سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعاللی:موریانهها (یادداشت روز) جمعه 30 آگوست 2013 (8 شهری
 
جمعه 30 آگوست 2013 (8 شهریور 1392) «جان کری» وزیر خارجه وقت آمریکا در اتاق معاهدات وزارت امور خارجه ایالات متحده حاضر شد و با قرائت بیانیه‌ای حماسی «حمله نظامی آمریکا به سوریه» را وعده داد. «کری» و سایر مقامات ارشد وزارت خارجه آمریکا، آن روز در شرایطی به خانه خود برمی‌گشتند که مطمئن بودند طی دو روز آینده در تعطیلات آخر هفته، «باراک اوباما» دستور حمله را صادر خواهد کرد. این دستور اما هرگز صادر نشد؛ همان شب «اوباما» با وزیر خارجه‌اش تماس گرفت و «جان کری» در حالی که صبح به درخواست کاخ سفید علیه سوریه اعلان جنگ کرده بود، ناباورانه این جمله را از رئیسش شنید: «صبر می‌کنیم.»
اوباما سعی کرد ماجرا را آبرومندانه جمع کند؛ فردای آن روز، او به‌ جای صدور فرمان اجرائی برای آغاز حمله، این تصمیم را به موافقت کنگره آمریکا موکول کرد در حالی که می‌دانست موافقتی در کار نخواهد بود. این یک بهانه‌تراشی قانونی برای انصراف از حمله بود در حالی که حقیقت ماجرا از زبان «ویلیام برنز»، قائم‌مقام وقت وزارت خارجه آمریکا چیز دیگری به نظر می‌رسید: «اوباما نگران گرفتار شدن در باتلاق دیگری در خاورمیانه بود.» حدس «برنز» درست بود. آن‌طور که یک سال بعد فاش شد؛ افسران ارشد ستاد مشترک ارتش آمریکا توانسته بودند با هشداری دقیقه نودی اوباما را نسبت به خطرات تصمیم ماجراجویانه‌اش آگاه کنند. آنها گفتند: «این طرح [حمله به سوریه] می‌تواند به جنگ وسیع‌تری در خاورمیانه منتهی شود.» این جمله کابوسی بود که 
نه فقط آمریکا بلکه سایر متحدانش هم از آن فرار می‌کردند. نمایندگان مجلس انگلستان به عنوان متحد راهبردی و قدیمی آمریکا از ترس همین کابوس، اختیار اقدام نظامی را از «جیمز کامرون» نخست‌وزیر وقت این کشور سلب کردند و فرانسوی‌ها نیز از ترس همین شرایط 
پا پس کشیدند. کابوس «گسترش درگیری در غرب آسیا» هنوز هم دست از سر آمریکا بر نمی‌دارد.
تا قبل از 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402) قرار بود آمریکا با تغییر نقش سنتی خود در غرب آسیا، رویکردی تازه را آغاز کند. عادی‌سازی 
روابط کشورهای منطقه با اسرائیل، تشکیل ائتلاف‌های جدید بر همین مبنا و یکپارچه کردن منافع اقتصادی این کشورها با رژیم صهیونیستی از رهگذر مشارکت در پروژه‌های مشترک، از اجزای این رویکرد بود. تنها چند روز پیش از 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402) «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور آمریکا در مقاله‌ای برای مجله
«فارن افرز» نوشت: «این رویکرد قاعده‌مند، منابع را برای دیگر اولویت‌های جهانی آزاد می‌کند، خطر درگیری‌های جدید در خاورمیانه را کاهش می‌دهد و تضمین می‌کند که منافع ایالات متحده، به شکلی بسیار پایدارتر حفظ شده‌اند.» قرار بود آمریکا از درگیری‌اش در غرب آسیا با هدف تمرکز بیشتر بر شرق آسیا بکاهد و همزمان منافع خود را در این منطقه به واسطه جایگزینی نقش‌اش با رژیم صهیونیستی، کسب کند. 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402) «حماس» بزرگ‌ترین چوب را لای چرخ
سیاست خارجی آمریکا گذاشت. حالا ایالات متحده خود را در ابتدای نزاعی می‌بیند که فکر می‌کرد به انتها رسیده است و هراس از گسترش آن ذهن مقامات آمریکایی را بیش از هر چیز درگیر کرده است.
تنها یک روز از 7 اکتبر گذشته بود که یک مقام ارشد آمریکایی به رویترز گفت: «هیچ نشانه‌ای مبنی بر دست داشتن ایران در حمله حماس به اسرائیل وجود ندارد.» روز بعد سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز در اظهاراتی مشابه گفت: «ما هیچ مدرک یا مدارکی نداریم که 
[نشان دهد] ایران پشت آن [عملیات طوفان‌الاقصی] بوده است.» اظهاراتی از این دست پیش از موضع‌گیری رسمی ایران و در اولین روزهای پس از درگیری، در سطوح مختلف مقامات آمریکایی و اسرائیلی به مراتب تکرار شد. آمریکا و اسرائیل عجله زیادی داشتند تا اعلام کنند ایران نقشی در عملیات حماس نداشته است. دلیل این عجله را شاید «سیمون تیسدال» بهتر از هر کس دیگری در یادداشتش برای گاردین گفته باشد: «ترس آنان این بود و می‌خواستند از رویارویی تمام‌عیار در آن مقطع بسیار دشوار اجتناب کنند.» وقتی اولین گلوله‌ها از سوریه و جنوب لبنان به مرزهای شمالی فلسطین اشغالی شلیک شد؛ 
«جاش روگین» تحلیلگر روزنامه «واشنگتن‌پست» در مصاحبه با شبکه آمریکایی «ان.بی.سی»(NBC) گفت: «جبهه دوم [علیه] اسرائیل در حال فعال شدن است و این چیزی است که آمریکا به شدت از آن می‌ترسد و به همین خاطر هم هست که برای ترساندن ایران و حزب‌الله، ناو جنگی می‌فرستد.» تقریبا همین تحلیل را «نیویورک‌تایمز» در یادداشت مفصلی به قلم «پیتر بیکر»، خبرنگار ارشد کاخ سفید با عنوان «بایدن از ترس تشدید تنش، به دنبال بازدارندگی ایران و حزب‌الله است» ارائه کرد. دو هفته پس از شروع درگیری، «آکسیوس» به نقل از مقامات آمریکایی نوشت؛ ایالات متحده عامدانه سعی دارد تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه را کُند کند، زیرا واشنگتن برای مقابله با حملات احتمالی در دیگر جبهه‌ها آمادگی ندارد. فقط مقامات آمریکایی نبودند که از گسترش جبهه‌های درگیری می‌ترسیدند. در حالی که حزب‌الله لبنان سطح کنترل‌شده‌ای از تنش با ارتش رژیم صهیونیستی را آغاز کرده بود؛ «دان حالوتس»، رئیس سابق ستاد ارتش رژیم صهیونیستی گفت: «فکر می‌کنم بزرگ‌ترین هدف در حال حاضر، آن است که وارد جنگ با لبنان در یک جبهه اضافی نشویم.» این توصیه‌ای بود که 
«دانی یاتوم» رئیس سابق موساد نیز در گفت‌وگو با شبکه 13 رژیم صهیونیستی به مقامات این کشور گوشزد کرد: «عاقلانه نیست دو جبهه باز کنیم.» در گزارشی که روزنامه عبری «اسرائیل هیوم» از چالش‌های پیش‌روی رژیم صهیونیستی در شرایط حاضر تهیه کرده بود؛ اولین چالش برای اسرائیل، گسترش جبهه‌های درگیری بود. آنها در حالی که اراضی اشغالی از سوی گروه‌های مقاومت در لبنان، یمن، عراق و سوریه مورد هدف قرار می‌گرفت در گزارش خود نوشتند: «اسرائیل امروزه باید تلاش کند دامنه جنگ و درگیری به جبهه‌ها و میادین دیگر گسترش پیدا نکند... [ارتش اسرائیل] باید مانع گسترش دامنه درگیری‌ها به جبهه‌های مختلف شود تا بتواند بر روی غزه تمرکز داشته باشد.» 21 آبان وقتی حزب‌الله لبنان با به‌کارگیری تسلیحاتی سنگین‌تر، سطح درگیری را افزایش داد؛ بلافاصله «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا در تماس تلفنی با وزیر جنگ اسرائیل از او خواست از اقداماتی که می‌تواند به جنگی فراگیر با حزب‌الله منجر شود، پرهیز کند. «گالانت» نیز به او اطمینان داد: «سیاست اسرائیل این است که جبهه دومی را با لبنان باز نکند.» ترس آمریکا و اسرائیل از «گسترش جبهه‌های درگیری» از میان مواضع مقامات و کارشناسان سیاست خارجی آنها کاملا آشکار است؛ هر چند آنها سعی کنند با رجزخوانی‌های سیاسی و نظامی ظاهر ماجرا را طور دیگری نشان دهند. احتمالا آنها هم به این پیش‌بینی «استفان والت»، نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل و استاد دانشگاه‌ هاروارد اعتقاد دارند که برای مجله «فارن پالیسی» نوشت: «[گسترش جنگ غزه به لبنان یا ایران] آمریکا و [متحدانش] را به وضعیت جدید و مرگبارتری سوق می‌دهد.»
ایران و جبهه مقاومت نشان داده‌اند گسترش جنگ و جبهه‌های درگیری انتخاب آنها نیست بلکه نتیجه ناگزیر اقدامات اسرائیل و آمریکا در غزه است و البته آنکه از گسترش این درگیری نیز می‌ترسد ایران نیست بلکه آمریکاست. جریان غرب‌گرای داخلی به عنوان نیروهای نیابتی آمریکا در ایران این روزها سعی می‌کند با تحریف و وارونه‌نمایی، «ترس آمریکا» را «نگرانی ایران» جا بزند. سابقه آنها نشان می‌دهد همیشه از «ترس جنگ» پیشنهاد «خودکشی» داده‌اند و البته به گواهی تاریخ هرگز تحلیل آنها از «تهدید جنگ» نیز معتبر نبوده است. «جنگ‌هراسی» حربه آنها برای پیشبرد منافع آمریکا در ایران است. در حالی که آمریکا و اسرائیل جنگی تمام‌عیار را هزاران کیلومتر آن‌طرف‌تر در خاک فلسطین به راه انداخته‌اند، نیروهای نیابتی آنها جنگ دیگری را در داخل ایران اسلامی آغاز کرده‌اند. آنها با ایجاد شکاف و ترویج تحلیل‌های مخدوش و ایجاد محاسبات غلط، اراده‌ها را سست و به باورها حمله می‌کنند. آنها آفت هر ساختار محکم و مقاومی هستند و مثل موریانه‌ها از درون، سازه را تخریب می‌کنند.
سید محمدعماد اعرابی

+ نوشته شـــده در سه شنبه 102/8/23ساعــت 5:7 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:طوفانالاقصی درد زایمان منطقه است!(یادداشت میهمان)
 

طوفان الاقصی

AL-AQSA STORM, فلسطین, طوفان الاقصی, موش, موش کثیف
 
1-اظهارات جدید رئیس‌جمهور مصر واقعیت میدانی جنگ غزه را علی‌رغم پروپاگاندای رسانه‌ای رژیم صهیونیستی و غربی‌ها، عیان کرد. عبدالفتاح السیسی در دیدار با رئیس سیا به وی گفته است«دولتم هرگز نقشی برای نابودی حماس ایفا نخواهد کرد، زیرا قاهره برای حفظ امنیت در مرز‌هایش با نوار غزه به حماس نیاز دارد»! اردن هم تاکید کرده که سناریوهای احتمالی پس از جنگ علیه غزه را به دلیل غیرممکن بودن، نمی‌پذیرد. خلاصه و واقعیت این سخنان یعنی پیروزی حماس حتمی و قطعی است، که قبلا گفته بودیم«شک نکنید»! اینکه السیسی به رئیس سیا گفته است‌، برای حفظ امنیت در مرز‌هایش به حماس«نیاز» دارد،یعنی اینکه«مقاومت حماس نابود شدنی نیست و با قدرت می‌ماند». تاکید اردن بر غیرواقعی بودن سناریوهای احتمالی اسرائیل برای پس از جنگ نیز نشان می‌دهد واقعیت میدانی غیر از فضاسازی‌های رسانه‌ای 
بر روی کشتار مردم غزه است و توهمات نتانیاهو محقق شدنی نیست. آن گونه که عاموس‌ هارئیل کارشناس نظامی اسرائیلی در ‌هاآرتص گزارش داده که«گفت وگو با فرماندهان ارتش اسرائیل و آنهائی که نبرد در نوار غزه را رهبری می‌کنند، فاش می‌کند درگیری در غزه پیچیده‌تر از آن چیزی است که نتانیاهو ترسیم کرده بود»!
2- سرنگونی پهپاد ‌ام کیو 9 آمریکایی توسط انصارالله یمن در کنار خبر رویترز که گفته«حزب‌الله به موشکهای ضدناو روسی دست یافته است» و همچنین«رونمایی از گروه مقاومت دریایی در دریای مدیترانه»،هم این پیام را به آمریکایی‌ها داد که«تهدید زدن ناوهای آمریکایی از سوی سیدحسن نصرالله» را جدی بگیرند و هم این مسئله را در افکارعمومی ایجاد کرد که ‌شانتاژ رسانه‌ای در‌باره نابودی حماس با واقعیت‌های میدان نبرد تفاوت دارد. در اهمیت این موضوع 
اولا توانمندی نظامی مقاومت برای سرنگونی پهپادهای آمریکایی به رخ آمریکا کشیده شد. ثانیا نشان داد مقاومت علاوه‌بر توانمندی نظامی جرات زدن پهپاد آمریکایی را همچنان دارد و دیگر کشورهای مدعی تاکنون جرأت انجام اقدام مشابهی در مقابل آمریکا را نداشته‌اند.
ثالثا این سومین پهپاد آمریکایی(بعد از سرنگونی پهپاد گلوبال و نشاندن پهپاد آرکیو توسط ایران) است که سرنگون می‌شود.
3- براساس واقعیت‌های میدانی تعدادی از مقام‌های ارشد آمریکایی آن گونه که سی ان‌ ان گفته است، به صورت محرمانه به بایدن اعلام کرده‌اند«حملات اسرائیل دیگر قابل دفاع نیست».وزارت امور خارجه آمریکا هم با ترس از تبعات و تهدیدات اشغال مجدد غزه به اسرائیل گفته از اشغال غزه حمایت نمی‌کند.حالا با خارج شدن نتانیاهو از توهم، یک منبع نزدیک به حماس اعلام کرد آمریکا و اسرائیل درخواست آتش‌بس در ازای آزادی12 اسیر صهیونیستی که نیمی از آنها آمریکایی هستند، با میانجیگری قطر را داده اند، موضوعی که قبلا گفته بودیم «آمریکا و اسرائیل مجبورند تسلیم قدرت و اراده مقاومت شوند و آتش‌بس را بپذیرند».چرا که گذشت زمان و فرسایشی شدن جنگ به ضرر آنهاست. گاردین و خبرگزاری فرانسه هم فاش کردند جزئیات این آتش‌بس در قاهره با حضور رئیس سیا و یک هیئت اسرائیلی در حال نهائی شدن است. ادعای مکرون مبنی بر اینکه «نیاز به یک آتش‌بس سریع داریم» نشان می‌دهد که اولا از بی‌اعتبار شدن خود در افکارعمومی به دلیل حمایت از کشتار کودکان غزه به شدت نگران شده‌اند و ثانیا به واقعیت‌های میدانی پی برده‌اند که «اسرائیل نمی‌تواند حماس را از بین ببرد».نکته مهم برای مقاومت این است که می‌داند نمی‌تواند به آتش‌بس 3 روزه اعتماد کند، چراکه آمریکا به دنبال آزادی اسیران خود در دست حماس است. چنان‌که رسانه‌های آمریکایی فاش کردند«دولت بایدن به اسرائیل پیشنهاد کرده که مدت زمان توقف جنگ را با آزادی تعداد معینی از گروگانها مرتبط کند». لذا حماس نیز باید با به دست گرفتن ابتکار عمل، آزادی اسیران اسرائیلی و آمریکایی در قبال آتش‌بس را مرحله‌بندی و به ازای آزادی هر اسیر آزاد شده مدت زمان آتش‌بس را تعیین کند تا پس از آزادی یکباره اسیران، اسرائیل مجددا حملات هوایی را از سر نگیرد.
4- فلسطینیان می‌دانستند دیر یا زود با چنین وضعیتی مواجه می‌شوند و می‌دانستند اگر امروز در مقابل رژیم صهیونیستی کوتاه بیایند، به طور قطع در آینده رژیم صهیونیستی طرح فلسطینی ‌زدایی را با کوچاندن آنها به خارج از کشورِشان را اجرا می‌کند. لذا در قضیه فلسطین بر خلاف سایر جنگها کشتار بیشتر و بمباران‌های اینچنینی روی یک وجب خاکِ تحت محاصره پیروزی محسوب نمی‌شود.اسرائیل که ادعای داشتن قوی‌ترین ارتش منطقه را می‌کند و مورد حمایت نظامی کامل ارتش آمریکاست، همین که نمی‌تواند گروه کوچکی مثل حماس را از بین ببرد و نابود کند، بزرگ‌ترین شکست را خورده است و با حمله به یک وجب خاک نمی‌تواند ادعای پیروزی کند. هرچند مقاومت و دفاع از سرزمین خود هزینه دارد، اما تجربه و آمار نشان داده هزینه سازش و انفعال بیشتر است. مقاومت در ازای هزینه‌ای که در این جنگ داد، دستاورد بزرگی به دست آورد که برای اولین بار معادله 75 سال گذشته را کاملا عوض کرد و آن اینکه با فعال شدن همه گروههای مقاومت در منطقه، آمریکا و اسرائیل با هم فهمیدند از حالا به بعد بزنند، می‌خورند!
5- اما طوفان الاقصی نه کم سابقه بلکه بی‌سابقه بود، و نه تنها به عنوان بی‌سابقه‌ترین طوفان قرن اخیر، بلکه به عنوان بی‌نظیرترین طوفان‌، تاثیرات کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدتِ عمیق و شگرفی بر صحنه بین‌المللی و تحولات منطقه خواهد گذاشت. طوفان الاقصی در حقیقت «درد زایمان منطقه» است که روزی وزیر خارجه وقت آمریکا از آن سخن گفته بود. سال 2006 در جنگ 33 روزه، زمانی که بمب‌های اسرائیل بر سر مردم بیروت فرود می آمد، کاندولیزا رایس ضمن دفاع از این اقدام جنایتکارانه تل‌آویو گفته بود«این درد زایمان خاورمیانه جدید است»! اما امروز بعداز 17 سال نه به نابودی حزب‌الله منجر شد و نه به زایمان «یک خاورمیانه جدید» که خانم رایس و نظام سلطه انتظار آن را می‌کشیدند. برعکس با تسلیم رژیم صهیونیستی در لبنان و عقب‌نشینی و تغییر توازن معادلات منطقه، اکنون درد واقعی زایمان منطقه را بایدن و نتانیاهو ناباورانه و غافلگیرانه در حال تحمل کردن و نظاره‌گر تولد «یک خاورمیانه جدید» هستند که دیگر، رژیم‌های عربِ طرفدار غرب کنترل اوضاع آن را در دست نخواهند داشت که بتوانند طرح‌های استعماری همچون اداره غزه توسط سازمان ملل و یا کشورهای عرب منطقه را تحمیل کنند.این طوفان که به سیلی ویران‌کننده برای آمریکا و اسرائیل تبدیل شد، نشان داد مردم غزه به بلوغ کافی رسیده‌اند که خود سرنوشت خود را تعیین و اداره کنند و حمایت گسترده از سلاح مقاومت بخوبی این ادعا را ثابت می‌کند و طوفان الاقصی اصولا به دلیل همین بلوغ اتفاق افتاد که مردم غزه از کشورهای عرب منطقه ناامید شده‌اند و فهمیده‌اند که خود باید سرنوشت خود را رقم بزنند و نباید امیدی به سازمان‌های بین‌المللی داشته باشند، همان طور که نتیجه نشست‌های قاهره و امان به خوبی این موضوع را نشان داد. لذا زاینده زایمانِ یک منطقه جدید نه آمریکایی‌ها بلکه مقاومت منطقه خواهد بود. در واقع طوفان الاقصی تسریع‌کننده این زایمان است و حکم همان آمپولی را دارد که گاهی پزشکان برای شروع شدن روند زایمان طبیعی استفاده می‌کنند و این هنر شهید سلیمانی بود که توانست مقدمات آن را آماده کند، آن گونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند«آمریکایی‌ها نقشه‌شان برای فلسطین این بود که قضیه فلسطین را به فراموشی بسپارند و جرأت نکنند دم از مبارزه بزنند. این مرد یعنی سردار سلیمانی، دست فلسطینی‌ها را پُر کرد که بتوانند مقاومت کنند؛ کاری کرد که یک منطقه‌ کوچکی،مثل نوار غزّه در مقابل رژیم صهیونیستیِ با آن همه ادّعا می‌ایستد. این را دشمنان خوب می‌دانند و شاید برخی دوستان ندانند که شهید سلیمانی توانست با کمک ملت‌های منطقه تمام نقشه‌های نامشروع آمریکا در غرب آسیا را خنثی کند». طوفان الاقصی تشکیل ‌دهنده بخشی از همان «پیچ تاریخی» و «تغییر در هندسه نظم جهانی» و «نظم جهانی جدید و تحول در دنیا» و «انتقال مرکز ثقل قدرت جهانی از غرب به شرق» است که «... ما به قله نزدیکیم...!». شاید این سخن با اعتراف تاریخی لیندسی گراهام سناتور آمریکایی بیشتر فهم و درک شود که گفت «قبلا ایران از ما می‌ترسید، الان این ماییم که از ایران می‌ترسیم»!.لذا بی‌دلیل نیست که کارشناس اسرائیلی اذعان می‌کند«ضربه سختی خوردیم، با کشتن سلیمانی فکر می‌کردیم داستان به پایان رسیده اما جانشینش به ما نشان داد که یک من ماست چقدر کره دارد...!». به تعبیر حضرت امام(ره) «تازه این اول ماجرا است و ستمگران کابوس‌های دیگری در پیش دارند و باید خود را برای نابودی اسرائیل آماده کنند». 
دکتر محمدحسین محترم

+ نوشته شـــده در شنبه 102/8/20ساعــت 5:18 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:شک نکنید پیروزی غزه قطعی است! (یادداشت میهمان) 1- ب
 پوستر/ طرح «طوفان الاقصی»

انتهای پیام

1- برنامه اصلی آمریکا براندازی جمهوری اسلامی و نابودی ایران بوده و هست، اما بعد از اینکه فهمید نمی‌تواند و ایران هر روز قدرتمندتر می‌شود، به این نتیجه رسید که بازوهای مقاومت را ریشه‌کن کند. اول در سال 85 (2006م) به کمک سگ دست پرورده خود- رژیم صهیونیستی- به سراغ حزب‌الله رفت، اما شکست مفتضحانه‌ای خوردند و حزب‌الله قوی‌تر از گذشته به سد محکمی در مقابل رژیم صهیونیستی تبدیل شده است. بعد در سال 92 (2013م) با ایجاد داعش به سراغ دو کشور در خط مقدم مقاومت‌، یعنی عراق و سوریه رفتند‌، اما مقاومت عراق به یک نیروی سیاسی- نظامی منسجم در ساختار حاکمیت عراق تبدیل شد و بشار اسد که داعش به پشت کاخ ریاست جمهوری‌اش رسیده بود، مقتدرانه ماند و شهید سلیمانی پایان گروه تکفیری آمریکایی داعش را اعلام کرد و این دو کشور همچنان در خط مقدم مقاومت ایستاده‌اند. آمریکا بعد از شکست در عراق و سوریه در سال 94(2015م) با کمک عربستان به سراغ انصارالله یمن رفت، اما نتوانستند یمن را شکست بدهند و اکنون عربستان به سوی ایران برگشته و انصارالله به یک ارتش کارکشته و مقاوم تبدیل شده که جبهه جدیدی در مقابل رژیم صهیونیستی باز کرده است. حالا آمریکا با تقلیل هدف خود‌، باز به وسیله رژیم صهیونیستی امتحان پس داده در جنگ 33 روزه‌، به سراغ حماسِ رفتند که به فضل خدا حماس نیز مقتدرانه‌تر از گذشته در مقابل آنها خواهد ایستاد و در نهایت همه گروههای مقاومت به کمک هم، نابودی رژیم صهیونیستی را که آغاز شده، رقم خواهند زد. به فرمایش رهبری «در این قضیه غزه و در قضایای بعدی قطعا فلسطین پیروز خواهد شد... ». پنج نکته مهم اینکه اولا در همه این موارد تلاش کردند در هفته‌های اول با فضا‌سازی و جنگ رسانه‌ای و پروپاگاندا و حجم عظیم بمباران‌ها و کشتار مردم، جبهه مقاومت را مرعوب و افکارعمومی و ملت‌ها را دچار شک و تردید کنند تا شاید بتوانند به اهداف خود برسند‌، اما با به میدان آوردن تمام توان سیاسی– اطلاعاتی– نظامی– رسانه‌ای خود و هزینه میلیاردها دلار نتوانستند. ثانیا همین روند تقلیل اهداف که از ایران بزرگ به حماس محاصره در یک وجب خاک رسیدند‌، به خوبی درست بودن این فرمایش رهبری را نشان می‌دهد که «افول آمریکا اتفاق افتاده و آمریکای امروز ضعیف‌تر از هر زمان دیگری است». ثالثا آمریکا که در قضیه فلسطین فریبکارانه خود را به عنوان میانجی بیطرف مطرح و دهها طرح سازش از کمپ دیوید و اسلو و... را بر ملت فلسطین تحمیل کرده بود، در انتهای این روند اکنون مجبور شد نقاب از چهره بردارد و با رسوا کردن خود، با وقاحت‌بارترین شکل خود را یک طرف جنگ اعلام کند! موضوعی که جمهوری اسلامی بیش از 40سال آن را به جهان تذکر و توجه می‌داد که «آمریکا شیطان بزرگ است و نمی‌توان به او اعتماد کرد و به هیچ قول و وعده‌ای پایبند نیست و دروغ می‌گوید که طرفدار حقوق بشر است»!. اکنون درستی یکی دیگر از هشدارهای رهبرمعظم انقلاب به عینیت در مقابل چشم جهانیان آشکار شد که فرمودند«در قضیه فلسطین، آمریکا شریک جرم قطعی جنایتکاران است. در این جنایات، دست آمریکا تا مرفق در خون مظلومان و کودکان و بیماران، داخل شده و آلوده است».رابعا مهم‌تر اینکه همه تردیدها را برطرف کرد و این سخن رهبرمعظم انقلاب را حتی برای غافلین و مسامحه‌کاران و سازشکاران عالم به اثبات رساند که تنها راه در مقابله با آمریکا و رژیم صهیونیستی‌، مقاومت است و دنیای آینده دنیای موشک و مقاومت است نه دنیای مذاکره و سازش! و «دنیای آینده دنیای فلسطین است نه دنیای رژیم صهیونیستی». خامسا اکنون حجت برهمگان برای ایستادن در مقابل رژیم صهیونیستی و کمک به مردم مظلوم غزه و فلسطین به هر نحو ممکن تمام شده است.
 2- اما داستان جنگ کنونی غزه از جهات مختلفی شباهت‌های فراوانی به جنگ 33 روزه لبنان دارد، چه از لحاظ برنامه‌ریزی آمریکا و جنایات اسرائیل و چه از لحاظ عملکرد نیروهای مقاومت حماس و الطاف خفیه الهی. بازخوانی پیام رهبر معظم انقلاب به حزب‌الله در روز دهم جنگ، به خوبی شباهت‌ها با جنگ غزه را ترسیم می‌کند. در جنگ 33روزه علیه لبنان که هدف و برنامه‌ریزی آمریکا و رژیم صهیونیستی نابودی کامل و ریشه‌کنی حزب‌الله بود، رهبر معظم انقلاب در پیامی که توسط شهید سلیمانی برای سید حسن نصرالله فرستادند، فرمودند«این‌، جنگ احزاب است و سخت خواهد بود، اما با توکل بر خدا و پایداری، نگران نباشید و حزب‌الله پیروز و به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل می‌شود». ایشان سپس در این پیام در تحلیل شرایط گفتند«از اطلاعات موجود چنین بر می‌آید که آمریکا و رژیم صهیونیستی با استفاده از عنصر غافلگیری می‌خواستند این جنگ را علیه شما
آغاز کنند، اما وقتی شما دو نظامی را در عمق سرزمین‌های اشغالی به اسارت گرفتید، آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها پیش از اینکه از لحاظ نیرو و تجهیزات برای این جنگ آماده ‌باشند، آن را آغاز کردند و عنصر غافلگیر کردن شما را از دست دادند و به ‌این ‌ترتیب خداوند متعال طرحی که بسیار بزرگ‌تر از اوضاع کنونی بود، را از شما و از لبنان و کل منطقه دور کرد و این از الطاف خفیه الهی بود». ایشان با بیان اینکه «جنگ به علت اسارت دو نظامی انجام نشد، بلکه یک پروژه آماده شده بود»، تصریح کردند«برنامه آنها این بود که نیروی هوایی اسرائیل نقاط متعدد در لبنان را بمباران و بعد عملیات زمینی را آغاز و بخشی از جنوب لبنان را اشغال کنند، چرا که آنها می‌خواهند مردم را از شما دور کنند و سپس در شهرهای مختلف به شما حمله کرده و روند از بین بردن حزب‌الله را کامل نمایند».رهبر معظم انقلاب در ادامه پیام خود تاکید کردند«شما در دنیا اسطوره شدید، باید بایستید و به دنیا ثابت کنید که محاسبات آمریکا و اسرائیل اشتباه بود. جنگ شما جنگ سرنوشت‌ساز است، که شبیه جنگ خندق است، در آن زمان هم جان‌ها به لب آمده بود. اما خداوند متعال بعد از پایداری و صبر مؤمنان، آنها را پیروز کرد». امام خامنه‌ای در پایان پیام خود خطاب به سیدحسن نصرالله فرمودند«ما با شما هستیم و در همه حال از شما حمایت خواهیم کرد، نگران نباشید، مهم این است که صبر کنید و بایستید. به قدرتی تبدیل خواهید شد که هیچ نیرویی نمی‌تواند در برابر آن بایستد».
 3-اکنون نیز در جنگ غزه آنچه که از قرائن و شواهد به دست می‌آید، اولا آمریکا و اسرائیل سناریوی حمله غافلگیرانه و گسترده‌ای برای نابودی حماس کشیده بودند. ثانیا با عملیات پیشدستانه مقاومتِ حماس آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها غافلگیر شدند و عنصر غافلگیر کردن حماس از آنها گرفته شد. ثانیا جنگ به علت حمله حماس نبود بلکه یک پروژه برنامه‌ریزی شده بود که صهیونیست‌ها به علت غافلگیر شدن، دیوانه‌وار و مستاصل به کشتار مردم و کودکان روی آوردند. رابعا این جنگ هم مثل جنگ احزاب بسیار سخت خواهد بود، آن گونه که تاکنون نشان داده شده و جان‌های فلسطینی به لب آمده و خشم ملت‌ها در حال فوران است. خامسا دشمن جنایتکار تلاش دارد با بمباران‌های حجیم و کشتار مردم بی‌دفاع و فضا‌سازی و پروپاگاندای رسانه‌ای، مردم را از حماس دور و افکار عمومی را منفعل کند که در هر دو موضوع شکست خورد، یعنی هم مقاومت مردم غزه در حمایت از حماس بیشتر شده و هم با موج انتفاضه جهانی و حمایت‌های گسترده‌ای از مقاومت روبه‌رو شدند. سادسا با توکل بر خدا و پایداری جبهه مقاومت، یقینا حماس به پیروزی کامل می‌رسد و به یک قدرت منطقه‌ای تبدیل خواهد شد. لذا اولا همان گونه که رهبر معظم انقلاب در جنگ
33 روزه لبنان فرمودند و همان شد و حزب‌الله قوی‌تر از گذشته ماند، اکنون نیز حماس قوی‌تر از گذشته پیروز خواهد شد.ثانیا باید تأمل و تأخیر در پاسخ‌های سخت‌تر به اسرائیل را به حساب آماده شدن افکارعمومی جهان برای نبردی سرنوشت‌ساز تلقی کرد که به گفته سید مقاومت حسن نصرالله در دیدار با امیرعبداللهیان «همه سناریوها آماده روی میز است» و باید دانست به فرمایش رهبری «برتری در جنگ به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و ‌تانک نیست، به قدرت ایمان و جهاد و فداکاری همراه با عقل و تدبیر است». ثالثا باید دانست کشتار مردم و کودکان و ریختن شش تن بمب فقط روی یک ساختمان بی‌دفاع نشانه قدرت و پیروزی اسرائیل نیست بلکه چون ناتوان در جنگیدن است، تنها حربه‌اش کشتن بیشتر برای القای برتری است و نباید با جنایت بیشتر اسرائیل ناامید شد و ترسید. در حقیقت این جنگ «جنگ از سر استیصال با کودکان» است! ناتوانی رژیم صهیونیستی آن قدر هویدا و آشکار شده و ناقوس نابودی اسرائیل آن قدر نزدیک شده که آمریکا مجبور شده رهبری عملیات علیه غزه را به فرمانده سنتکام بسپارد و خود را یک طرف جنگ اعلام کند. رابعا جنگ غزه 
یک شباهتی هم با جنگ داعش در عراق و سوریه دارد و آن اینکه بر فرض اگر اسرائیل بتواند تمام غزه را هم اشغال کند، اول آسیب‌پذیری اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها بیشتر می‌شود و دوم گروههای مقاومت مردمی مثل فاطمیون و حسینیون و زینبیون شکل خواهد گرفت و آزادی فلسطین زودتر از آنچه متصور است، رقم خواهد خورد و آن گونه که شهید سلیمانی پایان حکومت داعش را اعلام کرد، ان‌شاءالله دور از انتظار نیست که سردار قاآنی پایان حکومت رژیم جعلی صهیونیستی را اعلام کند.
دکتر محمدحسین محترم

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 102/8/11ساعــت 8:1 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:تثبیت حق سلاح مقاومت فلسطین (یادداشت روز) 1- صحنه

 هنرمندان ایرانی و خارجی برای «طوفان الاقصی» طوفان به پا کردند

ح

1- صحنه کنونی جنگ غزه، صحنه تغییر در راهبردها و اصول است به همین جهت پیش‌بینی روند و نتایج این جنگ در کانون توجه تحلیلگران و ناظران زیادی واقع شده است. آمریکا به وضوح از راهبرد فعال «بازدارندگی» که «اقدام پیشدستانه» در ذیل آن قرار می‌گیرد، به راهبرد «انفعالی تلافی‌جویانه» رسیده است. معنا و حد این اقدام هم‌ چندان مشخص نیست. مثلاً بین اصل اقدام تلافی‌جویانه و اصل عدم توسعه جنگ چه نسبتی برقرار است. اگر اقدام تلافی‌جویانه‌ منجر به توسعه جنگ ‌شود و توسعه جنگ مدنظر او نباشد، در برابر کنش طرف مقابل چه خواهد کرد؟
رژیم صهیونیستی نیز از راهبرد فعال «بازدارندگی» به راهبرد به شدت انفعالی «باز‌سازی خود» رسیده است و این در حالی است که باز‌سازی نیاز به فضای آرام دارد. آیا مقاومت این فضا را در اختیار او قرار می‌دهد؟ وقتی رژیم نتواند به باز‌سازی دست پیدا کند چه کار خواهد کرد؟ آیا برای آنکه طرف مقابل را هم وارد فضای فرسایشی کند به فضای هرج و مرج کنونی ادامه می‌دهد؟ اگر بخواهد به این سیاست روی آورد، با دست برتر «قدرت نامتقارن مقاومت» چه کند؟ رهبران آمریکا، اسرائیل، انگلیس بارها گفته‌اند انقلاب اسلامی ایران هم در فضای ثبات و هم در فضای آنارشیک امکان توسعه دارد و هر به‌هم‌ریختگی می‌تواند به فرصتی تازه برای آن تبدیل گردد.
2- یک موضوع دیگر وضع خود «قضیه فلسطین» است، فلسطین در یک نگاه یعنی از مرزهای لبنان و سوریه تا مرزهای اردن و مصر و به تعبیر رهبر معظم انقلاب از بحر تا نهر (مدیترانه تا نهر اردن) که این نگاه به قضیه فلسطین توأم است با محو اسرائیل و همان چیزی است که جبهه مقاومت و از جمله گروه‌های جهادی و توده‌های فلسطینی آن را دنبال می‌کنند این فلسطین تاریخی است و اصالت دارد. یک فلسطین هم فلسطین قطعنامه 1948 سازمان ملل است که شامل 43 درصد خاک آن و به‌صورتی ناپیوسته می‌باشد این فلسطین حقوقی است که البته بعدها طی دو قطعنامه 242 و 338 مورد تأکید بیشتر قرار گرفت، یک فلسطین هم فلسطین اسلو است که حدود 22 درصد سرزمین‌ها را شامل شده و ناپیوسته می‌باشد که البته رژیم غاصب همین را هم نپذیرفته و زیر توافق اسلو زده است و این فلسطین سیاسی است. زمانی که مجامع بین‌المللی و عمده دولت‌های عربی از واژه «فلسطین اشغالی» صحبت می‌کنند منظور همین 22 درصد است.
الان در حین جنگ عده‌ای به نام کمک به فلسطینی‌ها و مقابله با تجاوز از احیاء همین موضوع یعنی طرح اسلو برای اداره فلسطین حرف می‌زنند که در واقع خیانت به آرمان فلسطین است. این در حالی است که خط اسلو 1993 که در سال 2002 در اجلاس بیروت تحت عنوان «طرح عربی» ترجمه شد با شروع مقاومت به شکست کشیده شده و موضوعیت خود را از دست داده است. آنچه الان در دولت بایدن، در دولت‌های اروپایی و در دولت‌های عربستان، مصر، اردن، ترکیه، قطر و... شنیده می‌شود، همین فلسطین سیاسی است نه فلسطین به معنای کاملی که ما می‌شناسیم.
3- روند سیاسی سرنوشت محتوم جنگی است که رژیم غاصب با شدت قساوت علیه غزه راه انداخته است. کمااینکه از چندین روز پیش این روند در دوحه شروع شده و دولت قطر و دولت آمریکا در دو سوی میز سرگرم مذاکره‌اند. در این بین آمریکایی‌ها می‌خواهند در خلال بحث از جنگ غزه و آتش‌بس، روند را به توافق اسلو بکشانند و از آن برای ادامه حیات ننگین اسرائیل استفاده کنند. فلسطینی‌ها البته در این خصوص به دوحه وکالت نداده‌اند که بحث‌ها را به احیاء این روند بکشاند. از نظر آنان مذاکرات باید صرفاً معطوف به توقف جنگ و تبادل زندانیان فلسطین با اسیران باشد. فلسطینی‌ها نزدیک به شش هزار زندانی دارند که محکوم به زندان‌های طویل‌المدت شده‌اند و در میان آنها ده‌ها زن و صدها کودک وجود دارد. این‌ها مردم کرانه باختری هستند که در طول دو دهه گذشته به جرم ارتباط با جریانات مقاومت به زندان افتاده‌اند. این در حالی است که هیچ قاعده حقوقی عمومی و اختصاصی چنین اجازه‌ای را به رژیم غاصب نداده است. از آن طرف صدها اسرائیلی که در حدود نیمی از آنان نظامی هستند، به اسارت حماس درآمده‌ و در ذیل قاعده حقوقی «حق تعیین سرنوشت» قرار دارد که مقاومت در برابر اشغالگر یکی از مصادیق آن می‌باشد.
در روند سیاسی از حیث حقوقی و با توجه به آنچه در قطعنامه‌های سازمان ملل از جمله قطعنامه‌های 242 و 338 آمده، دست طرف فلسطینی پر است. چرا که به موازات آنکه اقدامات مقاومت مطابق قواعد حقوقی است، اقدامات رژیم اسرائیل در بمباران غزه و دستگیر کردن فلسطینی‌های ساکن کرانه باختری، مخالف قواعد حقوقی مورد اشاره می‌باشد. بنابراین به‌طور واقعی، طرف فلسطینی نباید امتیازی بدهد و رژیم صهیونیستی نباید برای آزاد کردن اسرای غاصب خود امتیازی طلب کند. البته از آنجا که طرف فلسطینی آزاد‌سازی اسرای غاصب را در قابل آزادی همه زندانیان خود پذیرفته است، طرفی که به‌نام فلسطین در یکی از دو سوی میز دوحه نشسته است، حداکثر می‌تواند در دو موضوع توقف آتش‌ آن هم نه آتش‌بس موقت - آن‌‌گونه که آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها مطرح کرده‌‌اند - مذاکره کند و در این‌جا طرف آمریکایی باید قبول کند جنگی که با مدیریت و تدارکات خود او در جریان است را متوقف گرداند.
4- جدای از بحث حقوقی و حقوق مردم فلسطین، شاهد راه افتادن زمزمه بازگشت به قضیه دو دولتی در ادبیات آمریکایی‌ها، اروپایی‌ها و برخی کشورهای عربی هستیم. این چیزی است که اولاً ربطی به جنگ کنونی ندارد چرا که نه این جنگ برای شکل‌دهی به دو دولتی شروع شده و نه بحث از آن مورد رضایت طرفین اصلی جنگ می‌باشد. ورود به بحث دو دولتی از بعد سیاسی انحراف در مسیر منتهی به توقف جنگ است. بحث از آن به خودی خود مدنظر رژیم غاصب نیست اما از آنجا که سبب تطویل جنگ می‌شود، مطلوب طرف اسرائیلی است. به عبارت دیگر از لحظه‌ای که قطر به تحریک دیگران وارد بحث دو دولتی شود، با طرف مقابل خود در جهت کنار زدن آرمان فلسطین همراه شده است.
از منظر جریانات مقاومتی فلسطین، میز دوحه باید بر مبنای توجه به پیروزی قاطع و به ثبت رسیده طرف فلسطینی در روز 15 مهرماه چیده شود و علی‌الاصول طرف شکست‌خورده نمی‌تواند برای طرف پیروز شروطی را مطرح کند و روند پیش‌رو را بر مبنای منافع و نیاز خود تنظیم نماید. اسرائیل و همه اعضای جبهه‌ای که اینک آمریکا نمایندگی آنها را در دوحه برعهده ‌دارد باید بدانند. آنچه در مذاکرات می‌تواند موضوع مذاکرات و شاخص‌های آن باشد، حقوق ملت فلسطین است که یکی از آنها حق تعیین سرنوشت می‌باشد که در طول 75 سال گذشته از ملت فلسطین دریغ شده است.
5- اسرائیل غاصب و آمریکا باید بدانند هم حقوق بین‌الملل و هم همه بیش از 13 میلیون جمعیت داخل و خارج فلسطین از قدرت و در نتیجه از سلاح مقاومت دفاع می‌کنند و آن را جزء لاینفک حقوق فلسطینی‌ها می‌دانند. مگر می‌شود در شرایطی که رژیم غاصب با زیرپا گذاشتن همه قوانین و حقوق بین‌المللی به انواع سلاح‌های متعارف و غیرمتعارف مجهز است، از طرف پیروز خواست که سلاح متعارف خود را هم کنار بگذارد و یا دستیابی به سلاح در کرانه باختری، قدس شرقی و بخش شمالی فلسطین (1948) را ممنوع کرد. جهاد اسلامی و حماس و سایر گروه‌های رزمنده فلسطینی حق دارند به تناسب جنگنده‌ها و سلاح‌ها و ساختارهای نظامی که رژیم غاصب و شکست‌خورده در اختیار دارد، در اختیار داشته باشند.
6- در طرح دو دولتی، و براساس چینشی که در اسلو تنظیم گردید، مردم فلسطین حق تهیه، نگهداری، حمل و به‌کارگیری سلاح را ندارند و داشتن مقادیری سلاح سبک به پلیس تشکیلات خودگردان داده شد و در ذیل فرماندهی نظامی اسرائیل تعریف گردید. نیاز فلسطینی‌ها این است که حق تهیه سلاح و به‌کارگیری آن در حدی که ارتش اسرائیل در اختیار دارد، یعنی حتی داشتن جنگنده‌ها و سیستم‌های پیشرفته دفاع هوایی، زمینی و دریایی داشته باشند. اگر دنیا به‌طور مسالمت‌آمیز به این موضوع تن ندهد، طرف فلسطینی به سمت توسعه کمی و کیفی سلاح‌های خود می‌رود و خلأهای نظامی خود را پر می‌کند.
7- نکته دیگر در روند سیاسی این است که نماینده واقعی اکثریت قاطع فلسطین، محمود عباس یا کسانی از این سنخ نیستند بلکه نماینده قطعی و مورد حمایت قاطبه فلسطینی‌ها، رهبران مقاومت فلسطین است و هیچ فرد و نهاد دیگری مثل اتحادیه عرب، سازمان همکاری‌های اسلامی و شورای همکاری خلیج‌فارس در این حق شریک نیستند.
سعدالله زارعی


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 102/8/10ساعــت 8:20 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:صهیونیستها به این دلایل کودکان را میکشند! (یادداشت رو
 .
شکوه طوفان القصی
جمعه غروب، پنجم آبان ماه، چهارمین حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه طی چند روز گذشته انجام شد. اما این حمله نیز چند ساعت بیشتر دوام نیاورد. در توصیف این حمله، از آنجایی که با حملات دریایی و هوایی همراه بود، از لفظ‌های «دیوانه‌وارترین حمله اسرائیل از 7 اکتبر تاکنون» (فاکس‌نیوز) یا «شدیدترین حملات اسرائیل از زمان آغاز این جنگ» (الجزیره) استفاده شده است چرا که صهیونیست‌ها از زمین و هوا و دریا و با استفاده از انواع و اقسام سلاح‌های ممنوعه و غیرممنوعه به این باریکه حمله کردند. در گزارش‌های متعدد و برای فهم جنون موجود در نحوه این بمباران‌ها آمده است، «تصور کنید در یک محوطه 5 در 5 کیلومتری، چیزی بالغ بر 200 بمب قدرتمند انداخته شود و ده‌ها جنگنده مشغول بمباران همزمان آن نقطه باشند» تا از آن سو، نیروهای زمینی اسرائیل بتواند وارد غزه بشوند!
اما صهیونیست‌ها پس از 500 متر نفوذ، ضمن دریافت خسارات و تلفات سنگین، مجبور به عقب‌نشینی شده‌اند. منابع فلسطینی می‌گویند دست‌کم 30‌تانک و خودروی زرهی صهیونیست‌ها در این عملیات 4 ساعته منهدم و تلفاتی نیز بر نظامیان متجاوز وارد کرده‌اند. صهیونیست‌ها هم می‌گویند، پس از به شهادت رساندن 100 فلسطینی (نظامی و غیرنظامی) عقب‌نشینی کرده‌اند. این خلاصه همه آن چیزی است که درباره چهارمین حمله زمینی صهیونیست‌ها به غزه طی چند روز گذشته از سوی طرفین منتشر شده و تحلیل‌ها راجع به آن ادامه دارد.
در این بین، سؤال‌هایی به وجود آمده است که افکار عمومی، دنبال پاسخ‌هایی برای آن است. مثل این سؤال که، چرا اسرائیل، از حمله زمینی که مدت‌هاست وعده‌اش را داده، فرار می‌کند؟ یا اگر انجام می‌دهد، چرا این حملات فقط چند ساعت دوام می‌آورد؟ و سؤال دیگر این که، چرا صهیونیست‌ها به راحتی زنان و کودکان را می‌کشند و آیا نگران تبعات غیرقابل جبران این حماقتشان نیستند؟ در پاسخ به دو سؤال آخر، تلاش می‌کنیم از مباحث و نظریات موجود در حوزه «جامعه‌شناسی جرم و جنایت» هم استفاده کنیم. بخوانید:
پیش از آغاز بحث، ابتدا به این نکته مهم توجه کنید که، مقاومت فلسطین در همان 7 اکتبر(15 مهر ماه) که وارد سرزمین‌های اشغالی شد، ظرف کمتر از
 20 دقیقه از مرزها عبور و طی چند ساعت، چندین هزار صهیونیست را به هلاکت رساند یا مجروح و اسیر کرد. این ضربه اطلاعاتی، امنیتی، نظامی و حیثیتی آن‌قدر سنگین و خارق‌العاده بود که، هنوز بزرگ‌ترین استراتژیست‌های دنیا، مشغول تجزیه و تحلیل آنند. این را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که، یکی از دلایل حملات جنون‌آمیز صهیونیست‌ها به زنان و کودکان فلسطینی در غزه و به شهادت رساندن 7500 فلسطینی که بیش از 97 درصد آنها غیرنظامی‌اند، همین ضربه 7 اکتبر است. آنها برای فرار از آن تحقیر تاریخی است که‌،
7000 کودک و نوزاد را ظرف فقط 20 روز به شهادت رسانده یا زخمی می‌کنند. آنها خون می‌ریزند تا، اولا تسکین یابند ثانیا به اشغالگرانی که از سرتاسر دنیا با وعده و وعید در این نقطه جمعشان کرده‌اند بقبولانند در این سرزمین غصب‌شده بمانند. برای رژیمی که خود را در حوزه اطلاعاتی«قوی‌ترین کشور دنیا» می‌دانست و ارتشش لقب «چهارمین ارتش بزرگ دنیا» را یدک می‌کشید، شکست خوردن ظرف 20 دقیقه، کم ضربه و کم تحقیری نیست.
اما پاسخ درست به این سؤال که «چرا حمله زمینی به غزه صورت نمی‌گیرد» این است که، این حمله صورت می‌گیرد و طی روزهای گذشته نیز چهار بار صورت گرفته است منتهی، در همان ساعات اولیه و آغاز تلفات و خسارات، صهیونیست‌ها را متوقف و از ادامه حمله باز‌می‌دارد و چرندیاتی مثل «صرفا یک تست بود» صرفا برای اقناع افکار عمومی است. اصلا بهتر است پاسخ این سؤال را از «ناداف آرگمان»، رئیس‌سابق شاباک بشنویم: «در صورتی که نظامیان اسرائیلی جنگ زمینی را آغاز کنند، به جز عده اندکی همه آنها کشته خواهند شد. ما از شنبه سیاه (هفتم اکتبر آغاز عملیات طوفان‌الاقصی)، 
2 هزار کشته و 300 اسیر داده‌ایم؛ در صورت ورود زمینی به غزه، 10 هزار کشته و هزار اسیر خواهیم داشت... اطلاعاتی در دست داریم که حماس تسلیحات منحصر به فردی دریافت کرده که هنوز رونمایی نکرده است.» نیویورک تایمز نیز به نقل از منابع خود، «نگرانی نتانیاهو از شکست» را دلیل فرار او از حمله زمینی به غزه دانسته است.
اما آنچه باعث این امر شده، صرفا ترس از آن سلاح‌هایی که به قول «ناداف آرگمان» «حماس هنوز رونمایی نکرده است» نیست. بخشی از این ترس بازمی‌گردد به جنسِ ساکنان غزه. شما در غزه یک نفر را نمی‌توانید پیدا کنید، برادر، خواهر، عمو، رفیق، پدر یا مادرش به دست صهیونیست‌ها به شهادت نرسیده باشد. تمام ساکنان غزه دست‌کم، یک شهید از نزدیکان درجه یک و دوستان خود دارند. جماعتی که با گلوله و توپ و محاصره و خون بزرگ شده، با جماعتی که به دنبال رفاه و خوشگذرانی به این فلسطین کوچ داده شده‌اند، فرق می‌کند. تاکنون از خودتان پرسیده‌اید، در روزهای آغازین جنگ که گذرگاه رفح باز بود، چرا فلسطینی‌ها از غزه خارج نشدند؟! یا چرا فرودگاه‌های اسرائیل پُر شد تا جایی که صهیونیست‌ها، فرودگاه‌ها را تعطیل کردند تا صهیونیست‌ها نتوانند مهاجرت معکوس کنند؟ اینها سؤالات بسیار سؤال مهمی هستند. آیا فلسطینی‌ها نمی‌دانستند، صهیونیست‌ها زن و کودک نمی‌شناسند و غزه را با خاک یکسان می‌کنند؟ آیا نمی‌دانستند، آمریکا و غرب پشت صهیونیست‌ها خواهند ایستاد و مدرن‌ترین و ترسناک‌ترین سلاح‌های روز را به آنها خواهند داد؟ آنها می‌دانستند اما دیدیم که جز گروهی اندک، همه ماندند و صهیونیست‌ها دقیقا از همین روحیه است که می‌ترسند. حتی بیشتر از آن سلاح‌ها. این تازه غیرنظامیان غزه است. مبارزان فلسطینی داستان دیگری دارند که ما پیش از این طی گزارشی مستقل تحت عنوان «‌6 فرمانده حماس که به کابوس اسرائیل تبدیل شده‌اند» به گوشه کوچکی از ویژگی‌های آنها پرداخته‌ایم. تحقیر اسرائیل طی 20 دقیقه در هفتم اکتبر امسال مگر از سوی کسانی غیر از همین مبارزان فلسطینی انجام شد؟!
اما اینکه چرا صهیونیست‌ها، به راحتی آب خوردن آدم می‌کشند و آیا نگران تبعات این جنایات هولناک نیستند؟ می‌شود پاسخ‌های متفاوتی داد. وقتی از «ویکتور فرانکل» روانشناس مشهور اتریشی درباره روحیات برخی شکنجه‌گران و جنایتکاران سؤال شد، پاسخ داد بسیاری از این شکنجه‌گران شخصیت سادیسمی دارند. لذا از جنایت کردن نه تنها دچار عذاب وجدان نمی‌شوند بلکه لذت هم می‌برند. قطعا این می‌تواند بخشی از پاسخ این سؤال ما باشد. در حوزه «جامعه‌شناسی جرم» هم، مباحثی راجع به چرایی وقوع جرم از سوی مجرم مطرح می‌شود که شاید بتواند در این‌جا به یافتن پاسخ سؤال ما کمک کند. خلاصه آن این است که، فرد وقتی می‌خواهد مجوز ارتکاب جرمی را [برای خود یا برای دیگران] صادر کند، آن را به شکلی توجیه می‌کند تا به راحتی مرتکب آن شود. شاید صحبت‌های «گیدئون لوی» خبرنگار قدیمی «ها‌آرتص» نمونه بسیار خوبی است برای فهم این مسئله. او از 3 اصل نام می‌برد که باعث می‌شود، صهیونیست‌ها با وجود ارتکاب جنایات هولناک، با آرامش زندگی کنند:
اصل اول: «‌اکثر ما اسرائیلی‌ها- ‌اگر نه همه ما- از عمق جان باور داریم که قوم برگزیده هستیم، پس حق داریم هر کاری را که دلمان می‌خواهد، انجام بدهیم‌»!
اصل دوم: «‌ما در اشغالگری رکورد زده‌ایم. اما هرگز در طول تاریخ هیچ اشغالگری وجود نداشته که خود را قربانی معرفی کند! نه فقط قربانی، بلکه تنها قربانی موجود در صحنه! این هم باعث می‌شود ما اسرائیلی‌ها علی‌رغم جنایات هر روزه، بتوانیم در آرامش زندگی کنیم. زیرا باور داریم که قربانی هستیم‌»!
اصل سوم: « اصل سوم که شاید مهم‌ترین و بدترین هم باشد، انسان‌زدایی سازمان‌یافته از غیر‌یهودیان است. غیر‌یهودیان را انسان و بشر نمی‌دانیم که حقوق بشر داشته باشند‌(!). اگر پوست اسرائیلی‌ها را خراش بدهیم، این سه اصل را می‌توانیم ببینیم‌»!
صهیونیست‌ها اما، چه نگران تبعات جنایاتشان باشند چه نباشند، این تبعات از هم اکنون ‌گریبانشان را گرفته است. ذره‌ای تردید نداشته باشید که، «اسرائیل قبل از 7 اکتبر با اسرائیل بعد از 7 اکتبر» تفاوت‌های بنیادینی خواهد داشت. حتی اگر همین امروز، حملات گسترده زمینی به غزه را شروع و صدها هزار زن و کودک دیگر را به خاک و خون بکشند.
 امروز تظاهرات‌هایی در دنیا- چه به لحاظ اندازه و بزرگی و چه به لحاظ جفرافیایی- علیه صهیونیست‌ها برگزار می‌شود که تاکنون نظیر نداشته است. این تظاهرات‌ها از شرق تا غرب عالم جریان دارد و طی 22 روز گذشته، یک روز هم متوقف نشده است. همین خشم افکار عمومی جهان از جنایات صهیونیست‌ها به تنهائی برای منفور کردن صهیونیست‌هایی که تمام تلاششان در طول تاریخ 70 ساله، «مظلوم‌نمایی از طریق اشاعه افسانه هولوکاست» بود، کافی است. امروز صهیونیست‌ها به چنان فلاکتی رسیده‌اند که نماینده‌شان در سازمان ملل پس از مواجهه با قطعنامه ضدصهیونیستی که با آراء بسیار بالا و قاطعی صادر شد گفت: «افکار عمومی جهان برای ما اهمیتی ندارد.» رسیدن به این نقطه از فضاحت، کم ضربه‌ای است؟ به قول آن اپوزیسیون خارج نشین، امروز اگر نتانیاهو غزه را تسخیر و پشت قباله زنش هم بیندازد، دیگر نخواهد توانست، از ضربه‌ای که 7 اکتبر خورد و ضرباتی که می‌خورد و آن ضربه نهائی که همین روزها خواهد خورد! کمر راست کند. اسرائیل را تمام شده بدانید.
 جعفر بلوری

+ نوشته شـــده در یکشنبه 102/8/7ساعــت 10:14 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:تحقیر تاریخی جبهه شیطان (یادداشت میهمان) قرآن کلا
 کاریکاتور : طوفان الاقصی

طوفان الاقصی

 
قرآن کلام خداست و در آن کلیات شیوه زندگی انسانی آموزش داده شده و تفسیر آن را به صاحبان علم و عصمت که اهل بیت باشند واگذار کرده است. سلام خدا و خوبان و ارادت ما به ایشان که هرچه از معارف و علم و عزت داریم از سفره آنان لقمه گرفته‌ایم. در قرآن، موضوعات اعتقادی و اخلاق و احکام، با نقل تاریخ و داستان‌های درس و عبرت‌آموز گذشتگان، وضع قوانین و حقایق خلقت و نیز دستور و توصیه آمده است. این مجموعه منسجم، درهم تنیده و نظام‌مند، گویای خالقی حکیم است که بدون تناقض و نقص و زیاده‌گویی، حیات طیبه را مهندسی و مطرح کرده است. 
یکی از آن داستان‌های پر از حکمت و درس و تا ابد رهگشای قرآن، داستان بنی اسرائیل است که با بیان قواعد و مفاصل تاریخی آن بیان شده و ما می‌توانیم منظور آنها را به کمک معارف اهل‌بیت، از علماء راستین دریافت کرده و به طرح کامل آنها پی ببریم. تفکر بنی اسرائیل که به صهیونی معروف است، تفکر متکبر، خود برتربین، زیاده‌خواه، حسود، بی‌رحم، حقه‌باز، لجباز، ناشکر، کینه‌توز، رباخوار، تحریفگر، دروغگو و سمج است که از زمان قابیل قابل رهگیری است و در قوم یهود که به بنی اسرائیل معروف شدند،
به حد اعلای خود می‌رسد و تا امروز به صورت افراطی و بی‌حساب، توسعه یافته است.
نکته اول اینکه بی‌شک، بخشی از جامعه یهودیان، اولین قربانیان تفکر صهیونی‌اند و اکنون هم بسیاری از آنان از مخالفان سرسخت صهیونیست‌ها هستند مثل یهودیان هموطن ما که هزاران سال است در کنار سایر ادیان، با هم زندگی می‌کنیم و همین آرامش در کنار هم برای دشمنان تحمل ناشدنی است. نکته دوم این است که بیان صفات بنی اسرائیل برای ایجاد شناخت ما درباره اندیشه صهیونی است که به خاطر همان صفات زشتی که گفته شد، از اوج عزت و مورد توجه خدا بودن، به جایی رسیدند که مورد نفرین انبیاء زمان خود و عذاب خدا قرار گرفته و مهر ذلت و مسکنت و دربه دری به پیشانی آنها خورد. عبرت‌آموزی این است که به شدّت از آن صفات مذموم و مشئوم پرهیز کرده و یک پایش همیشگی اعتقادی، اخلاقی و رفتاری داشته باشیم. 
جمعیت اندک فرزندان و خاندان حضرت یعقوب که با دعوت حضرت یوسف به مصر رفته بودند به فاصله چندین نسل و تا حضرت موسی- سلام خدا و خوبان نثار این پیامبران مظلوم- هزاران برابر شدند و در این مدت شاید حدود دویست سال و شاید به‌خاطر همان خلقیات ویژه‌ای که گفته شد، هرگز نه آنها و نه مصری‌ها آنها را عضو جامعه مصر ندانستند و نامشان از «بنی اسرائیلیان» به «مصری‌ها» تغییر نکرد. این در حالی است که هر مهاجری را پس از یکی 
دو نسل به عنوان شهروند یک کشور می‌دانند ولی در مورد خاص، هرگز چسبندگی و پیوستگی به وجود نیامد. این نکته مهم و قابل مطالعه‌ای است.   
 پس از خواب فرعون، فرعونیان، برای به دست آوردن و کشتن موسایی که نمی‌شناختند، هزاران نوزاد پسر را کشتند و نمی‌فهمیدند که اگر خدا بخواهد موسی در دامن همین فرعون خونخوار نهاده و بزرگ خواهد شد. 
قتل‌عام عظیم، عجیب و بی‌رحمانه نوزادان، اولین کمین فرعون در برابر خواست خدا بود که شکست خورد. بعدها هم کشتن پسران و مردان بنی‌اسرائیل با کارهای طاقت‌فرسا و زنده نگه داشتن زنان آنان برای کنیزی مهم‌ترین شکل تحقیر بنی اسرائیل و مقابله با خواست خدا بود که آن هم به نتیجه نرسید و عکس شد. بنی‌اسرائیل به ستوه آمده که به زندگی طبقاتی و طبقه پَست خود خو کرده بودند، آن‌چنان از عمق دل، نجات خود و ظهور منجی بنی اسرائیل که مژده‌اش را از پیامبران گذشته شنیده بودند را از خدا خواستند که در ظهور موسی تعجیل کرد.  
حضرت موسی از همان ابتدا روحیه خودباوری، اعتماد به نفس و کرامت انسانی را به آنها تمرین داد و کم کم به زندگی انسانی و طبیعی رهنمون کرد و با معجزات متعدد و متنوع چراغ امید در دل‌هاشان افروخت. با تشکیل سازمان و تشکیلات پنهانی، شیوه مبارزه آرام با فرعون را به آنها آموزش داد. او به تمام معنا مُنجی و مُحیی بنی‌اسرائیل شد و از آن قوم ذلیل و توسری‌خور، انسان‌هایی رازدار و کتوم ساخت که توانستند در یک شب و پنهان از لشکر فرعون و لشکر ‌هامان، بنی اسرائیلی که اکنون ده‌ها هزار نفر شده بودند را حرکت دهند و به دریای نیل برسانند و این هرگز ساده نیست. بی‌شک رازداری و پای کار بودن منحصر به فرد بنی‌اسرائیل، پس از حضور موسای کلیم، از مهم‌ترین دلایل این پیروزی بود. 
پیش از این پیروزی، بیش از ده معجزه دیده بودند و با این وجود با تمدید ده روزه مأموریت حضرت موسی، از خداپرستی به گوساله‌پرستی روی آوردند. تمرد آنها به این‌جا ختم نشد و این قومی که زمانی برای آزرده نشدن، ابر بر سر آنان 
حرکت می‌کرد و غذا و شربت آسمانی برایشان می‌آمد، تاکنون سرگردانند و منفور. و این نتیجه آن خصوصیات زشت و عادات ناپسندی بود که از آن افراط در«خودبدبخت‌بینی» به تفریط «خودبرتربینی» و توهم « ما پسران خدا و قوم برگزیده‌ایم» رسیده بودند و از آنها موجوداتی کلافه‌کننده برای مؤمن و کافر ساخته و هیچ قومی حاضر به همزیستی با آنها نشد و نیست. حیله‌گری افراطی و موذی و لجوج بودنشان به گونه‌ای بود که حتی پیغمبری که رحمهًٌْ‌للعالمین است هم از آنان به ستوه آمد و فرمود: «هیچ قومی مثل یهود مرا نیازرد».
این قوم از همه جا رانده و درمانده که هرگز تلاشی برای اصلاحِ اساسی خود نکرد، پس از هجرت از مصر، جادوگری و جن‌گیری که از مصریان آموخته بودند را هم به خصوصیات زشتشان افزودند و با وجود ارسال صدها پیامبر و مصلح دلسوزی که فقط مأمور به تعادل رساندن این قوم شده بودند، حاضر به فرمانبرداری نشدند و به مرور اخلاق فراعنه را گرفتند و این شدند که اکنون می‌بینیم. نه اروپای بعد از جنگ جهانی و نه آمریکای مهد لیبرالیسم و نه شرق کمونیسم و نه جامعه اسلامی هیچ کدام حاضر به همسایگی با آنها نیستند و این، شاید مهم‌ترین دلیل کوچاندنشان از سراسر جهان به ویژه اروپا، توسط آلمان نازی و انگلیس خبیث و آمریکای شیطان بزرگ، به سرزمین فلسطین است و اکنون، هرکاری که فرعون با بنی‌اسرائیل کرد را بر سر فلسطینیان می‌آورند. 
بعید نیست عملیات طوفان‌الاقصای 15مهر، بی‌نظیرترین شکست نظامی و اطلاعاتی اسرائیلیان، پس از جنگ خیبر باشد. این عملیات در طراحی و اقدام هوشمندانه، چنان سیلی محکمی بود که آنها را گیج و دیوانه کرده است. طراحی در شرایط محاصره کامل و تمرکز ده‌ها ماهواره آمریکایی بر تحرکات غزه، وجود ده هزار جاسوس، دیوارهای بتنی تا اعماق خاک و مجهز به سنسور، میدان مین و سیم خاردار و فنس و چاه‌های تجهیز شده به سنسور و... کار بسیار منحصر به فرد و بزرگی است که هرگز جبران آبرو و اعتبار و اعتماد به نفسِ از دست رفته با آن برای اسرائیل ممکن نیست. نوآوری در اجرا و سرعت عمل و زمان اجرای آن نیز از دیگر شگفتی‌هاست. اینکه فرمانده و نیرو و تجهیزات آمریکایی در عملیات‌های غزه با زنان و کودکان می‌جنگند و آمریکا را مستقیم به میدان آورده‌اند، حاکی از فروپاشی زودهنگام اسرائیل است که قابل کتمان نیست.  
منطق جنگ این است که نیروهای نظامی با هم بجنگند و اگر 
یک طرف، انتقام شکست را به جای سربازان از غیرنظامیان بگیرد، هیچ پیامی 
جز درماندگی و عجز و صدالبته نامردی ندارد. وحشی‌گری تاریخی اسرائیل و آمریکا و حمله به زنان و کودکان بی‌گناه، نشان از سختی تحقیر تاریخی جبهه شیطان دارد. امروزه می‌توان بیش از آنچه که تاریخ در مورد سفاکی و سلاخی و بی‌رحمی ستمگران گفته را در جنایات صهیون و آمریکا دید. قطع آب و غذا و دارو در سرمای پاییزی بر زنان و کودکان بی‌خانه و خانواده، چه پیامی 
جز شکست و استیصال دارد؟ آنکه اعتماد به نفس و زور دارد در میدان با مردان می‌جنگد نه در کوچه و خیابان و خانه با زنان و کودکان. مارهای ضحاک اگر 
مغز جوان می‌خوردند، صد شرف داشتند به صهیون و آمریکایی که خون کودک می‌نوشند و گوشتشان را کباب می‌کنند. نفرین بر این بی‌غیرتی.
فهمیدن اینکه این جنایات را صهیون‌ها می‌کنند برای کسانی که تاریخ می‌دانند، سخت نیست. اینها برادر خود، یوسف را هم به قصد کُشت زدند و برای مُردن به چاه انداختند و 35 سال به پدرشان که پیغمبر بود و علم غیب داشت دروغ گفتند، حالا توقعی دارید ننگ جنایت بیمارستان المعمدانی را انکار نکنند؟ می‌توان شامورتی شبکه‌های ماهواره‌ای بهائی برای شستن دهان نجس اسرائیل و آمریکا را باور کرد؟ سؤال مسخره «چه کسی جنگ را شروع کرد؟» در مورد دزدی که در خانه آمده، عقلانی است که رسانه‌هاشان می‌گویند؟ جنایت این رسانه‌های دروغگو و بی‌حیا کمتر از صهیون و آمریکا نیست. همان‌گونه که سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری و... و ساکتین مقصرند و آنهایی که برای زندگی و آزادی زن، اشک تمساح می‌ریختند و اکنون همگی دچار خفگی و کوری اختیاری شده‌اند. خاک بر شما و اعمالتان، که خیلی کذابید و بی‌شرم. 
اینکه رسانه‌های استکباری برای جبران بی‌آبرویی و درز دهان باز کرده اسرائیل، حماس را همان داعش می‌دانند هم از گیجی سیلی است و نمی‌فهمند که سربالا تُف می‌کنند. می‌خواهند جنایتکار را معرفی کنند ولی داعشی که آمریکا زاییده و شیر گاو نوشیده و انگلیس و فرانسه آن را بزرگ کرده و توسط اسرائیل آموزش داده شده و توسط جبهه مقاومت و به رهبری ایران به درک واصل شده را ناسزا می‌گویند که واقعاً لعنت ابدی بر داعش و داعشیان و سازندگان و حامیانش باد. این هذیان‌گویی شما، تقاص خون کودکان مظلوم و فریاد مادران و آه پدران مظلومی است که دامن‌تان را گرفته و هنوز ابتدای ماجراست. محاکمه شما و شیطان، مانده و «طوفان‌الاقصی» در برابر خشم مقدسی که دودمانتان را به باد خواهد داد و تنها راه مرگ اختیاری را پیش پایتان می‌گذارد، تنها نسیم قبل از توفان بود که هوش و کلاه از سرتان ربود. انتقام کودکان ترسیده و تشنه و گرسنه غزه را هم بدهکارید. 
محمدهادی صحرایی

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 102/8/4ساعــت 7:48 صبح تــوسط عباس | نظر
بیمه تعالی:عملیات زمینی؛ سقوط اسرائیل به جهنم (یادداشت روز) حم
 هنرمندان ایرانی و خارجی برای «طوفان الاقصی» طوفان به پا کردند

اثر «فاتح خیبر»

حمله زمینی به غزه، بزرگ‌ترین چالش و گرفتاری رژیم صهیونیستی در مواجهه با مقاومت فلسطین می‌باشد. بنیامین نتانیاهو که در جامعه و ارکان نظامی، امنیتی و سیاسی رژیم غاصب، اعتبارش را به‌طور کامل از دست داده است، سکان عملیاتی را به دست گرفته که بسیار دشوار و از توان او خارج می‌باشد. براین اساس دولت‌هایی که نگران سرنوشت رژیم صهیونیستی هستند، او را اندرز داده‌اند که درباره ورود زمینی به غزه عجله نکرده و ابعاد آن را مورد سنجش دقیق قرار دهد. آنان البته با نخست‌وزیر و دولت نگون‌بخت اسرائیل در حذف مقاومت فلسطین از غزه همداستان هستند و برای تحقق این هدف دشوار هرچه از دست‌شان برآمده از رژیم غاصب دریغ نکرده‌اند. سفر همزمان رؤسای آمریکا، انگلیس و آلمان به تل‌آویو و تقدیم محموله‌های نظامی در زمانی که رژیم در زیر ضربات مقاومت خُرد شده بود، این همداستانی و در عین حال اضطراب آنان را به نمایش گذاشت. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد: 
1- در زمانی که باریکه 360 کیلومتر مربعی غزه در اشغال کامل ارتش غاصب بود، سران رژیم و از جمله «آریل شارون» که از او به‌عنوان قدرتمندترین فرد اسرائیل یاد می‌شد، در توصیف دشواری‌های اسرائیل در غزه از واژه «جهنم» استفاده می‌کردند. شارون که در آن زمان از کنترل این باریکه عاجز مانده بود، گفت: «دوست دارم یک روز از خواب بیدار شوم و ببینم غزه غرق شده است». در نهایت هم رژیم در سال 1384/‌2005 با خفت تمام نیروهای نظامی خود را از غزه خارج کرد. این در حالی بود که باریکه غزه در آن زمان، نیروهای نظامی‌ منسجمی نداشت و مردم با دست خالی، ارتش مجهز رژیم را به ستوه آورده بودند. حالا حدود یک میلیون نفر به جمعیت آن روز غزه اضافه شده و چندین سازمان قدرتمند فلسطینی در آن شکل گرفته و به ده‌ها گردان رزمی و انواع تسلیحات سنگین مجهز شده است، به‌گونه‌ای که می‌تواند از ایلات در جنوبی‌ترین تا صفد و نهاریا در شمالی‌ترین نقطه تحت اشغال رژیم غاصب زیر آتش خود بگیرد و صدها هزار یهودی را آواره کرده یا در پناهگاه‌ها محبوس گرداند. 
2- غزه در زمانی که سران اسرائیل از آن به جهنم یاد کرده و تاب ماندن نداشتند، از پشتوانه داخلی و منطقه‌ای هم بهره چندانی نداشت. کرانه باختری تحت اشراف مشترک ارتش اسرائیل و نیروهای امنیتی و پلیس تشکیلات خودگردان بود و چندان از مقاومت در آن خبری نبود. حزب‌الله نیز درگیر مسائل داخلی لبنان بود کمااینکه یک سال پس از خروج مفتضحانه ارتش اسرائیل از غزه، درگیر جنگ بزرگ 33‌روزه شد و پس از آن هم به‌طور متوالی درگیر چالش‌های داخلی که منشأ آن کشورهای غربی و عربی بودند، گردید. سوریه هم پس از جنگ 1967 در وضعیت نه جنگ نه صلح با رژیم غاصب قرار داشت و درگیر مشکلات خاص خود بود؛ به‌گونه‌ای که صهیونیست‌ها کمترین نگرانی از سمت سوریه و بلندی‌های اشغالی جولان و جبل‌الشیخ نداشتند. 
در شرایط فعلی ضمن آنکه خود غزه مجهز به ارتشی نامتقارن و مجرب می‌باشد، از حمایت مردم و سازمان‌هایی در کرانه باختری و قدس شرقی برخوردار است، به‌گونه‌ای که در 18 روز اخیر که غزه درگیر جنگ بود، کرانه به مصاف ارتش اسرائیل رفت و ده‌ها نفر از نظامیان و شهرک‌نشین‌های صهیونیستی را از پا درآورد و نزدیک به 100 نفر شهید داد. حزب‌الله لبنان از مشکلات قبل عبور کرده و در صحنه داخلی لبنان با چالش مواجه نیست و قدرت سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و عملیاتی آن هم چند برابر شده است؛ به‌گونه‌ای که در همین ایام، مقامات اطلاعاتی رژیم اعلام کردند، در فاصله جنگ 33 روزه در سال 1385 تا آغاز ورود به بحران سوریه در سال 1391 قدرت عملیاتی و تسلیحاتی حزب‌الله لااقل شش برابر گردید و در دهه اخیر هم مرتب بر قدرت آن افزوده شده است. این حزب‌الله هم‌اینک در همپیمانی آشکار با جنبش‌های مقاومت فلسطینی است. کمااینکه در این 18 روز با حمله به تأسیسات حساس راداری و نظامی رژیم صهیونیستی در صفحات شمالی فلسطین، ضمن وارد کردن تلفات به نیروها و آسیب جدی به تأسیسات اسرائیل، سبب آوارگی بیش از یکصدهزار نفر از ساکنان این مناطق شده و به یک دغدغه مهم امنیتی برای رژیم تبدیل گردیده است. 
علاوه‌بر این با حماقت اسرائیل در حملات کور و بی‌فایده‌ای که طی شش سال گذشته علیه سوریه انجام داده است، این کشور را عملاً از وضع نه جنگ نه صلح با خود خارج کرده و در وضعیت جنگی قرار داده است؛ تا جایی که شاهد بودیم تأسیسات حساس دیمونا در عمق سرزمین‌های اشغالی چندین بار از سمت سوریه تهدید شده است. پس از فتنه گروه‌های تکفیری - تروریستی تحت‌الحمایه غرب و بعضی کشورهای منطقه، امروز سوریه ضمن آنکه ارتش خود را باز‌سازی کرده، از حمایت عملیاتی هزاران نیروی جهادی داخلی و منطقه‌ای هم بهره‌مند می‌باشد. غزه از نظر منطقه‌ای نیز از سوی یک جبهه مرکب و قدرتمند حمایت می‌شود تا جایی که در همین روزها و در زمانی که غزه تحت بمباران‌های سنگین هوایی رژیم غاصب قرار داشت، رزمندگان یمنی با عملیات موشکی و پهپادی به حمایت از آن برخاستند. به نظر می‌آید ارتش غاصب صهیونیستی که زیر ضربات 15‌مهر/ 7 اکتبر نیروهای عملیاتی جنبش اسلامی حماس خُرد شده، در نظر دارد علیه غزه دست به عملیات زمینی بزند که از حماقت محض دستگاه سیاسی و نظامی اسرائیل و پشتیبانان خارجی آن حکایت می‌کند. 
3- رژیم غاصب اسرائیل در جریان جنگ 11 روزه سال 1393/ 2014 و پس از آنکه از دو هفته بمباران بی‌رحمانه مردم مظلوم غزه و به شهادت رساندن بیش از دو هزار نفر از آنان، طرفی نبست، عملیات زمینی علیه غزه را شروع کرد و نتوانست بیش از سه کیلومتر در مرزهای شرقی غزه نفوذ کند و چند روز بعد هم با دادن بیش از 70 نفر تلفات و انهدام ‌تانک‌های مرکاوا، از غزه عقب نشست و شکست در جنگ‌ را پذیرفت. 
یک سؤال این است که در این ده سال و در فاصله شکست اسرائیل در جنگ 11 روزه تا امروز چه چیزی به قدرت آن افزوده شده 
و یا چه چیزی از قدرت، توان و محبوبیت گروه‌های مقاومت فلسطین از جمله حماس کاسته شده است؟ عملیات تهاجمی و محیرالعقول حماس تلفات بی‌سابقه‌ای را به ارتش غاصب تحمیل کرد و لااقل 6000 نفر از نیروهای لشکر ویژه غزه کشته، زخمی، مفقود و یا اسیر شدند، قدرت کنونی حماس و بقیه گروه‌های جهادی را پیش روی ارتش شکست‌خورده اسرائیل قرار داده است. این ارتش چگونه فکر می‌کند با ترسیم چند فلش افقی روی نقشه جغرافیایی باریکه غزه قادر به تصرف آن است! این داستانی را به یاد می‌آورد که فردی هرچه فریاد می‌زد صدایش به فردی که با او کار داشت نمی‌رسید، با دوربین به فرد نگاه کرد و با صدای آهسته پرسید چرا جواب نمی‌دهی؟! نتانیاهو که با مفتضحانه‌ترین شکست در دوران حیات سیاسی ننگین خود مواجه شده و از جمله در سال 1393که آن زمان هم نخست‌وزیر بود، از گروه‌های مقاومت در غزه شکست خورده است. حالا دوربین کشیده و منطقه غزه را تصرف شده دیده است! در این میان سه روز پیش «توماس فریدمن» طی یادداشتی در «نیویورک تایمز» نوشت نتانیاهو با حمله زمینی به غزه، برای منافع شخصی خودش، اسرائیل را قربانی می‌‌کند. از نظر فریدمن عملیات زمینی اسرائیل و شکستی که در آن انتظار نتانیاهو را می‌کشد، نه فقط دولت اسرائیل را ویران می‌کند بلکه به دیگر دولت‌های منطقه‌ای وابسته به آمریکا در اطراف فلسطین نیز لطمه اساسی زده و حیات آنان را تهدید خواهد کرد. 
4- اگر شکست دادن مقاومت فلسطین در غزه به اجماعی بین رژیم، دولت آمریکا، دولت‌های اروپایی و بعضی دولت‌های منطقه‌ای تبدیل شده است، دفاع از ساکنان غزه و گروه‌های جهادی آن هم به یک اجماع منطقه‌ای و حتی بین‌المللی تبدیل گردیده است. امروز یک جبهه قدرتمند مبتکر در منطقه وجود دارد که اگر جنایات علیه مردم غزه متوقف نشود و آسیب جدی به نیروهای مقاومت غزه متصور باشد، تماشاچی صحنه نخواهد بود و این در حالی است که به گواهی تظاهرات عظیمی که در طول دو هفته گذشته در کشورهای مختلف از جمله کشورهای غربی در حمایت از مقاومت و در محکومیت اقدام ددمنشانه ارتش اسرائیل برگزار شده، مقاومت از حمایت جدی بین‌المللی و منطقه‌ای هم برخوردار است.
5- احتمال دارد رژیم صهیونیستی یک بار دیگر حماقت کند و عملیات زمینی راه بیندازد و ممکن است دولت‌هایی هم آن را مورد حمایت قرار دهند اما در صورت ارتکاب چنین حماقتی، شکست رژیم قطعی خواهد بود. ارتش رژیم یک‌بار در مهرماه با شکست تاریخی و خُرد‌کننده که اعتباری برای او باقی نگذاشت، روبه‌رو شد و مسلماً آثار ترس نظامیان رژیم از مقاومت، ابتکار عمل را از آنان خواهد گرفت و به پیروزی بزرگ پیش‌ روی مقاومت کمک خواهد کرد. آنگاه ارتشی که در دو ماه دو بار به شکست کشیده شده است، آیا در برابر طوفان‌های پی‌در‌پی که پس از این پیروزی نصیب مقاومت فلسطین به راه خواهد افتاد، قادر به بقاء رژیم می‌باشد؟ نتانیاهو در این قمار نه تنها دولت اسرائیل را ساقط می‌کند، بلکه حیات رژیم را در ورطه نابودی قرار می‌دهد.
 سعدالله زارعی 

+ نوشته شـــده در سه شنبه 102/8/2ساعــت 10:45 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: گردانهای عزالدین قسام و سرایا القدس از سال 2001 تا ک

 

گردان‌های عزالدین قسام و سرایا القدس از سال 2001 تا کنون در حوزه توان موشکی خود پیشرفت‌های بسیاری کردند که همین امر سبب درهم شکستن توان گنبد آهنین رژیم صهیونیستی شده است.
گردان‌های عزالدین قسام و سرایا القدس از سال 2001 تا کنون در حوزه توان موشکی خود پیشرفت‌های بسیاری کردند که همین امر سبب درهم شکستن توان گنبد آهنین رژیم صهیونیستی شده است.
گروه بین الملل - رجانیوز: گردان‌های عزالدین قسام و سرایا القدس از سال 2001 تا کنون در حوزه توان موشکی خود پیشرفت‌های بسیاری کردند که همین امر سبب درهم شکستن توان گنبد آهنین رژیم صهیونیستی شده است.
 
به گزارش رجانیوز، در این روزها که سخت مشغول مقایسه قدرت نظامی جنبش اسلامی حماس و رژیم صهیونیستی هستیم بد نیست نگاهی به توان موشکی گردان‌های عزالدین قسام و سرایا القدس از سال 2001 تاکنون بیاندازیم. قدرتی که در این سال‌ها به آسانی به دست نیامده و رنج و شهادت بسیاری از آزادی خواهان و مظلومان به خصوص کودکان و زنان فلسطینی را به همراه دارد. 
 
موشک‌های مقاومت غزه، کابوس تل آویو
تحقیر و خشونت صهیونیست‌ها از زمانی که فلسطین را اشغال کردند، روز به روز افزایش می‌یافت تا اینکه در سال 2001 گروه‌های مقاومت رو به ساخت موشک‌ها و جنگ افزارهایی آوردند تا بتوانند امنیت و سلاح‌های رژیم صهیونیستی را به چالش بکشند. در این بین گروه‌های مقاومت فلسطین و در رأس آنها حماس و جهاد اسلامی بیش از سایر گروه‌ها بودجه‌هایی ویژه توسعه توان موشکی بال‌های نظامی خود یعنی گردان‌های عز‌الدین قسام و سرایا القدس آماده کردند.
 
آنچه روزهای پیشین در قالب پرتاب 5 هزار موشک از نوار غزه به سمت مناطق مختلف سرزمین‌های اشغالی فلسطین به نمایش درآمد، بیانگر توسعه این توان است؛ توانی که به اذعان رسانه‌های رژیم صهیونیستی و همچنین کشورهای غربی حامی تل آویو از جمله امریکا، بیش از آن چیزی است که اطلاعات تل آویو پیش از این نشان داده بود.
 
توان موشکی حماس
گردان و یا کتائب عز‌الدین قسام که بال نظامی جنبش حماس است، یکی از قوی‌ترین جریان‌های نظامی بین گروه‌های مقاومت فلسطین محسوب می‌شود. این گردان‌ها در رویارویی‌های رژیم صهیونیستی با فلسطینیان در مقاطع مختلف ایفای نقش کرده و اقدامات بزرگی انجام داده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به جنگ سال 2006 نوار غزه که منجر به خروج رژیم صهیونیستی از این باریکه شد و همچنین شکست دادن ارتش این رژیم در جنگ‌های 22، 51 و 8 روزه اشاره کرد.
 
این گردان‌ها همچنین در کارنامه فعالیت خود به اسارت گرفتن چند نظامی رژیم صهیونیستی را نیز به ثبت رسانده‌اند. با این حال بال نظامی حماس از سال 2001 به این سو، تمرکز ویژه‌ای روی ساخت موشک داشته است. گردان‌های قسام اولین موشک خود را 26 اکتبر 2001 به سمت شهرک صهیونیست نشین سدیروت در چند کیلومتری غزه پرتاب کرد.
 
این موشک که بردی معادل 3 کیلومتر دارد، به یاد شهید عزالدین قسام که نخستین نسل مبارزان فلسطینی محسوب می‌شود، «قسام» نامیده شد. قوی‌ترین موشکی که گردان‌های قسام در این رده ساخت قسام 20 بود که برد آن به 20 کیلومتر می‌رسید. آن‌ها این توان را در سال 2014 به بیش از دو برابر رساندند و در خلال جنگ غزه در این سال از این موشک که با نام «سجیل» شناخته می‌شود، رونمایی کردند، برد این موشک به 55 کیلومتر می‌رسد.
 
از این زمان حماس روی دور توسعه توان موشکی خود افتاد و تنها 7 سال بعد از آن از دو موشک با بردهای 120 و 250 کیلومتر رونمایی کردند. موشک نخست که به یاد شهید رائد العطار نام آن را A120 گذاشتند، بردی معادل 120 کیلومتر داشت و دومین موشک نیز که به یاد فرمانده شهید مهندس یحیی عیاش، «عیاش 250» نامیده شده، بردی 250 کیلومتری دارد که بیشترین وحشت را در میان سران تل آویو افکنده است.
 
این موشک توان هدف قرار دادن شمالی‌ترین و جنوبی‌ترین نقاط سرزمین‌های اشغالی فلسطین را دارد. حماس اولین بار از این موشک در جریان جنگ 11 روزه غزه استفاده کرد و موفق شد، اهدافی در منطقه ایلات در جنوبی‌ترین نقطه سرزمین‌های اشغالی را مورد هدف قرار دهد.
 
در کل نگاهی به زرادخانه گردان‌های عز‌الدین قسام که حملات دیروز توسط این واحدها انجام شد، نشان می‌دهد، بال نظامی حماس صاحب 17 نوع موشک اصلی است.
 
 
 
توان موشکی جهاد اسلامی
در کنار حماس و گردان‌های عزالدین قسام، جهاد اسلامی فلسطین نیز در دو دهه گذشته تمرکز خود را روی توسعه موشکی و همچنین پهپادی خود گذاشته است، طوری که اکنون در زرادخانه سرایا القدس، بال نظامی جهاد اسلامی 13 نوع موشک دیده می‌شود.
 
جهاد اسلامی یکی از قدیمی‌ترین جنبش‌های مقاومتی فلسطین است که از ابتدا بر قدرت نظامی تأکید داشته است و سرایا القدس را به عنوان بخش نظامی خود تأسیس کرده است.
 
سرایا القدس یک سال بعد از جنگ 22 روزه یعنی سال 2009 حضور فعالی در پرتاب موشک به سمت اراضی اشغالی ایفا کرد. با این حال در سال 2012 در جنگ 8 روزه توسعه موشکی خود را به نمایش گذاشت و بیش از 900 موشک به سمت شهرک‌های صهیونیستی پرتاب کرد.
 
آن‌ها در این سال تل آویو را نیز با موشک فجر 5 هدف قرار دادند. سرایا القدس که به موشک‌های گراد که ساخت داخل فلسطین نیست و بردی 40 کیلومتری دارد، نیز دسترسی دارد اما موشک‌های ساخت خود این گردان‌ها موشک‌های بدر هستند که قوی‌ترین آن‌ها بدر 3 با برد 160 کیلومتر است.
 
موشک‌های براق نیز که دارای بردهای 70، 100 و 120 کیلومتر است، قادر به حمل کلاهک‌های انفجاری 300 کیلوگرمی هستند. براق 120 که برد 120 کیلومتری دارد، هرچند دورترین نقاط شمالی و جنوبی را نمی‌تواند هدف قرار دهد اما از شمال قابلیت هدف قرار دادن بندر استراتژیک حیفا را دارد. سرایا القدس در زمینه تولید پهپاد نیز پر قدرت ظاهر شده و سال پیش از پهپاد خود با عنوان «جنین» رونمایی کرد که از قدرت تهاجمی برخوردار است.
 
نکته قابل توجه در موشک‌های مقاومت فلسطین آن است که بنا بر آنچه که معاون دبیرکل جبهه خلق برای آزادی فلسطین اعلام داشته، 90 درصد آن‌ها در غزه ساخته می‌شود و داخلی است. کیفیت و دقت این موشک‌ها در طول دو دهه گذشته پیشرفت قابل توجهی داشته و در طول چند سال اخیر خسارات قابل توجهی به مراکز نفتی،گازی و انرژی رژیم صهیونیستی وارد کرده است.
 
ضمن اینکه اخبار و اطلاعات حاکی از آن است، سامانه گنبد آهنین که پیش از این رژیم صهیونیستی به آن می‌بالید و مدعی بود، قابلیت رهگیری هر موشکی را دارد، در موارد بسیاری قادر به رهگیری این موشک‌ها نبوده و حماس و جهاد اسلامی فلسطین موفق به زدن اهداف خود شده‌اند.

+ نوشته شـــده در سه شنبه 102/8/2ساعــت 7:28 صبح تــوسط عباس | نظر