حسین شریعتمداری در سرکقاله امروز "کیهان" نوشت:
آن طیف از مدعیان اصلاحات که در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نقش فعال داشته و یا از فتنه گران حمایت کرده اند- یعنی اکثریت قریب به اتفاق آنها- کمترین تردیدی ندارند که نامزدی آنها برای انتخابات پیش روی و یا هر انتخابات دیگری، ناممکن است. چرا که در جریان فتنه یاد شده، آشکارا دست به خیانت و جنایت آلوده و به عنوان «ستون پنجم» در خدمت مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل بوده اند. بدیهی است افرادی با این کارنامه سیاه و سابقه غیرقابل انکار از وطن فروشی، فقط می توانند در انتظار محاکمه و مجازات باشند. آیا شورای محترم نگهبان که مطابق اصل 91 قانون اساسی، موظف به پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی است و مطابق اصل 99 قانون اساسی، نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و مراجعه به آرای عمومی و همه پرسی را برعهده دارد، می تواند صلاحیت کسانی را تأیید کند که همراهی با اسرائیل، همکاری با سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، نفی صریح قانون اساسی، تاکید بر حذف قید «اسلام» از «جمهوری اسلامی ایران»، دریافت کمک های مالی از بیگانگان برای فتنه انگیزی و آشوب آفرینی، اهانت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در روز عاشورا، ائتلاف آشکار و اعلام شده با منافقین، بهایی ها، سلطنت طلب ها، مارکسیست ها، تروریست های وابسته به القاعده- عبدالمالک ریگی- آتش زدن مسجد، قتل جوانان بسیجی، اهانت آشکار به حضرت امام(ره)، و... ده ها جنایت و خیانت دیگر از همین دست را مرتکب شده اند؟ و برای عملیاتی کردن پروژه آمریکایی- اسرائیلی فتنه 88، با نظریه پردازان اعزامی از سوی سازمان های اطلاعاتی بیگانه نظیر جرج سوروس صهیونیست، ریچارد رورتی از رهبران شناخته شده عملیات سری سازمان سیا، «جان کین» عضو ارشد MI6 انگلیس، «تیموتی گارتن اش» دستیار آیزایا برلین و از رهبران صهیونیست سرویس جاسوسی انگلستان و... جلسات طولانی همراه با کارگاه آموزشی چند هفته ای داشته اند؟! تمامی جنایات یاد شده و ده ها نمونه دیگر از این دست که فهرست آن نیز به درازا می کشد، از نوع جرایم و خیانت هایی است که با اسناد فراوان و غیرقابل انکار همراه است. گفتنی است- و خنده دار نیز هست- یکی از حامیان فتنه 88 که در مقابل این همه جرم و جنایت فتنه گران، توضیح و توجیهی برای حمایت خود از آنها نداشت، گفته بود؛ البته آنها جاسوسی نکرده اند! که باید گفت؛ اگر پای مقایسه در میان باشد، سران فتنه، پدرجد همه جاسوس ها بوده اند. زیرا ماموریت جاسوس، کسب و ارسال اطلاعات برای سرویس اطلاعاتی متبوع خویش است و بیشترین بهره گیری سرویس اطلاعاتی دشمن از اطلاعاتی که جاسوسان ارسال کرده اند، اخلال در سیستم حکومتی حریف و یا برخورداری از دست بالا در معادلات و مبادلات سیاسی و اقتصادی است و حال آن که به گواهی اسناد موجود، سران و عوامل فتنه از سوی مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس، مأموریت براندازی نظام را داشته اند.
اکنون جای این سؤال است که وقتی مدعیان اصلاحات - طیف یاد شده مورد نظر است و نه همه اصلاح طلبان - به وضوح می دانند کمترین امکانی برای نامزدی آنها در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم وجود ندارد، چرا، این روزها، ترجیع بند آمدن یا نیامدن!، تحریم یا شرکت! شرط برای آمدن یا ورود بدون شرط! و امثال آن را بر زبان و قلم دارند؟! پاسخ این سؤال را باید در محورها و گمانه های زیر جستجو کرد؛
1- پاک کردن سابقه خیانت خود و رنگ پاشیدن بر داغ ننگی که برای همیشه بر پیشانی آنها نقش بسته است. مدعیان اصلاحات درباره حضور یا عدم حضور خود در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به گونه ای اظهارنظر می کنند که انگار نه انگار چه جنایت بزرگی مرتکب شده اند و اگر هنوز در ایران اسلامی حضور دارند فقط به دلیل شناسنامه ایرانی آنهاست و نه هویت واقعی آنان. مدعیان اصلاحات به این صحنه سازی و توهم پراکنی نیاز فراوانی دارند که به آن اشاره خواهیم کرد.
2- بازگشت به نظام بعد از خروج آشکار از آن، یکی دیگر از اهداف مدعیان اصلاحات در حرکت اخیر آنهاست. جماعت یاد شده پس از وطن فروشی آشکار در فتنه 88 نمی توانند به عنوان بخشی از مردم و یا یک حزب و گروه و جبهه درون نظام تعریف شوند. مگر منافقین بعد از آن که در خرداد سال 60 به روی نظام و مردم کوچه و بازار اسلحه کشیدند، می توانستند یک گروه سیاسی درون نظام باشند؟! فتنه 88 بارها خیانت آمیزتر از حرکت منافقین در سال 60 بود. منافقین در پی جنایت سال 1360 به فرانسه گریخته و سپس به عنوان ابواب جمعی ارتش عراق از سوی صدام به کار گرفته شدند. ولی همین منافقین بعد از آنهمه جنایت در فتنه 88 فقط یکی از گروه های حاضر و فعال در فتنه 88 بودند. آیا غیر از این است؟!
3- مشغول کردن اصولگرایان به مسائل فرعی و اختلاف افکنی در میان آنها را می توان یکی دیگر از اهداف تعریف شده مدعیان اصلاحات در ماجرای مورد اشاره دانست. شاید تعجب کنید ولی براساس اخبار موجود، همین اندازه که بخشی از توان و ظرفیت سیاسی اصولگرایان به بحث درباره احتمال نامزدی عوامل فتنه در انتخابات آینده اختصاص یابد، برای مدعیان اصلاحات یک هدف تعریف شده تلقی می شود. مدعیان اصلاحات در این بخش از برنامه خود ترفندهای متفاوتی به کار می برند که پرداختن به آنها فرصت دیگری می طلبد ولی یکی از اصلی ترین آنها، اظهارنظر درباره نامزدهای احتمالی اصولگرایان است. با این توضیح که ابتدا طرح «دولت وحدت ملی» را پیش می کشند و این در حالی است که وحدت میان جریانات درون نظام قابل تصور و منطقی است و نه وحدت افراد و گروه های درون نظام با عوامل و سران فتنه که نه فقط آشکارا از نظام خارج شده اند بلکه علیه موجودیت نظام اسلامی با بیگانگان همدست بوده اند. مدعیان اصلاحات بعد از پیش کشیدن طرح «دولت وحدت ملی»! از برخی نامزدهای احتمالی اصولگرایان با عنوان نامزدی که می تواند مورد قبول فتنه گران نیز باشد، نام می برند! و از این طریق برای ایجاد تفرقه و سوءظن در میان اصولگرایان بهره می گیرند.
4- و اما، اصلی ترین و شناخته شده ترین هدفی که مدعیان اصلاحات از تظاهر- و یا توهم- نامزد شدن در انتخابات دنبال می کنند، ادامه ماموریت ناکام مانده قبلی برای دشمنان بیرونی است. نگاهی- هرچند گذرا- به اظهارنظرها و تفسیر و تحلیل های جماعت یاد شده به وضوح نشان می دهد که آنان از حال و هوا و فضای انتخاباتی برای سیاه نمایی علیه نظام، مخصوصا در دو عرصه زیر، بهره می گیرند؛
الف: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را با تاکید تلویحی و گاه صریح بر دست کشیدن از پرچمداری انقلاب های اسلامی منطقه، زیر سؤال می برند و این نکته بدیهی را نادیده می گیرند که حضور برجسته ایران در این عرصه، علاوه بر آن که برخاسته از هویت اسلامی و انقلابی نظام است، ایجاد عقبه استراتژیک برای جمهوری اسلامی، حفظ و افزایش اقتدار و تامین منافع ملی نظام اسلامی نیز هست.
ب: زیر سؤال بردن سیاست هسته ای نظام با این توهم پراکنی که دست کشیدن از برنامه هسته ای و تن دادن به باج خواهی آمریکا و متحدانش می تواند به تحریم ها خاتمه دهد! و این در حالی است که اولا؛ تحریم ها از نخستین سال های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از آن هنگام که به قول حضرت آقا، سخنی از برنامه هسته ای در میان نبوده است، وضع شده و همه ساله بر شدت آن افزوده اند. ثانیا؛ علاوه بر شواهد موجود، دشمن نیز با صراحت اعلام می کند که تحریم ها به خاطر برنامه هسته ای ایران نیست، بلکه چالش هسته ای بهانه ای برای تحریم هاست که در این باره پیش از این مطالب مستندی داشته ایم و در آن به گزارش صریح امریکن اینترپرایز، اعتراف دیوید فروم و اظهارات جرج فریدمن- رئیس مرکز راهبردی استراتفور که به باشگاه کهنه کاران سیا شهرت دارد- و ده ها نمونه دیگر پرداخته ایم.
و اما، در حالی که دشمنان بیرونی از ناکارآمدی تحریم ها در حد و اندازه مورد انتظار خود- تحریم های فلج کننده- ابراز نارضایتی می کنند، مدعیان اصلاحات از طریق یاد شده برای آنها پالس و پیام می فرستند که تحریم ها موثر بوده است! و این اصلی ترین ماموریت اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 در ماه های باقیمانده تا انتخابات یازدهم ریاست جمهوری است ولی، چرا این بخش از ماموریت مدعیان اصلاحات برای دشمن اهمیت دارد؟ پاسخ آن است که آمریکا و متحدانش یعنی همان مدیران بیرونی فتنه 88 باید «تهدید»های خود را برای مردم ایران معتبر! و قابل اجرا معرفی کنند. اهداف مورد اشاره مدعیان اصلاحات که در بندهای پیشین آمده است نیز نهایتا در همین نقطه تعریف شده و به هم می رسند. آنها برای اجرای این ماموریت به شدت نیازمند آن هستند که ننگ وطن فروشی در فتنه 88 را از پیشانی خود پاک کرده! و خود را بخشی از جریانات درون نظام معرفی کنند. چرا که در غیر این صورت سیاه نمایی آنان برای عملیات روانی مدیران بیرونی قابل استناد نیست. همین دیروز 24 مقام برجسته سابق آمریکا در نامه ای به اوباما تاکید کردند که تحریم ها بی اثر است و باید راهکار دیگری جستجو کرد.
گفتنی است که در پی انکار برخی از فشارها و یا سوءمدیریت ها نیستیم ولی برخلاف اصحاب فتنه، چاره کار را در وطن فروشی و ذلت نمی دانیم و بارها آزموده ایم که سهم هرکس را در عرصه بین الملل متناسب با میزان مقاومت و ایستادگی او می دهند و تاکنون هرچه به دست آورده ایم از این رهگذر بوده است و با به کار بستن همین فرمول است که امروزه در عرصه های مختلف علمی و فنی و عمرانی نه فقط در صدر کشورهای منطقه نشسته ایم، بلکه با بسیاری از کشورهای بزرگ و پیشرفته دنیا پهلو به پهلو می زنیم. از سوی دیگر همه شواهد موجود حکایت از آن دارند که دشمنان بیرونی، ضعیف ترین و بحرانی ترین دوران حیات خود را تجربه می کنند. فقط نیم نگاهی به شرایط به شدت بحرانی و شکننده آنها، از نگاه و منظر خود شان بیندازید.