سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فراربه جلوی اوباما:\ایرانیان میدانند که نباید تصورکننداگربه سوری

یimages (6)


بهترین و قوی‌ترین دلیل برای اثبات یک چیز، وجود آن است. ماندگاری و استحکام و گسترش انقلاب اسلامی با وجود همه معارضه‌های سخت، محکم‌ترین استدلال درباره اتقان راهبرد و نقشه راه کلی این انقلاب کبیر است. پیروزی و پویایی و پیش‌روندگی انقلاب اسلامی به تعبیر معروف به معجزه شبیه است. در معجزه‌گونی این قیام پیروز تردیدی نیست و اگر ملت ایران خود متولی این نهضت الهی نبود و آن را با تمام حواس تجربه نکرده بود، باور اینکه ملتی ستم کشیده شده و مقهور و منکوب بتواند پنجه در پنجه ابرقدرت قرن بیفکند و پایتخت حکمفرمایی او در منطقه استراتژیک غرب آسیا را دچار تلاطم کند، دشوار می‌نمود و به افسانه می‌مانست. اما چنین معجزه‌ای واقع شد و در آزمون‌های دشوار بعدی انقلاب از جمله دفاع مقدس و تحریم کامل همزمان با آن تکرار شد؛ یعنی که چنین معجزه‌ای هر چند خرق عادت، اما دارای منطق و قانون روشنی است که قابل بازیابی و به کارگیری مداوم است. در حقیقت، شناسایی ظرفیت‌ها و «تدبیر» برای به جنبش درآوردن آن در ذات این معجزه‌گری قرار داشت. به عبارت دیگر مادام که نسبت به نقشه راه انقلاب و قوانین موجده و مبقیه آن التزام وجود دارد، در پیش روندگی و نفوذ آن نباید تردید داشت همچنان که واقعیت‌ها گواهی می‌دهند.
جمهوری اسلامی به این معنا از یک مهندسی کلان و ساخت درونی مستحکم برخوردار است. هواپیمایی که دقیق و درست مهندسی شده، قدرت آن را دارد که تیک آف کند، مقاومت فزاینده توده هوا را بشکافد، اوج بگیرد و پیش رود. هر قدر یک هواپیما پیشرفته‌تر باشد و سرعت بیشتری به خود بگیرد، با مقاومت بیشتر که قادر است آلیاژهای معمولی را از هم بگسلد، روبرو می‌شود. آیا در شرایط شتاب و سرعت و پیش‌رفت می‌توان به هواپیمای پیشرفته عیب گرفت که چرا با این حجم از معارضه و مقابله و مقاومت مواجه است؟! آلیاژ انقلاب و جمهوری اسلامی از این جنس است. پیام منطقی و انسانی انقلاب، به یک معنا برنده‌تر از لیزر است. اینکه ظلم نمی‌کنیم و از قدرت‌ها ستم نمی‌پذیریم، آرزوی سرکوب شده نوع ملت‌هاست که به چشم دیدند می‌توان به زورگویان «نه» گفت و به سیادت رسید. حکمت (عقلانیت و استدلال و استحکام) نهفته در پیام انقلاب، همچنان که معارضان بزرگی در دنیا و در میان طاغوت‌ها پیدا کرد، اسباب گسترش آن بود و این معنای حقیقتی انکارناپذیر به نام «بیداری اسلامی» است. رواج بیداری و مقاومت اسلامی بیش از آن که مدیون مبلغان مجاهد باشد - که به اندازه خود مدیون است- مرهون ساخت قدرت درونی انقلاب و جلوه جذاب پیام انسانی آن است. یعنی نفس ماندگاری و پیشرفت جمهوری اسلامی به عنوان «طرحی نو» و مدل عملی تغییر در نظم ظالمانه سلطه، الهام‌بخش است. این گرانیگاه اصلی تقابل نظام سلطه با جمهوری اسلامی است هرچند که با بهانه‌جویی، برای دشمنی خود دستاویز بتراشند.
مسئله جبهه استکبار با ما صرفا بر سر مصادیق پیشرفت و گسترش قدرت در حوزه‌های علمی و فنی و اقتصادی و سیاسی و بین‌المللی نیست بلکه آن حقیقت اصلی که مستکبران را آزار می‌دهد این است که ملت ایران به حل‌المسائل و شاه «کلید» حل مشکلات جهان مستعضف دست یافته است. این به معجزه شبیه است که ملتی درمانده در کار تولید سیمان و سیم خاردار، اکنون با موفقیت مدعی قله‌های دانش در حوزه‌های هسته‌ای، نانو و سلول‌های بنیادی شود. اگر هم معجزه است، معجزه‌ای است که فرمول تکرار آن را ملت-دولت (یا بهتر بگوییم نظام امت- امامت) ایران می‌شناسد و برخلاف قدرت‌های انحصارطلب ابائی از عرضه این فرمول به دیگر ملت‌ها ندارد تصور کنید همین یک قلم شاهکاری که فناوران جوان و مومن ایرانی 3 سال پیش بر سر غنی‌سازی 20 درصد و تولید سوخت راکتور تهران- برای تولید رادیو‌‌دارو- انجام دادند، چه قدر برای قدرت‌های زورگو و انحصار‌طلب دردناک بود. یا همین مقاومت شگفتی که 7 سال پیش در جنگ 33 روزه در لبنان و سپس در جنوب فلسطین اشغالی (جنگ 22روزه و 8 روز غزه) چشم‌ها را خیره کرد.
نه اعلام ممنوعیت فروش سوخت 20درصد به ایران بی‌محاسبه و نقشه‌چینی بود، نه آن هجوم وحشیانه به شمال و جنوب مرزهای فلسطین اشغالی، و نه جنگ‌افروزی 30 ماه پیش علیه سوریه. حتما مغز بهترین استراتژیست‌های نظامی- اطلاعاتی سوت می‌کشد وقتی که عراق و لیبی را با لبنان و غزه و سوریه مقایسه می‌کنند. براساس محاسبات دقیق آنها کمترین احتمال داده نمی‌شد که سوریه 30 ماه تاب بیاورد و تازه در 6-5 ماه اخیر به جای آن که فرسوده شده باشد، روی نوار پیروزی و فتوحات قرار گیرد. و در همین محاسبات دقیق دیجیتالی می‌شد هر احتمالی را برای آینده عراق پیش‌بینی کرد جز آزاد شدن انرژی نهفته نیروهای اسلامگرای متحد ایران و تشکیل دولت جدید. در همین اوضاع و احوال بوی آتشفشان از شبه جزیره عربستان- بحرین و یمن و برخی مناطق تحت اشغال رژیم آل‌سعود- به مشام می‌رسد. آیا در این شرایط باور می‌کنید مسئله آمریکا غنی‌سازی 20 درصد است؟!
البته عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و مذاکره و تعارف و تعامل و احیانا برخی انعطاف‌های تاکتیکی است. همین روزها یک سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفت اگر ایران تعامل را انتخاب کند، آمریکا را شریک خوبی برای همکاری خواهد یافت. سپس روزنامه‌ گاردین در مطلبی مدعی شد ممکن است روسای‌جمهور آمریکا و ایران به طور تصادفی(!) در نیویورک با هم ملاقات کنند. همزمان شایعه شد وزیر خارجه انگلیس در نیویورک با دکتر روحانی ملاقات می‌کند. و نیز روزنامه اشپیگل ادعا کرد ایران آماده مذاکره برای تعطیل کردن غنی‌سازی 20درصد در تأسیسات فردو می‌باشد. برخی سیاستمداران و رسانه‌های آمریکایی که نسنجیده‌تر و نپخته‌تر حرف می‌زدند، ادعا کردند مدل سوریه مدل و پیام خوبی برای خلع سلاح‌اتمی(!) ایران است و قس علی هذا؛ بازار مسگرانی راه افتاد شنیدنی! البته بخشی از حباب این فضاسازی‌های سیاسی و عملیات روانی با گذر ایام خالی خواهد شد. برای مثال خبر روزنامه‌ گاردین از سوی جی کارنی سخنگوی کاخ‌سفید رد شد و او گفت «در حال حاضر برنامه‌ای برای دیدار اوباما و روحانی در نیویورک وجود ندارد» یا تکذیب مشابهی از سوی وزارت خارجه انگلیس صورت گرفت. اما گیریم که مثلا دو وزیر خارجه یاحتی مافوق آنها به شکل تصادفی به هم خوردند و سوژه‌ای هم برای عکاسان درست شد.
کینه‌جویی قدرت‌های زورگو با این لبخندها و تعارف‌ها که کنار نمی‌رود. یعنی ملاقات دکتر مصدق با هری ترومن رئیس‌جمهور وقت آمریکا در نیویورک، سبب شد شیطان بزرگ از فکر عملیات آژاکس و کودتای 28 مرداد بیرون بیاید یا مذاکرات زنجیره‌ای دکتر روحانی (معتمد نظام) با وزیران خارجه تروئیکای اروپایی و اتخاذ تدابیر اعتمادساز از سال 2003، مثلا اسباب تشکر و قدردانی و تواضع آنها شد یا موجب گردید تونی بلر نخست‌وزیر وقت انگلیس لاف بزند که میوه اشغال بغداد را در تهران چیدیم؟! آیا تعلیق اصل غنی‌سازی مسئله‌ای را حل کرد که امروز غنی‌سازی 20 درصد بتواند موضوع مذاکره باشد؟ آیا غرب نباید توضیح بدهد که چرا ایران مجبور شد رأسا به غنی‌سازی 20 درصد مبادرت کند؟ آیا ایران مشخصا از 10 سال پیش شیوه تعامل و اعتمادسازی را انتخاب نکرده بود که سخنگوی وزارت‌خارجه آمریکا با وزیر مافوق وی از در باغ سبز «شراکت» می‌گویند؟! چگونه می‌توان کمترین حسن ظنی به اوباما داشت که همین دو روز پیش - و در حالی که ماجرای سوریه باعث سرشکستگی وی شده- در مصاحبه با شبکه ABC از یک سو از نامه‌نگاری با رئیس‌جمهور ایران سخن می‌گوید و از طرف دیگر با تهدیدی آمیخته به حماقت می‌گویند « من می‌دانم ایرانیان می‌دانند که نباید تصور کنند اگر به سوریه حمله نکردیم، معنی آن این است که به ایران نیز حمله نخواهیم کرد». کجا می‌توان آمیزه‌ای چنین از وقاحت و بلاهت را یکجا مشاهده کرد؟! کجای دنیای دیپلماسی، ناتوانی و شکست در یک میدان را به عنوان برگ برنده در میدان بزرگ‌تر رو می‌کنند و به عنوان «امتیاز» می‌فروشند؟! 
اگر روزنامه نیویورک‌تایمز ادعا می‌کند «توافق ژنو (بر سر ماجرای سوریه) حامل پیام به ایران است تا ثابت کند اوباما در پیشنهاد حل بحران هسته‌ای از راه مذاکره جدی است» اتفاقا دستگاه دیپلماسی باید همین یک ادعا را در قالب مذاکرات 1+5 جدی بگیرد و یک پکیچ (بسته) جامع خلع سلاح اتمی و تسلیحات کشتار جمعی در خاورمیانه را روی میز مذاکره بگذارد و از طرف اروپایی-آمریکایی بپرسد که آیا حاضرند یک استاندارد و معیار روشن را برای خلع‌تسلیحات‌اتمی و شیمیایی و بیولوژیک در خاورمیانه - از جمله فلسطین اشغالی- تعریف و پیگیری کنند؟ اگر آمریکا آماده چنین مذاکره‌ای باشد، چرا که نه؟! چرا به تصریح تلویزیون رژیم صهیونیستی 183 کشور کنوانسیون منع تولید و استفاده از تسلیحات شیمیایی را امضا کرده باشند و تنها رژیم صهیونیستی و میانمار این کنوانسیون را تصویب نکرده باشند؟ یعنی مثلا بودن سلاح شیمیایی در سوریه نگران‌کننده است و انباشتن ده‌ها برابر آن در زمینه انواع تسلیحات کشتار جمعی در همسایگی این کشور، نقطه کور رادار غرب در زمینه نگرانی برای حقوق بشر و امنیت جهانی است؟! 
آن‌گونه که مقتدای حکیم انقلاب تبیین فرموده‌اند راه دیپلماسی و تعامل و ابتکار و انعطاف‌های تاکتیکی بسته نیست اما باید به این نکته کلیدی توجه داشت که دیپلماسی صرفا یک روش و ابزار است و آنچه به آن استحکام می‌بخشد، ساخت قدرت درونی است. به عبارت دیگر نمی‌توان بار تلاش و مجاهدت و خلاقیت داخلی و به فعلیت رساندن ظرفیت‌های مهم خودی را بر دوش دیپلماسی گذاشت یا ـ خدای نکرده- از موضع پایین سراغ دشمن رفت و کلید مشکلات خود را از او توقع داشت.
شاه کلید اصلی بلکه همه کلیدها دست خداست «له مقالید السماوات والارض... کلیدهای آسمان‌ها و زمین از آن خداست و آنان که به آیه‌های الهی کافر شدند، همانا آنان زیانکارانند». (زمر/63). یک‌بار از نگاه فردی فراتر برویم و نگاه اجتماعی و سیاسی و تمدنی به این کلام شریف حضرت فاطمه سلام‌الله علیها داشته باشیم که فرمود «من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزّ و جلّ الیه افضل مصلحته. هر کس بندگی خالص را به جانب پروردگار بفرستد، خداوند بلند مرتبه بهترین مصلحت را بر او نازل می‌کند». ما به تأسی از حضرت روح‌الله(ره) جلوه جهانی این فرمول الهی را دیدیم. باور ما به این کلام شریف امام صادق علیه‌السلام باید در تدبیر و مهندسی اجتماعی- سیاسی ما جلوه کند که «ای پسر جندب! اگر شیعیان ما استقامت می‌ورزیدند، فرشتگان با آنها مصافحه می‌کردند و ابرها بر آنان سایه می‌افکندند و در روز می‌درخشیدند و از بالای سر و زیر پا روزی می‌خوردند و چیزی از خدا نمی‌خواستند مگر اینکه به آنها عطا می‌کرد».

محمد ایمانی

+ نوشته شـــده در چهارشنبه 92/6/27ساعــت 12:9 عصر تــوسط عباس | نظر