* اگر موافق باشید با توجه به اینکه جنابعالی فرماندار تهران در سال 88 بودید بخشی از امنیت این کلانشهر به شما مربوط می شد، بحث را ابتدا با موضوع انتخابات دهم ریاست جمهوری و فتنه پس از آن که متمرکز در شهر تهران بود شروع کنیم. البته شما سابقه نظارت بر انتخابات را هم دارید
بله. قبل از آن، بنده مسئول دفتر نظارت بر انتخابات شورای نگهبان در تهران بودم یعنی حدود سال های 83 تا 84 و یکسال و چند ماهی هم رییس دانشکده حفاظت و بهداشت وزارت کار بودم که با پیشنهاد آقای دکتر دانشجو و موافقت دکتر احمدی نژاد، آمدم فرمانداری تهران.
در هر صورت نظر به اینکه فضای سیاسی امروز جامعه ما هنوز متاثر از دروغ بزرگ تقلب در انتخابات گذشته است و مطلبی که شما مدنظر دارید، می توان با ارائه اعداد و آماری درباره سلامت انتخابات باز هم آن دروغ بزرگ را به چالش کشید. البته این فتنه انگیزان داخلی از قبل، روی موضوع انتخابات تجربه هایی داشتند.
من از اردیبهشت سال 86 تا خردادماه سال 89 فرماندار تهران بودم و در این مدت دو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری برگزار شد. علت اصلی آمدن بنده به فرمانداری تهران هم مسئله ای بود که در زمان انتخابات مجلس خبرگان بر سر اختلاف آرای برخی از کاندیداها بین اجرا و نظارت بوجود آمد.
* چه شد که پیرامون انتخابات ریاست جمهوری دهم و فتنه 88 این حجم آتش افروزی رخ داد؟
من آن موقع فرماندار حوزه تهران بودم. همانطور که می دانید در انتخابات ریاست جمهوری هر فرمانداری مستقل عمل می کند. در این انتخابات نمایندگانی که از طرف ستاد آقای موسوی آمده بودند میان خودشان یک سری اختلافاتی داشتند. یک جریان تندرویی بودند که بیشتر نگاه رادیکالی داشند آنها به دنبال این بودند که ابتدا وارد مجموعه شعب اخذ رای شوند سپس بتوانند کمی بازی را تغیر دهند. جریان دیگری هم بود که صرفا به دنبال برگزاری انتخابات بود البته آن جریان هم یکسری برنامه ریزی هایی داشت که در نهایت آقای موسوی نماینده خود آقای «جواد امام» را معرفی کردند. آقای جواد امام که آمد و فعالیت های خود را شروع کرد از همان زمان بحث سازمان رای را ما در اقدامات آنها می دیدیم؛ هرچند که خیلی از قضایا بعد از انتخابات روشن شد. از جمله نکات جالب این بود که وقتی که روند ارایه مجوز مقداری طول می کشید به دلیل اخذ نظرات دستگاههای مسوول، می دیدیم که یک دفعه جماعتی با عناوین مختلف از جمله «دختران فیروزه ای» می ریختند جلوی فرمانداری و شعار می دادند!
* ظاهرا خانم فائزه هاشمی اینها را ساماندهی می کرد؟
آن زمان بحث هایی در رسانه ها بود مبنی بر اینکه سازماندهی این ها با خانم فائزه هاشمی است لیکن برای پرداختن به بحث خودمان نمیخواهم به این موضوعات بپردازم.
مسئله دیگری که مطرح شده بود این بود که آنها درخواست کردند، زنجیره انسانی را از میدان راه آهن تا میدان تجریش راه بیاندازیم. خب ما ابتدا فکر نمی کردیم که این موضوع اصلا قابل انجام باشد و اگر هم صورت بگیرد اصلا کنترل شدنی نیست علاوه بر اینکه جو تهران در آن مقطع فوق العاده ملتهب بود. اما آنها آمدند تعهد دادند که این قضیه بدون حاشیه برگزار شود. در زمان برگزاری این مراسم هم اینها نیروهای خود را ماموریت مکانی دادند یعنی مسئله سازمان دهی نیروها که بعد از انتخابات به روی کار آمد از همان زمان روشن بود.
* یعنی پیش از این نمودی از سازمان رای و سازماندهی خیابانی آنها داشتید؟
بله، قبلا تجربه آن را داشتیم. به عبارتی اولین تجربه سازمان رای در سال 78 و مربوط به قضیه کوی دانشگاه بود. یعنی آنجا هم اگر خاطرتان باشد در کل حدود شش تا هفت هزار نفر بودند. اما همین جمعیت را خیلی پیچیده سازمان دهی می کردند یعنی این جمعیت را مثلا می بردند سمت روزنامه کیهان از آنجا می رفتند بازار و به این طریق تعدادشان زیاد جلوه می کرد. ارتباطاتشان هم عمدتا با موبایل بود که وقتی سیستم مخابراتی را قطع کردند آنها کاملا از هم پاشیدند.
آن موقع شاید ما به این مسائل، توجه جدی نکردیم اما آنها ده سال بعد با سازمان دهی بیشتری کار کردند. در همین بحث زنجیره انسانی آنها آمدند سر چهارراه های مهم و نزدیک به ستادهایشان در طول خیابان ولی عصر(عج) فعال شدند که نمود بیشتری داشته باشد. به همین خاطر هم توانستند تا حدودی یک زنجیره ای هر چند با فاصله ای را تشکیل بدهند.
اینها برای سر صندوق های رای نیز برنامه خاصی داشتند، یعنی نیروهای خود را آموزش داده بودند که با یکسری از برنامه ها و سیستم های ارتباطی بتوانند موضوعات انتخاباتی را منتقل کنند. بنا بر اعلام برخی دستگاه های مسئول برنامه آنها این بود که هر حوزه رای گیری که مطلوب آنها نبود به بهانه هایی در آنجا اختلال ایجاد کنند تا بعدها بتوانند زمینه ابطال آن حوزه را فراهم کنند.
با توجه به اینکه از دو سه روز قبل از انتخابات از طریق نظرسنجی ها مشخص شد که این جریان نمی تواند رای بیاورد، در روز رای گیری اینها حاشیه سازی کردند. مثلا ساعت 2 نیمه شب 60-70 نفر می آمدند دم در حوزه های رای گیری، مثلا در شهرک قدس(غرب) سر و صدا و عربده کشی و دعوا که ما می خواهیم رای بدهیم. ما هم تا حد ممکن سفارس کرده می کردیم که از اینها رای گیری بشود. جالب اینجا بود که از آن تعداد حدود پنجاه نفرشان قبلا رای داده بودند. پس بنای آنها بر این بود که انتخابات مخدوش شود. شاید همین حرکات بود که دروغ بزرگ آنها مبنی بر تقلب در انتخابات در ذهن برخی جا گرفت و آن جریان سازمان دهی شده نیز به آنها در این موضوع کمک کرد.
قبل از انتخابات هم آنها آمدند و خواهش کردند که در هر حوزه آدم هایی که ما مشخص می کنیم را بگذارید که چون این خواسته قابل اجرا نبود ما افراد سرصندوق را بر اساس حروف الفبا تعیین کردیم، حتی اصولگراها به همین خاطر، خیلی از ما گله مند شدند. در نتیجه اولین بهم ریختگی به برنامه آنها برای مخدوش کردن حوزه های رای گیری با این موضوع ایجاد شد. با توجه به تقسیم الفبایی تمامی نمایندگان نامزدها در صندوقها، کار خیلی بزرگی انجام شد. چرا که در حقیقت سازمان رای آنها از هم پاشید و وقتی که پس از انتخابات از آنها سند ادعایشان را می خواستیم نمی توانستند چیزی بیاورند چون برنامه آنها برای اختلال و سندسازی در روز رای گیری با این اقدام بهم ریخت و نیروهای اجرایی و نظارت هم که به شدت مراقبت می کردند که هیچگونه ایراد قانونی بر اجرای انتخابات بوجود نیاید.
همچنین ما آموزش هایی را برای مسئولان صندوق های حساس و مهم تهران داده بودیم که در صورت وقوع مشکلات و یا التهاب و آشوب چگونه عمل کنند. مثلا حوزه حسینیه ارشاد از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است چرا که دوربین ها از کشورهای دنیا در آنجا مستقر می شود.
در روز انتخابات اینها خلی تلاش کردند که بگویند که در فلان حوزه تعرفه نیست. در این خصوص ما از پیش تیم هایی را مستقر کرده بودیم و بلافاصله که اینها ادعا می کردند تعرفه نیست سریع ما این تیم ها را می فرستادیم. مثلا وقتی در هیات اجرایی نماینده آقای موسوی می گفت در فلان حوزه رای گیری، تعرفه کم آمده، ما در کمتر از ده دقیقه نیروهایمان را می فرستادیم و آنها تشخیص می دادند که تعرفه نیاز هست یا نه که عمدتا هم همان فضاسازی بود که عرض کردم. البته باید این را بگویم که استقبال مردم از انتخابات بسیار شگفت انگیز بود ولی تمام سعی ما بر این شد که کوچکترین مشکلی بر سر راه برگزاری این همایش بزرگ و ملی ایجاد نگردد.
* ستاد آقای کروبی همکاری اش چگونه بود؟
در ستاد آقای کروبی که اصلا همه چیز بهم ریخته بود. اینها طبق قانون باید 5 روز قبل از انتخابات مدارک نماینده های خود را به ما تحویل می دادند که ما دو روز قبل از انتخابات بتوانیم کارت های آنها را تحویل بدهیم. جالب بود که ما در روز رای گیری و حتی تا ساعات پایانی روز رای گیری ما داشتیم برای تیم آقای کروبی کارت صادر می کردیم! از بس که بهم ریخته، پای کار آمده بودند. به همین خاطر، مشخص بود که ستاد آقای کروبی در این انتخابات در میان جبهه اصلاحات محلی از اعراب نداشته است. چون که اصلا توافقی بر روی ایشان نداشتند. سندش هم آقای کرباسچی که با اینکه رئیس ستاد انتخاباتی کروبی بود اما در دانشگاه رفت به میرحسین رای داد و با صراحت هم آن را اعلام کرد!
شما هر نوع همکاری را در نظر بگیرید ما با اینها انجام دادیم، به همین خاطر هم بود که وقتی صداسیما در حوزه های مختلف با نمایندگان آنها مصاحبه می کرد، هیچ کس سندی برای تخلف در انتخابات نداشت. نهایتا انتخابات برگزار شد و اینها به خیابان ها ریختند. فردای رای گیری تقریبا ظهر بود که من نتایج انتخابات تهران را بردم وزارت کشور. وقتی کارم تمام شد دوستان تماس گرفتند و گفتند که اینها با این بهانه که میرحسین را گرفتند می خواهند جلوی وزارت کشور تجمع کنند! پس از آن به همراه چند نفر از دوستان رفتیم فرمانداری و با توجه به اینکه در فرمانداری اسناد انتخاباتی بود لازم بود که به شدت مراقبت شود. به همین خاطر خود من با تعدادی از نیروها ایستادیم جلوی فرمانداری. همچنین چند پایگاه بسیج و تعدادی از مردم که خواستار حفظ امنیت بودند را در آن منطقه هماهنگ کردیم تا بتوانیم آن قسمت را پوشش دهیم.
* سازمان رای آنها را مگر به هم نریختید؟
با ترتیب حروف الفبا، سازمان رای آنها در روز انتخابات در پای صندوق های رای از هم پاشید. لیکن برای آشوب های خیابانی باقی ماند آنها با این وسیله توانستند بسیاری از برنامه های خود را پیش ببرند. اگر شما دقت کرده باشید در تظاهرات روز 25 خرداد که در خیابان آزادی بود شما چند جوان با کتانی های نارنجی را می دیدید که روی نرده های BRT ایستاده بودند. جمعیت با حرکت دست اینها داد می زد یا شعار می داد حتی ما شاهد بودیم که بخشی از این جمعیت وقتی تا نقطه ای می رفت، دور می زد و دوباره می آمد ته ردیف. یعنی چقدر سازمان دهی آنها از پیش تعیین شده و با برنامه بود.
* جریان بازشماری آرا در تهران هم اتفاق افتاد؟
به هر تقدیر پس از برگزاری انتخابات، بحث بازشماری آرا مطرح شد که نکته بسیار مهمی است. ابلاغ شده بود که ده درصد آرا باید بازشماری شود. از 430 هزار رایی که ما بازشماری کردیم میرحسین 248 رای پایین آمد! آرای آقای رضایی 20 رای بالا رفت، آقای احمدی نژاد و کروبی هم به ترتیب 18 و 9 رای بالا رفتند. یعنی اگر بخواهیم بحث تخلف را مطرح کنیم طبیعتا این تخلف در این حوزه انتخابیه به نفع آقای موسوی صورت گرفته بود. اصلا همه این ها را هم که روی هم بریزید شاید حدود 300 رای نشود. 300 تا در 430 هزار رای چقدر می شود؟ کمی بیشتر از نیم هزارم! که کامپیوتر هم این خطا را می کند. من حداقل ده سال است که دارم کار انتخاباتی می کنم. در انتخابات دستی 1.5 تا 2 درصد خطا محتمل و قابل پیش بینی است البته نه هدفمند. در نتیجه اینها با دروغ بزرگ تقلب هم زحمت ملت ایران را که حقیقتا کار بزرگی کرده بودند و هم زحمات مجریان و ناظران را که با تمام وجودشان از آرا صیانت کرده بودند را بر باد دادند و هم دشمن را امیدوار کردند که حضرت آقا هم فرمود که گناه بزرگ فتنه گران امیدوار کردن دشمن بود.
* در خصوص مدیریت بحران تهران هم در زمان خود توضیح می دهید؟
برابر قانون تمامی فرمانداران مسئول شورای تامین منطقه خود هستند و روسای شورای تامین نیز مسئولیت امنیت برگزاری انتخابات را برعهده دارند. اما در تهران در شرایط خاص مسئولیت بر عهده قرارگاه ثارالله خواهد بود. در موضوع انتخابات دهم از روز دوشنبه پس از انتخابات و درگیریهای خیابان آزادی ابلاغ شد که مسئولیت با قرارگاه خواهد بود.
سایت های طرفدار قالیباف و لاریجانی درصدد زیر سوال بردن مراجع قانونی برگزاری انتخابات برآمده اند! و عجیب تر ، همنوایی سایت متعلق به سازمان تبلیغات اسلامی با این نواهای شوم است که تحت ریاست خاموشی نماینده قالیباف در 7+8 اداره می شود ، و سایت متعلق به رهپویان انقلاب (زاکانی) نیز در این دام افتاده است. آقایان هنوز طنین صدای رهبری معظم انقلاب در دیدار 19 دی مردم قم با ایشان از فضا رخت برنبسته که بر رفتار قانونی و احترام به قانون تاکید داشتند . با چه توجیهی یکی از ارکان برگزاری انتخابات را به این راحتی زیر سوال می برید؟ آیا قانون راه اعتراض به رد صلاحیت ها را مشخص نکرده و آیا شما راه قانونی را رفته اید و به پرخاشگری رسیده اید؟ برای نمونه عنوان تعدادی از این خبرها و آدرس های مربوطه درج می گردد. نایب رئیس مجلس که از رد صلاحیت نمایندگان اصولگرای منتقد دولت متعجب بود در واکنش به اخباری درباره رد صلاحیت نمایندگان منتقد دولت آن را اقدامی تنگ نظرانه خواند.
واکنش باهنر به ردصلاحیت نمایندگان منتقد دولت
محمدرضا باهنر در حاشیه جلسه علنی امروز مجلس در گفت و گو با خبرآنلاین درباره رد صلاحیت نمایندگان منتقد دولت گفت: اگر این کار انجام شده باشد کاری بسیار تنگ نظرانه است.
وی در پاسخ به اینکه مجلس در این خصوص اقدامی خواهد کرد گفت: مجلس به دنبال این است که قانون دقیق اجرا شود و بر اجرای دقیق قانون هم اصرار دارد. قاعدتا برای برگزاری انتخبات پرشور باید این نگاه تنگ نظرانه را کنار گذاشت.رد صلاحیت منتقدین دولت توسط وزارت کشور/ مطهری هم رد صلاحیت شد!
بسمه تعالی
سرتیپ بازنشسته عبدالحسین مفید درگفت وگو با کیهان تشریح کرد:
جزئیات پیوستن کامل ارتش به انقلاب
علی عباسی مزار
امیر سرتیپ بازنشسته، عبدالحسین مفید، از معدود کسانی است که پیش و پس از انقلاب اسلامی در ارتش پستهای حساسی را در اختیار داشته است و به عنوان معاون اطلاعات-عملیات نیروی زمینی ارتش و قرارگاه عملیاتی کربلا و خاتم الانبیا و به همراه سردار رحیم صفوی و امیر سرتیپ معین وزیری و... از طراحان عملیاتهای مختلف، ازجمله فتح المبین و بیت المقدس، در طول هشت سال دفاع مقدس به خدمت مشغول بوده است. وی در گفت وگو با کیهان به بیان وقایعی که نه خاطره است و نه برداشت از سایر منابع، بلکه خود شاهد آن بوده است، می پردازد.
ارتش ایران در پیروزی انقلاب اسلامی بدون اینکه در گرداب دسته بندی های سیاسی و احزاب و گروهکهای انقلابی آن روز- که تلاش زیادی در نفوذ به درون ارتش داشتند- اسیر شود، از همان ابتدا راه ملت، انقلاب، حقیقت و سعادت را از طریق ارتباط مستقیم با رهبری و مردم حفظ کرد و نخستین ارگانی بود که به پشتیبانی از رهبری و انقلاب و کیان اسلام و ایران برآمد. حضرت امام(ره) بعدها در
19/11/61 خطاب به پرسنل ارتش فرمودند: «ارزش شما ارتشیان هیچ وقت از ذهن ما خارج نمی شود و اولین کسی که به ما و انقلاب ملحق شد، شما بودید؛ شما سابقون السابقون هستید و مقرب هستید پیش خدا، انشاءالله».
آنچه که برخی ها نوشته اند و معتقدند که ارتش با اعلامیه 22 بهمن 57 و امضای 27 نفر از ژنرالهای شاه، اعلام بی طرفی کرد(نه اعلام همبستگی و نه پیوستن به انقلاب)؛ و یا نوشته اند واحد تانکی که در شب 22 بهمن 57 برای سرکوب پرسنل مرکز آموزش نیروی هوایی حرکت کرد، در چارچوب کودتای طرح ریزی شده بوده است؛ خلاف حقیقت است و من برای تأیید این نظر خودم به سه واقعه اشاره می کنم.
واقعه اول: در دوره حکومت نظامی تهران واحدهای لشکر یک پیاده سابق که به گاردیها معروف شدند، در کنترل فرماندار نظامی تهران، سپهبد مهدی رحیمی، قرار داشتند که به علت استمرار حضور در خیابان ها و تجزیه یگانی و پراکنده شدن در شهر، فاقد آموزش، انتظام و انسجام بوده و از کنترل فرماندهان سازمانی خود خارج شده بودند. و لذا فرمانده نیروی زمینی برای احتیاط و حفظ امنیت تهران، تیپ 3 زرهی همدان از لشکر 16 به فرماندهی سرتیپ فتحی امین را به تهران اعزام کرد که در پادگان هنگ نوجوانان آن زمان(دانشگاه امام حسین امروز) مستقر گردید. از این تیپ یک گردان تانک برای تأمین پادگان ستاد نیروی زمینی واقع در لویزان جدا و فرستاده شده بود.
در حدود ساعت 13 روز 20 بهمن 1357 شاهد بودم که سپهبد وشمگیر معاون هماهنگ کننده نیروی زمینی به اتفاق آجودان و دو نفر اسکورت مسلح، سراسیمه از جلوی ساختمان فرماندهی به طرف پادگان هنگ نوجوانان حرکت کرد. جریان ماوقع به این گونه بوده است که پرسنل تیپ همدان سر به شورش و نافرمانی برداشتتند، به طوری که سرتیپ فتحی امین اجباراً از فرمانده نیرو امداد می طلبد و او هم سپهبد وشمگیر را به آنجا اعزام می کند. سپهبد وشمگیر موفق نمی شود پرسنل نافرمان تیپ را آرام کند و به ناچار ضمن گزارش واقعه تقاضای حضور شخص سپهبد بدره ای، فرمانده نیروی زمینی را می کند. فرمانده نیروی زمینی با بالگرد به محل پرواز و به طور موقت شورشیان را آرام می کند.
واقعه دوم: مستند به کاستهای ضبط شده موجود، در شب 22 بهمن کنترل شهر تهران به طور کامل از دست فرماندهان نظامی تهران خارج شده بود و عناصر انقلابی با تشکیل ستاد حوادث و ارتباط از طریق بیسیم های سازمان آب و استقرار افرادی در چهار گوشه تهران، وقایع را هدایت کرده و در کنترل خود داشتند.
یک گردان توپخانه(با سلاح سبک) که از قزوین به تهران فراخوانده شده بود، در نیمه های شب وارد تهران شده و در خیابانهای بلوار استاد معین، دامپزشکی و غیره با راه بندانهای خیابانی مواجه شدند. پرسنل گردان بدون عکس العملی از خودروهای خود پیاده و متواری شدند. بنابراین کلیه فرماندهان من جمله 27 ژنرالی که به جز سه نفر از آنها(فرماندهان نیروهای زمینی، هوایی و دریایی)، سایرین هیچگونه سمت فرماندهی و اعمال قدرت بر ارتش را نداشتند، به خوبی و بیشتر از هر کسی می دانستند که دیگر واحدی در اختیار ندارند و قادر به کنترل واحدها نیستند؛ و به عبارت دیگر کسانی نبودند که بخواهند از طرف ارتش تصمیم بگیرند و دیدیم که بلافاصله هر یک به گوشه ای متواری شدند.
واقعه سوم: در اوایل شب 21 بهمن 57، موقعی که درب اتاق سپهبد بدره ای فرمانده نیروی زمینی باز شد، سرلشکر ریاحی فرمانده لشکر یک سابق و سرتیپ علی وفایی معاون لشکر 16 قزوین و سرتیپ خلبان مهدی زالی از آن خارج شدند. سرتیپ وفایی خطاب به دو نفر همراه خود گفت: «واحد تانک در شب و در مناطق شهری و خیابانی کاربرد ندارد؛ با این وصف چون دستور داده شده، دستور را اجرا می کنیم».
این واحد تانک پس از حرکت از پادگان لویزان(ستاد نیروی زمینی) در حالی که توسط نیروها و بیسیم های ستاد حوادث در مسیر حرکت کنترل می شد، در زیرگذر میدان امام حسین با کوکتل مولوتف جوانان انقلابی متلاشی شد و سرلشکر ریاحی و سرتیپ علی وفایی در همان ماجرا کشته شدند.
جریان از این قرار بود که همان طور که اشاره کردم، از نظر حساسیت و اهمیت ستاد نیروی زمینی، یک گردان تانک از تیپ همدان که در هنگ نوجوانان مستقر بود، برای تأمین سربازخانه ستاد نیرو، آن هم با مسئولیت معاون لشکر 16، سرتیپ علی وفایی اختصاص داده شد. در آن شب با تقاضای فرمانده نیروی هوایی، سرتیپ خلبان مهدی زالی مأموریت دریافت واحد را یافته بود. در اثر استیصال و عدم وجود واحدی در اختیار فرمانده نیروی زمینی به ناچار از همان گردان تانک استفاده شد که به چگونگی حرکت و سرانجام آن اشاره کردم. قرار بر این بود که این واحد برای سرکوب مرکز آموزش نیروی هوایی به کار گرفته شود و لذا مشهود است که حرکت آن بدون برنامه قبلی بوده و هیچ گونه ارتباطی با کودتا نداشته است. ضمن اینکه همان فرماندهان ذکر شده به هیچ وجه قادر به کودتا و هیچ حرکت دیگری برخلاف جریان انقلاب نبودند.
بسمه تعالی
ژاندارمری چگونه شلوغ شد ؟ (یادداشت روز)
1- پاسبان گذاشته بودند و رصد اطلاعاتی می کردند. پاسبان ها مأموریت داشتند زنان باردار را تا زمان وضع حمل بپایند و نوزاد را اگر پسر بود، سر به نیست کنند. ا شراف و جباریت از این بیشتر؟! «گرا» دست طاغوت آمده بود. کار خدا را ببینید! خواب فرعون را به کابوسی آشفته ساخته بود و خوابگزاران که از این کابوس آشفته «رمزگشایی» کردند، کاشف به عمل آمد، کودکی در راه است و طومار حاکمیت او را درهم می پیچد. بازی خدا با فرعون مدعی «اناربکم الاعلی»یی را ببینید که به واسطه کابوس، حتی گوشی را هم دست این جبار مستکبر داد! پاسبان ها- بخوانید رکن 2 و ساواک و موساد و سیای آن روز فرعون!- در فریب و مراقبت و قساوت هیچ کم نگذاشتند. فرعون آنجا که تفرقه افکنی میان مستضعفان لازم بود «وجعل اهلها شیعا»، مردم را گروه گروه و در مقابل هم قرار داد و هرجا که ترسید «یذبّح ابنائهم» پسرانشان را سر برید.
اما با این همه استیلا و تغلب فرعون، خدا اراده دیگری داشت. «و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض... و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ماکانوا یحذرون». مشیت الهی بر آن بود که بر ستم کشیدگان منت گذارد و... به فرعون و هامان وزیر او و سپاهیانشان نشان دهد همان کابوس را که «پیوسته از آن می ترسیدند». تدبیر مقدر آن بود که موسی بماند و در کاخ فرعون ببالد. و خدا می خواست خاورمیانه و خلیج فارسی که به توبره استکبار آمریکا و اسرائیل کشیده شده بود، از عمق «جزیره ثبات»(ایران)، آتشفشانی شود. بازی خدا را با آمریکا و اسرائیل و انگلیس ببینید که خاورمیانه تحت استیلا، درست از «پاسبان خانه» شلوغ شد؛ جایی که استراتژیست ها به عنوان «ژاندارم منطقه» می شناختند! نه، حق مطلب ادا نمی شود اگر ننویسیم خداوند سی و دو سال بعد اراده کرد در جزیره ثبات و ژاندارم خانه دوم آمریکا در خاورمیانه- مصر- و از تنور به ظاهر خشک، توفان و سیل تازه ای به راه اندازد در حالی که عصب حسگرهای دقیق و دیجیتال ایستگاه سیا در قاهره از کار افتاده بود. الله اکبر کبیراً و لله الحمد.
2- «در زمستان بهاران آمد»؛ در نهایت شدت و تنگنا. زمستان 1357 (1979 میلادی) همان گونه بهاری شد که زمستان 1389 (2011). آنها که در واشنگتن و تل آویو برای پوشاندن «بیداری اسلامی»، از واژه «بهار عربی» استفاده می کردند، حالا از زمستان و خزان برای رژیم صهیونیستی سخن می گویند و از عبارت «بهار عربی» ابا دارند. اگر امروز می گویند در مصر و تونس و لبنان و بحرین و یمن زلزله آمده، تکرار سخنان مایکل برانت (معاون سازمان سیا در سال های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی) است که گفته بود «پیروزی انقلاب 1979 ایران، مانند زمین لرزه در مسیر تلاش های بلندمدت سازمان سیا بود و طرح تسلط بر کشورهای خاورمیانه را از هم پاشید... ما سال 1389 در سازمان سیا بخش شیعه شناسی را راه انداختیم و به کمک سرویس MI6 انگلستان بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که روحانیت و مرجعیت و خون حسین ]علیه السلام[ باعث پیروزی این انقلاب بوده است. تصمیم گرفتیم سیاست تفرقه بینداز و نابود کن را در پیش بگیریم... برای مقابله باید افرادی مادیگراتر که عقایدشان ضعیف تر اما مشهور هم باشند و بتوان از آنها به عنوان محل رجوع استفاده کرد، شناسایی می شدند». اما با این همه ترفند و تدبیر، انقلاب ایران که به تعبیر مئیر داگان رئیس پیشین موساد «پایه گذار انقلاب های فعلی خاورمیانه است»، استوار ماند و سی و سه ساله شد؛ با این شهادت از سر خشم جبابره عالم که: خامنه ای پا جای پای خمینی گذاشته و پرچم بیداری و پایداری را در غرب و جنوب خاورمیانه و شمال آفریقا برافراشته است.
... قلم در روزی متبرک به عنوان «امام آمد»، می خواهد به احترام بایستد و به نام امام و شهیدان، ترنم کند آمدن بهاران در زمستان را. «آمده موسم فتح ایمان/ شعله زد بر افق نور قرآن/ در دل بهمن سرد تاریخ/ لاله سر زد ز خون شهیدان... بهمن خونین جاویدان/ تا ابد زنده بادا قرآن... مقدمت را اماما! شهیدان/ با نثار تن خود گشودند/ خونشان فرش راه تو بادا/ عاشق پاک راه تو بودند/ ...آن که بر ظلم شب حمله ور شد/ ای خمینی تو بودی، تو بودی/ ... در دل تار شهر شهیدان/ دست غمخوار خلق خدایی/ از تبار حسین شهیدی/ از دیار عروج و خدایی/... در زمستان بهاران آمد/ آدم از قعر دوران آمد/ بوی نسل شقایق پیچید/ بوی عطر شهیدان آمد».
3- چه چیزی از امام خمینی(ره) و جانشین شایسته او، رهبرانی استوار و راه گشا ساخت، رهبرانی که در مدل قابل محاسبه و هضم اتاق فکرها و استراتژیست های غربی، نه می گنجند و نه هضم می شوند؟ کفر به طاغوت به موازات ایمان به پروردگار! «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها». محبت و تأیید الهی با مردمانی است که «اعزّه علی الکافرین» هستند. در برابر کفار، اهل عزتند، نفوذناپذیرند، نه گارد ترس می گیرند و نه به فریب و طمع می افتند؛ نرمش در برابر مستکبران به هیچ وجه در گروه خونی شان نیست. متن گزارش سفارت آمریکا در تاریخ 12 مهر 1358 است که «اگر ]امام خمینی[مطلبی می خواهد بگوید به روش معمول خود قاطعانه بیان می دارد. مذاکره به روش معمول با خمینی مفهومی ندارد. در او جایی برای سازش و مصالحه وجود ندارد. احتمال اینکه کسی بتواند عقاید خمینی را به مقدار قابل توجهی تعدیل کند، بسیار کم است زیرا او به این گونه افراد با دید تحقیر و سوءظن می نگرد.» (صفحه 159، جلد ششم اسناد لانه جاسوسی) و به تصریح ریچارد کاتم از اعضای سفارت آمریکا «نیرو و نفوذ خمینی آن چنان زیاد است که سیاست دولت ایران باید در چارچوب حدومرزهایی باشد که او تعیین می کند. به علاوه، نهضت آن چنان قوی است که حتی با درگذشت خمینی نیز، امر تعیین حدومرزها ادامه خواهد یافت.» (ناسیونالیسم در ایران، صفحه 450)
4- رمز پیروزی انقلاب ما و ماندگاری آن تا همیشه در همان نظم سیاسی است که امام(ره) پی افکنده است. ایشان در پاسخ خبرنگار مجله تایم که مدعی بود «شما منزوی بوده اید و در حقوق و سیاست و روابط بین الملل مطالعه نکرده اید»، می فرمایند «ما معادله جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی را که تا به حال به واسطه آن تمام مسایل جهان سنجیده می شده است، شکسته ایم. ما خود چهارچوب جدیدی ساخته ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته ایم. از هر عادلی دفاع می کنیم و به هر ظالمی می تازیم حالا اسمش را هر چه می خواهید، بگذارید. ما این سنگ بنا را خواهیم گذاشت، امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند نه بر پایه نفوذ سرمایه داران و قدرتمندان که هر موقعی خواستند، هر کسی را محکوم کنند. آری با ضوابط شما من هیچ نمی دانم و بهتر است که ندانم.» بر مبنای همین مهندسی دقیق بود که ایران انقلابی، در برابر تندبادهای تحریم و جنگ و آشوب و ترور ایستاد و در همان بحبوحه مقاومت، پیش رفت و پیشرفت های معجزه آسا، گفتمان انقلاب شد. البته معلوم بود به مرور زمان هر قدر که شتاب پیشرفت و سرعت «تیک آف» ایران بیشتر شود، آن مقاومت ها و فشارها و دشمنی ها نیز شدت می یابد. این فشارها- درست برخلاف قضاوت «کج فهمان» و «عقده داران» و «دیلماج های رسانه ای دشمن- نشانه اتقان و صحت راه انقلاب است و نه بهانه تخطئه و زبان درازی.
پیامبر اعظم(ص) اگر با اشرافیت و جباریت و برده داری سران قریش کاری نداشت که محترم بود و «امین» خوانده می شد، حتی حاضر بودند او را به پادشاهی خود بگمارند مشروط بر آن که «رسالت» را تعطیل کند. موسی علیه السلام اگر رسالت الهی و غم مستضعفان را بر دوش حس نمی کرد که عزیز کرده کاخ فرعون بود و رنج مبارزه و تعقیب و گریز را به جان نمی خرید. عیسی علیه السلام اگر همان گونه بود که صهیونیسم مسیحی و ناتوی فرهنگی می نمایانند، چرا باید دشمنان یهودی پیدا می کرد آن قدر که قصد کنند او را به صلابه بکشند. آری ذخیره و شرف و فضیلت برای خمینی و خامنه ای عزیز ماست، مغضوب مستکبرانی قرار گرفتن که امثال محمدرضا پهلوی و انورسادات و حسنی مبارک و صدام حسین و ملک فهد و ملک عبدالله ها و معمر قذافی را به عنوان دوستان و متحدان در آغوش کشیده اند. هر تیر تهمتی که از چنان اردوگاهی به سوی امامت و ولایت فقیه- به عنوان مرکز ثقل انقلاب اسلامی- پرتاب می شود، فضیلتی دیگر و صیقلی تازه برای تابندگی جمهوری اسلامی است. آنها که می دانند می دانند- و گزارشگران غربی هم زمانی نه چندان دور که ناچار قلمشان روان شود خواهند نوشت- که خمینی و خامنه ای چه به روزگار فراعنه قرن 20 و 21 آوردند.
5- مسیر مجاهدت انقلابی، بسیار هموار شده اما هرگز به سادگی و بدون هزینه، «اتوبان» نخواهد شد. هنوز هم پاسبان ها و قداره به دست ها و تروریست ها و تفرقه افکن ها و ضعیف الایمان ها و کارشکن ها و عقده دارها هستند. التهاب جنگ همه جانبه مانند همیشه تاریخ انقلاب پدیدار است. پیروزی های بزرگ هست، غفلت ها و قصور و تقصیرها هم هست. مهم آن است که به فرموده حضرت زهرا سلام الله علیهما بدانیم خداوند امامت و ولایت را «امان از تفرقه» قرار داده است. خداوند، هم بشارت داده «ولاتهنوا ولاتحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین» و هم علت ناکامی ها را نمایانده، آنجا که درباره ماجرای جنگ احد می فرماید: «وعده (نصرت) خداوند واقع شد آن هنگام که با دشمنان می جنگیدید تا آن هنگام که فشل شدید و به نزاع در کار پرداختید و نافرمانی کردید به خاطر آنچه از غنیمت دوست داشتید و... خداوند شما را از آنها منصرف ساخت تا شما را بیازماید... کسانی از شما که روز ملاقات دشمن گریختند، جز این نبود که شیطان، آنها را به واسطه برخی از رفتارهای گذشته شان به لغزش انداخت.»(سوره آل عمران)
مسیر تاریخ و سنت الهی چنین است؛ راه های سخت و صعب بر مجاهدانی که استقامت بورزند، هموار می شود. و ائمه طاغوت و اصحاب فتنه درست در همان جاهایی که ظاهرا به توطئه و غلبه دلالت می شوند، پای در کمینی می نهند که خود به خیانت چیده اند. در این میان آن گروه از همراهان جبهه حق نیز که بلغزند و جبران نکنند، به سرنوشت طایفه دوم گرفتار خواهند شد.
فرعون باخبر شد موسی و قوم او شبانه گریخته اند. باخبر شد تا ظاهرا تعقیب شان کند و کار را یکسره سازد اما در باطن، او به «میانه نیل» هل داده می شد. ابرهه دلالت شد تا به دست خود در کمین ابابیل افتد. پنتاگون و سیا دلالت شدند به صحرای طبس. صدام و سازمان منافقین، کار جمهوری اسلامی را پایان شده می دانستند که سال 59 و 67 چنان بی محابا تاختند و گور خویش کندند. و اصحاب آشوب و فتنه 88 ظاهرا همه چیز را در داخل و خارج هماهنگ کرده بودند که از 22 خرداد تا 6 دی (عاشورا) به مدت 8 ماه، قبری بی سابقه برای خویش حفر کردند. آنها نیز مثل فرعون و نمرود و ابرهه و کارتر و ریگان و بوش و اوباما، نقشه و گرا و کالک داشتند اما... با خدا که نمی توان خدعه کرد. داستان، داستان راستان و ناراستان است و این فرمان لایتخلف حق که «ان ینصرکم الله فلاغالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المؤمنون» (آل عمران- 160).
محمد ایمانی
زبان گویای آقای هاشمی رفسنجانی زبانزد همگان و به اندازه شمشیر زبیر سیف الاسلام مشهور است. خطبههای روشنگرانه ایشان در نمازهای جمعه دهه 60 هنوز در بسیاری خاطره ها باقی است، تا آن حد که "سکوت" جناب ایشان نیز در حد خطابههای بیشمارشان همواره حامل پیام و سرشار از معانی بوده است. اما از آن زبان دشمن شکن وآن سکوت سرشار فعلاً فقط شهرتش باقی مانده و خصوصاً در دو سال اخیر آقای هاشمی اگرچه همچنان نطقها و نامههای غرا وسکوت های طولانی و معناداری داشته اما صاحبان خاطرات دلنشین دهه 60 را نه تنها به هیجان نیاورده که به لبخندهای عمیق و "یادش بهخیر"های سوزناک وادار کرده است. و البته بعضاً خاطرات تلخ دشمنان آن دوره ایشان را مرهم گذاشته است. شاید "نگرانیهای بهحقی که در جمع روحانیون و بزرگان حوزه علمیه" از همین تغییر به وجود آمده، موجب شد که دهها مجتهد طراز اول کشور فارغ از تعارف او را از ریاست خبرگان برکنار کنند و در حالی که رئیس قبلی مجلس بیش از 20 سال و تا پایان عمر، اعتماد روحانیت و خبرگان حوزه را حفظ کرد، هاشمی رفسنجانی محترمانه و البته قاطعانه عزل شد شاید تا نتواند خود را نماینده مطلق نگرانی های روحانیون و بزرگان حوزه معرفی کند و هر آنچه را که می خواهد، در حمایت از عملکرد و رویکردهای اطرافیان و هواداران خود بیان کند، الزاماً به کانون معرفت شیعی منتسب سازد. شاید این نهاد بزگ حوزوی خوش نمی داشت که خود را در کنار کسانی که در خیابان های لس آنجلس یا پیاده روهای واشنگتن برای بعضی مواضع آقای هاشمی رفسنجانی هورا می کشیدند، هوادار او ببیند و شأن و جایگاه روحانیت شیعه را بسیار فراتر از آن می دید که روزه خواران رمضان و حرمت شکنان عاشورا، علم حمایت از رئیس مجلس خبرگان بلند کنند و همزمان شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و درود بر هاشمی سر دهند. شاید هم خبرگان ملت دریافته بودند که "مردم خواستار تحقق همه انتظاراتشان از نظام هستند." و شاید دقیقاً می دیدند که "به سؤالات و شبهات جدی که مطرح است، باید پاسخ های مستدل، صریح و روشن داد." و برای مردم چه پاسخی صریح تر وروشن تر از عزل آقای هاشمی رفسنجانی از جایگاهی که حرمتش را روزه داران قدس و عزاداران عا شورا بسی بیشتر از دیگران پاس می دارند. شاید خبرگان ملت هم می خواستند تاکید کنند: "آنچه باعث بروز مشکلات شده قانون اساسی و نظام نیست بلکه حاکم کردن سلایق فردی بر قانون و سیستم حکومتی و نیز خارج ساختن مسئولیت ها و عملکردها از حوزه نظارت های قانونی است." و اگر نظامی نتواند پرونده سنگین یک آقازاده را بعد از دو سال به دادگاه ببرد و کسانی در نظام باشند که با ویزای سفارت روباه پیر بتوانند وی را از دسترس نظارت قانونی خارج کنند و هیچ بازخوردی هم از خبرگان نظام نگیرند که... شاید خبرگان ملت هم می خواستند تاکید کنند که "هیچگاه تک صدایی و انحصارگرایی جوابگوی اداره کشور نبوده و نخواهد بود" وگرنه خاطرات دوران شیرین چند صدایی! وتکثر! در دوره مشهور به سازندگی موجب نمی شد که نماد و سمبل آن دوره؛ ابتدا در دومین بار کاندیداتوری ریاست جمهوری (در سال 72) به کمترین رأی رؤسای جمهور 33 سال گذشته ایران دست یابد و سپس در اکثر انتخابات های بعدی با "نه" بزرگ اکثریت ملت مواجه شود و در انتخابات مجلسی که دوستان فعلی وی برگزار کردند، در 30 نفر اول فهرست تهران به زور و در دقیقه نود جایی پیدا کند و اعلام حمایتش از هر کاندیدایی به روگردانی اکثریت ملت از وی بیانجامد! و... علمای ملت و بزرگان حوزه نمی توانستند بگذارند حرمت دروغگویی شکسته شود و کسانی در کسوت خیرخواهی!؛ بزرگترین دروغهای تاریخ ایران را بگویند و با متهم کردن فقهای شورای نگهبان به خیانت، آرای 25 میلیون ایرانی را دروغ خوانده و برای خاکستر کردنش، هولوکاست مغز پسته ای راه بیاندازند. شاید خبرگان می خواستند دوباره تاکید کنند که "هدف اساسی تأسیس حکومت اسلامی، تحقق عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سر نوشت خویش و اجرای شریعت، احکام و اخلاقیات اسلامی است." و نمی توان از یک سو مایه امید جبهه روزهخواران رمضان و حرمت شکنان عاشورا بود و از دیگر سو، دم از دغدغه اجرای شریعت! زد. از یکسو، با منادیان ابطال انتخابات و تضییع رأی جمهور مردم با سخن یا سکوت همراه شد و از دیگر سو، دم از آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش زد. از یکسو شرم آورترین رفتارهای غیر اخلاقی را در هواداران جبهه خود به نظاره نشست و از دیگر سو، از اجرای احکام واخلاقیات اسلامی داد سخن داد. خبرگان ملت لااقل به اندازه آقای هاشمی رفسنجانی دغدغه دارند که "اگر قبح تجسس، زورگویی، اهانت، بی بند و باری و دروغ شکسته شود، دیگر جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و جوانان باقی نمی ماند." و چون این دغدغه را دارند، نمی توانند تحمل کنند زورگویی مشتی اشراف نو کیسه و بی هویت را که آمده بودند تا تمام اسلامیت و جمهوریت نظام را یک جا ببلعند و چون قدرت های استکباری از تل آویو تا لندن تا واشنگتن را پشتیبان خویش می دیدند، فکر می کردند زورشان بر این ملت بی پناه و مظلوم خواهد چربید. خبرگان می دانند که اگر چنین می شد، قبح زورگویی در جامعه دینی و نظام اسلامی آنچنان می شکست که دیگر "جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و جوانان باقی نمی ماند." آنها همچنین نمیتوانستند تحمل کنند شکسته شدن قبح اهانت را توسط هنجارشکنان بی منطقی که حرمت هیچ کس را نگه نداشتند و پی در پی اهانت های خود را نثار میلیونها ایرانی، رئیس جمهور منتخبشان و مرجع تقلید و رهبرشان و در نهایت امام و مولای شهیدشان کردند، چرا که به خواست و اهواء آنها گردن ننهاده بودند و کسانی از میان منافقان امت در بوق های بیبیسی و سیانان آنها را خداجو و مؤمن می نامیدند! و کسانی دیگر از لزوم قانع کردنشان لابد با ابطال انتخابات و گردن نهادن به باج خواهی این متفرعنان خود شیفته سخن می گفتند. بزرگترین قانون شکنیها و عظیم ترین بهتانها و بر هم زدن همه قواعد و معیارها را دیدند و دم بر نیاوردند و یا با سکوت و سخن خویش به حمایتشان برخاستند و اکنون چنان سنگ قانونگرایی را به سینه میزنند که اگر کسی سابقه درخشان! و ممتازشان در فتنه 88 را نداند، گویی با ملتزمترینها به قانون و نگرانترینها از قانونشکنی طرف است. و از حاکم کردن سلایق فردی بر قانون! که در فتنه 88 هیچ مصداقی نداشت! سخن می گویند انگار با ملتی بی حافظه و خبرگانی فراموشکار روبرویند. شاید خبرگان هم دغدغه با آقای رفسنجانی از خود می پرسند: اگر آنهایی که بهتان عظیم تقلب را بر سر نیزه کردند و نشان دادند که تار و پود وجودشان از دروغ و توهم بافته شده است، این امکان را پیدا می کردند که با زور زر و حربه تزویر بر صدق و صفای دهها میلیون ایرانی مظلوم فائق آیند، چه بر سر نظام اسلامی می آمد و آیا دیگر جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و جوانان باقی می ماند؟ آیا اگر اشرافیت متفرعن و از خود راضی و تحقیر کنندهی توده مردم می توانست ولی فقیه را به وتوی جمهوریت و لگدمال کردن مردم سالاری مجبورسازد؛ دیگر حنای اسلامیت نظام برای اقشار مختلف ملت به خصوص جوانان رنگی می داشت؟ آیا اگر مؤتلفان موساد و سیا می توانستند با فشار وحشیانه و بی منطق خود ولی امر مسلمین را وادار کنند که "رضاء العامه" را به "سخط خاصه" بفروشد و در برابر "کظّه ظالم" و "سغب مظلوم" مانند بسیاری مدعیان وقیح؛ سکوت خائنانه پیشه کند، ترجیح نمیداد که حبل حکومت را بر غاربش بیفکند و خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشینی پیشه کند؟ اما دیگر آن دوران گذشته است. 1400 سال تاریخ؛ شیعیان را آنقدر آب دیده ساخته است که جنگ روانی فتنه گران هر چند هم موجه و معنون و مدعی و خوش سابقه باشند، دست آنها را از دامن مکتب اهل بیت علیهم السلام که مکتب دفاع از حقوق عامه و در هم کوبنده اشراف است، کوتاه نکند. آقای هاشمی رفسنجانی باید بسیار خوشحال باشد که هنوز در این کشور و نظام، علما و روحانیون و بزرگانی هستند که نمی گذارند پرچم خونین تشیع با فتنه خواص فروافتد و حق این مردم مظلوم و توده پابرهنه، بازیچه انحصارطلبان فتنهگری شود که جمهوریت نظام را باور نکرده اند و آن را تا جایی به رسمیت می شناسند که در آستان کبریای آنان زانو زند و اهوا و اوهام آنان را گردن بگذارد. * جملاتی که در این یادداشت برجسته شده است، عیناً برگرفته از سخنان آقای هاشمی در دیدار هفتهی گذشته با جمعی از روحانیون شهر قم است.
بسمه تعالی
این فقط یک احتمال است ! (یادداشت روز)
از عنوان این یادداشت پیداست که آنچه درپی خواهد آمد فقط یک «حدس» و «گمانه» است. گمانه ای که برخی از شواهد و قرائن موجود، احتمال وقوع آن را قوت می بخشند و اما، از آنجا که موضوع این گمانه مخصوصا در شرایط کنونی از اهمیت فراوانی برخوردار است «احتمال»ها را حتی اگر درصد اندکی داشته باشند، نمی توان و نباید دستکم گرفت. ماجرا درباره آشفتگی و نابسامانی اخیر در بازار سکه و دلار است که غیرطبیعی و سؤال برانگیز بود و خوشبختانه با ورود - هرچند دیرهنگام- دولت محترم، اکنون به «سامان نسبی» رسیده است.
در یادداشت روز چهارشنبه کیهان 5/11/90 با عنوان «چه کسانی تحریم را بزک می کنند؟!» به ریشه بیرونی این آشفتگی اشاره داشتیم و با استناد به برخی از شواهد محسوس آورده بودیم افزایش مصنوعی و پرشتاب بهای سکه و دلار که افزایش قیمت سایر کالا و خدمات را نیز به دنبال داشت یک «پروژه» تعریف شده در ادامه تحریم نفتی اخیر اتحادیه اروپا بوده و با این انگیزه کلید خورده بودکه تحریم ها را موثر جلوه داده و از این طریق، ضمن مخدوش کردن الگوی ایران اسلامی در نگاه ملت های مسلمان منطقه، انتخابات پیش روی مجلس نهم را نیز تحت تاثیر قرار دهد و...
اکنون اما، این احتمال- با درصد قابل توجهی- در پیش است که «پروژه» یاد شده در میدان دیگری کلید بخورد و حریف بیرونی برای رد گم کردن، ماجرای پلشت افزایش مصنوعی بهای سکه و ارز را به یکی از مراکز و کانون های نظام نسبت دهد. این کانون، مطابق آنچه از بررسی و رصد پروژه های مشابه استنباط می شود، باید اولا؛ مورد وثوق و اعتماد توده های مردم باشد و ثانیا؛ از اصلی ترین موانع پیش روی توطئه های دشمن باشد. چرا؟! و چگونه؟!... بخوانید؛
1- «رابرت هلوی»، یکی از نظریه پردازان و مدیران اجرایی «جنگ سرد» است. او افسر اطلاعاتی سازمان «سیا» و سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی آمریکاست. هلوی از دستیاران ارشد جین شارپ- پدر کودتاهای مخملی- است. کتاب «جامعه مدنی، مبارزه مدنی» گزیده ای از مجموعه آثار جین شارپ و هلوی است که در سال 1386 با ترجمه مهدی کلانترزاده و زیر نظر شهلا لاهیجی- مسافر برلین- از سوی انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» چاپ و منتشر شد. هلوی پروژه های ناکام و مهره های سوخته آن را به «مبل های شکسته» تشبیه می کند و می گوید «اگرچه برای تولید گرما در بخاری و شومینه به هیزم یا زغال سنگ نیاز است ولی مبل شکسته ای که برای نشستن به کار نمی آید نیز می تواند به جای سطل زباله، درون شومینه جای بگیرد و با سوختن خود، حرارت تولید کند»!
از نگاه مشترک «جین شارپ» و «رابرت هلوی» وقتی یک پروژه با ناکامی روبرو شده و سمت و سوی ضدیت آن با برنامه های حریف برملا می شود، می توان این پروژه سوخته را به یکی از مراکز و کانون های وابسته به نظام حکومتی حریف نسبت داد و از این طریق اعتبار مرکز مورد اشاره را در افکار عمومی با تردید روبرو کرد! «جین شارپ» و دستیار ارشد او «رابرت هلوی» معتقدند اگر این جابجایی با مهارت و دقت صورت پذیرد و برای آن شواهد و نمونه هایی نیز ارائه شود، از یکسو، کانون اصلی پروژه پنهان می ماند و از سوی دیگر یکی از مراکز نظام حکومتی حریف به تلاش و برنامه ریزی در انجام پروژه سوخته متهم می شود.
2- ورود دولت به بازار سکه و دلار که هرچند وزیر محترم اقتصاد و دارایی تاخیر و دیرهنگامی آن را پذیرفت ولی نهایتا و تاکنون مهار نسبی این بازار آشفته را در پی داشته است و پروژه افزایش بهای طلا و ارز را که با هدف افزایش قیمت سایر کالا و خدمات کلید خورده و توهم پراکنی همراه با ایجاد نارضایتی در مردم را دنبال می کرد، ناکام گذاشت. اما، چه کسانی این پروژه را کلید زده و به میدان آورده بودند؟ در این باره اشاره به چند خبر موثق ضروری به نظر می رسد. ضمن آن که تلاش مراکز اطلاعاتی و امنیتی کشورمان در پی گیری این موارد قابل تقدیر است.
الف: در آشفته بازار سکه و ارز طی چند روز گذشته، 50 نفر، خریدار کلان بوده اند که فقط یکی از آنها 17 میلیارد تومان طلا خریده است!
ب: در همین مدت کوتاه بیش از 15 تن سکه پیش فروش شده بود.
ج: شاید تعجب کنید و تعجب آور نیز هست که گروهی متشکل از بهایی ها- مرتبط با محافل صهیونیستی- با همکاری افرادی از انجمن حجتیه- که شاید وابستگی به انجمن حجتیه پوشش آنها بوده است!- در آشفته کردن بازار سکه و دلار طی دو هفته اخیر نقش موثری داشته اند. این گروه از کلان سرمایه داران یا دلال های وابسته به آنان، از یکسو با بهره گیری از عوامل میدانی خود در داخل کشور و حمایت و پشتیبانی محافل بیرونی، مردم را به خرید سکه و دلار تشویق می کردند و با توهم پراکنی و شایعه سازی از آنها می خواستند که خانه ها و املاک خود را نیز بفروشند و سکه بخرند! و از سوی دیگر، با فروش سکه و دلار که به بهای کمتر خریده و با قیمت بیشتر می فروختند، به خرید خانه و مستغلات می پرداختند!
و....
3- طی دو هفته گذشته، رسانه های خارجی بیشترین برنامه های خود را به آشفتگی بازار سکه و دلار اختصاص داده بودند و این آشفتگی را نتیجه مستقیم تحریم نفتی ایران از سوی آمریکا و سپس اتحادیه اروپا معرفی می کردند. در حالی که تحریم یاد شده هنوز عملیاتی نشده است و اساسا به اعتراف برخی از تحریم کنندگان، قبل از آن که یک پروژه عملیاتی باشد، یک بسته روانی است و چنانچه عملیاتی شود، بازنده اصلی کشورهای اروپایی خواهند بود...
نکته قابل توجه این که رسانه ها و مقامات آمریکایی و اروپایی در تمامی تبلیغات دو هفته اخیر خود، از آشفتگی بازار سکه و ارز و افزایش قیمت سایر اجناس و خدمات که پی آمد آن بود، ورشکستگی اقتصاد ایران بر اثر تحریم ها و ناکارآمدی مسئولان در مدیریت کشور را نتیجه گرفته و القا می کردند!
4- همه شواهد و قرائن یاد شده- و شواهد و نشانه های فراوان دیگری که در یادداشت روز چهارشنبه 5/11/90 به آن اشاره شد و تکرار آن را ضروری نمی بینیم- به وضوح حکایت از آن دارند که آشفتگی دو هفته ای بازار سکه و دلار یک پروژه بیرونی بوده است و کسانی یا جریانی مرموز در داخل کشور ماموریت اجرای آن را برعهده داشته اند. آنان چه کسانی بوده اند؟ کلان سرمایه داران؟ این گروه اگرچه بنده پول و ثروت هستند ولی معمولا و به روال شناخته شده به تنهایی برنامه ریز نبوده و اهل ریسک نیز نمی باشند. آنها بنا به عادت همیشگی خود، از آب گل آلود ماهی می گیرند و البته هیچگاه از نظام اسلامی دل خوشی نداشته و ندارند و از این روی، اکثریت قریب به اتفاق آنان پیوندهای بیرونی دارند. بنابراین، برنامه ریزان پروژه آشفتگی بازار سکه و دلار را باید در جای دیگری جستجو کرد. اگر طیف یاد شده عاملان اصلی بودند- که نیستند- با شناسایی آنان، ماجرا خاتمه یافته بود ولی...
5- شواهد موجود و نیز برخی از اقدامات مشابه دیگر نشان می دهد عوامل اصلی، نفوذی هایی هستند که هنوز در پشت پرده حضور دارند و برای آن که کماکان در سایه بمانند، اقدام بعدی آنها، احتمالاً همان حرکتی خواهد بود که در صدر یادداشت پیش روی به آن اشاره شد. یعنی انتساب پروژه پلشت یاد شده به یکی از مراکز و کانون های مورد وثوق و اعتماد مردم!
فرمول بارها به کار گرفته شده دشمنان بیرونی که به آن اشاره شد، فقط نشان می دهد باید پای یک کانون و مرکز مورد اعتماد مردم به میان کشیده شود اما، کدام کانون؟!... سپاه؟! شاید! وزارت اطلاعات؟! بعید نیست!فلان مرکز دولتی یا قضایی یا... احتمال دارد! باز هم تاکید می شود که «این فقط یک احتمال است».
حسین شریعتمداری
اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی شب گذشته با حضور در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قم با آیتالله مصباح یزدی دیدار کردند. این دیدار دومین دیدار اعضای این جبهه با علامه مصباح در ظرف یک ماه گذشته است. به گزارش رجانیوز، آیتالله مصباح که در دیدار قبل با یادآوری استقامت و پایداری رسول خدا و مؤمنان در صدر اسلام و عالمگیر شدن دین مبین اسلام در عصر کنونی، تأکید کرده بود "چنانچه هر کاری در مسیر الهی و توأم با استقامت باشد، آثار آن محدود به همان زمان نخواهد ماند و در آینده نیز اثراتی خواهد داشت که شاید حتی بانیان آن حرکت نیز نتوانند تصور آن را بکنند"، در دیدار شب گذشته نیز بار دیگر خلوص و جهت الهی در کارها را مورد تأکید قرار داد. رئیس مؤسسه امام خمینی که جبههی پایداری تحت نظارت و هدایت این فیلسوف و فقیه شناخته شده فعالیت میکند، ابتدا جریانهای سیاسی فعال در انقلاب اسلامی را به سه دسته تقسیم کرد و در توضیح هر یک گفت: برخی معتقدند که اسلام یک برنامه فردی است و محتوا و برنامهی اجتماعی برای ادارهی کشور ندارد، بنابراین، باید صرفاً به علوم روز اتکا کرد و دین را در عرصههای اجتماعی مانند سیاست و اقتصاد دخالت نداد. وی در تبیین نگرش گروه دوم خاطرنشان کرد: عدهی دیگر اگرچه به اسلام معتقد هستند اما به بهانهی "مصلحت" میگویند برای پیشرفت کشور نیاز است که نگاههای لیبرالی و افراد تکنوکرات بهکار گرفته شوند و با نگاه فنسالارانه در اقتصاد و مدیریت حرکت کرد. آیتالله مصباح با یکی دانستن نتیجهی هر دو نگاه فوق، به نگرش دیگری نیز اشاره کرد که نگاه نیروهای جبههی انقلاب و ولایت برای اداره کشور است که بر مبنای این نگاه، با اعتقاد کامل به اسلام و ایمان به اینکه اسلام برای تمام حوزهها و شئون برنامه دارد، باید به سمت استخراج و فهم این برنامهها حرکت کرد. وی در بخش دیگری از سخنان خود با یادآوری اینکه "امام خمینی به همهی ما یاد داد که خداوند قبل از هر جا در میدان سیاست است"، افزود: من این باور را از گذشته داشتهام و هر روز نیز نشانههای بیشتری برای آن یافتهام که خدای جبهههای دفاع مقدس، همان خدای دانشگاهها، همان خدای حوزههای علمیه و همان خدای عرصههای سیاست و اقتصاد است. علامه مصباح با یادآوری شرایط مسلمین در جنگ بدر و پیروزی آنها در شرایطی که به تعبیر قرآن کریم مؤمنین خوار شده و در حالت ذلت بودند، بیان داشت: قرآن کریم میفرماید "انتم اذلة" اما خداوند دعای پیامبر اکرم را که عرضه داشت خدایا اگر میخواهی در روی زمین مؤمنانی بمانند که بندگیات را کنند، اجابت فرمود و با ملائکهاش آنها را یاری و نصرت کرد. استاد علوم عقلی و نقلی حوزه علمیه قم ادامه داد: همان خدایی که در جبههها آن معجزات را آفرید و آن پیروزیها را برای ما رقم زد، میتواند به ذهن جوانان دانشگاهی ما مسائلی را بیاندازد که دانشمندان جهان متحیر بمانند. وی با انتقاد از رواج سیاستورزی غیرمؤمنانه و بیتوجهی به نقش خداوند در عرصه سیاست تأکید کرد: خدای سیاست نیز همان خدای جبههها و دانشگاهها است اما متأسفانه حتی برخی از افراد متدین ما بهویژه در عرصه سیاست تصور میکنند که برای پیروزی و جلوگیری از شکستهای ظاهری مجبور هستند که از همان روشها و ابزارهای غیرمؤمنانه غربیها استفاده کنند و هر جا پول باشد، بُرد با آنهاست. علامه مصباح یزدی افزود: در این نوع از سیاست ورزی، قدرت و ثروت اصل است و بر همین اساس، فلان آقا از یک کشور اروپایی برای تبلیغات و تنظیم روشها و شعارهای تبلیغیاش مشاور استخدام میکند و به ایران میآورد. وی با بیان اینکه، این افراد عمدتاً و حتی بر اساس همین محاسبات مادی نیز ناکام هستند، اضافه کرد: برخی از آنها از اول انقلاب تاکنون دارند هزینههای سنگین میکنند اما حتی نتوانستهاند، بهعنوان نماینده به مجلس بروند. رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی در تبیین وظیفهی سربازان جبههی حق خاطرنشان کرد: باید به وعدهی خداوند مطمئن بود و برای خدا کار کرد که اگر جهت کار الهی و برای خدا شد، خداوند نیز بر اساس وعدهی "ان تنصروا الله ینصرکم" حتماً یاری میکند. وی با تأکید بر شناخت صحیح وظیفه و عمل به آن، گفت: باید وظیفه را به درست شناخت و سپس بر روی آن ایستاد و پایداری کرد. آیتالله مصباح یزدی افزود: اکنون در امتحان بزرگی قرار داریم که باید اخلاص و ایمان خود را به ولایت فقیه اثبات کنیم و بر اساس این نگاه چه در ظاهر شکست بخورید، چه پیروز شوید و چه حتی آبرویتان برود، پیروز هستید، چرا که مهم عمل به تکلیف و وظیفه است. وی با بیان اینکه هجمهی کنونی به ولایت فقیه در طول تاریخ در مقایسه با سایر هجمههای تبلیغاتی بیسابقه است، اظهار داشت: تمام جبهه کفار و مشرکین با تمام قدرت و ابزارهای تکنولوژیک، اقتصادی و سیاسی خود همین یک نقطه را هدفگیری کردهاند اما خداوند هر روز مقام ولایت را عزیزتر میکند. علامه مصباح با یادآوری آیهی شریفهی "و الله غالب علی امره" افزود: امر و ارادهی خدا هیچگاه شکست نمیخورد و اگر فرد و جریانی نیز در مسیر این اراده و امر قرار گرفت، غالب و پیروز است. وی در خصوص انتخابات مجلس نهم نیز تأکید کرد که مسئله عمده و وظیفهی اصلی شناخت افراد اصلح و مفید برای اسلام و انقلاب بهمنظور ورود به مجلس است که اگر این کار بهدرستی انجام شود، هیچ شکستی در آن نیست. رئیس مؤسسه امام خمینی خطاب به اعضای شورای مرکزی جبهه پایداری تصریح کرد: از کاندیداهای اصلح با امکانات و ابزارهای مشروع حمایت و آنها را در هر نقطه از کشور ترویج و تبلیغ کنید. متن کامل بیانات آیت الله مصباح یزدی که در هفته نامه 9دی منتشر و در نماز جمعه امروز تهران توزیع شد به شرح ذیل است :
بسمه تعالی
مجلس ضربه دوم را وارد کند (یادداشت روز)
اقدام چند روز پیش اتحادیه اروپا علیه ایران که در دو فاز تحریم خرید نفت ایران و معامله با بانک مرکزی از سوی کشورهای عضو این اتحادیه انجام شد، بیش از آنکه یک اقدام جامع و کارا علیه ایران ارزیابی شود به «آخرین تیر ترکش غرب» تعبیر شد چرا که همه می دانند غرب قادر به مواجهه نظامی با ایران نیست. مهمترین دلیل این عدم توانایی آن است که در طول 30 سال گذشته و بخصوص در 10سال اخیر، غرب علیرغم حمله نظامی به مخالفان به مراتب کم خطرتر- در عراق، افغانستان، لیبی، لبنان و فلسطین- از ورود به چالش نظامی با ایران اجتناب کرده است و با توجه به نکته فوق، تحریم اخیر اتحادیه اروپا و چرایی و پیامدهای آن از چند منظر قابل بررسی است.
1- اقدام اروپا علیه ایران پس از آن انجام شد که به دلیل مواضع مخالف چین و روسیه، امکان اقدام جدید علیه ایران در قالب شورای امنیت سازمان ملل- که حدود 20 ماه پیش قطعنامه 1929 را علیه ایران صادر کرد- وجود نداشت بر این اساس می توان نام اقدام اخیر آمریکا و اروپا را اقدام غرب علیه ایران گذاشت. از قبل هم این موضوع پیش بینی شده بود بسیاری از کارشناسان مسایل ایران و غرب گفته بودند که با بن بست به وجود آمده در شورای امنیت و گروه 1+5، آمریکا و هم پیمانان اروپایی آن- فرانسه، انگلیس و...- اقداماتی را در چارچوب توانایی های خود علیه ایران به عمل خواهند آورد. این روند در عین حال اعلام رسمی این نکته است که از این پس از اجماع جهانی و حرکت در چارچوب حقوقی و استفاده از سازمانهای بین المللی و حتی استفاده از سازمانهای فنی- نظیر آژانس بین المللی انرژی اتمی- علیه ایران خبری نخواهد بود. تلاش بی نتیجه 20 ماهه غرب- از زمان تصویب قطعنامه 1929 در اواسط خرداد 89- برای بازسازی اجماع علیه ایران به خوبی از این ناتوانی حکایت می کند.
2-آنچه چند روز پیش در اتحادیه اروپا اتفاق افتاد، سقف اقدام غرب علیه ایران بود. تحریم نفت ایران و تحریم بانک مرکزی کشورمان اقدام آخری بود که طی دو سال گذشته، غرب بارها از آن سخن گفته و آن را یک اقدام موثر ارزیابی می کرد اما واقعیت این است که اگر مصوبه اتحادیه اروپا همین الان- و نه از 11تیرماه سال آینده- اجرا شود، صادرات حدود 17درصد نفت ایران به اروپا متوقف می شود. این میزان نفت صادراتی اگر به کشورهای صنعتی آسیایی هم صادر نشود به اقتصاد ایران لطمه نمی زند چرا که در حال حاضر اقتصاد ایران از همه کشورهای عضو اتحادیه اروپا سرپاتر است. در میان کشورهای اروپایی، ایتالیا- هرچند آنقدر درگیر بحران اقتصادی شد که دولت آن سقوط کرد- ولی از کشورهایی نظیر آلمان، فرانسه و انگلیس وضع اقتصادی بهتری دارد. براساس گزارش بانک جهانی وضع اقتصادی کشور ما از وضع اقتصادی ایتالیا بهتر است با این وصف ایران به راحتی و بدون حتی اندکی لرزش می تواند از صادرات این 17درصد چشم پوشی کند و خدا کند که مسئولین کشور درصدد بازاریابی برنیایند و این را یک فرصت تازه برای عبور از «اقتصاد نفتی» به حساب آورند.
3- تحریم اتحادیه اروپا در واقع تحریم خود اروپاست و یک اقدام عجولانه و احمقانه به حساب می آید چرا که تحریم خرید نفت ایران از سوی اتحادیه اروپا به افزایش حداقل 20 درصدی قیمت نفت می انجامد کما اینکه همین الان و در فاصله یک هفته و در حالی که هیچ تحریمی اعمال نشده است، بین 5 تا 6 دلار- یعنی حدود 7 درصد- به قیمت نفت افزوده شده است این به آن معناست که در شرایطی که خریداران اصلی نفت ایران حاضر به تحریم ایران نیستند، ایران می تواند بدون صادرات نفت به اروپا و بدون این که کشوری را جایگزین اروپا کند، همان میزان و حتی بیشتر از آن درآمد ارزی داشته باشد. با این وصف کاملا پیداست که اروپایی ها ناچارند خود به نوعی فتیله تحریم ها را پایین بکشند کما این که همین الان توتال فرانسه از یک طرف بیانیه داده که از تحریم پیروی می کند و از طرف دیگر یک شرکت واسطه را برای انعقاد قراردادهای جدید نفت ایران فعال کرده است. به عبارت دیگر اروپا در نمای تبلیغاتی خرید نفت ایران را تحریم کرده و در نمای واقعی دنبال تداوم روابط نفتی با ایران است و البته ایران باید راه بازی دوگانه و فرصت طلبانه را بر روی اروپا ببندد.
4- همانگونه که از سوی بعضی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی مطرح گردیده است، ایران می تواند همین الان اعلام کند که قراردادهای خود با اروپا را لغو می کند در این حالت ممکن است لغو قرارداد را مستلزم به پرداخت غرامت از سوی ایران بدانند اما باید توجه داشت که بیانیه تحریم ابتدا از سوی اتحادیه اروپا صادر شده است بنابراین اگر کشورهای اروپایی خریدار نفت ایران، تصمیم اتحادیه را قبول ندارند باید مخالفت خود را رسما اعلام کنند و اگر با آن مخالف نیستند که اقدام ایران مقابله به مثل تلقی شده و نه تنها مستلزم پرداخت غرامت نیست بلکه طرف های اروپایی باید به ایران به علت تصمیم به لغو یکجانبه قرارداد غرامت بپردازند.
از سوی دیگر، درآمدی که از افزایش قیمت نفت نصیب ایران می شود بسیار فراتر از غرامت احتمالی خواهد بود، ضمن آن که جمهوری اسلامی ایران با پیش دستی سریع در قطع صدور نفت به اروپا با یک تیر دونشان زده است. هم پرستیژ خود را به رخ دشمن کشیده و هم هزینه سنگینی را به تحریم کنندگان تحمیل کرده است. آنگاه همه خواهند فهمید که اقدام کدام طرف مقتدرانه و درخور تحسین است. بهترین روش برای ایران این است که مجلس شورای اسلامی در یک اقدام فوری- با تهیه طرحی سه فوریتی- دولت را مکلف به توقف صادرات نفت به کشورهای امضاکننده تحریم اتحادیه اروپا بنماید. مجلس در هر کشوری، نهاد واسطه مردم و حکومت به حساب می آید و وجه مردمی آن از وجه حاکمیتی آن پررنگ تر است از این رو اقدام مجلس ایران یک اقدام ملی به حساب می آید و بازتاب دهنده عزم ملت ایران نیز خواهد بود. دولت جمهوری اسلامی با اجرای فوری این مصوبه وجه حاکمیتی را به نمایش بگذارد و این به خودی خود این نکته را اثبات می کند که «ایستادن در برابر فشار غرب» یک مسئله جناحی و یا بخشی از حاکمیت نیست بلکه همزمان مسئله ای ملی و حاکمیتی است و از قضا فشار غرب، به وحدت داخلی ایران و عملیاتی شدن نگاه مخالف غرب در ایران می انجامد.
5- بدون حتی اندکی تردید، اتحادیه اروپا تحریم اخیر را بطور مستقل انجام نداده است نه اینکه بخواهیم بگوییم تحت تاثیر آمریکا عمل کرده است. این مقدار که پوشیده نیست اروپا در مورد مسایل خاورمیانه طی حدود 70 سال اخیر هیچگاه مستقل از آمریکا نبوده است. مشارکت اروپایی ها در حمله به افغانستان و مشارکت سمبلیک در حمله به عراق بدون آنکه برای آنان نفعی داشته باشد، وابستگی آنان به آمریکا را نشان داد گویا هنوز اصل 4 حاکمیت دارد. اما مراد ما این نیست. آمریکا و اروپا بدون شک با دعوت هایی از داخل ایران مواجه بوده اند. این دعوت را چه کسانی انجام داده اند. در اینکه فتنه گرها بازشدن فضای تنفسی خود را به اقدامات تنبیهی غرب علیه ایران گره زده اند، تردیدی نیست. وقتی خاتمی در جمع تعدادی از عناصر پادوی فتنه می گوید به زودی شرایط تغییر می کند، از غیب خبر نمی دهد بلکه در پشت صحنه شاهد تصمیماتی بوده است و یا وقتی یکی دیگر از سران فتنه از شرایط سخت تر اقتصادی خبر می دهد خواب نما نشده و تئوری پردازی هم نمی کند. ارتباط عناصر فتنه با محافل تصمیم گیر غربی آشکارتر از آن است که به «رونمایی» احتیاج داشته باشد اما از طرف دیگر غرب هم حتما می داند که از عناصر فتنه 88 کار چندانی برنمی آید و نمی توانند منشأ اثری باشند و از این رو بعید است که غرب صرفا به درخواست سران فتنه به تشدید فشارها روی آورده باشد.
6- افرادی طی ماه های گذشته به مستندسازی داعیه غرب در مورد ایران مشغول بودند. سران آمریکا و کشورهایی نظیر انگلیس طی ماههای گذشته به دفعات گفته بودند که آثار تحریم ها علیه ایران در حال بروز و ظهور هستند، رها شدن مهار قیمت ها در ایران طی هفته های گذشته از این مسئله حکایت می کرد همه می دانند اساسا دلار در موقعیتی نیست که در کشوری بتواند رشد داشته باشد. همه می دانند که اینک در معاملات اروپا دلار جایگاهی ندارد. قدرت های مهم اقتصادی آسیا- نظیر روسیه، چین، هند، ژاپن، کره جنوبی و مالزی- هم دلار را کنار گذاشته اند. در آمریکای لاتین نیز دلار جایگاه خود را از دست داده و هر روز از قیمت آن کاسته می شود با این وصف چرا در کشوری که کمترین تأثیر را از بحران های بین المللی پذیرفته و رئیس جمهور محترم بارها اثر بحران مالی بین المللی بر اقتصاد ایران را ناچیز خوانده و واقعاً هم همینطور است، دلار طی 4 هفته به حدود دو برابر قیمت رسید؟ در حالی که قیمت واقعی دلار در ایران حتما کمتر از 500 تومان است.
7- در عین حال اقدامات اتحادیه اروپا و هم پیمانان خارجی و داخلی آن، ارتباط معناداری با انتخابات پیش روی مجلس دارد. کاستن از مشارکت مردم ایران در پای صندوق رای یک هدف کلیدی غرب به حساب می آید. غرب بخوبی می داند که ایران در طول 33 سال گذشته همواره فشارهای خارجی را با بهره گیری از مشارکت گسترده مردم در پای صندوق های رأی تخلیه کرده و علاوه بر آن از این انتخابات خون تازه ای دریافت کرده است. غرب و منحرفین در این انتخابات امید خود را به نفوذ و تغییر معادله از طریق انتخابات و تبدیل انتخابات به صحنه درگیری از دست داده اند و اینک پایین آوردن میزان مشارکت و کاستن از روحیه مردم را در دستور کار قرار داده اند. داعیه های غیر رقابتی بودن انتخابات، ناکارآمدخواندن نظام، شکاف های غیر قابل التیام، در پیش بودن بحران های بزرگ امنیتی، گرانی های سرسام آور یک ماهه گذشته همه در این مسیر قابل ارزیابی می باشند و جالب این است که غرب، فتنه و انحراف همه این ها را توأمان تعقیب و تبلیغ می کنند.
8- کاهش شدید قیمت ارز و سکه طی روزهای گذشته- پس از موضعگیری دولت علیه افزایش قیمت ها- هم جالب توجه بود. در روز تصویب تحریم نفت ایران در اتحادیه اروپا بعضی این نظریه را مطرح می کردند که این افزایش قیمت ناشی از اقدام این اتحادیه می باشد و بعد نتیجه می گرفتند که این تحریم دیگر از آن تحریم های بی خاصیت نیست اما شیب تند کاهش قیمت ها در روزهای سوم، چهارم و پنجم پس از تحریم نشان داد که افزایش اخیر قیمت ها هیچ ربطی به تحریم ها نداشته است. در عین حال این نکته را نیز اثبات کرد که کماکان دولت در ایران یکی از مهمترین قدرت های کنترل کننده به حساب می آید با این وصف ضمن آن که ورود دولت به این موضوع «مسئولانه» و قابل تقدیر بود، جای سؤال و گلایه از وانهادگی و... یک ماه اخیر هم کماکان باقی است.
سعدالله زارعی
همراهان نیوز : عناوین مهمترین خبرهای جهان از شب گذشته تا کنون به نقل از رسانه های بین المللی به شرح زیر است. *خاورمیانهبسمه تغالی
عناوین مهمترین خبرهای جهان
-نماینده دائم سوریه در سازمان ملل گفت: آمریکا نمی گذارد شورای امنیت آوارگی 90 هزار فلسطینی را محکوم کند.
-سازمان ملل خواستار تعلیق مجازات اعدام در عراق شد.
-آمریکا از سوریه خواست تا قدمهای بیشتری را برای حفاظت از کارمندان سفارت ایالات متحده در این کشور بردارد.
-اعضای شورای امنیت خواستار برخورد جدی با رژیم صهیونیستی شدند.
-دولت ژاپن لحظاتی قبل اعلام کرد که با اولین کسری بودجه در 31 سال گذشته مواجه شده است.
-حماس بازداشت نماینده فلسطینی را محکوم کرد.
*آُسیا
-طالبان مدعی حمله به دو پایگاه نظامی آمریکا در افغانستان شد.
-در جریان درگیری در زندانی در سریلانکا 20 نفر بازداشت شدند.
-سفیر آمریکا در اسلام آباد با وزیر خارجه پاکستان درباره عادی سازی روابط واشنگتن-اسلام آباد گفتگو کرد.
*آمریکا
-پلیس فلوریدا سه معترض به نظام سرمایه داری را بازداشت کرد.
*روسیه و ترکیه
-رئیس پارلمان ترکیه دعوت رژیم صهیونیستی را برای بازدید از سرزمین های اشغالی رد کرد.
-ارتش روسیه جزئیات هزینه های نظامی کشورش در سال 2012 را اعلام کرد.
سلام آقای قوه قضاییه! که همیشه دامنتان پر بوده از عدالت و انصاف و عدل و داد ! همان قوه ای که چشم مظلومان بدان دوخته شده است. اصلا بیخود دوخته شده است. مگر قوه قضاییه کمیته امداد امام خمینی است که چشمتان را بدان دوخته اید. قوه قضاییه محل اجرای حکم است. نِی نِی! اشتباه گفتم. قوه قضاییه محل اجرای حکم نیست. محل اجرای حکم، باغ پسته است. 6 ماه حبس در باغ پسته و 5 سال محرومیت از سخنرانی در مجمع تشخیص منفعت خانواده!
آقای قوه قضاییه از شما ممنونم که اینقدر عادلانه حکم صادر می کنید. آقای قوه قضاییه اجازه بدهید حرف دلم را به شما بزنم. من از بچگی شما را دوست داشتم. یادم می آید وقتی بچه های هم سن و سالم با اسباب بازی هایشان بازی می کردند من با ترازوی مغازه پدربزرگم که نشانه عدالت شما بود بازی می کردم. البته از وقتی یکی از سنگ های ترازو روی پایم افتاد کمی از شما دلخور شدم اما هنوز هم شما را دوست دارم. از صمیم قلب. همیشه مادرم وقتی می خواست مرا بر سر دو راهی قرار دهد از من می پرسید من را بیشتر دوست داری یا عمو قوه قضاییه را؟!!! و من هم بی هیچ درنگی در حالیکه اشک در چشمانم حلقه می زد می گفتم عمو را. من نمی فهمم چرا اینقدر پشت سر شما حرف است. این آدم ها آنقدر نمی فهمند که عمو اگر حرفی بزند حرفش حرف است. مو لای درز حرف اش نمی رود. وقتی می گوید 6 ماه یعنی 6 ماه. حالا شما چه کاره ای که می گویی 6 ماه کم است؟ درست است که باغ پسته محل اجرای حکم است اما طبق آخرین خبری که از باغ دارم هنوز استخر سرپوشیده باغ پسته نیمه کاره است. تو میدانی اگر «ف.ه» 6 ماه استخر و سونا و جکوزی نرود چه فاجعه ای به بار می آید؟ آنوقت بالای گود نشسته ای می گویی لنگش کن؟ «تو مو میبینی و عمو پیچش مو، تو ابرو، عمو اشارت های ابرو». مرد حسابی عمو کارش درست است. اگر می گوید 5 سال معاف از فعالیت های سیاسی یعنی اجازه سخنرانی در باب «حکومت های مردم سالار» در دفتر پدرش را هم ندارد. حتی اجازه ندارد از خیابان ولیعصر لباس بخرد و در فلافلی های کارگر جنوبی فلافل بخورد. آنوقت باز هم دهان باز می کنی و می گویی کم است بی انصاف؟ امروز صبح که در صف نانوایی بودم پیرمردی که مشخص بود یک دهم عمو هم از سیاست سر در نمی آورد مشغول بر هم زدن جو جامعه بود و به پشت سری اش می گفت: «اینها دستشان در یک کاسه است. کی باور می کنه حتی یک روز بره زندان. چه برسه به 6 ماه» می خواهم از این تریبون استفاده کنم و به آن پیرمرد بی بصیرت! بگویم، تو هنوز عموی من را نمی شناسی. عمو من خیلی عادل تر از این حرفهاست. باور نداری؟ کافی است یک سر به دادگاهها بزنی. عموی من جلوی در ایستاده و هر کس که کارش تمام شده است و در حال خروج از دادگاههاست عمو قوه قضاییه را در آغوش می گیرد و بسیار بسیار از او راضی هستند. عمو قوه قضاییه، حداد عادل هم اشتباه می کند. او هم چون نام خانوادگی اش عادل است فکر می کند عادل است. آن یکی عادل هم که خودش را سرویس کرده و هر هفته در 90 جیغ و داد میزند که آآآآآآآآآی مردم من عادلم، هم باید جلوی شما لنگ بیاندازد. اما عدالت تو کجا و حداد عادل و عادل 90 کجا. خداوکیلی کسی که نام سردار سازندگی را از کتاب های تاریخ حذف می کند و ایضا کسی که نان 4 تا زحمتکش دلال را در فوتبال آجر می کند،می تواند عادل باشد؟ عادل شمایی که برایت فرقی نمی کند مجرم فرزند چه کسی باشد؟ برایت فرقی نمی کند پدرش سردار سازندگی است یا سرباز جنگ نرم؟ برای تو سردار و سرباز فرقی ندارد. این را همه می دانند. اگر هر کس دیگه هم به جای «ف.ه» بود حتما! به همین حکم محکوم می شد. عمو قوه قضاییه! درست است که شما را خیلی دوست دارم، درست است که از بچگی اگر ترازوی مغازه پدربزرگم زیر بالشتم نبود خوابم نمیبرد، درست است که بین تو مادرم همیشه تو ارجح بودی، درست است که تو را حتی از بستنی قیفی های عباس آقای سر کوچه هم بیشتر دوست می داشتم و می دارم اما ای کاش صدور این حکم را موکول می گردی به بعد از انتخابات! در انتخابات پیش رو جای خالی آقای منفعت خانواده خیلی خالیست. پسرش که آن طرف رفته به ویلاهای پدرش! نه ببخشید به واحد دانشگاه آزاد اسلامی! در لندن سر بزند، دخترش را هم که شما اجباری کردید داخل گونی و به باغ های پسته پدر فرستادین. حال ما ماندیم و یک انتخابات و یک آقای منفعت خانواده دست خالی!!!
برچسبها: قوه قضاییه, فائزه رفسنجانی, هاشمی رفسنجانی