سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
17 میلیارد تومان طلا خریدتنها یک نفر!

بسمه تعالی

این فقط یک احتمال است ! (یادداشت روز)

از عنوان این یادداشت پیداست که آنچه درپی خواهد آمد فقط یک «حدس» و «گمانه» است. گمانه ای که برخی از شواهد و قرائن موجود، احتمال وقوع آن را قوت می بخشند و اما، از آنجا که موضوع این گمانه مخصوصا در شرایط کنونی از اهمیت فراوانی برخوردار است «احتمال»ها را حتی اگر درصد اندکی داشته باشند، نمی توان و نباید دستکم گرفت. ماجرا درباره آشفتگی و نابسامانی اخیر در بازار سکه و دلار است که غیرطبیعی و سؤال برانگیز بود و خوشبختانه با ورود - هرچند دیرهنگام- دولت محترم، اکنون به «سامان نسبی» رسیده است.
در یادداشت روز چهارشنبه کیهان 5/11/90 با عنوان «چه کسانی تحریم را بزک می کنند؟!» به ریشه بیرونی این آشفتگی اشاره داشتیم و با استناد به برخی از شواهد محسوس آورده بودیم افزایش مصنوعی و پرشتاب بهای سکه و دلار که افزایش قیمت سایر کالا و خدمات را نیز به دنبال داشت یک «پروژه» تعریف شده در ادامه تحریم نفتی اخیر اتحادیه اروپا بوده و با این انگیزه کلید خورده بودکه تحریم ها را موثر جلوه داده و از این طریق، ضمن مخدوش کردن الگوی ایران اسلامی در نگاه ملت های مسلمان منطقه، انتخابات پیش روی مجلس نهم را نیز تحت تاثیر قرار دهد و...
اکنون اما، این احتمال- با درصد قابل توجهی- در پیش است که «پروژه» یاد شده در میدان دیگری کلید بخورد و حریف بیرونی برای رد گم کردن، ماجرای پلشت افزایش مصنوعی بهای سکه و ارز را به یکی از مراکز و کانون های نظام نسبت دهد. این کانون، مطابق آنچه از بررسی و رصد پروژه های مشابه استنباط می شود، باید اولا؛ مورد وثوق و اعتماد توده های مردم باشد و ثانیا؛ از اصلی ترین موانع پیش روی توطئه های دشمن باشد. چرا؟! و چگونه؟!... بخوانید؛
1- «رابرت هلوی»، یکی از نظریه پردازان و مدیران اجرایی «جنگ سرد» است. او افسر اطلاعاتی سازمان «سیا» و سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی آمریکاست. هلوی از دستیاران ارشد جین شارپ- پدر کودتاهای مخملی- است. کتاب «جامعه مدنی، مبارزه مدنی» گزیده ای از مجموعه آثار جین شارپ و هلوی است که در سال 1386 با ترجمه مهدی کلانترزاده و زیر نظر شهلا لاهیجی- مسافر برلین- از سوی انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» چاپ و منتشر شد. هلوی پروژه های ناکام و مهره های سوخته آن را به «مبل های شکسته» تشبیه می کند و می گوید «اگرچه برای تولید گرما در بخاری و شومینه به هیزم یا زغال سنگ نیاز است ولی مبل شکسته ای که برای نشستن به کار نمی آید نیز می تواند به جای سطل زباله، درون شومینه جای بگیرد و با سوختن خود، حرارت تولید کند»!
از نگاه مشترک «جین شارپ» و «رابرت هلوی» وقتی یک پروژه با ناکامی روبرو شده و سمت و سوی ضدیت آن با برنامه های حریف برملا می شود، می توان این پروژه سوخته را به یکی از مراکز و کانون های وابسته به نظام حکومتی حریف نسبت داد و از این طریق اعتبار مرکز مورد اشاره را در افکار عمومی با تردید روبرو کرد! «جین شارپ» و دستیار ارشد او «رابرت هلوی» معتقدند اگر این جابجایی با مهارت و دقت صورت پذیرد و برای آن شواهد و نمونه هایی نیز ارائه شود، از یکسو، کانون اصلی پروژه پنهان می ماند و از سوی دیگر یکی از مراکز نظام حکومتی حریف به تلاش و برنامه ریزی در انجام پروژه سوخته متهم می شود.
2- ورود دولت به بازار سکه و دلار که هرچند وزیر محترم اقتصاد و دارایی تاخیر و دیرهنگامی آن را پذیرفت ولی نهایتا و تاکنون مهار نسبی این بازار آشفته را در پی داشته است و پروژه افزایش بهای طلا و ارز را که با هدف افزایش قیمت سایر کالا و خدمات کلید خورده و توهم پراکنی همراه با ایجاد نارضایتی در مردم را دنبال می کرد، ناکام گذاشت. اما، چه کسانی این پروژه را کلید زده و به میدان آورده بودند؟ در این باره اشاره به چند خبر موثق ضروری به نظر می رسد. ضمن آن که تلاش مراکز اطلاعاتی و امنیتی کشورمان در پی گیری این موارد قابل تقدیر است.
الف: در آشفته بازار سکه و ارز طی چند روز گذشته، 50 نفر، خریدار کلان بوده اند که فقط یکی از آنها 17 میلیارد تومان طلا خریده است!
ب: در همین مدت کوتاه بیش از 15 تن سکه پیش فروش شده بود.
ج: شاید تعجب کنید و تعجب آور نیز هست که گروهی متشکل از بهایی ها- مرتبط با محافل صهیونیستی- با همکاری افرادی از انجمن حجتیه- که شاید وابستگی به انجمن حجتیه پوشش آنها بوده است!- در آشفته کردن بازار سکه و دلار طی دو هفته اخیر نقش موثری داشته اند. این گروه از کلان سرمایه داران یا دلال های وابسته به آنان، از یکسو با بهره گیری از عوامل میدانی خود در داخل کشور و حمایت و پشتیبانی محافل بیرونی، مردم را به خرید سکه و دلار تشویق می کردند و با توهم پراکنی و شایعه سازی از آنها می خواستند که خانه ها و املاک خود را نیز بفروشند و سکه بخرند! و از سوی دیگر، با فروش سکه و دلار که به بهای کمتر خریده و با قیمت بیشتر می فروختند، به خرید خانه و مستغلات می پرداختند!
و....
3- طی دو هفته گذشته، رسانه های خارجی بیشترین برنامه های خود را به آشفتگی بازار سکه و دلار اختصاص داده بودند و این آشفتگی را نتیجه مستقیم تحریم نفتی ایران از سوی آمریکا و سپس اتحادیه اروپا معرفی می کردند. در حالی که تحریم یاد شده هنوز عملیاتی نشده است و اساسا به اعتراف برخی از تحریم کنندگان، قبل از آن که یک پروژه عملیاتی باشد، یک بسته روانی است و چنانچه عملیاتی شود، بازنده اصلی کشورهای اروپایی خواهند بود...
نکته قابل توجه این که رسانه ها و مقامات آمریکایی و اروپایی در تمامی تبلیغات دو هفته اخیر خود، از آشفتگی بازار سکه و ارز و افزایش قیمت سایر اجناس و خدمات که پی آمد آن بود، ورشکستگی اقتصاد ایران بر اثر تحریم ها و ناکارآمدی مسئولان در مدیریت کشور را نتیجه گرفته و القا می کردند!
4- همه شواهد و قرائن یاد شده- و شواهد و نشانه های فراوان دیگری که در یادداشت روز چهارشنبه 5/11/90 به آن اشاره شد و تکرار آن را ضروری نمی بینیم- به وضوح حکایت از آن دارند که آشفتگی دو هفته ای بازار سکه و دلار یک پروژه بیرونی بوده است و کسانی یا جریانی مرموز در داخل کشور ماموریت اجرای آن را برعهده داشته اند. آنان چه کسانی بوده اند؟ کلان سرمایه داران؟ این گروه اگرچه بنده پول و ثروت هستند ولی معمولا و به روال شناخته شده به تنهایی برنامه ریز نبوده و اهل ریسک نیز نمی باشند. آنها بنا به عادت همیشگی خود، از آب گل آلود ماهی می گیرند و البته هیچگاه از نظام اسلامی دل خوشی نداشته و ندارند و از این روی، اکثریت قریب به اتفاق آنان پیوندهای بیرونی دارند. بنابراین، برنامه ریزان پروژه آشفتگی بازار سکه و دلار را باید در جای دیگری جستجو کرد. اگر طیف یاد شده عاملان اصلی بودند- که نیستند- با شناسایی آنان، ماجرا خاتمه یافته بود ولی...
5- شواهد موجود و نیز برخی از اقدامات مشابه دیگر نشان می دهد عوامل اصلی، نفوذی هایی هستند که هنوز در پشت پرده حضور دارند و برای آن که کماکان در سایه بمانند، اقدام بعدی آنها، احتمالاً همان حرکتی خواهد بود که در صدر یادداشت پیش روی به آن اشاره شد. یعنی انتساب پروژه پلشت یاد شده به یکی از مراکز و کانون های مورد وثوق و اعتماد مردم!
فرمول بارها به کار گرفته شده دشمنان بیرونی که به آن اشاره شد، فقط نشان می دهد باید پای یک کانون و مرکز مورد اعتماد مردم به میان کشیده شود اما، کدام کانون؟!... سپاه؟! شاید! وزارت اطلاعات؟! بعید نیست!فلان مرکز دولتی یا قضایی یا... احتمال دارد! باز هم تاکید می شود که «این فقط یک احتمال است».
حسین شریعتمداری


+ نوشته شـــده در سه شنبه 90/11/11ساعــت 8:27 صبح تــوسط عباس | نظر