حاشیهنگاری در نسبت آوینی و صدا و سیمادوست داشتم یکی از مدیران س
بسمه تعالی
حاشیهنگاری در نسبت آوینی و صدا و سیماحقیقتاً قصد نداشتم درباره آوینی و تلویزیون مطلب بنویسم به خصوص فیالحال که در حال پرداخت نقدی هزینهی گفتن و نوشتن در نقد سازمان صداوسیما هستم و البته اخیراً متوجه شدم که چه طور میشود با یک تلفن از مقامات سازمان، برگهی بختآزمایی بسیجی سادهی آقا روح الله در خرابات صدا و سیما برگردد! -حیف که تکلیف بر نگفتن است و ماندن در سازمان و شاید هم نقص نفسانی ما بر متاع ناچیز ماندن در صدا و سیما- اما دوباره که ماجراهای سید و سیما! و مقالهی «چگونه خنجر بر پشت شقایق نشست» را خواندم و دیدم که چطور «آوینی» را رسماً از تلویزیون حذف کردند، دلم آرام نشد که ننویسم. حتی نتوانستم مانند همیشه با قلمی معمولی بنویسم که؛ حلقهای بر گردنم افکنده دوست *** میکشد هر جا که خاطر خواه اوست!
به ذهنم آمد از قدیمیها بپرسم آنهایی که «سید مرتضی» را از سازمان بیرون انداختند؛ شش تیغه بودند یا مثل مدیران فعلی ریش داشتند؟ به ذهنم آمد بپرسم آدمهای صدا و سیما در این سالهای اخیر انقلابی شدند یا ما در این دوران بیتفاوت؟ «آوینی»ها کم شدند که دیگر بر اساس مقاله و اعتراض به دفتر رهبری «محمد هاشمی»های سازمان عوض نمیشوند و از آن تحقیق وتفحص نمیشود یا اتفاق دیگری افتاده؟ (رجوع شود به نوشتههای «آوینی» در کیهان بر علیه صداوسیما و تغیر رییس سازمان و تحقیق و تفحص از آن به فاصلهی کمی بعد از شهادت آقا مرتضی). فکر کردم کسی را پیدا کنم و از او دربارهی افرادی که در تلویزیون تحریک کردند تا برخی به اسم گروه «روایت فتح» بر علیه «آوینی» بیانیه بدهند و در سروش چاپ کنند بپرسم که امروز کجا هستند؟ نکند همانها ویژهبرنامهی شهادت «سیدمرتضی» را تولید کنند؟
دوست داشتم از دوستانم بپرسم کجاست مقالههای به تعبیر «مهدی نصیری» شلاقی و انقلابی مرتضی؟ دوست داشتم یکی از مدیران سیما جواب بدهد که چرا صدای انقلابیون را از صدا و سیما حذف میکنند؟ ولی از طیف لاابالی بازیگران تا خوانندگان لسآنجلسی در تلویزیون و رادیو رژه میروند؟ علاقهمند بودم از آقای «مهندس ضرغامی» بپرسم آیا در صداوسیمای شما میشود نقدهای «آوینی» را با برنامههای روی آنتن شما که عیناً همان مشکلات را دارد مقایسه کرد؟ برایم سوال است که چرا هیچ وقت حرفهای انقلابی و این نوع از جملات آوینی را نمیشود از تلویزیون شنید: «وجه مشترک تلویزیون و سینماى پس از انقلاب در آن جاست که هیچ کدام غرب را دشمن فرهنگى خویش نمیدانند و علت این امر را نیز باید در آن جا جست و جو کرد که از یک سو اصلاً غرب را نمیشناسند و از سوى دیگر اصلاً انگیزهاى براى مبارزه ندارند.»
به نظرم این عبارت «آوینی» یکی از کلیدهای فهم مشکلات تلویزیون است. برخی مدیران ریشدار غیر انقلابی! مدیرانیاند که اهل مبارزه نیستند. انقلابی نیستند، فکر نکنید نماز نمیخوانند یا مشکلات اخلاقی دارند و یا نظام را قبول ندارند؛ نه در پیشگاه خدا شهادت خواهم داد که همگی واجبات عبادی را رعایت میکنند. اما مشکل اصلی «محمد هاشمی» با «آوینی» مشکل امروز حزباللهیها با «ضرغامی» است. «هاشمی» به سید جنگدیدهی ما میگفت: مستند ساختن از جنگ بس است، بیا از سازندگی بساز! مردم را در حالت جنگ قرار نده. جنگ تمام شده. و همینها را دقیقاً از صداوسیمای امروز میشنویم. گویی انقلابی بودن میکروبی است که اگر وارد صداوسیما شود، راه تنفس برخی را میگیرد و برای مردم که نه، ولی آسایش برخی را برهم میزند.
اگر در نسبت اسلام سازش و روشنفکران سخن نگوییم جفا به آوینی است. مرتضی در جایی گفت بر خلاف آنچه بسیاری میپندارند آخرین مقاتلهی ما -به مثابه سپاه عدالت- نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است... اگر چه سید شهید ما دمار از روزگار جریان روشنفکری درآورد و راه نفسهای وابسته و غربزدهی این طیف را با تمام توان بست، اما یکی از برجستگیهای او مقابله با جریان اسلام سازش است که مرتبهای بالاتر از آن است. اسلامی که اتفاقاً با روشنفکران سر سازش دارد و محمل رشد روشنفکری است. نمود بارز آن را در همین صدا و سیمای امروز میبینیم. از عجایب خلقت نیست که روشنفکرترین طبقات هنری تا این حد با آرامش در تلویزیون حضور پیدا میکنند؟
و البته این ماجرا پیچیده شده. آدرس غلط حضور برخی چهرههای انقلابی در موضوعاتی که یا مجبورند و یا خطر کمتری برای آنها دارد. اگر راست میگویند برنامههای هنری را به بچه های تیپ فکری «عمار» بدهند، نه اینکه در موضوعات بیخطر، برای نقد فرهنگی کشور و نقد گفتمانی جریانها، انقلابیون را دعوت کنند؟ و یا برای نقد برنامههای صداوسیما آنها را بیاورند؟ لااقل صادقانه فضای مناظره را ایجاد کنند. و اگر نه لااقل «مرتضی» را تحریف نکنند. بگذارند این، برای خودمان بماند.