این مطلب را رئیسجمهور محترم در دیدار با استادان نمونه دانشگاهی کشور مطرح کردهاند. یک سئوال کلیدی اینجا مطرح است و آن اینکه؛ "آیا ما به روی دنیا خنجر کشیدهایم؟" دنیا چیست؟ صاحبان آن کدامند؟ و طی بیش از سه دهه گذشته ما از این جماعت چه کشیدهایم و آنها با ما چه کردهاند؟
رئیسجمهور این بیان را به بهانه تعامل سازنده با جهان که در سیاستهای اعلامی چشمانداز بیست ساله آمده است بیان کرده و توضیح میدهد؛ "آنچه من میفهمم این است که کشور با تقابل نمیتواند در دنیا موفق باشد و راه این دولت راه تعامل سازنده با دنیاست. اما وقتی ما حرف از تعامل سازنده میزنیم میگویند میخواهید با دنیا بسازید؟ نخیر پس میخواهیم در برابر دنیا خنجر بکشیم!"
آمریکا و چند کشور شرور جهان که مجهز به بمب اتم و سلاحهای کشتار جمعی هستند اسم خود را گذاشتهاند؛ "جامعه جهانی" و در گفتگوهای خود با ملت ایران و بیانیههای ضد ایرانی خود مرتب این واژه را تکرار میکنند. جامعه جهانی و یا به تعبیر رئیسجمهور،"دنیا" طی 50 سال اخیر و یا اگر دقیقتر بگوییم و به عقب برگردیم، طی 300 سال اخیر بر روی ملت ایران خنجر کشیده و بخشهای عظیمی از خاک مقدس ایران را جدا کردند.
مردم ایران در این مواجهه چکار میتوانستند بکنند به جز دفاع از شرف و استقلال و تمامیت ارضی و صیانت از پیشرفت کشور؟ ما یک ملت رها شده از دیو استبداد 2500 ساله به همت علما و دانشمندان و مراجع عالیقدر هستیم. خون هزاران شهید و دهها هزار جانباز به پای درخت آزادی و عزت این ملت ریخته شده است. این دستاورد با تعامل سازنده با دشمنان اسلام، به دست نیامده است.
وقتی دزدی وارد خانه شده و نیمی از اثاث و اموال ما را زیر بغل زده و میخواهد برود، نمیتوانیم بگوییم بیایید بنشینید "تعامل" کنیم و راهبرد ما هم در این تعامل "برد- برد" باشد! ملت ما داشت با دیو استبداد در داخل مبارزه میکرد تا شاهد آزادی را در آغوش کشد. آمریکا و شوروی و انگلیس و... پشت سر این دیو ایستادند و تا آخرین نفس از آن حمایت کردند. اما اراده ملت در برابر آنها پیروز شد. انقلاب با سرافرازی، نهادهای خود را پس از پیروزی مستقر کرد. آنها جنگ داخلی به راه انداختند. ما جز شعار (بخوانید دعای) مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی چه میتوانستیم بکنیم؟
خداوند لطف کرد و دعای ملت مستجاب شد، یک امپراتوری ظالمانه 74 ساله از هم پاشید. آنها جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را به راه انداختند. ملت آرزوی مرگ برای صدام و همپیمانانش کرد و البته در طلب این دعا و آرزو ایستاد، جنگید و فداکاری کرد. خداوند هم این دعا را مستجاب کرد و صدام در بدترین و خفتبارترین شکل ممکن کشته شد. با آنکه ما با سرسختی با آنها میجنگیدیم و آنها هم در بیرحمانهترین شکل ممکن با به کار بردن سلاحهای شیمیایی با ما جنگیدند، گفتگوهای صلح تعطیل نبود. قطعنامه 598 صد درصد به نفع ما بود و این قطعنامه محصول هوش سیاسی و دیپلماتیک دست اندرکاران گفتگو بود. ما با پذیرش قطعنامه چیزی را از دست ندادیم و خدا لطف کرد مانند صلح حدیبیه همه چیز به دست آوردیم و دشمن همه چیز را از دست داد.
کشورهای شرور، جنگ نرم را در دستورکار خود قرار دادند و در 18 تیر 78 و رخدادهای ناگوار 88 به روی ملت ایران خنجر کشیدند. اما آنها ناباورانه در برابر قیام تاریخی ملت در 23 تیر 78 و 9 دی 88 قرار گرفتند.
ملت توانست خنجر فتنه رادر غلاف بصیرت خود کند و فتنهگران را دچار لعن ونفرین الهی نماید.
از جمله شرارتهای همین چند کشور شرور که آقای رئیسجمهور از آنها به عنوان "دنیا" یاد میکند بهانهجویی آنها در مورد پیشرفتهای هستهای ایران و فناوریهای نوین است. جمهوری اسلامی باب گفتگو را هیچگاه بسته نگه نداشته و در سطوح مختلف با آنها گفتگو کرده است.
اما آنها چاشنی ترور را با گفتگوها همراه کردند و عزیزترین و شریفترین دانشمندان کشور را به تیغ ترور و خنجرکشی سپردند. اما ملت و دانشمندان غیور ما ایستادند و کشور ایران به عنوان عضو باشگاه هستهای جهان پذیرفته شد. آنها خنجر ترور را با زهر تهدید نظامی و حتی اتمی و نیز تحریمهای اقتصادی آلودند. اما ملت و دولت ایران با افتخار ایستاد و آنها مجبور به عقبنشینی شدند چون اقدامات آنها هرگز نتوانست جلوی پیشرفتهای هستهای کشور را بگیرد.
این سخن رئیسجمهور که؛ "نمیخواهیم به روی دنیا خنجر بکشیم" در فضای ستم پیشگی چند دولت شرور علیه ملت چه معنا دارد؟ این سخن به این معناست که گویی ما به روی آنها خنجر کشیدهایم و آنها مظلومانه میگویند بیایید گفتگو کنیم!
این یک نوع سناریونویسی و کارگردانی برای تحریف تاریخ است. این سخن از یک دیپلمات پذیرفته نیست! این سخن حقوقی هم نیست! و حکایت از نوعی توهم و غلطاندیشی در صورت مسئله مناقشات ما با دشمنان اسلام و ایران دارد.
لحن رئیسجمهور در مواجهه با منتقدین در دیدار با استادان نمونه دانشگاهها مقداری مودبانه و آرامتر شده بود و دیگر از نسبت دادن بیسوادی به منتقدان و تعابیر تحقیرآمیز خبری نبود. اما رئیسجمهور محترم شروطی را برای نقد سیاست خارجی دولت شمردند که باید آن را یک گام به جلو دانست. ایشان فرمودند: "اول دنیا را بشناسید بعد انتقاد کنید." و نیز فرمودند: "افرادی باید انتقاد کنند که دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسند."
این حرف درستی است. اما سئوال این است که آیا شخص رئیسجمهور و تیم دیپلماسی کشور، دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را خوب میشناسند؟ تقریبا همین تیم یک دهه قبل به "دنیا" (بخوانید چند کشور شرور) که مظهر شرارت و تهدید کننده اصلی صلح جهانی هستند اعتماد نمود و فعالیتهای هستهای کشور را تعطیل کرد. آنها تعهداتی دادند که به هیچ یک از آنها عمل نکردند. اعضای همین تیم و رئیس دولت اصلاحات اعتراف کردند که آنها سر تیم کلاه گذاشتند. مستند این سخن را میتوانید در فیلم "من روحانی هستم" ببینید.
ملت ایستاد از خدعه ونیرنگ دشمن عبور کرد، قفل تاسیسات هستهای را با کلید شجاعت و تدبیر گشود و موفق شد چرخه سوخت را تکمیل نموده و پلکانهای پیشرفت را در غنیسازی اورانیوم یکی پس از دیگری طی کند و البته تعامل و گفتگو را حتی یک لحظه هم تعطیل نکرد.
اکنون دولت جدید با این دستاوردها بر سر میز مذاکره نشسته است. رئیس دیپلماسی دولت گذشته هم اکنون رئیس سازمان انرژی اتمی است که خود از دانشمندان برجسته هستهای کشور است. پس دو پهلو سخن گفتن که گویی در گذشته کارمان چاقوکشی علیه دنیا بوده و کاری نکردیم، خلاف مروت و انصاف است.
به نظرم رئیسجمهور باید از این تریبونها بیشتر علیه دشمنان اسلام و ایران استفاده کند و آنها را متوجه زیانهای تداوم شرارت علیه ملت ایران نماید. به آنها تفهیم کند دنیا تغییر کرده است. جغرافیای فکری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان دستخوش تحولات وسیعی شده است. زنگ افول سرمایهداری و لیبرالیسم در غرب مدتهاست به صدا در آمده و مارکسیسم هم پیش از این به موزه تاریخ پیوسته است. رژیم صهیونیستی از ضربه سه سیلی بزرگ در جنگ 33 روزه، 22 روزه و هشت روزه هنوز به خود میلرزد. بی تردید در سیلی چهارم چیزی از رژیم منحوس و نامشروع باقی نمیماند.
رئیسجمهور به نمایندگی از ملت بیدار ایران باید به اشرار جهانی تفهیم کند ملت ایران چون کوه ایستاده است و عمق استراتژیک قدرت جمهوری اسلامی محدود به مرزهای جغرافیایی آن نیست.
رئیسجمهور باید به آمریکا و انگلیس و شرکای جنایتکار آنها تفهیم کند ما نیازی به بمب هستهای نداریم. بمب خود را سالها پیش از این ساختهایم و با آن کاخ ستمگران را منهدم خواهیم کرد و ستم پیشگان تاریخ را به مذلت و خواری خواهیم افکند.
بمب ما اعتقاد به خداوند قادر متعال است که قدرت او لایزال است. تا خدا با ملت ماست هیچ قدرتی نمیتواند با آن مقابله کند. خدا بود که در صحرای طبس در آغازین روزهای پیروزی انقلاب، پوزه نخوتآلود آمریکاییها را به خاک مالید.
خدا بود که خرمشهر را آزاد کرد. خدا بود که پذیرش قطعنامه را بستری ساخت تا همپیمانان صدام و به قول رئیسجمهور، دنیا مثل گرگ به جان هم بیفتند و همدیگر را پاره کنند و سرانجام این درگیری لاشه نیم خورده از صدام باقی بماند. خدا بود که ملت ایران را در جنگ نرم پیروز کرد و فتنهگران را رسوا ساخت. خدا با ماست. دست دنیا و دنیاطلبان به خدا نمیرسد و خدا به واسطه ایمان ملت دست دنیا(بخوانید آمریکا وانگلیس) را از ایران قطع میکند. رئیسجمهور باید به "دنیا"، "سیاست"، "منطقه" و "حقوق" از این زاویه نگاه کند، هر زاویه دیدی غیر از این با زاویه دید ملت، انحراف دارد.
این مطلب را رئیسجمهور محترم در دیدار با استادان نمونه دانشگاهی کشور مطرح کردهاند. یک سئوال کلیدی اینجا مطرح است و آن اینکه؛ "آیا ما به روی دنیا خنجر کشیدهایم؟" دنیا چیست؟ صاحبان آن کدامند؟ و طی بیش از سه دهه گذشته ما از این جماعت چه کشیدهایم و آنها با ما چه کردهاند؟
رئیسجمهور این بیان را به بهانه تعامل سازنده با جهان که در سیاستهای اعلامی چشمانداز بیست ساله آمده است بیان کرده و توضیح میدهد؛ "آنچه من میفهمم این است که کشور با تقابل نمیتواند در دنیا موفق باشد و راه این دولت راه تعامل سازنده با دنیاست. اما وقتی ما حرف از تعامل سازنده میزنیم میگویند میخواهید با دنیا بسازید؟ نخیر پس میخواهیم در برابر دنیا خنجر بکشیم!"
آمریکا و چند کشور شرور جهان که مجهز به بمب اتم و سلاحهای کشتار جمعی هستند اسم خود را گذاشتهاند؛ "جامعه جهانی" و در گفتگوهای خود با ملت ایران و بیانیههای ضد ایرانی خود مرتب این واژه را تکرار میکنند. جامعه جهانی و یا به تعبیر رئیسجمهور،"دنیا" طی 50 سال اخیر و یا اگر دقیقتر بگوییم و به عقب برگردیم، طی 300 سال اخیر بر روی ملت ایران خنجر کشیده و بخشهای عظیمی از خاک مقدس ایران را جدا کردند.
مردم ایران در این مواجهه چکار میتوانستند بکنند به جز دفاع از شرف و استقلال و تمامیت ارضی و صیانت از پیشرفت کشور؟ ما یک ملت رها شده از دیو استبداد 2500 ساله به همت علما و دانشمندان و مراجع عالیقدر هستیم. خون هزاران شهید و دهها هزار جانباز به پای درخت آزادی و عزت این ملت ریخته شده است. این دستاورد با تعامل سازنده با دشمنان اسلام، به دست نیامده است.
وقتی دزدی وارد خانه شده و نیمی از اثاث و اموال ما را زیر بغل زده و میخواهد برود، نمیتوانیم بگوییم بیایید بنشینید "تعامل" کنیم و راهبرد ما هم در این تعامل "برد- برد" باشد! ملت ما داشت با دیو استبداد در داخل مبارزه میکرد تا شاهد آزادی را در آغوش کشد. آمریکا و شوروی و انگلیس و... پشت سر این دیو ایستادند و تا آخرین نفس از آن حمایت کردند. اما اراده ملت در برابر آنها پیروز شد. انقلاب با سرافرازی، نهادهای خود را پس از پیروزی مستقر کرد. آنها جنگ داخلی به راه انداختند. ما جز شعار (بخوانید دعای) مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی چه میتوانستیم بکنیم؟
خداوند لطف کرد و دعای ملت مستجاب شد، یک امپراتوری ظالمانه 74 ساله از هم پاشید. آنها جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را به راه انداختند. ملت آرزوی مرگ برای صدام و همپیمانانش کرد و البته در طلب این دعا و آرزو ایستاد، جنگید و فداکاری کرد. خداوند هم این دعا را مستجاب کرد و صدام در بدترین و خفتبارترین شکل ممکن کشته شد. با آنکه ما با سرسختی با آنها میجنگیدیم و آنها هم در بیرحمانهترین شکل ممکن با به کار بردن سلاحهای شیمیایی با ما جنگیدند، گفتگوهای صلح تعطیل نبود. قطعنامه 598 صد درصد به نفع ما بود و این قطعنامه محصول هوش سیاسی و دیپلماتیک دست اندرکاران گفتگو بود. ما با پذیرش قطعنامه چیزی را از دست ندادیم و خدا لطف کرد مانند صلح حدیبیه همه چیز به دست آوردیم و دشمن همه چیز را از دست داد.
کشورهای شرور، جنگ نرم را در دستورکار خود قرار دادند و در 18 تیر 78 و رخدادهای ناگوار 88 به روی ملت ایران خنجر کشیدند. اما آنها ناباورانه در برابر قیام تاریخی ملت در 23 تیر 78 و 9 دی 88 قرار گرفتند.
ملت توانست خنجر فتنه رادر غلاف بصیرت خود کند و فتنهگران را دچار لعن ونفرین الهی نماید.
از جمله شرارتهای همین چند کشور شرور که آقای رئیسجمهور از آنها به عنوان "دنیا" یاد میکند بهانهجویی آنها در مورد پیشرفتهای هستهای ایران و فناوریهای نوین است. جمهوری اسلامی باب گفتگو را هیچگاه بسته نگه نداشته و در سطوح مختلف با آنها گفتگو کرده است.
اما آنها چاشنی ترور را با گفتگوها همراه کردند و عزیزترین و شریفترین دانشمندان کشور را به تیغ ترور و خنجرکشی سپردند. اما ملت و دانشمندان غیور ما ایستادند و کشور ایران به عنوان عضو باشگاه هستهای جهان پذیرفته شد. آنها خنجر ترور را با زهر تهدید نظامی و حتی اتمی و نیز تحریمهای اقتصادی آلودند. اما ملت و دولت ایران با افتخار ایستاد و آنها مجبور به عقبنشینی شدند چون اقدامات آنها هرگز نتوانست جلوی پیشرفتهای هستهای کشور را بگیرد.
این سخن رئیسجمهور که؛ "نمیخواهیم به روی دنیا خنجر بکشیم" در فضای ستم پیشگی چند دولت شرور علیه ملت چه معنا دارد؟ این سخن به این معناست که گویی ما به روی آنها خنجر کشیدهایم و آنها مظلومانه میگویند بیایید گفتگو کنیم!
این یک نوع سناریونویسی و کارگردانی برای تحریف تاریخ است. این سخن از یک دیپلمات پذیرفته نیست! این سخن حقوقی هم نیست! و حکایت از نوعی توهم و غلطاندیشی در صورت مسئله مناقشات ما با دشمنان اسلام و ایران دارد.
لحن رئیسجمهور در مواجهه با منتقدین در دیدار با استادان نمونه دانشگاهها مقداری مودبانه و آرامتر شده بود و دیگر از نسبت دادن بیسوادی به منتقدان و تعابیر تحقیرآمیز خبری نبود. اما رئیسجمهور محترم شروطی را برای نقد سیاست خارجی دولت شمردند که باید آن را یک گام به جلو دانست. ایشان فرمودند: "اول دنیا را بشناسید بعد انتقاد کنید." و نیز فرمودند: "افرادی باید انتقاد کنند که دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را بشناسند."
این حرف درستی است. اما سئوال این است که آیا شخص رئیسجمهور و تیم دیپلماسی کشور، دنیا، سیاست، حقوق و منطقه را خوب میشناسند؟ تقریبا همین تیم یک دهه قبل به "دنیا" (بخوانید چند کشور شرور) که مظهر شرارت و تهدید کننده اصلی صلح جهانی هستند اعتماد نمود و فعالیتهای هستهای کشور را تعطیل کرد. آنها تعهداتی دادند که به هیچ یک از آنها عمل نکردند. اعضای همین تیم و رئیس دولت اصلاحات اعتراف کردند که آنها سر تیم کلاه گذاشتند. مستند این سخن را میتوانید در فیلم "من روحانی هستم" ببینید.
ملت ایستاد از خدعه ونیرنگ دشمن عبور کرد، قفل تاسیسات هستهای را با کلید شجاعت و تدبیر گشود و موفق شد چرخه سوخت را تکمیل نموده و پلکانهای پیشرفت را در غنیسازی اورانیوم یکی پس از دیگری طی کند و البته تعامل و گفتگو را حتی یک لحظه هم تعطیل نکرد.
اکنون دولت جدید با این دستاوردها بر سر میز مذاکره نشسته است. رئیس دیپلماسی دولت گذشته هم اکنون رئیس سازمان انرژی اتمی است که خود از دانشمندان برجسته هستهای کشور است. پس دو پهلو سخن گفتن که گویی در گذشته کارمان چاقوکشی علیه دنیا بوده و کاری نکردیم، خلاف مروت و انصاف است.
به نظرم رئیسجمهور باید از این تریبونها بیشتر علیه دشمنان اسلام و ایران استفاده کند و آنها را متوجه زیانهای تداوم شرارت علیه ملت ایران نماید. به آنها تفهیم کند دنیا تغییر کرده است. جغرافیای فکری سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جهان دستخوش تحولات وسیعی شده است. زنگ افول سرمایهداری و لیبرالیسم در غرب مدتهاست به صدا در آمده و مارکسیسم هم پیش از این به موزه تاریخ پیوسته است. رژیم صهیونیستی از ضربه سه سیلی بزرگ در جنگ 33 روزه، 22 روزه و هشت روزه هنوز به خود میلرزد. بی تردید در سیلی چهارم چیزی از رژیم منحوس و نامشروع باقی نمیماند.
رئیسجمهور به نمایندگی از ملت بیدار ایران باید به اشرار جهانی تفهیم کند ملت ایران چون کوه ایستاده است و عمق استراتژیک قدرت جمهوری اسلامی محدود به مرزهای جغرافیایی آن نیست.
رئیسجمهور باید به آمریکا و انگلیس و شرکای جنایتکار آنها تفهیم کند ما نیازی به بمب هستهای نداریم. بمب خود را سالها پیش از این ساختهایم و با آن کاخ ستمگران را منهدم خواهیم کرد و ستم پیشگان تاریخ را به مذلت و خواری خواهیم افکند.
بمب ما اعتقاد به خداوند قادر متعال است که قدرت او لایزال است. تا خدا با ملت ماست هیچ قدرتی نمیتواند با آن مقابله کند. خدا بود که در صحرای طبس در آغازین روزهای پیروزی انقلاب، پوزه نخوتآلود آمریکاییها را به خاک مالید.
خدا بود که خرمشهر را آزاد کرد. خدا بود که پذیرش قطعنامه را بستری ساخت تا همپیمانان صدام و به قول رئیسجمهور، دنیا مثل گرگ به جان هم بیفتند و همدیگر را پاره کنند و سرانجام این درگیری لاشه نیم خورده از صدام باقی بماند. خدا بود که ملت ایران را در جنگ نرم پیروز کرد و فتنهگران را رسوا ساخت. خدا با ماست. دست دنیا و دنیاطلبان به خدا نمیرسد و خدا به واسطه ایمان ملت دست دنیا(بخوانید آمریکا وانگلیس) را از ایران قطع میکند. رئیسجمهور باید به "دنیا"، "سیاست"، "منطقه" و "حقوق" از این زاویه نگاه کند، هر زاویه دیدی غیر از این با زاویه دید ملت، انحراف دارد.
1- بر سر آن بودیم که امروز در آستانه سالروز بعثت پیامبر اعظم(ص) وجیزهای به همین مناسبت بنویسیم و با بضاعت و توشه ناچیز خود، گزارشگونهای مستند از موقعیت کنونی انقلاب اسلامی ارائه دهیم، که به تعبیر زیبا و حکیمانه حضرتآقا، «بعثت دوم» بوده است و از این روی امام راحلمان- رضواناللهتعالیعلیه- را احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) نامیدهاند، چرا که آن بزرگوار غبار قرنها بدعت و تحریف و کجاندیشی و بداندیشی را که بر چهره اسلام نشسته بود، زدود و اسلام ناب محمدی(ص) را همانگونه که در «صدر» بود به دنیای ظلمتزده و تشنه عدالت عرضه نمود. و از آن پس تا به امروز همه رخدادها بی کم و کاست همان بوده و هست که در صدر اسلام بود، با این تفاوت که در بعثت دوم، مردم ایران و به دنبال آنان، سایر ملتهای مسلمان، تجربه تلخ «فرودها» و طعم شیرین و روحنواز «فرازها»ی صدر اسلام را با خود داشتند و این بار بر خلاف آن روزها، در لغزشگاهها نلغزیدند و از دامهای رنگارنگ و توطئههای پیدرپی به سلامت عبور کردند، در احد، از تنگه غنیمت شکست نخوردند، در صفین، از نیزه فریب که پارههای قرآن را بر آن آویز کرده بودند، زخم برنداشتند، در کوفه علی(ع)، در مدینه حسن(ع) و در کربلا حسینبنعلی(ع) را در میانه میدان تنها نگذاشتند و چنین بود که سقف ظلمانی نظام سلطه بینالمللی را شکافتند و طرحی نو درانداختند و... اما، شرح این ماجرای شورانگیز را که پایانی ندارد و تا ظهور مراد غایبمان-ارواحنا لهالفداء- روی قوس صعودی تحولات جهان ادامه دارد، وانهادیم و پرداختن به نکتهای را پیش کشیدیم که از جانمایههای رسالت رسولخدا(ص) و نهضت فراگیر انقلاب اسلامی در دنیای امروز است. نکتهای که دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس با ایشان، بر آن تاکید ورزیدند؛ «عبور موفقیتآمیز نظام اسلامی از مقاطع مهم و سرنوشتساز 35سال گذشته مرهون مبارزه جدی، صادقانه و خردمندانه ملت ایران بوده است که این تفکر باید با حفظ ویژگیهای آن ادامه یابد.» و «کسانی که تفکر سازش و تسلیم در برابر زورگویان را ترویج میکنند و نظام اسلامی را متهم به جنگطلبی میکنند، در واقع مرتکب خیانت میشوند» و...
2- سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن تا امروز، شاهد حضور افراد و جریانهایی بودهایم که با قیافه حق به جانب و در پوشش خیرخواهی و دلسوزی برای مردم و مصلحتاندیشی برای اسلام و انقلاب، نسخه سازش در برابر زورگویی قدرتهای استکباری را میپیچیدند! و در حالی که سینه صاف میکردند و ابرو به انکار بالا میکشیدند، مقابله با زورگویان و مبارزه با آنان را بیحاصل میدانستند و به «سائیدن آب در هاون»! و «کوبیدن مشت بر سندان» تشبیه میکردند! مثلا در جریان جنگ تحمیلی و در حالی که دشمن دست تجاوز به جان و مال و ناموس و سرزمین مادری مردم دراز کرده بود، نهضت آزادی که آن روزها «هنوزش نفسی میآمد»! به نمایندگی از همه جریانات لیبرالمنش و شخصیت فروخته نظیر، جبهه ملی، انجمن حجتیه، غربباوران، جریان موسوم به «ولایتیها» که به قول حضرت امام(ره) «ولایت که هیچ، دیانت هم نداشتند» با انتشار جزوهای تحت عنوان «پایان عادلانه جنگ بیپایان»! رزمندگان اسلام را به وقاحت با سربازان وحشی آتیلا مقایسه کرده و تسلیم در برابر آمریکا را اینگونه تئوریزه کرده بودند که «اگر خدا به شیر زور بازو و قدرت حمله داده است، در عوض به آهو نیز پای فرار بخشیده و قانون بدون استثناء طبیعت، فرار آهو از مقابل شیر درنده است»! و ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان مهاجم را «تندروی بیقاعده»! و «ناشی از نادانی»! معرفی میکردند. این جماعت، بعدها و پس از پیروزی رزمندگان، به روی نامبارک خود هم نیاوردند که اگر ایثار و مقاومت جانانه رزمندگان اسلام- یعنی همان تندروها به قول آنان- نبود، امروزه به جای زندگی آرام و امنیت جانی و مالی که از آن برخوردارند، باید چکمه سربازان آمریکایی را واکس میزدند و...
امروزه، این دیدگاه، «ذلتپذیر»! و «حیثیتگریز»! که خوشبختانه در میان مردم جایگاهی ندارد، متاسفانه در میان برخی از شخصیتها و جریانات سیاسی نیز به وضوح دیده میشود. این جماعت هرچند اندک و کمشمارند ولی تاسفبار آن که شماری از آنان به ناحق در حاشیه کرسیهای سیاستسازی و نظریهپردازی کشور حضور دارند و اگر درایت رهبری و صلابت برخاسته از باورهای اسلامی مردم نبود، تاکنون، از رهگذر حقارت خویش، آسیبهای جدی فراوانی به ملت، نظام و انقلاب اسلامی تحمیل کرده بودند و...
و اما، با ترویجکنندگان خط سازش گفتنیهایی در میان است. بخوانید!
3- اول باید از منادیان و ترویجدهندگان خط سازش و تفکر تسلیم پرسید؛ کدام پیروزی، آرامش، رفاه و دستاوردی را میتوانید نشان بدهید که بدون مقاومت در برابر زورگویان به دست آمده باشد؟ اگر نمونهای دارید- که ندارید- بفرمائید!
دوم؛ کدام خط سازش و تسلیم در مقابل قدرتهای استکباری را میتوانید آدرس بدهید که سرانجامی غیر از «خفت»، «ذلت»، «غارت منابع طبیعی و ثروت ملی»، «اختناق»، «گسترش فقر» و ناامنی و زندگی بردهوار ملتهای سلطهپذیر، داشته باشد؟ اگر نمونه و آدرسی در چنته دارید- که میدانیم و میدانید- ندارید، ارائه دهید. این گوی و این میدان.
سوم؛ اشاره که نه، بلکه تأکید بر این واقعیت غیرقابل انکار که ترویجدهندگان خط سازش و نظریهپردازان امروزی «تفکر تسلیم»، زندگی آرام، کرسیهای مسئولیت و حتی تکتک نفسکشیدنهای خود را وامدار و مدیون همان کسانی هستند که با وقاحت و نمکناشناسی آنان را «تندرو»! مینامند. به بیان دیگر، اگر این روزها، آمریکا و متحدانش آغوش خود را به سوی نظریهپردازان خط سازش گشودهاند و در حالی که از سازشناپذیران خط مقاومت با عناوینی نظیر «تندرو» و «افراطی»! یاد میکنند، پیروان خط سازش و تسلیم را با واژههایی نظیر «عقلگرا»! «واقعبین»! و... تحویل میگیرند، این تحویل گرفتنها به خاطر احترام به شخصیت سیاسی سازشکاران نیست، بلکه اگر ایستادگی غیرتمندانه خط مقاومت نبود، آمریکا و متحدانش برای سازشکاران تره هم خرد نمیکردند، بخوانید!
4- این یک قاعده و فرمول شناخته شده است که هرگاه دشمن در مسیر زورگویی و باجخواهی خود با خط مقاومت روبرو میشود و ناکام میماند، برای مقابله با ایستادگی و مقاومت مردم و ایجاد شکاف در سدی که پیشروی میبیند، به جریانات و افراد سازشکار که ترس، رفاهطلبی و خوشگذرانی از ویژگیهای آنان است روی میآورد و با مطرح کردن و تحویل گرفتن آنها به دنبال شکافی برای رخنه در سد مقاومت میگردد. بنابراین افراد و جریانات سازشکار به خودی خود برای دشمن کمترین ارزش و اهمیتی ندارند، بلکه اگر از سوی حریف تحویل گرفته میشوند این تحویل گرفتن را مدیون خط مقاومت هستند و چه نمکنشناس و بیشخصیتاند سازشکارانی که ولینعمتهای خود، یعنی نیروهای مقاوم و سازشناپذیر را «تندرو»! و «افراطی»! مینامند!
5- حالا به چند نمونه زیر که فقط اندکی از بسیارهاست توجه کنید، قضاوت با خودتان؛
? اگر ایثار و فداکاری رزمندگان اسلام در جنگ تحمیلی و مقاومت و سختی کشیدن مردم در مقابل هجوم سراسری دشمنان نبود، آمریکا و متحدانش به جریانات و گروههای سازشکار کمترین اهمیتی میدادند؟!
? اگر مقاومت جانانه ملت در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نبود و دست دشمن برای براندازی بازمانده بود، مثلث آمریکا، اسرائیل، انگلیس، برای سران و عوامل فتنه تره خرد میکردند؟
? اگر انقلاب اسلامی و نیاز نظام سلطه جهانی به جریانسازی منطقهای علیه آن نبود، آمریکا و متحدانش به ملک عبدالله و ملکحسین، حسنیمبارک و... کمترین اهمیتی میدادند؟!
? اگر مقاومت حزبالله، نبود، آمریکا و اسرائیل نیازی به محمود عباس و تحویل گرفتن خط سازش در منطقه داشتند؟
? وقتی حکومت بعثی عراق آیتالله صدر را به شهادت رساند، «بنت الهدی» خواهر ایشان به خیابان آمد و مردم را به مقابله فراخواند ولی فقط 50 نفر با او همراهی کردند و نتیجه آن شد که علاوه بر شهادت بنتالهدی و بسیاری از علمای دیگر، میلیونها نفر از مردم عراق در هجوم وحشیانه بعثیها به قتل رسیدند و یا در جریان جنگ تحمیلی به زور وادار به حضور ناخواسته در میدان نبرد شدند.
? اگر محمد مرسی و اخوانالمسلمین، بعد از انقلاب اسلامی مصر راه سازش با آمریکا و اسرائیل و متحدان منطقهای آنها، نظیر عربستان و قطر را در پیش نگرفته بودند، آیا امروز مردم مصر زیر چکمه نظامیان آمریکایی دست و پا میزدند؟ و دادگاه نظامی، در یک روز 700 نفر را محکوم به اعدام میکرد؟!
? اگر مردم سوریه در کنار بشار اسد در مقابل باجخواهی آمریکا و متحدانش مقاومت نکرده بودند، امروز شاهد پیروزی بودند؟
? اگر مردم ایران در برابر باجخواهی هستهای و غیرهستهای آمریکا به مقاومت مثالزدنی دست نزده بودند، آیا به سرنوشت کشورهایی نظیر مصر مبتلا نبودند و آیا آمریکا و متحدانش برای شخصیتهای سازشکار امروزی کمترین ارزش و اهمیتی قائل بودند؟!
اگر و... اگر...
6- و بالاخره، خطاب به سازشکاران و نسخهنویسان «تسلیم» گفتنی است که اگر اهل انصاف باشید بایستی در مقابل هر نفسی که میکشید و هر گامی که به آرامش و امنیت برمیدارید، هزار بار بر دست و بازوی همان کسانی بوسه بزنید که ولینعمت شما هستند ولیشمایان با نمکناشناسی آنان را «تندرو» و «افراطی»! مینامید!
ای آب ندیدهها و آبیشدهها
بیجبهه و جنگ انقلابیشدهها!
مدیون شب حمله جانبازانید
ای بر سر سفره آفتابیشدهها
حسین شریعتمداری
گروه سیاسی- رجانیوز: حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (یکشنبه) در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، تنها راه ایستادگی در مقابل جبهه ضدبشری استکبار را استمرار تفکر «مبارزه» با این جبهه دانستند و با اشاره به لزوم توجه جدی مجلس شورای اسلامی و دولت در تدوین برنامه ششم، به سه اولویت اصلی «اقتصاد مقاومتی»، «فرهنگ انقلابی و دینی» و ادامه روند پرشتاب «پیشرفتهای علمی»، تأکید کردند: راه حل مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور را نمی توان در بیرون از مرزها پیدا کرد بلکه علاج واقعی مشکلات در درون کشور و تکیه بر ظرفیت ها و توانایی های داخلی است.
وی تصریح کرد: آنچه من میفهمم این است که راه تقابل با دنیا نمیتواند راه موفقیت باشد، من از اول گفتم راه این دولت، تعامل سازنده با دنیاست، تا میگوییم تعامل سازنده میگویند میخواهید با دنیا بسازید؟ نخیر میخواهیم بجنگیم، خنجر میخواهیم بکشیم! بله، میخواهیم با دنیا صحبت کنیم، با منطق صحبت کنیم و مسائل را حل کنیم، ممکن است جایی حل نشود که در این صورت یک راه حل دیگر پیدا میکنیم.)
.
بسمه تعالی
متفکران بسیاری علیه روشنفکری غربزده اعلام جرم کردهاند اما منطق ژان پل سارتر در این باره شنیدنی و خواندنی است. او در مقدمهای که برای کتاب مغضوبین روی زمین (اثر فرانتس فانون) نوشته، روایتی جالب از ماجرا دارد. «ما روسای قبائل، خانزادهها، پولدارها و گردنکلفتهای آفریقا و آسیا را میآوردیم چند روزی در آمستردام، لندن، نروژ، بلژیک و پاریس میچرخاندیم، لباسهایشان عوض میشود، روابط اجتماعی تازهای یاد میگرفتند... آرزوی اروپایی شدن را در دلهایشان به وجود میآوردیم. بعد اینها را به کشورهای خودشان پس میفرستادیم. کدام کشورها؟ کشورهایی که درِ آنها برای همیشه به روی ما بسته بود، ما در آنها راه نداشتیم، ما دشمن بودیم. روشنفکرهایی که درست کرده بودیم فرستادیم به کشورهایشان. بعد فریاد میزدیم برادری، انسانیت. بعد میدیدیم پژواک صوت ما از دهان همین روشنفکرها- عین سوراخ آب حوض- پس میآید... انعکاس درست و وفادارانه صوت خودمان را از حلقومهایی که درست کرده بودیم میشنیدیم. مطمئن شده بودیم هرگز کوچکترین حرفی برای زدن به جز آنچه در دهانشان میگذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفتهاند».
بیعلت نبود خان ملک ساسانی درباره فضای مدرسه علوم سیاسی پس از مشروطه و آغاز دوره رضا خان نوشت «روزی جناب سید ولیالله خان نصر که تشریح درس میدادند، فرمودند ایران مثل خزهای است که به دیوار چسبیده باشد و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاءالملک و منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و باسواد جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند». و همین ذکاءالملک فروغی نخستوزیر رضان خان بود که از محصلان پرسیده بود «آیا آستین لباس بدون دست میجنبد؟ انگلیس همان دست داخل آستین ایران است و ایران بی او نمیتواند حرکت کند»! حدود 3 دهه بعد هنگامی که ملت ایران به حرکت درآمدند تا نفت را ملی کنند، سپهبد رزمآرا با گستاخی به مردم انقلابی گفت شماها که نمیتوانید یک کارخانه سیمان را اداره کنید و لولهنگ (آفتابه) بسازید، میخواهید صنعت نفت به این عظمت را ملی کنید؟!
به مدت 150 سال منطق ساحرانه «شما نمیتوانید» به ملت ایران القا شد و از حاکمیت ارضی گرفته تا منابع غنی زیرزمینی و امتیازات اقتصادی و حاکمیت سیاسی را دستخوش غارت بیگانگان قرار داد. انقلاب اسلامی نقطه پایانی بر منطق فشلکننده «ما نمیتوانیم» بود. به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب پیرامون انقلاب اسلامی امام خمینی چه کرد؟ او به مردم شخصیت داد. خود واقعی و هویت اسلامی را به آنان بازگرداند. آنها را از حالت خودباختگی و استسباع خارج کرد. فلاسفه و حکما اصطلاحی دارند به نام استسباع که در فارسی آن را شیرگیر ترجمه کردهاند. میگویند بعضی از حیوانات کوچک وقتی با حیوانات درندهای روبرو میشوند- مثلا وقتی خرگوش با شیر مواجه میشود- حالت استسباع پیدا میکنند یعنی اراده فرار از آنها سلب میشود، قدرت تصمیمگیری را از دست میدهند، خودباخته و مفتون میشوند. نقطه مقابل استسباع، ایمان به خود پیدا کردن است». امام خمینی بود که طلسم چند صدساله ساحران بزرگ اروپایی و آمریکا را شکست و با برانگیختن ملتی رخوتزده ثابت کرد آنچه تابو و توهم است، افسانه شکستناپذیری مستکبران است. امام(ره) به همه ملتها آموخت که «ما میتوانیم» واقعیترین و شدنیترین آرمانهاست. امام این معجزه واقعی را در برابر جادوی وهمانگیز قدرتها به عرصه آورد.
نه تنها یک فرمانده جوان فاقد لشکر به نام جهانآرا به مدت 33 روز در برابر چند لشکر مکانیزه ارتش صدام مقاومت کرد، بلکه خرمشهر در سوم خرداد 1361 در حالی از پنجه اشغالگران آزاد شد که 19 هزار نظامی آموزشدیده دشمن به اسارت درآمده بودند. آنها که بعدا با استعمال ادبیات «شعر و شعار» به منطق مقاومت و استقامت طعنه زدند، نمیتوانند انکار کنند که نه تنها از متن آن مقاومت 33 روزه، آزادی خرمشهر رقم خورد، بلکه همان مجاهدت، «بن مایه» فتحالفتوح حزبالله در جنگ 33 روزه 1385 (2006) شد و کمر پنجمین ارتش ادعایی دنیا را شکست. همچنان که عقبنشینی خفتبار ارتش اسرائیل از جنوب لبنان در چهارم خرداد 1379 (25 می 2000 میلادی) و سپس از نوار غزه در سال 2005 افسانه نبود، هزیمت این رژیم در جنگ 33 روزه نیز واقعیتی غیرقابل انکار است. اما این واقعیت را نه لفاظان قائل به تسلیمپذیری بلکه مجاهدان قائل به خطرپذیری رقم زدند، که اگر بنای بر التماس و سازشطلبی بود، جنوب لبنان و غزه نیز به رژیم نامشروع اسرائیل ملحق میشد. واقعیت این است که یاسر عرفات با کاربست شاخه زیتون و آمد و شد در کریدورهای سیاسی و نشستها و مذاکرات بیسر و ته نتوانست حتی یک وجب از خاک فلسطین را آزاد کند هیچ، که آخرالامر مقر او را نیز به توپ بستند و سرانجام هم او را تحمل نکردند و مسموم ساختند.
32 سال پس از فتح بزرگ خرمشهر که در آن دست خدا از آستین جوانان گمنام اما مصمم و دلاور بیرون آمد و در حالی که حزبالله جشن پیروزی برگزار میکند، نوار پیروزیهای جبهه مقاومت اسلامی به سوریه و عراق امتداد یافته است. عراق در انتخابات و سوریه در دفاع میهنی، هر یک سند تازهای از «آمریکا نمیتواند» را به پرونده ناکامیهای شیطان بزرگ افزودند. همین روزها در حالی که مروه ابواحمد تحلیلگر غرب تاکید میکند «در آزادسازی جنوب لبنان، این ایران بود که پیروز شد»، روزنامه فرانسوی لوموند نوشت «چرخش معادله قدرت در سوریه و شکست معارضان مسلح، بدون ایران امکانپذیر نبود». اما منطق ما میتوانیم صرفا به حوزه دفاع و مقاومت نظامی منحصر نمانده است. هنر امام خمینی و امام خامنهای، به میدان آوردن همه ظرفیتها در حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. اگر دشمن و ایادی داخلی او چالشمحورند- و معالاسف جناحها نیز بعضا به همین روند کمک میکنند- هنر رهبری در این 35 سال، فرصتمحوری و بسیج ظرفیتها در متن چالشهای بزرگ بوده است. رهبر معظم انقلاب چهارشنبه گذشته در دانشگاه امام حسین علیهالسلام فرمودند «امروز نظام اسلامی درگیر چالشهایی است. وجود چالش به معنای حرکت به سمت جلو و ابتکارهای روزافزون و نو به نو است. وجود چالش، انسانهای آگاه و بصیر و شجاع را نگران نمیکند. وجود چالش، انسانهای متعهد را به نگاه به ظرفیتهای موجود و احیانا معطل مانده وادار میکند. این چالشها بر اثر این است که در نظام جمهوری اسلامی، توان پیشرفت، توان استحکام، توان اقتدار روزافزون بسیار است. دشمنان ما این را میبینند... دولتهای استکباری عادت کردهاند که سلطهگری کنند، زور بگویند... آنچه استکبار جهانی را آشفته کرده این است که یک ملت در یک کشور مهم با سابقه تاریخی بسیار غنی، با دارا بودن خصوصیات منحصر بهفرد، در مقابل این عادت زشت سلطهگری و سلطهپذیری ایستاده است؛ این است که آمریکا را عصبانی میکند».
یک نشانه اتقان و استحکام این مسیر، رویشهای نو به نو در جمهوری اسلامی است. شهید مجید شهریاری که به تصریح دکتر صالحی «بدون دریافت یک ریال» توانست غنیسازی 20 درصد را به انجام رساند و کمر شیطان را حقیقتا در آن تحریم انباشته از تهدید بر سر سوخت راکتور تهران بشکند، یکی از همین رویشهاست؛ همچنان که دانشمندان گمنام حوزه نانو و سلولهای بنیادی. اگر انقلاب اسلامی عقیم بود، هرگز این رویشهای بزرگ در چهارمین دهه از عمر مبارک انقلاب اسلامی پدید نمیآمد. آیا کسی میتواند مجید شهریاریها را انکار کند؟ آنها در بوستان پربرکت انقلاب روییدند و سر برآوردند و مایه شگفتی اهل فن شدند، چون افق نگاهشان به دوردست و آینده روشن در ایجاد تمدن اسلامی بود. «و مثلهم فیالانحیل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع». اما حکایت ریزشها معطوف به نقشآفرینانی است که نتوانستند دورتر از نوک دماغ خود را ببینند و تبدیل به محافظهکاران واقعی شدند. مغالطه ما نمیتوانیم از جانب آنانی صادر شد که خیال میکردند منطق «ما میتوانیم» و گفتمان مجاهدت، یک خط صاف و حرکت خطی بدون چالش و دستانداز است و چون چالشها به چشمشان آمد، از اصل حرکت منصرف شدند و نسخه رو به قبله شدن را پیچیدند. آنها منطق استقامت را بد فهمیدند حال آن که امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید گاه ما بر دشمن غلبه میکردیم و گاه دشمن غلبه میکرد اما «فلما رأیالله صدقنا انزل بعدوّنا الکبت و انزل علینا النصر... هنگامی که خداوند صداقت (راست قامتی) ما را دید، خواری را بر دشمن نازل کرد و نصرت را ارزانی ما نمود تا نهال ایمان سبز شد» (خطبه 56 نهجالبلاغه).
فلاسفه میگویند قویترین دلیل بر امکان یک شیئ، وجود آن شیئ است. ملت ایران «ما میتوانیم» را بدون واسطه در انقلاب، دفاع مقدس، مقابله با غائلهآفرینی و فتنهانگیزی گروهکها، تحریم اقتصادی 35 ساله و حماسههای بزرگ سیاسی تجربه کرده است. به بیان رهبر انقلاب «ما دانستهایم که بدون اتکا به قدرتهای زورگو و باجبگیر میتوانیم پیش برویم، میتوانیم قوی بشویم، میتوانیم میدانهای ناشناخته و ناگشوده اندیشه بشری و فکر بشری و دانش بشری را بگشاییم». این راز بزرگی است که ملت ایران گشوده است. شاهین تیزپروازی که آزادی و مجال پرواز را تجربه کرد، قفس مرغ خانگی و طوطیصفتی را اختیار نمیکند. «آزادی» بزرگترین رهاورد انقلاب اسلامی بود که انبوهی از فرصت و توانمندیها را به ملت ما هدیه کرد. چه کسی میتواند این آزادی از یوغ ابرقدرتها را از ملت ما دریغ کند یا در توجیه سلب آن نسخه بپیچد؟!
فرصت دیپلماسی- به عنوان یکی از دهها فرصت در اختیار ملت ایران- صرفا برای توسعه دادن به این آزادی و استقلال است. از این فرصت باید بهره گرفت. «ما معتقد به تعامل با دنیا هستیم. در تعامل با دنیا باید طرف مقابل را شناخت، اگر نشناسیم، پشت پا خواهیم خورد. پرونده خصوم خود را فراموش نکنیم... اگر این سابقه یادتان رفت، پشت پا خواهید خورد... هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید، او هم مانع کار نشود. و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که او بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، این که خسارت است». مسئولان مذاکره کننده «اگر نتیجه گرفتند چه بهتر اما اگر نتیجه نگرفتند، معنایش این باشد که برای حل مشکلات کشور بایستی کشور روی پای خودش بایستد... توصیه ما به مسئولینمان، به بچههای خودمان این است؛ مراقب باشید لبخند فریبگرانه دشمن شما را دچار اشتباه نکند، دچار خطا نکند». و «علاج مقابله با دشمنی فقط یک چیز است و آن تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی ملی و مستحکم کردن هرچه بیشتر ساخت درونی کشور است»..
.
ایسنا: سجدههای طولانی و چشمان بارانیاش، از عشقی پایدار و ایمانی عمیق به ساحت قدس ربوبی حکایت میکند چنان که در زیارت آن بزرگوار میخوانیم: « حلیف السجدة الطویلة و الدموع الغزیره »؛ زندگیاش با سجدههای طولانی و چشمان اشکبار همراه بود.
ایسنا: سجدههای طولانی و چشمان بارانیاش، از عشقی پایدار و ایمانی عمیق به ساحت قدس ربوبی حکایت میکند چنان که در زیارت آن بزرگوار میخوانیم: « حلیف السجدة الطویلة و الدموع الغزیره »؛ زندگیاش با سجدههای طولانی و چشمان اشکبار همراه بود.
مجله مهر- زهره شریفی:بعد از ظهر سی و یکم شهریور ماه 1359 یعنی 34 سال پیش بود که سربازان عراقی، میلههای مرزی شلمچه را با هدف اشغال 3 روزه خوزستان پشت سر گذاشته بودند و تصرف بیدردسر و آسان خرمشهر را به عنوان اولین گام در دستور برنامههای خود قرار دادند. رویایی که البته هزینه های سنگینی روی دست عراق گذاشت و سرنوشت جنگ را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داد.
شهری که قرار بود با یک گردان اشغال شود
شرایط سیاسی حاکم بر منطقه و نبود انسجام لازم نیروهای مسلح ایران در اوایل جنگ به دلیل تازگی انقلاب ، اشغال خرمشهر را برای بعثی ها بسیار آسان به نظر رساند . به این دلیل تنها یک گردان مأمور اشغال خرمشهر شد. اما بر خلاف انتظار خرمشهر با دستهای خالی و تنها با تکیه بر ارادههای استوار جمعی از مردم خرمشهر، 34 روز مقاومت کرد و در پایان، نه با یک گردان، بلکه با هجوم یک لشکر به اسارت درآمد.
پیشروی یگان های زرهی و پیاده عراق به سمت شهر از اولین ساعات جنگ بود. آنها در چهارمین روز، از دو محور جاده شلمچه و جاده اهواز به دروازه های شهر رسیدند و طی چند حمله سعی داشتند به داخل شهر نفوذ کنند که هر بار با مقاومت مدافعین عقب نشینی می کردند.دلیر مردان و جوانان خرمشهری با استقامت وصف ناپذیری در برابر حملات یگان های زرهی مکانیزه و پیاده عراق مقاومت می کردند و 35 روز دشمن را در پشت دروازه ها و کوچه پس کوچه های این شهر متوقف کردند.
در ابتدا بسیاری از مردم هجوم عراقی ها را یک درگیری موقت تصور کرده و فکر می کردند که طی مدت کوتاهی، شرایط عادی به منطقه باز میگردد. اما بعد از چند روز و تشدید قابل توجه درگیریها و اوج گرفتن میزان تلفات جانی، تلخی جنگ در کام همه نشست و مهاجرت آغاز شد. بسیاری از مردم سراسیمه و با به جای گذاردن مال و اموال خود، با هر وسیله ممکن، خرمشهر را به مقصد شهرها و روستاهای اطراف ترک کردند.
اما در این میان گروهی نیز ماندند تا مانع از سقوط شهر شوند. در اینجا تنها مردان نبودند که برای دفاع همه جانبه در برابر هجوم دشمن، ایستادند، بلکه حضور چشمگیر زنان و دختران نیز در صفوف مستحکم مدافعین، بسیار قابل توجه بود. متأسفانه به دلیل شرایط بحرانی و غیر قابل پیشبینی آن مقطع و نیز به دلیل عدم سازماندهی مشخص در برآورد و ارسال نیرو آمار دقیقی از تعداد زنان حاضر در صحنه نبرد در دست نیست. اما از میان روز نوشتها و همچنین لابهلای خاطرات به چاپ رسیده میتوان نام دهها زنی را یافت که در آن روزها خالق صحنههایی بزرگ شد.
در واقع همین وقفه 34 روزه بود که فرماندهان عراقی را در ادامه گامهای بعدی دچار تردید کرد. این تردید زمانی جدیتر شد که عراقی ها فهمیدند تمام این کابوس 34 روزه را گروه معدودی زن و مرد محلی رقم زدهاند که قریب به اتفاق آنان غیر نظامی بوده و کمترین آشنایی با کاربرد سلاحهای سبک هم نداشتهاند.
خطر سقوط: هر 3 روز یکبار
بتدای جاده خرمشهر-اهواز که به جبهه پلیس راه مشهور بود، شاهد حوادث فراوانی در اولین هجوم دشمن بود چراکه رزمندگان اسلام موفق شدند با استفاده از جاده خرمشهر- اهواز از پلیس راه عبور کنند و وارد شهر شوند. بندر وگمرک خرمشهر نیز از مهم ترین بنادر کشور، قبل از آغاز جنگ بود ، ارتش عراق در زمان هجوم خود، گمرک پر از اجناس را به غارت برد و آن را به آتش کشاند. دشمن درنظر داشت گمرک رابه عنوان محل نبرد استفاده کند ولی مقاومت نیروهای مردمی تلفات سنگینی را به دشمن وارد می کرد و19 روز طول کشید تا دشمن توانست موقعیت خود رادرحوالی ساحلی گمرک تثبیت کند.
اما حساس ترین منطقه، مرکز خود شهر بود ، درطول 35 روز جنگ و مقاومت در خرمشهر تمام نقاط ومحله های آن زیر آتش سنگین دشمن قرار گرفت .باسقوط پلیس راه و نفوذ دشمن به نقاطی از شهر مثل کوی طالقانی درتاریخ 21 مهر 59 تقریباٌ هرسه روز یکبار خرمشهر تاآستانه سقوط پیش می رفت و در 24 مهر 59 خونین ترین درگیری ها رخ داد وخرمشهر، "خونین شهر" نام گرفت .
مدتی پس از اشغال خرمشهر، عملیات متعددی در جهت آزاد سازی خرمشهر، شکست حصر آبادان، آزاد سازی بستان و منطقه غرب شوش و دزفول صورت گرفت که میتوان به عملیات نصر، توکل، ثامن الائمه، طریق القدس و فتح المبین اشاره کرد که علیرغم دستاوردهای مهم، همچنان منجر به آزادی خرمشهر نمی شد.
عملیات 4 مرحله ای برای آزادی خرمشهر
در نهایت عملیات" بیت المقدس" با رمز "یا علی بن ابیطالب(ع) "در ساعات اولیه بامداد 10 اردیبهشت ماه61 با هدف آزاد سازی خرمشهر آغاز شد. این عملیات در چهار مرحله انجام گرفت. در مرحله اول این عملیات، منطقه سر پل به مساحت 800 کیلومتر تصرف شد. در مرحله دوم که در 16 اردیبهشت 61 صورت گرفت، نیروهای ایرانی در شمال خرمشهر مستقر شده، جاده اهواز ـ خرمشهر و نیز مناطق دیگری را آزاد کردند. مرحله سوم عملیات در 19 اردیبهشت 61 آغاز و تلفات و خسارات سنگینی به دشمن وارد کرد و سبب شد تا بالاخره نیروهای خودی در دروازههای شهر مستقر شوند.
و در نهایت مرحله چهارم عملیات در اول خردادماه 81 آغاز و پس از درگیری شدید و محاصره بی امان دشمن، روز سوم خرداد ماه 61 انبوه نیروهای دشمن از مقاومت دست برداشته و با شعارهای "الموت لصدام و دخیل الخمینی" تسلیم نیروهای ایرانی شدند. بدین ترتیب خرمشهر پس از 34 روز مقاومت در برابر دشمن که در تاریخ 4/8/59 اشغال شده بود، پس از 575 روز و طی 25 روز عملیات در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد 61 آزاد شد.
22 هزار و 500 شهید و مجروح برای آزادی یک شهر
آمارها نشان میدهد که تعداد کل شهدای عملیات بیت المقدس(25 روز عملیات طی چهار مرحله) به 5553 بالغ میشود که از این میان 1086 نفر نیروی ارتش و مابقی از نیروهای سپاه پاسداران و بسیجیان بودند. گفتنی است که تعداد مجروحین این عملیات به بیش از هفده هزار نفر بالغ میشود. همچنین مطابق آمار تعداد تلفات دشمن بصورت کشته و زخمی 16 هزار و اسیر 19 هزار نفر بوده است.
اصفهانی ها بیشترین شهدای آزادسازی خرمشهر
پایگاه خبری شمال پرس:آیت الله طبرسی، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه ساری
بر اساس آمار مرکز آمار و اطلاعات بنیاد شهید انقلاب اسلامی تمامی استانها در عملیات بیت المقدس اعزام نیرو داشتهاند. با توجه به اطلاعات موجود بیشترین درصد شهدا به ترتیب مربوط به استان اصفهان با 27/1 درصد، استان تهران با 13/6 درصد و استان خوزستان با 12/3 درصد است. اطلاعات موجود نشان میدهد که بیشترین درصد فراوانی شهدای عملیات بیت المقدس در دامنه سنی 20-16 سال(49/4درصد) و 25-21 سال(31/5درصد) قرار داشتهاند.
رایو بغداد: خرمشهر مثل بصره
اهمیت آزاد سازی خرمشهر تا جایی بود که که نیروهای متجاوز عراق پیش از نبرد سرنوشت ساز رزمندگان ما، برای آزادی خرمشهر در اطلاعیهای به نیروهای خود دستور داده بودند که دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق در نظر داشته باشند. همچنین تجهیزات و امکانات دفاعی دشمن در این منطقه نشان میداد که عراق خرمشهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ به حساب آورده و قصد داشته است به هر قیمت، این شهر را در تصرف نیروهای خویش نگهدارد. فتح خرمشهر در زمانی کمتر از 24 ساعت، موجب شد که بخش قابل توجهی از نیروهای مهاجم عراقی به اسارت نیروهای جمهوری اسلامی ایران درآیند.
امام خمینی (ره) در سوم خرداد 1361به مناسبت آزادی خرمشهر پیامی خطاب به ملت ایرانیان کردند، در اولین بخش این بیانیه آمده است: "با تشکر از تلگرافاتی که در فتح خرمشهر به اینجانب شده است، سپاس بیحد بر خداوند قادر که کشور اسلامی و رزمندگان متعهد و فداکار آن را مورد عنایت و حمایت خویش قرار داد و نصر بزرگ خود را نصیب ما فرمود."
تیترهای به یادماندنی و گزارش های خواندنی روزنامه ها درباره آزادسازی خرمشهر هنوز در ذهن خیلی ها مانده است
بازتاب رسانه ها نیز در این میان قابل توجه بود و نشان از اهمیت زیاد این ماجرا داشت، در آستانه ورود قوای ایران به خرمشهر بخش فارسی "رادیو بغداد" مکرر اعلام میکرد: «دفاع از خرمشهر دفاع از بصره است و آبروی امت عربی در گرو دفاع از خرمشهر است.» این رادیو تلاش میکرد سربازان وحشت زده عراقی را به مقاومت وادار کند.
مرور گزارش "رادیو بی بی سی"هم در این باره جالب است:«حوادث چند روز اخیر و ادعاهای عراق دایر بر عقبنشینی طبق برنامه، سرپوشی بر دامنه شکست این کشور به شمار میآید. ظرف دو ماه گذشته تقریباً تمام قوایی که در خوزستان موضع گرفته بودند، مجبور به عقبنشینی شدند. سقوط سریع خرمشهر به خصوص باعث سرافکندگی عراق شده است. طبق آمار، 30 الی 40 هزار سرباز از این شهر دفاع میکردند و فاصله آن تا مرز چند کیلومتری بیشتر نبوده است.»
خبرگزاری" آسوشیتدپرس" هم سقوط خرمشهر را شکستی توهینآمیز و واقعی برای دولت صدام در جنگ 20ماهه ارزیابی کرد. "رادیو لندن" نیز به نقل از کارشناسان، پیروزی در خرمشهر را به عنوان یکی از بزرگترین پیروزیهای ایران بر شمرد. روزنامه "نیویورک تایمز" نیز عقبنشینی عراق را به عنوان بزرگترین شکست برای عراق در طول جنگ دانست.
روزنامه "واشنگتن پست " نیز عامل پیروزی ایرانیان را شیوه حملات زمینی ایران و تکمیل آن در مراحل مختلف دانست و تاکید کرد، عراقی ها هنوز یارای فراگیری آن را ندارند. مجله آلمانی "اشپیگل" نیز روحیه شهادتطلبی و تعصب را عامل پیروزیهای اخیر ایران دانست و مجله پاکستانی "مسلم "بر نقش ایمان و قدرت روحی تاکید کرد.
قتلهای زنجیره ای
فارس نوشت:
رجانیوز – گروه سیاسی: حکم محکومیت به اعدام محکومعلیه زندانی مهآفرید امیرخسروی فرزند منصور، سحرگاه روز شنبه، سوم خردادماه 1393 در محل زندان اوین اجرا گردید.
به گزارش رجانیوز، حسب اعلام پایگاه اطلاعرسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، حکم محکومیت به اعدام محکومعلیه زندانی مهآفرید امیرخسروی فرزند منصور، که از بابت افساد فیالارض از طریق شرکت در اخلال در نظام اقتصادی کشور با تبانی و فساد در شبکه بانکی و توسل به روشهای متقلبانه و مجرمانه و اخذ میلیاردها تومان وجوه غیرقانونی و شرکت در پولشویی و پرداخت رشوه، به اعدام محکوم و حکم صادره در دیوان عالی کشور تأیید شده بود، سحرگاه روز شنبه، سوم خردادماه 1393 در محل زندان اوین اجرا گردید.
به نظر میرسد با اعدام امیرخسروی به جرم افساد فیالارض با اعمال مجرمانه اقتصادی، زمینه برای مجازات عاملان افساد فیالارض با انجام اعمال مجرمانه امنیتی، جاسوسی و ایجاد آشوب در کشور فراهم شده باشد.
این در حالی است که آقازادههای نشاندار و سران فتنه در نوبت رسیدگی به اینگونه جرائم توسط دستگاه قضا هستند.