سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
\آمریکا مىگوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمىگوید: «بیایید رابطه برق

بسمه تعالی

یimages

عسل و الواط!

 

سروش سیاری

سیاست خارجی همواره و در مقاطع مختلف عمر دولت‌ها از جمله پُرمناقشه‌ترین مباحث بوده و امروز نیز هست. سیاست خارجی به همان اندازه که نشان از عزم و عزت یک ملت دارد به همان اندازه نیز بر افکار عمومی جهانیان تأثیر می‌گذارد چرا که پشتوانه مردمی در اعلام و اعمال این سیاست‌ها نقش بسزایی دارد. مردم ایران نیز در انقلاب اسلامی با صدای بلند عزم خود را برای کسب عزت بین‌المللی در سایه استقلال‌خواهی به معنای تن ندادن به سیاست‌های استعماری و استکباری ابرقدرت‌ها به رُخ دنیا کشید. حال بعد از گذشت بیش از سه دهه از رُخداد آن انقلاب تمدن‌ساز و نمایان شدن آخرین تیرهای ترکش استعمار و استکبار، فرصتی برای از دست رفتن نمانده. نباید با آزمون و خطا، تکرار تجربه‌های ناموفق گذشته و یا حرکت در خلاف جهت عزت، حکمت و مصلحت مدنظر رهبریِ انقلاب آسیب‌پذیری سرمایه‌های مادی و معنوی کسب شده به برکت مقاومت را بالا برد. خجالت‌آور است که در این مسیر با چشم‌پوشی از خصومت‌های دشمنان ایران اسلامی و یا دلسردی نسبت به آرمان‌های انقلاب و امام(ره)- که مبتنی بر وعده‌های صریح قرآن می‌باشد.- و یا با نگاهی خوشبینانه‌تر تفسیر نادرست و شخصی از آن آرمان‌ها، بی‌تدبیری خود را به پای برداشت‌های غلط این روزهای سیاستمداران مدعی از واقع‌بینی بگذاریم و دائماً چشم انتظار لبخند ابرقدرت‌ها باشیم. اتفاقاً نگاه واقع‌بینانه به اوضاع فعلی جهان این است که غرب به هیچ وجه از اهداف خود کوتاه نخواهد آمد و به دشمنی‌های خود تا به زانو در آوردن مخالفانش ادامه می‌دهد. آنچه ساده‌لوحانه است این است که از این واقعیات غفلت کنیم. آنگاه مبرهن است که کار انسان‌های ساده‌لوح و مغرض نتیجه یکسانی خواهد داشت. در یک نگاه کلی می‌توان دو واقعیت مرتبط با بحث را بدین صورت عنوان کرد:

1.       اگر عملکرد کشور آمریکا را در برخورد با چالش‌های بین‌المللی بررسی کنیم به این نتیجه می‌رسیم که تنها نقطه اتکای غرب، منطقِ قدرت آنهاست و این در حالی است که تنها نقطه ضعف آنان نیز قدرتِ منطق کشورهایی مانند جمهوری اسلامی است که تسلیم خوی استکباریِ ریشه دوانده در ساختار حکومتی غرب نمی‌شوند. حال با در نظر داشتن این واقعیت اگر بخواهیم عملکرد اخیر دولت در حوزه دیپلماسی را تحلیل کنیم باید گفت این تفکر که اگر در فرآیندهای حل مسائل فی‌مابین ما و برخی کشورهای غربی، ایران از مواضع خود- شامل مواردی که جزء حقوق مسلم ملی باشد یا نباشد- اندکی کوتاه بیاید و یا بخواهد با آنها معامله‌ای انجام دهد، کشورهای غربی نیز از سیاست‌ها و مواضع خود کوتاه می‌آیند تفکری است باطل و بس خوشبینانه! چرا که غرب و مشخصاً آمریکا اصلاً و اصولاً نه تنها در پی حل مسئله نیستند بلکه با ظهور و بروز مسائل به رتق و فتق امورات می‌پردازند. سیاست‌های اعمالی آمریکا در منطقه آسیای غرب و جنوب غرب را مرور کنیم: در حالیکه چند ده سال است که مردم این مناطق در آرزوی صلح و ثبات به سر می‌برند ولی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی دائماً در حال گِل‌آلود کردن آب برای ماهیگیری هستند.

2.       سیاست خارجی آمریکا در دوران اوباما که با شعار تغییر سر کار آمد تا بحال نتوانسته مشکلات چندین و چند ساله این کشور را در صحنه بین‌المللی رفع کند. اصلی‌ترین چالش دولت اوباما که بی‌نصیب از تیغ تیز منتقدین وی نمانده است همانا ایران و نهضت عظیم بیداری اسلامی است که تا به امروز لاینحل باقی مانده است. بعد از شکست سیاست‌های آمریکا در سوریه و بخصوص طرح حمله به این کشور و افزایش انتقادها به کاخ سفید، اوباما ناچار شد برای بازگرداندن وجهه از دست رفته خود حداقل ژست حل مسائل مورد مناقشه را بگیرد. این موضع ضعف آمریکا در حواشی به وجود آمده در سفر رئیس جمهور به نیویورک کاملاً مشخص بود. هر چند رسانه‌های غربی هیچ اذعانی به این موضع ضعف آمریکا نکرده و نمی‌کنند. در دولت اول اوباما، با انتصاب هیلاری کلینتون به سمت وزیر خارجه شعار تغییر اوباما در برخورد با ایران به حاشیه رفت. با به نتیجه نرسیدن سیاست‌های وی در قبال ایران که خودش نیز بارها به آن اذعان کرد، با انتصاب جان کری که زمانی در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا دم از مذاکره با ایران در موضوعات مختلف از جمله افغانستان می‌زد، کاخ سفید امیدوار بود که بتواند حداقل تغییری در چهره آمریکای بعد از بیداری اسلامی بوجود بیاورد. با حواشی پیش آمده در سفر اخیر آقای روحانی به نیویورک، اوباما امتیاز بزرگی از یازدهمین دولت جمهوری اسلامی برای بازیابی وجهه ابرقدرتی خود گرفت. اگر عاقلانه بیاندیشیم، کاخ سفید در برابر جمهوری اسلامی‌ای که 35سال است رذالت‌های استکبار را با همه وجود درک کرده است و فضای تنفسی‌اش را در هر آن جایی که او حیاط خلوت خود می‌داند، تنگ کرده است نمی‌توانست از راه‌هایی غیر از اینگونه ژست‌های دیپلماتیکی که غیر از چند تحلیل خبری، در عمل چیزی به ارمغان نمی‌آورد وارد شود.

      ای کاش دولتمردان ما و طرفدارانشان این مهم را درک می‌کردند که صرف تعارفات دیپلماتیک نیز به مانند آنچه در پرونده هسته‌ای ایران در زمان مسئولیت آقای روحانی در شورای عالی امنیت ملی روی داد، تنها و تنها در عکس یادگاری گرفتن و چند صباحی پشت میز مذاکره نشستن خلاصه می‌شود و بس! به خصوص در این شرایط که غرب علیرغم ادعاهای خود مبنی بر گشوده شدن پنجره‌های دیپلماسی به روی ایران و راه‌حل‌های سیاسی برای حل مسائل منطقه، به دنبال وقت‌کُشی است. بدین معنا که با گذشت زمان علاوه بر اینکه فشارها ادامه می‌یابد، دنباله‌دار شدن تعارفات دیپلماتیک مذکور چهره آمریکا و متحدانش را بعنوان منادیان صلح بازسازی می‌کند. آیا این توهین به دولت و ملت ایران نیست؟!

     فراموش نکنیم که اگر هر دو طرف با جدیت وارد مذاکرات شوند، آمریکا همان رفتاری را با تیم جدید سیاست خارجی خواهد داشت که تابحال در طول تاریخ مذاکرات با سایر مذاکره‌کنندگان داشته است. آنوقت همین حضرات داعیه‌دار دیپلماسی به این نتیجه می‌رسند که این آمریکا است که اصول مذاکره را زیر پا می‌گذارد و به هیچ چیزی جز منافع نامشروع خود نمی‌اندیشد. ظاهراً قرار است ما از یک سوراخ چندین بار گزیده شویم!

"آمریکا مى‌گوید: «بیایید مذاکره کنیم.» نمى‌گوید: «بیایید رابطه برقرار کنیم.» مذاکره یعنى چه؟ یعنى آن پیوندى را که جمهورى اسلامى قطع کرد و برید و همان موجب شد که تمام عواطف صادقانه ملت‌هاى دنیا به این نظام جلب شود، این را دو مرتبه برقرار کند. یعنى در درجه اول، یک ضربه نمایان به جمهورى اسلامى بزنند و از آنجا که تبلیغات هم در دست آنهاست، در دنیا منعکس کنند که «جمهورى اسلامى، از حرفهایش برگشت!» به چه دلیل؟ به این دلیل که نشسته است و با آمریکا مذاکره مى‌کند.

آنوقت یک یأس عمومى در تمام ملتها- در آسیا و درآفریقا و در کشورهاى گوناگون و در خود اروپا و در خود آمریکا به وجود آید. ملت‌هایى که امید پیدا کرده‌اند- مسلمانان و حتى بعضى غیرمسلمانان- ناامید شوند و آن چهره با صلابت امام بزرگوارمان که روى جمهورى اسلامى را پوشانده و آنها را وادار به حرکت مى‌کرده است مخدوش گردد و بگویند: «نه آقا! جمهورى اسلامى هم توبه کرد!» یا بگویند: «چون امام رفت، جمهورى اسلامى ایران توبه کرد!» اگر یادتان باشد، بعد از رحلت امام یکى از شاه‌بیت‌هاى تبلیغاتى دشمن، همین بود که: «امام رفت و اینها دیگر راه امام را رها کردند.» براى این‌که همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ یا این را بگویند یا بالاتر از این را. بگویند: «امام کى گفته بود ما با آمریکا مذاکره نکنیم؟!

کى امام چنین حرفى زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام کى ما را نهى کرده است؟!» یعنى حتى تصرف کنند در نظرات امام، تصرف کنند که در میانِ صدها سخنرانى و بیان قاطع و صریح اینطور اظهار شده است. اولین ضربه‌اى که با این کار مى‌خواستند بزنند این بود که جمهورى اسلامى را از آبروى خودش، از آن حیثیت و صلابت و قدرت و قامت استوارى که در چهره‌ها و خاطره‌هاى ملت‌هاى مسلمان در دنیا پیدا کرده است ساقط کنند. ملت ایران مگر ملت کوچکى است؟! ملت ایران، فلان ملتِ از زیر بوته درآمده اروپایى یا آفریقایى که نیست! ملت کهنِ ریشه‌دارى است که هزاران سال سابقه دارد. هزار و سیصد، چهارصد سال بعد از اسلام، همیشه در اوج ملت‌هاى مسلمان قرار داشته است. آن وقت این ملت، آن هم با این انقلاب، آن هم با آن حرف‌ها، همه چیز را گذاشت کنار و توبه کرد؟! آمد شروع کرد با آمریکا مذاکره کردن؟!

به صِرف اینکه جمهورى اسلامى بگوید «بله؛ ما مذاکره را قبول داریم.» یا این را بفهماند، یا طورى مشى کند که معلوم شود حرفى ندارد که با آمریکا مذاکره کند، این، اوّلین ضربه است. و بعد، تازه شروع تحمیلهاست."(بیانات در دیدار دانشجویان1372/08/12)

بنابر آنچه گفته شد مهمترین دلیلی که مذاکرات به سبک آمریکایی در هر موردی به نتیجه نمی‌رسد آن است که آمریکا مذاکره را صرفاً برای مذاکره می‌خواهد و نه برای حل مسائل. لذا مذاکره نکردن ایران از موضع قدرت و مذاکره کردن آمریکا از موضع ضعف تحلیل می‌شود. پس نباید اینگونه اندیشید که ایران از مذاکره می‌ترسد یا این ایران است که تمایلی به تعامل با جامعه به اصطلاح جهانی ندارد که این دقیقاً همان چهره‌ای است که رسانه‌های پُرشمار جبهه کفر و الحاد از جمهوری اسلامی به تصویر می‌کشند. ضمن اینکه ذوق زدگی مفرط رسانه‌های حامی رئیس جمهور درباره گشوده شدن باب مذاکره نشان می‌دهد که آنها در جریان بسیاری امور نیستند:

"دوتا تجربه کوتاه مدت هم داریم: یکى مذاکرات در مورد مسائل مربوط به عراق بود که من در سخنرانى عمومى گفتم که ما این مذاکره را قبول می‌کنیم و رفتند مذاکره کردند. یکى هم در دولت‌هاى قبل بود درباره یک موضوعى که آمریکایى‌ها پیغام دادند یک مسئله امنیتى مهمى هست، دولت دو سه دور مذاکره کرد. آمریکایى‌ها معمولاً در مذاکره اینجورند که وقتى در مقابل استدلال متین کم مى‌آورند، وقتى نمی‌توانند استدلالى که قابل قبول و منطقى باشد ارائه کنند، متوسل می‌شوند به زورگویى و چون زورگویى روى جمهورى اسلامى اثر ندارد، یکطرفه اعلان می‌کنند که مذاکرات تعطیل! این چه جور مذاکره‌اى است؟! در هر دو مورد اینجورى شد. البته از کیفیت مذاکرات می‌فهمیدم این‌ها دارند به چه مسیرى می‌روند. گزارشش را براى من می‌فرستادند. بنده همان وقت به وزارت خارجه گفتم این مذاکره را قطع کنید. هنوز اقدام نکرده، آنها یکجانبه اقدام کردند؛ اینجورى‌اند. ما اهل مذاکره‌ایم اما نه با آمریکا.

علت هم این است که آمریکا صادقانه مثل یک مذاکره‌کننده معمولى وارد میدان نمی‌شود. مثل یک ابرقدرت وارد مذاکره می‌شود. ما با چهره ابرقدرتى مذاکره نمی‌کنیم. ابرقدرتى را بگذارند کنار، تهدید را بگذارند کنار، تحریم را بگذارند کنار، براى مذاکره یک هدف و نهایت مشخصى فرض نکنند که باید مذاکره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شیراز، در سخنرانى عمومى اعلام کردم، گفتم ما قسم نخورده‌ایم که تا آخر مذاکره نکنیم. مذاکره نمی‌کنیم به خاطر این عوارض است. به خاطر این است که این‌ها مذاکره‌کننده نیستند. این‌ها می‌خواهند زور بگویند. مثل آن الواطى که وارد می‌شد توى دکان، عسل دوست داشت. می‌پرسید شیشه‌ عسل چند است؟ می‌گفت مثلاً صد تومان، دست طرف را می‌گرفت فشار می‌داد، این کاسب بیچاره می‌ترسید دیگر؛ زیر فشارِ او می‌گفت: خوب، هر چه شما بگویید! می‌گفت سى تومان، می‌گفت خیلى خوب! این که مذاکره نشد، این که معامله نشد.

اگر می‌توانند دست دیگران را فشار بدهند، آنها را وادار کنند که از صد تومان بیایند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زیر بار این فشارها نخواهد رفت. او هم به سبک خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگویى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى که نردبان پوسیده‌اى هم هست، پایین بیایند، اشکالى ندارد. اما تا وقتى که آنجور است، امکان ندارد."(بیانات در دیدار با مسئولان نظام1389/05/27)

حال سؤال اینجاست که تأکید بیش از حد وزیر خارجه کشورمان بر عدم ساخت سلاح هسته‌ای در ایران و یا تلاش ایران برای رفع نگرانی‌های بین‌المللی و... آیا غیر از بازی کردن در زمینی است که سران کشورهای غربی و لشگر عظیم رسانه‌ای آنها طراحی کرده‌اند؟! به طور کلی نگاه جمهوری اسلامی به مسئله هسته‌ای فراتر از بحث پیرامون ساخت سلاح هسته‌ای و یا استفاده غیر صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است. لذا مذاکره پیرامون این موضوعات صرفاً وقت‌کُشی و تنزل دادن سطح بحث است که کاملاً مطابق با خواسته طرف غربی است. در نتیجه همانگونه که تأکید اوباما در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر عدم تدارک ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای، حرف تازه‌ای نیست مطالب عنوان شده توسط آقای ظریف نیز گفتمان جدیدی در دیپلماسی هسته‌ای ایران محسوب نمی‌شود.

اینگونه مواضع از سوی مسئولان دولتی کشور در حقیقت به رسمیت شناختن لجن پراکنی‌های امپراطوری رسانه‌ای بیمار غرب علیه چهره مقتدر و مظلوم جمهوری اسلامی است. از سویی دیگر، تأکید تیم سیاست خارجی دولت یازدهم از جمله شخص رئیس جمهور بر اینکه حقوق مسلم ملت ایران- غنی‌سازی- معامله و مذاکره‌پذیر نیست نیز بیشتر به یک ژست دیپلماتیک می‌ماند تا سیاست جدی برای مذاکره. چرا که غرب دقیقاً با غنی‌سازی در خاک ایران مشکل دارد و نه آنچه- ساخت سلاح هسته‌ای- بدان وانمود می‌کنند. بنابراین طبیعی است که اگر عقب نشینی و یا برنامه‌ریزی خاصی انجام نشود تعلیق غنی‌سازی از مهمترین خواسته‌های کشورهای غربی در مذاکرات آتی خواهد بود.

موضع ما در برابر دشمنان، موضع تهاجمی است و نه تدافعی. سمپاشی‌های جبهه استکبار علیه ملت ایران، منطقی جز خشم و کینه عمیق و تمام نشدنی نسبت به اسلام و انقلاب ندارد. پس لزومی ندارد که منابع و منافع نظام را در راستای اخم و لبخندهای غرب که هر دوی آنها به یک معناست، بسیج کرد. در زمانی که دشمنان این مُلک و ملت شکستن خطوط قرمز ملی و مذهبی ما را آزادی بیان می‌نامند، به رسمیت شناختن خطوط قرمز توهمی غرب تحت لوای گفتگوی تمدن‌ها و تنش زدایی نمی‌تواند عاقلانه باشد. نماز جمعه تاریخی رهبر انقلاب در 29خرداد1388 را به خاطر بیاوریم: "آن چیزى که در این بین از همه بدتر و زشت‌تر به چشم من آمد، این حرفهایى بود که به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگیرى به مردم از زبان این دولتمردان آمریکایی صادر شد که: ما از اینکه با مردم چنین رفتار بشود، مخالفیم؛ ما نگرانیم! شما نگران مردمید؟! شما چیزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول دارید؟!" همینطور باید گفت آیا غرب اصلاً مقوله‌ای به نام تمدن اسلامی را قبول دارد که با آنها گفتگوی تمدنی داشته باشیم؟! در این شرایط، تنش زدایی آیا غیر از عقب نشینی از اصول اصیل انقلاب، نادیده انگاشتن تهدیدات علیه کشور و یا به تعبیر بهتر همان نسخه هزار بار جویده شده توهم توطئه معنا می‌دهد؟! آیا در این شرایط، طرح کردن مسئله هسته‌ای ایران و مانور کُشنده تبلیغاتی علیه صلح‌آمیز بودن آن انحراف افکار عمومی از اصل موضوع نیست؟!

به هر حال، نگارنده تنها نقطه قوت دیپلماسی دولت یازدهم را در تجربه مذاکرات هسته‌ای آقای روحانی در زمان تصدی دبیری شورای عالی امنیت ملی می‌داند. القای شُک و بُهت به کارگزاران آن زمانِ سیاست خارجی کافی بود تا غرب بتواند نتیجه چندین ساله خود برای منزوی کردن ایران را با شادی به نظاره بنشیند. اظهارات تونی بلر درباره تعلیق غنی سازی و تعطیلی تأسیسات هسته‌ای ایران مبنی بر اینکه: "میوه حمله به عراق را در تهران چیدیم!" بسیاری از اهالی سیاست را از خواب بیدار کرد و فهمیدند که هدف اصلی تحرکات کاملاً مشکوک آمریکا در خاورمیانه چه بود و آنها چه می‌اندیشیدند! اینکه شخص رئیس جمهور نیز بارها موضوع هسته‌ای را نماد غرور ملی نامیده است نشان می‌دهد که تجربه تلخ گذشته باید سرلوحه کار 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 92/7/30ساعــت 7:20 صبح تــوسط عباس | نظر
شیخ جعفر شجونی? دبیر جامعه وعاظ تهراندرپاسخ به این سوال که پایگا

بسمه تعالی

شیخ جعفر شجونی? دبیر جامعه وعاظ تهران می‌گوید: اکبر هاشمی رفسنجانی خود را برای آمریکا «لوس و ننر» کرده و به «دشمنان» جمهوری اسلامی کمک می‌کند.

 ی

images (2)


جعفر شجونی در گفت‌و‌گو با سایت «ندای انقلاب» درپاسخ به این سوال که پایگاه رسمی هاشمی رفسنجانی مطلبی ازقول ایشان مبنی براینکه امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بود، در خروجی خود منتشر کرده، آیا همچنین نقل قول‌هایی از امام (ره) صحت دارد، گفت: هاشمی رفسنجانی خودش را برای آمریکا «لوس و نونور» کرده است و در این شرایط سختی که برای اوباما پیش آمده و حدود یک میلیون از دولت آمریکا اخراج شده‌اند با این اظهارات به آن‌ها کمک می‌کند.

وی با بیان اینکه کسی دیگر حرف هاشمی را نمی‌پذیرد، تصریح کرد: هاشمی برخلاف سخنان امام و فرمایشات مقام معظم رهبری حرکت و به دشمن کمک می‌کند. عضو حزب موتلفه تاکید کرد: خاندان هاشمی انقلاب را به نفع خودشان مصادره کردند و میلیاردر شدند و برخلاف فرمایشات رهبری برای آمریکایی هاخود شیرینی می‌کند و کمک به دشمن هم حرام در حرام است. وی با بیان اینکه هاشمی به جای کمک به رهبری در حال ضربه زدن به ایشان است، افزود: هاشمی رفسنجانی در حال حاضر باطن سیاه خودش را آشکار می‌کند وهمانطور که شورای نگهبان او را به درستی رد صلاحیت کرد باید از مجمع تشخیص مصلحت نظام هم بیرونش کرد. شجونی در پایان طرفداران هاشمی را یک مشت پیر واداده با شعار زنده باد آمریکا دانست و خاطرنشان کرد: متاسفانه سیاست پلیدی باعث شده تا هاشمی این وادادگی و غلامی را برای آمریکا انجام دهد.

(ویرایش)


+ نوشته شـــده در یکشنبه 92/7/21ساعــت 9:13 صبح تــوسط عباس | نظر
«نوری مالکی»: عراق امروز وارد یک جنگ واقعی علیه تروریسم شده است

بسمه تعالی

مالکی: جنگ واقعی علیه تروریسم را آغاز کرده‌ایم

یdownload


نخست‌وزیر عراق گفت کشورش وارد جنگ واقعی علیه تروریسم شده است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، «نوری مالکی» در دیدار با یک هیئت بلندپایه از فدراسیون روسیه گفت: عراق امروز وارد یک جنگ واقعی علیه تروریسم شده است و به همین خاطر نیاز دارد که نیروهایش را در این زمینه حمایت کند. 
مالکی در ادامه گفت، قصد دارد ارتش عراق را به مهمات و سلاح‌های لازم برای ادامه مبارزه با تروریسم مجهز کند.
روسیه پس از آمریکا، سلاح‌های ارتش عراق را تامین می‌کند و سیاست نخست‌وزیر نیز این است که از این پس به جای آمریکا، از روسیه سلاح بخرد.
مالکی هفته گذشته، به جهانیان نسبت به خطر تروریسم هشدار داد و گفته بود که این خطر دامن آمریکا را نیز خواهد گرفت.

+ نوشته شـــده در یکشنبه 92/7/21ساعــت 8:59 صبح تــوسط عباس | نظر
قدرتنمایی مافیای صنایع نظامی امریکا درتعطیلی دولت فدرال ایالات م
بسمه تعالی
از لغو جنگ سوریه تا تعطیلی دولت فدرال ایالات متحده؛ قدرت‌نمایی مافیای صنایع نظامی امریکا

 

مهدی خانعلی‌زاده: تعطیلی دولت فدرال ایالات متحده که این روز‌ها به تی‌تر نخست اکثر رسانه‌های معتبر اقتصادی جهان تبدیل شده، در نگاه اول بی‌سابقه به نظر نمی‌رسد؛ چرا که حدود 17 سال پیش هم دولت مرکزی ایالات متحده به ریاست بیل کلینتون، شرایط مشابهی را به مدت 27 روز داشت اما در این می‌ان، مساله‌ای وجود دارد که این دو رویداد را از یکدیگر متمایز می‌کند و سرنخ اصلی را به سطحی بالا‌تر از دعواهای سیاسی میان دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه در کنگره این کشور می‌کشاند. 

محل اصلی این رویداد کم‌سابقه را که در اوضاع بحران اقتصادی ایالات متحده به مثابه تزریق یک سم مهلک به بدن یک بیمار در حال احتضار به بهانه ترویج واکسن است، باید در نزاع میان دولت باراک اوباما و صنایع نظامی و تسلیحاتی این کشور بر سر مساله تهاجم نظامی علیه کشور سوریه جستجو کرد؛ موضوعی که نظامیان این کشور تا یک قدمی آن هم پیش رفتند اما نهایتا به دلایل مختلف، این برنامه لغو شد. 
 
طی دهه‌های اخیر، جنگ، بی‌ثباتی و قیمت بالای نفت باعث رونق صنعت تسلیحات نظامی در جهان شده است و تحلیلگران نظامی معتقدند که این رکورد از سال 1993 تاکنون بی‌سابقه بوده است. ایالات متحده به عنوان بزرگ‌ترین تولید و صادر کننده تسلیحات جهان بر این موج سوار شده است و در سال مالی 2006 که در 30 سپتامبر به پایان رسید، سازمان همکاری امنیت دفاعی آمریکا میلیارد‌ها دلار از فروش تسلیحات سود برد. 
 
شرکت تسلیحاتی «مارتین لاک هیدز» در ایالات متحده که بزرگ‌ترین شرکت تسلیحاتی جهان است، در این مدت بیشترین سود را از دریافت سفارش ساخت تسلیحات بدست آورده است و به رغم قوانین جهانی سخت که بر صادرات و استفاده از تسلیحات نظارت دارند، تقریبا نیمی از تسلیحات ساخت آمریکا در کشورهایی استفاده می‌شوند که سابقه نقض حقوق بشر در آن‌ها چشمگیر است. 
 
بر اساس آماری که مرکز منابع تجارت تسلیحاتی در ایالات متحده با کمک پنتاگون و وزارت امور خارجه آمریکا تهیه کرده است، آمریکا در سال مالی 2005، بیش از 6/12 میلیارد دلار از فروش تسلیحات نظامی سود برد. البته طبیعی است که سود مالی ایالات متحده به قیمت کشتار انسان‌های بی‌گناه در کشورهای فقیر و استبدادزده تمام می‌شود که اساسا مدنظر کاخ سفید قرار ندارند. 
 
شاید اکنون و با درنظر گرفتن آمار فوق بتوان به تحلیل جامعی در این زمینه دست پیدا کرد. حدود یک ماه پیش، تقریبا اکثر قریب به اتفاق کار‌شناسان نظامی و سیاسی بین‌المللی ممعتقد بودند که دولت مرکزی ایالات متحده تصمیم خود را گرفته و قطعا وارد یک تهاجم نظامی علیه کشور سوریه خواهد شد. شکل‌گیری آرایش نظامی در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و همچنین بیانیه‌های رسمی ارتش ایالات متحده همگی خبر از آغاز قریب‌الوقوع این جنگ جدید در منطقه می‌دادند. 
 
با این حال و در یک چرخش ناگهانی، این عملیات لغو شد و برنامه کلید زدن یک جنگ جدید در منطقه که سه‌گانه جنگ ایالات متحده در غرب آسیا را تکمیل می‌کرد (در کنار افغانستان و عراق) ناکام ماند. در‌‌ همان زمان بسیاری از تحلیلگران اعلام کردند که این اقدام اگرچه در تضاد ماهوی با رویکرد اقتصادی ایالات متحده قرار دارد و زمینه را برای اعمال فشار به دولت مرکزی فراهم می‌کند اما باراک اوباما از وجوه دیگر هم به این مساله نگاه کرد و با درنظر گرفتن مسائلی مانند وجهه ایالات متحده، افکار عمومی و دیپلماسی بین‌المللی این کشور، نهایتا از اقدام نظامی علیه سوریه صرف نظر کرد. 
 
با انصراف ایالات متحده و دولت فدرال آن از اقدام نظامی علیه سوریه، اقتصاد این کشور که بخش اعظم آن مبتنی بر صنایع تسلیحاتی و نظامی است، دچار شوک شد و در حالی که خود را آماده یک دوره رونق اقتصادی جدید کرده بود، ناگهان به رکود افتاد. از سوی دیگر، کمتر از یک ماه بعد، کنگره ایالات متحده با لایحه بودجه دولت مرکزی این کشور مخالفت کرد تا دولت باراک اوباما به طور رسمی تعطیل شود و تا پایان امسال در یک حیات نباتی بسر ببرد. 
 
به همین دلیل در این زمینه، می‌توان تحلیل را به سمت فشار لابی‌های تسلیحاتی و صنایع نظامی برد و اینگونه نتیجه‌گیری کرد جنگ با سوریه قرار بود به عنوان رشوه دولت فدرال ایالات متحده به این گروه‌های فشار اقتصادی در این کشور پرداخت شود و زمینه را برای فروش بیشتر محصولات آنان فراهم کند اما با لغو ناگهانی این برنامه و ضرر هنگفت ناشی از این تصمیم دولت مرکزی برای شرکت‌های چندملیتی تولید تسلیحات و تجهیزات نظامی، برنامه فلج کردن دولت اوباما در دستورکار آنان قرار گرفت و نهایتا منجر به بالا گرفتن درگیری‌های سیاسی در درون کنگره آمریکا و عدم تصویب بودجه دولت فدرال شد؛ موضوعی که دولت مرکزی را در تعطیلی کامل فرو برد. 
 
چند ماه پیش بود که روزنامه «ورد تریبون» در مطلبی به نقل از ژنرال دنیس ویا، فرمانده بخش ادوات و تجهیزات جنگی ایالات متحده نوشت: «افزایش صادرات سلاح به کشورهای خاورمیانه و سایر مناطق می‌تواند ثبات خطوط تولید صنایع دفاعی در بحبوحه کسری بودجه توسط کنگره را موجب شود. این روند یک پیروزی برای ارتش و متحدان آمریکا و همچنین صنعت دفاعی کشور است. ما این روند را برای سال‌های آتی فزاینده می‌بینیم. این اقدام باعث رشد صنعت دفاعی آمریکا می‌شود. به عنوان مثال، در سال گذشته میلادی عربستان سعودی جت‌های جنگنده اف-15 به ارزش بیش از 30 میلیارد دلار از آمریکا برای ارتقای ارتش خود خریداری کرد. ارتش آمریکا در سال 2012 میلادی به عنوان بخشی از برنامه فروش خارجی ارتش 20 میلیارد دلار صادرات کالا به خارج داشت. فروش سلاح در سال مالی 2013 میلادی که از فوریه سال 2012 میلادی آغاز شده احتمالا 2 / 12 میلیارد دلار کاهش می‌یابد.» 
 
با در نظر گرفتن این اظهارات مقام ارشد نظامی و تسلیحاتی ایالات متحده، روشن است که عدم وقوع جنگ در سوریه و تصمیم به انصراف از آن به دلایل مختلف از سوی دولت فدرال این کشور، سبب شده تا لابی‌های قدرتمند در ایالات متحده فعال شوند و در کوتاه‌ترین زمان ممکن، ضربه کاری خود را به دولت اوباما بزنند و حدود دو ماه مانده تا پایان سال، عملا کاخ سفید در واشنگتن را از مدار تاثیرگذاری خارج کنند.

+ نوشته شـــده در سه شنبه 92/7/16ساعــت 5:56 عصر تــوسط عباس | نظر
؟ نظر رسایی درمورد سخنان اخیر خاتمی در حاشیه استقبال از رئیس جمه

بسمه تعالی

نظر رسایی درمورد سخنان اخیر خاتمی

 

به گزارش خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در واکنش به اظهارات اخیر محمد خاتمی که پیش‌بینی ترور فیزیکی را مطرح کرده بود، یادداشتی نوشته و نسخه‌ای از آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که متن کامل آن از نظرتان می‌گذرد.

 
خاتمی راست می گوید، مراقب ترورهای سازماندهی شده جدید باشید
 
در هفته گذشته خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رئیس جمهور را سازماندهی شده دانسته و گفته است: « این جریانات سازماندهی شده است نه خودسر. اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات می‌شود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد. وزارت اطلاعات و قوه قضائیه مسئول است که این امر را پیگیری کنند.» به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب خاتمی سال 88 همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!
 
 در هفته گذشته خاتمی، رئیس دولت اصلاحات، حوادث پیش آمده در حاشیه استقبال از رئیس جمهور را سازماندهی شده دانسته و گفته است: «این جریانات سازماندهی شده است نه خودسر. اگر جلوی جریانات تخریبی گرفته نشود مثل زمان اصلاحات می‌شود که اوایل این طور بود و بالاخره منجر به ترور شد. وزارت اطلاعات و قوه قضائیه مسئول است که این امر را پیگیری کنند.»
 
 بلافاصله این مواضع با استقبال بلندگوهای استکبار و انتقاد برخی از رسانه های داخلی و از جمله رسانه های منتقد وی مواجه شد. رادیو صدای آمریکا با عنوان خاتمی: "اگر با جریان‌های تخریبی برخورد نشود به ترور ختم می‌شود" و تلویزیون بی بی سی فارسی با تیتر "هشدار خاتمی نسبت به بازگشت ترور" به استقبال موضعگیری خاتمی رفتند.
 
 به نظرم در باره این اظهار نظر خاتمی نباید زود قضاوت کرد بلکه با بررسی مستند سوابق موضوع، می توان به این نتیجه رسید که بخشی از ادعای خاتمی صحیح و منطبق بر واقعیت است.
 
 
ترور سال 78 سازماندهی شده بود یا خودسرانه؟
 
در حقیقت اشاره خاتمی به واقعه ترور سعید حجاریان است که در ماه های پایانی سال 78 اتفاق افتاد. خاتمی در آن ایام هم با صدور نامه ای اعلام کرد : "معتقدم مسأله عمیق تر است و به لحاظ روان شناختی باید پیگیری شود و با یک حرکت وزین فرهنگی برای ریشه یابی این نوع خشونت ها و جلوگیری از آن به عمل آید." وی همچنین در نامه ای به وزیر اطلاعات وقت از وی خواست تا با عنایت به تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر برخورد قاطع و سریع با عوامل این ترور، چشم فتنه بیرون آورده شود.
 
یونسی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی اما پس از مدتی در این باره اعلام کرد : "اهداف این افراد بر اساس احساسات شخصی و تشخیص فردی آنان استوار است و از نظر ما وابستگی خارجی و وابستگی جناحی برای آنان متصور نیست. از نظر ما این افراد گروهی خودسر هستند که با انگیزه ماجراجویانه و احساساتی اقدام به این کار کردند."
 
اما واقعیت قصه ترور سعید حجاراین چه بود؟‌ آیا واقعا بر اساس ادعای امروز آقای خاتمی سازماندهی شده بود؟ آیا جریان سیاسی خاصی در پشت آن قرار داشت؟ یا نظر وزیر اطلاعات وقت درست و ترور حجاریان سازماندهی شده نبوده بلکه خودسرانه بوده. بنده معتقدم که بر خلاف بسیاری از مواضع آقای خاتمی، ادعای ایشان درست و نظر وزیر اطلاعات وقت وی که ترور سعید حجاریان را خودسرانه دانسته بود غلط است.
 
 قضاوتى غیر منصفانه
 
سال 78 و پس از واقعه قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه پس از سوء قصد به سعید حجاریان، اظهار نظرهاى مختلفى درباره ماهیت گروه ترور و مسأله صدور فتواى ترور بر زبان‏ها جارى شد. در این جنگ روانى نیز سعى شد تا مسأله ‏ترور را همانند قتل‏هاى زنجیره‏اى و کوی دانشگاه به یک فکر و اندیشه‏اى دینى گره بزنند و به شخص و گروه خاصى منتسب کنند. در اولین حرکت، روزنامه صبح امروز که مدیر مسئول آن ترورشده بود، نوشت: "من تروریست‏ها را مى‏شناسم ... آنها نیروى نظامى نبودند، دست به اسلحه نبردند و شلیک نکردند، بلکه فتوا دادند و حکم صادر کردند." (26 اسفند 78)
 
بیست روز پس از این اظهار نظر، در حالى که هر روز بر حجم این اتهامات در روزنامه‏ها افزوده مى‏شد و شخصیت‏هاى دلسوز سیاسى مى‏بایست آن را کنترل مى‏کردند، محمد سلامتی، عضو فعال‏ سازمان غیر دینى مجاهدین انقلاب و دبیر کل آن اعلام کرد: "کسانى که با انگیزه‏هاى ایدئولوژیک دست به ترور مى‏زنند، به مجوز شرعى نیاز دارند." علاوه بر وی در تیتر برخی رسانه ها اعلام شد: "دیگرانى بودند که تصمیم گرفته و مجوز دادند و بعد عده‏اى اجرا کردند."
 
تمام این سخنان - که به گوشه کوچکى از آن اشاره شد - در حال و هواى روزهاى نخست پس از ترور مطرح شد، امّا سخنى که پس از نُه ماه از طرف آقاى حجاریان در یک ‏مصاحبه مطبوعاتى عنوان شد، شاید غیر منصفانه‏ترین سخن و حتى کینه‏جویانه بود. وى در پاسخ به سئوال خبرنگارى که پرسید هیچ تصور مى‏کردید روزى توسط چنین افرادى ترور شوید؟ گفت: "نه، انتظار نداشتم. از جریان‏هاى داخلى انتظار نداشتم. گاهى درباره گروه‏هاى برانداز خارجى فکر مى‏کردم، امّا در باره اینها نه. زیرا کسى که ادعاى دیندارى مى‏کند براى این ‏کارها باید حجت شرعى داشته باشد. فکر نمى‏کردم عالمى در سطح بالا اجازه ترور بدهد، چون در اسلام ترور حرام است. اسلام اجازه ترور نمى‏دهد."
 
جالب این است که آقاى حجاریان در پاسخ به سئوال دیگرى، وقتى خبرنگار مى‏پرسد: آیا ضاربین شما حکم داشتند و شما در جریان قرار گرفتید؟ مى‏گوید: "خیر. من دنبال نکردم ببینم حکم داشتند یا نه، امّا آدم متدین براى حرکات خود - مخصوصاً قتل نفس - باید جواز شرعى داشته باشد وگر نه دیندارى‏اش بى‏معنا مى‏شود. مگر این‏که فکر کنیم اینها ضارب نبودند، یا در دیندارى‏شان شک کنیم. والا آنهایى که قبل از انقلاب هم دست به ترور زدند، مثل فداییان اسلام و مؤتلفه، بالاخره از جایى جواز گرفتند. امام ‏جواز ترور نمى‏داد، حتى در زمان شاه. من فکر مى‏کنم کسى که ادعاى دیندارى مى‏کند، از امام تبعیت مى‏کند، بنابر این چنین کارى را انجام نمى‏دهد." (روزنامه ایران: 27 آذر 79)
 
سئوال این است که چرا آقاى حجاریان در آن ایام ادعا مى‏کرد این کار توسط گروه‏هاى داخلى نظام انجام شده و چرا آن گروه را رسماً نام نمى‏برد؟! وى مى‏گوید: "فکر نمى‏کردم عالمى در سطح بالا اجازه ترور بدهد ..." سئوال این است که وى از کجا پى برده بود عالمى اجازه ترور را صادر کرده است؟! چرا از آن عالم سطح بالا نام برده نمی شد؟! چرا به طور جدى در دیندارى عاملان ترور شک نمى‏کند؟ اشخاصى که قبل از ترور وى، چند عملیات مجرمانه دیگر نیز داشته‏اند! سئوال این است که چرا آقاى حجاریان در باره "وجود مجوز شرعى ترور" در این گروه با قاطعیت سخن مى‏گوید، امّا در خصوص عدم دیندارى عاملان ترور با تردید و شک؟!
 
نوار تهدید، جعبه سیاهى که هرگز رمز خوانى نشد!
 
یک روز پس از ترور سعید حجاریان، در تاریخ 23 اسفند 78، شوراى اسلامى شهر تهران در اقدامى عجولانه، خبر از کشف نوارى داد که در آن سعید حجاریان تهدید به ترور شده ‏بود! رئیس شوراى شهر، گوینده نوار را از همفکران و مرتبطین با سردار نقدى و حجت‏الاسلام والمسلمین روح اللَّه حسینیان معرفى کرد و بسیارى، چون روزنامه «هم‏  میهن» این نوار را جعبه سیاه ترور حجاریان نامیدند.
 
شاید آن روز، هیچ کس فکر نمى‏کرد که پخش این نوار و مانور سیاسى روى آن، بعدها تبدیل به یک معضل و مشکل براى کسانى شود که قصد داشتند ترور را به یکى از منتقدان‏ دلسوز خود نسبت دهند.
 
تهیه کننده نوار که رضا احمدى - جوانى 21 ساله - نام داشت، از آنجا که آدرس و نشانى خود را در نوار اعلام کرده بود! یک روز پس از تحویل نوار به شوراى امنیت ملى - در تاریخ 25 اسفند - دستگیر شد و به مدت 100 روز در بازداشت بسر برد. وى پس از آزادى از زندان، خبرى را در مطبوعات فاش کرد که هرگز به شکل صریح و شفاف تکذیب نشد! و جعبه سیاه ‏ترور سعید حجاریان، همچنان در هاله‏اى از ابهام باقى ماند و علامت سئوال به وجود آمده، هرگز محو نشد!
 
و امّا داستان نوار چه بود
 
یک ماه پس از ترور سعید حجاریان، على رغم وجود اختلافات داخلى میان اعضاى شوراى شهر در خصوص پخش یا عدم پخش محتویات نوار تهدید، خانم ‏صدیقه وسمقى به عنوان عضو کمیته تحقیق و پیگیرى ترور آقاى حجاریان، هنگامى که از روند تحقیقات گزارش مى‏داد، از کشف این نوار سخن گفت: "قرار است این نوار در جلسه امروز پخش شود و پس از پایان جلسه نیز، نوارِ تکثیر شده به هر یک از خبرنگاران اختصاصى شورا تحویل مى‏شود." (رسالت: 24 فروردین 79)
 
در همین هنگام یکى از پرسنل روابط عمومى شورا ضبط کوچکى را در مقابل میکروفون قرار داد و دقایقى از صداى فرد تهدید کننده نوار را پخش کرد. گروه اجتماعى روزنامه صبح امروز متن پخش شده را چنین گزارش مى‏کند: "اینجانب رضا احمدى، عضو گروه فداییان اسلام و همچنین عضو هیأت مؤسس حزب سازمان فدایى ولایت فقیه هستم. جناب آقاى سعید حجاریان! از دیدگاه حزب جوانان‏ فداییان ولایت فقیه و دیدگاه فداییان اسلام، به دلایل زیر محکوم به ضدیت با ولایت فقیه و مرتد هستید و سابقه شما نشان مى‏دهد با ولایت فقیه ضدیت دارید.
 
1 . امضا نکردن فرم التزام به ولایت فقیه در هنگام انتخابات شوراهاى اسلامى.
 
2 . تئورى ضد انقلابى و ضد ولایتى "فشار از پایین و چانه‏ زنى از بالا".
 
3 . تئورى ضد انقلابى و ضد ولایتى "فتح سنگر به سنگر نظام" یعنى سپاه، نیروى ‏انتظامى، وزارت اطلاعات، قوه قضائیه، مجلس و نهاد رهبرى.
 
4 . ایجاد جنگ روانى و تخریب یکى از چهره‏هاى شاخص انصار حزب اللَّه، یعنى حاج‏آقا..." (روزنامه صبح امروز: 24 فروردین 79)
 
پس از پخش قسمتى از نوار تهدید، به علت مخالفت تعدادى از اعضاى شوراى شهر و به وجود آمدن درگیرى لفظى میان برخى از اعضاى شورا، از ادامه پخش نوار جلوگیرى شد. خانم صدیقه وسمقى که ظاهراً از برخى اخبار پشت پرده این نوار بى‏اطلاع بود و بر پخش آن اصرار مى‏ورزید، در برابر اظهار مخالفت برخى دیگر از اعضاى شوراى شهر مى‏گوید: "چرا این نوار را معضل کردید؟ اصلاً محرمانه نبوده. این شخص، خود را نواب صفوى زمان مى‏داند و حاضر است این را همه جا بگوید. افکارى که در این نوار هست، در جامعه و پشت بلندگوهاى عمومى ترویج مى‏شود. این نوارى است که به حجاریان داده شده و محرمانه نبوده و ما ممنوعیت و محدودیت براى انتشار آن نداریم." (روزنامه صبح امروز: 24 فروردین 79)
 
جالب‏تر از موضعگیرى منفعلانه این عضو شوراى شهر تهران، برخورد دو عضو دیگر این شورا نسبت به انتشار این نوار بود. آقاى حکیمى‏پور و اصغرزاده - این دو نام را به خاطر بسپارید - در مصاحبه‏هاى مختلف که در خصوص مسأله ترور سعید حجاریان داشتند، همواره بر اهمیت یک نکته خاص تأکید مى‏کردند و آن سندیت این نوار براى نشان دادن "بخش ‏فرهنگى و تفکر سیاسى ترور" بود!
 
ابراهیم اصغرزاده در همان روزهاى نخست پس از ترور، در این باره گفت: "این نوار به جز سندیت امنیتى و اطلاعاتى، سندیت سیاسى هم دارد و نشانگر آن است که یک تفکر خشن، زمینه‏ساز این قبیل تهاجمات به ملت است. ما در یک موقعیت جدى ‏براى تسویه حساب قطعى با خشونت و تفکر خشونت هستیم." و امّا احمد حکیمى‏پور، به اندازه ابراهیم اصغرزاده براى جعبه سیاه ترور، اهمیت اطلاعاتى و امنیتى قائل نبود، بلکه اساساً آن را فقط براى بررسى بخش فرهنگى و تبلیغى خشونت‏گرایان مفید مى‏دانست! او نیز در مصاحبه با روزنامه صبح امروز گفت: "آن نوار بیش‏تر از این جهت مهم است که تفکرى را که پشت جریان خشونت است، نشان مى‏دهد. ما دنبال این نیستیم که چه کسى این نوار را پر کرده است! چون کسانى که‏آن را پر کرده‏اند، در این حادثه خاص دخیل نبوده‏اند. منتها از این نوار مى‏توان بخش فرهنگى خشونت را شناسایى کرد که اینها با چه استدلال‏هایى با مخالفین خود مبارزه مى‏کنند و خون‏آنها را حلال مى‏کنند! ما دنبال این هستیم که آن بخش فرهنگى و تبلیغى خشونت‏گرایان را از این نوار بررسى کنیم." (صبح امروز:‌3 اردیبهشت 79)
 
البته احمد حکیمى‏پور پیش از این در مصاحبه دیگری گفته بود: "این نوار روز بعد از ترور حجاریان (!) در اختیار ما قرار گرفت. ما نیز بلافاصله آن را در اختیار مقامات مسئول قرار دادیم. کسانى که این نوار را پر کردند، بلافاصله دستگیر شدند و هیچ ارتباطى با تیم ترور نداشتند." (روزنامه فتح: 9 فروردین 79)
 
جعبه سیاهی که هنوز هم معضل اصلاح طلبان شده
 
پخش خبر "نوار تهدید" و یا "جعبه سیاه" ترور، به طور ناخواسته تبدیل به یک معضل شد! احمد حکیمى‏پور ادعا مى‏کرد که نوار یک روز پس از ترور در اختیار شورا قرار گرفته، امّا عابدینى و اصغرزاده، دو عضو دیگر شورا معتقد بودند که نوار بیست روز پیش از ترور در اختیار شورا قرار گرفته است. (صبح امروز: 25 اسفند 79)  البته این قول درست بود چرا که تهیه کننده نوار پس از آزادى از زندان ادعا کرد که چند ماه قبل از ترور، نوار را به حجاریان تحویل داده و در زمان تحویل نوار، آقایان حکیمى‏پور و اصغرزاده حضور داشتند!
 
پس از درگیرى لفظى برخى از اعضا درباره انتشار این نوار و تحویل آن به مطبوعات، جلسه غیر علنى تشکیل شد، امّا این نوار، هرگز در اختیار خبرنگاران قرار نگرفت! یک ‏عضو مؤثر شوراى شهر که سوابق فعالیت‏هاى متعدد سیاسى دارد، براى به فراموشى سپردن این نوار به خبرنگاران گفت: "کارى که در شوراى شهر انجام شد، یک عمل اشتباه بود. زیرا انتشار این نوار که از مغز علیل عده‏اى خودسر و قانون‏شکن تراوش کرده است، برخلاف مصالح عمومى و ملى ‏است! چرا که در این نوار، فرد تهدید کننده، خودش را منتسب به جاهایى کرده است که براى ما ثابت شده این انتسابات صحیح نیست و اینها قصد تعریض به مقدسات جامعه ما را داشته‏اند و لذا نبایستى حرف‏هاى این نوار به عنوان مستند مورد عمل قرار گیرد." (رسالت: 24 فروردین 79)
 
جعبه سیاه به سخن آمد و ماهیت خاتمی و دوستانش را نشان داد
 
البته رئیس وقت شوراى اول شهر تهران و برخى از اعضاى مؤثر آن، چند روز پس از ترور حجاریان در مصاحبه‏هاى مختلف اعلام کرده بودند که "چنانچه پیگیرى قضیه توسط مسئولان امنیتى به درازا کشیده شود، محتواى این نوار و شیوه به دست آوردن آن را به اطلاع عموم خواهیم رساند." با وجود این تأکیدات، هرگز نحوه تهیه نوار علنى نشد تا این‏که رضا احمدى - جوان 21 ساله و تهیه کننده نوار - پس از 100 روز از زندان آزاد شد و ابهامات بسیارى را برطرف کرد. وى در مصاحبه با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: "به منظور کمک گرفتن براى هیأت مذهبى با آقاى طباطبایى عضو شوراى شهر در نماز جمعه صحبت کردم و او من را به آقاى حجاریان معرفى کرد. من نه عضو انصار حزب اللَّه ‏بوده و نه هستم و اولین بارى بود که حجاریان را از نزدیک مى‏دیدم. او در جلسه اول خیلى از من استقبال کرد و گفت: شنیده‏ام عضو انصار حزب اللَّه هستى، امّا خوشحالم که شما مثل آنها نیستى و حرف‏هایت را مى‏زنى!
 
در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و ... او به من خندید و پاسخى نداد و گفت این اندیشه ماست و شما باید اندیشه ‏را با اندیشه جواب بدهید. جلسه بعد هم در شوراى شهر بود که چون هماهنگ کرده بود، بیش‏تر مرا تحویل گرفتند و در همین جلسه بود که آقاى حجاریان بحث نوار را مطرح کرد و گفت: شما هر چه ‏اندیشه دارید، بر روى نوار بگوئید.
 
در جلسه سوم گفت: حرف‏هاى من را هم در نوار بگو، حرف‏هاى خودت را هم بزن، حجاریان به من گفت: در نوار من را تهدید کن. به او گفتم آیا مشکلى براى من پیش نمى‏آید؟ او گفت: نه باقیش با من، البته ممکن است انصار حزب اللَّه تو را با تیر بزنند، ولى (اداره) اطلاعات و ... با من. آقاى سعید حجاریان به من گفت: در نوار خودت را معرفى کن و بگو عضو انصار حزب اللَّه هستم و روى این موضوع تأکید زیادى داشت.
 
حجاریان گفت: بگو فدایى ولایت فقیه هستم، من را هم محکوم کن و به موضوع فشار از پائین، چانه زنى در بالا و فتح سنگر به سنگر حمله کن. وقتى من را تهدید مى‏کنى، به ‏حالت جدى حرف بزن و تهدید کن و بگو مى‏کشمت و خانه و زندگى‏ات را آتش مى‏زنیم. من هم تیتر مطالب او را یادداشت کردم.
 
حتى گفت: در نوارِ تهدید به نهضت آزادى، عبداللَّه نورى، مهاجرانى و آقاى خاتمى هم توهین کن و بگو خاتمى آمده با جامعه مدنى ختم انقلاب را اعلام کند. حجاریان گفت: در داخل نوار از سعید امامى به عنوان شهید سعید امامى یاد کن. او در آخر جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالى و کارى کمک مى‏کنم، اگر بخواهى به هیأت شما کمک مى‏کنیم، اگر نخواستى به خودت کمک مى‏کنیم که خانه خودتان ‏را بسازید. با شهردارى منطقه هم هماهنگ مى‏کنم. حجاریان به من گفت: تو نسبت به سایر بچه‏هاى انصار خیلى آرام هستى، اگر مى‏توانى بچه‏هاى انصار را بیاور اینجا با هم صحبت کنیم!
 
نوار را او ساخت و من فقط یک گوینده بودم و نمى‏دانستم او چه سوء استفاده‏اى از آن مى‏کند. من هم رفتم خانه‏ام، در زمانى که هیچ کس نبود، نوار را پر کردم و بردم به حجاریان ‏دادم. او هم گفت: کار بزرگى کردى، امیدوارم بتوانیم مشکلات! شما را حل کنیم. وقتى نوار را دو دستى به حجاریان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقایان اصغرزاده و حکیمى‏پور نیز شاهد بودند." (رسالت: 12 تیر 79)
 
روزنامه رسالت پس از انتشار این مصاحبه مهم نوشت: "بر این اساس، معلوم نیست آیا قاضى رازقندى تاکنون به احضار حجاریان و اخذ توضیحات وى اقدام کرده است یا نه. به نظر مى‏رسد پرونده رضا احمدى و تهدید حجاریان در چارچوب پرونده نوارسازان قابل پیگیرى است. باید مشخص شود چرا و چه کسانى با سوء استفاده از سادگى جوانى 21 ساله، نوار تهدیدى تهیه و سپس با فراهم ساختن شرایط جنگ روانى، از آن بهره‏بردارى سیاسى کرده و با تمسک به آن به تشویش افکار عمومى دست زدند. امیدواریم قاضى پرونده بى‏هیچ ملاحظه و مصلحت اندیشى، به واقعیت دست یافته و با عوامل و یا عاملین برخورد قانونى نماید." (رسالت: 12 تیر 79)
 
یک روز پس از نشر این سخنان، تنها پاسخى که روزنامه رسالت دریافت کرد، نامه‏اى بدون امضا و در سربرگ شوراى شهر تهران بود که از طرف سعید حجاریان در آن نوشته ‏شده بود: "رسالت، نشر اکاذیب مى‏کند." شوراى شهر در حالى این چهار کلمه را از طرف حجاریان در 13 تیر ماه به عنوان پاسخ ارسال کرد که روزنامه بهار در همان روز، مصاحبه‏ مفصلى را به نقل از سعید حجاریان در خصوص ادعاى دیروز روزنامه رسالت به چاپ رساند!
 
روزنامه بهار در این مصاحبه ادعا کرد که وى گفته است: "نوار بدون استفاده از آن به چه درد مى‏خورد و کجاى این کار عقلانى است... لابد بعد هم مى‏خواهند بگویند تروریست‏ها از خود من دستور گرفته‏اند." (روزنامه بهار: 13 تیر 79)
 
چرا حرف یک بچه را تیتر می کنید!
 
در همان ایام حجاریان که نایب رئیس شوراى اول شهر تهران بود در مورد آشنایى خود با احمدى گفت: "آقاى علیزاده روزى در شوراى شهر، فردى را به من معرفى کرد و گفت او از این بچه‏هایى است که تجمع‏هاى دانشجویى را به هم مى‏ریزند و مى‏خواهد با تو صحبت کند. کمى ‏نصیحتش کردم و به او گفتم عقاید خود را داشته باشد، امّا به جاى این‏که کارهاى فیزیکى بکند، برود کار فرهنگى کند.
 
روزى احمدى به من گفت که دوستان من تو را محاکمه کرده‏اند و نوارى به من داد که جریان محاکمه در آن ضبط شده بود. احمدى به من گفت که ظاهراً پسر عمویش از اینهاست ‏و این نوار با صداى اوست. نوار را که گوش کردم، متوجه شدم همان حرف‏هاى معمول است که جریان خشونت‏طلب در روزنامه‏ها و مجله‏هایشان علیه من گفته و نوشته بودند.
 
نوار بى‏ارزشى بود، به آن اعتنایى نکردم و آن را در گوشه کشوى میزم انداختم و به آقاى اصغرزاده که در همان اتاق همکارم بود، گفتم که چنین نوارى موجود است! پس از واقعه ترور، چون دنبال سرنخ مى‏گشتند، کشوى مرا باز کردند و نوار را درآوردند. در آن زمان من در حالت اغما بودم که این وقایع پیش آمد و احمدى را دستگیر کردند. من ‏فکر مى‏کنم این نوار ربطى به تروریست‏ها ندارد."
 
حجاریان به جاى پاسخ به سئوالات اساسى مطرح شده در خصوص سخنان احمدى، ضمن ادعاى این که وى تطمیع شده است، اظهار داشت:  "چه ثمرى براى من داشت که به یک بچه بگویم این حرف‏ها را بزن و چیزهایى به او یاد بدهم که در نوار بگوید، بعد هم نوارش را دور بیندازم !"
 
وى که هر روز در کنار نام روزنامه خود، جمله "دانستن حق مردم است" را مى‏نوشت، از اقدام روزنامه رسالت در چاپ اظهارات احمدى گله کرد و گفت: "یک زمان مدیر مسئول رسالت به عیادت من آمد و من براى او هم در این مورد توضیح دادم. نمى‏دانم چرا حرف من را که این همه سابقه رفاقت با هم داریم، کنار گذاشته و رفته‏ حرف این بچه را تیتر اول کرده است."
 
حجاریان در آن مصاحبه از محاکم قضایى خواست تا کسانى را که روى این جوانان کار روانى مى‏کنند، شناسایى کند:  "باید افرادى که روى این جوانان کار مى‏کنند و این سناریوها را به آنها یاد مى‏دهند تحت تعقیب قرار گیرند. این افراد باید به عنوان آسیب دیدگان اجتماعى مورد امداد قرار گیرند!... زمانى که پنج، شش کانال رادیو تلویزیون یک کشور در اختیار یک جریان باشد و جریان دیگر از داشتن کوچک‏ترین رسانه‏اى محروم شود، نمى‏خواهم بگویم دوستان ما این کار را مى‏کنند، ولى طبیعى است که از رسانه‏هاى کوچک مثل نوار استفاده شود." (روزنامه بهار: 13 تیر 79)
 
خاتمی راست می گوید ترورهای سازماندهی شده در پیش است
 
بنابراین به جای قضاوت عجولانه باید به آقای خاتمی حق داد که ترور سعید حجاریان را سازماندهی شده دانسته و امروز نیز نگران تکرار همان ترورهای سازماندهی شده است. با این تذکر که جناب رأس کودتای سال 88 همه واقعیت را نمی گوید بلکه بخشی که به نفع این جریان هزار لایه است را بیان می کند!
 
آقای خاتمی راستی چرا وزارت اطلاعات دولت شما هرگز حقایق آن ترور را فاش نکرد؟ چرا سعید حجاریان هرگز از ضاربان خود شکایت نکرد؟ فرد ضارب چند سال بعد از آزادی از زندان در ستاد انتخاباتی چه کسانی دیده شد؟
 
بگذریم! نویسنده این سطور در نطق مخالفت با وزیر پیشنهادی اطلاعات دولت یازدهم، مستندا اشاره کردم که این جریان همانطور که در سال های دوره حاکمیت اصلاحات آمریکایی با سازماندهی قتل های زنجیره ای، کوی دانشگاه و ترور سعید حجاریان مقدمات تخریب سه رکن مهم وزارت اطلاعات، نیروی انتظامی و سپاه و بسیج را فراهم کرد، در آینده مقدمات روانی دیگری را کلید خواهد زد تا این چشم های نظام را مجددا در نگاه افکار عمومی تخریب و مقدمه نفوذ خود برای انتخابات مجلس دهم را آماده کند.
 
نمی دانم وزیر اطلاعات درباره اظهارات خاتمی چه واکنشی نشان خواهد داد اما پیش بینی خود را در حال تحقق می بینم و اعلام می کنم که از نظر این آقایان دولت اعتدال هم مانند دولت اصلاحات خون و شهید و جانباز می خواهد البته از نوع تقلبی آن !  بنابر این باید از همه نیروهای انقلاب خواست تا هوشمندانه وضعیت موجود را رصد کنند و ضمن اعلام مواضع به حق و غیرتمندانه خود، بهانه ای به دست یاران داخلی دشمن ندهند.

+ نوشته شـــده در یکشنبه 92/7/14ساعــت 10:10 صبح تــوسط عباس | نظر
پاسخ بوش پدر به \حسن نیت بزرگ\ هاشمی/ خوش‏بینی بیش از حد به امری
بسمه تعالی
پاسخ بوش پدر به "حسن نیت بزرگ" هاشمی/
خوش‏بینی بیش از حد به امریکا چگونه کار دست هاشمی داد؟/بازخوانی بازی فریب آمریکا برای آزادی گروگان ها در سال 1991

 

 کمیل نقی پور – گروه سیاسی رجانیوز: خوش بینی به آمریکا این بار درباره موضوع هسته ای. این شالوده آن چیزی است که این روزها می توان در لابلای سخنان و حتی سیاست کلان آقای حسن روحانی و محمد جواد ظریف برای حل موضوع هسته ای مشاهده کرد.

به گزارش رجانیوز، هر چند اظهارات اخیر اشتون و اوباما نشان داد که حل موضوع هسته ای ایران از نیویورک نمی گذرد، اما شاید بررسی چند نمونه تاریخی مشابه بتواند راهگشای تصمیم سازانی بشود که به امریکا با خوش بینی مفرط نگریسته اند. رئیس جمهور در هفته گذشته در دیداری که برای ارائه گزارش سفر نیویورک به نمایندگان مجلس برگزار شده بود، به موضوع خوش بینی یا بدبینی به امریکا اینگونه پرداختند: «از من پرسیدند آقا شما به غرب و آمریکا خوش بین هستی؟ من به عنایت حق خوش بینم ، من به حمایت مردم خوش بینم، من به تدبیر رهبری خوش بینم، اما غرب! من خوش بینم یا بدبین؟ ما داریم با طرف‌مان وارد یک مذاکره مهم می شویم، ما می‌خواهیم احقاق حقوق بیشتر از ملت ایران بکنیم، ما می خواهیم معضلات را برداریم، ما می خواهیم تحریم ناحق و ظالمانه و غیرانسانی را برداریم، آن هدف برای ما مهم است.»

اما شاید در این بین آنکه بیش از همه بر طبل این خوش بینی به غرب کوبیده است، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد.

آقای هاشمی رفسنجانی در قامت حامی تمام قد دولت، این روزها از نصرت الهی در سفر نیویورک و لزوم حذف شعار مرگ بر امریکا سخن می گوید. او برای این سخنان خود به خاطرات تایید نشده ای از امام راحل نیز استناد می کند که مدعی است در تایید این سخنان بوده است. اما نکته جالب توجه آنجاست که رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در دوران ریاست جمهوری خود، سابقه این قبیل خوش بینی ها به رابطه با آمریکا را به خوبی در خاطر دارد، موضوعی که با فریب طرف امریکایی و عدم پایبندی به  تعهد آنهم با وجود حسن نیت و اعتمادسازی بزرگ هاشمی رفسنجانی، به یک جنجال سیاسی تبدیل شد.

 موضوعی که به 22 سال پیش باز می گردد و رسانه های ایرانی به آن تاکنون نپرداختند.

ماجرا از آنجا آغاز شد که پس از افشای پروژه مک فارلین توسط حضرت امام خمینی (ره) و عدم موفقیت ریگان در آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان از یک سو، و روی کار آمدن بوش پدر در سال 1991از سوی دیگر، تلاش ویژه ای از سوی کاخ سفید برای آزادی این گروگان‌ها به کار بسته شد.

آمریکایی ها که تجربه موفق آزادی چند گروگان آمریکایی با واسطه گری هاشمی رفسنجانی در سال 1986 را داشتند به دنبال پیدا کردن واسطه ای برای برقراری رابطه دوباره با هاشمی به امید آزادی باقی گروگان ها بودند. بر همین اساس، جیانی پیکو از مشاوران دبیر کل وقت سازمان ملل از سوی مقامات آمریکایی انتخاب شد.

پیکو چندی بعد همراه با محمد جواد ظریف که آن روزها در دفتر ایران در سازمان ملل فعالیت می کرد برای ملاقات با هاشمی به ایران سفر کرد. قرار بر این بود که این دیدار پنهانی برگزار شود، برای همین ظریف خود نقش مترجم را ایفا کرد.

پیکو حامل پیامی از سوی بوش به هاشمی رفسنجانی برای واسطه گری آزادی گروگان های آمریکایی بود .آقای هاشمی نیز به او گفت که در صورت مشاهده حسن نیت از سوی آمریکایی ها ایران نیز حسن نیت نشان  داده و در این زمینه کمک خواهد کرد. البته این ماجرا تا زمان جنگ اول خلیج فارس تقریبا مسکوت ماند.

آزادی گروگان های آمریکایی اولویت دستگاه دیپلماسی هاشمی

با حضور نیروهای آمریکایی در خلیج فارس دستگاه دیپلماسی کشور این حضور را تهدید جدی قلمداد می کند. محمد جواد ظریف همان زمان در اظهاراتی اینگونه احساس خطر دستگاه دیپلماسی را نشان داد: " حضور نیروهای بیگانه به خصوص آمریکا در منطقه اساسا هدفی فراتر از آزادسازی کویت دارد"

به همین دلیل موضوع آزادی گروگان های آمریکایی برای نشان دادن حسن نیت ایران و احتمالا به منظور جهیدن از خطر تهدید نظامی تبدیل به اولویت ایران شد.

آمریکایی ها ار فرصت به وجود آمده استفاده کردند و در همان سال خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل وقت سازمان ملل برای چانه زنی با مقامات ایرانی به منظور آزادی گروگان های آمریکایی ربوده شده در لبنان به تهران آمد.

هاشمی رفسنجانی درباره دیدار خود با دبیرکل سازمان ملل که در در 11 سپتامبر 1991، گفت:

دبیر کل سازمان ملل و همراهان آمدند ؛ برای اینکه موفق شویم ، امریکا باید حسن نیت داشته باشد . وعده های امریکا که به ما می دهد، حسن نیت امریکا برای ما ثابت نیست چون امریکا در طول این 10 سال خیلی با ما بدرفتاری کرد و خصمانه عملکرده است .

خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل نیز بعدها در گفتگو با بی بی سی درباره دیدار خود با هاشمی رفسنجانی  گفته است:

هاشمی به من یادآوری کرد که امریکا ، پول محموله های سلاحی که قبلا سفارش داده شده بود (در ماجرای مک فارلین) را دریافت کرده اما کالاهای خریداری شده هیچ‌گاه به ایران فرستاده نشد . من قول دادم که این مسئله را در اولین گفت و گوی خود با رییس جمهور بوش (جورج بوش پدر) در میان بگذارم .

ماموریت هاشمی به محسن رضایی برای آزادی گروگان‌ها

در این میان رفسنجانی برای فراهم آوردن مقدمات آزادی گروگان ها، از فرمانده وقت سپاه می خواهد با برخی از گروه های فلسطینی و لبنانی برای آزادی گروگان ها ارتباط بگیرد.

با وساطت ایران و تدبیر هاشمی رفسنجانی و در طول دو ماه و نیم بعد ، گروگانها یکی، یکی آزاد شدند، آخرین نفری که آزاد شد، یک گزارشگر امریکایی به نام اندرسون بود .

برنت اسکوکرافت، مشاور امنیت ملی امریکا با اشاره به موفقیت ایران در آزادسازی گروگان ها ، گفت: وقتی تری اندرسون آزاد شد ، ریس جمهور به من گفت ایران با این کار نه تنها کار بسیار بزرگی از لحاظ انسانی انجام داد ، بلکه تمام سیاست های امریکا در منطقه خاور میانه را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد . و یکدفعه تمام ابر ها کنار رفتند و حقیقت پیدا شد .

حال نوبت آمریکایی‌ها رسیده بود که حسن نیت هاشمی را پاسخ دهند.

پاسخ بوش پدر به حسن نیت بزرگ هاشمی چه بود؟

جیانی پیکو بعدها گفت که پس از آزادی گروگانها از طرف دولت ایران به صورت مدوام با من تماس می گرفتند و از من پرسیدند ، چه خبر؟ چه خبر؟ ما هم اکنون در شرایط سختی قرار داریم . انها گفتند که ما کمک کردیم و حالا منتظر پاسخ تشکر شما هستیم .

اما آمریکایی ها قصد نداشتند حسن نیت هاشمی که به آزادی گروگان ها منجر شد را پاسخ گویند.

توجیه آمریکایی ها برای دورزدن هاشمی نیز جالب است.

آنها ترور مخالفین نظام ایران در کشورهای اروپایی و فتوای امام خمینی (ره) درباره سلمان رشدی که قبل از این مبادله صادر شده بود را بهانه کرده و از برداشتن گام متقابل طفره رفته بودند.

ریچارد هاس، مشاور امنیت ملی آمریکا درباره اقدام یکسویه ایران برای آزادی گروگان ها و عدم پاسخ از سوی آمریکا را اینگونه توجیه کرده است: ما گفتیم ، نشان دادن حسن نیت باعث حسن نیت متقابل می شود . ما نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند ، بدون توجه به باقی قضایا ، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد می دهیم . ما گفتیم حسن نیت به دنبال خود حسن نیت می آورد . انجام دادن وقایع تروریستی دیگر ،  تعریف ما از حسن نیت نبود .

اسکوکرافت دیگر مشاور امنیت ملی آمریکا نیز با اشاره به بی پاسخ بودن اقدام هاشمی رفسنجانی گفت: تمام افراد دیگر حاضر در جلسه گفتند که ایران از بسیاری جهات بسیار بد رفتار کرده است و حالا تعلیق برخی تحریم ها مانند انجام قرار دادهای تجاری که قبلا منعقد شده بود ، و ایرانیها از ما خواسته بودند که این کار انجام گیرد، برای ما انجام این کارها غیر ممکن بود . و بدین ترتیب من این بحث را باختم .

اما موضع گیری هاشمی رفسنجانی در واکنش به این مبادله سیاسی بی نتیجه برای او، تنها این جمله است:" وقتی که امریکاییها به وعده شان درست عمل نکردند ، کار ناقص می ماند ."

هاشمی رفسنجانی مبادله را به آمریکا باخت. بعدها با فشار آمریکا، در یک اقدام بی سابقه در روابط بین الملل نام هاشمی، رئیس جمهور وقت ایران بود در لیست اینترپل قرار گرفت.

رفتار آمریکایی ها با هاشمی سبب شد وی  تا 21 سال بعد سخنی از رابطه با آمریکا به میان نیاورد. حال او در سن 80 سالگی بار دیگر دم از رابطه با آمریکا می زند.


+ نوشته شـــده در یکشنبه 92/7/14ساعــت 6:58 صبح تــوسط عباس | نظر
پاسخ بوش پدر به \حسن نیت بزرگ\ هاشمی/ خوش‏بینی بیش از حد به امری
بسمه تعالی
پاسخ بوش پدر به "حسن نیت بزرگ" هاشمی/
خوش‏بینی بیش از حد به امریکا چگونه کار دست هاشمی داد؟/بازخوانی بازی فریب آمریکا برای آزادی گروگان ها در سال 1991

 

 کمیل نقی پور – گروه سیاسی رجانیوز: خوش بینی به آمریکا این بار درباره موضوع هسته ای. این شالوده آن چیزی است که این روزها می توان در لابلای سخنان و حتی سیاست کلان آقای حسن روحانی و محمد جواد ظریف برای حل موضوع هسته ای مشاهده کرد.

به گزارش رجانیوز، هر چند اظهارات اخیر اشتون و اوباما نشان داد که حل موضوع هسته ای ایران از نیویورک نمی گذرد، اما شاید بررسی چند نمونه تاریخی مشابه بتواند راهگشای تصمیم سازانی بشود که به امریکا با خوش بینی مفرط نگریسته اند. رئیس جمهور در هفته گذشته در دیداری که برای ارائه گزارش سفر نیویورک به نمایندگان مجلس برگزار شده بود، به موضوع خوش بینی یا بدبینی به امریکا اینگونه پرداختند: «از من پرسیدند آقا شما به غرب و آمریکا خوش بین هستی؟ من به عنایت حق خوش بینم ، من به حمایت مردم خوش بینم، من به تدبیر رهبری خوش بینم، اما غرب! من خوش بینم یا بدبین؟ ما داریم با طرف‌مان وارد یک مذاکره مهم می شویم، ما می‌خواهیم احقاق حقوق بیشتر از ملت ایران بکنیم، ما می خواهیم معضلات را برداریم، ما می خواهیم تحریم ناحق و ظالمانه و غیرانسانی را برداریم، آن هدف برای ما مهم است.»

اما شاید در این بین آنکه بیش از همه بر طبل این خوش بینی به غرب کوبیده است، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باشد.

آقای هاشمی رفسنجانی در قامت حامی تمام قد دولت، این روزها از نصرت الهی در سفر نیویورک و لزوم حذف شعار مرگ بر امریکا سخن می گوید. او برای این سخنان خود به خاطرات تایید نشده ای از امام راحل نیز استناد می کند که مدعی است در تایید این سخنان بوده است. اما نکته جالب توجه آنجاست که رئیس کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام، در دوران ریاست جمهوری خود، سابقه این قبیل خوش بینی ها به رابطه با آمریکا را به خوبی در خاطر دارد، موضوعی که با فریب طرف امریکایی و عدم پایبندی به  تعهد آنهم با وجود حسن نیت و اعتمادسازی بزرگ هاشمی رفسنجانی، به یک جنجال سیاسی تبدیل شد.

 موضوعی که به 22 سال پیش باز می گردد و رسانه های ایرانی به آن تاکنون نپرداختند.

ماجرا از آنجا آغاز شد که پس از افشای پروژه مک فارلین توسط حضرت امام خمینی (ره) و عدم موفقیت ریگان در آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان از یک سو، و روی کار آمدن بوش پدر در سال 1991از سوی دیگر، تلاش ویژه ای از سوی کاخ سفید برای آزادی این گروگان‌ها به کار بسته شد.

آمریکایی ها که تجربه موفق آزادی چند گروگان آمریکایی با واسطه گری هاشمی رفسنجانی در سال 1986 را داشتند به دنبال پیدا کردن واسطه ای برای برقراری رابطه دوباره با هاشمی به امید آزادی باقی گروگان ها بودند. بر همین اساس، جیانی پیکو از مشاوران دبیر کل وقت سازمان ملل از سوی مقامات آمریکایی انتخاب شد.

پیکو چندی بعد همراه با محمد جواد ظریف که آن روزها در دفتر ایران در سازمان ملل فعالیت می کرد برای ملاقات با هاشمی به ایران سفر کرد. قرار بر این بود که این دیدار پنهانی برگزار شود، برای همین ظریف خود نقش مترجم را ایفا کرد.

پیکو حامل پیامی از سوی بوش به هاشمی رفسنجانی برای واسطه گری آزادی گروگان های آمریکایی بود .آقای هاشمی نیز به او گفت که در صورت مشاهده حسن نیت از سوی آمریکایی ها ایران نیز حسن نیت نشان  داده و در این زمینه کمک خواهد کرد. البته این ماجرا تا زمان جنگ اول خلیج فارس تقریبا مسکوت ماند.

آزادی گروگان های آمریکایی اولویت دستگاه دیپلماسی هاشمی

با حضور نیروهای آمریکایی در خلیج فارس دستگاه دیپلماسی کشور این حضور را تهدید جدی قلمداد می کند. محمد جواد ظریف همان زمان در اظهاراتی اینگونه احساس خطر دستگاه دیپلماسی را نشان داد: " حضور نیروهای بیگانه به خصوص آمریکا در منطقه اساسا هدفی فراتر از آزادسازی کویت دارد"

به همین دلیل موضوع آزادی گروگان های آمریکایی برای نشان دادن حسن نیت ایران و احتمالا به منظور جهیدن از خطر تهدید نظامی تبدیل به اولویت ایران شد.

آمریکایی ها ار فرصت به وجود آمده استفاده کردند و در همان سال خاویر پرز دکوئیار، دبیر کل وقت سازمان ملل برای چانه زنی با مقامات ایرانی به منظور آزادی گروگان های آمریکایی ربوده شده در لبنان به تهران آمد.

هاشمی رفسنجانی درباره دیدار خود با دبیرکل سازمان ملل که در در 11 سپتامبر 1991، گفت:

دبیر کل سازمان ملل و همراهان آمدند ؛ برای اینکه موفق شویم ، امریکا باید حسن نیت داشته باشد . وعده های امریکا که به ما می دهد، حسن نیت امریکا برای ما ثابت نیست چون امریکا در طول این 10 سال خیلی با ما بدرفتاری کرد و خصمانه عملکرده است .

خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل نیز بعدها در گفتگو با بی بی سی درباره دیدار خود با هاشمی رفسنجانی  گفته است:

هاشمی به من یادآوری کرد که امریکا ، پول محموله های سلاحی که قبلا سفارش داده شده بود (در ماجرای مک فارلین) را دریافت کرده اما کالاهای خریداری شده هیچ‌گاه به ایران فرستاده نشد . من قول دادم که این مسئله را در اولین گفت و گوی خود با رییس جمهور بوش (جورج بوش پدر) در میان بگذارم .

ماموریت هاشمی به محسن رضایی برای آزادی گروگان‌ها

در این میان رفسنجانی برای فراهم آوردن مقدمات آزادی گروگان ها، از فرمانده وقت سپاه می خواهد با برخی از گروه های فلسطینی و لبنانی برای آزادی گروگان ها ارتباط بگیرد.

با وساطت ایران و تدبیر هاشمی رفسنجانی و در طول دو ماه و نیم بعد ، گروگانها یکی، یکی آزاد شدند، آخرین نفری که آزاد شد، یک گزارشگر امریکایی به نام اندرسون بود .

برنت اسکوکرافت، مشاور امنیت ملی امریکا با اشاره به موفقیت ایران در آزادسازی گروگان ها ، گفت: وقتی تری اندرسون آزاد شد ، ریس جمهور به من گفت ایران با این کار نه تنها کار بسیار بزرگی از لحاظ انسانی انجام داد ، بلکه تمام سیاست های امریکا در منطقه خاور میانه را نیز به شدت تحت تاثیر قرار داد . و یکدفعه تمام ابر ها کنار رفتند و حقیقت پیدا شد .

حال نوبت آمریکایی‌ها رسیده بود که حسن نیت هاشمی را پاسخ دهند.

پاسخ بوش پدر به حسن نیت بزرگ هاشمی چه بود؟

جیانی پیکو بعدها گفت که پس از آزادی گروگانها از طرف دولت ایران به صورت مدوام با من تماس می گرفتند و از من پرسیدند ، چه خبر؟ چه خبر؟ ما هم اکنون در شرایط سختی قرار داریم . انها گفتند که ما کمک کردیم و حالا منتظر پاسخ تشکر شما هستیم .

اما آمریکایی ها قصد نداشتند حسن نیت هاشمی که به آزادی گروگان ها منجر شد را پاسخ گویند.

توجیه آمریکایی ها برای دورزدن هاشمی نیز جالب است.

آنها ترور مخالفین نظام ایران در کشورهای اروپایی و فتوای امام خمینی (ره) درباره سلمان رشدی که قبل از این مبادله صادر شده بود را بهانه کرده و از برداشتن گام متقابل طفره رفته بودند.

ریچارد هاس، مشاور امنیت ملی آمریکا درباره اقدام یکسویه ایران برای آزادی گروگان ها و عدم پاسخ از سوی آمریکا را اینگونه توجیه کرده است: ما گفتیم ، نشان دادن حسن نیت باعث حسن نیت متقابل می شود . ما نگفتیم اگر ایرانیان گروگانها را آزاد کنند ، بدون توجه به باقی قضایا ، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد می دهیم . ما گفتیم حسن نیت به دنبال خود حسن نیت می آورد . انجام دادن وقایع تروریستی دیگر ،  تعریف ما از حسن نیت نبود .

اسکوکرافت دیگر مشاور امنیت ملی آمریکا نیز با اشاره به بی پاسخ بودن اقدام هاشمی رفسنجانی گفت: تمام افراد دیگر حاضر در جلسه گفتند که ایران از بسیاری جهات بسیار بد رفتار کرده است و حالا تعلیق برخی تحریم ها مانند انجام قرار دادهای تجاری که قبلا منعقد شده بود ، و ایرانیها از ما خواسته بودند که این کار انجام گیرد، برای ما انجام این کارها غیر ممکن بود . و بدین ترتیب من این بحث را باختم .

اما موضع گیری هاشمی رفسنجانی در واکنش به این مبادله سیاسی بی نتیجه برای او، تنها این جمله است:" وقتی که امریکاییها به وعده شان درست عمل نکردند ، کار ناقص می ماند ."

هاشمی رفسنجانی مبادله را به آمریکا باخت. بعدها با فشار آمریکا، در یک اقدام بی سابقه در روابط بین الملل نام هاشمی، رئیس جمهور وقت ایران بود در لیست اینترپل قرار گرفت.

رفتار آمریکایی ها با هاشمی سبب شد وی  تا 21 سال بعد سخنی از رابطه با آمریکا به میان نیاورد. حال او در سن 80 سالگی بار دیگر دم از رابطه با آمریکا می زند.


+ نوشته شـــده در یکشنبه 92/7/14ساعــت 6:58 صبح تــوسط عباس | نظر
آیتالله علم الهدی در خطبههای نماز جمعه مشهد مقدس: تأکید مکرر آمر

بسمه تعالی

ی99277

آیت‌الله علم الهدی در خطبه‌های نماز جمعه مشهد مقدس:
تأکید مکرر آمریکا بر گزینه نظامی پس از صحبت تلفنی با رئیس‌جمهور ایران، چهره فریبکار آنها را دوباره آشکار کرد

 

گروه سیاسی - رجانیوز: آیت الله علم الهدی ظهر دیروز در خطبه های نماز جمعه مشهد با اشاره به دوران مامون و امام رضا(ع)، اظهار کرد: مامون که از ابتدا تصمیم داشت که جریان امامت را در برابر جریان خلافت مهار کند، و زمانی که امام رضا(ع) را به خر اسان تبعید کرد و زمانی که در برابر اهداف و توطئه هایش ناکام شد امام رضا(ع) را به شهادت رساند.

وی ادامه داد: زمانی که امام هشتم به شهادت رسید به امام جواد(ع) جانشین ایشان شدند، مامون زمانی که متوجه شد که مردم به امام جواد(ع) معتقد شدند ایشان را از مدینه به بغداد تبعید کرد.
 
علم الهدی ابراز کرد: وی با این کار در تلاش بود که با کنترل امام جواد(ع) از توسعه امامت در میان مردم جلوگیری کند.
 
امام جمعه مشهد با بیان اینکه امام جواد(ع) مجری اصلی نرمش قهرمانانه در زمان خویش بودند، گفت: امام جواد(ع) در این جریان شیطانی مامون از تهدید بیشترین استفاده را کرده و در برابر تقاضا مامون هیچ مقاومتی نکرده و با دختر وی ازدواج کرد.
 
وی با اشاره به این مطلب که امام جواد(ع) از توطئه شیطانی مامون برای توسعه امامت در میان مردم استفاده کردند، عنوان کرد: مسئله تشیع و امامت به وسیله امام جواد(ع) نه تنها در میان مردم بلکه در میان درباریان و سپاهیان مامون توسعه یافت.
 
علم الهدی ادامه داد: کار به جایی رسید که مامون که خود امام را از مدینه به بغداد تبعید کرده بود با بازگشت امام جواد(ع) به مدینه موافقت کرد.
 
امام جمعه مشهد افزود: امام جواد(ع) برای ارتباط بیشتر با مردم با حضرت سمانه خاتون ازدواج کردند و خانه این بانو عارفه و پاکدامن کانون ارتباطات امام با مردم شد.
 
وی تصریح کرد: دشمنان نیز که راه دیگری برای مقابله با امام جواد(ع) نداشتند این امام بزرگوار را در سن 25 سالگی با زهر به شهادت رساندند.
 
علم الهدی خاطر نشان کرد: وقتی سیره امام جواد(ع) را ارزیابی می‌کنیم، منظور رهبری از به کار بردن ادبیات "نرمش قهرمانانه" برای ما تبیین می‌شود.
  
امام جمعه مشهد با اشاره سفر دولت به نیویورک، گفت: ما در دیپلماسی خود به آنچه که دولت در نیویورک اجرا کرد نیازمند بودیم، مردم به این دولت رای دادند و این دولت با گفتمانی خاص روی کار آمده، این دولت گفته برای حل مشکلات اقتصادی از دیپلماسی استفاده می‌کند و این حق دولت است که از این امکان بهره ‌ببرد و کسی نباید در این موضوع ممانعت ایجاد کرد که با استفاده از ظرفیت سیاست خارجی مشکلات کشور حل شود.
 
وی تصریح کرد: اما واقعیت چیز دیگری است، رهبر معظم انقلاب در دیدار با خبرگان به سه نکته اشاره داشتند و فرمودند باید به این موارد دقت کنیم، ایشان فرمودند بباید به واقعیات، آرمان‌ها و راهبردها توجه داشته باشیم.
 
توجه به واقعیت ها، آرمان ها و راهبردها را از بین نبرد
 
علم الهدی افزود: واقعیت این است که ما به لحاظ اقتصادی دچار مشکل هستیم اما باید توجه کنیم که توجه به واقعیات آرمان‌ها و راهبردها را از بین نبرد.
 
وی گفت: از روز اول انقلاب امام معتقد بودند که ایران صرفا برای مرزهای جغرافیایی ایران نیست.
  
امام جمعه مشهد با بیان اینکه سال استکبارستیزی ما منجر به بیداری اسلامی شد، اظهار کرد: 35 سال مردم ایران ایستادند و راه صدور انقلاب استکبارستیزی و مبارزه مردم ما با آمریکا بود.
 
وی با اشار ه به این مطلب که بیداری اسلامی نقطه توجه مردم را به سرکوب‌گری آمریکا توجه داد، ابراز کرد: چند سال است که جوانان بحرینی سینه خود را در برابر گلوله‌های آمریکا و جلادهای آل خلیفه سپر کرده‌اند و این بیداری اسلامی نتیجه 35 سال استکبار ستیزی ملت بود که این موج را در کشورهای اسلامی ایجاد کرد.
 
مردم در پای اصول انقلابی خود ایستاده اند
 
علم الهدی با بیان اینکه ما می‌خواهیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم و تحریم‌ها را با مذاکره کنترل کنیم، تصریح کرد: و دولت نیز با همین گفتمان وارد عرصه شده است و مردم نیز به آن رای داده‌اند، اما حرف این است که آیا مردم در اجرای این سیاست از آرمان‌های امام دست کشیده‌اند و از استکبار ستیزی دست کشیده‌اند و نظر رهبری را زیر پا گذاشته‌اند؟
 
عضو مجلس خبرگان با اشاره به این مطلب که آمریکا 60 سال است که با همه ما مسلمانان دشمنی کرده است، عنوان کرد: 25 سال در زمان طاغوت رژیمی را بر ما مسلط ساخت که ملت را تحقیر کرد و مردم بیدار شدند و در این 35 سال نیز هر جا که دشمنی با ملت ایران وجود داشت آمریکا از آن حمایت کرد و از هیچ اقدامی در دشمنی با ایران کوتاهی نکرد، آمریکا دشمن 60 ساله ما است و آیا با یک لبخند و مذاکره دست از ما بر می‌دارد.
 
وی تاکید کرد: خنده تاکتیکی تنها کودکان را فریب می‌دهد، آیا ما بچه هستیم؟
  
علم الهدی گفت: در حالی که رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی خود گفت ما حق را به ایران می‌دهیم، فردای آن روز مشاور امنیتی وی گفت لغتی که اوباما از آن استفاده کرد این بود که ایران حق استفاده از انرژی هسته‌ای را دارد نه حق غنی‌سازی را.
 
وی ابراز کرد: هنگامی که نخست وزیر رژیم صهیونیستی به آمریکا رفت همین آقای اوباما دوباره علیه ما موضع گرفت و بار دیگر گفت که گزینه نظامی در رابطه با ایران روی میز است.
 
امام جمعه مشهد ادامه داد: آیا همین افراد نبودند که دیدار و لبخند زدند پس چرا بار دیگر این گونه سخن گفتند و حرف از گزینه نظامی زدند. آمریکا دشمن است و مسئولان توجه داشته باشند در دیپلماسی با چه موجودی دارند دیپلماسی اجرا می‌کنند.
  
علم الهدی با بیان اینکه خشنودی غرب و اروپا برای ما واجب نیست، اظهار کرد: برای ما واجب آن رسیدگی به جوان بحرینی است که در برابر آمریکا ایستاده است و از آن واجب‌تر فضای حزب‌الله و مصر و فلسطین است که در حال مبارزه هستند، ما نباید آرمان‌هایمان را فراموش کنیم.
 
وی با اشاره به این مطلب که ما نمی‌خواهیم مانع دیپلماسی شویم، گفت: خود اینها در زمان هشت سال دفاع مقدس همه کاره بودند و دیدند دشمن چگونه رفتار می‌کند.
 
وی با اشاره به مشکلاتی که تحریم برای مردم به همراه داشته است، گفت: مشکلات امروز ما حتی درصدی از مشکلات هشت سال دوران دفاع مقدس ما هم نیست. این مردم انقلاب کردند و جان فرزندانشان را پای انقلاب دادند.
 
امام جمعه مشهد در پایان تاکید کرد: باید ارزش‌های انقلاب به عنوان آرمان‌ها در هر دیپلماسی مورد توجه قرار گیرد.

+ نوشته شـــده در شنبه 92/7/13ساعــت 11:27 صبح تــوسط عباس | نظر
اوباما درمذاکرات خودبانتانیاهو درمورد ایران گفت:ایرانیها به دلیل

  • Twitter
  • Facebook
من

اوباما که در سخنرانی سازمان ملل خود مدعی شده بود آمریکا به دنبال براندازی جمهوری اسلامی نیست، تنها سه روز پس از گفت‌وگوی تلفنی با روحانی، تهدید نظامی علیه جمهوری اسلامی را تکرار کرد.
«باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا پس از دیدار با «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی که برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل به آمریکا سفر کرده، بار دیگر تاکید کرد که گزینه نظامی علیه ایران همچنان روی میز است، اما باید راه دیپلماتیک را نیز برای توافق هسته‌ای آزمود.
اوباما در مورد مذاکرات خود با نتانیاهو در مورد ایران گفت: می‌دانید که هم من و هم نخست‌وزیر از همان زمان که من به ریاست‌جمهوری رسیدم،‌ روی این موضوع توافق داشتیم که ضروری است که ایران سلاح هسته‌ای در اختیار نداشته باشد. این موضوع برای امنیت آمریکا مهم است. این برای امنیت اسرائیل مهم است. این برای امنیت جهان هم مهم است، چرا که ما نمی‌خواهیم در متزلزل‌ترین منطقه جهان رقابت تسلیحاتی به راه بیافتد. با توجه به اقدامات نظام ایران در گذشته، تهدیدات آن‌ها علیه اسرائیل، اقداماتشان علیه اسرائیل، کاملا مشخص است که تنها حرف زدن کافی نیست. ما باید اقداماتی را شاهد باشیم که به جامعه بین‌الملل اطمینان دهد که آن‌ها کاملا به تعهدات بین‌المللی خود پایبند بوده و به دنبال سلاح هسته‌ای نیستند.
وی افزود: موضوع دیگری که با نخست‌وزیر در میان گذاشتم این بود که ایرانی‌ها به دلیل تحریم‌های فوق‌العاده‌ای که ما در چند سال گذشته اجرا کردیم، حالا به نظر می‌رسد که آماده مذاکره شده‌اند. ما باید دیپلماسی را بیازماییم. ما باید این حقیقت را شاهد باشیم که آن‌ها در عزم خود برای پایبندی به قواعد بین‌الملل، قوانین بین‌الملل و الزامات و قطعنامه‌های بین‌المللی، جدی هستند. با در نظر گرفتن اینکه پیش‌فرض ما حل موضوعات از طریق دیپلماتیک است، ما با حسن نیت به سوی آن‌ها می‌رویم.
رئیس‌جمهور آمریکا ادامه داد:‌ اما ما با چشمانی کاملا باز وارد این مذاکرات شدیم. این کار آسانی نخواهد بود، و ما در هر اقدام خود در جهت کاهش تحریم‌هایی که فکر می‌کنم آن‌ها به دنبالش هستند، باید بالاترین سطح راستی آزمایی را در نظر بگیریم، به همین جهت در این روند با اسرائیل، دوستان و متحدانمان در منطقه رایزنی نزدیک خواهیم داشت و امیدواریم که بتوانیم این موضوع را به صورت دیپلماتیک حل کنیم.
وی افزود: اما به عنوان رئیس‌جمهور ایالات‌متحده، همان‌طور که پیش‌تر هم گفته‌ام، باز هم تکرار می‌کنم که برای کسب اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، که می‌تواند موجب بی‌ثباتی منطقه و تهدیدی بالقوه برای ایالات متحده باشد،‌ هیچ گزینه‌ای از جمله گزینه‌های نظامی را از روی میز کنار نگذاشته‌ام.
اوباما در بخشی دیگر از این صحبت‌ها به «ارتباط ناگسستنی با اسرائیل» و «تعهد آمریکا به امنیت اسرائیل» سخن گفت و تصریح کرد که این امر مستحکم‌تر از هر زمان دیگری است.
همچنین «جو بایدن» معاون «باراک اوباما» در جریان سخنرانی روز گذشته خود در کنفرانس سالانه‌ای که توسط گروه آمریکایی چپ گرای «جی استریت» سازمان‌دهی شده بود، گفت: ایران مسلح به سلاح هسته‌ای تهدیدی برای موجودیت اسرائیل محسوب می‌شود و خطری غیرقابل قبول برای صلح و امنیت جهانی است و ممکن است رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه ایجاد کند که موجب تضعیف امنیت همه می‌شود.
معاون اوباما در ادامه سخنرانی خود مدعی شد که تحریم‌های تحمیل شده علیه ایران تحت حمایت آمریکا، موثرترین تحریم‌ها بوده است و ایران یک انتخاب دارد؛ یا اینکه از تعمیق تحریم‌های اقتصادی رنج بکشد و یا برای بازگشت به جامعه و اقتصاد جهانی، مذاکره کند.
به گزارش فارس، جمعی از سناتورها و نمایندگان کنگره آمریکا نیز که با «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی دیدار داشتند، به این مقام صهیونیستی اعلام کرده‌اند که از درخواست وی برای تشدید تحریم‌ها علیه ایران حمایت می‌کنند.
براساس این خبر،‌«رابرت منندز» سناتور دموکرات کنگره آمریکا و رئیس‌کمیته روابط خارجی سنا بعد از دیدار با نتانیاهو خطاب به خبرنگاران مدعی شد که: تصمیم ما مبنی بر جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای بدون تغییر باقی مانده است و ما برای تشدید تحریم‌ها و استفاده از سایر گزینه‌ها (علیه ایران) در راستای حفاظت از منافع آمریکا و تضمین امنیت منطقه‌ای، لحظه‌ای تردید نخواهیم کرد.
این خبر در شرایطی منتشر می‌شود که نتانیاهو در دیدار خود با اوباما در کاخ سفید، مدعی شد که برای موفقیت دیپلماسی در قبال ایران، باید فشار و تحریم‌ها علیه تهران تشدید شود.
همچنین رئیس رژیم صهیونیستی با تکرار ادعاهای خود علیه کشورمان گفت برای توقف برنامه هسته‌ای ایران باید همه گزینه‌ها را روی میز حفظ کرد.
شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی گفت تحریم‌های اقتصادی موجب آن نشده است که ایران برنامه هسته‌ای خود را متوقف کند و برای فشار آوردن به ایران باید همه گزینه‌ها روی میز بماند.
به گزارش آسوشیتدپرس، وی افزود خوب بود که تحریم‌ها موجب توقف برنامه هسته‌ای ایران می‌شد اما تا زمانی که این وضع حاکم باشد همه گزینه‌ها روی میز نگه داشته می‌شود.
شیمون پرز همچنین اعلام کرد پس از موافقت سوریه مبنی بر انهدام سلاح‌های شیمیایی خود این رژیم پیوستن به کنوانسیون منع سلاح‌های شیمیایی را بررسی خواهد کرد.
گفتنی است تهدید ایران به حمله نظامی از سوی اوباما در حالی است که طی روزهای اخیر برخی جریانات سیاسی و رسانه‌ای با فضاسازی گسترده تلاش داشتند فضا را کاملا مثبت جلوه دهند.
رهبر معظم انقلاب پیش از این درباره ادعای اوباما درباره دراز کردن دست به سوی ایران، فرموده بودند باید مراقب دستی چدنی که زیر دستکش مخملی پنهان شده‌ بود.


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 92/7/10ساعــت 10:14 صبح تــوسط عباس | نظر
روایت امریکایی از نقش روحانی درماجرای سفر مک فارلین به تهران:هاو

بسمه تعالی

ی

images (1)

روایت امریکایی از نقش روحانی درماجرای سفر مک فارلین به تهران

 فارین پالسی در گزارشی با عنوان "وقتی روحانی با اولیور نورث دیدار کرد" نوشت: حسن روحانی 37 ساله و مشاور ارشد سیاست خارجی دولت ایران و رئیس‌جمهور آینده کشورش با هیاتی از مقامات کاخ سفید در طبقه آخر هتل هیلتون در تهران همنشین شد. 27 می 1986 بود و روحانی آمده بود تا پنهانی واسطه توافقی با آمریکایی‌ها شود.

 
به گزارش ایسنا در ادامه این گزارش آمده است: «هدف ظاهری هیات آمریکا متقاعد کردن سران ایران به کمک در آزاد ساختن گروگان‌های آمریکایی در لبنان بود؛ مسئله‌ای که روحانی حاضر به انجام آن در ازای فروش موشک و تسلیحات از سوی آمریکا به ایران شده بود.
 
اما این هیات امریکایی که متشکل از اعضای ارشد شورای امنیت ملی از جمله سرهنگ دوم اولیور نورث بود، هدف دوم و مسلما جاه‌طلبانه ای داشت؛ تشکیل یک اتحاد سیاسی جدید با رهبران میانه‌رو ایران از جمله روحانی و روسای او که کشور را اداره می‌کردند.
 
در این جلسات، مردی که اکنون مقامات آمریکایی از او به عنوان بهترین امید برای ایجاد روابط حسنه با ایران پس از سه دهه خصومت یاد می‌کنند، خود را به عنوان مذاکره‌کننده‌ای زیرک و زرنگ به نمایش کشید و آماده آغاز دور جدیدی از گشایش روابط دو کشور شد اما او همچنین قصد از بین بردن هدفی گسترده‌تر و فریب دادن آمریکایی‌ها را داشت به شمت ارائه آنچه او می‌خواست یعنی تسلیحات بیشتر.
 
اگر امروز پنجره‌ای برای اطلاع یافتن از چگونگی تفکر روحانی وجود داشته باشد و اینکه چه رویکردی در مذاکرات هسته‌ای ایران خواهد داشت، آن پنجره، آن چند روز در ماه می است که او گفت‌وگوهای مهمی با آمریکایی‌ها بر سر گروگان‌ها و آینده مشترک دو کشور داشته است.
 
روحانی می‌دانست که کمک به آزاد ساختن گروگان‌ها از دست حزب‌الله اولویت نخست پرزیدنت رونالد ریگان بود. رئیس‌جمهور آمریکا شخصا به خانواده‌های گروگان‌ها تعهد داده بود که هر کاری برای آزادی عزیزانشان بکند. بازگشت گروگان‌ها و پوشش تلویزیونی آن می‌توانست موفقیت سیاسی بزرگی برای ریگان باشد.
 
روحانی به نورث و همکارانش گفت: با حل این مشکل، ما شما را در کاخ سفید تقویت و تحکیم می‌کنیم. همانطور که قول دادیم، هر تلاشی خواهیم کرد.
 
اما این کار بدون هزینه نبود. روحانی و تیمش سمت و سوی گفت‌وگوها را به سمت موضوع تسلیحات کشاندند. آمریکایی‌ها قول داده بودند که ظرف 10 ساعت پس از آزادی گروگان‌ها، هواپیمایی پر از قطعات موشکی به سمت تهران در راه باشد.
 
ایرانی‌ها اول موشک‌ها را می‌خواستند. زمانی که مشخص شد چنین اتفاقی نمی‌افتد، آنها پیشنهاد کمک در جهت آزادی دو تن از گروگان‌ها را دادند و گفتند که پس از مذاکرات روزهای آینده سعی در آزادی دو نفر دیگر خواهند کرد.
 
روحانی به ماموریت گسترده‌تری ایمان داشت. او به آمریکایی‌ها گفت: با توجه به روابط ما، کار خیلی خوبی کردید که اینجا آمدید.
 
او تصور می‌کرد که آنها می‌توانند همکاری با یکدیگر را آغاز کنند؛ حتی با وجود آنکه ممکن است روند آن آهسته باشد.
 
رئیس‌جمهور آینده ایران گفت: اگر مشکل کوچکی پیش نیاید، تعجب می‌کنم. ضرب‌المثلی فارسی وجود دارد که می‌گوید «صبر، پیروزی می‌آورد.» بدون صبر، ما به هیچ چیزی نمی‌رسیم. سیاستمداران باید این را بفهمند.
 
اما بحث مبادله گروگان‌ها در مقابل موشک، آمریکایی‌ها را کلافه و آزرده‌خاطر کرد. نورث تمام اقدامات لازم برای تدارک دیدن جلسات را بر عهده داشت و بر فروش تسلیحات نظارت داشت اما استراتژی برتر و بزرگ‌تری از سوی رابرت مک‌ فارلین مشاور امنیت ملی سابق ریگان هدایت می‌شد. آزاد ساختن گروگان‌ها در اولویت بود اما مک‌ فارلین نگران بود که این اقدام، فرصت آنچه را که او توسعه روابط سیاسی جدید با میانه‌روهای ایران می‌خواند، تهدید کند.
 
مک فارلین امید داشت که روحانی کلید موفقیت باشد. یک روز قبل از مذاکرات با مسئولان پایین‌رده ایران مشخص شد که آنها مشتی آماتور هستند. ایرانی‌ها یک ساعت دیرتر از زمان موعد، خود را به فرودگاه رساندند تا از مک فارلین و تیمش که با هویت‌های جعلی در جهت محرمانه نگه داشتن ماموریت سفر کرده بودند، استقبال به عمل آورند.
 
زمانی که در نهایت آنها مذاکرات را در هتل آغاز کردند، ایرانی‌ها یکی در میان مهمان‌نواز بودند و یا پارانویا داشتند! یک دقیقه، از آمریکایی‌ها با قول حسن نیت بین دو کشور استقبال می‌کردند و دقیقه‌ای بعد آمریکایی‌ها را متهم به عدول از توافق در جهت ارسال سری جدید قطعات موشک به تهران می‌کردند.
 
مک فارلین طی تلگرافی به جان پویندکستر مشاور امنیت ملی در اواخر همان شب گفت: اساسا آنها (مذاکره‌کنندگان ایران) تاجر فرش هستند. ما نیاز داریم که برای انجام هر گونه توافق فراتر از اختیارات خود حرکت کنیم.
 
امیدهای مک فارلین روز بعد و زمانی که روحانی خود را نشان داد، احیاء شد. مک فارلین که در آن زمان در کاخ سفید مشغول به خدمت بود و برای تبادل تسلیحات در مقابل گروگان‌ها کمک کرده بود، نوشت: آن طور که پیداست، این مرد تافته جدا بافته از آماتورهایی بود که تا به حال با آنها گفت‌وگو می‌کردیم.
 
روحانی به مهمانانش گفت: ما آماده گوش دادن به تمام درخواست‌های شما در تمام حوزه‌ها هستیم. با این حال می‌دانیم که روی برخی مسائل به توافق دست پیدا نمی‌کنیم اما روی برخی موارد به توافق می‌رسیم.
 
سخنان رد و بدل شده در این مذاکرات توسط کارمندان شورای امنیت ملی که از اعضای هیات امریکایی بودند، نوشته شده است. این متون در گزارش کیمسیون تاور منتشر شد که بعدها به تحقیق در مورد فروش تسلیحات پرداخت. این متون نشان می‌دهد که سران ایران نگران اطلاع یافتن عناصر تندرو در کشور از جلسه با آمریکایی‌ها بودند.
 
هاوارد تیشر کارمند شورای امنیت ملی که شرح جلسه را نوشته بود، به فارین پالسی می‌گوید که روحانی از نام مستعار استفاده می‌کرد تا از خود در صورت افشای جزئیات گفت‌وگوها محافظت کند. در گزارش تاور، از روحانی تنها به عنوان مشاور ارشد سیاست خارجی یاد شده است.
 
روحانی به مهمانانش گفت: روابط ما تیره و بسیار بد است.
 
وی خواستار احتیاط شد و بیان کرد: شاید دوست نداشته باشید که این را بشنوید اما من باید صریح باشم. ایرانیان رابطه تیره‌ای با آمریکا دارند.
 
وی افزود: به عنوان یک دولت ما نمی‌خواهیم که فرداروز از بین برویم. ما می‌خواهیم در قدرت بمانیم و مشکلات پیش‌آمده بین طرفین را حل کنیم.
 
روحانی به آمریکایی‌ها یادآور شد که بسیاری از هموطنانش ایالات متحده را شیطان بزرگ می‌خوانند.
 
امروز همچنان بسیاری از ایرانیان، آمریکا را این‌گونه خطاب می‌کنند. روحانی بار دیگر خود را در شرایطی می‌یابد که مجددا به سوی سران آمریکا دست دراز کرده اما در عین حال از ارتباط با آنها اجتناب می‌ورزد.
 
براساس آنچه گزارش شده، ایرانی‌ها مواجهه احتمالی بین روحانی و اوباما را در حاشیه نشست عمومی سازمان ملل را لغو کردند.
 
مک فارلین در سال 1986 نوشت: آنها هنوز نمی‌دانند چطور بر مشکل ضروری‌تر خود یعنی چگونگی گفت‌وگو با ما غلیه کنند اما بر اساس لحن سخنان، نظرات و عبارات هوشمندانه روحانی از آنچه ممکن است در راه یک رابطه تعاملی باثبات باشد، من معتقدم که به یک مقام ایرانی مهم دسترسی پیدا کرده‌ایم و این خوب است.
 
آمریکایی‌ها و ایرانی‌ها در مقابل دشمن مشترکشان شوروی روابط ویژه‌ای را تشکیل دادند. با وجود آنکه اتحاد جماهیر شوروی رسما دولت انقلابی ایران را در سال 1979 به رسمیت شناخته بود، هنگامی که این کشور به دشمن بزرگ ایران یعنی عراق سلاح داد، روابط دو کشور زهرآگین شد.
 
آیت‌الله روح‌الله خمینی همچنین رژیم کمونیستی را ناسازگار با اسلام دانسته بود.
 
تیشر خلاصه‌ای از تهدیدات نظامی شوروی که متوجه ایران بود را به روحانی ارائه داد (تعداد واحدهای نظامی که قادر به حمله به این کشور بودند و میزان حملات مرزی از افغانستان به درون ایران).
 
نورث گفت که شوروی سعی خواهد کرد که مذاکرات محرمانه بین روحانی و کاخ سفید را افشا کند و پیشنهاد کرد که طرفین خط ارتباطی امنی راه‌اندازی کنند. ایران نمی‌دانست که دولت ریگان با عراق تعاملات محرمانه دارد. آمریکایی‌ها می‌دانستند که عراق از تسلیحات شیمیایی علیه ارتش ایران استفاده کرده اما هیچ اقدامی در جهت هوشیار ساختن تهران نکردند. این موضوع ظاهرا هرگز در جلسات مورد بحث قرار نگرفت.
 
روحانی خرسند و خشنود بود که اطلاعات تاکتیکی از نیروهای شوروی داشت و علاقمند به دریافت تسلیحات آمریکایی بیشتر در جهت مقابله با تهدید نظامی کشورش بود.
 
همچنین گفته شده «مجاهدینی» که در ایران آموزش دیده‌اند در حال حاضر به نیروهای شوروی در افغانستان حمله می‌کنند اما حتی با وجود خصومت مشترکشان با کمونیست‌ها، بی‌اعتمادی همچنان آشکار بود. ایران احساس تهدید موجودیتی می‌کرد و روحانی فکر نمی‌کرد که آمریکایی‌ها کاملا از آن احساس تقدیر کنند. آنها نیاز داشتند که از طریق تسلیحات آمریکایی به ایران کمک بیشتری در جهت دفاع از خود کنند.
 
روحانی گفت: متاسفم که تند و تیز هستم اما نیاز است که صریح و بی‌پرده باشیم تا بر اختلافاتمان غلبه کنیم. خوشحالم که می‌شنوم شما معتقد به حاکمیت مستقل ایران هستید. ما امیدواریم که تمام حرکات آمریکایی‌ها در جهت حمایت از این گفت‌وگو باشد اما ما احساس می‌کنیم که تمام جهان سعی در تضعیف ما دارد. ما خطر روس‌ها را بیش از شما می‌بینیم و احساس می‌کنیم. شما با تکنولوژی بالا این تهدیدات را می‌بینید (ظاهرا منظور روحانی موشک‌های هسته‌ای هستند). ما احساسش می‌کنیم، لمسش می‌کنیم و می‌بینیمش. این آسان نیست که در کنار فیلی که زخمی کرده‌ایم بخوابیم.
 
با وجود تمام فاصله‌ای که بین دو طرف وجود داشت، روحانی به دنبال راه‌هایی برای نزدیک ساختن این دو کشور به یکدیگر بود. او قول داد که به تلاش‌هایش برای آزادی گروگان‌ها در لبنان ادامه دهد. این همان چیزی بود که آمریکایی‌ها می‌خواستند اما به دنبال آن نبودند که حرکت و شتاب دیپلماتیک را از دست بدهند.
 
نورث می‌خواست مک فارلین رو در رو با رئیس مجلس، نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور گفت‌وگو کند. روحانی گفت که هنوز برای چنین اقدامی خیلی زود است.
 
نورث (از روحانی) پرسید: می‌توانید دیداری محرمانه بین مک فارلین و رهبرانتان تدارک ببینید؟
 
روحانی گفت: مطمئن باشید که این مسئله منتقل می‌شود.
 
وی افزود که پس از آزادی گروگان‌های آمریکایی و تحویل تسلیحات، نیاز است که گام‌های مثبت بیشتری برداشته شود.
 
او سپس اضافه کرد: ما باید مردم را برای چنین تغییری آماده کنیم. گام به گام. ما باید ملتمان را آماده کنیم. دیدار و جلسه بین رهبران ایران و آمریکا در همین زمینه شکل خواهد گرفت. اگر شما برای حل این مشکلات جدی هستید، مطمئنم که سفرهای رسمی و ملاقات‌هایی در سطح بالا رخ خواهد داد.
 
آن جلسات هرگز رخ نداد. مک فارلین روز بعد به صورت محرمانه و خصوصی با روحانی گفت‌وگو کرد. او به پوین دکستر تلگراف داد و نوشت: در کل، جلسه سودمندی بود. من روشن ساختم که در مورد ایران ما به دنبال رابطه‌ای هستیم که بر اساس احترام متقابل برای حاکمیت طرفین، تمامیت ارضی و استقلال باشد.
 
دو طرف در مورد ترتیب وقایعی که باید پیش از آزادی گروگان‌ها اتفاق می‌افتاد، گفت‌وگو کردند. ایرانی‌ها با گروگان‌گیرها ارتباط برقرار کردند اما اکنون درخواست خارق‌العاده‌ای داشتند که شامل خروج کامل نیروهای اسرائیل از بلندی‌های جولان و جنوب لبنان می‌شد. مک فارلین آزادی فوری گروگان‌ها را بدون قید و شرط می‌خواست.
 
مک فارلین به پویندکستر گفت: قضاوت من این است که ما در شرایط خوبی نیستیم. آنها به دنبال کسب سود بیشتر از توافق هستند اما هوشیار به این حقیقت هستند که ممکن است طرف مقابل آنها را گمراه کند.
 
اواخر همان شب، مک فارلین و روحانی مجددا به صورت خصوصی دیدار کردند. مذاکرات از هم پاشید. تیشر در یادداشت‌های خود نوشت: مک فارلین نتیجه‌گیری کرد که آنها ما را دنبال خود می‌دوانند و فریب می‌دهند.
 
روحانی رفت و صبح روز بعد، بازگشت. مک فارلین گفت: شما به توافق پایبند نیستید و ما در حال ترک اینجا هستیم.
 
آمریکایی‌ها به فرودگاه رفتند. در حالی که سوار هواپیما می‌شدند، یکی از مقامات ایران به آنها گفت: چرا اینجا را ترک می‌کنید؟
 
مک فارلین گفت: ایرانی‌ها موفق به انجام تعهداتشان نشدند. این نبود اعتماد سال‌های طولانی وجود خواهد داشت. یک فرصت مهم اینجا از دست رفت.
 
این هواپیما پیش از ساعت 9 صبح تهران را ترک کرد.
 
نورث می‌توانست ببیند که مک فارلین احساس شکست می‌کند. او می‌خواست به مک فارلین قوت قلب دهد. برای همین زمانی که هوایپما به منظور سوخت‌گیری مجدد در تل‌آویو بر زمین نشست، نورث به صورت محرمانه به مک فارلین گفت: تمام فرصت از دست نرفته است. فروش تسلیحات به ایران منجر به سود غیرمنتظره‌ای شده است.
 
نورث و همکارانش در کاخ سفید پول‌ها را به صورت محرمانه به نیروهای چریک کونترا در نیکاراگوئه منتقل کرده بودند که در حال مبارزه در جهت براندازی دولت سوسیالیست این کشور بودند.
 
مک فارلین پس از آن به بازجویانش گفت که نخستین واکنش او پس از شنیدن آنچه نورث گفت، این بود: اه، لعنتی.
 
کنگره مکررا سعی در جلوگیری از انتقال پول به کنتراها داشت و قانونی وضع کرده بود که جامعه اطلاعاتی را از ارسال هرگونه پول منع می‌کرد. آنچه نورث گفته بود و مک فارلین برای نخستین بار شنیده بود، طرح پنهانی بود که به عنوان «ماجرای ایران - کنترا» شناخته شد.
 
این ماجرا منجر به اعلام جرم علیه نورث، پویندکستر و دیگر مسئولان دولتی شد و حتی شخص ریگان را در معرض استیضاح قرار داد. مک فارلین نیز به اتهام تخطی از قانون در ارتباط با این رسوایی گناهکار شناخته شد.
 
این مسائل هر گونه امید برای آغازی جدید با ایران را نقش بر آب کرد اما حتی اگر این مذاکرات علنی هم نمی‌شد، شکاف اعتماد بین دو طرف آنقدر زیاد بود که قادر به پر شدن نبود.»
امام‌ (ره)بعد ازافشای ماجرای مک فارلین به این ماجرا واکنش نشان دادندوفرمودند: «چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است برای این ‌بی‌اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطان‌زده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعضی از این اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولان ما! چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تاثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تاثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مساله مهمی‌ که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ‌نشینان آنجا تندتر است. شما را چه شده است این طور شدید؟ شما که این نبودید بعضی‌تان... شما دل مسئولان ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را.»

+ نوشته شـــده در سه شنبه 92/7/9ساعــت 11:12 صبح تــوسط عباس | نظر
   1   2   3      >