سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:معارضه با حجاب و عفاف از کدام ستاد، فرماندهی میشود؟(ی
 
وضعیت امروز حجاب، نتیجه عملکرد 43 ساله خودمان است/ چرا متهمان جای مدعی  نشسته اند؟
 
1) برای فهم دقیق از موضوع حجاب و عفاف باید توجه داشت که اولا حجاب، صرفا حکم الزام‌آور اسلامی نیست، بلکه الزام انسانی و عقلی هم هست. ثانیا، رواج بی‌حجابی (در دنیا و کشور ما)، یک فرآیند طبیعی اجتماعی نیست، بلکه حرکتی مهندسی شده و سازمان‌یافته است. کارفرمایان جهانی عفاف‌زدایی، فقط با اسلام معارضه نمی‌کنند. آنها با کرامت انسان مسئله دارند و عبور از این خاکریز را لازمه سلطه بر جوامع می‌دانند. اگر ماجرا از این چشم‌انداز مشاهده و بازنمایی شود، بخش مهمی از دوگانگی تحلیلی برطرف خواهد شد. صیانت از حجاب و عفاف، همچنان که مسئولیت شرعی است، اولویت امنیت و اقتدار ملی هم هست.
2) ماتریالیست‌ها به خاطر این که مبدا و معادی برای انسان نمی‌شناسند، فلسفه زندگی را «هرچه بیشتر لذت بردن و پروار شدن» تصور می‌کنند. می‌گویند انسان، حیوان برتری است که با ابزار عقل می‌تواند بیشتر کامجویی کند. اما منطق پروار شدن و کامجویی نامحدود، نه شاخصه آزادی و آقایی انسان، بلکه مقدمه بردگی، طعمه‌شدن و بهره‌کشی از اوست. وقتی سودای پروار شدن و کامجویی نامحدود بر زندگی حاکم شد، گروهی گوسفند خواهند شد، و عده‌ای، گله‌دار و پرواربند. و گروه نخست، از دومی نخواهند پرسید که چرا مجال فربه شدن را فراهم می‌کنند؟ در چنین زیستنی، دیدن آینده بردگی (پیامد زندگی بی‌بندوبار)، بی‌معنا و ناممکن است. دیگر عقل انسان قد نمی‌دهد که برآیند روزگار و سرانجام خویشتن را ببیند، یا این که با استثمار کنندگان، چون و چرا کند. 
3) کلام نورانی امیر مومنان‌(ع) در این باره تکان دهنده است: 
«أَیُّهَا الْغَافِلُونَ غَیْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُمْ وَ التَّارِکُونَ الْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ مَا لِی أَرَاکُمْ عَنِ اللَّهِ ذَاهِبِینَ وَ إِلَى غَیْرِهِ رَاغِبِینَ...‌ای بی‌خبرانی که از آنها غفلت نمی‌شود، و ‌ای ترک‌کنندگانی که بازخواست می‌شوند، شما را چه شده که از خداوند روگردانید و به غیر او گرایش دارید؟ چهارپایانی را مانید که چوپان، آنها را در کشتزاری وباخیز و دردانگیز بگرداند. گوسفندی را مانید که بچرد تا فربه شود و زیر کارد رود و نداند از او چه خواهند و با او چه کنند؟ اگر به او خوبی کنند، آن روز را روزگار خویش پندارد و سیری ‌اش را پایان کار». (خطبه 174 نهج‌البلاغه)
4) ترویج سازمان یافته بی‌حجابی و بی‌عفتی را باید درست فهمید و متناسب این فهم، با شبکه واسطه آن در داخل کشور با شدت عمل برخورد کرد. این ماجرا، صرفا نفی حکم ضروری اسلام نیست، بلکه «جنایت علیه بشریت» است. اگر صدف حجاب بشکند، گوهر عفاف نیز شکسته یا ربوده خواهد شد. شاید کسانی مدعی باشند که مراد از حجاب اختیاری، فقط نداشتن روسری است. اما وقتی در ضرورت و الزام حجاب تشکیک شد، متعاقبا نمی‌توان هیچ حدّی در‌باره نداشتن حجاب متصور شد. این، گام اول مسیری است که در غرب، به قهقرای اخلاقی، روابط بی‌بند‌و‌بار، استثمار زنان، همجنس‌بازی و ‌آمیزش با حیوانات، ارتکاب انواع جنایات، انهدام خانواده، بحران حرام‌زادگی و... انجامیده و در حال نابودی تمدن لیبرال است. خانواده، بنیان تربیت اجتماعی، مروّج هنجارهای برپا دارنده جامعه، و عامل اصلی اقتدار یا ضعف آن است. از نگاه مستکبران، فروپاشاندن خانواده (از طریق تزریق بی‌حجابی و سپس، بی‌عفتی و روابط بی‌حد و مرز)، مقدمه سلطه است. فرقی هم نمی‌کند ملت هدف، مردم خودشان باشد یا کشورهای دیگر. طبق این پروژه، افراد نباید رگ و ریشه و اصل و نسب داشته باشند. باید با نابودی خانواده، مسخ و بی‌هویت شوند و بتوان در هر ظرف مطلوبی ریخت و شکل‌شان داد.
5) حجاب و عفاف، یک ارزش والاست، اما دشمنان می‌خواهند آن را به چالش و ضد‌ارزش تبدیل کند. این ارزش، نه فقط در جامعه انقلابی، بلکه از روزگار رژیم پهلوی، آماج حمله سرسپردگان غرب قرار گرفته، و در مقابل، سنگر مقاومت زن ایرانی بوده است. این پویش 
90 ساله، مواجهه عمیق تمدن اسلامی- ایرانی با تمدن مهاجمی است که لازمه تسلط و توسعه‌اش را راهزنی و لخت و عور کردن انسان از همه سرمایه شرافتش می‌داند. بی‌‌دلیل نیست که آن مقام صهیونیست (نتانیاهو) 20 سال قبل، به مقامات آمریکایی ‌گفت برای براندازی در ایران، سریال‌‌های مبتذل،‌ اشرافی و تغییر‌دهنده سبک زندگی را پخش کنید. آماج حمله دشمنان بشریت، فراتر از احکام اسلامی، 
«نظم و نسق اجتماعی، قاعده‌مندی و احترام به قوانین» است. هدف، 
از هم گسیختن شیرازه جامعه و فروپاشی اجتماعی، به عنوان مقدمه ویرانی «ایران قوی» است. ایران، هنگامی که انقلابی و مستقل نبود، اهمیت راهبردی برای استعمارگران داشت؛ چنان که در جنگ جهانی دوم، 
پل پیروزی ‌اشغالگران (متفقین) شد. در مقابل، ایران مستقل فعلی، نقش منحصر به فردی در تحولات قدرت جهانی ایفا می‌کند و در حال شکل دادن به نظم جهانی متکثر است. این برای نظام برده‌داری غرب، حکم مرگ و زندگی را دارد.
6) اگر دشمن همین حالا مشغول عملیات سنگین علیه بنیان‌های اخلاقی جامعه است، هیچ مسئول فرهنگی، رسانه‌ای، اطلاعاتی، انتظامی و قضایی نمی‌تواند دفاع همه‌جانبه در برابر این قتل‌عام فرهنگی را به تصویب قانون مجدد و تدوین آئین‌نامه و اما و اگر‌های مشابه موکول کند. اگر مرزی مورد تعرض واقع شد، با هیچ توجیهی نمی‌شود تعلل کرد تا دشمن پیشروی کند و قربانی بگیرد. اگر دشمن جاگیر شد، عقب راندن او، صد‌ها برابر هزینه و تلفات در پی دارد. اگر پزشکان بیمارستان به جای مداوای بیمار اورژانسی، دنبال مصوبه و آیین‌نامه و رضایت اولیای مصدوم بگردند، زمان طلایی برای جراحی و نجات را از دست خواهند داد.
7) قوانین اجتماعی و احکام اسلامی، یک بسته کامل اجرایی هستند که باید فلسفه و ‌شان نزول آنها دائما با زبانی رسا و جذاب بیان گردد، و همزمان، با جدیت و قاطعیت به اجرا گذاشته شود. همچنین، ناقضان قانون باید با شیوه‌های موثر مورد بازخواست قرار گیرند و مجازات‌ها و محرومیت‌های بازدارنده درباره آنها اعمال شود. به ویژه ضروری است که درباره شبکه حمایت‌کننده از جُرم، معادله غلط «هنجار شکنی/ دریافت پاداش» ، به «مجازات و جریمه سنگین در صورت ارتکاب جرم» تغییر کند. ترویج حجاب و ممانعت از بی‌عفتی، هم نیازمند روشنگری و کار تربیتی است، و هم مستلزم شدت عمل عبرت‌آموز و پشیمان‌کننده با مروّجان هنجار‌شکنی. هر چند که نفس ارتکاب بی‌حجابی و بی‌عفتی جُرم است و مرتکب، مواخذه و مجازات می‌شود، اما شرط مبارزه  موثرتر، از هم گسیختن نقاط اتصال 
«شبکه مروّجان متجاهر» است. این شبکه شامل برخی احزاب و سیاسیون، رسانه‌های اجاره‌ای (زنجیره‌ای)، هنرمندان و افراد مشهور، و همچنین برخی سفارش‌دهندگان و تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان می‌شود. کسانی که در ترویج بی‌بند و باری سازمان‌یافته نقش ایفا کنند، در نقشه خصمانه دشمنان تاریخی ایران نقش ایفا می‌کنند و باید
بر همین مبنا تفهیم اتهام شوند. همچنان که باید درباره نقشه دشمن روشنگری کرد، در مجازات سر شبکه‌ها و مستخدمان میدانی آن هم نباید سر سوزنی کوتاهی روا داشت. مجازات مروجان بی‌عفتی، صرفا زندان و شلاق و اعدام (در صورت اقتضا) نیست، بلکه می‌توان انواع محرومیت‌های اجتماعی، اقتصادی و شغلی و یا انسداد حساب بانکی، و ممنوعیت انجام معاملات و.. را در نظر گرفت.
8) برخی ناهنجاری‌های فعلی، محصول دو دهه غفلت یا تغافل در مقابل شبکه ‌سازی دشمن در حوزه فرهنگ و هنر و رسانه و تعلیم تربیت است. از مدارس و دانشگاه‌ها گرفته تا خانواده‌ها و مساجد و هیئت‌ها و حوزه‌های علمیه و رسانه‌های عمومی، در سازوکار انتقال هنجار‌ها و ارزش‌ها -و‌ یا نابهنجار‌ها و ضدارزش‌ها- سهیمند. هر نسلی نیازمند آن است که با معارف، هنجار‌ها و ضد‌ارزش‌ها آشنا شود و ضمنا علف‌های هرزی که می‌توانند عرصه را بر رشد و تربیت تنگ کنند، از پیش پای‌شان زدوده شود. در صورت غفلت، بدیهی است که معروف، فراموش یا منکر تلقی شود، و منکر، جای معروف بنشیند. بدین ترتیب، زبان مفاهمه از بین می‌رود و افراد کم توان معرفتی به پرتگاه رانده می‌شوند. هدف دشمنان بشریت از این انقطاع تربیتی، زامبی‌‌سازی و ضد‌جامعه‌سازی است.
9) رسانه درجهان امروز، فقط ابزار خبر رسانی و خبرگیری نیست؛ بلکه ظرف شکل‌بندی ادراکات، و دیگ پخت و پز شخصیت افراد است. رسانه‌ها، فقط سبک زندگی نمی‌آموزند، بلکه خود زندگی هستند. شخصیت کاربر را می‌کوبند و به دلخواه می‌سازند. فضای مجازی در شکل آنارشیک، قربانگاه ترکیبی کاملی است که از ابعاد گوناگون، کاربر کم‌تجربه و فاقد مهارت را مسحور می‌کند و به تسلیم 
درمی‌آورد.
رسانه‌های جدید در وضعیت بی‌ضابطگی، دیگر شاهراهی برای تسریع فعالیت‌های ضروری روزمره نیستند، بلکه جاده مرگی هستند فاقد خط‌کشی و علائم راهنما و حفاظ، که ناگهان به سر پایینی با پیچ تند می‌رسد. حرکت در چنین مسیر پر پیچ و خمی، مستلزم مهارت آموزی، تفکیک انواع کاربران، تعیین محدوده‌های مجاز قانونی، مواخذه قاطع متخلفان، و اهتمام به راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات و ارتباطات است.
10) دشمن برای نا امن کردن جامعه ما از طریق ترویج بی‌اخلاقی و بی‌عفتی، اتاق جنگ دارد. ما هم باید ستاد عملیاتی چابک و هم‌افزا داشته باشیم که بهنگام رصد کند، و به مدیریت دفاع و حمله بپردازد. در دسترس قرار دادن انواع مواد مخدر‌ها، روانگردان‌ها و مشروبات الکلی با کمترین هزینه، ترویج و توزیع لباس‌های قبیح با نازل‌ترین قیمت، استخدام اراذل برای مانور خیابانی و بازنمایی بی‌عفتی به مثابه امر خود جوش (!)، به بازی گرفتن برخی چهره‌ها برای حمایت از متخلفان، ذی‌نفع کردن گروه‌های سیاسی ورشکسته در ایجاد دو قطبی فرهنگی، و اقلیت‌نمایی اکثریت قاطع مردم دیندار و اکثریت‌نمایی اقلیت هنجارشکن با جادوی رسانه، از جمله برنامه‌های اجرایی ناتوی فرهنگی- اطلاعاتی است. نه باید با این تهاجم ترکیبی چند لایه که نگاهی هم به جنگ اقتصادی دارد، برخورد جزیره‌ای داشت؛ و نه به بهانه نفی برخورد‌های جزیره‌ای و بخشی، دست روی دست گذاشت. دستگاه‌های مسئول، حق ندارند مقابله فوریت دار با تهاجم دشمن را - به هر توجیهی که باشد- به تاخیر بیندازند. شناسایی دقیق صف‌آرایی دشمن، زدن مفاصل و نقاط پیوند پیاده و سواره آن، در کنار گزارش مستمر به مردم و تبلیغ هوشمندانه، مجموعه اقداماتی است که می‌تواند آخرین جنگ تحمیلی دشمن را مانند جنگ‌های تحمیلی قبلی مغلوبه کند و از تهدید موجود، فرصت ارتقای بینش و بصیرت و پیشرفت بسازد. همان که شهید سلیمانی گفت: «من با تجربه می‌‌گویم میزان فرصتی که در بحران‌‌ها وجود دارد، در خود فرصت‌‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم.». میان تردید و انفعال، و یا واکنش هیجان زده مقطعی، حد اعتدالی وجود دارد و آن تیزبینی و تدبیر و تکاپوی مجاهدانه است. ملت ما، نه فقط گروهک‌های نفاق و صدام و داعش، بلکه آمریکا و انگلیس و اسرائیل را به برکت موقعیت‌شناسی مدافعان خدومش به زانو درآورد و این بار هم به شرط تشخیص و اقدام بهنگام، می‌تواند در «مصاف تمدنی سرنوشت‌ساز» پیروز شود، ان‌شاءالله.
 
محمد ایمانی

+ نوشته شـــده در سه شنبه 102/4/27ساعــت 6:38 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:رئیسی و اژهای تأکید کردند بیحجابی جرم است دستگاهها بر

 

 

 

بد حجابی 3.jpg (397×340)

 

 

 

 

 

بد حجابی 6.jpg (700×494)

 

 

بد حجابی 16.jpg (2096×1604)

 رئیسی و اژه‌ای تأکید کردند

رؤسای قوه مجریه و قضائیه با تاکید بر لزوم اجرای تکالیف قانونی دستگاه‌ها در حوزه حجاب و عفاف، تاکید کردند که هیچ دستگاهی نباید به بهانه تاخیر در تصویب لایحه جدید حجاب و عفاف، اجرای تکالیف خود در این زمینه را معطل نماید.
 
 
 
 
آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور در جلسه ویژه‌ای که صبح دیروز دوشنبه به منظور بررسی آخرین وضعیت اجرای تکالیف قانونی دستگاه‌ها در حوزه حجاب و عفاف تشکیل شده بود، از دستگاه‌های مختلف از جمله وزارت کشور، وزارت ارشاد، قوه قضائیه و نیروی انتظامی خواست تا به تکالیف قانونی خود عمل نمایند و اجرای تکالیف قانونی هیچ دستگاهی نباید به بهانه تاخیر در تصویب لایحه جدید حجاب و عفاف معطل بماند.
این جلسه در ادامه جلسات شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و همچنین سلسله جلساتی بود که به ریاست رئیس‌جمهور و با حضور سران دیگر قوا و رؤسای دستگاه‌های ذی‌ربط از زمستان سال گذشته به منظور ایجاد هماهنگی و هم‌افزایی بین دستگاه‌های مختلف در حال برگزاری است.
 همچنین حجت‌الاسلام ‌والمسلمین محسنی اژه‌ای، طی سخنانی در نشست شورای عالی قوه قضائیه‌، با تاکید بر لزوم تقدیر از همه کسانی که در قبال تثبیت امنیت روانی مردم و مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی دغدغه‌مند هستند و مطالبه‌گری می‌کنند، گفت: من این موضوع را برای خوشامد کسی بیان نمی‌کنم بلکه حقیقتاً معتقدم که مطالبه‌گری آنها امری مفید و نافع است و مسئولیت ما را سنگین‌تر می‌کند؛ در این راستا باید از افرادی که در کنار مطالبه‌گری، ارائه طریق می‌کنند قدردانی مضاعف داشت؛ البته امیدواریم این افراد مطالبه‌گر مواظبت کنند تا ناخواسته آنچه را که دشمن خواهان آن هست را انجام ندهند و به زبان نیاورند.
درباره عفاف و حجاب قانون داریم 
رئیس ‌دستگاه قضا گفت: قبلا هم بارها تاکید کردم سال گذشته هم متذکر شدم ما در خصوص برخی ناهنجاری‌های اجتماعی از جمله مقوله عفاف و حجاب، قانون داریم؛ البته این قضیه فقط منحصر به مقوله عفاف و حجاب نیست؛ علی‌ای‌حال این امر که مردم متدیّن بر به میدان آمدن همه مسئولان و متولیان برای اجرای قوانین ناظر بر مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی تاکید می‌کنند، بسیار مبارک و بابرکت است؛ 
وی افزود: ما در قوه قضائیه از این موضوع استقبال و حمایت می‌کنیم و تاکید داریم که همه باید تلاش کنیم مصوبات و قوانین موجود برای مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی، اجرایی گردند. در همین راستا به سازمان بازرسی دستور داده‌ام که نسبت به اجرایی شدن مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی که در حکم قانون هستند، نظارت داشته باشند.
اژه‌ای اظهار داشت: در جلسه سه‌شنبه هفته گذشته با رئیس‌جمهور، تاکید کردم که ما در حوزه مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی و مظاهر آن، قانون داریم و نباید منتظر لایحه مجلس در این خصوص باشیم چرا که ممکن است این مقوله زمان‌بر باشد؛ با همین قوانین موجود می‌توان در امر مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی اقداماتی را انجام داد. 
رئیس‌ قوه قضائیه بیان داشت: تاکید عدلیه از سال گذشته بر این بوده و هست که بسیاری از ناهنجاری‌ها، جرم مشهود است و با همین قوانین موجود می‌توان با هنجارشکنان به‌ویژه افرادی که به صورت سازمان یافته در این راستا اقدام می‌کنند برخورد کرد، ولی متاسفانه به هر دلیل با جرم مشهود برخورد نمی‌شود.
عدم رعایت حجاب در انظار عمومی جرم است
در همین رابطه ذبیح‌الله خدائیان رئیس ‌سازمان بازرسی کل کشور نیز بر ضرورت اجرای قانون موجود درخصوص رعایت عفاف و حجاب در جامعه تاکید کرد و گفت: قانونی که در حال حاضر در خصوص رعایت عفاف و حجاب در جامعه وجود دارد، مشخص کرده که عدم رعایت حجاب در انظار عمومی و معابر، جرم عمومی و مشهود است و در این‌گونه موارد تکلیف ضابطین و قوه قضائیه مشخص است.
وی افزود: ضابطین در برخورد با این جرایم، نیازی به دستور مقام قضائی ندارند و می‌توانند راسا به وظایف خود عمل کنند؛ چنانچه در این رابطه مواردی به قوه قضائیه اعلام شود، دستگاه قضا در برخورد با این جرایم، به صورت قانونی عمل خواهد کرد.
خدائیان با‌ اشاره به دستور رئیس‌ دستگاه قضا به سازمان بازرسی در خصوص نحوه اجرایی کردن مصوبات شورای‌عالی انقلاب فرهنگی از سوی دستگاه‌ها و بخش‌های مختلف اظهار کرد: دستگاه قضا در اجرای مصوبات و وظایف محوله از سوی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، جزو دستگاه‌های پیشرو است و ما در سازمان بازرسی، پیگیر انجام وظایف دستگاه‌های مختلف هستیم.
همه دستگاه‌های مسئول به وظایف خود 
در اجرای قانون عفاف و حجاب عمل کنند
چهارم مرداد 1384 و در پانصد و پنجاه ششمین جلسه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی بود که اعضای شورا، شورای فرهنگ عمومی کشور را مامور کردند تا راهبردهای گسترش فرهنگ عفاف و حجاب و وظایف تخصصی دستگاه‌های قانونگذار و اجرایی را تدوین کند. ماموریتی که البته به‌موقع انجام نشد و همین موضوع هم موجب شد تا شورای‌عالی انقلاب فرهنگی خود وظایف دستگاه‌های اجرایی را با تصویب مصوبه‌ای با عنوان «مجموعه تکمیلی اقدامات اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب» در دوازدهم شهریور 98 مشخص کند.
این مصوبه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی مهرماه سال 98 از سوی رئیس‌جمهور وقت که ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی را نیز بر عهده داشت، برای اجرا به دستگاه‌های مسئول ابلاغ شد.
بر اساس این مصوبه علاوه‌بر نیروی انتظامی (فراجا) وزارتخانه‌های کشور، ورزش و جوانان، میراث فرهنگی، فرهنگ و ارشاد اسلامی‌، علوم، صمت، بهداشت، آموزش و پرورش، اقتصاد، اطلاعات و سازمان بسیج مستضعفین، معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، کمیته امداد امام خمینی(ره)، شهرداری‌های سراسر کشور، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، سازمان مناطق آزاد، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، سازمان صدا و سیما، سازمان حج و زیارت، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان بهزیستی، سازمان برنامه و بودجه، سازمان اوقاف و امور خیریه، سازمان امور اداری و استخدامی، بنیاد شهید و امور ایثارگران و دبیرخانه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی نیز وظیفه داشتند در راستای ترویج فرهنگ عفاف و حجاب اقداماتی را انجام دهند.
همه این دستگاه‌ها در کنار فراجا مطابق قانون وظایف تصریحی و روشنی در خصوص مسئله عفاف حجاب دارند که برای جلوگیری از ناهنجاری‌های اجتماعی به صورت هماهنگ بر اجرای وظایف قانونی خود همت بگمارند. 
کیهان عدم استفاده از قوانین موجود را 
ترک فعل و قانون‌شکنی دانسته بود
گفتنی است، کیهان در بخشی از یادداشت روز 11 تیرماه جاری با عنوان «بازی دو سر باخت در لایحه عفاف» آورده بود:
«بر فرض که تهیه و تدوین قانون تازه‌ای برای حجاب ضرورت داشته باشد! سؤال این است چرا مادام که قانون جدید به تصویب نرسیده است، این پدیده پلشت و خسارت‌آفرین به حال خود رها شده و برای پیشگیری از آن به قوانین موجود عمل نمی‌شود؟ آیا این بی‌توجهی مصداق صریح قانون‌شکنی و «‌ترک فعل‌» نیست؟! بدیهی است که هست».

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 102/4/20ساعــت 10:41 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:جوخههای ترور امید و مأموریت مسمومسازی (یادداشت روز)

 .

IMG_20220718_235318_102

1) امید و نشاط و شادمانی ملت ایران، دشمن دارد؛ چون ملت ما دشمنانی عنود دارد. دشمنانی که حال و روز خوبی ندارند و در میانه پریشان حالی، از این که ملت ایران را پرنشاط ببینند، دو‌چندان کلافه می‌شوند. آنها، ایران را به‌هم ریخته و ناامن می‌خواستند، اما خود گرفتار شدند. وضعیت بالینی معارضان نه فقط خوب نیست بلکه بدحالی،‌گریبان‌شان را گرفته است. بنابراین وقتی جشن و شادمانی ملت ایران در عید امامت امیرمومنان‌(ع) را می‌بینند، کُفری می‌شوند. آن از حال و روز آمریکا که پشت سر هم طی دهه اخیر، شکست‌های تحقیر‌آمیزی را تجربه کرده و رقیبانش در حیاط‌خلوت‌های او مانور پیروزی می‌دهند، آن از وضعیت اروپای بیمار که به خاطر ترکیب و تصاعد بحران‌ها به نقطه انفجار رسیده، آن از شکست نقشه نتانیاهو در غزه و جنین و تشدید بحران داخلی در تل‌آویو، این هم از حال و روز اپوزیسیون بخت برگشته ایرانی، که لاف‌زن‌ترین‌شان، به‌خاطر تحمیل خسارات هنگفت به دولت میزبان (آلبانی) توبیخ و تحقیر شد.
2) در بازنمایی وضعیت غرب، روایت روزنامه گاردین کفایت می‌کند که اواخر فروردین امسال نوشت: «فلاکت و زوال بر غرب حاکم شده است. حرکت رو به جلو و پیشرفت، نه ‌تنها متوقف، بلکه معکوس شده. معیار مرگ و زندگی را در نظر بگیرید: دولت بریتانیا پس از کاهش بی‌سابقه امید به زندگی از زمان جنگ جهانی دوم، مجبور شد افزایش سن بازنشستگی را به تعویق بیندازد. در آمریکا، امید به زندگی طی دو سال، دو سال کاهش یافت که بزرگ‌ترین کاهش قرن اخیر محسوب می‌‌‌شود. میزان خودکشی در دو دهه اخیر در دو سوی اقیانوس اطلس، 30 درصدی افزایش یافته. رکود و زوال در بسیاری از مناطق غرب، به ویژگی‌‌ تعیین ‌کننده روزگار تبدیل شده ‌‌است. به ما وعده داده شده بود که بازار آزاد، رونق بی‌‌‌پایانی را به همراه خواهد داشت. اما مدل اقتصادی در اطراف‌ ما در حال تجزیه است و نادیده گرفتن بوی تعفن ناشی از آن، هر روز دشوار‌تر می‌‌‌شود. کاهش امید به زندگی ناشی از افزایش مصرف مواد مخدر در آمریکا چه چیزی را نشان می‌‌دهد؟ در شرایطی که تمدن ما با چالش‌‌‌های وجودی فزاینده مواجه است، رکود و زوال تا چه ‌اندازه سریع می‌‌‌تواند به سقوط آزاد تبدیل شود؟ برای ‌اندیشیدن در مورد پیامد‌‌های وحشیانه، نیازی به تخیل ندارید؛ به‌خصوص اگر سیاستمداران نتوانند پاسخ‌ قانع ‌کننده‌ ارائه دهند. زندگی ما در حال کوتاه شدن و رفاه ما در حال سقوط است و امنیت ما از بین می‌‌رود. این، شرایط ناامید‌کننده و تلخی است».
3) مردم ما امسال در عید غدیر، جشنی بزرگ را برگزار کردند که دوست و دشمن را خیره کرد. مشکلات و مضیقه‌ها کم نیست. دشمنان هم در جنگ اقتصادی و جنگ اعصاب کم نمی‌گذارند. اما مشکلات و معارضه‌ها، باعث نشده که مردم در تعظیم شعائر کم بگذارند. برخی معاندین گفتند جشن ده‌ها میلیونی غدیر در سراسر کشور، جشن حکومتی بوده و نظام با پول خرج کردن توانسته از میدان امام حسین‌(ع) تا میدان آزادی -‌ مسیری 10 کیلومتری- را از جمعیت لبریز کند! اگر به صِرف پول خرج کردن می‌شد مردم را به خیابان‌ها آورد و مثلا تایید حکومت را نتیجه گرفت، از نظام‌های غربی گرفته تا حکومت‌های نفتی منطقه هم باید می‌توانستند یک‌صدم این جمعیت را تدارک کنند و نتوانسته‌اند. اگر به پول خرج کردن باشد، دشمنان ما ده‌ها میلیارد دلار در طول این چند دهه خرج کرده‌اند تا ملت ایران را از اسلام و مسیر نورانی اهل بیت‌(ع) برگردانند؛ اما هر بار، از همین مردم تو دهنی خورده‌اند. کدام حاکمیت قادر است انگیزش اجتماعی گسترده‌ای مانند آنچه هر چند ماه یک بار در ایران اتفاق می‌افتد را تدارک کند؟
4) بر دشمن حَرَجی نیست که از این حضور میدانی و نشاط اجتماعی دردش بیاید. عجیب آن است که برخی نشریات داخلی، از جلوه ایمان و امید و همدلی ملت ایران ناخرسند شوند و در سانسور، همان‌گونه رفتار کنند که مثلا BBC و VOA یا اینترنشنال صهیونیست رفتار می‌کنند. این رسانه‌های زرد غالبا قلم‌فرسایی می‌کنند مبنی بر اینکه مردم از دین برگشته و بی‌دین شده‌اند؛ اما وقتی ادعای‌شان در میدان واقعیت ابطال می‌شود، سر به زیر برف می‌کنند تا ماجرا مشمول مرور زمان شود. چه آرزوی موهومی! مناسبت‌ها، جشن‌ها و عزاداری‌های عمومی، ذاتا اختناق‌شکن و سانسو‌‌رشکن هستند؛ سانسور و اختناقی که به واسطه جریان فشار قوی «شبکه‌های رسانه‌ای» وامدار قدرت‌های شیطانی پدید می‌آید و مانعی در مقابل آشنایی و اُنس با ارزش‌های انسانی و اسلامی است. مناسک اجتماعی و عمومی از این قبیل، فضا را در مقابل ظلمت‌افکنی شبکه‌های بیگانه روشن می‌کنند و تار‌های تنیده شده در عرض و طول زندگی آخر‌الزمانی را از هم می‌درند. دشمن هم از همین کارکرد مناسک دینی و انقلابی عصبانی است.
5) سانسور رویدادهای امیدوار‌کننده، یا سانسور اجتماعات عظیمی مانند جشن غدیر، از سر حقارت شخصیت و نشانه بُخل ورزیدن و ناخوش داشتن شادمانی مردم است. اینان همان رسانه‌هایی هستند که در رویداد‌های شیرینی مثل راهپیمایی دشمن‌شکن 22 بهمن، و رونمایی از موفقیت‌هایی مانند موشک بالستیک‌ هایپرسونیک یا بهره‌برداری از پروژه‌های بزرگ تولید و آب و برق و گاز، گسترش صادرات کشور با وجود تحریم‌ها و...، به سانسور مطلق پرداختند. آنها نه رسانه پاسداری از اراده و امید مردم، بلکه مامور تزریق ترس و یاس بودند. خداوند متعال درباره رویکرد بدخواهان خبر داده است: «إِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَإِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها وَإِن تَصبِروا وَتَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئًا. إِنَّ اللَّهَ بِما یَعمَلونَ مُحیطٌ. اگر نیکی و خیری به شما برسد، آنها را ناراحت می‌‌کند؛ و اگر حادثه ناگواری برای شما رخ دهد، خوشحال می‌شوند. و اگر استقامت و پرهیزگاری پیشه کنید، نقشه‌‌های آنان، زیانی به شما نمی‌‌رساند؛ همانا خداوند به آنچه انجام می‌دهند، احاطه دارد».
6) جریان سیاسی و رسانه‌ای نفاق، دشمن شادی ملت ایران است، چون ماموریت دارد «انگیزه و امید و نشاط» -پیشران پویش عمومی پیشرفت- را هدف بگیرد. برخی از این عناصر نگون‌بخت، مقارن اغتشاشات پارسال مدعی شدند مردم باید قیافه عزادار به خود بگیرند و مطلقا شادی نکنند! گفتند سیاه بپوشید و
کسب و کار‌ها و بازار و اقتصاد را به تعطیلی بکشانید؛ اگرهم
تیم ملی در جام جهانی گل زد و پیروز شد، یا شب یلدا و عید نوروز فرارسید، مطلقا شادی نکنید! این همه رذالت برای دریغ شادی از مردم، در حالی بود که بارها تصاویر عشرت‌طلبی و هرزگی همین جماعت در برخی پارتی‌های خارجی با وضعیتی زننده منتشر شد. درباره این گروه مزدور، بازنشر تحلیل اکبر گنجی (از اصلاح‌طلبان مقیم خارج) شاید تکراری باشد، اما همچنان تازه است که اسفند 1398 نوشت: «وظیفه ما کارمندان ‌بخش پروپاگاندای دولت ‌ترامپ، بوریس جانسون، نتانیاهو و سعودی، نابودی ایران و ایرانیان است. وظیفه ما وحشت‌‌‌افکنی است تا با فروپاشاندن سازمان اجتماعی، مردم را به خشونت جمعی بکشانیم... گمان باطل نکنید که ما مخالف سیاسی یا مدافع حقوق بشر هستیم. ما تشنه مرگ و خون مردم ایرانیم. کاری را که شدید‌‌ترین تحریم ‌‌های تاریخ نتوانست انجام دهد، ما موظفیم با کرونا‌‌هراسی انجام دهیم».
7) عزاداری ملت ما در ماه محرم و صفر، امتداد جشن و شادمانی‌شان در غدیر است. و ترکیب این غم و شادی، برای آن است که دوباره گرفتار رهزنان شرافت و کرامت نشوند. این، همان ملتی است که با وجود ده سال بمباران رسانه‌ای دشمن علیه مدافعان حرم و فرمانده حکیم‌شان، آن حماسه تشییع را برای سردار شهید سلیمانی به راه انداخت و رسانه‌های غرب را به اعتراف واداشت:
- رویترز: حجم جمعیت حاضران در تشییع، شبیه جمعیتی بود که برای تشییع پیکر آیت ‌الله خمینی به خیابان‌‌ها آمدند.
- خبرنگار لوفیگارو: این تجمع و تشییع، به احتمال زیاد، گسترده‌ترین تجمع بعد از رحلت آیت ‌الله خمینی در سال 1988 میلادی است.
- خبرنگار نیویورک تایمز: دریایی بیکران از مردم در مراسم حضور یافته‌‌اند. سیل بی‌‌پایان و چند میلیونی مردم از ساعت 6 صبح در خیابان هستند. در 25 سالی که ایران را پوشش خبری می‌‌‌دهم، هرگز چیزی شبیه به این ندیدم.
8) ایمان مردم ما با همه شدت و ضعف‌ها و با وجود بمباران تبلیغات دشمنان، باور ریشه‌داری است و همین، ایران عزیز را در حفظ کرده است. این، هویت مردمی است که هر سال با درخشش افزون‌تر در جشن 22 بهمن، دوست و دشمن را حیرت‌زده می‌کنند. دشمنان ما از جوشش عواطف لبریز مردم نسبت به ولایت امیر مومنان‌(ع) بهم ریختند، همان‌گونه که از همخوانی «سلام فرمانده» و جهانی شدن آن عصبانی شدند. «سلام فرمانده» و «جشن بزرگ غدیر» و نظایر آن، قدرت‌نمایی ملت ایران در برابر «تروریسم رسانه‌ای» است. هر طنین مردمی «یا علی/ یا حیدر» و «لبیک یا مهدی» ‌، پشت قدرت‌های زورگو را می‌لرزاند و لاجرم، شبکه رسانه‌ای آنها را برای پرخاش و فحاشی و توهین، به صف می‌کند. آنها می‌ترسند، چون «فرهنگ ولایت و مهدویت»، پادزهر ترس است و مردمِ پای کار انقلاب اسلامی را در مقابل ویروس‌های تحریم و تحریف و ترور، واکسینه می‌کند.
9) انقلاب اسلامی، همچنان که مردم‌نهاد است، بر مبنای ولایت امیر مومنان‌(ع) برآمده و بالیده است. این رباعی مرحوم محمد حسین صغیر اصفهانی، زبان حال ملت ماست که گفت: «عمری است که دم به دم علی می‌گویم- در حال نشاط و غم علی می‌‌گویم/ تا حال علی گفته‌‌ام، ان‌شاءالله- در باقی عمر هم علی می‌گویم». دشمنان ملت ایران به مدد الهی و به شهادت تاریخ 44 ساله، بازندگان مصاف بزرگ بوده‌اند. بنابراین باید خطاب به عناصری که به کارفرمایان غربی بهائیت و وهابیت بیگاری می‌دهند، گفت: خود را در کنار قطب شکست خورده و منفور ملت ایران جانمایی نکنید!
محمد ایمانی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 102/4/19ساعــت 11:35 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالیجنین رأسالثوره فلسطین (یادداشت روز) حمله دوشنبه هف
 

 

 
حمله دوشنبه هفته پیش رژیم صهیونیستی به شهر و اردوگاه جنین یک رخداد مهم و یک تحول در درگیری‌های رژیم کودک‌کش اسرائیل و فلسطینی‌ها می‌باشد. اگرچه در طول سال‌های گذشته، جنین بارها مورد حملات واقع شده است اما سطح و حجم اقدامات هفته پیش
 رژیم جنایتکار با اقداماتی که در حد فاصل خرداد 1381/ ژوئن 2002 تا پیش از این انجام داده بود، قابل مقایسه نیست. یورش رژیم با بهره‌گیری از حدود
1000 نیروی نظامی و دست‌کم 150 خودرو زرهی به یک منطقه محدود، یک رخداد جدید به‌حساب می‌آمد و از این‌رو واکنش‌هایی را 
درپی داشت. در این بین سؤالاتی وجود دارد؛ این حمله به چه دلیل صورت گرفته است؟ رژیم صهیونیستی چه دستاوردی داشته؟ و افق این تحول نظامی چیست؟ 
1- منطقه جنین، منطقه‌ الراس کرانه باختری به حساب می‌آید و یکی از حساس‌ترین نقطه تماس‌های سرزمین‌های 1967 با 1948 می‌باشد. این منطقه (با وسعت 1880 هکتار) نقطه اتصال راه‌های ارتباطی با حیفا، ناصره، نابلس و قدس است. جنین با دارا بودن حدود 300 هزار فلسطینی پس از قدس، بیشترین جمعیت کرانه باختری را در میان 16 شهر آن به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر جنین در جریان دو انتفاضه قبلی و به‌خصوص انتفاضه 2002 موسوم به انتفاضه‌الاقصی، یک موقعیت مرکزی برای مبارزات فلسطینی‌ها داشت. در جریان حمله سال 2002 رژیم صهیونیستی به این منطقه، جوانان جنین صحنه‌های پرافتخاری خلق کردند در این مواجهه، دست‌کم 23 نظامی متجاوز اسرائیلی کشته شدند و رژیم ناچار شد به مدت پنج ماه در جنین اعلام حکومت نظامی کند. درگیری هفته اخیر رژیم جعلی اسرائیل یادآور تهاجم خرداد سال 1381 است. هدف‌گذاری رژیم در آن زمان، عقب راندن فلسطینی‌هایی بود که معتقد بودند توافق اسلو برای آنان دستاوردی نداشته و یکسره به سود اسرائیل تمام شده است. در آن زمان یاسر عرفات به عنوان رئیس ‌تشکیلات خودگردان از عدم اجرای مصوبات اسلو توسط 
رژیم و دولت آمریکا سرخورده شده بود و رژیم صهیونیستی او را بخشی از «مقاومت فلسطین» به حساب می‌آورد. گفتنی است رژیم صهیونیستی حدود 20 سال پس از یورش ژوئن 2002، جنین را با این اتهام که به مرکز ساخت سلاح تبدیل شده است، مورد حمله قرار داد. این در حالی است که رژیم صهیونیستی با توجه به حساسیت کرانه باختری یک لحظه از آن چشم برنداشته است.
2- ارتش رژیم صهیونیستی به شدت نگران کرانه باختری است و آن را انبار باروت و آماده انفجار می‌داند و معتقد است جنین در حکم چاشنی این انبار باروت عمل می‌کند. رژیم در حد فاصل انتفاضه 2002 تا امروز در کرانه و به‌خصوص در جنین در حالت آماده‌باش بوده است. در همین ماه‌های اخیر بارها کوچک‌ترین تحرک نیروهای مقاومت جنین را زیر نظر گرفته و علیه آن وارد عمل شده است. برابر آمارهایی که از منابع رژیم صهیونیستی نقل شده است هم‌اینک نزدیک به 315 هزار نیروی نظامی رژیم صهیونیستی برای دو مأموریت اصلی در کرانه باختری استقرار دارند؛ یک مأموریت آرام نگاه داشتن فضای کرانه باختری است که مرکز اصلی حضور فلسطینی‌هاست و دیگری ایجاد زمینه نظامی و امنیتی برای توسعه شهرک‌‌های صهیونیستی در این منطقه می‌باشد. 
سیاست سرکوب فلسطینی‌های ساکن کرانه که از حدود سال 2000 شروع شده، نتوانسته است مسئله رژیم را حل کند. اگرچه در این دوره 24 ساله تعداد زیادی از مبارزان فلسطینی به شهادت رسیده‌اند و ده‌ها هزار نفر آنان به زندان افتاده‌اند، اما این منطقه به مهار اسرائیل درنیامده و این رژیم ناگزیر به افزایش نیروهای نظامی خود شده است. کما اینکه در هفته گذشته 8000 نفر به این نیروها اضافه شدند. اینکه رژیم اسرائیل در بیست و دومین سالگرد درگیری‌های شدید با ساکنان جنین، به اعزام 1000 نیروی نظامی و حدود 150 نفربر زرهی به این منطقه دست زده و علاوه‌بر تخریب خانه‌ها و بخش‌های زیادی از اردوگاه جنین به تخریب خیابان‌ها و کوچه‌ها روی آورده، یعنی آتش خشم فلسطینی‌ها روند صعودی داشته است. 
3- اقدام رژیم اسرائیل در حمله به جنین نشان می‌دهد ارتش اسرائیل در جمع‌بندی خود به قریب‌الوقوع بودن خیزش عمومی فلسطینی‌ها رسیده و در یک اقدام پیشگیرانه به نقطه کانونی کرانه باختری یعنی جنین حمله کرده است. در جمع‌بندی اسرائیل اگر جنین به حرکت درآید، به سرعت به 15 منطقه دیگر کرانه باختری سرایت می‌کند. جنین در مجموعه 16 شهر کرانه باختری، بیشترین تعداد آواره جنگ 1327/ 1948 را در خود جای داده و در واقع هر کدام از حدود 15000 آواره‌ای که در اردوگاه سازمان ملل در جنین اسکان دارند، اهل یکی از شهرهای شمالی، مرکزی یا جنوبی فلسطین هستند و از این رو تحرک ساکنان این اردوگاه و این منطقه و وارد شدن آسیب به آنان می‌تواند کل فلسطین از جلیل تا نقب را به صحنه درگیری با اسرائیل تبدیل کند. کمااینکه در سال‌های قبل اعمال فشار بر ساکنان اردوگاه جنین سبب بروز حادثه در صفد، کریات شمونه، حیفا، تل‌آویو و نقب می‌شد و در یک فقره 150 صهیونیست را به کام مرگ کشاند. 
اسرائیل گمان می‌کند اگر با جنین برخورد کند جرأت به صحنه آمدن جوانان فلسطینی در البیره، بیت‌لحم، الخلیل، اریحا، قدس، نابلس، قلقیلیه، رام‌الله، طولکرم و بقیه شهرهای کرانه باختری را از آنان می‌گیرد به همین جهت یک روز پس از عقب‌نشینی از جنین، به بعضی از شهرهای فلسطین نسبت به اقدام مشابه جنین هشدار داد. 
حمله روز دوشنبه اگرچه به زعم بسیاری یک حمله احمقانه به حساب می‌آید چرا که جز احمق‌ها به خانه‌ای که در آن حضور دارند، کبریت نمی‌کشند، اما در همان حال می‌تواند به معنای علامتی از شروع یک سری درگیری‌های جدید در کرانه باختری باشد. شاید رژیم اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو به این نتیجه رسیده باشد که باید ‌شانس عملیات شدید نظامی علیه فلسطینی‌ها را امتحان کند و هرچه پیش آمد را به عنوان شرایطی که لامحاله باید با آن مواجه می‌شد، پذیرفته است. 
رژیم جعلی اسرائیل احساس می‌کند زمان را از دست داده است نه اینکه این از دست دادن زمان به معنای غفلت یا بی‌تحرکی باشد، اسرائیل نمی‌توانسته در برابر شرایط متغیر منطقه کار دیگری کند و لذا زمان گذشته و کارهای انجام شده تناسبی با شرایط به وجود آمده نداشته است. به هر حال زمان برای اسرائیل سپری شده است. این رژیم گمان می‌کند باید برای حل مسئله از خود مایه بگذارد و از این رو دست به ریسک وحشتناکی زده است. 
4- کرانه باختری کانون نیروهای جهادی است. سازمان‌های جهادی - قدیم و جدید - فلسطین در اکثر خانه‌های فلسطینی‌های کرانه باختری - یعنی منطقه‌ای سه بار بزرگ‌تر از غزه - نیروی رزمی داشته و اکثر این نیروها هم اینک به سلاح دسترسی دارند. گزارش‌های خود رژیم هم می‌گویند فلسطینی‌ها در جنین و بقیه شهرهای کرانه باختری به سلاح‌های نیمه‌سنگین و موشک‌های دست‌‌ساز و دوش‌پرتاب مجهز شده‌اند. 
بیش از 300 هزار نیروی نظامی در کرانه باختری استقرار دارند 
و این به آن معناست که حالا فلسطینی‌ها به هر طرف شلیک کنند به یک اسرائیلی اصابت می‌کند. کرانه باختری آشوب‌ناک، این نظامیان را بیشتر به یک طعمه تبدیل می‌کند و از این رو آشوب‌ناک ‌کردن کرانه باختری برای فلسطینی‌های سازمان‌های مبارز مطلوب است. کاری که اسرائیل در استقبال از درگیری انجام می‌دهد، شهرهای کرانه باختری را زودتر به مرحله آشوب نزدیک می‌کند و این یعنی اسرائیل جنگ فلسطینی‌ها با خودش را جلوتر ‌انداخته است. 
منطقه کرانه باختری برخلاف منطقه بسته غزه با اکثر شهرهای با جمعیت اکثریت یهودی تماس دارد و هر نوع آشوب آن به سمت مناطق حساس مثل حیفا کشیده می‌شود. منطقه جنین از طریق دره اردن به اردن اتصال دارد و آن سوی آن صدها هزار فلسطینی قرار گرفته‌اند که جمعیت نهایی آنان بیش از پنج میلیون نفر می‌باشد. بازی با کرانه باختری برای رژیم اسرائیل خطرناک‌ شده است. 
امروز حجم سلاح کرانه باختری اگر از حجم سلاح غزه بیشتر نباشد کمتر نیست و حال آنکه آن آزادی عملی که فلسطینی‌های کرانه دارند، ساکنان غزه ندارند. درست است کرانه باختری با سرعت به سمت یک درگیری با رژیم اسرائیل پیش می‌رود اما نسخه‌ای که سران جنایتکار اسرائیل برای غلبه بر آن پیچیده‌اند، اثر ندارد. اگر قرار بود سرکوب و نشان دادن مشت آهنین چاره کار باشد، رژیم اسرائیل این را در 2002 علیه جنین تجربه کرد. آن وقت که جنین مسلح نبود و کل سلاح‌های آن از تعداد انگشتان دست کمتر بود؛ اینک آن کرانه به یک آتشفشان تبدیل شده و کمتر جوانی است که دسترسی به یک قبضه سلاح نداشته باشد.
سعدالله زارعی

+ نوشته شـــده در یکشنبه 102/4/18ساعــت 10:1 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:به قرآن مفتخریم (یادداشت میهمان) دیروز مردم با حضو

 

کاریکاتور| سوئد؛ از قرآن سوزی، تا حمایت از منافقین | خبرنامه دانشجویان ایران

دیروز مردم با حضور گسترده و تماشایی خویش در مراسمی که با عنوان «میهمانی غدیر» در تهران و سراسر کشور برگزار شده بود، حماسه بی‌نظیر دیگری در حمایت از اسلام و ارادت خالصانه به حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام آفریدند. جوانان و نوجوانان بیشترین سهم را در این حضور حماسی و عاشقانه داشتند تا آنجا که انگار از زمین و زمان جوان و نوجوان جوشیده و به صحنه آمده است. اما، حضور پُرشور دیروز حاشیه‌ای داشت که نه فقط بیرون از متن نبود، بلکه برخاسته از ژرفای دل و جان ملت بود و آن، صدها جلد از کلام الله مجید بود که مردم در اعتراض به اقدام خباثت‌آمیز آتش زدن قرآن در سوئد روی دست بلند کرده بودند. یادداشت پیش‌روی نگاهی هرچند گذرا به جایگاه کلام‌الله مجید است.
قرآن، کلام خدا و آخرین و کامل‌ترین کتاب در بین کتب ادیان آسمانی و ابراهیمی است که از زمان نزولش تا انتهای تاریخ، برای هدایت بشر کافی است و با توجه به حقایق و وقایع علمی، عقل بشر به هر‌اندازه که رشد کند و شکوفا شود، باز هم به مفاهیمش نیاز مبرم دارد. ادیان آسمانی و ابراهیمی به این معنی نیست که خدا برای هدایت بشر، دین‌های مختلف فرستاده و یا ابراهیم خلیل که سلام خدا و خوبان نثارش، ادیان مختلف داشته است. خیر. دین خدا از حضرت آدم تا حضرت خاتم، یکی است و آن اسلامی است که در هر دوره تاریخ، به‌اندازه نیاز و ضرورت و فهم بشر به پیامبر همان عصر، از آن نازل و در اختیار مردم قرار داده شده و به همان ‌اندازه هم از آنها مطالبه خواهد شد. دین خدا مثل خدا یکی است ولی به خاطر تکامل تدریجی فهم انسان‌ها در گذر زمان، در هر دوره قسمتی از آن گفته شده و در نهایت با قرآن کامل شده، و نام‌گذاری ادیان به معنی تفاوت و تنوع آنها نیست. و همه ادیان الهی اسلام است. إن الدین عندالله الأسلام.
تحریف کتاب‌های آسمانی گذشته هرگز نمی‌تواند و نباید بدبینی به قرآن بیاورد. به ویژه انسان امروزی که پروتکل‌ها را وحی منزل می‌داند، چگونه می‌خواهد در این کتاب محکم و متقن شک کند؟ قرآنی که بارها تأکید
بر تعقل و تفکر و تدبر دارد کجا و تورات و انجیل تحریف شده توسط یهودیان افراطی کجا؟ مثلاً قرآنی که مراحل خلقت و تولد انسان را در 1457 سال پیش، به‌گونه‌ای می‌گوید که دانشمندان مدعی امروز، متحیر مانده‌اند کجا و کتابی که معتقد است خدا با پیامبرش کشتی گرفت کجا؟ کتابی که یک «واو»ش جابه‌جا نشده و کودک عقل آدمی را با هر کلمه‌اش به وجد و حیرت می‌آورد کجا و کتابی که به صلیب کشیده شدن عیسای مسیحی که درود خدا و خوبان نثارش را آورده کجا؟ از خود نمی‌پرسند چگونه می‌شود خدای خالق با مخلوق خود کشتی بگیرد یا چگونه خبر مرگ یک پیامبر در کتابی که قرار است خودش راوی و رسولش باشد آمده است؟ اگر کنیسه و کلیسا نتوانستند پاسخ عقلی و اقناعی به تناقضات و سؤالات مردم بدهند و سبب بدبینی شدند، هرگز در مورد قرآن و فقه پویای اسلام ناب، این‌گونه نیست.
اینکه ما مسلمانان معتقدیم تمام‌تر و خشک خلقت، و تمام آنچه که نیازهای حیاتی بشر را شامل می‌شود و به سعادتش مرتبط است در قرآن آمده، حاکی از حقایق واقع شده است نه تعصب کور. اگر بیهوده گفته بودیم، مستکبران و قلدران و حتی باهوش‌های تاریخ، هزاران بار با قرآن همان می‌کردند که با کتب «عهد قدیم و عهد جدید» کردند. بیراهه نیست اگر بگوییم دشمنی و کینه ستمگران و ظالمان هر دوره تاریخ با قرآن به این دلیل است که هرگز نتوانستند حتی شبیه یک آیه کوتاه آن را بیاورند و در برابر بزرگی و زیبایی و جذابیت و استواری قرآن عاجز و ناتوان بودند‌، ولی برخلاف فطرت، به جای سرسپردگی به قرآن، سرکشی کرده و گمان می‌کنند با پاره کردن و سوزاندنش می‌توانند آن را از بین ببرند و خود را مسلط نشان دهند و کودکانه، می‌خواهند با دستان کوچک خود جلو نور خورشید را بگیرند.
نمی‌دانند می‌خواهند چه چیز را انکار کنند وگرنه برای پیدا کردن راه برون‌رفت خود از مشکلات، با حق درنمی‌افتادند و به جای هتاکی، کمی فکر می‌کردند. هرچند این که می‌گوییم برای کسانی است که ریشه و ‌اندیشه‌ای دارند و هنوز، فطرت را لگدمال نکرده‌اند وگرنه برای آن صهیونیست بزدلی که از مبارزه با جوانان جهاد و حماس عاجز و‌ گریزان است، پاره کردن چند صفحه قرآن، نه نشانه شجاعت و حقانیت است و نه عمرش را اضافه می‌کند و از قدیم هم گفته‌اند « خر، چه داند قیمت نقل و نبات». در مورد سوئد و حامیان این حرکت سفیهانه هم همین‌گونه است و اینها که گفته شد برای اهل خرد است و باید در مواجهه با این‌گونه از هتاکان، شرایط روحی، روانی و استیصال آنها را هم دید و دانست در میان آنها کسانی هستند که با تأثیر گرفتن از تبلیغات رسانه‌ای دشمن چنین فریب خورده‌اند.
واقعیت این است که دوران فرامدرن به سر آمده و غرب در مهلکه افتاده است. مثلاً وقتی که جهان بی‌خبر از خدای غرب، سه قرن است که فرانسه را به ‌اشتباه، مهد قانون و دموکراسی و جمهوری می‌داند و وضعیت امروزش را می‌بیند که رئیس‌جمهورش را « غرق شده» می‌نامند، نمی‌تواند تحلیل درستی از حقایق و وقایع داشته باشد و نمی‌تواند کاخ آرزوهایش را در حال فروریختن ببیند؛ همان‌گونه که بسیاری وقتی خود را در محاصره امواج دریا یا شعله‌های آتش می‌بینند و راه فراری نمی‌یابند، از ترس مرگ، خودکشی می‌کنند. وقتی تمام عالم و تکنولوژی و تمدن و حتی انتهای تاریخ را در آمریکا خلاصه کردند و امروزه می‌بینند، شیشه عمر این بهشت شدّاد بین ترامپ بی‌شخصیت و بایدن بی‌هوش و حواس دست به دست می‌شود، حق دارند آتش بگیرند و شعله آن را به قرآنی برسانند که خط به خط زوال طاغوت‌ها را نوشته و حقایق را به صاحب این بدن سرطان گرفته، گفته است.
مردم باهوش باید نتیجه مبارزه با عقل و فطرت و بی‌هویتی و بی‌اندیشه‌ای مدعیان غربی را در جریانات امروز جهان و تمدن غرب ببینند و بدانند که اجداد همین اروپاییان هم پس از آنکه در دوران باستان، پادشاهان خود را غرق در خون و خشونت و کلیسا را غرق در تحریف و خرافات دیدند، به جای طرد تحریف‌گران و حقه‌بازان، دین را نفی کردند و از چاله قرون باستان به چاه قرون وسطی افتادند. پس از آن نیز وقتی که چند قرن از قرون وسطی گذشت و باز هم غرب سرگردان و گمشده‌تر شده بود و کلیسا، درمانده از پاسخ عقلانی برای سؤالات جدید مردمی که بدبختی خود و پیشرفت مسلمین را می‌دیدند و مقایسه می‌کردند مانده بود و پادشاهانی که مشغول دریدن یکدیگر بودند را می‌دید؛ فکری پلید و نامرئی، پادشاهان ستمگر و فئودال‌های زمین‌خوار و اربابان انحراف کلیسا را برای حمله به سرزمین‌های اسلامی ترغیب کرد.
آنها با حمله به بلاد مسلمین و راه‌اندازی جنگ‌های دویست ساله صلیبی و کشتار و سربریدن‌های داعش‌وار مسلمانان مظلوم، ‌اندوخته و انباشته آنها را غارت کردند تا شاید بتوانند اکسیر خوشبختی بیابند و همچون مسلمانان از مواهب خلقت و زندگی مثل آدم، لذت ببرند. همدستی کلیسا با فئودال‌ها در فریب مردم و راه‌اندازی جنگ و آشوب، گویای انحراف و همکاری ریشه‌ای این دو گروه در اعوجاج مردم و همراهی آنان در ستمگری پادشاهان بود و نتیجه آن، به دست آوردن شیوه بانکداری و داد و ستدهای نو، علوم جدید آن روز و کتب ارزشمند مرجع، شیوه‌های معماری و شهرنشینی و... و زمینه‌چینی برای عصر روشنفکری و رسیدن به رنسانس بود. و اگر نبود مواریث اسلامی که در جنگ‌های صلیبی از مسلمین به غارت بردند، مگر غرب می‌توانست با «حکمت مدرسه‌ای» که ایمان را بر عقل مقدم می‌دانست و در غرب رایج بود و منکرین را یا شکنجه می‌کردند و یا زنده در کوره می‌سوزاندند‌،
وارد عصر روشنگری و انقلاب صنعتی و رنسانس شود؟
اینها که گفته شد و تنها بخشی از بسیار بود، اوضاع اروپا را جهنمی کرده بود و حتی تا رنسانس هم این فضای سیاه و خشن و عقل‌ستیز ادامه داشت و دادگاه گالیله و توجیه «خدای رخنه پوش» نیوتن و امثال اینها در دوران رنسانس، گویای اضطرابی است که به‌خاطر «خفقان بیان» و توحش پادشاهان و اربابان کلیسای آن روز که خود را «خازنان بهشت» می‌نامیدند بر جان این دانشمندان افتاده بود. ولی آن افراط در خشونت و ‌ستیز با عقل، به تفریطی رسید که تا می‌توانست در هرچیزی شک می‌کرد جز شیوه ‌اشتباه مواجهه با عقل و دین و خرافه‌پرستی و تحریفی که استادش یهود بود. شاید همین دست نامرئی بود که اروپای‌گریزان و منزجر از کتب تحریف شده و کلیسای تهی از منطق و... را از اسلام نیز ترساند و رماند. غافل از اینکه قرآن، کتابی است که بر تدبر و تعقل، تأکید بسیار کرده و سؤال کردن و ‌اشکال گرفتن، نه تنها جرم نیست که باعث معرفت و شناخت و در نهایت، ایمان بیشتر می‌شود.
آنکه فرمود «آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست» راست گفت و غرب باید به جای یقه عقل و دین، یقه پادشاهان و اربابان طماع کلیسا و ثروتمندان فاسد را در دست می‌پیچاند. این بداخلاقی نهادینه شده در غرب که وقتی از تفکر و گفت‌وگو عاجز می‌شوند، قرآن می‌سوزانند، در اصل فریاد ناتوانی آنها از مواجهه با حقیقتی است که هر روز آنها را بیشتر احاطه می‌کند. و ‌ای کاش بزرگانی داشتند که به آنها حالی می‌کرد، تا عبرت بگیرند که وقتی جنگ و تحریم تحمیلی چهل و چهار ساله انقلاب اسلامی ایران آن را ابرقدرت کرد و وقتی سناریوی حمله به برج‌های دوقلو، قرآن را پرفروش‌ترین کتاب آمریکا کرد و محاصره غزه، آن را قوی‌تر نمود و...‌، هتک احترام قرآن هم چهره وحشی و نافهم مدعیان دروغین آزادی بیان در اروپا و آمریکا را عیان می‌کند و حکومت‌های دروغگو را رسوای عالم و عبرت تاریخ می‌کند، روز ما نزدیک است. ان‌شاءالله
محمدهادی صحرایی


+ نوشته شـــده در شنبه 102/4/17ساعــت 9:53 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:شورش فرانسه و تبیینهای وارونه! (یادداشت روز) یک هف

 

کشتار با ابزار قانون؛ روایت دلخراش خشونت‌ پلیس فرانسه+فیلم و عکس

ت

یک هفته‌ای می‌شود که فرانسه، درگیر آشوب‌های خونین و خشنی است و قتل ناجوانمردانه یک نوجوان 17 ساله الجزایری به دست پلیس، جرقه این شورش بزرگ را زده است. در بزرگی این شورش همین بس که، رهبران برخی کشورهای اروپایی مثل صدر اعظم آلمان گفته‌اند، نگران گسترش آن به سایر کشورهای اروپایی‌اند و وزارت کشور فرانسه هم برای مهار آن مجبور شده، والدین شورشیان را تحت فشار بگذارد. چگونه؟ به این شکل که، اگر والدین جلوی فرزندانشان را نگیرند، هم جریمه سنگین مالی می‌شوند، هم به جای فرزندانشان زندانی می‌شوند و هم هزینه خسارات وارده را باید پرداخت کنند. قطع اینترنت و همکاری متفاوت صاحبان شبکه‌های مجازی و پلتفرم‌ها با پلیس و مراکز امنیتی فرانسه، تلاش و بعضا همکاری برخی کشورهای غربی برای سرکوب شورش، سکوت در برابر جنایاتی که در این کشور از ناحیه نیروهای ویژه و امنیتی فرانسه صورت می‌گیرد، دستگیری نزدیک به 3500 نفر از معترضان و کشته شدن سه نفر دیگر طی همین شش روز و راه‌اندازی فوری دادگاه‌های محاکمه و فرستادن معترضان به زندان، و تحلیل‌های وارونه و عجیب و غریب برخی به اصطلاح جامعه‌شناسان ایرانی از این تحولات، از دیگر موضوعاتی مرتبط با این شورش است که، به برخی از آنها در این یادداشت خواهیم پرداخت.
با توجه به این که پلیس فرانسه، پیش از این هم مرتکب جنایات مشابهی شده است، به این سؤال‌ها هم باید پرداخت: چرا این بار قتل یک نوجوان باعث بروز آشوبی به این وسعت شده است؟ آیا عامل آشوب‌هایی که «سی ان ان» آن را «خشن‌ترین شورش از سال 2005» معرفی کرده است، فقط همین قتل است یا عوامل دیگری نیز در بروز آن دخیلند؟ چرا این روزها، آشوب‌ها و شورش‌هایی که در اقصی نقاط دنیا رخ می‌دهند، با آشوب‌های مثلا 10 سال پیش متفاوتند؟ و سؤال آخر اینکه، آیا این آشوب‌ها به جایی می‌رسند؟ بخوانید:
پس از آن که «محمد بوعزیزی»، دستفروش تونسی در سال 89 دست به خودسوزی زد، انقلاب‌های بزرگی در بسیاری از کشورهای اسلامی و شمال آفریقا آغاز شد و دودمان دیکتاتورهای زیادی هم به باد رفت. اما واقعیت این است که، آنچه باعث بروز این انقلاب‌ها شد، خودسوزی آن جوان تونسی نبود. خودسوزی بوعزیزی، فقط و فقط یک «جرقه» بود یا به قول برخی جامعه‌شناسان حوزه انقلاب، «عامل ایکس» بود. برای بروز تحولی به بزرگی یک انقلاب یا شورش، دلایل متعددی نیاز است و با یک عامل، انقلابی صورت نمی‌گیرد. تونس زمینه‌های قبلی برای بروز این انقلاب را داشت. همین‌طور کشورهای دیگری که درگیر این انقلاب‌ها شدند. فرانسه هم همین‌طور است. اما زمینه‌های شورش فرانسه کدامند؟ قطعا یکی از دلایل وقوع این شورش‌ها، که با قتل «نائل مرزوق» نوجوان 17 ساله الجزایری شعله‌ور شد، وضعیت اقتصادی فرانسه است. فرانسه از جمله کشورهایی است که تا خرخره درگیر جنگ اوکراین شده و مثل بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، از تبعات سنگین اقتصادی این جنگ بی‌نصیب نمانده است. به اظهارات ماکرون، پس از سفر به چین و دیدار با رهبر این کشور رجوع کنید. او پس از بازگشت از پکن از
«لزوم استقلال اروپا از آمریکا» در برخی حوزه‌ها گفت. ماکرون پیش از آن نیز از آمریکا به دلیل سوءاستفاده اقتصادی از جنگ اوکراین و فروش انرژی آن به چند برابر قیمت شکایت کرده بود. تبعات اقتصادی جنگ اوکراین در اروپا هنوز تمام نشده است چون جنگ هنوز تمام نشده است. نباید فراموش کرد از کنار این بحران‌ها، فقط در زمستانی که گذشت، چیزی بالغ بر 68 هزار اروپایی جان باخته‌اند و رقمی بالغ بر
3 تریلیون دلار نیز خسارت مالی و اقتصادی به اروپایی‌ها وارد شده است. به این دو عدد دوباره نگاه کنید! قشر فقیر، حاشیه‌نشین و طرد شده، بیشترین فشار را در بحران‌های اقتصادی می‌بیند و گاهی برای انفجار خشم این طیف، فقط شلیک یک گلوله بر سینه یک نوجوان حاشیه‌نشین لازم است! به این نکته مهم هم توجه کنید که، فشارهای اقتصادی این جنگ روی برخی کشورهای اروپایی آن‌قدر سریع و شدید بود که طی کمتر از 200 روز روی سبک زندگی اروپایی‌ها اثر گذاشت. به قول
«امیل دورکیم»، سرعت تحولات این‌چنینیِ اقتصادی، رابطه مستقیمی با وقوع شورش و انقلاب دارد. وقتی سرعت بحران اقتصادی لاک‌پشتی است، مردم راه‌های انطباق با شرایط جدید را می‌آموزند و شورشی هم رخ نمی‌دهد، اما وقتی سرعت و شدت این بحران‌ها از سرعت انطباق مردم بیشتر شد، چون تنظیمات زندگی مختل می‌شود و فرد نمی‌تواند خود را با آن تنظیم کند، رو به خشم و شورش و خشونت می‌آورد.
اما همه آن صدها هزار شورشی که طی 7 روز باعث شدند، در 20 شهر فرانسه حکومت نظامی اعلام شود، تحلیل اقتصادی یا حتی سیاسی ندارند چرا که بخشی از این طیف، جوانان و نوجوانانی هستند که سن زیادی ندارند. طبق اطلاعاتی که رسانه‌های غربی از این آشوب‌ها منتشر کرده‌اند، میانگین سنی شورشیان فرانسه چیزی بین عدد
16 و 17 است. بسیاری از آنها را دانش‌آموزان و دانشجویان تشکیل می‌دهند و در بینشان، مهاجرین و رنگین‌پوست هم زیاد دیده می‌شود. به عبارتی، در فرانسه، با شورش «نسل ‌زد» هم مواجهیم. همان دهه هشتادی خودمان! این نسل، از آنجا نسل زد خوانده می‌شود که تحت شرایط محیطی، امکانات و سرگرمی‌های خاصی بزرگ شده‌اند.
ذوب شده در فضای مجازی‌اند و شکاف نسلشان، با نسل قبل از خود، بسیار عریض و طویل و عمیق است. آنها دست به خشونت و آشوب می‌زنند، چون از نفس خشونت لذت می‌برند و چه بسا، هدف جدی و خاصی هم از این آشوب‌افکنی‌ها نداشته باشند. این‌جاست که پای «رسانه» و «اهمیت آن» به میان کشیده می‌شود. اظهارات اخیر ماکرون درباره نقش فضای مجازی و بازی‌های کامپیوتری در بروز این آشوب‌ها، مهم‌اند. او بر لزوم اصلاح این فضا تاکید کرد. فضای مجازی باید مثل فضای حقیقی قوانین و مقرراتی داشته باشد و کنترل این فضا، به هیچ وجه به معنای «سانسور» و «کره شمالی کردن» یک کشور نیست. اگر از روی
جهل و عناد و غرض و مرض‌های سیاسی نباشد، کسانی که مُبَلِغِ فضای بی‌در و پیکر مجازی‌اند، در حال کاسبی از این فضا هستند. کاسبیِ اقتصادی یا سیاسی. این طیف توجه داشته باشند که، دود چنین حماقتی بر چشم خودشان نیز خواهد رفت مگر این که خانواده و فرزند و مسائل تربیتی، برایشان بی‌اهمیت باشد. بنابر این، تغییر شکل و فُرم رسانه‌ها و اطلاع‌رسانی‌ها، تغییر ذائقه مصرف‌کننده محتواهای تولید شده در این رسانه‌ها و جذابیت‌های حیرت انگیز این فضا، در تغییر فُرم شورش‌ها و شورش‌کننده‌ها، به ‌اندازه خود تاثیر گذاشته است.
اما مسئله بعدی نحوه تحلیل یا تبیین شورش فرانسه از سوی برخی کارشناسان و جامعه‌شناسان ایرانی است. از جمله اصول ابتدایی که در «روش تحقیق» به دانشجویان ارشد و دکتری رشته‌های علوم انسانی آموزش داده می‌شود، خودداری از سوگیری‌های شخصی در مسائل
- این‌جا اجتماعی- است. متاسفانه برخی اساتید و کارشناسان در کشور ما، که نام «جامعه‌شناس» و «کارشناس» را با خود دارند، تحولات این‌چنینی را با سوگیری‌های سیاسی به تبیین می‌نشینند. به عبارت دقیق‌تر، مسائل اجتماعی را «سیاسی» تحلیل می‌کنند. به عنوان مثال، چون با جمهوری اسلامی ایران زاویه دارد، آشوب‌های اخیر در ایران را «انقلاب عشق» می‌نامد بدون این که، خشونت‌های قرون وسطایی آن را ببیند. این که در یک «شورش مصنوعی»، بسیجی، طلبه، پلیس و حتی مردم عادی سلاخی، شکنجه یا زنده زنده به آتش کشیده شوند را چگونه «انقلاب» آن هم از نوع «عشق» می‌نامد، هم حیرت‌انگیز است هم مایه تاسف! همین به اصطلاح جامعه‌شناس اما وقتی به تبیین شورش‌های فرانسه می‌رسد، آن را در چارچوب «جامعه‌شناسی خشونت» تحلیل می‌کند! تحلیلی که در نهایت نیز خروجی‌اش، تبرئه نظام سیاسی حاکم بر فرانسه است. اما این‌جا در ایران، متهم ساختن نظام سیاسی!
اما سرنوشت شورش‌های فرانسه به کجا ختم خواهد شد؟ از آنجایی که هیچ عامل یا کشور خارجی بر آتش این آشوب‌ها نمی‌دمد، از آنجایی که کشورهای غربی، رسانه‌ها، صاحبان شبکه‌های مجازی و....همه برای مهار شورشیان به میدان آمده‌اند، از آنجایی که فرانسه «مدعیان اصلاح‌طلب» و «سلبریتی‌های دم‌دستی» و «‌استادنماهای بی سواد» ندارد یا کم دارد و ده‌ها دلیل دیگر، بعید نیست این آشوب‌ها دوام زیادی نداشته باشد و چه بسا همین روزها سرکوب و خاموش شود. البته این به معنای تمام شدن نیست. چون این آشوب‌ها مصنوعی نیست، به قول «دومینیک ولتون»، جامعه‌شناس مشهور فرانسوی «مدت‌ها دولت فرانسه را درگیر نگه خواهد داشت.» چرا که بخشی از شورشیان فرانسه حاشیه‌نشین‌هایی هستند که عمیقا به نظام سیاسی حاکم بی‌اعتمادند و «احساس می‌کنند که به آنها هیچ توجهی نمی‌شود.»
جعفر بلوری


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 102/4/14ساعــت 4:57 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:زمستان سخت و تابستان داغ اروپا (یادداشت روز) 1) بی

 

کاریکاتور| این رئیس‌جمهور کور می‌کند شفا نمی‌دهد! | خبرنامه دانشجویان ایران

1) بیش از 20 شهر فرانسه، دستخوش اعتراضات گسترده است. وخامت اوضاع موجب شده تا دولت در این مناطق، حکومت نظامی و منع رفت و آمد اعلام کند. 45 هزار نیروی امنیتی با خودرو‌های زرهی در معابر مستقر شده‌اند. اتحادی? پلیس می‌گوید «در جنگ چریکی و خیابانی هستیم». وزیر دادگستری فرانسه گفتهِ والدینی که اجازه دهند فرزندان‌شان شب بیرون بیایند، 2 سال زندان و 30 هزار یورو جریمه می‌شوند. تشییع جنازه جوان 17 ساله که با شلیک عمدی پلیس کشته شد، در اختناق کامل و بدون حضور خبرنگاران برگزار شد. بالغ
بر 2000 نفر بازداشت، و صد‌ها نفر زخمی شده‌اند. چند هزار خودرو و ساختمان دولتی در آتش سوخته است. معترضان، نه سری دارند،
نه شبکه‌ای از سیاستمداران پشت آنهاست و نه از سوی سرویس‌های خارجی هدایت می‌شوند.
2) پاریس چهار ماه قبلُ شاهد تظاهرات چند میلیون نفری در اعتراض به شرایط اقتصادی و اجتماعی بود؛ اما به جایی نرسید و افزایش سن بازنشستگی به اجرا درآمد. گزارش نیویورک‌تایمز درباره وضعیت فرانسه قابل تامل است: «طی چند شب، اعتراضات به شکلی تماشایی بالا گرفته است. از تولوز و لیل تا مارسی و پاریس، برخی معترضان به ایستگاه‌‌های پلیس حمله کرده‌اند. هیچ نشانه‌‌ای از کاهش خشم مردم در سرتاسر فرانسه به چشم نمی‌خورد. قتل جوان 17ساله- که از نظر بسیاری، شبیه اعدام در ملاعام بود- افراطی‌ترین شکل خشونت را آشکار کرد و مانند کاتالیزور نارضایتی بود. شخصیت‌های راست، از دولت می‌خواهند معترضان را سرکوب کند. اما معترضان و خشم آنها هیچ ‌جا نمی‌‌رود. جیگوی، یکی از هزاران معترض می‌‌گوید: من یک بزرگسال کاملاً بالغ هستم، اما هر زمان که خانه را ترک می‌‌کنم، مادرم عصبی به نظر می‌‌رسد. وقتی از من می‌خواهد مراقب باشم، به وضوح لرزش صدایش را حس می‌‌کنم. ما خسته شده‌‌ایم. فرانسه، سال‌ها مانند زودپز بوده و هر لحظه ممکن است منفجر شود».
3) رئیس‌جمهور فرانسه، اعتراضات را به «شبکه‌‌های اجتماعی، بازی‌‌های رایانه‌ای و الکل» نسبت داده و اتحادی? پلیس فرانسه، معترضان را «اراذل و اوباش» خوانده است. مقامات فرانسوی می‌گویند بیشتر معترضان، جوان و نوجوان هستند؛ همان که پاییز گذشته به‌عنوان «نسل Z»،
در ایران مورد تمجید قرار گرفته و تحریک به آشوب می‌شدند. بعید است در میان دولتمردان فرانسوی کسی باشد که سنت‌های الهی را درک کند. اما نظام فرانسه، تاوان بخش کوچکی از خیانت خود در حق ملت‌های دیگر (ایران، لبنان، سوریه، عراق، لیبی و الجزایر) را می‌پردازد. «هر عمل از خیر و شر، کز آدمی سر می‌زند/ آن عمل مزدش به زودی، پشت در، در می‌زند»؛ و «این جهان، کوه است و فعل ما ندا/ سوی ما آید، نداها را صدا».
4) ابعاد بحران، عمیق‌تر از ماجرای قتل نوجوان 17 ساله و فراتر از مرزهای فرانسه است. اتفاقات اخیر، پیش درآمد زلزله‌ای بزرگ‌تر در اروپاست. این، درد زایمان «اروپای جدید» و «نظم تازه جهانی» است. اروپا، درگیر بحران ترکیبی شده: بحران هویت، بحران معنویت ناشی از لیبرالیسم افسار گسیخته، بحران اجتماعی، بحران امنیت، بحران اقتصاد، و از همه مهم‌تر، بحران استقلال (از آمریکا و صهیونیسم بین‌الملل) که بحران سیاست‌گذاری و راهبرد را موجب شده است. زمانی تصور می‌شد اوکراین، تنها قربانی آمریکا در تله‌گذاری برای روسیه است. پروفسور «جان مرشایمر» نظریه‌پرداز آمریکایی گفته بود: «ریشه اصلی جنگ، تلاش آمریکا برای تبدیل اوکراین به خاکریز در مرز روسیه است». پس از او، رابرت کندی نامزد انتخابات ریاست جمهوری تصریح کرد:
«در جنگ آمریکا علیه روسیه، 300 هزار اوکراینی کشته شدند. وزیر دفاع آمریکا گفته بود هدف ما، از پای درآوردن ارتش روسیه است. بیایید صادق باشیم. این در واقع، جنگ آمریکا علیه روس‌هاست؛ دسیسه‌ای که سال 2014 آغاز شد. ما 300 هزار اوکراینی را به کشتن دادیم».
5) اما اوکراین، تنها قربانی جاه‌طلبی آمریکا نبود و اقتصاد و امنیت آلمان و فرانسه و دیگران نیز قربانی شد. «زمستان سخت»، عبارتی نبود که مخالفان غرب جعل کرده باشند؛ هشدار صریح مقامات اروپایی بود. جوزپ بورل، 14 شهریور 1401 گفت: «زمستان سختی در انتظار اروپاست». همچنین بوریس جانسون نخست‌وزیر اسبق انگلیس، 19 آذر 1401 گفت: «زمستان امسال برای کشور‌هایی که به گاز روسیه وابسته هستند، بسیار دشوار خواهد بود». اما وقتی همین ادبیات در رسانه‌های ایران بازتاب یافت، محافل غربگرا به دست و پا افتادند. آنها، چون جرات نمی‌کردند بگویند اربابان غربی غلط کرده‌اند که گفته‌اند زمستان سخت در انتظارشان است، نام هشدار دهندگان را حذف کردند و به رسانه‌های ایرانی حمله‌ور شدند! رسانه‌های غربگرا حالا پنج روز است که از زدن یک تیتر و تصویر برجسته درباره وضعیت در حال انفجار فرانسه عاجزند.
6) نشریه اکونومیست اواخر آذر پارسال، طرح «اروپای یخ زده» را
بر صفحه اول خود نشانده و نوشت: «دنیا چگونه پشت اروپا را خالی کرد؟ آمریکا، اروپا را قربانی منافع خود کرد». این نشریه، چند ماه قبل هم در مقایسه‌ای تطبیقی نوشت: «68 هزار نفر زمستان گذشته در اروپا، به علت هزینه‌های بالای انرژی جان باختند؛ بیشتر از
60 هزار قربانی کرونا »! رئیس‌ آژانس بین‌المللی انرژی، هشدار داده که زمستان امسال برای اتحادیه اروپا، سخت‌تر خواهد بود. عبارت «زمستان سخت»، یک کلیدواژه و اسم رمز، فراتر از مشکل گاز و برق و هیزم، و نشانگر اوضاع به هم ریخته دولت‌های اروپایی بود. آنها زیر بار دیکته‌های آمریکا، روسیه را تحریم کردند؛ اما در واقع به پای خود شلیک کردند. شبکه سی‌ان‌ان سال گذشته گزارش داده بود؛ «جنگ اقتصادی علیه روسیه کارساز نیست و به ضرر غرب خواهد بود. با توجه به افزایش قیمت‌ انرژی، پیش‌بینی می‌‌شود روسیه درآمد بیشتری از نفت و گاز، نسبت به پیش از جنگ کسب کند: 285 میلیارد دلار، در مقایسه
با 236 میلیارد دلارِ سال قبل ».
7) سی‌ان‌ان همچنین گزارش داده: «پیامدهای جنگ اوکراین و بحران انرژی برای غرب، خسته ‌کننده و طاقت ‌فرسا شده است». وبگاه هیل (وابسته به کنگره آمریکا) هم در تحلیلی می‌نویسد: «آثار تحریم‌‌ها ضدروسیه، مانند یک بومرنگ به سمت غرب بازگشته است». رسانه‌های بسیاری در غرب می‌گویند روسیه برای دور زدن تحریم‌ها، از تجارب مهم ایران، الگوبرداری کرد. این، جدای از ماجرای دلار‌زدایی در میان کشور‌ها، به عنوان یکی دیگر از شاخصه‌های عبور از نظم آمریکایی است. در حالی که حتی عربستان، برای زدودن توهین «گاو شیرده»، به تعامل با چین و روسیه و ایران پرداخته، دولت‌های اروپایی همچنان در حال بیگاری دادن به آمریکا (بدهکارترین دولت با 31 هزار میلیارد دلار بدهی) هستند. خبرگزاری بلومبرگ، میزان خسارت اروپا از جنگ اوکراین در سال 2022 را بالغ بر یک تریلیون دلار عنوان کرد. وبگاه شبکه آلمانی «n-tv» نیز، به نقل از پژوهش ‌اندیشکده اقتصادی «کولونیا» پیش‌بینی کرده اروپا امسال، با ضرر جبران ناپذیر 1000 میلیارد دلاری مواجه شود.
8) در وضعیت بی‌ارادگی و بیگاری، اقتصاد آلمان که در حال پیشرفت بود، گرفتار دومین فصل رکود ظرف شش ماه گذشته شده و در عین حال، 100 میلیارد یورو برای افزایش بودجه نظامی هزینه کرده است. موسسه تحقیقاتی ZEW، از قول اقتصاددانان گزارش داده: «تورم بالا و اختلال و نگرانی در عرضه انرژی، اقتصاد آلمان (بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا) را به سمت طوفانی بزرگ می‌راند». در انگلیس هم در کمتر از یک سال، سه دولت تغییر کردند و آمار ورشکستگی شرکت‌‌ها، رکورد 13 ساله را شکست. از ‌آوریل تا ژوئن امسال، 5629 شرکت ورشکسته شدند. بوریس جانسون نخست‌وزیر سابق، آبان پارسال هشدار داده بود: «شرایط ماه‌‌‌‌های آتی، شاید بسیار دشوار شود. قبض‌های انرژی، ‌اشک انگلیسی‌ها را درخواهد آورد». بی‌بی سی، چند ماه قبل گزارشی منتشر کرد با عنوان: «افزایش هزینه‌های زندگی. از هر پنج انگلیسی، یک نفر غذای تاریخ مصرف گذشته می‌خورد». دقیقا یک سال قبل، اوضاع چنان در هم شد که جانسون را ناچار به استعفا کرد. همان زمان، نشریه «میدل ایست آی»، گزارشی را با عنوان «احمقِ محبوبِ میلیونرها» منتشر کرد؛ و مجله ‌اشپیگل تیتر زد: «دلقک می‌رود و آشفتگی برجا می‌ماند». پس از استعفای اجباری جانسون، دولت لیز تراس روی کار آمد که بیش از 43 روز دوام نیاورد و جای خود را به ریشی سوناک داد. (تراس، پریروز در ازای دریافت پول، در تجمع یک گروهک تروریستی ضدایرانی
در حومه پاریس سخنرانی کرد).
9) سرسختی و بی‌رحمی کاخ سفید چنان بود که ماکرون، سال گذشته اعلام کرد: «آمریکا، گاز را 4 برابر گران‌‌تر به اروپا می‌‌ فروشد». برونو لومیر وزیر اقتصاد فرانسه هم گفته بود: «جنگ اوکراین و بحران ناشی از آن، می‌‌تواند به سلطه اقتصادی آمریکا منجر شود. نگرانیم آمریکا از این وضعیت، به زیان اروپا منتفع شود. آنها گاز طبیعی را چهار برابر قیمت به اروپا می‌‌فروشند». چند ماه پس از این سخنان، فرانسه گرفتار بحران ترکیبی است. بحرانی که «هیو اسکوفیلد» تحلیلگر BBC درباره‌اش می‌نویسد: «همه‌گیر شدن شورش‌‌ها در فرانسه، تعبیر شدن بدترین کابوس‌‌‌های ماکرون است. فهرست طولانی بحران‌‌هایی که او با آنها رو‌به‌رو است، از تروریسم تا جلیقه‌زردها و اعتراض چپگراها به افزایش سن بازنشستگی، حالا یک سر لیست دارد: بحران همیشه در کمین «حومه» در فرانسه. در طول 18 سال گذشته، شورش‌‌های پراکنده زیادی در مناطق حومه‌‌ای رخ داده. ساکنان این مناطق که از مهاجران بودند،‌ اکنون فرانسوی‌ نسل سوم و چهارم هستند. آنها می‌دانند که زخمی کهنه ‌با نادیده گرفته شدن، در حال چرک کردن است. این زخم، زاده نظام استعماری، نخوت، جنگ‌‌های قدیمی و کینه‌‌های بارور شده است. به اینها می‌‌توان مواد مخدر،‌ جرم و جنایت را هم اضافه کرد. این زخم، قرار نیست ترمیم شود».
10) از کشورهای فقیر اروپای شرقی گرفته تا غرب اروپا، مدت‌هاست دستخوش اعتراضات و اعتصابات و آشوب است. به تعبیر نیویورک ‌تایمز: «بحران اقتصادی و تورم، در حال بلعیدن رهبران اروپایی است». اروپا، آبستن حوادث مهمی است که در اثر تبعیت برده‌وار از آمریکا و عواقب خسارت‌بار آن پدید آمده است. مردم اروپا در اثر مصائب ناشی از آمریت جبارانه آمریکا، به ستوه آمده و سر به عصیان گذاشته‌اند. دولتمردان اروپایی‌ها اگر استقلال رای داشتند، می‌توانستند با قدرت منطقه‌ای بی‌نظیری در تراز ایران کار کنند و خود را از بحران نجات دهند. فرانسوی‌ها تحت فشار آمریکا، قرارداد‌ها با ایران را زیر پا گذاشتند و آن قدر بخیه به آب دوغ براندازی زدند که سرانجام، دامن خودشان را گرفت.
11) اظهارات «خاویر سولانا» در خرداد 1385 و در جمع صاحبان صنایع اسپانیا، و درباره تجارب 11 سال «ریاست سیاست خارجی و امور امنیتی اتحادیه اروپا» و «دبیر کلی ناتو» همچنان تازه است: «ایران برای نخستین بار در تاریخ، رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته؛ و به همین دلیل، تنش بر سر برنامه هسته‌ای، نه با بمباران بلکه از مسیر مذاکره حل می‌‌شود. ایران، آن ‌قدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول تبدیل شود. باید به گشودن باب مذاکره و به‌‌کارگیری عقل بازگشت... این احتمال زیاد است که همه ما در یک دنیای اسلامی که در آن جناح تندروتر اسلامی حکومت کنند، زندگی کنیم و به همزیستی برسیم... باید ‌اندیشه همزیستی را با 13 میلیون مسلمانی که در اروپا زندگی می‌کنند، شروع کنیم؛ از خانه خویش. وگرنه با مشکلات بسیار جدی روبه‌رو خواهیم شد».
محمد ایمانی


+ نوشته شـــده در دوشنبه 102/4/12ساعــت 11:16 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:مجلس با عدم قبول دوفوریتی لایحه عفاف تیر خلاص رابه لا
 
موافقت مجلس با یک فوریت لایحه حمایت از فرهنگ عفاف و حجاب/ دو فوریت رای  نیاورد
 
1- یک ماه و چند روز قبل، وقتی در یادداشتی با عنوان «‌لایحه‌عفاف یا گسترش بی‌حجابی؟!‌» به ارزیابی لایحه موسوم به «‌حجاب و عفاف‌» پرداختیم و با بررسی مستند برخی از مواد آن نتیجه گرفتیم که این لایحه نه فقط از پدیده پلشت بی‌حجابی جلوگیری نمی‌کند، بلکه به گسترش بی‌حجابی نیز دامن می‌زند، شماری از مسئولان و دوستان دلسوز گلایه کردند که تند رفته‌اید! و حال آن که یادداشت مورد ‌اشاره با استناد به متن لایحه عفاف نوشته شده بود و... امروزه اما، اگرچه لایحه یاد‌شده هنوز به تصویب مجلس شورای اسلامی نرسیده است ولی انتشار متن لایحه می‌توانست و البته توانست به این تلقی دامن بزند که گویا اراده چندانی برای پیشگیری از پدیده عفت‌سوز و خانواده‌برانداز کشف حجاب، وجود ندارد! و نتیجه، آن شد که این روزها همانگونه که پیش‌بینی شده بود شاهد گسترش محسوس بی‌حجابی هستیم. 
 در این‌باره از دستگاه محترم قضایی که لایحه را تهیه کرده است و از دولت محترم که آن را تایید کرده و به مجلس فرستاده است و از نمایندگان محترم مجلس که لایحه را در دست تصویب دارند، پرسش‌هایی در میان است که انتظار می‌رود برای آن پاسخ قانع‌کننده‌ای داشته باشند. بخوانید! 
2-  ابتدا به بخشی از یادداشت مورد ‌اشاره کیهان با عنوان «‌لایحه‌عفاف یا گسترش بی‌حجابی؟!» که جان مایه آن یادداشت بوده است توجه کنید؛ «‌بر اساس قوانین موجود، کشف حجاب در اماکن عمومی «جرم مشهود» است و مقابله با آن وظیفه قانونی و تعریف‌شده ضابطان قضایی (اعم از نیروی انتظامی و بسیج و...) است. توضیح آن که جرم مشهود به جرایمی گفته می‌شود که در آن عمل مجرمانه
(در این‌جا کشف حجاب‌) در مکان عمومی رخ بدهد یا به‌گونه‌ای باشد که وقوع جرم توسط نیروی انتظامی یا مردم دیده شود و یا وقوع جرم و متهم آن، محرز و آشکار باشد. مطابق قوانین موجود (که بدیهی نیز هست‌) مأمورین انتظامی به محض اطلاع از وقوع یک جرم مشهود باید به مقابله با آن برخیزند و از وقوع آن جلوگیری کرده و در صورت لزوم، مجرم را همراه با مستندات جرم به مراجع قضایی تحویل بدهند. 
حالا به مفاد ماده یک لایحه عفاف و حجاب توجه کنید. در آن آمده است که ماموران نیروی انتظامی در صورت مشاهده کسانی که کشف حجاب (جرم مشهود) کرده‌اند «‌در مرتبه اول از طریق مقتضی با استفاده از فناوری‌های نوین و سامانه‌های هوشمند مانند ارسال پیامک تذکر دهد. در صورت تکرار این رفتار در مرتبه دوم از طریق سامانه‌های مذکور معادل یک دهم جزای نقدی درجه هشت و در مرتبه سوم معادل یک پنجم جزای نقدی درجه هشت جریمه نماید و در مرتبه چهارم مرتکب را جهت تعقیب کیفری و اعمال مجازات موضوع ماده(2) به مراجع قضایی ذی‌صلاح معرفی کند‌»! به بیان دیگر، اولاً؛ وظیفه تصریح شده مقابله با جرم مشهود از ماموران سلب شده است! ثانیاً؛ مجازات کشف حجاب، از دایره جرایم کیفری حذف شده و به جرایمی از نوع «تخلف‌»! آن‌هم با مجازات نقدی تقریباً ناچیز (حداکثر 2 میلیون تومان) تبدیل شده است! ثالثاً؛ امکان برخورد با این پدیده عفت‌سوز از سایر نهادهای ضابط قضایی مانند بسیج و سپاه گرفته شده و حال آنکه برخورد آنان با جرایم مشهود یک ماموریت قانونی و مصوب مجلس و فرماندهی کل قواست! رابعاً مردم از انجام تکلیف دینی و قانونی امر به معروف و نهی از منکر نه فقط منع شده‌اند، بلکه اقدام آنها در این زمینه به‌گونه‌ای یک اقدام مجرمانه نیز تلقی شده است! و مثلاً حق ندارند از تردد کشف‌حجاب‌کنندگان در معابر عمومی و انظار عامه جلوگیری کنند! 
 و اما، حالا به شاه بیت! ماده یک این لایحه نظری بیندازید! چه می‌بینید؟! مطابق این ماده، نیروی انتظامی در صورت مشاهده جرم‌مشهود کشف حجاب، حق کمترین برخورد و ممانعتی ندارد! خُب، باید چه کند؟‌ باید برای کشف‌حجاب‌کننده پیامک بفرستد و به او تذکر بدهد! اگر مراعات نکرد چه؟ پیامک دوم! اگر بازهم... پیامک سوم! و‌... خودتان قضاوت کنید. آیا این فرمول پیشنهادی در لایحه یاد‌شده غیر‌از رها کردن پدیده خانمان‌برانداز و عفت‌سوز کشف حجاب و تشویق دشمن به بهره‌گیری از زنان فریب‌خورده برای ادامه این راه پلشت، مفهوم و معنای دیگری دارد؟!
3- فرض محال که محال نیست! حالا فرض کنید که در جامعه‌ای «سرقت‌» شیوع پیدا کرده و سارقان نیز شناخته شده هستند ولی برای پیشگیری از جرم و مقابله با سارقان اقدامی صورت نمی‌پذیرد! از مسئولان ذی‌ربط سؤال می‌کنید که چرا با سارقان و تجاوز‌کنندگان به اموال مردم برخورد نمی‌کنید؟! پاسخ می‌دهند که برای مقابله با سارقان لایحه‌ای تهیه کرده و برای تصویب به مجلس فرستاده‌ایم! می‌پرسید؛ مگر سرقت جرم نیست؟ آیا برای مقابله با سارقان هیچ قانونی ندارید؟! پاسخ می‌شنوید که سرقت جرم است و برای مقابله با آن نیز قوانین مشخص و تعریف‌شده‌ای داریم! می‌پرسید؛ چرا با استناد به همان قانون از سرقت جلوگیری نمی‌کنید؟! پاسخی نمی‌شنوید! از مجلس می‌پرسید که شما در کسوت نمایندگان مردم چرا مسئولان و مراکز دست‌اندر‌کار را برای مقابله با سرقت، ملزم به اجرای قوانین موجود نمی‌کنید؟! پاسخ‌های متفاوت می‌شنوید، عده‌ای با شما همراهند و تعدادی هم، سکوت را ترجیح می‌دهند! 
حالا در این تمثیل، جای «سرقت» را با «کشف‌حجاب» عوض کنید! آیا بی‌اعتنایی به کشف حجاب که به فرموده حکیمانه رهبر معظم انقلاب «‌هم حرام شرعی و هم حرام سیاسی» است، با آنچه در این تصویر و تمثیل فرضی آمده است کمترین تفاوتی دارد؟! لطفاً از کوره در نروید! اگرچه بسیاری از کشف‌حجاب‌کنندگان از واقعیت پلشت این پدیده خبر نداشته و فریب خورده‌اند و به قول حضرت آقا اگر بدانند که حقیقت ماجرا چیست، از آن دست می‌کشند، ولی اولاً در مثل مناقشه نیست و ثانیاً، کشف حجاب پدیده‌ای عفت‌سوز و خانواده‌برانداز است و از این منظر، اگر پلیدتر از سرقت نباشد، دست‌کمی هم از آن ندارد!
 بر فرض که تهیه و تدوین قانون تازه‌ای برای حجاب ضرورت داشته باشد! سؤال این است چرا مادام که قانون جدید به تصویب نرسیده است، این پدیده پلشت و خسارت‌آفرین به حال خود رها شده و برای پیشگیری از آن به قوانین موجود عمل نمی‌شود؟ آیا این بی‌توجهی مصداق صریح قانون‌شکنی و «‌ترک فعل‌» نیست؟! بدیهی است که هست.
4- شاید این احتمال را بد‌بینانه تلقی کنید! ولی درباره تهیه و تدوین لایحه حجاب نکاتی هست که علت و چرایی آن را در ‌هاله‌ای از ابهام فرو برده است. از جمله آن که؛ 
الف: با توجه به قوانین روشن و تعریف‌شده‌ای که در نظام حقوقی کشور برای مقابله با کشف‌حجاب وجود دارد، چه نیازی به تهیه و تدوین لایحه جدید بوده است؟!
ب: ممکن است گفته شود در قوانین موجود نواقص و کمبودهایی بوده است که باید اصلاح می‌شد! خُب، از آنجا که حجاب علاوه‌بر حکم شرع، یک ضرورت بنیادین در حفظ عفاف و بنیان خانواده است، قانون جدید باید در مقایسه با قانون موجود از تلاش و اهتمام بیشتری برای حفظ حجاب و نجات جوانان از چنبره فریب دشمنان و بد‌اندیشان برخوردار باشد. که متاسفانه این‌گونه نیست. بنابر‌این لایحه جدید برای چیست؟!
ج: لایحه عفاف و حجاب همان‌گونه که به آن ‌اشاره شد، ضمن آن که نقش قابل قبولی در پیشگیری از بی‌حجابی ندارد، مسیر ارتکاب این جرم را هموارتر نیز می‌کند و در دیگر سوی، از هنگامی که خبر تهیه این لایحه مطرح شده است، همان برخورد نیم‌بندی که بر اساس قوانین موجود با پدیده کشف حجاب صورت می‌گرفت نیز کاهش چشمگیری داشته است! چرا؟! آیا این حرکت مصداق «‌بازی دو سر باخت‌» نیست؟! 
5- بدیهی است صف عوامل وابسته به سرویس‌های بیگانه که کشف حجاب را به عنوان یک ماموریت انجام می‌دهند و برخی از آنها نیز دستگیر شده‌اند، از صف دختران و خانم‌های فریب‌خورده و جو‌زده جداست. مسئولان محترم باید طیف فریب‌خورده را از افتادن در گردابی که دشمن برای آنها تدارک دیده است، نجات بدهند. البته برخورد با هرکدام حساب جداگانه‌ای دارد ولی پیشگیری از کشف حجاب در هر دو طیف ضروری است. مقابله با عوامل وابسته و مامور برای پیشگیری از ‌اشاعه عامدانه بی‌حجابی و جلوگیری از کشف‌حجاب فریب‌خوردگان با انگیزه و هدف نجات آنها.
حسین شریعتمداری

+ نوشته شـــده در یکشنبه 102/4/11ساعــت 10:56 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:محکومیت جهانی قرآنسوزی در سوئد؛ استکهلم عقبنشینی کرد
 
 
  •  
 
 
سرویس خارجی-
در پی هتک حرمت قرآن و توهین به مقدسات مسلمانان در سوئد و با مجوز رسمی این کشور، موجی از اعتراضات در سراسر جهان علیه این اقدام غیراخلاقی و خشن به راه افتاده است. مرجع عالی‌قدر شیعیان، آیت‌الله سیستانی، نیز در اعتراض به این اقدام نامه‌ای به دبیرکل سازمان ملل نوشت و این اقدام را محکوم کرد و نوشت 
که چنین اقداماتی نمی‌تواند مصداق آزادی بیان باشد.
شاید هیچ اصل حقوق بشری چون اصل آزادی بیان، مفهومی سیال نداشته باشد. گاهی کوچک‌ترین انتقادات به رژیم آپارتاید اسرائیل مصداق یهودی‌ستیزی و نژادپرستی قرار می‌گیرد از ذیل عنوان آزادی بیان خارج و محکوم می‌شود و گاهی نیز نفرت‌پراکنیِ خشونت‌آمیز نسبت به مقدساتِ پیروان یک دین (به ویژه اسلام) مصداق آزادی بیان قرار می‌گیرد!
عصر روز چهارشنبه گذشته بود یک سوئدیِ عراقی الاصل به نام «سلوان مومیکا» (37 ساله) در استکهلم، در نخستین روز تعطیلات عید قربان، یک نسخه از قرآن مجید را پاره کرد و آن را در مسجد مرکزی این شهر به آتش کشید. وی پس از آن که پلیس این کشور مجوزی برای برگزاری تظاهرات ضداسلامی صادر کرد، این جنایت را مرتکب شد. این فردِسودا زده که در منطقه قره‌قوش واقع در «بخدیدا» در استان نینوای متولد شده و در شبکه‌های اجتماعی خود را «متفکر، نویسنده و ملحد» معرفی می‌کند! روز چهارشنبه تحت حمایت مقامات سوئدی و برابر چشمان حدود 200 مسلمان دست به این اقدام خشن در استکهلم زد. این فرد 37 ساله عراقی الاصل که از کشورش به سوئد‌ گریخته است، در مصاحبه با یک روزنامه سوئدی اعلام کرد که طی 10 روز دیگر پرچم عراق و نسخه‌ای از قرآن را در مقابل سفارت عراق در استکهلم آتش خواهد زد. وی گفت که از تأثیر کاری که کرده، آگاه است و مدعی شد که او هزاران پیام تهدید به قتل دریافت کرده است. «احمد الصحاف»، سخنگوی وزارت خارجه عراق در همان آغاز غائله گفته بود: «فرد موهن به قرآن کریم، دارای تابعیت عراقی است، به همین منظور از مسئولان سوئدی می‌خواهیم وی را به دولت عراق تحویل دهند تا ما بر اساس قوانین کشور اقدام به محاکمه‌ وی کنیم.»
روشن است که این اقدام موهن و نفرت‌پراکنانه با واکنش‌های زیادی از سراسر جهان همراه شده است. دفتر آیت‌الله‌العظمی «سید علی سیستانی»، مرجع عالی‌قدر شیعیان از عراق در نامه خود اعلام کرد: «رسانه‌ها گزارش دادند که یک فرد در سوئد با هدف اهانت به دین حنیف اسلام، به نسخه‌ای از قرآن کریم توهین کرده و تعدادی از برگه‌های آن را سوزانده است. طی سال‌های اخیر چندین مرتبه در کشورهای مختلف چنین رفتار شرم‌آوری رخ داده بود، اما مسئله مورد توجه این است که این بار این اتفاق با مجوز رسمی پلیس سوئد رخ داد؛ آن هم با این بهانه که این اقدام از الزامات احترام به آزادی بیان است! اما قطعا احترام به آزادی بیان به هیچ وجه صدور مجوز چنین رفتار شرم‌آوری را توجیه نمی‌کند؛ رفتاری که نماد تعدی آشکار به مقدسات بیش از 2 میلیارد مسلمان در جهان است و به ایجاد فضایی مناسب برای ‌اشاعه افکار رادیکالی و اقدامات ‌اشتباه منجر می‌شود.»
آن‌طور که ایسنا نوشته، در این نامه آمده است: «مرجعیت عالی‌قدر دینی ضمن محکوم و تقبیح کردن این اقدام، از سازمان ملل می‌خواهد گام‌های کارآمدی را به منظور جلوگیری از تکرار امثال چنین رخدادهایی اتخاذ کند و کشورها را به بازنگری در قوانینی سوق دهد که اجازه وقوع چنین اقداماتی را می‌دهد. مرجعیت عالی دینی همچنین به تثبیت ارزش‌های همزیستی مسالمت‌آمیز بین پیروان ادیان مختلف و رویکردهای فکری مبتنی بر رعایت حقوق و احترام متقابل بین همگان فرامی‌خواند.»
 ناتو: آزادی‌ بیان است!
محکومیت‌ها در حالی صورت گرفته که «ینس استولتنبرگ»، دبیرکل ائتلاف ناتو، روز پنجشنبه، اهانت به کتاب آسمانی مسلمانان در سوئد را «بخشی از آزادی بیان» توصیف کرد. استولتبرگ درباره مخالفت‌های کشورهای مسلمان با این اقدام هتاکانه در سوئد گفت: «من عمق احساساتی که این رویداد ایجاد کرده را می‌فهمم. کارهایی انجام شده‌اند که آزاردهنده‌ و زننده‌اند اما لزوماً در کشوری با حاکمیت مستقل غیرقانونی نیستند. طی هفته‌های گذشته در سوئد شاهد اعتراض‌هایی علیه ترکیه و ناتو-هر دو- بوده‌ایم.» دبیرکل ناتو گفت: «این کارها مورد پسند من نیست اما من از حق مخالفت کردن دفاع می‌کنم. این بخشی از آزادی بیان است.» البته این نظامی- سیاستمدارِ نروژی الاصل توضیح نداده چطور جلوی یهودی‌ستیزی- در حالی که کوچک‌ترین انتقادات به رژیم اسرائیل هم مصداق یهودی‌ستیزی دانسته می‌شود- را می‌توان گرفت، اما جلوی مسلمان‌ستیزی را نه؟
واکنش‌ها به این مصداق نفرت‌پراکنی زیاد بوده است؛ از وزیر امورخارجه ایران و سخنگوی این وزارت‌خانه تا جنبش حزب‌الله لبنان این اقدام را محکوم کرده‌اند. حتی قانونگذاران دومای دولتی روسیه اقدام به سوزاندن کتاب آسمانی مسلمانان را محکوم کردند و «ولادیمیر پوتین»، رئیس‌جمهور روسیه نیز مدعی شد که بی‌احترامی به قرآن در روسیه برخلاف برخی از کشورها جرم حساب می‌شود. همچنین گردهمایی‌ها و تظاهرات‌هایی نیز در محکومیت این اقدام در سراسر جهان برگزار شده است؛ از ایران تا عراق، ترکیه و...حتی در مواردی به سفارت‌خانه سوئد نیز حمله شده است. 

+ نوشته شـــده در شنبه 102/4/10ساعــت 5:37 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:خائنتر از پریگوژین یهودی (یادداشت روز) واشنگتنپست
 
واشنگتن‌پست و نیویورک‌تایمز می‌گویند «مقامات آمریکایی، از تصمیم یوگنی پریگوژین، فرمانده گروه واگنر برای شورش مطلع بوده‌اند». مارگاریتا سیمونیان، سردبیر راشا تودی و رئیس‌ تلویزیون دولتی روسیه هم گفته است: «شکی نیست که شورش اخیر گروه واگنر علیه کرملین، توسط سرویس‌های مخفی آمریکا، انگلیس و شاید 
یکی از کشورهای خاورمیانه سازماندهی شده بود».
آیا پریگوژین از سوی سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس فریب داده شده بود، اما از ادامه بازی منصرف شد؟ یا این که با غرب هماهنگ نبود، اما حرکت بدی را شروع کرد که بازی در زمین غرب و خیانت به کشورش در بحبوحه جنگ محسوب می‌شد؟ وزیر خارجه آمریکا دیروز گفت «آشوب ایجاد شده به‌ دست واگنر که چالشی بی‌سابقه را برای پوتین رقم زد، ممکن است هنوز تمام نشده باشد و هفته‌ها یا ماه‌ها ادامه یابد». آیا این فقط یک احتمال است، یا خبر از آرزو و نقشه شکست خورده دولت آمریکا می‌دهد؟!
هر چه بود، رئیس ‌واگنر پس از چند ساعت جوگیری و معرکه‌گیری، کوتاه آمد و غائله‌ای را که می‌توانست خسارت راهبردی برای کشورش به همراه داشته باشد، به پایان برد. این را مقایسه کنید با برخی مشابه‌های ایرانی که یا رسما به خدمت سیا و موساد و MI6 درآمدند؛ و یا رفتار‌شان خیانت به کشور و کمک به دشمنان بود، اما پس از تجربه اولین ناکامی‌ها، سر عقل نیامدند و خیانت‌های بعدی را هم مرتکب شدند. اولین آنها، سازمان منافقین است که ادعای انقلابیگری و مبارزه برای خلق را داشت و لاف مبارزه با امپریالیسم می‌زد، اما سرکرده آن مسعود رجوی، از زمان زندان در قبل از انقلاب، به خدمت ساواک شاه در آمده و از مرگ نجات یافته بود. رجوی و اطرافیانش، برای ارضای جاه‌طلبی و گرفتن پول و خدمات، به هیچ سفارش خارجی برای جنایت و خیانت علیه مردم خود، نه نگفتند: جاسوسی، آدم‌کشی و ترور، خرابکاری، آشوب‌افکنی و حتی حمله به خاک خود، به نیابت از صدام. نکبتی که اعضای این گروهک جنایتکار و وطن فروش، اخیرا در اردوگاه آلبانی متحمل شدند، از حوادث عبرت‌آموز تاریخ معاصر است.
دومین گروهی که مانند منافقین، روی امثال گروه  واگنر را سفید کردند، طیف منافقین جدیدی هستند که از متن جمهوری اسلامی بیرون آمدند، اما بر اساس پروژه یا از سر جاه طلبی و لجاجت و کینه و حسادت و انواع رذایل اخلاقی دیگر، پذیرفتند در زمین دشمنان تاریخی ایران نقش‌آفرینی کنند. مجنون‌های واگنری، در کمتر از 24 ساعت سر عقل آمدند و از موضع خودزنی بلاهت‌آمیز عقب نشستند؛ اما ما در ایران، بدتر از واگنر‌ها را سراغ داریم
که با دروغ تقلب، انتخابات سال 1388 را به آشوب کشاندند و هشت ماه تمام، در حالی که یقین کرده بودند پشت‌شان را خالی کرده‌اند، رفتار‌های دشمن شادکن علیه ملت ایران را شدت بخشیدند.
پریگوژین، حداکثر رئیس‌ یک گروه پیمانکار نظامی است، 
اما ما در کشور خود سیاستمدارانی مثل موسوی و خاتمی را سراغ داریم که حماسه مشارکت 40 میلیونی (85 درصدی) مردم ایران را با یک دروغ محض درباره تقلب، تبدیل به تهدید امنیت ملی کردند و نمایندگان آنها در دیدار مقامات آمریکایی، برای انتقام از شکست در مقابل ملت ایران در کف خیابان، گرای «تحریم‌های فلج‌کننده» را به تیم اوباما و هیلاری کلینتون دادند.
لس آنجلس تایمز، 28 مهر 1388 از زبان جان ‌‌هانا مقام آمریکایی نوشت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدید‌تر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم این امکان را می‌‌دهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک‌ وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که 
رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هسته‌ای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت به دست مخالفان را تسریع خواهد کرد»!
ما واگنر‌های ایرانی را سراغ داریم که قبل و بعد از برجام، به آمریکایی‌ها پیغام دادند از تحریم‌ها دست نکشد، شاید که ملت ایران به ستوه آمدند و شورش کردند! واگنرهایی را می‌شناسیم که همین پاییز پارسال، به جای ایستادن کنار کشور و ملت خود، کنار ‌اشرار تروریست و گروهک‌های تجزیه‌طلب ایستادند و تا جایی که می‌توانستند، کشور را طبق نقشه سیا و موساد و MI6، در کام ناامنی و التهاب اقتصادی حاصل از آن بُردند.
برای ملت ما پدیده خیانت، چیز عجیبی نیست. ما خیانت کشمیری و کلاهی در دفتر نخست‌وزیر و حزب جمهوری اسلامی را تجربه کرده‌ایم؛ همان‌گونه که استخدام مستقیم و غیر مستقیم رئیس‌جمهور بنی‌صدر، ناخدا افضلی، تیمسار مدنی و بعدها برخی مدیران را دیده‌ایم که در بحبوحه تهاجم سنگین آمریکا و اروپا، به جای دفاع از کشور، سر توپخانه را به سمت جبهه داخلی گرفتند و از کف خیابان تا کریدور‌های سیاسی (در دولت و مجلس و رسانه‌ها)، مهندسی بلوا کردند.
ما تجارب بسیاری را در مواجهه با خائنان به کشور،
 از سر گذرانده‌ایم و از بسیاری از کشورها در این زمینه آبدیده‌تر هستیم. سران نفاق قدیم و منافقین جدید، آبروی هر چه واگنر و پریگوژین در دنیا هست را پیشاپیش خریده‌اند! اینان همان کسانی هستند که روز شنبه، هنگامی که از خیانت سرکرده گروه واگنر به کشور خود با خبر شدند، عنان از کف دادند و با ذوق زدگی آمیخته با توهم نوشتند واگنر تا چند ساعت دیگر مسکو را فتح می‌کند و این ایران است که باید جام زهر را در مقابل آمریکا سر بکشد! در میان‌شان، مشاور ارشد دولت سابق و روزنامه‌نگار ارشد هم بود.
نابغه‌ها و اَبَر استراتژیست‌ها (!!) با این پیشگویی هیجان‌زده، روی سیاه سرکرده سازمان منافقین را سفید کردند که مرداد 1367 و در نشست توجیهی فرماندهان سازمان برای حمله به ایران، هدف عملیات «فروغ جاویدان» را «تصرف 48 ساعته تهران» عنوان کرده و گفته بود: «فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند»! نتیجه این مزدوری بلاهت‌آمیز، گسیل 
15 هزار تروریست از مسیر «چهارزبر- کرمانشاه- همدان- سه راهی بوئین‌زهرا- کرج و میدان آزادی» برای فتح دو روزه تهران بود؛ اما آنها در همان تنگه چهارزبر (مرصاد) گرفتار شدند و حدود 2000 نفر تلفات دادند. در برخی گزارش‌ها، آمار تلفات تا چهار هزار نفر هم عنوان شده است.
تاریخ ایران، پر از خیانت پریگوژین‌هایی مثل ابراهیم‌خان کلانتر‌، و جانوسیار و ماهیار است. لطفعلی‌خان زند اگر مقابل خواجه بی‌صفتی چون آغا محمدخان‌ قاجار شکست خورد و ظرف 130 سال حکومت قاجار، حداقل 40 درصد خاک ایران به ‌اشغال اجنبی رفت، 
زیر سر خیانت صدر اعظمی به نام ابراهیم‌خان کلانتر بود که 
درِ قلعه ورودی شیراز را در بحبوحه جنگ به روی لطفعلی‌خان زند بست. ناصرالدین شاه چند دهه بعد گفته بود: «من فراموش نمی‌کنم این یک یهودی، حاج ابراهیم کلانتر بود که کمک کرد قاجارها سلطنت را به دست آورند». بله دست بر قضا، ابراهیم‌خان کلانتر
هم مثل پریگوژین، یهودی بود. همچنین، «جانوسیار» و «ماهیار» هم دو سردار هخامنشی هستند که نام‌شان به خیانت جنگی در تاریخ مانده است. چهار قرن پیش از میلاد، هنگامی که اسکندر مقدونی علیه ایران لشکرکشی کرد، این دو به مملکت خود خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر، توسط خود او به دار کشیده شدند. حکیم قاآنی ضمن یادآوری این خیانت به دارا (داریوش سوم)، می‌گوید «رسم عاشق نیست با 
یک دل، دو دلبر داشتن- یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن/ ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار- یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن/ یا اسیر حکم جانان باش یا در بند جان- زشت باشد نوعروسی را دو شوهر داشتن».
محمد ایمانی

+ نوشته شـــده در دوشنبه 102/4/5ساعــت 4:45 عصر تــوسط عباس | نظر
   1   2      >