بیوگرافی سردار حسین الله کرم + حاج حسین الله کرم و فرزندانش
منبع:khabis.com
بیوگرافی سردار حسین الله کرم + حاج حسین الله کرم و فرزندانش,فانجو,
تصاویری از بحرین . . .
شنبه 5 فروردین 1391
صدور حکم آزادی فرعون مصر، دهنکجی به انقلاب این کشور بزرگ و متمدن آفریقایی بود. انقلابی که عمر آن با کودتای ارتش مصر به دوسال هم نکشید و مصادره شد. دیروز وکیل مدافع «حسنی مبارک» اعلام کرده، طی یکی دو روز آینده، موکلش از زندان آزاد خواهد شد! فرزندان دیکتاتور مصر نیز پیش از این آزاد شدهاند.
وقوع این فاجعه اما همزمان شده با ششمین سالگرد انقلاب بحرین و دهمین محاکمه به تعویق افتاده شیخ عیسی قاسم، رهبر شیعیان بحرین. راز اینکه چرا انقلاب کشور کوچکی مثل بحرین با وجود حمایتهای نامحدود آل سعود و غرب از حکومت نامشروع آل خلیفه، هنوز زنده میماند اما انقلاب کشوری به بزرگی مصر سرنوشتش میشود «زندانی شدن محمد مرسی و آزاد شدن حسنی مبارک» چیست؟ انقلاب مصر، تونس، لیبی و باقی کشورها از انقلاب بحرین چه کم داشت که یا مصادره شد یا به محاق رفت؟ چرا انقلاب بحرین هنوز با قدرت ادامه دارد و آل خلیفه جرئت تعدی به رهبر این انقلاب یعنی آیتالله شیخ عیسی قاسم را ندارد اما حکم اعدام محمد مرسی، تنها رئیس جمهور قانونی و منتخب تاریخ مصر، صادر شده و هر لحظه احتمال اجرای آن وجود دارد؟ چه اتفاقی افتاده که مصر در کسری از ثانیه حکم اعدام 3000 اخوانی را صادر، اخوان المسلمین را منحل و تمام دارایی و اموال این جنبش اسلامی را مصادره میکند و آب از آب تکان نمیخورد اما، «مثلث شوم» عبری، عربی و غربی با وجود تمام این جنایات، حریف انقلابیون کشوری کوچک به نام بحرین نمیشوند؟
دیروز جلسه محاکمه شیخ عیسی قاسم با واکنش بینظیر مردم این کشور چند صد هزار نفری، برای دهمین بار به تعویق افتاد. این یعنی آل خلیفه با وجود اعدامهای ناجوانمردانه چند ماه گذشته و تبعید صدها نفر از شیعیان و واردات انسان از کشورهای فقیر آفریقایی و آسیایی، برای تغییر بافت جمعیت، نتوانسته دل مردم بحرین را خالی کرده و انقلاب مسالمت آمیز آنها را به سرنوشت انقلاب مصر و ... تبدیل کند. میزان خشونت آل خلیفه در مواجهه با انقلابیون بحرین هم کمتر از خشونت ارتش مصر در جریان سرکوب معترضان نیست. صدها نفر از مردم بحرین با گلولههای ساچمهای و به عمد نابینا شدهاند، شمار زیادی از انقلابیون نیز تیرباران شده یا در خیابانها اعدام شدهاند. زندانهای مخوف آل خلیفه نیز مملو از جوانان انقلابی است که در حال شکنجه یا بازجویی از سوی بازجویان اسرائیلی و انگلیسی است.
بحرین کشور بسیار کوچکی است با جمعیت اکثریت شیعه که عدهای بیابانگرد وهابی ساکن بیابانهای نجد، با کمک انگلیس بر آن مسلط شدهاند. لشکری از کشورهای مرتجع عربی، انگلیسی آمریکایی نیز در این کشور، شبانه روز در حال فعالیت علیه انقلابیون هستند. مردم بحرین نیز زخمهای زیادی طی شش ساله گذشته خوردهاند و به حق، جزو مظلومترین ملت سرکوب شده جهانند. اگر به تعداد جمعیت معترضان هم باشد، جمعیت کل بحرین، حداکثر چیزی بین 800 تا 900 هزار نفر است اما مصر چیزی حدود83 میلیون نفر جمعیت دارد. قطعا در جریان انقلاب مصر چند میلیون نفری به خیابانها میآمدند. اما راز پایداری مردم و انقلاب بحرین در چیست؟ بخوانید:
1- بدون تردید، نقش پررنگ دین، مرجعیت و روحانیت در کنار رهبری باهوش، معتقد و راسخ و از همه مهمتر، رعایت اصل «فاصله گرفتن از غرب»، جزو مولفههای اصلی انقلاب بحرین است که در انقلابهای دیگر کشورها یا نبوده یا بسیار کمرنگ بوده است. همین مولفهها، انقلاب بحرین را از انقلابهای سایر کشورهای عربی و آفریقایی متمایز کرده است. شیخ عیسی قاسم از مجتهدین طراز اول شیعه در بحرین است که انقلاب بحرین را از داخل خانه محقر و محاصره شده خود در منطقه «الدراز» هدایت میکند و مردم این کشور نیز به وی و انقلابش ایمان و اعتقاد دارند. جای رهبری دینی و مقتدر در برخی از انقلابهای منطقه و آفریقا، خالی بود. رهبری که از آن مثلث شوم فاصله بگیرد. محمد مرسی به عنوان رهبر انقلاب مصر، برای شیمون پرز نامه مینویسد و او را «برادر عزیزم» خطاب میکند و با سعودیها فالوده میخورد و ...
2- این «مثلث شوم» اما، هر یک از انقلابها را با فرمول خاص خود، از مدار خارج یا موقتا خاموش کرده است. آنها یا با استفاده از دلارهای نفتیِ شیوخ عرب و راه انداختن قائله تروریستهای داعش در عراق و سوریه، «امنیت و حفظ جان» را تبدیل به اولویت نخست مردم کردند تا فعلا، هوس دموکراسی و آزادی به سرشان نزند؛ یا با فریب رهبران این انقلابها و جلب اعتماد آنها، در موعد مناسب از پشت به آنها خنجر زده و انقلاب را از صاحبان ساده لوحشان دزدیدهاند. اما این فرمولها، به دلیل ویژگیهای انحصاری رهبران انقلاب بحرین، در این کشور جواب نمیدهد. آن مثلث شوم به دنبال حفظ آل خلیفه است بنا بر این راه انداختن قائله داعش برای این کشور منتفی است؛ ضمن اینکه، فاصله گرفتن از غرب، جزو «مانیفست» انقلابیون بحرین است.
3- وقتی آل خلیفه اعلام کرد، محاکمه شدن شیخ عیسی قاسم در روز سه شنبه (دیروز)، «قطعی» است و حکم تبعید او به ترکیه در همین روز صادر خواهد شد، مردم وصیتنامههای خود را نوشتند، کفنهایشان را به تن کردند و روی پرچم هایشان نوشتند «آماده شهادتیم.» مرگ بر آمریکا، مرگ بر انگلیس و مرگ بر آل سعود نیز شد، شعارشان. مردم 24 ساعته اطراف منزل شیخ عیسی قاسم حلقه زدند و نماز و غذا و استراحت و .... را هم در همان محل بجا آوردند. به عبارت بهتر، حتی یک لحظه رهبرشان را تنها نگذاشتند. اتحاد ناگسستنی مردم بحرین با روحانیت، مرجعیت و رهبری، برای دهمین بار، آل خلیفه و صاحبانش را مفتضح کرد. مسئله مهمی که در انقلابهای دیگر دیده نشد.
4- انقلابیون بحرین برای خود خطوط قرمز دارند. آن هم خطوط قرمز مشخص و واحد. شیخ عیسی قاسم، خط قرمز بحرینی هاست. بحرینیها میگویند انقلاب مسالمتآمیز آنها تا زمانی مسالمت آمیز خواهد ماند که رهبر و مرجعشان، در سلامت و در بحرین باشد. در غیراین صورت، همچون مردم یمن، وارد فاز مسلحانه شده، بلایی را که انقلابیون در یمن یا در خود عربستان بر سر آل سعود آوردهاند، بر سر آل خلیفه خواهند آورد. در انقلاب مصر، هر دسته و گروه، خط قرمز خود را داشت و رهبر این انقلاب نیز خطوط مخصوص خود را داشت! پراکندگی و بیبرنامگی در کنار رهبری ضعیف، کار انقلاب مصر را یکسره کرد. انقلابیون بحرین اما مثل انقلابیون یمن، شعارها و اهداف مشترک و واحدی دارند. تنها تفاوت انقلاب این دو کشور این است که، انقلاب یمن یک قدم جلوتر است. آل خلیفه میداند، در صورت عبور از این خط قرمز، انقلاب بحرین نیز یک قدم جلوتر خواهند آمد و آن چیزی نیست جز، ورود به فاز مسلحانه!
مخلص کلام این که، راز 6 ساله شدن انقلاب بحرین را اگر دوری از آن «مثلث شوم» بدانیم، راز به تعویق افتادن ده باره محاکمه شیخ عیسی قاسم، وحشت آل خلیفه از همان یک قدم باقی مانده است.
جعفر بلوری
آیت الله علم الهدی: چرا برخی مسئولان با حرف های خود در مقابل رهبری می ایستند؟ / تعبیر «منقل آتش» از یک مسؤول نظام در برابر حرف رهبری چه معنایی دارد؟/التزام به «ولایتفقیه» جزء شرایط اصلی مسؤولان ممتاز کشور است
گروه سیاسی-رجانیوز: آیتالله علمالهدی ظهر امروز در خطبه دوم نماز جمعه این هفته، 13 اسفندماه در حرم امام رضا (علیهالسلام)، با اشاره به سالگرد رحلت آیتالله طبسی، اظهار کرد: امروز مصادف است با شب سالگرد رحلت جانگداز یک ذخیره ارزشمند انقلاب در این سامان، مرحوم آیتالله طبسی، خادم با اخلاص باصداقت عتبه مقدسه امام هشتم (علیهالسلام) که در مدت سی سال، هم از مدیریت روحانیت اسلامی به دنیا نمادی نشان داد و هم در توسعه این آستانه مقدسه در این شکوه و عظمتی که مشاهده میکنید بهعنوان یک عامل اصلی و قطعی بود.
به گزارش رجانیوز، ایشان ادامه داد: انشاءالله عنایت خداوند متعال امروز دستگیر او بشود و به خاطر توجه و ارادت بندگان خدا به این خادم با اخلاص درگاه علی بن موسیالرضا (علیهالسلام) سر سفره امام هشتم مهمان شود؛ فردا هم به همین مناسبت، مراسم یادبودی در همین مکان و رواق بالا تشکیل میشود، امیدوارم همه برادران و خواهران مخصوصاً مردم خراسان و مشهد به پاس خدمات ارزشمند و خالصانه این مردم بزرگ که هم در انقلاب جزء استوانهها و ریشههای انقلاب در دوران ستمشاهی با همه ایثارگری با نظام ستمشاهی جنگید و مبارزه کرد و هم در خدمت اخلاصمند نسبت به این استان فعالیت داشت، به پاس شخصیت انقلابی این بزرگوار و خدمات سیسالهاش، انشاءالله فردا همه شما عزیزان در این مراسم یادبود شرکت کنید.
تمجید از حضور باشکوه عزاداران صدیقه طاهره در راهپیمایی روز شهادت
آیتالله علم الهی ضمن تقدیر از حضور باشکوه مردم مشهد در راهپیمایی روز گذشته عزاداران حضرت فاطمه (سلامالله علیها) از میدان شهدا تا حرم امام رضا (علیهالسلام)، خاطرنشان کرد: بنده تشکر میکنم از برادران و خواهرانی که در روز گذشته در اقامه شعائر عزاداری مادر مظلومه علی بن موسیالرضا (علیهالسلام)، این نماد را نمایش و نشان دادند و در این راهپیمایی با عظمت باشکوه از میدان شهدا تا حرم مطهر شرکت کردند.
ایشان افزود: برادران، خواهران، این اخلاصی که شما نشان دادید، از میدان شهدا راه افتادید، به سر و سینه زدید، با چشمان اشکبار آمدید در خانه امام رضا، روی فرش امام رضا زانو زدید، مقتل مادر مظلومه اش را گوش دادید و اشکباریدید، این از آن زیارتهای نشاندار شما در عمرتان نسبت به حضرت رضا (علیهالسلام) است، این را بهعنوان یک سرمایه برای خودتان حفظ کنید.
پشت پرده اشک روز عزای صدیقه اطهر، باور سیاسی به ولایت است ادامه مطلب...
جماعتی را در نظر بگیرید که سوار بر اتوبوسی قصد عزیمت به مشهد مقدس را دارند. هر چند ساعت، راننده تازه نفسی با ادعای بهتر راندن، پشتفرمان مینشیند و مقدرات مسافران را به دست میگیرد. اگر رانندگان متعدد، بدون در نظر گرفتن مسیر و نقشه راه و مختصات جغرافیایی، هریک فرمان را به سویی بکشد و راه شرق و غرب در پیش گیرد، روزها و ماهها میگذرد و مسافران به مقصد نمیرسند، فرصتها از دست میرود و راههای رفته را بر میگردند و...
برای پرهیز از چنین وضعی است که مقررات رانندگی وضع و مختصات و علائم راهداری نصب شده تا کسی نتواند سرخود عمل کند و زودتر یا دیرتر طی طریق کند. در عین حال حاکمیت قانون باعث میشود هیچ یک از رانندگان نتواند ادعا کند من چنین برنامه و چنان نقشهای دارم و اگر فرصت مییافتم چنان میکردم! قانون باعث میشود او حد و اندازهاش را به عنوان راننده بشناسد، حدود اختیاراتش را بداند و خودش را با جادهساز و قانوننویس و پلیس و ... اشتباه نگیرد. ضمانت اجرای این هم، اعمال قانون توسط مامورانی است که برای همین منظور استخدام شدهاند و حقوقِ همین کار را میگیرند. مجموعه این فرآیند باعث میشود تا یک مسافر اطمینان داشته باشد اگر امشب از تهران به سمت مشهد مقدس عزیمت کند، دوازده ساعت بعد، به مقصد رسیده و میتواند برنامههای بعدیاش را بر این اساس تنظیم کند.
این تمثیل ساده و این گزاره بدیهی عقلی را هیچکس نمیتواند رد کند چرا که نمیخواهد به مخالفت با مشهورات عقلی متهم شود. در قیاس با این سفر چند ساعته، اداره امور یک کشور که هزاران بار خطیرتر است، منطقا باید ضابطهمندتر باشد و چارچوبهای جدیتر و بازدارندهتری داشته باشد.
نظامات سیاسی مختلفی برای به سامان کردن امور و پرهیز از فرصتسوزیها و حتی جلوگیری از رخنه عوامل دشمن در ساختار خودی و به عقب رانده شدن کشور، راهکارهای قانونی مهم و بازدارندهای طراحی کردهاند. در کشور ما، قانون اساسی با تقسیم قوا، جلوی خودرایی در بخشهای گوناگون حاکمیت را گرفته و ترتیبی داده که یک مقام اجرایی تنها مجری باشد نه تئوریسین و نظریهپرداز، یک مقام تقنینی، فقط قانونگذار باشد و نه قاضی و محکومکننده این و آن و یک مقام قضایی، تنها و تنها قاضی باشد نه لابیگر و مصلحتاندیش و مذاکرهکننده.
با اینحال به دلیل عدول این دستگاهها از وظایف ذاتی و فرو غلتیدن در ورطه رودربایستی و برخی مراودات، در وضعیتی قرار داریم که یک مقام دولتی بعد از چند سال اعترافاتی میکند که دقیقا مصداق همان رانندگانی است که یکی به شرق رفته و دیگر راه او را معکوس کرده و به غرب رفته!
به این مصادیق توجه کنید:
اخیرا وزیر ارتباطات گفته: « در ابتدا فکر میکردیم که تمامی تحریمها در 12 ماه لغو میشود اما این موضوع به طور کامل تحقق نیافت»! فکر میکردیم! یعنی سرنوشت یک ملت متوقف به فکر کردن افراد است! آن هم در شرایطی که هر نخبه و دلسوز و اندیشمندی بارها و بارها بر واهی بودن همه آن وعدهها و سراب بودن همه آن رویاها تاکید کرده و هشدار داده بود اما گوش شنوایی وجود نداشت و منتقدین دلسوز به جهنم حواله میشدند!
رئیسجمهور محترم هم درباره تحریمها به تازگی سخنان متفاوتی در خوزستان گفته است. ایشان با عبور از آنچه قبلا گفته بود ناگهان وعده چند ده سال آینده را به مردم میدهد و میگوید: « چند تا ده سال طول میکشد تا تمام آن آثار تحریم از بین برود. فکر کردیم سه روزه مشکل حل میشود»! رئیسجمهور محترم امروز در شرایطی این حرف را میزند که سخنان دوسال قبل خود را فراموش کرده است. آنجا که گفته بود: «ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیطزیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند»! حالا کدام فکر درست بود!؟ آن فکری که آب خوردن را هم به تحریم ربط داده بود یا آن فکری که میگفت دشمن به عهدش وفادار نخواهد ماند!؟ و آیا اکنون رئیسجمهور به اشتباه بودن آن اندیشههای باطل اذعان دارد!؟ آیا اکنون که عدوات و دشمنی آمریکاییها و اروپاییهای دنبالهرو باعث استمرار تحریمهای ظالمانه شده و این خوشبینی به دشمن باعث کاهش شدید محبوبیت دولت یازدهم در نزد افکار عمومی شده، رئیسجمهور محترم حاضر به پذیرش این فقره هست؟ منطقا از کسی که علیرغم این همه مشکلات و مصائب مردم و با وجود رکود و تورم و بیکاری فراگیر، میگوید «شرمنده مردم نیستیم» و اعلام میکند که همهچیز در کشور به سامان است و ریزگرد و مشکلات مردم جنوب هم «عذاب الهی» است، به سختی میتوان انتظار پذیرش خطا و سپس حرکت و کار خاصی داشت و بیم آن میرود که اگر ده بار دیگر هم فرصتی باشد، اتفاق تازهای روی ندهد!
اما اشکال از کجاست؟ صرفنظر از قوت و ضعف ذاتی افراد، وقتی سایر دستگاهها به وظایف خود عمل نکردند، کشور بدین شکل دستخوش روزگار گذراندن با «فکر میکردیم»ها میشود.
قرار بود مجلس در راس امور باشد و بر اساس قانون اساسی به همه امور مملکت نظارت کند. اما نگاهی به گردش کار مجلس، گویای فاصله فاحش آن با جایگاه رفیعی است که باید باشد. نایب رئیس مجلس مشغول توئیت نوشتن درباره «کولبران» است و از مسئولیت خود و دولت مورد علاقهاش چیزی نمیگوید! نمایندگان مجلس در حوزههای انتخابیه، با انبوهی از مراجعان که از بیکاری و بیپولی رنج میبرند مواجه هستند، اما همزمان علیرغم اذعان و اخطار کارشناسان - که رکود مسکن را یکی از مهمترین علل گسترش رکود و بیکاری در کشور میدانند- وزیر مسکن را با رایی بالاتر از روز نخست راهی وزارتخانه میکنند! تا عملا به همه غصهها و درد دلهای موکلینشان پوزخند زده باشند!
وقتی یک مقام مسئول (در هر دستگاهی) نگران این نکته ساده و ابتدایی نباشد که ممکن است در اثر تخلف، تبانی، کوتاهی و ... از سوی دستگاه قضا مورد تعقیب و مجازات قرار بگیرد و انتساب او به اشخاص و جریانات سیاسی، برایش مصونیت به ارمغان میآورد، احتمال هر خطر و اتفاقی را باید داد. وزیر صنعت اخیرا در سخنانی عجیب و غریب که بیشتر به دوران قبل از برپایی جمهوری اسلامی شبیه است، در واکنش به نگرانی نخبگان و دلسوزان از محرمانهبودن قراردادهای خودروسازان با شرکای خارجی، گفت: «هیچ نگرانیای در این زمینه وجود ندارد و من مسئولیتها را قبول میکنم»! وی سپس در مقابل پرسش درباره اطلاع دیوان محاسبات از آنچه در این قراردادها گذشته میگوید: «قراردادها نباید به هیچ جا فرستاده شود(!) دیوان محاسبات اگر شک و شبههای دارد، میتواند رسیدگی کند؛ ضمن اینکه اینها ارتباطی به بعضی دستگاهها ندارد(!) دیوان محاسبات یک شرح وظایف دارد و اینطور نیست که قراردادها را تأیید و بررسی کند»! چه چیزی میتواند یک وزیر را که مدت کوتاهی بر کرسی یک وزارتخانه تکیه میزند، به این نقطه برساند که خود را پاسخگو به هیچ مرجعی نداند و حاضر نباشد به عالیترین مراجع قانونی کشور لطف کند و قراردادهایش را نشان بدهد!؟ اگر فردا از همین قراردادها، یک «کرسنت» دیگر درآمد، تکلیف ملت مظلومی که با هنرمندی مدیرانش، میلیارد میلیارد پول از کیسهاش میرود چیست!؟ اکنون بدهی و خسارت ناشی از کرسنت دهها هزار میلیارد تومان است و هرروز هم به آن افزوده میشود. آیا باید منتظر تولد یک فساد عظیم دیگر بود!؟ آیا اگر دستگاه قضایی در موقع مقتضی و در بزنگاه حادثه، سراغ آن پرونده جنجالی رفته بود و عواملش را محاکمه و مجازات میکرد، امروز کسی جرات میکرد گردنکشانه بگوید «قراردادها را نمیدهیم»!؟ اکنون که برخی از عوامل قرارداد کرسنت محکوم شدهاند، عزمی برای اجرای حکم وجود دارد یا اینکه همان افراد در همان سمتها و مسئولیتها، مشغول عقد قرارداد با خارجیها هستند!؟ آنها مجازات نشدند و در نتیجه علیرغم همه اخطارها و هشدارها، اثر همین حاشیه امنیت، توتال را برای توسعه یک میدان مشترک با قطریها استخدام کردند، در حالیکه پیمانکار طرف قطری هم توتال بود!!
باید برای این بلیه عظیم فکری کرد وگرنه ماجرای عوض شدن دائمی رانندهها در ابتدای این نوشتار، کار را به جایی خواهد رساند که مسافران هرگز به مقصد نرسند. ساختار قانونی و قانون اساسی ما، در این موارد کاملا شفاف و روشن است و نمیتوان نقصی متوجه آن کرد. ضعف در اجراست. در آنجا که اصل تفکیک قوا و عمل هر قوه به وظایف ذاتی و قانونی و شرعیاش رعایت نمیشود و ملاحظات و لابیها و رودربایستیها و ... جانشین مصالح عمومی و منافع ملی میشود. بهانه همه دورهها (از جمله این دوره) این است که فلان اقدام یا جلوگیری از فلان تخلف، موجب تضعیف دولت مستقر میشود! به پرونده فلان شخص پس از دوره مسئولیتش رسیدگی میشود (اگر بشود)! اگر فلان اقدام صورت بگیرد، اینگونه اعلام میشود که در برابر برنامههای دولت سنگاندازی شده و...! اینها و مواردی مشابه، نه پیش خدا حجتی است برای سکوت در برابر تخلفات و نه گرهای از کار فرو بسته مردم باز میکند.
حسین شمسیان
کمتر از 3 ماه تا دوازدهمین دور از انتخابات ریاست جمهوری کشورمان باقی مانده است. یعنی نزدیک به 3 سال و 9 ماه از 4 سال ریاست جمهوری دولت یازدهم گذشته و جریانهای سیاسی خود را برای رقابتی تازه مهیا میکنند. در چنین ایامی غالبا نامزدهای انتخاباتی با کمک جریانهای سیاسی و رسانهای خود تلاش میکنند، با ارائه برنامه و دادن وعدههای انتخاباتی در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، نظر افکار عمومی را به سمت خود جلب نمایند. در این بین داشتن «کارنامه»، میتواند نقش بسزایی در جلب آرای مردمی داشته باشد. هرقدر کارنامه «درخشانتر»، وعدههای جدید انتخاباتی «قابل باورتر» و در نتیجه، آرای مردمی هم «بیشتر» خواهد بود. در مقابل اما، «نداشتن کارنامه» میتواند برای جریانهای سیاسی «گران» تمام شود.
پیروزی در انتخابات غالبا برای جریانهایی که کارنامه قابل قبولی دارند، زیاد سخت نخواهد بود. مردم پس از شنیدن وعدهها، با نیمنگاهی به گذشته و مقایسه شعارها با عملکردها، تصمیم میگیرند به چه شخص یا جریانی رای دهند. وعدههای عملی شده هر قدر که بیشتر باشد، اعتماد مردم به آن جریان نیز بیشتر خواهد شد و بالعکس، هر چه وعدههای بر زمین مانده بیشتر باشد، مردم از آن جریان رویگردانتر خواهند شد. اما لزوما اینگونه نیست که اگر جریانی کارنامه قابل دفاعی نداشت و مردم هم از آنها رویگردان بودند، این جریان دست از رقابت بردارد. گاهی، کارنامه که ضعیف شد، «حاشیهسازی» رونق میگیرد. در چنین شرایطی، از آنجا که دستاورد و اقدام مثبتی برای عرضه وجود ندارد، جریان ناکام، روی نقطه ضعفهای حریف متمرکز میشود و چنانچه نقطه ضعفی هم نیابد، برای رقیب نقطه ضعف میتراشد!
رسیدن به «رونق اقتصادی» از طریق «لغو کامل تحریمها» آن هم با استفاده از ابزار «مذاکره با غرب»، خلاصه تمام استراتژی دولت یازدهم بود که در سال 92 و با توجه به شرایط خاص اقتصادی وقت، اصطلاحا «گرفت» و بخشی از مردم را به سمت این جریان که نام «تدبیر و امید» را برای خود برگزیده بود، متمایل کرد. گرایش به سمت این جریان اگرچه زیاد نبود اما، به اندازهای بود که بتواند در کنار انشقاقی که بین جریانهای سیاسی رقیب وجود داشت، «تدبیر و امید» را پیروز این دور از انتخابات کند. اگرچه، وعدههای عجیب و غریبی که داده شد نیز به نوبه خود در این پیروزی موثر بود.
اما امروز با گذشت نزدیک به 4 سال از روی کار آمدن این جریان، به اعتراف دوست و دشمن دولت نتوانسته وعدههای داده شده را عملی کند. شاید مهمترین وعدهای که گرایش بخشی از مردم را هم در پی داشت، لغو همه تحریمهای هستهای به طور یکجا بود آن هم نه روی کاغذ! وعدههایی که بعد از روی کار آمدن دولت نیز یکی دوسالی پیدرپی تکرار شد و امروز با گذشت حدود چهار سال، با هدف «توقعزدایی»، از آنها یک به یک عقبنشینی میشود. اثبات این ادعا کار زیاد سختی نیست. بخوانید:
«با امضای توافق نهایی هستهای تا اوایل تیرماه آینده، ظرف هفتههای بعد اجرای آن آغاز شده و در همان روز اجرای توافق، همه تحریمهای مالی، اقتصادی و بانکی علیه ایران لغو خواهد شد.»(دکتر حسن روحانی- 14 فروردین 94)
- «آنها در زمینه لغو تحریمها، ابتدا میگفتند باید ماهها بگذرد و اعتماد پیدا کنیم، آنگاه تحریمها را نه لغو، بلکه تعلیق میکنیم و بعد از سالها اگر آژانس گزارش مثبت داد و اعتماد پیدا کردند قدم به قدم لغو میشود. اما امروز به ملت شریف ایران اعلام میکنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریمها، حتی تحریمهای تسلیحاتی، موشکی هم به صورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد. تمام تحریمهای اقتصادی شامل مالی، بانکی، بیمه، حمل و نقل، پتروشیمی و فلزات گرانبها به طور کامل لغو خواهد شد و نه تعلیق و حتی تحریم تسلیحاتی هم کنار گذاشته میشود.» (حسن روحانی- 23 تیر 94).
«تقریباً هیچ چیز از این توافق که در روز 16 ژانویه اجرایی شد عاید ایران نشده است. یکی از نیازهایی که قطعاً ما داریم تبدیل کردن ارز است برای اینکه بتوانیم به تأمینکنندگان (کالا) پول پرداخت کنیم. این، نیازمند دسترسی به نظام مالی آمریکا است... انتظار ما این بود که بعد از توافق هستهای ایران به سیستم اقتصادی بینالمللی دوباره متصل شود اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است. ایران همچنان مشکلاتی برای دسترسی به داراییهای مسدود شده خود، که یکی از نتایج حاصل از توافق هستهای باید باشد، دارد. شرکای ما در توافق هستهای هنوز به تعهدات خود عمل نکردهاند. ایران به طور کامل به تعهدات خود پایبند بوده است اما آمریکا به تعهداتش عمل نکرده است... اگر اقدامات اخیر آمریکا بر علیه ایران منجر به رویارویی ایران با بانکهای بینالمللی شود توافق هستهای شکست خواهد خورد. (ولیالله سیف، رئیس بانک مرکزی ایران، 27 فروردین 1395)
«این واضح است که مردم ایران میخواهند نتیجه توافق هستهای را ببینند. هنوز موانعی در این راه وجود دارد و بخصوص بانکهای بزرگ برای بازگشت به تجارت با ایران از ترس مجازاتهای بالای آمریکا تردید دارند. ما از ایالات متحده تنها یک درخواست داریم و آن اینکه خود را قاطی و در این کار دخالت نکند. آمریکاییها باید پشت طرح جامع اقدام مشترک بایستند. باید برای آمریکا آشکار شود که انجام مبادلات تجاری با ایران بدون اما و اگر پاک و منصفانه است» (محمدجواد ظریف، 30 فروردین 95)
این تنها گوشهای «کوچک» از وعدههای «بزرگ» دولت و اعترافهای صورت گرفته مبنی بر موفق نبودن استراتژی دولت بود. اگرچه، رفتن بین مردم، بازاریان و کسبه و شنیدن حرفهای آنها درباره آنچه که قرار بود بشود و آنچه که شد، بهتر از هر سندی نشان خواهد داد، بسیاری از وعدههای دولت بر زمین مانده است.
بازگردیم به مبحث اصلی. همانطور که اشاره شد، در چنین شرایطی برخی جریانهای سیاسی، به دلیل خالی بودن دستها و نداشتن کارنامه به حاشیهسازی رو آورده و به تخریب رقبا میپردازند چرا که برای ادامه حیات سیاسی به این حاشیهها نیاز دارند!
زنجیرهایها در هفتههای آخر منتهی به 29 اردیبهشت 96 شدیدتر از قبل پُرکار خواهند بود. تعریف و تمجید خجالتآور از اوباما در کنار حمله به شورای نگهبان و سپاه، پرداختن به مسائلی چون حادثه پلاسکو، جریان انحرافی، حقوق شهروندی، تلگرام، کنسرت و لغو سخنرانی، فساد اقتصادی و... از جمله مواردی است که میتوان از هم اکنون پیشبینی کرد، پرداختن به آنها از این پس، برای زنجیرهایهایی که دستانشان خالی است، از نان شب هم واجبتر خواهد بود. در این بین اگر احیانا حادثه غمانگیز قطار سمنان، فاجعه جانسوز خوزستان، فساد رسوای کرسنت، رسوایی شرکت توتال و قطر، فیشهای شرمآور نجومی و وعدههای بر زمین مانده و... هم مطرح شود، با اعلام اینکه «سیاسیکاری است»، «برای دیدن دستاوردها عینک بزنید» یا «عذاب الهی بود»، برای نجات خود تلاش خواهند کرد. «نمیگذارند» یا «از دولت قبل خرابه تحویل گرفته بودیم» را نیز طبق معمول چاشنی پاسخهایشان میکنند تا به هر شکل ممکن اعلام کنند: «ما خوب عمل کردیم اما اگر به نتیجه نرسیدیم تقصیر دیگران بود!»
حاشیهسازی، جابهجا کردن اولویتها و تهمت زدنها هم، نه به خاطر حل شدن همان مسائل حاشیهای بلکه، با هدف انحراف افکار و فریب مردم صورت میگیرند؛ وگرنه، نه آن فتنهگر در حصر برای این قماش اهمیت دارد نه لغو شدن یک درصدِ کنسرتها و نه حتی، حل شدن فسادهای اقتصادی! تاریخ مصرف این چند قلم حاشیه تمام که شود، آن را بیآن که دغدغهای داشته باشند - که از اول نیز نداشتند - ماجرا را کنار میگذارند... خانم الهه راستگو فقط یک نمونه بود!
دولت یازدهم در انتخابات پیش رو قبل از آن که نگران رقیب سرسخت باشد، نگران انتخابات سختی است که پیش رو خواهد داشت. به جرات میتوان گفت، جدیترین رقیب آقای روحانی، عملکرد اوست. سختترین حریف ایشان، کارنامه خالی اوست. این کارنامه آنقدر خالی است که با تحویل گرفتن چند هواپیما در شب انتخابات، رفت و آمد هیئتهای اقتصادی از کشورهای نامدار اروپایی آن هم در شب انتخابات، فروش اقساطی خودرو با شرایط ویژهتر!، آزاد گذاشتن واردات بیرویه کالا برای جلوگیری از افزایش تورم به هر قیمتی(حتی به قیمت تعطیلی کارخانههای بزرگ و پرآوازه و بیکاری کارگران ایرانی) هم پُر نخواهد شد!
جعفر بلوری
.
رهبرمعظم انقلاب ادعای «آشتی ملی» را عنوانی بیمعنی دانستند و تاکید کردند «مردم ما با کسانی که در سال88 به روز عاشورا اهانت کردند و با قساوت و لودگی و بیحیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر هستند و با آنها آشتی هم نمیکنند و هر مسئولی با ملت همراه نباشد و مقابل دشمنان ایستادگی نکند، ملت او را بدون تردید پس خواهد زد».
1- برای درک این سخن رهبری قبل از هرگونه اظهارنظری درباره ادعای «آشتی ملی و ارتباط مستقیم با رهبری» باید در نظر داشت که هدف جریان نفوذی لیبرالیسم در ابتدای انقلاب اسلامی آشوب و اختلافافکنی بین مردم و مسئولان و جلوگیری از تاسیس نظام جمهوری اسلامی و حذف اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود و بعد از ناکامی در این امر، تغییر نظام جمهوری اسلامی و حذف رهبری نظام را از طریق نفوذ در ساختار و شخصیتهای نظام تاکنون در دستور کار خود داشتند و دارند، از قضایای قائم مقام رهبری و جریان مک فارلین تا فتنه های78 و 88 و اکنون برجام. لذا ادعای فریبکارانه آشتی ملی و برقراری ارتباط مستقیم با رهبری بعداز دوقطبی سازیهای کاذب قطعاً تلاشی برای «نفوذ سیاسی پسابرجام» و ابزاری برای نفوذ مجدد در ارکان نظام از سوی جریان نفوذی لیبرالیسم تحلیل میشود، و صدالبته انسان مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود. ادامه مطلب...
رهبرمعظم انقلاب ادعای «آشتی ملی» را عنوانی بیمعنی دانستند و تاکید کردند «مردم ما با کسانی که در سال88 به روز عاشورا اهانت کردند و با قساوت و لودگی و بیحیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر هستند و با آنها آشتی هم نمیکنند و هر مسئولی با ملت همراه نباشد و مقابل دشمنان ایستادگی نکند، ملت او را بدون تردید پس خواهد زد».
1- برای درک این سخن رهبری قبل از هرگونه اظهارنظری درباره ادعای «آشتی ملی و ارتباط مستقیم با رهبری» باید در نظر داشت که هدف جریان نفوذی لیبرالیسم در ابتدای انقلاب اسلامی آشوب و اختلافافکنی بین مردم و مسئولان و جلوگیری از تاسیس نظام جمهوری اسلامی و حذف اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود و بعد از ناکامی در این امر، تغییر نظام جمهوری اسلامی و حذف رهبری نظام را از طریق نفوذ در ساختار و شخصیتهای نظام تاکنون در دستور کار خود داشتند و دارند، از قضایای قائم مقام رهبری و جریان مک فارلین تا فتنه های78 و 88 و اکنون برجام. لذا ادعای فریبکارانه آشتی ملی و برقراری ارتباط مستقیم با رهبری بعداز دوقطبی سازیهای کاذب قطعاً تلاشی برای «نفوذ سیاسی پسابرجام» و ابزاری برای نفوذ مجدد در ارکان نظام از سوی جریان نفوذی لیبرالیسم تحلیل میشود، و صدالبته انسان مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
2- ادعای بیمعنی آشتی ملی آنقدر فریبکارانه به نظر میرسد که هر شخصی را به فکر فرو میبرد و این سؤال را مطرح میکند مگر مردم ایران در راهپیمایی22بهمن اوج «اتحاد و همبستگی ملی» خود را به نمایش نگذاشتند و به رخ جهانیان نکشیدند، پس هدف پشت پرده این ادعا چیست؟ لذا برخلاف عنوانش چنین ادعایی در طراز ملی نیست و فاقد موضوعیت است. تا جایی که بیبیسی هم نتوانست تمام قد در حمایت از ادعای جریان خودساخته نفوذی به صحنه بیاید و تأکید کرد «وقتی بحران مشروعیت وجود ندارد و بعد از انتخابات88 سه انتخابات مهم ریاست جمهوری و انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در سالهای 92 و 94 با مشارکت بالای مردم و بدون هیچگونه مشکلی برگزار شده و رهبری نظام بر حقالناس بودن رای مردم تاکید کرده، چه ضرورتی به آشتی ملی است؟». لذا باید گفت مشکل اصلی مردم و حاکمیت نیستند بلکه مشکل«عدهای معدودند» که«با بیحیایی و قساوت و لودگی» به جان ومال و ناموس مردم تعدی و تجاوز کردند و «آمران شهادت 36 جوان بیگناه» شدند، عده معدودی که به تعبیر رهبرمعظم انقلاب«در مقابل اقیانوس عظیم و پرطراوت ملت ایران ، فقط یک قطره کوچک هستند».
3-این ادعا آنقدر مضحک نمود پیدا کرده که حتی در میان طرفداران معدود خودشان نیز جدی تلقی نشده تاجایی که یکی از آنها نوشت«نمیشود هم با نظام مبارزه کرد و کف و سوت غرب را پشت سر خود دید و هم بخواهیم بخشی از نظام باشیم»!. لذا این ادعا حتی در طراز رقابتهای گروههای سیاسی داخل کشور هم موضوعیت ندارد.
4- قطعاً باید این ادعا را یک «بحث انحرافی»تلقی کرد. چرا که اکنون همه گروههای سیاسی از سلایق مختلف زیر پرچم وحدت رهبرمعظم انقلاب در اداره کشور و در دولت و مجلس و قوه قضائیه و دیگر دستگاههای لشکری و کشوری حضور دارند. حتی تعداد قابل توجهی از عناصر اصلی ستادهای این مدعیان، در دولت یازدهم مشغول نقشآفرینی می باشند. خود مدعیان آشتی ملی ادعا دارند که دولت اعتدال برآمده از تلاشهای آنهاست، پس طرح ادعای آشتی ملی برای چیست؟. به فرموده رهبرمعظم انقلاب برای این است که «میخواهند ذهن ما را از جنگ واقعی یعنی نبرد اقتصادی و جنگ فرهنگی غربیها با ملت ایران منحرف کنند».
5- اوج نفاق جریان لیبرال نفوذی وسران فتنهگر آنجاست که باید این تناقض را پاسخ دهند که چگونه میشود علاوه بر فتنه 88، در 25 بهمن 89 نیز با هدایت رسانههای بیگانه و صدور بیانیههای ساختارشکنانه، اتحاد و انسجام ملت را هدف قرار بدهند و از سویی دیگر در 25 بهمن 95 ادعای آشتی ملی داشته باشند؟!.
6- اگر این جریان نفوذی صداقت داشتند از فرصتهایی که رهبری برای ارتباط با آنها فراهم کردند، کمال استفاده را میکردند. مگر حضرت آقا در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری88 و بعد از اعلام نتایج آن،با وجود ادعای تقلب، به سران فتنه و برخی اعضای تیم انتخاباتی آنها بارها پیام ندادند و یا آنها را حضوراً فرانخواندند و مصالح کشور و اسلام و انقلاب و مردم را به آنها گوشزد نکردند و دلسوزانه و پدرانه از آنها نخواستند با اقدامات خود در دام دشمنان قسم خورده مردم و کشور قرار نگیرند؟ مگر رهبری رؤسای ستادهای انتخاباتی سران فتنه را دعوت ننمودند و حرفهای آنها را درباره ادعای تقلب گوش و راهنماییهای لازم را ارائه نکردند؟ چرا این فرصت ارتباط مستقیم، نه خود با رهبری، بلکه رهبری با خودشان را غنیمت نشمردند؟! چرا بر آنچه که در آن جلسات اعتراف و اذعان کردند، باقی نماندند و روش خود را علیرغم ادعای اصلاحطلبی، اصلاح نکردند؟
7-جریان لیبرالیسم نفوذی باید به این تناقضِ منافقانه پاسخ دهد که چگونه میشود هم به ارتباط و ملاقات با جرج سوروس یهودی الاصل آمریکایی و پدر انقلابهای مخملی افتخار کرد و درجهت هدف قرار دادن نظام و رهبری، انقلاب رنگی و آشوب در کشور به راه انداخت و به دشمن «گرای تحریمها» را داد و هم مدعی آشتی با نظام و خواستار ارتباط مستقیم با رهبری شد!.
8-ادعا کردند با ارتباط مستقیم با رهبری میخواهیم مطالبات رهبری را بشنویم!. مگر رهبری مطالبه پشت پردهای با کسی یاگروهی دارند؟. مطالبات رهبری همان است که به صورت عمومی بیان میکنند و مسئولان و مردم درجریان آنها قرار میگیرند و در جهت تحقق آن مطالبات تلاش میکنند. شنیدن مطالبات رهبری آیا برای عمل به آنهاست یا برای اقدام بر خلاف آنهاست؟ اگر صداقت دارند فقط به یک مطالبه رهبری عمل کنند و آن اینکه ایشان فرمودند: «در انتخابات سال 88، چرا اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار سؤال کردیم؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ چرا کشور را لب پرتگاه بردند؟ مسئله اصلی این است؛ چرا فراموش میکنید؟» آیا این مطالبه رهبری را نشنیدند؟ آیا تاکنون به آن پاسخ دادهاند؟. و اصولاً سؤال این است آیا این جریان به دیگر مطالبات رهبری عمل کردهاند؟. نمیشود هم ادعای شنیدن مطالبات رهبری را داشته باشند و هم به مطالبات و زیاده خواهیهای آمریکاییها عمل کنند و شیفته حمایت دشمنان ملت ایران شوند.! مطالبه رهبری عدم اعتماد به آمریکا و شعار رهبری، شعار مرگ برآمریکایِ مردم است. آیا حاضرند شعار مرگ بر آمریکا را همراه ملت ایران فریاد بزنند؟
9- این جریان لیبرال نفوذی باید به این سؤال و تناقض پاسخ دهند چگونه میشود در فتنه 88 به ساحت مقدس قرآن و امام حسین(ع) و بنیانگذار جمهوری اسلامی جسارت و اسائه ادب روا داشت و برای براندازی نظام و جایگاه رهبری برآمده از این ارزشها از هیچ تلاش و خیانتی فروگذاری نکرد،اما درعین حال خواستار آشتی شد؟.
10- این ادعای فریبکارانه وتناقض آلود علاوه بر نفوذ مجدد در ارکان نظام، انحراف افکارعمومی از جنگ اصلی، یعنی جنگ اقتصادی - فرهنگی و همچنین تطهیر فتنهگران، اهداف متعددی دیگری نیز دارد از جمله اولاً برداشتی که از ادعا ارتباط مستقیم با رهبری میشود این است که رئیسجمهور محترم که با رهبری ارتباط مستقیم دارد و آنها ادعای حمایت از او را دارند، بیگانه تلقی میکنند و به وی نیز اعتماد ندارند!. ثانیاً نکته مهمتر این است که تلاش دارند القاء کنند مرحوم هاشمی رفسنجانی متعلق به اردوگاه لیبرالیسم و اصلاحطلبی است وحالا که رفته باید کسی از این جریان نقش او را به عهده بگیرد. ثالثاً سران فتنه باردیگر بعداز گرا دادن تحریم و آشوب، تلاش دارند به ترامپ گرا بدهند که در ایران دودستگی و اختلاف وجود دارد و فرصت مناسبی برای اقدام نظامی علیه ملت ایران است، علیرغم اینکه ادعا دارند میخواهند سایه جنگ را برطرف کنند!. رابعاً اقدام خیانت باردیگری برای تحتالشعاع قرار دادن عظمت حضور میلیونی و وحدت بخش ملت در راهپیمایی 22 بهمن و تلخ کردن حلاوت این جشن ملی در کام مردم بود، آنگونه که شیرینی حضور 75 درصدی در انتخابات88 را به کام مردم تلخ کردند.
11- نظام اسلامی هیچگاه با کسی قطع رابطه نکرده، حتی در فتنه 88. رهبر معظم انقلاب ششم اسفند 88 تاکید کردند: «کسانی که قانون اساسی و حکمیت قانون را رد میکنند،خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامی را از دست میدهند، خودشان، خودشان را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون میاندازند؛ والا هیچ کس نمیخواهد کسی را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون بیندازد. نظام اسلامی به همه میگوید بیایید با ما باشید، «ولا تکن مع الکافرین» حضرت امام(ره) نیز درسال آخر حیات مبارکشان تاکید کردند آغوش کشور و انقلاب برای کسانی که قصد خدمت دارند گشوده است، نه کسانی که قصد فتنه دارند! و «نه به قیمت طلبکاری از همه اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید، چرا جنگ کردید!چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟، چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهاید و صدها چرای دیگر».
12- این جماعت معدود و سران فتنهگر آن، آنقدر حقیرند که حتی بعداز ادعای فریبکارانه آشتی ملی حاضر نیستند جسارتها و توهینها و مواضع خصمانه رسانهها و سایتهای دشمنان ملت ایران در حمایت از آنها به ساحت نظام و رهبری و امام(ره) را محکوم کنند و تبری بجویند! حال چگونه میخواهند با این ملت و رهبری و نظام آشتی کنند؟.
13- و در پایان یک پیشنهاد به سران فتنه!. اگر سران فتنه در ادعای خود صادقند، پیشنهاد میشود بعد از توبه و اعلام رسمی آن، فقط برای سه ماه در خط مقدم مقاومت یعنی سوریه بعنوان مدافعان حرم حضور یابند و علیه تکفیریهای آمریکایی- صهیونیستی بجنگند. اگر چنین شد به قوه محترم قضائیه هم پیشنهاد میشود علیرغم عملکرد خیانتبارشان، نام آنها را درلیست مشمولین عفو رهبری به مناسبت یکی از ایام مبارک قرار دهد!. یاغی شدن و باغی بودن بر نظام اسلامی و رهبری آن، همان بستن راه بر امام حسین(ع) است. آیا حاضرند مثل حربن ریاحی گذشته سیاه خود را با دفاع از حریم و حرم ولایت پاک کنند؟ کار به عمل برآید نه به ادعا! اگر صادقند بسم الله!.
دکتر محمدحسین محترم
رهبرمعظم انقلاب ادعای «آشتی ملی» را عنوانی بیمعنی دانستند و تاکید کردند «مردم ما با کسانی که در سال88 به روز عاشورا اهانت کردند و با قساوت و لودگی و بیحیایی، جوان بسیجی را در خیابان لخت کردند و کتک زدند، قهر هستند و با آنها آشتی هم نمیکنند و هر مسئولی با ملت همراه نباشد و مقابل دشمنان ایستادگی نکند، ملت او را بدون تردید پس خواهد زد».
1- برای درک این سخن رهبری قبل از هرگونه اظهارنظری درباره ادعای «آشتی ملی و ارتباط مستقیم با رهبری» باید در نظر داشت که هدف جریان نفوذی لیبرالیسم در ابتدای انقلاب اسلامی آشوب و اختلافافکنی بین مردم و مسئولان و جلوگیری از تاسیس نظام جمهوری اسلامی و حذف اصل ولایت فقیه در قانون اساسی بود و بعد از ناکامی در این امر، تغییر نظام جمهوری اسلامی و حذف رهبری نظام را از طریق نفوذ در ساختار و شخصیتهای نظام تاکنون در دستور کار خود داشتند و دارند، از قضایای قائم مقام رهبری و جریان مک فارلین تا فتنه های78 و 88 و اکنون برجام. لذا ادعای فریبکارانه آشتی ملی و برقراری ارتباط مستقیم با رهبری بعداز دوقطبی سازیهای کاذب قطعاً تلاشی برای «نفوذ سیاسی پسابرجام» و ابزاری برای نفوذ مجدد در ارکان نظام از سوی جریان نفوذی لیبرالیسم تحلیل میشود، و صدالبته انسان مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
2- ادعای بیمعنی آشتی ملی آنقدر فریبکارانه به نظر میرسد که هر شخصی را به فکر فرو میبرد و این سؤال را مطرح میکند مگر مردم ایران در راهپیمایی22بهمن اوج «اتحاد و همبستگی ملی» خود را به نمایش نگذاشتند و به رخ جهانیان نکشیدند، پس هدف پشت پرده این ادعا چیست؟ لذا برخلاف عنوانش چنین ادعایی در طراز ملی نیست و فاقد موضوعیت است. تا جایی که بیبیسی هم نتوانست تمام قد در حمایت از ادعای جریان خودساخته نفوذی به صحنه بیاید و تأکید کرد «وقتی بحران مشروعیت وجود ندارد و بعد از انتخابات88 سه انتخابات مهم ریاست جمهوری و انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری در سالهای 92 و 94 با مشارکت بالای مردم و بدون هیچگونه مشکلی برگزار شده و رهبری نظام بر حقالناس بودن رای مردم تاکید کرده، چه ضرورتی به آشتی ملی است؟». لذا باید گفت مشکل اصلی مردم و حاکمیت نیستند بلکه مشکل«عدهای معدودند» که«با بیحیایی و قساوت و لودگی» به جان ومال و ناموس مردم تعدی و تجاوز کردند و «آمران شهادت 36 جوان بیگناه» شدند، عده معدودی که به تعبیر رهبرمعظم انقلاب«در مقابل اقیانوس عظیم و پرطراوت ملت ایران ، فقط یک قطره کوچک هستند».
3-این ادعا آنقدر مضحک نمود پیدا کرده که حتی در میان طرفداران معدود خودشان نیز جدی تلقی نشده تاجایی که یکی از آنها نوشت«نمیشود هم با نظام مبارزه کرد و کف و سوت غرب را پشت سر خود دید و هم بخواهیم بخشی از نظام باشیم»!. لذا این ادعا حتی در طراز رقابتهای گروههای سیاسی داخل کشور هم موضوعیت ندارد.
4- قطعاً باید این ادعا را یک «بحث انحرافی»تلقی کرد. چرا که اکنون همه گروههای سیاسی از سلایق مختلف زیر پرچم وحدت رهبرمعظم انقلاب در اداره کشور و در دولت و مجلس و قوه قضائیه و دیگر دستگاههای لشکری و کشوری حضور دارند. حتی تعداد قابل توجهی از عناصر اصلی ستادهای این مدعیان، در دولت یازدهم مشغول نقشآفرینی می باشند. خود مدعیان آشتی ملی ادعا دارند که دولت اعتدال برآمده از تلاشهای آنهاست، پس طرح ادعای آشتی ملی برای چیست؟. به فرموده رهبرمعظم انقلاب برای این است که «میخواهند ذهن ما را از جنگ واقعی یعنی نبرد اقتصادی و جنگ فرهنگی غربیها با ملت ایران منحرف کنند».
5- اوج نفاق جریان لیبرال نفوذی وسران فتنهگر آنجاست که باید این تناقض را پاسخ دهند که چگونه میشود علاوه بر فتنه 88، در 25 بهمن 89 نیز با هدایت رسانههای بیگانه و صدور بیانیههای ساختارشکنانه، اتحاد و انسجام ملت را هدف قرار بدهند و از سویی دیگر در 25 بهمن 95 ادعای آشتی ملی داشته باشند؟!.
6- اگر این جریان نفوذی صداقت داشتند از فرصتهایی که رهبری برای ارتباط با آنها فراهم کردند، کمال استفاده را میکردند. مگر حضرت آقا در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری88 و بعد از اعلام نتایج آن،با وجود ادعای تقلب، به سران فتنه و برخی اعضای تیم انتخاباتی آنها بارها پیام ندادند و یا آنها را حضوراً فرانخواندند و مصالح کشور و اسلام و انقلاب و مردم را به آنها گوشزد نکردند و دلسوزانه و پدرانه از آنها نخواستند با اقدامات خود در دام دشمنان قسم خورده مردم و کشور قرار نگیرند؟ مگر رهبری رؤسای ستادهای انتخاباتی سران فتنه را دعوت ننمودند و حرفهای آنها را درباره ادعای تقلب گوش و راهنماییهای لازم را ارائه نکردند؟ چرا این فرصت ارتباط مستقیم، نه خود با رهبری، بلکه رهبری با خودشان را غنیمت نشمردند؟! چرا بر آنچه که در آن جلسات اعتراف و اذعان کردند، باقی نماندند و روش خود را علیرغم ادعای اصلاحطلبی، اصلاح نکردند؟
7-جریان لیبرالیسم نفوذی باید به این تناقضِ منافقانه پاسخ دهد که چگونه میشود هم به ارتباط و ملاقات با جرج سوروس یهودی الاصل آمریکایی و پدر انقلابهای مخملی افتخار کرد و درجهت هدف قرار دادن نظام و رهبری، انقلاب رنگی و آشوب در کشور به راه انداخت و به دشمن «گرای تحریمها» را داد و هم مدعی آشتی با نظام و خواستار ارتباط مستقیم با رهبری شد!.
8-ادعا کردند با ارتباط مستقیم با رهبری میخواهیم مطالبات رهبری را بشنویم!. مگر رهبری مطالبه پشت پردهای با کسی یاگروهی دارند؟. مطالبات رهبری همان است که به صورت عمومی بیان میکنند و مسئولان و مردم درجریان آنها قرار میگیرند و در جهت تحقق آن مطالبات تلاش میکنند. شنیدن مطالبات رهبری آیا برای عمل به آنهاست یا برای اقدام بر خلاف آنهاست؟ اگر صداقت دارند فقط به یک مطالبه رهبری عمل کنند و آن اینکه ایشان فرمودند: «در انتخابات سال 88، چرا اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار سؤال کردیم؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ چرا کشور را لب پرتگاه بردند؟ مسئله اصلی این است؛ چرا فراموش میکنید؟» آیا این مطالبه رهبری را نشنیدند؟ آیا تاکنون به آن پاسخ دادهاند؟. و اصولاً سؤال این است آیا این جریان به دیگر مطالبات رهبری عمل کردهاند؟. نمیشود هم ادعای شنیدن مطالبات رهبری را داشته باشند و هم به مطالبات و زیاده خواهیهای آمریکاییها عمل کنند و شیفته حمایت دشمنان ملت ایران شوند.! مطالبه رهبری عدم اعتماد به آمریکا و شعار رهبری، شعار مرگ برآمریکایِ مردم است. آیا حاضرند شعار مرگ بر آمریکا را همراه ملت ایران فریاد بزنند؟
9- این جریان لیبرال نفوذی باید به این سؤال و تناقض پاسخ دهند چگونه میشود در فتنه 88 به ساحت مقدس قرآن و امام حسین(ع) و بنیانگذار جمهوری اسلامی جسارت و اسائه ادب روا داشت و برای براندازی نظام و جایگاه رهبری برآمده از این ارزشها از هیچ تلاش و خیانتی فروگذاری نکرد،اما درعین حال خواستار آشتی شد؟.
10- این ادعای فریبکارانه وتناقض آلود علاوه بر نفوذ مجدد در ارکان نظام، انحراف افکارعمومی از جنگ اصلی، یعنی جنگ اقتصادی - فرهنگی و همچنین تطهیر فتنهگران، اهداف متعددی دیگری نیز دارد از جمله اولاً برداشتی که از ادعا ارتباط مستقیم با رهبری میشود این است که رئیسجمهور محترم که با رهبری ارتباط مستقیم دارد و آنها ادعای حمایت از او را دارند، بیگانه تلقی میکنند و به وی نیز اعتماد ندارند!. ثانیاً نکته مهمتر این است که تلاش دارند القاء کنند مرحوم هاشمی رفسنجانی متعلق به اردوگاه لیبرالیسم و اصلاحطلبی است وحالا که رفته باید کسی از این جریان نقش او را به عهده بگیرد. ثالثاً سران فتنه باردیگر بعداز گرا دادن تحریم و آشوب، تلاش دارند به ترامپ گرا بدهند که در ایران دودستگی و اختلاف وجود دارد و فرصت مناسبی برای اقدام نظامی علیه ملت ایران است، علیرغم اینکه ادعا دارند میخواهند سایه جنگ را برطرف کنند!. رابعاً اقدام خیانت باردیگری برای تحتالشعاع قرار دادن عظمت حضور میلیونی و وحدت بخش ملت در راهپیمایی 22 بهمن و تلخ کردن حلاوت این جشن ملی در کام مردم بود، آنگونه که شیرینی حضور 75 درصدی در انتخابات88 را به کام مردم تلخ کردند.
11- نظام اسلامی هیچگاه با کسی قطع رابطه نکرده، حتی در فتنه 88. رهبر معظم انقلاب ششم اسفند 88 تاکید کردند: «کسانی که قانون اساسی و حکمیت قانون را رد میکنند،خودشان به دست خودشان صلاحیت حضور در نظام اسلامی را از دست میدهند، خودشان، خودشان را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون میاندازند؛ والا هیچ کس نمیخواهد کسی را از کشتی نجات نظام اسلامی بیرون بیندازد. نظام اسلامی به همه میگوید بیایید با ما باشید، «ولا تکن مع الکافرین» حضرت امام(ره) نیز درسال آخر حیات مبارکشان تاکید کردند آغوش کشور و انقلاب برای کسانی که قصد خدمت دارند گشوده است، نه کسانی که قصد فتنه دارند! و «نه به قیمت طلبکاری از همه اصول که چرا مرگ بر آمریکا گفتید، چرا جنگ کردید!چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟، چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهاید و صدها چرای دیگر».
12- این جماعت معدود و سران فتنهگر آن، آنقدر حقیرند که حتی بعداز ادعای فریبکارانه آشتی ملی حاضر نیستند جسارتها و توهینها و مواضع خصمانه رسانهها و سایتهای دشمنان ملت ایران در حمایت از آنها به ساحت نظام و رهبری و امام(ره) را محکوم کنند و تبری بجویند! حال چگونه میخواهند با این ملت و رهبری و نظام آشتی کنند؟.
13- و در پایان یک پیشنهاد به سران فتنه!. اگر سران فتنه در ادعای خود صادقند، پیشنهاد میشود بعد از توبه و اعلام رسمی آن، فقط برای سه ماه در خط مقدم مقاومت یعنی سوریه بعنوان مدافعان حرم حضور یابند و علیه تکفیریهای آمریکایی- صهیونیستی بجنگند. اگر چنین شد به قوه محترم قضائیه هم پیشنهاد میشود علیرغم عملکرد خیانتبارشان، نام آنها را درلیست مشمولین عفو رهبری به مناسبت یکی از ایام مبارک قرار دهد!. یاغی شدن و باغی بودن بر نظام اسلامی و رهبری آن، همان بستن راه بر امام حسین(ع) است. آیا حاضرند مثل حربن ریاحی گذشته سیاه خود را با دفاع از حریم و حرم ولایت پاک کنند؟ کار به عمل برآید نه به ادعا! اگر صادقند بسم الله!.
دکتر محمدحسین محترم