سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:به روسیه اعتماد نکنید به آمریکا اعتماد کنید!(یادداشت

 

رئیسی در گفت‌وگو با پوتین: در مذاکرات هسته‌ای برای لغو همه تحریم‌ها کاملاً جدی هستیم

ر

موضوع «اعتماد» سال‌هاست وارد ادبیات سیاسی کشور شده و بسته به شرایط و موقعیتی که جریان‌های سیاسی در آن قرار می‌گیرند، برجسته یا مورد بی‌اعتنایی قرار می‌گیرد. سؤال‌هایی مثل «آیا به آمریکا می‌شود اعتماد کرد؟»
«آیا به روسیه می‌توان اعتماد کرد؟» همین‌طور اعتماد به چین یا هر کشور دیگری که به نوعی دارای قدرتی است، چقدر درست است؟ اصلا «اعتماد» جایی در دنیای سیاست
دارد؟
واقعیت این است که، در دنیای سیاست «اعتماد» واژه‌ای تقریبا بی‌معناست و به هیچ کشوری نمی‌شود صد‌در‌صد اعتماد کرد. اما به برخی کشورها می‌توان صد‌در‌صد بی‌اعتماد بود. در چنین دنیایی- درست یا غلط- دولت‌ها غالباً با منطق «سود و زیان» و «منافع ملی» سیاست‌های خود را با دیگر کشورها تنظیم می‌کنند. این دولت‌ها ممکن است به محض مشاهده شرایط جدید، با همان منطق «سود و زیان» زیر تعهدات‌شان هم بزنند. در چنین دنیایی چه باید کرد؟ آیا باید به دور کشور حصار کشید؟ آیا نباید با آنها پیمان بست و متحد استراتژیک‌شان شد؟ پاسخ این سؤال‌ها ساده و برای همه روشن است: نمی‌توان دور کشور حصار کشید. باید خوب دید، خوب تجزیه و تحلیل کرد و براساس واقعیات و محاسبات، کشورها را انتخاب و براساس همان منافع و مصالح، روابط را تنظیم کرد. 43 سال است که آمریکا را می‌بینیم، رفتارش را تجزیه و تحلیل می‌کنیم. نتیجه؟ از تحمیل 8 سال جنگ تا اعمال حدود
1500 تحریم. از سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرانی و شاید ده‌ها تلاش پیدا و پنهان شکست‌خورده برای راه انداختن کودتای نظامی و رنگی تا ‌ترور دانشمندان هسته‌ای و این اواخر سردار بزرگ، سلیمانی. همین‌طور خروج یک طرفه
از برجام و...
بنابر ده‌ها و شاید صدها دلیل دیگر، آمریکا تنها کشوری در دنیاست که صد‌در‌صد غیرقابل اعتماد است. این را فقط دشمنان آمریکا نمی‌گویند، متحدانش هم می‌گویند. به‌عنوان نزدیک‌ترین مثال، رجوع کنید به اظهارات همین چند روز پیش ‌اشرف غنی، رئیس‌جمهور سابق افغانستان که گفت دلیل سقوط کشورش و تسلط طالبان بر افغانستان، اعتمادش به آمریکا بود. دولت‌ اشرف غنی، صد‌در‌صد آمریکایی بود. هنوز در رسانه‌های غربی درباره آنچه در افغانستان رخ داده می‌نویسند و استراتژیست‌هایشان درباره لزوم کاستن از تکیه و اعتماد به آمریکا می‌گویند. به قول بزرگی، اگر با این کشور دست هم می‌دهید «باید انگشتان دست‌تان را
بشمارید.»
اما در ایران، جریانی بد سابقه، بی‌کارنامه، تندرو، بی‌سواد و پُرمدعا که خود را «سیاسی» و بعضا «اصلاح‌طلب» معرفی می‌کند، با مطرح شدن خبر سفر قریب‌الوقوع رئیس‌جمهور کشورمان به روسیه، هم‌نوا با تحریم‌کنندگان ایران تمام ظرفیت رسانه‌ای خود را به میدان آورده و با ابزار تحریف، دروغ و ساده فرض کردن مخاطب، تلاش عجیبی را برای انجام نشدن این سفر آغاز کرده‌اند. سفری که به گفته مقامات آمریکایی یکی از خروجی‌هایش، از کار افتادن تحریم‌ها خواهد بود. کار به جایی رسیده که بی‌اعتنا به تبعات رسوای اقدامات غیرحرفه‌ای خود حتی، روسیه را از عوامل ‌ترور شهید سلیمانی جا می‌زنند! باور نمی‌کنید؟! کلیدواژه ‌ترور شهید سلیمانی + روسیه را در موتورهای جست‌وجوگر
وارد و کلید «اینتر» را بزنید!
گاهی تناقض‌های عجیب و عمیقی هم در استدلال‌هایشان موج می‌زند. این تناقض گاهی آن‌قدر «تابلو» می‌شود که بعید می‌دانم خود، متوجه آن نشوند. مثلا در آستانه سفر مهم رئیسی به روسیه یا سفر آقای امیرعبداللهیان به چین، با شعار «نه شرقی و نه غربی» به روسیه و چین حمله و در همان حال، به سمت آمریکا غش می‌کنند! جملاتی که سر تا ذیلش تناقض محض است را متناقض نمی‌بینند و به‌عنوان تحلیل منتشر می‌کنند! روانشناسان اصطلاحا به چنین عارضه‌ای می‌گویند «اثر گوریل نامرئی». چکیده‌اش این می‌شود که، وقتی فردی بیش از حد به یک نقطه یا موضوع دقیق شده و در آن به اصطلاح ذوب می‌شود، وضوحات را نمی‌بیند! ذوب در آمریکا شده‌اند.
وقتی حریفت کشوری است که مثل آب خوردن زیر تعهداتش می‌زند، علنا حرف از براندازی می‌زند، با ارزش‌ترین و بهترین دانشمندان، فرماندهان و عزیزانت را ‌ترور کرده و پشت ‌تریبون‌های رسمی فریاد می‌زنند «من او را کشتم» صدها شبکه ماهواره‌ای، سایت‌های خبری و انواع و اقسام شبکه‌های مجازی علیه کشورت، دینت، مردمت راه‌اندازی کرده و در مقابل، شما همچنان در برابرش کُرنش می‌کنی، دو حال بیشتر ندارد. یا دچار عارضه گوریل نامرئی شده‌ای یا، پادوی همان کشوری. گاهی ‌اشتراکات بین این طیف با دشمن آن‌قدر واضح و زیاد می‌شود که، حالت دوم را به واقعیت نزدیک‌تر می‌کند. آیا آمریکا موافق نزدیکی ایران به روسیه و چین یا هر کشور دیگر شرقی است؟ خیر. آیا آمریکا خواهان مذاکره مستقیم با ایران نیست؟ چرا هست. این طیف چطور؟! از این «آیاها» تا دلتان بخواهد وجود دارد که پاسخ‌های دو طیف به آنها، یکی است. این تشابه در رویکردها و استراتژی‌ها آیا اتفاقی
است؟
قرار است اواخر همین هفته وزیر خارجه کشورمان به چین سفر کند. آمریکا بارها نسبت به تبعات مثبت اقتصادی نزدیکی ایران و چین برای تهران نیز هشدار داده و کارشناسان این کشور آن را خطری برای بی‌اثر شدن تحریم‌های غرب دانسته‌اند. مواضع مدعیان اصلاحات درباره این سفر را در رسانه‌هایشان دنبال کنید. با مواضع دشمن، «مو» نمی‌زند!
اما چرا «آمریکو فیل‌ها» علیه منافع ملی ورود می‌کنند؟ خوش‌بینانه‌ترین پاسخ این است که، دنبال منافع حزبی و جناحی‌اند. یا مثل هر حزب سیاسی دیگری، موجودیت، قدرت و ماهیت خود را در مخالفت با جریان سیاسی رقیب می‌بینند. فرضیه دیگر، در نام آنها نهفته است. آنها چون آمریکو فیل هستند، قطب‌نمایشان در هر شرایطی «آمریکا» را نشان می‌دهد. هیچ انسان با وجدان و عاقلی علیه منافع ملی کشورش اقدام نمی‌کند و در این راه، مقدسات و قهرمان ملی‌اش را تحریف و مصادره نمی‌نماید مگر اینکه، پادوی دشمن ملت خود باشد یا به قول شیمون پرز
از سرمایه‌های اسرائیل باشد!

جعفر بلوری


+ نوشته شـــده در سه شنبه 100/10/21ساعــت 10:40 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:بازگشت به صفحه نسخه قابل چاپ الفالفاندازه متن میز وین

 

در حالی که مقامات ایرانی به امید از بین رفت

شواهد موجود که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم، حکایت از آن دارند که داستان آمریکا و تحریم‌های ضد ایرانی و تهدیدهای هرازچندگاه آمریکا، به ماجرای طبل توخالی شبیه شده که ترجمان «لاف گزاف» و سخن خلاف، است.
در جدیدترین نمونه، نشریه «نیویورکر» - 27 دسامبر 2021 (6 دی 1400) در گزارشی به قلم «رابین رایت» از قول یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا نوشت: «تحریم‌ها علیه ایران فرسوده شده‌اند، بدون آنکه نتایج مدنظر آمریکا را محقق کرده باشند».
همچنین پایگاه تحلیلی «مدرن دیپلماسی» - 12 دی 1400 - در گزارشی نوشت: «سیاست خارجی آمریکا درباره ایران منسوخ شده و تاریخ مصرف آن گذشته است». در ادامه این گزارش آمده است: «آمریکای غیرمتحد و درگیر تفرقه نمی‌تواند برای طولانی‌مدت یک سیاست خارجی ثابت را دنبال کند که هم موافقان و هم مخالفان واشنگتن در خارج از این کشور بتوانند آن را بپذیرند و به آن احترام بگذارند...کسری بودجه آمریکا و بدهی‌ ملی این کشور از سقف عبور کرده است. تورم در آمریکا بالاتر از هر مقطعی در قرن فعلی است و اعتماد عمومی به نهادهای دولتی همچنان پایین است».
در حال حاضر سناتورهای آمریکایی، رئیس‌جمهور این کشور را به اهمال و آسان گیری در اعمال تحریم‌ها متهم می‌کنند؛ این در حالی است که بایدن همانند ‌ترامپ و اوباما و بوش و کلینتون و... به‌شدت به‌دنبال اعمال تحریم‌ها در بالاترین سطح است، اما مسئله اینجاست که نظام اعمال تحریم‌ها این اجازه را به واشنگتن نمی‌دهد. این یعنی کاهش اثر تحریم یک واقعیت بدیهی و محصول نقص ذاتی تحریم است.
به همین خاطر بود که در سال 1398، حدود یک سال پس از خروج واشنگتن از برجام، آمریکا مطالعه برای بازطراحی تحریم‌ها را با عنوان پروژه «قوام دادن به سلاح تحریم» (Tempering Sanctions Weapons) به اندیشکده «مرکز امنیت نوین آمریکایی»(CNAS) متشکل از صاحب‌نظران خبره حوزه تحریم اعم از دموکرات و جمهوری‌خواه سپرد.
آمریکا تمام توان اقتصادی، سیاسی، رسانه‌ای، دیپلماتیک، امنیتی و اطلاعاتی خود را به کار بست و به خیال خام دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان و‌ تروئیکای اروپا و حکام مرتجع در منطقه، قرار بود به‌واسطه تحریم‌ها، صادرات نفت ایران به صفر برسد و صادرات غیرنفتی نیز تعطیل شده و تعاملات بانکی و مالی نیز قفل شده و کشور فلج شود. اما هیچوقت چنین اتفاقی رخ نداد. در نهایت آمریکای درمانده باز هم به گزینه «مذاکره» بازگشت و دست از پا درازتر و در حالتی تحقیرآمیز خارج از اتاق مذاکرات ایران و 4+1 به انتظار نشست.
بر اساس گزارش‌های رسمی منتشرشده، متوسط ماهیانه صادرات غیرنفتی در دولت سیزدهم 16 درصد بیشتر از متوسط ماهانه در چهار ماه آخر دولت قبل و 35 درصد بیشتر از میانگین هشت سال عملکرد دولت روحانی است.
همچنین براساس گزارش بانک مرکزی در 9 ماه سال 1400 (از فروردین تا آذر)، 40 میلیارد دلار به بازار عرضه شده و این در حالی است که در طول سال 1399 این رقم در مجموع 36 میلیارد و 500 میلیون دلار بوده است.  همچنین گزارش‌های مرکز آمار حکایت از آن دارد که رشد نرخ تورم ماهانه در ماه‌های اخیر سیر نزولی داشته است.
افزایش صادرات روزانه نفت و میعانات گازی، دسترسی به بخشی از منابع ارزی در کشورهای خارجی، عضویت ایران در پیمان اقتصادی شانگهای، واردات حدود 150 میلیون دُز واکسن کرونا به کشور، امضا و اجرای قرارداد سوآپ گازی میان‌ترکمنستان، ایران و آذربایجان، افزایش ارتباطات اقتصادی با همسایگان، عملیاتی‌سازی پروژه خط آهن شلمچه- بصره و پروژه خط آهن اسلام‌آباد- تهران- استانبول و... تنها بخشی از اقدامات ایران در ماه‌های اخیر است. این در حالی است که در این مدت، هیچ تغییری در راستای کاهش تحریم‌ها ایجاد نشده بود.
واقعیت این است که تحریم‌های ضدایرانی مثل بومرنگ عمل کرده و آمریکا را دچار خسران و خسارت کرده است. به همین خاطر «رابرت مالی» نماینده ویژه آمریکا در امور ایران - مرداد 1400 - در گفت‌وگو با شبکه ام‌اس‌ان‌بی‌سی اعتراف کرد: «کارزار فشار حداکثری علیه ایران به طرز بدی شکست خورد و به منافع آمریکا هم آسیب زد».
پیش از آن نیز رهبران ایالتی حزب دموکرات در نامه‌ای به «جو بایدن» تأکید کردند: «برداشتن تحریم‌هایی که مستقیماً علیه ایران وضع شده، باید به‌عنوان تلاشی برای احیای اعتبار آمریکا در نظر گرفته شود».
اما اینجا یک سؤال در ذهن ایجاد می‌شود و آن اینکه، وقتی می‌گوییم تحریم‌ها فرسوده و منسوخ شده، آیا منظورمان این است که تحریم‌های آمریکا علیه ملت ایران هیچ تأثیری در امور کشور ندارد؟ پاسخ منفی است؛ اقدام آمریکا در تحریم مردم ایران، اقدامی جنایتکارانه و غیرقانونی و غیرانسانی است و این اقدام بر کشور تأثیر دارد اما به گفته کارشناسان و صاحب‌نظران، تحریم‌ها در بیشترین حالت حداکثر 20 الی 30 درصد تأثیرگذار است.
حالا یک سؤال دیگر ذهن را درگیر می‌کند و آن اینکه؛ اگر حکایت آمریکا و تحریم‌های ضدایرانی، همان حکایت مرد لاف‌زن است، پس مذاکرات وین حول تحریم‌ها چرا انجام می‌شود؟ و چرا ما در پی لغو کامل تحریم‌ها هستیم؟ در پاسخ باید گفت که آمریکا از تحریم به‌عنوان ابزاری نامشروع در جهت سلطه‌گری، غارت و زورگویی علیه دیگر دولت‌ها و ملت‌ها استفاده می‌کند. هر چند که ابزار تحریم، فرسوده و مستهلک شده است، اما ما به‌دلیل آنکه اصل و اساس این اقدام را غیرمشروع و غیرانسانی و غیرقانونی می‌دانیم، از «مذاکره» به‌عنوان یک روش برای کنار رفتن آن بهره می‌بریم.
اما قطعا مذاکره فقط یکی از راه‌حل‌هاست و در حد خود می‌تواند نتایجی داشته باشد و نباید همه تخم‌مرغ‌ها در سبد مذاکره گذاشته شود. چرا که آمریکا به سبب آلودگی و اعتیاد به ابزار تحریم، حاضر نیست این ابزار غیرقانونی و غیرانسانی را کنار بگذارد.
به همین خاطر است که مقامات ارشد دولت سیزدهم در رویکردی هوشمندانه و دقیق به دفعات تأکید کرده‌اند که معیشت و سفره مردم را به مذاکره گره نمی‌زنیم. در همین رابطه چندی پیش آقای امیرعبداللهیان، وزیر محترم امور خارجه گفت «توسعه پایدار اقتصادی را بدون نگاه به مذاکرات وین دنبال می‌کنیم». در حقیقت مذاکره صرفا یکی از روش‌ها برای کنار رفتن تحریم است و برای تکمیل آن باید راه‌حل‌هایی داشته باشیم که اهرم تحریم را برای همیشه از دست دشمن خارج کنیم و آن چیزی نیست جز رویکرد «خنثی‌سازی تحریم».
برای نمونه، وقتی کشور قرار بود با تحریم بنزین مواجه شود، ما می‌توانستیم چندین راه را طی کنیم؛ هم می‌توانستیم مذاکره کنیم تا این تحریم اعمال نشود و هم می‌توانستیم از مسیر‌های مختلف با دور زدن تحریم بنزین، مایحتاج کشور را تهیه کنیم. اما راه پایدار و قابل اتکایی که پیگیری شد، تکیه بر توان داخلی بود؛ در نهایت با توکل به خدا و مجاهدت شبانه‌روزی و اعتماد به جوانان نخبه و انقلابی، توانستیم با تولید بنزین
نه تنها تحریم بنزین را بی‌اثر کرده و اهرم را از دست دشمن بگیریم، بلکه امروز به صادر‌کننده آن نیز تبدیل شده‌ایم.
تمام شدن رادیوداروهای ایران که در درمان بیماری سرطان کاربرد دارد و ممانعت غربی‌ها از دادن سوخت 20 درصد برای تولید رادیو دارو به ایران، یکی دیگر از نمونه‌ها، و البته مثالی عبرت‌آموز است. ماجرایی که در نهایت با مجاهدت علمی دکتر مجید شهریاری و همکاران وی منجر به خودکفایی کشور در این زمینه شد و دشمن را چنان عصبانی و خشمگین کرد که پاسخ این دانشمند بزرگ و مخلص را با ‌ترور دادند.
وقتی مواردی همچون فرسوده شدن ابزار تحریم را در کنار رویکرد خنثی‌سازی تحریم و نتایج آن می‌گذاریم و سهم مذاکره را نیز مدنظر قرار می‌دهیم، راز و رمز بیانات حکیمانه رهبر معظم انقلاب در سخنرانی نوروزی 1400 آشکار می‌شود؛ آنجا که فرمودند: «توصیه‌ مؤکّد ما به مسئولان عزیز کشورمان - چه مسئولانی که الان سر کار هستند، چه آنهایی که بعداً خواهند آمد- این است که مسئله‌ اقتصاد کشور را به رفع تحریم گره نزنند... اقتصاد کشور را معطّل و پا در هوا در انتظار تصمیم‌گیری دیگران قرار ندهند که [اگر] تحریم برداشته بشود ما این کار را می‌کنیم، آن کار را می‌کنیم. فرض کنید تحریم باقی خواهد ماند؛ اقتصاد کشور را براساس ماندن تحریم برنامه‌ریزی کنید؛ و می‌شود برنامه‌ریزی کرد».
ایشان همچنین - 6 شهریور 1400- در نخستین دیدار رئیس‌جمهور و هیئت دولت سیزدهم فرمودند: «حل مشکلات اقتصادی را موکول به رفع تحریم‌ها نکنید؛ رفع تحریم‌ها در اختیار ما و شما نیست، در اختیار دیگران است. برنامه‌ریزی برای رفع مشکلات را با فرض وجود تحریم انجام بدهید و برنامه‌ریزی کنید که ان‌شاءالله بتوان این کار را پیش برد. اینها با همّت و تدبیر خود شما و با کار جهادی خود شما بایستی ان‌شاءالله حل بشود،
و حل هم خواهد شد».
در حال حاضر دستان مقامات آمریکایی و اروپایی بیشتر از هر زمان دیگری در قبال ایران و مقاومتش در برابر کارزار شکست خورده تحریم، خالی است. از این رو به بهره‌گیری از تاکتیک‌هایی همچون تهدید به بی‌اثر شدن برجام برای فشار بر ایران در میز مذاکره و نیز ائتلاف‌سازی به منظور امتیازگیری بیشتر و انداختن توپ در زمین ایران روی آورده‌اند. اما خوشبختانه تیم مذاکره‌کننده دولت سیزدهم در این بزنگاه هوشمندانه عمل کرده است. لاف‌زنی‌های مقامات «ایالات غیرمتحده آمریکا» قطعا ادامه خواهد داشت. اما آنچه آشکار و عیان است اینکه روزبه‌روز «صدای طبل توخالی آمریکای لاف‌زن» بیش از پیش به گوش خواهد رسید.
مسعود اکبری


+ نوشته شـــده در شنبه 100/10/18ساعــت 9:45 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:چگونه با تحریف برخورد کنیم؟(یادداشت روز) 1- «تحریف

 رهبر انقلاب مدظله العالی

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی به مناسبت چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس در آیین تجلیل 

1- «تحریف»، یکی از مهم‌ترین معضلات حال حاضر فضای سیاسی و رسانه‌ای ایران است که اهمیت رسیدگی به آن کم از اهمیت رسیدگی به «معضلات اقتصادی» ندارد و چه بسا مقدمه حل بسیاری از معضلات اقتصادی و غیراقتصادی است. «تحریف» یک ابزار است. با ابزار تحریف است که واقعیات را وارونه جلوه می‌دهند، به مردم و حتی مسئولین آدرس غلط می‌دهند، جای شاکی و متشاکی را عوض می‌کنند، تولید نارضایتی و یا حتی رضایت می‌کنند و امکان تشخیص واقعیت از غیرواقعیت را سخت و بعضا غیرممکن می‌کنند و در نهایت، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. گاهی کار به جایی می‌رسد که به قول «ژان بودریار» در نظریه «حاد واقعیت»، واقعیتی را که ساخته و پمپاژ می‌کنند، جای واقعیت اصلی را گرفته و قدرت تشخیص را از مردم سلب می‌کند: «فرا واقعیت امری به‌ غایت شبیه امر واقعی، بلکه عین امر واقعی و تسخیرکننده جایگاه آن است. به‌طوری‌ که غیاب و نبود امر واقعی را پنهان می‌سازد. کسی متوجه این جابه‌جایی و این پنهان‌کاری نیست. در این حالت، فرا واقعیت، واقعی‌تر از امر واقعی می‌شود! به بیان دیگر، چنان ماهرانه جایش را‌ اشغال می‌کند که واقعی‌تر از خود آن جلوه‌گری می‌کند. حاد واقعیت(فرا واقعیت)، نه تنها جای امر واقعی را می‌گیرد، بلکه هیچ ربطی هم بدان ندارد؛ یعنی رونوشتی از امر واقعی نیست.»
«تحریف»، ماحصل «جنگ روایت‌ها» است و نه فقط تبعات اقتصادی، که تبعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیادی نیز دارد. اهمیت این موضوع تا بدانجاست که عده‌ای معتقدند، در جریان جنگ سرد آنچه در نهایت باعث شکست شوروی از آمریکا شد، نه ضعف نظامی، بلکه ضعف در روایت اخبار و تحولات بود. به بیان دیگر، این دست برتر آمریکا در جنگ روایت‌ها بود که زمینه و بستر لازم برای فروپاشی شوروی را فراهم کرد. به این نکته هم توجه کنید که در آن ایام اینترنت و ماهواره و به‌طور کلی تکنولوژی‌های ارتباطی به شکل امروزی آن نبود و آمریکا توانست با کمک ابزار ساده رادیو، تلویزیون، فیلم و سینما و روزنامه و... به هدف خود برسد. امروز که عصر تکنولوژی‌های بسیار گسترده و متنوع رسانه‌ای است، طبیعتاً کسی پیروز میدان است که، بیشترین دسترسی و بالاترین و بهترین استفاده را از این ابزار قدرتمند و موثر دارد و با همین ابزار هم می‌توان، تا حدی به مبارزه با تحریف رفت. اما تا زمانی که تحریف‌کننده هست، تحریف هم هست و تقویت توان رسانه‌ای و رفع ضعف‌ها، در کنار برخورد با تحریف‌کننده است که به نتیجه مطلوب می‌رسد. به‌عنوان تنها یک نمونه، می‌توانید به قوانین «هادویی» و «لوپسی» مصوب سال 2009 فرانسه رجوع کنید! و ببینید صاحبان ارزش‌هایی همچون آزادی گردش اطلاعات و آزادی بیان که از قضا قوی‌ترین رسانه‌های دنیا را هم دراختیار دارند، چگونه کاربران ناقض قوانین شبکه و رسانه را تنبیه و از دسترسی به آن محروم می‌کند!
2- امروز کم‌هوش‌ترین و فراموشکارترین افراد هم می‌دانند که دولت فعلی چه شرایطی را از دولت قبلی به ارث برده و غیرپیگیرترین افراد هم می‌بینند، رئیس‌جمهور و دولتمردان چگونه شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا خسارت‌ها را جبران نمایند. در برخی حوزه‌ها هم نتایج این تلاش‌ها طی همین 4 ماهی که دولت روی کار آمده، خیلی واضح خود را نشان داده است. حل معضل و بحرانی به بزرگی «کرونا» و کاستن تلفات روزانه آن از 800 نفر به حدود 40 نفر، نتیجه همین تلاش‌ها است. برای پی بردن به میزان اهمیت و فوریت حل این معضل همین بس که، در کنار نجات جان مردم، کمک بزرگی به اقتصاد کشور کرده است. فقط کافی است در موتورهای جست‌وجوگر اینترنتی «تبعات اقتصادی کرونا» را جست‌وجو کنید تا پی به اهمیت اقتصادی حل این معضل ببرید. جمع شدن بساط صف‌های خجالت‌آور واکسن، مرغ، گوشت و تخم‌مرغ هم قطعا نتیجه مذاکره مستقیم با آمریکا یا پیوستن و FATF نبود. همین‌طور:
- عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای پس از 20 سال
- راه‌اندازی سامانه هوشمند توزیع کالاهای اساسی
- سامانه هوشمند صدور کارت بازرگانی که یکی از حلقه‌های سامانه جامع تجارت است. (با این سامانه بساط بسیاری از تخلفات اقتصادی جمع شد و مثلا متخلف دیگر قادر نخواهد بود به نام یک پیرزن روستایی 700 پورشه وارد کند!)
- وصول برخی از درآمدهای ارزی
- افزایش فروش نفت به یک و نیم میلیون بشکه در روز، با وجود تشدید تحریم‌ها. (در دولت قبل میزان صادرات نفت با وجود آن همه مذاکره و امتیازهای یک طرفه به 300 هزار بشکه در روز رسیده بود)
- آغاز ساخت 700 هزار مسکن ذیل «طرح نهضت ملی مسکن». (مسکن به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین نیازهای مردم در دولت قبل تقریبا رها شده بود چرا که برخی مسئولین وقت چنین طرح‌هایی را «مزخرف» و برخی نیز آن را «قوطی» می‌نامیدند و همین نگاه باعث انباشت تقاضای 6 میلیونی مسکن و در نتیجه، وضعیتی فعلی آن شده است. در حالی که می‌شد ضعف‌های چنین طرح‌هایی را رفع و مانع از بحران فعلی مسکن شد)
وجدان خود را قاضی کنید و میزان تلاش‌های دو رئیس‌جمهور فعلی و قبلی را کنار هم بگذارید. همین‌طور واکنش رسانه‌های جریان تحریف را نسبت به تلاش‌های دو دولت و ثمرات آن. اصلا قابل مقایسه هست؟! آنجا که نمی‌شود موفقیت‌های دولت جدید را پنهان کرد، مصادره‌اش می‌کنند و آنجا که می‌شود، پنهانش می‌کنند. جایی هم که چیزی برای پنهان کردن یا مصادره نمی‌یابند خبری را جعل و روی آن مانور می‌دهند. جالب است، در انتهای همه تحلیل‌هایشان در همه حوزه‌ها نیز صرفا یک راه‌حل می‌دهند: مذاکره با آمریکا آن هم مستقیم و بر سر همه چیز ما و از موضع عقب‌نشینی!
3- جریان تحریف، فقط روی اقتصاد و معیشت مردم متمرکز نیست. آنها تاریخ را هم تحریف می‌کنند. نه فقط تاریخ دور را. تاریخ نزدیک را هم به‌گونه‌ای دیگر روایت می‌کنند. اخیرا یکی از آنها که امضای کری را تضمین دانسته و تیتر کرده بود، با نزدیک شدن به سالگرد شهادت سردار سلیمانی، کلید تحریف این شخصیت بی‌نظیر را هم زد و او را در کنار آمریکایی‌ها قرار داد؛ آنجا که نوشت، آمریکایی‌ها و سردار سلیمانی در مبارزه با داعش، با هم همکاری داشتند. آمریکایی‌ها از آسمان و سردار سلیمانی از روی زمین، با داعش می‌جنگیدند! همین‌قدر وقیح! سردار سلیمانی فقط 2 سال است که به شهادت رسیده، آن هم به دست همین آمریکایی‌ها! اظهارات، سخنرانی‌ها و نوشته‌های این شهید بزرگوار هم موجود است. امروز هم که روز نهم دی‌ماه است، اگر سری به روزنامه‌هایشان بزنید. به احتمال قوی، حماسه 9 دی را یا سانسور کرده‌اند، یا تحریف! با چنین موجوداتی چگونه باید برخورد کرد؟
«گری بکر»، اقتصاددان دانشگاه شیکاگو می‌گوید «جرم، محصول محاسبات سوداگرانه منطقی است. وقتی مزایای جرم بیش از هزینه آن باشد، فرد جرم را مرتکب خواهد شد.»(!) تحریف‌کننده مادامی ‌که بداند هزینه‌ای بابت اقداماتش نمی‌دهد، یا اگر می‌دهد آن اندازه‌ای نیست که نتوان پرداختش کرد، به خبرسازی و جعل و تحریف ادامه خواهد داد. حال تصورش را بکنید که، عده‌ای از آنها از کنار کار تحریف، پول هم به جیب می‌زنند! در کنار مبارزه جدی با مفسدان اقتصادی، دشمنان خارجی و کار و تلاش شبانه‌روزی، باید مبارزه با جریان تحریف را هم جزو اولویت‌ها قرار داد؛ چرا که به تعبیر رهبر انقلاب، «اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم قطعا شکست خواهد خورد. زیرا که عرصه، عرصه جنگ اراده‌هاست. وقتی جریان تحریف شکست بخورد و اراده ملت ایران همچنان قوی و مستحکم باقی بماند، قطعا بر اراده دشمن فائق می‌آید و پیروز خواهد شد».

جعفر بلوری
* منابع مورد استفاده در این مقاله، در آرشیو کیهان موجود است.


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 100/10/9ساعــت 10:29 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:شهید \ایرلو\ در تمامی غمها و خوشیها شریک ملت یمن بود/


«درگذشت شهادت‌گونه» کلمه خاص پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی برای حاج حسن ایرلو بود. بدون شک سفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور یمن به واسطه ابتلا به کرونا به لقاءالله پیوسته و در عین حال تردیدی در این نیست که حضور ایرلو به‌عنوان سفیر در کشور یمن، حضوری مجاهدت‌آمیز و به شوق شهادت انجام شده است.
حاج حسن ایرلو با هدف‌گذاری اجتماعی و سیاسی کمک به مردم مظلوم یمن و هدف‌گذاری شخصی مفتخر شدن به «شهادت» پا به میدان یمن گذاشت. یکی از دوستان چندین و چندساله او، در مراسم ختم این شهید برای صاحب این قلم نقل کرد که وقتی ایرلو عازم یمن شد، عکس روی پاسپورت خود را به من نشان داد و گفت این آخرین باری است که عکسی رسمی از من گرفته می‌شود و این آخرین سفری است که می‌روم و با شهادت باز می‌گردم. با این وصف هدف‌گذاری شخصی حاج حسن ایرلو و پیش‌بینی او شهادت در سرزمین یمن بوده است.
ایرلو برادر دو شهید بود و تأکید زیادی در خدمت به مادر تا زمان حیات آن مرحومه داشت. یکی از نزدیکان شهید می‌گوید این شهادت اثر دعای مادر است. مادرش از او شدیداً ابراز رضایت می‌کرده و حاج حسن می‌گوید اگر راضی هستی دعا کن شهید شوم و مادرش دعا می‌کند. این شهادت پس از فوت مادر، نشان از عنایت خاص خدای متعال به آن مادر و این فرزند دارد. در واقع ایرلو با شهادت به دیدار مادر رفته و اینک «مادر سه شهید» افتخار دارد که در میانسالی و کهنسالی شهیدپرور بوده است. دو شهید در دفاع مقدس و حالا یک «شهید غریب»!
شهید حاج حسن ایرلو، نقش بسیار برجسته‌ای در کمک به مردم یمن داشت. این کمک 10ـ 12 سالی به درازا کشیده و دو سال آخر در سرزمین یمن در کسوت سفیر جمهوری اسلامی انجام شده است. برخلاف تبلیغات سعودی‌‌ها، شهید حاج حسن ایرلو یکسره در کار افزایش توانمندی سیاسی و مدیریتی یمنی‌ها با استفاده از مدل «سیاسی و مدیریتی دوران دفاع مقدس» بوده و از این‌رو یک امتداد بین فعالیت‌های او در کسوت مدیریت و در کسوت سفارت به چشم می‌خورد. یمنی‌ها در بخش نظامی از توانمندی ویژه‌ای برخوردار شده‌اند و این برخورداری با اقدامات مستقیم خود یمنی‌ها که - به تعبیر آیت‌الله سیدحسن نصرالله- انسان‌های بسیار باهوشی هستند، حاصل شده است.
شکل‌گیری یک سازمان منسجم، معنوی و کارآمد کفایت می‌کند تا خود سلاح و به خصوص سلاح‌های مؤثر را به دست آورد. بررسی وضع موشک‌ها و پهپادهای یمنی و مقایسه آنها با موارد ایرانی هم بیانگر یمنی بودن سلاح‌های ارتش و کمیته‌های مردمی یمن است. یمنی‌ها حدود سه سال پس از شروع جنگ، با طی 1300 کیلومتر دبی را مورد حمله پهپادی قرار دادند که فن‌آوری آن به طور کامل یمنی بود. پس از آن این پهپاد برد بیشتر پیدا کرد و تهاجمی‌تر شد و از نظر حجم هم بسیار گسترده شد به‌گونه‌ای که رزمندگان یمنی در همین یک ماه اخیر، در یک روز در استان‌های جنوبی عربستان و استان‌های جنوبی یمن ده نقطه اساسی متعلق به ائتلاف متجاوز را به وسیله موشک‌ها و پهپادهای تهاجمی خود مورد حمله قرار دادند.
با توجه به محاصره شدید هوایی، زمینی و دریایی یمن و توانمندی‌های الکترونیکی و فنی آمریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها که کاملاً بر دریای سرخ احاطه دارند، امکان انتقال تسلیحات فراهم نیست. در عین حال سعودی‌ها و آمریکایی‌ها برای سرپوش گذاشتن
بر شکست مفتضحانه از یک ملت در محاصره، گاه و بی‌گاه ادعا می‌کنند این تسلیحات، ایرانی هستند.
عزیمت حاج حسن ایرلو به یمن، عزیمت به کشوری در حال جنگ بود که به وسیله شورای امنیت سازمان ملل و در واقع به وسیله قدرت‌های مطرح دنیا به محاصره مطلق درآمده بود و دولت مستقر در صنعا از سوی آنان غیرقانونی تلقی می‌شد. کشور عربی و اسلامی مظلومی که از سوی هیچ کشور عرب یا مسلمان مورد حمایت نبود و حتی به رسمیت هم شناخته نمی‌شد و سفارت‌خانه‌ها و نمایندگی‌های سیاسی آن در خارج از یمن در اختیار مخالفان دولت صنعا بود.
ایرلو در چنین فضایی، «برون‌رفت یمن» از حصار و حدودهای غیرقانونی و ظالمانه و بعضاً با پوشش قانونی - مصوبه شورای امنیت-
را وظیفه اصلی سفیر جمهوری اسلامی در یمن می‌دانست و این در کشوری با مختصات یمن که سفیر نمی‌توانست یک تیم ایرانی را به‌کار بگیرد و دستش هم در رفت و آمد و ملاقات با هیئت‌ها و حتی با کشوری که از آن اعزام گردیده، قطع بود، بسیار دشوار و در مرز «ناشدنی» قرار داشت. طبعاً در محاسبات عقلانی، فرد هر چقدر در امور سیاسی و دیپلماتیک، مجرب هم باشد، چنین مأموریتی را قطعاً شکست‌خورده دانسته و از پذیرفتن آن امتناع می‌کند. اما حاج حسن ایرلو این مأموریت را عاشقانه و با اطمینان از موفقیت قبول کرد!
ایرلو کاملاً مطمئن بود که در هدف‌گذاری به‌ظاهر «ناممکن»، به موفقیت می‌رسد. او در همان حال به سختی و صعوبت این کار هم توجه داشت چرا که هم آدم باتجربه‌ای بود و دست‌کم چهل سال با این‌گونه مأموریت‌ها آشنایی داشت و هم یمن و اوضاع آن و هم جبهه
سعودی- آمریکایی و برنامه‌های آن را به خوبی می‌شناخت. او ده - دوازده
سال با جزئیات یمن درگیر بود. از این‌رو در مناجات خویش، پاداش این صبوری و مجاهدت را فقط «شهادت» می‌دانست و به این هم اطمینان داشت.
چرا ایرلو مطمئن بود که این مأموریت سخت را با موفقیت به سرانجام می‌رساند؟ برای این موضوع سه دلیل عمده وجود دارد؛
یکی اعتقاد عمیق به وعده‌های الهی که در کتب آسمانی و به ویژه در قرآن مجید درخصوص نصرت مؤمنین و پیروزی جریان حق در معرکه‌های دشوار به دفعات آمده است. شهید از یک‌سو معتقد بود سفر به یمن مورد رضایت خداوند است و از سوی دیگر اعتقاد داشت مردم یمن به طور قطع طرف مظلوم این جنگ تحمیلی و بی‌رحمانه‌اند و از نظر شهید ایرلو در چنین معادله‌ای «جای خدا» معلوم است. خداوند سمت مظلوم و در مقابل ظالم - أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ(حج/39)- قرار دارد.
دوم شناخت عمیق ایشان از روند تحولات منطقه و صحنه بین‌الملل بود. شهید ایرلو تحلیل دقیقی از صحنه منطقه و به‌خصوص مسایل یمن و جبهه متجاوز آمریکایی- سعودی داشت. وی با اشاره به سرعت رشد عِده و عُده انصارالله که از 100 نفر عضو محافل قرآنی شروع کردند و امروزه به چند صدهزار نیروی رزمنده و چندین میلیون «هوادار پای‌کار» رسیده‌اند، معتقد بود این ملت به پیروزی می‌رسد و بر جبهه کفر با همه امکانات و هزینه‌های هنگفت آن غلبه می‌کند.
سوم تأثیر سردار شهید سلیمانی بر شهید ایرلو بود. ایرلو تحت تربیت سردار سلیمانی قرار داشت. در مکتب شهید سلیمانی پیروزی و مجاهدت و وظیفه و نتیجه و اجر و سرانجام معانی رفیعی داشتند؛ پیروزی در مکتب سلیمانی به حرکت لحظه به لحظه بر مدار توحید و معنویت بود؛ مجاهدت در گمنامی معنا و مفهوم پیدا می‌کرد؛ وظیفه در به‌کارگیری همه ظرفیت؛ نتیجه در غلبه بر جبهه کفر و استکبار و شرک و نفاق معنا می‌یافت؛ اجر مجاهدت شبانه‌روزی، شهادت در راه خدا در نظر گرفته می‌شد نه جلوه‌های مادی و سرانجام کار، اعتلای دین خدا بود. یعنی از توحید شروع می‌شد و به توحید ختم می‌گردید. حاج حسن ایرلو
در این فرهنگ و در این فضا پرورش پیدا کرده و خود بخشی از مدیریت چنین فضایی را برعهده داشت.
حضور شهید حاج حسن ایرلو در یمن که برای آنان نامی نامأنوس نبود، یک علامت اساسی برای مردم مظلوم آن سامان به حساب می‌آمد؛ علامت این بود که ایران با اعزام سفیر به پایتختی که هیچ کشوری آن را به رسمیت نمی‌شناخت و هیچ سازمان بین‌المللی آن را به درون خود راه نمی‌داد، اقدامی ویژه و مسئولیت‌پذیرانه انجام داده و در واقع در مقابل دنیایی زورگو و پرنیرنگ قرار گرفته است. در واقع ایران با اعزام سفیر به صنعا به مردم یمن اطمینان داد که تنها نیستند و این برای مظلومان قوت قلب مهمی به حساب می‌آمد. شهید ایرلو در این فضا، فقط یک حضور نمادین در صنعا نداشت بلکه شب و روز خود را برای برقراری اتصالات منطقه‌ای و بین‌المللی یمن در مقابل متجاوزین به‌کار گرفت و در واقع برای خارج کردن این ملت از حصار، دست به کار شد و به مرور توانست این حصار را بشکند. هم‌اینک دولت صنعا با بعضی دولت‌های عربی رابطه سیاسی دارد؛ با نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور یمن و فرستادگان ویژه سران کشورها مراوده سیاسی دارد؛ با کشورهایی مثل روسیه و چین به عنوان دو عضو شورای امنیت سازمان ملل مراوده سیاسی برقرار کرده و در حال گفت‌وگو با کشورهایی در اروپا هم هست. این همه در حالی است که ذره‌ای از تهدیدات انصارالله نسبت به رژیم صهیونیستی، نیروهای نظامی آمریکا و عوامل منطقه‌ای آنها کاسته نشده است.

سعدالله زارعی


+ نوشته شـــده در یکشنبه 100/10/5ساعــت 10:12 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:بلوف و صبر تنها گزینه روی میز بایدن(یادداشت روز) چ

 

چند وقتی است که هر چند روز یک‌بار، خبر یا اظهارنظری از سوی مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی درباره تهدید نظامی ایران منتشر می‌شود. این تهدیدها یک وجه و پیام مشترک را دنبال می‌کنند؛ اگر از مواضع خود در مذاکرات هسته‌ای کوتاه نیایید، تاسیسات هسته‌ای شما مورد حمله قرار خواهد گرفت. حمله‌ای که ممکن است بصورت مشترک از سوی واشنگتن و تل‌آویو و یا به‌صورت مجزا از سوی هر کدام از آنان انجام شود.
می‌توان لیست بلند بالایی از تهدیدات و مواضع آمریکایی و اسرائیلی را در این زمینه مطرح کرد. برای نمونه به تازگی هفت شخصیت آمریکایی - از جمله دو رئیس سابق سازمان CIA - در بیانیه‌ای خطاب به دولت «جو بایدن» تأکید کردند؛ «به‌خاطر اینکه تلاش دیپلماتیک ‌ما برای حل این بحران نتیجه‌بخش باشد، معتقدیم احیای هراس ایران اهمیت اساسی دارد تا بداند ‌که مسیر هسته‌ای فعلی‌اش منجر به استفاده آمریکا از
قوه قهریه علیه این کشور خواهد شد. چالش این است که چگونه آمریکا اعتبار تهدید خود را در چشم رهبران ایران احیا خواهد کرد. نحوه بیان هم مهم است - از جمله عباراتی مشخص‌تر و مستقیم‌تر از فرمول «همه گزینه‌ها روی میز است»‌ - ولی کافی نیست.» پیشنهاد عملی امضاکنندگان این بیانیه برای ارعاب ایران، اجرای مانورهای مشترک با شرکا و متحدان منطقه‌ای آمریکاست. این پیشنهاد را گوشه ذهن خود داشته باشید تا بعداً به آن بازگردیم.
یک هفته پیش وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت به دولت بایدن اطلاع داده است که به ارتش اسرائیل دستور داده تا برای حمله به ایران آماده شود. «بنی گانتز» اواخر مهرماه هم از افزایش بودجه ارتش برای آمادگی حمله به ایران خبر داده بود. همان روزها «آویو کوخاوی»، رئیس ستاد ارتش این رژیم، دستور داده بود پس از دو سال وقفه، بودجه لازم برای اجرای برنامه تمرینی حمله، اختصاص یابد و نیروی هوایی در «شبیه‌سازی حمله به برنامه هسته‌ای ایران، سخت آموزش ببیند». کافی است جست‌وجویی کوتاه در بایگانی رسانه‌ها داشته باشید تا با ده‌ها خبر و اظهارنظر از این دست مواجه شوید.
قبل از آنکه به چرایی و هدف یا اهداف احتمالی چنین تهدیدهایی بپردازیم، شاید بد نباشد نگاهی به گذشته بیندازیم. در اصطلاحات نظامی عبارتی با عنوان WAR GAME یا «بازی جنگی» وجود دارد. این عبارت به سه نوع تمرین و شبیه‌سازی جنگی اطلاق می‌شود. نوع نخست تمرین میدانی در زمین، دریا و هواست که نیروهای رزمی‌عملیات جنگی را شبیه‌سازی و تمرین می‌کنند. نوع دوم «بازی جنگی» توسط شبیه‌سازهای رایانه‌ای صورت می‌گیرد. در نوع سوم نه خبری از‌ تانک و توپ و شلیک است و نه خبری از رایانه و برنامه‌های شبیه‌ساز. در این مدل، افرادی در یک اتاق دور هم جمع می‌شوند و صرفاً صحبت ‌می‌کنند. آنان در نقش‌های مختلف ظاهر شده و یک موقعیت چالشی و جنگی را در سطوح مختلف شبیه‌سازی کرده و پیش می‌برند. راه‌اندازی این نوع از «بازی جنگی» در دانشگاه‌های فرماندهی نظامی مرسوم و متداول است. گاهی جنگ‌های پیشین بازسازی شده و شرکت‌کنندگان عملکرد دو طرف را نقد و بررسی می‌کنند و گاهی هم موقعیت‌های فرضی و رو به آینده مورد بررسی قرار می‌گیرند.
یکی از بازی‌های جنگی را 17 سال پیش سرهنگ بازنشسته نیروی هوایی آمریکا‌ ترتیب داد. «سام گارداینر» در این زمینه تخصص دارد و ده‌ها بازی جنگی را با موضوعات و اهداف مختلف در کالج ملی جنگ و سایر موسسات نظامی آمریکا برگزار کرده است. استراتژی ارتش آمریکا برای تصرف بغداد در سال 2003 با الگوگیری از بازی جنگی گارداینر بود که سال‌ها پیش از حمله به عراق انجام شده بود. او در بازی مربوط به ایران از متخصصان مختلفی بهره گرفت؛ نظامیان، جاسوس‌ها و دیپلمات‌ها. آنان باید در نقش‌های مختلفی بازی می‌کردند از وزیر امورخارجه آمریکا گرفته تا مشاور امنیت ملی، رئیس سیا، وزیر دفاع، فرمانده سنتکام و... که در یک اتاق بزرگ دور هم جمع شده بودند. موقعیت طراحی شده از این قرار بود؛ ایران برخلاف درخواست‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ‌به سرعت مشغول فعالیت‌های هسته‌ای و نزدیک شدن به سلاح هسته‌ای است. این افراد جمع شده بودند تا گزینه حمله نظامی به ایران را بررسی کرده و پیشنهادات خود را به رئیس‌جمهور آمریکا برای برخورد تهاجمی ‌با ایران ارائه دهند.
گارداینر که 18 ماه روی موضوع کار کرده بود، سه سطح از حمله را به بحث گذاشت؛ حمله به پایگاه‌های سپاه پاسداران، تاسیسات اتمی ‌و بالاخره حمله گسترده برای براندازی جمهوری اسلامی ایران. جزئیات این «بازی جنگی» و مباحث مطرح شده در آن مفصل بوده و خارج از گنجایش این یادداشت است. بطور خلاصه برخی از مباحث اصلی و نتایج حاصله از این قرار است؛
اطلاعات آمریکا درباره ایران اندک بوده و همین نقص، کار را دشوار می‌کند.
جنگنده‌های اسرائیلی می‌توانند به ایران برسند اما مشکل بازگشت آنها به خانه است.
اسرائیلی‌ها درباره حمله به ایران بلوف می‌زنند و هدف آنها اعمال فشار به آمریکاست.
حمله به تاسیسات اتمی ‌ایران، فعالیت ایران را فقط به تاخیر می‌اندازد و نابود نخواهد کرد. میزان این تاخیر نیز نامعلوم است و پس از آن مشخص نیست چه باید کرد.
«تهدید همیشه بخش مهمی‌از روند مذاکره است. اما شما می‌خواهید دشمن را فریب دهید. خود را گول نزنید. شما نمی‌توانید خود را فریب دهید که فکر می‌کنید می‌توانید کاری را انجام دهید که نمی‌توانید انجام دهید.»
در پایان شرکت‌کنندگان با مسائل حل نشده مهمی ‌رو‌به‌رو بودند و با سؤالاتی راهبردی روی میز مواجه بودند که پاسخی برای آن نداشتند. از جمله؛ اگر رئیس‌جمهور هیچ گزینه نظامی خوبی برای استفاده به‌عنوان تهدید ندارد، چگونه می‌تواند بطور مؤثر با ایرانی‌ها مذاکره کند؟ چگونه قدرتمندترین و پیشرفته‌ترین ارتش جهان توانایی غافلگیری حریف را ندارد؟ چرا اینقدر سخت بود که برنامه‌هایی طراحی کنیم که این احتمال را می‌دادند که یک دشمن باهوش و بی‌رحم در مقابل ماست؟ چرا پیش‌بینی اقدامات و آسیب‌پذیری‌های رژیمی ‌که بیست‌وپنج سال (گزارش مربوط به سال 2004 است) با آن مخالفت کرده بود برای ایالات متحده اینقدر سخت بود؟
پس از گذشت 17 سال از آن «بازی جنگی»، موقعیت فعلی از منظری شباهت بسیار زیادی با موقعیت فرضی گارداینر و همراهانش در آن تمرین دارد. آمریکا مدعی است ایران به سرعت در حال حرکت به سوی ساخت سلاح اتمی‌است و باید به هر وسیله و قیمتی شده جلوی آن را گرفت. گارداینر «بازی جنگی» خود را به این جمع‌بندی به پایان رساند؛ رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باید با بلوف و صبر، اقدامات دولتی را تغییر دهد که انگیزه‌هایش را به خوبی درک نمی‌کند و نفوذش بر آن محدود است. او درباره تمرین خود گفت: «بعد از این همه تلاش، دو جمله ساده برای سیاستگذاران باقی مانده است. شما هیچ راه‌حل نظامی برای مسائل ایران ندارید و باید دیپلماسی را به نتیجه برسانید.»
البته موقعیت تغییرات قابل توجهی نیز داشته است. توان نظامی ایران نسبت به 17 سال پیشرفت‌های بسیار زیادی کرده است. متحدان آن روز ایران در منطقه بسیار قوی‌تر شده و متحدان جدیدی نیز به آن اضافه شده‌اند. آمریکا نیز از ابعاد گوناگون آمادگی ذهنی و توان عملی سال 2004 را ندارد. فرار از افغانستان تنها یکی از شواهد این قضیه است. پس با این حساب این سؤال پیش می‌آید که دلیل تهدیدهای اخیر چیست؟ پاسخ همان است که ذکر شد؛ تهدید بخش مهمی ‌از مذاکره است. همان نکته‌ای که در پایان بیانیه هفت مقام آمریکایی هم به آن پرداخته شده و آمده است: «باید احتمال رسیدن به چنین توافقی را به حداکثر برسانیم. برای کسب این هدف، ارائه مشوق‌هایی به ایران ضروری خواهد بود، هم برای تأثیرگذاری بر بحث در تهران و هم برای اینکه به دنیا نشان دهیم - خصوصاً چین، روسیه، بریتانیا، فرانسه، و آلمان که در حال مذاکره با ایران هستند - که آمریکا علاقه‌مند به توافق است. ولی اهمیت احیای ‌ترس ایران هم کمتر از آن نیست که روشن کنیم تهران با این مشوق‌ها چه چیزی می‌تواند به دست آورد.» چماق و هویج.
امروز هم تنها گزینه واقعی بایدن چیزی جز بلوف و صبر نیست. تهدیدهای آمریکا و رژیم صهیونیستی همان بلوفی است که سعی می‌شود ایران آن را جدی بگیرد و باعث تغییر محاسبات تهران شود و گزینه صبر تا حد زیادی ناظر به تحولات داخلی ایران است. آنان به ضعف‌ها و اشتباهات احتمالی داخلی و پیامدهای آن امید زیادی دارند. ناامید کردن دشمن در این بخش وظیفه مشترک مسئولان و مردم است. صد البته که نقش و وظیفه مسئولان در این معادله بسیار پررنگ‌تر است.
محمد صرفی


+ نوشته شـــده در شنبه 100/10/4ساعــت 5:17 عصر تــوسط عباس | نظر