بانک
|
سید کمیل باقرزاده
فرمایشات اخیر رهبر انقلاب اسلامی در جمع مدیران سازمان انرژی اتمی را باید «نقطه چرخش» تاکتیک نرمش قهرمانانه و مبدأ توقف روند اعطای امتیازات غیر قابل قبول به دشمن و سرآغاز گردش 180 درجهای ایران در مذاکرات دانست. همانطور که در دو یادداشت آذرماه 92 بیان کرده بودم، شناخت دقیق استکبار، از همان ابتدای کار مانع «خوشبینی» به نتایج مذاکرات بود. در واقع، آنچه موجب شد رهبر انقلاب به دولت اذن ورود به میدان مذاکرات اخیر را بدهند، امید به حصول نتیجه (به معنای حلّ و فصل منطقی پرونده هستهای) نبود؛ بلکه این فرآیند دو هدف راهبردی دیگر را پیگیری میکرد:
1. خلع سلاح دشمن و اقناع افکار عمومی جهانی که متأثر از هجوم رسانهای استکبار، نسبت به صلح آمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران دچار تردید شده بودند. همانطور که رهبر انقلاب در دیدار اخیر فرمودند: «با طراحی جدید دولت برای مذاکره درخصوص موضوع هستهای موافقت شد تا این جوّ جهانی شکسته و ابتکار عمل از طرف مقابل گرفته شود و حقیقت نیز برای افکار عمومی دنیا مشخص شود.»
2. اتمام حجّت با وادادگان و متوهّمان وطنی و تنویر بخشی از اذهان داخلی که به غلط تصور میکردند مشکلات اقتصادی و تحریمها، در پافشاری ایران بر فعالیتهای هستهای ریشه دارد. رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان، در این مورد نیز فرمودند: «چنین نگاهی به موضوع هستهای ساده اندیشانه و ساده لوحانه است. زیرا اگر برخی تصور میکنند هزینه دستاوردهای هستهای تحریمها و فشارها بوده است، باید گفت قبل از بهانه هستهای نیز، تحریم و فشار بر ضد ایران وجود داشته است.»
با گذشت چندین ماه از توافق ژنو، جمهوری اسلامی به اهداف استراتژیک خود از تاکتیک نرمش قهرمانانه بسیار نزدیک شده است. «نرمش» ایران در پذیرش توافق ژنو و پایبندی جمهوری اسلامی به مفاد این معاهده، همراه با استمرار کینه توزی و زیاده طلبی دشمن و عدم پایبندی استکبار به تعهدات خود در ژنو، هم افکار عمومی جهان را به مرز اقناع نسبت به صلح آمیز بودن فعالیتهای هستهای ما نزدیک کرده، و هم ابتکار عمل را از دست دشمن گرفته، و هم ساده اندیشان داخلی (اعم از بعضی مسؤولان خوش خیال دولت فعلی و قشرهایی از مردم) را به این باور رسانده که دشمنی استکبار با ملت ایران و فشارها و تحریمها ارتباطی با موضوع هستهای ندارد. چون در ازای تمام امتیازات نقدی که تاکنون دادهایم، هیچ امتیاز نسیهای هم نگرفتهایم و تحقق بازیِ «برد-برد» خیال خامی بیش نبوده است.
صراحت بیان و تغییر لحن رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اخیر، و به کار بردنِ عباراتی مثل «هیچ یک از دستاوردهای هستهای کشور قابل تعطیل شدن نیست» و یا «حرکت علمی هستهای به هیچ وجه نباید متوقف و یا حتی کُند شود»، به وضوح این حقیقت را نشان میدهد که در آیندهای نه چندان دور، شاهد ورود عملیاتی به فاز دوم تاکتیک نرمش قهرمانانه خواهیم بود. بر این اساس، پیش بینی میشود مرحله دوم تاکتیک نرمش قهرمانانه به زودی با «نه» گفتن به درخواستهای فراقانونی و غیرمتعارف دولتهای استکباری (نظیر درخواست پذیرش پروتکل الحاقی و تعطیل و تعلیق فعالیتهای هستهای) آغاز شده و ادامه یابد.
فعالان سیاسی و رسانهای جبهه انقلاب باید سرنخ چرخش تاکتیکی نظام را از این جملات مقام معظم رهبری دریابند که فرمودند: «حرکت علمی هستهای، به هیچ وجه نباید متوقف و یا حتی کُند شود. تنها راه این است که به مسیر پیشرفت خود، با قدرت ادامه دهیم و زیر بار حرف زور نرویم. هیچ یک از دستاوردهای هستهای کشور قابل تعطیل شدن نیست و کسی هم حق معامله برروی آنها را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد. مذاکره کنندگان کشورمان هیچ حرف زوری را نباید از طرف مقابل قبول کنند و روابط آژانس بین المللی انرژی اتمی با ایران نیز باید بصورت متعارف و غیرفوق العاده باشد.»
ورود به مرحله تازه، البته تبعات و پیامدهای خاص خود را نیز در عرصه داخلی و بین المللی به دنبال خواهد داشت. لازمه موفقیت در این مرحله تازه، برخورد فعالانهتر رسانههای انقلاب و به ویژه صداوسیما، در تبیین راهبرد مدّ نظر رهبری، و بیان ناگفتهها و واقعیات توافق ژنو، و تشریح اهداف زیاده خواهانه طرفهای استکباری برای عموم جامعه، و باز کردن فضا برای منتقدان این توافقنامه است. زیرا به نظر میرسد برخی تحلیلهای نادرست یا ملاحظه کاریهای بیش از حد بعضی فعالان جبهه انقلاب، موجب بیخبری بخشی از بدنه اجتماعی نظام نسبت به ابعاد حقیقی روند مذاکرات شده است. گرچه سیاست دولت در «نامحرم انگاری مردم» و «انگ زنی به منتقدان» و «برخورد امنیتی با منتقدان» نیز در این مسأله بیتأثیر نبوده است.
پیش بینی آذرماه نگارنده این بود که: «آینده روند فعلی مذاکرات را باید برمبنای سرنوشت تعلیق و تعطیل فعالیتهای هستهای ایران در دولت دوم اصلاحات تحلیل کرد. یعنی دیری نخواهد پایید که همین دولتی که مذاکرات را آغاز کرده و عقب نشینیهایی کرده و امتیازاتی را هم به دشمن داده است، پس از دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده در تاکتیک نرمش قهرمانانه، ناگزیر این روند را متوقف خواهد کرد.»
1- این نوشته در پی آن نیست که تلاش بیوقفه تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان را نادیده بگیرد و یا در انگیزه آنان برای حفظ و حراست از دستاوردهای نظام خدشهای وارد کند ولی شواهد و نشانههایی در دست است که نشان میدهد آنچه تاکنون و در جریان مذاکرات اخیر با گروه کشورهای 5+1 به دست آوردهایم با آنچه وعده داده شده بود و انتظار میرفت فاصله زیادی دارد تا آنجا که میتوان گفت تنها دستاورد دور جدید مذاکرات اثبات بیخدشه این واقعیت بوده است که «آمریکا قابل اعتماد نیست»!
و این، اگر چه با دستاوردهای مورد انتظار همخوانی نداشته و از جنس و سنخ دیگری است ولی بیتردید دستاورد بزرگی است که میتواند در ترسیم «نقشهراه» نقش سرنوشتسازی داشته و برخی از توهمات پمپاژ شده طی سالهای اخیر را از میان بردارد.
و اما، این فاصله که پر ناشدنی به نظر میرسد را نه در کوتاهی تیم مذاکرهکننده، بلکه باید در بستر و چارچوب -modality- تحمیل شده مذاکرات جستوجو کرد و به قول «لاپلاس»، کسی که در کویر پشت به خورشید میدود، همواره سایه خود را پیش روی خواهد داشت و نباید تصور کند که با افزایش سرعت میتواند از سایه خود سبقت بگیرد! چاره کار، تغییر «جهت حرکت» است و نه؛ افزایش سرعت. یادداشت پیش روی، اگر از وسوسه اصحاب وطنفروش فتنه 88 و لیبرالهای سینهچاک و خود باخته- و بعضا خود فروخته- غربگرا دور بماند، در پی همدلی و همراهی با تیم مذاکرهکننده کشورمان است و در وسع و اندازه خود، لغزشگاههای مسیری که پیش گرفته شده است را به نمایش میگذارد و بر این واقعیت تاکید دارد که بستر و چارچوب کنونی مذاکرات همان «شتر مجنون» در داستان ملایرومی است که دل در گرو کُرِه خود دارد و برای رسیدن به «کویلیلی» قدم ازقدم بر نمیدارد. بخوانید!
2- فردای آن روز که توافقنامه ژنو به امضاء رسید - یکشنبه 3 آذرماه 92 / 24 نوامبر 2013 - «فرد کاپلن» روزنامهنگار مشهور آمریکایی و ستوننویس روزنامههای نیویورک تایمز، نیویورکر، آتلانتیک و اسلیت آنلاین و مؤلف چند کتاب در زمینههای نظامی و جنگ هستهای، طی مقالهای با ابراز تعجب نوشت:
« چند هفته پیش یک مقام رسمی ارشد کاخ سفید از من و چند روزنامهنگار دیگر دعوت کرد تا نظر ما را درباره پیشنویس توافقنامهای که قرار بود اوباما در مذاکره 5+1 با ایران به طرف ایران پیشنهاد کند جویا شود. وقتی متن پیشنویس توافقنامه را دیدیم، آن را کاملاً یکسویه ارزیابی کردیم و همه ما بر این باور بودیم که ایرانیها هرگز این متن را نخواهند پذیرفت و به شرایطی که در آن آمده است تننخواهند داد. پیشنویس توافقنامه به گونهای بودکه هیچیک از مواد آن نمیتوانست با اعتراض یک آمریکایی، یک اسرائیلی و یا یک عرب متعصب روبرو شود. اما امروز که متن توافقنامه یکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب دیدم همان پیشنویسی است که چند هفته قبل دیده بودم و اکنون تیم هستهای ایران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترین تغییری در متن پیشنویس به آن تن داده و پذیرفته است.»!
کیهان در همان اولین روزهای بعد از توافق ژنو و در جریان رصد رسانههای آمریکایی به نوشته «فردکاپلن» در سایت «اسلیت آنلاین» دسترسی پیدا کرده بود ولی به مصداق آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء... اگر فاسقی خبری آورد، درباره آن تحقیق کنید» انتشار آن را به مصلحت ندیده و ترجیح داده بودیم که با اعلام پیروزی تیم هستهای و رئیسجمهور محترم کشورمان همسویی کنیم، اما وقتی متن توافقنامه ژنو - به روایت وزارت خارجه خودمان
و نه fact sheet کاخسفید- منتشر شد، با کمال تاسف آنچه فردکاپلن نوشته بود را «واقعی» یافتیم و طی چند یادداشت و گزارش به نقد مستند توافقنامه پرداختیم اما، باز هم به نوشته یاد شده استناد نکردیم، و این در حالی بود که برخی از دوستان با کملطفی! کیهان و اسرائیل را به همسویی در مخالفت با توافقنامه ژنو متهم میکردند و در همان حال کاپلن به صراحت نوشته و استناد کرده بود توافقنامه ژنو هر آمریکایی و اسرائیلی متعصبی را هم راضی کرده است.
امروزه اما، بسیاری از دیرباورها نیز به این باور رسیدهاند که در توافقنامه ژنو امتیازهای نقد دادهایم - نظیر امتیاز غنیسازی 20 درصد - ولی حتی وعدههای نسیه هم نگرفتهایم، که افزایش تحریمها، غیرقابل دسترس بودن اقساط داراییهای خودمان که بلوکه شده است و... فقط بخشی از آن وعدههای نسیه و انجام نشده است.
3- روز چهارشنبه هفته گذشته، رهبر معظم انقلاب در دیدار مدیران و کارشناسان سازمان انرژی اتمی، نقشه راه فعالیت هستهای کشورمان را ترسیم کردند و بر این محورهای غیرقابل تغییر تأکید ورزیدند که؛ «فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در زمینه تحقیق و توسعه هستهای به هیچوجه متوقف نخواهد شد و هیچیک از دستاوردهای هستهای نیز تعطیلبردار نیست... و کسی هم حق معامله بر روی آنها را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد... تنها راه این است که به مسیر پیشرفت خود با قدرت ادامه دهیم و زیر بار حرف زور نرویم»... حضرتآقا با اشاره به فضاسازی بینالمللی دشمن علیه برنامه هستهای کشورمان فرمودند «برهمین اساس بود که با طراحی جدید دولت برای مذاکره درخصوص موضوع هستهای موافقت شد تا این جو جهانی شکسته و ابتکار عمل از طرف مقابل گرفته شود»
اکنون و باردیگر با تأکید بر قابل تقدیر بودن تلاش تیم هستهای کشورمان میتوان گفت؛ لازمه تحقق نقشه راهی که رهبرمعظم انقلاب ترسیم فرمودهاند تغییر بستر مذاکرات- نه توقف آن - و تدوین چارچوب و مدالیتهای متفاوت با چارچوب کنونی مذاکرات است. این چارچوب میتواند و باید در محدوده معاهده NPT و پادمانهای مربوطه تدوین و تعریف شود، چرا که بستر کنونی مذاکرات با زیادهخواهیهای غیرقانونی و محورهای فراتر از معاهدات پذیرفته شده بینالمللی و عرف رایج و شناخته شده مذاکرات تهیه و ارائه - بخوانید تحمیل - شده است.
در اینباره اگرچه گفتنیهای درخور توجهی هست ولی در محدوده این نوشتار تنها به نمونههایی از آن اشاره میکنیم و باقی به بعد میگذاریم.
4- آمریکاییها در جریان مذاکرات واژه مندرآوردی «BREAK OUT - نقطهگریز»، را که در هیچیک از متون قانونی و فایلهای فنی و حقوقی هستهای سابقه ندارد، به میدان مذاکره آورده و ادعا میکنند فعالیت اتمی ایران باید به گونهای باشد که در صورت تصمیم به ساخت سلاح هستهای
- نقطهگریز از معاهده NPT- حداقل بین 12 تا 18 ماه با تولید سلاحاتمی فاصله داشته باشد. جانکری در مصاحبه اخیر خود گفته است این فاصله در حال حاضر فقط 2 ماه است! آمریکاییها برای افزایش «نقطهگریز» از - به قول خودشان - 2ماهبه 18ماه، تاکید میکنند و به جد از تیم هستهای کشورمان میخواهند که
الف: تعداد سانتریفیوژهای فعال کمتر از 4 هزار دستگاه باشد!
ب: مواد هستهای ذخیره شده - اورانیوم زیر 5 درصد - بیشتر از 2000 کیلو نباشد!
ج - ایران با پذیرش پروتکل الحاقی -بازرسیهای سر زده، از هر جا و در هرزمان- زمینه نظارت دایمی بر فعالیت هستهای خود را فراهم آورد.
تن دادن به این خواسته غیرقانونی حریف که متأسفانه برخی خبرها از پذیرش - دستکم ضمنی- آن از سوی تیم کشورمان حکایت میکند، یعنی، دست کشیدن از غنیسازی صنعتی و کاهش فعالیت هستهای ایران در حد آزمایشگاهی! در این صورت، باید تأسیسات فعال هستهای کشورمان را برای همیشه از چرخه قانونی خارج کرده و اوراق کنیم و در یک کلام، فعالیت هستهای نداشته باشیم. آمریکاییها در مذاکرات به صراحت از واژه اوراق کردن -DISMANTLE- بهره گرفتهاند.
این در حالی است که معاهده NPT و پادمانهای مربوطه، هیچگونه محدودیتی برای تعداد سانتریفیوژها، میزان ذخیرهسازی اورانیوم غنی شده و درصد آن قائل نشده و تنها راه پیشگیری از تولید سلاح را در بازرسیهای آژانس تعریف کرده است.
5- آمریکاییها در جریان مذاکرات واژه جدید دیگری نیز با عنوان «ابعاداحتمالی نظامی PMD» اختراع کرده و ادعا میکنند، برای اطمینان از این که احتمال رویکرد به تولید سلاح هستهای در جمهوری اسلامی ایران وجود نداشته و یا در گذشته حرکتی در این جهت صورت نپذیرفته است باید به تمامی پرسشهای قبلی 5+1 پاسخ داده شود و اجازه بازرسی از تمامی مراکز نظامی و تسلیحاتی، شناسایی تمامی دانشمندان هستهای و مذاکره و مصاحبه با آنها، معرفی تمامی افراد و مراکزی که مورد نظر بازرسان باشد و... نیز در دستور کار قرار گیرد.
نکته درخور توجه آن که، حریف هیچ نقطه پایانی برای اعلام نتیجه این بازرسیها و عادی شدن پرونده هستهای ایران مشخص نمیکند و نقطه پایان را نه در اطمینان فنی و حقوقی، بلکه در اقناع خود میداند و در مواردی اعلام کرده است که انجام این بازرسیها و اعلام نتیجهنهایی حداقل - تاکید شده است که حداقل - 20 سال طول میکشد!
گفتنی است که آمریکاییها اعلام کردهاند بعد از بازرسی از یک مرکز و اطمینان از عدم وجود فعالیت هستهای در آن، میتوانند باز هم برای بازرسی به آن مرکز مراجعه کنند چرا که بعید نیست در فاصله بعد از بازرسی اول، انحراف به سوی تولید سلاح -DIVERSION- صورت پذیرفته باشد! این بهانه را پیش از این درباره پارچین پیش کشیده بودند، تن دادن به این خواسته غیرقانونی حریف نیز مفهومی غیر از تعطیل کردن و توقف فعالیتهای هستهای کشورمان ندارد. پیش از این طی یادداشتی با یک محاسبه سرانگشتی نتیجه گرفته بودیم که پایان این بازرسیها حداقل 200 سال به درازا میکشد!
طرح پیشنهادی 5+1 برای راکتور آب سنگین اراک نیز به مفهوم تعطیلی این مرکز است، از جمله با این پیشنهاد که ظرفیت آن از 40 مگاوات کنونی به 10مگاوات-یعنی تقریبا هیچ- کاهش یابد و...
دراینباره و مخصوصا درباره وعدههای نسیه و دمدستی و «ریز» حریف که متأسفانه در برخی رسانهها «درشت نمایی» می شود گفتنیهای دیگری نیز هست که به بعد میگذاریم.
حسین شریعتمداری
گروه سیاسی- رجانیوز: دکتر سعید جلیلی که همزمان با روز ملی فناوری هسته ای سفری یک روزه به اصفهان داشت، بعد از نماز مغرب و عشا در جمع عزاداران فاطمی مسجد حب الائمه اصفهان با اشاره به سخنان سخنران قبلی گفت: شما عزیزان ببینید اهل بیت چه می گویند،در مسائل خانوادگی،تربیت فرزند و ... که انسان با آن روبه روست. آنچه به صلاح است باید ببینیم عالمان دین چه می گویند. این مبنا، مبنای انقلاب اسلامی بود.
گروه بین الملل – رجانیوز:در حالی که گفته می شود قرار است اردیبهشت ماه جلسات مقامات ایرانی و 1+5 برای تدوین متن توافق نهایی در موضوع هسته ای برگزار شود با این حال ضعف حقوقی متن توافقنامه پیشین ژنو، گریبانگیر طرف ایرانی شده تا ایران نتواند در قبال خلف وعده غرب در قبال انجام تعهدات خود بر اساس بندهای توافقنامه ژنو سر باز می زند.
به گزارش رجانیوز، عدم اجرای تعهدات کشورهای غربی در حالی با بی توجهی روبرو شده است که مقامات ایرانی کوچکترین انحرافی در اجرای بندهای توافقنامه ژنو نداشته اند.
آژانش بین المللی انرژی اتمی که بر اساس توافقنامه ژنو مسئول راستی آزمایی اقدامت ایران است نیز در گزارش هایی اقدامات ایران را کاملا منطبق بر توافقنامه هسته ای اعلام کرده است.
اما نکته قابل تامل اینکه در هیچ کدام از بندهای توافقنامه ژنو نهاد یا سازمانی به عنوان مسئول راستی آزمایی اقدامات کشورهای 1+5 یا آمریکا معرفی نشده است تا در صورت تخلف طرف غربی، ایران به عنوان مرجع داوری به آن مرجع شکایت کند.
این در حالی است که تعیین رکن داوری در معاهدات بین المللی یکی از اولین و بدیهی ترین لازمههای تدوین معاهدات بین المللی است که به کرات به دانشجویان سالهای اول حقوق بین الملل آموزش داده می شود.
در این توافقنامه در قسمت «مقدمه» آمده است: 3+3 یا 1+5 و ایران مسئول نهایی کردن و اجرای قدم های مورد توافقم میان مدت و راه حل جامعه با حسن نیت خواهند بود.
در ادامه متن توافقنامه آمده است:یک کمیسیون مشترک از 3+3 و ایران برای نظارت بر اجرای اقدامات میان مدت و بررسی مسائلی که ممکن است پدید آیند تشکیل خواهند گریدد در حالی که آژانش مسئولیت راستی آزمایی اقدامات مربوط به موضوع هسته ای را بر عهده خواهد داشت. این کمیسیون مشترک برای تسهیل حل و فصل مسائل مورد نگرانی گذشته حال با آژانس همکاری خواهد کرد.
در واقع 1+5 با زیرکی هیچ نهاد، سازمان یا کشوری را برای نظارت بر حسن اجرای بندهای توافقنامه در نظر نگرفته است. چرا که آژانس انرژی اتمی (به عنوان نهاد داور و ناظر) تنها مسئولیت راستی آزمایی اقدامات ایران را بر عهده دارد . اقداماتی که در متن توافقنامه به عنوان اقدامات مربوط به موضوع هسته ای عنوان شده در واقع اقداماتی است که ایران باید در حیطه فعالیت هسته ای خود بر اساس توافقنامه ژنو به انجام رساند.
اما نکته ای که به نظر می رسد مقامات وزارت امور خارجه به آن توجه ندارد آن است که تعیین نکردن نهاد ناظر برای راستی آزمایی تعهدات 1+5 این امکان را برای این کشورها به ویژه آمریکا فراهم می آورد که از انجام تعهدات خود در قبال ایران سرباز بزنند.
نمونه این گزاره، صدور مجوز تعویض قطعات فرسوده هواپیماهای بوئینگ و جنرال موتورز سه ماه پس از اجرای توافقنامه و عدم واریز پول های آزاد شده ایران در زمان مقرر است، این در حالی است که در 20 ژانویه و همزمان با اجرای مفاد توافق از سوی ایران، یعنی تعلیق غنی سازی امریکا نیز ملزم به اجرای تعهدات خود بود اما در مورد قطعات هواپیما این اقدام با بیش از 3 ماه تاخیر آن هم با اما و اگر اجرا شده است. اکنون سوال این است که ایران برای ادعای خسارت از عدم اجرای تعهدات طرف مقابل به کدام مرجع می تواند مراجعه کند!؟
پاسخ روشن است. ضعف حقوقی متن توافق ژنو موجب شده تا هیچ مرجعی برای این مهم از سوی طرف ایرانی در نظر گرفته نشده باشد. با توجه به اینکه هیچ ضمانت اجرایی برای عدم انجام تعهدات غرب از سوی ایران در نظر گرفته نشده است کشورهای غربی حتی از انجام تعهدات خود نیز به عنوان یک اهرم فشار استفاده می کنند و حتی ایران را تهدید به مواردی می کنند که بر اساس توافقنامه هسته ای از آن منع شده اند. این در حالی است که ضعف این متن پیش از این نیز موجب شده بود تا بهانه بر سر گفتگو پیرامون برنامه موشکی ایران آنهم در مذاکرات هسته ای به دست امریکا بیافتد و وندی شرمن با استناد به همین ضعف متن حقوقی، خواستار بحث بر سر برنامه موشکی ایران شود.
این روزها مذاکره کنندگان ایرانی از آماده شدن زمینهها برای تدوین متن توافقنامه جامع و گام نهایی توافقنامه ژنو می گویند، متنی که بنا بر مفاد توافقنامه ژنو قرار است بصورت «بلند مدت» میان دو طرف اجرا شود، سوال اینجاست تیم ایرانی که در یک توافق کوتاه مدت 6 ماهه، حاضر به پذیرش چنین متن ضعیفی شده است، آیا برای تنظیم متن توافقی بلند مدت می تواند قابل اعتماد باشد یا اینکه قرار است باز هم ضعف فنی و حقوقی تیم مذاکره کننده، تعهداتی مشابه به عدم در نظر گرفتن داور بین المللی را باز هم برای ایران رقم بزند!؟
آیتالله هاشمی وارد اتاق می شوند. همه حاضرین به احترام ایشان از صندلی های خود برخاسته اند به جز یک نفر که از قضا در راس مجلس نیز نشسته است. آیت الله هاشمی پس از طی طول اتاق و خوش آمدگویی به هیئت میهمان، نزد رئیس فنلاندی هیئت می رسند که در صدر مجلس نشسته است.
ایشان به وی نیز خوش آمد می گویند اما صحنه های ضبط شده نشان می دهد «تارجا کرونبرگ» همچنان بر صندلی خود چسبیده و هرچند غریزه انسانی اش، به سبب سن بالای مخاطب، او را تحریک به برخاستن و ادای احترام می کند، اما گویا با دستها، پاها را وادار به سکون می کند که مبادا ناگهان، ناخودآگاه، خطایی کنند و برخیزند! اما نه او یک انسان معمولی است و نه آن مرد مسن قابل احترام فردی عادی؛ کرونبرگ، رئیس هیئت پارلمانی اروپاست و آقای هاشمی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران. کرونبرگ می داند که در عرف دیپلماتیک هم شان میزبان نیست و البته پایین تر است، اما تعمد دارد که محکم در جای خود بنشیند و بی احترامی را علنی کند.
گروه بینالملل- رجانیوز/ علی نادری: هدفگذاری از رفت و آمد هیاتهای دیپلماتیک اتحادیه اروپا که با آغاز روی کار آمدن دولت یازدهم شدت گرفته، روز گذشته و پس از تصویب یک قطعنامه شدیداللحن و ضد ایرانی در این اتحادیه روشن شد، تا طرف غربی در واکنش به لبخندهای مکرر دولت جدید، ورود جدی خود به پرونده حقوق بشر در کنار پرونده هستهای ایران را نیز اعلام کند، و این در حالی است که دولت تدبیر و امید در تبلیغاتی گسترده، این رفت و آمدها را نشانه روی آوردن دنیا به ایران پس از تغییر رویکرد سیاست خارجی ایران در این دولت عنوان کرده بود!
به گزارش رجانیوز، بیتوجهی دستگاههای امنیتی و وزارت امور خارجه به نظارت بر فعالیت هیاتهای اعزامی از سوی کشورهای اروپایی به ایران که با دیدار این هیاتها با محکومان فتنه 88 و عناصر ضد نظام همراه بود، روز گذشته نتیجه خود را در بیانیه تندی که به تصویب اتحادیه اروپا رسید نشان داد، تا این اتحادیه به خود اجازه دهد برای جمهوری اسلامی ایران در اداره امور داخلی خود نیز تعیین تکلیف کند، بیانیهای که به اعتقاد کارشناسان امنیت ملی، تلاشی جدی برای باز کردن پروندهای جدید برای ایران در کنار پرونده هستهای ارزیابی شده و البته با سکوت محض وزارت امور خارجه مواجه شده است.
این در حالی است که با توجه به روند در پیش گرفته شده از سوی هیاتهای اروپایی در شکستن خطوط قرمز جمهوری اسلامی در داخل خاک ایران، رفتاری همچون تصویب قطعنامه اخیر، قابل پیشبینی بوده و بارها از سوی کارشناسان امور بینالملل و نمایندگان مجلس به دستگاه سیاست خارجی در این زمینه هشدارهای لازم ارائه شده بود، موضوعی که البته با بی توجهی وزارت خارجه و البته بیان مواضع کلیشهای سخنگوی این وزارت خانه روبرو شد.
سفر هیاتهای اروپایی که در غالب سفر هیات پارلمانی اتحادیه اروپا، هیات پارلمانی انگلیس، حضور چند وزیر امور خارجه اروپایی و سفر اشتون - مسئول سیاست خارجی اروپا - صورت گرفت، حاشیههایی داشت که انتقادات گستردهای را در داخل کشور برانگیخت.
بی احترامی هیات پارلمانی اروپا در دیدار با هاشمی رفسنجانی به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیدار این هیات با نسرین ستوده و جعفر پناهی از عناصر ضد نظام و محکومان فتنه 88، اظهارات گستاخانه وزیر امور خارجه لهستان و سوئد در قبال موضوع فلیترینگ سایتهای صهیونیستی در ایران و در نهایت دیدار اشتون به عنوان وزیر خارجه اتحادیه اروپا با نرگس محمدی یکی از محکومین فتنه 88 و از عناصر ضد نظام در داخل خاک ایران، از مواردی بود که اعتراضات گستردهای را به دنبال داشت.
این در حالی بود که با وجود واکنش کلیشهای و کلی سخنگوی وزارت امور خارجه در قبال این اقدامات هیاتهای اروپایی که غالبا با ادبیاتی مشابه و همراه با ابراز بی اطلاعی از این اتفاقات اظهار میشد، مسئولان اروپایی نه تنها اعلام کردند که طرف ایرانی از برنامه اروپاییها برای دیدارهای به اصطلاح حقوق بشری در داخل خاک ایران مطلع بوده است، بلکه قرار دادن این دیدارها در برنامه سفر را شرط سفر خود به ایران عنوان کرده بودند که پیش از این به اطلاع دستگاه سیاست خارجی کشور رسیده است. موضوعی که دقیقا در قطعنامه پارلمان اروپا به عنوان شرط سفر هیاتهای اروپایی به ایران نیز لحاظ شده و روز گذشته به تصویب رسید.
با این وجود و در حالی که بهرهبرداری اتحادیه اروپا از دیدارهای اینچنینی، در آینده کاملا قابل پیشبینی بوده، وزارت امور خارجه هنوز بیان نکرده که دلیل پذیرش شرط غیرقابل اروپاییهای برای سفر به ایران چه بوده است، و آیا در این پذیرش تعمدی هم وجود داشته است؟
اتحادیه اروپا در قطعنامه خود از تلاش برای تاسیس دفتر این اتحادیه در تهران با هدف « حمایت از گفتگو درباره مسائلی ازقبیل حقوق بشر و حقوق اقلیتها » سخن گفته و اعلام کرده است « هر گونه سفر آتی هیئت پارلمان اروپا به ایران باید منوط به تعهد آنها برای ملاقات با مخالفان سیاسی، فعالان جامعه مدنی و دسترسی به زندانیان سیاسی باشد.»
این در حالی است که این اتحادیه در بیانیه خود انتخابات ایران را خارج از مغایر با استاندارهای دیپلماتیک عنوان کرده و با تعیین تکلیف برای جمهوری اسلامی، از لزوم آزادی محکومان فتنه 88 و دیگر محکومین امنیتی نیز سخن گفته است.
اتحادیه اروپا از آزاد نبودن همجنس بازان در ایران هم انتقاد کرده و خواسته است تا ایران شرایط زندگی آنها را نیز فراهم کند!
سیاست دولت جدید در قبال اتحادیه اروپا که نهایتا منجر به صدور قطعنامه حقوق بشری این اتحادیه علیه ایران شد، یادآور سیاست تحقیرآمیز گفتگوهای انتقادی در دولت هاشمی رفسنجانی است که در جریان آن، ایران اعلام کرد حاضر است در جلساتی مشترک با اروپا شرکت کند، تا در آن جلسات اروپا انتقادات خود از ایران را مطرح کند! و البته چند ماه پس از برگزاری این جلسات تحقیرآمیز، نه تنها نتیجه افزایش سطح مناسبات ایران و اروپا نبود بلکه دولت آلمان با تشکیل دادگاه میکونوس، علیه عالیترین مقامات ایرانی اعلام جرم کرده و کشورهای اروپایی سفرای خود را به اروپا فراخواندند.
شاید بازخوانی بیان این واقعه در تاریخ سیاست خارجی جمهوری اسلامی از بیان مقام معظم رهبری، با توجه به شرایط موجود خالی از لطف نباشد: آن زمانى هم که ما متأسفانه یک مقدارى در مقابل دشمن کوتاه مىآمدیم، از این کارها میکردند. اینجور نیست که ما حالا چون ایستادگى کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوئیم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزى در خطابههاى مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسرى تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفى کرد! یک روزى یکى از دولتهاى اروپائى نسبت به جمهورى اسلامى اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهى قهوهخانهى میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهى یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهاى اروپائى با آنها همدست شدند، همهشان سفراى خود را از تهران فراخوانى کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلى بزنند، البته سیلى سختترى خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلىاى خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلى زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهاى سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگى جمهورى اسلامى، تصریح به شعارهاى انقلاب، تصریح به مبانى انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است.
آنچه در ادامه میخوانید، متن کامل قطعنامه ضد ایرانی اتحادیه اروپاست:
متن کامل قطعنامه پارلمان اتحادیه اروپا درباره ایران
پارلمان اروپا
- باعنایت به مصوبه های قبلی پارلمان اروپا درباره ایران بویژه قطعنامه مصوب مارس 2011 درباره رویکرد اتحادیه اروپا درباره ایران، قطعنامه مصوب نوامبر 2011 درباره موارد اخیر نقض حقوق بشر در ایران، قطعنامه مصوب فوریه 2012 درباره برنامه هسته ای ایران و قطعنامه مصوب چهاردهم ژوئن 2012 درباره وضع اقلیتهای قومی در ایران؛
- باعنایت به بیانیه مشترک کاترین اشتون نماینده عالی اتحادیه اروپا و محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه ایران در تاریخ بیست و چهارم نوامبر 2013 در ژنو و با عنایت به بیانیه کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تاریخ دوازدهم ژانویه 2014؛
- باعنایت به نتایج شورای اروپا به تاریخ پانزدهم اکتبر 2012 و شانزدهم دسامبر 2013 و باتوجه به اصلاحات درباره تدابیر محدودکننده به اجرا گذاشته شده علیه ایران مصوبه شورای اروپا در نشست بیستم ژانویه 2014؛
- با عنایت به نتیجه گیری های نشست شورای اروپا در بیست و یکم 2011 مبنی بر اعلام اجرای اقدامات محدود کننده با هدف هدف قرار دادن افراد مسئول در نقض جدی حقوق بشر (در ایران)؛
- با عنایت به بیانیه کاترین اشتون درباره آزادی نسرین ستوده و دیگر زندانیان عقیدتی در ایران در سپتامبر 2013؛
- باعنایت به گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد درباره وضع حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران به تاریخ چهارم اکتبر 2013 و بیانیه اخیرش به تاریخ بیست و دوم ژانویه 2014 که حاوی هشدارهایی درباره افزایش شدید اعدام با دار در ایران است و همچنین با عنایت به گزارش دهم سپتامبر دبیرکل سازمان ملل متحد درباره وضع حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران؛
- با عنایت به مصوبه یازدهم دسامبر 2012 اتحادیه اروپا درباره راهبرد آزادی دیجیتال در سیاست خارجی پارلمان اروپا؛
- باعنایت به اعلامیه انتخابات آزاد و سالم که به اتفاق آراء در بیست و ششم مارس 1994 در اتحادیه بین المجالس جهان به تصویب رسید و پارلمان ایران نیز عضو این اتحادیه است؛
- باعنایت به قطعنامه های مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره وضع حقوق بشر در ایران از نوزدهم نوامبر 2013 که در آن مراتب نگرانی عمیق درباره نقض مستمر و مکرر حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ابراز شده است و مواردی ازقبیل استفاده خودسرانه و مکرر و جاری استفاده از حکم اعدام را فرامی گیرد اما محدود به این موارد نیست؛
- باعنایت به قطعنامه سازمان ملل متحد درباره دنیای ضدخشونت و افراط گرایی خشونت طلبانه مصوبه هجدهم دسامبر 2013؛
و
- با عنایت به قانون شماره 110 (بند2) درباره قوانین رویه کاری پارلمان اروپا
اعلام می دارد
A. باوجود آنکه 24 نوامبر 2013 در ژنو، کاترین اشتون به همراه وزرای خارجه گروه سه کشوراروپایی بعلاوه سه (1+5) به توافق نامه موقت با جمهوری اسلامی ایران درباره مسئله هسته ای با عنوان طرح مشترک اقدام دست یافت که از این پس با نام ایران خوانده می شود، و باوجود آنکه در دهم ژانویه 2014 گروه سه کشور اروپایی بعلاوه سه به توافق نامه ای درباره سازوکار اجرایی طرح مشترک اقدام دست یافت و باآنکه دوره اجرایی شش ماهه برای طرح مشترک اقدام ضروری است و مستلزم اقدامات همزمان و متقابل ازجانب دو طرف است؛
B. باوجود آنکه انتخابات ریاست جمهوری ایران مطابق استانداردهای دموکراتیکی برگزار نشد که اتحادیه اروپا برای آن ارزش قائل است، و با آنکه حسن روحانی رئیس جمهور ایران آمادگی خودش را برای برقراری روابط سازنده تر و بازتر بین ایران و غرب اعلام کرده است و باآنکه علاوه بر توافق هستهای لازم است موضوعات مختلف ازجمله حقوق بشر و امنیت منطقه ای بین اتحادیه اروپا و ایران به بحث گذاشته شود؛
C. باوجود آنکه تعهدات مطرح در طرح مشترک اقدام فقط گام اول برای رسیدن به توافقی کاملتر درباره مسئله هسته ای ایران است و هدف از آن کاهش دادن تنشهای فوری و ایجاد فضا و زمان بیشتر برای رسیدن به راه حل دیپلماتیک جامع است و باآنکه فعالیتهای هسته ای ایران ناقض قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده است؛
D. باوجود آنکه تحولات سیاسی داخلی در ایران و توافق نامه موقت درباره مسئله هسته ای ایران سبب شده است فرصتی برای اصلاحات از درون ایران و بهبود روابط خارجی آن با اتحادیه اروپا بوجود بیاید؛
E. باوجود آنکه مذاکرات برای رسیدن به توافق همکاری ها و تجارت جامع و مذاکرات درباره توافق برای گفتگوی سیاسی بین اتحادیه اروپا و ایران در سال 2002 شروع شد و باوجود آنکه این روند در سال 2005 درنتیجه افشای فعالیت های هسته ای یا مخفی ایران و خودداری ایران از همکاری کامل با آژانس بین المللی انرژی اتمی متوقف شد؛
F. باوجود آنکه مشخصه وضع حقوق بشر در ایران، همچنان نقض مستمر و گسترده حقوق اساسی در ایران است؛
G. باوجود اینکه ایران جوانترین جمعیت جهان را دارد بطوریکه بیش از هفت میلیون کودک زیر شش سال در این کشور زندگی می کنند؛ و
H. باوجود آنکه ایران هنوز هم حاضر نیست با نهادهای مختلف سازمان ملل متحد در حوزه حقوق بشر همکاری کند ازجمله حاضر نیست به گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد درباره وضع حقوق بشر در جمهوری اسلامی روادید سفر به ایران را بدهد و درنتیجه مانع از آن می شود که وی به گونه ای مستقل به وظایفش عمل کند،
پارلمان اروپا در حوزه های ذیل ، اعلام می دارد که
- در حوزه مسئله هستهای
1. پارلمان اروپا از توافق موقت ژنو بین گروه سه بعلاوه سه و ایران درباره برنامه هسته ای ایران استقبال و تاکید می کند که استمرار تعامل سازنده همه طرفها در روند مذاکرات ضروری است تا اینکه از این طریق، توافق جامع در بازه زمانی مورد توافق حاصل شود؛
2. پارلمان اروپا تاکید می کند هیچ گزینه ای بجای گزینه راه حل مسالمت آمیز مسئله از طریق مذاکرات وجود ندارد آنهم راه حلی که به نگرانی های جامعه بین المللی بپردازد مبنی بر اینکه ماهیت برنامه هسته ای ایران صرفا صلح آمیز است و درعین حال به حساسیتهای امنیتی ایران و کشورهای منطقه پرداخته شود؛
3. پارلمان اروپا از تصمیمات اتخاذ شده در شورای اروپا در جلسه بیستم ژانویه 2014 آن درباره اجرای طرح مشترک اقدام بویژه مفادی از تصمیماتش درباره کاهش نسبی تحریمها استقبال می کند و بر اهمیت اساسی نظارت جدی پایبندی ایران به اجرای تعهداتش در طرح مشترک اقدام تاکید می کند و معتقد استوقتی توافق جامعی حاصل شود که درباره ماهیت صرفا صلح آمیز برنامه هسته ای ایران اطمینان خاطر بوجود بیاورد، تحریمهای اعمال شده علیه ایران که به برنامه هسته ای این کشور مرتبط است باید به صورت تدریجی برداشته شود.
- درحوزه چشم انداز مناسبات ایران و اتحادیه اروپا
4. پارلمان اروپا تاکید می کند که برقراری روابط سازنده تر با ایران به پیشرفت در اجرای کامل تعهدات ایران مطابق طرح مشترک اقدام مشروط است. پارلمان اروپا امیدوار است که پیشرفت در اجرای طرح مشترک اقدام و مذاکرات درباره توافق ژنو، زمینه را برای مناسبات سازنده تر بین ایران و اتحادیه اروپا برای رسیدگی به مسائلی از قبیل نگرانی های منطقه ای درباره موضوعاتی ازقبیل جنگ داخلی سوریه و مبارزه با اشکال مختلف تروریسم و خاستگاههای آن و همچنین حوزه هایی ازقبیل توسعه اقتصادی و توافق های تجاری و ترویج قانون مداری و حقوق بشر هموار کند؛
5. از بخش اقدامات خارجی اتحادیه اروپا می خواهد تا همه کارهای مقدماتی برای افتتاح دفتر اتحادیه اروپا در تهران را تا پایان سال 2014انجام بدهد. پارلمان اروپا قویا بر این باور است که این کار می تواند ابزاری موثر برای تاثیرگذاری بر سیاستهای ایران به گونه ای باشد که حامی گفتگو درباره مسائلی ازقبیل حقوق بشر و حقوق اقلیتها باشد.
6. پارلمان اروپا از شورای اروپا دعوت می کند تا براساس پیشرفت اساسی در مذاکرات در حوزه هسته ای ، مذاکرات درباره اقدامات خاصی را شروع کند که می تواند به بهبود در روابط دوجانبه بین اتحادیه اروپا منجر شود ازجمله چارچوب قراردادی آتی برای این روابط و بهبود همکاری های بخشی. در این حوزه برای نمونه می توان بر توسعه جامعه مدنی و بخش خصوصی در ایران و همچنین حوزه هایی ازقبیل مبارزه با مواد مخدر تمرکز کرد و درعین حال اطمینان حاصل کرد که مظنونان از محاکمه عادلانه برخوردار خواهند بود و مشمول حکم اعدام نخواهند شد. همکاری های زیست محیطی، انتقال فناوری، برنامه ریزی و توسعه زیرساختها، آموزش و فرهنگ، محافظت از کودکان و سلامت، و همچنین طرحهای مشترک ازجمله پیشبرد حفاظت از حقوق بشر ومقابله با شیوع احتمالی بیماری های مسری ازقبیل فلج اطفال و سرخک بویژه درمیان کودکان ازجمله دیگر حوزه های این همکاری است. پارلمان اروپا از اتحادیه اروپا می خواهد تا دسترسی به دارو و تجهیزات پزشکی را تسهیل کند که دسترسی به آنها در غیراین صورت به علت تحریمهای موجود دشوار است.
7- نگرانیهای خاص مربوط به بدتر شدن اوضاع محیط زیست در ایران به ویژه درباره کمبود آب، بیابان زایی و آلودگی هوا را یادآوری می کند. همچنین از اتحادیه اروپا دعوت شده است امکان همکاری میان موسسات تحقیقاتی اروپایی و ایرانی، سازمان های محیط زیستی و شهرهای دو طرف را فراهم کند.
8- اهمیت تجارت با ایران برای بسیاری از شرکتهای متوسط اروپایی را ذکر و تاکید می کند چنین تجارتی باید به طور مثبت به اجرای طرح اقدام کمک کند.
9-در همان حال از کمیسیون و اداره امور خارجه اتحادیه اروپا دعوت می کند از همه ابزارهای این اتحادیه برای تلاشی متمرکز برای تقویت و توسعه جامعه مدنی در ایران استفاده کند و تبادل دانشجو، هنرمند و دیگر گروههای اجتماعی و همچنین تبادلات فرهنگی و دانشگاهی را افزایش دهد و مشارکت جوانان و جامعه مدنی را ارتقا دهد. برای دستیابی به این هدف، به تبادلات و همکاریهای بیشتری میان اداره امور خارجه اتحادیه اروپا و شعبات مربوطه کمیسیون اروپا از جمله اداره کل همکاری و توسعه نهاد کمک اروپا دعوت شده است.
10-خواستار استقلال بیشتر در سیاستگذاری اتحادیه اروپا در قبال ایران می شود، در عین حال با متحدان و شرکا هماهنگی انجام می شود.
درباره مسائل منطقه ای
11- در نظر دارد که ایران باید از نفوذ قابل توجه خود در سوریه برای توقف جنگ داخلی خونین استفاده کند. همچنین از رهبران ایران می خواهد نقشی سازنده در تلاشهای بین المللی برای پیدا کردن راه حلی برای بحران سوریه داشته باشند، همچنین در نظر دارد که ایران باید در همه بحثها و گفتگوها با این هدف مشارکت داشته باشد، البته به شرط اینکه تعهد خود را به پیدا کردن راه حلی دیپلماتیک برای بحرانهای سوریه و منطقه نشان دهد.
12- در نظر دارد که همکاری بیشتر میان اتحادیه اروپا و ایران بر مبنای اجرای معتبر و موثق طرح مشترک اقدام و در آینده، اجرای توافقنامه جامع، بتواند به لحاظ ایجاد ثبات در خاورمیانه مفید باشد، به ویژه اتحادیه اروپا را تشویق می کند امکان گفتگو میان ایران و اعضای شورای همکاری خلیج فارس را فراهم کند.
1-این دیدگاه را دارد که اتحادیه اروپا، آمریکا و ایران باید همکاریهای خود را در افغانستان به ویژه درباره مسئله قاچاق مواد مخدر و مسائل بشردوستانه از جمله محافظت از آوارگان و تضمین دفاع از دستاوردهای حقوق بشری به منظور دستیابی به راه حلی مسالمت آمیز و پایدار برای جنگ افغانستان توسعه دهند. همچنین یادآوری می کند که ایران میزبان حدود سه میلیون آواره افغان است و از ایران، آژانسهای سازمان ملل و جامعه بین المللی می خواهد احترام به حقوق اولیه آنها را تضمین کنند.
درباره حقوق بشر
14- از آزادی چند نفر از زندانیان عقیدتی در ایران از جمله نسرین ستوده که وکیل حقوق بشر و برنده جایزه ساخاروف است استقبال می کند و از مقامات ایران می خواهد همه مدافعان حقوق بشر، زندانیان سیاسی، فعالان اتحادیه های صنفی، فعالان کارگری و آنهایی را که پس از انتخابات سال 2009 زندانی شده اند، آزاد کنند. همچنین علاقه خود را به طرح حسن روحانی رئیس جمهور ایران برای تنظیم منشور حقوق شهروندی اعلام می کند هر چند همچنان نگرانی عمیق خود را درباره وضع حقوق بشر در ایران به ویژه ادعاهای گسترده شکنجه، محاکمات ناعادلانه از جمله محاکمه وکلا و مدافعان حقوق بشر و مصونیت در رابطه با نقض حقوق بشر ابراز می کند. همچنین در رابطه با شمار زیاد اعدامها در سال 2013 و 2014 هشدار می دهد که از جمله این اعدامها، افراد زیر سن قانونی هستند. یادآوری می کند که بیشتر اعدامهای سال 2013 در پنج ماه آخر سال بوده است، همچنین محدودیتها درباره آزادی اطلاعات، انجمن، بیان، تجمعات، مذهب، آزادی دانشگاهی، آموزشی و آزادی حرکت و جنبش و همچنین سرکوب و تبعیض مبتنی بر مذهب، باور، قومیت، جنسیت و گرایش جنسی را محکوم می کند که بیشتر درباره جامعه بهائی، مسیحی، افراد مرتد و مسلمانانی که به ادیان دیگر گرویده اند، وجود دارد.
15- بر این باور است که منشور حقوق شهروندی باید کاملا با تعهدات و وظایف بین المللی ایران به ویژه تعهدات بین المللی در خصوص عدم تبعیض و حق حیات، ترویج و اجرای ممنوعیت شکنجه، تضمین آزادی کامل مذهب و باور، تضمین آزادی بیان منطبق باشد که هم اکنون با تعریف مبهم جرائم مرتبط با امنیت ملی محدود شده است.
16- بنابراین، از اتحادیه اروپا می خواهد در همه روابطش با ایران مسئله حقوق بشر را در اولویت قرار دهد، همچنین بر این باور است گفتگوهای در سطح بالا و جامع درباره حقوق بشر با ایران باید بخشی از چارچوب آینده سیاستگذاری اتحادیه اتحادیه اروپا در روابط دوجانبه با ایران باشد. همچنین از اتحادیه اروپا می خواهد گفتگوها درباره حقوق بشر را با ایران شروع کند که شامل مسائل قضایی و امنیتی و نیز معیارهای روشنی است که بر اساس آن پیشرفتها می تواند اندازه گیری شود. از اتحادیه اروپا می خواهد کاملا از اقدامات گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد درباره وضع حقوق بشر در ایران حمایت کند و از ایران می خواهد هر چه سریعتر و بدون قید و شرط به گزارشگر ویژه روادید برای ورود به این کشور بدهد. ناوی پیلای کمیسر عالی سازمان ملل متحد را تشویق می کند از دعوت مقامات ایران برای سفر به ایران استفاده کند، از ایران می خواهد تاریخی را برای حذف کامل مجازات اعدام تعیین کند.
17-تاکید می کند هر گونه سفر آتی هیئت پارلمان اروپا به ایران باید منوط به تعهد آنها برای ملاقات با مخالفان سیاسی، فعالان جامعه مدنی و دسترسی به زندانیان سیاسی باشد.
18-بر اهمیت ایجاد محیطی مساعد برای عملکرد مناسب سازمانهای جامعه مدنی از جمله ایجاد چارچوب قانونی اصلاح شده تاکید می کند. از اتحادیه اروپا می خواهد از دستورالعملها و خط مشی های حقوق بشر اتحادیه اروپا از جمله دستورالعملهای مربوط به مدافعان حقوق بشر و اصلاحات جدید فراهم شده از طرف «نهاد اروپایی ارتقای دموکراسی و حقوق بشر 2014 تا 2020» و پتانسیل نهاد تازه تاسیس وقف برای دموکراسی به منظور حمایت از مدافعان حقوق بشر ایران و سازمانهای جامعه مدنی حداکثر استفاده جهانی را ببرد.
19-با درخواست مبرم 772 روزنامه نگار ایرانی از رئیس جمهور کشورشان برای عمل به وعده های خود و بازگشایی انجمن روزنامه نگاران، همسو شود.
20-اتحادیه اروپا را تشویق می کند در شراکت با سازمانهای بین المللی امکان تمدید کمکهای فنی را به ایران در زمینه اصلاح قوانین و رویه های کیفری که هم اکنون مد نظر مجلس ایران است، بررسی کند. همچنین نگرانی خود را به ویژه درباره ناتوانی زندانیان برای دسترسی به وکیل در زمان بازجوییها و همچنین درباره اتهامات جدی بدرفتاری در زمان بازداشت پیش از طرح اتهام و پیش از محاکمه و همچنین درباره محاکمه غیرنظامیان در دادگاههای انقلاب ابراز می کند. همچنین تاکید می کند که استقلال دستگاه قضایی از مداخلات سیاسی و تضمین محاکمه آزاد، کلید تدوین و توسعه قوانین و رویه مدرن کیفری است و در رسیدگی به مسائل حقوق بشر، حیاتی است.
21- از ایران می خواهد با نهادهای بین المللی حقوق بشری و سازمانهای غیردولتی از طریق عمل به توصیه های سازمان ملل متحد و بازنگری جامع دوره ای و همچنین از طریق فعال سازی هیئتها و ماموریتهای سازمانهای بین المللی حقوق بشری همکاری کند.
22- بر این باور است که حقوق زنان باید بدون کم و کاست در کانون توجه ویژه در هر گونه گفتگو میان اتحادیه اروپا و ایران باشد و معتقد است با وجود پیشرفتهایی که تا کنون صورت گرفته است، اوضاع زنان در ایران همچنان با تبعیضهای غیرقابل قبول به ویژه در خصوص مسائل حقوقی، همچنین در رابطه با قوانین خانواده و مشارکت آنها در زندگی اقتصادی و سیاسی مخدوش است.
23- به ریاست این نهاد توصیه می کند این قطعنامه را به شورا، کمیسیون، نهاد امور خارجه اتحادیه اروپا، دولتها و پارلمانهای کشورهای عضو و دولت و مجلس جمهوری اسلامی ایران بفرستد.
اول: این درگیریها بعد از شکست کنفرانس ژنو 2 و بسته شدن افق های راه حل سیاسی لااقل به صورت تاکتیکی آغاز شده و طرفهای درگیر بار دیگر به میدان روی آورده اند تا بتوانند موازنه های قدرت را در عرصه میدانی اصلاح کنند. به این ترتیب ممکن است در نشست بعدی مذاکرات با برگه های قدرت جدید و مواضع سختتری وارد مذاکره شوند.
دوم: موفقیت دولت سوریه و هم پیمانان این کشور در تحقق نفوذ راهبردی به جبهه یبرود و قلمون پیروزی بزرگی برای این جبهه به شمار میرود و آن را علاوه بر برتری نظامی برای برتری سیاسی نیز آمادهتر می کند. این پیشروی نظامی با پیشروی های دیگر در عرصه آشتی داخلی ملی نیز همزمان شده و باعث شده ابتکار عمل از دست مخالفان در بسیاری از مناطق پر اهمیت خارج شود.
سوم: طرف های منطقه ای به صورت مستقیم وارد خط درگیریهای مسلحانه موجود در سوریه شده اند. اسرائیل دیگر در افشای ارتباطات و خدمات بهداشتی و لوجستیک و اطلاعاتی و حتی نظامی خود به مخالفان سوری در درعا و القنیطره تردید ندارد. این رژیم عملیاتهایی را نیز علیه اهداف ارتش سوریه و حزبالله لبنان انجام داده و دیگر نمیخواهد طرح خود در ایجاد نوار مرزی بر اساس سابقه اقدامات خود در سال 1978 تا 2000 را مخفی کند. در جبهه شمالی نیز ترکیه از دو محور وارد درگیریهای سوریه شده است.
روزنامه الدستور اردن نوشت: محور اول کسب و حومه لاذقیه است و محور دوم نیز حلب ادلب و حومه های آن است.این کشور مرزهای خود را به روی عناصر مسلح که عمدتا از اعضای جبهه النصره هستند و از سوی جامعه جهانی یک گروه تروریستی به شمار می روند، باز کرده و حتی پوشش توپخانه ای گروههای مخالف در حمله به نیروهای دولتی را نیز انجام می دهد و مانع از استفاده دولت سوریه از کنترل فضای این کشور با جنگنده های خود میشود.
طبق گفته اخضر ابراهیمی در چنین فضای پرتنشی این انتظار وجود ندارد که طرف های درگیر بار دیگر به این زودی ها به میز مذاکرات برگردند، احتمالا عرصه درگیری ها و جبهه های آن دنبال خواهد شد و درگیریهای سخت بیشتری را رقم خواهد زد و هر طرف سعی خواهد کرد برگه های بیشتری را در حمایت و تایید خود جمع آوری کرده و درگیری های آینده را به نفع خود رقم بزند.
در اخبار آمده بود که مسکو و تهران دو هم پیمان سوریه در مورد دخالت مستقیم در خط درگیریها در سوریه به ترکیه هشدار داده اند. این در حالی است که دولت اردوغان و حزب وی در آستانه انتخابات شهرداریهای آینده در این کشور و برای منحرف کردن افکار عمومی از آغاز درگیری ها در جبهه گوگل و توئیتر نیاز به این درگیریها داشتند.
همچنین در خبرها آمده است که ولیعهد سعودی در افتتاحیه نشست سران عربی در کویت از نیاز به تعدیل موازنه های قدرت در سوریه خبر داده و گفته است که بر اساس برخی ارزیابیها، افرادی در واشنگتن خواستار پاسخ انتقام جویانه به روسیه در سوریه نسبت به اقدامات مسکو در کریمه هستند.
همچنین بنا بر اطلاعات موجود تهران و مسکو و حزب الله لبنان هیچ قصدی برای توقف حمایت های خود از اسد و دولت وی ندارند و همگی آماده ادامه درگیریها در مرحله آینده هستند، مرحله ای که کسی نمی داند چقدر طول می کشد.
خلاصه اینکه هر موقع که ما به پایان درگیریهای بزرگ در سوریه خوش بین میشویم، درگیریهای بزرگ دیگری آغاز می شود و هر گاه برای توقف خشونت ها و خونریزی و مهاجرت از سوریه شاد می شویم، مناطق جدید وارد درگیریهای مذهبی و طایفه ای می شوند. حتی ارمنستان نیز اخیرا از طریق سرایت درگیریها به منطقه ارمنی نشین "کسب" وارد بحران سوریه شده است. هر اندازه که دولت سوریه موفق به وارد کردن ضربه ای راهبردی به مخالفان می شود، آنها نیز ضربه راهبردی دیگری را وارد می کنند که بحران را به حالت اول خود باز می گرداند.
در زمانی که دیده ها متوجه درعا و غوطه و جبهه جنوبی به صورت عام بود، ناگهان تحولات شمال سوریه در سطحی وسیعتر آغاز شد، حال معلوم نیست صحبت از جبهه جنوبی تاکتیکی برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات جبهه شمالی بوده یا اینکه دود جبهه شمالی برای منحرف کردن افکار عمومی از آماده سازی های نظامی برای معرکه جنوب است. این احتمال نیز وجود دارد که ائتلاف دشمن سوریه به دنبال ورود در دو جبهه به صورت هم زمان باشد تا توانمندی های دولت را تجزیه کرده و دستاوردهای میدانی آنها را در جبهه قلمون از بین ببرد.
سوالات زیادی درمورد این جنگ بیهوده وجود دارد، جنگی که همچنان باعث کشتار و ویرانی و مهاجرت اجباری بسیاری از شهروندان سوری میشود.
سردار سرلشکر قاسم سلیمانی با تاکید بر قدرت جمهوری اسلامی ایران در شرق مدیترانه گفت: ایران امروز دارای یک قدرت حقیقی است که با همه افسانههای تاریخی و قدیمی ایران کاملاً متفاوت است.
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- قاسم سلیمانی مشهورترین و بدون اغراق محبوبترین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به عنوان الگویی برای جوانان مسلمان شناخته میشود.
نوشتن درباره او که اواسط شهریور 1379 از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان دومین فرمانده نیروی قدس منصوب و در سال 1390 با ارتقاء درجه، چهاردهمین سرلشکر انقلاب شد، او که قدرت را میفهمد، حریفان را به خوبی میشناسد، اهل ریسک کردن است و بر خلاف برخی، کمتر با استخاره تصمیم میگیرد، سخت است.
شاید برای مخاطب، خواندن اینکه گاردین میگوید «حتی کسانی که سلیمانی را دوست ندارند، او را فردی باهوش میدانند» یا نگاه موسسه پژوهشهای راهبردی «آمریکن اینترپرایز» که گفته است: «ژنرال سلیمانی یک عملگراست و در رویارویی با مشکلات تاکتیکی توانایی رهبری خود را ثابت کرده است»، تکراری باشد.
همچنین بازخوانی تاکتیکهای مؤثر و موفق سردار سلیمانی در پیروزی مقاومت اسلامی و در جنگ 33 روزه لبنان (حرب تموز) و 22 روزه و 8 روزه فلسطین یا تدابیر راهبردیاش در پرونده سیاسی عراق و افغانستان نیاز به طرح مقدمات فراوانی دارد و جایش در رسانههای تخصصی است و به نظر نمیرسد در حوصله مخاطب باشد.
شاید بیش از همه مطالبی که پیشتر در رسانهها منتشر شده، برای مخاطب جذاب است که بداند اختلافات فرمانده نیروی قدس با محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق از کجا نشأت گرفت و چگونه قوام یافت و سرانجامش چه شد.
یا این که چرا «جلال طالبانی» در دیدار محمود احمدینژاد، اول با «حاج قاسم» سلام و احوالپرسی کرد.
یا این که وقتی فرمانده سپاه قدس در بغداد با «طالبانی» گفتوگو میکرد و اوباما تماس تلفنی گرفت، او در پاسخ شوخ طبعی «مام جلال» خطاب به «اوباما» چه گفت.
مردمی که امروز به رسانههای مختلف «فیلتر شده و فیلتر نشده» و «پارازیتدار و پارازیتندار» دسترسی دارند، برایشان مهم است بدانند رابطه «حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس» با «بشار اسد رئیسجمهور سوریه» از روز اول بحران اجتماعی و بعدتر، آغاز جنگ داخلی تا امروز که سوریه توانسته است سایه تهاجم خارجی را پس بزند، چگونه است؟
مخاطب ایرانی میخواهد بداند «او» چگونه این قدر راحت به عراق، سوریه و لبنان و روسیه و ترکیه و چین و افغانستان و سایر نقاط جهان سفر میکند.
مردم میخواهند بدانند چقدر فاصله از آخرین خداحافظی «حاج قاسم» و «حاج رضوان» گذشت و او چگونه خبر شهادت «عماد مغنیه» دوست و فرمانده عملیاتیاش را شنید.
مردم میخواهند بدانند فرمانده سابق لشکر 41 ثارالله چگونه برای تشییع پیکر مادرش خود را به ایران رساند.
البته اینکه چرا حاج قاسم بیش از «سردار احمد وحیدی» (فرمانده سابق نیروی قدس سپاه) در افکار عمومی مطرح است را باید در گسترش رسانههای داخلی و البته تبلیغات خارجی جستوجو کرد.
ایرانی که در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 خورشیدی به یک قدرت بانفوذ و مؤثر منطقهای تبدیل شده بود، باعث برانگیخته شدن خیلیهایی شد که پیشتر در خاورمیانه برای خود جایگاهی متصور بودند.
از سوی دیگر پیروزی «جنبش مقاومت اسلامی حزبالله لبنان» در جنگ تموز (33 روزه) بر رژیم صهیونیستی نه تنها تلآویو را شوکه کرد که آمریکاییهای سرمست را از فتح افغانستان و درگیر در عراق را که خواب «زایش خاورمیانه جدید» دیده بودند را نیز بهتزده کرد.
آمریکاییها که پیشتر طعم تدبیر «سلیمانی» را در عراق چشیده بودند و نتوانسته بودند در عرصه سیاسی دستاورد چندانی داشته باشند، پیش و بیش از سایرین درباره حاج قاسم به تحقیق پرداختند و سعی کردند با ترساندن اعراب، او را «مبدع هلال شیعی» بدانند.
اما این پیروزی در جنگ 33 روزه بود که نام «قائد فیلق القدس الایرانی العمید قاسم سلیمانی» را به صورت وسیعی در رسانههای جهانی مطرح کرد.
از سوی دیگر آمریکاییها که هر روز وضعیت بحرانیتری در عراق پیدا میکردند، حملات تبلیغاتی خود را علیه فرمانده سپاه قدس ایران شدت بخشیدند و ناخواسته او را به چهره اول صحنه زورآزمایی خاورمیانه تبدیل کردند.
از آسیای میانه و افغانستان و پاکستان تا مدیترانه، جنوب شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا، هر جا که آنها نتیجه نمیگرفتند، این فرمانده کرمانی را که حالا به او «اللواء الایرانی» میگفتند، مسئول میدانستند. آنها کار را به جایی رساندند که برخی از فرماندهان نظامیشان، خواستار ترور او شدند. با آغاز موج تغییرات در جهان عرب و شمال آفریقا این موجه رسانهای شدت بیشتر یافت به طوری که رسانههای مصری گردشگران ایرانی را نیروهای قاسم سلیمانی خواندند و با بالا گرفتن بحران سوریه، او را فرمانده اصلی ارتش سوریه اعلام کردند.
طبیعی است که گزارشها و حملات رسانهای آنها علیه نیروی قدس و فرمانده آن در داخل کشور بازتاب مییابد و به همین دلیل او با وجود «کم گویی» و «دوریاش از مواجهه با رسانهها» بیش از سایر فرماندهان ارشد سپاه مشهور شود.
* محبوبیت فرهمند
نخستین حس من از «حاج قاسم» را این خاطره شکل داد که وقتی «حاج همت» 17 اسفند 1362 در جزیره مجنون درگیر بود و اکثر بچههای لشکر 27 شهید شده بودند، پیش «حاج قاسم» رفت تا یک گروه از رزمندگان لشکر 41 را به کمکش بفرستد و بچهها را جمع و جور کند؛ «حاج قاسم» در جواب یک گردان نیرو روانه موقعیت لشکر حضرت رسول میکند و وقتی «حاج همت» را میبیند، فرمانده عملیاتش را مأمور میکند تا حاجی را برساند که در راه «حاج همت» شهید میشود.
حاج قاسم سلیمانی در کنار شهید علی هاشمی
این را «محمدمهدی» پسر بزرگ سردار شهید «حاج محمدابراهیم همت» میگوید.
هنگامی که از «داوود کریمی» تنها پسر سردار شهید «عباس کریمی» جانشین بعدی «حاج همت» میپرسند: نخستین تصویر و حس شما از «حاج قاسم» چیست، میگوید: وقتی با سایر فرزندان شهدا به دیدن حاجی رفتیم، یک یک بچهها را بغل میکرد و سعی داشت بدون این که کسی ما را معرفی کند، بشناسدمان. وقتی من را بغل کرد گفت: تو حتما پسر «عباس» هستی؛ خیلی شبیه پدرت هستی. حس خوب و ماندگاری بود که دوست بابا، مرا این چنین شناخت.
حاج قاسم سلیمانی در تمام سالهای بعد از جنگ رابطهاش را با خانوادههای معظم شهدا حفظ کرد، حتی در شدیدترین بحرانها، او تعاملش را با خانواده معظم شهدا تقویت کرد.
علاوه بر روحیات فردی و شخصیتی و مردمداری و بیتکلفیاش در تعامل با مردم، دلیل اصلی محبوبیت او را باید در نگاه ملی و فراجناحیاش به موضوعات و رویدادها جستوجو کرد.
در نگاه قاسم سلیمانی، «ایران» اصالت دارد و نه دستهبندیهای سیاسی و جناحی. او با عملش نشان داده که سرباز بیادعای میهن است و بیش از آن که سخن بگوید، فکر میکند و عمل.
مردم و به خصوص جوانان دل زده از سیاست، این روزها وجود قاسم سلیمانی را به عنوان یک «قهرمان ملی» بیش از گذشته لازم میدانند به همین دلیل نگاهی مشتاقانه به وی دارند.
عملکرد واقعگرایانه و به دور از افراط و تفریط فرمانده سابق لشکر 41 ثارالله نشان داده، «سلیمانی» به جای درگیر شدن روی مسائل حاشیهای و زودگذر سیاسی، توان و انرژی خود را بر مسائل اصلی که همان عظمت و اقتدار و گسترش نفوذ راهبردی جمهوری اسلامی است متمرکز کرده.
فرمانده شجاع سپاه قدس ایران عملا ثابت کرده مورد اعتماد و احترام تمام گروههای سیاسی است و نظراتش را به راحتی به چهرههای سیاسی منتقل میکند، همان گونه که در هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 به دیدار یکی از چهرههای اصلی اصلاحطلبان رفت.
آنچه در زیر می خوانید متن کامل سخنرانی سردار قاسم سلیمانی در تاریخ 27 بهمن ماه سال 92 در جمع یادگاران دفاع مقدس لشکر 41 ثارالله است که در آن به مرور دقیق و البته خلاصه شدهای از اتفاقات، حوادث، بایدها و نبایدهای جهان اسلام پرداخته است.
بسماللهالرحمنالرحیم
نثار روح مطهر امام راحل(ره) و برای شادی روح شهیدان انقلاب و دفاع مقدس و به خصوص شهیدان والفجر 8 لشکر ثارالله و استان کرمان و همه استانهایی که در این لشکر بودند، استانهای سیستان و بلوچستان و هرمزگان و برادرانی که از جاهای دیگر تشریف آوردند و برای سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان اجماعا صلوات بفرستید.
ا
امام چند ماه بعد از رفتن سادات به سرزمینهای اشغالی فلسطین که در فرودگاه بنگوریون دست تکان داد و پیاده شد، امام در فرودگاه مهرآباد دست تکان داد و پیاده شد.
از زمان پیروزی انقلاب اسلامی و از ورود امام، سیر صعودی جهان اسلام شروع شد و جلوی آن حرکت قهقرایی و انحطاط و حرکت شدید نزولی جهان اسلام گرفته شد و به سیر صعودی تبدیل [گشت] و امام بود که با اقدام و کار شجاعانه خودش و با عمل کمنظیر خودش جهان اسلام را از سیر نزولی نجات و به سمت حرکت صعودی سوق داد. شما به هر حال در این صعود هستید. همه حوادثی که اتفاق افتاد، حوادث یک صعود است حوادث جنگ 33 روزه و حادثه جنگ 22 روزه و موضوعات مختلف دیگر همین است.
مهمترین رهبر عرب که پرطرفدارترین رهبر عرب هم بود، جمال عبدالناصر بوده که در اوج جنگ اعراب با رژیم صهیونیستی، فرماندهی جبهه اعراب را به عهده داشت.
آن جریان ناصر به عنوان ناصریسم که در عالم عربی وجود دارد یک جریان گسترده است فقط مصر هم نیست و این ناصر موشکی داشت به نام «ظافر» که قادر بود تلآویو را بزند.
جمال عبدالناصر که از شجاعهای عرب بود و بسیار هم معروفیت و محبوبیت داشت، جرأت نکرد موشک را به تلآویو شلیک کند. در حالی که در جنگ بودند و صحرای سینا به اشغال درآمده بود، ولی این جسارت را نداشت که این کار را انجام دهد.
سرانه درآمد کشورهای اسلامی و عربی در حالی که فلسطینیها با سنگ مقاومت میکردند، قریب 1000 میلیارد دلار بوده است و مخازن سلاحهای گوناگون که از کشورهای اروپایی خریداری کرده بودند پر بود.
شما به عربستان نگاه کنید حجم سلاحهایی که آنها سالانه خریداری میکنند، از آمریکا و جاهای دیگر، حجم سلاحهایش از عدد آدمهای موجود در درون کشور بیشتر است.
امام آمد و سنگ را به موشک تبدیل کرد. امام آمد و این جسارت را داد. این موشکی که به تلآویو خورد، اولین بار که به تلآویو خورد، بر خلاف همه جنگهایی که بین اعراب و اسرائیل بود، این موشک عربی نبود، این موشک مصری نبود، این موشک ترکی مدعی دوره عثمانی نبود. امام ارتقا داد، در بعد مکتب همه عالم اسلامی مدیون امام است.
خدا میداند اگر امام نبود و اگر این انقلاب و نظام را برپا نکرده بود، این حرکت به وقوع نمیپیوست، وضع جهان اسلام چه وضعی داشت. همان طور که هنوز پارهای از آن دارای چنین وضعی است. این در بعد مکتب.
در بعد مذهب شیعه؛ ما شیعه هستیم و افتخار این کشور این است که 92 درصد از جمعیتش را شیعیان تشکیل میدهند.
از سال 40 هجری که امیرمومنان علی (ع) به شهادت رسید، در طول تاریخ اسلام تا تاریخ انقلاب اسلامی دورهها را نگاه کنید، 80 سال بنیامیه حکومت کرده، 600 سال بنی عباس حکومت کرده، 400 سال عثمانیها حکومت کردند اما هیچ کجا شیعه به عنوان مذهب شیعه جرأت ابراز مذهب خودش و مذهبیت خودش را نداشت.
امام حق بزرگی بر گردن ما دارد؛ این را باید بفهمیم و در سالگرد انقلاب به این کار بزرگی را که امام انجام داد قدری توجه کنیم.
عثمانیها مجلسی داشتند؛ مجلس مبعوثان. در مجلس مبعوثان همه ادیان نماینده داشتند. مسیحیان نماینده داشتند، یهودیان نماینده داشتند و برادران اهل سنت ما هم نماینده داشتند و یک جا که تنها نماینده ممنوع بود حضور پیدا کند، تشیع بود.
وقتی انگلیسیها به عراق حمله کردند، آن وقت عراق در سیطره عثمانی بود و جزء محدوده امپراتوری عثمانی و تنها مجموعهای که ایستاد در مقابل انگلیسیها و مقاومت کرد فقط شیعه و علمای شیعه بودند.
وقتی عراق جدید تأسیس شد و ملک فیصل در عراق روی کار آمد، در حالی که حدود 60 درصد جمعیت عراق را شیعه تشکیل میداد، 2 وزیر بدون وزارتخانه به شیعهها دادند.
عبدالسلام عارف، اولین بار که خواست ارتش عراق را تشکیل بدهد و در دانشکده نظامی 300 دانشجو پذیرش کرد و از این 300 دانشجو 3 نفر از این دانشجویان شیعه بودند. 297 نفر اهل سنت بودند. شیعه مرجعیت دینی داشت، تابعیت فقهی از مراجع خودش داشت، ولی مرجعیت سیاسی نداشت و امام آمد، این مرجعیت سیاسی را برای شیعه بنا گذاشت.
این جمهوری اسلامی، مرجعیت سیاسی شیعه شد. این مرجعیت سیاسی شیعه؛ ما فکر کنیم این کار شخصی و فردی بود نه، این بنایی که امام گذاشت بنای کامل و جامعی بوده و ببینید این ساختاری که امام بر ایران حاکم کرده، این ساختار که در قانون اساسی ایران معنا و مفهوم پیدا کرده و تفسیر یافته، این ساختار حکم میکند و مراقبت میکند جمهوریت و اسلامیت این نظام با هم بقا داشته باشند.
اگر این ظرف ناقص باشد، این شاکله ضعف داشته باشد، این ساختار ناقص باشد، هیچ فردی نمیتواند این کار را انجام بدهد. کسی نمیتواند با یک سوت زدن با هر مقدار کاریزمای شخصیتی که داشته باشد، بتوانی کاری بزرگ بکند.
امام با این پایهگذاری بزرگ، در یک ساختاری قابل تعریف است. ظرف این ساختار ظرفی است که میتوان همه ارزشها را در بعد دینی و انسانی و اخلاقی در آنجا داد. این قابلیت پیدا میکند. امام این قابلیت را به وجود آورد که ایران بتواند مرجعیت سیاسی شیعه شود.
فرض کنید ایران نبود و ایران شاه بود -این را هم توضیح میدهم چون بعضی وقتها خیلیها مغلطه میکنند و فکر میکنند بنای روحانیت فقط یک بنای یک جانبه و بنای مذهبی و دینی بوده- همین مرجعیت بود که توانست عراق را از حلقوم آمریکا بیرون بکشد و سامانش بدهد. اگر مرجعیت نبود چه کسی میتوانست این کار را انجام دهد. اصلا کجا میتوانست معارضه شیعه عراق به ایران اتکا کند. این بنا، این ساختار، این شاکله توانست، اساس این موضوع و این کار را شکل دهد. امام کارهای بنیانی و کارهای اساسی و بزرگ کرد.
احیای شیعه چیست؟ احیای شیعه با مرجعیت ایران یک قطبیت، یک قدرت به ایران میدهد هم در بعد سیاسی و هم بعد امنیتی و هم بعد اقتصادی.
اینکه میگویند «هلال شیعی»؛ هلال شیعی که سیاسی نیست. هلال شیعی هلال اقتصادی است. مهمترین مسئله اقتصادی جهان نفت است. ما میدانیم 3 کشور ایران، عربستان و عراق بیشترین نفت جهان را دارند. عربستان اول و ایران و عراق دوم و سوم هستند و تقریبا 70 درصد نفت جهان در منطقه شیعه نشین است یا قریب بر 80 درصد در منطقه شیعهنشین است. نفت عراق در همین کریدور بصره و بغداد؛ کوتر عربستان 80 درصد نفتش در منطقه شیعه نشین دمام، قطیف قرار دارد و ایران هم که مشخص است.
مرجعیت سیاسی شیعه به ایران یک قدرت مضاعف از قومیت بخشید، ضمن اینکه به شیعه کمک کرد به بازیافت قومیت شیعی [بپردازد] که این از اثرهای ماندگار است. اگر ایران نبود این اتفاقات هم نمیافتاد.
یک وقت یکی از رهبران عراقی پیش من آمد. میگفت: «من با طارق هاشمی رفتیم پیش ملک عبدالله و او ناراحت بود و به طارق هاشمی گفت که من 2 میلیارد دلار به شما کمک کردم که هنوز شیعه بر عراق حکومت کند؟
طارق هاشمی متوجه شد که او نمیداند من شیعهام و خندید و گفت:«ما شیعه را با خود آوردهایم» وجه سیاسی بزرگ ایران این کار را کرد و نفع عراق چیست؟ غیر از اینکه عراق قلعه مقاومت در مقابل ایران بوده. دژی یا جبهه شرقی کل عرب در مقابل ایران بوده است؟ همه پولهایی که به صدام دادند به این علت است.
طولانی مدت هم بوده و کاری به زمان جمهوری اسلامی هم نداشته. در زمان شاه هم بوده. اگر کسی فکر کند این تقاص در زمان جمهوری اسلامی است نه، اصلا در زمان شاه چند جنگ با عراق شد که یکی از آنها تپه 343 مهران بود، ولی مرجعیت سیاسی شیعه این را داد و چه نتیجهای داد: «عمقبخشی به جمهوری اسلامی در ابعاد سیاسی، امنیتی و موضوعات گوناگون.»
فکر نکنید ما خرج عراق میکنیم نه! ما الان قریب 12 میلیارد ریال با عراق تجارت داریم و این قابلیت رسیدن به 30 میلیارد دلار را دارد.
سال گذشته یک میلیون و دویست هزار زائر از عراق به ایران آمدند که هر کدام بین 3تا 5 هزار دلار خرج کردند. این حرفها از من نیست و بنا نیست بحث اقتصادی کنم.
این مانور 20 میلیونی در اربعین امام حسین (ع) که در کنار عربستان انجام گرفت و راهپیمایی انجام دادند، قابل وصف نیست. بعضی وقتها آدمهای عادی که فکرش هم نمیکنیم یک حرفهای جامعی میزنند.
از یکی سوال کردند راهپیمایی چگونه بود گفت من از شما سوال دارم. طرف هم ایرانی بود، جواب داد: «شما به من بگویید کدام سلطان در دنیا هست که بتواند 20 تا 25 میلیون آدم را با خرج خودشان با پای پیاده و سمت خودش بسیج کند و کسی هم ذرهای احساس کمبود نکند؟ هیچ سلطانی، ملکی، رئیس جمهوری، هیچ اقتداری در جهان وجود دارد؟» و خودش جواب داد: «بله! یک سلطان این کار را کرد و امام حسین (ع) بود.»
این قدرت ما است. این تظاهر مذهبی دینی شیعه 20 میلیونی، این قدرتنمایی ما بیش از رژه مسلحانهای است که میرود هواپیماها و تانکها و توپها را که همه به حق هم هست، به نمایش بگذارد.
در یک موضوع متعجب میشوند و این است امام به این نقش داد و محوریت داد. ایران و قومیت ایران همیشه در طول تاریخ شاهد این حکومتها و جنگها بوده. شما در حوادث در طول تاریخ ایران همیشه ایران مکان تاخت و تاز بوده.
700 سال تاریخ ایران، تاریخ مفقودهای به نام سامانیها، خوارزمشاهیها و قومیتهای گوناگونی بر ایران حکومت کردند. سلجوقیان از جاهای مختلف آمدند و یک دوره طولانی افغانها، مغولها همه ایران بودند؛ از همه قومیتها.
این را همه میگویند که برای اولین بار در این جنگ یک طرف و تمام قدرت دنیا یک طرف و ایران یک متر از خاک خود را از دست نداد و ایستاد سرفراز و سربلند و پیروز از آن بیرون آمد.
این کار بزرگ امام بود که مذهب را در پشتوانه ملیت و قومیت آورد. اگر این نبود، در همین سالگرد پرافتخار والفجر 8 هستیم، چه عاملی بود؟ این صحنه دلآرای شهید امینی و غواصهای دیگر عملیات کربلای 4و 5، آن صحنه وحشتناک و حیرتآور و ترسناک را در دل شب در آب، بدون دفاع چه کسی میتواند از عهدهاش برآید، غیر از مذهب.
امام با تلفیق دین و جمهوریت بستری درست کرد به نام جمهوری اسلامی که ایران را بیمه کرد. مگر قدرتهای زمان امروز با قدرتهای زمان مغولها و افغانها، تاتارها، تاجیکها و سامانیها و خوارزمشاهیان قابل مقایسهاند؟
چرا کسی نمیتواند چنین جسارتی را بکند. الان این قدرتی که امروز همه دیدند. این قدرتی که شما میبینید این تلفیق، هنر امام بود؛ تلفیق مذهب به ملیت و امام آن طوری طراحی کرد که هیچ کس بر دیگری و هیچ کدام دیگری را مغلوبه نکند. نه مذهب، دموکراسی و مردم را و نه مردم، دموکراسی و مذهب را. چه کسی چنین احساسی را میتواند [ایجاد] کند؟ هیچکس نمیتواند این کار را بکند. این دولت ما، این مجلس ما، این قوه قضائیه ما، این مجالس متعدد ما، این شوراهای ما. این هنر امام بود.
خیلی از علمای بزرگ شیعه مبارزه کردند، خدمت کردند به اسلام و تشیع و کتابت کردند، اما امام کجا و همه آن جمع ارزشمند مقدسی که امام در کلمات خودشان بارها آنها را تقدیس و احترام کرده و درست هم بوده کجا؟
امام 2 کار بزرگ برای این نظام با همه ارکانش از رهبری به ولایت فقیه و کانونهای ارزشمند که به جا مانده و دوم مردم؛ 2 کانون اساسی قدرت و عظمت ایران. همه این احساس را داریم چیزی که به عنوان ملیگرایی در کشور ما رسم شد و به وجود آمد. ما نمونههای متعدد را دیدیم.
ملیگرایی اگر به معنای حب وطن باشد بد نیست. اما این ملیگرایی به این معنا که وطن را بسازد. اگر بود ما در جنگ میدیدیم جنگ یک تهاجم خارجی بود ایران که قلب ملیگرایی است مورد تهاجم قرار گرفت از طرف دشمن دیرینه و تاریخ ایران، پس کجا بودند این ملی گراها؟ ما ندیدیم نهضت آزادی را، ما ندیدیم جبهه ملی و آزادی را؟
کسی در جبهه دنبال گردان درست کردن و گروهان درست کردن نبود، ما ندیدیم. ابدا! هدفم این نبود که این کلمه را بگویم اگر کسی حس ملیگرایی داشته باشد، باید امروز به این راه امام سجده کند این کار بزرگی که امام کرد برای این ملت و قومیت و برای این کشور.
چطور این طرفداران محیط زیست وقتی حیوانی کشته میشود و یا در جایی آتشسوزی میشود حرکت میکنند، جمع میشوند و ما در ملیگراهای خودمان به اندازه این را هم ندیدیم که این جنگ طولانی اتفاق افتاد و آنها بیایند برای ایران چنین حرکتی انجام دهند.
امام این ملیت و قومیت را بیمه کرد. ایران امروز دارای یک قدرت حقیقی است که با همه افسانههای تاریخ و قدیمی ایران کاملا متفاوت است. از حضور قدرتمند ایران در شرق مدیترانه میتوان نام برد.
این منطق ایران است هیچ کجای ایران بر مبنای روشهایی که دشمنان ایران عمل میکنند، عمل نکرده است و با زور و جنگ و حتی با پول توسعه نداده است.
همین سوریه که الان محور جدال اساسی است یک طرف همه دنیا قرار دارد و یک طرف واحدش ایران بعضیها تز روشنفکری میدهند که حالا این آقا برود و یک نفر دیگر بیاید. فرض کنید مرده، چون حقیقت موضوع را نمیدانند.
در همین اردوگاهی که در آن آمریکا، رژیم صهیونیستی، ترکیه و عربستان هستند خوارج را به خوبی میبینیم، در جنگ احتجاج میکرد به وجود عمار یاسر در یاران خودش، بر مبنای آن حدیث نبوی که «عمار یاسر بر سپاهی که حق است در مقابل سپاهی که در راه ناحق هستند کشته خواهد شد.» در بین سپاه معاویه بعدا این پذیرفته شده بود، ولی احتجاج میکردند که ما عمار را نکشتیم و از درون سپاه امیرالمومنین(ع) خودشان آن را کشتند، 4000 حافظ قرآن در سپاه معاویه بود.
امیرالمومنین (ع) به جنگ این سپاه رفته بود و الان همه اینها را میبینیم. غیر از کفر و شرک و صهیونیسم، امروز ما در سوریه اینها را میبینیم که با اللهاکبر سر میبرند.
یک فردی آمد پیش من و گفت «آقای زرقاوی شب تا صبح قرآن میخواند و گریه میکرد و خودش یک جا 120 را سر میبرد.»
آن چیزی که توانسته در سوریه تفکر ایران را موفق کند منطق ایران است. چون این منطق قوی است، همه آن تبلیغات و زورها تاثیر خود را نمیگذارد. امروز یک مدل در منطقه ایجاد شده همه تلاشی که سعودیها دارند انجام میدهند دو کار مهم است، یکی این که با پول فراوان، پولپاشی میکنند. دوم با تولید سلفیت برای بذر نفاق در جهان اسلام تلاش میکنند همه از ترس این است که این مدل و نمونه در درون آنها تاثیر بگذارد و تاثیر میگذارد.
انشاءالله خداوند همه ما را در این راه ثابت قدم بدارد و توفیق بدهد. توجه کنیم هر جا هستیم این دو نکته را مورد توجه قرار دهیم همه این خصوصیتی که ذکر شد و حقیقت است صدها مستند دارد برای حفظش؛ حفظ آن مرهون 2 چیز است یکی باقی ماندن جمهوری اسلامی به معنای همه خصوصیت آن و دوم ولایت فقیه. خصوصا رکن مهم ولایت فقیه که انسانی حکیمی و متقی بر مسند آن تکیه زده و باید خط قرمز همه ما باشد.
در بخشهای بعدی به تجزیه و تحلیل این سخنان راهبردی و ارزشمند فرمانده نیروی قدس سپاه از زبان برخی تحلیلگران و کارشناسان پرداخته خواهد شد.
- See more at: http://farsnews.com/newstext.php?nn=13930108000154#sthash.aQVbs7UB.dpuf
سیستمهاى اطلاعاتى اسرائیل رد این محموله را به دست مى آورند و به اطلاع سیستم امنیتى امریکا میرساند. با ردیابى این محموله تا مالزی، مجموعه نیروهاى امنیتى امریکا و اسرائیل وارد عمل شده و طى یک برنامه پیچیده و دقیق و با همراه کردن چند دولت دیگر از جمله استرالیا و انگلستان مانع از این انتقال پر ارزش به چین میشوند.
طبق این نقشه، جمعا تعداد 6 تا 9 مامور بسیار مجرب امنیتى
به هر حال پرواز 370 به موقع از فرودگاه کوالالامپور پرواز میکتد و درست در نقطه تحویل هدایت رادارى هواپیما از سیستم ناوبرى مالزی به ویتنام ارتباط هواپیما به طور ناگهانى و کامل قطع میشود.
هواپیما با تغییر سطح پروازى و احتمالا با کمک تمهیدات الکترونیکى از راه دور, به طور کل از دید و ردیابى رادارهاى زمینى مصون میماند. ربایندگان که دیگر کنترل هواپیما را در دست دارند هواپیما را از مسیر شمال مالزی و تایلند به سمت اقیانوس هند و به طرف پایگاه دریایى مرکزى امریکا در جنوب جزایر مالدیو حرکت میدهند. در این زمینه چند شاهد عینى در مالزی، تایلند و مالدیو گزارشهایى مبنی بر پرواز یک هواپیما در ارتفاع پایین داده اند. حتى یک شاهد عینى در مالدیو و یک خانم مالزیایى که در پرواز از جده به سمت کوالالامپور بوده گواهى داده اند که شاهد فرود یک هواپیماى بزرگ در نقطه اى از اقیانوس بوده اند.
دقیق روشن نیست که هواپیما چه مدت در آنجا مستقر بوده ولى اینکه گوشى موبایل بعضی مسافران تا چند روز زنگ میخورده نشان میدهد احتمالا مرحله بعدى عملیات مدتی بعد انجام شده.
بعد از نشاندن هواپیما در پایگاه دریایى و تخلیه محموله مورد نظر، تنها راه باقیمانده از بین بردن هواپیما، مسافران و تمام آثار به جا مانده از این هواپیما ربایى دولتى بوده چون
به هر حال بعد از انجام عملیات و تخلیه محموله هواپیما، به کمک سیستمهاى الکترونیک و از راه دور هواپیما از یک مسیر غیر متعارف ( از میان اقیانوس هند و مسیرى که هیچ یک از کریدورهاى بین المللى هوانوردى از آنجا عبور نمیکند) به سمت جنوب اقیانوس هند هدایت میشود و در یکى از دور افتاده ترین و از نظر آب و هوایى بدترین نقاط عالم سرنگون میشود. جاییکه بعد از 16 روز دولت استرالیا - که بخشى از ماجرا بوده- اعلام میکند که تصاویر ماهواره اى قطعاتى از هواپیما را ردیابى کرده اند.
این نقطه از زمین به خصوص در این فصل بسیار دست نیافتنى است. چیزى که ربایندگان به آن نیاز دارند زمان است. چیزى در حدود 30 تا 35 روز بعد از زمان سقوط فرصتى است که جعبه سیاه هواپیما میتواند اطلاعات مفید را نگه دارد. به نظر میاید تا پایان این زمان چیز به درد بخورى از قطعات هواپیما به دست نیاید، ضمن اینکه رهبرى عملیات جستجو در این نقطه به استرالیا واگذار شده و از بابت یافتن شواهد به درد بخور نگرانى چندانى وجود ندارد.
در این میان دولت مالزی، مجبور به بازی در زمین مراکز اطلاعاتى امریکا شده و با مخفی نگهداشتن اطلاعات و درز قطره اى اطلاعات ناقص و بعضا گمراه کننده ناخواسته وارد بازی شده. البته دولت مالزی مجبور به این کار شده تا جبران قصور امنیتى - و شاید دست داشتن در معامله با چین - را بنماید.
قطعا طى دو هفته آینده هم این بازی ادامه مى یابد و جعبه سیاه و قطعات به درد بخور هواپیما یا به هیچ وجه پیدا نمیشوند یا در زمان سوخته از آب گرفته میشوند.
طى این مدت اطلاعات فراوان و گمراه کننده اى از سوى دولت مالزی و همچنین دیگر منابع، منتشر شده که هر کدام از انها براى کشتن وقت و تغییر مسیر حقیقت یابى مفید بوده اند. مانند پاسپورتهاى جعلی دو مسافر ایرانى - اگر آنها بخشى از نقشه نبوده باشند -، گرایشات سیاسى خلبان، تماس یک زن با هویت جعلی و ناشناس با خلبان دو ساعت قبل از پرواز. لکه هاى بنزین در اطراف ویتنام و جستجو در آن محدوده . احتمال خودکشى خلبان و...
اطلاعات فوق تا حد زیادى قابل اتکاست گرچه به دلیل پیچیدگى سناریو نمیتوان انتظار داشت همه جزئیات صحیح باشد اما در مورد کلیات قضیه تقریبا اطمینان وجود دارد. به هر حال جزئیات احتمالا تا پیدا شدن یک اسنودن دیگر مخفی خواهد ماند.