بسمه تعالی1پنج نکته درباره انتخابات و پسا انتخابات(یادداشت روز)
1- انتخابات روز جمعه 7 اسفند و نتایج آن از ابعاد مختلف واجد اهمیت است. این انتخابات با همه منفیبافیها و سیاهنماییهای دشمنان مصمم- و برخی دوستان غافل یا بیانصاف- در امنیت و آرامش کامل برگزار شد. آن هم در منطقهای پرآشوب و ناامن که جنگ سراسر آن را فرا گرفته است تا آنجا که وزیر دفاع رژیم صهیونیستی میگوید «شرایط کنونی منطقه، نوعی جنگ جهانی سوم است. هرج و مرج در سوریه و منطقه، رویارویی فرهنگها و تمدنها هم هست». آیا عجیب نیست که میشنویم سازمان سیا و موساد طی چند ماه اخیر جلسات مشترکی درباره انتخابات ایران تحت نظارت سوزان رایس مشاور امنیت ملی اوباما داشتهاند؟ در این رویارویی فرهنگی و تمدنی به تعبیر موشه یعلون، قطعاً برگزاری انتخابات گرم و پرشور در ایران برای ملتهای ناامید از لیبرال دموکراسی غرب، الهامبخش است و حتماً برای تحلیلگران هوشمند این پرسش را پیش میکشد که در میانه یک منطقه جنگ زده و پرآشوب، ایران چگونه توانسته به جزیرهای با ثبات و امن و قدرتمند تبدیل شود؟
2- مقایسه میزان مشارکت در انتخابات مجلس نهم (اسفند 1390) با انتخابات مجلس دهم از جهات گوناگونی اهمیت دارد. انتخابات مجلس نهم در شرایط تحریم شدید خارجی و داخلی برگزار شد به این معنا که از یک سو در اوج فشارهای اقتصادی و تحریمی دشمن بود که اراده ملت ما را هدف گرفته بودند و از سوی دیگر افراطیون مدعی اصلاحطلبی، انتخابات را تحریم کرده بودند تا وزن خود را به رخ بکشند. آن روز در سراسر کشور 64 درصد (31 میلیون از 48 میلیون واجد حق رأی) در انتخابات شرکت کردند. 4 سال بعد، 2 اتفاق در کنار هم رقم خورد. اولاً توافق برجام با همه هیاهوها و تبلیغات به اجرا درآمد و به مردم گفته شد تحریمها برداشته شدهاند. ثانیاً مدعیان اصلاحطلبی که از سوی مردم ادب شده بودند، پا روی دعاوی قبلی گذاشتند و با تبلیغات انبوه و کمسابقه وارد گود انتخابات شدند. حاصل جمع عملکرد برجامی و غیربرجامی دولت در کنار فراخوان انبوه اصلاحطلبان، مشارکت 33 میلیون از 55 میلیون (حدود 60 درصد) - مساوی درصد مشارکت در انتخابات مجالس هشتم و هفتم که اصلاحطلبان تحریم کرده بودند- شده است.
3- مفهوم این اتفاق میتواند چنین باشد که اولاً «فتحالفتوح» ادعایی دولت در برجام و نتایج آن چنگی به دل مردم نزده است- که در غیر این صورت احتمالاً باید مشارکت از زمان تحریم 4 سال پیش بیشتر میشد- و ثانیاً افراطیون مدعی اصلاحطلبی دچار نوعی بیوزنی شبیه حالت «تعلیق در خلأ» شدهاند. یعنی تحریم گسترده انتخابات یا دعوت گسترده این جماعت به شرکت در انتخابات، هیچ تأثیری بر میزان مشارکت مردم ندارد. یک علت مهم این ماجرا را باید در بیهویتی مزمن و هرهری مسلکی طیفی از مدعیان اصلاحطلبی جستوجو کرد. اینکه جریانی «سبز ساختار شکن»، «بنفش شبهمعتدل»، و «آبی ملغمهای» شود و در حالی که ادعا میکند اکثریت با ماست و ما «بیشماریم» از رنگی به رنگی درآید و آخر سر هم بعد از هر رنگ عوض کردنها دست به دامن طیف خاکستری شود، هیچ هویت با ثباتی برای آن جریان باقی نمیگذارد. اینکه جماعتی چپنما، راستگرا شوند و از معرفی یک سیاستمدار به عنوان «عالیجناب سرخپوش» به معرفی وی به عنوان نامزد اصلاحات برسند یا از دامن رقبایی مانند ناطق نوری و علی لاریجانی و عمرو و زید درآویزند و در انتخابات ریاست جمهوری 92، عارف اصلاحطلب را وادار به انصراف کنند تا تبدیل به طرف بازنده انتخابات (مانند سال 84 و 88) نشوند، همگی از هرهری مسلکی حکایت میکند و چنین تذبذب فکری و سیاسی، نفیاً یا اثباتاً در حوزه بسیج افکار عمومی نمیتواند اثر داشته باشد.
به یک معنا میتوان گفت بازگشت اصلاحطلبان به انتخابات با وجود سوابق «خروج از حاکمیت»، تحریم و «خروج علیه حاکمیت»، حاصل تأدیب و تربیت مشترک مردم و نظام است با این مضمون که اگر میخواهید انگشتنما و متهم نباشید، چارهای جز همراهی با افکار عمومی و نظام ندارید. در حقیقت مردمی که با تحریم انتخابات در سالهای 82 و 86 و 90 کمترین همراهی را نکردند، آنان را متنبه ساختند که مردمسالاری در ایران، متوقف به قهر و ناز قانونشکنان و فزونخواهان نیست. نفس بازگشت مدعیان اصلاحطلبی به انتخابات بیآن که تأثیری- مگر منفی- بر میزان مشارکت بگذارد، نوعی ابراز ندامت و پشیمانی است. البته به تفصیل باید در موقعیت دیگری نوشت که به شهادت قرائن و اسناد متواتر، همچنان که آن تحریم انتخابات، از سوی برخی عناصر نفوذی در طیف اصلاحطلب و از سر مأموریت بود، این تصمیم به بازگشت به انتخابات و همرنگ مردم شدن و از انگشتنمایی «پسافتنه» و «پساتحریم انتخابات» در آمدن هم برای طیفی از این جریان مطابق مأموریت است.
4- هرچند که برای ارزیابی دقیق و نهایی نتایج انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان باید چند روز منتظر ماند، اما اخبار و آمار منتشر شده تا همین جا از پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس و موفقیت فهرست جامعتین (مجلس خبرگان) در سراسر کشور حکایت میکند. البته برخلاف انتخابات مجلس خبرگان، تکلیف بخشی از کرسیهای مجلس در مرحله دوم انتخابات که اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت خواهد بود، معلوم میشود. در عین حال بر اساس نتایجی که تا پایان وقت دیروز اعلام شده، طیفهای اصولگرا حدود 60 درصد کرسیهایی را که نتایج آن قطعی شده کسب کردهاند و 2 طیف اصلاحطلب و اعتدال مجموعا 30 تا 35 درصد کرسیها را در اختیار گرفتهاند.
این اتفاق در شرایطی رخ داده که شماری از مدیران ارشد دولتی - از رئیسجمهور گرفته تا برخی معاونان و وزرا و استانداران و مقامات محلی- در هزینه کرد دولت و فرصتهای آن برای انتخابات از هیچ اقدامی دریغ نکردند؛ از بزک خلاف واقع برجام و سفرها و آمد و شدهای تبلیغاتی برخی هیئتها بگیرید تا تزریق دلار به بازار برای پایین آوردن نرخ ارز و برخی دستکاریهای دستوری در بورس و بازار سرمایه و استخدام طیفی از نشریات و رسانهها برای قلب واقعیات و تخریب اصولگرایان و ایجاد شکاف در این طیف. با حجمی چنین وسیع از فضاسازی مثبت به نفع دولت و منفیبافی علیه اصولگرایان، منطقا باید دولت و متحدان آن اکثریت مجلس را در اختیار میگرفتند چرا که مدعی بودند مثلا پیروزیی بزرگتر از فتح خرمشهر را به دست آوردهاند! اما نتایجی که تا به این جا از انتخابات مجلس در سراسر کشور منتشر شده، اتفاقا عکس این موضوع را ثابت میکند و حاکی از پیش افتادن اصولگرایان با فاصلهای قابل توجه است. به تعبیر دیگر همچنان که برخلاف توقع و فضاسازی برخی مسئولان دولتی، برجام منجر به جشن خیابانی نشد، در انتخابات نیز نتوانست محملی قابل اتکا برای موجسواری جریان دولتی و طیف اصلاحطلب همسو با آن باشد. فراموش نکنیم سخنان رئیس سازمان محیطزیست را که به بیبیسی گفت توافق، اهرمی را در انتخابات و در رقابت با سایر گروههای در اختیار اصلاحطلبان قرار میدهد.
5- اغراق نیست اگر بگوییم دوسوم ظرفیت دولت در این یکی دو سال گذشته به ویژه چندماه اخیر صرف تدارک تبلیغاتی برای پیروزی در انتخابات شد. اکنون با پایان گرفتن انتخابات، انتظار این است که مطالبات اصلی مردم در زمینه ساماندهی به اقتصاد مقاومتی و ترمیم معیشت مردم طبق وعدههای دولت، و نیز صیانت از فرهنگ اسلامی و عزت و اقتدار ملی در مقابل زیادهخواهیها و زورگویی دشمنان در اولویت قرار گیرد. به عبارت دیگر با سپری شدن بیش از 30 ماه و در حالی که دولت محترم تا چند ماه دیگر وارد آخرین سال فعالیت خود میشود، انتظار این است که وعدههای داده شده به ویژه درباره رونق اقتصادی و خروج از رکود و چرخیدن چرخ اقتصاد و معیشت مردم، از مرحله حرف به عرصه عمل درآید. در این میان نگرانی آن است که با پایان گرفتن مرحله دوم انتخابات مجلس، انتخابات ریاستجمهوری خرداد 96 تبدیل به همت اصلی دولتمردان شود و باز هم صحنهآرایی و بزک تحولات و یارانه دادن از منافع و مصالح ملی برای انتخابات و رقابتهای حزبی، «مسئله» اصلی دولت باشد.
در نقطه مقابل و در آنجا که حریفان به تحولات منطقه و ایران به عنوان بخشی از جنگ سوم جهانی و جنگ تمدنی و گفتمانی مینگرند، هیچ تردیدی درباره تداوم پروژه اصلی جبهه استکبار وجود ندارد و آن پروژه، سیاست توأمان فشار و تهدید و تحریف و فریب با هدف تغییر هویت انقلابی ملت و حاکمیت ایران - بدل از تغییر ساختار- است. دشمن در این نبرد، ضمن رصد کردن برخی پاشنههای آشیل یا عقبههای مغفول فرهنگی و اقتصادی و سیاسی، قصد دارد به اقتدار ایران اسلامی به عنوان گرانیگاه محور مقاومت در منطقه ضربه بزند. در چنین شرایطی، انتخابات با همه اهمیت، تنها یک ایستگاه و منزل مهم است و همه نیروهای انقلابی و همه دلسپردگان به عزت و اقتدار و پیشرفت ایران باید پس از این برای مقاومت بلکه پیشدستی و تک هوشمندانه در مقابل جبهه استکبار، طراحی و تدارک تازه کنند. تجدید سازماندهی و تشکیلات برای تقویت بنیانهای انقلابی افکارعمومی و سپس بسیج این ظرفیت عمومی - که همواره در چالشها و فراز و نشیبهای انقلاب علت اصلی پیروزیها بوده - یک ضرورت و اولویت مهم در سال جدید است.
بسمه تعالی همایش «نه به دخالت انگلیس و تجلیل از علمای ضد انگلیسی
گروه سیاسی-رجانیوز: همایش « نه به دخالت انگلیس و تجلیل از علمای ضد انگلیسی» با حضور آیتالله علمالهدی، آیت الله قرهی، حجت الاسلام آقاتهرانی و حجتالاسلام پناهیان، سعید قاسمی و خانواده شهدای مدافع حرم و سایر چهرههای سرشناس جبهه انقلاب اسلامی برگزار میشود.
این برنامه با پخش کلیپ، مداحی مداحان اهل بیت، اجرای زنده سرود وشعرخوانی شعرای انقلابی از جمله علیرضا قزوه همراه خواهد بود.
این برنامه امروز ساعت 15 در تالار حوزه هنری واقع در خیابان حافظ، خ سمیه برگزار خواهد شد.
بسمه تعالی لیست جریان اشرافی سفره مردم را کوچکتر میکند سی ماه ا
از سوی دیگر دولت بعد از آنکه دو سال و نیم همه هم و غم خود را معطوف برجام و رسیدن به وصال کدخدا کرد،اکنون همه توانش را برای فتح مجلس دهم بکار بسته تا آنجا که رئیس جمهور از آرزوی قلبیاش برای راه یافتن اعتدالیون به مجلس میگوید، یک مدیر ارشد نهاد ریاست جمهوری علنا مسئول کارهای انتخاباتی یک حزب منصوب به دولت میشود،برادر معاون رئیس جمهور و سخنگوی دولت بعد از بسته شدن لیست اصلاحطلبان، جایگزین یکی از اصلاحطلبان میشود و ...! اینها و مستندات بسیار دیگری نشان از علاقه دولت به پهن کردن سفره پاستور در بهارستان است.علاقهای که سبب شده دولتیان از هیچ مرز و مانع قانونی خجالت نکشند و آشکارا به برنامههای خود ادامه دهند.
در این شرایط باید پرسید دولت با چه رویی و با چه امیدی به عرصه انتخابات وارد شده است؟ آیا نسبت به گذشته و رفتار غلط خود متنبه شده یا اینکه قصد دارد بازهم از صداقت مردم سوءاستفاده کند!؟ نگاهی به لیستها و در اصل کسانی که لیستها را تنظیم کردهاند، نشان میدهد که دولتمردان نه تنها از آنچه کردهاند در پیشگاه مردم شرمسار نیستند، بلکه قصد تشدید همان رفتار را بیتوجه به وضع معاش مردم دارند! اما چرا چنین است !؟ آیا دولتمردان اساسا از درد مردم خبر ندارند!؟ یا میدانند اما سبک و سطح زندگیشان اجازه نمیدهد راه دیگری را بروند!؟ یا اصلا کار دیگری بلد نیستند!؟ این احتمالات را دستمایه گزارش امروز کردهایم؛ بخوانید:
طبقه ثروتمند
لیبرالهای مغرور وطنی
و برنامهای که ندارند!
کسی نمیتواند انکار کند که دولت یازدهم،در دست طبقهای خاص و ثروتمند است. از شخص رئیس جمهور تا وزرای چند هزار میلیارد تومانی تا طیفی از صرافان و دلالان که مهمترین و حیاتیترین مناصب دولت را در اختیار دارند. وقتی صحبت از ثروت چند هزار میلیارد تومانی میشود،نخستین چیزی که به ذهن میرسد،این است که این ثروت با چه سازوکاری بدست آمده؟!با هوش و نبوغ یا رانت!؟اگر هوش و نبوغ است،پس چرا این موهبت الهی در سامانه مدیریتی این حضرات کمترین تاثیری نداشته و بالعکس امور با روشی بدوی و عقب مانده اداره میشود!؟در اینباره دو اقتصاددان معطوف به دولت،سخنان جالبی دارند؛« تیم اقتصادی دولت فاقد هوشمندی لازم در اداره کشور است. برخی افرادی که در دولت مسئولیت دارند سرمایهدارانی هستند که مشخص نیست سرمایه خود را از کجا آوردهاند. برخی از وزرا سرمایه 1000 میلیارد تومانی دارند. دولت تحت حمایت گروههای ذینفع و ذینفوذی است که صرفاً به منافع خود میاندیشند (اینها را دکتر راغفر در مصاحبه با تسنیم گفته بود اما دکتر مومنی در گفتگو با شرق، صریحتر و شفافتر، نکات را بیان میکند: «لیبرالهای وطنی، مغرورهای ناتوان هستند... اینها در مقام حرف و تبلیغات ادعا میکنند که علمی نگاه میکنند و برای هر مسئله راه حل مشخص دارند اما نیلی(مشاور رئیس جمهور) به صراحت گفته که در دوره سازندگی در دام روزمرگی و واکنشهای محض افتاده بودیم. ما با پارادوکس غرور و ناتوانی روبرو هستیم... اینها با فرض اطلاعات کامل، تحلیلهای اقتصادی را شروع میکنند، بعد بطور طبیعی هر کس را که جور دیگری فکر میکند، نادان و مغرض فرض میکنند. اگر دقت کرده باشید نئوکلاسیکهای وطنی همین هتاکی را دارند... در فاصله اسفند 93 تا پایان اردیبهشت 94، هفت بار از موضع رسمی گفتند که قطعاً در سال 94 قیمت حاملهای انرژی را افزایش نخواهند داد. میدانید چه قدر غمانگیز است. دوباره دارند مشروعیت دولت را نزد مردم با سخنان غیرمسئولانه معامله میکنند... یک چیز بسیار خطرناک که امیدوارم گوش برای شنیدن آن در دولت روحانی وجود داشته باشد این است که اینها جای اینکه شکستها و فسادها و نارواییها را ببینند و عبرت بگیرند میگویند ما شاهکار کردیم و باوجود افزایش قیمتها، آثار تورمی متناسب آن مشاهده نشد و هنوز جا برای فشار جدید به مردم وجود دارد...» اکنون این طبقه ثروتمند و اشرافی،که به اذعان کارشناسان معطوف به دولت،هیچ هنر و برنامهای ندارند و مدام در پی گران کردن زندگی مردم هستند،لیست انتخاباتی میبندند و مردم را به خود فرا میخوانند!
ایرباس، راهی برای کاهش کشتههای جادهای!
وقتی با چنین افرادی قرار است برای مردم تصمیم بگیرند چه میشود!؟شخصی که در خانهای چون قصر زندگی میکند ،اساسا میفهمد مستاجری یعنی چه!؟ میفهمد حال پدری را که شرمنده دختر و پسرش برای یک معیشت آبرومند و یک سرپناه حداقلی شده است!؟ درک چنین وضعی برای آنها ممکن و متصور نیست چون هرگز آن را لمس نکردهاند و هر وقت مشکلی هم داشتهاند، دستشان در کیسه بیتالمال و جیب هشتاد میلیون ایرانی بوده و اصلا نمیدانند نداری یعنی چه! در نتیجه حاکمیت طبقه اشراف و مرفه این میشود که وزیر راه و مسکن که سی ماه است همه برنامههای منطقی برای خانهدار شدن مردم را تعطیل کرده و صرفا به فحاشی علیه برنامههای مسکن مهر مشغول است! وی تنظیم بازار، جلوگیری از گرانفروشی و رسیدن به داد مردم را کارهایی«کمونیستی» میداند و رسما درباره مسکن میگوید: « مسکن مهر تصویری است از انسانهایی که کالا هستند و میتوانید در هر جایی از این سرزمین آنها را در قفسه جا دهید. نه مسئله شهر را میبینید، نه مقام انسان را و نه ساختار اجتماعی را، فقط یکسری قفسه است که میتوانید در آن هم کالا بگذارید و هم انسان.» این شخص توضیح نمیدهد بعد از این حرف ،یک برنامه یک صفحهای در طول سی ماه فعالیت خود داشته است یا فقط متخصص حرفهای ویترینی است!؟نمی گوید طرح مسکن اجتماعی بعد از سی ماه به کجا کشید و به واسطه آن چند متر مسکن برای میلیونها ایرانی منتظر ساخته شد؟فراموش نکنیم وی پیش از این هم مسکن مهر را «مزخرف» خوانده بود در حالی که اخیراً احمد اصغری مهرآبادی (قائم مقام وزیر راه) گفته بود: 2/5 میلیون نفر از طریق مسکن مهر صاحب خانه شدهاند و کیفیت سازههای مسکن مهر در حد قابل قبول و استاندارد است.»!این تضاد نشان میدهد که امثال آخوندی اساسا نمیدانند در مملکت چه خبر است و مردم چه میخواهند و دردشان چیست!؟ به خاطر همین است در حالیکه سالانه بیش از بیست هزار نفر در حوادث جادهای جان خود را از دست میدهند و در حالیکه سهم حمل و نقل هوایی از جابجایی مسافر در کشور، کمتر از دو درصد است،وزیر راه به جای سرمایهگذاری برای کاهش این تلفات، با ایرباس قرار داد میبند دو هواپیما میخرد! آن هم هواپیمایی که تنها در یک فرودگاه ایران امکان فرود دارد! این یعنی آقای وزیر راه و مسکن،نه مسافرت زمینی را میفهمد و نه راهی برای کاهش تلفات آن سراغ دارد!
از له شدن زیر چرخ توسعه تا لشکر قابلمه بدست!
اما این حرف امروز نیست و آخوندی و دیگر اشراف دولت یازدهم،اولین مبدعان این روش و این سخنان نیستند. سالها قبل هاشمی رفسنجانی،پدر معنوی قبیله قدرت و ثروت یعنی حزب کارگزاران سازندگی از«طبیعی بودن له شدن فقرا و مستضعفان زیر چرخ توسعه» گفته بود! همین جریان به اصطلاح اصلاح طلب هم وقتی به قدرت رسیده بود و مجلس ششم را در دست گرفته بود،به طور کلی معیشت مردم را به طاق نسیان و فراموشی کوبیده بود و یکی از مدعیان اصلاحات در پاسخ به این پرسش منتقدان که چرا به مشکلات اقتصادی مردم رسیدگی نمیکنید، پشت تریبون رفته و در توهینی آشکار به مردم گفته بود: «اگر مرگ موش هم توزیع شود، مردم برای گرفتن آن صف میبندند!» همان ایام ،دوستان او نیز از مردم مستضعف و محرومی که با هزار امید و آرزو به مدعیان اصلاحطلب رای داده بودند، با عنوان «لشکر قابلمه به دستها» یاد کردند.
رجب علی مزروعی،همان کسی که موضوع مرگ موش را در مجلس ششم مطرح کرده بود، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت (حزب دولت ساخته رئیس دولت اصلاحات) یک دهه بعد و پس از فتنه 88 به بلژیک پناهنده شده و همکاری لابی صهیونیستها شد!اما سالها بعد از آن ماجرا، باز هم یکی ازچهرههای سیاسی نزدیک به دولت یازدهم و سینه چاک برای آنها، برای فرار از تنگنای کوتاهی و بیعملی و بیتدبیری دولت یازدهم،به مردم توهین کرد و خاطره رجب علی مزروعی را زنده کرد. علی مطهری در پی اعتراض گسترده مردم و منتقدان به توزیع تحقیر آمیز سبد کالا روزه «جارو» را جایگزین «مرگ موش» کرد و گفت: «ما مردم خود را میشناسیم اگر الان بگوییم که فلان جا جارو توزیع میشود همه میآیند و صف میبندند. این رفتار ریشههای فرهنگی دارد باید بررسی و ریشهیابی کرد.» مطهری در ادامه نوع نگاهش به مردم ایران را با مقایسهای تحقیرآمیز صراحتا بیان کرد: «باید با عنایت به شناختمان از مردم ایران برنامهریزی کنیم. زمانی ما برای مردم سوئیس برنامهریزی میکنیم که طبیعتا آن برنامه با برنامهریزی برای مردم خودمان فرق دارد دولت باید تمامی این موارد را در نظر میگرفت»
و این چنین است که توهین طبقه ممتاز به مردمی که رعیت پنداشته میشوند، ادامه دارد؛ مردمی که فقط رایهایشان در انتخابات مهم است وگرنه چیزی بیش از یک قوم گرسنه و بیفرهنگ که حتی برای مرگ موش و جاروی مفتی نیز صف میکشند و باید قرنها بگذرد تا به فرهنگ و تمدن مردم سوئیس برسند، نیستند. این رفتار از اینان دور از ذهن نیست چرا که در منطق سرمایهداری له شدن فقرا و حاشیهنشینها زیر ارابه رونق اقتصادی سرمایهداران امری طبیعی محسوب میشود.
خیز دوباره اشرافیت و بازگشت فساد دوره سازندگی
اکنون همان جریان و همان تفکر برای مردم لقمه میگیرد. میکوشند با هزار و یک فریب و نیرنگ، با عکس مار کشیدن و با ترساندن مردم،نظرها و آرای مردم را به لیستهای خود جلب کنند. آنها این بار افرادی را در لیست خود قرار دادهاند که بسیاری از آنها برای مردم شناخته شده نیستند. راز آن این نیست که چهرههای اصلاحطلب شناخته شدهای ندارند،بلکه مهمترین علت آن، به میدان فرستادن کسانی است که کمترین جایگاه و وزن سیاسی و اجتماعیای ندارند و در نتیجه در صورت رای آوردن،مطیع محض ارباب قدرت و ثروت خواهند بود و کمترین حریت و استقلالی از خود نخواهند داشت و تنها یک ماموریت دارند و آن تامین منافع اربابان خود است نه مردم.
بر اساس تجربه مجلس ششم، دولت سازندگی و سی ماه اخیر دولت یازدهم،جای کمترین تردیدی نیست که رای آوردن جریان اشرافی که برخی چهرههای گمنام را به میدان انتخابات فرستاده،برای آنها رانت و قدرت و ثروت بیکران و تمام نشدنی و برای مردم بیچاره،کوچکتر شدن سفره معیشت،بیکاری و رکود و نهادینه شدن فقر را به همراه خواهد داشت.