.
این روزها باز خبرهای برجامی و رفتوآمدهای دیپلماتیک رسمی و غیررسمی برای احیای این توافق بهظاهر مرده داغ شده و کشورهای مختلف پادرمیانی و پیامها را رد و بدل میکنند تا شاید تنفسی هرچند مصنوعی حاصل شود. اینکه آمریکا علیرغم این همه خصومت ورزیدن علیه ملت ایران بهخصوص که با اغتشاشات و جنگ ارزی و تشدید تحریمها و فضاسازیهای فریبکارانه پیرامون قدرت جمهوری اسلامی بهدنبال «باجگیری» از جمهوری اسلامی بود، آیا حاضر است دست از سیاستهای خبیثانه و مخرب خود بردارد و به احقاق حقوق ملت ایران و رفع همه تحریمها تن بدهد یا نه، موضوعی است که بررسی آن نیاز به وقت دیگری دارد. اما نکته مهم این است که نظام جمهوری اسلامی در شرایط کنونی با بهدست گرفتن توازن قدرت در منطقه و رعایت اصل موازنه در
روابط بینالمللی توانسته در این مسیر بدون دادن هیچگونه باجی درست حرکت و از تمام مؤلفههای قدرت خود به خوبی استفاده کند. در این خصوص چند نکته مهم وجود دارد:
1- آمریکاییها با علم به اینکه نظام جمهوری اسلامی ساقطشدنی نیست و حنای چند سلبریتی و منافق و سلطنتطلبِ روسیاه پیش ملت ایران رنگی ندارد، تلاش کردند با بازی دادن آنها و راهاندازی آشوبها و اغتشاشات، نظام را از یکسو دچار اختلال محاسباتی نمایند و از سوی دیگر از پشتوانه قدرتمند مردمی خود را القا و نهایتا سر میز مذاکره باجخواهی کنند، اما نهتنها نظام دچار اختلال و خطای محاسباتی نشد و مردم
پشت نظام را خالی نکردند، بلکه باز هم خودشان دچار خطای محاسباتی شدند. لذا دشمنان مجبور شدند دلقکهای رسانهای خود را پس بزنند و با اذعان به نقش بیبدیل جمهوری اسلامی در حل مشکلات منطقه و معادلات جهانی، سرشکستهتر از پیش، نخستوزیرانشان خواستار تماس تلفنی با رئیسجمهور ایران شوند و سفرای خود را راهی تهران کنند و وزرای خارجهشان را که برخی از آنها در همراهی با آشوبها، گیسو قیچی کردند، به دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی بفرستند و مسئول سیاست خارجیشان را هم وادار کنند مدام با امیرعبداللهیان در تماس باشد. اینها همه در حالی است که جمهوری اسلامی در پاسخ به اقدامات مداخلهجویانه و زیادهخواهیهای آنها، مقتدرانه دیپلماتهای آنها را هم بهعنوان عنصر نامطلوب از ایران اخراج میکند. آمریکا نیز که با عجز خواستار نشستن سر میز مذاکره است همچنان مجبور است از پشت دربِ بسته پیامهای خود را ارسال کند. حالا نظام و به تبع آن دولت سیزدهم به پشتوانه عظیم 22 بهمنِ امسال در مسیر هرگونه گفتوگویی حرکت میکند و برخلاف دولت گذشته خود را ملزم به باج دادن نمیداند. علاوهبر این آمریکاییها که نتوانستند وحدت بین قوای کشور را خدشهدار کنند حالا مجلس را نیز پشت دولت میبینند تا جایی که مسئول دیپلماسی کشور به آمریکاییها هشدار میدهد «اگر مجلس ایران قانون جدیدی تصویب بکند ما قانون پارلمانمان را اجرا میکنیم».
2- آمریکاییها در جنگ ترکیبی خود تلاش وافری کردند
تا روابط ایران بهخصوص در حوزه اقتصادی- تجاری با دیگر کشورها را دستخوش تنش کنند اما با دیپلماسی هوشمندانه دولت در عملیاتی کردن قراردادهای مهم اقتصادی، شریانهای اقتصادی کشور فعال شد. اوج عصبانیت کنونی آمریکاییها را باید در سفر آقای رئیسی به پکن و تبعات و گشایشهای اقتصادی کوتاه و بلندمدت ناشی از این سفر و حضور
رئیس غول نفتی گازپروم و همچنین کلید اسرار اقتصادی روسیه در تهران تلقی کرد. بعد از توافقات مهم الکسی میلر با وزیر و مقامات نفتی کشورمان، رئیس بانک مرکزی روسیه هم قرار است در تهران تجربه خود را با
رئیس بانک مرکزی ایران به اشتراک بگذارد که تحقیقا نتایجی بهدنبال خواهد داشت که آمریکاییها و اروپاییها از آن خشنود نخواهد بود. چراکه خانم نابیولینا در جریان جنگ اوکراین نهتنها توانست ارزش پول روسیه را حفظ کند بلکه توانست ارزش پول کشورش را در مقابل اعمال بیسابقهترین تحریمهای آمریکا علیه مسکو افزایش هم دهد. لذا دشمن با ناامیدی از متوقف کردن اجرای توافقات مهم جمهوری اسلامی با دیگر کشورها و انزوای اقتصاد ایران، فهمید که در جنگ ارزی هم نمیتواند
پای میز مذاکره از جمهوری اسلامی باجی بگیرد و نظام در این حوزه نیز
با دست پُر در مسیر هرگونه گفتوگویی حرکت خواهد کرد.
3- ابراز نگرانیهای هر روزه دشمنان از پیشرفتهای هستهای جمهوری اسلامی هم نشان میدهد در این حوزه نیز قافیه را خیلی وقت است که باختهاند تا جایی که مجبور شدند اینبار مدیرکل آژانس بینالمللی اتمی را به دیدار رئیسجمهور ایران بفرستند و مستقیما از وی درخواست گفتوگو کنند. در حوزه تحریمها هم، همین که برخی شهدا و کسانی را در لیست تحریمی خود قرار دادند که در قید حیات نیستند، نشان میدهد که صدای خوردن کفگیر تحریمیشان به ته دیگ چنان بلند شده که نمیتوانند آن را انکار کنند.
4- اما توان و دانش دفاعی جمهوری اسلامی بدانجا رسیده که مسئولانش میگویند دیگر کار از مهندسی معکوس گذشته، عکس بده، پهپاد و موشک و ماهواره تحویل بگیر! فرمانده هوافضا اولین شلیک سامانه سوم خرداد در ارتفاع 55000 پایی برای ساقط کردن پیشرفتهترین پهپاد آمریکایی یعنی گلوبال هاوک را آزمایشی و دستگرمی عنوان و تاکید میکند «آمریکاییها در روز حادثه منتظر رونمایی موشک هایپرسونیک با اصابت به اهداف واقعی باشند!» بعد از خارج شدن سامانههای
لایه پنهان پدافند هوایی از تونلهای زیرزمینی، رویترز مهمترین خبرگزاری انگلیسی عکس موشک خیبرشکن را بهعنوان تیتر خود انتخاب میکند و خواسته یا ناخواسته به خوبی هم پیام اقتدار جمهوری اسلامی را به دوستان آمریکاییاش نشان و هم به صهیونیستها هشدار میدهد که پهنای خیبرشکن رو ببینید و بعد پارس کنید! خبرگزاری مهم آمریکایی نیز با انتخاب تیتر «ایران در بین شش کشور تولیدکننده سلاحهای لیزری»،
به ناتو هشدار میدهد که «پهپادهای ایران چگونه تسلیحات ناتو را بیاعتبار کرده است!» حالا آمریکاییها ماندهاند که دستاورد بعدی ایران چیست که فرمانده هوافضا ترس در دل آنها انداخته که «بعد از مسئله هستهای و موشکهای نقطهزن و پهپادها، بهزودی موضوع جدیدی رونمایی میشود که تبدیل به اولویت اول دشمن میشود و برای آمریکاییها خطرناکتر و نگرانکنندهتر از مسائل قبلی است»! این را بگذارید کنار عمق استراتژیک سیاست ایران در آن سوی مرزها که کاخ سفید را نگران کرده است که «ایران با حضور ناوگروههای نظامیاش در سواحل برزیل، قادر شده
جای پای خود را در قاره آمریکا محکم کند»! لذا ناگزیر همانگونه که علنا دشمنی میکنند، علنا هم به قدرت جمهوری اسلامی اذعان میکنند که «پیشرفتهای دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی عملا جدیدترین تحول در سراسر جهان بهشمار میرود و سازمانهای اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی هم از این توانمندیهای ایران به خوبی آگاه هستند»!
5- حالا آقایانی مثل بلینکن و رابرت مالی و جوزپ بورل و انریکه مورا با دست خالیشان در این حوزهها باید حد خودشان را بدانند و پایشان را فراتر از گلیم خود درازتر نکنند چون پاسخهای جمهوری اسلامی نقطهزن هستند و هر دستی که بیش از اندازهاش دراز شود، قطع خواهند کرد! وقتی رئیس دستگاه جاسوسی آمریکا آن هم در رسانهها اذعان میکند «اعتقادی ندارم که سران ایران تصمیمی برای ساخت بمب اتمی داشته باشند»، ادعای اینکه «ایران اکنون در دل طوفان است و مجبور به بازگشت به توافق هستهای است»، در فرهنگ ایرانیان از آن به فضولی یک بچه تعبیر میشود. این حضرات باید به خوبی فهم کرده باشد که نمیتوانند فریبکارانه با بستههای تحریمی بیخاصیت و نمادین برجام مرده را احیا کنند که شدنی نیست! لذا دوست و دشمن به خوبی میدانند که ایران قوی و مستقل چگونه از دل طوفانها و بحرانها عبور کرده و میکند و چگونه با تمام مؤلفههای قدرتش در مسیر هر گفتوگویی گام برمیدارد. آقایان تروریست جلتنمنِ مدعی میز مذاکره که با سلاحهای هستهای خود هزاران نفر را در یک روز قتلعام کردند، تا این سیاست استراتژیک رهبرمعظم انقلاب اسلامی را فهم نکنند همواره باید شاهد شکستهای پیدرپی باشند و آن اینکه «مرتب ادعا میکنند ما نمیگذاریم!، ما اگر تصمیم داشتیم شما و بزرگتر از شما هم نمیتوانستید مانع بشوید، شما کی و چه کاره هستید؟... ما به سلاح هستهای اصلا فکر نمیکنیم و فتوای عقلی ما این است که امروز و فردا و هیچ وقت به سلاح هستهای احتیاج نداریم. شعار ما انرژی هستهای برای همه، سلاح هستهای برای هیچ کس است». لذا اولا فضاسازیهای اخیر درباره سفر یک مقام صهیونیستی به آمریکا و یک مقام آمریکایی به اسرائیل با اعای این که ایران محور گفتوگوی ماست، خود از نقاط قوت جمهوری اسلامی است که نشان میدهد ایران قوی و مستقل چقدر آنها را به وحشت انداخته که موضوع اولویت اول آنها شده است. ثانیا یکی از تهدیداتی که در اغتشاشات اخیر به خوبی به فرصت تبدیل شد، این بود که ملت ایران از دل بحران پروپاگاندای آمریکاییها و اروپاییها هم عبور کردند و نسبت به فضاسازیهای رسانهای آنها نیز واکسینه شدند و نظام جمهوری اسلامی به مؤلفه دیگری برای اقتدار دست یافت و دیگر هر آدم بیسر و پایی
مثل حضرات جلتنمن تروریست نمیتواند افکارعمومی ایرانیان را فریب دهد و از آن بهعنوان اهرم فشاری علیه مسئولان استفاده کند.
6- امیدواریم آقای رافائل گروسی این تحلیل را بعداز ترک تهران در مواضع و گزارشهایش مدنظر داشته باشد، البته اگر در نشست آتی شورای حکام قصد فریبکاری و سیاسیکاری ندارد!
دکتر محمدحسین محترم
«بنیه مردمی قوی جمهوری اسلامی و ارتباط و اتکای مردم به یکدیگر، ثروتی ملی، حقیقتی غیرقابل کتمان و بینظیر یا لااقل کمنظیر در دنیا است». این فرازی از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر نمایندگان مجلس خبرگان با ایشان است. اگر به محیط پیرامونی خود نگاه کنیم تصدیق خواهیم کرد که در طول 44 سال گذشته، نهتنها هیچ دولتی به اندازه ایران تحت فشار قرار نگرفته بلکه مجموعه کشورهای منطقه، روی هم رفته هم به اندازه ایران تحت فشار
قرار نداشتهاند و در همان حال بدون کمترین تردید، در مقام کسب دستاورد هم نهتنها هیچ دولتی در منطقه دستاوردی به اندازه ایران نداشته، بلکه مجموعه کشورهای منطقه هم روی هم رفته
به اندازه ایران دستاورد نداشتهاند. در این خصوص گفتنی است:
1- در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، اجلاس گروه جی 7 در «گوادلوپ» برگزار شد محور بحث در آن جلسه، وضع آینده ایران بود و رؤسای کشورهای شرکتکننده در این اجلاس اذعان داشتند که نمیتوانند مانع پیروزی این انقلاب شوند. اما همه آنان برای آنکه نظام سیاسی برآمده از این انقلاب - که آن را بهطور قطعی و بهدرستی دینی میدانستند - به نتیجه نرسد، همقسم شدند و همانطور که میدانید حتی یک روز را در این راه از دست ندادهاند؛ تاریخ شهادت سپهبد سیدمحمدولی قرنی اولین فرمانده ارشد ارتش، سوم اردیبهشت 1358 و تاریخ شهادت آیتالله مطهری، 12 فروردین 1358 است! در این ماجرا روش بهکارگیری «ترور» است و استفاده از «عامل داخلی» در دستورکار قرار گرفته و بعد همین خط تا امروز که شما این یادداشت را میخوانید ادامه پیدا کرده است؛ شهادت سیدروحالله عجمیان و... در اغتشاشاتی که آمریکا طراحی کرده، کشورهای غربی و بعضی دولتهای منطقهای از آن حمایت کردهاند، عوامل شرور آن را انجام دادهاند و بعضی شخصیتهای یقه سفید از آن پشتیبانی کردهاند. این حکایت در آینده هم همین خواهد بود.
2- باراک اوباما رئیسجمهور اسبق آمریکا که بعضی جریانات داخلی ایران او را سوای بقیه رؤسای جنایتکار جمهور آمریکا دانسته و به او وجههای مسالمتجو دادهاند، اعلام کرد ما بیسابقهترین تحریمها را علیه ایران به کار گرفتهایم و اگر میتوانستیم پیچ و مهره تأسیسات هستهای ایران را هم باز میکردیم. بعد جانشین او دونالد ترامپ اعلام کرد تحریمهای ما فلجکننده بوده و در تاریخ در مورد هیچ کشور دیگری اجرا نشده است و لذا مطمئن بود ایران میشکند و به ناچار به هر تحمیلی تن میدهد. این حجم فشار که به کشور دیگری وارد نشده، ملت ایران چرا و چگونه تحمل کرده است؟
ملت ایران دارای یک هدف اساسی بود و در عالم واقع آن را بزرگ و محقق شدنی میدانست. هدف ملت ایران دستیابی به «عزت و جایگاه تاریخی» خود - یعنی قرار گرفتن مدار اداره جهان بر مبنای ارزشهای اسلامی - بود. ملت ایران معتقد بود میتواند مسیر جهان را تغییر دهد و به سمت اصلاح ببرد و به نیکی میدانست که این هدف عظیم، دشمنان زیادی هم خواهد داشت؛ چرا که نظام بینالمللی «ظلم پایه» فعلی به خودی خود به وجود نیامده است و میراث سیاسی غرب بهحساب میآید. غربیها برای تسلط بر بیتالمقدس آنقدر کشتند که بعضی از محققین از جمله «شکیب ارسلان» نوشتند در کوچههای بیتالمقدس تا زانوی اسبهای مهاجمین مسیحی خون گرفته بود. مگر میتوان در مورد حساسیت غرب روی حفظ نظام سیاسی خود، به چیزی کمتر از این فکر کرد. حال بگذریم که بعضی سادهلوحانه غرب امروز را در نقطه مقابل غرب قرون وسطی معرفی میکنند و حال آنکه تعداد کشتههای غرب در دوره مدرن - در جریان دهها جنگ از جمله جنگهای اول و دوم جهانی - چند برابر تعداد کشتههای آنان در دوره قرون وسطی است. ملت ایران اینها را میدانست و در همان حال بهطور جدی معتقد بود این وضعیت عوض شدنی است و برای آن به صحنه آمد.
3- ملت ایران در این منازعه پیروز شد. علامت این پیروزی چیست؟ علامت این پیروزی بقای نظام دینی و عدم عدول آن از اصول و اهداف اولیه است. این نظام دینی بر پایه مردمسالاری و دین بنا شد و
«ایران مقتدر» بهعنوان نتیجه مجموعه سیاستها مدنظر قرار داده و مقابله مردمی و پایدار با نظام سلطه در دستورکار گذاشت. اگر به شعارهای مردم ایران در تظاهرات عظیم آذرماه 57 نظر بیندازیم و به شعارهای مردم ایران در تظاهرات 22 بهمن 1401 هم بنگریم و نیز اگر به مواضع رهبری انقلاب اسلامی یعنی حضرت امام خمینی، در سال 1357 نگاه کنیم و نظری هم به مواضع رهبر معظم انقلاب در بهمن 1401 بیندازیم، درمییابیم که راه ادامه دارد و فتوری متوجه پایهها و ارکان نظام برآمده از انقلاب نشده است. این واقعیت مهم در ذیل عنوان «مسئولیت دینی» فراهم شده است. این عنصری است که به فعالیت یک مؤمن ضریب میدهد و بهطور کلی مانع پدید آمدن احساس شکست میشود. خدا بر درجات شهید «مهدی باکری» بیفزاید که در حین قرارداشتن در محاصره کامل بعثیها، در مکالمه با شهید «احمد کاظمی» میگوید، احمد تو هم به اینجا بیا ببین چه عطری به مشام میرسد و چه زیباست! این حس کسی است که برای انجام وظیفه به دل خطر زده و پیروزی خود را در تسلیم بودن در برابر خدای متعال میداند و لذا در سختترین شرایط، بهترین روحیه را دارد. مردم ایران تحت فشار قرار گرفتهاند، اما در آنجا که این فشارها را برنامهای برای به تسلیم واداشتنشان تشخیص دهند، میایستند؛ اما ایستادن فرد مکلفی که به پیروزی
بر دشمن هم یقین دارد.
یک ملت از یک «سرزمین» خارج و به یک جبهه در یک «منطقه حساس» تبدیل شده است. از این رو اثری که در صحنه سیاسی میگذارد، فراتر از اثر یک ملت - هرچند قوی و پرشمار - میباشد. حدود چهار ماه پیش یک مقام عالیرتبه غربی در گفتوگوی غیررسمی با یک مقام رسمی ایران در پاسخ به این سؤال که چرا درباره پهپاد ایران و نقش آن در جنگ اوکراین اینقدر اغراق میکنید، گفته بود «موضوع پهپاد نیست، موضوع قرار گرفتن یک قدرت منطقهای کنار روسیه است و این میتواند سرنوشت جنگ میان اروپا و روسیه را تغییر دهد، همانگونه که در جنگ سوریه حضور شما کنار دمشق سرنوشت جنگ را به نفع اسد و به ضرر جبهه غرب تغییر داد». وجود جبههای منطقهای با محوریت ایران سبب شد، دو عضو شورای امنیت سازمان ملل بسیاری از قطعنامهها و بیانیههایی که خود به آن رأی داده بودند و ناظر به اعمال فشار بر ایران بود، برای عضو کردن ایران در پیمانهایی که در آن محور بودند، کنار گذارند. چرا که عضویت ایران در پیمانهای شانگهای و بریکس را برای خود یک موقعیت و پیروزی برشمرده و هزینههای آن را قابل قبول دانستند.
4- دشمنی غرب با جمهوری اسلامی، دشمنی با ذات جمهوری اسلامی است؛ چرا که این ذات آنقدر قدرتمند است که آنان را دچار ضعف میکند. نکته اینجاست که ملت ایران در این هماوردی اگرچه هزینه میدهد اما اینطور نیست که نتیجه این منازعه به نفعش رقم نخورد. امروز ایران در عرصه جهانی دارای موقعیتهای مهمی است و البته مثل هر کشور دیگر مشکلاتی هم دارد. پیشرفتهای مهمی که جمهوری اسلامی در عرصه علم، فناوری، فضا، پزشکی، صنعت هستهای، صنعت دفاعی و... به دست آورده، آنقدر زیاد است که ایران را در موقعیت چهارم تا پانزدهم دنیا قرار داده است. همین
یک ماه پیش، رئیسجمهور یکی از همسایگان شمالی ایران در مذاکره با یکی از معاونین وزیر خارجه جمهوری اسلامی گفته بود «شما در «مهار آمریکا» خیلی موفق عمل کردهاید و این موضوعی است که ما میتوانیم در سطح بینالمللی از آن بهعنوان الگو استفاده کنیم و آن را در مراودات بینالمللی به کار بگیریم. این الگو همانطور که شما را به حق خود رساند، میتواند ما را هم به حق خود برساند.»
خنثی شدن توطئهها و پابرجا ماندن این انقلاب و در صحنه ماندن مردم، از یکسو از قوی بودن بنیه این مردم و به تعبیری قدرت اعتقاد آنان و از سوی دیگر از استحکام نظام جمهوری اسلامی و ماندگاری آن حکایت میکند. این بزرگترین سرمایه ایران برای پیمودن راههای صعبالعبور و رسیدن به مقصد متعالی است.
سعدالله زارعی