.
نبرد جاری بین مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی(سیفالقدس) که از غروب دوشنبه 20 اردیبهشتماه 1400 آغاز شده،
«ترین» و «بیسابقه» زیاد دارد. از نحوه شروع جنگ و حملات موشکی مقاومت بگیر تا اهدافی که در سرزمینهای اشغالی انتخاب میشوند را اگر مرور کنید، از این «بیسابقه»ها پیدا میکنید.
جرقه شروع این جنگ، از منطقه «شیخ جراح» قدس زده شد. جایی که صهیونیستها در اقدامی «بیسابقه»، تصمیم گرفتند 500 فلسطینی را به یکباره اخراج و خانههایشان را تخریب یا مصادره کنند و این در حالی است که پیش از این اشغالگران، اقدام به تخریب یا مصادره خانه در این وسعت نمیکردند. یعنی جرأت چنین کاری را نداشتند. به اینکه چرا اینبار دست به چنین حماقتی زدند در پایان خواهیم پرداخت. صهیونیستها حداکثر چند خانه را با استفاده از بولدوزر تخریب و ساکنانش را آواره میکردند. اینبار اما دادگاهی صهیونیستی با یک رای! حکم به اخراج 500 فلسطینی داد که بیسابقه است.
با همین یک حکم، منطقه شیخ جراح، سایر مناطق قدس و کرانه باختری درگیر زدوخوردهای خونینی بین جوانان فلسطینی و نظامیان صهیونیست شد. اعتراضهای سیاسی و بیخاصیت بینالملل علیه خشونت بالای صهیونیستها طبق معمول، نتوانست جلوی جنایات صهیونیستها را بگیرد. اینجا بود که اتفاق مهم بعدی رخ داد: وقوع جنگ. اینبار برخلاف دفعات قبل، ضربه اول جنگ را فلسطینیها با شلیک دهها موشک و راکت به شهرکهای صهیونیست زده و همه را غافلگیر کردند (اگرچه این حرکت بعد از جنایت صهیونیستها در تخریب خانه فلسطینیان در شیخ جراح صورت گرفت).پیش از این، شروع جنگها، تقریبا همیشه با صهیونیستها بود. این جنگ یک «بیسابقه» دیگر را هم در همان لحظه شروع، خلق کرد و آن چیزی نبود جز، شروع جنگی دیگر در دلِ همین جنگ!
همزمان با شلیک موشکها و راکتهای مقاومت فلسطین از غزه، فلسطینیهای ساکن سرزمینهای اشغالی و کرانه باختری نیز، دست به سلاح شده و یک جنگ شهری و خونین دیگر به راه افتاد. رفتهرفته شهرکنشینان صهیونیست نیز وارد این جنگ شدند و اوضاع در سرزمینهای اشغالی بغرنج و پیچیدهتر شد. رژیم صهیونیستی اینبار از دو جبهه تحت حملات نظامی قرار گرفته است. افکار عمومی جهان، جبهه سومی است که از سوی دیگر صهیونیستها و حامیان این رژیم را تحت فشار قرار داده است.
فلسطینیها شهر قدس را هم در این جنگ، برای نخستینبار، جزو اهداف خود تعریف کردهاند. این انتخاب هم «بیسابقه» است. یک دلیل مهم برای این انتخاب میتواند، افزایش دقت موشکهای مقاومت باشد. بهدلیل تقدس این شهر برای مسلمانان، پیش از این، این نگرانی وجود داشت که، حمله به مواضع صهیونیستها در آن، میتواند مناطق مقدس را به خطر اندازد. اما حالا و با آمدن موشکهایی که علاوه بر قدرت تخریب، دقت بالایی هم دارند، میشود با خیالی آسودهتر، اهداف صهیونیستها در این شهر را هدف قرار داد. بد نیست بدانید برد موشکهای مقاومت فلسطین در سال 2000 یک کیلومتر و با دقت پایین بود؛ حالا و در سال 2021 اما برد این موشکها به 250 کیلومتر رسیده و میتوان به این موشکها لقب «نقطهزن» را هم داد! (موشک عیاش). اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، هیچ نقطهای از خاک این سرزمین غصب شده، از تیررس موشکهای دقیق مقاومت دور نیست و این، یکی دیگر از آن «بیسابقهها»ست. دیروز رسانههای خبری به نقل از «رادیو ارتش اسرائیل» نوشتند، موشکهای مقاومت در این جنگ برای نخستینبار توانستند 75 درصد ساکنان سرزمینهای اشغالی را به پناهگاهها فراری دهند. یک لحظه تصور کنید، 75 درصد جمعیت یک کشور غصب شده، از ترس فلسطینیها در پناهگاهها زندگی کنند!
حجم موشکها و راکتهای شلیکشده به سرزمینهای اشغالی نیز یکی دیگر از «ترین»های این نبرد است. به گفته نتانیاهو در این جنگ بیش از 4000 موشک و راکت به سرزمینهای اشغالی شلیک شده و به گفته سخنگوی ارتش این رژیم، تاکنون و در تاریخ جنگهای این
رژیم این تعداد موشک به اسرائیل شلیک نشده بود. به این نکته هم توجه کنید که این نبرد همچنان ادامه دارد و روزانه صدها موشک و پهپاد به پایگاههای نظامی، کشتیهای جنگی، فرودگاهها و مناطق حساس این سرزمین شلیک میشود. طی 73 سالی که از عمر رژیم جعلی اسرائیل میگذرد، تاکنون سابقه نداشته فرودگاههای آن،
به چنین وضعی دچار شده باشند. عبدالباری عطوان، نویسنده شهیر جهان عرب در اینباره میگوید، «اسرائیل بعد از 73 سال به نقطهای رسیده که فرودگاه امن ندارد و این موضوع، بیسابقه است».
سانسور میزان خسارات و تلفات حملات مقاومت فلسطین از سوی رسانهها و مقامات رژیم صهیونیستی، از دیگر مسائل قابل توجه در این جنگ است. در حالی که فلسطینیها لحظه به لحظه شمار شهدا و مجروحین خود و همینطور، میزان خسارتشان را اعلام میکنند، صهیونیستها با اعلام قطرهچکانی تلفات و خسارات خود، هدف بسیار مهم دیگری را دنبال میکنند. دیروز سخنگوی ارتش این رژیم شمار تلفات خود را 12 نفر! اعلام کرد. سانسور چنین اخباری از سوی صهیونیستها، مسبوق به سابقه است. اما اینکه چرا سانسور میکنند، یک دلیل مهم، به ذهن حقیر خطور میکند. بخوانید:
«امنیت» برای سرزمینی که اشغال شده و 70 سال است اشغالگرانش، نگران فروپاشیاند، حکم «شاهرگ» را دارد. هیچ چیز برای گردانندگان چنین سرزمینی، مثل «امنیت» حیاتی نیست چرا که ساکنانش، مهاجران یهودی هستند که با وعده «زندگی آرام و مرفه» از سرتاسر دنیا منتقل شدهاند. این یعنی، مهاجران در صورت از دست رفتن آرامش و امنیت، ممکن است دوباره دست به مهاجرت معکوس بزنند. همان نکته مهمی که «عطوان» دو روز پیش به آن اشاره و اعلام کرد «اسرائیلیها با مشاهده حملات گسترده موشکی فلسطینیها، چمدانهایشان را بستهاند و فقط منتظرند، فرودگاهها دوباره فعالیت خود را از سر بگیرند»(!)
برای جلوگیری از مهاجرت معکوس، باید «خطر» را کمرنگ
و وضعیت دشمن را «وخیم» جلوه داد. راز سانسور شدید خسارات
و تلفات از سوی صهیونیستها میتواند، همین نکته باشد. آنها باید اخبار تلفات و خسارات خود را سانسور و تلفات و خسارات مقاومت فلسطین را «برجسته» کنند. راز بمباران برجها، خانهها، بیمارستانها، مدارس، بانکها، ادارات پلیس، دفاتر خبرگزاریها، رسانهها و تصویربرداری و انتشار آن در حد گسترده توسط این رژیم نیز، در همین چارچوب قابل تحلیل است.
اما اینکه چرا رژیم صهیونیستی دست به حماقت زد و آتش چنین جنگی را در «شیخ جراح» روشن کرد، میتواند پاسخهای متفاوتی داشته باشد. «شاید» نتانیاهو روی خیانت آن چند کشور مرتجع عربی حساب باز کرده بود. شاید هم، فکر نمیکرد فلسطینیها اینطور محکم پای کار بیایند. شاید هم بهدنبال فرار از شکستهای سیاسی و محاکمهای است که انتظارش را میکشند. عمر سیاسی نتانیاهو بهدلیل درگیر شدن با بحرانهای پیچیده داخلی و همینطور پروندههای فساد خود و خانوادهاش، با «خطر جدی» مواجه است. از آنسو این رژیم از درون دچار شکافهای سیاسی و اجتماعی شده و کارشناسان زیادی نسبت به دو شقه شدن این جامعه هشدار دادهاند. تشکیل 4 دولت «بیثبات» طی 2 سال و برگزاری تظاهراتهای هفتگی مقابل محل اسکان نتانیاهو در تلآویو آن هم برای چند ماه پیاپی بهترین دلیل برای اثبات وجود چنین «بیثباتی» و «شکافی» در «جامعه تحمیلشده اسرائیل» است. به این نکته هم باید توجه کرد که به زعم نتانیاهو! این جنگ لااقل تا این لحظه، به نفعِ وی تمام شده و جلوی حذف سیاسی و محاکمه او را گرفته است! وجود این حجم خباثت در یک بشر هم به نوبه خود «بیسابقه» است. اگر این تحلیل درست باشد، نتانیاهو در میان تمام مقامات پست این رژیم، یکی از آن «پستترین»هاست!
به آخرین «ترین» این جنگ روزنامه اسرائیلی «هاآرتص»
اشاره کرده آنجا که مینویسد: «این جنگ، بدترین شکست تاریخ اسرائیل بود».
جعفر بلوری
اصلاح طلبان طرفدار سازش با آمریکا به توان موشکی کشور به عنوان یک برگ مذاکراتی و امتیازی برای دادن به دشمن نگاه میکنند/ طرح از مازیار بیژنی
این روزها ثبتنام برخی از نامزدهای ریاستجمهوری 1400 تعجب آمیخته به پرسش افکار عمومی را در پی داشته است. یادداشت پیشروی سخنی
در این خصوص است؛
1- نیمنگاهی به عملکرد 8 ساله دولت آقای روحانی بیندازید! چه بلایی را میتوانید نام ببرید که میتوانستند بر سر کشور بیاورند و نیاوردهاند؟!
گرانی افسارگسیخته کالا و خدمات مورد نیاز مردم. چوب حراج به بیتالمال و تعطیلی صدها کارخانه و مراکز تولید. کاهش دهها برابری و نزدیک به سقوط ارزش پول ملی. سرازیر کردن 30 میلیارد دلار ارز و 60 تن طلا به حلقوم مفسدان و رانتخواران. افزایش 8 برابری قیمت مسکن و افتخار وزیر مسکن که حتی یک مسکن هم نساخته است! تنزل 6 رتبهای اقتصاد کشور از هجدهمین رتبه در اقتصاد دنیا. شکستن رکوردهای تورم، رکود و ضریب جینی و گسترش فقر و بیکاری و فاصله طبقاتی. تاسیسات هستهای کشور را به مرز نابودی کشاندند و پیشرفت هستهای را متوقف کردند. قرار بود در مذاکرات هستهای تحریمها را لغو کنند ولی نه فقط هیچ تحریمی لغو نشد بلکه به علت نابلدی، نفوذ عوامل دشمن و گرایش به سازش، صدها تحریم دیگر نیز به آن اضافه کردند. نقدینگی را که میتوانست و باید روانه عرصه تولید شده و باعث کسب و کار شود، از 430 هزار میلیارد تومان به 3700 هزار میلیارد تومان افزایش دادند و تولید و کسب و کار را با رکود شدید و بیسابقه (و نه کمسابقه) روبهرو کردند. کشور را از خودکفایی در تولید گندم و گوشت قرمز و گوشت مرغ به واردات این اقلام ضروری و معیشتی مردم کشاندند. با دیپلماسی انفعالی، راه را برای باجخواهی دشمنان باز کردند و امنیت و اقتدار کشور را به مخاطره انداختند که اگر غیرت و قدرت و مقاومت سلحشوران سپاه و ارتش نبود کشور را به باد فنا داده بودند و طرفه آنکه اقتدار نظامی را مانع دیپلماسی انفعالی خود نیز میدانستند و
آقای ظریف اقدامات غرورآفرین و عزتبخش سردار دلها را با سیاست خارجی دولت در تضاد معرفی میکرد! فساد اقتصادی برخی از افراد نزدیک به دولتمردان. تاراج بیتالمال به بهانه خصوصیسازی. بهکارگیری اعضای ستاد انتخاباتی در پستهای کلیدی و فاجعهای که به بار آوردند. حقوقهای نجومی در کنار تنگدستی کارمندان و کارگران و... دهها و شاید صدها نمونه دیگر از این دست.
اکنون کلاه خود را قاضی کنید و بفرمایید کدامیک از موارد فوق که فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست، واقعیت ندارد؟!
2- دولت و همراهانش در تبلیغات انتخاباتی شعار میدادند که فقط
30 درصد مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهاست و 70 درصد آن ناشی از سوءمدیریت است و آقای روحانی قسم جلاله میخورد که اگر مشکلات راهحل نداشت کاندیدا نمیشدم! ولی بعدها که نابلدی و ناکارآمدی دولت در مقابله با مشکلات اقتصادی آشکار شد، حتی آب خوردن مردم را هم به تحریمها نسبت دادند! حالا به نمونههای زیر که بازهم فقط اندکی از بسیارهاست توجه کنید و سپس در این باره به قضاوت بنشینید که کدامیک از این موارد به تحریمها مرتبط بوده و هست؟!
حذف کارت سوخت که قاچاق بیش از 140 هزار میلیارد تومان بنزین را به دنبال داشت! ثابت نگاه داشتن قیمت بنزین طی 4 سال و افزایش ناگهانی و سه برابری آنکه شوک شدید اقتصادی و امنیتی را درپی داشت!
غارت -بخوانید دزدی- دهها هزار میلیارد تومانی از بیتالمال در واگذاری شرکتها و کارخانجات دولتی! حذف سامانههای شفافساز نظیر سامانه شبنم و ایرانکد و باز کردن مسیر قاچاق کالا از داخل به خارج و از خارج به داخل کشور که ضربه شدید و خسارتآفرین چندصدهزار میلیارد تومانی به بار آورد و جلوگیری از رونق تولید و کسب و کار کمترین نتیجه آن بوده و هست! بیتوجهی مشکوک به حوزههای تولید مسکن و مانعتراشی برای شرکتهای دانشبنیان، رونق کشاورزی، صنایع خودرو و لوازم خانگی که توجه به آنها میتوانست صدها هزار شغل ایجاد کند و از بیکاری خیل عظیم کارکنان و کارگران جلوگیری کند. رشد بادکنکی بورس و جلب سرمایههای مردم و سپس سقوط فاحش آن و خسارت فراوان سهامداران، فرار مالیاتی چند ده هزار میلیارد تومانی. بیتوجهی به اقتصاد زیرزمینی و معاملات بازار سیاه که صدها هزار میلیارد تومان خسارت به دنبال داشت. خودداری از اصلاح نظام بانکی و سرازیر شدن نقدینگیها به بانکها از یکسو و پدیده پلشت بدهکاران
کلان بانکی از سوی دیگر که در صورت اصلاح نظام بانکی سرمایهها به تولید میرفت و دست بدهکاران کلان بانکی از بیتالمال کوتاه میشد و هزاران هزار میلیارد تومان به جای رونق تولید و کسب و کار به تورم افسارگسیخته دامن نمیزد. دپوی چهار میلیون تن کالای اساسی در گمرکات و بنادر با انگیزه پلید افزایش سرسامآور قیمتها. احتکار صدها هزار تن میوه و برنج و روغن. بهکارگیری افراد ناتوان و بعضاً آلوده به فساد در مسئولیتها و...
کدام یک از موارد فوق کمترین ارتباطی با تحریمها دارد؟! و اگر دولت کارآمد بود و حل مشکلات مردم را در برنامه کاری خود داشت کدامیک از این مشکلات ویرانگر به آسانی قابل حل نبود؟!
3- به قول برادر و همکار عزیزم آقای محمد ایمانی؛ میشود به موضوع هفتتپهها و صدها تپهآبادی که ویران شد، فراتر از معضل «رانت» هم نگاه کرد؛ از زاویهای که مدیر شبکه فاسد آمدنیوز هنگام حضور در اروپا (تحتالحمایه سرویسهای جاسوسی) عنوان کرد. روحالله زم، سال 97 در گفتوگو با یکی از شبکههای ضدانقلاب، تحلیل ضدامنیتی کارفرمایان خود درباره انتخابات سال 96 را این گونه بازگو میکند: «ما در انتخابات تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاحطلبیم، یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. میخواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصلتر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سرکار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما براساس تحلیل امنیتی... (مجری: میشود این طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟) میشود این جوری هم تعبیر کرد و یکسری سناریوها را کنارش گذاشت. با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم
پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات 96 کرد، دفاع میکنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش میرسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سرکار میآمد، کار به نقطه جوش نمیرسید. آن وقت روند
چهل سال ادامه پیدا میکرد».
4- اکنون با توجه به کارنامه دولت که به مواردی از آن
-فقط به عنوان نمونه- اشاره شد، جای این سؤال است که دستاندرکاران و مسئولان کلیدی دولت باید برای بازخواست به مراجع قضایی و مراکز بازرسی معرفی شوند و یا برای ثبتنام به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری به وزارت کشور مراجعه کنند؟! آقایان با کدام رو! خود را نامزد ریاست جمهوری کردهاند؟! ...
پیرامون سکوت مسئولان و دستاندرکاران پستهای کلیدی و حساس دولت کنونی -و نه همه آنها- در مقابل پلشتیهای یادشده، سه حالت و احتمال قابل تصور است. بخوانید!
الف: احتمال اول آنکه با همه ناهنجاریها و مشکلاتی که دولت در آنها نقش داشته است موافق بوده و همراهی کردهاند! در این صورت صلاحیت لازم برای کاندیداتوری را ندارند.
ب: احتمال دوم اینکه نمیدانستهاند چه اتفاقات ناگواری در حال انجام و وقوع است! در این حالت نیز به علت ناتوانی در تشخیص مسائل مهم و سرنوشتساز کشور، شایسته نامزدی برای ریاست جمهوری نیستند!
ج: و حالت سوم اینکه از مشکلات و ناهنجاریهای پدید آمده و فشار سنگین ناشی از آن بر مردم با خبر بودهاند ولی ملاحظات حزبی و گروهی و حفظ پست و جایگاه مانع از انتقاد و اعتراض و علت سکوت و بیتفاوتی آنها بوده است! که در این حالت باید پرسید، وقتی اینگونه ملاحظات مانع حقگویی آنها بوده است چه تضمینی هست که در مقابل فشارهای خارجی و یا مافیای اقتصادی تن به سازش ندهند؟!
و بالاخره، در این باره بازهم گفتنیهایی هست که به بعد موکول میکنیم.
حسین شریعتمداری
!
دیپلماسی یا میدان؟ کدام یک بر دیگری اولویت دارد؟ این جدیدترین دو قطبی است که، قطبیسازان به راه انداختهاند تا شاید در این یکی دو ماهی که از عمرشان باقی است، افکار عمومی را بتوانند، اندکی منحرف سازند. این دو قطبی، یکی از آن نکاتی است که با انتشار فایل رسوایِ صوتی، بر سر زبانها افتاده و هر طیف، بسته به ذائقه سیاسی و جناحی که دارد، مشغول تحلیل و دادن پاسخی به آن است. طیف سیاسی که در این 8 سال سکان اداره کشور را در دست داشتهاند، قائل به این هستند که، این دیپلماسی است که پیش برنده امور است و گاهی «میدان» (بخوانید قوه قهریه)، مثل یک دستانداز در برابر دیپلمات عمل کرده و جلوی پیشروی را میگیرد. مثلا آقای ظریف مثال «برجام» را میزند و میگوید، سردار سلیمانی بهعنوان پیش برنده امورِ میدان، مانع از به نتیجه رسیدن دیپلماسی و در نتیجه برجام شد! او اما، پس از مواجه شدن با سیل عظیم انتقادها، بدون اینکه یک عذرخواهی ساده کند، سعی در توجیه اشتباهِ بد خود میکند و در حالی که بهنظر میرسد، تحت فشار سنگین افکار عمومی، دوست ندارد سفر منطقهایاش تمام شود! تلاش میکند خطای بزرگ خود را در سطح یک بحث نظری و علمی تقلیل دهد. در اینباره گفتنیهایی هست:
1- با نیمنگاهی به معادلات سیاسی حاکم بر روابط کشورها، کشوری را تصور کنید که، توان نظامی ندارد، یا مثلا توان علمی و یا اقتصادی آن بسیار ضعیف است. کشوری فقیر را تصور کنید که بدون کمک سازمانهای بینالمللی قادر به سیر کردن شکم مردمانش نیست. یا حتی ثروتمند که بدون حمایتهای نظامی کشورهای دیگر قادر به دفاع از مردم و ناموس و سرزمینش نیست. ژاپن، کره جنوبی، عربستان، بحرین، قطر، امارات و...نمونههایی از این کشورهای ثروتمند هستند که رشدی «نامتوازن» داشته بعضا حتی، دیپلماسی را خوب هم بلدند اما، بدون حمایتهای سیاسی و نظامی آمریکا، شاید یک روز هم دوام نیاورند. چنین کشورهایی کجای معادلات سیاسی دنیا قرار میگیرند؟ مگر در علوم سیاسی نمیخوانیم که در معادلات سیاسی و روابط بینالملل، یا باید گرگ بود یا کنار یک گرگ بود؟! (گرگ کنایه از همان قوه قهریه یا یک قدرت است). نتیجه اینکه باید دو مولفه «میدان» و «دیپلماسی» را در کنار هم داشت تا به نتیجه مطلوب رسید. آقای ظریف گویا معتقدند، همان یک مولفه کافی است! کسانی که این دو مؤلفه را در کنار هم نداشته باشند، به نتیجهای نمیرسند و در بهترین حالت از در دیپلماسی هم که وارد شوند، فقط دیکته مینویسند! دشمن دیکته میکند، آنها هم مینویسند!
2- دیروز مصاحبهای از «هنری کیسینجر» منتشر شد. همینطور مصاحبهای با بنسلمان، ولیعهد سعودی. کیسینجر در گفتوگو با مدیرعامل یک شرکت انتشاراتی بزرگ آلمانی با نام «اکسل اشپرینگر»، وقتی به دلایل شکست شوروی از آمریکا اشاره میکرد، دو نکته مهم را یادآور شد. شوروی در دوران جنگ سرد، در دو حوزه نظامی و اقتصادی بسیار ضعیفتر از آمریکا بود و این دو مسئله در کنار مسائلی دیگر، باعث شکست شوروی شد. کیسینجر در ادامه به سراغ «چین» میرود و اینکه چرا دولت «بایدن» نباید با چنین کشوری، سرشاخ شود. به اعتقاد این دیپلمات پیر و کهنهکار، چین، هم در حوزه اقتصاد و هم در حوزه نظامی قدرتمند است. راهحل کیسینجر برای مقابله با چنین کشوری به اندازه کل مصاحبه او قابل توجه است. او میگوید یک راهحل وجود دارد و آن، «همزیستی با چین است». بله، وقتی کشوری مولفههای قدرت را در کنار هم نگه داشت و از ابزارهایی که داشت، به درستی استفاده کرد، آنجا دیپلماسی خوب جواب میدهد و قدیمیترین و کارکشتهترین دیپلماتها را هم به این نتیجه میرساند که، باید آن قدرت را به رسمیت شناخت و نمیتوان با آن درگیر شد. اظهارات محمد بنسلمان در گفتوگو با شبکه تلویزیونی العربیه نیز، در همین چارچوب قابل تحلیل است. او که تا یکسال پیش میگفت، باید جنگ را به خیابانهای ایران کشاند، وقتی ضرب شست متحدان ایران در میادین جنگ بهویژه در مأرب را و همینطور، حملات دقیق موشکی و پهپادی الحوثیها به مراکز حساس و نظامی و اقتصادی خود را دید، لحنش از حالت قهری و تهاجمی تغییر کرد به سمت دیپلماسی: «ایران کشوری همسایه است. امیدوارم روابط خوبی با آن داشته باشیم...». او تا پیش از این الحوثیها را «شبه نظامیان مورد حمایت ایران» میخواند اما اینبار آنها را با الفاظ «عرب» و «یمنی» مورد خطاب قرار داد. آیا چیزی غیر از آن پیشرویها در میدان جنگ، باعث تغییر لحن او و چرخشش به سمت دیپلماسی شده است؟ این شاید جدیدترین مصداق خدمت میدان به دموکراسی بود!
3- در ماجرای مذاکرات هستهای دشمن، حین مذاکرات، قوه قهریه خود را به ظاهر هم که شده، وارد میدان کرده بود که اگر نکرده بود، مردم را از «سایه جنگ» نمیترساندند. آن جمله معروفِ «همه گزینهها روی میز است» که حین و پس از هر دور از مذاکرات گفته میشد، مگر کنایه از «گزینه نظامی» نبود؟ یا همین پروژه کثیف داعش، مگر همسو با مذاکرات هستهای علیه ایران و متحدانش کلید نخورد؟ ما قهریتر و خشنتر از داعش هم داریم؟! اینکه کشوری حینِ مذاکره، امنیت و حیات خود را در معرض تهدید ببیند بهتر امتیاز میدهد یا نبیند؟! اصلا معنای «دیپلماسی قایقهای توپدار» آیا چیزی جز «کار ویژه نیروهای مسلح در سیاست خارجی» است؟! هنوز غمانگیزترین قسمت ماجرا مانده. دولت و طیف سیاسی که خود را اصلاحطلب میداند، زیاد روی مذاکره مانور میدهد و این در حالی است که، به گواهِ برجام و وضعیت اقتصادی که در آنیم، تنها کاری را که بلد نیستند همین «مذاکره» و «دیپلماسی است». مذاکره یک فن است. یک تخصص است. مذاکره یعنی، یک چیز بده و یک چیز بگیر. در مذاکرات هستهای که هنوز هم ادامه دارد! ما امتیازهای زیادی بهصورت نقد دادیم. در عوض مشتی وعده نسیه گرفتیم که هنوز برای نقد شدنش، میدویم. این یعنی، این طیف تنها کاری را که بلد نیست، همین مذاکره است.
4- تا لحظه تنظیم این یادداشت، دولتمردان بابت اظهارات سخیف ظریف درباره سردار سلیمانی، تا دلتان بخواهد آسمان ریسمان کرده و حاشیه رفتهاند اما عذرخواهی نکردهاند. مهمترین مسئله درباره این رسوایی را به حاشیه رانده و دنبال افشاکننده میگردند در حالی که یافتن افشاکننده این فایلِ مثلا محرمانه، نه اولویت اول است و نه کار سختی است. آنها به جای توضیح درباره تحلیلهای کج و معوج سیاسیشان و اینکه، چرا در این 8 سال خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته و باعث بهوجود آمدن این همه خسارت شدهاند، دنبال «دزد فایل صوتی» میگردند! در حالی که به قول حاج حسین، دزد در میان خودشان است!
5- دیروز دوستی میگفت، هدف از این بازیهای سیاسی که در آستانه انتخابات به راه انداختهاند، پیروزی در انتخابات بود. آنها تصور میکردند با انداختن بار مسئولیت این همه ناکامی بر روی دوش سردار محبوب سلیمانی و سپاه میتواند، از حذف شدنشان از صحنه سیاسی جلوگیری کند اما، طبق معمولِ این 8 سال، اشتباه تحلیل کردند و مهمترین گزینه انتخاباتیشان را به میدان مین فرستادند. این دوست ادامه داد، سردار سلیمانی به کار سه دولت پایان داد: دولت اول داعش، دولت دوم ترامپ و دولت سوم همین جریان سیاسی!
جعفر بلوری