی، فرهنگ مجاهدان گمنام است
بسیجیان مظلومانه در عرصه بودند 
تا ملت در مقابلِ اغتشاشگران و عناصر غافل یا مزدور دچار مظلومیت نشود
رهبر انقلاب حضور بی‌محابا، دلاورانه و با همه توان در میدان‌های مقابله با دشمن را از دیگر جلوه‌های فرهنگ و تفکر بسیجی خواندند و گفتند: فرهنگ بسیجی، فرهنگ مجاهدان گمنام است که بدون چشم‌داشت و با خطرپذیری، از همه وجود خود برای خدمت به کشور مایه می‌گذارند و برای رهایی بخشیدنِ دیگران مظلوم واقع می‌شوند، همچنان‌که در قضایای اخیر، بسیجیان مظلومانه در عرصه بودند تا ملت در مقابلِ اغتشاشگران و عناصر غافل یا مزدور دچار مظلومیت نشود.
«پرهیز کامل از نا‌امیدی
در هر شرایط»
از ویژگی‌های مهم
فرهنگ بسیجی
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای «پرهیز کامل از نا امیدی در هر شرایط» را از ویژگی‌های مهم فرهنگ بسیجی دانستند و افزودند: برخلاف برخی سخنان روشنفکری، انقطاع نسلی در بسیج وجود ندارد و بسیجیان نوجوان و جوانِ امروز با وجود اینکه امام و دفاع مقدس را ندیده‌اند همچون دهه شصتی‌ها با همان روحیه در میدان کار و تلاش و جهاد هستند.
ظرفیت کشور برای «پرورش بسیج و تربیت رویش‌های نو به نو»
و ظرفیت بسیج برای «توسعه و پیشرفت کشور»
ایشان ظرفیت کشور برای «پرورش بسیج و تربیت رویش‌های نو به نو» و ظرفیت بسیج برای «توسعه و پیشرفت کشور» را دو واقعیت ممتاز برشمردند و با اشاره به وجود روحیه بسیجی و شجاعت و نهراسیدن از ورود به میدان در نسل‌های پیشین ملت ایران گفتند: در حکومت طاغوت این روحیه به دست بیگانگان یا حکومت‌های فاسد سرکوب می‌شد.
رهبر انقلاب افزودند: با توجه به معنای حقیقی بسیجی، اشخاصی همچون شیخ محمد خیابانی، محمد تقی پسیان، میرزا کوچک خان جنگلی، آقا نجفی و حاج آقا نورالله، آسیدعبدالحسین لاری و رئیسعلی دلواری را هم می‌توان به نوعی بسیجی نامید.
پیروزی انقلاب
باعث آزاد شدن روحیه و فرهنگ بسیجی شد
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، پیروزی انقلاب را باعث آزاد شدن روحیه و فرهنگ بسیجی دانستند و گفتند: انقلاب با دادن امید، روحیه ضداستعماری و ضداستبدادی را در ملت آزاد کرد و در پرتو حضور امام خمینی که به ملت روح و جان می‌داد استعداد فرهنگ و تفکر بسیجی شکوفا شد.
ایشان کتاب‌ها و شرح حال شهیدان بسیجی در دفاع مقدس را حاوی مطالب حیرت‌انگیز خواندند و افزودند: عظمت آن بزرگانِ میدان نبرد، در حالی‌که یک بسیجی ساده بودند،‌ انسان را متحیر می‌کند.
امتداد بسیج در جهان اسلام؛ یکی از برکات بسیج
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، امتداد بسیج در جهان اسلام را یکی دیگر از برکات بسیج دانستند و تأکید کردند: به لطف خداوند این یادگار امام، امروز در کشور و جهان اسلام فعال است و در آینده هم باقی خواهد ماند و ثمرات آن دیده خواهد شد.
آرمان‌گرایی در کنار عمل‌گرایی
از جمله برکات روحیه بسیجی است
ایشان با یادآوری تعبیر امام در مورد بسیج که آن را براساس آیات قرآنی «شجره‌ای طیبه» خوانده بودند که ثمرات شیرین خود را در هر دوره‌ای بروز می‌دهد، افزودند: نشان دادن نوزایی و زنده بودن انقلاب، پیشرفت کشور به برکت کار جهادی و بی‌توقع، برجسته شدن عنصر معنویت در هر فعالیتی که با روحیه بسیج شکل بگیرد و آرمان‌گرایی در کنار عمل‌گرایی از جمله برکات روحیه بسیجی است که این روحیه باید در جامعه حفظ شود و دچار آفت مغرور شدن نشود.
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در ادامه به تحلیل جایگاه بسیج در جغرافیای سیاسی دنیای اسلام پرداختند و گفتند: جایگاه بسیج را باید فراتر از مسائل روزمره و مقابله با اغتشاشات اخیر دانست.
چرایی رویکرد ویژه استعمار به منطقه غرب آسیا 
غرب آسیا مرکز عمده نفت و انرژی و منابع طبیعی
و چهار راه ارتباطی شرق و غرب است
ایشان با بررسی چرایی رویکرد ویژه استعمار به منطقه غرب آسیا افزودند: استعمار غرب که در ابتدا اروپا مظهر آن بود و سپس آمریکا، توجه خاص و ویژه‌ای به منطقه ما داشته و دارد زیرا منطقه غرب آسیا مرکز عمده نفت و انرژی و منابع طبیعی و چهار راه ارتباطی شرق و غرب است و بر همین اساس رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی در این منطقه پایه‌گذاری شد تا غرب در منطقه غرب آسیا برای غارت منابع و ایجاد جنگ و تفرقه‌انگیزی، پایگاه داشته باشد.
مهم‌ترین و حساس‌ترین نقطه
در منطقه راهبردی غرب آسیا، ایران است
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه مهم‌ترین و حساس‌ترین نقطه در منطقه راهبردی غرب آسیا، ایران است، ‌خاطرنشان کردند: بر همین اساس، در ابتدا انگلیسی‌ها و سپس آمریکایی‌ها سرمایه‌گذاری ویژه‌ای بخصوص برای مزدورپروری در ایران کردند، تا سلطه کامل داشته باشند.
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در تشریح سلطه و فشار آمریکایی‌ها بر ایران و حاکمان قبل از انقلاب گفتند: این فشار به گونه‌ای بود که در خاطرات رجال سیاسی دوران پهلوی ذکر شده، حتی محمدرضا پهلوی از باج خواهی‌های فزاینده آمریکا گله‌مند بود اما جرأت به زبان آوردن نداشت.
پیروزی انقلاب اسلامی در نقطه کانونی سلطه استعمار غرب در منطقه غرب آسیا
ایشان با اشاره به پیروزی انقلاب اسلامی در نقطه کانونی سلطه استعمار غرب در منطقه غرب آسیا گفتند: وقوع انقلاب، ناگهان چُرت استعمارگران را پاره، و ضربه‌ای مهلک، گیج‌کننده و غافلگیرانه به سیاست‌های استعماری در جزیره اَمن آنها وارد کرد.
رهبر انقلاب با تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی سدّ مستحکمی در مقابل حضور آمریکا و غرب در منطقه شد و هویت جدیدی را به‌وجود آورد، خاطرنشان کردند: انقلاب اسلامی، ‌هویت وابستگی کشور را تبدیل به «هویت استقلال و استحکام و روحیه روی پای خود ایستادن و از موضع قدرت حرف زدن و باج ندادن»، کرد و این تفکر طبعاً در ایران منحصر نماند و در منطقه اثر گذاشت. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با اشاره به مباحث مربوط به صدور انقلاب در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی گفتند: من در همان سال‌های ابتدایی انقلاب در نماز جمعه گفتم، انقلاب همچون بوی گل و هوای بهاری است که خودش در فضا پیچیده می‌شود و همه آن را استشمام می‌کنند و کسی نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد به همین علت انقلاب اسلامی به‌طور طبیعی، مردم منطقه را دگرگون و آنها را بیدار کرد بنابراین غربی‌ها و به ویژه آمریکایی‌ها باید به فکر علاج می‌افتادند زیرا نهال انقلاب سلطه آنها بر ایران را از بین برده و منطقه را دچار تزلزل کرده بود.
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای مهم‌ترین مشکل غرب برای مقابله با نظام اسلامی در ابتدای پیروزی انقلاب را حضور مردم و نیروهای انقلابی در صحنه دانستند که تبلور عینی آن شکست صدام و حامیان غربی او در هشت سال دفاع مقدس بود.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به طراحی آمریکایی‌ها که حدود 15 سال قبل به وسیله شخصیت‌های برجسته این کشور افشا شد، گفتند: طراحی آنها این بود که شش کشور عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سودان و سومالی را ساقط کنند تا در نهایت، امتداد و عمق راهبردی ایران در منطقه از بین برود و با تضعیف کشور،‌ در نهایت خود نظام جمهوری اسلامی ایران ساقط شود.
تفکر و امتداد انقلاب اسلامی 
در سه کشور عراق، سوریه و لبنان کارکرد پیدا کرد
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای خاطرنشان کردند: اما تفکر و امتداد انقلاب اسلامی در سه کشور عراق، سوریه و لبنان کارکرد پیدا کرد و کار بزرگ و مهمی انجام شد که عبارت است از شکست آمریکا در این سه کشور.
چرا نام «حاج قاسم» تا این حد برای مردم ایران محبوب
و برای دشمنان، تا این حد ناراحت‌کننده است؟
ایشان با اشاره به شکست طراحی آمریکا برای از بین بردن حزب‌الله و اَمل در لبنان و همچنین ناکامی در عراق و سوریه با وجود چندین هزار میلیارد دلار هزینه و هزاران ساعت کار فکری با به‌کارگیری صدها متفکر تأکید کردند: این نقشه و توطئه در منطقه، با نیروی عظیم و کارآمد جمهوری اسلامی خنثی شد و مظهر و پرچم این نیروی عظیم، شخصی به نام «حاج قاسم سلیمانی» بود، بنابراین اکنون مشخص می‌شود که چرا نام «حاج قاسم» تا این حد برای مردم ایران، محبوب و برای دشمنان، تا این حد ناراحت‌کننده است.
علت اصرار دشمن بر برجام‌های 2 و 3
رهبر انقلاب، بسیجیان را به فهم و تحلیل کلان از این کارزار وسیع، و پرهیز از محدود کردن دید خود به درگیری با چند عنصر ضدانقلاب توصیه کردند و گفتند: با این تحلیل کلان است که می‌توان فهمید علت اصرار دشمن بر برجام‌های 2 و 3 چه بود که در داخل نیز عده‌ای لابدّ از روی غفلت حرف آنها را تکرار می‌کردند.
ایشان در این زمینه افزودند: برجام 2 یعنی ایران حضور منطقه‌ای خود را کاملاً رها کند و برجام 3 یعنی ایران متعهد شود که هیچ سلاح راهبردی و مهم مانند موشک و پهپاد تولید نکند تا در مقابل تهاجم، دست خالی باشد. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، حضور بسیج در کشور را سینه سپر کردن در مقابل چنین توطئه‌های بزرگی دانستند و خاطرنشان کردند: شما بسیجیان در این میدان نبرد، از حرم دفاع، و با داعشِ دست‌سازِ آمریکا مبارزه کردید و به دلاوران رزم‌آورِ لبنان و فلسطینی‌ها
هر چه توانستید کمک کردید و باز هم کمک خواهیم کرد.
ایشان با تأکید بر اینکه میدان رزم بسیج چنین میدان وسیع و عمیقی است نه فقط مبارزه با چند اغتشاشگر خیابانی، افزودند: البته این به معنای صرف‌نظر کردن بسیج از مقابله با اغتشاشگران نیست چرا که آن مسئله نیز باید علاج، و هر اغتشاشگر و تروریستی مجازات شود اما بسیجی باید قدر خود و بسیج را بداند و محدود به کارهای جزیی نشود و بداند که اغتشاشگر نیز سرانگشت همان دستی است که در آن نقشه بزرگ شکست خورده و این‌جا به میدان آمده است.
بسیج فراموش نکند که مبارزه و درگیری اصلی
با استکبار جهانی است
رهبر انقلاب اسلامی تأکید کردند: بسیج فراموش نکند که مبارزه و درگیری اصلی با استکبار جهانی است و این چند نفر، غافل یا جاهل یا بی‌اطلاع و دارای تحلیل غلط، و یا مزدور هستند. ایشان با ابراز تأسف از تحلیل‌های سست و بی‌مایه برخی افراد گفتند: بعضی از این افراد در روزنامه‌ها و فضای مجازی می‌گویند برای تمام کردن اغتشاشات باید «مشکل‌تان را با آمریکا حل کنید» و «صدای ملت را بشنوید.»
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با طرح این سؤال که «چگونه مشکل آمریکا با ایران حل می‌شود»، گفتند: این یک سؤال جدی و واقعی است و قصد دعوا نداریم. آیا مشکل با نشستن و مذاکره کردن و تعهد گرفتن از آمریکا حل می‌شود؟
ایشان با یادآوری مذاکرات الجزایر با آمریکایی‌ها در سال 1359 بر سر آزادی گروگانها، و تعهد آمریکا به آزاد کردن ثروتهای ایران و پرهیز از مداخله در امور داخلی ما، گفتند: ما همه گروگانها را آزاد کردیم اما آمریکا به تعهدات خود از جمله رفع تحریم‌ها و آزاد کردن ثروت‌های مسدود شده ملت عمل نکرد.
بطلان حل مشکل با آمریکا از طریق مذاکره
رهبر انقلاب، بدعهدی آمریکا در قضیه برجام یعنی برداشتن تحریم‌ها در مقابل کاهش فعالیت صنعت هسته‌ای را نمونه دیگری از بطلان حل مشکل با آمریکا از طریق مذاکره دانستند و افزودند: مذاکره، مشکل ما با آمریکا را حل نمی‌کند، بله باج دادن به آمریکا مشکل را حل می‌کند که البته به یک بار باج دادن هم قانع نیستند و هر بار باج جدیدی خواهند خواست.
ایشان در این زمینه افزودند: اول می‌گویند غنی‌‌سازی 20 درصد را تعطیل کنید، بعد غنی‌‌سازی 5 درصد را، بعد کل صنعت هسته‌ای را، بعد تغییر قانون اساسی را مطالبه می‌کنند، بعد محبوس شدن پشت مرزها و خالی کردن دست ایران و تعطیلی صنایع دفاعی را.
مذاکره با آمریکا مشکلی را حل نمی‌کند
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با تأکید بر اینکه ممکن است یک نفر حتی جمهوری اسلامی را قبول نداشته باشد اما هیچ ایرانی با غیرتی حاضر نیست چنین باج‌هایی را بدهد، گفتند: بنابراین مذاکره با آمریکا مشکلی را حل نمی‌کند و تنها در صورت باج دادن در همه مسائل اساسی و عبور از همه خطوط قرمز است که آمریکا مانند دوره پهلوی دیگر کاری با کشور ندارد. اما آیا مردم برای این شیوه، انقلاب کردند و این همه شهید دادند؟
صدای رعدآسای ملت، امسال در 13 آبان بلند شد
شما بشنوید صدای ملت را
ایشان در مقابل تجویز دیگر برخی مدعیان مبنی بر «شنیدن صدای ملت» خاطرنشان کردند: صدای رعدآسای ملت، امسال در 13 آبان بلند شد؛ آیا آن را شنیدید؟ شما بشنوید صدای ملت را. آن جمعیت عظیم و بیش از 10 میلیونی در تشییع شهید سلیمانی صدای ملت بود. امروز تشییع شهدا در شهرهای مختلف و شعارهای مردم علیه تروریسم و اغتشاشگر صدای ملت است. شما صدای ملت را نمی‌شنوید؟
بسیجی بمانید و روحیه و ایمان بسیجی را در خود حفظ کنید
رشد معنوی خود را مراقبت و‌اندازه‌گیری کنید
رهبر انقلاب در بخش پایانی سخنانشان به بیان چند توصیه به بسیجیان پرداختند: «بسیجی بمانید و روحیه و ایمان بسیجی را در خود حفظ کنید»، «قدر خود را بدانید البته خاصیت بسیجی تفاخر نکردن است اما قدر این توفیق خدادای را بدانید»، «دشمن و نقاط ضعف و نقشه‌های آن را بشناسید و در مقابل دشمنی که با بزرگ و قوی جلوه دادن خود به دنبال غافلگیر کردن شما است، هوشیار باشید»، و «رشد معنوی خود را مراقبت و‌اندازه‌گیری کنید.»
روشن‌بینی خود را افزایش دهید
ایشان در توصیه پنجم به بسیجیان گفتند: امروز مهم‌ترین شیوه بدخواهان، جعل و دروغ‌پردازی به وسیله تلویزیون‌هایشان یا فضای مجازی است، در مقابل این شگرد با عمل به وظیفه جهاد تبیین، «روشن‌بینی خود را افزایش دهید» و اجازه ندهید دشمنی که بیش از تسلط بر سرزمینها به دنبال تسلط بر مغزها است، به این هدف دست یابد.
رهبر انقلاب در توصیه ششم با تأکید بر اینکه «آمادگی عملی خود را حفظ کنید و غافلگیر نشوید»، گفتند: حواس همگان بخصوص مسئولان کشور باید درخصوص مسائل اطراف کشور هم جمع باشد چرا که برای ما هم منطقه غرب آسیا، هم قفقاز و هم مناطق شرقی کشور مهم است و باید حواس ما به همه اینها باشد که دشمن چه کاری می‌خواهد انجام دهد؟
بچه‌های تیم ملی ما چشم ملت را روشن کردند
و ان‌شاءالله چشم‌شان روشن باشد
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با اشاره به استفاده مستکبران از فرصت جام جهانی و غفلت ناشی از تمرکز همه چشمها به آن برای انجام کارهای دیگر (مانند دوره‌های قبلی این مسابقات)، مراقبت و هوشیاری در این مقطع را مورد تأکید قرار دادند و افزودند: اکنون که اسم جام جهانی را آوردیم بگوییم که دیروز بچه‌های تیم ملی ما چشم ملت را روشن کردند و ان‌شاءالله چشم‌شان روشن باشد که ملت را خوشحال کردند.
ایشان در توصیه هفتم، بسیجیان را به مراقبت از نفوذ افراد ناباب و فاسد در بسیج سفارش کردند و توصیه آخر خود را به یک دستور قرآنی اختصاص دادند که «سست نشوید و غمگین نگردید، شما برترید اگر ایمان داشته
باشید.»

+ نوشته شـــده در یکشنبه 101/9/6ساعــت 2:52 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:ایران 2 - ولز، اسرائیل، آل سعود و وطنفروشان داخلی و خ
 امروز روز عزای عمومی انگلستان و پیروزی بزرگ ملت ایران است.

 

http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/12/09/139412091414513372377910.jpg

 
1- پیروزی بزرگ و افتخار‌آفرین تیم ملی کشورمان در بازی دیروز با توجه به حواشی داخلی و خارجی آن، فقط یک پیروزی بزرگ در عرصه ورزش نبود بلکه ملی‌پوشان فوتبال کشورمان در بازی دیروز خود، آرزوها و تحلیل‌های دشمنان ایران اسلامی را هم زیر گام‌های قدرتمند خود لگد‌مال کردند و نمادی از ایران سرافراز را به ملت هدیه دادند. همخوانی روح‌نواز و غیرتمندانه سرود ملی، سجده شکر بعد از پیروزی، برافراشتن پرچم افتخار‌آفرین جمهوری اسلامی ایران، اشک شوق تماشاچیان
به هنگام پخش سرود ملی و همخوانی مشترک بازیکنان و ایرانیان حاضر در استادیوم با آن و‌... تصویر شوق‌انگیزی از بازی دیروز، نه فقط به ملت ایران بلکه به تمامی دوستداران ایران اسلامی در سراسر جهان هدیه کرد. مردم در تهران و سایر شهرهای ایران با روشن کردن چراغ خودروها، برافراشتن پرچم ایران و پخش شیرینی، این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و برای پیروزی‌های دیگر تیم ملی دست به دعا برداشتند.
2- تیتر اول کیهان روز سه‌شنبه اول آذرماه جاری و جمله‌ای که به عنوان «‌روتیتر‌» آمده بود، واکنش‌های متفاوت و در مواردی متضاد را به دنبال داشت. تیتر اصلی این بود
«‌ایران 2 ـ انگلیس و اسرائیل و وطن‌فروشان داخلی
و خارجی6‌» با این تیتر به تلاش فشرده تیم ملی کشورمان اشاره کرده و تاکید داشتیم 2 گلی که به دروازه تیم انگلیس وارد کرده‌اند، ارزشی بسیار فراتر از 2 گل داشته است. با این توضیح که تیم ملی کشورمان فقط با تیم انگلیس رو‌به‌رو نبوده بلکه با دولت انگلیس، رژیم صهیونیستی، آل‌سعود و وطن‌فروشان مزدوری که دولت‌های یاد شده از داخل و خارج کشور استخدام کرده و برای تضعیف روحیه بازیکنان تیم ملی کشورمان به کار گرفته بودند نیز رو‌به‌رو بوده است. از این روی 2 گل تیم ملی ایران در مقابل 6 گل تیم انگلیس اگر‌چه در محاسبات تعریف شده «‌باخت‌» تلقی می‌شود ولی این باخت با توجه به صحنه‌ای که به آن اشاره شد، باختی ناعادلانه در میدانی نابرابر بود‌.
3- روتیتر کیهان برای تیتر یاد شده روز سه‌شنبه،
گله‌ای دردمندانه از برخی بازیکنان تیم ملی کشورمان بود که در آغاز بازی ایران و انگلیس از همخوانی با سرود ملی کشورمان خود‌داری کرده بودند! این اقدام با توجه به شرایط این روزها و تلاش گسترده و همه‌جانبه دشمنان بیرونی و مزدوران اجاره‌ای آنها در داخل کشور که با هدف اعلام شده مقابله با اساس هویت اسلامی و ایرانی کشورمان صورت می‌گرفت، دور از انتظار بود.
از این روی، در روتیتر کیهان، بی‌توجهی برخی از بازیکنان مورد انتقاد قرار گرفته بود. برخی از دوستان می‌گفتند، عدم‌همخوانی با سرود ملی در بازی‌های دیگر هم سابقه داشته است.
این برداشت اگرچه خالی از واقعیت نبود ولی از آنجا که سرود ملی، نماد ایران اسلامی است، انتظار آن بود که در اوج کینه‌توزی‌های دشمنان علیه تمامیت ایران اسلامی نکته
یاد شده از سوی بازیکنان تیم ملی که نماینده ملت ایران هستند مورد توجه ویژه قرار می‌گرفت. مخصوصاً در حالی که صدها رسانه بیگانه در این عرصه به دروغ‌پردازی و توهم‌پراکنی مشغول بودند. 
4- و اما، دیروز در آغاز بازی با تیم «ولز‌»، تمامی اعضای تیم ملی کشورمان همزمان با پخش سرود ملی ایران، در حالتی روح‌نواز و افتخار‌آفرین به همخوانی با این نماد ملی پرداختند و نکته تماشایی و شنیدنی دیگر آن که تماشاچیان ایرانی حاضر در استادیوم نیز در حالی که اشک شوق در چشمان خود داشتند، با اعضای تیم ملی همخوانی کردند. این رخداد قابل‌تقدیر قبل از هر چیز دیگری حکایت از آن داشت که در بازی قبلی با انگلیس، سکوت برخی از اعضای تیم ملی کشورمان به هنگام پخش سرود ملی ایران ناشی از غفلت بوده است و نه هیچ علت دیگری. چرا که اگر غیر از این بود، در بازی دیروز، سرود ملی کشورمان را با شور و حالی افتخار‌آمیز و دشمن‌شکن زمزمه نمی‌کردند. از این روی، بر خود لازم می‌دانیم که آنچه به‌گلایه در «روتیتر‌» تیتر یک کیهان سه‌شنبه اول آذرماه آورده بودیم را اصلاح کنیم و تقدیر فراوان خود از تیم ملی فوتبال کشورمان را ابراز داریم. 
5- در میان ضرب‌المثل‌های رایج، این ضرب‌المثل که حکیمانه و خدا‌پسندانه نیز هست به فراوانی دیده می‌شود و آن، این که «‌حرف مرد همیشه یک کلام نیست‌». با این توضیح که پوزش از سوء‌برداشت و خطایی که در میان بوده است یکی از آداب اسلامی و از نشانه‌های جوانمردی است. ما به دلایلی که اشاره‌ای کوتاه و گذرا به آن داشته‌ایم، خود‌داری از همخوانی با سرود ملی را اقدامی ناپسند و به دور از آداب و اخلاق دینی و ملی می‌دانستیم -‌و می‌دانیم- از این روی خود‌داری برخی از اعضای تیم ملی کشورمان از همخوانی سرود ملی -مخصوصاً در اوج توهم‌پراکنی دشمنان علیه تمامیت اسلام و ایران- را ناپسند و نا‌بایسته تلقی کرده بودیم ولی اکنون که می‌بینیم، سکوت آنان از روی غفلت بوده است وظیفه دینی خود می‌دانیم که برداشت قبلی خود را اصلاح کنیم. 
برادر رزمنده و عزیزم، سردار صفوی، فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به توصیه‌ای از رهبر معظم انقلاب اشاره کرده و برای نگارنده نقل می‌کرد که ایشان می‌فرمودند چه کسی گفته است که حرف مرد یک کلام است؟! اگر سخنی به حقیقت گفته است بایستی بر آن اصرار بورزد و از ملامت این و آن باکی نداشته باشد ولی چنانچه به خطا رفته است باید سخن خطای خود را اصلاح کند.
6- و بالاخره اشاره به متن سرود ملی ایران و مقایسه آن با متن (ترجمه شده‌) سرود ملی انگلیس نیز خالی از لطف نیست، بخوانید! 
ابتدا متن سرود ملی انگلیس را ببینید؛ 
 
«خدا پادشاه ما جورج بزرگ را نگه ‌دارد،
زنده باد پادشاه نجیب ما،
خدا پادشاه را حفظ کند.
او را پیروز،
شاد و سرافراز قرار بده،
تا بر ما سلطنت کند،
خدایا شاه را حفظ کن »!
حالا متن سرود ملی ایران را ببینید و مقایسه کنید:
 
« سَر زَد از اُفُق
مِهرِ خاوران
فروغِ دیده حق باوران
بهمن، فَرِّ ایمانِ ماست
پیامت ‌ای امام
«استقلال، آزادی»
نقشِ جانِ ماست
شهیدان، پیچیده در گوش زمانْ فریادتان
پاینده مانی و جاودان
جمهوری اسلامی ایران ».
 
حسین شریعتمداری

+ نوشته شـــده در شنبه 101/9/5ساعــت 10:10 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: نقش مبتذل سلبریتیها در جنگ ترکیبی(یادداشت روز)     «
 
«برشت یونکرز» روزنامه‌نگار بلژیکی چندی پیش با اشاره به نوع رفتار دولت‌های اروپایی با سلبریتی‌ها گفته بود: «در اروپا قوانین سفت و سختی درباره سلبریتی‌ها اجرا می‌شود؛ به‌ویژه در مورد جرایم اجتماعی و فرارهای مالیاتی...اغلب سلبریتی‌ها به‌دنبال فرار مالیاتی هستند.»
یونکرز در ادامه گفته بود: «آنها معمولا با دنبال‌کننده‌های خیلی زیادی که در صفحات اجتماعی دارند، برای یک موضوع خاص مثلا اعتراض درباره حقوق زنان فراخوان عمومی می‌دهند و مردم را تهییج می‌کنند. همین عمل را در بسیاری از موارد در مورد مالیات و حقوق مالی خود هم انجام می‌دهند. آنها از جمله افرادی هستند که بیشترین فرار مالیاتی را در جامعه دارند و البته دادگاه برای این فرار مالیاتی مجازات زندان از یک سال تا 20 سال برای آنها در نظر گرفته است.»
این روزنامه‌نگار بلژیکی در ادامه به نکته جالبی اشاره کرده و گفته بود: «در اروپا که من حضور دارم و در بیشتر کشورها از جمله فرانسه و آلمان که خود به این کشورها سفر می‌کنم، خبر دارم که قوانین برای سلبریتی‌ها همانند سایر افراد عادی جامعه اجرا می‌شود. یک ضرب‌المثل وجود دارد که می‌گوید «اگر نمی‌توانی وقت‌شناس باشی، پس خطا نکن»؛ این در مورد همه صدق می‌کند. سلبریتی‌ها و از جمله بازیگران مشهور سینما هم مرتکب تخلف شده و حتی جنایت می‌کنند. سیستم قضایی کشورهای اروپایی با این افراد مانند یک فرد عادی رفتار کرده و باید جزای نقدی و حبس و دیگر احکام قضایی را متحمل شوند. باز هم تاکید می‌کنم که در کشورهای اروپایی سلبریتی‌ها فراتر از قانون نیستند و باید مجازات و هزینه اعمال خود را بپذیرند.»
در هیچ کجای جهان سلبریتی‌ها بالاتر از قانون نیستند. به‌عنوان نمونه «تد دانسون» بازیگر و تهیه‌کننده آمریکایی  در سال 2019 به جرم هدایت معترضین به مشکلات زیست محیطی  بازداشت شد. «واکین فینیکس» بازیگر مطرح آمریکایی که در فیلم مشهور جوکر به‌عنوان بازیگر نقش اول بازی کرده است در سال 2020 در واشنگتن و به همراه تعدادی از بازیگران از جمله «مارتین شین»، «مگی جیلنهال» و «سوزان ساراندون» 
در یک تظاهرات غیرقانونی دستگیر شد. «جین فوندا»(با رکورد 5 مرتبه بازداشت)، «سم واترسون»، «روزانا آرکوئت»، «سالی فیلد» و «کا‌ترین کینر» از جمله بازیگران و سلبریتی‌های آمریکایی هستند که در سال‌های گذشته به‌دلیل عدم رعایت قانون دستگیر شده‌اند.
اسامی دیگر سلبریتی‌ها از جمله «جورج کلونی»، «مارک روفالو»، «جیمز کرومول»، «شلین وودلی»، «دنی گلور»، «دریل ‌هانا» و...را هم به فهرست مذکور اضافه کنید. 
یکی از اقداماتی که دولت‌ها در آمریکا و اروپا بر آن تاکید دارند، واکنش قاطع به مروجان اخبار جعلی(فیک‌نیوز)- فارغ از جایگاه شخص متخلف- است. برای نمونه، آلمان در سال 2017 در قانون بهبود تنفیذ قوانین در شبکه‌های اجتماعی، اعلام کرد که برای افراد حقیقی منتشر‌کننده اخبار جعلی جریمه‌ای تا سقف 5 میلیون یورو و برای افراد حقوقی جریمه‌ای معادل 50 میلیون یورو تعیین کرده است.
در یک نمونه دیگر، فرانسه در سال 2019 «قانون نفرت‌پراکنی برخط» را تصویب کرد. براساس این قانون رسانه‌های اجتماعی(از جمله فیس‌بوک، توئیتر، اینستاگرام، تلگرام و سایر پلتفرم‌ها) باید محتواهای موردنظر دولت از جمله محتواهای مروج خشونت و فیک‌نیوز و اطلاعات نادرست را نهایتا ظرف یک ساعت حذف کنند وگرنه با جریمه‌های بسیار سنگین مواجه خواهند شد.
در روزهای گذشته خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس، قرارداد 
«جیمز لاپورتا» خبرنگار تحقیقی خود را که به نقل از یک منبع اطلاعاتی آمریکایی مدعی شده بود روسیه به لهستان موشک شلیک کرده، اخراج کرد. علت این اقدام این بود که ممکن بود این خبر جعلی موجب تشدید جنگ شود.
حالا به این‌سو می‌آییم. در ماه‌های اخیر برخی سلبریتی‌ها به روش «فیک‌نیوزها» به انتشار اخبار دروغ اقدام کرده و افکارعمومی را علیه نظم و امنیت در جامعه تهییج و تحریک کرده‌اند. این سلبریتی‌ها تنها در یک نمونه بدون ارائه هیچ سند و مدرکی مدعی بودند که فلان شخص توسط نیروهای مدافع امنیت کشته شده است. این در حالی است که پیش از آن والدین و اعضای خانواده همان شخص تاکید کرده بودند که فرزند آنها به دلایل دیگری از جمله خودکشی و... فوت کرده است. مستندات ارائه‌شده از سوی نهادهای ذی‌ربط نیز اظهارات خانواده وی را تایید می‌کرد. 
با این‌ حال سلبریتی‌هایی که همصدا با دشمنان ملت ایران، این دروغ را منتشر کرده و به آن ضریب داده بودند، نه‌تنها از مردم و خانواده آن افراد عذرخواهی نکرده، بلکه بر دروغ خود اصرار کرده و حتی آن را درخصوص افراد دیگر مجددا تکرار می‌کردند. این رفتار سخیف و غیراخلاقی و غیرانسانی از سوی برخی سلبریتی‌ها، احساسات مردم عزیز کشورمان را به‌شدت جریحه‌دار کرد. به همین خاطر یکی از خواسته‌های اصلی آحاد مردم با گرایش‌های مختلف سیاسی و سبک زندگی‌های متفاوت، چه در تشییع شهدای مدافع امنیت و چه در فضای مجازی این بوده و هست که برخورد قاطع و بدون اغماض و بازدارنده‌ای با سلبریتی‌های متخلف صورت گیرد.
بر همین اساس و در پی شکل‌گیری یک مطالبه عمومی، قوه قضائیه با توجه به رسالت خود در برخورد با فرد متخلف- فارغ از اسم و رسم آن فرد- وارد عمل شده و چند تن از سلبریتی‌های دروغ‌پراکن و متخلف را بازداشت کرد. در ادامه، مسئولان خانه سینما به‌جای قرار گرفتن کنار مردم و حمایت از اجرای قانون و تاکید بر حراست از نظم و امنیت جامعه، در اقدامی تأمل‌برانگیز و البته تأسف‌برانگیز، از سلبریتی‌های متخلف حمایت کردند.
در همین رابطه در بخشی از بیانیه خانه سینما آمده است: «خانه سینمای ایران در اعتراض به ادامه خشونت‌ها علیه مردم ایران و به‌دلیل احضار و بازداشت پی‌در‌پی اعضای خود هشدار می‌دهد در صورتی که تهدیدها و بازداشت‌ها پایان نیافته و سینماگران بازداشت‌شده آزاد نشوند، از اعضای خود خواهد خواست دست به اعتصاب زده، از همکاری با پروژه‌های سینمایی و تلویزیونی خودداری کرده و در برابر سازمان سینمایی تحصن کنند.» این ادبیات چاله‌میدانی و قلدرمآبانه، چیزی نیست جز گردن‌کشی مقابل قانون و دادن روحیه به اوباش وحشی و تروریست‌های مسلح برای ایجاد التهاب و شارژ شدن آنها جهت کشتار جوانان و پسران و دختران و زنان و کودکان کشورمان. 
همان‌طور که رهبر حکیم انقلاب- 11 مهر 1401- فرمودند: «جامعه هنری ما سالم است و در آن عناصر مؤمن و با شرف کم نیستند.»؛ بر همین اساس مقصود از این نوشتار، برخورد قاطع با آن تعداد قلیل سلبریتی‌هایی است که نه کوچک‌ترین تعصبی به خاک ایران دارند و نه کمترین مسئولیتی نسبت به ملت ایران بر دوش خود حس می‌کنند و از همه گفتنی‌تر آنکه به گواه صاحب‌نظران عرصه سینما (چه داخلی و چه خارجی) در شمار دم‌دستی‌ترین افراد این عرصه هستند.
همان جماعتی که وزیر اطلاعات اخیرا با اشاره به رفتار آنها گفته بود: «برخی از سلبریتی‌ها  در کمال ناباوری اکانت خود را به عوامل سیا یا برخی کشورهای مرتجع منطقه می‌فروشند یا اجاره می‌دهند تا خریداران، منویات بیگانگان را با استفاده از اسم و شهرت این افراد به جامعه القاء کنند. آیا یک چهره ایرانی وطن‌دوست حاضر است به قیمت دریافت پولِ بیگانگان، ملت خود را بفروشد؟!»
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی جمله معروفی داشت که «میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست». بر همین اساس یکی از بزرگ‌ترین فرصت‌های اتفاقات اخیر این است که حاکمیت تکلیف خود را با آن تعداد قلیل سلبریتی‌های وطن‌فروش و خائن یکسره کند و آن چیزی نیست جز اجرای دقیق و بدون اغماض قانون و پیگیری روند قضایی درخصوص این افراد؛ سلبریتی‌های بی‌سواد و مغروری که لشکر فالوورهای فیک، آنان را چنان مست کرده که با دروغ‌پراکنی، سلاح تروریست‌های کف خیابان را مسلح و چاقوی اشرار را تیز و خوراک رسانه‌های دشمن- بخوانید تروریست‌های فضای مجازی- را مهیا می‌کنند.
به لطف خدا و با هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب و با هوشمندی مردم عزیز ایران، نقشه دشمن در آشوب‌های اخیر شکست خورده و نقش بر آب شد.
گفتنی است در هفته‌های گذشته یکی از خوانندگان لس‌آنجلسی- که به اعتیاد شدید به موادمخدر نیز مشهور است- از یکی از سلبریتی‌های وطن‌فروش که به کانادا‌ گریخته است با عنوان «زلنسکی ایران» نام برده بود. این در حالی است که اوکراین امروز به یک کشور جنگ‌زده و درجه چندم تبدیل شده است. چرا که سال‌ها قبل عرصه سیاست‌ورزی را به یک سلبریتی دلقک به نام زلنسکی واگذار کرد. 
دشمن به خیال خام خود تصور می‌کرد که با «میدان‌دار کردن دلقک‌ها» می‌تواند به جمهوری اسلامی ایران و ملت بزرگ ایران آسیب برساند. اما نکته اینجاست که دشمن نمی‌تواند بفهمد که در این عالم به غیر از محاسبات سیاسی، محاسبات دیگری هم وجود دارد که همان سنت‌های الهی هستند. فتنه اخیر که از آن با عنوان جنگ ترکیبی و جنگ جهانی رسانه‌ای علیه ایران نیز نام می‌برند، یک‌بار دیگر ثابت کرد که دستگاه محاسباتی دشمن و در رأس آن آمریکا عمیقا و شدیدا خراب، معیوب و غافل است. یکی از مصادیق آن، حساب کردن روی «سلبریتی‌های وطن‌فروش» بود. 
 
مسعود اکبری

 


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 101/9/3ساعــت 11:11 صبح تــوسط عباس | نظر
   1   2      >