سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسنه تعالیچند نقطه عطف در جنگ 100ساله (یادداشت روز) 1- قویترین س

.

کاریکاتور/ بایدن تحریم‌های اساسی علیه ایران را لغو نمی‌کند / دشواری‌های بایدن برای لغو سریع تحریم‌های ایران

1- قوی‌ترین سلاح ابر قدرت‌ها برای تسخیر کشورها کدام است؟ وجود سیاستمدارانی است که از ملت خود، خلع قدرت و اراده کنند. ایران ما،
80 سال قبل توسط قوای متفقین اشغال نشد، بلکه اشغالگری رونمایی شده در سوم شهریور 1320، در واقع با کودتای انگلیسی‌ها در سوم اسفند 1299 کلید خورده بود. آنها رضاخان را سر کار آوردند و شماری از غربزدگان را در اطراف او گماشتند. فرسودگی تدریجی ریشه‌های مقاومت، 16 سال طول کشید تا اینکه متفقین ظرف سه روز و بدون کمترین زحمت، ایران را اشغال کردند. پس از آن هم، فرزند بی‌اختیار‌تر رضاخان را به جای او گماشتند و 37 سال دیگر به استعمار ادامه دادند. 57 سال از قرن چهاردهم هجری شمسی که تا چند روز دیگر به پایان می‌رسد، با این تسخیر‌گری پنهان و پیدا سپری شد.
2- «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، در سِمَت‌های مختلف در وزارت خارجه فعالیت کرد و سپس در سال 1328، از طرف محمد ساعد به معاونت نخست‌وزیری رسید. او درباره فضای تربیتی «مدرسه علوم سیاسی» پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان می‌نویسد «مدیران و معلمین، که اغلب ‌شان فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطن ‌پرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند، سرکلاس موضوع درس را کنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت می‌‌کردند... روزی جناب سیدولی‌‌الله خان‌نصر که تشریح درس می‌‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌‌ای است که به دیوار چسبیده و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور
ذکاء الملک (فروغی)، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». همین ذکاءالملک فروغی نخست ‌وزیر رضان خان، به شاگردان گفته بود «آیا آستین لباس بدون دست می‌ جنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی‌او نمی‌تواند حرکت کند»!
3- انقلاب اسلامی به اعتراف دشمنان آن، نقطه عطف تاریخ است. بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، 5 خرداد 1390 در کنگره آمریکا گفت: «اکنون زمان گذشته و لولای تاریخ ممکن است به زودی چرخش پیدا کند. از گذرگاه خیبر [در عربستان] تا تنگه جبل‌الطارق
[در مراکش] دگرگونی عظیمی در خاورمیانه در جریان است. باید به یاد داشته باشیم که شعله‌ آرزو‌های ما می‌‌توانند سرد و خاموش شوند، مانند همان اتفاقی که سال 1979 در ایران رخ داد.... باید بپذیریم نیروهای قدرتمندی وجود دارند که با الگوی مورد نظر ما معارضه می‌کنند». او یک سال قبل‌تر (مهر 1389) در پارلمان رژیم صهیونیستی گفته بود
«برنامه هسته‌‌ای ایران با سرعت قطار تندرو پیش می‌تازد و ما مانند خودروی قراضه می‌‌ خواهیم خود را به آن برسانیم و مهار کنیم».
4- در همان ایامی که نتانیاهو درباره گردش لولای تاریخ هشدار می‌داد،‌اندیشکده آمریکایی «شورای آتلانتیک» در گزارشی اعلام کرد «ایران به صخره ای بزرگ در برابر آمریکا تبدیل شده و فراتر از ظرفیت پاسخگویی موثر ماست». همچنین، روز 22 آذر 1390، نشستی با حضور 3 مشاور امنیت ملی در دولت ‌های فورد، کارتر، بوش پدر و اوباما در «شورای آتلانتیک» برگزار شد. بر اساس گزارش دویچه وله از این نشست، «برژینسکی، اسکوکرافت و جیمز جونز، هم‌عقیده بودند که جهان در نقطه عطف تاریخی از هنگام فروپاشی شوروی قرار گرفته و جنبش فراگیر در خاورمیانه نشانه این دوره تاریخی است. برژینسکی گفت: ما نیازمند درک عمیق‌‌تر از چالش‌‌های جهانی هستیم که آمریکا با آنها رو‌به‌رو شده؛ یکی از دلهره‌آورترین موضوعات این است که ما در مقایسه با گذشته با چالش‌‌های پیچیده‌تری مواجه هستیم. درگیری نظامی با ایران دارای ابعاد فاجعه‌آمیز برای آمریکا خواهد بود».
5- غرب در 10- 12 سال اخیر، یک پروژه بزرگ را برای مهار ایران به اجرا گذاشت: «ایجاد آشوب سیاسی که تحریم‌های فلج‌کننده از دل آن بیرون آمد؛ و دوم، بر کشیدن بانیان همان ضربه به عنوان جریانی که می‌تواند ایران را با مذاکره و واگذاری منابع قدرت ملی، از تحریم‌ها نجات دهد». شاید هضم این ادعا که دشمن، تحریم‌ها را با مشاهده آشوب 88 (دو قطبی ‌سازی سیاسی) طراحی کرد، برای کسانی سنگین باشد. اما گستاخ شدن حریف به واسطه مشاهده دو قطبی شدگی طرف مقابل، پدیده‌ای رایج در دنیاست؛ چنانکه اخیرا «فرانسیس فوکویاما» در ریشه یابی جنگ اوکراین و جرئت روسیه به حمله گفت: «من فکر می‌کنم حمله پوتین، ناشی از درک او از ضعف آمریکا بود که برای هر ناظر خارجی آشکار است. سیاست خارجی ما به دلیل دوقطبی شدن باور نکردنی کشور، مختل شده. از این نظر، احتمالا تحولات 6 ژانویه (حمله حامیان ترامپ به کنگره به بهانه وقوع تقلب) یک رویداد بحرانی بود. پیش از آن، روسیه ممکن بود انتظار داشته باشد که بایدن، آمریکا را به نقش سابق خود برگرداند. حمله به ساختمان کنگره و تلاش بعدی برای عادی نشان دادن آن، ثابت کرد که چیزی عمیقاً پوسیده در جامعه آمریکا وجود دارد. آمریکا واقعاً ضعیف شده، هم در ادراک و هم در واقع. این ضعف، ویژگی جامعه بشدت قطبی شده است. اجماع قدیمی دوحزبی مبنی بر حمایت از نقش بین ‌المللی قوی آمریکا در دنیا از بین رفته است. بحران اوکراین و سیاست ما در قبال آن را باید در درون جست‌وجو کرد».
6- خطرناک‌تر از منافذ برجام در تضعیف برنامه هسته‌ای و ضمنا تشدید تحریم‌ها، نقشه برجامیزاسیون بود. همان که رئیس‌وقت سرویس جاسوسی انگلیس به عنوان فرصت تدریجی نُرمالیزاسیون و انقلاب زدایی یاد کرد. در این فرآیند قرار بود شخصیت و اراده مستقل از دولت- ملت ایران مضمحل شود و پاسخ هر مطالبه ملی برای حل مشکلات متنوع، به دیدن دم کدخدا و التماس از او حوالت داده شود. سند این مدعا اظهارات برخی مدیران وقت است، مبنی بر اینکه ما در ایران فقط در زمینه پخت آبگوشت بزباش توانمندی داریم و برای حل مشکلات، از تولید و اشتغال گرفته تا آلودگی هوا و آب خوردن، باید تحریم‌ها برداشته شود و بنابراین، باید برای برجام‌های بعدی هم مذاکره کرد! این غفلت یا تغافل در حالی بود که «کریس بکمایر» معاون جان کری، سال 94 در اوج هیجانات برجامی گفت: «ایران، به خاطر انقلاب 1979 تحریم است»!
7- همین موج غفلت و تغافل، بر سر برخی مدیران تاخته بود که آمریکای پسا برجام را طلبکار‌تر کرد. در این دوره، ادعا شد نه باید برنامه نظامی را گسترش داد و موشکی تولید یا آزمایش کرد، نه نیروگاه با سوخت فسیلی ساخت، نه مرگ بر اسرائیل گفت و نه نفوذ راهبردی در منطقه داشت و از متحدان خود حمایت کرد؛ چرا که آمریکا را می‌رنجاند! هنگامی هم که آمریکا به شکل متواتر، توافق را زیر پا می‌گذاشت، توجیه می‌شد. تا اینکه ترامپ کل توافق را زیر پا گذاشت و بررسی‌ها آشکار کرد دولتمرد ارشد ما به مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا «تضمین» داده که «حتی در صورت خروج آمریکا و برگرداندن تحریم ‌‌ها، ایران به برجام پایبند بماند»! (نشریه آمریکایی پولیتیکو، 22 اردیبهشت 97، سخنرانی موگرینی در کنفرانس اتحادیه اروپا). نباید تعجب کرد که «ریچارد‌هاویت» مسئول تهیه «سند راهبردی اتحادیه اروپا درباره روابط با ایران»، 15 آبان 95 گفته باشد «توافق با ایران، یک نقطه عطف بود. ما باید دفتر نمایندگی خود را در تهران افتتاح، و مذاکره درباره حقوق بشر را از سر بگیریم. نیروهایی در داخل ایران، در حال اعمال فشار بر حاکمیت هستند و ما امیدواریم گزارش ما باعث پیشرفت در این زمینه شود. اروپا در ایران نفوذ دارد، ولی آمریکا از این نفوذ برخوردار نیست. ما می‌‌خواهیم از این اهرم استفاده کنیم و به جنگ در سوریه و یمن پایان دهیم و به سوی ساختار جدید امنیتی در خاورمیانه حرکت کنیم».
8- نظام جمهوری اسلامی اما در گرماگرم مذاکره، از جنگ جاری دشمن غافل نشد، که این رهنمود امیر مومنان علیه‌السلام است: «ولا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک... و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه، فان العدو ربّما قارب لیتغفل، فخذ بالحزم، و اتهم فی ذلک حسن الظن. از صلح با دشمن، وقتی او ترا بدان می‌خواند، رو مگردان... اما پس از صلح، کاملا از دشمن حذر کن، چه بسا که نزدیکی جوید تا غافلگیر کند. پس احتیاط را در پیش بگیر و حسن ظن را متهم شمار». درست در شرایطی که برخی خواص، استدلال‌های دشمن درباره ضرورت کاهش نفوذ منطقه‌ای و توانمندی نظامی ایران را تکرار می‌کردند، نظام به برکت رهبری حکیمانه رهبر انقلاب توانست نقشی تاریخ ساز در تحولات منطقه ایفا کند و دو جنگ تحمیلی به منطقه تحت عناوین جنگ جهانی چهارم و سوم را چنان مغلوبه سازد که مقدمه‌ای برای عبور از جهان تک قطبی به جهان چند قطبی باشد. بر اساس همین فرآیند بود که روزنامه آلمانی تاگس‌اشپیگل نوشت: «ایران پس از چهار دهه، به یک قدرت بزرگ تبدیل شده است»؛ نشریه آمریکایی نشنال اینترست تاکید کرد: «تجربه 40 ساله می‌‌گوید آمریکا باید از منطقه خاورمیانه خارج شود» و روزنامه واشنگتن تایمز خاطر نشان کرد «نفوذ آمریکا در خاورمیانه به خاطر طراحی و نفوذ ایران، رو به نابودی است».
9- طلسم فلج‌کننده «برجامیزاسیون» شکسته است. نشریه آمریکایی فارن افرز به تازگی نوشت «اختلافات رئیس‌جمهور فعلی ایران با سَلَف خود، چشمگیر است. سیاست خارجی بر بهبود روابط با همسایگان، روسیه و چین متمرکز شده، نه آمریکا و اروپا. رئیسی، اقتصاد ایران را وابسته نمی‌‌کند. او «اقتصاد مقاومتی» مد نظر رهبر ایران را پیگیری می‌‌کند». این نشریه، همچنین آبان ماه گذشته نوشته بود: «تهران در حال تدارک دور تازه‌‌ای از سیاست خارجی تهاجمی است. ایران با باور اینکه واشنگتن بر پایه فریب و بی‌‌احترامی رفتار می‌کند، بر اهرم‌ ‌سازی ‌اقتصادی و نظامی علیه دشمن دیرین متمرکز شده است... احیای برجام، ستون اصلی دیپلماسی دولت جدید را تشکیل نمی‌‌دهد. بلکه موضع این دولت مبتنی بر دو اصل است: گسترش توانمندی برای مقابله به مثل سریع در برابر آمریکا در صورت تخطی از توافق و گسستن پیوند فرصت ‌های اقتصادی با برجام از طریق ایجاد اقتصاد خودکفا و آسیا محور. مقامات ایران که از دسترسی به مزایای برجام محروم مانده‌‌اند، اکنون با تقویت صنایع داخلی و تقویت روابط با قدرت‌های نوظهور، به دنبال ایجاد اقتصاد مقاوم در برابر تحریم‌ها هستند. ایران همچنین روی گسترش متحدانش در منطقه و نفوذ اقتصادی بیشتر تمرکز کرده است. مقامات ایرانی می‌گویند مذاکره کنندگان غربی، دستورالعملی برای طرح موضوعات دیگر، مانند نقش منطقه‌‌ای و برنامه موشکی ایران دارند و این تاکتیکی برای گرفتن امتیاز بدون دادن امتیاز، و ممانعت از یک راه‌حل واقعی است. آمریکا در برابر تلاش ایران برای آزاد ‌سازی گروگان‌‌ها در لبنان، همکاری در سرنگونی طالبان در 2001 و پایبندی کامل به برجام، هیچ حسن نیتی نشان نداده. از این رو، دولت جدیدی پیش ‌بینی می‌‌کند که توافق تازه، جرقه افزایش فشار آمریکا باشد تا ایران، سودی از توافق نبرد. راهبرد تهران، ایستادگی در برابر نفوذ آمریکا در تمام زمینه‌‌ها و دادن پاسخ تهدید با تهدید پاسخ است».
10- تصورش را بکنید: اگر 80 سال قبل، به آن سرباز درمانده ایرانی در برابر اشغال کشورش توسط متفقین گفته می‌شد روزی می‌آید که ایران، متجاوزان را بشدت مجازات می‌کند و با موشک‌های نقطه زن، پایگاه‌های شان را در هم می‌کوبد. حتی در خیال او هم نمی‌گنجید. باورکردنی نبود که ایران تو سری خور، روزگاری چنان قدرتمند شود که زهره از دشمنان بدرد. نتانیاهو بود که چند ماه قبل در «کنست» به نفتالی بنت گفت: «ایران به خوبی می‌ داند ما ضعیف هستیم. به شهرک‌‌ها و کشتی ما حمله کرد؛ اما هیچ پاسخی ندید. این یعنی، ضعف شما را شناسایی کرده و پیشروی می‌کند». حالا دو پایگاه عملیاتی آنها در منطقه با موشک‌های دقیق نقطه زن در هم کوبیده شده است.
محمد ایمانی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 100/12/23ساعــت 9:52 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی :اگر آمریکا را تحقیر نکرده بودیم دیگران جرأت مقابله ن
اولین گام در «جهاد تبیین» آن است که ببینیم کجا ایستاده‌ایم و داستان ما و دشمنانمان از کدام نقطه آغاز شده و چرا و چگونه ادامه یافته است. برای این منظور باید مختصات نقطه‌ای که در آن ایستاده‌ایم را ترسیم کرده و «نقشه راه» را از آن استخراج کنیم. در کلام خدا نیز آمده است « إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا » وقتی در راه خدا گام بر می‌دارید راه را روشن و تبیین کنید
 
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول کیهان که بعد از ظهر پنج‌شنبه در مراسم اختتامیه دومین جشنواره استانی حبیب در تالار مرکزی رشت شرکت کرده بود، با بیان نکته فوق گفت: داستان پُر ماجرای ما دقیقاً از آنجا آغاز شد که به لطف خدا و همت امام راحل و حضور حماسی و معجزه‌گون مردم، اسلام ناب محمدی‌(ص) بر کرسی حاکمیت نشست. نه اینکه اسلام ناب قبل از انقلاب وجود نداشت! بود، ولی در کتاب‌ها یا در ذهن دانشمندان و عالمان دینی بود. کاری که امام راحلمان رضوان‌الله تعالی علیه کرد و کاری کارستان بود، اینکه اسلام ناب را از عرصه تئوری به میدان عمل و اجرا کشانید. حضرت امام، غبار غلیظ بدعت و تحریف و بد‌اندیشی و کج‌اندیشی را که در طول قرن‌ها بر چهره اسلام ناب نشسته بود، پاک کرد و اسلام ناب محمدی‌(ص) را همانگونه که در صدر بود، عرضه فرمود. داستان ما دقیقاً از همین نقطه آغاز شد.
شریعتمداری افزود؛ وقتی اسلام ناب بر کرسی حاکمیت می‌نشیند، به معنای آن است که از خلوت‌نشینی در عرصه تئوری خارج شده و از این پس قرار است عملیاتی بشود. از این روی می‌توان و باید انقلاب اسلامی را احیای بعثت نامید. مدیرمسئول کیهان در ادامه گفت: یکی از اصلی‌ترین و جدایی‌ناپذیر‌ترین ویژگی اسلام ناب، ظلم‌ستیز بودن آن است. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. اسلامی که به پُر‌خوری مرفهان بی‌درد و کلان‌سرمایه‌داران در کنار فقر محرومان و مستضعفان تن بدهد اسلام نیست. شریعتمداری افزود؛ وقتی اسلام ظلم‌ستیز بر کرسی حاکمیت می‌نشیند، اولین و قطعی‌ترین اتفاقی که رخ می‌دهد آن است که نظام سلطه در مقابل آن به دشمنی بر می‌خیزد. چرا که موجودیت نظام اسلامی، موجودیت نظام سلطه را به چالش کشیده است. مدیر مسئول کیهان گفت در تمامی متون سیاسی آمده است که برای ارزیابی هویت یک نظام تازه تاسیس باید حد‌اقل 3 سال از عمر آن بگذرد، ولی ما هنوز بسم‌الله نگفته درگیر بودیم. چرا؟ چون دشمن نیازی به بررسی سه ساله و چند ساله نداشت. می‌دانست چه اتفاقی افتاده است. اسلام ناب را می‌شناخت و برای منزوی کردن آن قرن‌ها تلاش کرده بود. می‌دانست اسلام نابی که بعد از رحلت پیامبر‌(ص) آن را به انزوا کشیده بودند، قرار است دوباره به میدان بیاید. شریعتمداری به اظهارات «اَبااِبان» وزیر خارجه وقت رژیم صهیونیستی اشاره کرد که روز 17 بهمن 57 یعنی چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی گفته بود؛ اگر آنچه در ایران در حال وقوع است، اتفاق بیفتد زلزله‌ای در منطقه و جهان ایجاد می‌کند که قبل از همه اسرائیل را به نابودی می‌کشاند.
وی افزود: با این حساب، درگیری ما با نظام سلطه درگیری ماهوی است و از ماهیت طرفین درگیر ریشه می‌گیرد. میدان‌های درگیری تغییر می‌کنند ولی اصل درگیری مادام که طرفین بر هویت خود تاکید دارند، باقی می‌ماند که مانده است.
مدیر مسئول کیهان در ادامه گفت؛ فقط یک مقایسه ساده میان شرایط ما و حریف در دو بازه زمانی 43 سال قبل و این روزها، به وضوح نشان می‌دهد که آمریکا تمام برگ‌های برنده و اهرم‌هایی که در چنته داشته به میدان آورده و طرفی نبسته است .آشوب‌های خیابانی، کودتا، ترور، جنگ تحمیلی، ترور دانشمندان، جنگ سفارتخانه‌ها، جنگ‌های نیابتی و اکنون تحریم‌ها که این نیز با همت دولت سیزدهم در خنثی‌‌سازی تحریم‌ها و خارج کردن مذاکرات از اولویت برنامه‌های نظام، رو به زوال است. در مقابل، ایران اسلامی طی 43 سال گذشته روی قوس صعود بوده و هست. 
شریعتمداری گفت؛ حالا باید دید که حریف بعد از ناکامی در به کار گیری اهرم‌های سوخته، درگیری را به کدام عرصه کشانده است؟ و در پاسخ گفت؛ جنگ افکار با هدف تغییر دستگاه محاسباتی مسئولان و فریب افکار عمومی، عرصه کنونی این درگیری است. عرصه‌ای که با عنوان «جنگ شناختی» از آن یاد می‌شود. تسلیحات در جنگ افکار، رسانه‌ها هستند. مدیر مسئول کیهان در ادامه سخنان خود به چند نمونه از ترفندهای دشمن در جنگ افکار اشاره کرد و راه‌های مقابله با آن را برشمرد.
مدیر مسئول کیهان درباره یکی دیگر از ویژگی‌های انقلاب اسلامی که موجودیت غرب را به چالش کشیده است، گفت؛ اسلام یک باور است و جایگاه آن درون انسان‌هاست بنابراین مرزهای انقلاب با مرزهای جغرافیایی منطبق نیست و انقلاب برای صدور نیازی به ویزا ندارد. او به گزارش سه سال قبل اندیشکده آمریکایی اینترپرایز اشاره کرد که گفته بود، مکتب انقلابی ایران یعنی همان اسلام ناب که امام و رهبری پرچمدار آن هستند، وقتی به لبنان می‌رود، حزب‌الله را می‌سازد، به سوریه که می‌رود، جیش‌الوطنی را پدید می‌آورد، به فلسطین که می‌رود انتفاضه‌های پی‌در‌پی می‌آفریند، به یمن که می‌رود انصارالله را می‌سازد و در عراق جیش‌الشعبی را می‌آفریند.
شریعتمداری انگاره‌‌سازی را یکی از شگردهای دشمن نامیده و گفت؛ انگاره، تصویری از واقعیت است که واقعی نیست و البته باید رنگی از واقعیت داشته باشد تا فریبنده باشد. وی گفت؛ نمونه‌ای از انگاره‌‌سازی را می‌توان در تعامل جمهوری اسلامی با روسیه دید. افراد و جریاناتی که تمام وجود خود را به غرب گره زده بودند اکنون صحبت از «نه غربی نه شرقی» می‌کنند. راه مقابله با این انگاره‌سازی، مراجعه به مبنا است. «نه شرقی نه غربی» به معنای عدم وابستگی است نه ارتباط. همچنین شرق و غرب سیاسی با شرق و غرب جغرافیایی متفاوت است. حضرت امام از این جریانات با عنوان تفاله‌های آمریکا یاد کرده و می‌فرمود، آنها شوروی را مطرح می‌کنند که جنایات آمریکا فراموش شود. 
شریعتمداری در بخش دیگری از سخنان خود به مقایسه شرایط علمی، تکنولوژیک و نظامی و دفاعی ایران در سال‌های آغازین انقلاب و شرایط امروز اشاره کرد و ضمن آدرسی که از پیشرفت‌های معجزه‌گونه ایران اسلامی در عرصه‌های علمی و فنی ارائه کرد، تهدیدهای هر از چند‌گاه دشمنان را لاف گزاف دانسته و به عنوان مثال گفت؛ امروزه تمام منطقه و حتی تقریباً تمامی خاک اروپا در برد موشک‌های نقطه‌زن جمهوری اسلامی است و یا، هر پروازی که در آسمان فلسطین تحت اشغال رژیم صهیونیستی انجام شود، در رصد راداری ایران قرار دارد. 
مدیرمسئول کیهان در ادامه با تاکید بر اینکه سخنی از شعار و گزافه در میان نیست بلکه از بدیهیات قابل دیدن سخن می‌گوئیم به نمونه‌هایی از شکست آمریکا در مقابل ایران اسلامی نظیر زمین‌گیر شدن در عراق و لبنان و سوریه و فلسطین، ناتوانی در تسلط بر آب‌های خلیج‌فارس و ... اشاره کرد و گفت؛ حالا نگاهی به غرب آسیا بیندازید! چه می‌بینید؟ ویترینی از شکست‌های پی‌در‌پی آمریکا. شریعتمداری با تشریح موارد یاد شده گفت؛ آیا به این واقعیت اذعان نمی‌کنید که اگر داعیه ابرقدرتی آمریکا را بر باد نداده بودیم، دیگران جرأت مقابله با آن را نداشتند و مثلاً اگر آمریکا را تحقیر نکرده بودیم، روسیه جرأت حمله به اوکراینی که تحت حمایت کامل آمریکا و غرب است را نداشت.

+ نوشته شـــده در شنبه 100/12/21ساعــت 2:39 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:انتظار از توافق احتمالی (یادداشت روز) ما نمیدانیم

 

.

کاریکاتور/ توافق ایران و چین میخی است در تابوت هژمونی ‎آمریکا در غرب آسیا

ما نمی‌دانیم دقیقاًً در پشت درهای بسته هتل کوبورگ در وین چه گذشته و می‌گذرد. دانسته‌های ما براساس اظهارات طرفین مذاکرات و اخباری عمدتاًً غیررسمی و جسته و‌ گریخته است. طرف غربی می‌گوید مذاکرات فنی به پایان رسیده و احیای توافق هسته‌ای در گرو تصمیم سیاسی در پایتخت‌هاست. طرف غربی، به‌خصوص آمریکایی‌ها عجله فراوانی برای بازگشت به برجام دارند. این عجله پس از جنگ اوکراین و افزایش کم‌نظیر قیمت انرژی، دوچندان شده است.
برای فهم میزان فشار و فوریت مسئله مهار قیمت انرژی، می‌توان به رفتار قابل تأمل آمریکا با دولت ونزوئلا نگاهی انداخت. سه سال پیش و در پی درگیری‌های داخلی در ونزوئلا، با هدف براندازی دولت قانونی این کشور، آمریکا و اغلب کشورهای اروپایی به‌طور رسمی اعلام کردند
«نیکلاس مادورو» رئیس‌جمهور این کشور را دیگر به رسمیت نشناخته و به‌جای او، «خوان گوایدو» سرکرده غربگرایان در این کشور را به‌عنوان رئیس‌جمهور موقت این کشور به رسمیت می‌شناسند. کشوری که رتبه نخست ذخایر نفت و گاز جهان را
دارد.
ونزوئلا در این چند سال تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی از سوی آمریکا بوده است. نکته قابل توجه آنکه شناسایی گوایدو در دولت ‌ترامپ اتفاق افتاد اما این سیاست در دولت بایدن نیز ادامه یافت. بهمن‌ماه سال گذشته،
«آنتونی بلینکن» به‌عنوان نامزد موردنظر جو بایدن به‌عنوان وزیر خارجه دولت جدید آمریکا گفت: «دولت بایدن گوایدو رهبر مخالفان ونزوئلا را به‌عنوان رئیس‌جمهوری موقت ونزوئلا به رسمیت شناخته و به‌دنبال اعمال تحریم‌های موثرتری علیه ونزوئلا برخواهد آمد.»
اتهام آمریکا به مادورو آن بود که با تقلب در انتخابات بر سر کار آمده است. هفته گذشته دولت آمریکا یک تیم دیپلماتیک را راهی کاراکاس کرد تا با همان دولتی که بیش از سه سال است به رسمیت نمی‌شناسد درباره امنیت تامین انرژی - بخوانید پایین آوردن قیمت نفت- مذاکره کند. این مورد نشان‌دهنده میزان فوریت و اهمیت ماجرای کنترل و ثبات بازار نفت برای دولت آمریکا و البته بیش از آنها برای کشورهای اروپایی است.
در چنین فضایی وجود برخی گره‌ها و ابهامات مهم و کلیدی، موید این نکته است که در توافق نباید تعجیل کرد. توافق بدون بازشدن این گره‌ها و برطرف شدن برخی موانع و ابهامات، می‌تواند عواقب و خسارات خاص خود را برای کشور در پی داشته باشد. این مسائل در نکات زیر
مورد ذکر کرد؛
1- نکته کلیدی و بسیار مهم، مسئله تضمین است. آمریکایی‌ها بارها و علناً گفته‌اند که نمی‌توانند تضمین کنند دولت بعدی این کشور به توافق پایبند باشد. البته این هم از شارلاتان بودن آنهاست. درخصوص دشمنی با ایران و فشار به ما، کاملاًً متحد و منسجم هستند اما وقت توافق که می‌شود معلوم نیست با که طرفیم! کاخ سفید می‌گوید کنگره مستقل است و نظر خودش را دارد و ما دموکراتیم و اگر جمهوری‌خواهان بر سر کار آیند یا هر رئیس‌جمهور دیگری، اختیارات خودش را دارد و ممکن است تصمیم دیگری بگیرد! تیم هسته‌ای کشورمان بارها اعلام کرده است؛ توافق با چنین حاکمیتی که حاضر به پذیرش مسئولیت امضای خود نیست را نمی‌پذیرد.
2- وقتی تضمینی وجود ندارد و دولت آمریکا هرگاه اراده کند می‌تواند از توافق خارج شود، یعنی ما با یک توافق نیم‌بند و لرزان مواجهیم. چنین توافقی از منظر اقتصادی دو خسارت موازی برای کشور در پی دارد. نخست و مهم‌تر از همه آنکه این کار یعنی تشدید شرطی شدن اقتصاد کشور. اثرات و تبعات میراث شوم دولت تدبیر و امید در گره زدن اقتصاد کشور به مذاکره و توافق، همچنان پابرجاست و توافق متزلزل و بدون تضمین، این وضعیت خسارت‌بار را تشدید می‌کند. نکته منفی بعدی اینکه وقتی توافق تضمین واقعی و عملی نداشته باشد، کدام کشور یا شرکت خارجی حاضر است براساس آن وارد کار جدی اقتصادی با ایران شود؟ متاسفانه یک جریان غربزده در داخل کشور اصرار دارد ضرورت این تضمین را زیر سؤال ببرد که مطمئنیم این ضرورت از دید تیم مذاکره‌کننده ایران اسلامی پنهان نمی‌ماند.
3- برخی از شواهد و قرائن نشان می‌دهد، حریف اصرار دارد موضوع راستی‌آزمایی را که یکی از خطوط قرمز مهم و تضمین‌کننده انتفاع اقتصادی ایران از احیای توافق است، نادیده بگیرد! البته این مسئله چندوجهی، فنی و پیچیده است و برای مثال تعیین تکلیف دسترسی سیستم بانکی کشور به سوئیفت، می‌تواند یکی از ابعاد آن باشد. اهمیت موضوع راستی‌آزمایی در این نکته نهفته است که با یقین می‌دانیم آمریکایی‌ها در پی احیای توافق بدون انتفاع اقتصادی واقعی، موثر و پایدار ایران هستند. بنابر‌این آنچه به‌عنوان سازوکار راستی‌آزمایی در توافق احتمالی دیده شده، باید متضمن انتفاع ایران باشد؟
4- نکته بعدی، مسئله کلیدی رفع تحریم‌هاست. دولت ‌ترامپ تحریم‌ها را چندلایه کرد و برچسب‌های مختلفی مانند ‌تروریسم و حقوق بشر و امثالهم به آنها افزود. یعنی ممکن است، تحریم‌های هسته‌ای برداشته شود اما عملاًً اتفاقی نیفتد. چرا؟ چون همان موارد با عناوین دیگری تحریم شده‌اند. اینجاست که باید روی خط قرمز رفع همه تحریم‌ها تأکید کرد زیرا در این سال‌ها اتفاقات بسیاری در حوزه تحریم‌ها رخ داده است که نشان می‌دهد تنها بازگشت به برجام و بسنده کردن به آن، گره تحریم‌ها را باز نمی‌کند.
5- نکته بعدی که طرح و پیگیری جدی آن در مذاکرات ضروری است، مسئله خسارت ایران از بدعهدی آمریکا و اروپاست. مسئله‌ای که کمتر به آن توجه شده و درباره‌اش صحبت می‌شود اما از جهتی بسیار مهم است. اگر به راحتی از کنار این موضوع بگذریم درواقع این پیام را به طرف غربی داده‌ایم که بدعهدی هیچ هزینه‌ای ندارد و با این کار با دست خود، راه را برای بدعهدی‌های احتمالی بعدی که هیچ بعید نیست، باز می‌کنیم.
6- در پایان و با ذکر همه این نکات و سؤالات باید گفت می‌دانیم که تیم جدید هسته‌ای، چه توافق خسارت‌بار و پر از‌ اشکالات ساختاری و حقوقی‌ای را به ارث برده است. نمی‌توان و نباید انتظار داشت از تعمیر و احیای فرغونی پنچر، یک خودروی مدل بالا ساخت اما می‌توان و باید همانگونه که دیروز آقای رئیسی، رئیس جمهور محترم کشورمان در اجلاس خبرگان تأکید کرد، خطوط قرمز در توافق احتمالی رعایت شود.

محمد صرفی


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 100/12/18ساعــت 11:9 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:اوکراین ؛ نگاهی به ریشههای جنگ (یادداشت روز) تحلیل

 

.

کاریکاتور/ هیزم غرب در آتش بحران اوکراین؛ آمریکا باز هم به کی‌یف سلاح فرستاد!

تحلیل تحولات اوکراین را نباید از لحظه ورود یگان‌های نظامی روسیه به خاک اوکراین تحلیل کرد. چنین تحلیلی واقع‌گرایانه نیست. اوکراین به سمت درگیری نظامی می‌رفت و به همین دلیل مقامات ارشد آمریکایی از قطعی بودن حمله روسیه به اوکراین خبر می‌دادند تا جایی که بعضی گمان کردند حمله ارتش سرخ به کی‌یف توطئه‌ای غربی برای وارد کردن روسیه به باتلاق است. بنابراین اول یک سلسله رخدادهایی به وقوع پیوستند بعد نقطه نهایی، حمله نظامی به اوکراین بود به همین جهت این سؤال را باید مطرح کرد که آمریکایی‌ها که از قطعی بودن حمله صحبت می‌کردند، چرا در مقام از میان برداشتن علت حمله و یا برای آسیب‌ناپذیر کردن اوکراین قدمی برنداشتند؟ درخصوص تحولات اوکراین توجه به نکات زیر اهمیت دارند:
1- «کی‌یف» پایتخت امروزی اوکراین پیش از آنکه مسکو پایتخت روسیه شود، پایتخت روسیه بوده است کما اینکه اوکراین جزء یکی از شش کشوری است که در سال 1922 - 1301 - به شکل‌گیری اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در زمان «ولادیمیر لنین» کمک کرده است. این در حالی است که کشورهایی مثل قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، لتونی و... 34 سال بعد
- در سال 1956 - در زمان «نیکیتا خروشچف» به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی پیوسته و جمع 15 فدراتیو را تکمیل کرده‌اند. برخلاف بقیه جمهوری‌های شوروی سابق، اوکراین جمعیت انبوه روس‌تبار دارد. این کشور از نظر نژادی ترکیبی از «راکینگ‌ها» و «اسلاوها» می‌باشد که همین ترکیب نژادی در روسیه هم وجود دارد و اساساً
اسم «روسیه» از زبان اسلاو گرفته شده است. موقعیت تاریخی و فرهنگی اوکراین برای روسیه بسیار متفاوت از فدراسیون‌های دیگر دوران اتحاد جماهیر شوروی است چرا که از یک‌سو قرابت مشترک و توأمان نژادی و مذهبی میان روسیه و اوکراین در جمهوری‌های دیگر وجود ندارد و از سوی دیگر اوکراین با مساحت بیش از 600 کیلومتر مربع، مهم‌ترین اتصال‌‌دهنده اروپای شرقی - که روسیه بخشی از آن است - به اروپای غربی به حساب می‌آید. بنابراین وقتی با ورود ناتو، محیط روسیه در نزدیک‌ترین نقطه به آن ناامن شود، محیط داخلی روسیه ناامن شده است. بر این اساس باید گفت اگر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها خود را خالق ادبیات «بازدارندگی» و «پیش‌دستانه» به حساب آورده و برای خود «حق عملیات‌های بدون مجوز» قایل هستند، نمی‌توانند روسیه را به دلیل اقدام بازدارنده و عملیات بدون مجوز شماتت نمایند.
2ـ آمریکایی‌ها و سایر اعضای ناتو در سال 1996 - 1375 -یعنی پنج سال پس از فروپاشی شوروی و با هدف اقناع‌‌سازی روسیه به همکاری در زمینه‌های امنیتی و نظامی - توافق کردند که سیاست «گسترش ناتو» به سمت شرق اروپا را کنار بگذارند. در این میان آمریکایی‌ها به خصوص روی این موضوع تأکید کردند که ناتو حتی در شرق آلمان - یعنی جمهوری دموکراتیک سابق یا کشور آلمان شرقی سابق - حضور نمی‌یابد. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها تا سال 2015 به این سیاست وفادار ماندند ولی از این زمان شروع به پیشروی کردند تا جایی که ظرف 5 سال، 14 کشور اروپایی - موسوم
به اروپای شرقی - را به عضویت ناتو درآوردند و در واقع به بخش اعظم اروپای شرقی که منطقه نفوذ روسیه بود و ظاهراً اروپایی‌ها آن را به رسمیت می‌شناختند، مسلط گردیدند و بحث عضویت اوکراین و گرجستان را هم در دستور کار داشتند و زمینه‌های آن را فراهم کرده بودند. اگر آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها این دو کشور - که سابقاً
دو عضو مهم و اصلی اتحاد جماهیر شوروی سابق بوده و از سال 1922 جزئی از آن محسوب می‌شدند - را به ضمیمه ناتو درمی‌آوردند، روسیه با تهدید جدی و قطعی مواجه می‌شد. کما اینکه مقامات آمریکایی پنهان نمی‌کردند که پس از الحاق اوکراین و گرجستان، قصد دارند روسیه را که ترکیب نزدیک به 160 قوم و فرهنگ است را چندپاره و در واقع آن را از صفحه جغرافیا حذف نمایند.
3- آمریکایی‌ها با کمک اروپایی‌ها پیش از ناتوئیزه کردن شرق اروپا، یک سلسله اقدامات سیاسی را با هدف تغییر در ژئوپولیتیک سیاسی بلوک شرق سابق انجام دادند که موسوم به انقلاب‌های رنگی بود. این اقدامات از سال 2000 و با انقلاب رنگی در صربستان شروع گردید و به «انقلاب بولدوزر» موسوم گشت. پس از آن گرجستان در سال 2003، اوکراین در سال 2004 و قرقیزستان در سال 2005 شاهد انقلاب‌های رنگی که هر کدام نامی داشتند، بود.
این انقلاب‌ها همه علیه دموکراسی‌های نوپای اروپای شرقی ساماندهی شدند و مهم‌ترین مظهر آن لغو نتایج انتخابات و به قدرت رساندن عوامل غرب از طریق فضا‌سازی سیاسی و خانه‌نشین کردن مردم صورت گرفت. همین روش علیه روسیه، علیه آذربایجان و علیه قزاقستان هم به اجرا گذاشته شد اما به نتیجه نرسید و با شکست انقلاب رنگی جمهوری آذربایجان، پروژه انقلاب‌های رنگی مخصوصاً پس از شکست آن در ایران (فتنه 88) متوقف گردید. بنابراین غربی‌هایی که امروز اقدامات روسیه را محکوم می‌کنند، خوب است اولاً درباره اقدامات خود ضدحکومت‌های مورد اشاره و در واقع اقدامات براندازانه علیه دولت‌های مستقل در سال‌های 2000 تا 2005 توضیح بدهند و ثانیاً توضیحی درباره نقض توافق 1996 ناظر به عدم توسعه ناتو و به عضویت درآوردن 14 کشور اروپای شرقی و تلاش برای عضو‌سازی دو کشور دیگر بدهند تا معلوم شود در ماجرای حمله نظامی به اوکراین - که حتماً محکوم است - چه کسی باید مسئولیت بپذیرد و چه کسی باید سرزنش شود.


+ نوشته شـــده در شنبه 100/12/14ساعــت 11:24 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:کدخدا و دلیل نگرانی غربزدهها!(یادداشت میهمان) ...
 . 

2 (1)

 
... آنها دل‌هایى دارند که با آن حقایق را دریافت نمى‏کنند، و چشمانى دارند که با آنها نمى‏بینند، و گوش‌هایى دارند که با آنها نمى‏شنوند ... آنها همان غافل‏ماندگانند. (بخشی از آیه 179سوره اعراف)
گرچه دنیا عرصه تاخت‌وتاز فضای مجازی شده ولی در جهان واقعی‌گویی تمام تاریخ، با دور تند و متراکم برایمان تکرار می‌شود و درس و عبرت را با هم به اهلش می‌دهد. انگار در حال گذار از داستان‌های مکتوب به داستان‌ها ملحوظیم و از دنیای نوشتار به دنیای دیداری رسیده‌ایم و به‌جای سفارش به خواندن تاریخ و شنیدن داستان‌های عبرت‌آموز باید به دیدن پیرامون توصیه کنیم. ببینید و عبرت بگیرید. ببینید و درس بیاموزید. اکنون دنیا آموزشگاه عملی بزرگی است که می‌توان هر مورد و مطلب مورد نظر خود را در عرصه و عیان یا گوشه و کنار آن دید و به مطالعه نشست و آغاز و انجام هر تصمیم و اقدامی را کوتاه‌تر از آنچه که داستان‌های تاریخ می‌گویند، دید. مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ.
شرط آنچه در گزیده قبلی گفته شد داشتن چشم و گوش بینا و شنوا و مهم‌تر از اینها عقل سلیم و نفس متینی است که بتواند 
بر جنود جهل و تعصب پیروز شود و بی‌عِناد و کِناد و لِجاج، قضاوت کند 
وگرنه کافران و مشرکان و بت‌پرستان هم چشم و گوش داشته و دارند و هم عقل و هوش ولی توانایی استفاده صحیح از آن را نداشته و ندارند . با گِل و چوب و سنگ و با دستان خود بت می‌ساختند و خود را بنده آن می‌کردند و آن را می‌پرستیدند. ناتوانایی را لمس می‌کردند ولی باور نمی‌کردند. گویند مردی از بنی‌امیه در بستر مرگ می‌گریست. ابوجهل که به عیادتش رفته بود گفت که این‌گریه برای چیست؟ اگر از مرگ می‌ترسی از آن‌گریزی نیست. او گفت‌گریه‌ام از این است که می‌ترسم پس از مرگم مردم «عزّی»1 را نپرستند.2
مغضوبین و ضالّینی که در قرآن نکوهیده شده‌اند نیز از این منظر از گروه اول خیلی فاصله ندارند. کتاب خدا را تحریف کرده و مقدسش می‌نامند. گرفتار دور و تسلسل و تذبذبند و جواب عاقلانه از ما می‌خواهند! خودشان تجسم ستم و ستیهندگی‌اند و اسلام را به خشونت متهم می‌کنند . نژادپرست‌تر از آنها فقط شیطان است و از ما آزاداندیشی می‌طلبند. افراطی را از نام آنها گرفته‌اند و اینها به دیگران نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، بدترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایات و نسل‌کشی‌ها متعلق به آنهاست و از مسلمانان بد می‌گویند. هنوز یکی از پربیننده‌ترین و بهترین فیلم‌ها «غرب وحشی» است و به اعراب جاهلی می‌خندند. توحش را باید در فیلم«دار و دسته‌های نیویورکی» دید و این کذابان، به عراق و افغانستان نسبت می‌دهند. به گواه ویل دورانت مصادف با دوران ابن‌سینا و ابوریحان ما، در بازارهای جزیره بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها به قناره می‌زدند.3
اینها که گفته شد به‌خاطر شناساندن فرهنگ غرب نیست، به‌خاطر اثبات جهالت و حقارت غرب‌پرستانی است که خود را در همه حال، گربه لوس و ملوس کدخدا و ملکه می‌دانند. شناساندن غرب نیاز به ذکاوت زیادی ندارد؛ مرور اجمالی جنگ‌ها گویای روحیه خشن کسانی است که در جنگ و جنگ‌افروزی رکورد دارند و جنگ اول و دوم جهانی میوه تمدن آنهاست. کاری که کانادا با کودکان سرخپوست؛ و اروپا با بوسنی؛ و کلینتون با دیویدیان؛ و آمریکا با ویتنام کرد و فرانسه و آلمان در نبرد حیرت‌آور «وردن» با هم کردند، نمونه‌های کوچکی از روحیه دوزخی و شرور غربی است که امروزه با رژ و کراوات پوشیده شده است. همان‌گونه که ما به کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی که رحمت خدا بر او افتخار می‌کنیم، فرانسه مهد تمدن و مهد اودکلن، به موزه 18 هزار جمجمه‌ای پاریس افتخار می‌کند و درباره آدمخواری آفریقا و آمازون فیلم می‌سازد. باز هم حرفی هست؟ 
گفتن از اصل و نسب و اثر تمدن غرب مثل برشمردن گناهان شیطان است که ممکن است وقت‌گیر، بی‌ثواب و بیهوده هم باشد. آنچه دیدنی است را به سختی می‌توان استدلال و اثبات کرد. درست مثل آدم‌های غلط غربزده و غرب‌پرست و رسانه‌ای‌های خودفروخته که اگر مرامشان مثل غربی‌ها نباشد ولی بی‌شک منطق شان مطابق آنهاست. با چین دشمن‌اند نه به این دلیل که تاکنون هیچ رابطه استعماری با ما نداشته بلکه به‌خاطر اینکه رقیب آمریکاست. با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده. برای ملکه غنج و ضعف می‌روند نه به این دلیل که 9 میلیون ایرانی را در قحطی هلاک کرد، به این دلیل که نمکش را خورده‌اند. رؤسای آمریکا را مثل پدر دوست دارند نه برای شیرین‌کاری‌های «طولانی و بلند و نادیده ناگرفتنی» بایدن و امثالش، به‌خاطر آنکه از آنجا نان می‌خورند. بعد منتقدان خود را متعصب می‌دانند. 
گاو سعودی را نمی‌بینند که کودکان یمنی را زیر پا، پاره پاره می‌کند همان گونه که جنایت ناو وینسنس را به یاد ندارند و زرده و سردشت وحلبچه را نمی‌شناسند . از صبرا و شتیلا و نبل و الزهرا و کشتار اسپایکر و دختران مدرسه سیدالشهداء افغانستان و مسلمانان میانمار و 
شیخ زکزاکی و ... و هزاران هزار واقعه تلخ بی‌خبرند و برایشان مهم نیست. مهم کدخدا و ملکه است و کسانی که دور سفره آنهایند. از نظر آنها برخی جنایات خوب است و برخی بد. معیارهای دوگانه‌ای دارند بدتر از فیفا. برای ورزشکاری که روی پیراهنش «سلام برحسین» نوشته باشد، ورزش از سیاست جداست ولی اگر روی نمایشگر استادیوم به روسیه بد بگویند و اوکراین را ناز کنند، انسانیت است . بیماری این بی‌وطنان بی‌ریشه که برخی از آنها خود را بی‌ناموس و بی‌غیرت معرفی کرده بودند این است که از مرض داشتن لذت می‌برند. 
دنبال افتخارات مردم ایران‌اند تا تحقیرش کنند. به دنبال حق‌اند تا تکذیبش کنند. به دنبال حقیقتند تا در آن ‌تردید کنند. به‌دنبال واقعیت‌اند تا لجن‌پراکنند. و در یک کلام دنبال سطل شیر می‌گردند. در مورد کسانی که بعد نجات نفتکش ایرانی از دست دزدان آمریکایی یا توقیف ناو ملکه در گوشه خلیج فارس توسط سپاه می‌گویند «که چه؟» جز «أفی قلوبهم مرضٌ» چه می‌توان پرسید؟ یا برای کسی که به متلک از نبود «حرم در اوکراین» می‌نویسد جز دعا برای طلب شرف و ادب و عقل، برایش از خدا چه می‌توان خواست؟ دیدن مستقیم جنگ روسیه و اوکراین، نیازی به ماهواره همسایه ندارد، گوش و چشم و عقلی می‌خواهد که به کار آید و حیایی که با یادآوری خیانت گذشته شرمگین شد. اینها به جای عبرت و فریاد بلند «غلط کردم» عادت به اتهام‌زنی دارند. 
یادشان رفته در فتنه سبز 88، قصد اُکراینیزه کردن ایران را داشتند و تحریم‌های فلج‌کننده کاتسا و آیسا، دسته گل آنهاست. یادشان رفته سیاست‌شان را بر جوک «دنیای آینده دنیای موشک‌ها نیست» پایه‌ریزی کردند یا با بتن‌ریزی در راکتورها قصد تحویل دست بسته مردم خود به کدخدا را داشتند. یادشان رفته با برجام مردم خود را تحقیر کردند و با حمایت و اجرای 2030 قصد ‌تربیت دانش‌آموزان ایرانی برای سربازی آمریکا و انگلیس داشتند. و آب خوردن مردم را به تحریم وابستند و به قول شفاهی کری امید بستند و با FATF و سوئیفت به‌دنبال
قفل زدن به اقتصاد بودند و ... کلید همه این قفل‌ها را به کدخدای نادرستی سپردند که غوغاساز و غوغازیست است و اکنون واهمه افول کدخدا و مرگ معبود خود دارند.
و اکنون که روسیه پس از اسقاط گلوبال هاوک، ناو انگلیسی و موشکباران عین‌الأسد، جرأت نه گفتن به ناتو و در سینه آمریکا رفتن را پیدا کرده و پس از ایران در حال اثبات مرگ کدخدا به عالم است، برخی زبونان سفله به‌دنبال عقده‌گشایی و لجن‌پراکنی‌اند و به جای شماتت بایدن نامتعادل و نفرین به ناتو و دعوت روسیه به خویشتن‌داری و کمک به مردم آواره، به‌دنبال انتقام از ایران و انقلابند . گویی ایران به روسیه سلاح فروخته یا اوکراین را ما خلع سلاح کرده‌ایم. اصل ماجرا را نفهمیده و طبق آیه ابتدایی، از فهم صحیح عاجزند و خود را به هرنکبت و خفتی می‌آلایند تا حق نان و نمک کدخدا و ملکه را بجا آرند و حواس مردم را از این واقعیت پرت کنند که الگوی آنها در بی‌ارتش و سپاه کردن ایران، آلمان و ژاپن بود و در خلع سلاح و وابسته کردن ما، اوکراین. اینها نمی‌دانند و نمی‌فهمند که «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللهُ وَاللهُ خَیرُ الماکِرینَ» یعنی چه؟ یعنی فهمیده شود انقلاب اسلامی در شکست ابهت آمریکا الگو شده است.
 
محمدهادی صحرایی
 

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 100/12/12ساعــت 10:20 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:نورافکن بزرگی که جنگ اوکراین روشن کرد!(یادداشت روز)
 

ن

کاریکاتور/ زورآزمایی در اوکراین
 
 
7 روزی می‌شود که جنگ اوکراین آغاز شده و در همین مدت کوتاه، «حقایق بزرگی» را روشن و «تناقضات عجیبی» را عیان و یک جریان خاص سیاسی را عجیب «رسوا» کرده است. جنگ قطعا چیز بدی است اما گاهی از دل همین چیزهای بد، حقایق چنان عریان و شفاف خود را نشان می‌دهند که شاید، در هیچ زمان دیگری نمی‌شد این طور «واضح» این حقایق را دید. بخوانید:
1- یکی از آن حوزه‌هایی که جنگ اوکراین درست مثل یک پرژکتور و نورافکن بزرگ توانست بر آن نور تابانده و دیدن حقایق پشت پرده را خیلی راحت کند، حوزه «ورزش» و قوانین بین‌المللی بود که سازمان‌هایی مثل فیفا و فیلا و...برای آن نوشته‌اند. ورزشکاران کشورهای زیادی به دلیل نامشروع دانستن رژیم صهیونیستی و اشغال فلسطین توسط این رژیم، سالهاست حاضر نیستند با آن وارد رقابت و مسابقه شوند. اما سازمان‌های ظاهرا مستقلی مثل فیفا با این شعار که «نباید ورزش را سیاسی کرد» این ورزشکاران را محروم و کشورهای آنها را جریمه و تنبیه کرده‌اند. اما وقتی روسیه به اوکراین حمله کرد، تمام قوانین، «عکس» و ورزش به سیاسی ترین مسئله تبدیل شد و همین سازمان‌ها شدند، یک طرف جنگ. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، تقریبا تمام ورزشکاران، مربیان و تیم‌های ورزشی روسیه از سوی تمام سازمان‌های بین‌المللی ورزشی تحریم، توبیخ، تنبیه و از همه میادین ورزشی محروم شده‌اند! رفتار امروز غرب با ورزشکاران روسیه نشان داد، رفتار ورزشکاران کشورهایی مثل ایران با رژیم اشغالگر صهیونیستی، صحیح بوده و آمریکو فیل‌ها و همین سازمان‌های بین‌المللی باید پاسخ دهند که چرا، ورزشکاران و تیم‌های ورزشی ما را به دلیل عدم رویارویی با رژیم اشغالگر صهیونیستی محروم کرده و تحت فشار قرار داده‌اند!
2- «گردش آزاد اطلاعات» و «رسانه آزاد» از جمله ارزش‌هایی است که غرب، از بدو خلق آنها تا همین امروز «پُز» آنها را داده و کشورهای مستقل زیادی را با این ادعا که «آزادی رسانه و گردش آزاد اطلاعات» را محدود کرده‌اند، تحت فشار و تحریم قرار داده است. اما به محض شروع جنگ اوکراین، قوانین در این حوزه نیز مثل حوزه ورزشی کاملا عکس شد و تقریبا تمام رسانه‌ای اصلی روسیه را به شکلی از دسترس خارج کردند. ما اینجا قصد جانبداری از هیچ یک از طرفین جنگ را نداریم و موضعمان همان است که پیش از این در روزنامه بیان کرده‌ایم: «اوکراین یک قربانی است که با طناب پوسیده آمریکا وارد جنگ شد». بلکه می‌خواهیم با فرصتی که مهیا شده آن پروژکتور بزرگ را بر روی ادعاهای غرب بچرخانیم و عیار آنها را بسنجیم. غرب امروز در کنار سیاست‌هایی که با اتخاذ آنها اوکراین را وارد جنگ کرده، یک جنگ بزرگ هم علیه «گردش آزاد اطلاعات» و «آزادی رسانه» به راه‌انداخته است تا شاید، ساده‌لوح ترین آدم‌ها هم بفهمند، این شعار‌ها فقط تا زمانی ارزشمند بوده و معتبر هستند که، منافع سازندگانش را تامین می‌کنند!
3- یکی از سؤال‌های تاریخی درباره خلق ارزش‌هایی مثل، «حقوق بشر» و «برابری انسان‌ها» که ریشه‌های شکل گیری جدی آن باز می‌گردد به قرون 18 و 19 (بعد از انقلاب صنعتی) این است که، چطور خلق چنین ارزش‌هایی در اروپا، همزمان شد با لشکرکشی به کشورهای آفریقایی و آسیایی و استعمار و کشتار گسترده در این کشورها از سوی همین کشورهای اروپایی؟ به عبارت دیگر، چطور می‌توان تناقضی به بزرگی «خلق حقوق بشر» و «کشتار وسیع همین بشر» از سوی اروپایی‌های آغاز عصر به اصطلاح مدرنیته را با هم جمع کرد؟ پاسخ این سؤال بعدها داده شد: «منظور اروپایی‌ها از حقوق بشر، بشر سفید پوستِ رنگین چشم بود» نه بشری غیر اروپایی. برای همین در حالی که شعار حقوق بشر بر لب داشتند، میلیون‌ها انسان را در کشورهایی غیر از اروپا سلاخی و ثروت‌هایشان را غارت می‌کردند. طی روزهای گذشته وقتی خبرنگاران و سیاستمداران آمریکایی و اروپایی بارها جلوی دوربین‌های تلویزیونی گفتند «مردم اوکراین که مثل مردم عراق و افغانستان نیستند؛ آنها متمدن و اروپایی‌اند» تا نتیجه بگیرند اگر با سیم خاردار و گلوله جلوی مهاجرت آوارگان جنگی خاورمیانه را می‌گیرند اما راه را برای آوارگان جنگی اوکراین باز می‌گذارند، کار اشتباهی نکرده‌اند، معلوم شد، اروپای مثلا متمدنِ قرن 21 تفاوت زیادی با اروپای وحشیِ قرن 18 و نوزده ندارد و انسان‌ها در برابر آنها، اصلا برابر نیستند! جنگ اوکراین در یک کلام نشان داد حقوق بشر غربی، کشک است!
4- یک نکته مهم دیگر درباره جنگ اوکراین، این است که چرا اوکراین ظرف همان48 ساعت اول، برخی شهرهای خود را از دست داد و روسیه توانست خیلی راحت و سریع وارد این کشور شود در حالی که، تقریبا تمام دنیای غرب سمت اوکراین ایستاده‌اند؟ ممکن است عده‌ای بگویند، برای اینکه روسیه کشور بسیار قدرتمندی است. یا مثلا آمریکا و 27 کشور اروپایی حاضر نشدند وارد جنگ مستقیم با روسیه شوند. اینجا با دو تجربه متفاوت، پاسخ این سؤال مهم را می‌دهیم. اول: در جنگ تحمیلی 8 ساله، ایران با 40 کشور به طور مستقیم و غیر مستقیم درگیر جنگ بود. حتی همین روسیه قدرتمند ]شوروی سابق[ هم جزو آن 40 کشور بود. نشان به آن نشان که ما از کشورهای زیادی اسیر گرفتیم. اما مردم ایران حتی اجازه اشغال یک وجب از خاک کشور را ندادند...دوستی می‌گفت، وقتی به کشوری حمله نظامی می‌شود، اگر مردمان آن کشور به‌اندازه یک مترسک هم اَدای مقاومت را در بیاورند، می‌توانند دشمن را شکست دهند. وقتی کشوری ظرف تنها 48 ساعت شهرهایش را از دست می‌دهد و «صف فرار از کشور» طولانی‌تر از «صف شرکت در جبهه‌های جنگ» می‌شود یعنی، مردمان آن کشور مقاومت را بلد نیستند حتی به‌اندازه آن مترسک! در چنین شرایطی رهبران آن کشور مجبور می‌شوند، فراخوان جهانی داده و با پول، داوطلب جنگ استخدام کنند. دوم: مثال نزدیک یمن است. انقلابیون یمن با پای برهنه و دست‌های خالی ائتلافِ سعودی، آمریکایی، اروپایی، عبری را 8 سال است تحقیر می‌کنند و چنان ضرباتی به متجاوزین زده‌اند که، همه را انگشت به دهان کرده است. انقلابیون یمن نشان دادند، با مقاومت و توکل به خدا (نه کدخدا) می‌توان بزرگترین قدرت‌ها را در نابرابرترین جنگ‌ها، شکست داد. اتفاقی که در اوکراین رخ داد و در این شماره به آن اشاره کردیم، شباهت عجیبی هم به اتفاقات افغانستان دارد که باعث تسلط طالبان بر این کشور شد. در افغانستان نیز مقاومتی از سوی مردم ندیدیم و کابل به راحتی سقوط کرد. آخرین اظهارات رؤسای جمهور اوکراین و افغانستان پس از تصرف کشورشان شباهت عجیبی به هم دارد: «ای کاش به غرب اطمینان نکرده بودیم.»
5- جنگ اوکراین یک نکته مهم دیگر را هم خیلی «شفاف» و تناقض بزرگ دیگری را عیان کرد. اگر آمریکا یا یک کشور غربی به کشوری حمله کرد، نه سازمان ملل، نه کشورهای غربی، نه کشورهای وابسته به غرب، نه سازمان‌های بین‌المللی ورزشی و نه هیچ کس دیگری حق ندارند به داد آن کشور اشغال شده برسند. اما اگر کشوری خارج از این چارچوب غربی، دست به همان اقدام زد، یک اشغالگر است و باید برای مهار آن، تمام قوانین، استانداردها و ارزش‌ها را زیر پا «لِه» کرد و حتی زیر شعار فریبنده‌ای مثل «منافع ملی» زد! چگونه؟ در بند بعدی بخوانید.
6- مخاطب این بند آمریکو فیل‌ها است. همان کسانی که (به دروغ) مدعی‌اند همه چیز را -تاکید می‌کنیم- همه چیز را باید از دریچه «منافع ملی» دید و سیاست مورد نظر را بر این اساس انتخاب کرد. مثلا وقتی (راست یا دروغ) گفته شد، خانم «تسیپی لیونی»، وزیر خارجه اسبق رژیم اسرائیل برای فریب رهبران برخی از این کشورهای مرتجع عربی با آنها همخوابه می‌شد، گفتند: «برای منافع ملی است، چه اشکالی دارد؟». یا وقتی تصاویر تحقیر‌آمیزی از نشستنِ مثل بَرُه رئیس‌جمهور صربستان مقابل ترامپ منتشر شد نوشتند: «اگر برای منافع ملی است، ضروری است مقابل پست ترین آدم‌ها مثل یک بره زانو زد.» این طیف که خیلی دوست دارند ایران را درگیر جنگ اوکراین کنند (همان‌طور که خیلی دوست داشتند ایران را وارد جنگ افغانستان کنند) و معتقدند در هر موضوعی باید منافع ملی را در اولویت قرار داد پاسخ دهند: آیا ورود ایران به این درگیری با توجه به تبعات سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن، به نفع منافع ملی ماست؟ ورود به این درگیری در مذاکرات هسته‌ای به نفع ما تمام می‌شود یا به ضرر منافع ملی مان است؟ درگیر شدن با روسیه آن هم بر سر اوکراینی که در تحریم‌های ضدایرانی غرب، با غرب همنوا شد، در وتو شدن قطعنامه‌های غرب و دور زن تحریم‌ها به ما کمک خواهد کرد یا چنین خبطی، منافع ملی را تهدید خواهد کرد؟ آیا گسترش ناتو به سمت شرق، به نفع منافع ملی ایران است یا به ضرر آن؟ مفتضح شدن برخی از این جریان‌های سیاسیِ واداده به غرب با وقوع جنگ اوکراین، یکی دیگر از آن برکات است. اینکه این جریان سیاسی، چطور چنین مسائل پیش پا افتاده‌ای را نمی‌فهمد باز می‌گردد به منظومه فکری شان. آنها غربگرا هستند و تحت هر شرایطی قطب نمایشان سمت غرب را نشان می‌دهد. آنها موظفند چنین موضع بگیرند، حتی اگر چنین تناقضات تهوع‌آوری این طور برجسته و عیان از مواضعشان بیرون بزند و رسوای عالمشان کند.
 
جعفر بلوری

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 100/12/11ساعــت 11:44 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:جنگ سرد، گرم شد ضربه کاری روسیه به آمریکا پوتین جدایی
جنگ سرد، گرم شد

ن

رئیس‌جمهور روسیه دوشنبه شب رسماً اعلام کرد استقلال دو منطقه «دونتسک» و «لوهانسک» در شرق اوکراین را به رسمیت می‌شناسد و واشنگتن نمی‌تواند کشورهای همسایه روسیه را تحریک به اقدامات ضد روسی و پیوستن به ناتو بکند، بدون اینکه عواقب آن را بپذیرد. انتشار این خبر مثل بمب صدا و غرب به رهبری آمریکا را به نوعی غافلگیر کرد و به واکنش‌هایی غالبا از جنس تهدید و تحریم واداشت.

 


سرویس خارجی-

سرانجام پس از هفته‌ها کشمکشِ سخت بین روسیه و غرب بر سر «اوکراین» کاری که به نوعی، هم انتظارش می‌رفت و هم نمی‌رفت! در شامگاه دوشنبه به وقت ایران اتفاق افتاد و روسیه رسماً اعلام کرد دیگر، منطقه «دونباس» را بخشی از خاک اوکراین نمی‌داند! شاید تصور غالب این بود که روسیه می‌خواهد به اوکراین و حتی «کیف» مستقیما حمله نظامی کند و پوتین نیز بارها گفته بود چنین قصدی ندارد. پوتین با امضاء کاغذهایی اعلام کرد، این دو منطقه مهم را که سال 2014 اعلام استقلال کرده بودند، به رسمیت می‌شناسد و از این پس آنها را جمهوری‌های استقلال یافته وابسته به روسیه می‌داند. و بدین ترتیب در بازی شطرنج خطرناک آمریکا و روسیه همان‌طور که انتظار می‌رفت این سربازان پیاده دولت اوکراین بودند که بازنده شدند. شاید دولت اوکراین فراموش کرده بود که در جدال فیل‌ها این علف‌ها هستند که زیر دست و پا له می‌شوند.
پوتین چه گفت؟
رئیس‌جمهور روسیه شامگاه دوشنبه طی یک نطق تلویزیونی در کرملین اعلام کرد اوکراین استقلال و ثبات خود را از دست داده و به محلی برای فرصت‌طلبانی تبدیل شده است که میدان را به سمت کودتا هدایت می‌کنند. او با بیان اینکه «اوکراین به کشوری غیر مستقل تبدیل شده که تحت کنترل آمریکا درآمده است» افزود: «رهبران اوکراین نتوانستند یک کشور باثبات ایجاد کنند که این منجر به وابستگی آنها به کشورهای خارجی مانند ایالات متحده شده است... آمریکا میلیون‌ها دلار در اوکراین خرج انقلاب‌های رنگی کرده است و امروز نئونازی‌ها سرنوشت ملت اوکراین را در دست گرفته‌اند! بنابراین این کشور تحت استعمار آمریکا و غرب است. قانونگذاران مجالس سفلی و علیای روسیه نیز در جلسات جداگانه قطعنامه پیشنهادی با موضوع تصمیم رئیس‌جمهور این کشور برای به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری دونتسک و لوهانسک را تایید و تصویب کردند.
ورود ارتش روسیه به شرق اوکراین
بلافاصله بعد از اینکه پوتین رسماً استقلال این دو منطقه جدایی طلب را به رسمیت شناخت به ارتش این کشور نیز دستور داد به منظور«حفظ صلح» وارد شرق اوکراین شوند.کاخ کرملین اعلام کرد رئیس‌جمهور روسیه از وزارت دفاع این کشور خواست تا با مناطق دونتسک و لوهانسک در شرق اوکراین توافقنامه‌ای برای اعزام ارتش جهت حفظ صلح در این مناطق امضا کند. در بیانیه وزارت دفاع روسیه آمده: «پوتین از وزارت خارجه روسیه خواست تا رایزنی با جمهوری‌های دونتسک و لوهانسک را برای برقراری روابط دیپلماتیک آغاز کند.» برخی رسانه‌های غربی مثل «رویترز» و «دیلی میل» نیز با انتشار تصاویر و ویدئوهایی اعلام کردند اولین یگان‌های ارتش روسیه وارد این دو منطقه شده‌اند.
 واکنش‌های گسترده
دیروز «توماس فریدمن» ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز با انتقاد از «اقدامات آمریکا که زمینه‌ساز این اقدام پوتین شد» نوشت: «این جنگ پوتین بود اما آمریکا و ناتو نیز تماشاگران بی‌گناه نیستند.» به گفته وی تصمیم نسنجیده آمریکا برای گسترش ناتو به سمت شرق اروپا و نزدیکی مرزهای روسیه و وعده به برخی کشورهای این منطقه برای پیوستن آنها به ناتو در حالی که آمریکا نه منابع و نه قصدی برای حمایت از آنها نداشت زمینه‌ساز بروز این بحران شد.


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 100/12/4ساعــت 1:19 عصر تــوسط عباس | نظر