این دغل دوستان دکتر پزشکیان
9:39 ب?ظ 30-04-1403
بسمه تعالی:عبرت شهید رجایی برای آقای پزشکیان (یادداشت روز) 1
این دغل دوستان دکتر پزشکیان9:39 ب?ظ 30-04-1403 1) شاید خیلی نتوان بر کسی خرده گرفت که چرا مسعود کشمیری، اجازه یافته بود تا کنار دست رئیسجمهور پیش رفته و بمب را در جلسه شورای عالی امنیت ملی جاسازی کند؟ یا چگونه محمدرضا کلاهی توانست در مقرّ حزب جمهوری اسلامی نفوذ کند و ضمن بمبگذاری، آیتالله بهشتی و یارانش را به شهادت برساند؟ صرفنظر از بیاحتیاطی و خوشبینی بیجا، میشود ماجرای نفوذ در آن روزگار را به فقدان سابقه و پرونده درباره افراد نفوذی، و کمتجربگی مدیران نسبت داد، ضمن این که منافقین و دیگر گروههای سرسپرده به بیگانه، هنوز ماهیت خود را آشکار نکرده بودند.
2) اما امروز بعد از گذشت چهار دهه، هیچ صاحبمنصبی حق ندارد در اثر کوتاهی و غفلت، بستری برای تکرار آن حوادث تلخ و عبرتآموز فراهم کند. شهادت شهیدان رجایی و باهنر و بهشتی، هرچند خسارت بسیار بزرگی بود، جامعه ما را تا مدتها در برابر برخی گونههای نفاق واکسینه کرد. اما خسارت نفوذ، تنها محدود به بمبگذاری و ترور نیست، بلکه میتواند شامل جاسوسی و و جمعآوری اسرار، دادن آدرسهای گمراهکننده و انداختن در کمین دشمنان، اثرگذاری بر اِدراک مدیران و سوق دادن آنها به بیراهههای مهندسی شده، خطای محاسباتی درباره دوستان و دشمنان و توانمندیهای طرفین، و جابهجایی اولویتها و مشغولسازی به حواشی هم بشود. دست سازمان منافقین، به سرعت رو شد و نقاب از چهره سران وطن فروش آن افتاد، اما گونههای دیگر نفاق، مأموریتهای دیگری بر عهده داشتهاند.
3) شاید اگر فلان وزیر فرهنگی به لندن نمیگریخت و
«اتاق فکر جنبش سبز در خارج» را از سر بلاهت تشکیل نمیداد، هیچ وقت باور نمیکردیم که کسی با سابقه وزارت حاضر شود جایگاه و شرافت خود را بفروشد و در حد سران برخی گروهکهای فرومایه برای دولتهای غربی پادویی کند. اگر معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، بعد از ارتکاب چند سال خیانت، به لندن نمیرفت، در BBC آفتابی نمیشد و سپس به عنوان سردبیر شبکه صهیونیستی اینترنشنال به استخدام شبکه رسمی موساد در نمیآمد، کمتر کسی باور میکرد که او نه یک مدیر تراز ایرانی، بلکه پایور MI6 و موساد است. اما دو سال پیش که فرمان پروژه ویرانی طلبی ایران در پوشش آشوب «زن، زندگی، آزادی» از لندن و تلآویو صادر شد و مقامات این رژیمها پای کار آمدند، دیدیم که شبکه تحت سردبیری معاون وزیر سابق، چگونه به نیابت از موساد، دستور آدمکشی و شرارت و آتشافروزی و تجزیهطلبی و خرابکاری در بازار و انسداد در اقتصاد ایران را صادر میکند.
4) ماجرا اینبار فرق میکرد. فرق دولت موسوم به اصلاحات با دولت شهید رجایی و بنی صدر، این بود که اینبار، تجربه اول انقلاب را داشتیم و میدانستیم منافقین چگونه نفوذ میکنند، از چه شگردهایی برای تفرقهافکنی و ایجاد التهاب و درگیری و سرکوب نیروهای خدوم بهره میبرند. بر اساس رویکرد غالب تندروها در دولت و مجلس مدعی اصلاحات و بر اساس برخی رفتارهای ارتکابی، ته خط برخی مدیران و نمایندگان مجلس معلوم بود و نهایتاً با پناهندگی شماری از آنها، انحلالشان در اپوزیسیون و معارضه با اصل اسلام و انقلاب، نقاب از چهرهشان افتاد. مقطع سوم، دولت مدعی اعتدال بود که برخی رویکردهای منافقانه و رادیکال به قیمت نابودی فرصتها در پیش گرفته شد و نهایتاً هم دیدیم که کسانی در حد معاون وزیر ارتباطات، معاون سازمان محیط زیست و مشاور وزیر خارجه و...، پس از برخی خیانتها، به اروپا و آمریکا گریختند. اینها علاوهبر دهها مدیر رسانهای و سردبیر و خبرنگاری است که در طول دو دهه گذشته، در خدمت جریان تحریف (تحلیلهای فلجکننده) درآمده و پس از آن که مهره سوخته شدهاند، از رادیو فردا و BBC و VOA و اینترنشنال و... سر درآوردهاند.
5) اکنون آن عبرت 40 ساله، پیش روی آقای پزشکیان و دولت اوست. البته روشن است که جمهوری اسلامی امروز، آن نظام نوپای 40 سال قبل نیست. ایران عزیز ما به برکت هدایت امام(ره)و رهبری، و مجاهدت مدیران مسئولیت شناسی مثل شهیدان سلیمانی و رئیسی و امیرعبداللهیان، در جایگاهی از اقتدار ایستاده که «سایمون تیسدال» سردبیر خارجی روزنامه گاردین به صراحت اذعان میکند: «آمریکا دیگر، بزرگترین قدرت در خاورمیانه نیست، ایران است» و نشریه فارن افرز تأکید میورزد: «ایران در حال ترسیم نقشه خاورمیانه جدید است».
6) شکست جبران ناشدنی اسرائیل در سه عملیات طوفانالاقصی، وعده صادق و یومالاربعین، و فراتر از آن، نابودی پروژه بزرگ «شناسایی اسرائیل در قالب پیمان ابراهیم»، چیزی نیست که صهیونیستها یا محافل غربی بتوانند پنهان کنند. آمریکا و برخی دولتهای اروپایی، همه توان خود را پای جنگ آوردند اما قطعاً شرایط، به قبل از 7 اکتبر 2023 برنخواهد گشت و بازدارندگی زائل شده اسرائیل (و هیبت زائلشده آمریکا) ترمیم نخواهد شد. تحولات 11 ماه اخیر، از عملیات برقآسای طوفانالاقصی، تا گشوده شدن دستان حزبالله و انصارالله و ایران به عمق سرزمینهای اشغالی و دریای سرخ و بابالمندب و دریای مدیترانه، در طول 79 ساله پس از جنگ جهانی دوم بیسابقه است. همین موشک هایپرسونیک که دیروز از یمن شلیک شد و یازده دقیقه بعد بر قلب تلآویو نشست، در کنار خبر غیر رسمی انتقال رزمندگان یمن به مرزهای فلسطین اشغالی، حاوی دلالتهای بسیاری درباره جابهجایی معادلات قدرت در منطقه است.
7) رهاورد این تولید قدرت همزمان در میدان و دیپلماسی، تجارت 12 میلیارد دلاری فقط با کشور همسایه و برادر، عراق است که در صورت بسترسازی و رفع موانع میتواند تا بالای 30 میلیارد دلار هم افزایش پیدا کند. روشن است که با چنین تدارکاتی، تحریمهای خصمانه تا حدود زیادی کارآیی خود را از دست میدهد. این میراث گرانبها، آسان به دست نیامده است و قدرشناسی و درایت اقتضا میکند که از سوی دولت جدید پاس داشته شود. از لوازم این قدرشناسی، برکشیدن نیروهای متعهد و مسئولیت شناس و وفادار به انقلاب، و مراقبت از نفوذ عناصر بیاعتقاد یا بدسابقه است.
8) جفا به جمهوریت و اسلامیت و منافع ملی است که حتی مدیریتهای رده پایین به مجرمان امنیتی و محکومان قضائی یا فعالان فتنههای نیابتی سپرده شود، چه رسد به اینکه چنین عناصری، به عنوان معاون و مدیرکل یا در ستاد اصلی دولت و گلوگاههای سیاسی و رسانهای آن منصوب شوند؛ و در ادامه، برخی عناصر متخلف و اخراج شده در مسیر قانونی، مجدداً بهکارگیری شوند و متقابلاً، نیروهای کارآمد و مؤمن حذف شوند. متأسفانه در برخی انتصابات، احکام قطعی محاکم قضائی و استعلام مراجع اطلاعاتی، دور زده میشود و برخی عناصر بهشدت مسئلهدار، از در پشتی - بدون این که از گیتهای و فیلترهای ضروری حفاظتی بگذرند-، در برخی مراکز مهم دولتی به کار گمارده میشوند. این، میتواند به همان وضعیتی ختم شود که دفتر نخستوزیری و ریاست جمهوری در ابتدای انقلاب، دارای حفاظت فیزیکی بود، اما امثال کشمیری، استثنا بودند و توانستند آن نفوذ
پر خسارت را مرتکب شوند. یا نفوذیهای بعدی توانستند به اسرار نظام و اتاق تصمیمسازی مدیران دولت دسترسی پیدا کنند و فجایع بزرگ را رقم بزنند. این، هشداری جدی (مبتنی بر تجارب ملی) است که اگر روند برخی انتصابات غیر قانونی متوقف نشود، چند وقت دیگر باید شاهد رخنمایی چندین کشمیری و کلاهی یا رمضانپور و باستانی و کاوه مدنی و...، در مقیاسهای مخرّبتر باشیم و در این صورت، بازنده اول، خود دولت و رئیسجمهور محترمی خواهد بود که به نظام و رهبری باور دارد، و اسرائیل و آمریکا را دشمن میشمارد.
9) حتماً هر فتنه و آشوبی، بهانهای دارد، اما برنامه دشمن را نباید با آن بهانه اشتباه گرفت. تیرماه 1378 مقارن با اغتشاشات چند روزه در تهران، ایهود باراک نخست وزیر رژیم صهیونیستی گفته بود: «گزارش جزء به جزء بحران در ایران را از موساد دریافت میکنم. آشوب در تهران، کل معادلات صلح خاورمیانه را به نفع اسرائیل تغییر خواهد داد». در فتنه سال 1388 نیز هرچند دروغ تقلب در انتخابات بهانه آشوبافکنی بود، اما آشوبگران در میانه راه فاش کردند: «انتخابات بهانه است/ اصل نظام نشانه است». در هر دو فتنه 1388 و 1401، رد پای سرویسهای جاسوسی CIA، موساد و MI6 برای ناامنی کشور و حتی سوق دادن آن به سمت ویرانی و تجزیه توسط گروهکهای شرور به وضوح دیده شد. به تعبیر امیر مؤمنان(ع): «مرد جنگی بیدار است و هرکس بخواهد، دشمن از او چشم برنمیدارد و به خواب نمیرود». تقلیل این آشوبهای نیابتی به اشتباه فلان یا بهمان دستگاه و یا ادعای اینکه نباید گذشتهها را نبش کنیم، خلاف عقل و شرع است.
به بیان شریف امیر مؤمنان(ع) «اِنَّ الحَقَّ القَدیمِ لا یُیطلُه شیئی». گذشت زمان موجب نمیشود که فراموش کنیم چه کسانی به پایوری در نقشههای جنایتکارانه دشمنان تن دادند و در خون دهها مدافع مظلوم امنیت مردم شریک شدند؟ مگر میتوان شهدای مظلومی مانند آرمان علی وردی و سید روح الله عجمیان را که با همان سبعیت لشکر ابن زیاد به شهادت رسیدند، فراموش کرد، یا از خیانت برخی سیاسیون و رسانهها در جانبداری از جنایت اشرار آشوبگر گذشت؟ چه رسد به این که در دستگاههای دولتی به آن مرتکبان خیانت، میز و مقامی به امانت سپرده شود! فتنه، خط قرمز قطعی نظام است و کسی حق ندارد در مراعات این خط قرمز، کوتاهی کند.
10) آش ولنگاری در برخی انتصابات چنان شور شده که فلان عضو ستاد رسانهای آقای پزشکیان و یکی از افراد مؤثر در نامزدی وی مینویسد: «خشت اول چون نهد معمار کج- تا ثریا میرود دیوار کج» و «دیشب یکی، تلفنی در نکوهش تملق دولت و رئیسجمهور گفت. گفتم از همه چی دفاع نمیکنم و در همین توئیتر نقدهایی کردهام، مثلاً همه انتصابها که با اطلاع دکتر پزشکیان نیست و حتماً آدمهای اشتباه وارد شدهاند. همچنین است در مورد همه رفتارهای به نام دولت که الزاماً مورد تأیید او نیست». یک کانال همسو
(عصر اصلاحات) هم در تحلیل ماجرا مینویسد: «شنیدهها حاکی است این فعال رسانهای که سالهاست در کنار آقای پزشکیان، امور رسانه ایشان را برعهده داشته، توسط حلقه [...] از او دور شده است. او منتقد برخی انتصابها در حوزه اطلاعرسانی و دفتر و شورای اطلاعرسانی دولت شده، از جمله انتصاب [...] که در اسفندماه 95 به دلایل امنیتی و باجگیری رسانهای بازداشت شده بود».
11) غیر از رئیسجمهور محترم و اعضای کابینه، دیگران هم درباره انتصاب افراد مسئله دار/ زاویه دار مسئولیت دارند. از دستگاه قضائی و مجلس شورای اسلامی، تا دستگاههای اطلاعاتی، و نهایتاً محافل وفادار به نظام و انقلاب و منافع و امنیت ملی. مطالبه قاطع پایبندی به الزامات قانونی و طرد عناصر زاویه دار/ مسئله دار، مسئولیتی نیست که با بدفهمی درباره شعار وفاق، بتوان لوث کرد یا معطل گذاشت. این انتقاد و اعتراض و منع قانونی، عین حمایت دلسوزانه نسبت به دولت و رئیسجمهور محترمی است که موفقت آنها موفقیت نظام و مردم است. و اگر کسی روشنگری و انتقاد نکند، در حق شخص آقای پزشکیان جفا کرده است. به تعبیر شهید بهشتی: «من تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی برخورد مجاملهآمیز و منافقانه ترجیح میدهم».
12) کشمیری، درست همان زمان که عضو سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود، به دبیری شورای عالی امنیت ملی ر سیده بود. او به قدری مورد اعتماد شهید رجایی بود که اسناد سرّی و فوق سرّی دولت را نگهداری میکرد. آقای ناطقنوری در خاطرات خود (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 247) میگوید: «در جلسه
روز 8 شهریور، آقای کشمیری دبیر جلسه بود که وی هم از عوامل نفوذی بود و معالاسف، حتی شهید رجایی هم به ایشان اعتماد پیدا کرده بود». همچنین، محمدحسین رجایی (برادر رئیسجمهور شهید) نقل میکند: «شهید رجایی به قدری به کشمیری اعتماد داشت که پشت سر او نماز میخواند».
محمد ایمانی
بسمه تعالی:مقایسه وضعیت اسرائیل در اولین و آخرین جنگ (یادداشت رو
رژیم غاصب صهیونیستی در طول 76 سال حیات ننگین خود سه جنگ طولانی را تجربه کرده است؛ جنگ 1948 با کشورهای عربی، جنگ 1982 لبنان و جنگ 2023 غزه. بقیه جنگهای رژیم غاصب بین دو روز تا 51 روز به درازا کشیده شده است. طولانیترین جنگ رژیم غاصب، جنگ 1982 علیه لبنان است که تا سال 2000 ادامه پیدا کرد. اسرائیلیها این جنگ را «عملیات صلح برای جلیل» نامگذاری کردند، در حالی که در آن زمان «جلیل» مورد تهدید قرار نگرفته بود. البته سیر جنگهای رژیم غاصب (چه آنگاه که مورد حمله قرار گرفت و چه آنگاه که آغازکننده جنگ بود) بیانگر آن است که رژیم در مواجهه با مقاومت مردمی در دورهای کوتاه، قادر به پایان دادن به جنگ به نفع خود نبوده و آنگاه که جنگ را در دورهای کوتاه به پایان رسانده، شکست را پذیرفته است.
جنگ 1361/ 1982 رژیم علیه لبنان تا سال 1379/ 2000 یعنی به مدت 18 سال به طول انجامید و اسرائیل در این مدت زیر فشار شدید مقاومت مؤمنانه مردم لبنان و اقدامات پیدرپی نظامی مقاومت قرار گرفت و در نهایت ناچار شد طی دو مرحله، در سالهای 1375/ 1996 و 1379/2000، لبنان را ترک نماید. رژیم اسرائیل در جنگهای بعدی و تا پیش از جنگ اخیر غزه، دورهای بین دو روز تا 51 روز جنگ را تجربه نموده است. بنابراین میتوان گفت پس از پایان جنگ علیه لبنان در سال 1379/ 2000 یعنی در این حدود 25 سال، جنگ کنونی غزه طولانیترین درگیری آن بوده است. کما اینکه در حد فاصل تأسیس رژیم منحوس تا حمله آن به لبنان، هم جنگ کنونی غزه طولانیترین جنگ آن به حساب میآید.
رژیم غاصب در جریان جنگ 1948 که با تهاجم مشترک ارتشهای مصر، اردن، عراق، سوریه، عربستان، یمن و گروههای نامنظم
عربی ـ فلسطینی شامل «ارتش آزادیبخش عرب»، «النجاده» و «ارتش جهاد مقدس» مواجه گردید، ناگزیر شد 117500 نیروی نظامی یهودی را به مصاف 63500 نیروی نظامی عرب بفرستد. اسرائیل پس از ده ماه با پیروزی بر قوای عربی از جنگ خارج گردید. در نتیجه این جنگ، رژیم غاصب تمام نواحی فلسطینی که در طرح تقسیم سازمان ملل برای یهودیان در نظر گرفته شده بود را تصرف کرد و علاوهبر آن بر 60 درصد بخشهایی که در طرح سازمان ملل برای عربها در نظر گرفته شده بود، مسلط گردید. تنها دستاورد ارتشهای عربی، الحاق کرانه باختری به اردن و الحاق غزه به مصر بود. این جنگ در زمانی روی داد که فاصلهای میان تأسیس رژیم اسرائیل و این جنگ نبود و پایههای رژیم آنچنان استحکامی نداشت و بر صحنه بینالملل هم نوعی آنارشی ناشی از آغاز جنگ سرد حاکم شده بود و لذا اسرائیل آنچنان ارتباطات درخوری در حوزه منطقهای و فرامنطقهای پیدا نکرده بود. علت اصلی پیروزی رژیم غاصب بر قوای عربی در آن جنگ این بود که از یکسو غاصبان در وضعیت «انسجام کامل» قرار داشتند، در حالی که عربها دچار اختلافهای زیاد بودند. از سوی دیگر عربها جنگ با رژیم غاصب را جدی نگرفتند و به گمان اینکه غلبه بر آن کار آسانی است، از تمام قوای خود استفاده نکردند. در این جنگ علیرغم آنکه رژیم تازهتأسیس غاصب بیش از 117 هزار نیروی نظامی را پای کار آورد، طرفهای عربی تنها به اعزام حدود 63 هزار نفر یعنی نزدیک به نیمی از نیروهای نظامی رژیم بسنده کرده بودند. در این جنگ عربها با حدود 16 هزار کشته در برابر حدود 6500 کشته اسرائیلی، به آتشبس تن دادند. جمعبندی این صحنه را در نظر داشته باشید؛ رژیمی تازه تأسیس در محیط بینالمللی بیثبات و در مواجهه با ارتش هشت کشور عربی، توانست علیرغم طولانی شدن جنگ ـ 294 روز ـ
و به محاصره درآمدن، به پیروزی برسد و تا سال 1956 یعنی 9،8 سال بعد در وضعیت آرامش قرار گیرد.
این وضعیت را با جنگ کنونی غزه مقایسه کنید. رژیم با هدف اخراج فلسطینیها از غزه ـ به بهانه عملیات طوفانالاقصی ـ وارد جنگ با فلسطینیهای ساکن در «باریکه غزه» شد، هماینک 340 روز از این جنگ میگذرد و برخلاف جنگ 1948، اینک این طرف مقابل اسرائیل یعنی فلسطینیها هستند که به محاصره کامل زمینی، هوائی و دریایی درآمدهاند و اسرائیل علیرغم آن همه جنایت با هیچ محدودیتی در زمین، دریا و هوا مواجه نیست و با این وجود نتوانسته به پیروزی برسد و هنوز در حال دادن تلفات است. مقایسه این دو جنگ، افق تحولات را به ما نشان میدهد. اسرائیل اینک و 11 ماه پس از جنگ در حال آسیب خوردن از جبهه مرکزی یعنی مقاومت فلسطین، جبهه جنوب یعنی یمنیها، جبهه شرق یعنی عراقیها و جبهه شمال یعنی لبنانیها است و با وجود اینکه با این همه جبهه مفتوح مواجه میباشد، قادر به آرام کردن فضای داخلی خود نیست! اسرائیل و طرف فلسطینی اینک در مقایسه با جنگ 1327 / 1948 در وضعیت معکوس قرار گرفتهاند؛ در جنگ 48، جبهه اسرائیل متحد بود و هیچ رخنهای در آن مشاهده نمیشد، در حالی که جبهه عربی در هدفگذاری و قبول مسئولیت دچار تعدد و تفرقه بود. در آن جنگ، مصر با همه توان به صحنه نیامد و از ارتش بیش از 300 هزار نفری آن، ابتدا 10 هزار و سپس 20 هزار نفر درگیر جنگ شد و عراقیها ابتدا با 2000 و در نهایت با 18000 نیرو وارد جنگ شدند و سهم لبنان و یمن در این جنگ به ترتیب 436 و 300 نفر بود! با این وصف در این جنگ به دست آوردن پیروزی برای یهودیها دشوار نبود، اما مهم استقامت آنان در جنگی نزدیک به ده ماه و عدم بروز شکاف در میان آنها بود. امروز اسرائیل دچار درگیریهای داخلی شده و در سطح فرماندهی نظامی هم گرفتار مسایل بسیار میباشد. رژیم غاصب اسرائیل امروز از حیث جنگافزار و از حیث برخورداری از پشتیبانی خارجی وضع بسیار بهتری نسبت به 1327 / 1948 دارد و اصولاً با آن زمان قابل مقایسه نیست و از آن طرف، فلسطینیهای تحت محاصره در غزه، در مقایسه با توانمندیهای آن زمان ارتشهای عربی و این زمان ارتش اسرائیل، چیزی در اختیار ندارد با این وجود، افق طرف فلسطینی بسیار روشنتر است.
دلیل آن چند چیز میباشد:
1ـ در این جنگ یک عنصر قوی معنوی ـ اعتقادی به میدان آمده است. نیرویی که به آموزههای وحیانی و آیاتی نظیر «وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ» (آیه 39 سوره حج) به طور جدی باور دارد، امداد الهی را به عنوان علتالعلل موفقیت به حساب میآورد. انتخاب حدود پنج هفته پیش ـ یحیی سنوار ـ بهعنوان رهبر حماس، نشان داد جنگ، با قاعده اعتقادی ـ دینی به رزمگاه جندالله در مقابل جندالشیطان تبدیل شده است و نتیجه چنین جنگی بر همگان واضح است.
2ـ علاوهبر این در زمانه 1948، مسلمانان جبهه روشنی نداشتند، نظام چندقطبی اروپایی قرنهای 18 ـ 19 و تا نیمه قرن 20 به پایان رسیده بود، اما مسلمانان در وضع بیخبری قرار داشته و هیچ قلهای برای نشان دادن و دل بستن آنان به آن وجود نداشت. بر این اساس کشورهای جهان اسلام معطل سیاستورزیهای قدرتهایی بودند که اصولاً نمیخواستند فلسطینی که نماد شکست آنان در جنگ صلیبی است، باقی بماند. در دوره کنونی، هر چند هنوز بسیاری از کشورهای اسلامی، همچنان بخشی از جهان غرب به حساب میآیند اما در میان آنان یک «جمهوری اسلامی» وجود دارد که به مسلمانان پشتگرمی میدهد. از اینرو گروههای مقاومت در لبنان، در یمن، در عراق، در فلسطین و... حفظ جمهوری اسلامی را ضرورتی فراتر از بقاء خودشان میدانند؛ آنان معتقدند در جهانی که بر آن قاعده قدرت حاکم است، مسلمانان نمیتوانند بدون نشان دادن قدرت مؤثر، حقوق خود را مطالبه نمایند.
3ـ یک نکته مهم دیگر در این زمانه این است که «مقاومت» از آنچنان قدرتی برخوردار شده که دولتهای مخالف مقاومت که «دولتهای محافظهکار» خطاب میشوند، پس از آغاز عملیات طوفانالاقصی و نیز پس از شروع جنگ غزه، جرأت ابراز همراهی با آمریکا و اسرائیل را ندارند و حال آنکه همه میدانیم، پشت صحنه این دولتها چیست؟ در واقع در این صحنه، دوستان اسرائیل در منطقه قادر به ابراز زبانی حمایت از آن نیستند، در حالی که دوستان فلسطین، با توان نظامی به حمایت از مقاومت غزه برخاستهاند. حزبالله از آغاز جنگ به میان آمده و بخش شمالی رژیم را درگیر نموده و یمنیها جبهه جنوب رژیم را درگیر کردهاند. این تفاوت دو صحنه است که با نگاه به آن میتوان افق جنگ غزه را مشاهده کرد.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی: رز
چند روز پیش تصاویر بیسابقهای از چهره بههمریخته و عصبی نتانیاهو به بیرون درز کرد که به تنهائی، گویای مسائل مهم و زیادی بود. چهرهای برافروخته، ذهنی آشفته و رفتارهایی که نشان از «عدم تمرکز» و «تحمل روزهای سخت» داشت. این تصاویر آنقدر حرف برای گفتن داشت که چند روزی نقل محافل رسانهای و خبری بود.
نتانیاهو میخواست درباره کشته شدن آن 6 اسیر صهیونیست به شهرکنشینان خشمگین، خسته و ناامید توضیح دهد. توضیحات او هیچکس را قانع نکرد و حدود یک هفته سرزمینهای اشغالی شاهد تظاهراتهای
عجیب و غریب و بیسابقهای بود که بعضا تعداد مشارکتکنندگان در آن تا 750 هزار نفر هم اعلام شد. سؤال این است که، چرا نتانیاهو این طور به هم ریخت؟ آیا مرگ آن 6 اسیر و تجمعات یک هفتهای، عامل این همه بههم ریختگی است؟ اوضاع سایر رهبران این رژیم چگونه است؟ و سؤال بعدی این که، آیا وضعیت صهیونیستهایی که در این سرزمین اشغال شده زندگی میکنند، بهتر از نتانیاهو است؟
بخوانید:
1- روانشناسان میگویند، در بسیاری از مواقع ریشه رفتارها را باید در گذشته افراد جُست. این گذشته میتواند 40 سال قبل باشد، میتواند همین یکسال یا حتی
6 ماه پیش هم باشد. گاهی یک فرد، طی یک مدتِ زمانی، شرایط سختی را تحمل میکند. وقتی این شرایطِ سخت، طولانی و طاقت، طاق شد، فقط یک جرقه لازم است تا این فرد از درون متلاشی و بههم بریزد. نتیجه این که، آنچه باعث بههم ریختگی نتانیاهو شده است، صرفا کشته شدن این 6 اسیر و تجمعات یک هفتهای علیه او نبود. 11 ماه است که صهیونیستها در شرایط به شدت سختی قرار دارند و بیشترین تلفات، بیشترین خسارات اقتصادی، بیشترین فشارهای سیاسی، بدترین رسواییهای حیثیتی و...را متحمل شدهاند. چیزی نزدیک به یک میلیون نفر که غالبا نیروهای کیفی هستند، از این سرزمین به همراه سرمایههایشانگریختهاند و یک میلیون نفر از یک جمعیت حداکثر 8 میلیونی، عدد بسیار بالایی است. نزدیک به دو سال است که چنین تجمعاتی علیه نتانیاهو و کابینهاش به صورت هفتگی انجام میگیرد. (تجمعات بزرگ ضد نتانیاهو به پیش از عملیات طوفانالاقصی بازمیگردد) مجموعه این «ترین»ها و «تکرار»ها، فقط یک جرقه نیاز دارد تا فردی حتی در مختصات نتانیاهو را آنگونه به هم بریزد. در واقع مرگ آن 6 اسیر صهیونیست که هفته گذشته رخ داد در کنار تجمعات بزرگ بعد از آن، حکم آن یک جرقه را
داشت.
2-نتانیاهو، رهبر پوستکلفت صهیونیستهاست. در ادبیات سیاسی به رهبران سیاسی «اِلیت» و به اصطلاح نخبه میگویند. وقتی بزرگ و اِلیت یک جمع اینگونه به هم میریزد، تکلیف بقیه آن جمع و جامعه معلوم است. شهرکنشینان صهیونیست هیچگاه شرایطی را که این روزها متحمل میشوند، تجربه نکرده بودند. اولین عنصر لازم برای تشکیل یک جمع و جامعه، «امنیت» است و مقاومت- از فلسطین تا حزبالله و یمن و عراق- همین نقطه را هدف گرفتهاند. صهیونیستها این «اولین» نیاز حیاتی را
ندارند.
از همینجا میتوان به ریشه بسیاری از رفتارهای منحصر بهفرد صهیونیستها پی بُرد. چرا منحصر بهفرد؟ وقتی به نتایج نظرسنجیهایی که از بین صهیونیستها انجام شده رجوع میکنیم، این «فرق داشتن» خود را به خوبی نشان میدهد. سوای از پاسخها، سؤالاتی هم که از این طیف در نظرسنجیها ُپرسیده میشود، بسیار متفاوت است! همین امر نیز به تنهائی «متفاوت» بودن این جماعت را نشان میدهد.
مثلا چندی پیش نظرسنجی از شهرکنشینان صهیونیست انجام شد که در آن راجع به کشتار غیرنظامیان فلسطینی سؤال شده بود. همینطور «ترور» فلسطینیها. پاسخها حیرت انگیز بود. اکثریت قریب به اتفاق صهیونیستها مشکلی با کشتار غیرنظامیان نداشتند.
شاید بخشی از بدنه این جمعیت این نظر را نسبت به غیرفلسطینیها هم داشته باشند.
از بحث خارج نشویم. ما در «اسرائیل» نه با یک کشور مواجهیم و نه با یک «مردم» عادی. کشورهای مصنوعی و زورکی، شرایط خاص خود را دارند. آنها مثل ساکنان سایر کشورهای دیگر نیستند چون، تحت شرایط مشابه زندگی نمیکنند.
به آنها آموزش داده شده که قوم برگزیدهاید، قوم برترید و بقیه انسانها و حیوانات برای خدمت به این قوم خلق شدهاند. زندگی در این شرایط و جغرافیای متفاوت، زندگی تحت آموزشهای متفاوت و تلقین دائمی این که «همه دنیا برای خدمت به ما خلق شدهاند»، نتیجهاش میشود آن نظرسنجی متفاوت و آن پاسخهای
متفاوتتر.
از دل مجموعه این عوامل و شرایط نیز، وضعیت امروز حاکم «اسرائیل» خارج میشود. با این تفاسیر تردید نداشته باشید شرایط روحی و ذهنی سایر رهبران این رژیم، بهتر از نتانیاهو نیست و یکی از مهمترین دلایل استعفاهایی که به طور پیدرپی انجام میشود، میتواند واکنشی به این شرایط سخت باشد.
اوضاع شهرکنشینان صهیونیست هم که از سرتاسر دنیا با وعدههای آنچنانی به این سرزمین ناامن کشانده شدهاند نیز به همین شکل است. شما در کجای دنیا سراغ دارید که مردمانش در کوچه و خیابان، مسلح در رفت و آمد باشند؟! اما سرانجام رژیم اسرائیل با این وضع چه خواهد
بود؟
3- دیروز گوشهای از صحبتهای دونالد ترامپ، نامزد اصلی جمهوریخواهان در انتخابات آبان ماه امسال منتشر شد. او یکی از سرسختترین حامیان رژیم اسرائیل است و مثل سایر رهبران آمریکا، دفاع و حمایت همهجانبه از این رژیم را وظیفه خود میداند. ترامپ در بخشی از صحبتهایش تأکید کرد که، اسرائیل حداکثر یک یا 2 سال آینده را خواهد دید و اگر اوضاع به همین شکل ادامه یابد نابودی آن حتمی است. در ادامه وعده داد که میتواند این رژیم را نجات دهد. این که «اسرائیل از بین خواهد رفت» جملهای نیست که فقط ترامپ گفته باشد.
بسیاری بر این باورند که این رژیم با شرایطی که دارد، پیش از این نمیتواند دوام پیدا کند. تصویری که چند روز پیش از چهره نتانیاهو منتشر و سرو صدای زیادی به پا کرد، در واقع تصویر «اسرائیل» بود. تصویر یک کشور مصنوعی که به زور پول و اسلحه و ترور و کشتار رویپاست و به گواه تاریخ و بنا به دلایل متعدد، چنین کشورهایی (مصنوعی و زورکی) زیاد دوام نمیآورند.
جعفر بلوری
بسمه تعالیک:رفتارشناسی نتانیاهو (یادداشت روز) چند روز پیش تص
رسانهها از تسلیم نتانیاهو در برابر فشارهای داخلی و خارجی خبر دادند.
چند روز پیش تصاویر بیسابقهای از چهره بههمریخته و عصبی نتانیاهو به بیرون درز کرد که به تنهائی، گویای مسائل مهم و زیادی بود. چهرهای برافروخته، ذهنی آشفته و رفتارهایی که نشان از «عدم تمرکز» و «تحمل روزهای سخت» داشت. این تصاویر آنقدر حرف برای گفتن داشت که چند روزی نقل محافل رسانهای و خبری بود.
نتانیاهو میخواست درباره کشته شدن آن 6 اسیر صهیونیست به شهرکنشینان خشمگین، خسته و ناامید توضیح دهد. توضیحات او هیچکس را قانع نکرد و حدود یک هفته سرزمینهای اشغالی شاهد تظاهراتهای
عجیب و غریب و بیسابقهای بود که بعضا تعداد مشارکتکنندگان در آن تا 750 هزار نفر هم اعلام شد. سؤال این است که، چرا نتانیاهو این طور به هم ریخت؟ آیا مرگ آن 6 اسیر و تجمعات یک هفتهای، عامل این همه بههم ریختگی است؟ اوضاع سایر رهبران این رژیم چگونه است؟ و سؤال بعدی این که، آیا وضعیت صهیونیستهایی که در این سرزمین اشغال شده زندگی میکنند، بهتر از نتانیاهو است؟
بخوانید:
1- روانشناسان میگویند، در بسیاری از مواقع ریشه رفتارها را باید در گذشته افراد جُست. این گذشته میتواند 40 سال قبل باشد، میتواند همین یکسال یا حتی
6 ماه پیش هم باشد. گاهی یک فرد، طی یک مدتِ زمانی، شرایط سختی را تحمل میکند. وقتی این شرایطِ سخت، طولانی و طاقت، طاق شد، فقط یک جرقه لازم است تا این فرد از درون متلاشی و بههم بریزد. نتیجه این که، آنچه باعث بههم ریختگی نتانیاهو شده است، صرفا کشته شدن این 6 اسیر و تجمعات یک هفتهای علیه او نبود. 11 ماه است که صهیونیستها در شرایط به شدت سختی قرار دارند و بیشترین تلفات، بیشترین خسارات اقتصادی، بیشترین فشارهای سیاسی، بدترین رسواییهای حیثیتی و...را متحمل شدهاند. چیزی نزدیک به یک میلیون نفر که غالبا نیروهای کیفی هستند، از این سرزمین به همراه سرمایههایشانگریختهاند و یک میلیون نفر از یک جمعیت حداکثر 8 میلیونی، عدد بسیار بالایی است. نزدیک به دو سال است که چنین تجمعاتی علیه نتانیاهو و کابینهاش به صورت هفتگی انجام میگیرد. (تجمعات بزرگ ضد نتانیاهو به پیش از عملیات طوفانالاقصی بازمیگردد) مجموعه این «ترین»ها و «تکرار»ها، فقط یک جرقه نیاز دارد تا فردی حتی در مختصات نتانیاهو را آنگونه به هم بریزد. در واقع مرگ آن 6 اسیر صهیونیست که هفته گذشته رخ داد در کنار تجمعات بزرگ بعد از آن، حکم آن یک جرقه را
داشت.
2-نتانیاهو، رهبر پوستکلفت صهیونیستهاست. در ادبیات سیاسی به رهبران سیاسی «اِلیت» و به اصطلاح نخبه میگویند. وقتی بزرگ و اِلیت یک جمع اینگونه به هم میریزد، تکلیف بقیه آن جمع و جامعه معلوم است. شهرکنشینان صهیونیست هیچگاه شرایطی را که این روزها متحمل میشوند، تجربه نکرده بودند. اولین عنصر لازم برای تشکیل یک جمع و جامعه، «امنیت» است و مقاومت- از فلسطین تا حزبالله و یمن و عراق- همین نقطه را هدف گرفتهاند. صهیونیستها این «اولین» نیاز حیاتی را
ندارند.
از همینجا میتوان به ریشه بسیاری از رفتارهای منحصر بهفرد صهیونیستها پی بُرد. چرا منحصر بهفرد؟ وقتی به نتایج نظرسنجیهایی که از بین صهیونیستها انجام شده رجوع میکنیم، این «فرق داشتن» خود را به خوبی نشان میدهد. سوای از پاسخها، سؤالاتی هم که از این طیف در نظرسنجیها ُپرسیده میشود، بسیار متفاوت است! همین امر نیز به تنهائی «متفاوت» بودن این جماعت را نشان میدهد.
مثلا چندی پیش نظرسنجی از شهرکنشینان صهیونیست انجام شد که در آن راجع به کشتار غیرنظامیان فلسطینی سؤال شده بود. همینطور «ترور» فلسطینیها. پاسخها حیرت انگیز بود. اکثریت قریب به اتفاق صهیونیستها مشکلی با کشتار غیرنظامیان نداشتند.
شاید بخشی از بدنه این جمعیت این نظر را نسبت به غیرفلسطینیها هم داشته باشند.
از بحث خارج نشویم. ما در «اسرائیل» نه با یک کشور مواجهیم و نه با یک «مردم» عادی. کشورهای مصنوعی و زورکی، شرایط خاص خود را دارند. آنها مثل ساکنان سایر کشورهای دیگر نیستند چون، تحت شرایط مشابه زندگی نمیکنند.
به آنها آموزش داده شده که قوم برگزیدهاید، قوم برترید و بقیه انسانها و حیوانات برای خدمت به این قوم خلق شدهاند. زندگی در این شرایط و جغرافیای متفاوت، زندگی تحت آموزشهای متفاوت و تلقین دائمی این که «همه دنیا برای خدمت به ما خلق شدهاند»، نتیجهاش میشود آن نظرسنجی متفاوت و آن پاسخهای
متفاوتتر.
از دل مجموعه این عوامل و شرایط نیز، وضعیت امروز حاکم «اسرائیل» خارج میشود. با این تفاسیر تردید نداشته باشید شرایط روحی و ذهنی سایر رهبران این رژیم، بهتر از نتانیاهو نیست و یکی از مهمترین دلایل استعفاهایی که به طور پیدرپی انجام میشود، میتواند واکنشی به این شرایط سخت باشد.
اوضاع شهرکنشینان صهیونیست هم که از سرتاسر دنیا با وعدههای آنچنانی به این سرزمین ناامن کشانده شدهاند نیز به همین شکل است. شما در کجای دنیا سراغ دارید که مردمانش در کوچه و خیابان، مسلح در رفت و آمد باشند؟! اما سرانجام رژیم اسرائیل با این وضع چه خواهد
بود؟
3- دیروز گوشهای از صحبتهای دونالد ترامپ، نامزد اصلی جمهوریخواهان در انتخابات آبان ماه امسال منتشر شد. او یکی از سرسختترین حامیان رژیم اسرائیل است و مثل سایر رهبران آمریکا، دفاع و حمایت همهجانبه از این رژیم را وظیفه خود میداند. ترامپ در بخشی از صحبتهایش تأکید کرد که، اسرائیل حداکثر یک یا 2 سال آینده را خواهد دید و اگر اوضاع به همین شکل ادامه یابد نابودی آن حتمی است. در ادامه وعده داد که میتواند این رژیم را نجات دهد. این که «اسرائیل از بین خواهد رفت» جملهای نیست که فقط ترامپ گفته باشد.
بسیاری بر این باورند که این رژیم با شرایطی که دارد، پیش از این نمیتواند دوام پیدا کند. تصویری که چند روز پیش از چهره نتانیاهو منتشر و سرو صدای زیادی به پا کرد، در واقع تصویر «اسرائیل» بود. تصویر یک کشور مصنوعی که به زور پول و اسلحه و ترور و کشتار رویپاست و به گواه تاریخ و بنا به دلایل متعدد، چنین کشورهایی (مصنوعی و زورکی) زیاد دوام نمیآورند.
جعفر بلوری
بسمه تعالی:صبح فلسطین دور نیست (یادداشت روز) رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی در شرایط ویژهای قرار گرفته است. بیتردید در طول تاریخ ننگین آن تهدیدات داخلی و خارجی علیه رژیم تا این حد نبوده است. حال دیگر همه باور کردهاند که این رژیم، شرایط لازم را برای پایداری در برابر تهدیدات درونی و بیرونی ندارد. یکی از تحلیلگران صاحبنام این رژیم که در طول بیش از 60 سال گذشته همواره یک محور رسانهای برای توضیح و توجیه اقدامات ارتش اسرائیل بوده، چند روز پیش با اشاره به روند جنگ، استعفای پیدرپی مقامات نظامی و تجمعات گسترده اعتراضی علیه دولت تصریح کرد «شرایط اسرائیل بسیار بسیار دشوار است، آنچه امروز میبینیم هرگز سابقه نداشته است. دولت اسرائیل به فروپاشی نزدیک شده است». لیبرمن، وزیر خارجه سابق اسرائیل که اینک یکی از ارکان دولت نتانیاهو به حساب میآید، هم یک هفته پیش با اشاره به پاسخهای کوبنده حزبالله -موسوم به عملیات اربعین- و ناتوانی اسرائیل از خاموش کردن آتش مقاومت لبنان، خطاب به دولتهای غربی حامی رژیم با عصبانیت اعلام کرد «ایران و حزبالله در حال خفه کردن اسرائیل هستند» در خصوص این بحث نکاتی وجود دارد:
1- تجمعات خیابانی یهودیان اشغالگر علیه دولت نتانیاهو از نظر حجم و تداوم، به پیش از عملیات طوفان الاقصی بازگشته است. اما این بار خواسته اصلی معترضین یهودی، تن دادن نتانیاهو به آتشبس با حماس در غزه و درواقع متوقف کردن جنگ است. حوصله آنان از اعمال محدودیتهایی که ناشی از ادامه جنگی است که 11 ماه پیش شروع شد، به سرآمده است و افقی برای حل آن به نفع اسرائیل نمیبینند. این موضوع که ارتش و نتانیاهو دائرمدار مسئلهای باشند که 11 ماه قادر به حل آن نبودهاند، از نظر اکثریت یهودیان قابل قبول نیست. آنان معتقدند نتانیاهو اسرائیل را به پای کابینهای آویزان کرده که ارزش و دستاوردی نداشته است. درخواست مدنی و حتی نظامی برای پایان دادن به جنگی که در آن از نظر انسانی و مادی فلسطینیها آسیبهای بیشتری دیدهاند، خیلی جالب است و این عمق آنچه در این جنگ جریان دارد را ظاهر میسازد. الان جمعبندی ارتش، اپوزیسیون و نیروهای مدنی رژیم این است که نتیجه این جنگ هر چیزی میتواند باشد الا شکست مقاومت غزه.
نتانیاهو در جریان سفر یک ماهونیم پیش به آمریکا، یک ماه وقت گرفت تا به اوضاع نابسامان امنیتی و سیاسی اسرائیل سروسامان بدهد اینک این زمان هم سپری شده و اوضاع برای آن وخیمتر گردیده است. وقتی به دلیل وقوع حادثه برای شش اسیر اسرائیلی، نتانیاهو از مردم عذرخواهی کرد و خود را در غم خانوادههای آنان شریک دانست، صهیونیستهای اشغالگر متوجه شدند زمان دادن به نتانیاهو فقط وضع را بدتر میکند. تا پیش از این نتانیاهو به عنوان تنها «گزینه نامرغوب» که گریزی از تحمل آن نیست، خطاب میشد و از اینرو هواداران خارجی رژیم غاصب، حفظ این دولت در حین جنگ را یک دستاورد ارزیابی میکردند و میگفتند دولتی که طی 4 سال با پنج بار انتخابات بهطور پیدرپی روبهرو شده، اینک به مدد جنگ استمرار پیدا کرده است. اما حالا منشهامیر میگوید این دولت به سقوط نزدیک شده است.
2- رژیم در حالی در صحنه سیاسی دچار «بدترین وضعیت طی
60 سال گذشته» است که کرانه باختری به یک صحنه گرم درگیری تبدیل شده است. شدت این درگیریها به گونهای است که اسرائیل در اقدامی بیسابقه، با هواپیماهای جنگی و با شلیک موشک به مقابله با فلسطینیها در جنین، نورالشمس و طولکرم رفته است! عملیاتهای ضد فلسطینی اسرائیل در کرانه تاکنون به صورت اقدامات تروریستی و عملیاتهای ویژه انجام میشده است. لااقل ده نفر از نیروهای نظامی اسرائیل از جمله یک فرمانده تیپ طی یک هفته گذشته در الخلیل، جنین و طولکرم کشته شده و بیش از 30 نفر از آنان زخمی شدهاند. هماینک سه لشکر اسرائیل سرگرم کنترل کرانه باختری و قدس میباشند و این به تنهائی از وخامت اوضاع رژیم در کرانه باختری حکایت میکند.
کرانه باختری برای رژیم همواره یک کابوس بوده است. حدود
5/3 میلیون فلسطینی در این منطقه زندگی میکنند و ضمناً نسبت به حفظ این منطقه که حرمهای مطهر پیامبران الهی را در خود جای داده است، تعصب زیادی دارند. برای اسرائیل کنترل این جمعیت بسیار دشوارتر از کنترل ساکنان غزه است. به همین دلیل، سه روز پس از آغاز جنگ غزه، نتانیاهو کرانه باختری را منطقه نظامی اعلام کرد. در طول این 11 ماه حداقل 700 نفر از ساکنان کرانه باختری به شهادت رسیده و دستکم 4000 نفر از آنان بازداشت شدهاند؛ در عین حال ارتش نتوانسته این منطقه را کنترل کند.
خبرهایی که در رسانههای اروپایی طرفدار اسرائیل درج گردیده و بهخصوص گزارش اخیر مؤسسه سلطنتی چتمهاوس که شورای روابط خارجی آمریکا هم آن را بازتاب داد، بیانگر آن است که در فاصله 15 مهر سال گذشته تا 12 مردادماه امسال، اسرائیل با 678 بار عملیات نظامی و استفاده از سلاحهای گرم فلسطینیهای کرانه مواجه بوده است و در طول این زمان، دستکم 80 نظامی اسرائیلی کشته شدهاند. در عین حال از آنجا که دولت اسرائیل به دلیل ضرباتی که در این مدت خورده، تعادل خود را از دست داده، با داعیههای احمقانه، به این اعتراضات دامن زده است. از جمله اینکه نتانیاهو در بحبوحه درگیری شدید ارتش رژیم در غزه و در منطقه شمالی، اعلام کرد کرانه باختری بخشی از اسرائیل است و یا بنگویر وزیر امنیت داخلی رژیم، وارد مسجدالاقصی گردید. اینها نشانه وضع غیرقابل جمع این رژیم میباشد. از نظر اسرائیل کرانه باختری میتواند سرنوشت آن را تعیین کند و این روزها شدت درگیریهای اسرائیل در کرانه کمتر از شدت درگیریهای آن در غزه نیست.
3- مذاکرات آتشبس با پافشاری اسرائیل بر دو موضوع؛ کنترل رفتوآمد فلسطینیها از جنوب و شمال و کنترل دو محور نتساریم در مرکز و فیلادلفیا در جنوب باریکه غزه، عملاً به بنبست رسیده است و این در حالی است که آمریکاییها معتقدند باید برای نجات اسرائیل از وضعیت وخیمی که به آن مبتلا گردیده است، کاری بکنند. نسخه آمریکاییها این است که با توجه به شکستهای نظامی اسرائیل، کنترل حماس و تنظیم جدید اداره سیاسی و امنیتی غزه را باید به مذاکرات سپرد. فرمول آمریکا این است که حماس را باید با همکاری دولتهای عربی و یک جریان وابسته در فلسطین، حذف تدریجی کرد. مدل آمریکا ترکیب اداره بینالمللی در قالب نیروهای ویژه عربی و تحریم مالی حماس و تأکید بر تروریستی بودن آن - برای مشروع جلوه دادن ترور عناصر مقاومت - است، در حالی که اسرائیل به این مدل اعتماد ندارد و معتقد است از آنجا که قاطبه فلسطینیها از حماس حمایت میکنند، منزوی کردن آن و حل از طریق ترور فرماندهان و عناصر به جایی نمیرسد و رافع مشکل اسرائیل در غزه نیست. نتانیاهو گمان میکند حالا که به غلط و با تصور نادرست وارد غزه شده، نباید بدون دست یافتن به یک فرمول قطعی برای کنترل مقاومت غزه، آن را ترک کند و از اینرو بر بقای نیروهای نظامی خود در دو بخش میانی و جنوبی باریکه تأکید دارد. اما آیا واقعاً اسرائیل قادر به ابقای نیروهای نظامی خود در باریکه غزه هست یا نیست؟ بله اسرائیل میتواند برای مدتی بماند اما در طول این مدت تلفات خواهد داد. آیا اسرائیل آمادگی دادن تلفات پیاپی را دارد؟ همین دو روز پیش رئیس رژیم غاصب اسرائیل با نگرانی اعلام کرد «ما هر روز در حال دفن تعدادی از فرماندهان ارتش و نیروهای آن هستیم چیزی که سابقه نداشته است.» سؤال دیگر این است که با فرض اینکه اسرائیل برای مدتی در غزه بماند آیا به طور واقعی میتواند مانع حرکت مقاومت و موفقیتهای آن باشد؟ تجربه مقاومت میگوید اسرائیل هیچگاه نتوانسته از برتریهای نسبی خود برای حذف یا تضعیف جدی مقاومت استفاده کند. از اینرو حماس ضمن آنکه بهشدت با تداوم حضور نظامیان اسرائیلی در نتساریم و فیلادلفیا مقابله میکند، اما طرحهایی را هم آماده کرده است تا در صورت تداوم حضور ارتش، آنان را وارد یک فرآیند پرهزینه فرسایشی بکند.
ارتش اسرائیل همزمان با تأکید بر حفظ دو محور یادشده، از تقلیل نیروهای نظامی فعلی مستقر در این دو محور به 25 درصد صحبت میکند. کاهش نیروی نظامی به معنای افزایش تحرک نظامی مقاومت است و افزایش اقدامات مقاومت به معنای وقوع اختلاف میان رأس و بدنه ارتش میباشد. همین وضعیتی که الان بر ارتش حاکم است و منجر به استعفای فرماندهان از جمله فرمانده نیروی زمینی اسرائیل و کنار کشیدن فرمانده یگان ویژه امنیتی 8200 شده است. ارتش اسرائیل نیروی هوائی محور بوده و در رزم زمینی توانمندی ویژهای ندارد کما اینکه در جریان جنگ 1973، ارتش مصر توانست در زمانی کمتر از سه روز کل صحرای پهناور سینا را از نیروی زمینی اسرائیل پس بگیرد. اسرائیل به معنای واقعی کلمه گرفتار مخمصهای است که عمق آن، هر روز بیشتر میشود و این در ضمن سبب افزایش تحرک فلسطینیها علیه اسرائیل و به صحنه آمدن ظرفیتهای ملت فلسطین برای آزادسازی این سرزمین مقدس میگردد.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی:«عملیات اربعین» حزبالله و تحول میدانی جنگ غزه (یادداش
«عملیات اربعین» حزبالله لبنان چهار هفته پس از شهادت «فؤاد شکر» از فرماندهان ارشد مقاومت یک «عملیات ویژه» از نوع خود به حساب میآید چرا که روی مراکز اطلاعاتی و امنیتی رژیم غاصب تمرکز داشت. رژیم صهیونیستی نهم مردادماه با شلیک به ساختمانی در بیروت جنوبی چند شهروند لبنانی از جمله فؤاد شکر فرمانده ارشد حزبالله را به شهادت رساند. حزبالله نزدیک به یک ماه ارتش متجاوز و سازمانهای عریض و طویل اطلاعاتی اسرائیل را در وضع آمادهباش قرار داد و از این طریق هزینه زیادی به رژیم جنایتکار و تروریست تحمیل کرد و در نهایت در روز اربعین امام حسین علیهالسلام با هجوم سنگین و کمسابقه، 11 مرکز مهم اطلاعاتی، مخابراتی و جاسوسی رژیم غاصب از جمله یگان ویژه 8200 آن را مورد حمله قرار داد. قبل از هر چیز، این عملیات اسرائیل را تحقیر کرد چرا که حزبالله در این عملیات سنگین، برترین وجه نظامی ـ امنیتی رژیم را بدون آنکه با مانع اساسی مواجه شود، مورد هجوم قرار داد. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد؛
1ـ عملیات حزبالله در صبحگاهان روز اربعین حسینی (ع) با بهرهگیری از فضای معنوی و رمزگونه این روز صورت گرفت. شلیک حدود 340 فروند موشک کاتیوشا یعنی استفاده از دهها قبضه شلیک موشک، به همراه استفاده از صدها پهپاد تهاجمی، خود یک مانور مهم بهحساب میآید و این ضمن آنکه قدرت بالای حزبالله به نمایش گذاشت، اسرائیل را به شدت تحقیر کرد؛ تا جایی که دستگاه دروغ رژیم غاصب دست به کار شد تا وانمود کند همه موشکها و پهپادها را یا قبل از شلیک و یا قبل از آنکه به مقصد برسند، منهدم کرده و عملاً بر آنچه قرار بود بر سرش نازل شود، فایق آمده است! اما هم اظهارات «یواف گالانت» وزیر جنگ و هم اظهارات «یسرائیل کاتز» وزیر امور خارجه آنکه ساعتی پس از عملیات رعدآسای حزبالله بیان شدهاند، این دروغ را برملا نمود؛ وزیر جنگ رژیم با وحشت از ادامه شلیک موشکهایی که حزبالله آن را طی بیانیه رسمی، صرفاً مرحله اول عملیات انتقامی خود خوانده بود، از آمادگی اسرائیل برای صلح با حزبالله خبر داد و وزیر امور خارجه آن اعلام کرد ایران و حزبالله در حال خفه کردن اسرائیل هستند. عملیات تهاجمی حزبالله نهتنها اسرائیل را در بهت فرو برد بلکه از اینرو که مهمترین مراکز اطلاعاتی و جاسوسی آن و بهویژه یگان اسم و رسمدار 8200 مورد حمله قرار گرفته بود، در وحشت کامل قرار داد.
2ـ حزبالله اگرچه این عملیات را به نام ابومحسن فؤاد شکر گره زد اما واقعیت آن است که این عملیات در جهت حمایت از فلسطینیها و بهخصوص مردم و رزمندگان و گردانهای حماس و جهاد اسلامی و بقیه گردانهای غزه انجام گرفته بود و از اینرو همه گروههای فلسطینی بلافاصله پس از شروع حملات حزبالله، آن را تحسین کردند. حزبالله لبنان با این عملیات غیرت مسلمانان و عربها را به نفع فلسطین وارد فضای پرنشاط و هیجانی کرد. این عملیات قوت قلب مردمی شد که طی حدود 11 ماه گذشته در فضای بیعملی اکثر کشورهای عربی، زیر فشار شدید قرار داشتند. عملیات حزبالله روی دولتهای عربی هم تأثیرات خود را برجای گذاشت. فشار این دولتها از جمله مصر و اردن بر رژیم غاصب برای پذیرش آتشبس در جنگ غزه از جمله آنها بود. حزبالله در کشوری به اندازه لبنان که در مقیاس با اکثر کشورهای عربی، کوچک بهحساب میآید، حجت را بر این کشورها بهخصوص مصر و اردن تمام کرده و هرگونه بهانهجویی برای بیعملی را از آنان گرفته است. از اینرو کمک روانی که این عملیات به ساکنان غزه کرد، بیش از تأثیر بسیار زیاد خود موشکها بر رژیم جنایتکار بود. به همین دلیل یک مقام اسرائیلی اعلام کرد سیدحسن نصرالله علیه صهیونیستها دست به عملیات روانی زده و درصدد تغییر فضا برآمده است. با کمال تأسف بعضی افراد، توانایی کشورهای عربی برای کمک به فلسطین و متوقف کردن جنگ را نمیبینند و در مقابل، کشوری کوچک که 11 ماه زیر حملات اسرائیل بوده، ولی پا پس نکشیده را زیر فشار قرار میدهند. حزبالله در این صحنه سخاوتمندانه و شجاعانه از حداکثر توانایی ممکن خود برای کمک به غزه استفاده کرده و در این راه مرزها را کنار گذاشته است و حال باید مصریها و اردنیها و بقیه دولتهای عربی به افکار عمومی اعراب پاسخ دهند که از ارتشهای پرطمطراق و مرزهای طولانی خود به نفع مظلومان عرب غزه چه کردهاند؟
3ـ حزبالله در این عملیات بهطور هوشمندانه وارد صحنه درگیری شده است. از یکطرف انتخاب مراکز جاسوسی، راداری و اطلاعاتی رژیم بسیار هوشمندانه صورت گرفته است. اینها درواقع مهمترین دژهای جنایتکاران اسرائیلی هستند که طراحی، آمادهسازی و اجرای عملیاتهای تروریستی علیه فلسطینیها، لبنانیها، سوریها و بقیه کشورهای منطقه به عهده داشتهاند و تاج آن یگان 8200 میباشد که با داشتن اختیارات ویژه دست به هر جنایتی زده است. حال همین یگان و ده مرکز دیگر جاسوسی و راداری مورد حمله حزبالله قرار گرفتهاند، در حالی که مأموریت اول سیستمهای چندلایه دفاعی اسرائیل که دهها میلیارد دلار صرف آنها شده است، حافظت از این مراکز حساس در برابر حملات موشکی و پهپادی بوده است. عبور موشکها و پهپادها از این سامانههای چندلایه اعتماد به نفس ارتش رژیم و ساکنان غاصب فلسطین را از بین برده است. هجوم غاصبان به فرودگاه بنگوریون، ساعتی پس از آغاز عملیات حزبالله نمونهای از فروریختن این اعتماد میباشد.
نکته دیگر در هوشمندی حزبالله این است که نقاط شلیک موشکها و نقاط راهاندازی پهپادها را از چشم سیستمهای اطلاعاتی رژیم و کشورهای عضو ناتو و بهخصوص آمریکا مخفی کرد و این برای یک گروه که کشور را در اختیار ندارد، کار بسیار پیچیده و دشواری بود که حزبالله از پس آن برآمد. به همین جهت اسرائیل برای آنکه پاسخی به داخل بدهد و جو ذهنی آنان را آرام کند، مدعی شد قبضههای موشک را قبل از فعال شدن منهدم کرده است و این در حالی است که تصاویر شلیکها و اذعان شبکههای تلویزیونی اسرائیلی مخالف بنیامین نتانیاهو، رسوایی دیگری برای اسرائیل در پی داشت تا جایی که رسانههای آن نوشتند در خصوص این عملیات بیش از بیانیه ارتش به بیانیههای حزبالله و سخنان سیدحسن نصرالله اعتماد دارند.
یک نکته دیگر در هوشمندی حزبالله و ناکامی ارتش اسرائیل، جابهجاییهای سامانههای آفندی و مهمات حزبالله در مناطق مختلف لبنان بود که این هم زیر چشمان نافذ سیستمهای فوق پیشرفته اطلاعاتی و جاسوسی رژیم و شرکاء آن صورت گرفت. رژیم اسرائیل با اعتماد به بانک اطلاعات سرویس امنیتی خود، به مناطق مختلف در بعلبک و استانهای صور و جبل حمله کرد اما بعد متوجه شد اطلاعات سرویس اطلاعات ارتش، سوخته بوده است! حزبالله عملیات پیچیده جابهجایی دهها نقطه نگهداری مهمات و قبضههای شلیک را در زمانی انجام داد که فرمانده رشید عملیاتی آن، فؤاد شکر به شهادت رسیده بود و این خود یک مانور به حساب میآید. مانوری که نشان میدهد شهادت سرداران، حزبالله را به زانو درنمیآورد و به توان و تحرک عملیاتی و طراحی آن آسیب نمیزند.
4ـ عملیات هجومی روز اربعین حزبالله و موفقیت بالای آن راه را برای عملیاتهای بعدی مقاومت لبنان، ایران، یمن و عراق هموار کرد و درواقع اسرائیل را از مخفیگاه خارج و در موقعیت آشکار قرار داد. این عملیات، ایران، یمن، حزبالله و عراق را در وضعیت چک جمعبندیها و برنامهریزیهای عملیاتی خود قرار داد و سبب رفع ابهامات آنها گردید.
عملیات حزبالله درواقع نقطه آغاز و افتتاح انواعی از عملیاتهای تهاجمی علیه اسرائیل خواهد بود و دقیقاً به همین دلیل ندای لزوم برقراری آتشبس در جنگ غزه از غرب و شرق بلند شد و نتانیاهو علیرغم پافشاری و لجاجتهای قبلی، اعلام کرد نقاطی از محور نتساریم که غزه را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند و نقاطی از محور فیلادلفیا (صلاحالدین) که محل قطع و وصل ارتباط غزه با جهان خارج است را ترک میکند ـ که البته به این سخنان اعتمادی نیست.
عملیات هجومی حزبالله آنقدر اثر داشت که بشاراسد در جریان اقتتاح مجلس جدید سوریه، برای اولینبار اعلام کرد کشورش از روش مقاومت برای دفاع از خود و بهدست آوردن آنچه از دست رفته است، استفاده میکند و سیدحسن نصرالله گفت ممکن است حزبالله اینبار دست به یورش علیه اسرائیل بزند که اشاره آشکاری به عملیات زمینی علیه اسرائیل داشت. شاید از همین رو بود که ارتش اسرائیل برای ترساندن حزبالله تانکهای خود را به روستای عیتاالشعب نزدیک کرد. به هر حال این تحولات نشان میدهد صحنه جنگ، بعد از 11 ماه ممکن است با شگفتانههایی مواجه شود که به هیچ وجه به نفع رژیم غاصب و پشتیبانیکنندگان آن نیست.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی:اقای قالیباف عذرخواهی پیشکش بیتفاوت نباشید! 1- روز چه
1- روز چهارشنبه 31 مرداد ماه رئیس جمهور محترم در جلسه علنی مجلس که دستور کار آن رای اعتماد به وزیران معرفی شده بود، با صراحت -و شاید هم به اشتباه- تاکید کردند تمامی وزرا در هماهنگی با رهبر معظم انقلاب انتخاب شدهاند. اظهارات ایشان با توجه به روش و روال بارها اعلام شده حضرت آقا، واقعی و منطقی به نظر نمیرسید و این احتمال وجود داشت که جناب پزشکیان در بیان منظور خود دچار لغزش زبان و خطای بیان شده باشند ولی رئیسجمهور محترم برای تاکید بر آنچه مطرح کرده بودند، خطاب به نمایندگان اظهار داشتند: «میخواهم بگویم هماهنگ شدیم آمدم اینجا... چرا مرا وادار میکنید چیزهایی را که نباید بگویم، بگویم؟ من را وادار نکنید که وارد جزئیات قضیه بشوم... همه وزرا هماهنگ شدهاند»!
با توجه به روش یاد شده حضرت آقا کمترین تردیدی وجود نداشت که ادعای جناب پزشکیان نمیتواند صحت داشته باشد ولی متاسفانه (تقریباً) هیچ صدائی به اعتراض بلند نشد و هیچکس از رئیسجمهور محترم درخواست نکرد که درباره اظهارات نامتعارف خود توضیح بدهد.
2- همان روز در یادداشتی با اشاره به چند سند از بیانات حضرت آقا در نفی اینگونه ادعاها و تکذیب دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در موارد مشابه، خطاب به جناب آقای پزشکیان تاکید کردیم؛ «از آنجا که امروزه جنابعالی رئیسجمهور همه مردم و تابلوی تمامیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران هستید، انتظار آن است که اظهارات مورد اشاره دیروز خود را تصحیح بفرمایید و راه را بر سوءاستفاده دشمنان سد کرده و آنان را مانند همیشه ناکام بگذارید». این درخواست بعد از چند روز در یادداشتی از روزنامه دولتی ایران تحقق پیدا کرد که هرچند باید آن را قابل تقدیر دانست ولی اقدامی دیرهنگام بود و دشمنان با استناد به اظهارات ایشان، مجلس و انتخابات و تعیین وزرا و اختیارات رئیسجمهور را نمایشی معرفی کرده بودند! و...
3- یادداشت کیهان با هجوم گسترده و پرحجم رسانههای خارجی و برخی از داخلیها روبهرو شد که با استناد به سکوت برخی مراکز مسئول، اعلام میکردند کیهان قصد تضعیف کابینه را دارد(!) و رسانههای بیگانه پا را فراتر نهاده و ادعا میکردند کیهان در پی آن است که اعتراف صریح رئیسجمهور به نمایشی بودن انتخابات و هیچکاره بودن مجلس را نفی کند! بدیهی است که آنچه دشمنان و دنبالههای آنها علیه کیهان میبافتند برای ما اهمیتی نداشت بلکه متهم کردن نظام مقدس جمهوری اسلامی به مهندسی انتخابات نگرانکننده و غیرقابل تحمل بود آنهم در حالی که با جرأت میتوان گفت آزادیهای مدنی و مردمسالاری دینی در ایران سرآمد همه ادعاهای دموکراسی در جهان و پرچمداران دروغین آن است.
4- دیروز رهبر معظم انقلاب در دیدار رئیسجمهور محترم و اعضای هیئت دولت با حضرت ایشان به صراحت و وضوح تاکید فرمودند؛ «آقای رئیسجمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند. برخی را تایید و برخی را هم تاکید کردم. تعداد بیشتری را هم نمیشناختم و نظری نداشتم». همانگونه که ملاحظه میشود حضرت آقا ادعاهای مطرح شده درباره این که انتخاب همه وزرا با هماهنگی ایشان بوده است را به صراحت رد کردهاند و اشاره به تایید برخی و تاکید برخی همان است که همواره به عنوان یک روال تعریف شده و قانونی انجام میگرفته و در هر دو یادداشت کیهان نیز به آن اشاره شده بود. اکنون این سؤال از مراکز ذیربط و شماری از شخصیتهای نظام مطرح است که چرا با بیتفاوتی از کنار ماجرای یاد شده عبور کرده و با سکوت خود به دشمنان تابلودار، فرصت سوءاستفاده و متهم کردن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به مهندسی بودن انتخابات، نفی آزادیهای مدنی و نمایشی بودن مردمسالاری دینی را دادهاند!
5- و بالاخره بدون تعارف باید گفت کسانی که از روند ماجرا و روال تعریف شده حضرت آقا در اینگونه موارد اطلاع داشتهاند -که یک مسئول نظام نمیتواند اطلاع نداشته باشد- با سکوت یا کجفهمی خود، به دشمنان نظام فرصت سوءاستفاده دادهاند و به قول شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی برای دشمن کوچه باز کردهاند که جرم بزرگی است و اما، با دشمنان نظام سخنی نیست ولی با همه کسانی که درون نظام تعریف میشوند، این توصیه در میان است که «عذرخواهی پیشکش، بیتفاوت نباشید!».
حسین شریعتمداری
|
ث