بسمه تعالی
یک جوان صهیونیست شب گذشته در جریان تظاهرات مردمی در اعتراض به نبود عدالت اجتماعی در فلسطین اشغالی خود را به آتش کشید. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از النشره، ساکنان رژیم صهیونیستی شب گذشته در نخستین سالروز اعتراضات در مناطق فلسطین اشغالی در تل آویو تظاهرات برپا کردند. معترضین با سر دادن شعار، برقراری عدالت اجتماعی را خواستار شدند. در جریان این تظاهرات یک جوان بیست و چند ساله صهیونیست پس از قرائت نامه ای در جمع معترضین در اعتراض به نبود عدالت اجتماعی در فلسطین اشغالی خود را به آتش کشید. بنا بر اعلام سخنگوی پلیس رژیم صهیونیستی اقدام این جوان خودکشی محسوب می شود. حال وی که هم اکنون در بیمارستان بسر می برد وخیم گزارش شده است.
بسمه تعالی
بعد از آغاز اعتراضات پراکنده شیعیان عربستان در شهر مدینه در اعتراض به دستگیری روحانی برجسته شیعیان این کشور صدای الله اکبر جوانان شیعه خشمگین در داخل مسجدالنبی طنین انداز شد تا نیروهای سعودی را مجبور به برقراری حکومت نظامی در این شهر کنند. به گزارش مهر در مدینه منوره، پس از آغاز تظاهرات گسترده شیعیان در مناطق شرقی عربستان که از سوی برخی از رسانه ها به انتفاضه شیعیان عربستان مشهور شده بود، اعتراضات پراکنده ای که از دیروز در مناطق مختلف شهر مدینه آغاز شده امروز به مسجدالنبی سومین مکان مقدس مسلمانان جهان کشیده شد. صدای الله اکبر شیعیان از روز گذشته در بسیاری از نقاط و اماکن دومین شهر مذهبی مسلمانان جهان شنیده می شد و امروز این اعتراضات به داخل مسجدالنبی کشیده شد. شعارهای دیگری نیز در اعتراض به حکومت سعودی، وضعیت وخیم شیعیان این کشور و درخواست برای آزادی شیخ النمر شنیده می شود اما طنین الله اکبر از همه این شعارها رساتر و قاطعانه تر است. تدابیر امنیتی و سرکوب معترضان در شهر شدت بیشتری گرفته و به داخل مسجدالنبی هم رسیده است. ماموران امنیتی سعودی هیچ تجمع کوچکی در هر نقطه از شهر را تاب نمی آورند و وضعیت حکومت نظامی را در مدینه ایجاد کرده اند گرچه برای جلوگیری از پیامدهای این اقدام وضعیت امنیتی شهر را به طور رسمی اعلام نمی کنند. صدای تیراندازی ماموران سعودی به صورت پراکنده از نقاط مختلف شهر شنیده می شود و همین موضوع بر نگرانی ها درباره سطح برخورد نیروهای سعودی و سلامت جانی شیعیان و معترضان افزوده است. حساسیت نیروهای امنیتی سعودی بر روی زائران ایرانی بسیار زیادتر شده و دامنه این برخوردها را که پیش از این به داخل مسجدالنبی و اطراف قبرستان بقیع محدود می شد به تمام نقاط شهر و حتی اماکن تجاری رسانده است. شیعیان عربستان در گفتگو با زائران ایرانی ضمن اعلام پایداری در برابر مظالم گسترده آل سعود دائما اعلام می کنند که تنها امید آنها به جمهوری اسلامی ایران است و حساسیت ویژه ای روی اظهارات مسئولان ایرانی در این خصوص دارند.
بسمه تعالی
گروه فرهنگی:کمتر کسی هست که «مروه الشربینی» را نشناسد. شهیده حجاب که در دادگاهی در آلمان مورد هجوم متهم قرار گرفت و پیش چشمان فرزندش با 18 ضربه چاقو به شهادت رسید. اما امثال او کم نیستند. کسانی که برای بدست آوردن گوهر حجاب سختی های زیادی کشیده اند و حتی حاضر شده اند جانشان را هم بدهند. از میان همه افرادی از این دست، شاید خواندن چند روایت زیر کافی باشد تا وسط «دعوای کار فرهنگی مهمتر است یا برخورد انتظامی»، کمی قدر این ویژگی دینمان را بدانیم. یک روز جلو در موسسه در نیویورک دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شود چند بار تعدادی کتاب درباره اسلام به او دادم تا مطالعه کند. بعد از این یک روز همین دختر با عصبانیت وارد موسسه شد و گفت: اگر همین الآن شهادتین را برایم نخوانید، داخل شهر می روم، داد می زنم و اعلام می کنم من مسلمان هستم تا همه متوجه شوند و به این طریق اسلام می آورم، شور و اشتیاق این دختر موجب شد تا به او قول دهم تا در مراسم جشن میلاد امام حسین(علیه السلام)در موسسه؛ ایشان بیایند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار کنیم. روز میلاد امام حسین(ع) مراسم جشن برگزار شد و شیعیان زیادی هم در جلسه شرکت کردند، به عنوان یک میان برنامه اعلام کردیم یک دختر فرانسوی مقیم نیویورک با اطلاع و آگاهی دین اسلام و مکتب تشیع را برگزیده و مراسم تشرف الان برگزار می گردد. در این میان شخصی از داخل جمعیت بلند شد و گفت: اصلا این دختر از اسلام چه می فهمد که می خواهد مشرف بشود؟بنده هم سئوالی مطرح کردم و گفتم هرکس جواب را می داندپیرامون آن توضیح دهد. هیچ کس جوابی نداد! سئوال را از این دختر پرسیدم مطالبی پیرامون آن به جمع ارائه داد. سپس در جلو جایگاه قرار گرفت، پس از اقرار به شهادتین و ارائه عقاید به او، اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ او خوانده شد. رسما به اسلام و مکتب تشیع گروید و نام او را "رقیه" نهادیم. چند روزی گذشت تا این که همین دختر را با حجاب کامل اسلامی همراه با مرد و زنی که به نظر پدر و مادرش بودند در خیابان جلوی موسسه با ما برخورد نمودند. آن مرد و زن با زبان فرانسوی شروع به سر و صدا کردند که چرا دختر ما را مسلمان نموده اید؟ به او بگویید حجابش را بردارد...! سر و صدا باعث شد عده ای دور ما جمع شوند. در همان وضعیت احساس کردم این دختر تازه مسلمان شده الآن در شرایط سختی است و خیال کردم دارد خجالت می کشد. به موسسه رفتم و زنگ زدم ایران دفتر آیت الله مظاهری و پرسیدم: آیا در چنین شرایطی اگر اصل دین شخص در خطر باشد شما اجازه می دهید روسری را بردارد؟ ایشان فرمودند: اشکال ندارد. به سرعت برگشتم و به این دختر گفتم: با یکی از مراجع صحبت کردم و در مورد شما فرمودند: اگر دین شما در خطر است، اشکال ندارد و شما می توانید روسری را بردارید. دختر تازه مسلمان در جواب به من گفت: این حکم از احکام ثابت و اولیه است یا از احکام ثانویه و بنا بر ضرورت است؟ به سرعت پرسید: اگر روسری خود را برندارم و به خاطر حفظ حجاب کشته شوم آیا من شهید محسوب می شوم؟ گفت: ولله روسری خود را برنمی دارم هر چند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم. (خاطره ای با تلخیص از حجت الاسلام دکتر مرتضی آقا تهرانی که در دوران اقامت آمریکا، امامت جمعه شهر نیویورک و مسئولیت موسسه اسلامی آن شهر را به عهده داشت.) وقتی در سال 1980 در ترکیه و در خانوادهای لاییک به دنیا آمد طبیعی بود که تحت تاثیر فضای حاکم بر خانواده باشد. اما او از 16 سالگی بنای مخالفت با اعتقاد خانواده اش را گذاشت. «جواهر چاغلایان» طرز تفکر خانواده اش را زیر سوال برد و آن ها را مورد انتقاد قرار داد که: این زندگی که در پیش گرفته اند مشکل دارد و قطعا خدا انسان ها را برای چند روز، خوب زند گی کردن و خوب پوشیدن و خوب غذا خوردن نیافریده پس آفرینش، یک حکمتی دارد که ما از آن غافلیم. تمسخر و متلکهای خانواده اش باعث نشد تا او از راهی که تازه پیدا کرده بود برگردد. راهی که او را مجبور کرد به خارج از کشور برود تا بتواند حجابش را هنگام تحصیل حفظ کند. درسش هم آنقدر خوب بود که بتواند اینکار را انجام دهد و چند سال بعد در رشته پزشکی فارغ التحصیل شده و به ترکیه برگردد و مشغول طبابت شود. ولی آزار و اذیتهای خانواده باز هم شروع شد. مخصوصا از طرف پدر که: تو با این افکار مسخره ات ما را بی آبرو کردی، با این پوشش مسخره و دهاتی ات ما را در بین دوستانمان کوچک، و با این نماز خوندن ها آرامش ما را از ما گرفتی و کسانی را به خانه می آوری که ما همیشه از آنها فرار می کردیم! بحث ها ادامه داشت تا اینکه روزی پدر با یک اسلحه به مطب دکتر جواهر آمد و از او خواست حجابش را بردارد. بحث و جدل بالا گرفت و پدر او را تهدید کرد که شلیک خواهد کرد. جواهر ابتدا سعی کرد پدر را آرام کند. اما وقتی با پافشاری پدرش مواجه شد از ترس جانش از مطب فرار کرد و به خیابان رفت. اما عصبانیت پدر جواهر از حجاب و تعتقادات او آنقدر می شد که او را در خیابان هم دنبال کند و... جواهر شهید شد و دو نفر دیگر هم که می خواستند از او دفاع کنند زخمی شدند. 12 سال بیشتر نداشتم. برای نخستین بار میخواستم با روسری به مدرسه بروم؛ هیجان زده بودم و خوشحال از انتخابم. وارد اتوبوس مدرسه شدم از همان اتوبوسهای زردی که سرویس بچه مدرسهایها بود. غوغایی در اتوبوس بر پا بود من که وارد شدم ناگهان همه ساکت شدند و به من نگاه کردند ناگهان از ته اتوبوس پسری فریاد زد:"اونو نگاه کنید یک پارچه روی سرش انداخته" و بقیه به تبعیت از او مرا هو و به سمتم آشغال پرت کردند. در اتوبوس باز بود و من هنوز فرصت فرار داشتم اما لحظهای با خودم فکر کردم امروز فرار کنم فردا چه؟ بالاخره که باید مدرسه بروم پاهایم سنگین شده بود؛ به سختی خودم را به اولین صندلی اتوبوس رساندم ترسیده بودم برای همین شروع به راز و نیاز با خدای خودم کردم تا کمکم کند و بتوانم حجابم را حفظ کنم. وقتی رسیدیم به مدرسه متوجه شدم روسریم خیس شده بعدا یکی از دوستانم گفت پسرا یکی یکی به سمت من میآمدن و آب دهان روی روسرییم میانداختن و این ماجرایی بود که هر روز از خانه تا مدرسه برای من تکرار میشد و من مجبور بودم هر روز با خودم دو روسری ببرم چون روسریم همیشه خیس از آْب دهان میشد. اینها را خانم زهرا گنزالس می گوید؛ مسلمان شیعه آمریکایی. او حکایت مسلمان شدن خود را نیز اینگونه تعریف می کند: وقتی چهار سالم بود؛ مادرم مسلمان شد. ما میدیدیم که عبادت ایشان با ما فرق دارد. مادرم آرام آرام ما را با ارزشهای اسلام آشنا کرد بدون اینکه اجباری در کار باشد. وقتی دوازده سال داشتم مادرم من و خواهر و برادرانم را به اسلام دعوت کرد و ما که با اسلام تا حدودی آشنا شده بودیم به اسلام روی آوردیم. بعد از آن نخستین بار در اواخر پاییز سال 1369 همراه مادر و خواهرم به قصد گذارندن دوره در حوزه علمیه قم به ایران سفر و در همان سال نیز ازدواج کردم و همراه همسرم ساکن آمریکا شدیم، از سال 1381 تاکنون نیز در مشهد مقدس زندگی میکنم. راستش من همیشه به نماز خواندن بیشتر از باحجاب بودن اهمیت دادهام. فکر میکنم از آرامشی که در سجده به دست میآید، نمیتوان چشمپوشی کرد. در آن دوره، به حجاب فکر نمیکردم؛ مثلاً به حج فکر میکردم؛ اما حجاب و این که موی سرم را بپوشانم، فکرم را مشغول نمیکرد. در دانشگاه، عضو هیئت علمی بودم و در جامعه و بین مردم، جایگاه مشخصی داشتم؛ همین طور که زینت و آرایش را دوست داشتم و به خودم میرسیدم. بدم نمیآمد که در نگاه همسرم، زنی زیبا باشم و او مرا دوست داشته باشد. شاید به دلیل جمع بودن همه این عوامل بود که به حجاب فکر نمیکردم. این موضوع ادامه داشت تا سال 1999م. که زمین لرزهای بزرگ رخ داد. شب سوم زمین لرزه، 17 اگوست، در آرموتلو بودم؛ پسلرزهها ادامه داشت. ما در حیاط خانه خوابیده بودیم. شبی که 19 اگوست را به 20 اگوست پیوند میداد، در من احساسی به وجود آمد که گویی فردا قیامت به پا خواهد شد. پس از نماز عشا، با علاقه، دو رکعت نماز دیگر خواندم و به نیایش با پروردگار پرداخت. دعا کردم و از خدا خواستم که مردم را مورد بخشش خود قرار دهد. در همان لحظه، در درونم احساس شرمساری کردم و با خود اندیشیدم که از خداوند میخواهم جهانیان را ببخشاید؛ اما فرامین الهی را انجام نمیدهم و حجاب را رعایت نمیکنم. در آن لحظه و از آن شب، تصمیم گرفتم حجاب را رعایت کنم و موهایم را بپوشانم. از آن پس تا کنون، همیشه باحجاب بودهام و هیچ کس موهای مرا ندیده است؛ البته یک مدت یک روسری سر میکردم که گردنم دیده میشد. آن دوره را شاید بتوان یک دوره گذار نامید. بعدها شروع به رعایت کامل حجاب کردم و حالا بیشترین نگرانیام، رعایت نکردن حجاب است. نخستوزیر ترکیه، به من پیشنهاد کرد که وارد کارهای سیاسی شوم و این چهارمین بار بود که چنین پیشنهادی میکرد. من به او گفتم: «آقای اردوغان! من حجاب را انتخاب کردم و سرم را پوشاندم و هیچ وقت هم حجاب را کنار نخواهم گذاشت و به همین خاطر، هیچوقت وارد سیاست نخواهم شد؛ زیرا حجاب برای من، از هر پست و مقامی و هر وزارتخانهای یا مشاورت نخستوزیری، باارزشتر است». (خانم امید مریچ جامعه شناس ترک) هیچکدام از مغازه های شهر روسری نداشتند. آخر سر مجبور شد به مغازه پارچه فروشی برود وچند متر پارچه متری بخرد تا این اولین پوشش حجاب او شود. خانم هدی کایا اهل شهر مالاتیا ترکیه است و در سن 18سالگی با اینکه خانواده او با حجاب مخالف بوده اند با حجاب می شود. او در سال 1998 مقاله ای با موضوع حجاب اسلامی می نویسد و نوشتن این مقاله باعث می شود تا او به عنوان مجرم فکری به 2سال زندان محکوم شود هرچند وکلای او از او می خواهند که نوشتن این مقاله را انکار کند تا از رفتن او به زندان جلوگیری کنند اما قبول نمی کند وبا داشتن پنج فرزند رنج وغربت زندان را به خاطر آرمان وعقیده اش به جان می خرد. هدی کایا بعد از چند مدت از زندان بیرون می آید اما دریک تظاهرات با هدف آزادی حجاب به همراه سه دخترش دستگیر می شود. یکی از دخترانش به جرم اینکه سرودی در آن تظاهرات دست جمعی با موضوع آزادی خوانده اند محکوم به یک سال ونیم زندان ودختر دیگرش هم به جرم خواندن دعای آزادی در آن تظاهرات محکوم به دو سال زندان می شود. خانم کایا هم به جرم هماهنگ کننده تظاهرات محکوم به زندان می شود اما بعد از مدتی دادگاه حکم جدیدی را صادر می کند واو و دخترانش وچند زن مبارز دیگر به اعدام محکوم میشوند. این اولین حکم اعدام در جهان بود که به جرم حجاب صادر می شد اما طی فشارها واعتراضات، همه از این حکم تبرئه می شوند اما هدی کایا تقریبا چهار سال به زندان می افتد. او در طی این سالها با همه زندانی ها وشکنجه ها دست از مبارزه برنمی دارد وتاثیر مبارزات را هم اکنون بعد از چندین سال در ترکیه می بینیم. خانم هدی کایا در کنفرانس غزه به ایران دعوت می شود و در آن کنفرانس بعد از سخنرانی رهبر معظم انقلاب با ایشان دیدار می کند. به گفته ی خود او "از هیجان می خواستم دست ایشان را ببوسم که حضرت آقا عبای خود را روی دستشان می کشند و من عبای ایشان را بوسیدم" خیلی از ماها فکر میکنیم که آدم بعد از اینکه مسلمان شد بخاطر اطاعت از دستور اسلام باید حجاب داشته باشد و اصلا فکرش را هم نمی کنیم کسی به خاطر زیبایی خاصی که در حجاب دیده است مسلمان شود. نوع اول اگرچه درست و ارزشمند است اما گونه دوم خیلی جذاب و قابل توجه است. متن زیر بخش از صحبتهای خانم لیلا حسن است. زنی یهودی که مسلمان شد. من 6 سال پیش مسلمان شدم، در جامعه ای بهودی نشین زندگی می کردم، خیلی برایم سخت نبود که به حجاب کامل روی بیاورم، ولی اشخاص مختلف تلقی متفاوتی از ایمان دارند، آنان به زنان یهودی بیشتر از زنان مسلمان احترام می گذارند. قبل از اینکه مسلمان بشوم، هر چند ما با نوعی تنفر نسبت به مسلمانان بزرگ شده ایم اما همیشه شیفته زنان محجبه مسلمان بودم، آنها را خیلی پاک و با وقار می دیدم، از نظر من آنها زیبایی خاص خودشان را داشتند. نخستین چیزی که در گرایش به اسلام برایم الهام بخش بود، قرآن بود. خانواده من فکر میکردند که با این انتخاب خودم را محروم میکنم، چون در فرانسه زندگی میکردم و در آنجا حجاب کاملا ممنوع است. با پوشیدن روسری، شما نمیتوانید به مدرسه و محل کار بروید و از بسیاری از زندگیهای اجتماعی محروم میشوید. برای خانواده من بسیار سخت بود که ببینند من تنها به خاطر پوشدن لباس، زندگیام را به لحاظ اجتماعی به خطر میاندازم. از نظر آنها لازم نبود که من مسلمان باشم و لازم نبود که با پوشیدن روسری مسلمانی خودم را نشان بدهم و کافی بود که تنها قلبا به آن ایمان داشته باشم. اما برای من این مسئله مهم بود چرا که در قرآن و بسیاری از سنتهای پیامبر به اهمیت حجاب و شناختهشدن به عنوان مسلمان برای کسب احترام اشاره شده است. و من حاضر نبودم که آن را کنار بگذارم چرا که برای من چیزی بیشتر از پوشیدن لباس است.
1. اگر بخاطر حجابم کشته شوم شهیدم؟
گفتم : از احکام ثانویه می باشد.
گفتم: بله.
2 .پدرش تاب حجابش را نداشت، او را کشت!
3. آنقدر بر روی روسریام تف می کردند که خیس میشد و مجبور بودم عوضش کنم
4. زلزله آمد، قیامت را نزدیک دیدم، با حجاب شدم
5. زنی که بخاطر حجاب به اعدام محکوم شد
6
با تنفر نسبت به مسلمانان بزرگ شدم اما شیفته زنان محجبه مسلمان بودم
بسمه تعالی
*آیت الله العظمی وحید خراسانی اخیرا در دیدار یکی از مدیران صداوسیما گفته است:" من تضعیف نظام را حرام می دانم. افرادی که فهم سیاسی داشته باشند می فهمند اگر نظام اسلامی نباشد جامعه ایران به ترکیه زمان آتاترک بازمی گردد."
*شنیده ایم دکتر محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی پدر بزرگ شده اند. پسر بزرگ رئیس جمهور داماد مشایی است و در روزهای اخیر صاحب فرزند دختری به نام "زهرا" شده است.
*پس از علنی شدن اختلافات عبدالله نوری با محمد خاتمی، جلسات انتخاباتی نوری به دلیل عدم استقبال چهره های سیاسی با تعطیلی مواجه شده است. چهره های سیاسی اصلاحات معتقدند عقل سیاسی حکم می کند به سوی خاتمی بروند. نوری در هفته های اخیر تنها توانسته با تعدادی از دانشجویان جلسات محدودی را برگزار کند.
*200 دستگاه خودرو تشریفات جهت اجلاس سران جنبش غیر متعهد که قرار است اوایل شهریور ماه در تهران برگزار شود خریداری شده است. این خودروها از طریق یکی از کشورهای همسایه تهیه شده است. قرار بود این اجلاس در اصفهان برگزار شود که به دلیل حاضر نشدن سالن اجلاس به تهران منتقل شد.
* تلاش رئیس جمهور برای عضویت عبدالله جاسبی در هیات امنای دانشگاه آزاد با مخالفت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مواجه شد. یکی از دلایل مخالفت اعضا این بوده که در صورت انتخاب جاسبی، تعداد موافقان مدیریت سابق دانشگاه آزاد و حامیان هاشمی رفسنجانی مساوی می شوند و در این حالت تصمیمات دانشگاه را هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس هیئت امنا تعیین می کند.
در این خصوص قرار است امروز یکی از اعضای مجمع روحانیون با پدر معنوی حزب کارگزاران دیدار کرده و اعتراض هم طیف های خود را نسبت به کارشکنی های برخی اعضای کارگزاران ابراز نماید.
*در جلسه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی معلوم شد که شعبه ای به نام دانشگاه آزاد در لندن وجود نداشته و دفتر این دانشگاه در انگلستان اصلا دارای دانشجو نبوده و فقط فرزندان جاسبی و هاشمی رفسنجانی به آنجا رفت و آمد داشته و پول هنگفتی نیز صرف این دفتر می شده است به طوری که مهدی هاشمی در حدود 15 میلیون ماهانه حقوق میگرفته است.
آقای هاشمی رفسنجانی سال گذشته در دیدار تعدادی از دانشجویان ماموریت مهدی هاشمی به دفتر لندن را چنین عنوان کرده بود:«مهدی به سفر کاری رفته است و این نیز مسئله عادی بوده است، ما 6 دانشگاه در خارج داریم که الان مهدی رفته به لندن و بیروت برای سرکشی درحالی که بقیه دانشگاهها را هم هنوز سرکشی نکرده است.»
*آقایان زاکانی، نوباوه، کوثری، مظفر و رسایی به عنوان نمایندگان مجمع تهران اخیرا با علی لاریجانی دیدار کرده اند. در این جلسه نمایندگان تهران نسبت به عملکرد هیات رئیسه مجلس در تضعیف فراکسیون اصولگرایان و غلبه روابط بر شایسته سالاری و باندبازی در مجلس نهم اعتراض کردند.
*موسوی خوئینی ها در جمع گروهی از اصلاح طلبان گفته است: از آنجا که ما گزینه قوی تر از محمد خاتمی نداریم لذا باید او یا گزینه هم سطح وی را برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا کنیم. وی همچنین تاکید کرده اگر اصلاح طلبان گزینه ضعیف معرفی کنند تبدیل به دلقک سیرک می شوند.
*قرار است آیت الله العظمی نوری همدانی در ادامه سفرهای تبلیغی سفری به اسپانیا داشته باشند. ایشان تاکنون به 10 استان و 3 کشور روسیه، کنیا و تانزانیا سفر کرده اند. دیدار با اسلام شناسان، شیعیان و ایرانیان مقیم این کشورها از اهم برنامه های ایشان بوده است.
*به دنبال بازداشت یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی کشور که ارتباطات نزدیکی با برخی مقامات سیاسی کشور دارد، لابی ها و فشارهای گسترده ای برای آزادی وی آغاز شده است. این فرد که 10 سال قبل تنها یک سیلو داشت ظرف مدت کوتاهی به یکی از بزرکترین سرمایه داران کشور تبدیل شده است.
*در یکی از جلسات جریان انحرافی از کمبود کادر قوی و با تجربه انتقاد شده و مطرح شده کادر سازی برای ما از نان شب هم واجب تر است. در این جلسه مصوب می شود تا پایان سال حداقل 200 نفر را برای اعزام به دانشگاه های خارجی جهت تربیت مدیران آینده بورس تحصیلی نمایند.
*پیرو توصیه رئیس جمهور به ضرغامی، قرار است شبکه تلویزیونی گردشگری و ایرانگردی راه اندازی شود. در روزهای گذشته مذاکراتی میان مهندس ضرغامی و حسن موسوی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری جهت چگونگی راه اندازی، محتوای شبکه و سهم تبلیغات این شبکه برگزار شده است. این شبکه تلویزیونی قرار است همزمان با فرا رسیدن عید فطر افتتاح شود.
بسمه تعالی
تحلیلگران غربی: تنگه هرمز 48 ساعت بسته شود بازارهای غرب فرو می ریزد یک تحلیلگر برجسته مسائل نظامی در آمریکا گفت: نه اسرائیل توان حمله نظامی به ایران را دارد و نه بازارهای غربی تحمل بسته شدن تنگه هرمز را دارند.
گوردون داف نظامی سابق آمریکایی در دوران جنگ ویتنام و نویسنده مشهور ویترنزتودی، در مقاله ای که پرس تی وی آن را منتشر کرد با اشاره به ضعف نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی تأکید کرد: من در تعجبم که اسرائیل چگونه می خواهد به ایران حمله کند در حالی که نیروهای نظامی اسرائیل به راحتی از صحنه فرار می کنند و بسیاری در اسرائیل به دنبال آن هستند که سربازی اجباری تعطیل شود.
این تحلیلگر برجسته نظامی ادامه داد: بسیاری از جوانان اسرائیلی نگران تهدیدهای فزاینده ای هستند که رژیم صهیونیستی با آن مواجه است، بیش از 50 درصد جوانان اسرائیلی از خدمت سربازی فرار می کنند و جز برای یهودیان ارتدوکس، قوانین اسرائیل دیگر معتبر نیست.
وی افزود: سال ها قبل در تیمی عضویت داشتم که در خصوص تنگه هرمز مطالعه می کرد، در این مطالعه دریافتیم که ایران نه تنها قادر است تنگه هرمز را ببندد و هر کشتی نظامی و غیرنظامی را در صدها مایل دورتر از سواحل خود هدف قرار دهد، بلکه قادر است این تنگه را تا زمانی که لازم باشد بسته نگه دارد، ظرف 48 ساعت از بسته نگه داشتن تنگه هرمز، بازارها و ارزهای غربی دچار فروپاشی خواهند شد.
وی تأکید کرد: نتایج اقتصادی چنین اقدامی، غیرقابل جبران خواهد بود.
گفتنی است نیویورک تایمز نیز در مقاله ای به قلم سه تحلیلگر این روزنامه آمریکایی نوشت: مقامات ارشد پنتاگون از توانایی ایران در بستن تنگه هرمز آگاهند و به همین خاطر هشت مین روب به خلیج فارس آورده اند تا زمان بسته شدن این تنگه را کوتاه کنند.
تام شانکر، اریک اشمیت و دیوید سنگر در این مقاله ادامه داده اند: ایالات متحده به آرامی نیروهای کمکی بیشتری را به خلیج فارس فرستاده است تا از تلاش احتمالی ایران برای بستن تنگه هرمز جلوگیری کند.
گفتنی است چندی پیش رئیس سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا نیز هشدار داده بود در صورت تهدید ایران ممکن است این کشور تنگه هرمز را مسدود کند.
ژنرال رونالد برگس رئیس سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا در نشست کمیته سرویس های مسلح سنای آمریکا ادامه داد: ایران دست کم به طور موقت می تواند تنگه هرمز را مسدود کند، این کشور حتی می تواند عواملی را در سرتاسر جهان به کار گیرد تا به منافع آمریکا ضربه بزند.
2 برابر شدن قیمت نفت
با بستن تنگه هرمز
سخنگوی وزارت نفت عراق نیز با اعلام اینکه بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران قیمت نفت را به دو برابر میزان کنونی افزایش می دهد گفت: بسته شدن تنگه هرمز تمامی کشورهای تولیدکننده نفت را تحت تأثیر این امر قرار خواهد داد.
عاصم جهاد تأکید کرد: تمامی دولت های جهان تلاش می کنند تا مانع بسته شدن تنگه هرمز شوند زیرا بسته شدن آن به ضرر اقتصاد تمام کشورهای جهان که اکنون از بحران شدیدی رنج می برند، تمام خواهد شد.
سخنگوی وزارت نفت عراق گفت: در صورت بسته شدن تنگه هرمز، حتی برای ساعاتی محدود، قیمت نفت دو برابر خواهد شد.
هفته گذشته نیز معاون نخست وزیر عراق با پیش بینی افزایش قیمت نفت به 150 دلار در صورت بسته شدن تنگه هرمز گفت: اگر تنش بین ایران و غرب افزایش پیدا کند با قیمت هایی روبرو می شویم که تاکنون کسی ندیده است.
حسین شهرستانی ادامه داد: اگر ایران تنگه هرمز را مسدود کند قیمت نفت به بیش از 150 دلار در هر بشکه خواهد رسید. واقعاً نمی توان شرایط بازار نفت و قیمت انرژی را پیش بینی کرد.
گفتنی است نمایندگان مجلس شورای اسلامی طرحی را آماده کرده اند که در صورت تصویب نهایی آن از عبور نفتکش هایی که به کشورهای تحریم کننده ایران نفت می برند جلوگیری خواهد شد.
بسمه تعالی
کیهان نقش برجسته یکی از کلان سرمایه داران در افزایش بی رویه قیمت مرغ به دنبال گرانی قیمت مرغ در ماه های اخیر و تمهیدات دولت برای مهار افزایش نرخ این ماده غذایی، ابعاد تازه ای از علت و عوامل گرانی آن افشا شد.
مسئولان اتحادیه سراسری مرغداران طی نشستی با خبرنگاران درباره اتهام سوءاستفاده 38میلیارد تومانی توضیح دادند و نامه مرکز پشتیبانی امور دام دایر بر تایید لیست مرغداران و مبلغ واریزی را نیز افشا کردند.
در پی انتشار خبری در یکی از روزنامه ها مبنی بر فروش 50 هزار تن کنجاله سویای دولتی به قیمت آزاد و 38میلیارد تومان سود از این راه توسط اتحادیه سراسری مرغداران، اعضای هیئت مدیره و بازرس اتحادیه سراسری مرغداران در این نشست خبری توضیحاتی ارایه دادند.
عظیم حجت بازرس اتحادیه مرغداران گوشتی در پاسخ به این سؤال که در توزیع نهاده 200 هزار تنی که مرکز پشتیبانی امور دام اعلام کرده توزیع آن از روز گذشته آغاز شده است این اتحادیه را دخالت نداده اند و مفهوم آن این است که اتهام شما را به سوءاستفاده 38میلیارد تومانی تایید می کنند، چه موضعی دارید؟ گفت: براساس اعلام مرکز پشتیبانی امور دام تمام اطلاعات دامداران سراسر کشور شامل اسم، کدملی، آدرس، شماره موبایل را به «شرکت آوا تجارت صبا» دادیم و این شرکت خودش به آدرس های یاد شده ارسال کرده است.
وی اضافه کرد: مکاتبه به صورت سلسله مراتب از اتحادیه مرکزی تا استان و شهرستان انجام گرفت، سهمیه هر مرغدار براساس توانمندی تولید مشخص و به همراه فیش پرداختی به مبلغ 290میلیارد و 85میلیون ریال به شرکت پشتیبانی امور دام ارسال شد.
حجت گفت: شرکت پشتیبانی امور دام هم ضمن تایید این لیست و فیش پرداختی طی نامه شماره
45/4035 مورخ 27/1/91 به مدیرعامل شرکت «آوا تجارت صبا» دستور تسریع در تحویل کنجاله سویا طبق آدرس های اعلامی کرده است.
حجت تصریح کرد: این اتحادیه هیچ نقشی در توزیع نداشته و تنها اطلاعات دامداران را به این شرکت اعلام کرده است و آنها خودشان نهاده را توزیع کرده اند.
وی افزود: این روند نشان می دهد که خللی در نحوه تحویل کنجاله به مرغداران نبوده است.
حجت گفت: بعد از اینکه کنجاله به تمام مرغداران تحویل داده شد تائیدیه از آنها دریافت و با فاکتور دوباره به مرکز پشتیبانی امور دام تحویل شد.
وی همچنین گفت: اتحادیه سراسری دامداران زیر نظر سازمان تعاون مرکزی روستایی فعالیت می کند دارای 33 اتحادیه استانی، 280 تعاونی مرتبط با توزیع نهاده بین مرغداران است، همه ساله مدارک آنها توسط نماینده سازمان تعاون روستایی استان و کشور بررسی و توسط اتحادیه مرکزی هم کنترل می شود.
ساسان سروری نایب رئیس اتحادیه سراسری مرغداران هم گفت: نیاز مرغداران گوشتی کشور ماهانه 100 هزار تن سویا و 200 هزار تن ذرت است که به رغم تفاهم نامه تحویل مرکز پشتیبانی امور دام برای تحویل، بعد از گذشت دو ماه تنها 50 هزار تن سویا تحویل دادند.
وی افزود: مرغ موجود زنده است و نمی توان خوراک آن را به تعویق انداخت همانطوری که ما نمی توانیم یک روز بدون غذا باشیم بنابراین تعلل در تحویل اندک سهمیه منظور شده خسارت های زیادی را به مرغداران تحمیل کرد دوره پرورش را طولانی و مرغ ها را مستعد ابتلا به بیماری کرد طوری که یکی از مرغداریها طی 9 روز 45درصد تلفات داشتند.
حسین مقدم نیا مدیرعامل اتحادیه سراسر مرغداران گوشتی در پاسخ به اینکه مرکز پشتیبانی اعلام کرده تنظیم تولید مرغ کافی نیست، گفت: در سه ماهه نخست سال جاری 144هزار تن تولید مرغ داشتیم که مصرف ماهانه بیش از 130هزار تن نیست، برای ماه رمضان هم پیش بینی تولید 160هزارتن را داریم که به رغم افزایش مصرف 30هزار تنی در ماه رمضان باز هم مشکلی از نظر تامین وجود ندارد.وی تصریح کرد: کسانی که مرتب کم بودن تولید را بوق و کرنا می کنند به دنبال منافع خودشان هستند و الا به هیچ عنوان نیاز به واردات نیست.مقدم نیا گفت: در حالی که 45 میلیارد و 650 میلیون تومان پول برای 55 هزار تن سویا نزدیک دو ماه است به شرکت آوا تجارت صبا و با هماهنگی مرکز پشتیبانی امور دام واریز شده است اما نهاده دامداران تحویل داده نشده است.وی گفت: اینها پول تولیدکننده است در حساب یک شرکت خصوصی که با هدایت ارگان دولتی صورت گرفته است، نه نهاده آنها را تحویل می دهند و نه پولشان را.
مقدم نیا گفت: از کسانی که اتهام ناروا به اتحادیه سراسری مرغداران زدند در دادگاه شکایت می کنیم تا حقیقت معلوم شود.
بازرس این اتحادیه نیز در پایان گفت: تولیدکنندگان سربازان جبهه تولید هستند که مقام معظم رهبری امسال حمایت از آنها را تکلیف کرده است، به این سربازان فشنگ برسانید که در برابر دشمنان تا به دندان مسلح هیچ مهماتی ندارند.
حجتی گفت: در زمان جنگ نیز که سربازان می خواستند به جبهه بروند آرزو داشتند رهبر خودشان را ببینند تولیدکنندگان هم آرزو دارند در چنین شرایطی با رهبر خود دیدار کنند و دردشان را با سنگ صبورشان مطرح کنند.گفتنی است، کیهان در سرمقاله روز شنبه گذشته با عنوان «مانور موش ها» به ماموریت جریان مرموزی که متاسفانه در برخی از مراکز تصمیم ساز و سیاست پرداز نفوذ کرده اند تا مردم را در تنگنا برای تهیه کالای اساسی خود مانند مرغ قرار دهند اشاره کرده بود. اعضای این جریان، کلان سرمایه داران و صاحبان ثروت های بادآورده ای هستند که از این رهگذر بر ثروت انبوه و نامشروع خود می افزایند و هدف آنها فشار اقتصادی و تنگی معیشت به مردم است. در بخش پایانی سرمقاله کیهان نیز اشاره ای به دو سرمایه دار کلان شده بود (آقایان م و الف) که با گشاده دستی برخی از مسئولان میانی، انحصار واردات نهاده های موردنیاز مرغداران را در اختیار دارند.
از طرف دیگر با نگاهی به صنعت طیور گوشتی کشور که با داشتن 17 هزار و 500 واحد مرغداری که سالیانه 7/1 میلیون تن گوشت مرغ تولید می کنند و نیاز به 5 میلیون تن ذرت و کنجاله سویا به عنوان دو ماده اصلی غذای مرغ دارند، چرا متولیان امر باید توزیع این نهاده ها را به یک شرکت خصوصی (آوا تجارت صبا) واگذارند. با نگاهی به وضعیت کلان سرمایه دارانی که انحصار واردات ذرت و کنجاله سویا را به عهده گرفته اند، معلوم می شود، با دریافت پول مرغداران که برای دریافت نهاده های تولید واریز کرده اند، کنجاله سویا با ارز دولتی وارد کرده ولی به جای آن که در اختیار مرغداران قرار داده شود در بازار آزاد به فروش رسانده اند.
مقام معظم رهبری : "
29خرداد نماز جمعه
وقتى در داخل محیط فتنه، کسانى با زبانشان صریحاً اسلام و شعارهاى نظام جمهورى اسلامى را نفى میکنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سؤال میبرند، وقتى این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دوپهلو حرف زدن، کمک کردن به غبارآلودگى فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفافسازى نیست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع دشمن است. غبارآلودگى، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است: کى به شفافسازى کمک میکند و کى به غبارآلودگى کمک میکند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند
بسمه تعالی
چندسالی هست که با رسیدن نیمه تیرماه، حاج سعید قاسمی و دیگر بازماندگان از گردان حاج احمد متوسلیان، بیاد فرمانده اسطورهای لشکر 27 محمد رسول الله (ص) محفلی را برگزار میکنند تا هم دیداری تازه کرده باشند و هم فریاد بزنند که پیگیر سرنوشت او و سه یار دیگرش که همچنان در اسارت صهیونیستها به سر میبرند هستند، حتی در سکوت دستگاههای مرتبط دیپلماتیک. سعید قاسمی از جمله رزمندگانی است که با احمد متوسلیان و پس از عملیات آزادسازی خرمشهر، به سوریه میرود تا با اسرائیلی که به جنوب لبنان وفلسطین حمله کرده بود بجنگد. حضوری که قیمتش خیانت فالانژهای لبنانی و اسارات سردار فتح المبین، حاج احمد متوسلیان بوده است. پنجشنبه گذشته نیز بر مبنای سنت مالوف هرساله، یاران احمد متوسلیان در بهشت زهرا (س) گرد هم آمدند و پای سخنان پر از حسرت سردار سعید قاسمی در بیان فراق احمد متوسلیان نشستند. رجانیوز در ادامه متن کامل این سخنرانی را منتشر میکند: اعوذباللهمنالشیطانالرجیم، بسماللهالرحمنالرحیم. صلی الله علیک یا بقیة الله و السلام علیک یا روح الله ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و السلام علیک بجمیع شهدائک، الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع) طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم، یا لیتنا کنّا معکم: کاش با شما بودیم. و نفوز معکم فوزا عظیما. فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت قطب عالم امکان، امام زمین و زمان، حضرت بقیةالاعظم روحی و ارواح العالمین لترابه المقدمه الفداء حجتبن الحسن العسکری(عج) را به همه شما عاشقان و دوستداران آن امام تبریک عرض میکنم. در این کوتاه زمانی که بزرگواری و قدم رنجه کردید و با همه گرفتاریهایتان در این محفل خوب و انشاءالله به یاد ماندنی آمدید که به احمد بگویید اگرچه نشد آنگونه که باید از تو و همرزمان تو، از همّتت، از بهمن نجفی، از کاظم رستگارت، از علی موحّدت و... از زندههایشان از حاج منصورها و کوچکمحسنیها، آنگونه که شایسته و بایسته شأن است تقدیر به عمل بیاید، لکن احمدجان! این جماعت بعد از گذشت سه دهه هنوز حال و هوای تو و داستانِ در هاله غبار و ابهام تو را دنبال میکنند. جنگ با عراق که شروع شد، به روایتی 300 هزار و به روایتی 500 هزار نیروی نظامی و شبهنظامی در کردستان حضور داشتند. بر اساس مدلی که نیروهای حکومت مرکزی به آنجا رفتند، اگر میخواستند فقط دست به ماشه ببرند، اگر خونی بناحق میریخت که دیگر نمیشد جمعش کرد و نگهش داشت. میگفت تو باید بروی و بعداً کلید را تحویل خود مردم بدهی، باید به این مردم اعتماد کنی و لذا سازمان پیشمرگان مسلمان کرد تشکیل شد و بهرغم این که در میان آنها نیروهای نفوذی هم بودند، ولی باید به آنها اعتماد میشد. باید به آنها اعتماد میکردیم و میآوردیم و آموزش میدادیم. کار خیلی بزرگی است. امروز یک نمونه خیلی کوچک آن را در سوریه میبینیم. حزب بعث سوری هم که حکومت دستش هست، میخواهد این کار را بکند، ولی نمیتواند، چون آموزههایش آموزههای محمد بروجردی به بچههایش نیست، فرماندههایش هم در قد و قواره احمد و همّت و ناصر کاظمی نیستند. باید تاریخ برای شما بنویسد که وقتی حاج احمد آمد و دید دختربچهای توی سطل زباله میگردد و در پاسخ به سئوال او میگوید پاسدارها پدرم را کشتهاند و ما هم گرسنهایم، چه کار کرد. تاریخ باید برای تو بگوید که ناصر کاظمی با کسانی که درگیر بود و با همسر فرماندهی ضد انقلاب چه کرد. همه جای دنیا با زنِ باردار ضدانقلاب چه میکنند؟ تاریخ نوشت که ناصر کاظمی برای آن زن قابله آورد و بچه سالم به دنیا آمد. بعد طرف برای شوهرش نامه نوشت که تو که میگفتی این پاسدارها جانی هستند. من نمیدانم بعدش چه شد؟ در دو سال جنگ کردستان، دلاوریهای احمد یک طرف، برخورد و معاملهاش با مردم یک طرف، روزی که به او گفتند دیگر مأموریتت در مریوان تمام است و باید برای عملیات بزرگ بروی، قبل از این که او بیاید و بچهها را جمع کند، مردم انگار داشتند رسول و پیامبری را از دست میدادند. به او التماس کردند نرو. بروی تکلیف ما چه میشود؟ همانهایی که چند وقت پیش که به مریوان رفتیم، دومرتبه بوی احمد را استشمام کردند، آمدند و به پای این بچهها افتادند که چرا ما را رها کردید؟ یعنی شما در حکومت مرکزی باشید و دوباره دموکرات و کومله بشود معلم و مسئول آموزش و پرورش ما و ما به بچههایمان بگوییم بعد از سه دهه که از تأسیس جمهوری اسلامی گذشته، یک وقت سر کلاس از دهنشان نپرد که پدرشان پیشمرگ مسلمان بوده، چون او را میخورند و حذف میکنند! و این یعنی اوج مظلومیت نظام بعد از سه دهه. میگویند صدام داشت در قرارگاه آدمها را اعدام میکرد. یکی آمد و گفت: «قربان! یک خبر مهم». گفت: «برو بگذار این یکی را هم بزنم». گفت: «قربان! خیلی مهم است». او را آوردند قرارگاه سپاه چهارم، به او گفتند: «صدام! آن پرچمها را میبینی که دارد از آن دور میآیند؟ اسم آنها هست قوای محمداً رسول الله(ص). بیش از 20 دقیقه تأخیر کنی، تو را میاندازند داخل گونی.» السامرایی میگوید یک آمبولانس آمد، مجروحان را ریختند بیرون، صدام را انداختند داخل آن آمبولانس و فراریاش دادند، این یعنی احمدی که برای شما زده به عقبه دشمن وَ حَدَثَ ما حَدَثْ. فتح خرمشهر و آزادسازی 5000 کیلومتر و بیش از 19 هزار اسیر. 20 روز بعد اسرائیلیها زدند به جنوب لبنان و بخشی از خاک لبنان و فلسطین را اشغال کردند، حالا آمده بودند که نیل تا فرات را کامل کنند. شما هم از اولین روزهای انقلاب شعار دادید: « الیوم ایران؛ غداً فلسطین». داستان فلسطین یک چیز من درآوردی نیست که آقای موسوی و آقای کروبی بگویند حالا حالش را نداریم، فعلاً باید خودسازی کنیم و تا اطلاع ثانوی این صورت مسئله پاک! غلط کردید. شماها که نمیتوانید استراتژی نظام را تغییر بدهید. مبارزه با امپریالیسم و صهیونیسم و آزادسازی قبلهگاه اول جزو شعارهای ذاتی انقلاب اسلامی است و کسی حق ندارد اینها را منفک کند و بگوید جمهوری اسلامی الان در مرحلهای است که این شعارها تا اطلاع ثانوی پاک! آن دیگر اسمش انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نیست، یک چیز من درآوردی جدیدی است. به این مسئله توجه داشته باشید. ، این علمدار شما، بر اساس آن آرمان بزرگ در شرایطی که بیش از ده شهر و بیش از چندین هزار کیلومتر در اشغال دشمن بود، دو سپاه اسلام را از ارتش با عنوان قوای محمداً رسول الله(ص) به لبنان اعزام کرد. نکته همین جاست. همه توجه کنند. این چیزی است که به خاطر آن که درست انتقالش ندادهاند، در تاریخ ما تبدیل به نقاط ابهامبرانگیز شده است و خزعبلاتی را خودم با گوشهای خودم از رادیو تلویزیون شنیدم. آدمهایی که این واقعه را درست نقل نمیکنند و نویسندگانی که گیج و کلافهاند و درست تحقیق و تحلیل نکردهاند. عزیزم! نمیشود دو یگان از این نظام که فرمانده کل قوای آن حضرت روحالله الموسوی الخمینی (ره) است، برود و فرمانده آن در جریان نباشد که دو یگان او در حساسترین مقطع تاریخی دارند میروند که در لبنان بجنگند! کاری ندارم که تاریخ چه بنویسد. شما باور میکنید که دو یگان رفته و بعداً به امام بگویند آقا! اینها رفتند و ممکن است در آنجا عملیات هم بکنند و شهید هم بدهند و حالا شما چه دستوری میفرمایید؟ رفتن ما به اذن روحالله بود و حکم مأموریت توسط آقاسیدعلی خامنهای صادر شد. احمد میگفت: «وقتی حکم را به من ابلاغ کردند، آقای محسن رضایی به من گفت: چه مأموریتی را در پیش داری؟ جواب دادم: آقای آقامحسن! شما فرماندهای و امر شما هم مطاع! ولی حکم مرا کس دیگری به من بگوید». برنامهریزی کردند و رفتند و آقاسیدعلی خامنهای را دیدند، آقا فرمودند: «مأموریت داری باید بروی در لبنان بجنگی»، احمد دیگر در میان زمین و آسمان بود. گفت: «خدا را شکر که آن چیزی که همیشه در عمق وجودم آرزو میکردم، اتفاق افتاد و من برای نبرد با اشقیالاشقیا انتخاب شدم». دیگر احمد در پوست خود نمیگنجید. با جمعی از جماعت ـ که معدود از زندههایشان در جمع شما هستند و غبطه میخوریم که خاطرات اینها هم باید بعد از مرگشان نوشته شود، چون ما معمولاً مردهپرست هستیم و تا زنده هستند کسی با اینها کاری ندارند ـ رفتند و در سوریه در جلسات متعدد با رفعت اسد، برادر ملعون و فراری حافظ اسد که الان به عنوان آلترناتیو در انگلستان، فرانسه یا قبرستان دیگری نگهش داشتهاند که اگر در فتنه حاضر در سوریه موفق شدند، بعداً او را بردارند و بیاورند و سر کار بگذارند، یک کرزای دیگر در آنجا، با احمد، همت و حاج منصور آقای عزیزمان که بعد از اینکه قرار بود آن سپاه برگردد، احمد نیابتش را در لبنان به ایشان داد، جلسات متعددی گذاشتند و درخواستهای زیادی از سوریها شد، ولی پای کار نیامدند. در اینجا توجه بکنید. امامی که همه کشورهای عربی را تهییج کرده که کجایید؟ چرا خوابیدید؟ منتظر چه فرصتی هستید؟ چرا توی صحنه نمیآیید؟ اویی که همه را تهییج میکند، خودش آمادگی ندارد که یک گردان، یک تیپ، یک لشکر اعزام کند؟ پس فرستاده. از جهان اسلام چه کسانی آمدند؟ تاریخ چه نوشت؟ هیچ کدام از این کشورهای عربی، نه یک لشکر، نه یک تیپ، نه یک گردان نفرستادند الا قذافی که یک گردان به سوریه فرستاد که بهقدری درب و داغان و کلافه بود که همان شبهای اول وارد فاحشهخانهها شدند و آوازهشان در کل سوریه پیچید که اینها نیروهای ارتش انقلابی قذافی هستند و همان هفته اول عذرشان را خواستند. این هم از یک واحد کشور عربی که آمده بود آنجا که در لبنان پنجه در پنجه اسرائیل بیندازد! از آن طرف سوریهایی که حاضر نبودند نه فشنگ بدهند، نه مهمات، نه آمبولانس بدهند و نه در یک قرارگاه مشترک برای عملیات مشترک بیایند و شرکت کنند. در چنین وضعیتی صیاد «رحمةاللهعلیه»، حسن باقری «رحمةاللهعلیه» و یک تیم کارشناسی آمد و وضعیت را دید. برگشتند خدمت حضرت روحالله و گفتند: امام! وضعیت این است. در شرایطی که خودمان جنگ داریم، به شلمچهای که یک ردیف مین هم نیست، یک تکان دیگر به خودمان بدهیم، میتوانیم برویم به بصره، منتهی یگان نداریم، آمادگی نداریم. وضعیت عقبهمان اینجور است. احمد و بر و بچههایش رفتهاند لبنان که در آنجا بجنگند، سوریها آمادگی ندارند که کمک کنند. مال این حرفها نیستند. سیستمشان برای این حرفها شکل نگرفته. خیانت جاسوسها در درونشان و... باعث شده که پای کار نیایند. اگر بخواهیم برویم و وارد عملیات بشویم، خرج میشویم، تمام میشویم. احمد و بر وب چههایش آن قدر جگر دارند که به دل دشمن بزنند، ولی عملیات بدون شهید و بدون اسیر، بدون کشته در میدان نمیشود و در دو مرحله از عملیات، همه اینها تمام میشوند. فرمانده سالم و سلیم در چنین شرایطی باید چه حکمی کند؟ باید بگوید یک اشتباه کردیم و رفتیم یا حتی تصمیم گرفتیم و رفتیم. حالا برای اینکه آبرویمان نریزد، به بقیه بگوییم عملیات کنید و در آنجا تمام بشوید و فاتحهتان را بخوانیم؟ فرمانده سلیم درست تصمیم میگرد. اینجا و این مرحله را درست دارد میخواند و گفت این قوا باید برگردد. راه قدس از کربلا میگذرد. اگر قطره خونی در آنجا از بینی کسی ریخته شود، من به عهده نمیگیرم. بله، اینها را میخوانیم، ولی این وسط کار است. اولش را باید درست بگویی. وسط آن را هم فرمانده درست تشخیص داده. عقبنشینی بموقع هم از تاکتیکهای درست فرماندهی است. اگرچه برگشتیم، ولی برنگشتیم. باز تاریخ چه نوشت؟ تاریخ نوشت که بخشی از بچههای احمد برگشتند. در آخرین روز که مصادف با 14 تیر بود، او هم باید برمیگشت، اما احمد همیشه این دیوانهبازیها را انجام میداد. آقا! برای چه داری به لبنان میروی؟ مگر امام نگفت برگردید؟ چرا داری به بیروت میروی؟ میگوید اسرائیلیها آمدهاند و دارند سفارت ما را اشغال میکنند و توی سفارت مدارک و اسنادی هست که نباید به دست دشمن بیافتد. تو چرا حرص و جوشش را میخوری؟ پول و دلار و یوروی آن را دارد سفیر در لبنان میگیرد. خبر مرگش بگذار خودش خط را نگه دارد. تو مگر باید محافظ سفارتخانه باشی؟ میگوید فرقی نمیکند. کیان مسلمین است. آبروی ماست. سفارتخانهاش با مقر سپاهش در مریوان فرق نمیکند. آنجا را هم بگیرند آبروی نظام جمهوری اسلامی میرود، یک سنگر را هم در خط بگیرند، باز آبروی نظام میرود. باید خودش را برساند به آنجا که چه بکند! و رفت و حَدَثَ ما حَدَثْ. در جاده طرابلس با بودن کاظم اخوان، فرمانده عملیات جنگهای نامنظم ستاد چمران، تقی رستگار مقدم از یاران صدیق حاج احمد که از اول جنگ با او بوده و عزیزم سید موسوی نفر دوم سفارت ما با همدیگر در یک خودرو... این حادثه در حاجز باربره پیش آمد. فالانژها آنها را میگیرند. یک مدت دستشان است، بعد از 15، 20 روز یا 40 روز تحویل میدهند. آخرین اسرا احمد را در زندان خیام دیدهاند. یک ماهی در آنجا بود و بعد تحویل اسرائیلیها میشود. آخرین اخبار فلسطینیها در زندان از او خبر آوردهاند و دیگر از آنها خبری نیست. این که «خواب دیدهام احمد شهید شده، قبلاً به من گفته بود که توی این مسیر کشته میشوم، مگر میشود احمد اسیر شده باشد، او آدمی نیست که اسیر بشود، هر جایی را به هم میریخت، یک ملوان زبل بود دو تا اسفناج میانداخت بالا و چه کار میکرد»، همه اینها خواب و رؤیاست برادرها! باید بر اساس اطلاعات صحبت کرد. هیچ شخصی، هیچ سازمانی، هیچ نهادی به شکل سهوی یا عمدی حق ندارد با پیشوند شهید از احمد متوسلیان نام ببرد، اگرچه آنها شهید زنده هستند. برگشتیم، اما برنگشتیم. بچههایش یک اردوگاه زدند و شیربچههایی که به دست چمران و امام موسی صدر پرورش پیدا کرده بودند، آمدند پیش بچههای احمد، یکیشان شد سیدعباس موسوی! یکیشان شد حاج رضوان معروف به عماد مغنیه که خواب اسرائیل را از چشمش ربود. وقتی ترورش کردند، اسرائیلیها گفتند امشب راحت خوابیدیم. یک شیربچه دیگرش سیدحسن نصرالله «حفظهاللهتعالیعلیه». دشمنانتان برایتان اینها را نوشتهاند. پرونده شما مفتوح است. یکی از چیزهایی که میگویند تروریستپرور هستید، مال این است که احمد و بروبچههایش اینها را پرورش دادند که در جنگ 33 روزه در لبنان و 22 روزه در غزه، دنیا را به هم ریختند. پس باید افتخار کنیم که این احمد ماست و این آثار و تبعات اوست. اما احمدجان! یار من! «یوسف! نیا! اینجا کسی یعقوب نیست/ لحظهای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست/ ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز؟ نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست». احمدجان! از من میپرسی خودم به شخصه دعا میکنم اگر در زندان هستی، نیائی. پس برای چه مراسم گرفتهاید؟ شما او را نمیشناسید، ولی من یک برهه زمانی کوچکی با او زندگی کردهام. حاج منصور با او زندگی کرده و اخلاقش را و دیوانهبازیهایش را میداند. اگر بیاید، اتفاقی را که در فرودگاه میافتد برایتان میگویم. در عملیات بیتالمقدس که مجروح شد، یک عصا دستش بود. توی فرودگاه شهر خودش و زادگاه خودش ای دریغ از یک عکس یا یک تمثال از او.بنرهای شصتاد متری هست که نوشته فقط شلنگ ما را بخرید. شلنگ ما پاره نمیشود. کاسه توالت چینی یزد! اینها ارزش هستند. یزد سالار داشته از دست داده، طوری نیست. در ورودی شهر یزد به عنوان شهر سنتی و سوپر حزباللهی این چیزها مهم نیست، کاسه توالت چینی مهم است. از فردایی هم که توی این مملکت بیاید، هر روز یک جا دعوا راه میاندازد. امروز باید برود دانشگاه آزاد و بگوید: تو این بر و بچهها را پرورش دادی که این ریختی کف خیابانها هستند و دعوا! پس فردا جلوی در سیستم قضائی! آقا بس است، جمع کن این بساط ک.گ، د.م، ه.ر. ح.خ را. پس کی میخواهی چهار تایشان را بگذاری سینه دیوار؟ نمیتوانی، خودمان حکم را اجرا کنیم و باز دعوا! پس فردا جلوی در خود سپاه! پس این بچههای مرا کی آموزش میدهید؟ به من کی نیرو میدهید توی بحرین بجنگم؟ پس چرا مسامحه میکنید؟ خلاصه هر روز دعواست. نیروهای آموزشدیده من کجا هستند؟ بچههای من کجا هستند؟ چرا آموزششان نمیدهید؟ چرا فشنگ نمیدهید؟ هر روز دعوا! صدا و سیما که دیگر هیچ! صدا و سیمایی که صبح جمعهاش در هفته گذشته سه تصنیف فواحش را عیناً بدون واوی کم و زیاد خواند، من دیوانه گوش میدهم و میگویم خاک بر سرم! چقدر خوب شد پسرم هایده را در آن مقطع درک نکرد! ولی این دارد خود تصنیفش را میخواند. احمد! اگر تو بودی فتنه 88 قطعاً 8 ماه طول نمیکشید. بریزند توی خیابان و آبرو و ناموس امام و نظام و همه را ببرند؟ تو بودی با بر و بچههایت همهشان را میکشیدی زیر و بر اساس مدل عملیاتهایت به عقبهشان میزدی و رأس فتنهگرها را جمع میکردی. چیزی که اتفاق نیفتاد. دومرتبه جان گرفتهاند و کُری میخوانند و دارند هارت و پورت میکنند. ما میآییم! باشد تا بیایید! میگذاریم دومرتبه بیایید! به دلیل این که احمد نبود، نتوانستیم عقبه را ببندیم و بعد دومرتبه مارمولکها و جرثومههای فساد در مراکز اقتصادی، در مراکز سیاسی، در مراکز نظامی دارند وول میخورند و زِرت و پِرت میکنند. «ای دل بشارت میدهم خوش روزگاری میرسد/ یا درد و غم طی میشود یا شهریاری میرسد/ ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر» اسرائیلیها تحمل دارند. سه دهه که هیچ، شصت دهه نگهش میدارند تا سرِ وقتش معامله کنند. صبر آنها زیاد است. برنامهریزی میکنند. «ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر/ گردی به پا شد در افق، گویی سواری میرسد». و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسمه تعالی
یک مقام سابق اطلاعاتی فرانسه و مطلع از پشتپرده نشست اخیر ژنو درباره سوریه گفت: ارتش آمریکا اکنون در سوریه در حال جنگ است... در سوریه هم مردمی حضور دارند که هوادار نظامند و از اسد حمایت میکنند و اگر اوضاع به سمت برگزاری انتخاباتی سالم برود، اسد باز هم رأی میآورد.
اولین دوره «کارگاه فیلمنامهنویسی طنز» به سرپرستی رحیم بهبودیفر برگزار میشود. این دوره از تاریخ 7 خرداد ماه آغاز و تا پایان سال به طور هفتگی (روزهای یکشنبه) ادامه خواهد داشت. علاقه مندان به فیلمنامه نویسی با حضور در این کارگاه با موضوعاتی همچون «از ایده تا طرح»، «شخصیتپردازی»، «دیالوگنویسی»، «تحلیل روند شکلگیری سیر دراماتیکی در فیلمنامه» و «کمدی یا طنز در فیلمنامه» آشنا خواهند شد.بسمه تعالی
کارگاه فیلمنامه نویسی طنز
این کارگاه روزهای یکشنبه ساعت 16 در سالن کنفرانس مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری واقع در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ تشکیل میشود.
علاقمندان برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر میتوانند با دفتر طنز حوزه هنری تماس بگیرند:
84172326
88918300