بسمه تعالی
لطفاً در مورد آشنایی و برخورد شهید دیالمه با سروش و نکات انحرافیش بیشتر توضیح دهید.
من تا آنجایی که اطلاع دارم در یک جلسه شخصا با ایشان بحث کرده بودند. وبه خودایشان اشکالات فکری را مطرح کرده بود . بخصوص اشکالات این بحث که دین، مبانی ثابت و اصیلی ندارد و در واقع متکی به برداشت ها و باورهای آدمهاست که به عنوان قرائت های مختلف بعدها منقح شد. این چیزی بود که شهید دیالمه نسبت به آن حساسیت نشان داد و این جمله را من از ایشان به یاد دارم که یک وقتی در مورد برخی از مسایل از ایشان سوال کردم؟ ایشان گفتند: "پیچیدگی صحبت های سروش و فاصله ای که از مبانی اسلامی دارد، به شکلی نیست که به این زودی ها برای مردم آشکار شود." این سخن را در ابتدای دوران نمایندگیشان عنوان کردند. گرچه سروش در آن زمان خیلی در سطح عموم مطرح نبود. وجوانان با کتاب های شریعتی بیشترآشنا بودند.
در مورد دکتر شریعتی، شهید دیالمه در یکی از سخنرانی هایشان با عنوان "بنی صدر و لیبرالیسم" نکاتی در مورد اسلام شناسی او بیان می کنند و بدون اینکه اسمی ببرند، این مسایل را نقل می کنند که این فرد این تعابیر را در دهان ها انداخته است و اینکه چه ضایعاتی از این حرف ایجاد می شود، مطرح می کنند. نظر شهید دیالمه مشخصاً در مورد دکتر شریعتی چه بود؟
به غیر از نوار لیبرالیسم که گریزی به این مسئله است، دو سخنرانی از شهید در مورد شریعتی وجود دارد که دیدگاهش را آشکار می کند. یکی نوار "الیناسیون یا ازخود بیگانگی جامعه " است. ایشان در آنجا این جمله را می گوید که "جامعه ایرانی در برابر اولین کسی که الیناسیون را مطرح کرد، الینه شد." یعنی فضا به گونه ای است که ما اصلا نمی توانیم بگوییم که بالای چشمش ابروست. به دلیل آنکه در فضای دانشگاهی آن روزنقد شریعتی بسیار سخت بود، ایشان با ظرافت خاصی اینکارراانجام داد.
دوم در مورد کتاب معروف شریعتی که "انتظار مذهب اعتراض"است، سخنرانی شهید دیالمه با عنوان "انتظار ضابطه حرکت بر صراط مستقیم" بود. ایشان با توجه به مباحث دینی و بحثی که در مورد جامعه ظهور وجود دارد، نشان می دهد که انتظار مذهب اعتراض نیست بلکه مذهب اعراض است. یعنی حتی اگر ما یک جامعه دینی هم داشته باشیم، به دلیل نیاز جامعه به وجود امام معصوم، باز هم از آن اعراض خواهیم کرد و مرتبه بالاتری را طلب می کنیم.مبحثی را که شریعتی عنوان می کند که انتظار فقط مقوله اعتراض است، اعتراض به ظلم و جور است، و این شبهه مطرح است که اگر ما خودمان بتوانیم حکومت ظلم و ستم را برچینیم، دیگر نیازی به امام نیست که این شبهه در آن سخنرانی به خوبی پاسخ داده شده.
البته ایشان نواری هم دارند، که در جمع خصوصی بوده و آن خط استشراق است. که در آنجا به نقشه هایی که از طرف فراماسونری و صهیونیسم، در پشت پرده ی ایجاد اسلام شناس ها برای جوامع شرقی وجود دارد، اشاره می کند. ویژگی هایی مانند اینکه افرادی باشند که در فضای ضد آخوند و روحانیت رشد کرده باشند، تعصب زیادی نسبت به مبانی دینی شیعی نداشته باشند، به نوعی تسنن زده باشند و ویژگی های دیگری که مطرح می کنند. یک بار در یکی از جلسات عمومی که برای خانم ها تشکیل شده بود، یکی از خانم ها سئوال کرد که بالاخره نظر نهایی شما نسبت به کتب شریعتی چیست؟ ایشان در پاسخ این مثال را به کار بردند که من فکر می کنم که کتاب های ایشان مثل آن بخاری می ماند که روشن است اما دارد دود می زند.
ممکن است که ما یک گرمایی از آن حس بکنیم، ولی نهایتاً در دراز مدت تمام مجاری تنفسی شما از این دود پر می شود. من فکر می کنم این مثال بسیار زیبا و دقیقی است که نشان می دهد در کلمه کلمه ی آن کتاب ها دقت شده و ضمن اشاره به تأثیری که این کتب در ایجاد انگیزه مذهبی و شور دینی در برخی می کرد اما به دلیل برخی اشکالات مبنایی جلو تنفس سالم را می گیرد. قشر جوان دانشجوی آن روز و حتی برخی روحانیون از این کتب متأثر بودند. حتی کسانی بودند که به وسیله ی این کتاب ها دیندار شده بودند. لذا طرح این موضوع که این کتب اشکالات مبنایی دارد، کار سختی بود. ولی من فکر می کنم که ایشان خیلی خوب توانست این موضوع را روشن کند.
آیا شهید دیالمه قائل به این بود که اگر کسی با این کتاب ها دیندار شود، در آینده با یک کتاب قشنگ دیگر بی دین شود؟
بله، مثلاً ایشان می گفتند اگر دقت کنید یک گروهی مثل گروه فرقان، این ها کتاب شهید مطهری را که نخوانده اند. این ها کتب شریعتی را خواندند. یعنی از این طریق با اسلام آشنا شدند. به همین خاطر هم زمینه های انحراف توانسته در آن ها رشد کند. ایشان در زندان اوین برای گروه فرقان کلاس داشتند. من یادم هست در روز ختم شهید دیالمه در منزل ما، یک خانمی آمده بود که به شدت گریه می کرد. به من گفت که من عضو گروه فرقان بوده ام و آزاد شدم. او گفت شهید دیالمه در زندان، ساختار فکری من را دگرگون کرد. البته من الآن هم آن خانم را نمی شناسم.
امروزه بعضی معتقدند که برخی از افرادی که انحرافات فکری دارند، رگه های تفکر دکتر پیمان در آن ها هست، هم شخصیت های معروف سیاسی و هم شخصیت های معروف فکری. دکتر پیمان در ابتدای انقلاب شخصیتی بود که تفکرات چپ و از سویی اسلامی خاص خودش را داشت. شهید دیالمه نظرشان راجع به دکتر پیمان چه بود؟
دکتر پیمان برعکس این که امروز مطرح نیست، در آن زمان خیلی مطرح بود. گروه خاص خودش را هم داشت. هر چند که اشخاصی همچون پیمان و بازرگان و سامی، تفاوت هایی با هم داشتند، اما تعبیر شهید دیالمه درباره ی اینگونه افراد این بود که افکار آن ها با مبانی اصیل شیعی فاصله زیادی دارد و در واقع یک اسلام لیبرالیستی است.
امثال بازرگان و پیمان در آن زمان از افراد دانشگاهی متدیّن محسوب می شدند. اما کتاب های مثلاً بازرگان که در کتابخانه ی شهید دیالمه بود، یک بخش هایی از آن خط کشیده شده بود.و مورد نقد قرار گرفته بود. آن روزها برخی از این آقایان دنبال این بودند که برای جذب افراد اسلام را به گونه ای متفاوت طرح کنند اما شما خود شهید دیالمه را در یک حرکتی عکس این می بینید. یعنی می خواست انسان ها را متحول کند تا دیندار شوند، نه دین را برای جذب افراد تغییر دهد.
ومن اگر بخواهم یک تفاوتی بین شهید دیالمه با روشنفکران دانشگاهی و حتی برخی روحانیون آن روز بگویم، همین مسئله است. ایشان در یکی از نوارهایشان این تعبیر را دارند که ما یک طناب انداختیم گردن اسلام و داریم آن را دنبال خود می کشیم. به جای این که ما دنبال اسلام برویم، اسلام را دنبال خود می کشیم.
درجلسه کلاسهای مجمع که ایشان خود موسس آن بود به شاگردان گفته بود هرزمانی که احساس کنم شما به این حرفها عامل نیستید خودم این تابلورا پایین می آورم .!!ماکلاس تشکیل داده ایم ومبانی را مطرح میکنیم تابدان عمل کنیم وواقعا خود او آنچه می گفت عمل میکرد یعنی راهی را که برای دیگران ترسیم میکرد راهی نرفته نبود راهی بود که خود اول عمل کرده بود .اوبه حق مصداق معلمی بود که قبل از آنکه معلم دیگران باشد معلم خودش بود به تعبیر حضرت امیر" معلم بنفسه" که حضرت میفرمایند چنین کسانی سزاوارتر به تکریم وتجلیل هستند تاکسانیکه فقط به دیگران تعلیم میدهند اما خودشان درعمل لنگ میزنند.
اوچون روی خودش ونفسش باجدیت تمام کار کرده بود ویک مبارزه طولانی بانفس راتجربه کرده بود میتوانست در لحظات خاص بر نفسش چیره گردد.ومن رمز موفقیت شهید دیالمه را درخلوصی میبینم که جاه ومقام وهمه دنیارا برای او بی ارزش نشان میداد جز انجاکه میتوانست از اسلام دفاع کند ویا خط انحراف والتقاط رانشان دهد .خودش میگفت جرم من آن است که حرفهایم رازودتر اززمان میزنم !
لطفا کمی در مورد روزهای پایانی عمر پربرکت شهید دیالمه و شب حادثه ی هفتم تیر صحبت بفرمایید.
همانطور که می دانید پس از بررسی عدم کفایت سیاسی بنی صدر و عزل او، یک دیدگاه این بود که باید این مسئله پیگیری و بنی صدر دستگیر شود.علاوه برآن تأکید شهید این بود که باید ابعاد فکری بنی صدر باز شود و معیارها به جامعه داده شود. و من فکر می کنم ما این کار را نکردیم. اگر ما در همان زمان مبانی فکری بنی صدر را باز کرده بودیم، سروش مطرح نمی شد و همین طور اگر مبانی فکری سروش را باز کرده بودیم، موسوی این طور مطرح نمی شد.
اعتقاد ایشان این بود که ما باید به جامعه معیار دهیم چرا که هر روز یک نفر مطرح می شود و ما نمی توانیم دائماً راجع به اشخاص صحبت کنیم. خود اوهم واقعا درکلاسها این مساله را عملی کرد وسعی میکرد مباحث اسلامی را چه در حیطه قرآن وچه سیره اهلبیت وچه تاریخ سیاسی معیارها رابه شاگردانش انتقال دهد . در مورد دستگیری بنی صدر بنظرم کوتاهی هایی شد چون بعضی ها معتقد بودند که شاید این مسئله به نفع انقلاب نباشد و به نوعی سیاست تسامح وتساهل را داشتند. بهرحال ایشان به دلیل اهمیت چنین بحثهایی که مربوط به آینده انقلاب بود وبخصوص به دلیل بحث وزیر امور خارجه شدن موسوی که ایشان در آخرین نوارشان به صراحت مخالفت خویش را بیان می کنند و می گویند من کاری نمی توانم بکنم الا یک رأی منفی، در جلسه حزب شرکت کردند.
گرچه این حرف ها آن موقع خیلی خریدار نداشت. حتی کسانی به شدت با این مسئله مخالف بودند و ایشان در آخرین سخنرانی خودبه مناسبت شهیدچمران می گوید که موارد دیگری هم هست اما من به جهت حفظ مصالح انقلاب آن ها را مطرح نمی کنم. ایشان خیلی مقید به این مطلب بود که انسان در عین این که روشنگری میکند،باید مواظب باشد که این موضوع لطمه به اصل انقلاب و نظام نزند و دیگران نتوانند از این مطالب به راحتی سوءاستفاده بکنند.
از ویژگی های اخلاقی شهید برایمان بگویید.
در ارتباط با آدم ها به قدری صمیمی بود که هر کسی فکر می کرد که نزدیکترین آدم به او است، و شاید این ها را در برخی از مصاحبه هایی که انجام دهید بشنوید. در حالیکه افرادی که به عمق افکار وی پی برده بودند، من فکر می کنم که از انگشتان دست هم تجاوز نکنند، ولی رفتار ایشان به گونه ای بود که در همه علاقه و جنبه های صمیمی بودن را ایجاد می کرد. متواضع ومودب بود و به وضع ظاهری اش خیلی اهمیت می داد. فضای منزل ما با وجود او واقعاً قرآنی بود. یعنی هنوز هم فراموش نمی کنم، همیشه باید این ضبط روشن می بود.
حتی در انتخاب صوت های خاص و سوره های خاص و هنوز سوره طه را که ایشان به شدت به آن علاقمند بود،وباآن زمزمه میکرد بیاد دارم . اهل دعا مناجات وعبادت بود، بسیار مهم بود. اولین دعایی که من با آن آشنا شدم، دعای کمیل و به واسطه ی ایشان بود. سوم دبستان بودم. در یک شب جمعه که میهمان داشتیم و در منزل رفت و آمد زیاد بود، ایشان من و خواهرم را صدا کرد و به اتاق کوچکی که به آن صندوقخانه می گفتیم، رفتیم. چراغ ها را خاموش کرد و گفت بیایید دعا بخوانیم. او جلو نشست و ما هم پشت سرش. سپس یک نوار دعای کمیل که خیلی حزین می خواند، روشن کرد.
فکر می کنید چرا در طول این سی سال به شخصیت شهید دیالمه پرداخته نشد و تلاشی برای معرفی ایشان به نسل جوان صورت نگرفت؟
مطالبش را نیز با شجاعت و صراحت کلامی که داشتند، مطرح می کرد. مثلاً بحث اش درباره جایگاه زن، آن روز شجاعت می خواست و حتی امروز هم شجاعت می خواهد چون خیلی ها از این مطالب خوششان نمی آید. نکته جالب توجه این است که ایشان این حرف ها را قبل از نمایندگی مجلس زد. من همیشه می گویم که دو قشر است که کسانی که می خواهند رای بیاورند، سعی می کنند موافق این ها حرف بزند. یکی قشر زن است و یکی جوان. صحبت های شهید درباره ی جایگاه زن که خیلی هم خریداری نداشت و در جوّ دانشگاهی بود، قبل از انتخابات بود و همیشه این تعبیر را داشت که من کیسه برای رای ندوخته ام .
مجاهدین خلق وقتی زیر سوال رفتند که دست به کشتار زدند. بعد ما از مردم توقع داریم که بتوانند توطئه های بعدی را درک کنند و طبیعی است که این مشکل است. مبارزه ایشان با پیمان و موسوی و ابطحی و و منتظری، هیچ فرقی با هم نمی کرد. ایشان محکی داشت که افکار و اندیشه ها را با آن محک می زد. هر کسی که حرف هایش با معیار اسلام تطابق داشت، به همان اندازه تأیید می کرد وگرنه به همان میزان رد می نمود. آیا ما نباید این معیارهای را به جامعه بدهیم؟ هر یک از جوانان ما امروز می توانند یک شهید دیالمه باشند به شرط آنکه در آن ها معرفت دینی ایجاد کنیم و الگوهای خوب به آنان نشان دهیم .
ما این ها را به این جهت مکتوب نکردیم که اندیشه و نظر خود شهید نیز بر این بوده است. چون در زمان حیات ایشان به وی پیشنهاد می شد که این نوارها را به صورت مکتوب در بیاوریم، که ایشان قبول نمی کردند و می گفتند ما چهار پنج ساعت بحث می کنیم و این ها سئوالاتشان را مطرح می کنند. من این همه توضیح می دهم، آخر هم می روند حرف دیگری می زنند. وای به حال آن که یک جمله بنویسیم و به دستشان بدهیم. ایشان به شدت به گفتگوهای متقابل معتقد بود.
شاید این عامل باعث شد که ما این کار را نکنیم البته ما نیز باور داریم که شنیدن مستقیم کلام شهید آثار خودش را دارد گرچه در حد گزینش برخی جملات و جزوات کوچک این کار را کرده ایم و برای آینده نیز طرح هایی داریم. اما من فکر می کنم مسئولین فرهنگی جامعه در طول این سی سال باید پاسخگو باشند که این قصور چرا صورت گرفته است؟
حتی در هفتم تیر در حد یک نام از ایشان یاد نمی شد. بارها مطرح کردیم که شما از جملات خود شهید هم استفاده کنید. این همه تبلیغات در تلویزیون است. این همه حرف های مختلف از اشخاص گوناگون زده می شود، ایشان هم بالاخره یک شخصیت تأثیرگذاری بوده دو تا جمله که حداقل مبانی دینی را مطرح کند پخش کنید، اما اقدامی نشد.البته ما هم چون با روحیات ایشان تربیت شدیم، هیچ وقت نخواستیم از شخصیت ایشان برای طرح خودمان استفاده کنیم.
ایشان یک کاری برای خدا کرده وخداوند هم ایشان را به مصداق إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا قرار داده است. کم نیستند آدم هایی که می شنویم که به ما می گویند شهید دیالمه راه و زندگی و هدف من را تغییر داد و ممکن نیست کاری انجام دهم و یاد دکتر دیالمه نباشم. به هرحال چون او خود به دنبال مطرح شدن نبود ما این قصور را برای خودمان توجیه کردیم اما من باز هم فکر می کنم همه مسئولان فرهنگی جامعه در برابر این شهید مسئولند.
او راهی را برای ما ترسیم کرد که همه ما مدیون او هستیم مدیون خلوص، شجاعت ها و شهامت های او، و این همه پاداشی جز شهادت در راه خدا نداشت.ان شاء الله که ما بتوانیم راه او را ادامه دهیم.