بسمه تعالی البوم عکس یک نزولخور (یادداشت روز) |
بار گذاشتن یک دیگ بزرگ غذا گاه چند روز زحمت میبرد و بیخوابی و مشقت فراوان به همراه دارد اما اگر مراقب نباشید آنان که دلخوش از شما ندارند میتوانند در کسری از ثانیه موش در دیگ بیندازند و حاصل رنج شما را بر باد دهند. کاری که شیطان بزرگ در آخرین دقایق سفر دکتر روحانی به نیویورک و حضور در نشست سازمان ملل کرد، شبیه انداختن موش در ظرف دستاوردهای خوب رئیسجمهوراسلامی ایران بود. ابزار نفوذ شیطان وسوسهگری و وسوسهپذیری است و در واقع میتوان گفت هیئت ایرانی به خاطر همین وسوسهپذیری، در آخرین دقایق به خود گل زد و بازیای را که میتوانست برنده باشد، واگذار کرد. قبول گفتوگوی تلفنی با اوباما، دادن امتیازی بزرگ به کسی بود که همین دو هفته پیش شکست سختی بر سر ماجرای سوریه خورد تا از او به عنوان اردک فلج یاد کنند. اوباما در آن ماجرا و در روز موعود حمله، جا زده و توپ را به زمین کنگره انداخته بود. روزی هم که کنگره خواست رأیگیری کند، خواستار تعویق رأیگیری شد و در آخرین لحظه از دام خود ساخته گریخت. در چنین وضعیت شکنندهای، بیدلیل و به شکلی غیرمترقبه یک امتیاز بزرگ از روحانی گرفت.
آمریکاییها اما در همین اول کار صادق نبودند - چه اینکه جنس آنها خراب است - و به اقتضای طبیعت شیطانی عمل کردند. آقای عراقچی معاون وزیر خارجه میگوید طرف ایرانی به عبارت نادرست طرف آمریکایی (ادعای اینکه تیم دکتر روحانی خواستار تماس شدند) «اعتراض کرده و آنها گفتهاند در صحبتهای آیندهشان آن را درست خواهند کرد». مکالمه تلفنی آن قدر برای اوباما امتیاز باور نکردنی و بزرگی بود که اوباما بلافاصله به جمع خبرنگاران رفت و خبر را منتشر کرد اما تصحیح دروغ گفته شده ظاهرا چنین ارزشی ندارد که با وجود سپری شدن سه روز حاضر نیستند به آن مبادرت کنند. البته موضوع عمیقتر از این دروغ است. دو نکته در این میان وجود دارد. اول اینکه آمریکاییها غیر از امتیاز مفتی که به دست آوردند، چه قدر حاضرند در آینده به تعهدات خود پایبند باشند و دوم، نهایت توقع آنها در مطالبات پلکانی کجاست؟ برای کسانی عقده شد که چرا حجتالاسلام روحانی به ضیافت ناهار بانکیمون نرفت و حاضر نشدن بر سر میز شراب را به مصافحه و عکس یادگاری با اوباما ترجیح داد- این عقده بیش از همه برای خود اوباما باقی خواهد ماند - البته ما ظاهرگرا نیستیم که حرمت میز شراب را بدانیم و حرمت فشردن دست جبابره و مستکبران عالم را نفهمیم. اما فرض کنیم که این اتفاق هم رخ میداد. آیا در اصل صورت مسئله تغییری حاصل میشد یعنی دل جنایتکاری مانند اوباما نرم میشد؟
از عکسهای یادگاری که یاسر عرفات با زمامداران آمریکا و رژیم صهیونیستی در چهار گوشه جهان گرفت میتوان دهها آلبوم و کتاب چاپ کرد. اما آیا این نرمشها و فشردن دست جنایتکاران باعث شد آنها حتی یک وجب از خاک فلسطین را پس بگیرند و به فلسطینیها بدهند؟! جلوتر بیاییم. 22می 2010 (اول خرداد 1389) جان کری به اتفاق همسرش به دمشق رفت و ضمن حضور در ضیافت شام بشار اسد و همسر وی، درباره «گسترش روابط سوریه و آمریکا» و «افزایش نقش سوریه در روند صلح» مذاکره کرد. تصویر این مهمانی شام در فضای اینترنت موجود است. اما به 9 ماه نکشید که آمریکا فرمان جنگ علیه سوریه را صادر کرد و از پشت خنجر زد. باز هم اگر برای بیوفایی آمریکاییها سند میخواهید عکسهای یادگاری قذافی با باراک اوباما و کاندولیزا رایس به علاوه امتیازهای هنگفت اقتصادی و سیاسی که دیکتاتور عیاش لیبی تقدیم آمریکاییها کرد و البته سر بزنگاه با سیمای حقیقی شیطان روبرو شد. اکنون جای سوال است که نهایت توقع آمریکا از ایران در مطالبات پلکانی کجاست؟ آمریکاییها به شهادت کارنامه سیاه خویش به نزولخورهایی میمانند که دنبال آلوده کردن طرف مقابلند و وقتی او را آلوده کردند، چنان بدهکار میکنند که طرف مجبور شود چند برابر اصل بدهی را باز پرداخت کند و باز هم گروگان باشد. برخی زورگوییهای تحقیرآمیز که آمریکا با دولت ژاپن- از جمله بر سر حضور نظامی- یا صهیونیستها با دولت آلمان به بهانه هولوکاست دارند، از این جمله است. آنها فعلا در بادی امر روی غنیسازی 20 درصد ایران مانور میدهند و برخی سادهدلان نیز این طرف باورشان شده که میتوان غنیسازی 20 درصد را تعلیق کرد و دل آمریکا را برای لغو تحریمها به دست آورد.
اما نیکلاس برنز معاون سابق وزیر خارجه آمریکا دراینباره بیان جالبی دارد. او در مصاحبه با روزنامه گلوبال پست گفته است «با توجه به پارانویای جمعی ایرانیان درباره آمریکا، آنها نیازمند نشانههای حاکی از احترام هستند. همانطور که اوباما این کار را در گفتوگوی تلفنیاش با روحانی انجام داد، کری باید این احترام را منتقل کند. او در عین حال باید با صراحت نشان دهد که آمریکا در مذاکرات «احساسی» برخورد نخواهد کرد. اقدامات روحانی در نیویورک مورد استقبال قرار گرفت و احتمالا نشانه تمایل وی برای ایجاد تغییر در نحوه تعامل ایران و آمریکاست اما بدون سازشهای ملموس ایران در زمینه مسائل کلیدی مانند غنیسازی اورانیوم، رآکتور آب سنگین اراک و لزوم بازرسیهای سر زده آژانس، مذاکرات به جایی نخواهد رسید. به همین دلیل آمریکا و اروپا باید در طول مذاکرات، تحریمها را در جای خود نگه دارند و تا ایران به یک مسیر متفاوت متعهد نشده، آنها را کاهش ندهند... ریسک اصلی در مذاکرات ایران و آمریکا این است که روحانی نتواند به قولی که در اظهاراتش در نیویورک بیان کرد عمل کند. دیپلماسی دو جانبه به این بستگی دارد که آیا روحانی میتواند تغییرات ملموس در برنامه هستهای ایران و قول اصلاحات را عملی کند یا خیر؟ [در مقابل] ریسکهایی که آمریکا در این دیپلماسی با آن روبروست، قابل مدیریت میباشد و تحتالشعاع مزایای احتمالی پایان بنبست هستهای و آغاز همکاری ایران که قدرت بزرگی در منطقه است خواهد بود».
البته این سخنان هنوز حدیقف طلبهای آمریکا را درست تصویر نمیکند. تصویر طراحی شده از سوی برنز را آسوشیتدپرس در تحلیلی به قلم برایان مورفی کامل کرده است. «روحانی با آزمونی سخت مواجه است. وظیفه دشوارتر برای او و حلقه نزدیکانش - از جمله تحصیلکردههای غرب و مشاوران - آغاز میشود که به طور ناگهانی با کاخسفید در تغییرات تاریخی خاورمیانه همراه و هم مسیر شده است[ !؟] این تغییرات میتواند به اندازه بهار عربی یا پیمانسازش مصر با اسرائیل [کمپ دیوید] مهم باشد... تا هنگامی که روحانی از حمایت رهبر عالی ایران برخوردار باشد، پیشنهادهای او درباره چالش هستهای و احتمالا دیگر زمینهها از اعتبار فراوانی برخوردار خواهد بود اما رهبری علاقهای به از بین رفتن انسجام کشور ندارد. اگر رهبری حمایت خود از روحانی را به طور نسبی کاهش دهد این امر در عرصه بینالمللی بسیار چشمگیر خواهد بود». باید پرسید مسیر آمریکا در تغییرات خاورمیانه کدام است که توقع دارند ایران با آنها هم مسیر شود؟ نقشه راه کاخسفید روشن است. با چراغ سبز و حمایت آنها از کودتا، رئیس دولت منتخب مصر (محمد مرسی) در زندان افتاد در حالی که چند ماه قبل با جان کری عکس یادگاری گرفته بود. در این نقشه تغییر خاورمیانه، اشغالگران صهیونیست عمود سیاست آمریکا هستند و به همین دلیل هم هست که طبق گزارش هفته گذشته رویتر و نیویورک تایمز و بنرودز مشاور امنیت ملی کاخسفید، دولت اوباما به طور محرمانه به نتانیاهو اطمینان داد هیچ امتیازی به روحانی در جریان سفر به نیویورک نخواهد داد و از فشار تحریمها نخواهد کاست. در این نقشه راه، جنایتکاران صهیونیست به انضمام رژیم نوکرصفت آلسعود ستون اصلی سیاست آمریکا هستند. جای ایران در این پازل روشن است. ایران انقلابی امالمصایب آمریکاست و هنگامی مطلوب آمریکا میشود که جمهوریت و اسلامیت در این کشور نابود شود، ایران به روزگار رژیم کودتایی و مستبد پهلوی برگردد و تبدیل به ژاندارمری آمریکا در قلب خاورمیانه شود. در چنین آرزوهای موهومی حتی محمد مصدق سکولار کرواتی هم قابل تحمل نیست تا چه رسد به دیگران.
آمریکاییها - با پشت صحنه لابی صهیونیستی- تاکنون توافقهای صورت گرفته در تهران (سعدآباد)، بروکسل، پاریس، ژنو و اسلامبول را به هم زدهاند. غیر از دکتر روحانی، آقایان لاریجانی و جلیلی پای این مذاکرات و توافقات بودهاند. اما مستکبران گویا در میان این طیف از مذاکرهکنندگان، طرف مورد علاقه خود را نیافتهاند که حاضر نشدند به هیچ یک از توافقات پایبندی نشان دهند. هر کدام از این مذاکرهکنندگان اختیار کامل در امر مذاکره داشتهاند و برعکس، این طرف مقابل بوده که اختیار از خود نداشته و بلافاصله بعد از هر مذاکره برای گزارش به تلآویو رفته و کسب تکلیف کرده یا باید در واشنگتن دم لابی ایپک را میدیده است. البته اختیار داشتن - که منحصر به دولت و تیم مذاکرهکننده فعلی نیست - به معنای بیقید و شرط بودن آن و زیر پا گذاشتن خطقرمزها نیست- اینکه مثلا در خانوادهای پدر به فرزند خود اعتماد و از او پشتیبانی کند به معنای چک سفید امضا برای هر رفتار - ولو خطا و نادرست - نیست. نرمش منهای ویژگی قهرمانی و ایستادگی نقض غرض خواهد بود و در واقع این «قهرمانی» و ایستادگی بر سر حقوق است که به آن نرمش هویت میدهد اگر نه حکایت «لااله» گفتن و نگفتن «الا الله» خواهد بود.
رهبرمعظم انقلاب موضوع «نرمش قهرمانانه» را در کنار «حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی»، «اقتصاد مقاومتی» و «افزایش قدرت درونزا» مطرح کردند و به عبارت دیگر راهحل چالشهای موجود را در استخدام ظرفیتهای بومی میدانند. کنار هم گذاشتن «تعبیر نرمش قهرمانانه» و «من انقلابیام دیپلمات نیستم» این جمعبندی را به دست میدهد که در اصول - از جمله مبارزه و مقاومت در برابر ظلم استکبار - باید انقلابی و قاطع بود و کمترین نرمشی نشان نداد و قلمرو اعمال نرمش قهرمانانه تنها در حوزه تاکتیکها و روشهاست. براساس این منطق حکیمانه نباید دشمن را به طمع انداخت و به او روحیه داد. اگر این منطق حکیمانه میکوشد برای دولت جدید میدان مانور فراهم کند اما در مقابل، طراحی آمریکا و غرب - به انضمام برخی غفلتها یا شیطنتهای داخلی هماهنگ شده - بر آن است که دولت جدید را در دالان تنگ و یکطرفه نرمش و سازش با آمریکا بیندازد و به اعتبار ایجاد توقعات غلط و بیمبنا، راه برگشت را ببندد. وارد شدن در مسیر بازی مذاکراتی که از هماکنون پایان و نتیجه آن را آمریکاییها مشخص کردهاند، بازی از پیش باخته است و باید از این بازی احتراز کرد. همانگونه که نیویورکتایمز هفته گذشته نوشت «رهبر زیرک و اسرارآمیز ایران از رویکرد گشایش استقبال میکند اما به عنوان کسی که میگوید انقلابی است نه دیپلمات، به رئیسجمهور و تیم او سفارش کرده هرگز طبیعت و ذات دشمنان را از یاد نبرند. او به صراحت از نرمش قهرمانانه در جایی که بتوان نرمش نشان داد اما هرگز اهداف را زیر پا ننهاد، سخن گفت... او حرف آخر را در نظام سیاسی ایران میزند. اگر تحریمها لغو شود رهبری اجازه ادامه مسیر را خواهد داد اما اگر بینتیجه بماند، این آزمونی برای محک زدن دوباره آمریکاییهاست».
گروه سیاسی - رجانیوز: حجتالاسلام حمید رسایی، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی امروز در نطق خود در صحن علنی مجلس، به ماجرای سفر رئیسجمهور به سازمان ملل و حواشی این سفر اشاره کرد و مطالب جالبی را درباره اقدامات آقای روحانی در نیویورک و به ویژه مساله تماس تلفنی با رئیسجمهور آمریکا اشاره کرد.
به گزارش رجانیوز، متن کامل نطق خواندنی و انقلابی حجتالاسلام حمید رسایی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران و همکاران محترم
پرسیدن که عیب نیست. مخصوصا از کسانی که «دانستن را حق مردم» میدانند! و طی سه دهه گذشته بارها بر این «حق» اصرار ورزیدهاند. از این روی، پرسشی که در پیش است و آنچه این نوشته در پیوست خود دارد، نباید دولتمردان محترم را آزردهخاطر کند و یا این تلقی را پدید آورد که قرار است زحمات متراکم و روزهای پرکار آنها نادیده گرفته شود. پرسش درباره سفر نیویورک است، سفری که طی چند روز گذشته پیرامون دستاوردهای آن تبلیغات پرحجم و گستردهای شده و این تبلیغات کماکان ادامه دارد. پرسش اما، این است که جناب رئیسجمهور محترم و هیئت همراه ایشان در سفر نیویورک و در تعامل با آمریکا و متحدانش «چه دادهاند و چه گرفتهاند»؟ و در اینباره گفتنیهایی هست؛
1- سخنرانی آقای دکتر روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و مصاحبههای بعدی ایشان با رسانههای آمریکایی، اگرچه در برخی از موارد که به آن اشارهای گذرا خواهیم داشت، خالی از کاستی نبود ولی در مجموع میتوان اظهارات جناب روحانی را در تاکید بر سیاستهای کلان نظام، حمایت و دفاع از حقوق مردم شریف ایران و استدلالها و مستنداتی که برای این منظور ارائه کرده بودند، مثبت ارزیابی کرده و مخصوصا بخشهایی از آن را شایسته تقدیر دانست. این بخش از سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با عصبانیت دشمنان تابلودار ایران اسلامی، مخصوصا رژیم صهیونیستی روبرو شد تا آنجا که نتانیاهو با شتابزدگی به اوباما و دولتمردان آمریکایی هشدار داد «فریب لفاظیهای روحانی را نخورند»! لحن آرام و اظهارنظرهای آمیخته به آرامش آقای روحانی در سخنرانیها و مصاحبهها، مخصوصا آنجا که با استدلال منطقی و محکم همراه بود نیز - که نمونههای فراوانی از این دست را میتوان آدرس داد- تحسینبرانگیز بود. اما لحن ملایم رئیسجمهور محترم کشورمان و نشانهها و پیامهایی که از خواست جدی ایشان برای فرو ریختن دیوار بلند بیاعتمادی میان ایران و آمریکا حکایت میکرد نه فقط غیر از «وعدههای نسیه» و لفاظیهای بیپشتوانه مقامات آمریکایی هیچ دستاورد دیگری به دنبال نداشت بلکه به گونهای که اشاره خواهیم کرد کفه مواضع طلبکارانه و خواستههای باجخواهانه حریف را نیز سنگینتر کرد.
2- متاسفانه نرمش رئیسجمهور محترم کشورمان در مقابل حریف، تنها به لحن ایشان در گفتار خلاصه نشده بود بلکه جناب روحانی - شاید بیآن که متوجه باشند و یا بخواهند - در برخی از مواضع خود به گونهای سخن گفتند که از دیپلمات کارکشته و پرسابقهای نظیر ایشان دور از انتظار بود. آقای روحانی در پاسخ به خبرنگار سی.ان.ان که نظر ایشان را درباره «هولوکاست» پرسیده بود، به اظهارات قبلی خود دراینباره اشاره کرده و گفتند؛ من دیپلمات هستم و نه مورخ و دراینباره - هولوکاست - باید مورخان نظر بدهند. این در حالی است که جناب روحانی میتوانست با استفاده از این پاس - به قول والیبالیستها - آبشار محکمی بر زمین حریف بکوبد و در ادامه پاسخ خود اضافه کند «البته تعجب میکنم که چرا به هیچ مورخی اجازه تحقیق و بررسی در این زمینه داده نمیشود.» این پرسش میتوانست توپ هولوکاست را در میدان حریف بیندازد و جناب روحانی باید میدانستند که ممنوعیت تحقیق درباره هولوکاست یکی از پاشنه آشیلهای به شدت آسیبپذیر صهیونیستها و غرب است.
و یا در سخنان دیگری به عنوان یک نظر تعیینکننده و برگ برنده! پیشنهاد دادند که اسرائیل (!) نیز باید به معاهده NPT بپیوندد. این پیشنهاد ایشان به نوشته روزنامه صهیونیستی «هاآرتص» هیئتهای سیاسی را «بهتزده» کرد. چرا، زیرا پیشنهاد آقای روحانی، «امتیاز» بزرگی بود که رژیم صهیونیستی به عنوان یک آرزو دنبال میکند و آن، به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل است!
3- مروری گذرا بر مواضع رسما اعلام شده مقامات آمریکایی به وضوح نشان میدهد که حریف نه فقط در مقابل نرمشها و امتیازات ارائه شده از سوی رئیسجمهور محترم کشورمان هیچ امتیازی - تاکید میشود که هیچ امتیازی - نداده است، بلکه این نرمش و تسامح را به حساب نیاز جمهوری اسلامی نوشته و به روال بارها تجربه شده، به جای امتیاز در مقابل امتیاز، بر مطالبات باجخواهانه خود از جمهوری اسلامی ایران نیز افزوده است.
آقای ظریف بعد از مذاکره با وزرای خارجه 1+5 و گفتوگوی اختصاصی و جداگانه با وزیر امور خارجه آمریکا، از مذاکرات ابراز خشنودی کرد و توضیح داد که ظرف حداکثر یکسال همه مسائل حل شده و تحریمها برداشته میشود. اما جان کری، بلافاصله بعد از این نشست در مصاحبه با خبرنگاران، فهرستی طولانی از مطالبات غیرقانونی آمریکا را مطرح کرد و بیآن که بگوید آمریکا در مقابل این مطالبات فراقانونی، غیر از لفاظی چه امتیازی را روی میز میگذارد گفت؛ اقدامات عملی ایران برای اعتمادسازی میتواند شامل دسترسی سریع بازرسان به تأسیسات فردو، امضای پروتکل الحاقی، توقف داوطلبانه غنیسازی در حد بالا و... باشد. خبرگزاری رویترز به نقل از اعضای کنگره آمریکا نوشت؛ «بیشتر اعضای کنگره، [آقای] حسن روحانی را فریبکار میدانند»! «ادر ویس» رئیس کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا اعلام کرد «ما میتوانیم از طریق تحریمهای فلجکننده به اعمال فشار بیشتر بر ایران ادامه دهیم! کاترین اشتون پس از پایان مذاکره با هیئت ایرانی گفت؛ در بسته پیشنهادی 1+5 تغییری ایجاد نشده است! رابرت منندز رئیس کمیته روابط خارجی سنا اعلام کرد که باید بر شدت تحریمها علیه ایران افزوده شود، تعدادی از نمایندگان کنگره، از جمله «لیندسی گراهام» و «مک کین» با صدور بیانیهای خطاب به اوباما، نوشتهاند «ما نباید به ایران اجازه بدهیم از چانهزنی به عنوان ابزار فریب و خرید وقت استفاده کند»! و دهها نمونه دیگر که در گزارشها و ستون اخبار ویژه امروز کیهان به مواردی از آنها - فقط به عنوان مشتی از خروارها - اشاره شده است.
و اکنون باید از رئیسجمهور محترم و هیئت بلندپایه همراه ایشان پرسید که آیا میتوانند فقط به یک نمونه از واکنش مثبت و حاکی از امتیاز مقامات رسمی حریف که در پاسخ به «نرمش»! جناب روحانی ارائه شده باشد اشاره کنند؟! اگر پاسخ منفی است - که منفی است - دستاورد سفر چیست؟!
4- آخرین بخش از سفر نیویورک که باید آن را تأسفبارترین پرده و بزرگترین امتیازی دانست که رئیسجمهور محترم کشورمان به حریف داده است، مکالمه تلفنی ایشان با رئیسجمهور آمریکاست که در آخرین دقایق حضور رئیسجمهور کشورمان در نیویورک و هنگام ترک آمریکا به سوی ایران صورت پذیرفته بود. این رخداد از دو زاویه قابل ارزیابی است؛
الف: خانم سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا بلافاصله بعد از انجام مکالمه تلفنی یاد شده در مصاحبه با سی.ان.ان گفت؛ تماس تلفنی با اوباما به درخواست آقای روحانی صورت پذیرفته و تاکید کرد این درخواست برای ما تعجبآور بود. رایس میگوید؛ ما در اوایل هفته که اوباما در نیویورک بود تمایل خود را برای ملاقات وی با روحانی اعلام داشتیم اما طرف ایرانی نپذیرفت، ولی امروز - جمعه - در کمال تعجب از طرف آنها با ما تماس گرفته و اعلام شد که رئیسجمهور روحانی تمایل دارد در حالیکه میخواهد از نیویورک خارج شود با اوباما تماس تلفنی داشته باشد. از سوی دیگر اما، آقای روحانی هنگام ورود به تهران اعلام کرد که درخواست مکالمه از سوی آمریکا بوده است.
و اکنون سوال این است که اگر درخواست مکالمه از سوی آقای روحانی بوده است، آیا نسبت دادن آن به آمریکاییها با شعار «دولت راستگویان» در تناقض نیست؟! و چنانچه این درخواست از سوی آمریکاییها بوده است، نشاندهنده آن است که دولت آمریکا حتی در حد و اندازه اعلامنظر درباره یک مکالمه تلفنی هم صداقت نداشته و قابل اعتماد نیست، بنابراین پرسش بعدی آن است که جناب روحانی و هیئت بلندپایه همراه ایشان با چه تحلیل و تفسیری از ضرورت اعتماد به آمریکا یاد کرده و با آنهمه تبلیغات گسترده و پرحجم از تعامل اعتمادساز آمریکا به عنوان یکی از دستاوردهای سفر نیویورک یاد میکنند؟! و این چه «گام اعتمادسازی»! است که هیچیک از طرفین تماس حاضر نیستند مسئولیت آن را برعهده بگیرند؟!
ب: ممکن است گفته شود مگر یک تماس تلفنی صرفنظر از آن که کدام طرف در انجام آن پیشقدم شده است، چه امتیازی برای حریف تلقی میشود که در اینباره باید گفت؛ آمریکا طی سی و چند سال گذشته و مخصوصا طی چند سال اخیر به مذاکره با ایران اسلامی نه برای حل و فصل مسائل فیمابین بلکه به «مذاکره برای مذاکره» نیاز مبرم و حیاتی داشته است، چرا که به وضوح میداند و بارها به صراحت اعتراف کرده است که انقلابهای اسلامی منطقه و نهضتهای مقاومت از ایستادگی ایران اسلامی الگو گرفتهاند بنابراین بلافاصله پس از مذاکره، میتواند انجام آن را با این پیوست برای دنیا و جهان اسلام - یعنی عقبه استراتژیک جمهوری اسلامی ایران - فاکتور کند که اگر الگوی شما ایران است، جمهوری اسلامی ایران نیز در نهایت و پس از سی و چند سال مقاومت چارهای جز تسلیم شدن در برابر آمریکا و متحدانش نداشته است! فقط نگاهی به انبوه تفسیرها و تحلیلها و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانهها و مقامات آمریکایی و صهیونیستی بیندازید و ببینید که چگونه از مکالمه تلفنی مورد اشاره با عنوان «تسلیم ایران اسلامی»! و ضعف و ناچاری ناشی از فشار تحریمها یاد کردهاند؟!
5- و بالاخره گفتنی است که انتظار گشایش اقتصادی از مذاکره و رابطه با آمریکا نهایت سادهلوحی است و به این نکته و مستندات آن خواهیم پرداخت
رجانیوز - گروه سیاسی: حضور رئیس جمهور و هیات همراه در فرودگاه مهرآباد تهران، حاشیههایی را به همراه داشت.
به گزارش رجانیوز، همزمان با بازگشت رئیس جمهور و تیم همراه از سفر به نیویورک، جمعی از دانشجویان و طلاب در انتقاد از گفتگوی تلفنی آقای روحانی و باراک اوباما، در فرودگاه مهرآباد تجمع برگزار کردند.
این در حالی بود که بصورت همزمان تجمع دیگری که رسانههای نزدیک به دولت آنرا تجمع استقبال کنندگان از رئیس جمهور در فرودگاه مهرآباد عنوان میکردند، با قربانی گوسفند و سردادن شعارهایی در خوش آمدگویی به رئیس جمهور، شکل گرفته بود. هر چند در میان این افراد، نزدیک به 200 نفر از دانشآموزانی که در مدارس سلمان فارسی و شهید بهشتی تحصیل میکردند، برای استقبال فراخوانده شده بودند به چشم میخورد.
.
در همین حال، دانشجویان معترض که با عنوان "جنبش دفاع از منافع ایران" با همراهی تعدادی از طلاب و روحانیون با تجمع در فرودگاه مهرآباد نسبت به مذاکره تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا که بعد از 35 سال برگزار شد، اعتراض کرده بودند، با حمل پلاکاردهایی این اقدام را عبور از خطوط قرمز نظام عنوان کردند.
تجمع کنندگان در تجمع آرام خود با در دست داشتن تصاویر شهدا و دستنوشتههایی از سخنان رهبر انقلاب و عباراتی همچون " سازش با شیطان تدبیر نیست"، نرمش قهرمانانه عبور از خط قرمزها نیست" و " آیا آمریکای گرگ صفت میش شده است؟!" اعتراض خود را به این گفتگوی تلفنی اعلام کرده و خواستار پاسخگویی مسئولان دولتی به این موضوع شدند.
علیرضا متاجی، مسئول روابط عمومی «جنبش دانشجویی دفاع از منافع ایران» در گفتگو با خبرنگار رجانیوز، هدف از برگزاری این تجمع اعتراضآمیز را مطالبهگری و درخواست توضیح از مقامات دولتی پیرامون علت برقراری این تماس تلفنی میان رئیس جمهور ایران و امریکا و همچنین بیان دستاوردهای این گفتگو عنوان کرده و گفت: قطعا جریان انقلابی دانشگاهها به دنبال پاسخ به این سوال مهم است که ما به ازای گفتگویی که بیش از سی سال مقاومت ایران در مقابل امریکا را خدشهدار کرده، چه چیز بدست آوردهایم!؟
وی با اشاره به حاشیهسازی برخی از حاضرین در فرودگاه مهرآباد و توهین به رئیس جمهور این رفتار را به شدت محکوم کرده و گفت: برنامه «جنبش دانشجویی دفاع از منافع ایران» حضور آرام در فرودگاه و در دست گرفتن پلاکاردهایی با مضمون سوال از رئیس جمهور بود. این به هیچ وجه برای ما پذیرفته نیست که افرادی به هر بهانه ای که شده به رئیس جمهور کشورمان توهین کنند و بر همین اساس بود که با افرادی که به صورت خودسرانه در این محل حاضر شده و با برخی رفتارهای زشت و زننده قصد توهین به رئیس جمهور را داشتند برخورد کردیم.
متاجی با اشاره به اعتراض شدید حاضرین در این تجمع به افراد خودسر و توهین کنندگان به رئیس جمهور ادامه داد: مسئولان برگزار کننده این تجمع اعتراضی چندین بار با این افراد به مشاجره لفظی پرداخته و تلاش کردند تا آنها را جمع دانشجویان حاضر در فرودگاه دور کنند.
وی اصلیترین شعارهای این تجمع را "مرگ بر آمریکا" و "هیهات منا الذله" عنوان کرده و گفت: قطعا مذاکره با امریکا مساله کوچکی نیست و لازم است توجیه قابل قبولی از سوی دولت درباره برقراری این گفتگوی ارائه شود.
متاجی در پایان با اشاره به برنامههای آینده «جنبش دانشجویی دفاع از منافع ایران» گفت: ما بدنبال روشن شدن سوالهایمان پیرامون این گفتگوی تلفنی و رفتار دولت هستیم و تا دریافت پاسخ روشن از دولت به فعالیت خود در قالب صدور بیانیه و تشکیل جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ ادامه خواهیم داد.
رجانیوز - گروه سیاسی: حضور رئیس جمهور و هیات همراه در فرودگاه مهرآباد تهران، حاشیههایی را به همراه داشت.
به گزارش رجانیوز، همزمان با بازگشت رئیس جمهور و تیم همراه از سفر به نیویورک، جمعی از دانشجویان و طلاب در انتقاد از گفتگوی تلفنی آقای روحانی و باراک اوباما، در فرودگاه مهرآباد تجمع برگزار کردند.
این در حالی بود که بصورت همزمان تجمع دیگری که رسانههای نزدیک به دولت آنرا تجمع استقبال کنندگان از رئیس جمهور در فرودگاه مهرآباد عنوان میکردند، با قربانی گوسفند و سردادن شعارهایی در خوش آمدگویی به رئیس جمهور، شکل گرفته بود. هر چند در میان این افراد، نزدیک به 200 نفر از دانشآموزانی که در مدارس سلمان فارسی و شهید بهشتی تحصیل میکردند، برای استقبال فراخوانده شده بودند به چشم میخورد.
در همین حال، دانشجویان معترض که با عنوان "جنبش دفاع از منافع ایران" با همراهی تعدادی از طلاب و روحانیون با تجمع در فرودگاه مهرآباد نسبت به مذاکره تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا که بعد از 35 سال برگزار شد، اعتراض کرده بودند، با حمل پلاکاردهایی این اقدام را عبور از خطوط قرمز نظام عنوان کردند.
تجمع کنندگان در تجمع آرام خود با در دست داشتن تصاویر شهدا و دستنوشتههایی از سخنان رهبر انقلاب و عباراتی همچون " سازش با شیطان تدبیر نیست"، نرمش قهرمانانه عبور از خط قرمزها نیست" و " آیا آمریکای گرگ صفت میش شده است؟!" اعتراض خود را به این گفتگوی تلفنی اعلام کرده و خواستار پاسخگویی مسئولان دولتی به این موضوع شدند.
علیرضا متاجی، مسئول روابط عمومی «جنبش دانشجویی دفاع از منافع ایران» در گفتگو با خبرنگار رجانیوز، هدف از برگزاری این تجمع اعتراضآمیز را مطالبهگری و درخواست توضیح از مقامات دولتی پیرامون علت برقراری این تماس تلفنی میان رئیس جمهور ایران و امریکا و همچنین بیان دستاوردهای این گفتگو عنوان کرده و گفت: قطعا جریان انقلابی دانشگاهها به دنبال پاسخ به این سوال مهم است که ما به ازای گفتگویی که بیش از سی سال مقاومت ایران در مقابل امریکا را خدشهدار کرده، چه چیز بدست آوردهایم!؟
وی با اشاره به حاشیهسازی برخی از حاضرین در فرودگاه مهرآباد و توهین به رئیس جمهور این رفتار را به شدت محکوم کرده و گفت: برنامه «جنبش دانشجویی دفاع از منافع ایران» حضور آرام در فرودگاه و در دست گرفتن پلاکاردهایی با مضمون سوال از رئیس جمهور بود. این به هیچ وجه برای ما پذیرفته نیست که افرادی به هر بهانه ای که شده به رئیس جمهور کشورمان توهین کنند و بر همین اساس بود که با افرادی که به صورت خودسرانه در این محل حاضر شده و با برخی رفتارهای زشت و زننده قصد توهین به رئیس جمهور را داشتند برخورد کردیم.
متاجی با اشاره به اعتراض شدید حاضرین در این تجمع به افراد خودسر و توهین کنندگان به رئیس جمهور ادامه داد: مسئولان برگزار کننده این تجمع اعتراضی چندین بار با این افراد به مشاجره لفظی پرداخته و تلاش کردند تا آنها را جمع دانشجویان حاضر در فرودگاه دور کنند.
وی اصلیترین شعارهای این تجمع را "مرگ بر آمریکا" و "هیهات منا الذله" عنوان کرده و گفت: قطعا مذاکره با امریکا مساله کوچکی نیست و لازم است توجیه قابل قبولی از سوی دولت درباره برقراری این گفتگوی ارائه شود.
متاجی در پایان با اشاره به برنامههای آینده «جنبش دانشجویی دفاع از منافع ایران» گفت: ما بدنبال روشن شدن سوالهایمان پیرامون این گفتگوی تلفنی و رفتار دولت هستیم و تا دریافت پاسخ روشن از دولت به فعالیت خود در قالب صدور بیانیه و تشکیل جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخ ادامه خواهیم داد.
بسمه تعالی
آیا معامله بر سر «برند ایران انقلابی» با کدخدا جوش خورده است!؟ اقدام عجیب، بیفایده و بدون دستاورد روحانی در گفت وگوی تلفنی با اوباما/ انقلابی بودن پیشکش؛ حداقل دیپلمات باشید! در حالیکه سخنان رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و عدم پذیرش ملاقات با باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا، رفتار دیپلماتیک آقای روحانی در سفر به نیویورک را در چارچوب تاکتیک «نرمش قهرمانانه» به رفتاری معقول، هوشمندانه و مبتنی بر تامین منافع ملی مردم ایران تبدیل کرده بود، این روند قابل قبول در آخرین دقایق حضور روحانی در امریکا به روند معکوسی مبدل شد تا رئیس جمهور در اقدامی عجیب و بی فایده، با باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا، بصورت تلفنی گفت وگو کند. به گزارش رجانیوز، ساعاتی پیش، پایگاه اطلاع رسانی دولت اعلام کرد، در حالیکه رییس جمهوری اسلامی ایران در حال حرکت از محل اقامت خود به سمت فرودگاه برای خروج از نیویورک بوده است، این تماس برقرار شده و طرفین پیرامون مسایل مختلف با یکدیگر گفت وگو کردند. در گزارش سایت دولت آمده است که «در این گفت وگوی تلفنی، دو طرف بر اراده سیاسی برای حل سریع مساله هسته ای تاکید کرده و زمینه را برای حل موضوعات دیگر و همکاری در مسائل منطقه ای مورد توجه قرار داده و وزرای امور خارجه خود را مامور کردند تا زمینه همکاری های لازم را هر چه زودتر فراهم آورند.» اما صرف نظر از خطای گفتمانی رئیس جمهور در این اقدام و بی توجهی به مبنای عمیق نظری که امام راحل در تقابل با شیطان بزرگ بنا نهاده اند، این اقدام از نظر حساب و کتاب مادی و عقلایی نیز دستاوردی برای ایران نداشته است. این رفتار پر ابهام و عجیب از سوی رئیس جمهور در شرایطی صورت گرفته است که هیچ دستاورد عینی دیپلماتیکی برای معامله با برند «ایران انقلابی» که در پس این تماس تلفنی اتفاق افتاده است، برای ایران حاصل نشده و مشخص نیست با کدام توجیه دیپلماتیک و عقلانی، تماسی که مهمترین سرمایه ملت ایران یعنی برند مقاومت، برای آن هزینه شده است، بدون هرگونه آورده خاص برای این ملت، آنهم در هفته دفاع مقدس برقرار شده و اتفاق افتاده است. قطعا خاطره معامله درّ غلطان و آب نبات در دوره های گذشته و در مساله ای رده پایین تر همچون موضوع هسته ای این نگرانی جدی را به وجود آورده است که آیا با ارزش ترین الماس ملت ایران یعنی سی و سه سال مقاومت و ایستادگی در مقابل شیطان بزرگ با یک ژست و لبخند دیپلماتیک معامله شده است؟ یا اینکه دستاوردهای بزرگ و مهمی به ارزش سی و سه سال مقاومت، سختی و رنج و اهدا صدها هزار شهید با خود به همراه داشته است!؟ به نظر میرسد رئیس جمهور در اولین لحظات حضور در خاک ایران بدون هر گونه درنگ باید پاسخگوی اقدامی باشد که نه در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی و نه در چارچوب محاسبات حداقلی منافع ملی نمی گنجد و از این رفتار ابهام زدایی کند، چرا که از دقایقی پس از انتشار این خبر، موجی از عصبانیت و ابهام همراه با تعجب در میان جریان انقلابی به راه افتاده است.
بسمه تعالی
آیا معامله بر سر «برند ایران انقلابی» با کدخدا جوش خورده است!؟ اقدام عجیب، بیفایده و بدون دستاورد روحانی در گفت وگوی تلفنی با اوباما/ انقلابی بودن پیشکش؛ حداقل دیپلمات باشید! در حالیکه سخنان رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و عدم پذیرش ملاقات با باراک اوباما، رئیس جمهور امریکا، رفتار دیپلماتیک آقای روحانی در سفر به نیویورک را در چارچوب تاکتیک «نرمش قهرمانانه» به رفتاری معقول، هوشمندانه و مبتنی بر تامین منافع ملی مردم ایران تبدیل کرده بود، این روند قابل قبول در آخرین دقایق حضور روحانی در امریکا به روند معکوسی مبدل شد تا رئیس جمهور در اقدامی عجیب و بی فایده، با باراک اوباما رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا، بصورت تلفنی گفت وگو کند. به گزارش رجانیوز، ساعاتی پیش، پایگاه اطلاع رسانی دولت اعلام کرد، در حالیکه رییس جمهوری اسلامی ایران در حال حرکت از محل اقامت خود به سمت فرودگاه برای خروج از نیویورک بوده است، این تماس برقرار شده و طرفین پیرامون مسایل مختلف با یکدیگر گفت وگو کردند. در گزارش سایت دولت آمده است که «در این گفت وگوی تلفنی، دو طرف بر اراده سیاسی برای حل سریع مساله هسته ای تاکید کرده و زمینه را برای حل موضوعات دیگر و همکاری در مسائل منطقه ای مورد توجه قرار داده و وزرای امور خارجه خود را مامور کردند تا زمینه همکاری های لازم را هر چه زودتر فراهم آورند.» اما صرف نظر از خطای گفتمانی رئیس جمهور در این اقدام و بی توجهی به مبنای عمیق نظری که امام راحل در تقابل با شیطان بزرگ بنا نهاده اند، این اقدام از نظر حساب و کتاب مادی و عقلایی نیز دستاوردی برای ایران نداشته است. این رفتار پر ابهام و عجیب از سوی رئیس جمهور در شرایطی صورت گرفته است که هیچ دستاورد عینی دیپلماتیکی برای معامله با برند «ایران انقلابی» که در پس این تماس تلفنی اتفاق افتاده است، برای ایران حاصل نشده و مشخص نیست با کدام توجیه دیپلماتیک و عقلانی، تماسی که مهمترین سرمایه ملت ایران یعنی برند مقاومت، برای آن هزینه شده است، بدون هرگونه آورده خاص برای این ملت، آنهم در هفته دفاع مقدس برقرار شده و اتفاق افتاده است. قطعا خاطره معامله درّ غلطان و آب نبات در دوره های گذشته و در مساله ای رده پایین تر همچون موضوع هسته ای این نگرانی جدی را به وجود آورده است که آیا با ارزش ترین الماس ملت ایران یعنی سی و سه سال مقاومت و ایستادگی در مقابل شیطان بزرگ با یک ژست و لبخند دیپلماتیک معامله شده است؟ یا اینکه دستاوردهای بزرگ و مهمی به ارزش سی و سه سال مقاومت، سختی و رنج و اهدا صدها هزار شهید با خود به همراه داشته است!؟ به نظر میرسد رئیس جمهور در اولین لحظات حضور در خاک ایران بدون هر گونه درنگ باید پاسخگوی اقدامی باشد که نه در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی و نه در چارچوب محاسبات حداقلی منافع ملی نمی گنجد و از این رفتار ابهام زدایی کند، چرا که از دقایقی پس از انتشار این خبر، موجی از عصبانیت و ابهام همراه با تعجب در میان جریان انقلابی به راه افتاده است.
شهید سید مجتبی علمدار در یکی از دست نوشته هایش آورده است: «ما اگر عاشق جبهه بودیم، به خاطر صفای بچه هایی بود که لذت های مادی را فراموش کردند و اکنون ما نیز چون شماییم. وقتی در خون خویش غلتیدیم و چشم از دنیا بستیم، فکر میکردیم که دیگر همه چیز تمام شد اما این گونه نشد. دردهای شما در فراق ما، دل ما را بیشتر آتش می زند. درست است که ما به هر چه می کنید، آگاهیم؛ اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمیشد. وقتی شما از این و آن طعنه میخورید و لاجرم به گوشه اتاق پناه میبرید و با عکسهای ما سخن میگویید و اشک میریزید، به خدا قسم این جا کربلا میشود و برای هر یک از غمهای دلتان این جا تمام شهیدان زار میزنند.»
|
اینها آخرین دست نوشته شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی سال1364 است که تنها ساعتی قبل از شهادت به رشته تحریر در آمده است . امید واریم با انتشار این متن در روزهای هفته دفاع مقدس امیدوار است ضمن گرامی داشت یاد این عزیزان تأملی هرچند کوتاه درباره هدف ، انگیزه و چرایی حضور این مردان خدا در عرصه در ذهن همگان شکل گیرد. متن این نوشته را با هم میخوانیم چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟ چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،به هر جا که اینجا نباش یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟
به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟ کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیدیده ؟ کشته شده ودر آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله را درک کند:
نبرد تن و تانک؟!" اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟ چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و" مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ،حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟ کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد؟
و کدام کدام...؟ توانستید؟؟ اگر نمی توانید،این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید،مورد اصابت موشک قرار می دهد،اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟
کدام سر می پرد ؟چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید ؟
چگونه باید آنها را غسل داد ؟چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم چگونه می توانیم در ها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم ؟کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی ؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال ، از کتاب ،از لقب شامخ دکتر یا ازآدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد ؟
کدام اضطراب جانت را می خورد ؟ دیر رسیدن به اتوبوس ، دیر رسیدن سر کلاس ، نمره گرفتن؟دلت را به چه چیز بسته ای؟
به مدرک ، به ماشین ، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا ؟
"صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن" آی پسرک دانشجو ، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است ؟جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو ، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد به اشک نشانده اند ؟ و آنان را زنده به گور کردند ؟هیچ می دانستی؟ حتما نه هیچ آیا آنجا که کارون و دجله وفرات بهم گره می خورد ، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطه ای نم یافتی با امید های فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!! اما تو اگر قاسم نیستی ، اگرعلی اکبرنیستی ، اگر جعفر و عبدالله نیستی ، لااقل حرمله مباش ! که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد!!!