بسمه تعالی
ما مسلمان های خوبی هستیم آقا
هی نشسته ایم و دعا میکنیم که زود بیایید
تعداد ندبه و سمات ها از دستمان در رفته است
تسبیحمان تریت ِ اصل است
سجاده مان عطر ِ گلاب ِ حرم را میدهد
مواظبیم کرم ضد ّ آفتابمان یک وقت سفید کننده نباشد
چادرمان را نگاه . . .
حجابمان بیست است
مردهایمان هم ریش دارند هم چفیه
غیرت هم دارند
غیرت های انحصاری
خاص ِّ ناموس خودشان
ما خیلی مسلمان های خوبی هستیم آقا
نماز هایمان همه اش در وقت فضیلت است
تعقیباتمان حد اقل نیییم ساعت طول میکشد
کلی راه های تهذیب نفس بلدیم
کلی مستحبات
نماز غفیله ..نماز شب...
قرآن هم زیاد میخوانییم ها..خیلی میخوانیم..تازه حفظ هم هستیم
راستی
جمکران هم میرویم
هیئتی هم هستیم . . . مجلس روضه مان همیشه بپاست
تااازه
عوام هم نیستیم..ما خودمان یک پا خواصیم
بصیرت از سرو روی ما میبارد
بسکه مطالعه داریم و عالمیم
همین نمایشگاه کتاب تهران
مطلع که هستید؟
یک مکان فرهنگی برای ما با فرهنگ ها
چادرمان را سفت چسبیدیم و یقه مان را تا اولین دکمه کیپ کردیم
رفتیم نمایشگاه
یک عالمه کتب دینی و اعتقادی خریدیم
کتاب های خوب خوب
. . .
آقا ...ما خوبیم...نشان به این نشان که اصلا ما آنجا تک بودیم
اکثر آدم های آنجا بدحــِجاب..نه..بی حجاب بودند
البته ما چادر داشتیم ها
مرد هایمان هم سر به زیر بودند
گفتیم شرایط جامعه است دیگر
کاری از ما بر نمی آید
امر به معروف هم . . . نمیشد ...یعنی . . .
خب نمیشد نفر به نفر تذکر داد...
همه را باید از کبیره نهی میکردیم
دانه ..دانه
اینهم نمیشد که یک نفر بایستد و خون دلش را به زبان بیاورد که:
یا ایها المسلمون
اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم . . .
اینجا ایران است و ما مسلمان
این چه وضعی است ؟
کسی هست که یادش باشد خدایی هست ؟
کسی هست ؟
...
نه
اصلا نمیشد
چون راستش میترسیدیم.
راست ترش هم اینکه اصلا
برای خودمان هم عادت شده است
راست تر ترش هم اینکه هرکس فرهنگ و عقیده ی خودش را دارد دیگر . . .
بی خیال . . .
آقا
راستی
چرا ظهور نمیکنید ؟