بسمه تعالی:زندهباد هرجومرج!(یادداشت روز) اینکه کسی با ضربا
اینکه کسی با ضربات میله بارفیکس یک دختر 19 ساله را به قتل برساند و جنازه را طوری معدوم کند که هرگز پیدا نشود؛ مسلما جنایتی هولناک است و تقریبا هیچ انسان و وجدان پاکی نمیتواند به حمایت از قاتل در این جنایت بپردازد؛ اما همیشه در این مواقع جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی ما را غافلگیر میکند! آنها نه تنها به حمایت از این قاتل پرداختند و خواستار لغو حکم اعدام برای او شدند بلکه علیرغم اعتراف صریح قاتل و شواهد و مستندات صحنه جرم؛ سعی کردند با عملیات رسانهای روایتی جعلی از این ماجرا را برجسته کرده و واقعیت را مخدوش کنند. روزنامه اعتماد به عنوان یکی از رسانههای وابسته به این جریان پا را از این هم فراتر گذاشت و مردم ایران را به باد ناسزا گرفت و آنها را «جامعه خشن و انتقامجو» لقب داد.
مدتی بعد در آخرین روزهای مرداد 1401 یک جوان بزهکار، راهبندان بزرگراه نیایش را بهترین فرصت دید تا قمهاش را بیرون بکشد و با تهدید یک خانم جوان در داخل خودرویش گوشی همراه او را سرقت کند. تصویر این زورگیری بلافاصله در فضای مجازی دست به دست شد و احساسات عمومی را جریحهدار کرد؛ اما شاید هیچکس فکر نمیکرد پس از دستگیری سارق و محکومیت او در دادگاه عدهای به حمایت از او برخیزند! اتفاقی که باز هم در اوج ناباوری رخ داد و باز هم پای جریان سیاسی غربزده و مدعی اصلاحطلبی در میان بود. آنها زورگیر بزرگراه نیایش را که به این سرقت و حدود 100 سرقت و زورگیری دیگر با سلاح سرد اعتراف کرده بود و به اتهام محاربه با حکم اعدام مواجه بود؛ مورد حمایت قرار دادند! این بار نوبت روزنامه «شرق»، یکی دیگر از رسانههای وابسته به این جریان بود که ضمن حمایت از مجرم به مردم توهین کند. این روزنامه در صفحه اول خود با عنوان «اعدام درمان این درد نیست» خواستار لغو این حکم شد؛ «شرق» به همین اندازه هم اکتفا نکرد و با توهین به مردم، «جامعه ایران» را «جامعه اعدامپسند» خواند که دچار «سندروم اعدامدرمانی» است.
مسئله آنها شخص قاتل و زورگیر نبود؛ آنها بهانهای برای صفکشی در مقابل قانون پیدا کرده بودند. آنچه مشاهده میشد ایجاد فضاسازی رسانهای از طرف این جریان بدسابقه و بدنام برای بیاعتبار کردن احکام قانونی بود که در نهایت به خدشهدار شدن ویژگی بازدارندگی احکام و ایجاد حاشیهای امن برای مجرمان و قانونشکنان ختم میشد. صفکشی در برابر قانون و بالتبع تأمین منافع مجرمان برای جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی فقط محدود به این موارد نبود. وقتی آنها برای حمله به قانون حتی پروندههای جنایی را هم سیاسی میکردند ناگفته وضعیت در دیگر حوزهها مشخص بود.
اردیبهشت 1403 که پس از سالها بحث و تبادل نظر و رفع ایرادات اولیه شورای نگهبان، طرح «مالیات بر سوداگری» در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید و میرفت تا تبدیل به قانون شود؛ یک بار دیگر مدعیان اصلاحطلبی در برابر قانون صف کشیدند. به موجب این طرح از کسانی که اقدام به دلالی و سوداگری گسترده و ویرانگر در بازارهای زمین، مسکن، سکه، طلا، خودرو، ارز و... میکردند، مالیات اخذ میشد تا ضمن برخورد با این اخلالگران دانهدرشت، سرمایهگذاری در این بازارهای غیرمولد به سمت بازارهای مولد هدایت شود. «مالیات بر سوداگری» طرح عجیب و بدیعی نبود. این پایه مالیاتی در بیش از 180 کشور جهان وجود داشت و ایران از منظر قانونگذاری در این حوزه بسیار عقبتر از سایر کشورهای جهان بود. کانادا مالیاتی تا 42 درصد در این زمینه وضع کرده بود و این میزان برای آمریکا و انگلیس به 28 درصد میرسید. اما جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی در قانون و قانونگذاری از قبله آمالش تبعیت نمیکرد. آنها این بار نه به نفع قاتلان و زورگیرها که برای حمایت از دلالان پا به میدان گذاشتند و حملات رسانهای خود به این طرح را آغاز کردند. روزنامه سازندگی برای دفاع از دلالی و سوداگری پشت مردم پنهان شد و سعی کرد آنها را از این طرح بترساند. روزنامه شرق از «عدم رضایتبخشی» این طرح گفت و دیگر چهرهها و رسانههای منتسب به این جریان تمام قد به نیابت از سوداگران در مقابل طرح «مالیات بر سوداگری» ایستادند. عناوین «مسابقه دولت و مجلس برای گرفتن مالیات از مردم»، «بیراهه مالیاتی عایدی سرمایه»، «مالیات بر عایدی سرمایه، یا سرقت اموال و ثروت مردم؟»، «مالیات بر عایدی سرمایه، پایان دلالی، یا کاسبی تازه؟»، «سهمگیری دولت از داراییهای مردم؛ مهاجرت صاحبان سرمایه شدت میگیرد» و... در روزنامهها و سایر رسانههای وابسته به این جریان تنها قسمتی از عملیات رسانهای سنگین آنها علیه طرح «مالیات بر سوداگری» در حمایت دلالان و دلالبازی بود.
در همین زمینه وقتی دولت سیزدهم تلاش کرد تا با هوشمندسازی نظام مالیاتی؛ فراریان مالیاتی را شناسایی کند باز هم صدای این جریان به آسمان بلند شد. منطق شهید رئیسی در این زمینه واضح و روشن بود؛ او در چهارچوب تحقق عدالت نمیخواست مالیات فقط بر دوش کارمندان، کارگران یا فعالان اقتصادی باشد و کلانسرمایهداران با استفاده ازگریزگاههای مالی از پرداخت مالیات شانه خالی کنند. اما باز هم جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی در برابر انضباط و شفافیت مالی ایستاد و با عناوینی مثل «خالی کردن جیب مردم»، «تله مالیاتی»، «سال سخت مالیاتستانی»، «شوک مالیاتها»، «بار سنگین مالیات» و... در رسانههایش به فضاسازی علیه اقدامی پرداخت که ضمن شفافیت و تکمیل نظام اطلاعات مالی کشور، مالیات صاحبان اصناف و مشاغل خُرد را کاهش میداد و با شناسایی کلانسرمایهداران فراری از مالیات به عنوان مؤدیان جدید مالیاتی گامی مهم در جهت تحقق عدالت مالیاتی برمیداشت. شفافیت مالی و مالیاتستانی بر اساس آن نیز اقدامی بود که در بسیاری از کشورهای جهان از جمله اروپا و آمریکا اجرا میشد اما غربزدگان ایرانی در این زمینه هم از غرب پیروی نمیکردند. آنها این بار در حمایت از فراریان مالیاتی علیه قانون به میدان آمده بودند.
تابستان 1399 وقتی ارادهای برای قانونگذاری و ساماندهی فضای مجازی در مجلس شورای اسلامی شکل گرفت یک بار دیگر جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی بود که آن اراده را سرکوب کرد. این بار البته برخی مسئولان نادان وقت وزارت ارتباطات نیز به کمکشان آمدند و مثل همیشه با فضاسازی علیه محتوای طرح، حامیان طرح و هراسافکنی در افکار عمومی از اجرای طرح مسیر قانونگذاری در این حوزه را مسدود کردند. نکته جالب اینجا بود که در این زمینه نیز آمریکا و کشورهای اروپایی پیشرو قانونگذاری برای کاربران و شرکتهای ارائهدهنده خدمات در فضای مجازی بودند اما غربزدگان ایرانی به اندازه قبله آمالشان هم حاضر به نظمدهی فضای مجازی رهای ایران نبودند. در همه این موارد غربزدگان مدعی اصلاحطلبی چیزی که در غرب شاخص پیشرفت و توسعه بود را برای ما جلوهای از پسرفت و تحجر جا میزدند و در عوض نشانههای ابتذال و فرومایگی غرب را برای ما نمادی از آزادی و برابری معرفی میکردند.
آنها همچنان به مسیرخود ادامه میدهند و در این مسیر آخرین نمونه، صفکشیشان علیه قانون «حمایت از خانواده از طریق ترویج فرهنگ عفاف و حجاب» است. در این مورد علیرغم تصویب قانون و تأیید آن توسط شورای نگهبان آنها عصیانگرانه دولت مورد حمایتشان را به گردنکشی از قانون تشویق کردند و در اقدامی کمسابقه با به میان کشیدن شورای عالی امنیت ملی، سعی کردند قانون رسمی کشور را دور بزنند.
بحث درباره محتوای این قوانین، موضوع یادداشت ما نیست. تمام این قوانین ممکن است در کنار مزیتهایشان، ضعف و نقایصی داشته باشند که میتوان با مشارکت مؤثر و ارائه نظرات و طرحهای جایگزین برای بهبود آنها تلاش کرد. اما عملکرد جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی نشان میدهد آنها نه به دنبال مشارکت مؤثر و فعال برای برطرف کردن نقاط ضعف و حتی ارائه نسخههای بدیل و جایگزین که خواستار نفی حداکثری «اصل قانونگذاری» در این زمینهها هستند. آنها هیچ طرح جایگزینی برای «مهار سوداگری»، «شناسایی فراریان مالیاتی»، «ساماندهی فضای مجازی»، «حدود پوشش در فضای اجتماعی» و... ارائه نمیدهند و اصرار بر قانونزدایی در همه این حوزهها دارند. آنها با هرگونه انضباط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... مخالفند و با فضاسازی علیه هر شکلی از نظم و قانون؛ جامعه را به سمت «هرجومرج» سوق میدهند. بیجهت نیست که رسانههای این جریان سلطه تروریستهای تحریرالشام بر سوریه و آغاز ناامنی و هرجومرج در این کشور را «لحظه خوش رهایی» مینامند و برای رسیدن به این «لحظه جادویی» ثانیهشماری میکنند. آرزوی آنها «سوریهسازی از ایران» و شعارشان «زندهباد هرجومرج» است که معمولا پشت الفاظ زیبا پنهانش میکنند.
جریان غربزده مدعی اصلاحطلبی پیشقراول تروریستها برای بیثباتی در ایران است. آنها با تخریب «قانون» و «قانونگذاری» و ایجاد بینظمی و هرجومرج به اسم آزادی راه را برای تخریب کشور به دست تروریستها هموار میکنند. مسئله رد یا تأیید قانون حجاب و یا هر قانون دیگر نیست؛ مسئله اخلال در نظم عمومی و عقیم کردن قانون و ساز و کارهای قانونی برای قفل کردن نظام اجرائی کشور است.
سید محمدعماد اعرابی
بسمه تعالی:دمشق در گرداب خیانت، تجاوز و جهل (یادداشت روز) 1
1- فقط یک ساعت - تاکید میکنیم یک ساعت - پس از اعلام آتشبس در لبنان، تروریستهای تکفیریِ چندملیتی، به صورت هماهنگ، مجهز شده به سلاحهای پیشرفته، پهپادهای مدرن، خودروهای زرهی، اطلاعات دقیق و... به شهرهای سوریه حمله کردند و طی حدود 11 روز به دمشق رسیدند. آتشبسها (اینجا بین لبنان و رژیم صهیونیستی) برای تنفس طرفین جنگ است. برای احیای توان و رفع نقصهاست. تروریستها یک ساعت بعد از این آتشبس، به کشوری حمله کردند که، یکی از بازوهای اصلی مقاومت بود. آنها آمده بودند تا رژیم صهیونیستی که از رمق افتاده بود، تنفسی بگیرد و مقاومتی که زخمی بود، نتواند نفس تازه کند! فقط یک روز (نه بیشتر) پس از سقوط دمشق اعلام شد، تروریستها با ترکیه، رژیم صهیونیستی، آمریکا و... در «هماهنگی کامل» بودند! کدام تروریستها؟! همانهایی که نام سرکردهشان، همین حالا هم برای رد گم کردن، در لیست تروریستهای تحت تعقیب آمریکا قرار دارد!
این میزان «هماهنگی» و این «توانِ تشکیل ائتلاف»
بین 37 گروه تروریستی -که بنابر اعلام وال استریت ژورنال بینشان اعضای داعش، القاعده، حزب بعث و... حضور دارند - آیا کار یک ساعت و دو ساعت است؟ کار چند تروریست جمود فکر تکفیری است؟! یا کار چند دولت و چندین سازمان اطلاعاتی و جنگی و حداقل کار چند ماه تلاش و هماهنگی؟!
2- پس از رفتن بشار اسد از سوریه و تسلط تروریستهای دستآموز بر دمشق، رژیم صهیونیستی و آمریکا - که از قبل خیز برداشته و آماده بودند - یکی از بزرگترین تجاوزهای زمینی و هوائی را به این کشور آغاز کردند. فقط 48 ساعت پس از سقوط سوریه، نزدیک به 310 نقطه از این سرزمین تاریخی، با بمبها و موشکهای
عجیب و غریب و سنگرشکن هدف حملات حساب شده قرار گرفت. این حملات هنوز ادامه دارد و تقریبا تمام زیرساختهای نظامی و اقتصادی این کشور، در حال تخریب است و وقتی شما در حال مطالعه این یادداشت هستید، احتمالا چیزی از این کشور باقی نمانده است! همانطور که از تجربه عراقِ پس از سقوط صدام پیشبینی میشد، ماموران سیا و موساد، «زیرساختهای انسانی» سوریه را هم کلید زدهاند و در حال ترور نیروهای کیفی و دانشمندان، اساتید علوم مختلف و علمای دینی تراز اول این کشور هستند. هدف کاملا معلوم است. اساس توسعه یک کشور «نخبگان» آن کشورند. زیرساختها را هم همین نخبگان هستند که میسازند. کشور منهای نیروهای کیفی و زیرساخت، به این زودیها کمر راست نمیکند. چنین وضعی مساوی است با سالهای سال عقبماندگیِ مفرط و....
سوریه با رفتن بشار اسد و آمدن تروریستها که بیشتر به «انسانهای بدوی» شبیهاند تا «معترضین مدنی و انقلابی»، روزهای بسیار تاریکی را تجربه میکند که تاکنون مشابهاش را ندیده است.
3- «تحریرالشام» یعنی «آزادسازی شام». شامات هم تشکیل شده است از، سوریه، لبنان، اردن، مصر و... فلسطین. بنابر این، تابلوی بالای سر این گروه تروریستی، آزادسازی این مناطق است. دیروز بنیامین نتانیاهو گفت، جولان - بخشی از خاک سوریه - تا ابد برای اسرائیل باقی میماند. همزمان با این اظهارات، خبرها از پیشروی نظامیان صهیونیست به سمت دمشق حکایت داشتند. در زمان تهیه این یادداشت، نظامیان صهیونیست به 10 کیلومتری دمشق رسیده بودند و اکنون، احتمالا به دمشق رسیدهاند. حالا به این سؤالها کمی فکر کنید: چرا تحریرالشام، که میگوید برای آزادی سوریه و فلسطین و... آمده است، حاضر نیست یک گلوله هم نه، یک جمله علیه رژیم صهیونیستی که سوریه را اشغال کرده، حرفی بزند؟! چرا نمیتواند یک جمله درباره لزوم آزادی فلسطین اشغالی، حرفی بزند؟! چرا آمریکایی که برای سر «ابو محمد جولانی» 10 میلیون دلار جایزه گذاشته است - و بیانیه رسمی آن هنوز روی خروجی سایت مربوطه هست - در حال همکاری با اوست؟! چگونه است، تروریستی که تحت تعقیب آمریکاست، با تلویزیون آمریکا (سی ان ان) مصاحبه میکند؟! غرب برای این همه «رسوایی» چه پاسخی دارد؟! این همکاری واضح، عیان و عریان با تروریستهای تکفیری برای اثبات اینکه، غائله داعش در سال 2014 را هم همین آمریکاییها به راه انداختند، کافی نیست؟ داعش چقدر جنایت مرتکب شد؟ چقدر سر بُرید؟ چقدر زنده زنده سوزاند؟ چقدر به زنان و دختران تجاوز کرد؟ حالا کمی به سازمانهای عریض و طویلی که این غربیها تحت عنوان حقوق بشر، حقوق زنان، حقوق کودکان و... ساختهاند فکر کنید. فقط کافی است یک دختر، در اداره پلیس سکته کند تا این سازمانهای عریض و طویل را به صف کرده و در کنگره و پارلمان علیه آن کشور قانون وضع کرده و با ابزار تحریم به سراغ آن برود. خدا بر درجات امام راحل بیفزاید که بیش از 45 سال پیش گفت، آمریکا شیطان بزرگ است. امروز شاید واضحتر از هر زمانی معلوم شده باشد که «چرا میگوییم اسرائیل یک غده سرطانی است و باید از صحنه روزگار محو شود.» امروز دیگر کمتر کسی باید تردید داشته باشد که چرا باید هرچه فریاد داریم بر سر آمریکا بکشیم.
4- شاید عدهای فکر کنند، این روزها بنیامین نتانیاهو خوشحالترین فرد دنیا به خاطر سقوط دمشق است. اما این عده اشتباه میکنند. نوع واکنش برخی روشنفکران غربزده ما و طیفی از مدعیان اصلاحات (نه همه آنها) نشان میدهد آنها بیش از نتانیاهو از اوضاع حاکم بر سوریه خوشحالند. بیخود نیست شیمون پرز آنها را «بزرگترین سرمایههای اسرائیل در ایران» معرفی میکرد. طی روزهای گذشته، این طیف، تلاش گستردهای را آغاز کردهاند تا با تکنیکهای رسانهای و بهخصوص تصویری، رهبر تروریستهای تکفیری را به رهبرانی مثل چگوارا و... نزدیک کنند! اگر باور نمیکنید، به صفحه اول و «عکس یک» روزنامههایشان رجوع کنید. آنها خود را به در و دیوار
میزنند تا شاید بتوانند «زاویهای» را بیابند که بتوان با آن، تسلط رژیم صهیونیستی و تروریستهای تکفیری بر یک ملت و یک کشور را، «امری مثبت» جلوه دهند اما، هرچه تلاش میکنند، به در بسته میخورند. یکی از آنها نوشته است مهم نیست بعدها قرار است چه اتفاقی در سوریه و برای سوریها رخ دهد؛ مهم این است که، مردم این کشور چند روزی خوشحالند!
5- «اختلافات»، هنگام تقسیم غنائم است که آغاز میشود. تروریستهای «تحریرالشام» متشکل از 37 گروه مختلف تروریستی و تکفیری است. آنها پیش از سقوط دمشق و هنگام تصرف نخستین روستاها، بر سر غنائم و پُستها، روی هم اسلحه کشیده و از یکدیگر تلفات گرفتند. حالا که کل کشور را تصاحب کرده و ماموریت محوله را انجام دادهاند، همین روزهاست که به جان هم بیفتند. امثال جولانی نیز کافی است - ولو برای رد گمکنی هم که شده - یکبار دیگر بگویند، همه سوریه از جمله جولان اشغالی را میخواهد تا به راحتی حذف شود. حالا این اختلافات و جنگ داخلی را بگذارید کنار «دکترین ضاحیه»ای که رژیم صهیونیستی در حال پیاده کردن آن در این کشور است یعنی، ویران کردن سوریه! از دل این دو رویداد مهم - به احتمال زیاد - تجزیه سوریه خارج خواهد شد. راز وحشیگریهای اسرائیل در غزه، لبنان و سوریه این است که، این رژیم نمیتواند یک دولت یا کشور مقتدر و قدرتمند را در اطراف خود تحمل کند. پس تجزیه سوریه - به احتمالا 3 کشور- در دستورکار است. تقسیم یک کشور با آن سابقه درخشان در حوزه مقاومت به 3 کشور، طبیعتا آن کشور را قویتر نمیکند! غارت نفت و منابع طبیعی این کشور را هم در نظر بگیرید. فکر میکنید آمریکا، ترکیه و... دست از سر نفت این کشور برخواهند داشت؟! حالا یک بار دیگر به «تباه» بودن گزارش آن روزنامه حقالعمل کار بیندیشید که نوشته است: مهم نیست بعدها قرار است چه اتفاقی در سوریه و برای سوریها رخ دهد؛ مهم این است که، مردم این کشور چند روزی خوشحالند! همینقدر تباه!
جعفر بلوری
بسمه تعالی:آخرین مرحله مدارا (یادداشت روز) «با دشمنان مدارا»
«با دشمنان مدارا» عنوان اصلی روزنامه سازندگی در چهارشنبه
23 آبان 1403 بود که با حروفی درشت در بالای صفحه اول این رسانه وابسته به حزب غربگرای کارگزاران سازندگی نقش بسته بود. آنها با این تیتر به استقبال نحوه ارتباط و مواجهه با اروپا و آمریکا رفته و با شادمانی خاصی نوشته بودند: «مسعود پزشکیان از ابتدای روزی که وارد گود انتخابات ریاستجمهوری شد، روابط با جهان را بر مبنای شعر معروف و مشهور حافظ ایرانیان پایهگذاری کرد: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان مروت با دشمنان مدارا» و اکنون 100 روز پس از انتخابات نیز تاکید میکند که همچنان بر آن سخن هست و امروز پیشتر از دیروز به اهمیت این سخن رسیده است». «شعرگویی» بهجای «واقعبینی» در تحلیل روابط خارجی، روال مرسوم جریانهای غربگرا در ایران بوده است که البته نمیشود همیشه آن را به حساب «سادهلوحی» گذاشت.
«ابراهیم یزدی» به عنوان وزیر خارجه ایران در بهار 1358 نیز احتمالا همین «شعر» را در دستور کار خود قرار داده بود. او سپتامبر1979(تابستان 1358) در حاشیه اجلاس ششم جنبش عدمتعهدها در هاوانا با رویکرد «مداراگونه» درخواست ملاقات با «صدام حسین»
را داد تا راهحلی برای پایان مناقشات مرزی دو کشور پیدا کند. آقای یزدی پیشنهادهایی سخاوتمندانه و فراتر از تصورات مقامات عراقی به آنها داد تا جایی که این امتیازها حتی برایشان غیرمنتظره و ناباورانه بود. «صلاح عمر العلی» نماینده وقت عراق در سازمان ملل در توصیف تعجبش از پیشنهادهای ابراهیم یزدی میگوید: «پیشنهادهایی که به صدام میداد به صورت غیرمعقولی مناسب بود.» در کنار عوامل سیاسی و نظامی دیگر، فروتنی بیش از حد یزدی در مقابل شخصیت سلطهجو و زورگویی مانند صدام، او را در تصمیمش برای حمله به ایران مصممتر کرد. صدام پیشنهادهای دستودلبازانه وزیر خارجه وقت ایران را بهحساب ضعف و ناتوانی ایران گذاشت و بلافاصله پس از جلسه، «صلاح عمرالعلی» را با خود به حیاط محل اقامتشان برد و به او گفت: «الان فرصتی تاریخی [برای حمله به ایران] در اختیار داریم؛ خودت را به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل آماده کن! من میخواهم بروم و به آنها ضربهای بزنم که همه کره زمین صدایش را بشنوند.» آن روز هم «با دشمنان مدارا» جواب نداد و ایران هزینه سنگینی پرداخت کرد تا دیکتاتور عراق را از تصمیم احمقانهاش پشیمان کند.
«محمد خاتمی» هم همین «شعر» را سرلوحه کارش قرار داده بود و وقتی روی کار آمد از «گفتوگوی تمدنها» حرف میزد؛ البته آن زمان تقریبا واضح به نظر میرسید که منظور دولت غربگرای وقت ایران، بیشتر گفتوگوی با آمریکا است. آنها به آرزویشان رسیدند و توانستند به بهانه حادثه 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان؛ با دولت آمریکا گفتوگو و همکاری کنند. همکاری آنها با طرف آمریکایی فراتر از حد انتظار
دیپلماتهای آمریکایی بود تا جایی که «رایان کراکر» (مسئول وقت پرونده افغانستان در وزارت خارجه آمریکا) از اینکه دید دیپلمات ارشد ایرانی نسخه اصلی آرایش دقیق نیروهای مسلح در افغانستان را برای تسهیل حمله آمریکا، سخاوتمندانه به او هدیه داد؛ حیرت کرد! کمتر از پنج ماه بعد اما «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا در گزارش سالیانه خود به کنگره، ایران را در کنار عراق (صدام) و
کره شمالی به عنوان «محور شرارت» نام برد و به حمله نظامی تهدید کرد.
همان زمان بود که با شروع پرونده هستهای ایران نیز اتفاق مشابهی افتاد. دولت غربگرای اصلاحات یک بار دیگر سیاست خارجیاش را براساس شعر «با دشمنان مدارا» تنظیم و هدف از آغاز مذاکرات هستهای را «تعامل با جهان با درایت و حوصله و با اولویت رفع اتهامات و دفع خطر» عنوان کرد. ناگفته پیدا بود منظور آنها از جهان، 3 کشور اروپایی به همراه آمریکا است. «حسن روحانی» هدایت مذاکرات را برعهده گرفت و میگفت: «ما با سعه صدر تعلیق را بپذیریم تا پرونده ما در آژانس بسته شود، گرچه اینکار دو سال هم بهطول بینجامد، در عوض برای همیشه راحت میشویم.» اما پس از دو سال مدارا و تعلیق داوطلبانه کلیه فعالیتهای هستهای ایران از 1382 تا 1384؛ محمد خاتمی و حسن روحانی در حالی پرونده هستهای ایران را به دولت بعد تحویل دادند که شورای حکامِ آژانس 6 قطعنامه علیه ایران صادر کرده و پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد فرستاده بود تا زمینه تحریمهای بینالمللی علیه ایران فراهم شود. حسن روحانی خودش درباره نتیجه مدارای آنروزها نوشت: «متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجام نشده و درخواستهای بیشتر روبهرو شد.» «با دشمنان مدارا» آن زمان هم جواب نداد و دولتی که با شعار «گفتوگوی تمدنها» آغاز به کار کرده بود با «تهدید ایران به حمله نظامی از طرف آمریکا» و «قطعنامههای ضدایرانی آژانس به پیشنهاد اروپا» کارش را به اتمام رساند.
کمتر از 10 سال بعد وقتی حسن روحانی در انتخابات 1392 به پیروزی رسید دوباره سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران را بر اساس شعر «با دشمنان مدارا» پایهریزی کرد. روحانی از «تعامل با دنیا» سخن گفت و البته باز هم مشخص بود دنیای کوچک او تنها شامل آمریکا و 3 کشور اروپایی میشود. روند «مدارا» در 8 سال دولت حسن روحانی اینطور گذشت: دو سال مذاکره برای حصول توافق، سپس سه سال مذاکره برای اجرای توافق و سه سال پایانی نیز صرف مذاکره برای احیای توافق شد. در همان 8 سال مذاکره، شهید سلیمانی فرمانده اسطورهای سپاه قدس توسط آمریکا ترور شد، شهید فخریزاده دانشمند برجسته علوم دفاعی و هستهای توسط اسرائیل به شهادت رسید و تأسیسات هستهای ایران بارها هدف حمله یا خرابکاری قرار گرفت. 8 سال مدارا و مذاکره با دشمن نتوانست عملا هیچ تحریمی را لغو کند آن هم در حالی که ایران بخش قابل توجهی از صنعت هستهای خود را متوقف و حتی قسمتی از آن را تخریب کرده بود. نامه «محمدجواد ظریف»
وزیر خارجه وقت ایران به «فدریکا موگرینی»، نماینده اتحادیه اروپا مورخ 12 شهریور 1395 (2 ستامبر 2016) گویای همین وضعیت است. آن طور که آقای ظریف در نامه خود نوشته است آمریکا و متحدان اروپاییاش علاوهبر نقض عهد و عدم «تعلیق» تحریمهای متعهد شده در برجام به اعمال تحریمهای جدیدی روی آوردند که حتی پیش از برجام نیز سابقه نداشت! حسن روحانی اما هر قدر که با آمریکا و 3 کشور
اروپایی مدارا میکرد و دهان به خنده میگشود در برابر منتقدان دلسوز ایرانیاش ابرو گره میکرد و ناسزا میگفت تا نشان دهد علاوهبر
«با دشمنان مدارا»؛ «با دوستان عداوت» را هم در سرلوحه کار خود دارد.
مدارا با دشمن در همین چند ماه ابتدای دولت چهاردهم نتایج عبرتآموزی داشته است. پس از ترور شهید «اسماعیل هنیه» که برای شرکت در مراسم تحلیف رئیسجمهور ایران به تهران آمده بود؛ دولت دلخوش به وعده اروپا و آمریکا، با دشمن مدارا کرد و پاسخ به این جنایت را به تعویق انداخت اما نتیجه چیزی جز ترور دبیرکل حزبالله لبنان شهید «سید حسن نصرالله» نبود. آقای پزشکیان خودش اولین عبرت را از این واقعه گرفت و یک روز پس از شهادت سید مقاومت، گفت: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتشبس میدادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جریتر خواهد کرد.» اما ظاهرا حلقه اطرافیان رئیسجمهور باعث ایجاد خطای محاسباتی دیگری در ایشان شد. دولت خُلف وعده اروپا و آمریکا را دید اما باز هم به دنبال وعده آنها و مذاکره با آنها دوید. این بار نتیجه اعمال تحریمهای جدید از جمله تحریم شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی و هواپیمایی ایرانایر از سوی اروپا و قطعنامه ضدایرانی آژانس به پیشنهاد سه کشور اروپایی بود. مدتی بعد معاون راهبردی رئیسجمهور طی یادداشتی برای نشریه آمریکایی فارنافرز به دولت آمریکا پیشنهاد مذاکرات هستهای و فراهستهای داد اما کمتر از 24 ساعت بعد
وزارت خزانهداری آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کرد.
مدارا با دشمن این بار هم مثل تجربیات تاریخی دهههای گذشته چیزی جز خسارات برای ایران به ارمغان نخواهد آورد. جریان غربگرا در پس این شعر و شعارها، مؤلفههای داخلی قدرت را تضعیف میکند و گام به گام مسیر پیشروی دشمن را هموار میسازد. این روزها اخبار سوریه در صدر اخبار منطقه و حتی جهان قرار دارد؛ چهبسا آنجا نیز طی ماههای گذشته کسانی نسخه غربگرایان را تجویز کرده باشند؛
«با دشمنان مدارا» در سوریه تا مرحله آخر اجرا شد و به سقوط 11 روزه دمشق رسید.
سید محمدعماد اعرابی
بسمه تعالی:سقوط در «ائتلاف سیاه»! (یادداشت روز) 1- « ائتلاف
1- « ائتلاف سفید » - شما بخوانید «ائتلاف سیاه» یکی از ترفندها و راهکارهای دشمن در برپایی جنگها و طراحی توطئههاست. بهرهگیری از این ترفند سابقهای طولانی دارد تا آنجا که مشرکان در صدر اسلام و در برپایی «جنگ احزاب» از همین ترفند استفاده کرده و سپاه انبوهی را برای مقابله با اسلام نوپای آن روز فراهم آورده بودند. این ترفند بر این اساس طراحی شده است که اگر قرار باشد چند گروه و یا چند حزب برای انجام یک حرکت با یکدیگر ائتلاف کنند، نقاط مشترک برای انجام ائتلاف باید تا آنجا که ممکن است، اندک و کمشمار باشد. چرا که ائتلاف روی چند نقطه مشترک بسیار سخت و تقریبا ناممکن است و به عبارت دیگر، هرچه شعاع دایره ائتلاف (نقاط مشترک) بیشتر باشد، تعداد ائتلافکنندگان کمتر خواهد بود. از این روی برای طراحی یک ائتلاف پُرشمار، گروههای ائتلافکننده باید از بسیاری اختلافنظرها چشمپوشی کنند و فقط روی یک یا دو نقطه که در همه آنها مشترک است، متمرکز شوند.
ریچارد هاووس، مسئول شورای روابط خارجی آمریکا، از این ائتلاف با عنوان «ائتلاف سفید»! یاد میکند، چرا که گروههای شرکتکننده برای رسیدن به یک ائتلاف فراگیر، بسیاری از اختلافات میان خود را موقتاً نادیده گرفته و اصطلاحاً سفید کردهاند. از این ترفند در فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 استفاده شده بود و همه گروههای مخالف نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران (به اصطلاح رایج آن روزها از سروش تا گوگوش) به میدان آورده شده بودند. حالا بخوانید!
2- هنوز 2 ساعت از آتشبس میان رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان نگذشته بود که نزدیک به بیست هزار تروریست از مرزهای شمالی سوریه که تحت کنترل دولت ترکیه است و آمریکا بیش از 20 پایگاه نظامی در آن منطقه دارد، به درون خاک سوریه سرازیر شده و با انواع تسلیحات مدرن -عمدتاً ساخت آمریکا و اسرائیل- دست به شورش، قتل عام و تخریب منازل و زیر ساختها زدند. تروریستها که نام «تحریرالشام / آزادکننده شام»! را بر آنها نهاده بودند، مجموعهای از ملیتهای مختلف، تاجیک، ازبک، اویغور، ترکستان (بخشهایی از قفقاز)، اردن و شماری نیز از سوریه و... بودند.
3- سازماندهی این تعداد تروریست از ملیتهای مختلف و آموزش آنها برای یک هجوم برقآسا و غافلگیرکننده، دستکم به 2 تا 3 ماه طراحی و برنامهریزی قبلی نیاز دارد و این برنامهریزی در توان و حد و اندازه گروههای تروریستی، مخصوصاً از نوع تکفیری آن نیست و بیتردید باید از سوی یک یا چند دولت انجام گرفته باشد. تروریستها از مرزهای جنوب ترکیه و شمال سوریه وارد شدهاند که عبور این انبوه 20 هزار نفری نمیتواند بدون اطلاع و همکاری دولت اردوغان باشد. در مرزهای شمالی سوریه نزدیک به 20 پایگاه نظامی آمریکا مستقر است و به وضوح میتوان نتیجه گرفت که هجوم تروریستها با اطلاع و اشراف ارتش آمریکا صورت گرفته است. تروریستها در همان ساعات اولیه هجوم به صراحت اعلام کردند که اسرائیل را به رسمیت میشناسند و حتی از دوستی با رژیم صهیونیستی سخن گفتند! اگرچه بدون این اظهارات نیز به وضوح میتوان دید که مواضع تروریستها با مواضع بارها اعلام شده صهیونیستها درباره مقاومت و سوریه انطباق کامل دارد. تعداد قابلتوجهی از تروریستها نیز از جنوب سوریه و مرزهای شمالی اردن وارد شده بودند. به بیان دیگر دولت پادشاهی اردن نیز در این لشکرکشی سهیم بوده است.
4- نکات فوق که فقط بخشی از شواهد و قرائن موجود است کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که دولت بشار اسد در حمله مشترک آمریکا، اسرائیل، ترکیه و اردن سقوط کرده است و تروریستها فقط ماموریت اجرای دستورات دیکته شده را داشتهاند. بدیهی است که در این میان، نمیتوان و نباید برخی دیگر از عوامل مؤثر -و یا شتابدهنده- داخلی در دولت سوریه را نادیده گرفت. ارتش سوریه از عناصر زاویهدار و حتی همسو با دشمن، پالایش نشده بود. خدای مهربان بر درجات شهید همدانی بیفزاید که در دور قبلی آشوبها وقتی کمتحرکی ارتش را مشاهده کرد به بشار اسد توصیه کرد که مردم را مسلح کن و این اقدام هوشمندانه مانع از سقوط دولت شد. اعتماد به وعده و وعید برخی از دولتها و قدرتهای خارجی و عهدشکنی آنها را میتوان یکی دیگر از عوامل مؤثر در سقوط سریع دولت بشار اسد تلقی کرد. سوریه از توان و شرایط اقتصادی مطلوبی برخوردار نبود. به عنوان مثال حقوق ماهیانه نیروهای نظامی با هزینه زندگی عادی آنها تناسبی نداشت و...
5- در این نکات حکیمانه رهبر معظم انقلاب دقت کنید؛
حضرت ایشان در خرداد ماه سال جاری (یعنی 6 ماه قبل از رخداد اخیر) در ملاقات با آقای بشار اسد خطاب به ایشان هشدار داده و فرموده بودند: «غربیها و دنبالههای آنها در منطقه قصد داشتند با جنگ علیه سوریه، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوههای دیگر و از جمله وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند». هشدار نسبت به « وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد».
حضرت آقا در آبان ماه 1396 و بعد از قلع و قمع داعش در پیامی خطاب به شهید بزرگوار، سردار سلیمانی عزیز میفرمایند: «اینجانب صمیمانه به شما تبریک میگویم و با این حال تأکید میکنم که از کید دشمن غفلت نشود. آنهایی که با سرمایهگذاری سنگین، این توطئه شوم را تدارک دیده بودند آرام نخواهند نشست، سعی خواهند کرد آن را در بخشی دیگر از این منطقه و یا بهشکلی دیگر دوباره به جریان افکنند. حفظ انگیزه، حفظ هوشیاری، حفظ وحدت، زدودن هر پسماند خطرناک، کار فرهنگی بصیرتافزا و خلاصه، آمادگیهای همهجانبه نباید فراموش شود. شما را و همه برادران مجاهد از کشورهای عراق و سوریه و دیگران را به خدای بزرگ میسپارم و به همه شما سلام و دعا میکنم». سردار شهید و پس از شهادت ایشان، سردار قاآنی عزیز، این هشدار را به مخاطبان آن گوشزد کرده و بر این مراقبت تاکید کرده بودند ولی متاسفانه جناب بشار اسد علیرغم هشدارهای شهید سلیمانی و سردار قاآنی در یک یا دو مورد از هشدار آن عزیزان غفلت کرد.
6- این روزها، آمریکا و اسرائیل و ترکیه و اردن و چند دولت دستنشانده عربی در خوشحالی و ذوقزدگی از سقوط دولت سوریه که پایگاه مؤثری برای جبهه مقاومت بود، با دُمشان گردو میشکنند و شماری از پادوهای داخلی آنها نیز در این خوشحالی، زلفهای خود را به دُم آنها گره زدهاند! و این همه در حالی است که سقوط دمشق همه ماجرا نیست. جبهه مقاومت از آغاز تاکنون به پرچمداری ایران اسلامی و رهبری
امام خمینی و امام خامنهای، عقبههای سخت و نفسگیری که ماجرای اخیر بسیار کوچکتر از آنها است را با موفقیت پشت سر گذاشته است و امروزه به قطب قدرتمندی نه فقط در منطقه بلکه در عرصه بینالملل تبدیل شده است. ستونهای این جبهه همچنان با اقتداری مثالزدنی پا برجاست و به گزارش مؤسسه آمریکایی «هری تیژ» به تسخیر قلبها نه فقط در میان ملتهای مسلمان، بلکه در اقصی نقاط جهان مشغول است. سقوط دمشق اگر چه رخدادی تاسفآور و ناخوشایند است ولی بدیهی است که پایان ماجرا نیست و این قصه سر دراز دارد. و باید از قول خدا خطاب به ذوقزدگان گفت «فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَلْیَبْکُوا کَثِیرًا»... پس باید از خندههایتان بکاهید و [به خاطر آنچه در پیش دارید] بسیار گریه کنید.
7- جنگ بدر که با پیروزی بزرگ مسلمانان همراه بود در سال دوم هجرت اتفاق افتاد. جنگ احد که با شکست جبهه اسلام روبهرو شد در سال سوم هجرت رخ داده بود. برخی از مسلمانان بعد از شکست در جنگ احد، زانوی غم به دامن گرفته بودند. خداوند متعال خطاب به آنها فرموده بود: «إِنْ یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَیَتَّخِذَ مِنْکُمْ شُهَدَاءَ وَاللهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ... اگر
(در اُحد) به شما آسیبی رسید، به دشمنان شما نیز (در بدر) آسیب رسید (پس مقاومت کنید). این روزگار را با (اختلاف احوال) میان خلایق میگردانیم تا خداوند مقام اهل ایمان را معلوم کند و از شما مؤمنان (آن را که ثابت است) گواهِ دیگران گیرد. و خدا ستمکاران را دوست ندارد» - 140 آلعمران.
پس از آن در سال هشتم هجرت فتح مکه اتفاق افتاد که بزرگترین پیروزی مسلمانان بود و فراگیری اسلام را به دنبال داشت.
حسین شریعتمداری
بسمه تعالی:سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود
آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود
گردش گردون دون بین کز جفای سامری
نقطه پرگار وحدت، مرکز مسمار بود
نال? بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود
صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آنکه جبریل امینش بند?در بار بود
از قفای شاه، بانو؛ با نوایی جان گداز
تا توانایی به تن، تا قوّت رفتار بود
گرچه بازو، خسته شد وز کار دستش بسته شد
لیک پای همتش بر گنبد دوّار بود. . .
بسمه تعالی:آقای پزشکیان ! «غرق مصنوعی» را جدی بگیرید (یادداشت رو
نتایج بیشتر
1- « غرق مصنوعی - Artificial Drowning» یکی از ترفندهای پیچیده در عملیات روانی است. دشمنان از این ترفند، آنگونه که به آن اشاره خواهیم کرد، برای تزریق نا امیدی و بنبست به جامعه هدف و در نهایت، القای خواسته خود به عنوان راه خروج از آن بنبست مصنوعی استفاده میکنند. باور ما بر این است
- و برای آن مستنداتی نیز ارائه خواهیم کرد- که دشمنان بیرونی با بهرهگیری از پادوهای خود و یا کجفهمان و سادهلوحان داخلی، درپی بهرهگیری از این ترفند علیه ایران اسلامی هستند. اما، ابتدا، اشاره به چند نکته در این زمینه، ضروری به نظر میرسد. بخوانید!
2- دوشنبه شب این هفته، رئیسجمهور محترم کشورمان که در دومین برنامه گفتوگوی تلویزیونی با مردم حضور یافته بودند، به پرسشهای مطرح شده درباره مسائل جاری کشور، و راه کارهای پیشروی، پاسخهایی دادند که در آن، «نداریم»! و «نمیشود»! و «نمیتوانیم»! بیشترین سهم را داشت! در اظهارات آن شب
جناب پزشکیان، جای این سؤال خالی بود که اگر اوضاع، آنگونه که جناب ایشان تصویر کردهاند، درهم و بههم ریخته است، امور کشور در دوران شهید رئیسی عزیز چگونه اداره میشده است؟! و مگر از دوران ریاست جمهوری آن شهید بزرگوار تاکنون بیش از 100 روز گذشته است؟! یعنی در این مدت کوتاه، از اوج به حضیض و از بلندا به قعر آمدهایم؟! جناب پزشکیان در سخنان آن شب خود از اوضاع کشور تصویر یک ویرانه را ترسیم کردند! ظاهراً کسانی که چنین مشاورهای به رئیسجمهور محترم دادهاند، از این نکته بدیهی غافل بودهاند که با توجه به روال مطلوب و معجزهگون دوران شهید رئیسی، ویرانی دروغینی را که از آن یاد میکنند، بیآن که بدانند، به حساب ریاست صد روزه جناب پزشکیان نوشتهاند!
3- اظهارات دوشنبه شب رئیسجمهور محترم با دیدگاههای بارها ارائه و تاکید شده ایشان فاصله و تفاوتی یکصد و هشتاد درجهای و در حد و اندازه تناقض وتضاد داشت. اگر این واقعیت را به هویت برخی از مشاوران نزدیک ایشان اضافه کنیم، تردیدی باقی نمیماند که آنچه جناب پزشکیان در برنامه تلویزیونی گفتوگو با مردم مطرح کرده و تصویر مخدوش و وارونهای که از اوضاع کشور ارائه داشتهاند، از سوی برخی مشاوران و اطرافیان فاصلهدار با مبانی نظام به جناب ایشان القاء شده است! مخصوصاً آن که آقای رئیسجمهور بارها، در پاسخ به بسیاری از پرسشها، سؤالکنندگان را برای دریافت پاسخ به کارشناسان - بخوانید مشاوران- ارجاع دادهاند!
4- برادر عزیزمان آقای پزشکیان در سخنان دوشنبه شب خود، به روال همیشگی -و البته مطلوب- به بخشهایی از کلام حضرت امیر علیهالسلام در نهجالبلاغه اشاره فرمودند که جای تشکر و تحسین دارد ولی با عرض پوزش باید گفت؛ استناد جناب ایشان به نهجالبلاغه، ربط چندانی به اظهاراتی که در پی بیان آن بودهاند، ندارد. چرا؟!... به عنوان مثال، آقای پزشکیان برای نشان دادن عدالتخواهی خود به کلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) درباره عدالت اشاره کردند. خُب، حضرت در بیان خود به مفهوم و تعریف عدالت اشاره فرمودهاند و حال آنکه آقای پزشکیان باید نشان میدادند که آیا فلان اقدام ایشان با عدالتی که حضرت امیر تعریف کردهاند همخوانی دارد یا ندارد؟! به بیان دیگر تعریف عدالت مسئلهای است و اینکه آیا فلان اقدام جناب پزشکیان مصداق این تعریف از عدالت بوده یا نه؟ مسئلهای دیگر است. آقای رئیسجمهور باید نشان میدادند که آیا فلان اقدام ایشان با نظر حضرت امیر(ع) انطباق داشته است یا نه! بدیهی است، اشاره به تعریف علی علیهالسلام از عدالت نمیتواند دلیل عادلانه بودن فلان حرکت باشد.
5- و اما ترفند غرق مصنوعی بر این واقعیت فراگیر در میان همه انسانها (مؤمنان پاکباخته حساب دیگری دارند) شکل گرفته که وقتی شخصی در حال غرق شدن است، برای نجات خود به هر وسیلهای چنگ میزند. حتی اگر تکهای از یک برگ درخت افتاده در آب باشد. در ضربالمثلها به حکمت آمده است که «الغرِیقُ یتشبَّثُ بکُلّ حَشیش... شخص درحال غرق شدن ?[برای نجات خویش] به هر گیاه خشکیدهای چنگ میزند» و به قول ملای رومی
«مرد غرقه گشته جانی میکند // دست را در هر گیاهی میزند».
از ترفند غرق مصنوعی به دو نوع و شکل فیزیکی، روی یک شخص و اجتماعی، در یک جامعه استفاده میشود. بخوانید!
6- نوع فیزیکی غرق مصنوعی همان است که در رسانه ملی خودمان از برخورد آمریکا با زندانیان گوانتانامو دیدهاید. زندانی را با چشمهای بسته و به پشت (طاقباز) روی زمین میخوابانند. یک صفحه اسفنج روی صورتش میگذارند و سپس آب را از لولهای به قطر 10 اینچ و با فشار روی او میریزند.. در این حالت، زندانی احساس میکند که درحال غرق شدن است، راه تنفسش بسته میشود و... وقتی زندانی احساس غرق شدگی پیدا کرد برای نجات خود به هر وسیلهای متوسل میشود (باز تاکید میکنیم که مردان خدا حساب دیگری دارند). در این حالت راه نجات! را به او نشان میدهند، اعتراف! و یا پذیرش خواسته دیگر شکنجهگران.
7- بهرهگیری دشمن از ترفند غرق مصنوعی جامعه هدف، اینگونه است که از طریق رسانههای در اختیار و افراد وابسته و یا سادهلوح و فریبخورده، انبوهی از گزارهها و اخبار و گزارشهای ناامیدکننده و یاسآور را به جامعه تزریق کرده و در میان مردم و حتی برخی از مسئولان و دستاندرکاران، پخش میکنند! بهگونهای که با احساسی از ناامیدی و بنبست روبهرو شوند. در این حالت بخش دوم این ترفند به کار گرفته میشود و با زبان و قلم و قدم افراد خریداری شده خواسته خود را به عنوان راه خروج از آن بنبست مصنوعی اعلام میکنند. اظهارات مایوسکننده و نا امیدسازنده دوشنبه شب آقای پزشکیان بیآن که بخواهند و متوجه باشند -و میدانیم که نمیخواستهاند و متوجه نبودهاند- در همین قاب و قالب قابل ارزیابی است و میتواند زمینه مناسب برای بهرهگیری دشمن از ترفند غرق مصنوعی را فراهم آورد. همینجا باید به نگاه هوشمندانه و کارشناسانه رهبر معظم انقلاب اشاره کرد که پیدرپی درباره بهرهگیری دشمن از تزریق ناامیدی در میان مردم هشدار داده و میدهند. بازهم بخوانید!
8- حالا به اظهارات و نوشتهها و تحلیلها و مصاحبههای طیف غربگرایان و برخی از مدعیان اصلاحات نیمنگاهی بیندازید! چه میبینید و میشنوید؟! شرایط کشور را بحرانی و ناامیدکننده معرفی میکنند. تخم یاس میکارند که به خیال خود ناامیدی و بنبست درو کنند! و در همان حال چاره کار و راه خروج از این بنبست ساختگی را در رابطه - بخوانید وابستگی- به آمریکا نشان میدهند! «چارهای جز رابطه با آمریکا نداریم»!، «مشکلات کشور از قطع رابطه با آمریکا ریشه میگیرد»! و... به بیان دیگر، پادوهای داخلی آمریکا دقیقاً همان راه خروجی را که در ترفند غرق مصنوعی به آنها دیکته شده است! بیرون میریزند.
و بالاخره، این سخن برادرانه با آقای دکتر پزشکیان، رئیسجمهور محترم کشورمان در میان است که اطراف خود را از مدیران و مشاوران فاصلهدار با مبانی اسلام و انقلاب و نظام خالی کنند.
9- نگارنده بر سر آن بود که در سالروز شهادت بزرگ بانوی از ازل تا به ابد جهان هستی، حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها، در حد توان و بضاعت اندک خود، یادداشتی در وصف عظمتهای وصفناشدنی حضرتش(س) بنویسد که توفیق رفیق راه نشد. امید آن که این وجیزه را، از آنجا که به دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و احیاکننده یاد و راه فاطمی(س)نوشته شده است، به نگاه قبول بگیرد و عذر نگارنده را بپذیرد.
حسین شریعتمداری
بسمه تعالی:از هلاکت صدها تروریست طی 2روز تا رسیدن تسلیحات و نیرو
تصاویر ممکن است تحت قانون حق نشر ب
سرویس خارجی-
آنطور که شواهد نشان میدهد، تروریستهای تکفیری این بار با لباس «اپوزیسیونِ دولتِ اسد» و با چراغ سبز اسرائیل، آمریکا و ترکیه، ادلب و حلب را – که از نقاط استراتژیک در شمال سوریه و کلید حفظِ شمال سوریه هستند – مورد حمله قرار دادهاند و در کشتار به سیاق داعش با وحشیگری تمام و با ضبط و انتشار فیلم از وحشیگری خود پیشروی میکنند. اما نیروهای سوری با حمایت هوائی روسیه و
صد البته نیروهای مقاومت که از راه میرسند، واکنش بسیار سختی نشان دادند که شاید برای تروریستها و حامیانشان قابل تصور نبود. باید توجه داشت «تحریر الشام» که حملات به ادلب و حلب را رهبری میکند به عنوان تلاشی برای ادغام گروههای مسلح و ایجاد یک جبهه واحد علیه محور مقاومت تأسیس شد و حالا به عنوان بازویِ رژیم آپارتاید اسرائیل و... وارد میدان شده است؛ چنانکه روزنامه صهیونیستی معاریو هم نوشته است که، کلید سرنگونی حزبالله در سوریه همین تروریستها هستند!
اهانتکننده به زنان ایرانی روانه جهنم شد
در همان ابتدای حملات تکفیریها، فیلمی در شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن مسئول بخش تبلیغات گروه تروریستی «هیئت تحریرالشام» پس از اشغال شهر عنجاره در 7 کیلومتری شهر حلب، در حال «رَجَز خوانی» بود و از تشکیل خلافت اسلامی به پایتختی تهران خبر میداد! همزمان یکی دیگر از تروریستهای تکفیری ضمن اهانت به ساحت زنان ایرانی و همچنین زنان شیعی در عراق و سوریه، میگوید که «آنها را به کنیزی خواهیم گرفت.» حالا خبر میرسد که این تروریست توسط نیروهای مقاومت روانه جهنم شد!
اسارت تکفیریها
دیروز اما همزمان با درگیریهای شدید، رسانهها از بازداشت تعدادی از تروریستها توسط ارتش سوریه خبر دادند که به یکی از محلههای شهر حلب نفوذ کرده بودند. به گفته خبرنگار اسپوتنیک در حلب، سرویسهای امنیتی سوریه گروهی از تروریستها را که به یکی از محلههای غربی شهر حلب نفوذ کرده بودند، بازداشت کردند.
مرکز هماهنگی روسیه در سوریه نیز اعلام کرد که نیروی هوائی روسیه به ارتش سوریه در مبارزه با تروریسم همکاری میکند و به این همکاری ادامه خواهد داد. این مرکز روز جمعه اعلام کرد طی 2 روز گذشته بیش از 600 تروریست در حومه حلب و ادلب کشته شدند. البته این آمارِ پیشین تا قبل از عصر دیروز بود و پس از این هم حملات بسیار سنگین هوائی روسیه و پیشروی ارتش سوریه ادامه داشت که باید منتظر آمار بسیار بیشتری از تلفات تروریستها بود. رویترز نیز به نقل از 2 منبع نظامی گزارش داده است، حملات هوائی که گویا از سمت روسیه صورت میگیرد محله حلب جدید و... در سوریه را هدف قرار داده است.
استقرار ارتش نزدیک فرودگاه حلب
از آن سو خبرگزاری مهر صبح دیروز به نقل از خبرنگار شبکه المیادین گزارش داد که عناصر تروریست در 60 درصد از مساحت شهر حلب مستقر شده و در مناطق تحت کنترل خود تا اطلاع ثانوی منع آمد و شد اعلام کردهاند. نیروهای ارتش سوریه نیز مجدداً در اطراف فرودگاه حلب برای محافظت از این شهر مستقر شدهاند.
البته برخی گزارشها میگویند تروریستها به سمت این فرودگاه- هر چند به کُندی- در حال حرکتند. بر اساس این گزارشها، نیروهای مسلح سوریه به مبارزات خود با عناصر تروریست در حومههای حلب و ادلب ادامه میدهند و تاکنون ضربات شدیدی به آنها وارد آوردهاند. برخی منابع شمار تروریستهای تکفیری را 20 هزار نفر اعلام کردهاند که با سلاحهای پیشرفته و تجهیزات رسانهای مدرن، مجهز
شدهاند.
بیانیه ارتش سوریه
فرماندهی کل ارتش و نیروهای مسلح سوریه هم دیروز صبح اعلام کرد: «طی چند روز گذشته، سازمانهای تروریستی مسلح وابسته به گروه موسوم به «جبهه النصره» با حمایت هزاران تروریست خارجی، سلاحهای سنگین و تعداد زیادی پهپاد، حملات گستردهای را از چند محور به حلب و ادلب انجام دادند.
نیروهای مسلح ما برای جلوگیری از پیشروی آن در مسافتی بیش از 100 کیلومتر با آنها نبردهای سختی انجام دادند که در جریان این نبردها دهها نفر از نیروهای مسلح ما شهید و تعدادی دیگر مجروح شدند. البته گروههای تروریستی دیروز وارد بخشهای گستردهای از حلب شدند... تعداد زیاد تروریستها و جبهههای متعدد درگیری، نیروهای مسلح ما را بر آن داشت تا عملیات استقرار مجدد را با هدف تقویت خطوط دفاعی به منظور دفع حمله، حفظ جان غیرنظامیان و سربازان و آماده شدن برای ضدحمله، اجرا کنند.»
گزارشهای منتشر شده از عراق نیز حاکی از آن است که این کشور پنج تیپ از نیروهای مسلح خود را در نزدیکی مرزهای مشترک با سوریه مستقر کرده است.
14 هزار نفر آواره شدهاند
دفتر هماهنگکننده امور انسانی وابسته به سازمان ملل هم اعلام کرد که تعداد زیادی از شهروندان سوری به دلیل حملات عناصر تروریست در این کشور آواره شدهاند. آنطور که مهر نوشته است، تعداد آوارگان سوری تا روز گذشته، بیش از 14 هزار نفر بوده است.
اسرائیل به کمک تکفیریها آمد
همزمان با جنایات تکفیریها، خبرگزاری اسپوتنیک روسیه از حمله دوباره رژیم اسرائیل به حمصِ سوریه خبر داد. به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک روسیه، صدای چندین انفجار شنیده شده در حومه غربی حمص ناشی از حمله دوباره اسرائیل به اطراف منطقه القصیر در مرز سوریه و لبنان بوده است.
خبرنگار شبکه المیادین گزارش داده است که ساکنان شهرکهای عمدتاً شیعهنشین نبل و الزهراء واقع در شمال سوریه این 2 منطقه را تخلیه کردهاند و عناصر «قسد» (نیروهای کرد سوری) نیز برای کمک به ارتش سوریه وارد این 2 منطقه شدهاند. برخی رسانههای عبری زبان نیز دیروز اعلام کردند که «بنیامین نتانیاهو» جمعه شب یک نشست ویژه با سران سرویسهای جاسوسی این رژیم درخصوص سوریه و لبنان برگزار کرده است.
خبر دیگر از تکفیریها آنکه شبکه الجزیره به نقل از عناصر مرتبط با تروریستها اعلام کرد که کنترل فرودگاه نظامی «ابوالضهور» در حومه جنوبی ادلب را به دست گرفته است. تروریستها همچنین مدعی شدهاند که عناصر تروریست کنترل قلعه تاریخی حلب را هم به دست گرفتهاند.
گفتنی است، برخی از بازیگران منطقهای حامی مالی و تسلیحاتی معارضان سوری هستند که در صدر متهمان وقایع حلب قرار دارند. برخی همسایگان سوریه در شرایط کنونی حتی اتاق عملیاتی برای مدیریت نبر فعلی ایجاد کردهاند.
در این میان ناظران سیاسی معتقدند ترکیه عملاً با باز گذاشتن مرزهای خود موجبات ورود عناصر ازبک و ترکستانی به میدان نبرد را باز گذاشته و زمینه شعلهور شدن جنگ در سوریه را پدید آورده است.
با آنکه تروریستها هدف ابتدائی این جنگ را تصرف حلب، حما و ادلب اعلام کردند اما به نظر میرسد هدف اصلی این تجاوز مسلحانه عقب راندن محور مقاومت از خاک سوریه و قطع ارتباط میان محور مقاومت و حزبالله باشد.
شاید بتوان گفت که رژیم صهیونیستی تنها به دنبال احیای بازدارندگی در برابر محور مقاومت نیست و قصد دارد تا موازنه قدرت در منطقه شرق عربی را تغییر داده و نظم امنیتی منطقه غرب آسیا را بازتعریف کند.
اساساً نمیتوان تحولات جاری در غزه، لبنان، سوریه، عراق، یمن، شمال اقیانوس هند و حتی شرق مدیترانه را بدون توجه به برنامه رژیم آپارتاید اسرائیل برای تغییر نظم منطقه مورد تحلیلی و بررسی
قرار داد.
به نظر میرسد درگیریها در غرب آسیا و وحدتِ میدانِ مقاومت در سایر جبههها برای مقابله با رژیم صهیونیستی، موجب شد تا این تروریستها از این فرصت استفاده کرده و با حمایتهای حامیان خود تلاش کنند معادله بازی در این منطقه را به نفع خود تغییر دهند.
بسمه تعالی:بازگشت به صفحه نسخه قابل چاپ الفالفاندازه متن سه رخدا
بسمه تعالی:تلآویو زیرآتش سنگین / حزبالله «اسرائیل» را به جهنم
(
سرویس خارجی-
دیروز حزبالله لبنان یکی از سنگینترین و موفقترین حملات خود را علیه پایگاههای رژیم صهیونیستی انجام داد. پایگاه هوائی مهم «بلماخیم» در جنوب تلآویو یکی از اهداف حزبالله لبنان بود.
«حملات موشکی حزبالله به تلآویو نشان داد که حزبالله توان موشکی خود را حفظ کرده به طوری که میتواند منطقه هشارون در قلب تلآویو را هدف قرار دهد... حملات موشکی دوربرد از لبنان به مرکز تلآویو در هفتههای اخیر به یک کار عادی تبدیل شده است.» این اعتراف کانال 12 رژیم صهیونیستی بعد از حملات سنگین دیروز صبح حزبالله لبنان به قلب رژیم آپارتاید اسرائیل بود. البته بعد از این گزارش و این اعتراف، در گزارشهای مختلف گستردگی ابعاد حملات حزبالله به تلآویو کمابیش عیان شد. چرا کمابیش؟ چون دستگاه سانسور رژیم آپارتاید همچنان فعال است! به هر حال، روشن است که حزبالله خیلی بیشتر از معادله «حیفا در مقابل ضاحیه» پیش رفته است و افزون بر اینکه شمال اراضی اشغالی به ویژه حیفا را به جهنم صهیونیستها بدل کرده است، در حال «آرامشزدایی» و «وحشتآفرینی» در قلب اراضی اشغالی و حتی فراتر از آن هم هست. برخی منابع عبری دیروز اعلام کردند، حزبالله 260 موشک به سرزمینهای اشغالی شلیک کرد و «شلیک موشک از لبنان لحظهای قطع نمیشود.»
حمله به تلآویو و فراتر از آن
ابتدا رادیو ارتش رژیم صهیونیستی گزارش داد 5 موشکی که از لبنان به تلآویو شلیک شده بود را رصد کردهاند. ساعاتی بعد کانال 12 تلویزیون رژیم صهیونیستی از شلیک 10 موشک به سمت تلآویو خبر داد. بعد منابع خبری دیگر به فرار صهیونیستها به سمت پناهگاه اشاره کردند. حزبالله نیز در بیانیهای عنوان داشت که با موشکهای منحصر به فرد و اسکادرانی از پهپادها، یک هدف نظامی را در تلآویو هدف قرار داده و این عملیات اهداف خود را محقق کرده است. ساعاتی بعد بیانیه دوم مقاومت از راه رسید که، در حملهای موشکی، پایگاه هوائی بلماخیم (شامل مرکز تحقیقات نظامی و راداری سامانه حیتس) را در جنوب تلآویو هدف قرار داده است. تصاویری که از گوشیهای موبایل مردم منتشر میشود اصابت مستقیم موشکها به نقاط مختلف در تلآویو را نشان میدهد. مقاومت اسلامی لبنان همچنین از حمله به پایگاه دریایی اشدود خبر داد که از لحاظ جغرافیایی (نسبت به مرزهای شمالی با لبنان) فراتر از تلآویو است. این یعنی نه تنها شمال و قلب اراضی اشغالی که تمام نقاط اراضی در تیررس حزبالله و جزو اهداف مشروع آن است. البته پیشتر (در 2 ماه اخیر) نیز اشدود هدف حمله حزبالله بوده است.
شلیک پشت شلیک
رسانههای اسرائیلی همچنین از خسارات وارده به چندین منطقه از جمله در «حیفا» خبر دادهاند. بر اساس این گزارش، تعدادی از پهپادهای حزبالله به سمت اراضی اشغالی از سه محور به پرواز درآمدند. این سه محور شامل نهاریا و عکا، کفار فاردیم و اون مناحم است. بنابر اعلام رسانههای عبری، حزبالله لبنان شهرهای اشغالی صفد، کریات شمونه، حیفا و نهاریا در شمال سرزمینهای اشغالی را با تعداد زیادی موشک هدف قرار داد. همچنین مقاومت اسلامی لبنان در 2 بیانیه جداگانه دیگر اعلام کرد که شهرکهای «حتسورهاجلیلیت» و «معالوت ترشیحا» را موشکباران کرده است. سازمان آتشنشانی و امداد رژیم صهیونیستی گفته یک کارخانه در منطقه «معالوت» در الجلیل غربی مستقیما مورد اصابت قرار گرفته است. همچنین رسانههای رژیم صهیونیستی از شنیده شدن صدای آژیر خطر در مجدل شمس در جولان اشغالی پس از حمله موشکی خبر دادند. در مجموع باید گفت که دیروز یکی از جهنمیترین روزهای صهیونیستها بود، جهنمی که حزبالله برای صهیونیستها ساخت.
پس از حملات قدرتمند دیروز حزبالله لبنان، برخی رسانههای لبنانی با کنایه خطاب به نتانیاهو نوشتند: «امروز طعم نابودی 80 درصدی زرادخانه موشکی و راکتی حزبالله را چشیدید؟!» نتانیاهو گفته بود 80 درصد زرادخانه موشکی حزبالله را نابود کرده است!
سلاح اسرائیلی علیه اسرائیل!
از سوی دیگر یک رسانه آمریکایی با استناد به اظهارات مقامات کابینه جنگ رژیم صهیونیستی گزارش داد حزبالله لبنان با مهندسی معکوس توانسته از موشک ضدتانک رژیم صهیونیستی که در جنگ 2006 به غنیمت گرفته بود، به مواضع رژیم اشغالگر حمله کند. روزنامه نیویورک تایمز به نقل از کارشناسان تسلیحات، مقامات دفاعی غربی و کابینه جنگ رژیم صهیونیستی در گزارش خود نوشت که ظاهرا نیروهای حزبالله موشکهای ضدتانک اسپایک را طی جنگ سال 2006 به غنیمت گرفتند و 18 سال بعد، این موشکها را با تغییر نام به «الماس» علیه پایگاههای نظامی اسرائیل و سیستمهای ارتباطی با دقتی کافی شلیک و چالش قابلتوجهی را برای نظامیان صهیونیست ایجاد کرد. این موشکها همچنین تا 10 مایل (16 کیلومتر) بُرد دارند و میتوانند حسگرهای پیشرفتهای را در کلاهک موشک قرار دهند و هدف را جستوجو کنند.
انتقام از مردم عادی!
از آن سو، ارتش لبنان نیز از حمله رژیم صهیونیستی به مقر نیروهای آن در منطقه «العامریه» و شهید و زخمی شدن چند نفر خبر داد. طبق بیانیه ارتش لبنان، این حمله منجر به شهادت یک نیروی آن و زخمی شدن 18 تن دیگر شد. همچنین جنگندههای رژیم صهیونیستی در ادامه تجاوزات خود به مناطق مختلف لبنان صبح دیروز -یکشنبه- یک سری حملات (کمربند آتش) به شهرهای شقره و برعشیت در منطقه بنت جبیل در جنوب لبنان انجام دادند. این در حالی است که ارتش اشغالگر ساکنان پنج روستا در جنوب لبنان را تهدید کرد. شهادت و زخمی شدن 6 نیروی امدادی دیگر و انفجار یک مسجد دیگر از نتایج این حملات اخیر صهیونیستهاست. منابع خبری همچنین از حمله رژیم صهیونیستی به گذرگاه «جوسیه- القاع» میان لبنان و سوریه خبر دادند. وزارت بهداشت لبنان اعلام کرد که از زمان آغاز تجاوزات رژیم صهیونیستی 3670 تن در لبنان به شهادت رسیدند.
جالب توجه است که این تجاوزات در حالی ادامه پیدا میکند که ارتش رژیم صهیونیستی اعلام کرد، فرمانده ستاد مرکزی ارتش آمریکا (سنتکام) در جریان دیدار با رئیس ستاد مشترک ارتش این رژیم در تلآویو درخصوص لبنان به بحث و تبادلنظر پرداخت. ارتش رژیم صهیونیستی در بیانیه خود تأکید کرد، در این نشست که رئیس ستاد عملیات و فرمانده منطقه شمالی ارتش این رژیم نیز حضور داشت، وضعیت امنیتی شمال اراضی اشغالی و مسائل امنیتی و راهبردی بهویژه در لبنان مورد بررسی قرار گرفت!
یکپارچگی در عراق
خبر دیگر آنکه معاون رسانهای جنبش مقاومت اسلامی نُجَباء اعلام کرد: «دولت و مقاومت عراق به پشتوانه مرجعیت از موضع قدرت به تهدیدهای تلآویو پاسخ دادند.» معاون رسانهای جنبش نُجَباء خاطرنشان کرد: «پهپادهای مقاومت میتوانند به اعماق سرزمینهای اشغالی نفوذ کنند که نشاندهنده آمادگی مقاومت برای مقابله با هرگونه تجاوز اسرائیل یا آمریکا است.» همچنین خبر میرسد که پارلمان عراق امروز (دوشنبه) برای بررسی تهدیدهای رژیم صهیونیستی علیه بغداد، جلسه فوقالعاده تشکیل میدهد.