سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی :افق پیام امام خامنهای به پوتین(یادداشت روز)روابط ایر
!



  روابط ایران و روسیه در دو دهه گذشته، با روی کار آمدن «ولادیمیر پوتین» از یک‌سو و بن‌بست‌های مکرری که در روابط ایران و غرب پدید آمد از سوی دیگر، در کانون توجه قرار گرفته است. در این بین علاوه‌بر حساسیت‌هایی که غرب روی این روابط دارد، در دو کشور ایران و روسیه نیز «غرب‌گراها» به شدت روی آن حساسیت نشان داده‌اند. در ایران، غرب‌گراها با استناد به جنگ‌های ایران و روس در میانه دوره قاجار، جو بی‌اعتمادی را نسبت به مسکو دامن زده‌اند و حال آنکه از این جنگ‌ها حدود دو قرن گذشته و نظام‌های سیاسی در هر دو کشور، طی این دوران چند بار دچار تحول شده‌اند و برخلاف گذشته، امروز عوامل متعددی وجود دارند که بر لزوم گرمی بخشیدن به روابط دو کشور، تأکید می‌کنند.
«دشمن مشترک» یکی از عوامل تقویت این روابط به حساب می‌آید. امروز اروپا و آمریکا در جبهه‌ای مشترک هر دو کشور ایران و روسیه را تهدید کرده و علیه آنها برنامه‌های متعددی را به اجرا گذاشته‌اند و می‌توان گفت تقریباً هفته‌ای نیست که در دستگاه‌های سیاسی و نظامی و اقتصادی غرب مصوبه و طرحی علیه ایران و روسیه به اجرا گذاشته نشود. همین چند روز پیش، مقامات اتحادیه اروپا به بهانه اقدام مسکو علیه چهره غرب‌گرای مخالف روسیه، مسکو را به انجام اقدامات علیه آن تهدید کرده و گفتند این هفته جلسه مشترکی با حضور وزرای خارجه این اتحادیه برای تصمیم‌گیری در مورد اعمال محدودیت‌های جدید علیه روسیه تشکیل می‌شود. کما اینکه همزمان با آن، مقامات ارشد اتحادیه اروپا از ایران خواستند قبل از بازگشت آمریکا به برجام به محدودیت‌هایی که طی یک سال گذشته کنار گذاشته بازگردد و طبعاً این بیان به آن معناست که اروپا همزمان با دولت آمریکا درصدد است، رژیم جدیدی علیه برنامه هسته‌ای و سایر برنامه‌های معطوف به افزایش قدرت ایران به اجرا بگذارد.
نکته دیگر این است که هر دو کشور ایران و روسیه طی دو دهه گذشته، حرکت پرشتابی برای بازیابی قدرت و توانمندی‌هایی که با سابقه تاریخی و تمدنی آنان همخوان می‌باشد، شروع کرده‌اند و این در حالی است که در هر دو کشور این احساس وجود دارد که این قدرت‌یابی و رسیدن به مرز قدرت‌های اول، به نفع هر دو کشور می‌باشد. یعنی ایران به پیشرفت‌ها و ثبات روسیه به چشم یک امکان مثبت منطقه‌ای و در راستای مهار دشمن مشترک نگاه می‌کند و روسیه نیز به پیشرفت‌های ایران به چشم یک پیشرفت منطقه‌ای و در راستای مهار دشمن مشترک یعنی غرب می‌نگرد. بر این اساس پیشرفت دو کشور در منطقه به عنوان یک راهبرد مؤثر دفاعی به نفع منطقه و از جمله دو کشور ارزیابی می‌شود و به همین میزان غرب از پیشرفت‌های عمیق دو دهه اخیر روسیه و ایران به شدت نگران است.
آنچه بر نگرانی غرب نسبت به پیشرفت‌های صنعتی و... دو کشور می‌افزاید «به هم رسیدن» این دو کشور در این منطقه است که می‌تواند به طور کلی روندهای منطقه غرب آسیا و اوراسیا را تحت تأثیر جدی قرار دهد. یک مورد نتیجه این به هم پیوستن، تغییر نقش ترکیه در منطقه و به خصوص در پرونده سوریه بود. ترکیه تا پیش از توافق سه‌جانبه تهران، مسکو و آنکارا، در پرونده سوریه در خط مقدم غرب قرار داشت و اجلاس‌های موسوم به «دوستان سوریه» که با محوریت آمریکا و سعودی دنبال می‌شد، به موقعیت راهبردی ترکیه در جوار سوریه به عنوان تنها راه تحقق توطئه علیه سوریه وابسته بود. کما اینکه تولید و پرورش و تقویت تروریست‌های تکفیری و انتقال سلاح به داخل خاک سوریه، عمدتاً از طریق مرزهای جنوبی ترکیه و به صورت انبوه و تقریباً آشکار صورت می‌گرفت. ترکیه پس از آنکه متوجه قدرت برتر ایران، روسیه و سوریه در برابر غرب شد، به دعوت تهران و مسکو وارد فرایند تازه‌ای شد که جهت خود را از انکار نظام سوریه به پذیرش آن تغییر داد و از این پس ماجرای سوریه، هم در بعد نظامی و هم در بعد سیاسی دستخوش تغییرات بنیادی گردید. این البته تنها موردی نیست که غرب آن را پیامد نزدیکی دو کشور روسیه و ایران می‌داند.
یک جنبه مهم دیگر روابط ایران و روسیه هم‌افزایی در زمینه نیازهای متقابل دو کشور می‌باشد. یک نمونه آن را ما اخیراً در بحث خرید واکسن‌های کووید19 مشاهده کردیم و نمونه دیگر آن علاقه روسیه به رفع نیازهای غذایی خود در شرایطی که روابط روسیه و ترکیه دستخوش نوسان شد، که به‌اندازه آمادگی دولت ایران، پیش رفت و ثمراتی هم داشت. همکاری‌های دو کشور می‌تواند در همه ابعاد توسعه یابد و این در حالی است که برخلاف روابط ایران و اروپا که زیر فشار آمریکا و یا تحت تأثیر بدخواهی اروپایی‌ها نسبت به نظام اسلامی ایران، دچار تغییر می‌شود، روابط ایران و روسیه، چندان تحت تأثیر این فشارها قرار نمی‌گیرد.
روابط ایران و روسیه می‌تواند در حد فاصل مرزهای شمالی ایران تا مرزهای شمالی روسیه در ابعاد مختلف امتداد داشته باشد. 15 کشور در این حد فاصل وجود دارند که بعضی در حوزه امنیتی روسیه به حساب آمده و تحولات آنها برای مسکو اهمیت فوق‌العاده دارد و بعضی هم در حوزه مشترک امنیتی ایران و روسیه قرار داشته و تحولات آنها بر امنیت ملی و منافع دو کشور اثر زیادی دارد. ایران و روسیه درخصوص مباحث انرژی و ترانزیت کالا می‌توانند همکاری‌های مشترکی داشته باشند و در این میان بهره‌گیری از زیر بستر دریای خزر و استفاده از ظرفیت ترانزیتی آن می‌تواند بر وضع اقتصادی و تجاری دو کشور و نیز در بحث امنیت انرژی تأثیر زیادی داشته باشد. ایران و روسیه می‌توانند با کار مشترک در این حوزه، بسیاری از تحولات که به صورت بالقوه می‌توانند برای دو کشور مشکلاتی پدید آورند را کنترل نموده و آنان را وادار به پیروی از یک رژیم مشترک امنیتی، اقتصادی و سیاسی کند.
ایران و روسیه می‌توانند با کار مشترک در حوزه تجارت نفت، بسیاری از روندهای ناهمخوانی که بر منافع و درآمدهای دو کشور اثر می‌گذارند را کنترل نمایند. ایران و روسیه می‌توانند بر روند فروش و قیمت‌گذاری اوپک اثر گذاشته و نوسانات قیمت‌ها را در این سازمان اقتصادی مهار نمایند. علاوه‌بر نفت، گاز نیز موضوع محوری میان دو کشور است که همکاری دو کشور به مدیریت تجارت این کالا در منطقه اوراسیا منجر می‌شود.
پیام اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی -‌دامت برکاته- که به وسیله رئیس ‌محترم مجلس به نماینده ویژه پوتین ارائه شد که در واقع چندمین نامه و پیام رد و بدل شده میان رهبران ایران و روسیه بود، نشان‌دهنده علاقه جدی دو کشور به ایجاد رابطه راهبردی میان تهران و مسکو است. در منطقه غرب آسیا و اوراسیا، ایران و روسیه (تقریباً) تنها دو کشوری هستند که طی دو دهه گذشته از ثبات سیاسی و امنیتی بالایی برخوردار بوده‌اند. البته ثبات سیاسی ایران سابقه‌ای چهل ساله دارد. بر این اساس دو کشور می‌توانند در سایه روابط صمیمانه‌ای که میان رهبران وجود دارد، از یک‌سو پایه‌گذار روابطی راهبردی میان خود باشند و از سوی دیگر می‌توانند تحولات منطقه غرب آسیا و اوراسیا را تحت تأثیر قرار دهند. قدر مسلم این نوع روابط نیاز به محافظت جدی دارد و از این رو دو کشور با اعزام هیئت‌های خاص و پیام‌های محرمانه سعی کرده‌اند از این روابط محافظت نمایند. از سوی دیگر دو کشور با اعزام نمایندگان و پیام‌های ویژه‌، در جهت توسعه روابط کوشیده‌اند اما باید در نظر داشت که غرب این روابط را به دلیل تأثیری که بر روابط و تحولات بین‌المللی دارد، با حساسیت زیاد زیر نظر دارد و تا آنجا که بتواند در تخریب آن تلاش می‌کند. در این میان استفاده از عوامل داخلی دو کشور، نقش اصلی در رساندن غرب به هدف خود دارد.
روابط رو به رشد ایران و روسیه می‌تواند به عنوان یک مدل از روابط رو به توسعه در قاره آسیا مورد توجه قرار گیرد. روابط ایران و روسیه که در وجوه مختلف سیاسی، امنیتی، اقتصادی، نظامی و تکنولوژیک رو به توسعه است، می‌تواند در توسعه روابط ایران با بعضی دیگر از قدرت‌های اقتصادی و سیاسی آسیا تکرار شود. کما اینکه این روابط می‌تواند مدلی برای توسعه روابط روسیه با کشورهای دیگر غرب آسیا باشد. بنابراین جدای از ماهیت و ‌اندازه روابط ایران و روسیه، این مناسبات می‌تواند شکل جدیدی به روابط میان کشورهای آسیایی بدهد.
ایران و روسیه یک تجربه کاملاً موفق در بحران سوریه دارند. همکاری‌های دو کشور در سوریه که از سال 1394 شروع شد، توانست در یک دوره کوتاه بحران پیچیده سوریه را حل کند و ثبات را به این کشور مهم غرب آسیا برگرداند. این روابط در طول این حدود شش سال حفظ شده و تروریزم را در غرب آسیا با بن‌بست مواجه کرده است.
این نکته را هم باید در نظر داشت که بحران سوریه تنها بحرانی نیست که غرب آسیا را تحت تأثیر قرار ‌داده و یا تنها بحرانی نیست که به همکاری ایران و روسیه در حل آن احتیاج دارد. بنابراین مدل همکاری ایران و روسیه می‌تواند در حل بحران‌های دیگر منطقه غرب آسیا نظیر بحران یمن که یک پای آن آمریکاست، به کار گرفته شود و اساساً مانع شکل‌گیری بحران‌های جدیدی در منطقه با محوریت آمریکا و عوامل آن شود.
مدل رفتاری ایران و روسیه در منطقه بیانگر آن است که همکاری‌های تهران و مسکو ثبات‌آور است و این در حالی است که مدل رفتاری آمریکا و عوامل منطقه‌ای آن آشوب‌زا است. بدون شک ملت‌های منطقه و بسیاری از دولت‌های منطقه که از بی‌ثباتی رنج می‌برند، مدل رفتاری ایران و روسیه را ترجیح می‌دهند اما توجه عمومی به آن، نیازمند کار دیپلماتیک تهران و مسکو است و علاوه‌بر آن به تبلیغ هم احتیاج دارد، تا فشار ملت‌ها برای تغییر رفتار بعضی از دولت‌های منطقه به نتیجه برسد.
سعدالله زارعی

+ نوشته شـــده در یکشنبه 99/11/26ساعــت 10:31 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی برف میاد! (گفت و شنود) گفت: یکی از مدعیان اصلا

 داس,چماق,انتخابات,تدبیر,برچسب زنی,منتقد,حزب اللهی,دولت,روحانی,آزادی بیان,کاریکاتور سیاسی,دانلود کاریکاتور,عکس تصویر,عکس کاریکاتور,عکس پوستر,پوستر,دانلود پوستر,


 
   گفت: یکی از مدعیان اصلاحات در مصاحبه با روزنامه زنجیره‌ای اعتماد گفته است؛ اگر یک نظامی رئیس‌جمهور بشود «بحران‌های قومی تشدید خواهد شد»!
گفتم: حالا بر فرض که یک نظامی رئیس‌جمهور بشود، چرا بحران‌های قومی پدید بیاید و تشدید بشود؟!
گفت: ایشان گفته است «زیرا آنها استدلال می‌کنند که چرا دولت مرکزی مسلح باشد و ما نباشیم»؟!
گفتم:‌ مگر وقتی یک غیر نظامی رئیس‌جمهور شود، دولت مرکزی مسلح نیست؟! و مگر نیروهای نظامی در سراسر کشور حضور ندارند؟! این دیگر چه استدلالی است؟!
گفت: با این حرف‌هایِ درپیتی و ‌صدمن یک‌غاز می‌خواهند مطرح باشند! وگرنه بعید است موضوعاتی به این سادگی را درک نکنند شاید هم از بس دنبال حاشیه‌‌سازی بوده‌اند، فرصت چند ورق مطالعه و چندر‌غاز تفکر را نداشته‌اند!
گفتم: یارو در قطب شمال با دو تا اسکیمو برخورد کرد و ازشون پرسید؛ سواد دارید؟ گفتند نه! پرسید؛ چرا؟‌ گفتند اینجا همیشه برف میاد و مدرسه‌ها تعطیله!

+ نوشته شـــده در یکشنبه 99/11/5ساعــت 11:13 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعتحلیف بایدن نمادی از فروپاشی آمریکا (یادداشت میهمان) دک
کاریکاتور/ افول آمریکا


دکتر محمدحسین محترم

1- برخلاف روسای‌جمهور قبل آمریکا که در ظاهر با توپی پُر و خط و نشان کشیدن برای دنیا و دیگر کشورها در مراسم تحلیف خود ظاهر می‌شدند، اما جو بایدن با توپی خالی تحت تأثیر حوادث حمله به کنگره و جو امنیتی حاکم بر آمریکا و جنبش‌های اعتراضی ناشی از مشکلات اقتصادی و نژادپرستی و نابرابری عدالتی که پرچم و مجسمه بنیان‌گذاران آمریکا و تمام نمادهای ارزش‌های لیبرال‌ دموکراسی را به پایین کشیده‌اند، در پایین‌ترین سطح اعتماد به نفس سخنرانی خود را انجام داد. علاوه ‌بر ضعف جسمانی و ضعف در تکلم و بیان، ضعف روحی و روانی ناشی از آشکار شدن چالش‌های نظام لیبرال دموکراسی و سرمایه‌داری و همچنین نگرانی از چالش‌های پیش رویش در آینده، اجازه نداد که بایدن بتواند برای دیگران خط و نشان بکشد و انفعال و واهمه آشکار در چهره‌اش و تک‌تک کلمات و جملات سخنرانی‌اش نشانه شرمندگی و سرافکندگی از دموکراسی آمریکایی بود.هرچند بایدن تلاش داشت «اعتبار بر باد رفته آمریکا» را برگرداند، اما چکیده سخنرانی‌اش با اذعان به اینکه «با همه چالش‌ها همزمان مواجه‌ایم و آمریکایی‌ها آینده را با‌ تردید و ابهام نگاه می‌کنند»، مطرح کردن این سؤال بود که گفت، «آیا در چنین شرایطی ما می‌توانیم بر چالش‌های دموکراسی حال و آینده آمریکا فائق شویم؟!». بایدن در حالی روز تحلیفش را «روز دموکراسی در آمریکا» خواند که دموکراسی در قفس امنیتی و زیر پای گارد ملی و ارتش این کشور در حال لگدمال شدن بود و در حالی از ضرورت وحدت و اتحاد ملت آمریکا سخن گفت که در هیچ روزی مثل امروز شاهد شکاف و تفرقه در میان آمریکایی‌ها نیستیم. بر اساس نظرسنجی‌ها، حدود 80 درصد آمریکایی‌ها، هم مردم و هم سیاسیون و اقتصاددانان در هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه اذعان می‌کنند «آمریکا به علت شکاف‌های طبقاتی در حال فروپاشی است» و خود بایدن نیز در سخنرانی‌اش با اذعان به‌ وجود «خطر جنگ داخلی در آمریکا»، «خشونت و  ‌تروریست داخلی» را مهم‌ترین چالش پیش روی خود عنوان کرد و گفت، «باید بر تفرقه‌ها فائق شویم»! البته در ادامه اعتراف کرد «وحدت و اتحاد به عقیده اکثر آمریکایی‌ها یک رویای محقق نشدنی است»! شاید این اعترافات بایدن و اعتماد به نفس نداشتن او به این علت بود که بگفته خودش «دموکراسی آمریکا در دنیا محک خورد و این درس بسیار دردناکی است»! اوج دردناک بودن حوادث پساانتخاباتی آمریکا زیرسؤال رفتن تمام ادعاهای آنها در‌باره حقوق بشر و دموکراسی‌خواهی و آزادی بیان و جریان آزاد اطلاعات و حاکمیت قانون و به‌خصوص نگرانی از به‌کار بردن تسلیحات هسته‌ای آمریکا علیه خود آمریکا توسط رئیس‌جمهور آمریکا بود! که بگفته بایدن «چنین وضعیتی» او را «یاد وضعیت برخی از کشورهایی می‌اندازد که به آنجا سفر کرده و دارای نظام‌های دیکتاتوری هستند» و آمریکا در آنجا چنین وضعیتی را به‌وجود آورده و از نظام‌های دیکتاتوری حمایت می‌کند! لذا حمله به کنگره و حوادث بعد از آن در حقیقت مهندسی معکوسی است از آنچه که در دیگر کشورها از سوی آمریکا رخ داده.
2- هرچند برخی رسانه‌ها مثل بی‌بی‌سی فارسی هنگامی ‌که بایدن از شک و ‌تردید آمریکایی‌ها به آینده سخن گفت ‌ترجیح دادند این قسمت از سخنانش را‌ ترجمه نکنند!، اما سانسور در دنیای کنونی معنایی ندارد. بی‌بی‌سی به‌جای پرداختن به مهم‌ترین موضوعات بحران پساانتخاباتی آمریکا از جمله حضور هزاران نظامی در خیابان‌های آمریکا و وجود حکومت نظامی در این کشورِ مدعی دموکراسی و همچنین چالش‌های پیش روی مردم آمریکا، ‌ترجیح داد به موضوع تعویض لحاف و ملافه اتاق رئیس‌جمهور آمریکا با رفتن ‌ترامپ و آمدن بایدن بپردازد و نگران کمبود وقت برای انجام این موضوع شود! نکته مهم در تحلیف بایدن این بود در حالی که یکی از محورهای اصلی حمله به ‌ترامپ در مبارزات انتخاباتی از سوی بایدن و کمپین او، برجسته کردن رعایت نکردن مسائل بهداشتی و نزدن ماسک بود، اما در مراسم تحلیف بایدن برداشتن ماسک از سوی وی و اطرافیانش و همچنین برخی حضار و مجریان مراسم از جمله همسرش، رئیس دیوان عالی آمریکا، گروه سمفونیک و سرود ملی آمریکا، به‌ویژه سلبریتی‌های آمریکایی مثل آماندا گورمن شاعر مراسم و لیدی گاگا و جنیفر لوپز و روبوسی کردن‌های متعدد بایدن با آنها و اطرافیانش به چشم کسی نیامد و کسی نگران شیوع کرونا در این مراسم نبود!
3- اینکه ‌ترامپ هواداران خود را تحریک به تجمع جلوی کنگره کرد و معترضان به راحتی وارد کنگره شدند و با پلیس‌های محافظ کنگره عکس یادگاری گرفتند و بعد در عرض 24 ساعت داستان جمع شد و ‌ترامپ هم بدون هیچ‌گونه اقدام دیگری به راحتی کاخ سفید را ‌ترک کرد و معاونش حاضر نشد متمم 25 قانون اساسی را علیه ‌ترامپ اعمال کند و یا دموکرات‌ها استیضاح وی را با این ادعا که «تفرقه را بیشتر می‌کند و به مصلحت نیست»!، به نتیجه نرساندند و ‌ترامپ را تا پایان دوره‌اش حفظ کردند، همگی نشان می‌دهد حادثه حمله به کنگره که برخی از آن به چهارشنبه سیاه و یازده سپتامبر دیگری یاد کردند، اقدامی از پیش طراحی شده دولت عمیق آمریکا برای سرکوب جنبش‌های اعتراضی همزمان با تحلیف بایدن و سوءاستفاده از جوّ امنیتی ایجاد کرده برای تداوم ریاست‌جمهوری بایدن بود. در حقیقت ‌ترامپ که از او به‌عنوان رئیس‌جمهور خطرناک و دیوانه آمریکا یاد می‌کنند و مورد هجمه حتی هم‌حزبی‌های خود هم قرار گرفت، نه خطرناک بود و نه دیوانه و دقیقاً در سناریوی طراحی شده مراکز قدرت و در جهت تثبیت ریاست‌جمهوری بایدن و منافع نظام سیاسی آمریکا که مورد اعتراض مردم قرار گرفته، عمل و حرکت کرد چرا که ‌ترامپ خود نیز نتیجه و زاییده همین نظام سیاسی بود، تا جایی‌ که نظام سیاسی حاکم بر آمریکا که با بحران موجودیت رو‌به‌رو شده‌ ترجیح داد برخی ارزش‌ها و اصول ادعایی خود را فدا کند و زیر سؤال ببرد تا بتواند منافع و موجودیت خود را حفظ کند. اینکه می‌گوییم دو حزب آمریکا از یک مَشرب و آبشخور دستور می‌گیرند و مجری سیاست‌های واحد طراحی شده از سوی دولت عمیق، با اندک تفاوت در اجرا هستند، بر اساس صدها دلیل و قرائن مستند است. لذا تمام این سناریو برای مدیریت اوضاع و جلوگیری از به‌وجود آمدن جریان سومی ‌در کنار دو جریان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان و همچنین ممانعت از عمیق‌تر شدن شکاف اجتماعی و بروز ناآرامی‌های بیشتر در آمریکاست. ادعای تقلب سفیدپوستان در انتخابات آمریکا به پشتوانه 75 میلیون رای در کنار جنبش‌های اعتراضی سیاه‌پوستان به بی‌عدالتی‌ها و نژادپرستی می‌تواند به جریان سومی تبدیل شود که سلطه دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه را بر قدرت به چالش بکشد و موجودیت نظام سیاسی آمریکا را درهم نوردد. همان‌گونه که نتوانستند جریان اعتراضی وال‌استریت را خفه کنند و با اعتراض‌های گسترده در سراسر آمریکا در سال گذشته ادامه پیدا کرد، اکنون نیز با قربانی کردن ‌ترامپ نمی‌توانند بر چالش‌های فراروی آمریکا و تناقضات ساختاری و آرمان‌های دروغین نظام لیبرال دموکراسی که فراتر از ‌ترامپیسم است، سرپوش بگذارند و فائق آیند. ریچارد‌ هاس رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اذعان می‌کند، «اگر دوران پساآمریکای تاریخ، شروع شده، به‌طور قطع آن زمان همین امروز است و امروز از زمان جنگ داخلی بیشتر از هر زمان دیگری مشخص شد که ما نمی‌توانیم»! هنگام خروج بنجامین فرانکلین از جلسه کنوانسیون قانون اساسی آمریکا خبرنگاران درباره نوع دولتی که بر سر آن توافق شد، سؤال کردند. او در جواب یک جمله کوتاه داد، «یک جمهوری، البته اگر بتوانید آن را حفظش کنید»! این یعنی اینکه خود طراحان قانون اساسی آمریکا نیز می‌دانستند نظام ماکیاولی با این همه تناقض نمی‌تواند دوام بیاورد، هرچند برای مدتی بتواند با فضاسازی‌های امپراطوری رسانه‌ای منافع آنها را تامین کند. رئیس‌جمهور آلمان نیز با‌ اشاره به‌ اشغال چندی قبل ساختمان پارلمان فدرال سراسری آلمان موسوم به بوندس‌تاگ توسط معترضان به نظام لیبرال دموکراسی در کشورش اذعان کرد، «حتی در قدیمی‌ترین دموکراسی جهان ایجاد شکاف نتیجه دروغ‌ها و دروغ‌های بیشتر است».
4- اکنون بایدن علاوه ‌بر اینکه با ‌ترکیبی از وقایع 1861 و 1933 رو‌به‌رو است، با بحران مشروعیت نیز مواجه است. لینکلن با‌ ترک ایالت‌ها از اتحادیه و گسترش جنگ داخلی و فرانکلین روزولت با فروپاشی اقتصادی رو‌به‌رو بودند. اکنون 75 میلیون نفر در آمریکا نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری را نیز نپذیرفتند و دولت بایدن را به رسمیت نمی‌شناسند تا جایی‌که ‌ترامپ گفته «مبارزه 75 میلیون آمریکایی ادامه دارد و برمی‌گردد»! لذا باید شاهد حوادث بیشتری شبیه چهارشنبه سیاه در آمریکا باشیم چراکه ایجاد شکاف قبل از ‌ترامپ آغاز شده بود و اکنون با بزرگ کردن ‌ترامپ به‌عنوان مسبب مشکلات آمریکا، از بین نمی‌رود. در چهارشنبه سیاه «آمریکای دوشقه شده» به دنیا آمد و این تازه آغاز شورش علیه مراکز قدرت در آمریکاست و شمارش معکوس برای فروپاشی ایالات متحده آمریکا آغاز شده همان‌گونه که اتحاد جماهیر شوروی دچار فروپاشی شد.
5- اما عبرت بزرگ و مهم حوادث کنونی آمریکا برای دیگر کشورها و به‌خصوص سیاسیون غربگرایی که تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد آمریکا می‌چینند و نمی‌خواهند درک کنند که هزینه تسلیم شدن خیلی بیشتر از هزینه مقاومت است، اینست آنجا که منافع نظام سلطه ایجاب کند حتی رئیس‌جمهور خودشان را هم فدا می‌کنند و اینست اخلاق آمریکا؛ و دیگر حنای بزک کردن آمریکا رنگی نخواهد داشت و بایدن ضعیف‌ترین رئیس‌جمهور آمریکا خواهد بود.

 


+ نوشته شـــده در شنبه 99/11/4ساعــت 10:59 صبح تــوسط عباس | نظر