سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:وقتی صدای شیطان هم درآمد (یادداشت روز) «اگر نگران

 

«اگر نگران بچه‌ها و نوه‌هایتان هستید، این پیامرسان را از گوشی‌هایشان حذف کنید»، این توصیه دلسوزانه از طرف چه کسی می‌تواند باشد؟ از یک جامعه‌شناس انقلابی یا یک مربی تربیتی نگران از تربیت بچه‌ها یا یک کارشناس رسانه‌ای مخالف فرهنگ غرب؟ طبیعی است که هر کدام از این افراد به دلایل مختلف می‌توانند گوینده این توصیه باشند و به علت همین دلسوزی و هشدار هم مورد آماج حملات و نقدهای غیرمنصفانه عده‌ای خاص قرار بگیرند یا متهم به حمایت از فیلتر و محدودیت و عقب‌ماندگی هم بشوند اما شاید برای خیلی‌ها عجیب باشد که بدانند گوینده این توصیه «مایک پمپئو» وزیر خارجه سابق آمریکا و رئیس ‌پیشین سازمان «سیا» است که چند روز قبل با انتشار پیامی در توئیتر خطاب به مردم کشورش نوشته بود: «اگر نگران بچه‌ها و نوه‌هایتان هستید، [پیامرسان خارجی ...]را از گوشی‌هایشان حذف کنید. حذفش کنید. به من اعتماد کنید، آنها بعداً از شما تشکر خواهند کرد.»
به اینکه پمپئو به‌عنوان رئیس ‌پیشین سازمان «سیا» و وزیر خارجه سابق آمریکا انواع و اقسام جنایت‌ها و خباثت‌ها را در کارنامه خود دارد که مشارکت در طرح ترور شهید سلیمانی یکی از آنهاست و اینکه این توصیه به‌طور خاص شبکه اجتماعی چینی تیک‌تاک را که در آمریکا طرفداران زیادی دارد هدف گرفته است کاری نداریم، اصل این موضوع که از نظر فردی همچون پمپئو هم صرف نصب یک پیامرسان در گوشی بچه‌ها و حضور در یک شبکه اجتماعی و نه حتی حضور زیاد و فعال در آن مخرب و زیان‌آور است جالب توجه است به‌ویژه آنکه این پیامرسان بومی نبوده و سررشته کنترل آن خارج از دسترسی مسئولان یک کشور و رها باشد.
اصل این موضوع بدیهی را سال‌هاست در کشورمان کارشناسان و رسانه‌های دلسوز بارها و بارها بیان کرده و خواستار کنترل و نظارت درست بر شبکه‌های اجتماعی غیربومی شده‌اند اما همان‌طور که اشاره شد هربار به طرفداری از فیلتر و محدودیت و عقب‌ماندگی متهم شده‌اند. عجیب آنکه برخی مدیران دولت قبل هم به رها بودن فضای مجازی افتخار می‌کردند.
حتی عده‌ای در کشور، کنترل، مدیریت و نظارت بر شبکه‌های مجازی غیربومی را طرحی نادرست و دگم‌اندیشانه می‌خوانند حال آنکه در کشورهای مختلف دنیا به روش‌های مختلف برای فعالیت یک شبکه اجتماعی و پیامرسان خارجی شرط و شروط‌ قانونی سفت و سخت و کنترلی لحاظ می‌شود و کوچک‌ترین تخطی این پیامرسان‌ها جریمه‌های سنگین مالی یا محدودیت برای ارائه خدمات را در پی دارد و در واقع این موضوع یک امر پذیرفته شده برای طرفین یعنی برنامه اجتماعی غیربومی و کشور میزبان است. در همین آمریکا نگرانی از فعالیت و محبوبیت پیامرسان و برنامه اشتراک ویدئویی «تیک‌تاک» ابتدا منجر به وضع محدودیت استفاده از آن در ادارات دولتی برخی ایالت‌ها و در نهایت با تصویب مجلس نمایندگان و سنا استفاده از این شبکه اجتماعی چینی در سازمان‌های دولتی این کشور شد. البته بخش زیادی از این نگرانی‌ها علت و ریشه امنیتی دارد وگرنه خود آمریکا سردمدار به‌کارگیری و استفاده همه‌جانبه امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از شبکه‌های اجتماعی وابسته به خود علیه کشورهای مختلف است. هر چند خود جامعه آمریکا نیز از شبکه‌های اجتماعی مخرب وابسته به این کشور کم آسیب ندیده است.
شاهد این ادعا؛ شکایت اخیر مسئولان مدارس دولتی در سیاتل آمریکا از شبکه‌های اجتماعی مختلف به علت وارد کردن آسیب‌های روانی به دانش‌آموزان و جوانان است. این اعتراض به‌دنبال بروز اضطراب و افسردگی فزاینده در میان دانش‌آموزان و افزایش اقدام به خودکشی در میان آنان مطرح شد به‌طوری ‌که مسئولان مدارس دولتی از شرکت‌های زیر‌مجموعه متا شامل فیسبوک و اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی دیگر از جمله اسنپ چت، یوتیوب، تیک‌تاک و گوگل شکایت کرده و تلاش کردند شبکه‌های اجتماعی را در قبال آسیب‌هایی که به سلامت اجتماعی، عاطفی و روانی جوانان وارد کرده‌اند، پاسخگو کنند.
در این شکایت آمده است: «افزایش آمار‌های خودکشی مرتبط با سلامت روان، اقدام به خودکشی و مراجعه به اورژانس تصادفی نیست. این بحران پیش از همه‌گیری کرونا نیز بدتر شده بود و تحقیقات، شبکه‌های اجتماعی را به‌عنوان عامل اصلی در تشدید بحران سلامت نشان می‌دهد.» شاکیان، این شرکت‌ها و شبکه‌ها را متهم می‌کنند که از روانشناسی و فیزیولوژی عصبی کاربران خود سوءاستفاده کرده‌اند تا آنها زمان بیشتری را در این پلتفرم‌ها صرف کنند که این موضوع تشدید بحران سلامت روان در میان جوانان آمریکایی را در پی داشته است. آنها شبکه‌های اجتماعی را متهم می‌کنند برای تبلیغات بیشتر و در نتیجه سود بیشتر موجب می‌شوند تا جوانان زمان زیادی را در شبکه‌های اجتماعی سپری کنند.
این نگرانی از خطرات استفاده بی‌رویه و بی‌ضابطه نوجوانان و جوانان از فضای مجازی و غرق بودن در شبکه‌های اجتماعی که این‌بار مسئولان مدارس دولتی در سیاتل آمریکا مطرح کرده‌اند نقطه اشتراکی است که بارها کارشناسان مختلفی در جهان درخصوص آن هشدار داده‌اند. در کشور ما نیز همچون بسیاری از کشورهای دیگر نمی‌توان اثرات سواستفاده غیراصولی، بدون نظارت، طولانی‌مدت و رهاشده نوجوانان و جوانان از شبکه‌های اجتماعی را در تغییرات فرهنگی و اجتماعی و حتی تغییر رفتار و شخصیت و باورها نادیده گرفت. به‌ویژه آنکه در سایه رها بودن و نبود اهرم نظارت و بازخواست از پیامرسان‌های غیر بومی در کشورمان در سال‌های اخیر شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام و تلگرام و... بدون هیچ تعهد و احساس مسئولیتی تبدیل به محل پمپاژ انواع و اقسام باورهای غلط اجتماعی، سیاسی، سبک زندگی‌های عجیب و غریب، بی‌دینی، قمار و فساد و فحشا، خرید و فروش سلاح و مواد مخدر، بی‌بندوباری، اغراق کاریکاتوری، تحریف‌شده و هدفمند در بخش‌هایی از تاریخ باستان و معاصر و... شده‌اند. بسیاری از هیزم‌های این آتش را همان دشمنانی علیه مردم و جوانان ما تدارک دیده‌اند که یکی از آنها همچون پمپئو همان‌طور که در ابتدا اشاره شد در کشور خود نگران نوجوانان و جوانان‌شان و اثرپذیری از یک شبکه مجازی غیربومی شده‌اند. البته بیان هشدارگونه این خطرات و تهدیدها، به معنی نفی کامل مزایای فضای مجازی و حتی شبکه‌های اجتماعی نیست و این ابزارهای ارتباطی نوین می‌توانند به‌عنوان ابزارهایی مفید و کاربردی مزایای فراوانی هم داشته باشند اما متاسفانه فقر سواد رسانه‌ای و کم‌توجهی بسیاری از خانواده‌ها و غفلت برخی از مسئولان جنبه‌های منفی و اثرات نامطلوب از این فضا را برجسته‌تر کرده است. اگر به‌صورت مصداقی بخواهیم به جنبه‌های منفی، مخرب و اثرگذار فضای مجازی رهاشده بر روی فکر و روح و باورهای نوجوانان و جوانان کشورمان اشاره کنیم، می‌توان همین اغتشاشات اخیر را مثال زد که عده‌ای از نوجوانان و جوانان فریب خورده و تربیت شده در این فضای یله، همچون مسخ‌شدگان، القائات و پمپاژهای فکری و عقیدتی و سیاسی نشأت گرفته از فضای مجازی در اختیار دشمن بر روح و ذهن خود را با اغتشاش و آشوب به نمایش گذاشتند. یکی از آنها «مجیدرضا رهنورد» بود که به جرم قتل دو بسیجی مدافع امنیت در مشهد به دار مجازات آویخته شد. نگاهی به صفحات مجازی وی در اینستاگرام نشان از گرفتار شدن وی در دام باورهای غلط ضد دین، ضد انقلاب، ضد ارزش‌های اسلامی و باور دروغ‌ها و القائات عجیب و غریب باستانگرایانه به‌جای آرمان‌های بلند و صحیح وطن‌دوستی و موارد دیگر دارد که همچون نقل و نبات در صفحات مجازی در حال ارائه و پمپاژ است.
اما مجیدرضا رهنورد وقتی متوجه این مسیر اشتباه و فریبی که از دشمن خورده است شد که دستش به خون دو جوان بی‌گناه آلوده شده بود. آنگاه که در جلسه دادگاه خطاب به قاضی گفت: « تحت تاثیر فضای مجازی بودم. از نظر روحی سلامت هستم و پیج‌هایی که اخبار نادرست منتشر می‌کردند دنبال می‌کردم. من خود را قربانی فضای مجازی می‌دانم. افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، شما باید به داد آنها برسید و از هم‌سن‌های خود می‌خواهم که در زندگی به‌دنبال هدف درستی باشند و هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من آزادی و جوانی خود را تباه کردم. من خانواده‌های زیادی را داغدار کردم. می‌دانم برادرکشی کردم.»
رهنورد علاوه‌بر این در ویدئویی که قبل از اجرای حکم اعدام درخواست ضبط آن را داده بود با اشاره به حضور زیاد خود در فضای اعتیاد‌آور مجازی و دنبال کردن صفحات برخی سلبریتی‌ها گفت: «در صفحات مجازی پست‌هایی که به وضعیت اقتصادی کشور مربوط بود و من از درستی و غلط بودن آن اطلاع نداشتم از روی سادگی باور می‌کردم. کم کم اینها من را سوار بر روی موج منفی کرد و دید من کلاً عوض شد. ذهن من مثل یک اتاق پر از گاز شده بود که یک جرقه کوچک می‌تواند آن را منفجر کند... من کاری کرده‌ام به دور از انسانیت. تحت شرایط و حالات روحی بد که خیلی مستقیم ناشی از فضای مسموم اینستاگرام بود دست به اقدامی زدم که دو هموطن؛ دو برادر را کشته‌ام.»
شبکه‌های ماهواره‌ای معاند در کنار صفحات و کانال‌های ضدانقلاب و ضدایران در ایام اغتشاشات بیش از گذشته بر روی اثر‌گذاری روی ذهن مخاطب به‌ویژه نوجوانان و جوانان سرمایه‌گذاری و حساب باز کرده بودند. برخی از آنها همچون مجیدرضا رهنورد که فریب این جریان رسانه‌ای وابسته به دشمن که خود را دوست و دلسوز ایران معرفی می‌کرد خوردند، تاوان سختی را پرداختند. یکی دیگر از این فریب‌خوردگان که بر اثر باور و اعتقاد به رسانه‌های دشمن و تسلیم در برابر شبهه‌افکنی‌ها و دروغ‌ها و شایعات آنها جوانی و زندگی خود را باخت «محمدمهدی کرمی» بود که به علت نقش مستقیم در به شهادت رساندن فجیع بسیجی شهید روح‌الله عجمیان اعدام شد. متاسفانه صفحه مجازی او هم که مملو از مطالب بی‌سند و مدرک و پوچ از تعریف و تمجید از دوران پهلوی، ضدیت با دین، باور اغراق‌گونه از ایران باستان و... بود نشان از گرفتار شدنش در دام دشمن داشت.
محمدمهدی کرمی هم در جلسه دادگاه خود بر یک موضوع تاکید داشت «فریب خوردن». آنجا که می‌گفت: «آقای قاضی من جوّ زده بودم. پیرو مطالبی که از رسانه‌های خارجی می‌شنیدم گول خوردم و خیلی چیزها موجب این شد که این مسائل پیش بیاید. اگر می‌خواهید از من واقعیت را بشنوید باید بگویم که من قربانی حرف‌های رسانه‌های دشمن شدم. من نمی‌توانستم موضوعات را درست تحلیل کنم و گول خوردم.» این مسیر برای دشمن مسیری ایده‌آل است و قطعاً خانواده‌ها، مسئولان و خود نوجوانان و جوانان باید بپذیرند که فضای مجازی در کنار همه مزایایی که دارد می‌تواند فریبنده و نابود‌کننده هم باشد. وقتی صدای شیطانی همچون «مایک پمپئو» جنایتکار هم از اثرات مخرب فضای مجازی رها بر نوجوانان و جوانان درآمده است، غفلت ما در عدم خنثی‌‌سازی اثرات مخرب فضای مجازی و رها بودن این فضا توجیهی ندارد. امروز باید در کنار نظارت و کنترل این فضا به داد نوجوانان و جوانان رسید و حرف‌های آنها را شنید و با بهترین شیوه به شبهات و سؤالات آنها پاسخ داد.
نکته پایانی اینکه متأسفانه در سه سال گذشته بخش عمده تحصیل دانش‌آموزان کشورمان به علت کرونا، آلودگی هوا و برف و سرما به‌صورت غیرحضوری برگزار شده است و بارها کارشناسان و دلسوزان درخصوص اثرات مخرب این وضعیت بر روح و جسم و تربیت نسل آینده‌ساز کشور هشدار داده‌اند، مسئولان و خانواده‌ها باید برای رفع این شرایط فکری اساسی کنند قبل از آنکه دیر شود.
عباس شمسعلی


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 101/10/28ساعــت 11:44 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:گرم است به هم پشت رقیبان(یادداشت میهمان) گرم
کاریکاتور فتنه‌های انگلیسی
 
گرم است به هم پشت رقیبان پِی قتلم
ای عشق دل‌افروز، دل من به تو گرم است
حرمت قلم ایجاب می‌کند که جز حق ننویسد و جز خیر نخواهد. به خاطر همین حرمت است که هرگز نباید آن را برای غیر حق و خیر به کار گرفت. از حق و خیر، گفتن و نوشتن و خواستن یعنی به دور از اغراق و اجحاف، آنچه می‌دانیم را ترویج داده و از چیزی غیرخدا نترسیم و ملامت دیگران اثری در اراده ما نداشته باشد. حق را رها کردن و ترسیدن از هزینه آن، نامردی و اجحاف است؛ همان‌گونه که زیاده‌گویی و اغراق‌، ناصواب است. همان‌گونه که آدمی به خاطر گفته‌های ناحق و نابجا و نادرست، مؤاخذه می‌شود‌، به خاطر نگفتن حق هم مؤاخذه خواهد شد. در طول تاریخ هم همین‌گونه بوده و بسیاری از اتفاقات ناگوار، به‌خاطر نفهمیدن موقع کتمان یا افشاء حقیقت پیش آمده است. 
«از میان اهل کتاب، گروهى درست کردارند که آیات الهى را در دل شب مى‏خوانند و سر به سجده مى‏نهند / به خدا و روز قیامت ایمان دارند و به کار پسندیده فرمان مى‏دهند و از کار ناپسند بازمى‏دارند و در کارهاى نیک شتاب مى‏کنند، و آنان از شایستگان‌اند.»1
و کدام پسندیده‌ای برتر از جهاد تبیین است در روزگاری که دشمنان بر جنگ روایت‌ها تمرکز کرده و با حیله‌های رسانه‌ای خون شهدا و دستاوردهای بی‌نظیر انقلاب اسلامی را نشانه رفته‌اند. جای جلاد و شهید را عوض می‌کنند و شب را روز و روز را شب می‌نمایانند و پلیدان و خبیثان و شیاطین انس، به مقدسان و مقدسات ما توهین می‌کنند و... و هنوز سکون و سکوت؟ دلیل این بی‌عملی چیست و چه مطلبی هنوز نامعلوم است؟ در خباثت دشمن شک داریم یا در حقانیت خودمان؟ کینه و کدورتی شخصی در میان است که زبان در دفاع از انقلاب و کشور نمی‌چرخد؟ چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا قلم به حرکت بیفتد؟ دهان جنباندن از خون دادن شهدا سخت‌تر شده است؟ به کسی گفته شد‌، پدرت مُرده و او مدام می‌گفت: می‌دانم خبری را از من پنهان می‌کنید. 
خبر آمد و اتفاق رخ داد. هنوز منتظریم؟ مردم، عزیزان و آرامش خود را برای انقلاب هزینه کردند و منتظر خواص نماندند. فتنه اخیر که در اغتشاش و اعوجاج و بی‌حیایی پیچیده شده بود اگرچه سخت و دلگیر بود ولی اگر از دل خاکسترش‌، گوهری مثل پدر و مادر شهید عجمیان بیرون آمده باشد‌، کافی است تا تسکین غصه‌ها بشود. حرف‌های مادر عجمیان‌، قیمت ندارد و یک جو معرفت پدر این شهید عزیز را نمی‌توان با تمام دنیای دنیاپرستان و سلبریتی‌ها و ساکتین معاوضه کرد که دنیای او واقعی و دنیای اینها مجازی‌، حبابی و خیالی است. مادر شهید بیگداشتی می‌گفت که دیدن شهدای فتنه اخیر، شهدای خودمان را از یادمان برد. شهید علی‌وردی، شهید بیرامی و پورنوروز و ده‌ها شهید دیگر این روزها، کار اصلی را کردند و مابقی را به ما سپردند و اکنون سکوت؟ أثَّاقَلْتُمْ اِلَی الْأَرْضِ؟ أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاهًِْ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهًِْ؟2
  همان حرمتی که در ابتدا گفته شد‌، این قلم را وامی‌دارد که منصفانه‌تر و به دور از اغراق و اجحاف و به سهم خود از حریم ولایت و امامت در برابر اشرار‌، دفاع کند. همان تفکر شروری که تقلب را در انتخابات 88 بهانه می‌دانست و اصل نظام را نشانه رفته بود‌، این بار هم زن، زندگی و آزادی را بهانه حمله به کانون‌های قدرت ایران و در رأس آن رهبری معظم انقلاب اسلامی قرار داده است. نشانی غلط است اگر ریشه اصلی اغتشاشات را سیاسی و اقتصادی بدانیم‌، در حالی که هیچ شعار سیاسی له یا علیه سیاسیون شنیده و هیچ شعار اقتصادی روی دیوار نوشته نشد. اغتشاشات، معمولاً در مناطق مرفه و متوسط جامعه بود و تلاش دشمنان بر تعطیلی بازار کسب‌وکار مردم بود. عامل اقتصادی در لایه بعدی بود‌، همان‌گونه که گرفتن تمرکز دولت در اصلاح اقتصاد ویران شده در دولت قبل و ناامید کردن مردم از تغییر را باید از اهداف دوم و سوم دشمنان بدانیم. تشبیه اغتشاش به انقلاب هم مقایسه فنجان و فیل است. هم در شکل متفاوت‌اند و هم در معنا مغایر. 
اغتشاش اخیر، بی‌هدف و بی‌صاحب و بی‌جایگزین و بی‌اندیشه و مسلحِ بی‌رحم و بی‌ضابطه و بی‌حیاء و فحاش و مردم‌ستیز و کشورسوز و دروغگو و ظالم و وابسته به دشمن و مجازی و... که زن را برهنه و در حد زاییدن و شیردهی متنزل کرد. ولی انقلاب اسلامی ما این‌گونه نبود. خودجوش بود و حقیقی و ظلم‌ستیز و هدفش استقلال و آزادیِ در بستر جمهوری اسلامی‌، که با رهبری پیامبرانه امام‌، کشور را نجات داد و اجنبی را از میهن اخراج کرد و مردم را از زیر پای کاپیتولاسیون و حق توحش‌، به آقایی و مسئولیت‌پذیری رساند. در انقلاب اسلامی آسیب زدن به بیت‌المال و اموال مردم ممنوع بود و انقلابیون به ارتش پهلوی گل هدیه کردند و پاسخ کشتار 17 شهریور و امثال آن را با «ارتش برادر ماست» دادند و سلاح‌شان، منطق و استدلال دینی و عقلی و صداقت بود و... که زن را مفتخرانه بانوی خانه و خانم جامعه کرد.
در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم و امروز، وارث تمام افتخارات گذشتگانیم. حق و انصاف، به ما تکلیف می‌کند که قدردان و شکرگزار نعمات بی‌نظیر انقلاب اسلامی باشیم و با مردم سخن بگوییم و تبلیغات شیطانی رسانه‌ها علیه خدا و خلقت را درحد خودمان خنثی کنیم. گستاخی شیطان که در برابر خدا ایستاد و گفت «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ»3 را امروزه رسانه‌های استکبار جهانی برعهده گرفته و در حال انجام آن هستند. انحراف عمومی جهان را نمی‌بینیم؟ هیچ مسئولیتی در قبال لجن‌پاشی رسانه‌های شیطان، در جهان و به‌ویژه علیه مردم مظلوم ایران نداریم؟ عهدمان با امام و شهدا را به یاد نداریم؟ شعار 
«روزها کوشم و شب نخوابم، پاس می‌دارم از انقلابم» که شهدا مأموریت خود کرده بودند را از یاد برده‌ایم؟ آیا سکوت بس نیست؟ و برای سکوت‌مان پاسخی برای خدا آماده کرده‌ایم؟
باید به یاد سپرد که تکلیف امروز ما دفاع از انقلاب اسلامی با همه دستاوردهای طلایی و بی‌نظیر آن است. اگر نقصی هست‌، از آن بی‌دقتی است که کار را به غیرانقلابی‌ها سپرد و مردم را به زحمت انداخت. در اقتصاد و خودرو‌سازی و فرهنگ و آموزش‌وپرورش اگر ضعفی هست از موریانه‌های نفوذ کرده‌ای است که اتفاقاً مأمور بدنام کردن کشور و ناراحت کردن مردم است و بیش از همه، مسئولین امرشان باید پاسخگو باشند و گزارش بدهند که چرا اجازه نفوذ داده‌اند؟ وگرنه چرا در موشکی و نظامی و امنیتی و پزشکی و عمرانی و امثال اینها پیشرفت مان چشمگیر است؟ شاید یکی از وظایف مهم دولت محترمی که نشان داده جرأت و اراده اصلاح امور را دارد این باشد که سریع‌تر از گذشته خود، یک بار و برای همیشه درد مزمن خودرو‌سازی را حل کند که بیش از این طعنه دلالان و شبکه‌های فساد را نشنویم. تغییر در شورای عالی انقلاب فرهنگی مبارک است و در گام بعد باید از شورای عالی آموزش‌وپرورش هم گزارشی گرفته شود.
شعری که در پیشانی این نوشته آمده اگرچه سوزی شبیه «هَل مِن ناصِریَنصُرنی» دارد ولی گویای واقعیت تلخ امروز است. اینکه فلان مسئول اروپایی، اروپا را باغ و سایر جهان را جنگل بنامد‌، از کم دانی اوست و اگر بایدن نفّاخ‌، کشورهای جهان را وصله شلوار خود بنامد از کم‌فهمی و کم‌ادبی اوست که می‌توان به حساب پریشان‌بافی این دو گذاشت ولی گستاخی بی‌شرمانه نخست‌وزیر انگلیس در ماجرای اعدام یک جاسوس خبیث‌، نشان از اقدام مهم و مؤثر و درست دستگاه محترم قضاست که باید تأیید شود. اگرچه، نخست‌وزیر انگلیس می‌توانست از سفیر بریتانیای کبیر در ایران‌، داستان شلوار نجس شده‌اش را بپرسد‌، یا تصاویر چشمان اشکی و قرمز سربازان وحشی و اسیر شده انگلیسی را ببیند‌، تا معنی صحیح بزدلانه را متوجه شود. یا می‌توانست با مدیریت صحیح بر تأمین تخم‌مرغ، مردم لندن را با جیره‌بندی این غذای غالب‌شان تحقیر نکند. 
آمریکا و اروپا، در تأمین غذا، انرژی و سلامت برای مردم خود، درمانده شده‌اند و نیاز مبرم به منحرف کردن افکار عمومی جهان از این رسوایی دارند. لذا این گنده‌گویی‌ها لاف در غریبی است ولی آنچه مهم است حمایت شیاطین از هم در باطل‌شان، و کم‌کاری ما در حمایت از حق است، که باید جبران کنیم.
محمدهادی صحرایی

+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/10/27ساعــت 10:55 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:در تحولات جهانی ما کجاییم و آنها کجایند؟! (یادداشت می

 -

خبر یزد

دکتر محمدحسین محترم
رهبرمعظم انقلاب در تحلیل تحولات جهانی و حوادث اخیر از
«جنگ ترکیبی» جهان استکباری غرب با جمهوری اسلامی به علت
«زنده و نوزا بودن انقلاب» سخن گفتند و تصریح داشتند «با ایران قوی مخالفند...». ایشان با اظهار تاسف از تحلیل‌های فریبکارانه و سطح فهم برخی مدعیان «اطّلاع از اوضاع جهانی» تاکید کردند «درگیری اصلی با استکبار جهانی است» و «پروپاگاندا علیه ایران مستقل در راس برنامه استکبار جهانی به رهبری آمریکاست» و «آمریکای امروز ضعیف‌تر و ایران امروز قوی‌تر
از هر زمان دیگری است.»
1- برای درک دقیق و عمیق این تحلیل واقع‌بینانه و روشنگرانه باید
به یک کتاب از ده‌ها کتاب منتشر شده اشاره کنیم که نویسنده‌اش افسر ارشد ارتش فرانسه و یکی از مطرح‌ترین عناصر اطلاعاتی غرب و مشاور امنیتی بین‌المللی رؤسای جمهور آمریکا و کشورهای اروپایی از جمله ریگان، هنری کیسینجر، ژیسکاردستن و شارل دوگل بوده که غالباً از او درخصوص رویدادهای مهم جهانی نظرخواهی می‌شد تا جایی که گرداننده اصلی کنفراس مخفیانه سازمان سیا در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی در اردیبهشت 1352در تهران بود. الکساندر کنت دومارانش سال‌ها قبل در کتاب «جنگ جهانی چهارم، دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت»، علی‌رغم اینکه کینه‌جویی استکباری‌اش علیه کشورهای مستقل را پنهان نکرده ‌اما با پیش‌بینی
«جنگ قریب‌الوقوع بین جبهه استضعاف و استکبار»، تصریح کرده است که «پس از جنگ جهانی اول و دوم و جنگ سرد به‌عنوان جنگ سوم جهانی، چهارمین جنگ جهانی قیام کشورهای مستقل علیه غرب است که فرسایشی خواهد بود.» هرچند حضرت امام(ره) قبل از امثال دومارانش شروع
«جنگ استضعاف و استکبار، جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد» را پیش‌بینی و اعلام کرده بودند، اما نکته مهم در پیش‌بینی حدود 30 سال قبل رئیس اسبق دستگاه جاسوسی فرانسه این است که «ایران» را طرف اصلی «جنگ استضعاف و استکبار» و یک «ابرقدرت بلامنازع کشورهای مستقل» معرفی کرده که «با انقلاب اسلامی‌اش‌، قدرتمندترین و خطرناک‌ترین کشور در مقابل نظام سرمایه‌داری غرب به رهبری آمریکا خواهد بود.» نکته مهم‌تر در این سخن 30 سال قبل، پیش‌بینی و اذعان به وضعیت امروز ایران و آمریکاست که یکی قوی‌تر و دیگری ضعیف‌تر شده است چراکه کشوری که از نظر زیرساخت‌های اقتصادی و بنیه‌های نظامی قوی‌تر نشده باشد، نمی‌تواند برای یک مدعی ابرقدرتی «قدرتمندترین و خطرناکترین تهدید» باشد. هرچند این سخنان برای ماموران بزک‌کردن آمریکا و غرب قابل فهم نیست‌، اما برای سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی غرب به خوبی قابل فهم و درک است که به آنها چنین ماموریتی سپرده‌اند! دومارانش بعد از رفت‌وآمدهای فراوانی که قبل و بعد از انقلاب به کشورهای منطقه از جمله عراق داشته و یکی از مهره‌های اصلی تشویق صدام به حمله به ایران و تشویق فرانسه به بیشترین کمک‌های تسلیحاتی و مالی به صدام بود، وقتی صدام به او می‌گوید «دوست دارید جبهه جنگ با ایران را ببینید؟»، می‌گوید «نه، جنگ زیاد دیده‌ام اما می‌خواهم اسرای ایرانی در اردوگاه‌های جنگی شما را ببینم. چون در غرب در‌باره آنها زیاد صحبت می‌کنند.» وی در صفحه 245 کتابش می‌نویسد: «صبح روز بعد در اردوگاه‌های جنگی افرادی (‌آزادگان) را دیدم که قاطعانه برای فدا کردن جان خود در راه عقیده‌‌شان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود که ما فقط درک نامشخصی روی صفحه رادار از آن داریم.»
البته این منظره‌ای که او دیده بود، قبل و بعد از او حضرت امام(ره)
و مقام معظم رهبری و ملت ایران هزاران نمونه آن را دیده و می‌بینند. دی ماه پر حادثه سالروز شهدای دانشجو و حماسه هویزه هم هست. رهبری می‌فرمایند «من از شهید علم‌الهدى پرسیدم شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که این‌گونه مصمّم به جنگ دشمن می‌روید؟ دیدم اینها دل‌هایشان آنچنان به نور ایمان و توکل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند.» هرچند برخی تلاش دارند برای مهار«قدرتمندترین و خطرناک‌ترین تهدید آمریکا» این جوانان راسخ را از خالی بودن خزانه بترسانند، اما هیهات که سلیمانی‌ها و حججی‌ها و علم‌الهداها با این فریبکاری‌ها متوقف شوند! دومارانش سپس اعتراف می‌کند «امثال این اسرا می‌توانند غرب را در جنگ جهانی چهارم به چالش بکشند و در این جنگ پیروزی قطعی برای غرب وجود ندارد!»
دومارانش در این بخش از کتاب، «دشمن» در جنگ جهانی چهارم را این‌گونه توصیف می‌کند: «مردمی چون ملت ایران که با تأسی به داشته‌های دینی و ملی خود، علیه نظام لیبرال دموکراسی به قیام برخاستند!»
2- حال صرف نظر از اینکه دستاوردهای دفاع مقدس و بعداز آن تلاش‌های جوانان ایران در حوزه‌های مختلف و قدرت موشکی و پهپادی و مجاهدات مدافعان حرم و امنیت و جبهه مقاومت در منطقه هر کدام فصل مفصلی از مصادیق این پیش‌بینی دومارانش است و اکنون او نیست که ببیند امروز چه به روز آمریکا آمده و رئیس‌جمهور فرانسه اذعان می‌کند که مسائل منطقه بدون نفوذ ایران قابل حل نیست، فقط با مطالعه این کتاب و امثالهم، از یک‌سو می‌توان هم علت این همه «امیدسوزی» در داخل و «ایران‌ستیزی» در خارج برای مقابله با «ایران مستقل» را، و هم ناتوانی و عجز آنها در مقابله با «ایران قوی» را درک کرد، و از سوی دیگر می‌توان هم فهم عالمانه رهبری نظام از نظم و روابط جدید بین‌الملل و اتخاذ سیاست‌های درست برای پیشرفت ایران را و هم علت کینه نظام استکباری از ایشان را درک نمود. «کارآمدی و الگو شدن نظام جمهوری اسلامی» چالش اصلی در جنگ جهانی چهارم پیش‌بینی شدهِ غرب می‌باشد که ناچارند برای القای ناکارآمدی آن به مزدوران و خائنین تاریخ مصرف گذشته‌ای متوسل شوند تا شاید بتوانند از ایران قوی و مستقل باجی بگیرند! قبلا برای باج‌گیری از یک نظام وابسته و بدون پشتوانه مردمی باید به سیاستمداران و مقامات و یا ژنرال‌های ارشد نظامی متوسل می‌شدند‌، حالا مدعیان ابرقدرتی که راه نفوذشان در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی بسته است، کارشان به‌جایی رسیده که برای ساقط کردن یک نظام مستقل و مقتدرِ مردمی با چند دلقک رسانه‌ای و سلبریتی دیدار و پروپاگاندا می‌کنند!
3- دولتی که کشور را با کسری عملیاتی بودجه 480 هزار میلیارد تومانی و تورم حدود60 درصدی (که در70 سال اخیر بی‌سابقه بوده) از دولت غربگرایان تحویل گرفته اما صادرات نفتِ تحریم شده از سوی آمریکا را که به گفته وزیر نفت روحانی در آن دولت به صفر رسیده بود، به یک میلیون و 200هزار بشکه و درآمد فروش نفت را براساس گزارش سازمان‌های بین‌المللی به 58 میلیارد دلار
و ظرفیت تولید را به 3 میلیون بشکه رسانده و با کاهش20 درصدی تورم بدون استقراض از بانک مرکزی و عدم چاپ پول بدون پشتوانه‌، رشد پایه پولی و نقدینگی را نزولی ساخته و در عین حال که حقوق تمام کارمندان و کارگران و بازنشسته‌ها به موقع پرداخت شده و کمبود اجناس و کالایی احساس نمی‌شود، فقط ماهیانه 10 هزار میلیارد تومان بدهی اوراق قرضه ‌داخلی و بخش مهمی از بدهی خارجی 1367هزار میلیارد تومانی دولت قبل را تسویه کرده، آیا ناکارآمد است؟! آیا یک نظام سیاسی ناکارآمد، ‌می‌تواند ‌شاخصه توسعه انسانی ایران را 60 پله و رتبه علمی کشور را به‌خصوص در علوم نانو و هوافضا و انرژی هسته‌ای از رتبه‌های 56 و 86 به 16 و 11جهان و یک منطقه ارتقا و در سلول‌های بنیادین در رتبه دوم جهان قرار دهد؟ در حالی که امروز تامین امنیت غذایی و تورم بزرگ‌ترین بحران کنونی جهان است‌، آیا تاکید بر لزوم خودکفایی در اقلام اساسی مثل گندم و بنزین و...- که برخی در دولت غربگرای قبلی به‌جای عمل به آن با تمسخر مانع تامین آنها می‌شدند- و رشد چهار برابری شاخص تولید محصولات کشاورزی و 10 برابری تولیدات دامی نشانه ناکارآمدی حاکمیت برای اداره کشور است؟ اگر جمهوری اسلامی ناکارآمد بود آیا می‌توانست با وجود انواع فشارها و تحریم‌ها نرخ بالای فقر اکثریت مردم ایران در دوران پهلوی را به کمتر از 14 درصد
کاهش دهد؟ در حالی که هم‌اکنون نرخ فقر در انگلیس و فرانسه 16، در کره جنوبی 50 و در عربستان بالای 25درصد، بدون هرگونه تحریمی است.
آیا یک نظام ناکارآمد ‌می‌تواند طی 43 سال از مردمش، موجودیت خود و ساختارهایش‌ و تمامیت ارضی و استقلال کشورش در برابر این همه جنگ‌ها و توطئه‌ها و فشارها و فتنه‌های طراحی شده از سوی تمامی قدرت‌های استکباری و شیطانی دفاع و یک کشور کاملاً وابسته را به یک کشور مقتدر با قدرت برتر و دارای نفوذ راهبردی در منطقه و به اذعان خودشان «قدرتمندترین و خطرناک‌ترین تهدید» برای آمریکا تبدیل کند؟... و آیا- به اذعان کاندولیزا رایس وزیر سابق امور خارجه آمریکا و مشاور ارشد جرج بوش- نظامی که «رهبرش می‌تواند نقشه‌هایی را که بهترین ذهن‌ها در طی سال‌ها با بیش‌ترین بودجه‌ها و مجریانی ماهر کشیده‌اند، با یک سخنرانی یک‌ساعته خنثی کند»، ناکارآمد است؟! لذا علت پروپاگاندای شبکه رسانه‌ای صهیونیستی با دلقک‌بازی‌های چند ضدانقلاب و اغتشاشگر در کف خیابان‌ها ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی نیست‌، بلکه به توصیه الکساندر دومارانش «در جنگ جهانی چهارم تلاش برای القای ناکارآمدی و مقابله با کارآمدی جمهوری اسلامی و پیشرفت ایران از طریق تبلیغات است.»
4- نکته جالب و مهم‌تر اینکه وقتی دومارانش حدود 30 سال قبل کتابش را می‌نوشت، فوکویاما نیز همزمان در سال 1992 در کتابش ادعا داشت«نظام لیبرال دموکراسی و اقتصاد و بازار آزادِ غرب پایان تاریخ است که می‌تواند تمام بحران‌ها و مشکلات بشری را حل کند»! اما اکنون بحران‌ها و مشکلات کنونی به‌خصوص بحران امنیت غذایی و تورم نشان می‌دهد که فوکویاما چقدر از درک و پیش‌بینی واقعیت‌های جهانی عاجز و در مکتب لیبرال دموکراسی فقط یک مهره برای توجیه نظام سرمایه‌داری جهت استثمار ملت‌ها بوده و لاغیر! اکنون بلومبرگ 31سال بعد از انتشار کتاب‌های دومارانش و فوکویاما با اشاره به قرائن و شواهد غیرقابل انکار، از تحقق پیش‌بینی دومارانش و به موزه تاریخ سپرده شدن نظریه پایان تاریخِ فوکویاما خبر می‌دهد و بدون پرده مهر تاییدی می‌زند بر پایان لیبرال دموکراسی سرمایه‌داری و می‌گوید «کشورهای مستقل و در حال توسعه در نهایت نظم جهانی کنونی ساخته آمریکا و اروپا را سرنگون خواهند کرد»!
5- حال همین مختصر قلم‌فرسایی کافی است تا تحلیلگران سیاسی- اقتصادی و امنیتی- نظامی و رسانه‌ای و هر انسان منصفی را به این باور برساند که ایران مستقل و رهبر مقتدر آن کجای تحولات جهانی ایستاده‌اند و مجله بی‌ارزشی مثل شارلی ابدو و دولت‌های حامی پشت پرده آن مثل فرانسه و آمریکا کجا قرار دارند!؟.


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/10/26ساعــت 11:10 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:ابعاد واژگونی یک نقشه جامع (یادداشت روز) «نقشه دش
 
کاریکاتور اشرار سوار بر موج اعتراض مردم شدند
 

اشرار سوار بر موج اعتراض مردم 

«نقشه دشمن، نقشه جامعی بود؛ یعنی همه عوامل مسلطی را 
که یک قدرت می‌تواند برای اخلال و تخریب در یک کشوری به کار ببرد، به کار انداخت، همه این عوامل را ردیف کرد؛ عامل اقتصادی... عامل امنیتی... غوغای ایران‌هراسی... به‌کارگیری دستگاه‌های تبلیغاتی... همراه کردن بعضی عناصر داخلی... به‌کارگیری انگیزه‌های مختلف قومی، مذهبی، سیاسی و شخصی».
این فرازی از فرمایشات مهم رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار بیستم جمادی‌الثانی مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام اجمعین است و ابعاد توطئه عظیمی که برای تسلیم کشور به راه افتاد را برملا می‌کند. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد: 
1ـ از حدود اواخر سال 1397 مشخص شد که ایران از شرایط بسیار سخت تحریمی عبور کرده و اقتصاد آن در حال حرکت از نقطه صفر به سمت بالاست. کمی بعد این حرکت شتاب گرفت تا جایی که نهادهای مرجع مالی دنیا اعلام کردند آهنگ حرکت اقتصادی ایران از متوسط جهانی بالاتر است و یک نهاد شاخص مالی بین‌المللی که نرخ رشد سال 2021 ایران را 1/7 درصد اعلام کرده بود در اردیبهشت‌ماه گذشته آمار خود را تصحیح کرده و رسماً اعلام کرد نرخ رشد سال 2021 ایران 3/7 درصد یعنی بیش از دو برابر پیش‌بینی بوده است. همین نهاد مالی اعلام کرد نرخ رشد ایران در سال 2022، پنج درصد و در سال 2023 به 7 درصد خواهد رسید. این آمار با همه نویدبخش بودن در عین حال از محاسبات مالی داخل کشور کمی عقب‌تر بود. همزمان با بانک جهانی، سازمان برنامه و بودجه کشور اعلام کرده بود، نرخ رشد سال 2023 در ایران به 8 درصد می‌رسد. 
با توجه به اینکه، تحریم‌های اقتصادی و حفظ آن ابرراهبرد آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی است، این اخبار اصلاً برای این کشور خوشایند نبود و لذا همزمان با اذعان به آن و تصریح به اینکه سیاست اعمال «تحریم‌های سخت حداکثری» نتوانسته نیات و رفتار ایران را تحت کنترل درآورد، آمریکا را وادار به تأمل دوباره درباره ایران نمود. دولت بایدن با بهره‌گیری از نهادهای یهودی مثل ایپک به این جمع‌بندی رسید که باید از طریق اعمال «آشوب‌های سخت حداکثری» و به‌کارگیری همه ابزار وارد شود. این‌گونه بود که رئیس‌جمهور آمریکا علی‌رغم آنکه در تبلیغات انتخاباتی سال 2020 با صراحت و به تکرار اعلام کرده بود، در صورت پیروزی به برجام برمی‌گردد و علی‌رغم شور اولیه‌ای که در راه‌اندازی فضای مذاکرات نشان می‌داد، از اواسط کار، سیاست وقت‌گذرانی را در پیش گرفت و از زمان آغاز مذاکرات هسته‌ای در دوحه پایتخت قطر، اساساً بحث مذاکرات را کنار گذاشت. بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در دیدار با دیپلمات ایرانی و در پاسخ به درخواست ایران برای ازسرگیری مذاکرات گفته بود «الان برای غرب مذاکرات هسته‌ای اولویت ندارد و ما خواهان پاسخ مثبت جمهوری اسلامی به مذاکرات پیرامون توان پهپادی ایران و حقوق بشر هستیم. اگر شما در این دو موضوع همکاری کردید آن وقت مسئله هسته‌ای ایران با سرعت قابل حل‌وفصل می‌باشد.» 
آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و عوامل منطقه‌ای آنان با تمام قوا پای کار آمدند تا «شورش حداکثری» در ایران راه بیفتد و از طریق آن نظام را وادار به تسلیم نمایند. در این بین یک گرا از داخل و از سوی چهره‌های شاخصی که زمانی در مسئولیت‌های حساس کشور بودند به آمریکا و اروپا داده شد مبنی بر اینکه «آقای خامنه‌ای را به نقطه‌ای برسانید که برای اصل نظام نگران شود، آنگاه ملاحظات خود را درباره خطوط قرمز کنار می‌گذارد و مسئله به‌طور بنیانی حل‌وفصل می‌شود» رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز پنجشنبه هفته پیش به‌طور ضمنی به این خط اشاره کرده و فرمودند: «[دشمن] خیال می‌کرد با فحش و بددهنی و اهانت‌های گوناگون می‌تواند مسئولین کشور را از میدان خارج کند، منفعل کند، وقتی یک خورده بدگویی شد، هتاکی شد، بعضی‌ها منفعل می‌شوند دیگر».
2ـ در این میان دشمنان اسلام نیاز به همراهی دولت‌ها و نیز همراهی افکار عمومی هم داشتند. از این‌رو طی حدود یک سال گذشته، یک خط خبری راه افتاد مبنی بر اینکه ایران در چند قدمی بمب اتمی قرار گرفته است و حتی اسرائیلی‌ها وانمود کردند، ایران قطعاً یک بمب اتمی را در اختیار دارد. در اواخر که آتش‌ آشوب رو به سردی گذاشته بود، یک مقام اسرائیلی برای آنکه فضای ضدایرانی را زنده نگه دارد گفت «بررسی‌های ما می‌گوید ایران هم‌اینک چهار بمب اتم را در اختیار دارد». دولت بایدن در این فضا علی‌رغم آنکه اعلام کرده بود در صورت پیروزی در انتخابات، به برجام برمی‌گردد و راه مذاکره با ایران را انتخاب می‌کند، هر روز برگه تحریم جدیدی روی میز می‌گذاشت به‌گونه‌ای که عدد تحریم‌های ضدایرانی دولت بایدن به عدد تحریم‌های ضدایرانی دولت ترامپ نزدیک شد. دولتمردان آمریکایی همزمان برای ایجاد یک جبهه نظامی ـ امنیتی و سیاسی مشترک وارد عمل شدند که یکی از نتایج اقدامات آنان اجلاس مشترک با کشورهای عربی در ریاض در تیرماه گذشته بود. این اجلاس با این علامت رسمی شروع شد که کشورهای اجتماع کرده در ریاض می‌خواهند راهی برای مهار اقدامات منطقه‌ای ایران پیدا نمایند که البته به دلایلی که قبلاً توسط این قلم در همین ستون شرح داده شد، به جایی نرسید.
3ـ در داخل کشور هم یک موج همراه با این توطئه عظیم به راه افتاد. در روزنامه‌های خاصی هر روز ایران را متهم می‌کردند که در حال وقت تلف کردن است و حاضر به همراهی با جامعه جهانی! نیست. بعضی روزنامه‌های داخلی هر روز از بن‌بست جمهوری اسلامی خبر می‌دادند و حال آنکه نهادهای تخصصی اقتصادی، سیاسی و امنیتی صاحب‌نام دنیا، خلاف آن را بیان می‌کردند. سیاه‌نمایی از ایران فقط برای این نبود که جمهوری اسلامی را به دادن امتیاز در مذاکرات هسته‌ای ترغیب نمایند، بلکه عمدتاً برای مأیوس کردن ملت ایران از آینده کشورشان و همراه شدن با آشوب صورت می‌گرفت. کمااینکه لیدرهای این جریان در حین آشوب‌های اخیر، همراه با آمریکا، مرتب از وجود بن‌بست در کشور و لزوم تمکین کردن به اهداف و شعارهای اعلامی آشوب‌طلبان و در واقع دشمنان خارجی طراح آشوب‌ها را به مسئولین ارشد کشور یادآور می‌شدند. این جریان داخلی در واقع بخشی از پروژه کلانی بود که به راه افتاده بود و هدف‌گذاری نهایی آن هم تسلیم ایران بود. رهبری در سخنان اخیرشان به این هم اشارتی داشتند که البته عمق این موضوع خیلی بیشتر بود و رهبری مثل همیشه با کرامت و بزرگ‌منشی از کنار آن عبور کردند «همراه کردن برخی عناصر داخلی با خودشان، این هم از مدتی پیش شروع شد که این هم عامل مهمی است». 
در واقع آشوب‌های اخیر که به‌طور قطع با کارگردانی و متن‌نویسی و صدور احکام مراکز جاسوسی و سیاسی آمریکا راه افتاد، ابتدا 
- بنا به حکم صادر شده - در قالب یک یادداشت عربی آمد که توسط میرحسین موسوی نوشته شده، توسط روزنامه سعودی - انگلیسی «شرق‌الاوسط» منتشر گردید و پس از آن یک موج رسانه‌ای در داخل کشور بر مبنای بلغور و تکرار کردن این دروغ راه افتاد و پس از آن روزنامه واشنگتن‌پست و شبکه تلویزیونی CNN که اعتبار خاصی نزد غربی‌ها دارند، این را دنبال کردند و یک موج در رسانه‌های فارسی‌زبان غربی راه افتاد تا راه را برای شروع آشوب‌های حداکثری و تخریب‌های حداکثری هموار نشان دهند. 
4ـ در این میان، دشمن حساب توانایی ویژه ایرانی‌ها را نکرده بود یا اینکه حساب هم کرده بود ولی برای خنثی‌‌سازی آن راه‌کاری نداشت. ملت ایران همان ملتی هست که در طول حدود 150 سال گذشته نهضت‌های پی‌در‌پی علیه سلطه غرب بر این کشور راه انداخته‌ است. ملت ایران همان ملتی هست که بزرگ‌‌ترین انقلاب‌‌های جهان را با سرعت زیاد علیه غرب به پیروزی رسانده و 44 سال آن را حفظ کرده‌ است. ملت ایران همان ملتی‌ است که ده‌ها سال تحریم‌های سخت غرب نتوانسته آن را به اعتراض علیه انقلاب اسلامی وادار نماید. آمریکا و عوامل آن حساب زیرکی و صلابت رهبری ایران را هم نکرده بود و یا حساب کرده بود ولی راه دیگری غیر از دروغ‌پراکنی علیه آن سراغ نداشت. ملت ایران و رهبری معظم آن با متانت توانستند بر این ماجرا غلبه نمایند و در یک جمله «عزم ایران در شکست دادن دشمنان از عزم دشمنان آن در شکستن این عزم قوی‌تر بود».
سعدالله زارعی

+ نوشته شـــده در یکشنبه 101/10/25ساعــت 10:58 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی،
 
 
 
موضوع مهم زنان، دیر زمانی است که به صحنه تقابل فرهنگ غربی با فرهنگ اسلامی تبدیل شده است. این تقابل از نگاه ویرانگر و تحقیر‌کننده دهه‌ها و سده‌های اخیر غرب به زن که نتیجه هولناک آن سال‌هاست در این جوامع خودنمایی می‌کند و حتی صدای بسیاری از ‌اندیشمندان منصف و نگرانشان را بلند کرده است تا نگاه عزت‌بخش و احیا‌کننده فرهنگ اصیل اسلامی در خصوص زن که باعث شده است زنان بسیاری با دین‌ها و ملیت‌های مختلف و در اقصی نقاط جهان، دلداده نگاه مترقی و «انسان» دیدن زن شوند دیده می‌شود. این جذاب بودن حقوق و نگاه ارزشی اسلام برای زنان بود که سردمداران نگران فرهنگ غربی را به فکر استحاله جوامع اسلامی و شبیه ساختن زن مسلمان به زن غربی ‌انداخت تا مانع از فروپاشی ارزش‌های منحط اما سودآور در حوزه زنان در غرب شود. 
اما بیش از چهار دهه است این تقابل فرهنگی صورت و شدتی متفاوت پیدا کرده است. پیروزی انقلاب اسلامی آن هم در کشوری که 43 قبل‌تر یعنی در 17 دی ماه سال 1314 با دستور کشورهای استعمارگر غربی و پادویی رضاخان پهلوی کمر به برچیدن حجاب اسلامی بسته شد و در سال‌های بعد تلاش برای به ابتذال کشاندن زنان و دختران و تبدیل آن به کشوری دنباله‌رو فرهنگ غربی ادامه داشت شوک عظیمی به دنیای غرب وارد کرد.
با ترویج و تابیدن نگاه انقلاب اسلامی به حوزه‌های مختلف در سطح جامعه که برگرفته از ارزش‌های اصیل اسلام بود، یکی از جلوه‌های مترقی و دستاوردهای رهایی‌بخش در مسیر انقلاب مربوط به تغییر نگاه به زن از یک موجود ضعیف نگاه داشته شده و محروم از حقوق والایی که قرن‌ها پیش اسلام به او داده بود کم‎کم خودنمایی کرد.
علاوه‌بر جنبه‌های مثبت و اصلاحی و مترقی انقلاب اسلامی در جنبه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج از کشور، با توجه به اثر‌گذاری شگرف انقلاب مردم ایران بر موضوع زنان در سطحی فرا‌مرزی و کمک به احیای ارزش‌های اسلامی در حوزه زنان، بدون اغراق می‌توان گفت که بعد از نجات زنان با تابیدن خورشید اسلام در حجاز و رهایی زنان و دختران از دوران سیاه مشرکین، پیروزی انقلاب اسلامی یک بار دیگر نجات‌بخش زنان شد. اگر با آغاز و گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان، دختران از کابوس ننگ شمرده شدن و مجازات زنده به گور شدن به جرم دختر بودن نجات پیدا کردند و ارزشی همتراز با مردان یافتند، پیروزی انقلاب اسلامی نیز یک بار دیگر نجات بخش روح و جایگاه دختران و زنان در ایران و بسیاری از نقاط جهان شد.
اگر تا دیروز در این کشور حرکت خزنده فرهنگ مخرب غربی، کمال زن و دختران ایرانی را فستیوال «دختر شایسته» و نشستن تصویر برهنه زنان بر جلد مجلات و سر در سینماهای منحرف و مستهجن و تبلیغ اجناس می‌دانست یا خوش‌رقصی در کاباره‌ها و خدمات‌دهی در فحشاخانه‌ها و مراکز رسمی بدنام شهر تا سر حد مرگ سرنوشت محتوم بسیاری از دختران و زنان روستایی و شهری گرفتار در دام کاسبان پول‌پرست تاجر شهوت و ثروت بود و اگر عرصه برای خانواده‌های مذهبی و دختران و زنان مومن حتی در تردد روزانه و با ترس از حال دگرگون مشتریان مشروب‌فروشی‌های متعدد در محلات مختلف تنگ آمده بود، با پیروزی انقلاب و حاکم‌شدن ارزش‌های اسلامی، برگ جدیدی رقم خورد و فضای کم‌نظیری برای حیات طیبه و رشد و ترقی دختران و زنان در مسیر صحیح ایجاد شد.
با حمایت و ریل‌گذاری صحیح جمهوری اسلامی طی چهار دهه گذشته در حوزه زنان و با آگاه شدن دختران این سرزمین از جایگاه و ارزش واقعی خود، کارنامه درخشانی از رشد چشمگیر زنان در حوزه‌های مختلف علمی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و درخشش زن ایرانی در میادین مختلف جهانی ایجاد شد که بارها بیان شده و به علت ملموس و عینی بودن نه قابل انکار است و نه حتی دشمن‌ترین افراد با انقلاب اسلامی به خود اجازه می‌دهند این مسیر رشد و ترقی زنان و ارتقای بی‌نظیر بانوان در پرتو حمایت و حیات جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند.
به واقع انقلاب اسلامی بر خلاف غرب که چندین دهه است زن را در مسیر سراشیبی سقوط جایگاه و ارزش قرار داده و با نگاه پست ناشی از شهوت و ثروت، به جای ارتقای مقام زن آن را به کالایی مصرفی و درجه 2 تبدیل کرده است، زن آسیب‌دیده از سرایت ویروس زندگی غربی را با نسخه‌ای شفابخش از کتاب درمانگر قرآن و دین نجات‌بخش اسلام به جایگاهی قریب به جایگاه ارزشمند و رفیع خود رسانده است. دقیقاً به همین دلیل است که در ادامه آن تقابلی که در ابتدا بیان شد و در شرایطی که انقلاب بزرگ اسلامی جامعه غرب را به چالشی عمیق کشیده است طی سال‌های اخیر و امروز دنیای غرب به تکاپوی خنثی‌‌سازی یا انحراف و تحریف برای ممانعت از گسترش و ترویج این نگاه نوین و جذاب به دنیای بیرون از مرزها و جغرافیای ایران افتاده است غافل از اینکه این نسخه شفابخش سال‌هاست که به دست دختران و زنان فراوانی در دنیا رسیده است و چه بسیار از زنان در کشورهای مختلف که پس از آشنایی با نگاه و فرهنگ اسلامی و انقلاب مردم ایران در حوزه زنان مجذوب آن شده و حتی دین اسلام را برگزیده و حجاب و عفاف را سنگر و پناهگاه آرامش خود کرده‌اند.
اما چالشی چنین ناگوار برای دنیای غرب باعث شده است که آنها به فکر خشکاندن سرچشمه جوشان فرهنگ اسلامی در عصر حاضر و خاموش کردن خورشید انقلاب اسلامی و استحاله فرهنگی جامعه ایرانی بیفتند. سال‌هاست که از هر روشی و با هر ابزاری که در اختیار دارند از فضای مجازی و سینما و موسیقی تا شبکه‌های ریاکار و فریبنده ماهواره‌ای به دنبال ترویج سراب سبک زندگی خود در ایران اسلامی هستند.
یکی از نمونه‌های به روز تلاش دنیای غرب برای تغییر فرهنگ ایرانی اسلامی و ترویج فرهنگ غربی، مسئله حجاب اسلامی بانوان است. تلاش عجیب و پر‌حجم رسانه‌های رسمی و مجازی پرتعداد وابسته به غرب و یا مورد حمایت مالی و سیاسی دشمنان ایران برای ترویج بی‌حجابی واقعیتی انکار ناپذیر و هشداردهنده است.
در این تقابل و به تعبیری تهاجم و جنگ فرهنگی که افتادن هر روسری و حجاب از سر دختران و بانوان ایرانی به عنوان افتادن عَلَم و پرچم یک سرباز و میدان‌دار تلقی می‌شود، انتظار از دختران و بانوان این سرزمین آگاه بودن به فلسفه این تقابل و تفکر درخصوص نیت پلید جبهه دشمن است.
سرگرم کردن دختران و زنان جامعه ما به خودنمایی و تبرج و تظاهر در کوی و برزن و فضای مجازی و ارزش‌گذاری‌های جعلی و فریبنده بر اساس برجسته کردن ظاهر با رنگ و لعاب و خودنمایی، دامی است که بر سر راه آنها گذاشته شده است و سرانجامی بهتر از چاهی که امروز زن در غرب گرفتار آن شده است ندارد چرا که توجه بیش از حد و خارج از چارچوب شرعی و حریم خانواده به ظاهر و ترویج شوکه‌کننده عمل‌های زیبایی و مصرف سرسام‌آور لوازم آرایشی و در ادامه کم‌توجهی و یا خدای نکرده بی‌توجهی به حجاب نه تنها بر خلاف آنچه غرب و رسانه‌های فریبنده آن تبلیغ می‌کنند فضیلت و امتیازی برای زنان و دختران به ارمغان نمی‌آورد، بلکه آنها را از حرکت در مسیر رشد و ترقی علمی، اجتماعی، خانوادگی و... باز می‌دارد.
دروغی که این رسانه‌ها سال‌هاست به خورد جامعه دختران و زنان ما می‌دهند این باور غلط است که حجاب محدود‌کننده و مانع پیشرفت و ترقی است درحالی که وجود انبوهی از زنان موفق که با داشتن حجاب اسلامی به بالاترین درجه‌ها و سکوهای علمی، اجتماعی، ورزشی و... رسیده‌اند و انبوهی از زنان که با وجود کم توجهی به حجاب توفیق چندانی در عرصه اجتماع نیافته و برخی از آنها سرگرم وسواس در رسیدن به زیبایی و جمال ظاهری شبیه به ستاره‌های جعلی‌هالیوود و مجری‌های بزک شده ماهواره‌ای... از مسیر درست زندگی بازمانده‌اند.
آیا در مورد فلان دختر ورزشکاری که در ایران با داشتن حجاب اسلامی به مدال ورزشی المپیک رسید می‌توان گفت که حجاب مانع پیشرفت او و امثال او بوده است؟ آیا این فرد و دیگرانی همچو او بعد از مهاجرت و کشف حجاب توانستند ‌اندکی از افتخاراتی که با داشتن حجاب و در سایه حمایت و تشویق جمهوری اسلامی داشتند را تکرار کنند؟
زنان و دخترانی که گمان می‌کنند این همه هزینه دشمن برای ترویج بی‌حجابی در جامعه ما از طریق صدها شبکه ماهواره‌ای و اینستاگرام و سایر عرصه‌های فضای مجازی، از روی دلسوزی و از روی اعتقاد واقعی به آزادی است بهتر است از خود بپرسند چرا دشمن نگران زنان ما شده و از بین موضوعات مختلف مثلاً ترویج بیشتر توجه به علم آموزی زنان یا تلاش برای تحکیم خانواده و حل مشکل ازدواج دختران و جوانان فقط بر روی برداشتن حجاب اصرار دارد؟ از طرفی اگر آنها واقعاً معتقد به آزادی پوشش هستند چرا در همین فرانسه که خود را یکی از دلسوزان ظاهری دختران و زنان ایرانی جا می‌زند، اجازه تحصیل به دختران محجبه در دانشگاه و مدارس داده نمی‌شود؟
آیا در همین شبکه‌های ماهواره‌ای ضدایرانی که معتقد به آزادی پوشش هستند اجازه داده می‌شود یک مجری محجبه فعالیت کند؟ با این شرایط مشخص می‌شود که دشمن و رسانه‌های وابسته به آنها در ورای ژست دلسوزانه برای زنان ایرانی، هدف دیگری دارند و آن از بین بردن فرهنگ ایرانی اسلامی و انتقام از حجاب اسلامی به عنوان یکی از مهم‌ترین نمادها و پرچم‌های انقلاب اسلامی است.
سخن پایانی آنکه نتیجه و عاقبت راه و البته دامی که در سال‌های اخیر و بیشتر از آن، امروز از سوی سردمداران ریاکار غربی و رسانه‌های وابسته به دشمنان ایران پیش پای دختران و زنان کشورمان گذاشته شده است، سال‌هاست که در جوامع غربی و جوامعی که کورکورانه به تقلید از فرهنگ غرب مشغول شدند کاملا عیان است. نابودی نهاد خانواده و تبدیل زن به عنصر تامین‌کننده خواسته‌های پایان‌ناپذیر شهوانی مردان و توجه به زن نه به خاطر ارزش‌های ذاتی‌اش بلکه به علت جاذبه‌های ظاهری و جنسی ارمغان این مسیر است.
غالب دختران و زنان این سرزمین که فطرتاً عفیف و پایبند به ارزش‌های انسانی و اسلامی هستند تا‌کنون با تأسی از بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) که خود نماد ارزش اسلام برای زنان است، نقشه شوم دشمن را مختل کرده‌اند، اما آن عده ‌اندکی که در مسیر خوشایند دشمن قرار گرفته‌اند باید از خود بپرسند آیا با کنار گذاشتن روسری و حجاب طمع دشمنان این سرزمین به کشاندن زنان و دختران به ورطه منحط زندگی غربی پایان می‌پذیرد یا این ابتدای یک پایان تلخ و شوم است؟
 

عباس شمسعلی است.


+ نوشته شـــده در سه شنبه 101/10/20ساعــت 12:5 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تاالی:عهد ما با امام (یادداشت میهمان) دیماهی که به نیمه

 

دی‌ماهی که به نیمه رساندیم اگرچه مناسباتش را به سرعت مرور و تجدید خاطره کردیم ولی برای به دست آوردن هر یک از این فراز و نشیب‌ها هزینه‌هایی داده‌ایم که هر کدامش برای ساخت یک تاریخ پرافتخار کافی است. این جمله که «ما تاریخ را می‌‌سازیم» برای هر ایرانی معاصر و به ویژه اهالی انقلاب اسلامی سخنی صحیح و صادق است. مردم ایران اگرچه از گذشته تا قبل از انقلاب اسلامی با ناملایمات حوادث روزگار آشنا شده و لمس کرده‌اند ولی می‌توان مدعی شد که توده مردم، در مدیریت آن بی‌تأثیر بوده و این حاکمان و نخبه‌ها بودند که سوء یا حُسن مدیریت از خود نشان داده‌اند. وقتی ایرانیان 105 سال پیش که توسط انگلیسی‌ها، نسل کشی شدند آیا توانستند اقدامی غیر از مُردن مظلومانه از خود نشان دهند؟ یا وقتی هفتاد سال پیش، شاه پهلوی با مدیریت آمریکا و انگلیس، دولت قانونی مصدق را اسقاط و او را محاکمه و دق مرگ کرد، غیر از دانشجویان به خون نشسته دانشگاه تهران، آیا از مردم غیر از آه و نفرین کاری برآمد؟
یکی از ابتکارات امام راحل ما به میدان آوردن مردم و استفاده از نیروی خدایی آنها و سپردن امور، به خودشان بود. این امام بود که به عظمت جمهوریت و به قدرت دست خدایی که به کمک جماعت می‌آید واقفمان کرد. و از سال 1322 که حضرت امام، صدای خداخواهی به گوش مردم رساند و پس از آن در 1323 در کتاب نفیس کشف اسرار تمدن اروپا را توحشی نامید که امروزه می‌توان به عمق آن نگاه پی برد، احدی نتوانسته در مردمسالاری دینی و واقعی، بالاتر از آنچه ما داریم را مدعی شود. این پرچم روح خداست که بلند است و این خمینی کبیر است که روح حیات، در کالبد بی‌جان بشریتِ به قهقرا افتاده دمید و ما را زنده کرد. این امام راحل بود که رسالت خود را تمام کرد و ادامه راه نیمه تمام را به جانشینش سپرد تا باقیمانده مسیر مانده تا تمدن بزرگ و نوین اسلامی را محقق کند. ارادت ما مردم به امام حاضر، غیر از وجاهت و امتیازات منحصر به فرد ایشان، به این دلیل است که خامنه‌ای عزیز، سفارش شده خمینی کبیر است و ما با او عهد بسته ایم.
امام خمینی که رضوان خدا بر او و مقلدانش، تاریخ را به مؤمنین مکتبش سپرد تا آن‌را آن‌گونه که خدا خواسته بسازند. و ملت ایران همان کرد که او خواست. و این‌گونه بود که انقلابش برای همه آزادگان جهان الگو شد.
ولو کره المشرکون.
خدا را باید شکر فراوان نمود که ما را در دوران خمینی و خامنه‌ای قرار داد و ارزشمند شدن آزادی با آزادگی را به ما آموخت و لذت تلاش برای رستگاری را به ما چشاند و افول و سقوط فراعنه را به ما نشان داد. این مکتب است که ما را سربلند کرده و نگاهمان را آسمانی کرده وگرنه تفکر به آخر رسیده فرامدرن، آدم امروزی را با اسافل انسانی و اراذل اخلاقی و اداهای انسان‌وارگی مشغول، و در کوچه پس کوچه‌های ابهام و بی‌هویتی رها کرده است. خدا را باید فراوان شکر کرد که در دورانی نفس می‌کشیم که بزرگانی چون خمینی و خامنه‌ای و شاگردانش زیسته و اخلاق پیغمبرگونه و فضایل بهشتیان را نشانمان دادند. امروزه حتی با مقایسه ظاهری هم می‌توان فاصله حکام جهان با رهبران ما را دید. جهانی که به تازگی از شر ملکه خبیث بریتانیا رها شده ولی هنوز گرفتار بایدن بی‌هوش و حواس و ترامپ لعنتی و ماکرون رذل و نتانیاهوی کودک خوار و بن سلمان سفاک است،
برای هیچ آدمی رشک‌انگیز نیست.
امروز می‌توان فهمید که دنیای غرب در مواجهه معقول و منطقی با مکتب انقلاب اسلامی شکست خورده که توهین و تحقیر و تمسخر را بر جنگ و ترور و تحریمش اضافه کرده است. غرب دانسته که نسل کشی و بازدارندگی نتوانست مانع از وقوع انقلاب اسلامی‌شود و جنگ سخت و ترور دهه شصت و قتل عام فرهنگی دهه هفتاد و کودتای88 و فتنه انحراف دهه هشتاد و جنگ رسانه‌ای دوره نفوذی‌های دهه نود از متوقف کردن انقلاب اسلامی ناتوان شده و هر تلاش آنان برای متوقف کردن مردم ایران، کوبیدن مشت به سندان بوده است که به دلقک بازی کاریکاتور و فوتوکاتور رو آورده است. جالب توجه است که کشورهایی که با ما دشمنی بیشتری دارند همانها هستند که
در مهار مشکلاتشان موفقیت کمتری دارند. و مردم جهان این‌را می‌بینند و مقایسه می‌کنند که تفاوت کشوری که تحریم منحصر به فرد و تاریخی
چهل و سه ساله دارد، چگونه توانسته آمریکا و اروپا را به چالش بکشد.
در این مقایسه هرگز نباید تصور شود که همه مسائل کشورمان
حل شده و ما منکر مشکلاتیم. خیر. مشکلات به ارث رسیده ما از دوران سیاه پهلوی و غربزده‌ها و نفوذی‌های کدخداپرستی که با سوء مدیریت، خیانت، اختلاس، قراردادهای خسران بار و نظایرش برای مردم و کشور مسئله‌‌سازی کرده‌اند کم نیستند که باید به دقت و سرعت برای رفع آن اقدام کرد ولی واقع بینی ایجاب می‌کند این را هم ببینیم و شاکر باشیم که ما این راه را از صفر و گاهی از زیرصفر و بابدهی شروع کردیم و پی درپی در حال تحریم‌های بی‌نظیر بوده‌ایم در حالی‌که دشمنان و رقبایمان این‌گونه نبودند. واقع بینی در مورد آمریکا و سایر قدرت‌ها هم این‌گونه است و هرگز نباید شرایط را برابر دید. برخی از آنها صدها سال از ما زودتر شروع به ساختار ‌سازی کرده و هنوز هم بیش از ما کار و تلاش می‌کنند و اگر غرب را در نظام اخلاقی و دینی و انسانی زیر سؤال می‌بریم ولی می‌توان از نظر کار و تلاش و نظم و قانون‌پذیری از آنها الگو گرفت.
با این وجود، افول یک ابرقدرت به معنی متلاشی و دود شدنش نیست بلکه به معنی تبدیل آن به یک قدرت و کشور معمولی و غیرمؤثر است که گرچه توانایی اذیت و آزار رساندن به دیگران را دارد ولی دیگر نمی‌تواند مثل ابرقدرت‌ها اجماع جهانی ایجاد کند و یا کشوری را با حمله و تسخیر، از هستی ساقط کند. واقع بینی به ما می‌گوید که اوضاع دشمنانمان وخیم‌تر از خوش خیالی و دیرباورهاست. هرکس که بهره‌ای از حافظه تاریخی و منطق سیاسی داشته باشد می‌فهمد که اگر فرمانروایی از آیزنهاور و نیکسون و ریگان به ترامپ و بایدن برسد یعنی چه؟ و رسیدن از شیراک به ماکرون و از ملکه دیکتاتور به چارلز یعنی چه؟ و اگر اسرائیل از جنگ شش روزه و شعار گنده‌گویی نیل تا فرات به دیوارکشی برسد و جز نتانیاهو به هیچ گزینه‌ای نرسد یعنی چه؟ و دشمنان از توافق با صدام به ملاقات با هرزه 45 کیلویی و پیر زن خونخوار منافق برسند یعنی چه؟ و... و برنامه‌ریزان صهیون خوب می‌دانند که مجبور شدن دشمنان به لخت و عور شدن در مقابله با مردم ایران یعنی بازگشت به سیاست عمروعاص در مقابل ذوالفقار.
کرونا اگرچه منحوس بود ولی سنگ محکی شد فراتر از آمارها و رتبه‌بندی‌ها، برای فهمیدن توان واقعی کشورها در مدیریت همه گیرها، مدیریت بهداشت، مدیریت علمی، تراز تاب‌آوری و سرعت انعطاف پذیری کشورها. خدا نیاورد روزگار خودباختگانی که سلامت مردم را برای امضاء برجام و FATF به گروگان گرفتند. و خدا هدایت کند سلبریتی‌هایی که تلاش دانشمندان ایرانی در کشف و تولید شش واکسن ایرانی را تمسخر کردند. و خدا به عمر و عقل و ایمان دانشمندان ما برکت دهد که ما را در جهان و تاریخ سربلند کردند. همان واکسنی که «خودتحقیرهای»
مسخره کن، آب مقطر و گلاب می‌نامیدند، ماه‌هاست توانسته تلفات مردم را
به زیر پنج و چندین روز به صفر برساند ولی در آمریکای صاحب فایزر و جانسون ‌اند جانسون چگونه است؟ ژاپن و آلمان و انگلیس و... هم بماند.
حالا ما پیشرفت کرده‌ایم یا آنها؟ ما قوی شده‌ایم یا آنها؟
اگر از صحت و سقم ادعای آمریکا در فروش پهپاد فرامدرن ایران به روسیه بگذریم، به شیرینی این اعتراف بزرگ می‌رسیم که کدخدای جهان، مدعی است ایران، در زمینه نظامی و تولید و تجاری ‌سازی تسلیحات فرامدرن ابرقدرت شده و توانسته در دعوای دوابرقدرت، به یکی از آنها سلاحی بفروشد که دیگری از مقابله با آن ناتوان است و توازن نظامی آنها به هم خورده است. این‌گونه نیست؟ در این زمینه کدام از این سه قدرت قوی‌تر است؟ اینکه ایران توانسته اصل و سود مطالبه 45 ساله ایران را از معده انگلیس خارج کند و صرف پروژه‌های آبرسانی کند اقتدار نیست؟ اینکه ایران، آقایی آسمان را از آمریکا گرفته و به پرچم مقدس خود سپرده و او را از منطقه اخراج کرده، از اقتدار ماست یا آنها؟ و.... فرهنگی که توانسته راهپیمایی 21 میلیون نفری اربعین را در دنیا و تاریخ، بیشترین و برترین و امن‌ترین و بین‌المللی‌ترین تجمع و راهپیمایی کند موفق است یا فرهنگی که در کوچه و خیابان
یک کشورش، هر90 ثانیه یک تجاوز به عنف ثبت می‌کنند؟
تفکری که تا چند سال دیگر اروپا را دوباره به سرزمین‌های اسلامی برمی گرداند و کاخ باکینگهام و الیزه را مثل موزه 18 هزار جمجمه‌ای پاریس و کلوسئوم، مایه عبرت می‌کند با کاریکاتور نشریه دلقک شارلی ابدو
خَش برمی‌دارد؟ اینکه ماکرون بی‌عرضه است و پادشاه انگلیس دکمه‌هایش را جابه جا می‌بندد و بایدن دچار بی‌اختیاری شده و در فروشگاه‌های آلمان هیزم هم کمیاب شده و حیثیت غرب در تأمین غذا و انرژی بر باد رفته،
چه ارتباطی به مقدسات ما دارد؟ اینکه چند سال است مردم و جلیقه زردها ماکرون را لعنت می‌کنند، چه ارتباطی به مقدسان ما دارد؟ فرانسه باید خواست مردمش را بشنود و به آنها احترام بگذارد و بفهمد که دوران دکتر گیوتین‌ها به سرآمده و او و بایدن و چارلز و امثال آنها به جای آتش افروزی و ملاقات با فراری‌ها و هرزه‌های سیاسی و پولپاشی برای ایجاد اغتشاشات مصنوعی در کشور متمدن ایران، به فکر مردم مظلوم خود باشند تا با خرید تخته و مقوا برای گذران زمستان سرد، بیش از این تحقیر نشوند و یا در خانه و ماشین خود یخ نزنند.
محمدهادی صحرایی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/10/19ساعــت 5:11 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:انتقام سختی که هر روز سختتر میشود! (یادداشت میهمان)
  
 
 
کل
 
 1- در سالروز شهادت شهید سلیمانی در پاسخ به این سؤال مهم که تعهد رهبر معظم انقلاب اسلامی به «انتقام سخت» از خون حاج قاسم چگونه و کی محقق خواهد شد، باید گفت انتقام سخت در حال محقق شدن است، ولی همراه با «هزینه سنگین» مطرح شده که باید بپردازند و این لزوماً نه به معنای یک عملیات دفعی با نتایج زودگذر است‌، که می‌تواند یک پروژه بطئی و مستمر با نتایج پایدار، و سختی آن نیز 
نه برای یک لحظه و یک روز و یک ماه و یک سال دشمن را به درد آورد‌، بلکه قرن‌ها برای او دردآور باشد! زمانی که از انتقام سخت سخن گفته شد‌، همه تحلیلگران سیاسی و امنیتی و نظامی و رسانه‌ای جهان 
در پی این بودند که دریابند چه کسی قربانی آن خواهد بود و در سه سال گذشته نیز همواره سایه آن بر سر آمریکایی‌ها از خود ترامپ و پمپئو گرفته تا فرماندهان نظامی و دیگران و حتی صهیونیست‌ها بدجوری سنگینی و خاطره زندگی و سرنوشت سلمان رشدی مرتد را در اذهان زنده کرده است‌، با این تفاوت که «حکم انتقام سخت» را باید خیلی فراتر از «حکم سلمان رشدی» دانست. هرچند هر دو از یک جنس هستند‌، ولی آنچه که موجب گستردگی و عمق حکم انتقام سخت شده‌، تفاوت در شرایط کنونی با زمان صدور حکم سلمان رشدی است‌، چراکه ایران مستقلِ امروز با عمق نفوذ گسترده‌تر و نافذ بودن حکمش قوی‌تر شده است. اما آنچه که تحلیلگران نظامی و سیاسی و... انتظارش را می‌کشند«مصداقی و گذرا» است که البته همین هم برایشان از خود انتقام سخت‌تر و درناک‌تر است‌، درحالی که آنچه که جمهوری اسلامی در پی آن است، «ماهوی و پایدار» است. در حقیقت جنس انتقام سخت‌، از جنس صدور انقلاب اسلامی می‌باشد که اکنون تمام دنیای استکبار را مستاصل نموده است. از نظر جمهوری اسلامی همان گونه که شهادت شهید سلیمانی منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار داد‌، انتقام سخت او نیز جهان را باید به‌طور پایدار تحت تاثیر قرار دهد. انتقام سختِ شهادت شهید سلیمانی نه یک استراتژی ملی بلکه جهانی و خواست ملت‌ها در برابر نظام سلطه است که اکنون نه فقط خروج آمریکایی‌ها از منطقه، بلکه فراتر از آن 
«چالش، ضعف و افول هژمونی آمریکاست» که به اعتراف خود غربی‌ها اکنون هر روز سرعت آن شتاب بیشتری می‌گیرد و شاهد ده‌ها نشانه و پیامدها و تبعات آن هستیم. در یک کلام انتقام سخت در حال تغییر هندسه قدرت بین‌المللی با سرعت دادن به افول آمریکا و غرب توسط یک اقدام فراملی است و همان‌گونه که شهید سلیمانی در حیات خود توانسته بود نقشه‌های آمریکا در غرب آسیا را به هم بزند و خنثی کند‌، انتقام سختِ شهادت او نیز بعداز او در حال به‌هم زدن تمام توطئه‌ها و نقشه‌های آمریکایی‌ها نه تنها در این منطقه‌، که در هرکجای جهان است. لذا پایان انتقام سخت این سخن رهبرمعظم انقلاب است که فرمودند 
«دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد».
2- یکی از قرائن عینی انتقام سخت‌، نگرانی آمریکا از پیشرفت ایران و ناکارآمد شدن تحریم‌ها‌، نه فقط علیه ملت ایران بلکه علیه هر کشوری و هراس از تبدیل شدن جهان تک‌قطبی به جهان چندجانبه گرایی با گردش به شرق به‌عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار است. کاهش قدرت آمریکا در تصمیمات منطقه و جهان و آماده شدن کشورهای اقتصادی بزرگ و در حال توسعه برای قراردادهای تبادل ارزی و جایگزینی دلار‌، از منطقه غرب آسیا تا آمریکای لاتین و همچنین استفاده از ارزهای دیجیتال فقط بخشی از شواهد عینی می‌باشد‌، تاجایی که بعد از استقبال سرد منطقه از بایدن‌، اعراب منطقه استقبال گرمی از رقیب قدرتمند نظامی‌، سیاسی و اقتصادی آمریکا کردند و حتی عربستان شیرده هم بعد از دراز کردن دست خود برای مذاکره با جمهوری اسلامی‌، اعلام کرده در فروش نفت به چین دلار را کنار می‌گذارد. اکنون رسانه‌های آمریکایی مجبورند بی‌پرده سخن بگویند به طوری که نشریه آمریکایی فارن‌افرز هفته گذشته از «پایان عصر تحریم‌ها» خبر داده و هشدار می‌دهد «استفاده از تحریم‌های یک‌جانبه توسط آمریکا، به رونق توسعه تبادلات تجاری با ارزهای غیردلاری در جهان منجر شده و روزهای طلایی تحریم‌های آمریکا به سر آمده است»! 
3- گذاشتن داغ شکست بر پیشانی آمریکا برای منزوی کردن ملت ایران‌، میدان دیگری از انتقام سخت است‌، از اذعان مکرون به نفوذ جمهوری اسلامی و اظهار عجز فرمانده سنتکام در مقابله با پهپادها و اقتدار موشکی ایران تا کشیده شدن خط بطلان بر غربگرایی از آسیا تا آمریکای لاتین و فضای به‌شدت ضدآمریکایی منطقه و گسترش دامنه جبهه مقاومت و... و از بهبود شاخص‌های اقتصادی بعد از ممانعت‌های یک مجموعه غربگرا علی‌رغم فتنه‌انگیزی و ایجاد آشوب و تشدید تحریم‌ها... تا اذعان وزارت انرژی آمریکا به توانایی جمهوری اسلامی برای صادرات و فروش نفت به چند برابر روزهای خوش‌خوشان برخی‌ها با آمریکایی‌ها و اذعان چند روز گذشته صندوق بین‌المللی پول به رشد ده شاخص کلان اقتصاد ایران از جمله بزرگ‌تر شدن 91 میلیارد دلاری آن و رسیدن به مرز یک هزار 
و 700 میلیارد دلار برای اولین بار در تاریخ ایران‌، در کنار اذعان به کاهش تورم همزمان با گسترش روابط با همسایگان و اعلان امضای توافق تجارت آزاد میان ایران و اتحادیه اقتصادی اوراسیا در ماه‌های آینده بعداز امضای اسناد همکاری راهبردی با روسیه و چین و.... و پیوست ایران به شانگهای و بریکس و.... همگی فقط نمونه‌ای از خروار است که می‌تواند یک انسان منصف را متقاعد کند که طرح آمریکا برای انزوای ایران شکست خورده و آمریکایی‌ها باید خود را برای «انتقام سخت‌تر» آماده کنند!
 4- با وجود هزینه صدها میلیارد دلاری و توطئه‌های گوناگون برای به فراموش سپردن آرمان و نماد مقاومت‌، اما حضور پررنگ پرچم فلسطین و چفیه فلسطینی در متن و حاشیه جام 2022 که به درون زمین و روی دوش بازیکنان تیم‌ها و حتی به نیمه نهایی نیز کشیده شد و تماشاگران و گردشگران از آن به‌عنوان بازوبند استفاده کردند‌، در کنار تنفر و هجمه‌ها علیه خبرنگاران رژیم صهیونیستی‌، تحقق انتقام سخت را به خوبی تفسیر کرد که در قطر برای آمریکایی‌ها غیرقابل تصور بود و به وسعت یک جهان رسانه‌ای شد و این نشان می‌دهد که هرچه نماد فلسطین رسانه‌ای‌تر شود، انتقام هم سخت‌تر و ماندگارتر می‌شود و این ترجمان همان آیه شریفی است که در شروع جام‌ جهانی برای اولین بار در تاریخ قرائت شد: «والشمس و القمر بحسبان... و خورشید و ماه روی حساب منظمی می‌چرخند»!.
5- اما شاهد عینی‌تر انتقام سخت که خود آمریکایی‌ها درد آن را به خوبی احساس می‌کنند‌، همین است که نمی‌توانند و نتوانستند امنیت ملت ایران را که مرهون تلاش‌های شهید سلیمانی است‌، بگیرند و یا به هم بزنند. ابهت و گستردگی و فشردگی حجم جمعیت تشییع‌کننده شهدای مدافع امنیت و همچنین شهدای گمنام در روزهای اخیر که زنده‌کننده خاطره تشییع شهید سلیمانی در اذهان جهانیان بود و ترند شدن تصاویر تشییع شهدا در برخی روستاها ازجمله رومشکان لرستان و پردنجان 
چهارمحال و بختیاری و... با آن عظمت که نشان می‌دهد تمام یک منطقه روستایی برای تشییع یک شهید گمنام چگونه به پا خاسته و قیام کرده بودند، با هیچ تحلیل و قدرت فهمی قابل درک نیست مگر با قدرت تحلیل انتقام سخت که «ما ملت امام حسینیم»!
6- صرف‌نظر از حجم پروپاگاندای رسانه‌ای و تحریف‌هایی که صورت می‌گیرد‌، به نمونه‌هایی از تیتر رسانه‌های منطقه و جهان که هر روزه مخابره می‌شود، توجه کنید: «تحریم‌ها علیه ایران بی‌اثر و نمادین است»، 
«ایران در حال پیشرفت است»، «ایران به راهبرد واکنش سریع رسیده»، «750 پایگاه نظامی آمریکا در منطقه و دنیا به‌عنوان پاشنه آشیل در تیررس پهپادها و موشک‌های ایرانی است»، «آمریکا قدرت برتری هوایی را در مقابل قدرت نیروی هوایی جمهوری اسلامی در منطقه از دست داده»، 
«قدرت ایران از این پس قادر است در مواجهه با هر تهدیدی و در هر مقیاسی و در هر نقطه‌ای واکنش سریع و قاطعانه نشان دهد»، «انتشار عکس‌های ناو هواپیمابر در حال ساخت ایرانی نشان می‌دهد که در آینده پهپادهای ایرانی از عرشه این ناو به پرواز در خواهند آمد»، «در صورت آغاز هرگونه درگیری، اسرائیل تنها در یک روز هدف هزاران موشک قرار خواهد گرفت!»، 
«فقط از مرزهای شمالی روزانه حدود 2 هزار و 500 موشک نقطه‌زن می‌تواند به عمق خاک اسرائیل(فلسطین اشغالی) در مناطق مسکونی شلیک شود» و... صدها خبر دیگر که شاید در پروپاگاندای امپراطوری رسانه‌ای صهیونیستی کمتر دیده شود. آمریکایی‌ها به خوبی از عمق وجودشان پیام انتقام سخت را از این تیترها درک می‌کنند و هر روز مستاصل‌تر از روز قبل شاهد سخت‌تر شدن انتقام خون شهید سلیمانی و یارانش هستند. لذا راهبرد انتقام سخت توانسته با تغییر معادلات و توازن قدرت‌، هم در میدان و هم در صحنه دیپلماسی معادله قدرت را تثبیت کند‌، به گونه‌ای که با سخت‌تر شدن تبعات و پیامدهای آن برای دشمن‌، از یک‌سو جرأت اقدامی در میدان ندارد و از سوی دیگر به شدت نیازمند میز مذاکره است!
دکتر محمدحسین محترم

+ نوشته شـــده در یکشنبه 101/10/18ساعــت 3:34 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:گفتوگو با یک بازنده (یادداشت روز) اینکه رسانههایی

 ل

زامبی‌های برخواسته از منجلاب اینترنشنال+ کاریکاتور

اینکه رسانه‌هایی که تا دیروز علیه اسلام، انقلاب اسلامی و بنیان‌گذار آن نفرت‌پراکنی می‌کردند اکنون به بازخوانی تحریر‌الوسیله حضرت امام(ره) برای تفسیر حکم اعدام محارب روی آورده‌اند و یا کانال‌هایی که ساخت کوکتل‌مولوتوف و خلع سلاح نیروی انتظامی را آموزش می‌دادند، به آموزش چگونگی پاسخ به سؤالات در جلسات بازجویی رسیده‌اند؛ بهتر از هر چیز دیگری نشان می‌دهد مرحله آشوب به خط پایان خود می‌رسد. یک مرحله از پروژه‌ای که قرار بود هوشمندانه طراحی شود اما بیش از حد احمقانه به نظر رسید. حالا زمان آن است تمام اجزای صحنه را در کنار یکدیگر مشاهده کنیم.
ماجرا در 26 شهریور 1401 با فوت ناگهانی یک دختر جوان آشکار شد اما هرگز در این تاریخ شروع نشد. شروع پروژه را شاید بتوان در فروردین 1401 (مارس 2022) جایی میان ملاقات «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا با «نفتالی بنت» نخست‌وزیر وقت
رژیم صهیونیستی جست‌وجو کرد. وقتی وزیر خارجه آمریکا ناامید از تحمیل زیاده‌خواهی‌های واشنگتن به ایران در مذاکرات رفع تحریم‌ها، از مقامات اسرائیل خواست طرح جایگزین خود را ارائه دهند. طرحی که جزئیاتی از آن اعلام نشد اما می‌شد در میان اخبار و رویداد‌ها
ردی از آن یافت. پیشتر وقتی «بنی گانتز» وزیر جنگ رژیم صهیونیستی از لزوم تدوین طرح جایگزین(طرح B) صحبت کرده بود، نایب‌رئیس اندیشکده «کوئینسی» در آمریکا به خبرنگار الجزیره گفت: «به نظر می‌رسد آنچه که از آن به عنوان طرح‌جایگزین (طرح B) یاد می‌شود، همان طرح A اسرائیل است. اقدامات قهری که باعث می‌شود تعادل در منطقه به سمت اسرائیل تغییر کند» او قبلا نیز در موقعیتی مشابه طرح جایگزین رژیم صهیونیستی و اندیشکده‌های مرتبط با آن را این‌طور توضیح داده بود: «به نظر می‌رسد هدف آنها فروپاشی رژیم و هرج‌ومرج و بی‌ثباتی طولانی مدت در ایران باشد. به جز جنگ، تنها این می‌تواند توازن قوا در منطقه را به سمت اسرائیل تغییر دهد.» اکنون شاید بتوان ارتباط معناداری میان مجموعه‌ای از حوادث یافت. بیایید یک بار رویدادها را از ابتدا مرور کنیم. ترور شهید صیادخدایی (اول خرداد 1401)، خرابکاری در پارچین (اواخر خرداد 1401)، طراحی بمب‌گذاری در تأسیسات صنعتی اصفهان (مرداد 1401) و آغاز آشوب خیابانی (شهریور 1401)؛ این اقدامات البته چندان بی‌پاسخ به نظر نمی‌رسید، پرتاب ماهواره‌بر قائم و دستیابی به مدار 500 کیلومتری زمین، انتشار خبر ساخت موشک‌های هایپرسونیک، غنی‌سازی 60 درصدی در فردو، انفجار متوالی تأسیسات برق شهری و خاموشی‌های گسترده در اراضی اشغالی و بمبگذاری در قدس اشغالی؛ اینها اقدامات مشهودی است که در ماه‌های اخیر صورت گرفت و مسلما اگر از رخدادهای پنهان آگاهی داشتیم می‌توانستیم صحنه را با دقت بیشتری ترسیم کنیم. مشاهده همین رویدادها بود که کارشناس اندیشکده «شورای روابط خارجی اروپا» را به این نتیجه رساند: «شاید طرفین [بدون اینکه اعلام کنند] اکنون در طرح B هستند.»
فروپاشی یا تغییر نظام ایران اما برای آنها بیش از حد خوش‌خیالانه و دست‌نیافتنی بود. این را طراح خارجی از همان ابتدا می‌دانست و از همان روزهای آغازین مرحله آشوب خیابانی نیز به آن دل نبسته بود.
«آور هیلر» تحلیلگر نظامی رژیم صهیونیستی می‌گوید: «عصر چهارشنبه [6 مهرماه] با مسئولان موسسه امنیتی اسرائیل صحبت کردیم می‌توانم بگویم که در نهاد امنیتی همه مقامات نسبت به موفقیت تظاهرات‌های ایران در ایجاد تغییر[نظام] در این کشور بدبین هستند.» دیدگاهی که در روزهای بعد نیز توسط دیگر مقامات آمریکایی و اروپایی تأیید شد. 3آبان 1401، هنوز شرارت‌ها در ایران جریان داشت
که 6 مقام دولت آمریکا به «پولیتیکو» گفتند بایدن و دستیارانش به دنبال تغییر رژیم ایران نیستند. یک مقام وزارت خارجه آمریکا به این نشریه گفت: «در این زمینه همه با هم اتفاق نظر دارند.» 13 آبان 1401 تقریبا 50 روز برای به اوج رساندن آشوب در ایران هزینه شده بود اما با این حال وقتی از «جان کربی» سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید پرسیده شد آیا شواهدی از در آستانه سقوط قرار داشتن حکومت ایران وجود دارد؟ او پاسخ داد: «ما هیچ نشانه‌ای از چنین چیزی نداریم»
20 آبان 1401 این «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهور فرانسه بود که خطاب به تعدادی از عناصر آشوب گفت: «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم
و نه مایلیم که نظام سیاسی شما را تغییر دهیم!» البته مهم‌تر از «تمایل»، آنها «توان» این اقدام را هم نداشتند.
با این حساب هدف در طرح جایگزین تنها هرج‌ومرج و بی‌ثبات‌سازی بلندمدت ایران بود. گرچه طراحان خارجی از هیچ اقدامی برای ایجاد توهم سرنگونی نظام ایران در عوامل میدانی‌شان دریغ نمی‌کردند. برای این منظور یک ماشین رسانه‌ای توهم‌ساز از شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی گرفته تا شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه در خدمت پروژه بود و سعی می‌شد با رویدادسازی‌هایی مثل ملاقات فعالان خارجی آشوب با مقامات ارشد اروپا و آمریکا و تجمعات خارج از ایران، هیجان آشوب در ایران فروکش نکند. حجم عملیات روانی در این مدت بی‌سابقه بود اما با مشاهده خروجی آن در میدان واقعیت شاید اکنون طراحان خارجی نیز به این نتیجه رسیده باشند که عملیاتی شکست‌خورده را گران خریده‌اند. 19 مهر 1401 کارشناس امنیتی رژیم صهیونیستی به شبکه آی24 اسرائیل گفت: «از لحاظ کمیت فقط گروه سنی خاصی و آن هم با تعداد کمی در اعتراضات شرکت می‌کنند که نتیجه‌ای در پی نخواهد داشت.» سخنگوی دولت آلمان نیز تقریبا همین نظر را داشت و 9 آبان 1401 به خبرنگار رویترز گفت: «این کشور وضعیت را در ایران تحت نظر دارد اما آن را در زمره خیزش‌ عمومی طبقه‌بندی نمی‌کند.» آشوبگران خیابانی در ایران نه تنها اکثریت نبودند بلکه تلاشی هم برای اکثریت شدن نداشتند؛ خشونت کلامی و رفتاری آنها شاید بارزترین نشانه برای این ادعا باشد. گردانندگان هر حرکت اعتراضی با حداقل فهم سیاسی می‌دانند برای جذب بدنه اجتماعی نباید در هفته دوم فعالیت، شعارهای‌شان را با فحاشی رکیک جایگزین کنند و یا به خشونت افسارگسیخته فیزیکی در خیابان دست بزنند؛ مهم‌تر از آن، نباید با افتخار به توزیع رسانه‌ای این خشونت عریان در شبکه‌های مرتبط با خود بپردازند. این اقدامات بیش از آنکه برای جذب اکثریت کارساز باشد برای ارعاب اکثریت طراحی شده بود. قرار بود با کم‌اثر شدن اهرم تحریم‌های خارجی بر اقتصاد ایران، این بار اقتصاد و معیشت مردم از داخل قفل شود. اصلی‌ترین کارکرد هرج‌ومرج بلندمدت در ایران همین بود.
با پذیرش چنین تصویری از وقایع ماه‌های گذشته، نهادهای مسئول در جمهوری اسلامی باید از همین نقطه به طراحی رقیب ضربه می‌زدند؛ یعنی جمع کردن بساط هرج‌ومرج در کوتاه‌ترین زمان ممکن. اما به نظر می‌رسد برخی محاسبات غلط در برخی نهادهای تصمیم‌ساز به تئوریزه‌کردن مماشات و بی‌عملی انجامید و خواسته یا ناخواسته تبدیل به قسمتی از طرح کشدار شدن آشوب‌ها در ایران شد. شاید بتوان گفت قاطعیتی که از اوایل آذرماه در برخورد با عوامل داخلی آشوب کاملا ملموس شد، می‌توانست یک ماه زودتر در آغازین روزهای آبان خود را نشان دهد. این تأخیر یک ماهه خسارت‌هایی را به جامعه ایران تحمیل کرد که یک وجه آن می‌تواند تردید قشر خاکستری در توانایی حاکمیت برای ترمیم فوری امنیت آسیب‌دیده باشد. هزینه جبران این «تردید» اگر بیش از خسارت‌های مادی ایجاد شده در آشوب نباشد، کمتر از آن نیست.
طرح جایگزین(طرح B) آمریکا و متحدانش تا کنون سرنوشتی بهتر از طرح اصلی نداشته است. شاید اخلال در بازار ارز را بتوان مرحله‌ای جدیدی از این طرح دانست، بررسی این موضوع در صلاحیت کارشناسان اقتصادی است اما یک چیز قطعی است: طرح آن‌طور که پیش‌بینی می‌شد جلو نرفت و مقامات واشنگتن سال میلادی را با باخت به اتمام می‌رسانند. پرونده ایران برای آمریکا در سال 2023 مثل هیچ‌کدام از سال‌های 2015 تا 2022 نخواهد بود؛ آنها باید هزینه باخت خود را بپردازند و مسئولان ایران نیز ادبیات خود را متناسب با گفت‌و‌گو با یک بازنده اصلاح کنند.
سید محمدعماد اعرابی


+ نوشته شـــده در شنبه 101/10/10ساعــت 10:54 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:مذاکره برای احیای برجام بعد از پرداخت هزینه حمایت از

 

.

کاریکاتور/ بایدن همان راه ترامپ را خواهد رفت

رهبر معظم انقلاب در فرازی از سخنان‌شان با اشاره به حوادث اخیر خطاب به دهه هشتادی‌ها فرمودند «مسئله اصلی، مسئله چند نفر ضدّانقلاب در داخل کشور و چهار نفر اغتشاشگرِ داخلِ خیابان نیست، میدان خیلی وسیع‌تر و عمیق‌تر از اینها است، درگیری اصلی با استکبار جهانی است». حال یکی از میدان‌های اصلی آمریکا و نظام استکباری غرب در مصاف با جمهوری اسلامی جلوگیری از پیشرفت صنعت هسته‌ای کشور است که نیاز امروز و آینده مردم ایران است، نه اینکه به دست کوته‌فکران و فریبکارانِ ارتزاق‌کننده از دیگ‌های پلوی سفارتخانه‌های اجنبی تعطیل شود. این که رئیس‌جمهور آمریکا در تازه‌‌ترین افاضاتش ادعا کرده «توافق هسته‌ای با ایران مرده»!، اما همزمان فریبکارانه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا را فرستاده تا به گفته بورل به ضرورت! با وزیر خارجه ایران دیدار و خواستار احیای برجام شود و بلافاصله وزیر خارجه عربستان به دیدار امیرعبداللهیان می‌شتابد و مکرون در حاشیه نشست بغداد اندکی از قالب نقش پلیس بد بیرون می‌آید و با امیرعبداللهیان هم سخن می‌شود و همتای اسپانیایی وزیرخارجه کشورمان با وی تلفنی گفت‌وگو می‌کند و دبیرکل آژانس اتمی از سفر آتی خود به تهران سخن می‌گوید، صرف‌نظر از اینکه در شرایط کنونی ضرورت دیدار با بورل از سوی دولت چقدر بوده و با اما و اگرهایی روبه‌روست، ولی این اظهارات و دیدارها و تماس‌ها از نگاه دیگر در حقیقت اذعان به چند واقعیت است که اولا؛ بایدن درک کرده که در حوزه ژئوپلیتیک سرعت تحولات منطقه به ضرر نظام تک‌قطبی آمریکا و شخص او و نظام چندجانبه‌گرایی با محوریت مثلث ایران، روسیه و چین در حال قدرت گرفتن و این یک واقعیت عینی است، حتی اگر متحدی شیرده مثل عربستان داشته باشد.
ثانیا؛ بعد از حمایت از این همه جنایت و شرارت در چند ماه اخیر، در حقیقت ادعای مرده بودن برجام نشان می‌دهد بایدن این را هم درک کرده که هیچ‌کدام از باج‌خواهی‌هایش محقق نخواهد شد و به نوعی به شکست تلاش‌هایشان برای باج‌خواهی از طریق اغتشاشات اخیر اذعان کرده و با اظهارات رابرت مالی و آنتونی بلینکن مشخص می‌شود که دولت بایدن تلاش دارد روش فریبکارانه دیگری برای ورود به مذاکرات هسته‌ای در پیش گیرد. لذا علی‌رغم این که اصلاح‌طلبان برای رسیدن فریبکارانه به منافع جناحی خود با ترساندن مردم در داخل القا می‌کنند که قرائن و شواهد از حرکت به سمت مذاکرات برجام دیده نمی‌شود، برعکس تمام قرائن و شواهد نشان می‌دهد که آمریکا و اروپایی‌ها به شدت به سمت مذاکرات متمایلند و حوادث چند ماه اخیر هم نشان داد که آنها با انداختن چند دلقک در وسط صحنه‌، قصد داشتند در پای میز مذاکره
باج‌خواهی کنند. چنان که قبلا هم آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها، به‌خصوص شخص بورل با یادداشت ملتمسانه و البته فریبکارانه‌اش در فایننشال‌تایمز، اذعان کرده بودند «از توافق با ایران دست نمی‌کِشیم» و اکنون نیز بعداز دیدار با امیرعبداللهیان توئیت کرده که «هیچ جایگزینی برای برجام نداریم و هرکس جور دیگری فکر می‌کند فقط خودش را فریب می‌دهد»! رابرت مالی هم در واکنش به ادعای مرده بودن برجام از سوی بایدن، این‌گونه هدف بایدن از ورود به مذاکرات با روش دیگری را آشکار کرد که گفت «کار من نوشتن آگهی ترحیم نیست بلکه معتقدم برجام بهترین اطمینان برای ماست»!
ثالثا؛ در حالی که وزیر خارجه آمریکا و مقامات اروپایی در بحبوحه اغتشاشات ادعا کرده بودند «هیچ چشم‌اندازی برای احیای برجام نمی‌بینیم و چشم‌مان به تظاهرات در ایران دوخته شده تا جمهوری اسلامی از خواسته‌هایش دست بردارد»، حال بعد از اتمام دلقک‌بازی‌های چند سلبریتی رسانه‌ای تغییر موضع داده‌اند و ادعا می‌کنند که
«بهترین راه احیای برجام‌، دیپلماسی است»، در حقیقت تلاش دارند میوه اغتشاشات را سر میز مذاکره با باج‌خواهی از ایران بچینند. حوادث داخلی ایران و همچنین همکاری‌های دفاعی-نظامی تهران- مسکو دو زیاده‌خواهی جدید آنها در مذاکرات آینده خواهد بود.اما این
تیم مذاکره‌کننده ایرانی است که باید بدون شتاب قبل از تصمیم‌گیری هوشیارانه برای از سرگیری مذاکرات هسته‌ای، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها را به خاطر دخالت‌ها و حمایت‌های همه‌جانبه‌شان از اغتشاشات اخیر پاسخگو و جبران این همه خسارت و خون‌های به ناحق ریخته‌شده را از آنها مطالبه کند و قبل از هرگونه سخنی درخصوص احیای برجام‌، این مطالبات را به‌عنوان برگ جدید روی میز مذاکرات بگذارد و تا تکلیف دخالت‌ها و حمایت‌های همه‌جانبه آنها از بی‌ثبات‌‌سازی و براندازی در ایران روشن نشده، تن به هیچ‌گونه مذاکره‌ای که اکنون آنها به شدت نیازمند آن هستند، ندهد و این نیازمند یک دیپلماسی تهاجمی به جای تدافعی است و تا زمانی که وارد فاز تهاجمی نشوند؛ نمی‌توانند حقوق ملت ایران را نقد کنند. از مردم کوچه و بازار به کرات و فراوان می‌توان این سؤال را شنید که «با کسانی که تا یک هفته قبل این همه برای آشوب و کشتار در ایران توطئه طراحی و عملیاتی کردند، و تجزیه‌طلبان و ایران‌ستیزان و وطن‌فروشان داخلی را اینچنین در آغوش می‌گیرند، چگونه می‌توان سر میز مذاکره نشست؟» لذا ادعای احیای برجام در عین اقدامات و ادعاها و اظهارات و تحریم‌های ضدایرانی غربی‌ها چگونه قابل فهم و هضم است که در این شرایط نیاز به تن دادن به مذاکرات آن وجود داشته باشد؟ وزارت امورخارجه باید در شرایط کنونی پلن (طرح) خود را برای برخورد با حمایت‌های غربی‌ها از اغتشاشات و تحریم‌های جدید به بهانه‌های حقوق بشری و همکاری با دیگر کشورها، برای گذاشتن روی میز مذاکره آماده کند، نه ازسرگیری مذاکرات هسته‌ای از نقطه توقف در وین، که تکلیف آن مشخص است: «حذف همه تحریم‌ها در مقابل برگشت به برجام»! این پلن جدید وزارت امور خارجه به‌عنوان پیش‌شرط مذاکرات هسته‌ای باعث خواهد شد تا غربی‌ها و آمریکایی‌ها بدانند اکنون زمان حسابرسی از عملکرد مداخله‌جویانه و خبیثانه‌شان در امور داخلی ایران قوی و مستقل است و باید هزینه اقدامات و اظهارات ضدایرانی خود را بپردازند و نه زمان باج‌خواهی و انحراف افکار عمومی و به فراموشی سپردن جنایات خود و تبرئه از عملکردشان. اکنون از یک‌سو نشستن بر سر هر میز مذاکره‌ای بدون پرداختن به این مسائل گفته‌شده، رسمیت بخشیدن به عملکرد جنایت‌بار طرف مقابل خواهد بود و از سوی دیگر هم خود غربی‌ها و هم تیم ایرانی باید با این نگاه که در بخشی از گزارش آذرماه اداره اطلاعات انرژی آمریکا عنوان شده،
پای هر میز مذاکره‌ای برای احیای برجام بنشینند که اذعان کرده «افزایش درآمدهای ایران حکایت از بی‌اثر و خنثی شدن تحریم‌ها دارد»!
رابعا؛ حکایت حرکت شتابان آمریکا و غربی‌ها به سمت مذاکرات هسته‌ای در حقیقت تلاشی است که براساس آنچه وزیر اطلاعات در آذربایجان‌غربی گفته، می‌خواهند «با عنوان کردن مطالبی درخصوص احیای برجام، نقش خود در اغتشاشات را تبرئه کنند». اکنون به علت عملکرد هزارمین‌بار غلطِ غربی‌ها، جوّ کشور و فضای ذهنی ملت ایران به شدت ضدآمریکایی‌تر از هر زمان دیگری است. لذا تلاش دارند تصویر واقعی از ذات خود را که در اذهان مردم نقش بسته، پاک کنند.
خامسا؛ بایدن بعداز اینکه ادعا کرد «برجام مرده»، اذعان هم کرد که «نمی‌توانیم مرگش را اعلام کنیم چون داستانش طولانی است»! این سخن نیز نشان می‌دهد که در مقابل ایران قوی و مستقل آن قدر مستاصل شده‌اند که به مرده برجام هم نیاز دارند و نمی‌توانند از مرده آن بگذرند. حکایت طولانی بودن داستانش هم این است که به‌شدت نه‌تنها نگران «زمستان سرد» امسال، که نگران‌تر برای «زمستان سرد سال آینده» هستند! چراکه با صفر کردن صادرات انرژی روسیه به اروپا و افزایش تقاضای چین در آینده، بحران انرژی اروپا تازه در آغاز راه است و با اتمام ذخایر اروپا آزمایش واقعی زمستان سال آینده خواهد بود و علاوه‌بر زمستان سرد، رکود اقتصادی و سایر تبعات افزایش قیمت انرژی، آن‌گونه که بلومبرگ اعلام کرده سال‌ها دامن غرب را رها نخواهد کرد و رویترز هم گفته برخلاف روند نزولی تورم سالانه ایران و روسیه، تورم آمریکا و اروپا صعودی خواهد بود! لذا دیدار بورل با امیرعبداللهیان، و آمریکایی‌ها با آشکار کردن میل شتابان خود به مذاکرات با ایران نشان داد که ترس آنها از زمستان و زمستان‌های سرد چقدر زیاد است، هرچند باید کاملا درک کنند که راه کاهش سردی زمستان‌هایشان لغو همه تحریم‌ها ایران است نه تشدید آنها و باج‌خواهی با طرح‌های براندازانه! و برجام هم در صورتی احیا می‌شود که آمریکا و چند کشور اروپایی «ایران مستقل و قوی» را به رسمیت بشناسند، نه به‌دنبال ایران ضعیف و وابسته باشند که این یک توهّم و نشدنی است!
دکتر محمدحسین محترم


+ نوشته شـــده در دوشنبه 101/10/5ساعــت 11:37 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی|بازگشت به صفحه نسخه قابل چاپ الفالفاندازه متن این همص
 !

 
 
اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران و اندیشکده‌های آمریکایی در این موضوع اتفاق‌نظر دارند که مدت‌هاست نظم جهانی به سرکردگی آمریکا با چالش‌های جدی مواجه شده است و ایران، روسیه و چین اصلی‌‌ترین قدرت‌هایی هستند که این نظم را دچار تغییر کرده و در حال دگوگونی آن هستند. 
اتاق فکر و ساختار مشورت‌دهنده به حاکمیت در آمریکا، در ادامه برای سنگ‌اندازی در مسیر تغییر نظم جهانی، تاکید کرده است که باید با تمام قوا و به‌کارگیری تمامی ظرفیت‌ها، کشورهایی که رهبری آمریکا را دچار چالش کرده، تضعیف و از میدان به در کرد.  در این میان، نوع مواجهه آمریکا و شرکای واشنگتن با ایران قابل‌تأمل است. آمریکا و تروئیکای اروپا(انگلیس، فرانسه و آلمان) بارها اعتراف کرده‌اند که براندازی جمهوری اسلامی ایران امکان‌پذیر نیست. در جدید‌ترین نمونه، یکی از عناصر اپوزیسیون ضمن افشای محتوای دیدار اخیر «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه با عناصر ورشکسته ضدانقلاب در کاخ الیزه، اعتراف کرده است که مکرون در این دیدار گفته «نه وظیفه داریم، نه اعتقاد داریم و نه مایلیم که نظام سیاسی ایران را تغییر دهیم». آمریکا و تروئیکای اروپا و نوچه‌های واشنگتن- بخوانید گاوهای شیرده- در منطقه، ناتوان از براندازی به‌دنبال بی‌ثبات‌‌سازی ایران از داخل با آشوب و اغتشاش و دوقطبی‌‌سازی هستند.  نشریه نیوزویک اخیرا در گزارشی به قلم 2تن از کارشناسان اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها»(FDD) به نام‌های «ژنرال جیکوب ناگل» مشاور امنیت ملی نتانیاهو و «مارک دوبوویتز» متخصص حوزه تحریم‌های ایران، با اشاره به آشوب‌های اخیر در ایران نوشته است: «اگرچه حملات سایبری و اقدامات تروریستی از سوی اسرائیل، ابزارهای موثری در بی‌ثبات کردن داخل ایران هستند؛ اما اعتراضات داخلی یک راه ساده، در دسترس و قدرتمند برای بی‌ثبات کردن راهبردهای ایران است.»
در ادامه این گزارش آمده است: «باید این پیام به ایرانیان منتقل شود که حاکمیت، پول‌هایتان را دزدیده است و مردم ایران گمان کنند که بانک‌ها بودجه کافی برای بازپرداخت پول‌هایشان را ندارند و در نتیجه، تمام پس‌انداز خود را از بانک‌ها بیرون بکشند... باید محصول عملیات روانی این باشد که روزبه‌روز بر مردم خشمگین(از دانش‌آموز تا معلم) افزوده شود.» در «جنگ رسانه‌ای» که بخشی از «جنگ ترکیبی» علیه ملت ایران است، حساب دشمن مشخص است. اما یکی از واقعیت‌های بدیهی و انکارناشدنی در این جنگ، نقش عوامل داخلی و به عبارتی دنباله‌های دشمن در داخل است. رهبر معظم انقلاب
- 5 آذر 1401- در دیدار بسیجیان فرمودند: «اینجا آدم واقعاً متأسف می‌شود؛ یک عده‌ای ادعای فهم سیاسی هم می‌کنند لکن تحلیل‌هایشان در بعضی از روزنامه‌ها یا در بعضی از بخش‌های فضای مجازی واقعاً انسان را متأسف می‌کند. می‌گویند برای اینکه بتوانید این اغتشاش‌ها را که در این چند هفته راه انداخته‌اند در کشور، تمام کنید و ساکت کنید- حالا این را کسانی می‌گویند که مدعی سیاست‌ورزی و سیاست‌دانی و اطلاع از اوضاع جهانند!- باید مشکل‌تان را با آمریکا حل کنید... یا می‌گویند باید صدای ملت را بشنوید. من این دو تعبیر را دیده‌ام در نوشته‌ها: با آمریکا مشکل‌تان را حل کنید، صدای ملت را بشنوید.» ایشان همچنین- 28 آبان 1401 – در دیدار مردم اصفهان فرمودند: «پیشرفت احتیاج دارد به امید. دشمن روی امید ملت ایران متمرکز است. این امکانات گسترده‌ای که دشمن به کار گرفته، این رسانه‌ها، این ماهواره‌ها، این فضای مجازیِ عجیب و غریب، این تلویزیون‌های مزدورِ مأجور، همه‌ اینها برای این است که این امید را در مردم بکُشند... 
اینها حتی به مسئولین هم طمع دارند که امید را از آنها بگیرند. خب، حالا یک امتدادی هم متأسفانه در داخل دارند؛ من ناچارم این را بگویم. آدم دلش نمی‌خواهد چنین واقعیتی وجود داشته باشد، اما هست؛ اینها در داخل امتداد دارند. امتداد آنها هم همین القای یأس، القای ناامیدی که «فایده‌ای ندارد»، «به جایی نمی‌رسیم»،‌ «چه ‌کار می‌خواهیم بکنیم» است؛ از این حرف‌ها می‌شنوید. در داخل هم فلان روزنامه، فلان فعالِ فضای مجازی، متأسفانه از این چیزها دارند؛ اینها هم امتداد آنها هستند.» نکته قابل‌تأمل آنکه همصدایی و خطوط مشترک و به عبارتی فصل مشترک برخی در داخل- در پوشش روزنامه، سایت خبری، استاد دانشگاه، فعال سیاسی و...- با دشمن در جنگ ترکیبی اخیر، آن‌قدر متعدد و پرشمار است که به هیچ عنوان نمی‌توان این همصدایی را اتفاقی و تصادفی نامید. به این موارد توجه کنید:
1- در ماه‌ها و هفته‌های گذشته، «بخش میدانی و خیابانی» پروژه دشمن 
در جنگ ترکیبی، چند مرحله داشت. الف- اعتراض، ب- اغتشاش، ج- شرارت مسلحانه، د- اقدامات تروریستی و کشتار دسته‌جمعی مردم. نکته قابل‌‌تأمل اینجاست که رسانه‌های معاند تمامی این اقدامات را صرفا «اعتراض» نامیده و افراد دخیل در این اقدامات را نیز «مردم معترض» و «جوانان معترض» می‌نامیدند. و اما بخش تأسف‌برانگیز ماجرا آنکه دنباله‌های دشمن در داخل در روزنامه‌ها و سایت‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی، با تکرار ادبیات دشمن، اقدامات آشوبگران را از «اعتراض» فراتر نخوانده و حتی با عنوان «جنبش» از آن نام بردند.
2- در جنگ ترکیبی اخیر، وقتی اعتراض به سمت اغتشاش و شرارت مسلحانه و اقدامات تروریستی رفت، روزبه‌روز بر تعداد شهدا افزوده شد. از «مادرِ آرتین» تا «کیانِ 9 ساله» و از «آرشامِ 11 ساله» تا «آرمان علی‌وردی» طلبه شهید و «سید روح‌الله عجمیان» کارگر بسیجی شهید و.... در این میان قاطبه ملت ایران ضمن محکومیت و انزجار از اقدامات وحشیانه آشوبگران، با صدای بلند فریاد زدند که محاکمه و مجازات اشرار مسلح و تروریست‌ها، با قاطعیت و بدون مماشات انجام شود.  دستگاه قضا نیز در پاسخ به مطالبه آحاد مردم ایران، اشرار را محاکمه و مجازات کرد. در این مقطع رسانه‌های «سعودی- انگلیسی- اسرائیلی- آمریکایی» با هیاهو و جنجال جای ظالم و مظلوم و قاتل و مقتول را عوض کرده و به طرق مختلف تقلا کردند تا از محاکمه و مجازات اشرار جلوگیری کنند. در این میان برخی روزنامه‌ها و سایت‌های خبری منتسب به جریان مدعی اصلاحات همصدا و همراه با پروژه جنگ ترکیبی، با بیش‌فعالی به تولید محتوا پرداختند. این رسانه‌ها از یک‌سو به پروژه «کشته‌سازی» ضریب داده و از سوی دیگر با موج‌سواری بر احساسات مردم، با پدر و مادر و خواهر و برادر و خاله و دایی و عمو و عمه اشرار مسلح و تروریست‌ها مصاحبه کرده و آنان را افرادی بیگناه و خیرخواه جازده و تقلا کردند تا از اجرای حکم جلوگیری کنند.  نکته قابل‌تأمل اینجاست که مطالب و گزارش‌های تولیدی رسانه‌های مدعی اصلاحات در این خصوص با استقبال رسانه‌های معاند همراه بوده و به‌صورت ویژه و حداکثری بازنشر داده می‌شد.
3- یکی از علت‌های اینکه آشوب‌های اخیر با عنوان «جنگ ترکیبی» یا «جنگ هیبریدی» نامیده شد این بود که در آن به‌صورت همزمان بر چند گسل تمرکز شد. الف- گسل جنسیتی، ب- گسل قومیتی، ج- گسل شیعه و سنی و د- گسل طبقاتی.  در این میان، نقش رسانه‌های جریان مدعی اصلاحات در دامن زدن به این گسل‌ها، قابل‌تأمل است. رسانه‌های مدعی اصلاحات از یک‌سو با سانسور جنایت اشرار مسلح و تروریست‌ها، در ادعایی مضحک مدعی بودند که قومیت‌ها علیه حاکمیت دست به قیام زده‌اند و از سوی دیگر اخبار مثبت از جمله بهره‌برداری راه‌آهن استراتژیک خاش- زاهدان در سیستان و بلوچستان و بهره‌برداری از پروژه عظیم آبرسانی در کردستان و اقدامات مثبت دولت در خوزستان و دیگر استان‌ها را سانسور می‌کردند.  ادعای ظلم سیستماتیک به زنان در ایران و ادعای ظلم به اهل تسنن توسط حاکمیت در ایران از دیگر مصادیق همصدایی مدعیان اصلاحات با دشمنان در آشوب‌های اخیر بود.
4- یکی از بخش‌های اصلی جنگ ترکیبی اخیر، سنگ‌اندازی در مسیر آموزش و فشل‌کردن روند آموزش در دانشگاه‌ها و مدارس بود. در این میان برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات همسو با دشمن با ضریب دادن به تجمعات اعتراضی در دانشگاه‌ها، طوری القا می‌کردند که گویا تمامی دانشگاه‌ها در سراسر کشور ملتهب بوده و مراکز دانشگاهی در حالت تعلیق و تعطیلی است.  دشمن همزمان با دانشجویان و دانشگاه‌ها، به سراغ دانش‌آموزان و مدارس هم رفت و این‌گونه القا کرد که دانش‌آموزان در سراسر کشور علیه حاکمیت به میدان آمده‌اند. رسانه‌های مدعی اصلاحات در این بخش نیز در پروژه دشمن بازی کردند. این در حالی بود که مشابه اعتراضات دانشجویی، تعداد مدارس و دانش‌آموزانی که در پروژه عملیات روانی دشمن بازی‌ خورده بودند، در مقایسه با جمعیت کل دانش‌آموزان در سراسر کشور بسیار اندک و ناچیز بوده است.
5- تضعیف «تعامل با شرق» و «تطهیر و بزک اقدامات خصمانه غرب» نیز از دیگر بخش‌های جنگ ترکیبی اخیر بود. در ماه‌های اخیر برخی دولت‌های غربی و از جمله مقامات آلمانی با گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب در اقلیم کردستان عراق دیدار کرده بودند. همچنین رئیس‌جمهور فرانسه صراحتاً از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب حمایت کرد. وزیر خارجه انگلیس صراحتاً گفت که در 90 روز 300 شخصیت و نهاد ایرانی را تحریم کردیم. مقامات سابق و فعلی آمریکایی نیز بارها بر ایجاد جنگ داخلی در ایران و تکه‌تکه کردن کشورمان اذعان کرده بودند. با این‌ حال رسانه‌های مدعی اصلاحات همزمان با سرپوش گذاشتن بر این خصومت آشکار، عملیات روانی «شرق‌هراسی» را کلید زده و به آن ضریب دادند. 
6- نفرت‌پراکنی علیه مدافعان امنیت، تردید‌افکنی در فعالیت گروهک‌های تروریستی از جمله داعش، باور‌سازی گسترده بودن اغتشاشات در سطح کشور و القای مخالفت اکثریت مطلق مردم ایران با جمهوری اسلامی، نفرت‌پراکنی علیه اقشار متدین و مذهبی، القای رخ دادن وضعیت بغرنج اقتصادی در آینده نزدیک، سانسور اقدامات مثبت حاکمیت و نادیده گرفتن اخبار خوب، سانسور حضور چشمگیر مردم در تشییع شهدا و راهپیمایی 13 آبان و... از دیگر مصادیق همصدایی مدعیان اصلاحات با دشمن در جنگ ترکیبی اخیر بود.
7- همان‌طور که آحاد ملت ایران بر محاکمه و مجازات اشرار مسلح و تروریست‌ها تاکید داشته و دارند؛ برخورد قاطع و بدون مماشات با معاونین در جرم نیز از مطالبات جدی و فراگیر مردم است. باید کسانی که با قلم خود، قمه اشرار را تیز و سلاح تروریست‌ها را مسلح کرده‌اند، بدون مماشات محاکمه و مجازات شوند. چرا برخی رسانه‌های مدعی اصلاحات و برخی احزاب مدعی اصلاحات هر روز با لجن‌پراکنی، خوراک رسانه‌های معاند را تأمین کرده و جای قاتل و مقتول و ظالم و مظلوم را عوض کرده و به‌جای برخورد قاطع و بازدارنده، شاهد برگزاری جلسات برخی مقامات با مدیران این رسانه‌ها و سران احزاب مدعی اصلاحات هستیم؟!  چرا رسانه‌هایی از جمله اینترنشنال سعودی- به‌عنوان بازوی رسانه‌ای موساد- و بی‌بی‌سی فارسی- رسانه ساختار حاکمیتی دیکتاتوری و استعماری انگلیس- همزمان با برخی مدیران رسانه‌ای مدعی اصلاحات، برای آزادی برخی روزنامه‌نگاران فعال در جنگ ترکیبی اخیر، یقه می‌درند؟! چرا برخی فعالین مدعی اصلاحات دقیقا همسو و همصدا با دشمن، ضمن سانسور میراث نامطلوب «دولتِ اصلاح‌طلبان» بر معیشت مردم و سانسور تأثیر اغتشاشات اخیر بر اقتصاد، «دولت پُرکار» را ناکارآمد جلوه می‌دهند؟! همان دولتی که تنها در یک قلم همچنان مشغول تسویه بدهی کلان دولت اصلاح‌طلبان است. همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، مطالبه آحاد ملت ایران، محاکمه و مجازات بخشی از فعالین مدعی اصلاحات به اتهام «معاونت در جرم» و همچنین «مباشرت در جرم» است. آن هم بدون مماشات و رودربایستی؛ خواه آن شخص مدیرمسئول فلان روزنامه باشد، یا نماینده سابق مجلس، یا مقام سابق دولتی. 

+ نوشته شـــده در شنبه 101/10/3ساعــت 5:7 عصر تــوسط عباس | نظر
   1   2      >