سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی: فرق میکند چه کسی رئیسجمهور باشد (یادداشت روز) هر
 )
فرارو | پوستر تبلیغاتی سعید جلیلی حاشیه ساز شد
 
هرچه به زمان برگزاری چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می‌شویم؛ فعالیت نامزدها و ستادهای انتخاباتی آنها بیشتر و پررنگ‌تر می‌شود. برنامه‌های این نامزدها در رسانه ملی در قالب‌های مختلف گفت‌و‌گوی کارشناسی، مناظره و... نیز سهم ویژه‌ای در داغ شدن تنور انتخابات داشته است. در این مسیر هر کدام از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سعی در جلب نظر و توجه مردم به سوی خود دارند و تلاش می‌کنند تا با تشریح برنامه‌ها و دادن وعده‌ها و ترسیم راه رسیدن به شرایط مطلوب‌تر سبد رای خود را تقویت نمایند.
خوشبختانه فضای فعالیت نامزدها نیز تا اینجای کار در حد قابل توجهی در دایره برخوردهای اخلاقی و پرهیز از بداخلاقی‌های سیاسی و حواشی و تنزل رقابت انتخاباتی به دعواهای تخریب‌کننده باقی مانده است.
اما این تلاش نامزدها و ستادهای انتخاباتی برای جلب توجه مردم و ترغیب آنها به سمت گرفتن رای نهائی یکسوی ماجراست. روی دیگر و تعیین‌کننده یا نیمه مهم دیگر این عرصه حساس را نه برنامه‌های تبلیغاتی خوش آب و رنگ یا شعارها و وعده‌ها بلکه مردم و چگونگی رای و نظر آنها شکل می‌دهد. اینجاست که رای تک تک افراد و عموم مردم از فعالیت هر ستاد و هر تبلیغاتی موثرتر و تعیین‌کننده‌تر می‌شود. 
این افتخار نظام جمهوری اسلامی است که بر خلاف دوران استبداد طاغوت و برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، در هر انتخاباتی نتیجه نهائی را رای و نظر مردم رقم می‌زند. شاهد این ادعا؛ نتایج متنوع در انتخابات مختلف و چرخش نتایج انتخابات در دوره‌های مختلف به سمت جریان‌های گوناگون سیاسی است. درواقع این مردم بوده‌اند که همواره در دوره‌های مختلف در انتخابات مجلس، ریاست جمهوری، شورای شهر و... گاه به سمت یک جریان و گاه به سمت جریانی دیگر اقبال نشان داده‌اند؛ امر مهمی که زنده بودن و پویایی انتخابات و اثرگذار بودن قطعی رای مردم را نشان می‌دهد.
از سوی دیگر تلاش چشمگیر نامزدها و جریانات سیاسی مختلف در ایام تبلیغات انتخاباتی برای جلب نظر مردم، خود شاهدی دیگر بر قطعی بودن نقش و اثر رای مردم کشورمان و اذعان همه جریانات سیاسی به این اصل افتخار‌آمیز است.
حال که همه اذعان داریم که به قول فرمایش امام راحل(ره)، «میزان، رای ملت است»؛ این امر وظیفه مردم در عرصه انتخابات را مثل همیشه سنگین و حساس می‌کند. مردم آگاه و سرد و گرم چشیده کشورمان، نیک می‌دانند که حضور آنها پای صندوق‌های رای و نحوه رای دادن آنها تا چه حد در تعیین مسیر کشور در حداقل یک دوره چهار ساله اثر دارد. با تاکید بر این نقش و اثرگذاری است که حضور مردم را نیمه مهم و تعیین‌کننده دیگر عرصه انتخابات در کنار حضور و فعالیت و تبلیغ نامزدها و ستادهای آنها می‌دانیم.
به عبارتی مردم در هر دوره خود انتخاب کرده و می‌کنند که کدام نامزد انتخاباتی و کدام برنامه عرضه شده عهده‌دار امورات کشور شود. با این نگاه، می‌توان گفت خود مردم به نوعی در موفقیت‌های پیش‌روی یک دولت مستقر یا دستاوردهای یک مجلس تشکیل شده نقش و سهم دارند و البته می‌توان سهم مردم در حالت مقابل این موفقیت‌ها را نیز مورد توجه قرار داد. البته نباید فراموش کرد که مردم همواره با حسن نیت و اعتماد و با امید به بهتر شدن شرایط به یک نامزد یا برنامه روی خوش نشان می‌دهند و هرگز دوست ندارند فرد یا دولت منتخب آنها دچار ضعف یا ناکامی‌شود. اینجاست که اهمیت دقت و حساسیت در رای دادن و انتخاب بعد از توجه به نکات ریز پیدا و پنهان در بررسی برنامه‌ها یا اظهارات نامزدها و توجه دقیق به افراد حاضر در ستادهای تبلیغاتی و نزدیکان کاندیدای مورد نظر بیشتر خودنمایی می‌کند. 
از آنجا که شخص رئیس‌جمهور بالاترین مقام اجرائی کشور و مسلط به بیشترین بودجه و امکانات و پیش‌برنده کشور در عرصه‌های داخلی و خارجی است، انتخاب آگاهانه و پس از بررسی‌های دقیق باید به سمت انتخاب بهترین وصالح‌ترین گزینه باشد. در دوره‌هایی دیده‌ایم که یک رئیس‌جمهور یا یک دولت چقدر باعث رشد کشور در عرصه‌های مختلف شده و گاه یک دولت یا رئیس‌جمهور خود تبدیل به مانعی برای پیشرفت و حل مشکلات کشور شده‌اند.
البته در این میان شاهد نمونه‌هایی از رفتارها و اظهارات متناقض و ریاکارانه برخی افراد و جریانات سیاسی هم هستیم که از یکسو برای پوشاندن ناکامی خود در زمان تصدی قدرت و فرار از انتقاد و مطالبه مردم، مقام مهم رئیس‌جمهور را تا حد «تدارکاتچی» یا «هیچکاره» تنزل می‌دهند و بعد از چند صباحی که گمان می‌کنند عملکردشان از ذهن مردم پاک شده است دوباره برای تصاحب همان جایگاه به قول خودشان «تدارکاتچی» یا «هیچکاره» از هر تلاش و تبلیغ و کوششی دریغ نمی‌کنند و برای نشاندن فرد همفکرشان بر این کرسی تمام قد وارد میدان می‌شوند.
پس اکنون که شکی در اهمیت و جایگاه تعیین‌کننده رئیس‌جمهور در کشورمان نیست، این مردم هستند که باید با دقت در انتخاب و رای آگاهانه خود سکان مدیریت اجرائی کشور را به کسی بسپارند که از هر نظر بهترین گزینه باشد.
اینجاست که با مرور تجربه گذشته متوجه خواهیم شد که می‌توان رئیس‌جمهوری را انتخاب کرد که کمترین تحرک و کندترین فعالیت را داشته باشد یا رئیس‌جمهوری انتخاب کرد که با خستگی بیگانه باشد و هر ساعت و هر روز تمام وقت و انرژی خود را برای حل مشکلات مردم بگذارد.
انتخاب مردم تعیین می‌کند که رئیس‌جمهوری داشته باشیم که کمترین نگاه را به ظرفیت‌های معطل مانده در داخل و بیشترین نگاه و امید را به دست بیگانگان و حتی دشمنان برای گره‌گشایی از کشور داشته باشد یا رئیس‌جمهوری که تمام انرژی و هم و غم خود را معطوف به حرکت امکانات و ظرفیت‌های مغفول مانده داخل کشور برای حل مشکلات مردم نماید و در عین حال با اتکا به پشتوانه داخلی قوی در عرصه بین‌المللی نیز نه در شعار بلکه در عمل به دستاوردهای کم‌سابقه دست یابد.
انتخاب مردم تعیین می‌کند که رئیس‌جمهوری بر سر کار باشد که حضور کمرنگی در بین مردم داشته باشد و حتی برای بررسی اوضاع کشور با نگاه به مردم و عابران از داخل خودرو - به‌زعم خود- نظرسنجی کند یا رئیس‌جمهوری انتخاب شود که بارها و بارها تا دورترین نقاط کشور سفر نماید و پای صحبت مردمی که رئیس‌جمهور را در خواب نیز نمی‌دیدند بنشیند و در پایان نیز جان خود را در راه سرکشی به مناطق دوردست فدا کند.
انتخاب مردم است که تعیین می‌کند رئیس‌جمهوری بر سر کار باشد که در سخت‌ترین دوران بیماری همه‌گیر، برخی اعضای دولت او واردات واکسن را به پیوستن به فلان سیستم نظارتی غربی و رفع تحریم‌ها مرتبط کنند یا رئیس‌جمهوری سر کار بیاید که در اولین هفته‌های فعالیتش بدون بهانه‌گیری با استفاده از ظرفیت تعامل و پیگیری، ده‌ها میلیون دُز واکسن وارد کند و به لطف خدا مرگ روزانه 700 هموطن را به صفر برساند.
انتخاب مردم است که تعیین می‌کند که رئیس‌جمهوری سر کار بیاید که در دوران او رکود و تعطیلی‌گریبان بسیاری از واحدهای تولیدی را بگیرد یا رئیس‌جمهوری انتخاب شود که در مدتی کوتاه انبوهی از واحدهای تولیدی زمین خورده را احیا نماید.
انتخاب مردم است که تعیین می‌کند رئیس‌جمهوری سر کار بیاید که در دوران فعالیتش شاهد قطعی برق در زمستان و تابستان یا تنش آبی در چندین استان باشیم یا رئیس‌جمهوری سر کار بیاید که در کمترین زمان آب را به مناطق تشنه برساند و مشکل برق را حتی در اوج گرمای تابستان حل کند.
انتخاب مردم است که تعیین می‌کند رئیس‌جمهوری سر کار بیاید که به اذعان خود صبح جمعه پس از بیدار شدن از خواب از گران شدن شوک‌آور بنزین مطلع شود یا رئیس‌جمهوری که جمعه و شنبه برای او در راه خدمت فرقی نکند.
انتخاب مردم است که تعیین می‌کند رئیس‌جمهوری سر کار باشد که به جای پاسخگویی منتقدین را به باد انواع توهین‌ها و برچسب‌ها بگیرد یا رئیس‌جمهوری که صبورانه انواع تهمت‌ها و توهین‌ها را بشنود و سکوت کند و بارها با منتقدان و چهره‌های مخالف خود نشست و جلسه مشورتی برگزار کند.
سخن کوتاه اینکه، «فرق می‌کند چه کسی رئیس‌جمهور شود» و این تفاوت جز با رای مردم رقم نخواهد خورد.
مردم این روزها باید بیش از پیش در انتخاب و رای خود دقت نمایند چرا که رای امروز آنها در سرنوشت سال‌های آینده کشور و موفقیت‌ها و پیروزی‌ها یا شکست‌ها و ناکامی‌ها تاثیر مستقیم دارد.
 و البته باید با بهره‌گیری از تجربه خود دقت نمایند که کدام ستاد و کدام افراد جمع شده دور کاندیداها، کشور را به سمت رشد و کدام ستاد و افراد را به سمت تکرار تجربه‌های تلخ گذشته می‌کشانند.
چند روز قبل بود که رهبر انقلاب در دیدار جمعی از مدال‌آوران المپیادهای علمی فرمودند: «خب انتخابات خیلی مهم است و در درجه‌ اوّل هم مشارکت مهم است که شما باید ـ چه در محیط‌های دانشجویی، چه در محیط‌های کاری، چه در محیط‌های خانوادگی و مانند اینها ـ هر چه می‌توانید تلاش کنید که مشارکت افزایش پیدا کند. بعد هم نگاه کنید ببینید چه کسی به ملاک‌های انقلاب نزدیک‌تر است و توانایی کار در جهت ملاک‌های انقلاب را دارد؛ اینها را اگر ملاحظه کنید، شاید بتوانید مثلاً یک انتخاب خوبی داشته باشید.»
عباس شمسعلی

 


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 103/3/31ساعــت 6:41 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: سید حسن نصرالله در شمال اسرائیل حکومت میکند سروی

 

سرویس خارجی-
در حالی که حملات گسترده و بی‌وقفه حزب‌الله لبنان به شهرک‌ها و پایگاه‌های صهیونیستی ادامه دارد و تل‌آویو اعتراف می‌کند توانایی مقابله با این حملات، به ویژه حملات پهپادی، را ندارد، رسانه‌های عبری گزارش دادند که این حزب‌الله لبنان است که بر شمال اراضی اشغالی حکومت می‌کند.
بارها در گزارش‌ها و تحلیل‌ها خوانده‌ یا شنیده‌اید که آنچه «انصارالله» یمن در پی عملیات طوفان‌الاقصی کرده است، غیرقابل پیش‌بینی بود؛ اما در این طرف میدان باید توجه داشت که تحلیلگران چیزی کمتر از آنچه را در جبهه جنوب لبنان و شمال اراضی اشغالی اتفاق می‌افتد از حزب‌الله لبنان انتظار نداشته‌اند. حزب‌الله سال‌هاست که جای پای خود را تثبیت کرده و معادله بازدارندگی خود را به رژیم آپارتاید اسرائیل و حامیان آن تحمیل کرده است؛ آنچه که بعد از طوفان‌الاقصی در جریان است نیز چیزی خلاف آمد عادت نبوده است و حزب‌الله همان مشی مألوف را پیموده است که سال‌ها پیش آغاز کرده است.
حکومت حزب‌الله بر شمال اراضی اشغالی
به دنبال سفر «آموس هوکشتاین» فرستاده آمریکا که متولد اراضی اشغالی است و در ارتش رژیم صهیونیستی خدمت کرده است، به منطقه با هدف اعلامیِ «ایجاد یک توافق بین لبنان و رژیم اسرائیل» برای ممانعت از جنگ فراگیر، روزنامه «هاآرتص» نوشت: «تلاش‌های هوکشتاین بی‌فایده است چرا که حزب‌الله لبنان از شرط اول و اصلی خود درباره توقف جنگ غزه در ازای توقف جنگ در شمال کوتاه نمی‌آید. توافق با حزب‌الله از مسیر غزه می‌گذرد.» در حالی که حملات گسترده حزب‌الله لبنان به شهرک‌ها و پایگاه‌های صهیونیستی ادامه دارد و تل‌آویو توانایی مقابله با این حملات را ندارد، رسانه‌های عبری گزارش دادند، این حزب‌الله لبنان است که بر شمال اراضی اشغالی حکومت می‌کند، نه دولت نتانیاهو. این در حالی است که رؤسای شهرک‌های شمال اراضی اشغالی از پیام‌هایی که از طریق واتساپ دریافت کرده‌اند، غافلگیر شدند. وبگاه روزنامه «یدیعوت آحارونوت» نوشت در این پیام‌ها که به ادعای آن‌ها از سوی حزب‌الله لبنان فرستاده شده خطاب به شهرک‌نشینان شمال گفته شده؛ بدانید که در ماه سپتامبر به خانه‌های خود باز نخواهید گشت و تا زمانی که تجاوز شما علیه نوار غزه ادامه دارد هیچ چیزی تغییر نخواهد کرد. «آویخای اشترن»، رئیس شهرک کریات شمونه، و «دیوید آزولای»، رئیس شهرک متولا می‌گویند این پیام‌ها را دریافت کرده‌اند. «آزولای» در گفت‌وگو با رادیو رژیم صهیونیستی گفت: «کسی که تعیین می‌کند چه اتفاقی در شمال اسرائیل بیفتد، سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان و خود این حزب است. با این حال اسرائیل به دنبال جنگ فراگیر با حزب‌الله لبنان نیست. در شمال جنگ از سوی یک طرف اداره می‌شود. حزب‌الله به ما حمله می‌کند و ما هیچ کاری انجام نمی‌دهیم.» در این ارتباط خبرنگار نظامی کانال 14 عبری نیز می‌گوید: «حزب‌الله ثابت کرد، کسی است که دستور کار را در منطقه تحمیل می‌کند و تعیین می‌کند که چه زمانی اوضاع شعله‌ور شود و چه زمانی آتش نگیرد.»
معضل لاینحلی به نام پهپادهای حزب‌الله!
از آن سو خبر می‌رسد که، پهپادهای حزب‌الله معضلی شده برای صهیونیست‌ها، چرا که رهگیری این پهپادها-به گفته خودشان-کار بسیار سختی است. مثلا فرمانده یگان 109 نیروی هوائی ارتش رژیم صهیونیستی در گفت وگو با روزنامه عبری «ماکور ریشون» اعتراف کرد که: «نیروهای این یگان به دلیل تشدید حملات پهپادی حزب‌الله لبنان احساس نا امیدی و ناکامی دارند و این مسئله باعث شده من از خودم سؤال کنم آیا تصمیم درستی گرفتم.» روزنامه ماکور ریشون نیز در همین مورد نوشت که در 2 هفته گذشته حزب‌الله لبنان پهپادهایی را به پرواز درآورده که توانستند خود را به عمق اراضی اشغالی رسانده و خسارات و تلفاتی را به بار آورند. روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» نیز اذعان کرد که سیستم امنیتی رژیم صهیونیستی هرگز نخواهد توانست پهپادهای حزب‌الله را به صورت کامل رهگیری کند: «با وجود تلاش‌های سیستم امنیتی برای بهبود اوضاع جبهه شمالی، اما این سیستم هرگز نخواهد توانست پهپادهای حزب‌الله را به صورت کامل رهگیری کند.» آن‌طور که مهر نوشته است، قدرت‌نمایی حزب‌الله لبنان در جبهه شمالی و تشدید حملات نیروهای مقاومت اسلامی علیه مواضع رژیم صهیونیستی باعث ترس و وحشت محافل رسانه‌ای این رژیم شده است. از همین رو است که وزارت جنگ رژیم صهیونیستی اعلام کرد صدها میلیون شِکِل (واحد پول رژیم صهیونیستی) را برای اختراع و توسعه راه‌حلی در برابر پهپادهای حزب‌الله اختصاص داده است. 
شمال در آتش می‌سوزد
روزنامه عبری «یدیعوت آحارونوت» اما با گذشت بیش از 8 ماه از عملیات تاریخی 7 اکتبر معتقد است: «حزب‌الله به تهدید اصلی برای اسرائیل تبدیل شده است که مناطق شمالی را با موشک‌های خود به آتش می‌کشد و ده‌ها هزار اسرائیلی را در بیرون خانه‌هایشان گروگان می‌گیرد.» «ران بن یشای»، تحلیلگر نظامی اسرائیلی، در یادداشتی که یدیعوت آحارونوت تحت عنوان «از شمال اخبار بدی به گوش می‌آید»، اذعان کرد: «باید به صراحت و بدون هرگونه ابهامی گفت اسرائیل در جنگی که اکنون در آن هستیم بدون مشارکت و درگیر شدن آمریکا حتی به یک پیروزی جزئی دست نخواهد یافت.» جالب است که شبکه المیادین به نقل از رسانه‌های صهیونیستی گزارش داد: حزب‌الله تبدیل به تهدید اصلی علیه تل‌آویو شده است.
به نوشته این روزنامه، «اوضاع در چند ماه گذشته به ویژه پس از حمله ایران در ‌آوریل تغییر کرده است، زیرا جنگ از یک رویداد خشونت‌آمیز و سرنوشت‌ساز فلسطینی و اسرائیلی به یک جنگ منطقه‌ای همه‌جانبه تبدیل شده است که نتایج آن برای امنیت و موجودیت اسرائیل و شهرک‌نشینان استراتژیک خواهد بود... حزب‌الله در ماه‌های اخیر به تهدید اصلی تبدیل شده است، نه تنها به این دلیل که شمال الجلیل را از جمعیت خالی کرده و آتش‌‌سوزی فراگیر را بدان تحمیل کرده است بلکه به این دلیل که حدود 50 هزار اسرائیلی را نیز گروگان گرفته و آن‌ها نمی‌توانند به منازل خود بازگردند تا زمانی که نصرالله به آن‌ها اجازه این کار را بدهد.» این روزنامه با اشاره به اینکه معادلات نظامی در جبهه شمالی تغییر یافته است، گفت: «ارتش اسرائیل تاکنون به سختی موفق به دستیابی به یک هدف استراتژیک مهم شده است اما مسلما این هدفی نیست که حزب‌الله را وادار به درخواست آتش‌بس کند.»
انصارالله: سکوت را بشکنید!
انصارالله یمن-که مثل حزب‌الله لبنان برای نجات غزه وارد این جنگ شده است- اما تاکید کرد که جهان باید از سکوت خود در قبال حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی خارج شود. «محمد عبدالسلام»، رئیس هیئت مذاکره‌کننده انصارالله یمن، گفت: «حمایت آمریکا از اسرائیل برای ارتکاب جنایت‌های قرن در غزه تروریسم واقعی است که خطری علیه جهان و تهدیدی جدی علیه صلح جهانی است. موضع یمن با عملیات دریایی خود در واقع کمک به قربانی در رویارویی با جلاد آمریکایی و اسرائیلی است.» همچنین دفتر سیاسی انصارالله یمن تأکید کرد عملیات ارتش یمن در دریای سرخ اخلاقی و با هدف حمایت از حقوق و آزادی بشر است.
این در حالی است که به تازگی تصاویری منتشر شده است که نشان می‌دهد کشتی کارگو Verbena که اقدام به شکستن محاصره دریایی وضع شده توسط محور مقاومت علیه اسرائیل کرده بود از سوی نیروهای مسلح یمن هدف قرار گرفت و درحال غرق شدن است.

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 103/3/30ساعــت 9:53 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:در تراز انقلاب (یادداشت میهمان) از روزی که خبر شها

 

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو ، ثب

از روزی که خبر شهادت آیت‌الله رئیسی اعلام شد و مردم را در بهت و بغض و بی‌تابی فرو برد تاکنون، شاید آنچه بیش از نحوه شهادت و پیدا شدن پیکر مطهر شهید رئیسی و همراهانش، مردم را متأثر کرد، مظلومیت او با وجود مفید و پربرکت بودنش است. برخی وجودشان برای مردم و جامعه برکت و آرامش و آسایش است و مرگشان هم پربرکت‌تر و مایه تولید قدرت برای نظام و همبستگی بیشتر مردم و آبروی کشور می‌شوند و برخی دیگر هم صِرف وجودشان برای مردم و میهن و آینده کشور، آفت و اذیت اضطراب و خسران است و مرگشان هم مایه فتنه و بدبختی و تشنج جامعه و آبروریزی. تفاوت این دو نوع شخصیت متضاد که نمونه‌های آنها را تجربه کرده‌ایم‌، به ویژگی‌های فردی و محیط رشد فکری و تربیت شخصیتی آنها برمی‌گردد و نیز میزان ایمان و اعتقاد و رابطه آنها با خدا و اینکه به زندگی چگونه می‌نگرند. 
مفید یا مضر بودن افراد را می‌توان از دیدگاه‌های مختلف بررسی کرد ولی آنچه به این وجیزه برمی‌گردد این است که ما در جامعه با این‌گونه شخصیت‌ها برخورد کرده و هرکدام از این دسته که در اجتماع رشد کرده یا بزرگ شده‌اند و مسئولیتی برعهده گرفته‌اند، با عملکرد خود، اهمیت، ضرورت و حتی اضطراب ما به انتخاب شایسته را یادآور شده‌اند. آنکه فرمود «مردم، بیش از پدرانشان به فرمانروایانشان شبیه‌اند» یا اینکه « هرگاه فرومایه‌ای رئیس شود، فرزانگان را ذلیل می‌کند» و به عکس؛ یا وقتی فرمود«‌مردم، به شیوه و روش فرمانروایانشان هستند» و... همگی بر اهمیت این نکته تأکید می‌کند که مهم است کی رئیس و مسئول امور و مدیر باشد؟ و چقدر اهمیت دارد بدانیم انتخاب ما به چه میزان در تعالی یا تنزل امروز و آینده جامعه مؤثر خواهد بود و ما در قبال این بالا و پایین و پیش و پس رفتن، مسئولیم.
تا پیش از شهید رئیسی، شهید رجائی، مسئول و رئیس‌جمهور تراز انقلاب اسلامی بود. جدای از محاسن و سجایای اخلاقی شهیدرجائی که خدایش رفعت دهد، مدت کوتاه حدود 30 روزه ریاست جمهوری او تصویر روشنی از یک تلاش مداوم و پاک را به ما آموخت، اما کوتاهی دوران ریاست جمهوری آن شهید، مانع  از آن شد که آموزه تمام‌نمائی از مدیریت در شرایط پرفراز و نشیبی مثل امروزمان را ارائه دهد. نظام مسائل کشورمان در آن زمان با نظام مسائل امروز متفاوت است. اکنون دچار پیچیدگی‌هایی هستیم که آن زمان این‌گونه نبود. شهید رئیسی با حدود 1000 روز تجربه ریاست جمهوری در شرایط سخت دوران پسا اعتدالیون اصلاح‌طلب و کرونا و نظام پیچیده جهان امروز، نشان داد می‌توان او را تراز جدید مسئول و ریاست جمهوری قرار داد. مرور اجمالی آنچه شهید رئیسی تحویل گرفت و آنچه تحویل داد، گویای عظمت کاری است که انجام شده و ماندگار گردیده و قابل دفاع است.
خزانه خالی؛ سیلوی ته کشیده؛ کسری بودجه 540 همتی؛رانت ارز جهانگیری4200تومنی؛ بدهی‌های کلان به بانک و اوراق مشارکت و بورس؛ 10 برابر شدن قیمت ارزی که حتی در زمان جنگ هشت ساله‌، پنج برابر شده بود؛ بالارفتن افسانه‌ای نقدینگی؛ کارخانه‌های تعطیل؛ عقب افتادگی 8 ساله در ساخت مسکن؛ ضعیف شدن اعتماد عمومی و نحیف شدن سرمایه‌های اجتماعی؛ تلفات روزانه 700نفری کرونا و متلک «واکسن سوهان قم نیست»؛ وابسته کردن واکسن کرونا بهFATF  و پالرمو و برجام؛ کاخ‌نشینی و افتتاح‌های کارتابلی یا تلویزیونی پروژه‌های مهم و مورد نیاز مردم؛ بحران آب در 6 استان؛ بی‌خبری رئیس دولت از افزایش قیمت بنزین؛ «کثافتکاری» نامیدن ساخت پالایشگاه؛ تعریف جدید از خط قرمز «برادر به جای قانون»؛ پرونده‌های متعدد فساد مالی و سیاسی و جاسوسی نزدیکان دولتی‌ها؛ تقویت موج ناامیدی و قهر مردم از انتخابات با اخلاق و رفتار دولتمردان؛ رواج اشرافیگری با روی کار آوردن مدیران تنبل و عشق سفر خارجی و قشم و کیش در بحران‌های ملی؛ آمدن مدیرانی در سطح اخلاقیِ میکروفون قاپ یا «خودت بمال» یا «پفیوز» به جای مدیران پاسخگو و مؤدب؛ انجماد سیاست خارجی با تمرکز 8 ساله بر برجام و نتیجه «تقریباً هیچ» آن؛ وابسته کردن آب خوردن و امور روزمره مردم به چرخه بیهوده «مذاکره برای مذاکره»؛ تحقیر نظام آموزشی کشور با2030؛ نفوذ جریانی و سندروم دوتابعیتی‌ها؛ بی‌اعتنایی به عقل سلیم و علم روز و بتن کردن قلب سانتریفیوژ؛ اغراق در توانمندی دشمن و تخریب اعتماد به نفس دانشجویان آینده‌ساز دانشگاه «با فشردن یک دکمه»؛ واسپاری امور مهم کشور به قول شفاهی دشمن در حماسه «قدم زدن با گرگ»!؛ گره کور زدن آینده کشور با قراردادهای استعماری و تحمیلی و یکطرفه مثل برجام و معاهده پاریس؛ امضاء قرارداد خوانده نشده؛ نفهمیدن تفاوت لغت تعلیق با لغو توسط ژنرال‌های مدعیِ زبان بلدی؛ مشغول کردن مردم و تنزل دادن مطالبات واقعی مثل رفع بیکاری و تورم و... با مطالب واهی ورود به استادیوم و کنسرت و...؛ رواج توهین به مردم و تحقیر منتقدان؛ هرج ومرج و بی‌برنامگی اقتصادی تا حد تأسیس قرارگاه مرغ و دریافت گوشت با کارت ملی و صف‌های آنچنانی؛ پایین کشیدن ‌پرستیژ بین‌المللی با دیپلماسی التماسی و زانو زدنی و سوخت ندادن به هواپیمای وزیر؛ پایین آمدن اعتبار خارجی تا تحریم شدن حتی توسط جیبوتی؛ بی‌هویتی فرهنگی با پیشنهاد به رسمیت شناختن تن‌فروشی یا عقیم کردن زنان نامنظم اجتماعی؛ اصرار مسئولین دولت بر دوقطبی کردن اجتماع و ایجاد اختلاف‌های ساختگی در جامعه و رو در رو قرار دادن مردم؛ نظریه‌پردازی مسئولینی که مأموریتشان فقط خدمتگزاری و تمرکز بر کارکردن است؛ رساندن ارزش یارانه مردم از 37 دلار به یک و نیم دلار؛ تلنبار شدن پول‌های بلوکه شده ایران حتی در کشورهای دوست؛ کاهش فروش نفت به حدود سیصدهزار بشکه در روز و... و دهه نودی که سوخته شد.
این گفته‌ها تجربه تلخ و دردناک و سیاهی است از دوره‌ای که خیلی از آن فاصله نگرفته‌ایم و ما مردم توانستیم در خرداد 1400 تجربه جدید و امیدوار‌کننده‌ای را برای نظام خلق کنیم. حماسه‌ای که با انتخاب دکتر رئیسی‌، مشکلات را یکی پس از دیگری رفع کرد و ریل‌گذاری صحیح انجام شد و از دل ناکامی‌ها و بحران‌ها، آرامش به جامعه پمپاژ گردید و مسائل حاد و آزاردهنده به سرعت به سمت بهبودی رفت. هرچند که زمین مین‌گذاری شده و پر از حفره‌ای که از دو سال آخر دولت دهم و به ویژه دولت یازده و دوازده به آیت‌الله رئیسی تحویل داد به این زودی مهیا نمی‌شود. مردم، با دکتر رئیسی، آسوده بودند وقتی می‌دیدند او شنبه تا جمعه خود را به هم دوخته تا مشکلات را مرتفع کند. عمامه خاکی او، خاطرات تلخ بازدیدهای سوار بر شاسی خارجی از کارخانه‌ها و رفتن باکفش روی فرش زلزله زده‌ها را از یاد برد. همین تلاش بی‌وقفه حتی اگر به رفع مشکل هم نینجامد‌، مولد آرامش مردم بود. اینکه می‌دیدند رئیسی باید خودش پیگیر پروژه‌ها باشد و مطمئن شود که مشکلات حل شده‌، آرام می‌شدند.
می‌شد شهید رئیسی افتتاح آخرین پروژه را ویدیویی یا کارتابلی انجام دهد و به معاون یا مدیرکلی بسپارد و به گزارشی اکتفا کند و خود زنده بماند‌، ولی مهم است که خودش از زبان مردم بشنود که «آب خوش از گلویشان پایین رفته؟» مثل همان موقع که پرسید «ناهار خورده‌اید؟» تا خیالش راحت شود. او مدیر میدانی است و مثل فرماندهان شجاع باید همیشه در میدان باشد. گوشه‌نشینی و عافیت‌اندیشی کار ترسوها و تنبل‌ها و نابلدهاست. او خود را سربازی نامید که باید مشکلات را بدون وقفه حل کند. با همین روحیه توانست 9هزار کارخانه تعطیل شده را که یکی از آنها هپکو و یکی ارج و یکی هفت تپه بود را راه‌اندازی کند. پرکردن خزانه و سیلو و مثبت کردن تمام منفی‌هایی که گفته شد و ده‌ها دیگر که گفته نشد و تولید قدرت و ثروت و اقتدار و افتخار برای نظام و آبرو بخشیدن دوباره به کشور و تولید اعتبار برای ایران تا جایی که در یک چهارم جمعیت جهان برای شهادت او اعلام عزای عمومی کردند و این در جهان برای شخصیتی سیاسی بی‌سابقه است. شهادت او پربرکت بود و تشییع 12 میلیونی او تمام بافته‌های چند ساله دشمن که می‌گفتند «مردم به نظام بی‌اعتمادند» و «فروپاشی اجتماعی» صورت گرفته و «مردم از انقلاب رو برگردانده‌اند» و... همه را نقش برآب کرد. 
رئیسی نصاب و معیاری تازه شد و دوره او یکی از پربارترین دوره‌های تاریخ ما شد. اگرچه استراتژی دشمن از «حمله به نقطه ضعف، به حمله به نقطه قوت» تغییر کرد و رئیسی که باسوادترین رئیس‌جمهور تاریخ ایران در دو مرکز حوزه و دانشگاه بود را کم‌سواد نامیدند و اقدامات بی‌نظیر اقتصادی و اجتماعی و سیاسی او را کم جلوه دادند و سیدمحرومان را «آیت‌الله اعدام» نامیدند‌، ولی خدا چیز دیگری برای او خواست. همین نامردی را هم درحق وزیرخارجه شاخص ما که بازوی پرتوان خارجی دکتر رئیسی بود‌، کردند و شخصیت ممتاز، ستودنی، واقع بین« پرکار، فعال، باابتکار و مذاکره‌کننده قوی و باهوش و پایبند به مبانی و اصول» امیرعبداللهیان را نیز با متلک «زبان بلد نیست» تحقیر کردند. غافل از اینکه کارهای به جا مانده امیرعبداللهیان و دیپلماسی فکورانه او غیر از خارج کردن ایران از انزوای آمریکا و چندکشور اروپایی و عضویت در شانگهای و بریکس و تأمین واکسن و تدارک عملیات بزرگ وعده صادق و بازپس‌گیری عمده طلب‌های تلنبار شده ما حتی از زمان پهلوی و قرارداد‌ تانک چیفتن و... تعریف جدیدی از وزیر خارجه در تراز انقلاب اسلامی و در شأن مردم ارائه کرد. 
دوره هزار روزه رئیسی تراز جدید ریاست جمهور ایران را تا جایی بالا برد که همه آیندگان را می‌توان با او سنجید و مقایسه کرد. دانشمند و صبور و عاقل و آگاه و جهادی و خستگی‌ناپذیر و مؤدب و انقلابی و دشمن شناس و مردمی و زیرک و مؤمن و صریح و شجاع و مبتکر و مخلص و پربرکت و مفید و آرامش‌بخش و... و در یک کلام، سرباز بودنش، او را تا ابد در خاطرات خوش مردم نشاند. انتخابات پیش‌رو برای مردمی که به جای افسردگی پس از مصیبت فقدان خدمتگزاران خود‌، حماسه تشییع باشکوه را انتخاب کردند‌، بسیار حیاتی و مهم است. باید کسی را انتخاب کرد که به رئیسی شهید، نزدیک‌تر باشد و کسی که بتواند کارهای نیمه‌تمام او را تمام و دهان مردم را شیرین کند. مردم ایران شایسته بهترین‌هایند چراکه نجیبانه و حکیمانه و صبورانه و جوانمردانه و مؤمنانه و آگاهانه انقلابشان را به وجود آوردند و گسترش دادند و برایش هزینه کردند. خدایشان برکت دهد که تاریخ جهان را به مسیر صحیحش برگرداندند.
اکنون که تنور انتخابات در حال گرم شدن است باید مراقب بود طهارت و نزاکتی که رئیسی به رقابت‌های انتخاباتی بخشید‌، پاس داشته شود و به جای متلک و دروغ و فریب و تخریب و توهین رقیب‌، باید نامزدها از خود و برنامه‌های خود بگویند و خدا را همیشه در ذهن داشته و بدانند که مردم هنوز صدای رئیسی را در گوش دارند و یاد خوشش را در خاطر می‌گذرانند. و مردم نیز ملتفت باشند که حماسه انتخابات، مکمل حماسه تشییع کاروان شهدای خدمت است و دو راه پیش روست. یا می‌توان با حضور مؤثر و باشکوه و انتخاب آگاهانه، حماسه رئیسی را ادامه داد و به قله رسید یا خدای نخواسته به دوران پر از اضطراب و توهین و رکود و رخوت گذشته بازگشت و حاشا که چنین شود.
و هنوز سخن ادامه دارد.
محمدهادی صحرایی


+ نوشته شـــده در سه شنبه 103/3/29ساعــت 6:43 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:بازگشت به صفحه نسخه قابل چاپ الفالفاندازه متن کاسبی ب

 

کاریکاتور | آزادی در ایالات متحده آمریکا!

کد خبر :
1454908
یکشنبه
9 اردیبهشت
1403
 
23:03:37
منبع:
ابنا

22 خرداد 1388 یک روز به‌یاد‌ماندنی در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بود. روزی که با حضور حدود 85 درصدی واجدان شرایط در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، حد نصاب جدیدی در میزان مشارکت انتخاباتی به ثبت رسید. این رخداد شیرین اما با آشوب‌آفرینی برخی بازندگان، در کام ملت ایران تلخ شد. آشوبی که از مدت‌ها پیش توسط دولت آمریکا برای آن زمینه‌‌سازی شده بود و ناظران سیاسی داخلی نیز نسبت به وقوع آن هشدار داده بودند. 
آبان 1387 «محمدجواد ظریف» سفیر سابق ایران در سازمان ملل گفت: «واشنگتن در حال توطئه برای ایجاد اختلاف میان ایرانیان است تا دولت تهران را سرنگون کند... انقلاب مخملی در ایران را نباید نگرانی بی‌اساس دانست.» آقای ظریف به اقدامات دولت وقت آمریکا در برگزاری کارگاه‌های نافرمانی مدنی برای گروه‌های ایرانی در خارج از کشور اشاره می‌کرد: «مقامات آمریکایی در چند سال گذشته از چهره‌های ایرانی برای حضور در سمینارهای به اصطلاح علمی دعوت کرده‌اند. با این حال، وقتی ایرانی‌ها در این جلسات شرکت می‌کنند، متوجه می‌شوند که جمع شده‌اند تا درباره اقداماتی برای سرنگونی حکومت ایران بحث کنند.» ایالات متحده بودجه‌ای بیش از 75 میلیون دلار برای این کار در نظر گرفته بود و دفتر ویژه‌ای در دوبی در کنار دفاتر مشابه در استانبول و باکو به همین منظور برپا کرده بود. موقعیت‌هایی که برای تسهیل رفت‌وآمد ایرانیان و ارتباط‌گیری با آنها انتخاب شده بود.
پروژه‌ای که دولت «جورج بوش» پایه‌ریزی کرده بود پس از برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در 22 خرداد 1388 با قدرت توسط «باراک اوباما» دنبال شد. تنها یک هفته از انتخابات ایران گذشته بود که اوباما در گفت‌وگو با تلویزیون CBS پشتیبانی آمریکا از آشوبگران را اعلام کرد و گفت در کنار آنها ایستاده است. 
19 مرداد 1388 و در اوج آشوب‌های تهران «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه وقت آمریکا در گفت‌وگو با CNN راهبرد دولت آمریکا در حمایت از آشوب‌طلبان را این‌طور توضیح داد: «ما پشت پرده کار می‌کردیم‏. ما کارهای زیادی می‌کردیم تا بدون اینکه سر راه واقع شویم، واقعاً به معترضان قدرت ببخشیم، ما به حمایت لفظی و پشتیبانی از مخالفان ادامه می‌دهیم‏.» یک سال بعد در 4 آبان 1390 خانم کلینتون جزئیات بیشتری درباره حمایت این کشور از آشوب‌های تابستان 1388 ارائه داد و به تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی گفت: «دولت آمریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش بر می‌آمد از معترضان کرد، از جمله از سایت توئیتر خواست که اعمال تغییرات خود را مدتی به تعویق بیندازد.»
2 تیر 1388 «جرمی ‌هاموند» در یادداشت مفصلی که برای مجله «فارن پالیسی» نوشت از نقش آمریکا در آشوب‌های پس از انتخابات ایران با محوریت فعالیت‌های «موقوفه ملی برای دموکراسی»(NED) گفت: «ان.ای.دی همچنین در ایران نیز فعال است و صدها هزار دلار به گروه‌های ایرانی اعطا می‌کند.»
اما ایالات متحده پیش از سرمایه‌گذاری بر روی پروژه انقلاب مخملی در ایران؛ پروژه‌ای دیگر نیز داشت که سرعت پیشرفت آن برای مقامات واشنگتن چندان راضی‌کننده نبود. 22 می‌2007 «ای‌بی‌سی نیوز» از دستور «جورج بوش» رئیس‌جمهور وقت آمریکا برای اجرای یک «عملیات مخفیانه» در ایران خبر داد و نوشت: «این طرح شامل تخریب اقتصاد ایران با دستکاری نرخ ارز و معاملات مالی بین‌المللی است.» «بروس ریدل» افسر بازنشسته CIA در امور ایران و منطقه غرب آسیا در این زمینه به «ای‌بی‌سی نیوز» گفته بود: «فشار اقتصادی بر ایران می‌تواند مؤثرترین ابزار در دست CIA باشد. به خصوص پیگیری حساب‌های مورد استفاده برای تأمین بودجه برنامه هسته‌ای و معاملات سپاه پاسداران.» آشوب‌های تابستان 1388 و عوامل آن سرعت مناسب را برای این پروژه بایگانی شده فراهم کردند. «جان بولتون» نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل، همان زمان گفت: «این ناآرامی‌های ایران در سال 88 بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند.»
«باراک اوباما» رئیس‌جمهور وقت آمریکا با ارزیابی فشار اقتصادی‌ای که دولت بوش قصد داشت به ایران وارد کند درباره  بی‌اثری تحریم‌های اعمال شده تا آن زمان می‌گوید: «مشکل این‌جا بود که تحریم‌های موجود ضعیف‌تر از آن بودند که اثر چندانی داشته باشند. حتی متحدان آمریکا مانند آلمان، کماکان تجارت قابل‌قبولی با ایران داشتند و تقریبا همه از این کشور نفت می‌خریدند. دولت بوش مضاف بر تحریم‌های بین‌المللی تحریم‌های یکجانبه‌ای را وضع کرده بود، ولی این تحریم‌ها تا حد زیادی نمادین بودند، چون شرکت‌های آمریکایی از سال 1995 از انجام مبادله با ایران منع شده بودند.»
آشوبگران ایرانی نه تها زمینه‌ساز فشار اقتصادی بر ایران بودند بلکه مشاوران خوبی برای دولت آمریکا در نحوه اعمال تحریم‌های جدید نیز به حساب می‌آمدند. 23 مهر 1388 تقریبا چهار ماه از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران گذشته بود و هنوز برخی شهرها درگیر آشوب‌های خیابانی بود که «جان ‌هانا» مشاور امنیت ملی «دیک چنی» معاون رئیس‌جمهور سابق آمریکا و عضو ارشد «مؤسسه واشنگتن» از ملاقات خود با برخی چهره‌های نزدیک به رهبران آشوب خبر داد و در روزنامه لس‌آنجلس‌تایمز نوشت: «پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم این بود. تحریم باید در دوزهای قوی اعمال شود؛ آنها گفتند یک دوز ضعیف و یا رویکرد تدریجی [در تحریم] فقط به رژیم این امکان را می‌دهد که خود را [متناسب با آن] تنظیم کند؛ برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک عمل کند و نه به صورت واکسن.» «جان ‌هانا» از دیدار خود با این افراد و اظهاراتشان نتیجه گرفت: «هر اقدام خارجی که ایران را بیشتر تحت فشار قرار دهد و مشروعیت آنها را در چشم جهانیان زیر سؤال ببرد، حتی با خطر تحمیل سختی‌های مضاعف بر مردم ایران، مورد استقبال [آشوبگران] قرار خواهد گرفت.»
مدتی بعد دولت آمریکا به ریاست «باراک اوباما» تصمیم گرفت تا از طریق کانال ارتباطی‌ای که سناتور «چاک شامر» با برخی سران آشوب در تهران داشت؛ پیامی را به آنها مخابره کند. از شامر خواسته شده بود تا از رهبران فتنه سبز بپرسد: «سبزها بدانند که این سؤالات از سوی وزیر خارجه آمریکا مطرح می‌شود:‌ چه‌ کاری باید انجام دهیم؟ چه‌کاری نباید انجام دهیم؟» پاسخ به این سؤال تقریبا مشابه با همان چیزی که بود که «جان ‌هانا» در ارتباط با چهره‌های نزدیک به سران آشوب طی گردهمایی فعالان ایرانی در اروپا دریافت کرده بود. آشوبگران 9 آذر 1388 (30 نوامبر 2009) با رعایت احتیاط کامل و بدون نام و امضا در یادداشتی 8 صفحه‌ای پاسخ سؤالات وزارت خارجه آمریکا را دادند و آن را به دست سناتور شامر رساندند؛ آنها نیز تلویحا خواستار اعمال فشار و تحریم ایران شده بودند.
در واقع سیاستی که واشنگتن پس از تابستان 1388 با عنوان «تحریم‌های فلج‌کننده» در پیش گرفت، ایده آشوبگران ایرانی بود که توسط دولت آمریکا به اجرا درمی‌آمد. رژیم تحریم‌های ویژه علیه ایران از همین نقطه شکل گرفت. اوباما رئیس‌جمهور وقت آمریکا در این‌باره می‌نویسد: «در شرایطی که این کشور [ایران] وارد چرخه هرج ‌و مرج و سرکوبگری بیشتر می‌شد ما راهبردمان را به‌ سمت دومین گام راهبرد منع اشاعه‌ای تغییر دادیم: یعنی بسیج کردن جامعه بین‌المللی برای اعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که می‌تواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند.» قطعنامه 1929 با همین هدف و در آستانه اولین سالگرد فتنه سبز در 19 خرداد 1389 صادر شد. تحریم‌های بی‌سابقه قطعنامه 1929 با قوانین تحریمی یکجانبه‌ای که آمریکا پس از آن اعمال کرد تکمیل شد و حلقه محاصره اقتصادی ایران را محکم کرد. 
«قانون جامع تحریم‌ها، مسئولیت‌پذیری و محرومیت»(CISSADA) اصلی‌ترین و پایه‌ای‌ترین قانون تحریمی ایران بود که دو هفته پس از قطعنامه 1929 در مجلس سنای آمریکا به تصویب رسید و اول جولای همان سال با امضای اوباما رسمیت پیدا کرد. قانونی که در آن بارها به آشوب‌های سال 88 اشاره شده و در مقدمه‌اش خواستار تخصیص بودجه اضافی برای حمایت از عوامل آن شده بود. باراک اوباما در کتاب خاطراتش روند اعمال این تحریم‌ها را نیز این‌گونه توضیح می‌دهد: «شورای امنیت قطعنامه 1929 را به تصویب رساند تا تحریم‌های بی‌سابقه جدیدی، شامل منع فروش سلاح، تعلیق فعالیت‌های بین‌المللی بانک‌های ایرانی و منع تجارت در زمینه اقلام مهم برای برنامه هسته‌ای ایران وضع شود. دو سال طول کشید تا ایران آثار کامل این تحریم‌ها را احساس کند، اما با ترکیب این تحریم‌ها با مجموعه جدیدی از تحریم‌های آمریکا ابزارهای لازم را در اختیار داشتیم تا اقتصاد ایران را مگر در صورت قبول مذاکره به تعلیق درآوریم.»
دو سال بعد وقتی ایران طعم خیانت مدعیان اصلاحات را در تحریم‌های فلج‌کننده آمریکا می‌چشید؛ آنها پشت سر آقای حسن روحانی به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 صف کشیدند و او را با وعده «لغو تحریم‌ها» به قدرت رساندند. از این منظر بزرگ‌ترین «کاسب تحریم» مدعیان اصلاحات بودند. این روزها و در کوران رقابت‌های انتخاباتی اگر این جریان سیاسی باز هم از «تحریم‌ها» و دلسوزی‌اش برای «لغو تحریم‌ها» گفت؛ یقین داشته باشید باز هم پای یک کاسبی دیگر در میان است. آنها نشان دادند حتی به قیمت افزایش رنج مردم به دنبال کسب کرسی قدرت هستند؛ با حضور «بانیان تحریم» هیچ تحریمی «لغو» نخواهد شد همان‌طور که در دولت آقای روحانی 802 تحریم ضدایرانی تبدیل به بیش از 1500 تحریم شد.
سید محمدعماد اعرابی


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 103/3/23ساعــت 7:33 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:ریشهها و دلایل فاجعه اردوگاه النصیرات (یادداشت روز)
 کاریکاتور| قدرت رسانه در جنگ غزه

و

 
فاجعه کشتار دسته‌جمعی ساکنان اردوگاه «النصیرات» واقع در بخش شمالی رفح بار دیگر وجدان بشریت را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد و بر این نکته تأکید داشت که وجود رژیم غاصب اسرائیل برهم‌زننده آرامش و حیات انسان‌هاست. در اینجا مخاطب جنایات او مردم مظلوم باریکه غزه بودند اما این اختصاص به ساکنان غزه ندارد کمااینکه این رژیم در حمله هفته پیش به شهر حلب سوریه حدود 18 نفر با ملیت‌های مختلف از جمله شهید ایرانی «سعید آبیار» را به خاک و خون کشید. فاجعه النصیرات به همگان یادآور شد که دست‌ها باید برای ریشه‌کن کردن این رژیم جنایتکار به حرکت درآیند. البته در این صحنه دو نکته بسیار مهم دیگر هم قابل تأمل است؛ اولا،ً ردپایی از عقده‌گشایی هم می‌بینیم و ثانیاً، حضور فیزیکی کماندوهای آمریکایی هم در این جنایت مطرح می‌باشد که خود سند جدیدی است از حضور جدی و عملیاتی آمریکا در جنگ غزه. در خصوص کشتار ساکنان اردوگاه النصیرات و مسائل مرتبط با آن و دو نکته اخیر، گفتنی‌هایی وجود دارد: 
1- در جریان حمله روز شنبه رژیم غاصب به اردوگاه آوارگان النصیرات که جمع کثیری از آوارگان باریکه غزه را در خود جای داده است، نزدیک به 700 نفر شهید و مجروح شده‌اند و این حجم از تلفات یک رکورد در جنگ غزه محسوب می‌گردد. رژیم در مقطع سوم جنگ - از زمان عملیات علیه «خان‌یونس» - به‌صورتی نسبتاً مدیریت شده حملات علیه مراکز تجمع مردم را دنبال می‌کرد و البته در مواقعی این جنایات شتاب می‌گرفت. فاجعه اردوگاه النصیرات، تندترین رخداد در این مقطع و پس از جنایت سنگین علیه بیمارستان شفا - واقع در شمال غرب شهر غزه - به حساب می‌آید. با توجه به اینکه فاجعه در النصیرات در روزی صورت گرفته که سازمان ملل، رژیم غاصب اسرائیل را به دلیل ارتکاب پی‌در‌پی و بی‌ملاحظه جنایت در غزه در لیست کشورهای «کودک‌کش» قرار داده است، کشتار النصیرات در واقع اعلام رسمی عدم توجه به نظر و داوری مجامع حقوقی بین‌المللی می‌باشد و به‌گونه‌ای عملیاتی‌تر و جسورانه‌تر شبیه اقدام نمادین نماینده رژیم علیه منشور سازمان ملل است. در این رخداد هولناک نزدیک به 700 نفر به شهادت رسیده و یا زخمی شده‌اند. رژیم غاصب مدعی است این جنایت سنگین را برای آزاد کردن اسرای خود انجام داده است. در این صحنه نزدیک به 300 نفر شهید شده‌اند تا رژیم به چهار نفر از اسرای خود دست یابد. کاملاً پیداست که از یک‌سو مردم دنیا و دولت‌ها چنین معادله‌ای را نمی‌پذیرند و از سوی دیگر این بدان معناست که دنیا در فلسطین اشغال شده با یک رژیم مبتنی بر تفکر برتری نژادی و نسل‌کشی مواجه است. ترجیح آزادی چهار نفر بر زندگی چندهزار انسان، نام دیگری جز اعمال تبعیض نژادی و نسل‌کشی ندارد. این یک موجودیت به‌شدت خطرناک است. مصری‌ها و اردنی‌ها به‌طور خاص به این صحنه نگاه کنند تا دریابند در کنار چه رژیمی زندگی می‌کنند و گمان نبرند حالا که ‌گریبان رژیم دست مقاومت است و لذا در گفت‌وگوهای دیپلماتیک از حقوق انسانی و امثال این حرف می‌زند، بنابراین می‌توان به آن اعتماد کرد. رژیمی که عرب فلسطینی را در خانه خود صاحب حق و حقوق نمی‌داند، عرب مصری را هم صاحب حق سکونت در مصر نمی‌داند و عرب اردنی را هم واجد حق سکونت در اردن نمی‌داند! مگر فراموش کرده‌اند که شعار نیل تا فرات که به‌ صورت نمادین با دو خط آبی در پرچمی که وسط آن ستاره دارد نقش بسته است، یک سیاست حتمی است و فعلاً اسرائیل به دلیل ناتوانی، چهره یک دولت واقعی و نه سازمانی تروریستی به خود گرفته است. 
2- یکی از موضوعات بسیار مهم، نقش ارتش آمریکا در عملیات جنایت‌بار علیه اردوگاه آوارگان غزه در النصیرات می‌باشد. بعضی از رسانه‌های اسرائیلی که به مخالفان نتانیاهو تعلق دارند، ساعاتی پس از وقوع فاجعه در این اردوگاه اسنادی منتشر کردند که نقش قطعی پنتاگون را به تصویر کشیده است. در این ماجرا، ارتش آمریکا با چهره ریاکارانه کمک به مردم غزه به میدان آمده و با این ماسک، اطلاعاتی از محل نگهداری بخشی از اسرای اسرائیلی به‌دست آورده و سپس با تشکیل گروه مشترک با یگان جفئاتی ارتش اسرائیل و با پوشش نیروهای خدمات‌رسان و به ‌صورت مسلحانه به این اردوگاه نفوذ کرده و با سپردن بمباران به نیروی هوائی ارتش اسرائیل، عملاً توجه و تمرکز نیروهای حفاظت‌کننده از این اردوگاه به‌هم زده و چهار نفر از اسرا را در اختیار گرفته است. همکاری آمریکا در عین حال پس از کشتار علیه ساکنان اردوگاه ادامه پیدا کرده که نمی‌توان نام دیگری به‌جز آشکار شدن مشارکت آمریکا در جنایت اسرائیل بر آن نهاد. ارسال پیاپی محموله‌های حساس نظامی از سوی آمریکا اگرچه خیلی پوشیده نبود و یک منبع اسرائیلی تا ماه می‌/ اردیبهشت حجم آن را 60 هزار تن اعلام کرده است، کمااینکه تأکید واشنگتن بر اینکه «اسرائیل در حال دفاع از خود است» هم این همدستی را آشکار کرده است، اما فاجعه اردوگاه النصیرات فراتر از این موضوعات، نقش جدی آمریکا را آشکار کرد. در اینجا جمع‌آوری اطلاعات این اردوگاه و اطراف آن مستقیماً توسط یک یگان آمریکایی صورت گرفته است کمااینکه تأکید مجدد آمریکا برحق دفاع اسرائیل هر حسن ظنی را بلاموضوع کرده است. 
دولت آمریکا در این صحنه دست به یک اقدام احمقانه زده است. بعضی رسانه‌‌های غربی و نیز بعضی محافل عراقی نوشته بودند آمریکا با وعده ممانعت از تشدید و توسعه تجاوزات رژیم اسرائیل و کمک به توافق آتش‌بس و پایان دادن به جنگ، موافقت جریانات مقاومت عراق را برای توقف حملات به پایگاه‌های خود به‌دست آورد. برملا شدن مشارکت نیروهای نظامی آمریکا در جنایت سنگین روز شنبه در واقع وضع آمریکا را به پیش از توافقات غیررسمی و ضمنی دو ماه پیش برمی‌گرداند.
جالب این است که آمریکایی‌ها هفته پیش در حالی که برای رقم زدن یک جنایت بزرگ علیه مردم غزه آماده می‌شدند، از یک طرح سیاسی برای پایان یافتن جنگ غزه خبر دادند! در این شرایط، جنایت در النصیرات هرگونه اعتماد به وعده‌های آمریکا و دل بستن به توافقات اسرائیل را غیرموجه کرده و با این وصف پس از جنایت النصیرات، افق پایان این جنگ تیره‌تر شده است. بنابراین جنگ ادامه پیدا می‌کند و دستیابی به راه‌حل سیاسی برای خروج اسرائیل از باتلاق غزه پس از هشت ماه دشوارتر شده است. 
3- رژیم غاصب روز شنبه به قیمت کشته شدن سه اسیر و یک کماندوی خود به چهار اسیر دست پیدا کرد و جالب این است که در یک هفته اخیر، رزمندگان مقاومت فلسطین طی دو رشته عملیات در رفح جنوبی و جبالیا، همین تعداد نیروی نظامی اسرائیل را به اسارت خود درآورده‌اند. در جریان عملیات رفح جنوبی، رزمندگان مقاومت با بهره‌گیری از یک تونل متروکه نزدیک به گذرگاه کرم ابوسالم در پشت مرزهای رفح وارد منطقه اسرائیل شدند. در این عملیات بیش از ده نفر از نیروهای نظامی اسرائیلی به هلاکت رسیده و سه نفر از این نظامیان به اسارت حماس درآمده‌اند. محافل اسرائیلی با توجه به وجود شباهت‌هایی میان نفوذ، اسیرگیری و تلفات‌گیری، این عملیات را طوفان‌‌الاقصی دیگری خوانده‌اند. 
رزمندگان فلسطینی در عملیات خود در منطقه «جبالیا» هم 18 نفر از نظامیان اسرائیلی را ابتدا به تله انداخته و سپس آنان را به هلاکت رسانده و یک نفر از آنان به اسارت گرفته‌اند. این دو رخداد که طی یک هفته و در دو منطقه متفاوت صورت گرفته است، قدرت مقاومت را علی‌رغم حضور سنگین نظامی ارتش اسرائیل در غزه نشان داد. مقاومت غزه طی ماه می‌- 11 اردیبهشت تا 10 خرداد - تعداد شلیک‌های خود را از 105 مورد در ماه مارس به 452 مورد در ماه می‌رسانده است. کمااینکه تعداد شلیک‌های حزب‌الله به مناطق شمالی فلسطین اشغالی از 334 مورد در ماه ژانویه به بیش از 1000 مورد در ماه می‌رسیده است. این موضوع سرخوردگی زیادی در میان مقامات اسرائیل و ارتش آن پدید آورد. جنایت روز شنبه علیه اردوگاه النصیرات درواقع از یک جهت، بازتاب این سرخوردگی به حساب می‌آید. استعفای بنی‌گانتز، گادی آیزنکوت و فیلی تروپر از کابینه اسرائیل در شامگاه یکشنبه یعنی یک روز پس از کشتار اردوگاه النصیرات هم نشان داد حتی در داخل اسرائیل ژست پیروزی نتانیاهو باور نشده است. 
4- این روزها همزمان با تشدید اقدامات علیه رفح، رژیم غاصب از حمله به لبنان هم حرف زده است. به این اظهارات بیشتر از سوی «بن گویر» وزیر امنیت داخلی و «اسموتریچ» وزیر مالی دولت نتانیاهو دامن زده شده است. اما آیا واقعاً اسرائیل درصدد حمله به لبنان است؟ باید دید حمله به لبنان چه وضعیتی را پدید می‌آورد؟ از یک‌طرف همین حالا بخش شمالی، در حد فاصل مرز جنوبی لبنان تا شمال جنین از سکنه یهودی خالی شده و فقط نیروهای نظامی در این ناحیه حضور دارند. حزب‌الله از چند سال قبل به‌طور رسمی از آماده شدن برای ورود زمینی به فلسطین خبر داده است. هیچ‌کس شک ندارد که این امکان برای حزب‌الله وجود دارد و می‌تواند حدفاصل جنین (و کرانه باختری) تا مرز جنوب لبنان را به تصرف درآورد و واضح است که اتصال زمینی کرانه باختری به خاک لبنان چه معنایی دارد. 
از سوی دیگر قاعدتاً اسرائیلی‌ها می‌دانند به دلیل تغییر شرایط منطقه در حد فاصل 2011 تا 2024، وضع حزب‌الله در جنگ احتمالی حتی شباهتی به وضع حزب‌الله پیروز در جنگ 33 روزه 1385 ندارد. امروز به برکت مقاومت فلسطین، «وحدت میادین» اتفاق افتاده است، همان نیروهایی که در بحران غزه کنار فلسطینی‌ها و علیه جبهه غربی - صهیونیستی قرار گرفته‌اند، به کمک حزب‌الله گسیل می‌شوند. همان انصارالله و کتائب عراقی که به غزه راه نداشتند راهی جنوب لبنان گردیده و از این طریق وارد فلسطین خواهند شد. بنابراین به‌طور طبیعی نباید جنگی علیه لبنان در کار باشد.
 سعدالله زارعی 

+ نوشته شـــده در سه شنبه 103/3/22ساعــت 10:13 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:آب به کدام آسیاب میریزید؟! (یادداشت روز) 1- نگارن
 .

 

 

6060

  • ببینید: فقط به اصرار شما مجبور شدیم تو انتخابات شرکت کنیم!
 
1- نگارنده در جایگاهی نیست که قلم به نصیحت بگرداند و زبان به اندرز بچرخاند! ولی با توجه به تجربه‌ای که صاحب این قلم از رخدادهای چند دهه اخیر اندوخته است و تقریباً در هیچیک از آن رخدادها نیز ناظر بیطرف نبوده است‌، به خود اجازه می‌دهد که توصیه‌ای مشفقانه و دوستانه خطاب به برخی از گروه‌ها و جریانات سیاسی انقلاب داشته باشد. بخوانید!
2- در این چند گزاره که فقط مشتی از خروارها و اندکی از بسیارهاست دقت کنید.
الف: یکی از مدعیان اصلاحات و از دست‌اندرکاران این جریان سیاسی که سابقه محکومیت به جرم فروش اطلاعات به بیگانگان را نیز در کارنامه خود دارد، در شهریورماه سال 1395 (قبل از انتخابات ریاست جمهوری 1396‌) در مصاحبه با نشریه «صدا‌» می‌گوید: «مهم‌‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به ‌عنوان پیشران برنامه ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان است. این هدف در 5 سال گذشته به نحو مطلوبی پیش ‌رفته. نهائی کردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار مهم است. اصلاح‌طلبان باید نقش «قُوِه»ای را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند»! 
ب: اظهارات دیگری از یک مدعی اصلاحات را بخوانید.
روز 5 مهرماه 91 در مصاحبه با «‌عصر ایران» می‌گوید: «‌آقای ناطق اگر از جایگاه فعلی‌اش در جناح راست (لقب تقلبی که مدعیان اصلاحات به نیروهای طرفدار انقلاب داده بودند‌) خارج شود و به اصلاح‌طلبان بپیوندد، چیزی به اصلاح‌طلبان اضافه نمی‌کند. اهمیت آقای ناطق در این است که در آن‌سو قرار دارد نه در این سو! ناطق نوری اگر به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست می‌دهد. آقای ناطق باید در آن سو خوب بازی کند‌»! 
ج: اوایل آذرماه 1394‌، دبیرکل حزب اشرافی کارگزاران در مصاحبه با روزنامه شرق با اشاره به آقای لاریجانی می‌گوید: «‌ما بعد از پیروزی در انتخابات 92 روش نامعقولی به کار نگرفتیم. دولت از طرف مقابل یارگیری کرده است مثلا در سیاست خارجی و برجام. در مجموع بازی طرفداران دولت در گروه‌های سیاسی به واسطه همین سربازگیری از جبهه مقابل بوده است و در مجلس هم می‌تواند اتفاق بیفتد‌»! 
... و ده‌ها نمونه دیگر که شرح آن به درازا می‌کشد!
3- دیروز یکی از اعضای مطرح جبهه اصلاحات که عنوان نظریه‌پرداز این جبهه را نیز یدک می‌کشد در توئیتی اعلام می‌کند که نسبت به بیانیه انتخاباتی این جبهه (بیانیه موسوم به راه گشایان‌) نقد جدی دارد ولی به خاطر شرایط انتخابات و رقابت‌های پیش‌روی جناح اصلاح‌طلبان با نیروهای انقلابی، از بیان موارد مورد انتقاد خویش خودداری می‌کند و می‌نویسد؛ انتقادات خود را به بعد از انتخابات موکول می‌کنم! 
4- حالا به آنچه این روزها در میان برخی از جریانات انقلابی می‌گذرد، نیم نگاهی بیندازید! چه می‌بینید، تخریب هواداران این کاندیدا علیه نامزد دیگری از همین طیف و تهمت و تخریب متقابل از آن سوی به این سوی! هرطیف نیز نامزد خود را قدیس و برحق و طرف مقابل را بیرون از این دایره معرفی می‌کند! و در همین حال رسانه‌های وابسته به دشمنان بیرونی و برخی از دنباله‌های داخلی آنها با چه آب و تابی این بده بستان‌های ناپسند را پوشش می‌دهند و با دُمشان گردو می‌شکنند!
5- به جرأت و با اطلاع می‌توان گفت که این حرکت زشت و پلشت و دشمن‌پسند فقط از سوی برخی از مدعیان هواداری (تاکید می‌شود مدعیان هواداری و نه هواداران واقعی‌) این یا آن کاندیدا در جریان است و بدیهی است که طرفداران واقعی و نامزدها از این جرگه بیرونند بنا‌بر‌این انتظار آن است و انتظاری خدا پسندانه و قانونمدارانه نیز هست که نامزدها به صراحت از تهمت‌زنندگان اعلام برائت کنند و آنها را - که عده‌ای قلیل هم هستند- دعوت به رعایت اخلاق کنند و اگر از این حرکت پلشت دست نکشیدند در ادعای هواداری آنها تردید کرده و آنان را از خود برانند.
6‌- حالا به این توصیه حکیمانه رهبر معظم انقلاب که باید برای همگان فصل‌الخطاب باشد و هست توجه کنید. حضرت ایشان در سالگرد رحلت حضرت امام خمینی -‌رضوان‌الله تعالی علیه- تاکید فرمودند: 
«در رقابت‌های پیش‌روی انتخاباتی بین نامزدها، اخلاق حاکم باشد، بدگویی کردن، تهمت‌زدن، لجن‌پراکنی کردن، کمکی به پیشرفت کارها نمی‌کند، به آبروی ملّی هم لطمه می‌زند‌». و در چهاردهم خردادماه 1400 نیز فرموده بودند: «توصیه به نامزدها؛ انتخابات را صحنه‌ جنگ قدرت قرار ندهید. نگاه نکنید به آن چیزی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی معمول است که برخوردهای اهانت‌آمیز آبرویشان را برد».
7- با توجه به توصیه حکیمانه حضرت آقا بدون کمترین ابهام و تردیدی می‌توان گفت؛ عده اندک و کم‌شماری از مدعیان هواداری این یا آن کاندیدا که زبان و قلم به تخطئه و تخریب کاندیدای دیگر می‌چرخانند، نمی‌توانند و باور کردنی نیست که خود را تابع رهبر معظم انقلاب بدانند! 
8- این داستان هم شنیدنی و درس‌آموز است. چند صد سال قبل -در دوران صفویه- با صلاحدید و تصمیم دانشمندان و عالمان دینی، مرحوم شیخ بهائی به نجف اشرف اعزام شد تا از مرحوم مقدس اردبیلی که عالمی بلندمرتبه و جلیل‌القدر و ساکن نجف اشرف بود برای حضور در ایران و تقویت حوزه‌های علمیه دعوت کند. شیخ بهائی که خود دانشمندی برجسته و بلندآوازه بود پس از رسیدن به نجف اشرف و زیارت مرقد مطهر حضرت امیر علیه‌السلام، بی‌درنگ به مجلس درس مقدس اردبیلی وارد شد. در اثنای درس، اشکالی به نظر شیخ رسید و به روال جاری حوزه‌های علمیه، ضمن طرح اشکال خویش، پاسخ مقدس را طلبید. مرحوم مقدس با ارائه دلایلی اشکال شیخ را ناوارد دانسته و پاسخ داد. مرحوم شیخ بهائی، اشکال دیگری را مطرح کرد و این بار نیز پاسخ مستند و مستدلی شنید و در ادامه درس برای بار سوم، اشکال کرد ولی مرحوم مقدس اشکال اخیر را بی‌پاسخ گذاشت، چنان‌که گویی برای آن پاسخی ندارد. فردای آن روز -‌و یا چند ساعتی بعد از پایان مجلس درس- مرحوم مقدس اردبیلی اشکال سوم مرحوم شیخ بهائی را پاسخ داد. شیخ پرسید؛ آیا حضرت استاد بعد از مطالعه بیشتر به این پاسخ مستدل رسیده‌اند؟ و مقدس گفت؛ پاسخ اشکال سوم شما را نیز بهنگام طرح آن می‌دانستم و در مقابل سؤال آمیخته به تعجب شیخ بهائی که چرا همان هنگام پاسخ ندادید؟! فرمود؛ این روزها، ایران با همت عالمان بزرگ دینی به کانون گسترش مکتب تشیع تبدیل شده و چشم و گوش جهان اسلام به آن سوی دوخته است و شما یکی از استوانه‌های شناخته شده این کانون هستید، و من به عنوان یک طلبه -‌تواضع و خلوص مقدس را ببینید- ترجیح دادم مراتب علمی شما در نگاه حاضران، برتر از این طلبه تلقی شود، زیرا بیم آن داشتم که با پاسخ سؤال سوم شما، این استوانه ترک بردارد و خدای نخواسته از این رهگذر به کانون عظیم تشیع ایران که در آینده نقش سرنوشت‌سازی در جهان اسلام خواهد داشت، آسیبی وارد شود.
9- شرایط کنونی جهان اسلام و آوردگاه میان اسلام با پرچمداری جمهوری اسلامی ایران و استکبار جهانی با میدان‌داری آمریکا و صهیونیست‌ها یاد‌آور این حکایت از زبان سعدی است و هشدار به افراد یاد شده که، آب به کدام آسیاب می‌ریزید؟!
طریقت‌شناسان ثابت قدم
به خلوت نشستند چندی به هم
یکی زان میان غیبت آغاز کرد
در ذکر بیچاره‌ای باز کرد
کسی گفتش ‌ای یار شوریده رنگ
تو هرگز غزا کرده‌ای در فرنگ؟
بگفت از پس چار دیوار خویش
همه عمر ننهاده‌ام پای پیش
چنین گفت درویش صادق نفس
ندیدم چنین بخت برگشته کس
که کافر ز پیکارش ایمن نشست
مسلمان ز جور زبانش نرست
حسین شریعتمداری

+ نوشته شـــده در یکشنبه 103/3/20ساعــت 11:35 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:کیفر اسلام را از جمع نامردان گرفت دین حق در پرتو شمع
15خرداد مبدأ نهضت اسلامی ایران است

خ

کیفر اسلام را از جمع نامردان گرفت
دین حق در پرتو شمع وجودش جان گرفت
چون علی در سنگر محراب حق فریاد کرد
تا رهایی‌بخش فریادش همه ایران گرفت
تا صدا زد امت اسلام را با نای حق
ملت مظلوم ایران از صدایش جان گرفت
نعره تکبیر او را امت ایران شنید
گفت لبیک و در این ره همت از یزدان گرفت
در پی تکبیر توفان بار و خشم‌آگین او
عمر استبداد چنگیز زمان پایان گرفت
نهضتش را با کلام سرخ خون آغاز کرد
شب شکست و صبح بر این آشیان سامان گرفت
در پی آزادی مستضعفان از یوغ کفر
همت از یزدان و خط از عترت و قرآن گرفت


+ نوشته شـــده در سه شنبه 103/3/15ساعــت 10:16 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: فهرست نهفتن بخش آغازین شکلگیری قیام تغییر وضعیت زیر

 


قیام پانزده خرداد 1342

قیام پانزده خرداد 1342
قیام پانزده خرداد 1342.jpg
شرح ماجرا قیام مردم در اعتراض به بازداشت امام‌خمینی
زمان 1342
دوره پهلوی
مکان سراسر ایران
نتایج سرآغاز نهضت اسلامی ایران
پیامدها روشن‌شدن ماهیت واقعی رژیم پهلوی
تلفات هزاران نفر کشته و زخمی
واکنش‌ها بازتاب داخلی و خارجی، بزرگداشت قیام

 

شکل‌گیری قیام

قیام پانزده خرداد به دنبال بازداشت امام‌خمینی در سال 1342، به صورت خودجوش و مردمی در قم، تهران، ورامین، مشهد، شیراز و برخی از شهرهای دیگر شکل گرفت. زمینه‌های این قیام را اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی در گذشته فراهم کرده بود. در سال 1338 جان اف کندی رئیس‌جمهور وقت آمریکا طرح اصلاحات زیربنایی برای کشورهای زیر نفوذ آمریکا را به منظور جلوگیری از شکل‌گیری جنبش‌های اعتراض‌آمیز مردمی و نفوذ کمونیسم شوروی مطرح کرد. محمدرضا پهلوی ناگزیر این طرح را پذیرفت و اجرای اصلاحات ارضی را آغاز آن قرار داد.[1] نمایندگان پهلوی نزد سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید وقت، رفتند و قصد رژیم را برای اقدام به اصلاحات ارضی به اطلاع وی رساندند؛ اما پاسخ صریح وی این بود که اصلاحات حکومتی و سیاسی بر اصلاحات ارضی تقدم دارد و همین موجب مسکوت‌ماندن این طرح شد.[2]

 

حمله به فیضیه

عوامل رژیم پهلوی به عنوان دهقانان ساوه، در اقدامی شتابزده و وحشیانه در روز دوم فروردین 1342 سالروز شهادت امام‌صادق (ع) (25شوال) به مدرسه فیضیه حمله کردند[14] (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه). امام‌خمینی به همین مناسبت در پیامی به علمای تهران، سازش‌ناپذیری خود را اعلام کرد و یادآور شد «شاه‌دوستی یعنی غارتگری و تجاوز به احکام اسلام و کوبیدن روحانیت» و به‌صراحت اعلام کرد در برابر زورگویی‌های رژیم پهلوی تسلیم نخواهد شد و احکام خدا را هرچند کشته شود، در موقعیت‌های مناسب بیان خواهد کرد.[15] ایشان در فاصله فروردین تا خرداد 1342، به دفعات اعتراض و انتقاد خود را به شرایط کشور و سیاست‌های ضداسلامی رژیم اعلام کرد.[16]

 

سخنرانی مدرسه فیضیه

امام‌خمینی در عصر عاشورای 1383ق/ 13 خرداد 1342ش در مدرسه فیضیه قم در سخنرانی‌ای با لحن شدید، حکومت پهلوی را به دستگاه بنی‌امیه و یزید تشبیه و روابط پشت پرده و هم‌پیمانی و دوستی پهلوی با اسرائیل را افشا کرد و ضمن نصیحت به وی او را به عبرت‌گرفتن از سرانجام پدرش رضاخان فرا خواند.[24] به دنبال این سخنرانی، در شب پانزده خرداد پس از نیمه شب تعداد زیادی کماندو، چترباز و سرباز گارد، مسلح به سلاح‌های سرد و گرم به قم رفتند و خانه امام‌خمینی را در یخچال‌قاضی محاصره[25] و ایشان را در سحرگاه پانزده خرداد در خانه خود در قم بازداشت کردند و به تهران بردند.[26] هم‌زمان با بازداشت ایشان سیدحسن طباطبایی قمی و بهاءالدین محلاتی از مراجع مشهد و شیراز و برخی دیگر از روحانیان بازداشت شدند[27] (ببینید: دستگیری امام‌خمینی).

واکنش عمومی و شکل‌گیری قیام

با انتشار گسترده و سریع خبر بازداشت امام‌خمینی، بازار تهران تعطیل شد و این تعطیلی چهارده روز ادامه یافت.[28] مردم همان روز در تهران و برخی دیگر شهرها به خیابان‌ها ریختند و قیام پانزده خرداد شکل گرفت. در قم نیز که مردم زودتر از شهرهای دیگر از بازداشت امام‌خمینی اطلاع یافته بودند، بی‌درنگ به طرف خانه ایشان و از آنجا به همراه فرزند بزرگ ایشان، سیدمصطفی خمینی، به سوی حرم فاطمه معصومه(س) حرکت کردند.[29] مراجع تقلید و علمای حوزه نیز در خانه سیدمحمدرضا گلپایگانی جمع شدند و پس از تنظیم اعلامیه‌ای که اقدام دولت در بازداشت امام‌خمینی را زشت می‌شمرد، همگی راهی صحن حرم فاطمه معصومه (س) شدند و شهر قم حالت انقلاب به خود گرفت.[30] زنان نیز در این قیام شرکت فعال داشتند، به گونه‌ای که نخستین شهدای این قیام چهار نفر از بانوان قم بودند.[31] سیدمصطفی خمینی در سخنرانی کوتاهی شرح حادثه را بازگو کرد. مردم نیز با شعار «یا مرگ یا خمینی» ضمن درگیری با نیروهای نظامی و انتظامی، کلانتری منطقه سه قم را محاصره کردند[32] که به درگیری با نیروهای مسلح انجامید و عده‌ای کشته و زخمی شدند.[33] گفته شده رژیم پهلوی که در سرکوب قیام مردم قم ناتوان بود، قصد داشت در صورت لزوم شهر را با هواپیما بمباران کند.[34]
بازاریان تهران با تعطیلی مغازه‌ها و دانشجویان تهران با تعطیل‌کردن کلاس‌ها به تظاهرات پرداختند و به‌تدریج در میدان‌های اصلی و اطراف بازار و خیابان‌های نزدیک به میدان ارگ با هدف تصرف مرکز رادیو گرد آمدند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به تظاهرات پرداختند.[35] این قیام خودجوش که برخاسته از احساس وظیفه دینی و شور ایمانی مردم بود و هیچ تشکیلاتی آن را سازماندهی نمی‌کرد[36] تا بعد از ظهر ادامه یافت. مردم که افزون بر اداره رادیو قصد تصرف کاخ‌های مرمر و گلستان را داشتند؛ اما نیروهای نظامی و امنیتی به‌شدت آنان را سرکوب و تعدادی را شهید و مجروح کردند. افزون بر مردم تهران، در روز 15 خرداد عده‌ای از اهالی کَن و جماران و دیگر روستاهای اطراف تهران[37] به‌ویژه گروهی از دهقانان اطراف ورامین به‌خصوص منطقه امامزاده جعفر (پیشوا) نیز با شنیدن خبر بازداشت امام‌خمینی، کفن‌پوش شدند و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سمت تهران حرکت کردند که در سه‌راه باقرآباد بر اثر تیراندازی نیروهای نظامی تعداد زیادی از آنان شهید شدند. در این گزارش، شمار کفن‌پوشان ورامینی چهار هزار تن شمرده شده‌است.[38] تظاهرات و اعتراض در شهرهای دیگر ازجمله مشهد، شیراز و تبریز[39] و اصفهان[40] نیز به وقوع پیوست و تا 18 خرداد به صورت پراکنده ادامه داشت؛ ولی به‌تدریج نیروهای امنیتی قیام را سرکوب کردند.[41]
در پی این وقایع، مراجع تقلید قم، مشهد و نجف، با صدور اعلامیه‌هایی اقدامات رژیم پهلوی را محکوم کردند. این اعلامیه‌ها که از طرف سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، سیدکاظم شریعتمداری، سیدمحمدهادی میلانی و برخی دیگر صادر شدند، بر استقامت مردم تأکید می‌کردند و بر این تصریح داشتند که تمام علمای شیعه و ملت «مسلمان ایران و جهان» اعتراضات شرعی و قانونی امام‌خمینی را تأیید می‌کنند و خواستار آزادی سریع ایشان‌اند. این مراجع با اشاره به تعدی و ظلم دولت، دولت را خائن خواندند و خودداری از همکاری با این دولت خائن را واجب دانستند.[42] علما در حوزه علمیه کربلا و کاظمین نیز تشکیل جلسه دادند و با تلگرام‌هایی به پادشاهان و رؤسای جمهور کشورهای اسلامی و سازمان‌های بین‌المللی، حمایت خود از امام‌خمینی را اعلام و رفتارهای وحشیانه رژیم پهلوی را محکوم کردند.[43] همچنین بیش از پنجاه تن از مراجع و علمای تراز اول ایران در اعتراض به بازداشت امام‌خمینی و به منظور رایزنی‌های لازم برای آزادی و پیشگیری از اعدام ایشان و دو مرجع تقلید دیگر سیدحسن قمی از مشهد و بهاءالدین محلاتی از شیراز، به تهران مهاجرت کردند.[44] مهدی عراقی و یاران او با فرستادن پیک‌هایی به شهرستان‌ها و گفتگو با علما زمینه هجرت آنان را به تهران فراهم کردند.[45] حسینعلی منتظری نیز در دفاع از امام‌خمینی تحصنی را در نجف‌آباد راه‌اندازی کرد و به هنگام مهاجرت علما او نیز به تهران آمد و در تنظیم اطلاعیه‌های مهاجران در دفاع از امام‌خمینی همراه فرزندش محمد منتظری فعال بود.[46]


+ نوشته شـــده در سه شنبه 103/3/15ساعــت 10:3 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:شعر سالگرد امام خمینی شعر سالگرد ارتحال امام خمینی (ر

شعر سالگرد امام خمینی

شعر سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)

کجا با ملائک سفر کرده ای
به وجه خدایی نظر کرده ای
تو و شهیدان من و داغ هجران بیا ای امام

دلی که شد از هجر تو شعله ور
نگردد خموش از فراقت دگر
تو را جان زهرا من و داغ گل ها بیا ای امام

الا دلبر بهتر از جان بیا
دوباره به بام جماران بیا
بیا ای حبیبم که بی تو غریبم بیا ای امام

تقدیم غمت خونجگر لال? ما بود
بی مهر رخت سای? غم هال? ما بود
هجران تو در دل شرر نال? ما بود

هر لحظه فراغت غم صد سال? ما بود
ای ماه که دادی همه را مهر خدایی
چون شد که دمیدی به شبستان جدایی

ای ماه جماران که زهجرت چو هلالیم
یکبار بر افروز و ببین ما به چه حالیم
سر تا به قدم محنت و اندوه و ملالیم

باید که بسوزیم و بگرییم و بنالیم
هر صبح فراق تو به ما شام بلا بود
ایام غمت بر همه ایام بلا بود

ای همدم یاران خدا جوی جماران
ای کعب? دل بیت تو در کوی جماران
ای گرد عزایت به سر و روی جماران

با یاد تو چشم همگان سوی جماران
باز آ که خزان بی تو بهاران دل ماست
بیت الحزن از غصه جماران دل ماست

10 شعر درمورد رحلت امام خمینی (ره)


+ نوشته شـــده در یکشنبه 103/3/13ساعــت 9:26 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:داوطلب انتخابات ریاست جمهوری گفت: به دولتی نیاز داریم
داوطلب انتخابات ریاست جمهوری گفت: به دولتی نیاز داریم که با همه وجود، عزم اراده و برنامه داشته باشد.
 
داوطلب انتخابات ریاست جمهوری گفت: به دولتی نیاز داریم که با همه وجود، عزم اراده و برنامه داشته باشد.
گروه سیاست-رجانیوز: «سعید جلیلی» عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام عصر امروز(پنج شنبه) به همراه «امیر حسین ثابتی» نماینده مردم تهران در مجلس  با حضور در ستاد انتخابات کشور در انتخابات چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد.
 
وی پس از ثبت نام در انتخابات در جمع خبرنگاران مستقر در وزارت کشور، گفت: مردمی که در سوگ رئیس‌جمهور شهید خودشان نشان دادند که به خوبی قدردان خدمت و صداقت هستند. حماسه‌ای که در قم، تبریز، تهران، بیرجند، مشهد و سایر شهرها دیدیم، یک حماسه بزرگ بود. این هنر ملت ماست که از حادثه، حماسه می آفرینند.
 
داوطلب انتخابات ریاست جمهوری با بیان اینکه هنر مردم ما این بود که در تندباد حوادث نه تنها از پای در نمی آیند بلکه تهدید را به فرصت تبدیل می کنند، اظهار کرد: این حقیقت را دنیا در دوران دفاع مقدس و در دولت ریاست جمهور رئیس‌جمهور شهید همان ابرقدرتی که رسماً به دنبال فشار حداکثری بر مردم ایران بود، اعتراف کرد که شکست خورده است. 
 
 
جلیلی گفت: ملت خوب و فهیم ما سهم خود را در حوادث مختلف انجام دادند و اکنون هم آماده هستند تا نقش های بزرگتری را برای پیشرفت کشور ایفا کنند. آنچه در امکان و توان مردم ایران بوده به صحنه آوردند و می آورند و این بزرگ‌ترین سرمایه کشور است. رئیس‌جمهور شهید ما این سرمایه را می شناخت و قدر آن را می دانست. کسی که پا به عرصه انتخابات می گذارد باید همچون رئیس‌جمهور شهید این سرمایه را بشناسد. 
 
وی با بیان اینکه ما وقتی چنین مردمی داریم که چنین حماسه هایی در صحنه های سخت می آفرینند، امروز به دولتی نیاز داریم که با همه وجود اراده و برنامه داشته باشد تا این سرمیه بزرگ را ارتقا دهند، گفت: ما در 10 سال گذشته در گفتمانی به اسم دولتِ سایه به این مساله اندیشیده ایم و با شبکه ای گسترده از نخبگان و اساتید حوزه های مختلف پیرامون این بحث کارشناسی هایی را انجام دادیم؛ در تمام این مدت فارغ از اینکه دولت مستقر رفیق یا رقیب ما بوده سعی کردیم که نتایج بررسی های خود را به دولت مستقر ارایه کنیم. 
 
داوطلب انتخابات ریاست جمهوری تاکید کرد: نکته مهم این است که ریس جمهور باید بداند که چه فرصت هایی وجود دارد، اگر صحبت از برنامه می شود ، رئیس‌جمهور باید به آن برنامه اشراف کامل داشته باشد و اینکه چگونه از این فرصت ها به نفع ملت ایران استفاده حداکثری کند، به حداقل ها راضی نشود، اداره روزمره کشور را کافی نداند و به قله ها نگاه کند، پیشرفت های مردم ما و روندهای جهانی، امروز به ما نشان می دهد که در یک فرصت تاریخی هستیم اگر ملت از فرصت های تاریخی غفلت کند، از مسیر پیشرفت عقب می ماند و این پیشرفت با عدالت به دست می آید؛ عدالتی که در جهت جهش کشور برای مشارکت دادن ظرفیت تک تک مردم ایران حق قائل باشد و برای به میدان آوردن آن برنامه داشته باشد.
 
جلیلی با بیان اینکه این حق مردم ایران است که برای جهش کشور نقش ایفا کند و این وظیفه دولت است که برای آن برنامه داشته باشد، افزود: بدون مناسبات عادلانه سرمایه ها تلف می شود و اتفاقاً در آن مناسبات عادلانه است که همه سرمایه ها و ظرفیت ها به کار برده می شود و انحصارها شکسته می شود و خط کشی های نادرست برداشته می شود.
 
 
وی تصریح کرد: برای جهش و پیشرفت، مشارکت حداکثری مردم لازم است و این مشارکت با عداالت به دست می آید. ما برای کسب موفقیت هایی در ادامه موفقیت های مسیر رئیس جمهور شهید به تصمیم های صحیح و به موقع نیاز داریم.
 
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: اکنون، نوبت عدالت برای نقش‌آفرینی تک‌تک مردم ایران جهت مشارکت در پیشرفت کشورشان است، اکنون، زمان تدبیر برای یک تصمیم بزرگ است، اکنون فرصت جهاد بزرگ برای جهش ایران است.
 
تجمع طرفداران جلیلی مقابل وزارت کشور
طرفداران سعید جلیلی همزمان با حضور وی در ستاد انتخابات کشور برای ثبت‌نام در انتخابات ریاست جمهوری مقابل وزارت کشور تجمع کرده بودند.
 
 
مطابق قانون انتخابات چهاردهمین دوره ریاست‌جمهوری باید در خرداد سال 1404 و بعد از پایان دوره چهارساله دولت سیزدهم برگزار می‌شد، که به‌علت سانحه بالگرد حامل رئیس‌جمهور و همراهانش و شهادت آنان، زودتر از موعد برگزار می‌شود.
 
طبق اصول 131 و 132 قانون اساسی، در صورت‌ فوت، عزل، استعفا، غیبت‌ یا بیماری بیش‌ از دو ماه‌ رئیس‌جمهور و یا در موردی که‌ مدت‌ ریاست‌جمهوری پایان‌ یافته‌ و رئیس‌ جمهور جدید بر اثر موانعی هنوز انتخاب‌ نشده‌ و یا امور دیگری از این‌ قبیل، معاون‌ اول‌ رئیس‌ جمهور با موافقت‌ رهبری اختیارات‌ و مسئولیت‌های وی را برعهده‌ می‌گیرد و شورایی متشکل‌ از رئیس‌ مجلس‌ و رئیس‌ قوه‌ قضائیه‌ و معاون‌ اول‌ رئیس‌جمهور موظف‌ است‌ ترتیبی دهد که‌ حداکثر ظرف‌ مدت‌ 50 روز رئیس‌ جمهور جدید انتخاب‌ شود.
 
بر این اساس رهبر معظم انقلاب اسلامی دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه «محمد مخبر» معاون رئیس‌جمهور را بر اساس اصل 131 قانون اساسی، به‌عنوان مدیر قوه مجریه منصوب کردند.
 
با تصویب رؤسای قوای مقننه و قضائیه و سرپرست قوه مجریه، و نیز تأیید شورای نگهبان، چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هشتم تیرماه 1403 در سراسر کشور برگزار می‌شود.
 
نام‌نویسی از داوطلبان انتخابات از 10 خردادماه آغاز و به مدت پنج روز ادامه خواهد داشت. پس از آن شورای نگهبان در مدت هفت روز صلاحیت داوطلبان را بررسی می‌کند و اسامی نامزدها 22 خردادماه منتشر خواهد شد.
 
تبلیغات نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نیز از 23 خردادماه آغاز و تا هفتم تیرماه ادامه خواهد داشت و در نهایت هشتم تیرماه انتخابات چهاردهمین دوره ریاست جمهوری برگزار و نهمین رئیس جمهور با رأی مستقیم مردم برگزیده خواهد شد. 

+ نوشته شـــده در جمعه 103/3/11ساعــت 8:8 صبح تــوسط عباس | نظر