سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قیامت
سفر به جهان جاوید
عباس ارباب
خداوند متعال دستور نواختن صور اسرافیل را به ملک مقرب حضرت اسرافیل مى‌دهد او در صور مى‌دمد و عالم هستى و آنچه در آن است همگى جان مى‌بازند و غیر از حضرت اسرافیل، هر آنچه در آسمان و زمین است همگى به کام مرگ فرو مى‌روند. سپس پروردگار عالم دستور مرگ اسرافیل را هم صادر مى‌کند و او هم به عنوان آخرین موجود، جان مى‌دهد. پس از این در عالم هستى جز خدا کسى باقى نمى‌ماند در این هنگام خداوند متعال مى‌فرماید آیا امروز سلطنت براى کسى غیر از خداوند واحد قهار هست؟(1) پس از مدتى که هرگز زمان آن معلوم نیست خداوند اسرافیل را زنده مى‌کند و امر مى‌فرماید او را که دوباره در صور بدمد.
اسرافیل به دستور خداوند متعال در صور مى‌دمد در یک لحظه ناگهان همه چیز دگرگون مى‌گردد. آسمان شکافته و درهم پیچیده مى‌شود و زمین در انفجارى سخت و دهشتناک مانند پشم زده شده متلاشى و پهن مى‌گردد و به نور پروردگار عالمیان روشن و منور مى‌شود و خلایق از ابتدا تا انتهاى خلقت از خوابگاه‌هاى برزخى خود برانگیخته مى‌شوند و گروه گروه همراه معبودشان، معبودى که در دنیا از آن پیروى مى‌کردند و دل به آن داده بودند با جسم خاکى در صحراى محشر، خود را در پیشگاه خالق هستی، خداوند حتى قیوم مى‌یابند و همه با تعجب وحیرت مى‌گویند واى بر ما چه کسى ما را از خوابگاهمان به اینجا آورد؟ بله آنها یاد مى‌آورند وعده خداوند متعال و صدق گفتار پیامبران را در دنیا که وقوع چنین روزى را خبر داده بودند. غوغایى برپاست. همه خلایق این احساس را دارند که در دنیا جز شبى یا روزى درنگ نداشته و اکنون در مقابل خداوند متعال باید جوابگوى اعمالشان باشند و یکصدا و دایم فریاد مى‌زنند؛ رب‌الرجع. خدایا ما را برگردان به دنیا تا شاید عمل صالحى براى این روز سخت بیاوریم، روزى که راه فرارى در آن‌ نیست. اینجا دیگر زد و بندهاى دنیایى کارگر نیست. اینجا دیگر پارتى‌بازى‌‌هاى دنیایى که حق را ناحق و ناحق را حق جلوه مى‌دادند کارگر نیست. اینجا از کسى درباره گناهش سوال نمى‌کنند بلکه گناهکاران به سیمایشان شناخته مى‌شوند و در انظار خلایق، رسوا و خوار هستند. اینجا اگر کسى مهر جهنمى بر پیشانیش خورد چنانچه براى رهایى از آتش، دنیا و آنچه را در آن است بدهد از او قبول نمى‌کنند و گروهى فریاد مى‌زنند؛ این المفر؟ کجاست راه فرار؟ این گروه که رخسارشان عبوس و غمگین است مى‌دانند که حادثه ناگوارى براى آنها در پیش است، این روز همان روزى است که خدا وعده داده، خدایى که آنها در دنیا انکارش مى‌کردند.
خدایى که اکثرا در دنیا افسانه مى‌‌پنداشتند و پیامبران راکه پیام‌رسان خدا بودند دیوانه و مجنون خطاب مى‌کردند اما اکنون مى‌بینند که در پیشگاه خدا ایستاده‌اند در حالى که دستشان خالى است و با حسرت تمام مى‌گویند اى کاش در اینجا کمک کارى بود و این بار گناهى که بر دوش داریم برمى‌داشت.
اى کاش کسى ناله‌هاى ما را مى‌شنید. اى کاش کسى بر ما ترحم مى‌کرد و از آتش دوزخى که در انتظار ماست نجات مى‌داد. اى کاش پدرى بود، اى کاش مادرى بود تا این غمى را که تا مغز استخوان‌مان را مى‌سوزاند به آنها مى‌گفتیم و به ما کمک مى‌کردند.
اى کاش فرزندى بود، اى کاش دوستى بود،‌ اى کاش ثروتى بود اى کاش...
آیا راه فرارى هست در اینجاى تنگ و محدود که از هر طرف انبوهى از خلایق متحیر و مبهوت در انتظار برپایى میزان هستند؟ آیا کسى هست که به آه و ناله‌هاى ما ترتیب اثر بدهد؟ چه کنیم کسى به آتشى که در وجودمان زبانه مى‌کشد توجهى ندارد.
مثل اینکه کسى حرف ما را نمى‌شنود و کسى ما را نمى‌بیند. چه شده است که کسى به داد ما نمى‌رسد. اگر کسى کمکمان نکند، اگر امدادگرى نرسد چه کنیم؟ چگونه بنالیم، چگونه اشک بریزیم تا کسى به دادمان برسد؟ در این قیامت عظمى و در این دریاى بیکران خلایق چگونه ما تنهاییم؟ ما که در دنیا طاقت یک شعله کبریت را نداشتیم با آتش جهنم چه کنیم؟ آتشى را که گوشت و پوست را تا مغز استخوان مى‌سوزاند چگونه مى‌توانیم تحمل کنیم زمانى که حلقه آتش را بر گردنمان مى‌اندازند، زمانى که قطران مذاب را به جاى آب به خوردمان مى‌دهند و تمام احشاى بدنمان را مى‌سوزاند؟ چه کنیم زمانى که گرزهاى آتشین بر فرقمان مى‌کوبند؟ به کجا پناه ببریم؟ آیا حمایت کننده‌اى هست؟ آیا فریادرسى هست؟
در این وانفساى محشر هرگروهى به خود مشغول است، هنگامه‌اى برپاست. زمین را مى‌بینى که به وسعت تمامى تاریخ پهن گردیده و آسمان حرارتى مافوق طاقت بر زمین مى‌تاباند.
تمام خلایق زیر امواج سوزناک آسمان در انتظار هستند. تنها سایه‌اى که در صحراى محشر وجود دارد سایه عرش است که خداوند متعال آن را مخصوص هفت گروه قرار داده است؛ گروه اول کسانى که در دنیا پیش‌نماز عادل بودند، گروه دوم کسانى که در جوانى عبادت خداوند تبارک و تعالى را به نیکویى انجام داده‌اند، گروه سوم کسانى که در دنیا دلشان به مسجد تعلق داشته و گروه چهارم کسانى که در دنیا نسبت به هم برادرى و محبت کرده باشند، پنجمین گروه کسانى که در دنیا همواره به یاد خدا بودند، گروه ششم کسانى که از خوف خدا اشکشان جارى بوده و آخرین گروه کسانى که در دنیا زن صاحب جمالى آنها را به سوى خود خوانده و آنها براى رضاى خدا جواب رد داده‌ باشند. خلایق آنچنان فشرده در صحراى محشر جمع هستند که اگر کسى جاى پایى در روى زمین داشته باشد بسیار خوشحال است. (2)
آوردن جهنم به صحراى محشر
در همین اثنا که هرکسى مشغول به خود و در بهت و حیرت قیامت است. ناگهان صداى وحشتناکى شنیده مى‌شود، صدایى که اکثریت خلایق از صداى آن بیهوش مى‌شوند. بله این صداى خروش شعله‌هاى آتش جهنم است که صد هزار ملک هرکدام با هزار مهار، جهنم را به صحراى محشر مى‌آورند و در حالى که کوه‌هاى آتش از آن به آسمان زبانه مى‌کشد و جرقه‌هاى آن به اندازه یک کاخ در هوا پراکنده است و همه با ترس و وحشت فریاد مى‌زنند، رب‌نفسى رب نفسی، خدایا مرا نجات بده. فریادشان یک لحظه قطع نمى‌شود. بعد از آوردن جهنم به صحراى محشر، پل صراط بر روى آن نصب مى‌شود، پلى که از مو باریکتر و از شمشیر برنده‌تر است و سه عقبه دارد؛ عقبه اول صله رحم و اداى امانت است و کسانى که از این عقبه رد مى‌شوند که صله‌رحم و امانت را در دنیا رعایت کرده باشند. در اسلام اعمالى مانند نماز و روزه و حج و جهاد بنا بر شرایطى ممکن است از گردن انسان ساقط شود ولى در اسلام چیزهایى است که در هیچ شرایطى از گردن انسان ساقط نمى‌شود مانند اداى امانت.
حضرت على علیه‌السلام مى‌فرماید؛ اگر شمشیر ابن ملجم را به من به امانت بسپارند من آن را به صاحبش بر مى‌گردانم. عقبه دوم بر روى پل صراط، نماز است امام صادق علیه‌السلام در آ‌خرین لحظات حیاتش همه خویشان را صدا مى‌کند و مى‌فرماید؛ شفاعت ما به کسى که نماز را خفیف بشمارد نمى‌رسد. نمى‌فرماید کسى که نماز نمى‌خواند بلکه مى‌فرماید کسانى که نماز را خفیف مى‌شمارند یعنى آنها نماز مى‌خوانند ولى در نماز خواندن اول وقت و همچنین خواندن نماز با حضور قلب اهمال مى‌کنند. عقبه سوم عقبه مرصاد است یا عقبه عدالت پروردگار عالمیان، ما در دنیا شاهد بى‌عدالتى‌هایى هستیم، کسانى که ظلم مى‌کنند چه مجازاتى مى‌توانیم براى آنها در نظر بگیریم؟ مثلا فرعون را که آن همه ظلم کرد، آن همه انسا‌نهاى بى‌گناه را کشت حداکثر مجازاتى که در دنیا دید غرق شدن در آب بود. آیا این مجازات با آن همه ظلمى که کرده بود برابرى مى‌کند؟ لذا عدل خداوند متعال ایجاب مى‌کند که فرعون مطابق تمام ظلمى که در دنیا انجام داده است مجازات شود و به همین خاطر است که فرعون، مخلد در آتش جهنم مى‌باشد و روزى هزار بار پوست و گوشت او مى‌سوزد و مجددا براى سوختنى دیگر پوست و گوشتش مى‌رود و هرلحظه آرزوى مرگ مى‌کند، در حالى که مرگى در کار نیست. پس از این ناگهان ابرى از آتش اهل محشر را فرا مى‌گیرد و عرق از سرتا پاى‌شان سرازیر مى‌شود و خلایق با صداى الامان الامان به جانب پیامبر اعظم صلى‌الله علیه و آله و سلم مى‌روند و حضرت رسول در زیر سایه عرش الهى بر منبرى از نور در وسط محشر و در کنار حوض کوثر ایستاده و حضرت على علیه‌السلام در پله پایین‌تر قرار دارد. به درگاه خداى تبارک و تعالى سجده مى‌کنند و دست به دعا بر مى‌دارد و از جانب خداى تبارک و تعالى ندا مى‌رسد که نظر نخواهم کرد به سوى ایشان مگر اینکه سه گروه از ایشان بیرون رود. پس خداى تبارک و تعالى به جبرئیل امر مى‌فرماید که بیرون کن از میان ایشان شیطان و دنیا دوستان و متکبران را. در همان حال، دنیا به صورت عجوزه‌ا ى حاضر شود و حضرت جبرئیل به مامورین دوزخ امر فرماید که ببرید او را به سوى جهنم. دنیا به استغاثه لب به سخن مى‌گشاید و خطاب به حق تعالى مى‌گوید خداوندا تو حاکم عادلى هستى و به کسى ستم نمى‌کنی. به من بسپار دوستان مرا و شوهران مرا پس در حال، همه دنیا دوستان به همراه امامشان از دنیا جدا شوند. در این هنگام خازن بهشت، کلید بهشت را خدمت پیامبر اعظم صلى‌الله علیه و آله و سلم آورده و خازن جهنم نیز کلید جهنم را خدمت ایشان مى‌آورد. آنگاه حضرت رسول هردو کلید را به حضرت على علیه‌السلام مى‌سپارد و مى‌فرماید یاعلی! تو قسمت کننده بهشت و جهنم هستی، هرکه را خواهى به بهشت ببر و هرکه را خواهى به جهنم ببر.
پس از این خلایق را امر مى‌کنند که بر صراط بگذرند. مردم بر صراط مى‌روند و بعضى به دست چسبیده‌اند و بعضى یک پایشان لغزیده به پاى دیگر خود را نگاه مى‌دارند و ملائکه درحالى که ایستاده‌ و نظاره مى‌کنند دست به دعا برداشته و مى‌گویند اى خداى حلیم بردبار، بیامرز و عفو کن به فضل خود و به سلامت بگذران ایشان را بسیارى از مردم مى‌ریزند در آتش جهنم مانند شب‌پره و کسى که به رحمت خدا نجات یافت و از صراط گذشت مى‌گوید حمد مى‌کنم خداوندى را که نجات داد مرا از جهنم بعد از آنکه نا امید شده بودم، به درستى که پروردگار ما آمرزنده و شکر کننده است عمل‌هاى بندگان خود را .
کیفیت ورود پرهیزکاران به بهشت
اما در روز قیامت گروه پرهیزکاران به طور جداگانه و با تشریفات خاص وارد بهشت مى‌شوند. روز قیامت که 50 هزار سال مى‌باشد براى گروه متقین به اندازه خواندن یک نماز بیشتر نیست، به محض اینکه متقین در روز قیامت برانگیخته شدند فوجى از فرشتگان با شترانى مخصوص به استقبال آنها مى‌آیند و شترانى که پالان‌هاى آنها از در و یاقوت پوشیده شده و روپوش آنها از پارچه‌هاى زربفت و دیبا مى‌باشد و زمانى که متقین سوار این شتران مى‌شوند و به سوى بهشت مى‌روند هزار فرشته از سمت راست و هزار فرشته از سمت چپ، آنان را همراهى مى‌کنند تا اینکه به درب بزرگ بهشت مى‌رسند. در آنجا درختى است که از سایه هر برگش هزار نفر مى‌توانند استفاده کنند در دو طرف آن درخت، چشمه‌هاى مصفا و دل‌انگیزى است که ابتدا متقین از چشمه سمت راست مى‌نوشند که با نوشیدن از شراب طهور آن چشمه به یکباره دل‌هایشان پاک شود.
سقف غرفه‌هاى بهشت از طلا است و با نقره مزین گردیده است. هر غرفه هزار درب از طلا دارد و بر هر دربى یک فرشته گمارده شده و در آنها فرش‌هایى از حریر و دیبا معطر به مشک و کافور و عنبر به رنگ‌هاى مختلف پهن گردیده و هنگام ورود به قصر تاجى از کرامت برسر بهشتیان مى‌گذارند و جامه‌هایى از حریر و دیبا که با طلا و نقره و مروارید مزین گردیده، بر آنها بپوشانند و چون مومن در جایگاهش مستقر گردد پرتو برقى را احساس مى‌کند که به او مى‌گویند این برق، سفیدى دندان‌هاى حوریه‌اى است که خداوند براى تو مهیا کرده و از شوق دیدار تو تبسمى بر لب آ‌ورده است و اذن ورود مى‌خواهد. پس ولى خدا به او اذن ورود مى‌دهد و همسر حوریه‌اش از خیمه مخصوص خود بیرون مى‌آید و همچنان جلو مى‌آید در حالى که کنیزکان گرداگردش مى‌باشند و بر تنش‌ جامه‌هاى بافته شده به یاقوت و مروارید است و بر سرش تاج کرامت و به پایش نعلین پابند طلا است که با یاقوت سرخ مزین گردیده و چون به دوست خدا نزدیک شود مومن از شوقى که به او پیدا مى‌کند مى‌خواهد از جاى برخیزد و به استقبال او برود که حوریه به او مى‌گوید از جایت حرکت نکن که امروز روز رنج و زحمت نیست. پس از این آنها یکدیگر را در آغوش مى‌کشند درحالى که نه او از مرد سیر مى‌شود و نه مرد از حوریه ملول و خسته.
سپس خداوند منان هزار فرشته را بفرستد که به آن مومن در بهشت تهنیت گویند. فرشتگان زمانى که به نخستین درب قصر مومن رسند به فرشته‌اى که بر در گماشته شده گویند از دوست خدا براى ما اذن ملاقات بگیر که خدا ما را فرستاده تا به او تهنیت و تبریک بگوییم. فرشته به آ‌نها گوید بایستید تا از دربان اجازه بگیرم. فرشته به سراغ دربان که فاصله‌اش با او سه باغ بهشتى است مى‌آید و به دربان مى‌گوید در جلوى درب، هزار فرشته ایستاده‌اند که آنها را خداى تبارک و تعالى فرستاده تا به این دوست خدا تبریک گویند و از من درخواست کرده‌اند تا براى آنها اذن ورود بگیرم براى من سخت است در اینحال که دوست خدا با همسر حوریه‌اش خلوت کرده، اذن ملاقات بگیرم، پس از آن دربان به نزد پیشکار مخصوص مى‌رود و به او اطلاع مى‌دهد. پیشکار مخصوص به نزد خدمتکار مخصوص مى‌رود و خدمتکار مخصوص از ولى خدا براى فرشتگان اذن مى‌گیرد و دربانان موکل درب‌ها را مى‌گشایند و فرشتگان پیغام تبریک پروردگار جهانیان را به او ابلاغ مى‌کنند.(3) و ولى خدا از آنها تشکر مى‌کند و به آنها مى‌گوید آیا من مى‌توانم جایگاه همسایه کافر خود را ببینم، همسایه کافرى که در دنیا خیلى مرا مسخره مى‌کرد و وعده‌هاى بهشت و جهنم را باور نداشت و مى‌گفت آیا بعد از مرگ وقتى بدن ما خاک شود دوباره زنده مى‌شویم. در یک لحظه ناگهان ولى خدا و دوستانش خود را در جهنم مى‌یابند، فریاد‌هاى غم‌انگیر و ضجه‌ و شیون‌هاى دلخراش که ناشى از ضرب و جرح است به گوش مى‌رسد. آنجا دود غلیظى به چشم مى‌خورد که گویا جنگل بزرگى آتش گرفته و مى‌سوزد ولى بوى گوشت سوخته به مشام مى‌رسد. بله این بوى گوشت سوخته آدمیان جهنمى است که آتش خشم خداوند قهار گریبانگیر آنها شده و امروز خداوند جبار مى‌خواهد این گنهکاران گردنکش را تنبیه کند و اینجا دیگر مهلت توبه و بازگشت گنهکاران به پایان رسیده چرا که مردم در دنیا هرچه خلاف و گناه مى‌کردند عذابى در کار نبود، به سوى انحراف و آلودگى پیش مى‌رفتند و گناه مى‌کردند و عقوبتى نمى‌دیدند، هر واجبى را ترک مى‌کردند یا خطا و عصیانى را مرتکب مى‌شدند ولى با کیفرى روبرو نمى‌‌شدند، گویا هرچه سر از فرمان خدا مى‌پیچیدند، هرچه مناهى او را ندیده مى‌گرفتند کسى خبردار نمى‌شد ولى این دیار غیر از دنیاست،‌صد در صد برخلاف آن است. اینجا صحبت از حساب و کتاب و انتقال و مجازات است، جاى زنجیرها و لباس‌هاى آتشین و خوراکى‌هاى چرکین و عذاب است.
اوامر الهى و واجبات پروردگار را ندیده گرفتن و سر از فرمان حق تعالى پیچیدن نتیجه‌اى جز این نخواهد داشت. بى‌بند و بارى‌هاى فراوان در دنیا این عقوبت‌ها را در آخرت در پى خواهد داشت. آنان که در دنیا خود را غرق در آلودگى کرده‌اند باید در تصفیه خانه الهى شستشو شوند تا تمام آن سیاهى‌ها و آلودگى‌ها از وجودشان پاک شود و لیاقت رفتن به بهشت را پیدا کنند. دوست خدا همچنان مبهوت اوضاع بود که همسایه کافرش را در جاى بسیار تنگى در جهنم در حالى که غرق در آتش بود مشاهده مى‌کند و به اطرافیانش مى‌گوید به خدا قسم که همین شخص نزدیک بود که مرا هم مانند خود هلاک کند و چنانچه لطف و رحمت خداوند متعال نبود من هم اکنون در جهنم بودم اما امروز بحمدالله در بهشت جاویدان در نزد خداوند منان، متنعم هستم.
پى‌نوشتها:
-1 سوره غافر، آیه 16
-2 نهج‌البلاغه، خطبه 102
-3 حدیث امام باقر علیه‌السلام

+ نوشته شـــده در شنبه 87/2/21ساعــت 7:39 عصر تــوسط عباس | نظر