سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منتظری این گونه قائم مقام شد (فصل پنجم)

بسمه تعالی

منتظری این گونه قائم مقام شد (فصل پنجم)

مرتضی صفار هرندی
امام، گله های سوزانی از آقای منتظری را آغاز کرد که کجا چه کرده و کجا چه... ! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع می کند! از منزل سید مهدی هاشمی، دست نویس های او را آورده اند من دیدم نامه های آقای منتظری از نوشته های مهدی هاشمی الهام گرفته! این را من برای ایشان نوشتم.»
سخن امام که به اینجا رسید، من گفتم: «بله! آقای سید عباس و سیدجعفر کریمی و چند نفر دیگر هم بودند.» 
امام فرمود: «او این طور است!» 
عرض کردم: «بفرمایید که فردا ایشان به عنوان قائم مقام رهبری مطرح نشود.» 
امام قدری فکر کرد و فرمود: «احمد نیست ، می شود شما زحمت بکشید و به آقای هاشمی بگویید من بعد از ظهر ایشان را ببینم ؟»
عرض کردم: «بله؛ اما به آقای هاشمی نگویید من آمدم (و این جریان را خدمت شما گفتم). به هیچ کس نگویید. می ترسم مرا هم شمس آبادی کنند یا مثل شیخ قنبر در چاه بیندازند!»
این را که گفتم، امام ـ اعلی الله مقامه ـ سه بار خندید و فرمود: «خاطرت جمع باشد». 
از دفتر امام حرکت کردم و آمدم شورای نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقای هاشمی و گفتم صبح خدمت امام رسیدم. کاری داشتم فرمودند به آقای هاشمی بگویید که من ایشان را ببینم... 
شب، بعد از نماز مغرب و عشا خانم حاج احمد زنگ زد که حاج آقا! امام فرمودند: «آنچه ما امروز صحبت کردیم مبادا از شما تجاوز کند.»
گفتم: «همین طور است.»
فردای آن روز، آقای هاشمی موضوع قائم مقامی آقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کرد !!
آقای محمدی گیلانی اضافه کردکه:
پس از این ماجرا، روزی آقای هاشمی در حضور جمعی گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامی آقای منتظری را مطرح نکن.» گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسیه قبل به آقایان گفته ایم که ایشان را به عنوان قائم مقام مطرح کنیم.»
فرمود: «نه! یکی از دوستان آمده و چنین گفته... 
گفتم: «ما اعلام کرده ایم. نمی شود!!!»1
نکته عجیب در این میان بی اطلاعی نزدیک ترین افراد به حضرت امام مثل مرحوم حاج سیداحمد خمینی، از نظر آن راحل عظیم الشان در اولین مراحل است. این نکته را در ابراز نگرانی آن مرحوم نسبت به مخالفت جامعه مدرسین با قائم مقامی آقای منتظری در زمستان سال 1360 می توان دید.2 اگر چه در سال 1360 هنوز مسائل مهدی هاشمی برملا نشده بود، اما هشدار امام به فرماندهان سپاه درباره مهدی هاشمی به عنوان یکی از نزدیک ترین افراد به آقای منتظری، مربوط به همین مقطع است. علت نگرانی دوستان دیرینه آقای منتظری در جامعه مدرسین در نامه مرحوم آیت الله مشکینی دبیر این جامعه به وی در اول مهرماه 1364 قابل مشاهده است: 
نظر اغلب دوستان برای روز مبادا شمایید. لکن با یک نگرانی از ناحیه بیت و بعضی حواشی آن جانب که متاسفانه به قول آن مرحوم، مراجع قبلی پس از مرجعیت گرفتار می شوند و شما قبل از آن. من در این باره لامتثال امر کلی می گویم پیوسته از دوستان صمیمی تان اظهار ناراحتی می شنوم.3
این موضوع به همان اندازه که نگرانی بزرگانی مثل آیت الله مشکینی را برانگیخته بود، ضد انقلابیونی را که امکان رصد کردن واقعی مسائل داخل کشور را داشتند، امیدوار می کرد. 
در شرایط یأس مفرط ضد انقلابیون فراری، احمد انواری، مدیر نشریه جبهه ملّیون ایران (ارگان جمعی از اعضای جبهه ملی) درست پنج ماه پس از انتخاب آقای منتظری به قائم مقامی رهبری، نوید یک اتفاق مثبت را به ضد انقلاب داد. او در شماره آذر ماه 1364نشریه اش که در انگلیس منتشر می شد، چنین نوشت:
دلایل این انتخاب هر چه باشد باید دید که اثر آن در جامعه چگونه است و برای رویارویی با آن به چه شیوه ای متوسل شد. نباید از این نکته غافل شد که آقای منتظری به ایجاد تفاهم بین گروه ها تمایل فراوان داشت و این واقعیت بر همگان روشن شده است که آقای منتظری از چند سال پیش به این طرف، ارائه دهنده اندیشه آشتی و مبلغ اتحاد جامعه است.4
انواری در استدلال برای نظر مثبت خود درباره آقای منتظری در همین مقاله می افزاید:
اکنون که جنگ مسلحانه را کارساز نمی دانیم و ناگزیر از توسل به مبارزات سیاسی هستیم، اگر ناگزیر شده ایم که به استحاله درونی رژیم گردن بگذاریم باید... به منظور ایجاد محیط مساعد برای مبارزه سیاسی، از مقابله با هر جریان مسالمت جوی داخلی احتراز نماییم.5
وی سپس می نویسد:
ما به این رژیم در شکل و شمایل موجود اعتقاد نداریم اما چون راه براندازی را مفید و کارساز ندیده ایم، چاره ای نداریم که با داخل کشور هماهنگ شویم و به یک مبارزه طولانی دست بزنیم.6
احمد انواری کسی بود که به اذعان ضد انقلابیون سلطنت طلب، از کمک های شاهپور بختیار ـ که از اشرف پهلوی و اسدالله رشیدیان عامل مشهور سازمان سیا دریافت می کرد ـ برخوردار بود و همچنین احمد مدنی دیگر عضو حقوق بگیر سیا در خارج از کشور مبالغ زیادی به او و نشریه اش کمک می کرد.7
واقعاً تعجب آور بود که آقای منتظری پس از شهادت فرزند خویش مسئولیت بیت خود را در اختیار کسی بگذارد که در دوران زندان در همراهی کامل با منافقین و مبارزه با عالمان مجاهد حتی در روزهای ماه مبارک رمضان و در مقابل مبارزان مسلمان روزه دار به پذیرایی از کمونیست ها می پرداخت و به رغم کسوت روحانیت با تراشیدن محاسن خود حتی اعتراض آقای منتظری (پدر همسر خود) را برانگیخته بود. هادی هاشمی کسی بود که در جریان جدایی سفره علمای مبارز و دیگر افراد متدین از کمونیست ها در زندان رژیم شاه حتی آقای منتظری را از توهین خود (تشبیه به چارپایان) بی نصیب نگذاشت.8 گاهی خود آقای منتظری به تأثیرپذیری از فشار داخل بیت اعتراف می کرد. در ابتدای دستگیری مهدی هاشمی و پس از مقاومت آقای منتظری در برابر دستگاه قضائی و اطلاعاتی در این مورد، وقتی آیت الله عبدالله جوادی آملی، آیت الله محمد یزدی و حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری به منظور متقاعد کردن او به همراهی با نظام در پی گیری این پرونده، با وی گفت وگو می کردند به صراحت گفته بود: 
آخر شما شرایط من را درک نمی کنید. من زیر فشار داخل خانه هستم.9
هر چه زمان می گذشت، نقاط ضعف پنهان شخصیت آقای منتظری از پشت حجاب سابقه درخشان در تحمل شداید دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی نمایان تر می شد. به عنوان مثال حجت الاسلام علی اکبر ناطق نوری در خاطرات خود به تلخی از مشاهده استفاده آقای منتظری از الفاظ اهانت آلود و تحقیرآمیز، در ملاقات و گفت وگوبا شهید آیت الله سید محمدباقر حکیم و در حضور گروهی از افسران ارتش یاد می کند:
آقای حکیم طبق معمول، در ابتدا عربی صحبت می کرد مگر این که به ایشان گفته می شد که فارسی صحبت کند. ایشان شروع کرد به عربی حرف زدن و یک دفعه آقای منتظری گفتند: «فارسی حرف بزن» البته این خیلی مهم نبود، بلکه گفتند: «مرحوم والدتو، فارسی بلد بود» و با این جمله ادامه داد: «الولد الچموش یشبه بالابوش.» ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و جلوی آن همه افسر، آقای حکیم را با چنین اعتبار و شخصیتی این گونه خطاب کرد. وقتی این جمله را گفت بسیار شرمنده شدم و با خود گفتم: «عجب قائم مقامی داریم، مملکت دست این بیفتد چه می شود.»10
به هر حال کار این فقیه برجسته، به جایی کشید که حاضر شد با اتکا بر مصونیت ناشی از عنوان قائم مقامی رهبری، حتی مسئولیت برخی از جرائم مهدی هاشمی را برعهده بگیرد و ملاقات با وزیر اطلاعات را به حضور متهم جنایتکاری مثل مهدی هاشمی در این ملاقات مشروط سازد. از این پس، رفتار آقای منتظری شکل حیرت آوری به خود گرفت. تا جایی که وقتی امام در نامه ای بسیار احترام آمیز خواستار «پاک کردن دامان او از ارتباط با مهدی هاشمی» و دادن اجازه پی گیری اتهامات او به عنوان فردی متهم به جنایات بسیار، از قبیل قتل شدند، آقای منتظری با احضار مهدی هاشمی خطاب به وی گفت:
امام با نامه خودشان خواب را از چشمان من گرفته اند. من هم نامه ای نوشتم که خواب را از امام بگیرد.11
منتظری در این نامه مهدی هاشمی را در عقل، تدبیر، مدیریت، تعهد و تقوا بهتر از وزیر اطلاعات و فرمانده سپاه دانست و ادامه داد که مهدی هاشمی «فقط بز اخفش نیست و حاضر نیست کورکورانه مهره کسی شود.» آنچه به عقیده آقای منتظری، خواب را از چشمان امام می گرفت، مطالبی بود که به تعبیر آقای ری شهری، وزیر وقت اطلاعات در کتاب خاطرات سیاسی «قلم از نقل آن شرم دارد.» حضرت امام فرموده بودند که « نامه ایشان [منتظری] به من کپی نامه مهدی هاشمی است به او.»12
آقای منتظری پس از بازداشت مهدی هاشمی با این تهدید که «اگر امام مرا تحت فشار بگذارد حسابم را از نظام جدا خواهم کرد»، ملاقات های خود را لغو کرد و در ملاقات با دوست نزدیک خود آقای سیدجلال الدین طاهری، امام جمعه وقت اصفهان، به رغم تقاضای ملتمسانه وی، بر موضع خود اصرار ورزید. حتی ملاقات حضرت امام با منتظری در منزل حاج احمد آقا و در حضور مسئولان عالی رتبه نظام ـ که با خاکساری بزرگ منشانه امام راحل و به کار بردن عباراتی همچون «از این مرید و مخلص خود قبول فرمایید و به کار خود مشغول شوید.» همراه بود ـ تنها تمسک خشم آلود او به کلام شریف «لایکلف الله نفسا الا وسعها» را به دنبال داشت؛ صحنه ای که به نوشته مرحوم حاج سیداحمد خمینی چشمان حضرت آیت الله خامنه ای را اشک آلود کرد.13 پیش از این مرحله وقتی حضرت امام، آقای سیدجلال الدین طاهری را به فاصله گرفتن از مهدی هاشمی و همراه ساختن آقای منتظری با این خواسته، امر فرموده بودند، آقای منتظری از مهدی هاشمی خواسته بود که به این مسئله اعتنا نکند.14 وی پس از مواجه شدن با قاطعیت امام در رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی خواستار عدم پی گیری جنایات مربوط به قبل از انقلاب او شد. وقتی هم که مهدی هاشمی از نتیجه بخشی تلاش قائم مقام رهبری ناامید شد و نتوانست به سکوتش در بازجویی ها ادامه دهد، این آقای منتظری بود که در برابر خواسته امام درباره لزوم پخش اعتراف های تکان دهنده مهدی هاشمی، خط و نشان می کشید.15
به طور خلاصه می توان گفت بی اعتنایی به نصیحت امام درباره «انتخاب اصحاب» از موضوع منتظری یک عبرت ماندگار و مثال زدنی درباره نتایج فاصله گرفتن از امر ولایت ساخت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . محمد محمدی ری شهری، سنجه انصاف، قم، انتشارات دارالحدیث، 1386، صص 16و17. 
2 . نک: عبور از بحران، خاطرات هاشمی رفسنجانی، ص 348. 
3 . سید محسن صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون (جلد 2 ـ فعالیت ها) تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، زمستان 1385، صص 958 و 959. 
4 . نشریه جبهه ملیون، شماره 87، آذر 1364، چاپ خارج از کشور، به نقل از نیمه پنهان جلد 5، صص 133و134. 
5 . همان. 
6 . همان. 
7 . همان. 
8 . از جدایی تا رویارویی، اداره سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ اول، بهار 1377، صص 53و54. 
9 . مرتضی میردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری، جلد 2، ص 65. 
10 . همان، ص 64. 
11 . همان، صص 45 ـ 43. 
12 . همان، ص 48. 
13 . نک: از جدایی تا رویارویی، ص 195. 
14 . نک: محمد محمدی ری شهری، پیشین، ص 52. 
15 . همان، ص 57. 


+ نوشته شـــده در شنبه 91/2/2ساعــت 8:36 صبح تــوسط عباس | نظر