بسمه تعالی:ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را ان
تجلی پیامبر رحمت(ص) در آیینه شعر فارسی
شمس الدین محمد حافظ شیرازی که لسان الغیب است و اشعارش ورد زبان ها، شعر معروفی درباره پیامبر (ص) دارد که با زیباترین زبان و تشبیه ها به وصف پیامبر اکرم (ص) پرداخته است: ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد طرب سرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد بصدر مصطبه ام، می نشاند اکنون یار گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد لب از ترشح می پاک کن ز بهر خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد خیال آب خضر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد چو زر خرید وجود است شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد بسمه تعالی:ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انی
ستاره ای بدرخشید ماه مجلس شد تجلی پیامبر رحمت(ص) در آیینه شعر فارسی
شمس الدین محمد حافظ شیرازی که لسان الغیب است و اشعارش ورد زبان ها، شعر معروفی درباره پیامبر (ص) دارد که با زیباترین زبان و تشبیه ها به وصف پیامبر اکرم (ص) پرداخته است: ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت بغمزه مسئله آموز صد مدرس شد طرب سرای محبت کنون شود معمور که طاق ابروی یار منش مهندس شد ببوی او دل بیمار عاشقان چو صبا فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد بصدر مصطبه ام، می نشاند اکنون یار گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد لب از ترشح می پاک کن ز بهر خدا که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد خیال آب خضر بست و جام کیخسرو به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد چو زر خرید وجود است شعر من آری قبول دولتیان کیمیای این مس شد ز راه میکده یاران عنان بگردانید چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد بسمه تعالی:159 1- ستاره یی بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ی ما ر
بسمه تعالی|نمایش «احمق و احمقتر» در جورج تاون آمریکا
نگاهی به نشست هفته اخیر تعدادی از چهرههای جریان ضدانقلاب؛
ننگاهی به نشست هفته اخیر تعدادی از چهرههای جریان ضدانقلاب؛
نمایش «احمق و احمقتر» در جورج تاون آمریکا/ برنامهریزی برای دنیای موازی یا آینده دموکراسی در ایران؟/ تلاش «سیآیای» برای اتحاد براندازانرضاپهلوی، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی، حامد اسماعیلیون در گردهمایی در دانشگاه جورجتاون آمریکا درباره آنچه که خود «انقلاب» میدانند، به گفتوگو پرداختند.
گروه بینالملل-رجانیوز: روز جمعه، 21 بهمن، یک روز پیش از سالگرد پیروزی انقلاباسلامی، اجلاسی عجیب و متفاوت در جورجتاون آمریکا برگزار شد. این اجلاس که «آینده جنبش دموکراسی در ایران» نام داشت، میهمانان نامآشنایی را در خود جا داد. با این حال اما بنظر میرسد خطای محاسباتی این افراد بسیار زیادتر از آن است که کسی آنرا جدی بگیرید.
به گزارش رجانیوز؛ رضاپهلوی، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی، حامد اسماعیلیون در گردهمایی در دانشگاه جورجتاون آمریکا درباره آنچه که خود «انقلاب» میدانند، به گفتوگو پرداختند. البته سابقا اعلام شده بود که عبدالله مهتدی، شیرین عبادی، علی کریمی و گلشیفته فراهانی هم حضور داشته باشند! این اتفاق البته احتمالا به دلیل عدم توانایی این افراد در صحبت کردن بیش از یک دقیقه، محقق نشد.
سیآیای پشت پرده نشست اتحاد!
یکی از نکات جالب این نشست که با میزبانی دانشگاه جورجتاون برگزار شد، با مجریگری کریم سجادپور برگزار شد. این فرد یکی از افراد نزدیک به سیآیای (CIA) است و نماینده امور ایران در «گروه بینالملی بحران» و «بنیاد کارنگی» است. شاید مجریگری چنین فردی بیش از پیش سناریو «اتحاد سوری به فشار نهادهای امنیتی غربی» را تایید کند.
گروههای ضدانقلاب تکثر بسیار زیادی دارند و این تکثر به زعم بسیاری از کارشناسان هزینههای زیادی برای این شبه جریان معاند جمهوری اسلامی داشته است. از سویی سلطنتطلبان و از سوی دیگر منافقین، در یک سمت سپهر سیاسی جمهوریخواهان لیبرال و در سوی دیگر چپگرایان و تجزیهطلبان, قرار دارند. در طول تاریخ 44 ساله انقلاب این افراد هرگز هیچ حرف مشترکی جز دشمنی با جمهوریاسلامی نداشتند.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که هر کدام از این گروهها کم یا زیاد، ارتباطاتی را با نهادهای سیاسی و امنیتی غرب ایجاد کردند. برای مثال با لابی سازمان منافقین چندی پیش طرح ریاستجمهوری مریم رجوی به کنگره آمریکا ارسال شد. این حمایتها البته اگر چه چندان در واقعیت صحنه سیاسی تاثیر ندارد و مقصود غرب از این سیاست امتیازگیری از جمهوریاسلامی ایران در مذاکرات است اما برای این گروههای سیاسی به نوعی ارزش افزوده محسوب میشود. این گروهها به دلیل اختلافاتی که همواره با یکدیگر داشتهاند، هرگز موفق به ایجاد وفاق برای استفاده حداکثری از این لابیها نشده است. سرویسهای غربی نیز به همین علت، این گروهها را به اتحاد کردن فرا میخوانند.
نشست جورجتاون نیز در راستای همین سیاست قابل تحلیل است. البته پازل شکلگیری این اتحاد، یک تکه گمشده مهم دارد. اتحاد برای ضدانقلاب ذاتا «ممتنع» است. درگیریهای میان این گروهها در تاریخ، همیشه وجود داشته است و از قضا رو به افزایش بوده است. برای مثال سازمان منافقین از پیش از انقلاب، با سلطنتطلبان نزاع عمیقی داشته است و این درگیریها با بعد از انقلاب و «دعوای رهبری ضدانقلاب» افزایش یافته است و نشانی از بهبود در روابط این دو گروه دیده نمیشود.
برای گذار از این وضعیت، ابتکار سیستمهای امنیتی غربی ایجاد یک اتحاد، بسا سوری بوده است. این گزاره از صبحتهای این افراد نیز قابل دریافت بود. شیرین عبادی در این نشست گفت: «تنها دلیل ماندن جمهوریاسلامی، اختلافات ما است و اگر ما متحد شویم کار تمام است». اما این ادعا تحت شعاع دو واقعیت بزرگ است.
نخست، ماندن جمهوریاسلامی ایران به قدرت درونیاش بازمیگردد نه اتحاد کردن گروههای متخاصم. این اتحاد نیز کاملا سوری است و با فشار نهادهای امنیتی غرب به وجود آمده و چندان ارزش سیاسی ندارد.
بیتوجهی مردم و رسانهها به نشست مضحک ضدانقلاب
در جریان اغتشاشات عدهای معتقد بودند ائتلاف اپوزیسیون میتواند برای جمهوریاسلامی تبدیل به چالش شود. اما اکنون که این اتفاق به صورت نمایشی و روبنایی محقق شده چندان مورد توجه کسی قرار نگرفته است و رسانههای خارجی معدودی نیز آن را پوشش دادند.
«رویترز» از معدود این رسانهها بود که با تیتر «راههای اتحاد اپوزیسیون پراکنده» به آن پرداخته است. این رسانه اشاره کرده است که مدتها است اپوزیسیون در ایران به گرایشهای مختلف و قومیتها تقسیم شده است و توان کنشگری چندانی ندارد.
«یاهونیوز» نیز در گزارشی به این نشست پرداخت. در این گزارش نیز با اشاره به آرام شدن وضعیت و پایان اغتشاشات اشاره کرده است. در بخشی از این گزارش آمده است: «اکثر تحلیلگران معتقدند اعتراضات در ایران، در ماههایی که صدها کشته، هزاران بازداشتی و چهار اعدام به همراه داشته، شتاب خود را از دست داده است. اما شرکتکنندگان در این نشست اصرار داشتند که رژیم همچنان در معرض تهدید است!»
بنظر میرسد این محفل ضدانقلاب، بیشتر به برنامهریزی برای دنیای موازی شبیه بود تا بررسی آینده جنبش دموکراسی در ایران. درست فردای همین اجلاس کماهمیت، در خیابانهای کشور «واقعیت» بار دیگر بر «بازنمایی رسانهای» غلبه کرد و میایونها نفر در حمایت از انقلاب اسلامی به خیابانها آمدند. نمایش جورجتاون، کمدی است که فقط خودشان به آن نمیخندند.
بسمه تعالی:رؤیای براندازی از کارتر تا بایدن (یادداشت روز) در
بسمه تعالی:وقتی خدا انقلاب کرد (یادداشت روز) تقریبا تمام بدنش
. ق تقریبا تمام بدنش خالکوبی بود؛ تصویری از رضا خان روی شکم و پس از سقوط رضا پهلوی، تصویری از محمدرضا پهلوی به همراه تاج پادشاهی و دو پرچم شیر و خورشیدنشان بر روی سینه و تصویر دیگری از محمدرضا پهلوی بر روی دست داشت. عضو هیئترئیسه جمعیت «قیام رستاخیز 28 مرداد»(عنوانی که طرفداران محمدرضا پهلوی برای توصیف کودتای 28 مرداد به کار میبردند) بود و به پاس خدماتش در کودتای 28 مرداد از وزارت جنگ شاهنشاهی مدال درجه 2 رستاخیز گرفته بود. اما 11 آبان 1342 وقتی در میدان تیر پادگان حشمتیه تهران، گلولهها تصاویر پدر و پسر پهلوی را روی بدنش سوراخ کردند و به قلبش رسیدند معلوم شد برخلاف جسمش آنچه در قلب و جان «طیب حاجرضایی» حک شده نه دودمان پهلوی که خاندان نبوی(ص) بود. مردی که جایگاهش در نسبت با خاندان پهلوی را کنار گذاشت، به ایمان قلبیاش رو کرد و دست آخر حاضر نشد علیه امام خمینی(ره) جملهای بر زبان بیاورد. انقلاب خمینی(ره) شاید اولین جلوههای خود را آنجا نشان داد؛ در سفر یک فرد از ناسوت به ملکوت. بسمه تعالی:فاجعهای بزرگتر از زلزله ترکیه(یادداشت روز) اکنون
راه حل آمریکا برای مشکل سوریه
اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، دنیا شاهد
دو فاجعه بزرگ است. یکی طبیعی و آن دیگری به شدت غیرطبیعی. زلزله مهیب در ترکیه و سوریه همان فاجعه طبیعی است. هزاران انسان بیگناه که بسیاری از آنها زن و کودک هستند، در این دو کشور جان باختهاند و هزاران نفر نیز زیر آوارند و هنوز نفس میکشند. تصور حالی که زیرِ آوارماندگان دارند، حقیقتا هولناک است. آنها هر لحظه امیدوارند امدادگری از راه برسد و نجاتشان دهد. فاجعه دوم که به اعتقاد نگارنده بزرگتر است، جلوگیری از امدادرسانی به زلزله زدگان و کمک به زیر آوار ماندگان است! بله درست شنیدید؛ آمریکا به هیچ کشوری اجازه نمیدهد به زلزله زدگان سوری کمک کنند چون «سوریه تحریم است»! و صرفا چند کشور مثل ایران و الجزایر بیاعتنا به تحریمهای غرب وارد سوریه شده و در حال امدادرسانی به مردم هستند. اما این کمکها اصلا کافی نیستند و به گفته مقامات رسمی سوریه و کارشناسان، شاید چند ده هزار انسان هنوز زیر آوارند و میشود بسیاری از آنها را نجات داد. درباره
زلزله سوریه و ترکیه و همینطور زلزله «خوی»، تبعات سیاسی این بلای طبیعی گفتنیهایی هست:
1- «تلطیف لغوی» یا «حسن تعبیر» نام مکانیزمی است که به اعتقاد روانشناسان، مجرمین برای فریب یا توجیه خود یا دیگران هنگام انجام یک جرم، از آن استفاده میکنند. به عبارت سادهتر با نامگذاری یک عمل مجرمانه با کلمات متفاوت چهره کریه و زشت آن را میپوشانند. مثلا ماموران آمریکایی در زندان مخوف ابوغریب به جای «شکنجه» از لفظ «نرم کردن» استفاده میکردند. در سطوح پایینتر، برخی مجرمان اقتصادی به جای «رشوه» از کلمه «شیرینی» و برخی افراد درسنخوان به جای واژه «تقلب» در امتحانات، از لفظ «همفکری و کمک» استفاده میکنند. غربیها وقتی غائله داعش را در منطقه و سوریه به راهانداختند تا یکی از اصلیترین محورهای مقاومت را به نفع رژیم صهیونیستی نابود کنند، برای فریب و توجیه افکار عمومی، خود و عواملشان در سوریه را «دوستان سوریه» مینامیدند و تحت همین عنوان شاید دهها جلسه و کنفرانس در پاریس و لندن برگزار کردند. یعنی خود و مزدورانی را که از آمریکا و سعودی سلاح و پول میگرفتند تا با یکی از محورهای اصلی مقاومت یعنی سوریه بجنگند «دوستان سوریه» مینامیدند. یعنی چه؟! یعنی ما غربیها، دوستان سوریه هستیم و نه دولت قانونی این کشور به رهبری بشار اسد. حالا همین مردم زلزله زده سوریه زیر خروارها آهن و بتن گرفتار شدهاند اما همین «دوستان سوریه»، اجازه کمکرسانی به آنها را نمیدهند!
بنابر گزارشهایی که منتشر شده، زلزلهای به بزرگی 8/7 ریشتر در شمال سوریه (و جنوب ترکیه) رخ داده است و شمال سوریه، جایی است که بیشتر آن در کنترل تروریستهای مورد حمایت غرب است! دولتمردان سوری میگویند، احتمالا هزاران نفر در این مناطق زیر آوار ماندهاند و آنها نه دسترسی درستی به این مناطق دارند و نه آمار و اطلاعات دقیقی از زیر آوار ماندگان در اختیارشان است. فقط آنچه قطعی است این که، هزاران نفر زیر آوارند و خیلی بیش از اینها به شدت نیاز به کمکهای فوری دارند.
2- این فاجعه، ظلم، و بیعدالتی، فقط در حوزه امداد رسانی نیست بلکه در حوزه اطلاعرسانی هم کاملا ملموس است. شاید بدبینانه به نظر برسد اما متاسفانه، همیشه نوعی نژادپرستی جهانی در نظامات بینالملل حاکم بوده و این بار نیز همین امر در نحوه اطلاعرسانی اخبار زلزله دو کشور تاثیر گذاشته است. طی روزهای گذشته آنچه از لابهلای صدها خبر مربوط به زلزله، کاملا قابل لمس بوده، این که اخبار زلزله ترکیه خیلی بیشتر از اخبار زلزله سوریه، تحت پوشش رسانههای بینالمللی قرار گرفته است؛ شاید به این دلیل که آنجا ترکیه است و اینجا سوریه! و یکی از نتایج همین اطلاعرسانی ضعیف، میتواند مرگ بیشتر زلزله زدگان سوری باشد. باید به مردمان هر دو کشور کمک کرد و تفاوتی بین مردم نگذاشت. اطلاعرسانی درست میتواند به تحقق این امر کمک کند.
3- جدای از بحث «کمکرسانی»، موضوع دیگری که شاید رسانهها درباره این زلزله، آن طور که باید به آن نمیپردازند، «تبعات سیاسی» این زلزله به ویژه در ترکیه است. کشور ترکیه، خسارات بسیار سنگینی از این زلزله مهیب دیده و سه ماه و پنج روز دیگر یعنی 24 اردیبهشت 1402 شاهد انتخاب ریاست جمهوری خواهد بود. انتخاباتی که برای رجب طیب اردوغان، «سرنوشت ساز» است و عمر سیاسی او به آن گره خورده است. اردوغان برای پیروزی در این انتخابات دست به هر کاری که تصورش را بکنید، زده است. او مثل هر سیاستمدار دیگری در جهان چه در ترکیه و چه خارج از ترکیه، به طور طبیعی دوستان و دشمنانی دارد. وقتی پای «سیاست» و «قدرت» در میان است، در شرایط بحرانی بیش از هر زمانی سرو کله رقبای سیاسی پیدا میشود و رقبای سیاسی اردوغان طی همین چند روز نشان دادهاند این زلزله را یک «فرصت» میبینند. بخش مهمی از انتقادات تندی که در ترکیه از اردوغان درباره نحوه رسیدگی به زلزله زدگان میشود نشان میدهد، رقبا نمیخواهند این «فرصت» را از دست بدهند و برای کنار زدن اردوغان، از هم اکنون خیز برداشتهاند. واکنش غضبآلود اردوغان به انتقادات هم، ریشه در همین نکته دارد. نباید فراموش کرد زمین لرزه مهیب 1999 ازمیت با 17 هزار کشته، نقش مهمی در پیروزی همین حزبی دارد که اکنون ریاست آن در اختیار اردوغان است. او اگر نتواند رضایت مردم کشورش را طی 3 ماه آینده جلب کند، باید منتظر پایان عمر سیاسی اش باشد. در این بین، برخی بازیگران منطقهای را نیز نباید فراموش کرد. کشورهایی مثل عربستان، امارات یا قطر که همواره با «دیپلماسی پول» امورشان را گذراندهاند، احتمالا برای گرفتن امتیاز وارد گود خواهند شد. اردوغان، اکنون در شرایطی است که، هر کمکی برای عبور از این بحران را به مثابه یک «فرصت» برای افزایش شانس پیروزی میبیند. لذا هیچ بعید نیست در این بین، امتیازاتی هم به این کشورها بدهد. امتیازاتی که در شرایط عادی، هرگز حاضر به دادنشان نبوده است.
4- معمولا این طور است که در شرایط بحرانی، چون نوعی هرج و مرج
بر منطقه بحران زده حاکم میشود و تنظیمات اجتماعی معمول، به هم میریزد، احتمال وقوع جرائم اجتماعی افزایش مییابد. از همین روست که در کنار نیروهای امدادرسان، همیشه شاهد حضور نیروهای امنیتی و پلیس نیز هستیم. ترکیه نیز از این امر مستثنی نبوده و طی روزهای اخیر تصاویر زیادی از وقوع سرقت از فروشگاهها توسط فرصتطلبان و اراذل و اوباش منتشر شده است. بحران اقتصادی شدیدی که بر ترکیه حاکم شده نیز طبیعتا در افزایش اینگونه تخلفات و جرائم نقش داشته است. این جا میخواهیم شرایط ایران خودمان را با ترکیه مقایسه کنیم. همزمان در شهر «خوی» نیز زمین لرزهای
رخ داده و مردم عزیز و همزبانم دچار مشکلاتی شدهاند. نه تنها «خوی» شاهد جرائم مشابه ترکیه نبوده، بلکه مردم، با این که در شرایط اقتصادی خوبی نیستند، بیشترین کمک را به هموطنانشان کردهاند. دیروز اعلام شد، 120 میلیارد تومان کمک نقدی و غیر نقدی مردمی به دست زلزلهزدگان خوی رسیده است. دقیقا همین فرهنگ زیبای ایرانی-اسلامی بود که کمک کرد، از جمله سربلندترین کشورهای دنیا در زمینه مبارزه با کرونا باشیم. رفتار مردم خوب ایران را مقایسه کنید با رفتارهایی که حتی در غرب و حین بحرانهای مشابه صورت میگیرد. با کتککاریهایی که در فلان فروشگاه زنجیرهای آمریکا بر سر دستمال توالت صورت میگرفت. در مقیاسی بزرگتر، با سرقت بار هواپیماهایی که در روزهای آغازین شیوع ویروس کرونا، در اروپا صورت میگرفت؛ آن هم با دستور مقامات بالا! هواپیماهایی که حامل ماسک یا دستمال کاغذی و مواد ضدعفونیکننده بودند! پس به ایرانی و مسلمان بودن خود افتخار کنید.
جعفر بلوری
بسمه تعالی: اروپا وامریکا به محاسبات غلط خود اعتراف می کنند.تکبه
بسمه تعالی: اروپا وامریکا به محاسبات غلط خود اعتراف می کنند.تکبه بر مخالفین ایران برای بر اندازی سراب است
غرب دست ضدانقلاب را در پوستگردو گذاشته است؛
همصدایی اروپا و آمریکا بر سر «ممتنع» بودن براندازیجوزپ بورل، مسئول سیاستخارجی اتحادیه اروپا در گفتگویی با روزنامه «وال استریت ژورنال» اذعان کرده است که راهی جز احیای برجام وجود ندارد. گذار از گزینه نظامی و براندازی اینروزها بنظر میرسد علنیتر شده است و ضدانقلاب از معادلات سیاسی حذف شده است.
گروه بینالملل-رجانیوز: سیاست خارجی غرب نسبت به جمهوریاسلامی ایران در طی 44 سال گذشته، فراز و نشیبهای بسیاری داشته است. برخی دولتمردان غربی در این سالها تمرکز خود را بر روی براندازی جمهوریاسلامی گذاشته بودند. این پروژه صورتهای مختلفی را به تجربه کرده است. از حمایت نظامی از صدام و حمایت سیاسی از منافقین و ضدانقلاب تا تلاش برای ایجاد آشوبهای خیابانی؛ اما بنظر میرسد گزینه براندازی در سالهای اخیر دیگر چندان «ممکن» جلوه نمیکند و تغییرات اساسی در سیاست غرب نسبت به ایران به وجود آمده است؛ به خصوص بعد از سیاستهای فشار حداکثری ترامپ. به گزارش رجانیوز؛ «جوزپ بورل» مسئول سیاستخارجی اتحادیه اروپا اخیرا در گفتگویی با روزنامه «وال استریت ژورنال» به پرسشهایی پیرامون توافق هستهای سال 2015 و وضعیت کنونی دیپلماسی در مواجهه با ایران پاسخ داده است. پاسخهایی که زمانی اهمیت خود را نشان میدهد که او تریبون تبیین مواضع دیپلماتیک غرب نسبت به جهانیان است.
اغتشاشات و پروژه 1401، در مقطعی باعث شده بود برخی سیاستمداران غربی دچار یک خطای محاسباتی شوند. آنها چشمانداز قابل دسترسی برای براندازی در ایران میدیدند و باعث شد رویکرد دیپلماتیک به تعلیق در بیاید. اگر چه بسیاری از کارشناسان معتقدند این رفتار غرب بیشتر جنبه امتیازگیری داشته است اما به هر حال مذاکرات «احیای برجام» برای مدتی از تب و تاب افتاد. اما با شکست آشوبها در ایران اوضاع مجددا به حالت قبل برگشته است.
بورل در پاسخ به خبرنگار والاستریت ژورنال که به نارضایتی برخی سیاسیون از احتمال از سرگیری مذاکرات «احیای برجام» گفت: «شاید این منتقدان به اندازه کافی متوجه خطرات ایران هستهای نیستند.
وی در ادامه افزود: « تا آنجایی که من میدانم هیچ جایگزینی برای این توافق به منظور جلوگیری از هستهای شدن ایران وجود ندارد.»
این موضع به نوعی میتواند مهمترین نشانه گذار از دوران تهدید نظامی یا براندازی در ایران باشد. رویکرد دیپلماسی محور غرب البته فقط به اروپا منحصر نیست؛ بلکه چندی پیش «رابرت مالی» نماینده امور ایران در وزارت امور خارجه آمریکا، صریحا گفت: «آمریکا به دنبال تغییر رژیم در ایران نیست.»
اتفاق نظر امروز اروپا و آمریکا، کاملا بر روی برقراری روابط دیپلماتیک با ایران است و با هضم این گزاره میتوان رفتار دولتهای غربی را دقیقتر تحلیل کرد. با فهم این حقیقت، میتوان متوجه شد که سیاستهای مداخله جویانه غرب بیشتر جنبه «امتیازگیری» دارد تا اینکه محوری باشد. البته این تنها نکته مصاحبه اخیر جوزپ بورل نبوده است.
نکته حائز اهمیت دیگری که میتوان در گفتگوی بورل دید، اعلام نارضایتی از سیاستهای دولت ترامپ است. او در پاسخ به سوال «چه کسی مسئول وضعیت فعلی روابط میان غرب و ایران است؟» گفت: «ترامپ». مخالفت صریح بورل با سیاستهای ترامپ، آنهم در مقام مهمترین فرد سیاستخارجی اروپا، معانی زیادی میتواند داشته باشد.
دولت دونالد ترامپ، روند کاهش اصطکاک دیپلماتیک میان ایران و غرب را مختل کرد. به قصد براندازی، سیاست «فشار حداکثری» را پیگیری کرد. سیاستی که از ابتدا مشخص بود یک سکه با دو روی کاملا متقاوت است. ترامپ با خطای محاسباتی القا شده توسط رژیم صهیونیستی که میتوان در مدت کوتاهی در ایران براندازی کرد، اقدامات منفی زیادی انجام داد. دولت ترامپ، از توافق هستهای خارج شد، ضدانقلاب را تقویت کرد و حتی در خطای محاسباتی عجیبی، به قصد به آشوب کشیدن کشور، سردار سلیمانی را به شهادت رساند. اما در نهایت اولین اقرار کنندگان به اشتباه بودن این سیاستها اعضای خود این دولت بودند.
البته بحث مناقشه برانگیز این روزها منبع این قدرت ایران و عبور از براندازی است. بنظر میرسد گذار از براندازی و گزینه نظامی برای غرب، مطلوب نبوده است. بلکه دیپلماسی محور شدن رویکرد غرب بیشتر از سر ناچاری و «امنتاع» تغییر حکومت در ایران بوده است.
علت واقعی رسیدن به این نقطه چه بوده است؟
رئیس دولت «یک دهه عقبماندگی» همچنان مدعی است که اقدامات دولت وی سایه جنگ را از سر ایران برداشته است. این توهم در دیگر اعضای این جریان سیاسی نیز وجود دارد. در حالی که اقدامات این دولت نقش چندانی در ممتنع شدن گزینه نظامی علیه ایران نداشته است.
آمریکا پس از ممتنع دیدن گزینه نظامی علیه ایران مدتها بود که رویکرد دیپلماتیک را سر لوحه خود قرار داده بود. کمااینکه باراک اوباما، در کتاب خاطرات سیاسی خود به نام «سرزمین موعود» اشاره کرده است که در سال 88 آمریکا و ایران قصد حل و فصل نزاع پرونده اتمی را داشتند. اتفاقی که البته با خوش رقصی برخی مقامات دولت روحانی که عضو ستاد فتنهگران بودند میسر نشد.
واقعیت میدانی حاکی از آن است که آنچه که غرب را مجبور به پذیرش ماهیت جمهوریاسلامی کرده است، قدرت دفاعی و استراتژیک کشور است نه سیاست روی گشاده نشان دادن به دشمن. ممتنع شدن گزینه نظامی هم که موجب عصبانیت دشمنان ایران و ضدانقلاب شده است هم ناشی از توسعه فناوری دفاعی است نه گفتگوهای مکتب «بدهیم برود»؛ در این وضعیت شاید کمترین نقش را بتوان به دولت یازدهم و دوازدهم داد.
بسمه تعالی:رژیمی که نظام نشد(یادداشت میهمان) در بین انقلابات
:22
کد مطلب: 331475
در بین انقلابات مختلفی که در سدههای اخیر اتفاق افتاده بدون شک انقلاب اسلامی ایران متمایز و مشخص از سایرین است. این ادعایی بیاساس و فقط بهخاطر دوست داشتن نیست. واقعیتی است که به آن خواهم پرداخت و آنگاه است که به این واقعیت دوم هم خواهیم رسید که انقلاب اسلامی که از ایران شروع شد و پیدرپی در حال تکثیر و تولیدمثل است، بهواقع دوستداشتنی و از جمله پدیدههایی است که شناخت بیشتر آن برای مؤمنین و مستضعفین، محبت بیشتر و برای دشمنانش، بغض و غضب میافزاید. واقعیت دشمنی طاغیان و یاغیان و ناپاکان با انقلاب اسلامی، که با آن مواجهیم و با آنها توان خود افزودهایم از همین حقیقت سرچشمه میگیرد که پاکی، همیشه دشمنانی ناپاک دارد.
شروع انقلاب اسلامی را نمیشود از اسفند41 یا خرداد 42 دانست. همانگونه که دشمنی دشمنان با ایران را نمیتوان از سال57 دانست. با وجود استنادات تاریخی، هرگز نمیتوان شروع انقلاب اسلامی را در دهه چهل دانست. امام راحل، رهبری انقلاب اسلامی را زمانی به دست گرفت که زعمای قبلی شیعه، خشت و ستونهای تمدن نوین را فراهم کرده و معماری را به خمینی کبیر سپرده بودند. بیراه نیست اگر گفته شود پس از شهادت سیدالشهداء، شیوه مبارزه ائمه بر تربیت مؤمنینی متمرکز شد که بتوانند خود، ضمن تشخیص دقیق تکالیف، بهموقع اقدام مورد نیاز را انجام داده و خود را چنان قوی کنند که منتظر دیگران نمانند. و این تربیت توسط نائبان و عالمان تا عصر معاصر ادامه یافت و بیرق مبارزه به امام راحل رسید و او پس از استخراج از منابع و طراحی و تدوین نظریه ولایت فقیه به احداث و اثبات آن همت گمارد.
در مورد تاریخ شروع دشمنی دشمنان نیز اگرچه بسیار قبل از امروز است ولی مهمترین و بینظیرترین آن در جهان همین 105 سال پیش اتفاق افتاد که سلطنت منحوس بریتانیا نصف جمعیت 18 میلیونی ما را با قحطی و بیماری انگلیسی کشت. آن زمان، نه شعار مرگ بر اسرائیلی گفته شده بود و نه مرگ بر آمریکا و انگلیس. نه سپاه و سازمان روحانیتی بود که خار چشم دشمنان باشد و نه جبهه مقاومتی که خواب از دشمنان برباید. دلیل آن نسل کشی بینظیر و پدرکشتگی چه بود؟ هفتاد سال پیش هم که محمدرضای پهلوی با همدستی آمریکا و انگلیس، دولت قانونی دکتر مصدق را اسقاط و اورا محاکمه و تبعید و دقمرگ کرد نیز همان سؤال مهم و راهگشا وجود دارد. چرا؟ و بر این باید افزود که مصدق، مذهبی نبود و تأکید بر این دو مثال برای آن است که هرگز فراموش نشود پدرکشتگی با ایران بهویژه در دوره معاصر را غرب شروع کرده و اکنون به انقلاب اسلامی مرتبط کرده است. اگر امروز از ما خواسته میشود از مقاومت دست برداریم تا تحریمها برداشته شود، صد سال پیش از ما خواسته میشد که دست از جان بشوییم تا راحت کشته شویم.
باید این را نیز گفت که پدر و پسر پهلوی مثل دوران قاجار، که بیش از نیمِ ایران را از ایران پاره کردند و به اجانب دادند نبودند. از آنها وطنفروشتر بودند. این پدر و پسر، گونه جدیدی از سرسپردگی را در تاریخ جهان ثبت کردند. رضای پهلوی، تنها پادشاه صددرصد دستنشانده اجنبی بود و تخت شاهی را مدیون کشتار نیمِ ایرانیان در همین قحطی بزرگ بود و بیرمقشدن علمایی که درگیر حفظ جان مردم بودند و روشنفکرانی که باز هم به اشتباه افتادند. وگرنه اصطبلداری سفارت هلند کجا و پادشاهی بر ایران کجا؟ پسرش هم تنها پادشاهی است که برای اسقاط دولت خودش با دشمنان و اجانب همپیمان شد. میتوان گفت یکی از دلایلی که در 54 سال تاریک پهلوی، حکومتشان نتوانست از رژیم به نظام تبدیل شود همین بیریشگی بود که آنها را از تصمیمگیری عقیم کرده بودند و آنها نمیتوانستند با بدنه اجتماع پیوند بخورند.
تفاوت میکند رژیمی که مسئولین مهمش یا از سفارت اجانب انتخاب میشوند یا در بزم شبانه، با نظامی که در همان سال اول، انتخابات برگزار میکند و زمام امور کشور را به منتخبین مردم میسپارد. تفاوت میکند رژیمی که بهدنبال توسعه، طبق اطلس منافع اجانب است با نظامی که طبق نقشه بومی و طراحی شده توسط نخبگان خود بهدنبال پیشرفت است. شباهت این دو مثل تفاوت دست و پای مصنوعی با دست پای سالم است. پهلویها مثل قاجار، دست و پای کشور را بریدند و میخواستند به جایش انگشت بکارند. توسعهای که شاه بهدنبالش بود توقع معاش مردم را از قحطی و گرسنگی به آش و اشکنه و از حکیمباشی به پزشک هندی و بنگلادشی رساند و با کشوری نیمه بیسواد، ادعای رسیدن به دروازه تمدن داشت و... و امروز مطالبه مردم قیمت گوشت و مرغ است و «توریست درمانی» یکی از منابع درآمدی کشور و گلایه مردم از قیمت بالای خودروهای ملی و کمبود مشاغل برای تحصیلکردگان دانشگاهی است.
پیشرفت ما در هر زمینهای که انقلابی رفتار کردیم، اعجابآور است و در جایی که به غربزدهها و لیبرالها اعتماد کردیم، خیر. در زمانی که ژاپنِ صنعتی و اقتصادی و تکنولوژیکی و الگوی خودباختگان، روزانه 450 فوتی کرونایی دارد و تلفات کرونای آمریکا از کانال 220 نفری پایین نیامده، مردم ایران میگویند « مگر هنوز کرونا هست؟» تصور تداوم دوران پهلوی را میتوان در زندگی امروز ولیعهد محمدرضا دید. اگر همین ولیعهد ناکام، در این 44 سال توانسته بدون پول شهبانو، منبع درآمد آبرومندانه یا تحصیل شایسته یا موفقیت و فضیلتی کسب کند، کشور ایران هم میتوانست با تداوم پهلوی رشد کند. به استناد کتاب «خاطرات ملکه مادر»، همین ولیعهد و همین شهبانو که وارث میلیاردها دلار ثروت پهلوی بودند، حاضر به پرداخت هزینه کفن و دفن زن رضاشاه و مادر محمدرضای پهلوی نشدند و جنازه تاجالملوک، دو ماه در سردخانهای در نیویورک ماند و....
اینکه از کارت تریاک به کارت سوخت و کارت کالا و بیمه خدمات درمانی همگانی و... رسیدیم نیاز به گفتن ندارد؛ ما از خفتی که میگفت «ایرانی نمیتواند آفتابه بسازد» و از ذلت ممنوعیت ساخت دنده پنج هواپیما
به ساخت ماهواره و موشک نقطهزن و... و پهپاد بومی فرامدرنی رسیدهایم که آمریکا مدعی است توازن نظامی جنگ روسیه با اوکراین و ناتو را به هم زده است. ما از رعیتیِ اجانب در خاک و زمین خودمان به آقایی آسمانها رسیده و سنتکام را پَر و دُم، چیدهایم. ما از حضور 36 هزار
مستشاری که در ایران میچریدند و حقوقشان از حقوق ارتش شاهنشاهی بیشتر بود و حق توحش میگرفتند، به اخراج آمریکاییها از منطقه رسیده و تفنگداران دریایی آنها را مثل جلبک از آب جزایر فارسی جمع میکنیم. ما از اینها گذشتیم که به گفته آن اندیشمند معاصر، پس از هخامنشیان برای اولینبار است که در دوره آقای خامنهای، قوای نظامی ایران به آبهای آزاد مدیترانه رسیده است.
این همه جنگ و تحریم و توطئه علیه ایران به این دلیل است که ما رژیم وابسته و گاو شیرده غرب را از کشور بیرون کردیم. وضعیت چندشآور امروز گاو شیرده سعودی، حکایت دوران پهلوی ماست و فرمول اغوای بنسلمان همان فرمولی است که شاه را بیچاره کرد. ما اگر ضعیف بودیم، علیه ما جنگ احزاب به راه نمیانداختند و دور تا دورمان کمین نمیکردند. اگر ضعیف بودیم لحظهای امانمان نمیدادند و در همان دهه شصت، یا توسط سگ هار بعثی خورده میشدیم یا توسط سگ زرد منافقین، تکهتکه. اگر ضعیف بودیم برایمان تحریم آیسا و کاتسا و سیاهچالههای نامردی درست نمیکردند. اگر ضعیف بودیم کشتیهای آمریکا و انگلیس مجبور نبودند برای عبور از خلیجفارس، خودشان را به فارسی معرفی کنند. ما قوی شدیم که سیاست نیل تافرات اسرائیل به حصر در دیوارهای شهرکهای یهودی نشین و اعتراضات خیابانی تبدیل شده است.
سپاه ما قوی است که او را به هر بهانهای تحریم میکنند. قوی شدهایم که یک «قاسم سلیمانی» ما توانست منطقه و جهان را از لوث سگ قلادهدریده داعشی که توسط آمریکا زاییده شده بود نجات دهد. حتی نمیشود تصور کرد که اگر داعش و النصره بر عراق و سوریه مسلط میشدند، چه بلایی بر سر منطقه و جهان و تمدنها میآوردند. ما قوی شدیم که «تهرانیمقدم» ما تا ابد ایران را فلات ثبات منطقه کرد و بیشه شیران را امنترین جای دنیا نمود و تصاویر تخریب سقف یک ساختمان در اصفهان با کوادکوپتر و زمین شخمزده عینالاسد گویای تفاوتهاست. ما قوی شدهایم که «فخریزاده» فخر علم جهان شد و هستهای را چنان تکثیر کرد که مثل تیر از چله رهیده، مهارناشدنی شده است. و زمانی مردم ما چهلوچهار سالگی انقلاب اسلامی را جشن میگیرند که گفته میشود شاید اسرائیل و آمریکا ژانویه 2025 را نبینند و تا یکی دو دهه دیگر، مسلمانان فرانسه و آلمان و انگلیس، به اکثریت میرسند، إنشاءالله.
محمدهادی صحرایی
بسمه تعالی:باد آهسته قدم بر میداشت!(یادداشت روز) 1- میگفتند
1- میگفتند علی(ع) سختگیر است و راست میگفتند! علی سختگیربود. اما این، فقط نیمی از واقعیت بود و این سکه روی دیگری هم داشت که ناگفته میگذاشتند. علی به چه کسانی سخت میگرفت؟! آن کودک یتیم را که
بر پشت خود مینشاند و به دست و زانو راه میرفت تا غم بیپدری از دل او بزداید. وقتی میشنید که حرامیان، خلخال از پای آن دخترک غیرمسلمان ربودهاند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک میکرد و میفرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. شب هنگام کیسه نان و خرما به دوش میکشید و پنهان از چشم این و آن در کوچههای تاریک میخزید تا هیچ تهیدستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. برای آنکه شناخته نشود و عرق شرم بر پیشانی مستمندان ننشیند، چهره مبارک به دستار میپوشاند... باد، هم به اشاره علی آهسته قدم برمیداشت تا مبادا خواب کودکی آشفته شود و...
جرج جرداق نویسنده مسیحی کتاب «صوت العداله الانسانیه»، مینویسد؛ این همه که از فضایل و مردمدوستی علی(ع) آمده است- و همین اندازه نیز بیرون از اندازه و شمار است- فقط اندکی از بسیارها و قطرهای از اقیانوس بیکران علی است. جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و میگوید؛ بسیاری از فضیلتهای علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشتهاند.
2- در نخستین روزهای بعد از خلافت ظاهری، تعدادی از خواص آلوده به چرب و شیرین دنیا، شب هنگام به دیدارش رفتند و زبان به ملامت گشودند که چرا بیتالمال را به تساوی تقسیم میکند؟! و به اشراف و خواص، سهم بیشتری نمیدهد؟! و حضرت خروشیده و گفته بود؛ آیا از من میخواهید با ستم کردن در حق مردمی که بر آنها حکومت دارم، در پی پیروزی باشم؟ به خدا سوگند هرگز دست به این ظلم نمیآلایم. اگر این اموال متعلق به خود من هم بود، همه را یکسان در میان مردم تقسیم میکردم، چه رسد به آنکه، این اموال، مال خدا و بیتالمال است و...
علی سختگیر بود، اما نه با مردم، بلکه از یکسو با کارگزاران حکومت که وظیفه آنان را خدمت به خلق خدا میدانست و میفرمود؛ آنها، یا برادران شما هستند در دین و یا در خلقت با شما برابرند. و از دیگر سو به خواصآلوده، صاحبان ثروتهای نامشروع، زورگویان و همه کسانی که از این قماش بودند، سخت میگرفت. همین طیف از آلودگان و زیادهخواهان بودند که از سختگیری مولای مظلوم ما به هراس افتاده بودند و اضطراب خود از عدالت علی را به حساب نگرانی مردم! مینوشتند. دقیقاً مثل همین روزها...
3- اینجا آوردگاه صفین است. روز نهم صفر سال 37 هجری. دیشب نبرد سختی درگرفته است و دقایقی بعد از غروب آفتاب، اگرچه «عمار» 93ساله
و یار باوفای پیامبر و علی به شهادت رسیده ولی سپاهیان معاویه با تحمل شکستی سنگین رو به هزیمت نهادهاند و تمام دیشب را، از بیم حمله امروز در اضطراب به سر بردهاند تا آنجا که نالههای برخاسته از وحشت آنان به زوزه سگان شبیه بود و از این روی، آن شب را «لیلهًْ الهریر» -شب زوزهسگها- نامیدهاند. امروز اما، نبرد از ساعتی پیش آغاز شده بود و مالکاشتر، سپهسالار سپاه علی(ع) دل قشون شام را شکافته و به خیمه سیاه معاویه
-شبیه کاخ سفید امروز- نزدیک شده بود. اما سپاهیان معاویه به حیله عمروعاص قرآنها را بر نیزه کرده و علی(ع) در پی این ترفند که در میان شماری از کمشعوران تردید افکنده بود، مالک را فرا خوانده بود... «مالک رهاکن آن سوی میدان و بازگرد... کاین سو، پُر از معاویههای مکرّر است!»!...
مالک به دلشوره افتاده است... بیمناک آینده اسلام است ... و حق دارد!
4- چند سال قبل در یکی از یادداشتهای کیهان آورده بودیم که «در مقابل امیر مومنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند. ناکثین -اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را میخواستند، اما «بیعدالت»! و مارقین -خوارج- که عدالت را بیعلی(ع) جستوجو میکردند و قاسطین -معاویه و دار و دستهاش- که نه علی را میخواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی میکرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بیکموکاست «عدالت نبوی» بود، اصرار میورزید، به مخالفت و کینهتوزی برخاسته بودند. نکته عبرتانگیز و درسآموز آنکه به گواهی بیچون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دورانها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کردهاند. طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص) روا داشت، از خوارج و جانباز! جنگ صفین بود و ابنملجم مرادی نیز. اصلاً چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه 88،
سران فتنه و شمار دیگری از عوامل اصلی آن ماجرا، مجموعهای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟! این جماعت، در حالی که ابتدا مدعی خط امام(ره) بودند در جریان فتنه، آشکارا به حضرت امام اهانت کردند، ساحت مقدس امام حسین(ع) را پاس نداشتند، به نمایندگی از آمریکا و اسرائیل به روی اسلام ناب خنجر کشیدند و با جرثومههای فساد و تباهی نظیر منافقین و بهاییها و مارکسیستها و سلطنتطلبها و عبدالمالک ریگیها و غربگراها و... در یک صف ایستادند؟! و...».
5- مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم میبیند. قطره اشکی که از چشمانش بهگونه دویده پاک میکند. آرام به سوی عمار میرود.
«کاش میتوانستیم علی(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری میدهد؛ «آن روزها که آرزو میکنی در راه است. از رسول خدا(ص) وصف مردمی را شنیدهام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کردهای فرا رسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند، نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند. علی(ع) را امام و مولا و مقتدای خود میدانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را میشکافند و طرحی نو در میاندازند. در آن هنگام که پیشروی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام میدانستند، وحشتزده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمیخیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده» همه یاران خود را فرا میخوانند و از هر سو به آنها میتازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار مینشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است و نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر میدارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز میمانند. شیطان سراسیمه نعره میزند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد میکشد که: «چه نشستهاید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و به میدان آمده است».
5- « عصر خمینی» اینگونه آغاز شده بود. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روحالله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛
«من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمومنین(ع) هستند»...
این نکته نیز از قول «محمد حسنین هیکل» نویسنده و روزنامهنگار بلندآوازه مصر خواندنی است. او درباره اولین دیدارش با امام خمینی(ره) که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در تهران صورت گرفته بود مینویسد
«یکی از صحابه رسول خدا(ص) را دیدم که گویی از تونل 1400 ساله زمان عبور کرده و به عصر حاضر آمده است، تا سپاهیان علی را که بعد از شهادت او پراکنده شده بودند، گرد هم آورد و اسلام فراموش شده را بار دیگر بر کرسی حکومت عدل علی بنشاند. من در چهره او این توانمندی را به وضوح میبینم».
6- این سخن را نمیدانم از کیست؟ جایی آن را خوانده و به گوش دل سپردهام. سخنی حکیمانه است و گره گشای همه روزها... « اگر ما را
با سیره امیرالمومنین(ع) بسنجند و عتاب کنند برایمان گواراتر از آن است که با سیره لیبرالها بسنجند و تشویقمان کنند» امام راحل ما(ره) و خلف حاضر او، این نسخه را به دست گرفتهاند که 44 سال در مقابل کینهتوزیها و جنگافروزیهای تمامی قدرتهای ریز و درشت دنیا ایستاده و به قول خواجه شیراز «از سر حد عدم» تا به «اقلیم وجود»، این همه راه آمدهایم.
7- حالا نیم نگاهی به این سوی و آن سوی دنیا بیندازید. چه میبینید؟
به قول جیمز ولسلی -رئیساسبق سازمان سیا- قطب قدرتمند اسلام است که با پرچمداری خمینی و خامنهای، ساختار کدگذاری شده جهان را به چالش کشیده است و به گفته برژینسکی در اجلاس آتلانتیک، تاریخ به پیچ بزرگی رسیده است که خمینی و خامنهای تابلوهای راهنمای آن را نصب کردهاند
(طرفه آنکه، پیش از او حضرت آقا از پیچ بزرگ تاریخ خبر داده بود) نتانیاهو را میبینید که جیغ بنفش میکشد و میگوید «در خاورمیانه به هر طرف که نگاه میکنم خمینی و خامنهای را میبینم که خیمه زدهاند» و آلوین تافلر را که با تاسف! و نگرانی نظر حضرت آقا را تایید میکند؛
«این عصر را باید عصر خمینی نامید».
حسین شریعتمداری
|