نخ کرسنت کشیده شود بسیاری از مدیران دولت یازدهم احضار میشوند/ متوسط قیمت نفت در دولت قبل 79 و در دولت یازدهم 78 دلار بوده/جریان خاص از ارائه اطلاعات غلط به رئیسجمهور چه هدفی دنبال میکند؟
گروه سیاسی- رجانیوز: سیدمسعود میرکاظمی در نطق میان دستور خود در جلسه علنی امروز مجلس (12 بهمن 94) با بیان اینکه در سایه وجود مقام معظم رهبری تحریفکنندگان راه و سخن امام موفق به انحراف انقلاب نخواهند شد، با تبریک فرا رسیدن ایام الله دهه فجر گفت: تحریم کنندگان راه و سخن امام موفق به انحراف انقلاب نخواهند شد.
وی افزود: در دولت یازدهم شاهد ارائه آمار و اطلاعات توسط دولتمردان هستیم که جای بسی تعجب و جای تحلیل دارد. به راستی ریشه این اطلاعات غیرواقعی و غیرکارشناسی کجاست؟ به راستی این حلقه بسته و جریان خاص چه هدفی را از ارائه این اطلاعات به مدیران عالی دنبال میکند.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی اضافه کرد: رئیسجمهور اخیرا عنوان کرد که علت مشکلات اقتصادی مردم فروختن نفت 25 دلاری در مقابل فروش نفت 147 دلاری در دوره قبل است. ای کاش رئیسجمهور به آمار و اطلاعاتی که به دستش میدهند کمی دقت کند.
میرکاظمی اظهار داشت: با توجه به گزارشات وزارت نفت و تفریغ بودجه سنوات قبل به راحتی میتوان دریافت که متوسط فروش قیمت نفت طی دولت نهم و دهم معادل 79 دلار و در دولت یازدهم معادل 78.8 دهم دلار بوده که تقریبا مساوی هستند. هر چند حجم صادرات نفت نسبت به دولت قبل 50 درصد کاهش اما صادرات میعانات گازی بیش از 30 درصد افزایش داشته و نرخ تسعیر ارز نیز از هزار و 5 تومان در دولت گذشته به 2 هزار و 660 تومان در دولت یازدهم افزایش یافته است و این یعنی 2.7 دهم برابر.
وی ادامه داد: در نتیجه این مسئله نه تنها کاهش صادرات نفت را جبران کرده بلکه منابع خوبی را در اختیار دولت یازدهم قرار داده است. لذا نباید ناکارآمدی دولت را به کاهش درآمد نفتی ناشی از تحریم گره زنید و این مسئله توجیه باشد بر ضرورت اجرای برجام و تن دادن به زیادهخواهیهای کشورهای 1+5 .
عضو کمیسیون انرژی مجلس اضافه کرد: این موضوع را در کنار اقداماتی همچون برداشت غیرقانونی از صندوق توسعه ملی و ذخایر بانک مرکزی و نیز کمکهای بلاعوض جهانی پساتحریم که اطلاعات آن هنوز به مجلس داده نشده و سایر موارد از این قبیل منابع خوبی را برای دولت فراهم کرده است. پس باید پاسخگویی عملکرد این منابع باشید.
میرکاظمی افزود: برابر اعلام بانک مرکزی حجم نقدیندگی در دولت نهم و دهم در طول 8 سال معادل 400 هزار میلیارد تومان افزایش داشته که معادل 2 سال دولت یازدهم تا شهریور سال جاری است. لذا با اطلاعات موجود میتوان گفت در دولت سابق ماهیانه 4 هزار و 200 میلیارد تومان به حجم نقدینگی اضافه و در دولت یازدهم ماهیانه 15 هزار و 100 میلیارد تومان به حجم نقدینگی اضافه شده است.
وی ادامه داد: بفرمایید چگونه تورم کنترل و چرا تولید در حال رکود و تشنه نقدینگی است. این واقعیت عملکرد اقتصادی دولت شماست.
عضو کمیسیون انرژی مجلس اظهار داشت: آقای رئیسجمهور ممکن است بفرمایید ما که تورم را کنترل کردهایم شاید تصادفی حجم نقدینگی اضافه شده باید گفت همانگونه که تصادفی با آقای کری قدم زدند و با آقای اوباما دست دادند تصادفی در سالروز شهادت شهید احمدیروشن قلب رآکتور اراک را با بتن پر کردند. تصادفی شما از مخالفان سرسخت قرارداد کرسنت بودید و یک باره موافق و مدافع آن شدید.
میرکاظمی اضافه کرد: تصادفی هر زمان وزیر فعلی نفت بر سر کار آمده قیمت نفت به پایینترین نرخ تنزل پیدا کرده. از این تصادفات زیاد است.
وی افزود: برای روشن شدن واقعیت عملکرد اقتصادی دولت یازدهم خوب است به هزینههای جاری نیز اشاره داشته باشیم. عملکرد هزینه جاری سال آخر دولت دهم معادل89 هزار میلیارد تومان بود. با افزایش سالانه پیشبینی میشود عملکرد هزینه جاری سال 90 دولت شما تا پایان امسال به 170 هزار میلیارد تومان برسد و این یعنی دو برابر شدن هزینههای جاری ظرف سه سال و این در حالی است که یارانه اضافی به مردم پرداخت نشده و اعتبارات سرمایهای کاهش چشمگیری داشته است.
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: مجموعه هزینههای جاری دولت سابق ظرف 8 سال معادل 469 هزار میلیارد تومان بوده و با تخمین عملکرد سال جاری مجموع هزینههای جاری دولت یازدهم تا پایان امسال به 432 هزار میلیارد تومان میرسد. یعنی متوسط سالانه 2 و نیم برابر سال قبل. آقای رئیسجمهور آیا این اطلاعات را به شما میدهند؟ دیوان محاسبات میتواند در تائید این مسائل صحبت کند.
میرکاظمی خاطرنشان کرد: کل واردات در دولت نهم و دهم ظرف 8 سال طبق گزارش گمرک معادل 420 میلیارد دلار است. چگونه معاون اول رئیسجمهور اعلام میکند 700میلیارد دلار واردات از چین اشتغال برای جوانان چینی درست کرده و وی در شرایطی انتقاد میکند که متوسط واردات سالیانه دولت یازدهم از چین 2 و نیم برابر متوسط واردات سالیانه دولت سابق شده است. این به این معناست که وی هم از طرف همان جریان است. از نظر دریافت اطلاعات مدیریت میشود.
وی ادامه داد: مواردی همچون حل مشکلات 100 روزه، خروج از رکود، رشد اقتصادی 3 درصد، کاهش بیکاری، تعطیلی مسکن مهر به دلیل افزایش پایه پولی، کنترل نقدینگی و غیره از جمله اطلاعات خلاف واقع است که اعلام شده و مورد پذیرش مردم واقع نشده است.
عضو کمیسیون انرژی مجلس اظهار داشت: آقای رئیسجمهور ای کاش حلقه ارتباطگیری خود را وسیعتر میکردید و به نظر منتقدان ارزش قائل میشدید که کشور کمتر دچار ضرر و زیان شود. اینگونه سیاهنمایی بدون ذکر شاخص بیانگر راهاندازی یک جریان در مقابل تفکر اصولگرایی است که مبتنی بر یک سناریوی از پیش تنظیم شده است. به ظاهر مقابل دولت سابق است ولی در واقع اصول ارزشها را مورد هدف قرار داده است و متاسفانه برخی از اصولگرایان بیبصیرت نیز با آن همراهی میکنند.
میرکاظمی اضافه کرد: شاهد بر این موضوع راهاندازی جریاناتی از جمله قرار دادن تخصص در برابر تعهد و دو قطبی کردن جامعه، بزک کردن آمریکا، تشویق و ترغیب به غربزدگی به انحاء مختلف، به کار گیری فتنهگران و دو تابعیتیها و حرکت به سمت حذف کامل اصولگرایان، تضعیف پشتیانی از مقاومت در داخل کشور و منطقه،تحریف و تحقیر ارزشها و خط واقعی امام، تضعیف توان ملی در حد آبگوشت بزباش و بهانهای برای حضور بیگانگان و دهها مورد دیگر که حاکی از جریانی است که اضمحلال انقلاب را در برنامه داشته واین یعنی بسترسازی برای نفوذ و بازگشت به خط امام و اینها همه از جمله مواردی است که نگرانی مقام معظم رهبری را فراهم آورده است.
وی افزود: آقای رئیسجمهور لازم است مروی به سه دهه گذشته داشته و ببینیم در کدام یک از حوزهها موفق بوده و رتبه جهانی به دست آوردهایم. جایی که معطل بیگانگان شدیم؟ یا حوزههایی که با توکل به خدا و اتکا به سرمایه داخلی و با بروننگری عالمانه تحسین جهانیان را به همراه داشتیم؟
نماینده مردم تهران در مجلس اظهار داشت: چه کسانی 8 سال دفاع مقدس را با خلاقیت و نوآوری اداره کردند. باید پرسید مقاومت و پیروزی در جنگ مرهون دلدادگان غرب بود یا دلدادگان خمینی؟ در حوزههایی همچون هوافضا، نانو، ماهواره، صنایع دفاعی، سلولهای بنیادی، هستهای، سد و نیروگاه و سایر حوزههایی که در جهان صاحب رتبه شدیم و باعث افتخار ایران شد آیا جز با روحیه جهادی و اعتقاد به مقاومت و توکل بر خدا به دست آمده است؟
میرکاظمی خاطرنشان کرد: در مقابل آن میتوان به حوزههایی اشاره کرد که منتظر بودند از بیرون کشور بیایند و آنها را به سرحد فناوری و دانش برسانند و نهایتا حداقل دو تا سه دهه کشور را عقب نگه داشتند و مشکلات عدیدهای برای مردم به وجود آوردند که بنده به ذکر آن نمیپردازم زیرا مردم به خوبی آن را حفظ میکنند.
وی افزود: آقای رئیسجمهور امروز هم اگر اتفاقی در کشور بیفتد همینها سینه سپر میکنند. همانطور که همین الان هم شاهد تشییع شهدای مدافعان حرم هستیم. اگر دیروز به عشق خمینی به جبهههای نبرد حق علیه باطل میشتافتند امروز دل به امام خامنهای داده و با اهریمن سعودی- آمریکایی در ستیزند. مراقب باشید دل آنها را نشکنید.
عضو کمیسیون انرژی مجلس ادامه داد: دل به افرادی ندهید که وقتی طرح منع به کارگیری دو تابعیتیها در مجلس مطرح میشود مجبور شوید به عجله و دستپاچگی موضوع را پیگیری کنید که از دستور خارج شود. این افراد کسانی نیستند که در سختیها کنار مردم بمانند.
میرکاظمی اضافه کرد: کسانی که به دشمن گرا داده که تحریمها را تشدید و با سرویسهای بیگانه ارتباط برقرار کرده و کشور را تا لب پرتگاه بردهاند و ایران راکه در سطح تراز بینالمللی بود با یک بازی از قبل طراحی شده و مدیریت اجرایی سفارت منحوس انگلیس به قهقرا و انزوای سیاسی بردند و هزینههای زیادی را بر کشور تحمیل کردند امروز میبینیم همینها میآیند و در کنار شما میگویند آمدهایم کشور را نجات دهیم.
وی افزود:آقای رئیسجمهور یک بار دیگر آراء خود را در روستاهای کشور ببینید تا یادآور شود که چه کسانی به شما رای دادند. شما وامدار آنها هستید نه کسانی که نه تنها اقبالی بین مردم نداشتند بلکه دولت شما را اجارهای و ابزار گذر تلقی میکنند. مراقب باشید آنها به دست شما به خط امام و آرمانهای انقلاب آسیب نرسانند تا بتوانند خودشان را اثبات و زمینه را برای نفوذ مجدد فراهم کنند.
عضو کمیسیون انرژی مجلس اضافه کرد: اطراف خود را از افراد دلسوز خالی نکنید. به نظر منتقدین توجه داشته باشید. حلقههای تشکیل شده اطراف خود را بشکنید تا اطلاعات ناب و واقعی از وضعیت اقتصاد مردم به شما برسد. خطا در جایگاه شما هزینه بالایی دارد.
میرکاظمی افزود: عدهای اطلاعات نادرست به شما و دستور چاپ به روزنامههای زنجیرهای میدهند که شما خوشتان بیاید و نگرانی جدی هم آنجاست که شما خوشتان بیاید و این یعنی فاصلهگرفتن از مردم و دلسوزان که تداوم این جریان منجر به انزجار از منتقدین و بیاحترامی به آنها میشود.
وی در پایان با اشاره به لزوم برخورد با فساد در کشور تاکید کرد: آقای رئیسجمهور شما امانتدار مردم هستید. با دستمال کثیف نمیتوان پاکیزگی آورد. افراد مسئلهدار در دولت شما هستند. به طور مثال نخ کرسنت را بکشید و ببینید چند نفر از مدیران عالی و میانه شما فراخوانده میشوند. شاید به همین دلیل توصیه امنیتی کردن کرسنت را مطرح کردند. ولی این را بدانید که اگر هزینهای به کشور تحمیل شود تمام کسانی که مانع انجام وظیفه نظارتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی شدهاند باید پاسخگو باشند.
سفر رئیس جمهور به ایتالیا و فرانسه، سفری پربرکت بود و با دستانی پر از سوغات فرنگ به کشور بازگشت! این جمله با ادبیاتی متفاوت، ترجیعبند همه روزنامههای اصلاحطلب بود و برای تقویت جبهه زنجیرهایها، برخی همراهان رئیس جمهور در سفر به فرنگ هم دست به کار شدند و سفرشان را مایه خیر و برکت برای ایران دانستند! آنها در حالی به خودستایی و تعریف از اقدام خودشان میپردازند که حاضر نیستند یک گزارش چند سطری به مردم، درباره دستاوردهای سفرشان بدهند تا همگان در شادی این موضوع شریک شوند که قرار است چرخ اقتصاد ما بچرخد! اما در مقابل، به سیاق گذشته، دولتمردان همچنان مردم را نامحرم دانستند و جز لبخندهایی مصنوعی در برابر دوربین و بشارت خرید هواپیما و منت کشیدن از پژو، حرف دیگری نگفتند. اما در مقابل، اروپاییها که لابد از سوی کسی نامحرم نبودند، خیلی رازها را برملا کردند تا ما هم باخبر شویم که بالاخره چرخ اقتصاد چرخید، اما در اروپا!
یک خبر خوب
در حالی که همه تلاشها بر این است که به مردم القا شود همای سعادت بر شانهشان نشسته و ما با خرید هواپیما به دروازههای تمدن رسیدیم و لابد پس از آن به رونق اقتصادی، بلومبرگ خبری داد که آه از نهاد هر ایرانی میهندوستی برآورد! «پذیرش شگفتانگیز ایران برای خرید ایرباس گروه «اسییای 380»، دومین دور از قراردادهای تازه برای سوپرجامبوهای این شرکت در سه هفته است و به این شرکت هواپیماساز کمک خواهد کرد تا بر مشکلات خود چیره شود. قرارداد ایران برای 12 فروند ای 380 که روز سهشنبه اعلام شد همراه با فروش سه فروند هواپیمای دوطبقه به شرکت هواپیمایی ژاپن، مایه شادمانی ایرباس شد؛ چرا که این مدل تازه، پس از سه سال نخستین خریدار خود را پیدا کرده است؛ پانزده فروند جت به ارزش 6/5 میلیارد دلار فضای تنفسی تازهای برای این سازنده فرانسوی فراهم خواهد کرد. سفارش این هواپیماها برای خط ای 380 که سالی 30 فروند میسازد دستکم شش ماه کار فراهم خواهد آورد...» واضح است که در این معامله، چه کسی به چه کسی کمک کرده است! در حالی که آخرین امید مردم به آن همه وعدههای دولت تدبیر و امید، در پسابرجام و پس از رفع تحریمها برآورده و پول ملت، صرف به حرکت در آمدن چرخ اقتصاد ملی شود، خرید هواپیما از شرکتی که سه سال بود حتی یک مشتری نداشت، ظلمی آشکار به مردم و خدمتی عجیب به یکی از دشمنان کشورمان بود.
مشتری ولخرج!
اما از روایت بلومبرگ تلختر هم داریم! یک روز پس از بازگشت رئیس جمهور و هیئت بازرگانی همراه وی«ان پی آر» گزارشی درباره این سفر و جزئیات آن نوشت که خواندنی و عبرتآموز است. در این گزارش، داستان خریدهای دست و دلبازانه دولتمردان در اروپا تشریح شده است اما تیتر انتخابی آن گزارش، خود به تنهایی حکایت تلخ سوغات فرنگ را روایت میکند! ان پی آر اینگونه تیتر زده: «با رفتن تحریمها، ایران به یک خریدار عیاش در اروپا تبدیل شد»! واقعا آنها هیئت یکصد نفره ما را چگونه ارزیابی کردهاند که از این عبارات برای توصیف قراردادها و تفاهمنامههای منعقده استفاده کردهاند!؟ و چرا مثلا ننوشته که ایران پس از تحریمها، به صید تکنولوژی و منابع مالی در اروپا مشغول است!؟
ناجی دو دهم درصدی!
با اینکه تلاش بر این است که نفس سفر به فرانسه را، نشان پیشرفت و آبادانی ایران قلمداد کنند، اما آنها که دلشان میخواهد واقعیات را آنگونه که هست- و نه آنگونه که دولتمردان میخواهند- ببینند، با مروری ساده بر آمار و اخبار در مییابند که ایران در شرایط کنونی، نه تنها وامدار کشوری چون فرانسه نشده، بلکه به عنوان ناجی آن کشور ظاهر شده و خون رگهای اقتصاد خود را به پیکر بیجان آن اقتصاد تزریق کرده و حاضر شده ایرانی باز هم بیکاری و بیرونقی را تجربه کند اما جوان فرانسوی شغل داشته باشد! بلومبرگ روز گذشته در باره اوضاع فاجعهآمیز اقتصاد فرانسه نوشت:« قدرت خرید خانوارهای فرانسوی در سه ماه پایانی سال گذشته میلادی 4 دهم درصد کاهش نشان میدهد و از سویی دیگر هزینههای دولتی این کشور با 4 دهم درصد افزایش روبرو شده است. رشد اقتصادی دومین اقتصاد بزرگ اروپا یعنی فرانسه همچنان با کندی هر چه بیشتر در جریان است. براساس گزارش اداره آمار فرانسه، رشد اقتصادی این کشور در سه ماه پایانی سال گذشته میلادی تنها «2 دهم درصد» گزارش شده است. ضمن اینکه آمار بیکاری فرانسه در سال 2015 میلادی 3/59 میلیون نفر اعلام شده است.» با این رشد اقتصادی و با این جمعیت بیکار، چه معجزهای و چه فرشته نجاتی از روحانی و تیم همراه وی میتوانست به داد فرانسه در بنبست برسد!؟ باید پرسید معامله صورت گرفته، متضمن سود ایران بوده یا منافع فرانسویها را تامین کرده است!؟ در چنین شرایطی، ایکاش دولتمردان ما، این معامله سراسر زیان را با عزت نفس انجام میدادند نه اینکه رئیس جمهور ایران بزرگ در کسوت رئیس یک شرکت هواپیمایی در آمده و شخصا با رئیس ایرباس دیدار و گفتوگو کند! اگر قرار است پول ایرانی چرخ اقتصاد فرانسویها را بچرخاند، چرا عزتمندانه نه!؟
یک پیام کوتاه
افزون بر آنچه گفته شد،در سفر رئیس جمهور بر خلاف آن همه وعده پیشین،هیچ خبری از سرمایهگذاری در ایران، انتقال دانش و تکنولوژی و ... نبود و هرچه بود،خرید بود و خرید!موضوع آنقدر آشکار درذوق میزد است که فرانس 24 گزارش داد: «درهای ایران برای تجار باز است، این پیام ساده حسن روحانی رئیس جمهوری ایران در جریان سفر به اروپا است.»
فرانس24 گزارش داد: «حسن روحانی به رغم اختلافات سیاسی (با پاریس) خواهان احیای روابط اقتصادی است.... قراردادهای تجاری با ایران برای فرانسه بسیار سودآور خواهد بود بخصوص آنکه ایران در نظر دارد سفارش خرید حدود 114 هواپیما را به شرکت ایرباس بدهد...کارشناسان اقتصادی براین باورند که ایران در دو سال آینده میلیاردها یورو از صادرات فرانسه را خریداری کند»
همین رسانه درباره سفر روحانی به ایتالیا هم تعبیر جالبی دارد:« در واقع باید گفت که ایتالیاییها با استقبال گرم از رئیس جمهوری ایران و انعقاد میلیاردها دلار تفاهمنامه تجاری- اقتصادی، به خوبی پیام اقتصادی ایران را درک کردند.» و چه پیام جالبی از ایران به گوش آنها رسیده است!پیام فراموش کردن همه گذشتههای تلخ و جایزه دادن بخاطر همه پستیها و پلیدیهایشان!
ذوق زدگی غربیها و رسانههایشان از ولخرجی و دست و دلبازی ایرانیها پنهان کردنی نیست و از شادی در پوست خود نمیگنجند!بالاخره هرچه نباشد،آنها به شکلی ناجوانمردانه،بازی بعد از تحریم را هم از دیپلماتهای کهنهکار! ما بردهاند!
از این جیب به آن جیب!
اما در ورای همه آنچه گفته شد ،یک نکته را نمیتوان از نظر دور داشت. نفت ایران با توطئه کشورهای صنعتی که در روزگار بد اقتصادی به سر میبرند،به حداقل قیمت ممکن رسیده است. ما اکنون نفت خود را در حدود 25 دلار میفروشیم.همین مبلغ بدست آمده از نفت ارزان، قرار است موتور اقتصاد ایران را به حرکت درآورد. اکنون ما معادل چند سال فروش نفت را پیشخور کرده ایم! برای چه!؟برای هواپیمای ایرباس و پژو! یعنی اقتصاد غرب که به مدد نفت مفت ایران سرپاست، با پرداخت قطره چکانی پولهای بلوکه شده، منت به سر ما میگذارد اما با غفلت و بیتدبیری دولتمردانمان،بلافاصله همان پول در جیب دیگر آنها قرار میگیرد! آیا واقعا کسی متوجه این موضوع نیست!؟ در حالیکه دهها میلیارد دلار پول صرف خریدهای بلندپروازانه از فرانسه و ایتالیا شده،صنایع داخلی در برزخ بیصاحبی و بییاوری دست و پا میزنند و یکی پس از دیگری نابود میشوند. اما ظاهرا عدهای نسبت به فرانسویها و ایتالیاییها دینی به گردن خود حس میکنند یا اینکه پای دلالانی چیره دست در کار است که این اندک سرمایه باقی مانده را از حلقوم اقتصاد ایران بیرون کشید و به حلق اقتصاد محتضر اروپا ریخت. همین روزهاست که دولت در اقدامی عجیب باردیگر همه چیز را گران کند،آب و برق را، حمل و نقل را و حتی سوخت را! وامها را متوقف کند و در صدد واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی برآید! چرا!؟ چون پول ندارد! همان بهانه همیشگی و البته کسی نیست بپرسد سرمایه و ثروت ملی که به جیب فرانسویها رفت، نباید خرج همین مردم میشد!؟
فروشنده پررو!
اما ای کاش در کنار این دست و دلبازی رئیس جمهور، فرانسویها اندکی قدردان بودند و خودشان را مدیون ملت ایران میدانستند. اما نه تنها چنین نیست بلکه در اثر وادادگی دستگاه دیپلماسی ما، هنوز هیئت ایرانی در فرانسه است و هنوز امضا قراردادهای سخاوتمندانه ما خشک نشده، برای ما رجز میخوانند و تهدید میکنند! مثلا لوران فابیوس وزیرخارجه فرانسه درباره ملاقاتهای رئیسجمهور کشورمان با مقامات فرانسوی شبکه تلویزیونی فرانس 24 گفت: «توافق هستهای ایران (راه) برخی گفتوگوها را باز کرد... درست است که ایران به جامعه بینالمللی بازگشته است اما این بدین معنی نیست که ما درمورد همه چیز توافق داریم، بخصوص در مورد سوریه! ما درباره سیاست، مسائل منطقه همچون سوریه، لبنان، عربستان و مناقشات در خاورمیانه گفت وگو و چند توافقنامه نیز امضا خواهیم کرد»!
فراموش نمیکنیم
اکنون و با آنچه به اجمال بیان شد، نمیتوان تردید کرد که تلاش دولت به ثمر نشسته و رونق اقتصادی به اقتصاد بازگشته است،اما نه به اقتصاد بیمار ایران،که به اقتصاد نیازمند فرانسه!
فراموش نمیکنیم که وزیر صنعت دولت یازدهم تصریح کرده بود حتی یک ریال یارانه صنعت تخصیص پیدا نکرده است. فراموش نمیکنیم که 4 وزیر دولت یازدهم، درباره خطر تبدیل رکود به بحران ملی هشدار داده بودند. فراموش نمیکنیم که وزیر کار رسما اعلام کرده بود که هر 5 دقیقه یک ایرانی بیمار میشود.فراموش نمیکنیم که براساس آمار رسمی، بیش از هشتاد درصد کارگاههای تولیدی کشور تعطیل یا ورشکسته شده است. فراموش نمیکنیم که بورس ایران در دولت یازدهم با زیانی قریب به دویست هزار میلیارد تومان مواجه شد و سهامداران بسیاری نابود شدند. و البته هرگز فراموش نمیکنیم که پول دو یا سه سال نفت ایران به ایرباس و پژو تزریق شد تا بچههای مردم فرانسه بیکار نباشند! فراموش نمیکنیم که همان شرکتی که خونهای آلوده به ایران فروخته بود بار که دیگر به ایران آمد. فراموش نمیکنیم که پولی که میتوانست میلیونها نفر را به سرکار بفرستد، به فرانسه رفت تا جلوی بحرانها و آشوبهای خیابانی لشکر بیمار فرانسه را بگیرد.حال اگر اینجا پدرها و مادرها شرمنده فرزند بیکار و تحصیلکردهاشان شدند، فدای لبخند دیپلماتیک رئیس جمهور!
نجات ایرباس A380 فرانسوی با تدبیر دولت روحانی / استراتژی پاساژگردی دولت و خرید به سبک کشورهای عربی! / 11 میلیارد دلار پول بابت هواپیمایی که یک فرودگاه برای فرود آن داریم!
اکنون ایران در شرایطی است که می تواند برای اولین بار بعد از 37 سال به صورت آزادانه خرید کند و تکنولوژی موردنیاز خود را از کشورهای مختلف وارد نماید و قراردادهای صنعتی ببندد. اما به نظر می رسد در کشور خیلی متوجه این موضوع نیستند و فکر می کنند یک مدت پول های ایران بلوکه شده بود و اکنون باید تا می توانند خرید کنند. در حالی که همه مسئولین باید به دقت مواظب عبور از این نقطه عطف باشند زیرا هر گونه برنامه ریزی برای آینده از همین نقطه آغاز می گردد.
مردم هم مدعی خواهند بود و دوره های مختلف را مقایسه خواهند کرد و حدس می زنند این پول ها صرف خرید می شود و دوباره به شرایط قبلی باز می گردیم.
به نظر می رسد شرایط کنونی ایران شباهت بسیار زیادی با چین در 35 سال پیش دارد که چینی ها برای اولین بار وارد جامعه بین المللی می شدند و می توانستند آزادانه از غرب خرید کنند. در آن زمان چین نیز به فکر خرید هواپیماهای ایرباس و بویینگ بود. فرانسه و آمریکا نیز گمان می کردند بازار عظیم چین باز شده و می توانند محصولات خود را به چینی ها بفروشند.
با این حال و علی رغم اینکه چینی ها به هواپیماهای پیشرفته احتیاج داشتند، اما از خرید خودداری کردند و وارد مذاکره با آمریکا و فرانسه برای انتقال تکنولوژی ساخت هواپیما به چین شدند. آمریکا و فرانسه در پاسخ به درخواست چین اعلام کردند باید 80 فروند هواپیما بخرید تا تکنولوژی آن را به چین انتقال بدهیم؛ اما چینی ها آنقدر مذاکره کردند تا آمریکا و فرانسه قبول کردند که تکنولوژی ساخت موتور هواپیما را در شانگهای دایر کنند و بعد چینی ها اقدام به خرید هواپیما کنند. در نهایت این تکنولوژی در شانگهای دایر شد و چینی ها حتی یک هواپیما هم از آمریکا و فرانسه نخریدند و با موتورهایی که تولید می کردند کار خود را راه انداختند.
صرف خرید هواپیما بدون انتقال تکنولوژی، روش خرید عربی محسوب می شود و کشورهای عربی نفتی این کار را می کنند و ما که صاحب فن و تکنولوژی هستیم باید فناوری کشورهای پیشرفته را وارد کشور کنیم.
آنچه در اروپا مشاهده شد صرفا نمایش بیهدفی بود که فقط دلارها را خرج کردیم و چیزی به دست نیاوردیم.
با قراردادهای مذکوری که در اروپا بسته شد باید به فکر بازپرداخت آن باشید و کشور را با این وضع، بدهکار خارجی ها کردید. کشور امروز در شرایط بد رکودی به سر می برد و پرداخت منابع دلاری و موج خریدهای غیرضروری با پولهای آزاد شده در این شرایط به سود اقتصاد ایران نبوده و نیست.
دکتر وحید یامین پور: جریان غربگرا اهدافش را از طریق اصولگرایان تقلبی محقق میکند/ حداد عادل: باید قدر حضور جوانان در عرصه سیاسی را بدانیم/ نقدیر رویشهای انقلاب از دکتر علیاصغر زارعی
نفوذ دشمن در حوزه تحلیل و تصمیم(یادداشت روز)
رژیم سعودی به منظور آگاهی از واکنش ایران در مقابل تحرکاتی که مقامات ریاض به نیابت از آمریکا علیه ایران دنبال مینمایند و نیز به منظور به تاخیر انداختن هرگونه واکنش ضدسعودی از سوی ایران دست به ترفندهایی زد. وادار کردن نواز شریف به اظهار میانجیگری بین ایران و عربستان و آنچه مقامات عربستان در جریان سفر رئیسجمهور چین به وی درباره چشمانداز تنش با ایران گفتند، در این راستا قابل ارزیابی است.
رژیم سعودی چندین نوبت و از جمله در جریان آخرین دیدار سفیر ایران در عربستان - آقای صادقی- اعلام کرده است که ایران باید در قبال کنار آمدن عربستان با ابقاء دولت متحد ایران در دمشق، سیاستهای عربستان را در رابطه با یمن و بحرین بپذیرد. بر این اساس این رژیم به زعم خود فشار زیادی را متوجه ایران کرده تا ایران به چنین معاملهای رضایت دهد. و حال آنکه سوریه مال مردم سوریه و یمن مال مردم یمن است. مذاکرات اخیر مقامات سعودی با نواز شریف در اسلامآباد و وادار کردن نخستوزیر پاکستان به قبول میانجیگری و یا اعلام قبول میانجیگری که چند روز پس از سفر وزیر خارجه سعودی به اسلامآباد صورت گرفت، نشان میدهد که سعودیها گمان کردهاند فشار چند هفتهای، جمهوری اسلامی را آماده پذیرش طرحی کرده که بارها آن را رد نموده است جالب این است که اعلام سفر نواز به ایران دقیقا یک روز پس از آن انجام شد که وزیر دفاع پاکستان، کشورش را متحد سعودی در صورت مواجه شدن با حمله خارجی اعلام کرد! این ژست کجا و ژست میانجیگری؟ پس کاملا معلوم است که آنچه نخستوزیر پاکستان اظهار کرد، درخواستی سعودی بود و بحث میانجیگری واقعیت نداشت یعنی نه عربستان به دنبال میانجی بود و نه نوازشریف بطور واقعی با چنین ماموریتی راهی تهران شد. کما اینکه اظهار تمایل مقامات سعودی به کاهش تنش با ایران در جریان مذاکرات با رئیسجمهور چین در ریاض نیز واقعیت نداشت چرا که درست دو روز بعد مقامات عربستان با استفاده از سازمان همکاریهای اسلامی- که در زنجیر دلارهای نفتی سعودی است - بیانیه شدیداللحنی علیه ایران صادر کردند. در اینجا سوال این است که پس هدف سعودی از درخواستهای میانجیگرایانه چیست؟ این نکته را هم اضافه کنیم که دیروز مقامات سعودی اعلام کردند که اساسا دنبال میانجی نبوده و صحبتهای مبتنی بر اینکه عربستان نوازشریف را راهی تهران کرده است، صحت ندارد و حال آنکه هیچ تردیدی در این موضوع وجود ندارد نه توافق جبیر - نواز قابل کتمان است و نه مذاکرات سلمان - شینپینگ.
اما این حرف درست است که عربستان دنبال میانجی برای کاهش تنش با ایران نیست و اصولا قصدی برای کاهش تنش وجود ندارد و ما میتوانیم با ذکر شواهد و قرائن بگوئیم که طی هفتهها و ماههای آینده تنش رژیم سعودی علیه ایران روندی فزاینده خواهد داشت. مدل رفتاری عربستان این است که شعلههای بحران را بالا میکشد و بعد از طی یک مقطع خصومتورزی فرصتی را برای تجزیه و تحلیل میزان موفقیتها و ناکامیها پدید میآورد و نوعی خوشباوری را نیز در طرف مقابل تزریق میکند. این رژیم در جریان جنگ علیه یمن بعد از یک دوره عملیات نظامی که تحت نام «عاصفهًْ الحزم» انجام شد، اعلام کرد که این دوره عملیاتی به پایان رسیده و دوره جدیدی تحت عنوان «اعادهًْ الامل» آغاز میشود. در این مقطع رژیم سعودی اعلام کرد که از این پس منطقه عملیاتی نیروی هوایی عربستان فقط مناطق عملیاتی است و حال آنکه در دوره طولانی عملیات اعادهًْ الامل ما کماکان شاهد حمله این رژیم به شهرهایی که منطقه درگیری نبودند نظیر صنعا و صعده بودیم. در اینجا هم رژیم سعودی از این روش استفاده کرد. یعنی در حالی که حسب ماموریتی که آمریکاییها برای آن تعریف کردهاند، تصعید بحران علیه ایران را در سرمیپروراند از آمادگی برای مذاکره با ایران حرف میزند.
این استراتژی با دو هدف دنبال میشود. هدف اول این است که عربستان پس از یک دوره خصومتورزی نیازمند ارزیابی میزان تاثیر خصومت بر حریف میباشد. از نظر سعودی دریافت پالس مثبت از طرف مقابل و کاسته شدن از لحن تند آن، نشانه موثر بودن سیاست افزایش تنش علیه ایران است. این البته میتواند یک ارزیابی با نتایج غلط باشد ولی در ماشین محاسباتی آلسعود، اعلام آمادگی ایران برای گفتوگو با عربستان، نشانه ضعف تلقی میشود. هدف دوم عربستان از طرح بحث میانجی، اثرگذاری بر جمعبندی و احیانا اقدامات متقابل ایران است. بر اساس مدل عربستان، حریف توانمندی نظیر ایران میتواند دست به اقدامات سخت علیه دشمن خود بزند و اگر واقعا چنین قصدی داشته باشد و فرصت اقدام نیز پیدا کند، نقشه حریف در گوشه رینگ قرار دادن و ضعیف معرفی کردن ایران از بین میرود. در مدل رفتاری آلسعود یک پالس مذاکراتی میتواند روی جمعبندی ایران اثر بگذارد و آن را به هوای بهتر شدن وضعیت دچار انفعال نماید.
اما از یک منظر دیگر، اصولا سعودی بازیگر صحنه افزایش «بحران سیاسی» علیه ایران است و نه طراح و یا کارگردان. بر این اساس ما باید در بررسی و ارزیابی انگیزهها، اهداف، دامنه خصومت و سطح آن به نقشه عملیاتی و جمعبندی نظامی که برای عملیات دشمن علیه جبهه خودی در نظر گرفته شده، نگاه کنیم وگرنه حتما دچار خطای تحلیل و در نتیجه دچار خطای تصمیمگیری میشویم و به ناچار هزینههای هنگفتی را متحمل خواهیم شد.
واقعیت این است که این بازی اگرچه جلوهای سعودی - وهابی دارد ولی یک بازی صددرصد آمریکایی است. آمریکاییها از سال 2007 به این طرف استراتژی درگیر کردن ایران در یک محیط منطقهای که با دو عنصر «مذهب» و «قومیت» میتواند بیگانه تلقی شود! دل بستهاند و کشورهای وابسته به خود در این منطقه را توجیه، آماده و تجهیز کردهاند. شما نظری به بیانیه اتحادیه عرب و سپس بیانیهسازان همکاریهای اسلامی که هر دو تیول آمریکا هستند بیاندازید تا ببینید با اظهارات همین روزهای مقامات کاخسفید علیه ایران مو نمیزند. یکی دیگر از دلایل قطعی بودن حضور آمریکا در پشت خصومتورزی عربستان علیه ایران، اظهارات صریح وزیرخارجه آمریکاست. شش روز پیش «جان کری» با صراحت گفت: «آمریکا در آنچه عربستان توسعهطلبی و تروریزم ایران در منطقه میخواند، در کنار دولت این کشور قرار دارد» کمااینکه رئیسجمهور فرانسه دو روز پیش با صراحت گفت از عربستان در قبال ایران حمایت میکند و حال آنکه این عربستان است که تنشآفرینی میکند. متاسفانه بعضی از دستگاههای رسمی و مسئول و بعضی از شخصیتهای سیاسی کشور و به تبع آن طیفی از روزنامهها و احزاب سیاسی بدون توجه به واقعیت خارجی، از یک طرف اقدامات عربستان را در جهت مخالفت آن با «برجام» و در نتیجه در نقطه مقابل آمریکا ارزیابی میکنند و از سوی دیگر به آمریکا برای کاهش و یا رفع تنش عربستان چشم دوختهاند. از جمله همین روزها یکی از مقامات ارشد کشور در سفر به عراق از آغاز دور تازهای از برادری با عربستان سخن گفت و چشمانداز پسابرجام را منطقهای آرامتر و امنتر خواند. این افراد در واقع گمان کردهاند آمریکا در پی منطقهای آرامتر است و حال آنکه اگر آمریکا دنبال چنین وضعیتی بود هر روزه از اعزام نیروی جدید به عراق و سوریه حرف نمیزد و با رژیمهایی که آشوب را به عراق، سوریه و یمن تزریق کردهاند، همراه نمیشد. آمریکا به موازات امضای برجام، محیط منطقهای و متحدان منطقهای ایران را تحت فشار شدید قرار داده و عزم خود را برای برخورد جدی با ایران جزم کرده است. همه اظهارات و شواهد بر این موضوع تاکید میکنند ولی بعضی از دستگاهها و افراد در ایران، چهره دیگری از آمریکا به تصویر درمیآورند.
پرونده تنش علیه ایران در دست مقامات ارشد آمریکا است آنان از یک طرف عوامل خود را آشکارا علیه ایران تحریک میکنند و پس از آتشافروزی این رژیمها هم با صراحت اعلام میکنند که در کنار آنان هستند و از طرف دیگر در تماس با مقامات ایرانی از افزایش تنش در منطقه ابراز نگرانی کرده و مقامات ایران را به خویشتنداری فرا میخوانند یعنی حکایت معروف سعدی: «سگها را گشاده و سنگها را بستهاند». چه کسی است که نداند مدیریت تنش از سوی آمریکا اولا معطوف به تضعیف موقعیت اثرگذار ایران در عراق، سوریه، لبنان و... است و ثانیا معطوف به توانمندسازی و خلق فرصت برای دشمنان ایران است. این چیزی نیست که فهم آن به هوش زیادی نیاز داشته باشد. با این حال ما وقتی لحن بعضی از افراد موثر در ایران را در جهت جداسازی اقدامات ضدایرانی در منطقه و سیاستهای نظامی امنیتی آمریکا میبینیم چه میتوانیم بگوئیم؟ آیا واقعا در اینجا یک خطای معمول انسانی اتفاق افتاده است؟ احتمال وقوع خطای انسانی وجود دارد ولی این در موردی است که یک نفر وضعیتی را تجزیه و تحلیل میکند و سپس بنا به دلایلی به ورطه خطا میافتد ولی زمانی که از یک طرف ما با یک موضع نادرست استراتژیک از طرف جمعی از افراد موثر مواجه میشویم و از طرف دیگر با اصرار آنان بر درستی این موضع مواجه میگردیم، نمیتوانیم آن را یک خطای معمول تحلیلی تلقی نمائیم. در اینجا قطعا نفوذ دشمن اتفاق افتاده و آنچه در موضع بعضی از مقامات بروز پیدا میکند، موضع دشمن است و با منافع و مطامع او مو نمیزند.
آنچه در این میان قابل ذکر است این است که آمریکا خط تخریب موقعیت منطقهای ایران را با روش «گفتوگوهای محرمانه» و «اقدامات بستهای» - در مقابل اقدامات موردی- دنبال میکند به این معنا که از یک سو یک سلسله اقدامات ایذائی در عراق، سوریه، لبنان، یمن، افغانستان و... را در دستور کار قرار داده است تا تمرکز ذهنی ایران را در حوزه امنیتی بهم بریزد و از سوی دیگر با برقراری تماسهای محرمانه با ایران ادعا میکند که رابطهای با اقدامات ضدایرانی در این کشورها ندارد! پیگیری چنان سیاستی و ادعای چنین چیزی از سوی آمریکا، بعید و عجیب و غریب نیست، باور کردن آن توسط بعضی از دستگاههای ایرانی عجیب است.
سعدالله زارعی
فاتح خرمشهر بعد از دفاع مقدس
احمد با کوله باری از تجربه و خاطراتی از حماسه و ایثار بسیجیان و دوستان شهیدش،راهی تهران شد.حالا باید مثل بچههای خوب و مودب لباسهای اتو کشیده به تن کند ،در جلسات پشت میز بنشیند و نامههایش را در کارتابل بخواند.خوب،چه اشکالی دارد! این نتیجه ی ماندن است.\”فاتح خرمشهر\” در آغاز راهی قرار گرفته که تحمل آن برای او مشکل و طاقت فرساست.
احمد شیری را میماند که در قفس کرده اند،امّا شیر اگر در قفس هم باشد باز،هم شیر است.برای همین،احمد حتّی سخت تر از دوران دفاع مقدّس،چون سربازی فداکار خود را در اختیار فرمانده اش \”آقا سید علی آقا\” قرار میدهد و زمانی نمیگذرد که عشق به رهبری و ولایت پذیری او برسر زبانها میافتد.پذیرفتن مأموریت بسیار سخت در شمال غرب کشور و حضور مقتدرانه و اثر گذار او در آنجا و رضایت فرمانده کل قوا از عملکرد احمد،نشاندهنده ی موفّقیّت او در رشد و سیر الی الله است.
منبع : کتاب احمد – بنی لوحی سید علی – ص 131
- 0 نظر
- 08 مهر 94 ، 08:48
فرماندهی نیروی هوائی سپاه
احمد که از غرب بازگشت آنقدر کارنامه اش درخشان بود که فرمانده کل قوا حضرت آیت الله العظمیخامنه ای در فرازی از حکم انتصاب او نوشتند:
\”فرماندهی نیروی هوایی جوان و پر نشاط سپاه پاسداران را به شما که از سرداران کار آمد و پر توان و شجاع و برخوردار از سوابق درخشان در دوران دفاع مقدس و پس از آن میباشید میسپارم\”
حضور احمد کاضمیتحولی عظیم در نیروی هوایی بوجود آورد و از آنجا که او تحلیلی صحیح از شرایط سیاسی و نظامیو تهدیدات آینده داشت تمام توان خود را در تقویت بنیه ی موشکی جمهوری اسلامیایران معطوف داشت که موفقیت تولید و آزمایش موشک شهاب3 نمادی از این اراده فولادین است.در همین دوره بود که زلزله ای ویرانگر،شهر بم را با خاک یکسان کرد.حضور احمد در همان ساعات اولیه و بسیج کلیه ی امکانات نیرو ی هوایی به منطقه و انتقال بیش از 30 هزار مجروح به تهران،در کمتر از یک هفته،صفحه ی درخشان دیگری بر کارنامه ی افتخار آمیز احمد افزود. نگارنده در آنجا شاهد بودم که او بدون خواب و خوراک و در ساده ترین صورت ممکن فرماندهی بزرگترین عملیات حمل و نقل هوایی را بر عهده گرفت در حالی که همه میگفتند:
احمد بیش از صد ساعت میشود که خواب را به چشمان خود حرام کرده است.
منبع : کتاب احمد ، بنی لوحی سید علی ، ص 135
- 0 نظر
- 07 مهر 94 ، 08:46
یاد یاران سفر کرده
احمد با قلبی آکنده از دوستان شهیدش،بیش از هفت سال فرمانده ی شمال غرب کشور شد.جایی که صدها نفر از شهیدانمان در ارتفاعات غرب پیرانشهر مانده بودند و این فرمانده ی دلسوز که مسؤو لیت بسیجی ماندن را هم بر شانهها حمل میکند،شبهای زیادی را به یاد آنها گریسته است،در این دوره ی نسبتا طولانی که فرزندان احمد دوران رشد و شکوفایی خود را طی میکنند و بیش از هر زمانی به حضور پدر نیاز دارند،این مادر است که آن بار سنگین را تحمّل میکند و مانند همه ی دوران مشترک زندگی،خانه به دوش،مسؤولیت نبودن احمد را به انجام میرساند.و چه زیباست،در چنین شرایطی که لحظه لحظه ی آن بوی شهادت میدهد و هیچ شبی از آن بدون دلهره و اظطراب نمیکذرد،وقتی احمد با بدنی خسته از مسؤولیتی سنگین به خانه باز میگردد یکی دو ساعت که نه،همان لحظه ی ورود،همه ی خستگیها از بدن او برطرف میشود و این صفا و محبّت هدیه ی بانوی نمونه ای است که حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها را الگو ی خود ساخته است.به اعتقاد من \”بزرگترین راز\”زندگی احمد را در اینجا باید جستجو کرد،اینکه تو بیش از هر کس دیگری به زندگی خود با همسرت عشق بورزی اما دنبال چیز دیگری باشی.شاید از این گنجینه ی نهفته در دلهایی که خودرا به کمتر از بهشت نفروخته اند در \”صحرای محشر \”رو نمایی میشود.
کتاب احمد – بنی لوحی سید علی – ص 133
- 0 نظر
- 06 مهر 94 ، 10:46
صد ساعت بیداری شهید احمد کاظمیدر بم
زلزله بم اما جدا از همه جنبههای فنی و ناظر بر ساختمان سازی، فرصتی بود برای انسانسازی و چه خوب، کسی که در بم نگاه داشتن آتش شوق سالهای خون و شهادت را در سینه خود به ظهور رساند، چند سالی بعد، پاداش حقیقی خود را دریافت کرد.
حاج احمد، تنها مرد سالهای مقاومت و جهاد علیه دشمن بعثی نبود، بلکه هر جا ندای مظلومیشنیده میشد، باید زودتر از همه به دفاع برمیخاست.
خبر حادثه دلخراش زلزله بم را که شنید، اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ آن قدر که پیش از همه به نجات زلزله زدهها شتافت؛ «نخستین ناجی زلزلهزدگان بم»، کسی نبود جز یادگار سالهای دفاع مقدس، حاج احمد کاظمی؛ همان گونه به سان سالهای جانبازی در جبههها گمنام و ناشناس، پیش از همه خود را به بم رسانده و مشغول کمکرسانی بود.
- 0 نظر
- 01 مهر 94 ، 17:48
تاکید بر قرائت روزانه قرآن کریم ،زیارت عاشورا و سوره جمعه
بابا خیلی روی زیارت عاشورا تأکید داشت.همیشه به من و سعید میگفت:قبل از خوابیدن و بیرون رفتن از خانه،هر قدر که میتوانیم قرآن بخوانیم.میگفت تأثیرش را در زندگی تان میبینید.قرآن خواندن و زیارت عاشورای خودش که ترک نمیشد.هر روز صبح در راه محل کارش زیارت عاشورا میخواند.صبحهای جمعه هم چهار تایی دور هم مینشستیم در همین اتاق و سوره جمعه میخواندیم.
منبع : کتاب احمد ، بنی لوحی سید علی ، ص 139
روایت محمد مهدی کاظمی
- 1 نظر
- 30 شهریور 94 ، 09:50
فقط یک خواسته دارم آن هم شهادت
عازم کربلا بودم . روز قبل از حرکت برای خداحافظی با شهید کاظمی تماس گرفتم. بعد از اظهار محبت برای این تماس ، گفت: چشمت به گنبد و بارگاه حضرت عباس (ع) که افتاد ، اگر یاد من بودی به آقا سلام برسان و بگو، تو میدانی که من چقدر تو را دوست دارم. من فقط از تو یک خواسته دارم؛ آنهم شهادت است. بگو، آقا نگذار همین طوری ازبین بروم.
بعد گفت: این را هم به آقا بگو،اگرممکن است فقط به من کمی مهلت بدهید؛چندتا کار ناتمام دارم، تمام کنم. خودم تاریخش را اعلام میکنم .
- 1 نظر
- 29 شهریور 94 ، 09:19
مثل همه ی آدمهای بزرگ…
دلم میخواست که حتما بیاید، ولی عقلم میگفت،کلی کار دارد و تازه مریض هم هست . قول هم که نداد، گفته که اگر شد میآیم .
به بچهها نگفتم که مهمان شب چه کسی است؛چون همان عقلم میگفت، بچهها از تحویل گرفتن مسئولان خیرها دیدهاند و میدانند کسی مثل سردار کاظمی، برای یک جمع 50 تا 100نفره، به پایگاه نخواهد آمد؛ مثل همه ی آدمهای بزرگ . با این حال دلم روشن بود.
تا آخر شب منتظربودم. بالاخره عقلم برنده شد. سه روز بعد نامه ای با امضای ایشان به نام مسئول پایگاه و خطاب به همه ی اعضا آمد. درآن،بابت نیامدنش معذرت خواهی کرده بود. ظاهرا ًحالش بدشده بود و بستری هم شده بود .
عقلم گفت: من که گفتم او با همه فرق دارد.
- 1 نظر
- 28 شهریور 94 ، 12:07
حاج قاسم یادت میآید ؟؟
حاج احمد گفت: اجازه بدهید حاج قاسم هم حادثه جالبی را که این روزها در مورد جنازه یک شهید بسیجی در عراق اتفاق افتاده را برای دوستان نقل کند. حاج قاسم هم نقل می کند که چگونه یک بسیجی شهادت خود را در جبهه پیش بینی می کند و با استفاده از کارت و پلاک یک اسیر عراقی زمینه دفن جنازه خود را در کربلا فراهم می کند و حال سالها پس از مفقودیت ، یک خانواده عراقی آدرس قبر او را در کربلا به حاج قاسم رسانده اند تا به خانواده اش خبر دهد.
- 0 نظر
- 26 شهریور 94 ، 09:57
احمَد،احمَد،احمِد
در عملیات بیت المقدس دو تا از فرماندههای تیپهای سپاه اسم کوچکشان \”احمد\” بود . احمد کاظمیو احمد متوسلیان . معرف هر دو در شبکه ی بی سیم قرارگاه احمد بود. تماس که میگرفتند از لهچه شان میفهمیدیم که کدام است .
گاهی هم دو احمد با هم کار داشتند . احمد کاظمی، متوسلیان را این طوری صدا میزد : \” احمَد،احمَد،احمِد\”.
یادگاران – کتاب احمد کاظمی– نیازی ، یحیی- روایت فتح – ص 32
- 0 نظر
- 25 شهریور 94 ، 16:50
بسیجی بی ترمز
شنیدهاید در جنگ مىگفتند بسیجى بىترمز است، این یک معنا و حرف دیگرى داشت؛ اینها خوب عاشق شهادت بودند و پا بر زمین مىکوبیدند. همین شهید عزیزمان، احمد کاظمى را من در جبهه دیده بودم؛ آنچنان اقتدارى داشت که اشاره مىکرد، بسیجىها حرفش را گوش مىکردند. اینطور نیست که بسیجى که عاشق است، مجاز باشد برخلاف امر فرمانده و برخلاف انضباط سازمانى و انضباط عملى در محیط زندگى، یک حرکت بىانضباطى انجام بدهد؛ بهخصوص که دانشجو و شما دانشجوها. ما براى شماها خیلى قیمت قائلیم.
امام خامنه ای (مدظله العالی)
- 0 نظر
- 25 شهریور 94 ، 08:36
بندگی ام را ببین
خداوندا خود میدانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و این دوران سخت را تحمل میکنم. ای خدای کریم , ای خدای عزیز و ای رحیم ! تو کمکم کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم.
چه بدم , وای خدا تو رحم کن و کمک کن . بدی مرا میبینی , دوست دارم بنده باشم , بندگی ام را ببین. ای خدای بزرگ , رب من , اگر بدم و اگر خطا میکنم, از روی سرکشی نیست بلکه از روی نادانی میباشد . خداوندا من در سختی بسیاری هستم , چون هرچه فکر میکنم , میبینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی را ازدست دادم. ولی خدای کریم, باز امید به لطف و بزرگی تو دارم, خداوندا تو توانایی, ای حضرت حق خودت دستم را بگیر, نجاتم بده از دوری شهدا , کار خوب نکردن , بنده ی خوب نبودن…
- 0 نظر
- 24 شهریور 94 ، 09:40
سردار کاظمیهمیشه با اطلاعات خودش تصمیم میگرفت…
سردار کاظمیهمیشه با اطلاعات خودش تصمیم میگرفت , نه به حرفهای به دست آمده از این و آن . او اعتقاد داشت آدمیکه مسئولیت دارد برود خودش شرایط را لمس کند , خطرات و سختیهای کار را ببیند و بعد با توجه به گزارشات و اطلاعات دیگران تصمیم بگیرد . میگفت این بچههای مردم دست ما امانت اند. میرفت تحقیق میکرد , سیستمها را چک میکرد جز به جز طرح ریزی و برنامه ریزی میکرد و نتیجه اینها میشد یک مدیریت صحیح و مدیری که اهل بازی خوردن نیست . حاج احمد مدیریتش مدیریت کنترل از راه دور و ویدئو کنفرانسی نبود . شاهد مثالهایش را هم برایمان میآورد. مثلا در فتح خرمشهر جایی که برای ما فاصله پیروزی و شکست به اندازه مو باریک بود و آنقدر خودمان و تجهیزاتمان خسته بودیم که نفسی باقی نمانده بود و یک اشتباه میتوانست از پا در بیاوردمان؛ سردار کاظمییک بلد خواست تا در خیابانها گم نشود . خودش رفت و شرایط را دید . نتیجه اش شد یک تصمیم درست . خرمشهر را خدا آزاد کرد آن هم به دست همین بچههای مخلص و البته بصیر. پس مدیر باید در متن ماجرا باشد , وسط معرکه نه بیرون گود و بعد تصمیم بگیرد…
- 0 نظر
- 23 شهریور 94 ، 09:19
یادداشت / دل نوشته …
بسم رب المهدی بسم رب الحسین بسم رب الشهدا
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
آرزوی جان باختن در راه خدا در دل او شعله میکشید و او با این شوق و تمنا در کارهای بزرگ پیشقدم میگشت. اکنون او به آرزوی خود رسیده و خدا را در حین انجام دادن خدمت ملاقات کرده است.
حضرت امام خامنه ای مدظله العالی
ساعت حوالی 11 ونیم صبح 19 دی ماه بود که همهمه ای شهر را برداشته بود، هرکس چیزی میگفت تا اینکه عاقبت زنگ خبر 14 بعد از ظهر به تلخی نواخته شد. ثانیهها بسان سالی میگذشتند.به هر جانکندنی بود لحظات سپری شد و گوینده خبر اعلام کرد:
محمدرضا محسنیثانی، با اشاره به نقش حسن کردمیهمن در حمله به سفارت عربستان، اعلام کرد: آقای کردمیهمن که برای مدتی در کشور سوریه بهسر میبرد، پس از ورود به ایران توسط مقامهای انتظامی در فرودگاه بازداشت شد.
عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با اشاره به موضوع نقش حمایت برخی نهادها از کردمیهن، اظهار داشت: این اقدامات سازمانیافته نبوده است.
کرد میهن کیست؟
هرچند سخنگوی وزارت کشور سرنخی از آمر حمله به سفارت عربستان داد و از فردی گفت که در شهر کرج زندگی میکرده است اما هیچ مرجع رسمی نامی از کسی که دستور حمله را صادر کرده بود، نداد تا پیگیری ایلنا به نام «حسن کردمیهن» برسد؛ فردی که برای خود برو و بیایی دارد و مغز متفکر حمله به سفارت عربستان خود او بوده است؛ همان کسی که بنا به گفته مقامهای امنیتی کشور، مدتی در ایران نبوده و بعد از ورود به ایران بازداشت شده است.
1- «قوه مجریه در انقلابهای جهانی و در تاریخ، همیشه قانون را به نفع خود تفسیر میکردند و انقلاب را به استبداد میکشاندند، بنابراین در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با دیکتاتوری، شورای نگهبان پیشبینی شده است و برای این که جلوی دیکتاتوری گرفته شود، قانون اساسی پیشبینی کرده که شورای نگهبان، تفسیر این قانون را برعهده داشته باشد».
تصور میکنید که این تحلیل دقیق و توضیح منطقی جایگاه شورای نگهبان در قانون اساسی را چه کسی ارائه کرده و چه کسی با این بیان مستند، نشان داده است که اگر شورای نگهبان در قانون اساسی پیشبینی نشده بود، دولتها به سمت استبداد و دیکتاتوری پیش میرفتند؟ آنچه از نظرتان گذشت بخشی از سخنان آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم کشورمان است که در صفحه 7 روزنامه جمهوری اسلامی 9 آذر 1359 درج شده است.
ایشان در ادامه برای شناخت افراد و جریاناتی که در خط امام و انقلاب نیستند میگویند «معیار و مبنا، سخنان رهبر انقلاب است. مردم مصاحبهها و سخنرانیها را بخوانند و مواضع مسئولان را با بیانات امام و رهبری مقایسه کنند تا ببینند چه کسانی در خط انقلاب هستند و چه کسانی برخلاف نظر امام که نظر امت خواهد بود قدم برداشتند»
2- صبح پنجشنبه آقای دکتر روحانی، رئیسجمهور محترم کشورمان در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور درباره انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی و برخی از مسائل دیگر، اظهاراتی داشت که با توجه به جایگاه ایشان به عنوان رئیس قوه مجریه، یک شخصیت روحانی و یک حقوقدان، غیرمنتظره و با عرض پوزش، عجیب به نظر میرسید. ضمن آن که اظهارات روز پنجشنبه آقای روحانی با آنچه پیش از این، چه در تبلیغات انتخاباتی و چه در موقعیتهای قبلی اظهار داشته و بر آن تاکید ورزیده بودند نیز در تناقض آشکار بود و از این روی، تأسفآور! یادداشت پیش روی، فقط اشاره به نکاتی از اظهارات پنجشنبه ایشان درباره انتخابات است و سخن پیرامون برخی از بزرگنماییهای جناب روحانی درباره برجام نظیر این که ما بدون استثناء تقریبا به تمام اهداف اصلی خود در مذاکرات دست یافتهایم و امثال آن را به بعد موکول میکنیم. و اما؛
3- آقای روحانی در آغاز سخن پیرامون انتخابات میگوید «کسی که میخواهد نماینده مجلس شورای اسلامی شود، البته که باید به دین اسلام متعهد باشد و التزام به قانون اساسی و ولایت داشته باشد و این از بدیهیات است، اما محیطزیست، صنعت، توسعه کشور، حل بیکاری و رکود چه میشود»؟!
در این خصوص باید از آقای روحانی پرسید؛
الف- از کی تا به حال، حل مسائلی نظیر محیطزیست، صنعت، توسعه کشور، حل بیکاری و رکود از شرح وظایف قانونی دولت خارج شده و برعهده نمایندگان مجلس گذارده شده است؟!
ب- آیا سازمان حفاظت محیطزیست، وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت امور اقتصادی، وزارت کار و امور اجتماعی و... از وزارتخانهها و سازمانهای تحت امر و زیرمجموعه مجلس هستند؟! اگر پاسخ منفی است که منفی است، حل معضلات یاد شده به نمایندگان مجلس چه ربطی دارد؟ و اگر این دستگاهها زیرمجموعه دولت هستند - که هستند - چرا ناتوانی آنها در حل مشکلات را که متاسفانه نشانه ناتوانی دولت است، به حساب نمایندگان مینویسند؟!
ج- ممکن است گفته شود که ناکامی دولت در حل مشکلات مورد اشاره، ناشی از عدم همکاری مجلس با دولت است که باید گفت؛ اولا؛ مطابق دستور جلسات موجود مجلس، اصرار برای حل مسائل یاد شده همواره از سوی مجلس بوده است و بیاعتنایی به آن از سوی دولت محترم.
ثانیا؛ بفرمائید کدام لایحه و پیشنهاد را برای حل و فصل مشکلات مزبور به مجلس ارائه کردهاید و مجلس با آن مخالفت ورزیده است؟ به بیان دیگر، چه اقدامی میخواستید انجام بدهید که مجلس مانع آن شده است؟! پاسخ روشن است. هیچ!
د- تعجبآور است که آقای رئیسجمهور به جای آن که به خاطر ناکامی - بخوانید ضعف و ناتوانی- دولت در حل مشکلات یاد شده، روی صندلی بدهکار بنشیند و به مردم که با آنهمه وعده و وعید، طلبکار هستند پاسخ بدهد، روی صندلی طلبکاران نشسته و بازخواست میکند!
4- آقای روحانی میگوید؛ «احراز صلاحیت واقعی از آن ملت ایران است» درباره این اظهارنظر رئیسجمهور که از سوی یک حقوقدان عجیب و غیرمنتظره است باید گفت؛
الف: احترام واقعی به ملت در حل مشکلات آنها نظیر، گرانی، رکود، بیکاری، بیحرمتی به پاسپورت ایرانی، مقابله با تبعیض و... است و نه تعارفات سیاسی!
ب: این سخن رئیسجمهور محترم، بیاحترامی به ملت و اهانت به شعور آنان است و مثل آن است که گفته شود مردم به بیمارستان و پزشک نیازی ندارند و هرکس مریض شد میتواند به هر که دلش خواست مراجعه کند! و نباید از دولت توقع داشته باشد که با تأسیس دانشکدههای پزشکی و دادن گواهینامه طبابت به پزشکان، عرصه بهداشت کشور را سر و سامان بدهد! اصلا؛ به سازمان نظام پزشکی برای احراز صلاحیت پزشکان نیازی نیست! سایر دستگاههای نظارتی مثل مجلس و بازرسی کل کشور و سازمان حسابرسی در دولت و دستگاه قضایی و امثال آنها نیز بیمصرف و اضافی هستند!! مردم خودشان باید متوجه شوند دزد کیست؟ و پاکدامن کدام است؟ و خودشان باید قضاوت کنند که بیتالمال برای ملت هزینه شده و یا به جیب رانتخواران رفته است؟!... آقای رئیسجمهور آیا نظر حضرتعالی نتیجهای غیر از این دارد؟
5- آقای رئیسجمهور برای توجیه ورود افراد بیصلاحیت به خانه ملت مثالی آوردهاند که نه فقط مصداق قیاس معالفارق بوده و از یک حقوقدان دور از انتظار است، بلکه اهانت به کارگزاران محترم دولت نیز هست. میپرسند؛ آیا وقتی حضرت امیرالمومنین(ع) حاکمی را در یک منصب قرار میدادند فقط به صداقت و ایمان او توجه داشتند و یا کارآمدی و کاربلدی او را هم در نظر میگرفتند؟! و بعد میگوید، «قنبر» پاک و متدین بود ولی امیرالمومنین(ع) قنبر را فرماندار یا استاندار نکرد ولی برای سامان دادن به امور فارس «زیاد بن ابیه» را استاندار فارس کرد که وی پدر عبیدالله بن زیاد بود و نتیجه میگیرد که برای حل برخی از مشکلات پیچیده میتوان از افرادی نظیر «زیاد بن ابیه» هم استفاده کرد؟!
در این خصوص گفتنی است؛
الف: درباره زنازاده بودن «زیاد بن ابیه» که لقب «ابن ابیه» به همین علت بر او نهاد شده است باید گفت؛ حضرت امیر علیهالسلام این اتهام را درباره وی «غیرثابت» دانستهاند و این هنگامی بود که «زیاد» از جانب حضرت به استانداری فارس منصوب شده و به آشوب آن سامان پایان داده بود و معاویه برای فریب زیاد نامهای به او نوشته و ابوسفیان را پدر وی و زیاد را برادر خود نامیده بود. حضرت امیرالمومنین علیهالسلام طی نامهای که در نهجالبلاغه موجود است - نامه 44 - خطاب به او میفرمایند؛ «اطلاع یافتم که معاویه برای تو نامهای نوشته تا عقل تو را بلغزاند و اراده تو را سست کند، از او بترس که شیطان است و از پیش رو و از راست و چپ به سوی انسان میآید تا در حال فراموشی، او را تسلیم خود سازد و شعور و درکش را برباید».
از این نامه به وضوح پیداست که امیرالمومنین(ع) مولود نامشروع بودن زیاد را امری غیرثابت و ادعای ابوسفیان در حق وی را نامشروع دانسته است. ضمن آن که به گواه تاریخ، هنگام نصب به استانداری فارس، چنین شهرتی درباره او مطرح نبوده است.
گفتنی است؛ «زیاد» در جنگ صفین در سپاه علی علیهالسلام حضور داشت و از بیعت با معاویه سر باز زد، بعد از شهادت امیرالمومنین(ع) نیز به حضرت امام حسن علیهالسلام پیوست و البته، بعد از شهادت آن حضرت با وساطت مغیرهًْ بن شعبه، نزد معاویه رفت و از جانب او به حکومت بصره منصوب شد. و در این دوران است که «زیاد» دست به جنایات فراوانی میزند و مخصوصا بر شیعیان سخت میگیرد تا آنجا که جناب «حجر بن عدی» و همراهان آن بزرگوار را به شهادت میرساند.
ب: با توجه به آنچه از تاریخ مکتوب و نظر مورخان بزرگ شیعه نقل شد، اولا؛ شهرت «زیاد» به فرزند نامشروع، از نظر و نگاه حضرت امیرالمومنین(ع) «امری غیرثابت» بوده است، ثانیا؛ سوابق وی تا قبل از پیوستن به معاویه و استانداری بصره که بعد از شهادت امام حسن علیهالسلام اتفاق افتاده، سابقه منفی نبوده است. بنابراین برخلاف آنچه آقای رئیسجمهور به آن استناد کرده است، حضرت امیر(ع)، یک فرد بدنام! و بدسابقه را به استانداری فارس منصوب نفرمودهاند، بلکه او بعدها به معاویه پیوسته و در بصره دست به جنایت زده است. طلحه و زبیر هم که از اصحاب رسول خدا(ص) بودند، قبل از جمل، در کنار امیرالمومنین حضور داشته و از یاران آن حضرت بودند ولی بعدا علیه حکومت امام علی(ع) خروج کرده و در مقابل آن حضرت ایستادند. آیا تعریف و تمجید حضرت از آن دو تا قبل فتنه جمل از نگاه آقای رئیسجمهور «باعث تعجب»! است؟!
ج: سراسر نهجالبلاغه، غررالحکم، تاریخ مکتوب و کتابهای احادیث و روایات مالامال است از تأکید و اصرار امیرالمومنین علیهالسلام بر ضرورت تقوا، ایمان، خداترسی، التزام به اسلام، پاکدامنی و پاکدستی، همه آحاد مردم و مخصوصا مسئولان و معلوم نیست چرا آقای رئیسجمهور آن همه توصیههای حضرت درباره ویژگیهای ضروری برای تصدی مسئولیت را نادیده گرفته و به ماجرای «زیاد» آنهم به گونهای کاملا مخدوش و یک خط در میان! استناد کرده است؟! کاش آقای روحانی، فقط به یک نمونه از نظر امام علی(ع) که در آن بر ضرورت ایمان و تقوای مسئولان اشاره و تاکید نشده باشد، اشاره میکردند! تا علاوه بر جایگاه ریاستجمهوری، حرمت روحانیت را هم حفظ کرده و مخدوش نمیکردند!
د: تمثیل آقای روحانی، اهانت آشکار به وزرا و استانداران نیز هست و این توهم را پیش میکشد که ایشان - خدای ناکرده - در انتخاب و انتصاب مسئولان اجرایی، توجه چندانی به ایمان و تقوی و پاکدامنی آنها ندارند!
6- رئیسجمهور محترم در بخشی از سخنان خود با انتقاد به عدم احراز صلاحیت برخی از داوطلبان، میفرمایند؛ «باید مُرّ قانون انجام شود و نه مُرّ سلیقه»! که دراینباره گفتنی است؛
الف: آقای دکتر روحانی برای این ادعای خویش هیچ نمونهای ارائه نمیکنند و حال آن که ایشان یک حقوقدان هستند و از این اصل حقوقی به خوبی باخبرند که «البیّنهًْ علی المدعی» یعنی آن که ادعایی میکند و اتهامی میزند ملزم است برای اثبات ادعای خود دلیل و سند ارائه کند.
ب: التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه «مُرّ» قانون است و بدیهی و منطقی نیز هست. و اما، آنچه آقای رئیسجمهور به عنوان ویژگیهای مورد نظر خود برای احراز صلاحیت داوطلبان برمیشمارند «مُرّ سلیقه» است و در هیچ جای قوانین و مقررات انتخاباتی نیامده است.
ج: متاسفانه آقای رئیسجمهور به گونهای از التزام عملی به اسلام یاد میکند و آن را جدا از «کاربلدی»، «کارآمدی» و «مدیریت» مطرح میکند که گویی اینگونه ویژگیها با التزام به اسلام در تضاد و تقابل است! و این همان، دعوای انحرافی «تعهد و تخصص» است که آقای رئیسجمهور بهتر میدانند چه کسانی و با چه منظوری به آن دامن میزدند و متاسفانه امروز جناب ایشان بیآنکه به مفهوم این دوگانهسازی توجه داشته باشند، از آن یاد میکنند!
7- آقای روحانی اظهارنظر عجیب دیگری نیز دارند. ایشان مجموعه اصلاحطلبان و کارگزاران و مدعیان اعتدال در کشور را بین 7 تا 10 میلیون نفر ارزیابی میکند! و میگوید، همانگونه که اقلیتهای یهودی و مسیحی و زرتشتی هر کدام نماینده خود را در مجلس دارند چرا این جمعیت 7 تا 10 میلیونی نباید وارد مجلس شوند؟! در اینباره گفتنی است؛
الف: شمار مورد اشاره آقای روحانی هیچ سند قابل تکیهای ندارد که بگذریم!
ب: باید از آقای روحانی پرسید آیا جنابعالی جمعیت مورد ادعای خود را بیرون از اعتقادات اسلامی تلقی میکنید که میفرمائید مانند اقلیتهای دینی یهودی و مسیحی و زرتشتی در مجلس شورای اسلامی به آنان سهمی داده شود؟!
و درباره اظهارات روز پنجشنبه آقای روحانی گفتنیهای دیگری نیز هست که برای اجتناب از اطاله کلام، فعلا میگذاریم و میگذریم.
حسین شریعتمداری
برجام اکنون یک «مسئله تمام شده» است. سوای از نتایج حاصله، هیچ کس منکر این حقیقت نیست که این مدل مذاکره، برای ما «پرهزینه» بوده است و قطعا نتیجه با آنچه میبایست و میتوانست باشد، «فاصله» زیادی دارد. با نگاهی به خطوط قرمز ترسیم شده از سوی نظام، هشدارهایی که داده شد اما بعضا شنیده نشد و مقایسه آنچه دادیم با آنچه گرفتیم و آنچه داریم، این «فاصله» به خوبی نمایان میشود. شاید مقصود آقا از «هزینه سنگین»، همین «فاصله» بود. به هر حال این مسئله اکنون تمام شده و از این پس، آنچه اهمیت بیشتری دارد «پسابرجام» است.
«برجام الگوی خوبی است»، یکی از این مسائل پسابرجامی است؛ موضوع مهمی که این روزها برخی دولتمردان و رسانههای همسو، به رغم اعتراف هدفدار! به معجزهگر نبودن آن، برای حل «مسائل باقی مانده» مرتب تکرار میکنند. عجیبتر اینکه عدهای حتی این نسخه پرهزینه و ناتوان در حل مشکلات اقتصادی را برای حل «مشکلات منطقه و جهان» میپیچند! برجام به خاطر همان هزینههای سنگین هم که شده، الگوی خوبی برای حل مشکلات کشور نیست، مشکلات جهان پیشکش.
خلاصه تمام بحران ساختگی هستهای از این قرار بود که عدهای با بهانه قرار دادن توانمندی هستهای ایران، ضمن سرقت اموال و داراییهای کشورمان و اعمال برخی تحریمهای ظالمانه تلاش کردند، معیشت مردم را به گروگان بگیرند و از طریق ریختن مردم به خیابانها نظام را تحت فشار قرار دهند. این مسئله را همین چند روز پیش، هم اوباما و هم جان کری با دو ادبیات مختلف بیان کردند آنجا که در واکنش به تحریمهای جدید پسابرجامی علیه کشورمان گفتند، منتظر «تغییر» در ایرانند. تمام آنچه دولت محترم، برای حل این مشکلات انجام داد نیز این بود که، بخش قابل توجهی از داشتههای هستهایمان را تقدیم کرد تا در مقابل، تنها «بخشی» از اموال سرقتی خودمان (نه همه آنها) را پس گرفته و تحریمهای آمریکاییها نیز 180 روز «تعلیق» شود و از طرفی همین تحریمهای تعلیق و لغو شده، مجددا به بهانههای دیگر بازگردند. اتحادیه اروپا نیز گفته همین هفته، مثل آمریکا، بازگرداندن تحریمهای لغو شده را به بهانه توانمندیهای موشکیمان بررسی میکند!
قطعا اینکه همه داشتههای ارزشمند هستهای را بدهیم تا تحریمها یکی در میان لغو و تعلیق شوند و مجددا همان تحریمهای نیم بند لغو شده، به بهانه دیگری مثل حمایت از حزبالله لبنان و فلسطین و یا توانمندیهای موشکی بازگردانده شود، فتحالفتوح نیست.
اما، سوال مهمی که هرگز به آن پاسخ داده نشد این است که، حریف در طول پیش رفتن این الگوی مذاکراتی، واقعا چه امتیازی از جیب مبارک خود به ما داد؟ پاسخ «هیچ» است. اما ما از جیب خود چه دادیم؟! پاسخ روشن است.
در اینجا قصد تکرار مکررات را نداریم، فقط به دنبال تبیین این واقعیت هستیم که «برجام الگوی خوبی نیست.» مفهوم اینکه بگوییم برای حل سایر مسائلمان با غرب باید همین الگو را پیاده کنیم این است که، این بار در کارخانههای موشکسازیمان را تخته کنیم تا مجددا تحریمهایی که با جمع شدن سانتریفیوژها و برنامه هستهایمان برداشته شده است، باز نگردند! و در مرحله بعد برای جلوگیری از بازگشت مجدد همان تحریمها، از حمایت مظلومان منطقه دست برداریم و خلاصه برگههای دیگر قدرتمان را یکی یکی در مقابل همان یک برگ حریف بدهیم. چشمانداز کشوری که مولفههای قدرتش را از دست داده کاملا روشن است: یک کشور مستعد برای حمله تروریستهای آدمخوار آن هم در ناآرامترین نقطه جهان. اوضاعی که امروز در سوریه، عراق، لیبی، یمن، افغانستان، مصر و... میبینیم. هدف غایی غرب تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به یک کشور پیشرفته و صنعتی و برخوردار از امنیت نیست. اما الگوی پساتحریمی ما چه باید باشد؟
هیچ کشوری را بدون داشتن مولفههای قدرت در حوزههای مختلف علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی نمیتوان «قدرتمند» و «پیشرفته» نامید. کشورهایی مثل آلمان و ژاپن اگرچه در حوزه اقتصاد سرآمدند اما در حوزه سیاسی، اگر نگوییم عقب افتاده و وابسته، حداقل میتوانیم بگوییم پیشرفته نیستند. اینکه گفت و گوهای صدر اعظم آلمان، شخص اول قدرتمندترین اقتصاد اروپا از سوی آمریکاییها شنود میشود، اما مرکل اجازه ندارد خم به ابروی خود بیاورد، یعنی در آلمان با آن اقتصاد پیشرفته، یک «نقص» و «ضعف» بزرگی وجود دارد. بنا بر اسناد محرمانهای که فاش شده و هیچ کس هم آن را رد نکرده، آلمان حتی از مردم خود برای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا جاسوسی میکند! ژاپن نیز کشوری است قدرتمند در حوزه اقتصاد اما حتی اختیار نوشتن قانون اساسی خود را هم ندارد. این کشور برای تامین امنیت خود، صد درصد به آمریکا وابسته است و به دلیل محدودیتهای نظامی که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم علیه آن تحمیل کرده، به تنهایی قادر به مقابله با تهدیدات کشوری مثل کره شمالی نیست.
بنابراین، آلمان و ژاپن تنها برخی مولفههای یک کشور پیشرفته - مانند اقتصاد- را دارند، که آن را هم نه از جانب آمریکا یا هر کشور دیگر بلکه از جانب «تلاش»، «برنامهریزی» و «مدیریت» و تکیه بر ظرفیتها و توانمندیهای داخلی خود به دست آوردهاند. این دو کشور، توانمندی اقتصادی خود را مدیون برنامهریزی، مدیریت، اعتماد و اتکا به همراهی مردم و به طورکلی تکیه بر ظرفیتهای درونیشان هستند نه آمریکا. اتفاقا، نقاط ضعف کشورهایی مثل ژاپن و آلمان در همان جاهایی است که به ظرفیتهای داخلیشان اعتماد نکردهاند. چشم بادامیهای ژاپنی در پشتکار و تلاش زبانزد خاص و عامند، همین طور چشمآبیهای آلمانی. استفاده از مولفه مهمی مثل «ظرفیتهای درونی»، از ویژگیهای بارز این دو کشور قدرتمند اقتصادی است و این مولفه از قضا، یکی از شاخصههای اقتصاد مقاومتی است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت، الگویی که برخی پس از مذاکرات هستهای برگزیدهاند، یعنی اعتماد و نزدیکی به دشمن، جز وابستگی، ضعف و عقبماندگی در حوزه مربوطه نتیجهای دربر نخواهد داشت و فرجام آن به ویژه در مورد کشورهای اسلامی، تبدیل کشور به یکی از کشورهای جنگزده اطراف خواهد بود.
شاید ماجرای دستگیری 10 تفنگدار متجاوز آمریکایی در خلیج فارس مثال نزدیک و خوبی باشد برای یافتن یک «الگوی خوب» پسابرجامی. بلا استثناء تمام رسانههای دنیا و بسیاری از کارشناسان و سیاستمداران حرکت سپاه در دستگیری نظامیان آمریکایی را تحقیر آمریکا و قدرتمندترین ارتش جهان تیتر زدند و ایران را «پیروز بزرگ» این معرکه معرفی کردند. نمایش اقتدار، تنها کاری بود که بچههای سپاه در خلیج فارس انجام دادند و از آن نتیجه خوبی هم گرفتند. به گفته دریادار علی فدوی، فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این اقتدار باعث شده آمریکاییها با استرس بسیار زیاد از تنگه هرمز رد میشوند. حرکتی که رهبر معظم انقلاب نیز در جریان دیدار دستاندرکاران انتخابات(30/10/94) از آن «عمیقا» قدردانی کرده و گفتند: «آنها در مقابل تجاوز دشمن، هویت و قدرت ایران را نشان دادند و مسئولان نیز باید در همه عرصهها همینگونه عمل کنند و هر جا دشمن از خطوط منافع ملی ایران تجاوز کرد با قدرت جلوی او را بگیرند.»
الگوی پسابرجامی ما، میبایست تلفیقی از دیپلماسی و اقتدار باشد، که در غیر این صورت، قطعا شاهد نقض بیشتر تعهدات از سوی آمریکاییهای بدعهد خواهیم بود. اقتدار در این مسئله نیز یعنی این که، به محض نقض تعهدات میبایست در کنار موضعگیریهای دیپلماتیک، مقابله به مثل هم کرد.
باز به قول حضرت آقا در همین دیدار «طرف، اهل خدعه است، به لبخند و ماسک او اعتماد نکنید... اهداف و سیاستهای آمریکای کنونی همان اهداف خشن و ضد ایرانی آمریکای دوران ریگان و بوش است. مسئولان مراقب باشند آمریکاییها در اجرای برجام به تعهداتشان واقعاً عمل کنند و در غیر این صورت حتماً مقابله به مثل کنند.»
جعفر بلوری