سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گفتوگوی اختصاصی هفتهنامه 9 دی با آیتالله مصباح یزدی

ما سال گذشته به مناسبت 9 دی افتخار داشتیم که در خصوص فتنه 88 و تحلیل روان‌شناختی سران فتنه، گفت‌وگوی تفصیلی با شما داشته باشیم، اما الان می‌خواهیم در خصوص عملکرد برخی از خواص در جبهه ولایت که انتظار حمایت از ولایت و همراهی با ولایت از آنها می‌رفت ولی کوتاهی کردند، سکوت کردند و حتی حمایت از فتنه کردند، بپرسیم. چطور برخی نتوانستند این فتنه را ببینند؟
بنده گمان نمی‌کنم هیچ کس حقیقت این فتنه را مثل مقام معظم رهبری شناخته باشد. ما روزی هزاران بار باید خدا را شکر کنیم که به ما رهبری عنایت فرموده که این فراست‌های فوق عادی را دارند و مطالبی را درک می‌کنند که دیگران باید با گذشت زمان‌های طولانی و ظاهر شدن شواهد و دلائل فراوان به زحمت باور کنند ولی ایشان گاهی قبل از وقوعش پیش‌بینی می‌کنند و بعد هم قاطعانه برخورد می‌کنند. این‌که این مسأله در سال 88 فتنه بزرگی بود من هیچ شکی ندارم. هنوز هم اهتمامی که ایشان به این مسأله دارند و خطری که از فتنه احساس می‌کنند فکر نمی‌کنم هیچ کس دیگری آن طور احساس کند. الان هم در مقطع فعلی مهمترین خطر برای آینده ما از همین فتنه و سران فتنه است ولی فتنه منحصر به این نیست، خطرات دیگری هم هست که شاید در درازمدت بسیار مهم باشد ولی مهم‌ترین خطر فعلی از همین هاست.

سئوال ما در خصوص رفتار برخی خواص است، خواصی که رهبری در باره عملکرد آنها واژه ساکتین فتنه را به‌کار بردند و این واژه را در ادبیات سیاسی کشور وارد کردند و بعد هم فرمودند که نحوه برخورد خواص، موضع‌گیری بهنگام یا سکوت آنها برای تصمیم گیری‌ها یک شاخص است؛ متأسفانه الان حدود دو سال است که از فتنه 88 گذشته ولی خیلی از همین اصولگرایان در این دو سال تلاش کردند تا فتنه فراموش شود با این‌که رهبری بارها در سخنان‌شان فتنه را یادآوری کردند که آخرین بارش دو ماه قبل در کرمانشاه بود ولی بعضی‌ها هنوز اکراه دارند واژه فتنه را به‌کار ببرند و برخی هم می‌گویند ما با سکوت‌مان در حال مدیریت فتنه بودیم !سئوال این است که چرا این افراد این گونه موضع گرفتند؟ چرا حاضر شدند در برابر درخواست رهبری سکوت کنند؟
این‌که دیگران چرا در مقابل این فتنه این طور برخورد نکردند؟ دلیل کلّی آن یکی از این دو چیز است؛ یا فهم‌شان ضعیف‌تر از مقام معظم رهبری است، یا نیت‎شان مثل ایشان نیست. مراتب دارد؛ کسانی هستند که فهم‎شان واقعا این‎طور دوراندیشی، تیزبینی، درون کاوی مسأله را مثل ایشان ندارند، اما کسانی هم هستند که فهم‎شان قاصر نیست، این امور را می‌فهمند ولی انگیزه‌های دیگری دارند که آن انگیزه‌ها کمک می‌کند به این‌که خیلی موضع شفافی نگیرند و سکوت کنند یا دوپهلو موضع بگیرند. شاید بعضی از کسانی که در مقام رقابت در بعضی پست‌ها هستند، انگیزه پیروزی در انتخابات و به دست آوردن آرای مختلف جامعه حتی آرای آنهایی که با فتنه گران همسو هستند، اینها را وسوسه کند که اینطور موضع بگیرند تا در بزنگاه‌ها از این رفتارها استفاده کنند.

تکلیف مردم با این دسته از خواص چیست؟ آیا اگر امروز مواضع انقلابی داشتند، ما باید رفتار اینها را در دوره فتنه فراموش کنیم؟ باید دوباره به اینها اعتماد کنیم و اینها را خواص قابل مشورت خودمان بدانیم؟ سئوال اصلی این است که اساسا ما باید با اینها وحدت کنیم، چه تکلیفی داریم؟
برخورد با این مسأله وجوه مختلفی دارد. در حد این‌که کسی اعتراف کرد که من پشیمان شدم ما باید از او بپذیریم و این را حمل بر صحت کنیم و بگوییم ان‌شاءالله پشیمان شده؛ اما مسأله این است که حالا که پشیمان شد و توبه کرد، توبه‌اش هم قبول شد، معنایش این است که ما او را مثل آن کسی که بصیرت داشت و فتنه را شناخت و فریاد زد و به کمک رهبری آمد، حساب کنیم و آن اعتمادی که به او داشتیم، به این فرد هم داشته باشیم، یا نه؟ این را گاهی در عرایضم عرض کرده‌ام که اگر ما یک امام جماعت عادلی داشتیم و مدت‌ها پشت سرش نماز خواندیم، بعد فاسق شد، بعد از فسقش توبه کرد، قبول می‌کنیم توبه کرده و دیگر هم ما غیبتش را جایز نمی‌دانیم اما معنایش این نیست که به او اعتماد کنیم و کارهای‎مان را مجددا به دست او دهیم. پس نمی‌توانیم همان جایگاه قبل را به او بدهیم تا مطمئن شویم که واقعا همه چیزش تغییر کرده. هر وقت تشخیص دادیم و واقعا ثابت شد که تصمیم دارد جبران کند، آن وقت البته این شخص می‌شود یک فرد صالحی که می‌توان به او اعتماد کرد و الّا تا این ثابت نشده به صرف توبه کردن یا اظهار پشیمانی، معنی‌اش این نیست که ما بتوانیم در پست‌های حساس به او اعتماد کنیم و اختیارمان را به دست او دهیم و به او رأی دهیم.

شاید همانطور که فرمودید یکی از دلایل تغییر مواضع این افراد و موضع گیری‌های دو پهلوی این افراد در مقاطع مختلف همین مسائل سیاسی و به دست آوردن نتایج انتخابات باشد، حالا مردمی که 9 دی را آفریدند و در تمام شهرها حضور خیابانی داشتند و برای مقابله با فتنه خون دل خوردند، می‌بینند که همین خواص ساکت و همسو با فتنه پشت تابلوی وحدت قرار گرفته اند تا کسی مواضع آنها را یادآوری نکند. البته برخی از بزرگان با رویکرد خیرخواهانه و مصلحت جویانه، بحث وحدت را مطرح می‌کنند ولی بعضی‌ها آن نیت مصلحت جویانه را ندارند بلکه به این اعتبار پشت این تابلوی وحدت ایستاده اند تا به نوعی فراموش شوند و عملکردشان یادآوری نشود، اینها در ظاهر هم ادعا می‌کنند که طرح آن مباحث برخلاف وحدت است، خب الان این موضوع به عنوان یک شبهه عمومی برای متدینین و مردمی که 9 دی را خلق کردند، به‌وجود آمده که ما باید با این افراد وحدت کنیم یا نه؟
مسأله وحدت و استفاده کردن از شعار وحدت در مواقع مختلف یک بحث گسترده‌ای دارد و مجال بیشتری می‌خواهد که اطراف آن سنجیده شود؛ گاهی کسانی از شعار وحدت استفاده می‌کنند، معنایش این است که هرچه من می‌گویم، همه قبول کنید تا وحدت ایجاد شود. این نوع وحدت می‌شود عین دیکتاتوری. چون اگر این کاری که می‌گویم قبول نکنید، من کنار می‌روم، دیگر وحدت نمی‌شود، شما تابع من شوید تا وحدت شود. گاهی وحدت را کسانی مطرح می‌کنند که شکست خورده اند و از چشم مردم افتاده اند، مردم به آنها اعتماد و اصلا توجهی ندارند. اینها برای این‌که بیایند خودشان را مطرح کنند، با شعار وحدت می‌آیند، برای این‌که در جامعه اصلا جای پایی پیدا کنند، بتوانند حرفی بزنند. گاهی طرح شعار وحدت از طرف منافقین است تا بتوانند در صفوف مؤمنین رخنه کنند و عامل نفوذی شوند و البته گاهی، وحدت روی اغراض صحیحی است و منظور وحدت با کسانی است که دلائل عقلی و شرعی ایجاب می‌کند که ما با آنها وحدت و هماهنگی داشته باشیم، این شکل از وحدت هم عقلی است و هم شرعی. خب آنهایی که فراست دارند، باید ببینند مدافعان شعار وحدت چه کسانی هستند و با چه انگیزه‌ای این موضوع را مطرح می‌کنند، چون شاید انگیزه همه آنها یکی نباشد. این یک مسأله مهمی است و البته مسأله طولانی است و به این آسانی در چند کلمه همه جوانب آن را نمی‌توان بررسی کرد.

حاج آقا الان متاسفانه برخی تلاش می‌کنند تا القا کنند که مرزبندی بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان وجود دارد. اتفاقا در رسانه‌های همین جریان ساکتین در فتنه هم تلاش می‌شود تا این‌گونه القا شود که هر کس به جبهه وحدت با ما نپیوندند، در حال مرزبندی با اصولگرایان است؟
من این تعبیر مرزبندی بین جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایان را اصلا نمی‌پسندم. تا آنجایی که بنده اطلاع دارم و اعضای جبهه پایداری را می‌شناسم، اینها از اول به عنوان دایره‌ای در درون جبهه اصولگرا متولد شدند و هیچ وقت خودشان را از جبهه اصولگرا جدا نمی‌دانند. تعبیری هم که بنده در روز اعلام موجودیت این جبهه بیان کردم و همه جا پخش شد این بود که: «ما دوایر متحدالمرکزیم» در درون یک دایره بزرگ دایره کوچک‌تری رسم می‌شود. کسانی افکارشان به هم نزدیک‎تر است، سلیقه‌شان به هم نزدیک‎تر است و این معنایش این است که خارج از دایره بزرگ اصولگرایان نیستند؛ بنابراین مرزبندی‌ای وجود ندارد. بله اگر مرزبندی به این معنا باشد که این دایره کوچک‌تر، ویژگی‌هایی دارد و حساسیتش نسبت به بعضی از خطرها بیشتر است، این درست است.

خیلی‌ها نظر حضرتعالی برایشان مهم است. خب برخی از نزدیکان و شاگردان شما در این جبهه هستند، تعریف شما از این دایره که فرمودید چه چیزهایی است؟ ویژگی اعضای جبهه پایداری را حضرتعالی در چه چیزی می‌بینید؟
آن اندازه‌ای که بنده احساس کردم، ویژگی اینها در حقیقت این است که نگران هستند افراد نفوذی‌ای در جبهه اصولگرایان وارد شوند و از موقعیت نام اصولگرایان و از سوابق درخشانی که داشته اند و از شخصیت‌های ارزشمندی که در بین آنها وجود دارند، سوء استفاده کنند و خودشان را مجددا به مکان مهمی چون مجلس برسانند، در حالی که آن اعتقاد لازم را به موضوع حساسی مانند ولایت ندارند که نمونه‌اش در فتنه 88 دیده شد. کسانی بودند که در فتنه شریک بودند، حمایت کردند، حالا یا با مواضع دوپهلوی شان یا با سکوت‎شان و در این باره سوابقی دارند، درک من از اعضای جبهه پایداری این است که اینها نگرانند که چنین چیزی شود و یک عده هم برای حفظ وحدت، آنها را بپذیرند و بعد در لیست هم وارد شوند و مردم عادی هم به عنوان این‌که این لیست اصولگرایان است به اینها اعتماد کنند. نگران این هستند که اگر چنین چیزی شد ما جواب خدا را چه بدهیم. به چه دلیل بگوییم این کسانی را که یا اطمینان داریم یا ظن این را داریم که اینها در فتنه سهیم بودند، ما چطور به اینها مجال بدهیم که بیایند سرنوشت مردم را تعیین کنند؟! نگران این هستند، برای همین آمدند یک مثلثی را تعریف کردند: «اول اطاعت مطلقه از رهبری، دوم مبارزه با فتنه جویان، سوم مبارزه با خط انحرافی که در کنار دولت تشکیل شده. » و این چیز خوبی است که باید در این مقطع شکل می‌گرفت.

اتفاقا برخی از این افراد روی همین ضلع اول مثلثی که شما نام بردید، دست می‌گذارند و می‌گویند مگر شما نمی‌خواهید مطیع رهبری باشید، وحدت و حضور در ترکیبی که ما تعیین کرده ایم، امر رهبری است.
ما هم همین را می‌گوییم که نظر رهبری برای ما مهم است. بنابراین اگر جایی اختلافی باشد باید به بیانات صریح ایشان استناد کنیم حتی به عنوان سربازان ایشان باید سعی کنیم نظر مقام معظم رهبری را به دست بیاوریم. بله قطعا رهبری در خصوص انتخابات فرمایشاتی خواهند داشت که ان شاءالله برای همه روشنگر و سرنوشت ساز خواهد بود.

همه ما شما را از یاران نزدیک و مورد اعتماد رهبر معظم انقلاب می‌دانیم و نظر حضرتعالی برای بسیاری از خواص جامعه می‌تواند یک شاخص باشد، آیا حضرتعالی قرینه‌ای یا اشاره‌ای از طرف رهبری برای تنازل از پافشاری و پایداری بر این اصول و الزاما یکی کردن سلیقه‌ها در جریان اصولگرایی دارید؟
من به حضرت آقا چیزی نسبت نمی‌دهم و هیچ وقت مایل نیستم از جیب ایشان برای تشخیص خودم سوء استفاده کنم. ولی اعتقاد شخصی خودم این است و دوستانی هم که در جبهه پایداری هستند و من آنها را می‌شناسم، صریحاً گفته اند که آقا هرچه بفرمایند ما اطاعت می‌کنیم؛ اگر گفتند جبهه پایداری فردا منحل شود، ما بلافاصله آن را منحل می‌کنیم، اگر تشخیص ایشان یکی شدن جریان‌ها بود، ما هم همان را اطاعت می‌کنیم؛ چون هم ایشان حاکم شرع و نائب امام زمان(عج) است و اطاعتش واجب است، و هم تجربه نشان داده است که تشخیص ایشان از همه صائب‌تر است. به این دلیل، ما هم اگر چیزی از ناحیه ایشان بفهمیم، هیچ وقت مخالفت نخواهیم کرد. اما این‌که ما بگوییم تا الان هر کاری کرده ایم، ایشان مشخصا فرموده اند، چنین ادعایی را نمی‌کنیم ولی این ادعا را داریم که بر اساس تشخیص خودمان در جهت اهداف و منویات ایشان حرکت می‌کنیم.


+ نوشته شـــده در دوشنبه 90/10/5ساعــت 8:50 صبح تــوسط عباس | نظر