سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تغالی:بی عرضگی مدیران شورای اردونان در اجرای صحیح طرح هوشمن

بی عرضگی مدیران شورای اردونان در اجرای صحیح طرح هوشمندسازی نان

 
تصاویر ممکن است تحت قانون حق نشر باش
 
1- «ضعف و ناکارآمدی خدمات درمانی در هند، ریشه‌ای عمیق دارد. خدمات درمانی دولتی در هند- حداقل در ظاهر- ارزان و به طورگسترده قابل دسترسی است و کارکنان آن عموما از صلاحیت‌های مورد نیاز برخوردارند. اما حتی فقیرترین هندی‌ها از تسهیلات درمانی بخش دولتی استفاده نمی‌کنند. در عوض خدمات بسیار گران قیمت‌تر، نامنظم‌تر و گاه حتی پرعیب و نقص‌تر بخش خصوصی را ترجیح می‌دهند. این به دلیل نوع رفتارِ غیرعقلانی هندی‌ها نیست. بلکه مردم قادر نیستند از امکانات دولتی که به سبب «کارگریزی» مختل شده است، هیچ درمانی دریافت کنند. اگر یک هندی از این امکانات دولتی بازدید کند، نه تنها هیچ‌ پرستاری را در آنجا نخواهد یافت بلکه ممکن است، حتی نتواند وارد ساختمان شود، چرا که در اکثر اوقات مراکز درمانی دولتی این کشور تعطیل‌اند. سال 2006 «سواماندیر» که یک سازمان غیر‌دولتی است، به همراه گروهی از اقتصاددانان، مجموعه‌ای از محرک‌ها را برای تشویق‌ پرستاران ناحیه «اوئادیپور» واقع در «راجستان» طرح ریزی کردند تا آنها بر سر کار حاضر شوند. تمهید آنها ساده بود: سواماندیر با استفاده از دستگاه‌های کارت خوان، تاریخ و زمان حضور‌ پرستاران را در ساختمان ثبت کرد. فرض بر آن بود که ‌پرستاران سه بار در روز کارت‌های ورود و خروج خود را در این دستگاه‌ها بکشند، تا از ورود بموقع، حضور در محل خدمت و خروج بموقع آنها اطمینان حاصل شود. اگر این تمهید جواب می‌داد و ارائه خدمات درمانی از لحاظ کمی وکیفی افزایش می‌یافت، نمونه‌ای قدرتمند از صحت این نظر بود که راه‌حل‌های ساده‌ای برای مسائل کلیدی توسعه وجود دارد. مدت کوتاهی پس از به اجرا درآمدن این برنامه، افزایش شدیدی در حضور ‌پرستاران به وجود آمد. اما این وضعیت چندان طول نکشید. کمی بیش از یک سال از اجرای طرح «سواماندیر» نگذشته بود که مجریان محلی بخش سلامت، عامدانه به تضعیف آن پرداختند. کارگریزی به سطح معمول خود بازگشت و افزایش چشمگیری در روزهای معاف از کار ایجاد شد؛ که به معنای آن بود که‌ پرستاران در واقع سر کار خود حاضر نمی‌شوند. این وضع اما رسما مورد تایید مسئولان محلی [مدیران میانی و رده پایین] بخش سلامت بود. کمی بعد مشکلات سخت‌افزاری هم شروع و به شدت افزایش یافت و دستگاه‌های ثبت ورود و خروج خراب شدند(!) اما سواماندیر به دلیل عدم همکاری کارمندان محلی بخش سلامت قادر به تعویض آنها نبود....» (چرا ملت‌ها شکست می‌خوردند، فصل پانزده، صفحه 590 و 591)
2- طرح ساماندهی آرد و نان در ایران در تاریخ 13 تیر 1383 با تصویب «طرح ساماندهی بازار گندم، آرد و نان» توسط هیئت وزیران آغاز شد. (سایت مرکز پژوهش‌های مجلس) در اردیبهشت 1401 نیز طرح هوشمندسازی آرد و نان با هدف جلوگیری از قاچاق آرد و بهبود کیفیت نان اجرا شد. (دنیای اقتصاد30 /5/1403) بر اساس آمارهای موجود، اجرای این طرح‌ها تأثیرات قابل‌توجهی در کاهش قاچاق آرد داشته است. به‌عنوان‌مثال، در سال 1401، با اجرای طرح هوشمندسازی یارانه آرد و نان، حدود 1.5 میلیون تن در مصرف آرد صرفه‌جویی شد که معادل 27 هزار میلیارد تومان کاهش هزینه برای دولت بود.(همشهری 8/6/ 1402) از جمله مهم‌ترین اهداف اجرای این طرح، جلوگیری از قاچاق گسترده آرد ارزان ایرانی و صرفه‌جویی در مصرف آن اعلام شد. همچنین جلوگیری از «آزادفروشی» آردهای ارزان‌قیمت دولتی. ماجرا از این قرار بود که، به دلیل اختلاف بالای قیمت بین آرد آزاد و آرد دولتی، برخی نانوایی‌ها به جای پختن نان، بخشی از این آرد را بدون این که زحمت پخت و فروش آن را به جان بخرند، با قیمت خیلی بالا‌تر در بازار آزاد می‌فروختند. اجرای این طرح شروع طوفانی داشت و همان‌طورکه به بخشی از دستاوردهای آن اشاره شد، تا حد زیادی به اهداف خود رسید. اما رفته رفته- بنا به دلایلی که در ادامه به بخشی از آن خواهیم پرداخت- شاهد این موضوع بودیم که، برخی نانوایی‌ها، با یافتن راه‌های‌گریز و باگ‌های موجود دوباره تخلفات را از سرگرفته‌اند. کما فی‌السابق نانی را که قیمت مصوب آن مثلا 2500 تومان است، 
با پاشیدن چند دانه کُنجد، به مبلغ 10 هزار تومان یعنی 4 برابر 
قیمت به مصرف‌کننده می‌فروشند. از آنجایی که 10 هزار تومان 4 برابر 2500 تومان است، 90 درصد نانی که در هر بار وارد تنور می‌شود، کُنجدی است و عملا نان ساده‌ زیادی پخت نمی‌شود! گاه می‌بینیم در برخی نانوایی‌ها دستگاه‌های مخصوص خرید نان هم، گوشه‌ای افتاده و نانوا به راحتی آن را به «وسیله‌ای بی‌مصرف» تبدیل کرده است. چگونه؟! مشتری 2 عدد نان می‌خواهد. نانوا 20 هزار تومان می‌گیرد و کارت را در دستگاه پوز قدیمی می‌کشد! یا در همان دستگاه جدید، تعداد را 8 عدد می‌زند! به همین راحتی...!
با این که هنوز - بنا به دلایل متعدد- مثل رعایت بسیاری از نانوایی‌ها یا نیاز نداشتن برخی نان‌ها (مثل نان لواش) به کُنجد! دستگاه‌های هوشمند هنوز تا اندازه‌ای کارکرد خود را حفظ کرده‌اند اما، رفته رفته نانوایی‌های متخلف می‌روند به سمت احیاء آزادفروشی و گران‌فروشی. آنها تعداد واقعی نان فروش رفته را در سیستم ثبت نمی‌کنند و بدین ترتیب اقدام به آزاد فروشی می‌کنند. همانکه، یکی از اهداف اصلی از راه‌اندازی این طرح، مقابله با آن بود. مواردی زیادی دیده شده که نانوا کارت را روی دستگاه پوز معمولی کشیده است تا در سیستم ثبت نشود! وقتی علت را می‌پرسی می‌گوید، دستگاه اصلی خراب است! این را با رضایت کامل می‌گوید! مشکل کار کجاست؟! آیا این طرح اشتباه بود؟ بخوانید:
3- از آنجایی که این طرح (هوشمند‌سازی آرد و نان و تجهیزکردن نانوایی‌ها به کارت‌خوان‌های مخصوص) هنوز مزایای زیادی دارد و به اندازه خود می‌تواند از خسارات و هزینه‌های قبل از هوشمند‌سازی جلوگیری کند، نمی‌توان گفت، طرح اشتباه بود. مسئله این است که وقتی طرحی به ویژه پُرهزینه و بزرگ آغاز می‌شود، باید «منفذ»‌های آن از قبل شناسایی و راه‌های دور خوردن آن پیش‌بینی و رفع شود. اگر چنانچه قابل پیش‌بینی نبودند باید بلافاصله پس از نشان دادن خود، اقدام به رفع آنها کرد. اکنون بسیاری از این منفذ‌ها خود را نشان داده است و به راحتی می‌توان آنها را رفع کرد؟ مسئله اصلی در حال حاضر این نیست که «چرا اصلا این طرح را پیاده کردیم؟» مسئله اصلی این است که «چرا با وجود مشخص شدن راه‌های دور خوردن طرح، اقدامی صورت نمی‌گیرد؟!» پاسخ این سؤال مهم، همان «رضایت»ی است که در چهره آن نانوا در ایران - و آن‌ پرستار و مدیر محلی در هند- از خراب بودن دستگاه مخصوص مشاهده کردیم! خراب بودن دستگاه و بودن منفذ‌ها، برای عده‌ای نان دارد. قاچاق آرد و نان درست مثل قاچاق سوخت و بنزین، آورده سرسام‌آوری برای قاچاقچیان دارد. جایی که «پول» هست، امکان وقوع تخلف بالاست. راه‌حل برداشتن دستگاه‌های مخصوص در نانوایی‌ها یا پمپ بنزین‌ها نیست. قاچاقچی‌ها آرزو می‌کنند این دستگاه‌ها برداشته شود تا همان کارکردی که ایجاد کرده هم، نباشد. راه‌حل، بستن این منفذهایی است که اکنون خود را نشان داده‌اند. راه‌حل، رها نکردن قوانین قضائی است که برای چنین شرایطی نوشته شده‌اند! نقش و تاثیر مدیران میانی و رده پایین را نباید دست کم گرفت. این را ما نمی‌گوییم، علم مدیریت می‌گوید. بخوانید:
4- مدیریت خوانده‌ها می‌گویند «نقش مدیران میانی و رده پایین در سازمان بسیار حیاتی است، زیرا آنها به ‌عنوان حلقه واسط بین استراتژی‌های کلان سازمان و عملیات اجرائی عمل می‌کنند.» و چنانچه این مدیران کار خود را به‌درستی انجام ندهند، طرح‌ها و استراتژی‌ها صرفاً روی کاغذ باقی می‌مانند. (فلوید اس.دابلیو و وولدریج.بی 1992) مدیران میانی و رده پایین «حلقه واسط بین مدیریت ارشد و کارکنان» نیز هستند و وظیفه دارند پیام‌های مدیریتی را به کارکنان منتقل کرده و مشکلات و نیازهای کارکنان را به مدیران ارشد گزارش دهند. ضمن این که، همین مدیران میانی و رده پایین هستند که «در خط مقدم مواجهه با مشکلات و بحران‌ها قرار دارند و باید تصمیمات سریع و مؤثر بگیرند.» (میتزبرگ اچ 1973) اگر به یک «چارت سازمانی» نگاه کنید، سلسله مراتب و روابط بین بخش‌ها و افراد را خواهی دید. همه این افراد و سازمان‌ها مثل حلقه‌های زنجیری هستند که به یکدیگر وصلند. اختلال در عملکرد هر یک از این حلقه‌ها، باعث ایجاد اختلال درکل سیستم می‌شود. مسئله‌ای که در این یادداشت به آن پرداختیم، اختلال در یکی از این حلقه‌ها نبود. مسئله این بود که‌، چرا این اختلال رفع نمی‌شود! چرا به نظر می‌رسد برخی از وجود 

+ نوشته شـــده در سه شنبه 03/11/30ساعــت 3:22 عصر تــوسط عباس | نظر
فشار حداکثری یا اشتباه حداکثری؟/ راهبرد آمریکا علیه ایران چهگونه

 

در حالی که اصلاح‌طلبان خود را مدعی کاهش تنش و جلوگیری از جنگ معرفی می‌کنند، اما در عمل، با درک نادرست از معادلات بین‌المللی و دیپلماسی، امنیت ملی ایران را در معرض تهدید قرار داده‌اند.
گروه بین‌الملل-رجانیوز: بررسی مواضع اخیر مقامات آمریکایی، به‌ویژه اظهارات «مایک والتز»، مشاور امنیت ملی دولت ایالات متحده و «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور این کشور، نشان‌دهنده وجود نوعی اجماع در میان محافل تصمیم‌سازی سیاست خارجی آمریکا در خصوص جایگاه جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی است.
 
اشتباه محاسباتی دشمن
مایک والتز، مشاور امنیت ملی دولت ترامپ، در گفت‌وگویی با شبکه خبری سی‌بی‌اس نیوز در تاریخ 30 دی 1403 اظهار داشت: «ایران در وضعیت ضعف قرار گرفته و اکنون زمان اتخاذ تصمیمات کلیدی است. ما تا یک ماه آینده این تصمیمات را خواهیم گرفت.»
 
همچنین، دونالد ترامپ در مصاحبه‌ای با شبکه فاکس نیوز در تاریخ 23 بهمن 1403 در ادامه لفاظی‌های خود علیه ایران گفته است: «همه فکر میکنند که اسرائیل با کمک یا تایید ما قصد دارد آنها را بمباران کند. من ترجیح می‌دهم این اتفاق نیفتد. من ترجیح می‌دهم به معامله ای با ایران برسیم که در آن بتوانیم توافقی انجام دهیم، نظارت کنیم، بررسی کنیم، بازرسی کنیم و سپس یا آن را نابود می کنیم یا فقط مطمئن شویم که این برنامه وجود ندارد. توافق قبلی اوباما (برجام) که در حال انقضا است به آنها اجازه می داد سلاح هسته ای داشته باشند. شما بطور ویژه نمی توانید به ایران اجازه دهید سلاح هسته ای داشته باشد، زیرا آنها بسیار بسیار ستیزه جو هستند.  اما دو راه برای متوقف کردن آنها وجود دارد: با بمب یا با یک تکه کاغذ نوشته شده. و من ترجیح می دهم توافقی را انجام دهم که به آنها آسیبی نرساند. و فکر می کنم آنها هم همین را می خواهند. من فکر میکنم ایران بسیار نگران است. اگر با شما صادق باشم، من فکر میکنم ایران بسیار ترسیده است، زیرا دفاع هوایی آنها تقریباً از بین رفته است. شاید آنها در حال تلاش برای تدارک دفاع جدید هستند، اما دفاع آنها تا حد زیادی از بین رفته است. ایران در وضعیت بسیار بدی است.»
 
از سیگنال‌های داخلی تا تهدیدهای خارجی
بررسی مواضع و اظهارات مقامات آمریکایی درباره ایران نشان‌دهنده وجود شکاف‌های جدی در درک صحیح آن‌ها از موقعیت منطقه‌ای و ظرفیت‌های جمهوری اسلامی ایران است. این تحلیل‌ها حاکی از آن است که در فرآیند تصمیم‌سازی سیاست خارجی ایالات متحده، این باور تقویت شده که تحولات اخیر در غرب آسیا به تضعیف جایگاه ایران منجر شده و شرایط را برای افزایش فشارها و کسب امتیازات بیشتر از تهران فراهم آورده است.
 
اصلاح‌طلبان یار دوازدهم ترامپ
یکی از عوامل کلیدی در شکل‌گیری این برداشت نادرست، عدم شناخت صحیح ایالات متحده از قدرت مردمی، نظامی و دفاعی ایران است. این مسئله تا حد زیادی ناشی از کنش‌های جریان غرب‌زده داخلی است که از طریق ارسال سیگنال‌های ضعف، زمینه را برای تداوم فشارهای خارجی فراهم کرده‌اند. در حالی که اصلاح‌طلبان خود را مدعی کاهش تنش و جلوگیری از جنگ معرفی می‌کنند، اما در عمل، با درک نادرست از معادلات بین‌المللی و دیپلماسی، امنیت ملی ایران را در معرض تهدید قرار داده‌اند. در ماه‌های اخیر، برخی از مسئولان غرب‌زده و رسانه‌های همسو با آن‌ها، به‌طور مداوم پیام‌هایی مبتنی بر ضعف و نیاز به توافق با غرب را مخابره کرده‌اند. این موضع‌گیری‌ها که با درخواست‌های مکرر برای مذاکره همراه بوده، منجر به شکل‌گیری تصور نادرستی در میان سیاست‌گذاران آمریکایی شده است. در نتیجه، این سیگنال‌های داخلی، به تصمیم‌سازان آمریکایی القا کرده که ایران در موقعیتی شکننده قرار دارد و می‌توان از طریق فشار حداکثری، جمهوری اسلامی را به پذیرش مطالبات یک‌جانبه وادار کرد.
 
در همین راستا، دولت دونالد ترامپ با اتکا به این ارزیابی‌های نادرست، دو گزینه محدود را در برابر ایران ترسیم کرده است: پذیرش شروط یک‌جانبه ایالات متحده و خلع سلاح دفاعی، یا مواجهه با اقدام نظامی. این سیاست که به‌عنوان راهبرد «چماق و هویج» شناخته می‌شود، در مورد ایران تحت تأثیر اقدامات نابخردانه و پیام‌های نادرست جریان‌های غرب‌زده داخلی، شکل ویژه‌ای به خود گرفته است، به‌گونه‌ای که حتی گزینه امتیازدهی متقابل نیز از معادلات حذف شده است. در واقع، ایالات متحده با این محاسبه نادرست، تلاش کرده است که ایران را در برابر انتخابی دوقطبی، یعنی «تسلیم» یا «تقابل» قرار دهد و از این طریق فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی را در چارچوب راهبردهای تهدیدمحور تشدید کند.
 
با وجود تأکید رهبر معظم انقلاب بر ضرورت اصلاح اشتباه محاسباتی دشمن، همچنان برخی از مسئولان با گرایش‌های غرب‌گرایانه بر مذاکره با آمریکا و ارسال سیگنال‌های ضعف اصرار دارند. این رویکرد نه‌تنها در تضاد با راهبردهای کلان نظام برای خنثی‌سازی فشارهای خارجی است، بلکه عملاً به تکمیل دستگاه اشتباه محاسباتی دشمن کمک می‌کند. اصرار بر مذاکره یک‌جانبه و نادیده گرفتن تجارب گذشته، موجب تقویت این تصور در میان سیاست‌گذاران آمریکایی شده که جمهوری اسلامی در برابر فشارهای فزاینده، ناگزیر به عقب‌نشینی است. این در حالی است که راهبرد صحیح در مواجهه با چنین تهدیداتی، تقویت مؤلفه‌های قدرت ملی و افزایش بازدارندگی در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی است. از این منظر، اتخاذ سیاست‌هایی که دشمن را در محاسبات نادرست خود ثابت‌قدم نگه می‌دارد، نه‌تنها امنیت و منافع ملی را به خطر می‌اندازد، بلکه هزینه‌های بیشتری بر کشور تحمیل خواهد کرد. اصلاح این روند و حرکت در مسیر تقویت درک واقعی از قدرت جمهوری اسلامی ایران، نه‌تنها در سطح داخلی بلکه در نظام بین‌الملل، ضرورتی انکارناپذیر است که نیازمند انسجام داخلی، هوشیاری نخبگان و اتخاذ راهبردهای دیپلماتیک هوشمندانه است.
 
قدرت ایران، فراتر از محاسبات دشمنان
در چنین شرایطی، نمایش قدرت و اقتدار ملی جمهوری اسلامی ایران در برابر دشمنان، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. توانمندی‌های بی‌نظیر نظامی و دفاعی کشور باید به‌گونه‌ای آشکار شود که هرگونه خطای محاسباتی دشمن در برآورد میزان قدرت بازدارندگی ایران تصحیح گردد. در این راستا، حرکت به سمت حداکثرسازی توان نظامی و دفاعی نه‌تنها یک راهبرد منطقی، بلکه یک الزام راهبردی برای حفظ ثبات و امنیت ملی محسوب می‌شود. همچنین، تبیین و تأکید بر خطوط قرمز ایران در سیاست خارجی و دفاعی باید به‌گونه‌ای باشد که دشمنان درک روشنی از حدود و مرزهای غیرقابل مذاکره جمهوری اسلامی داشته باشند.
 
انسجام ملی، که یکی از مؤلفه‌های کلیدی قدرت کشور است، باید به‌طور مستمر تقویت و به نمایش گذاشته شود. در همین راستا، حضور پرشور و گسترده ملت شریف ایران در راهپیمایی 22 بهمن، پاسخی قاطع به ادعاهای بی‌اساس دشمنان درباره شکاف داخلی در ایران بود و موجب تصحیح بخشی از اشتباه محاسباتی آن‌ها شد. در این چارچوب، مسئولان کشور موظف‌اند که با اتخاذ سیاست‌های صحیح، این روند را تکمیل کنند. مسئولان باید با اجتناب از ارسال هرگونه پیام ضعف و پرهیز از پذیرش محاسبات نادرست طرف مقابل، دستگاه تحلیل و تصمیم‌گیری دشمن را اصلاح کرده و تصویری واقعی از قدرت و اراده ملی ایران ارائه دهند. تحقق این امر، مستلزم همسویی کامل سیاست‌گذاران با راهبردهای کلان رهبر معظم انقلاب و اتخاذ مواضعی قاطع و اصولی در برابر فشارهای خارجی است.
 
ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ، همواره در تحلیل و ارزیابی‌های خود نسبت به جمهوری اسلامی ایران دچار خطای محاسباتی بوده است. این خطای راهبردی موجب شده تا سیاست‌های خصمانه این کشور، نه‌تنها به تحقق اهداف موردنظر واشنگتن منجر نشود، بلکه در نهایت به ناکامی و شکست سیاست‌های مداخله‌جویانه آن بینجامد. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که هرگاه آمریکا تلاش کرده است با اعمال فشارهای اقتصادی، سیاسی یا حتی تهدیدات نظامی، اراده ملت ایران را متزلزل کند، نتیجه‌ای معکوس دریافت کرده است؛ چرا که چنین اقداماتی همواره به افزایش انسجام داخلی، تقویت قدرت بازدارندگی و تثبیت جایگاه ایران در نظام بین‌الملل منجر شده است.
 
در شرایط کنونی نیز، سیاست‌های خصمانه دولت ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران سرنوشتی جز شکست نخواهد داشت. جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به اراده مردمی، مقاومت و خوداتکایی، توانایی ایستادگی در برابر فشارهای خارجی را دارا بوده و قابلیت تبدیل تهدیدات به فرصت‌های راهبردی را فراهم می‌آورد. تاریخ معاصر به‌وضوح نشان داده است که هیچ‌یک از راهبردهای فشار حداکثری و تهدیدهای نظامی نتوانسته است ایران را وادار به عقب‌نشینی از مواضع اصولی خود کند. بر این اساس، تداوم این رویکردهای خصمانه نه‌تنها ناکارآمد خواهد بود، بلکه به تقویت هرچه بیشتر عزم ملی و ارتقای جایگاه منطقه‌ای و بین‌المللی جمهوری اسلامی منجر خواهد شد.

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 03/11/25ساعــت 11:12 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:چرا مذاکره با آمریکا غیرعاقلانه است؟!(یادداشت روز)

 

رهبر حکیم انقلاب روز گذشته در دیدار  فرماندهان نیروی هوائی و پدافند هوائی ارتش با اشاره به مطالب و بحث‌هایی درباره مذاکره در روزنامه‌ها و فضای مجازی و سخنان برخی افراد، فرمودند: «محور این حرف‌ها، موضوع مذاکره با آمریکا است و از مذاکره به عنوان یک امر خوب یاد می‌کنند، انگار کسی مخالف خوب بودن مذاکره است.»
ایشان با اشاره به پُرکاری وزارت امور خارجه کشورمان در زمینه مذاکره و رفت‌وآمد و انعقاد قرارداد با همه کشورهای دنیا، تأکید کردند: «تنها استثنایی که در این زمینه وجود دارد آمریکا است. البته اسم رژیم صهیونیستی را به‌ عنوان استثنا نمی‌بریم؛ چرا که این رژیم اساساً دولت نیست بلکه یک باند جنایتکار و غاصب سرزمین است.»
رهبر معظم انقلاب در تبیین علت استثنا بودن آمریکا از مذاکره، تجربه منفی دهه 90 و حدود 2 سال مذاکره با آمریکا و چند کشور دیگر را که منجر به انعقاد معاهده هسته‌ای(برجام) شد را دلیلی بر بی‌فایده بودن مذاکره با آمریکا خواندند و افزودند: «دولت آن روز ما، با آنها نشست، رفت‌وآمد و مذاکره کرد، خندیدند، دست دادند و رفاقت و همه کار کردند و معاهده‌ای تشکیل شد که در آن، طرف ایرانی با سخاوت بسیار زیاد، امتیازهای زیادی به طرف مقابل داد اما آمریکایی‌ها به آن معاهده عمل نکردند.»
ایشان استفاده از تجربه «دو سال مذاکره و امتیاز دادن و کوتاه آمدن اما به نتیجه نرسیدن» را ضروری برشمردند و افزودند: «آمریکا همان معاهده را با وجود نقص‌هایی که داشت نقض کرد و از آن خارج شد. بنابراین، مذاکره با چنین دولتی، غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و نباید با آن مذاکره کرد.»
بله، تجربه می‌گوید که مذاکره با آمریکا نه‌تنها فایده‌ای ندارد، بلکه خسارت‌بار هم هست. به این موارد توجه کنید:
- آمریکا با زبان و عمل می‌گوید که اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشور‌های شرق آسیا (کره شمالی) می‌گوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانه‌اند که با شما مذاکره کنند؟! شما به مذاکره‌ای که به تایید سازمان ملل رسیده، پایبند نیستید.(حسن روحانی، رئیس‌جمهور اسبق، آبان 96)
- آمریکایی‌ها به بهانه‌های مختلف به ‌دنبال اعمال یک‌سری تحریم‌های جدید هستند که با هیچ منطق و روح و متن برجام هم سازگار نبوده و در تعارض است.(حسن روحانی، تیر 96)
- توافق با آمریکا به اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد. (محمدجواد ظریف، وزیر اسبق امور خارجه، بهمن 97)
- راجع به برجام، ساعت‌ها مذاکره شد، سپس آقای ترامپ با یک امضای سریع آن را باطل اعلام می‌کند. آیا می‌توان با چنین فردی وارد مذاکره شد؟ آیا این اقدام چیزی جز یک نمایش تبلیغاتی است؟!(محمدجواد ظریف، مرداد 97)
- ظریف- شهریور 97- در مصاحبه با شبکه تلویزیونی سی‌ان‌ان و در پاسخ به این سؤال خبرنگار که «اگر شما احساس می‌کردید آمریکا به تحریم‌ها اعتیاد دارد، چرا توافق را ادامه دادید؟» گفت: «این شاید یک اشتباه بوده است اما مشکل اینجا بود که احساس ما این بود که ایالات متحده یاد گرفته که دست‌کم در مورد ایران، تحریم‌ها علی‌رغم ایجاد مشقت‌های اقتصادی، نتایج سیاسی مد نظر آنها را به بار نمی‌آورند و من فکر می‌کردم که آمریکایی‌ها این درس را یاد گرفته‌اند. متأسفانه، اشتباه می‌کردم.»
- من اعتراف می‌کنم که اشتباه کردم و به حرف جان کری(وزیر خارجه وقت آمریکا) اعتماد کردم.» (اظهارات ظریف در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس‌، آذر 95)
- آیا آمریکا آماده است به متن برجام پایبند باشد، روحش به کنار. تاکنون واشنگتن هر دو را زیر پا گذاشته است.(ظریف، اردیبهشت 96)
- توافق هسته‌ای ایران و گروه 5+1 موسوم به برجام، «تقریباً هیچ» دستاورد اقتصادی برای تهران دربر نداشته است.(ولی‌الله سیف، رئیس‌ وقت بانک مرکزی ایران در مصاحبه‌ با تلویزیون بلومبرگ، فروردین 96)
- در مسئله برجام، در بعد تحریم و مسائل دیگر سیاسی، آمریکایی‌ها از شیوه نادرستی استفاده می‌کنند.(علی‌اکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی، شهریور 95)
- آمریکا تاکنون کار خاصی انجام نداده یا آنگونه که باید عمل می‌کرد عمل نکرده است، به‌ویژه در چراغ سبز نشان دادن به بانک‌های بزرگ، کوتاهی کرده است تا این بانک همچنان با تردید و دودلی با ایران تعامل داشته باشند گویا در این زمینه سخن شفافی را از آمریکایی‌ها نشنیده‌اند، آمریکا در ظاهر وانمود می‌کند در این زمینه به وظیفه‌اش عمل کرده است اما در خفا و پشت پرده نه‌تنها کاری انجام نداد بلکه سعی کرد همه چیز را به بن بست بکشاند.(علی‌اکبر صالحی، بهمن 95)
- صریح می‌گویم، مذاکره با آمریکا فایده‌ای ندارد.(مجید تخت‌روانچی، عضو وقت تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، مرداد 97)
- متاسفانه در شرایط کنونی در مسئله توافق هسته‌ای هیچ راه‌حل منفعت‌آوری در مقابل کشورمان وجود ندارد.(روزنامه اعتماد، آذر 97)
- تصویری که امروز از توافق هسته‌ای و تحریم‌ها داریم آن است که ایران موبه‌مو تعهدات هسته‌ای خود را اجرا می‌کند، اما تحریم‌هایی را تحمل می‌کند که به مراتب سخت‌تر از دوره قبل از توافق است.(روزنامه سازندگی، دی 97)
اظهارات مقامات سابق و اعتراف رسانه‌های غربگرا درباره نتایج مذاکره و توافق با آمریکا، به موارد مذکور ختم نمی‌شود. این اظهارات و اعترافات، مُشتی است نمونه خروار. اینها همگی از مصادیق تجربه مذاکره با آمریکاست. تجربه‌ای بسیار مهم و البته پرهزینه. با این‌حال جریان غربگرا که بارها ثابت کرده است که «غایب همیشگی کلاس تاریخ است» در ماه‌ها و هفته‌های اخیر با شلوغ‌بازی در پی آن است تا خسارت محض مذاکره و توافق با آمریکا را مجددا به مردم ایران تحمیل کند. 
رهبر معظم انقلاب- 11 آبان 96- در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان فرمودند: «بعضی‌ها هستند که می‌گویند حالا یک‌جوری، مثلاً یک‌ذرّه، با آمریکا کنار بیاییم، شاید دشمنی‌شان کم بشود؛ نه، حتّی به آنهایی هم که به آمریکا اعتماد کردند، به آمریکا امید بستند، به سراغ آمریکا رفتند برای کمک گرفتن، رحم نکردند؛ [مثل] چه ‌کسی؟ دکتر مصدّق. دکتر مصدّق برای اینکه بتواند با انگلیسی‌ها مبارزه کند و در مقابل انگلیسی‌ها بایستد به خیال خودش، رفت سراغ آمریکایی‌ها؛ با آنها ملاقات کرد، مذاکره کرد و درخواست کرد؛ [به آنها] اعتماد کرد. کودتای بیست‌وهشتم مرداد نه به‌وسیله‌ انگلیس [بلکه] به ‌وسیله‌ آمریکا در ایران انجام گرفت، علیه مصدّق. یعنی حتّی به امثال مصدّق هم اینها راضی نیستند.»
بیانیه الجزایر نخستین تجربه تلخ ایران از توافق با آمریکا، پس از انقلاب اسلامی بود. توافقی که با خوش‌خیالی برخی مقامات و غفلت از سیاست‌های فریبنده ایالات متحده حاصل شد و برگ دیگری از بدعهدی‌ آمریکا را رقم زد.
برجام نیز جدیدترین سند بدعهدی آمریکا در مقابل ایران است. در شرایطی که دولت یازدهم و دوازدهم، به صورت پیش‌دستانه تمامی تعهدات خود را انجام داد، دولت‌های آمریکا (هم در دوره جمهوری‌خواهان و هم دوره دموکرات‌ها) به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده و توافق را به صورت فاحش نقض کردند.
با این‌حال حتی اگر سابقه مذاکره و توافق ایران و آمریکا را هم کنار بگذاریم و سراغ دیگر نمونه‌ها در کشورهای خارجی برویم، به وضوح می‌بینیم که دولت آمریکا «قاتل زنجیره‌ای توافقات بین‌المللی» است. 
پیمان ورسای(پیمانی که بین دولت‌های پیروز جنگ (انگلیس، روسیه، فرانسه و آمریکا) و متحدین شکست خورده (آلمان، ایتالیا، اتریش- مجارستان) حاصل شد و عهدشکنی آمریکا در این پیمان، وقوع جنگ جهانی دوم را کلید زد، ماجرای فتح نورماندی در جنگ جهانی دوم و بدعهدی آمریکا در مقابل انگلیس، پیمان «اوکاس» میان استرالیا و آمریکا و بدعهدی آمریکا در مقابل فرانسه، پیمان «سالت 2» میان آمریکا و شوروی، توافق
agreed framework میان آمریکا و کره شمالی و... تنها بخش کوچکی از عهدشکنی و بی‌عملی دولت آمریکا در توافقات بین‌المللی است.
«مایک پمپئو» وزیر خارجه اسبق آمریکا که به مدت یک سال نیز در دولت ترامپ رئیس سازمان سیا بود، پیش از این در اظهارنظری گفته بود: «زمانی که رئیس سازمان سیا بودم در سازمان دروغ می‌گفتیم، تقلب می‌کردیم، دزدی هم می‌کردیم. در سازمان سیا برای دروغ، تقلب و دزدی کلاس‌های آموزشی برگزار می‌شود. این کارها یادآور افتخارات تجربه آمریکایی است.»
عهدشکنی‌های آمریکا در مقابل ایران و انگلیس و فرانسه و روسیه و مصر و لیبی و کره شمالی و افغانستان و اوکراین و... با یک جست‌وجوی ساده اینترنتی در دسترس است. با این‌حال حامیان مذاکره با آمریکا، چشمان خود را بر این واقعیت‌های آشکار بسته و برای مذاکره با ترامپ سر و دست شکسته و غش و ضعف می‌روند. 
بهتر است حامیان «مذاکره و اعتماد به آمریکا» به‌ جای این شلوغ‌بازی‌ها، کمی درباره سرنوشت «معمر قذافی» و «حسنی مبارک» و «اشرف غنی» و... وقت گذاشته و عقلانیت و واقع‌بینی را جایگزین روش فعلی خود کنند. 

مسعود اکبری


+ نوشته شـــده در شنبه 03/11/20ساعــت 10:40 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:طرفداران مذاکره با آمریکا پاسخ بیشرمانه ترامپ را بشنو
 
 
 
سرویس سیاسی-
پس از ارسال سیگنال‌های متعدد از سوی غربگرایان داخلی و مدعیان اصلاحات در دولت چهاردهم، ترامپ با انتشار یادداشتی اجرائی، دستورات جدیدی را برای فشار بر اقتصاد ایران در تداوم سیاست پیشین خود یعنی فشار حداکثری اعمال کرد.
انتشار یادداشت موسوم به «یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری» از سوی ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا در ساعات آغازین چهارشنبه 17 بهمن‌ماه، فضای مبهمی که درباره سیاستی که وی در دولت جدید در برابر ایران اتخاذ خواهد کرد را تا حدی شفاف و آشکار کرد.
کیهان در طی5 ماه گذشته بارها نسبت به خطر ارسال پالس‌های مثبت در شرایطی که غربی‌ها هیچ پاسخ سازنده‌ای به این سیگنال‌ها نداشته‌اند، اشاره داشته و تصمیم‌گیران در دولت را نسبت به تکرار مسیر اشتباه برجام در ضعیف نشان دادن خیانت‌بار کشور برحذر داشته است.
هشدارهایی که متاسفانه به درستی از سوی دولتمردان شنیده نشد و با جولان برخی از افراد در دولت که هیچ کارنامه مثبتی در حوزه سیاست خارجی نداشته و سوابق آنان پر از شکست‌های پیاپی در مذاکره و امتیاز‌گیری از غرب بوده است، سیگنال‌هایی به غرب ارسال گردید که از سوی آنان به ضعف ایران تلقی شده و منجر به تغییر دستگاه محاسباتی دشمن درباره قدرت ایران شد. موضوعی که رهبر معظم انقلاب در اسفندماه 1395 صراحتا آن را موجب تشویق دشمن دانستند.
یادداشت امنیت ملی ترامپ چه بود؟
ترامپ در این یادداشت دستور‌العمل‌هایی را در خصوص فشار حداکثری بر ایران به نهادهای مرتبط با تحریم‌ها در این کشور صادر کرد.
در متن این یادداشت آمده است: «بازگرداندن حداکثر فشار بر ایران: امروز، رئیس‌جمهور دونالد جی. ترامپ یک یادداشت امنیت ملی ریاست‌جمهوری (NSPM) امضا کرد که فشار حداکثری بر دولت جمهوری اسلامی ایران را بازمی‌گرداند، تمامی مسیرهای دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را مسدود می‌کند و با نفوذ مخرب ایران در خارج مقابله می‌کند.»
در ادامه این یادداشت اشاره شده است: «این یادداشت امنیت ملی ریاست‌جمهوری تعیین می‌کند که: ایران باید از دستیابی به سلاح هسته‌ای و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما محروم شود؛ شبکه تروریستی ایران باید خنثی شود؛ توسعه تهاجمی موشک‌ها و دیگر توانایی‌های تسلیحاتی نامتقارن و متعارف ایران باید متوقف شود.»
این یادداشت ریاست‌جمهوری امنیت ملی به وزیر خزانه‌داری آمریکا دستور می‌دهد که حداکثر فشار اقتصادی را بر دولت ایران اعمال کند، از جمله با تحریم یا اجرای اقدامات تنبیهی علیه افرادی که تحریم‌های موجود را نقض می‌کنند.
وزیر خزانه‌داری همچنین برای همه بخش‌های مرتبط تجاری -  از جمله حمل‌ونقل، بیمه و اپراتورهای بندری - دستورالعمل‌هایی درباره خطراتی که متوجه هر شخصی است که عمداً تحریم‌های آمریکا علیه ایران یا گروه‌های تروریستی نیابتی ایران را نقض کند، صادر خواهد کرد.»
همچنین در این یادداشت عنوان شده است: «وزیر امور خارجه نیز معافیت‌های تحریمی موجود را اصلاح یا لغو خواهد کرد و با وزیر خزانه‌داری همکاری خواهد کرد تا کمپینی را برای کاهش صادرات نفت ایران به صفر اجرا کند.
نماینده دائم ایالات متحده در سازمان ملل با متحدان کلیدی برای تکمیل بازگرداندن تحریم‌ها و محدودیت‌های بین‌المللی علیه ایران همکاری خواهد کرد.»
در ادامه این یادداشت عنوان می‌شود: «حفاظت از میهن در برابر ایران: تحمل دولت پیشین آمریکا در برابر تهدیدات ایران علیه شهروندان و شرکت‌های آمریکایی از همین لحظه پایان می‌یابد. دادستان کل تمامی اقدامات قانونی ممکن را برای تحقیق، مختل‌ کردن و پیگرد شبکه‌های مالی و لجستیکی، عوامل یا گروه‌های پوششی داخل ایالات متحده که توسط ایران یا گروه‌های تروریستی نیابتی ایران حمایت می‌شوند، پیگیری خواهد کرد. دادستان کل رهبران و اعضای گروه‌های تروریستی تحت حمایت مالی ایران را که شهروندان آمریکایی را اسیر، مجروح یا کشته‌اند، تحت پیگرد قرار داده و به دنبال بازداشت و استرداد آنها به ایالات متحده خواهد بود.»
همچنین در بخشی دیگر این یادداشت اظهار شده است: «حذف برنامه هسته‌ای ایران از معادلات: رئیس‌جمهور ترامپ اجازه نخواهد داد ایران به توانایی تولید سلاح هسته‌ای دست یابد و همچنین حمایت مداوم ایران از تروریسم، به‌ویژه علیه منافع ایالات متحده، را تحمل نخواهد کرد. در سال 2020، رئیس‌جمهور ترامپ اعلام کرد: «تا زمانی که من رئیس‌جمهور ایالات متحده هستم، ایران هرگز اجازه نخواهد داشت سلاح هسته‌ای داشته باشد. 
یادداشت امنیت ملی ریاست‌جمهوری امروز وعده رئیس‌جمهور در سال 2020 برای مقابله با نفوذ مخرب ایران در سراسر جهان را عملی می‌کند: برای مدت بسیار طولانی - از سال 1979 تاکنون - کشورها رفتار مخرب و بی‌ثبات‌کننده ایران را در خاورمیانه و فراتر از آن تحمل کرده‌اند. آن روزها دیگر به پایان رسیده است. ایران بزرگ‌ترین حامی تروریسم بوده و تلاش آنها برای دستیابی به سلاح هسته‌ای تهدیدی برای جهان متمدن است. ما هرگز اجازه نخواهیم داد چنین اتفاقی رخ دهد. »
اذعان ترامپ به قدرت ایران 
در کنار این موضوع ترامپ در پاسخ به سؤال خبرنگاری در حاشیه ملاقات خود با نخست‌وزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی با اشاره به قدرت ایران عنوان داشت: ایران خیلی قدرتمند است 
ترامپ در جواب این سؤال که اکنون با ضعف ایران زمان حمله به تاسیسات هسته‌ای است می‌گوید: «ایران اصلا ضعیف نیست؛ خیلی هم قوی است.»
سفیدشویی ترامپ
 با چه پاسخی رو‌به‌رو شد؟
تحلیل یادداشت امنیت ملی ترامپ در کنار سخنان وی نشانگر این است که بیش از همه، افرادی که در طیف غربگرای داخلی مداوما در حال ارسال پالس ضعف به طرف مقابل هستند، کمر به تضییع و نابودی امنیت و منافع ملی کشورمان گرفته‌اند.
اظهارات و مواضع عجیب افرادی همچون محمدجواد ظریف، که در حال حاضر هیچ صلاحیت و مسئولیتی در حوزه سیاست خارجی کنونی کشور، نداشته و حتی به شکل غیرقانونی منصب معاونت رئیس‌جمهور را نیز اشغال کرده است، در ماه‌های اخیر و به‌خصوص در جریان گفت‌وگوی وی در حاشیه اجلاس داووس، بزرگ‌ترین ضربه را به مسیر دیپلماسی کشور وارد ساخته است.
سفیدشویی ترامپ توسط وی و دیگر افراد تندرو و رسانه‌های زنجیره‌ای در طیف مدعی اصلاحات، به‌سرعت با پاسخی تند و بی‌شرمانه از سوی او رو‌به‌رو شد.
این طیف که نه در سعدآباد، نه در بروکسل و نه نهایتا در برجام، نتوانستند کوچک‌ترین گره‌ای را از مسیر مواجهه کشور با تحریم‌های ظالمانه غرب باز کنند و در مقاطع پیاپی بدون استثنا، با خدعه و عهدشکنی طرف مقابل رو‌به‌رو شدند، در دوران کنونی نیز با فرار رو به جلو، مجددا نسخه مذاکره با فردی را می‌دهند که پیش از این و در دوران دولت حسن روحانی به بی‌ثمر بودن گفت‌وگو با دولت وی اذعان کرده بودند.
محمدجواد ظریف درحالی به سفیدشویی ترامپ اقدام کرد که پیش از این در مراسم روز خبرنگار در سال 1397 اظهار داشته بود: «راجع به برجام، ساعت‌ها مذاکره شده است، سپس آقای ترامپ با یک امضای سریع آن را باطل اعلام می‌کند. آیا می‌توان با چنین فردی وارد مذاکره شد؟ آیا این اقدام چیزی جز یک نمایش تبلیغاتی است؟ اصلا این مذاکره ارزش وقت گذاشتن را دارد؟»
در کنار وی، رسانه‌های زنجیره‌ای مدعی اصلاحات، در ماه‌های اخیر، از هیچ توصیه ذلالت‌باری در خصوص بحث مذاکره با غرب و به‌خصوص آمریکا دریغ نکرده و با تکرار روش خائنانه خود در زمان برجام، سعی در حساس کردن جامعه به موضوع مذاکرات هسته‌ای و سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های بی‌شمار مدیریتی در دولت به واسطه تمرکز افکار عمومی بر بحث سیاست خارجی دارند.
تیتر‌های این رسانه‌ها، یادآور زمانی بود که با ذوق‌زدگی تمام از تضمین امضای جان کری و فتح‌الفتوح برجام سخن به میان می‌آورند. فتح‌الفتوحی که به طرفه‌ًْالعینی فرو ریخت و امضایی که حتی در دولت اوباما نیز تضمینی برای لغو کامل تحریم‌های آمریکا در قبال ایران نبود.
امروز هم مجددا شاهد این هستیم که افرادی در این طیف حتی در برابر پاسخ بی‌شرمانه ترامپ نیز حاضر به اعتراف به اشتباه خود نبوده و مجددا مسئولین را به کرنش در برابر آمریکا دعوت می‌کنند.
در همین راستا، مدیر یکی از رسانه‌های حق‌العمل‌کار و زرد طیف مدعی اصلاحات در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس عنوان داشته است:«همان‌طور که ترامپ در مورد مکزیک، فشار را با صدور «فرمان» آغاز کرد، اما مکزیک، اندکی بعد، کمی عقب نشست و ترامپ هم متعاقباً برای یک ماه فرمان را معلق کرد، در مورد ایران هم می‌توان این احتمال را داد که ترامپ اقدامات خود را با یادداشتِ «فشار حداکثری» (و نه فرمانی که الزام اجرائی دارد)، آغاز کرده و منتظر پاسخ ایران می‌ماند تا دست بالا را از آن خود کند. ایران اما باید خیلی هوشیارانه، خود و مردم را از این مخمصه عبور دهد و بهانه‌ بیشتری به دستِ ترامپ ندهد؛ ولو آن‌که به بهای کسب یک «امتیاز ظاهری» برای او باشد. واقعیت آن است که «ترامپ» به چنین امتیازی از نظر «روانی» نیاز دارد و در مقابل، اولویتِ ایران نیز، عبور از شرایط پیچیده‌ داخلی - خارجی است.»
ظرب‌المثلی انگلیسی ساده‌لوحی بیش از حد را کمتر از یک تار مو با خیانت می‌داند، به نظر می‌رسد این ساده‌اندیشی عجیب و بی‌حد مرز، در این طیف پایانی نداشته و طیف مدعی اصلاحات هیچ‌گاه حاضر به پذیرش و اصلاح اشتباهات خود نبوده و نیست.
سوءمدیریت و بی‌عملی 
کمک‌کننده تحریم  
عملکرد اقتصادی دولت چهاردهم در ماه‌های گذشته علی‌رغم همه امیدواری‌ها به تفاوت میان دولت مسعود پزشکیان و دولت یازدهم و دوازدهم، به واسطه حضور افرادی که پیش از این نیز در دولت حسن روحانی کارنامه خوبی را از خود به‌جای نگذاشته بودند، جای دفاع نداشته است.
رشد افسارگسیخته نرخ سکه و دلار آن هم در طی مدت زمان پنج ماهه، در سایه حضور افرادی که در عین رفع مسئولیت از خود، علنا در حال خط‌دهی به بازارهای مالی هستند، شرایطی را رغم زده است که به نوبه خود ضلعی دیگر را برای اثر بخشی تحریم‌ها ناخواسته و ناخودآگاه ایجاد کرده است.
در کنار این موضوع برخی از مواضع تامل‌برانگیز از سوی دولتمردان برای ضعیف نشان دادن وضعیت کشور،شائبه تکرار روش حسن روحانی در ابتدای دولت یازدهم و دروغ‌های نجومی خزانه و سیلوهای خالی را به ذهن متبادر می‌کند.
در برابر این موضوع به نظر می‌رسد که دولت و شخص رئیس‌جمهور محترم می‌بایست تجدید نظری را در قبال تیم اقتصادی خود در دستور کار قرار دهد.
با ترامپ چه باید کرد
همان‌طور که در ابتدای این گزارش نیز اشاره شد، یادداشت امنیت ملی ترامپ تا حد زیادی سیاست واقعی خود در قبال ایران را در دوره جدید ریاست جمهوری وی آشکار ساخت.
همچون گذشته کیهان بار دیگر نیز این هشدار و توصیه برادرانه را به مسئولین محترم و سیاست‌گذاران دولتی می‌دهد که هرگونه اصرار به مذاکره در شرایطی که طرف مقابل رویکرد فشار را در پیش گرفته است، نه‌تنها دستاوردی نخواهد داشت که بالعکس دست مذاکره‌کنندگان کشور را در زمانی که مذاکره مقتضی و مناسب تشخیص داده شود نیز خالی خواهد کرد.
نتیجه دیپلماسی التماسی، که با قطعنامه 2231 و برجام فروش نفت ایران را در پایین‌ترین میزان ممکن رساند و اقتصاد کشور را در وضعیتی بحرانی به دولت سیزدهم تحویل داد، پیش روی تصمیم‌گیران است. تکرار دیپلماسی برجامی چاهی بزرگ در برابر رئیس‌جمهور محترم و دولت چهاردهم است.

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 03/11/18ساعــت 10:38 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه بعالی:انقلاب، توفنده ادامه دارد بهرغم... (یادداشت روز)
 
 
انقلاب اسلامی ایران در آستان چهل و ششمین سالگرد خود ایستاده است، هنوز غرب در مواجهه با این انقلاب و نظام برآمده از آن، از واژه «دشمن» استفاده می‌کند. هنوز رئیس‌جمهور آمریکا ـ دونالد ترامپ ـ 
پس از گذشت دوازده دوره انتخاب رئیس‌جمهور در آمریکا می‌گوید «ایران یک مشکل فوری و خطرناک است». هنوز پس از 46 سال، رؤسای اتحادیه اروپا، ایران را یک «تهدید امنیتی نزدیک» می‌خوانند و رئیس سیاست خارجی این اتحادیه در دیدار با یک دیپلمات ارشد ایرانی می‌گوید «ما ـ اروپا و آمریکا ـ نمی‌توانیم سیاست خارجی شما را تحمل کنیم» و «روابط خارجی شما، کفه جنگ اوکراین را به ضرر ما سنگین‌ کرده است.» این قلم در مقام ارزیابی این سخنان نیست اما واضح است که انقلاب ایران بعد از 46 سال تغییری نکرده و ادامه پیدا کرده است. حالا شما 46 سال پس از انقلاب‌های فرانسه و روسیه را با امروز انقلاب اسلامی مقایسه کنید تا معلوم شود ارزش این ایستادگی مردم و نظام برآمده از آنان بر مواضع خود چقدر است. 
انقلاب فرانسه که از جهت سرایت به کشورهای دیگر و شروع دوره‌ای تازه در نظامات سیاسی، «انقلاب کبیر» خوانده شده، در سال 1789 میلادی
 ـ یعنی 236 سال پیش و در سال‌های پایانی حکومت سلسله افشاریه بر ایران ـ 
به پیروزی رسید، ببینید این انقلاب در سال 1835 در چه وضعیتی قرار گرفته است. خیلی از محققان آغاز روی کار آمدن «ناپلئون بناپارت» در سال 1804 را پایان انقلاب فرانسه دانسته و بعضی هم گفته‌اند پایان انقلاب فرانسه سال 1795 یا 1799 است. به هر حال معلوم است که به‌طور قطع انقلاب فرانسه در سال 1804 یعنی 15 سال پس از پیروزی به پایان رسیده است. مشهور است که «دموکراسی» مهم‌ترین نتیجه کار انقلاب فرانسه بوده است اما «توکویل» اندیشمند هم‌عصر این انقلاب، معتقد است با وجود آن همه تلاش‌ها برای وقوع انقلاب، نتیجه کار، دموکراسی نبود. از این رو او می‌گوید «انقلاب فرانسه در همان سال 1789 که پدید آمد، به پایان رسید.» فرانسه در سال 1835 یک دوره 16 ساله خونین فرمانروایی ناپلئون ـ 12 دسامبر 1799 تا 22 ژوئن 1815 ـ را پشت‌سر گذاشته است. محصول این 16 سال به باد رفتن همه اهداف انقلاب ـ یعنی مقابله با دیکتاتوری نظام سیاسی در داخل و نفی تجاوز به کشورهای دیگر ـ بود. فرانسه پس از پایان دوره ناپلئون، رسماً به دوره سلطنت بازگشت. «لوئی هجدهم» تا زمان مرگش یعنی به مدت ده سال به‌عنوان پادشاه بر فرانسه حکومت کرد و پس از او «شارل دهم» تا زمان برکناری‌اش در سال 1830 پادشاه فرانسه بود و پس از او نیز «لوئی فیلیپ» به ‌مدت 18 سال بر فرانسه سلطنت کرد در حالی که شعار انقلاب، ایجاد جمهوری و دموکراسی بود، این وضع انقلاب فرانسه از حیث ماندگاری و وفاداری به آرمان‌هایش می‌باشد. 
انقلاب اکتبر روسیه در سال 1917 به پیروزی رسید و با روی کار آمدن «جوزف استالین» در سال 1923 و زیرپا گذاشتن اصول انقلاب چپ‌گرای کارگری از سوی وی، به پایان رسید. استالین تا سال 1953 یعنی به‌مدت 30 سال حکمروای مطلق کشوری بود که آن را کشور شوراها و شوروی می‌خواندند! در دوره او، میلیون‌ها کارگر به اردوگاه‌های کار اجباری گسیل شده و اکثر آن‌ها در حین کار جان خود را از دست دادند. پس لازم نیست بپرسیم انقلاب روسیه در سال 1963 یعنی 46 سال بعد از پیروزی چه وضعی پیدا کرده است. در این زمان «نیکیتا خروشچف» اداره کشور برآمده از انقلاب اکتبر را در دست دارد و این در حالی بود که او توانایی جسمی و ذهنی لازم را برای اداره شوروی نداشت. انقلاب ضدامپریالیستی شوروی با مرگ اولین رهبر آن در سال 1923 به یک امپریالیسم تمام‌قد که استثمار در داخل و تهاجم به منابع ملت‌ها در خارج را دنبال می‌کرد، تبدیل گردید. از این‌رو پس از گذشت یک دوره خیلی کوتاه، بحث از انقلاب فرانسه و نیز بحث از انقلاب روسیه برای مردم جاذبه‌ای نداشت و عمدتاً در قالب مراسم رسمی انجام می‌شد و رژه نظامی، مهم‌ترین کاری بود که در سالگرد این انقلاب‌ها به نمایش درمی‌آمد. 
انقلاب اسلامی از حیث وفاداری به آرمان‌های اولیه خود و برخورداری از حمایت گرم هواداران خود یک استثنا به حساب می‌آید. راهپیمایی‌های سراسری میلیونی که در سالگرد انقلاب، در روستاها، شهرها و پایتخت‌ ایران برگزار می‌شود، در واقع هر ساله انقلاب اسلامی و اهداف و آرمان‌های آن را به روزرسانی می‌کند. این راهپیمایی‌ها می‌گوید به‌رغم پاره‌ای از نارسایی‌های آزاردهنده که عمدتاً توسط دستگاه‌های اجرائی پدید آمده، انقلاب موضوعیت خود را حفظ کرده است. این راهپیمایی‌ها، فلسفه تأسیس انقلاب و درستی اهداف آن را مورد تأکید قرار می‌دهد و این مانع ارتجاع ـ عقب‌گرد ـ 
و انحراف از مسیر می‌شود. این راهپیمایی‌ها اجازه نمی‌دهد مناسبات غلط داخلی ـ استبداد ـ و خارجی ـ وابستگی ـ به گونه‌ای در قالب جمهوری اسلامی بازتولید گردد. این خطاهایی که در انقلاب‌های فرانسه و روسیه اتفاق افتاد، محصول فقدان یک قوه نظارتی ملی بوده است. البته برخلاف انقلاب‌های یادشده که انحراف از رهبری آن‌ها شروع شده، در انقلاب ایران، رهبری همواره بر ادامه انقلاب و عدم رجعت و عدم انحراف از مبانی تأکید کرده‌ است اما باید اذعان کرد که مهم‌تر از نقش مؤثر تحذیرات رهبران انقلاب، حضور مستقیم، پررنگ و میدانی مردم در دفاع از اصول و ‌آرمان‌ها مؤثر بوده است. 
موضوع قابل بحث دیگر در سالگرد پیروزی انقلاب این است که دشمن در عین آنکه از ایران به‌عنوان «دشمن نزدیک» و «دردسر مزمن» یاد می‌نماید، در عین حال ادعا می‌کند جمهوری اسلامی، ضعیف شده است و این در حالی است که دو ضرورت که پیدایی انقلاب اسلامی بر پایه‌های آن استوار بوده، موضوعیت خود را هم در داخل و نزد ملت ایران، هم در منطقه و هم در سطح بین‌المللی حفظ کرده‌اند. در داخل کشور هنوز نیاز داریم تا همه مراقبت کنند که دیکتاتوری‌هایی در قالب جمهوریت یا در قالب اسلامیت بروز و ظهور پیدا نکند. ما در همین 25 سال اخیر دست‌کم دو بار در سال‌های 1378 و 1388 شاهد تلاش شدید عده‌ای برای بازگرداندن دیکتاتوری بودیم و اگر حضور گرم ملت در صحنه نبود، انقلاب ایران هم گرفتار دیکتاتورهایی مثل ناپلئون بناپارت و جوزف استالین می‌شد. از سوی دیگر هنوز تلاش عوامل داخلی برای بازگرداندن ایران به زیرسلطه مطلق غرب به‌شدت ادامه دارد. تک‌صداهای دهه 1370 ـ امثال «سعیدی سیرجانی» و «عطاءالله مهاجرانی» ـ
امروز به یک جریان در کشور تبدیل شده‌ است. امروز ضرورت نهیبی که حضرت امام در جریان پاسخ به نامه مرحوم «سید علی‌اکبر محتشمی‌پور» درخصوص سپرده شدن مناصب به اعضای نهضت آزادی زدند، موضوعیت جدی‌تری دارد. تلاش جبهه‌ای رنگین‌کمان برای الحاق دوباره ایران به پیمان‌های نظامی غربی و انحلال ایران در ‌هاضمه سیاسی نظام مستکبر غرب
به‌طور جدی دنبال می‌شود، بنابراین دفاع جدی و پرحجم توده‌های مردم از انقلاب خود، از این به بعد هم هنوز موضوعیت دارد بلکه موضوعیت مضاعف هم پیدا کرده است. 
انقلاب اسلامی به دلیل آنکه انرژی متراکمی را وارد فضای «جمهوری اسلامی» 
کرد، توانایی ویژه‌ای برای حل سریع مشکلات به آن داد. در خیلی از موارد هم آثار این انرژی متراکم دیده می‌شود؛ مثلاً در حوزه بهداشت و درمان، انرژی متراکم انقلاب، ایران را به یک قطب درمانی بین‌المللی تبدیل کرده است؛ یا در حوزه مخابرات و الکترونیک، ایران یک قطب مهم مخابراتی در منطقه به حساب می‌آید. در حوزه علم و فن‌آوری هم ایران در جایگاه ممتازی ایستاده است. ایران در حوزه توان دفاعی هم به یک قدرت بلامعارض منطقه‌ای تبدیل شده است. اما این انقلاب برای رفع پاره‌ای مشکلات و از جمله مشکلات در حوزه معیشت عمومی، از سوی جریان و جبهه‌ای که روزی محدود به «نهضت آزادی» بود، تحت فشار شدید قرار داشته است. در طول این دوران، بعضی از افراد این طیف که به جایگاه‌های حساس کشور تکیه زدند، معیشت مردم را گروگان تغییر ریل انقلاب قرار دادند و به‌طور پیوسته فرصت‌های حل‌ مشکلات را از بین بردند. این‌ها در حالی که مدعی بودند بدون هماهنگی با خارج نمی‌توان گرهی باز کرد، سال‌ها بر مناصب حساس جمهوری اسلامی تکیه زدند و حال آنکه دقیقاً می‌دانستند مسایل ایران و غرب به دلیل زیاده‌خواهی و بدعهدی غرب قابل حل نیست. بر این اساس می‌توان با صراحت و تأکید نوشت، مشکلات معیشتی توده‌ها که بعضی به دروغ به خود انقلاب مردم و اصول و مواضع آن نسبت می‌دهند ـ و انقلاب اسلامی از این حیث به مظلومیت مضاعف مبتلا گردیده است ـ محصول تفکر غلط و اهمال در انجام مسئولیت‌ها از سوی کسانی است که با حیله مناصب را در دست گرفتند، بدون آنکه کمترین اعتقادی به حل مسایل معیشتی و... مردم داشته باشند. اگر ما مردم را رکن «جمهوریت» بگیریم که بدون تردید چنین است، در واقع کسانی با زدن نعل وارونه و متهم کردن اصول انقلاب، تلاش کرده‌اند جمهور را منحل کنند و از طریق روش‌های استالینیستی و بناپارتی آب ‌رفته را به جوی غرب بازگردانند. البته این شدنی نیست کما اینکه چنین تلاشی از زمان روی کار آمدن اولین دولت در بهمن 57 و اولین رئیس‌جمهور در بهمن 58 صورت گرفته و در حین این 46 سال، کم یا زیاد استمرار پیدا کرده ‌اما با رهبری حضرت امام ـ رحمه‌الله علیه ـ و رهبری حضرت امام خامنه‌ای 
ـ دامت برکاته ـ و حضور گرم میدانی مردم به صخره خورده است. 
سعدالله زارعی 

+ نوشته شـــده در سه شنبه 03/11/16ساعــت 12:10 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:حجتالاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بع
حجت‌الاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بعضی‌ها، خودشان را با ساز و کوک اجانب هماهنگ می‌کنند. امروز تئوری آمریکایی‌ها، اِعمال فشار برای مذاکره با هدف ترساندن ایران است؛ مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره، این نیست بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند، حرفی که در این مقطع می‌زنند، برای اخافه و ترساندن است. 
حجت‌الاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بعضی‌ها، خودشان را با ساز و کوک اجانب هماهنگ می‌کنند. امروز تئوری آمریکایی‌ها، اِعمال فشار برای مذاکره با هدف ترساندن ایران است؛ مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره، این نیست بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند، حرفی که در این مقطع می‌زنند، برای اخافه و ترساندن است.
گروه سیاست  - رجانیوز: حجت‌الاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بعضی‌ها، خودشان را با ساز و کوک اجانب هماهنگ می‌کنند. امروز تئوری آمریکایی‌ها، اِعمال فشار برای مذاکره با هدف ترساندن ایران است؛ مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره، این نیست بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند، حرفی که در این مقطع می‌زنند، برای اخافه و ترساندن است.
 
آمریکایی‌ها می‌خواهند با مذاکره به ایران بگویند، یا باید عقب‌نشینی کنید، یا سرنگون شوید و یا اینکه نسخه‌ای که برای اسد پیچیده شد، برای شما نیز پیچیده خواهد شد.
 
وقتی مذاکره برای تهدید است، بزرگترین سَم است؛ ما نمی‌خواهیم از دشمن تهدید بشنویم؛ ما یک کشور تحت فشار هستیم ولی ضعیف نیستیم، اگر در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، اولویت شماره یک رئیس جمهور قلدر این کشور، ایران است، به خاطر قوت ایران است.
 
مذاکره اجباری برای رسیدن به تفاهم نیست، کسانی که خیال می‌کنند، در میز مذاکره با آمریکایی‌ها به نتیجه می‌رسند، یا سیاست‌ها را نمی‌فهمند و یا با ادبیات مذاکره آشنا نیستند؛ امروز مذاکره با آمریکایی‌ها برای جمهوری اسلامی، به لحاظ سیاسی و امنیتی هیچ نفعی نخواهد داشت.
 
تمام منفعت مذاکره برای آمریکایی‌ها است که ما را بترسانند، رهبر معظم انقلاب نیز این نکته را بارها هشدار داده‌اند؛ هر چیزی وقت خودش را لازم دارد، در حال حاضر وقت مذاکره نیست، کسانی که حرف از مذاکره می‌زنند چیزی عایدشان نمی‌شود.
 
 فعلا در چارچوب راهبردهای مصوب کشور، کسی بنای مذاکره ندارد.

+ نوشته شـــده در دوشنبه 03/11/15ساعــت 5:27 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:حجتالاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بع
حجت‌الاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بعضی‌ها، خودشان را با ساز و کوک اجانب هماهنگ می‌کنند. امروز تئوری آمریکایی‌ها، اِعمال فشار برای مذاکره با هدف ترساندن ایران است؛ مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره، این نیست بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند، حرفی که در این مقطع می‌زنند، برای اخافه و ترساندن است. 
حجت‌الاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بعضی‌ها، خودشان را با ساز و کوک اجانب هماهنگ می‌کنند. امروز تئوری آمریکایی‌ها، اِعمال فشار برای مذاکره با هدف ترساندن ایران است؛ مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره، این نیست بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند، حرفی که در این مقطع می‌زنند، برای اخافه و ترساندن است.
گروه سیاست  - رجانیوز: حجت‌الاسلام حسین صفدری معاون وزیر اطلاعات: متاسفانه بعضی‌ها، خودشان را با ساز و کوک اجانب هماهنگ می‌کنند. امروز تئوری آمریکایی‌ها، اِعمال فشار برای مذاکره با هدف ترساندن ایران است؛ مقصود آمریکایی‌ها از مذاکره، این نیست بر مبنای احترام متقابل، چیزی بدهند، حرفی که در این مقطع می‌زنند، برای اخافه و ترساندن است.
 
آمریکایی‌ها می‌خواهند با مذاکره به ایران بگویند، یا باید عقب‌نشینی کنید، یا سرنگون شوید و یا اینکه نسخه‌ای که برای اسد پیچیده شد، برای شما نیز پیچیده خواهد شد.
 
وقتی مذاکره برای تهدید است، بزرگترین سَم است؛ ما نمی‌خواهیم از دشمن تهدید بشنویم؛ ما یک کشور تحت فشار هستیم ولی ضعیف نیستیم، اگر در سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، اولویت شماره یک رئیس جمهور قلدر این کشور، ایران است، به خاطر قوت ایران است.
 
مذاکره اجباری برای رسیدن به تفاهم نیست، کسانی که خیال می‌کنند، در میز مذاکره با آمریکایی‌ها به نتیجه می‌رسند، یا سیاست‌ها را نمی‌فهمند و یا با ادبیات مذاکره آشنا نیستند؛ امروز مذاکره با آمریکایی‌ها برای جمهوری اسلامی، به لحاظ سیاسی و امنیتی هیچ نفعی نخواهد داشت.
 
تمام منفعت مذاکره برای آمریکایی‌ها است که ما را بترسانند، رهبر معظم انقلاب نیز این نکته را بارها هشدار داده‌اند؛ هر چیزی وقت خودش را لازم دارد، در حال حاضر وقت مذاکره نیست، کسانی که حرف از مذاکره می‌زنند چیزی عایدشان نمی‌شود.
 
 فعلا در چارچوب راهبردهای مصوب کشور، کسی بنای مذاکره ندارد.

+ نوشته شـــده در دوشنبه 03/11/15ساعــت 5:23 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:انتقاد خبرآنلاین از چراغ سبز دوباره همتی به دلالان
انتقاد خبرآنلاین از چراغ سبز دوباره همتی به دلالان

 کاریکاتور,کاریکاتور عیدی دولت به مردم

 


 
خبرگزاری وابسته به یکی از اعضای شورای اطلاع‌رسانی دولت تأکید کرد اظهارات وزیر اقتصاد به مثابه «چراغ سبز به دلالان» موجب افزایش قیمت طلا شده است.
خبرآنلاین نوشت: وزیر اقتصاد در اظهاراتی جنجالی تأکید کرد که قیمت طلا کاهش نخواهد داشت. این سخنان، مشابه اظهارات گذشته همتی مبنی بر اینکه نرخ دلار باید در حال حاضر 73 هزار تومان باشد، به جای آرامش دادن به بازارها، بر بحران‌های موجود دامن می‌زند.
«نگران طلا نباشید، پایین نمی‌آید.» این جمله‌ای است که عبدالناصر همتی، در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری بیان کرد. جمله‌ای که به جای آرامش، موجی از نگرانی و انتقاد را به بازارهای اقتصادی و افکار عمومی 
وارد کرد.
تابناک در خبری نوشت: عبدالناصر همتی با اشاره به واردات 6.5 میلیارد دلار طلا به کشور، در پاسخ به سؤال مجری مبنی بر اینکه اگر قیمت طلا پایین آمد چه می‌کنید؟، با قاطعیت گفت: نمی‌آید پایین! این اظهارنظر وزیر اقتصاد نه تنها جنجال‌آفرین بوده، بلکه به مثابه یک سیگنال آشکار به بازار تلقی شده است. سیگنالی که بسیاری آن را چراغ سبزی برای خرید طلا تعبیر کردند.
اما این اولین باری نیست که اظهارات جنجالی همتی، بازارها را دچار تنش می‌کند. حدود یک ماه پیش، در کمیسیون اقتصادی مجلس‌، همتی با خونسردی خاص خود اعلام کرد قیمت دلار، بدون در نظر گرفتن تنش‌های سیاسی، باید حدود 73 هزار تومان باشد.
این سخنان در حالی بیان شد که دلار در مسیر کاهش بود، اما با این اظهار نظر، بازار واکنش تندی نشان داد و دلار به سرعت به 82 هزار تومان رسید.
حال، با سخنان اخیر وزیر اقتصاد، این سؤال مطرح می‌شود که آیا او از تجربه‌های پیشین درس گرفته است؟ یا همچنان با همان دست فرمان عجیب به ارائه‌ اظهاراتی ادامه می‌دهد که منجر به نوسان بیشتر بازارها می‌شود؟ به نظر می‌رسد که همتی به جای مدیریت بحران، خود به یکی از عوامل ایجاد بحران‌های اقتصادی بدل شده است.
در شرایطی که کشور با مشکلات عدیده اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند و مردم برای حفظ ارزش دارایی‌هایشان در تلاطم بازارها گرفتار شده‌اند، چنین اظهارنظرهایی تنها بر نگرانی‌ها دامن می‌زند. آیا همتی از جایگاه حساس خود به عنوان وزیر اقتصاد آگاه است؟ یا همچنان در فضای منتقدانه دوران قبل از مسئولیتش سیر می‌کند؟
آقای وزیر، آیا وقت آن نرسیده است که به جای ارسال سیگنال‌های التهاب‌زا، راهکارهایی برای کاهش فشار بر مردم و تثبیت بازار ارائه کنید؟
این در شرایطی است که شب گذشته و در پایان برنامه، وقتی مجری به یاد آورد که در نخستین حضور همتی در گفت‌وگوی ویژه، خواسته بود که آهنگی بگذارید مردم خوششان بیاید صفا کنند، وزیر اقتصاد در واکنش به این یادآوری، با همان نگاه خاص خودش و لبخندی که داشت پاسخ داد: الان هم می‌گویم سعی کنید مردم صفا کنند.
این جمله، بیشتر شبیه یک شوخی تلخ به نظر می‌رسد. در حالی که مردم روز به روز درگیر چالش‌های اقتصادی بیشتری می‌شوند، وزیر اقتصاد از آنان می‌خواهد که فقط صفا کنند. آیا واقعاً در شرایطی که بازارها به شدت نوسان دارند و مردم از هر سو تحت فشارند، وقت آن نیست که وزیر اقتصاد به عنوان فرمانده اقتصادی دولت به این پرسش پاسخ دهد که چگونه می‌توان مشکلات اقتصادی را حل کرد؟
در شرایطی که وعده‌های بی‌پشتوانه و سیاست‌های ارزی و اقتصادی دولت نه تنها آرامش نمی‌آورد، بلکه بحران‌های جدیدی را ایجاد می‌کند، آیا هنوز هم باید به شوخی‌های بی‌محتوا دل خوش کرد؟ یا زمان آن رسیده که وزیر اقتصاد به جای دعوت به خوشی‌های خیالی، تدابیری عملی برای پایان دادن به بحران‌ها 
بیاندیشد؟ 

 

 


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 03/11/4ساعــت 3:53 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: شکست آمریکا در توافق با حماس!؟ (یادداشت میهمان)
 
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency - روزنامه‌های ...

9
 
1- در 15 ماه گذشته نتانیاهو از «پیروزی مطلق بر حماس» و بایدن از «نابودی توان رزمی حماس» سخن می‌گفتند، اما توافق اعلام شده نشان داد که نه از آن پیروزی و نه از آن نابودی هیچ نشانه‌ای وجود ندارد، چرا که با پیروزی مطلق و نابودی دشمن خود، دیگر نیازی به توافق با آن وجود ندارد! نتانیاهو حتی نتوانست به هدف کوچاندن یک میلیون از مردم غزه برسد و مردم غزه پای فلسطین ماندند.
لذا: اولا اولین و مهم‌ترین عاملی که اسرائیل مجبور به تن دادن به توافق شد، صبر و تاب‌آوری مردم غزه بود که یک لحظه هم صحنه را خالی نکردند و کمترین تردیدی در انتخاب مسیر درست به خود راه ندادند. ایستادگی و تاب‌آوری مردم و رزمندگان غزه در کنار انفعال و عدم مقاومت ارتش سوریه و نتیجه این دو اتفاق تجربه ارزشمند مضاعفی را برای ملت‌ها رقم زد. مردم غزه اسرائیل را مجبور به اذعان به یک قدرت تاثیرگذار و توافق با قدرتی کرد که ادعای نابودی آن را داشت، اما ارتش سوریه با انفعال و عملکرد خود اسرائیل را بر مردم مسلط کرد! همان‌گونه که رهبرمعظم انقلاب فرمودند که تحولات و سقوط سوریه یک تجربه ناشی از غفلت و تاب نیاوردن ارتش سوریه در مقابل فشارها و توطئه‌های آمریکا و اسرائیل بود؛ توافق اسرائیل با حماس نیز یک تجربه ناشی از هوشیاری و بصیرت و صبر مردم و رزمندگان غزه بر مشکلات و تاب‌آوری در مقابل فشارهای دشمنان کینه‌توز و عنود است. لذا توافق اعلام شده تاکید و اذعانی به عمیق‌تر و بیشتر شدن وجه اجتماعی و مردمی جنبش حماس می‌باشد.
تاب‌آوری مردم غزه نشان داد یک ملت با دست خالی و با تکیه بر ایمان و اعتقاد خود می‌تواند دشمن‌ترین دشمن خود را مجبور به تن دادن به خواسته‌هایش کند و او را علی‌رغم تبلیغات پر حجم سیاسی–رسانه‌ای به زانو درآورد و البته که هزینه دارد و صد البته که هزینه آن کمتر از هزینه سازش و تسلیم و نابودی است! این دلیل و اثبات منطق و سخن رهبری است که فرمودند «آنها به این خیال بودند که مردم را زیر فشار قرار بدهند تا آنها خودشان علیه حماس بایستند و قیام کنند؛ عکس شد؛ مردم بیشتر طرفدار حماس شدند».
ثانیا اسرائیل با این توافق در کمترین حالتی که قابل تصور است تهدید علیه خود را تقویت و تشدید کرد چرا که با این توافق حداقل سه هزار نیروی آبدیده و با انگیزه و مقاوم را در مرحله اول به کادر سازمان مقاومت غزه تزریق می‌کند که هرکدام از آنها خود یک یحیی سنوار هستند و همان‌گونه که یحیی سنوار پس از آزادی از زندان بزرگ‌ترین عملیات اطلاعاتی – نظامی و امنیتی تاریخ را علیه اسرائیل طراحی و اجرا کرد، قطعا سه هزار زندانی آزاد شده در این توافق نیز خواهند توانست با انگیزه‌تر به طراحی عملیات‌های بزرگ‌تر و تاریخ‌سازتر دست بزنند، بخصوص که تجربه موفقیت‌آمیز طوفان الاقصی را پیش رو دارند، آنگونه که اکنون سازماندهی و فرماندهی حماس بر عهده محمد السنوار است. لذا اسرائیل باید منتظر عملیات‌های بزرگ‌تری در آینده باشد!
آمریکا و دنیای غرب حامی اسرائیل که تمام تلاش و امکانات خود را برای نابودی حماس به‌کار گرفته بودند، اکنون با این توافق نشان دادند با جنایت‌بارترین جنگ تاریخ و با برنامه‌ریزی گسترده‌ای که برای نابودی مقاومت در کل منطقه کردند؛ نتوانستند اسرائیل را از بحران امنیتی خارج کنند و همچنان از زنده بودن و تاثیرگذاری قدرت حماس نگرانند.
ثالثا در منطق آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها کشتار مردم و تخریب زیرساخت‌ها یعنی پیروزی، اما مقاومت غزه با پایمردی و صبر خود محاسبات دشمن را عوض کرد و به فرمایش رهبرمعظم انقلاب «احمق‌ها تصور نکنند با بمباران مردم پیروز شدند». لذا این توافق نشان داد کسانی که با اظهار خوشحالی از سقوط دولت سوریه تصور می‌کردند جبهه مقاومت ضعیف شده؛ سخت در اشتباه بودند و درک درستی از مقاومت و جبهه‌ مقاومت نداشتند. چون این توافق می‌بایست هفت ماه قبل حاصل می‌شد؛ اما صهیونیست‌ها تصور می‌کردند با کشتار مردم و تخریب زیرساخت‌ها می‌توانند به اهداف خود یعنی نابودی حماس و آزادی اسیران صهیونیستی برسند، اما با کشته شدن تعداد بیشتری از اسیران و صدها سرباز اسرائیلی مجبور شدند برای اینکه تعداد بیشتری از اسیران آمریکایی و اسرائیلی کشته نشوند، تن به توافق دهند.
2-علی‌رغم ادعاهای بایدن و ترامپ که هرکدام می‌خواهند برای خود دستاوردسازی کنند، اسرائیل با این توافق هم آسیب‌پذیرتر و شکست‌پذیرتر خواهد شد و هم نشان داد که آسیب‌پذیرتر و شکست‌پذیرتر از آنچه متصورند، هستند. هرچند که ژست صلح‌طلبانه بایدن و ترامپ در حالی است که اولا با حمایت‌ها و پیشرفته‌ترین سلاح‌های خود فاجعه‌آمیزترین جنگ تاریخ را رقم زدند و ثانیا در حالی برای خود با‌پرستیژ صلح دستاوردسازی می‌کنند که همزمان با سخنان آنها غزه و جنوب لبنان و مناطق مختلف سوریه زیر بمب‌های آمریکایی و غربی بودند!
3- جیمز فرانسیس برنز وزیرخارجه دولت ترومن طراح اصلی خاورمیانه جدید بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1324 همزمان با اعلام پایان جنگ جهانی دوم و تاسیس سازمان ملل گفته بود «همه بازی برای ایجاد اسرائیل اولین قدمِ سیاست نابودی و تجزیه همه کشورهای اسلامی است». اکنون پس از حدود 80 سال از بیان این سخن، توافق اسرائیل با حماس نشان داد که آمریکا هنوز در اولین قدم خود درجا می‌زند و نتوانسته امنیت پادگان نظامی خود در منطقه را تامین و تضمین کند!
در ماه‌های گذشته از یک‌سو روزنامه واشنگتن‌ پست اذعان کرد «واقعیت این است که دولت آمریکا راهبرد جنگ اسرائیل را رهبری می‌کند»! و از سوی دیگر خود روزنامه صهیونیستی معاریو اعتراف کرد «اسرائیل پیمانکار نظامی آمریکا و چیزی بیش از یک چوب در دستان آمریکا نیست»! لذا توافق 
اعلام‌شده، توافق اسرائیل با حماس نیست بلکه توافقی بین آمریکا به عنوان قدرتی با پیشرفته‌ترین سلاح‌های مدرن دنیا با حماس به‌عنوان یک گروه مقاومت محصور در یک وجب خاک و با دست خالی است! 
اینکه یک دولت مدعی ابرقدرتی با یک گروه کوچک مقاومت مجبور به توافق می‌شود؛ این خود بزرگ‌ترین پیروزی برای حماس و بزرگ‌ترین شکست ترمیم‌ناپذیر برای آمریکاست! به گفته هنری کسینجر 
«در جنگ نامتقارن اگر گروه کوچک‌تر زنده بماند بُرده و اگر طرف بزرگ‌تر به اهدافش نرسد باخته است»!
4-طبق برنامه آمریکا و اسرائیل قبل از طوفان‌الاقصی تصمیم به آغاز پاکسازی غزه در 14 اکتبر و شروع جنایاتی که در 15 ماه اخیر انجام دادند، گرفته بودند تا برای همیشه پرونده فلسطین را ببندند که اگر طوفان الاقصی 
رخ نمی‌داد چه بسا به اهداف خود یعنی نابودی کل مقاومت در منطقه و کشورهای اسلامی می‌رسیدند، اما طوفان‌الاقصی آمریکا را از رسیدن به این هدف شوم خود بازداشت و توافق آتش‌بس غزه نتیجه شکست اهداف آمریکاست! و این پیروزی بزرگی برای مردم و رزمندگان غزه است که با ایستادگی و صبر خود در یک جنگ وجودی خطر بزرگی را با دادن بزرگ‌ترین هزینه‌ها از سر منطقه دور کردند، هرچند برخی کشورهای منطقه قدر این جانفشانی را ندانستند و نمی‌دانند و در مقابل این همه جنایت سکوت و خیانت کردند! نتانیاهو فرمان اجرای این توطئه خبیثانه را یک هفته قبل از 7 اکتبر در سازمان ملل صادر و ادعا کرد «95 درصد اعراب با اسرائیل رابطه دارند و می‌ماند پنج درصد اهل غزه، که آنها هم در این معادله هضم خواهند شد»! اما اکنون نه تنها 
نتوانستند مردم غزه را در معامله قرن خود هضم کنند، بلکه مجبور شدند به خواسته‌های همان 5 درصدی از اعراب که غیرت و مردانگی در وجودشان موج می‌زند، تن دهند و با آنها سر میز مذاکره بنشینند و توافق امضا کنند!
5-پس از اعلام توافق آتش‌بس ترامپ ادعا کرد «به همکاری با اسرائیل ادامه خواهم داد و این تازه شروع چیزهای بزرگی است از طریق قدرت»! علی‌رغم ژست صلح‌طلبانه، این سخن یعنی اینکه ترامپ ادامه دهنده همان راه بایدن در کمک به اسرائیل و حمایت از جنایت‌های این رژیم جعلی است. لذا آمریکای ترامپ پس از توافق غزه همچون آمریکای بایدن پس از توافق آتش‌بس لبنان به دنبال اهداف و نقشه‌های جدیدی در منطقه است و نباید از نقشه‌های بعدی دشمن غفلت کرد! هر چند ترامپ بار دیگر به هدف خود که ادعا کرده «از ضرب آهنگ این آتش‌بس برای گسترش معاهده تاریخی آبراهام استفاده خواهیم کرد»، نخواهد رسید! 
6- وارد کردن بزرگ‌ترین ضربه اطلاعاتی- امنیتی- نظامی و سیاسی به رژیم صهیونیستی، ایجاد بیداری در افکار عمومی جهان و نفرت از آمریکا و اسرائیل در دنیا، هدف قرار گرفتن سرتاسر مناطق سرزمین‌های اشغالی و تمام کشتی‌ها و نفتکش‌ها به مقصد این رژیم برای اولین بار در تاریخ 75 سال گذشته و ناتوانی آمریکا از تامین امنیت اسرائیل، باز شدن پرونده جنایات اسرائیل در دادگاه لاهه و صدور حکم بازداشت نخست‌وزیر و وزیر جنگ اسرائیل
به علت ارتکاب جنایات جنگی و نسل‌کشی برای اولین بار از زمان تاسیس این رژیم جعلی، و ناتوانی اسرائیل در نابودی مقاومت و... همه از برکات طوفان الاقصی و صبر و پایمردی مردم غزه است که نشان دادند به واقع «اسرائیل از لانه عنکبوت هم سست‌تر است» و به گفته آیلان پاپ مورخ اسرائیلی «عوامل زیادی، از ریاست‌جمهوری ترامپ گرفته تا انزوای بین‌المللی اسرائیل وجود دارد که نشان می‌دهد صهیونیسم در حال ورود به آخرین مرحله خود قبل از فروپاشی است». 
دکتر محمدحسین محترم

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 03/11/2ساعــت 12:9 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: آقای پزشکیان و لایه پنهان جنگ (یادداشت روز) 1-

آقای پزشکیان  و لایه پنهان جنگ (یادداشت روز)

 
وقتی حقیر و ذلیل غرب باشی، سر راه سربلندی ملت مین‌گذاری می‌کنی و ...
 
1- هر کس کمترین آشنایی با تاریخ غرب آسیا داشته باشد، می‌داند که این منطقه به عنوان قلب تمدن و تجارت و منابع طبیعی و انسانی و موقعیت راهبردی، در دو قرن اخیر هرگز از طمع‌ورزی و جنگ‌افروزی ابرقدرت‌ها مصون نمانده است. بنابراین خام‌اندیشی است که کسی خیال کند با انکار واقعیت این جنگ تحمیلی، می‌تواند صلح و آرامش برقرار کند. واژه «جنگ» اما به تنهایی برای بازنمایی واقعیت کافی نیست. جنگ نظامی با همه اهمیت، آخرین حلقه از واقعیت جاری در منطقه بوده است. همواره حرف اول را در جنگ ترکیبی انگلیس و آمریکا (و صهیونیسم بین‌الملل)، نفوذ و شکاف‌افکنی و به تحلیل بردن منابع قدرت‌ساز زده است. آنها دهه‌ها شبکه‌سازی کردند، افرادی را در طبقات مختلف به خدمت گرفتند، میان ملت‌ها به نام ناسیونالیسم شکاف انداختند (در حالی که خود جبهه واحد فراملیتی بودند) و به تجزیه قدرت‌هایی مانند ایران و عثمانی پرداختند. ملت‌های منطقه جنگ را انتخاب نکرده‌اند، بلکه جنگ دائما به شکل‌های گوناگون به آنها تحمیل شده و مقاومت هم با همه تحولاتش از ناسیونالیسم و سوسیالیسم به اسلامی، نتیجه طبیعی این روند بوده است. آنها که مقاومت را سرزنش می‌کنند و دم از مسالمت با تحمیل‌کنندگان جنگی 150 ساله می‌زنند، دانسته یا ندانسته، در نقشه دشمن نقش‌آفرینی می‌کنند.
2- نفوذ، خطرناک‌ترین لایه جنگ است. بسا قلعه‌ها که در برابر ضربات سنگین فرو نریخت و استوار ماند، اما درِ آن، به دست عناصر خائن و نفوذی به روی دشمن گشوده شد. به نظر شما چرا باید مجله وابسته به یک روزنامه اقتصادی غربگرا، سه روز پس از ترور شهید هنیه در تهران و ضرورت انتقام ایران، رئیس‌جمهور منتخب را در حالی که پرچمی سفید و پاره را بالا برده، تصویر کند؟ این همان نشریه‌ای است با وجود نارضایتی مردم و تولیدکنندگان، از گران‌سازی ارز و خودرو (ایجاد تورم) دفاع کرد و نام مهار تورم را سرکوب قیمت‌ها گذاشت. چرا باید یک نشریه اقتصادی در صفحه نخست خود، لباس عمو نوروز بر تن ترامپ کند؟ یا در شماره دیگری‌، تنها راه نجات اقتصاد را مذاکره با آمریکا معرفی نماید؟ یا موفقیت‌های اقتصادی دولت شهید رئیسی را تراژدی بنامد؟
3- تاریخ به تعبیر سعدی، «جاسوس هم‌کاسه» کم سراغ ندارد. فرومایگانی که با صاحب‌منصبان اظهار همراهی نموده، اما در زمان مناسب، همان‌ها را کتف‌بسته تحویل دشمن داده‌اند. اثبات وجود نفوذ و خیانت، کار اطلاعاتی پیچیده‌ای نمی‌خواهد. اگر کشمیری و کلاهی، اقدام به بمب‌گذاری در دفتر نخست‌وزیری یا حزب جمهوری اسلامی نمی‌کردند، چه کسی خبر داشت که نفوذی هستند؟ اگر وزیر ارشاد دولت مدعی اصلاحات، سال 1388 در لندن (زیر سایه دولت خبیث انگلیس) «اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور» را تشکیل نمی‌داد و دعوت به آشوب نمی‌کرد، چند نفر باور می‌کردند که امثال او در نقشه MI6 و CIA نقش‌آفرینی می‌کنند؟ اگر معاون وزیر ارشاد همان دولت، نقاب از چهره نمی‌انداخت و ننگ سردبیری شبکه صهیونیستی اینترنشنال را به جان نمی‌خرید، چند نفر می‌دانستند که مدیر سابق روزنامه زنجیره‌ای «آفتاب امروز»، جاسوس انگلیس و اسرائیل بوده؟ ایضا معاون اسبق وزیر دفاع در دولت خاتمی، که به جرم جاسوسی بازداشت و پس از محاکمه اعدام شد.
4- «عابد- ت» عضو سابق دفتر تحکیم و انجمن اسلامی دانشگاه امیرکبیر، 5 تیر 1392 ‌در مصاحبه با وبسایت «اخبار روز» موضوعی را باز گفت که با تحرکات قبل و بعد افراطیون نسبت به آقایان خاتمی و روحانی (و امروز آقای پزشکیان) مطابقت می‌کند: «اصلاح‌‌طلبان سیاست دوگانه‌ای را مقابل حسن روحانی در پیش گرفته‌‌اند. دست از سر او برنمی‌‌دارند، مگر مطمئن شوند چیزی به آنها نمی‌‌ماسد. آنها به روحانی مثل ساندیسی نگاه می‌کنند که تا زمانی که آخرین قطره ممکن در او را میک نزنند، لوله ساندیس را از آن بیرون نخواهند کشید. احتمالاً باید چند نوبت هم حباب و هوای خالی مکیده شود تا مطمئن شوند که دیگر نمی‌‌توانند استفاده‌ای کنند. بعد همان کاری را که با ‌هاشمی رفسنجانی کردند، با او می ‌کنند. آنها از یک طرف باید به روحانی بچسبند، چون تنها شانس بقا و حیات‌شان است... از طرف دیگر مطمئن هستند که بخش‌‌هایی از جامعه که از ترس رقیب، یا بر مبنای انتظارات به روحانی رأی داده‌اند؛ به‌زودی از فضای احساسی خارج شده و کم‌کم بازار انتقاد و اعلام برائت داغ خواهد شد. اصلاح‌طلبان می‌خواهند از روحانی نهایت استفاده را بکنند، اما جوابگوی کارنامه او نباشند. برای همین به چشم ساندیس به او نگاه می‌ کنند».
5- عضو تشکل دانشجوی شبه‌اصلاح‌طلب دانشجویی، بیراه نمی‌گفت. همان‌ها که از خاتمی در سال 1376 قدّیس ساختند، بعدها او را هو کردند و خواستار استعفا و یا عبور از خاتمی شدند. همچنین، پس از اینکه آخرین سوءاستتفاده‌ها را از دولت روحانی انجام دادند، ضرورت استعفای او را پیش کشیدند؛ چرا که بارها اذعان کرده بودند دولت روحانی از اواخر سال 1394 و با برجام تمام شده و دیگر هیچ حرفی برای گفتن ندارد. به همین علت، «عباس- ع» (محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان / عضو بعدی شورای راهبردی کابینه چهاردهم) 6 مهر 1399، خواستار استعفای روحانی شد و همین خواسته بر جای تیتر اول روزنامه اعتماد (متعلق به رئیس فعلی شورای اطلاع‌رسانی دولت) نشست. فشار برای استعفا، تصادفا همزمان با فشار دولت ترامپ و سردرگمی دولت روحانی در تله برجام بود. عجیب‌تر اینکه همزمان، مهره‌های غرب در لبنان و عراق نیز برای استعفای دولت مستقر و بی‌ثبات‌سازی این دو کشور فشار می‌آوردند. شهریورماه همان سال، (چند هفته قبل از تیتر روزنامه اعتماد)، نشریه زنجیره‌ای صدا، بخش دیگری از بازی شبکه نفوذ را به اجرا گذاشته و با اشاره به تحقیر رئیس‌جمهور صربستان از سوی ترامپ نوشته بود: «از نگاه منتقدان، عکسی که ترامپ از مذاکره‌‌کننده می‌پسندد، این است: همچون برّه‌‌ای در مذبح و برده‌‌ای در مسلخ. آیا اقداماتی از این جنس را باید مایه شرمساری دانست؟ فرض کنیم سیاستمدار صرب همچون متهمی در اتاق بازجویی و حتی یک برده در مقابل همتای آمریکایی نشسته؛ اگر منافع چنین اقتضایی کند، باید این اقدام را تمسخر کرد، یا عقلانیتی سیاسی خواند؟»! آنها بی‌تعارف می‌خواستند آقای روحانی را کتف بسته، مقابل ترامپ بنشانند، اما ناکام ماندند. همان‌ها اگر بتوانند، به آقای پزشکیان هم رحم نمی‌کنند.
6- جنگ زد و خورد، و فراز و نشیب دارد. اما تاریخ ثابت کرده که پیروزی و عزت ملت‌ها، در مقاومت است، نه ضعف نشان دادن 
و تسلیم شدن. به فلسطین نگاه کنید. خام شدن با وعده دشمن، سرزمین یک ملت را از آنان ربود و آوارگی و ناامنی را تحمیل کرد. اما در غزه، نه فقط صهیونیست‌های جنایتکار بلکه آمریکای ابرقدرت، با مردمی محاصره شده در شهری 360 کیلومتر مربعی (تقریبا به اندازه مساحت مشهد و تبریز) جنگیدند و پس از 15 ماه، حماسه‌ای رقم خورد که به گزارش رادیو اسرائیل موجب شده تعدادی از وزرای صهیونیست، برخی از حاضران و دبیر هیئت دولت در جلسه تصویب توافق آتش‌بس‌گریه کنند و وزیر امنیت داخلی و برخی وزرای دیگر کابینه ائتلافی استعفا دهند. این اعترافات صهیونیست‌ها و محافل غربی هم خواندنی است: «منوشه امیر مدیر رادیو اسرائیل: هیچ‌ یک از اهدافی که نتانیاهو در جنگ به دنبال آن بود، محقق نشده و این، یک پیروزی برای حماس و شکستی بزرگ برای اسرائیل است». «نیر کیپنیس، وبسایت واللا: کابوس شکست برای سال‌ها در ذهن همه اسرائیلی‌ها باقی خواهد ماند». « ژنرال گیورا آیلند: حماس به پیروزی رسید و اسرائیل شکست فجیعی خورد. جنگ غزه، یک شکست بزرگ است، زیرا به اهداف خود نرسید». «ژنرال گادی شمنی: دولت اسرائیل در جنگ، شکست خورده ظاهر شده، زیرا فاقد برنامه راهبردی روشن در مورد اهداف جنگ و ابزارهای دستیابی به آن است. این نه‌تنها نتیجه شکست نظامی، بلکه نتیجه شکست رهبری است». «فریاد یوسی یهوشوا، تحلیلگر شبکه عبری i24: اسرائیل شکست خورد؛ ارتش بزرگ ما با تمام امکانات، نتوانست پس از 15 ماه پیروز شود! سخت در اشتباه است، هر کس که فکر کند ترامپ می‌تواند معجزه کند. او هم نمی‌تواند، چون حماس همان غزه، و غزه همان حماس است». 
«روزنامه معاریو: پس از 15 ماه، برای همه روشن شد که جنگ غزه، یک رسوایی راهبردی بدون دستاورد است. حماس، ما را دچار فرسایش کرده‌ است». «کانال 14 تلویزیون اسرائیل: چه کسی باور می‌کرد که یک سال‌ونیم پس از حمله‌ هفت اکتبر، در برابر عامل آن تعظیم کرده و همه چیز را تسلیم او کنیم». «دیوید هرست سردبیر میدل ایست آی: این بزرگ‌ترین شکست برای اسرائیل است، تل ‌آویو چاره‌ای جز پذیرش توافقی تلخ را نداشت و این، سرآغازی بر کابوس‌‌های اسرائیل است».
7- عدم رعایت تناسب در مدیریت توانمندی‌ها و ابزار‌ها، موجب برساختن تصویری کاریکاتوری و معیوب از مدیریت می‌شود. اصل در برابر دشمنی دشمنان، شناخت منابع قدرت و گسترش توانمندی‌هاست، و نه اصرار بر اظهار ضعف و ناتوانی و تکرار التماس‌گونه واژه مذاکره. دوستانی دلسوز برای رئیس‌جمهور محترم نیستند، آنها که اصرار دارند دولت را ناتوان از اجرای برنامه اقتصادی درونزا و گسترش دیپلماسی نشان دهند و بنابراین در تله مذاکره دوباره با طرف عهدشکن برجام بیندازند. این، همان جریان آلوده‌ای است که موفقیت‌های بزرگ دولت شهید رئیسی در احیای رشد اقتصادی بالای 5 درصد، سه برابر کردن صادرات نفت و افزایش صادرات غیرنفتی، واردات واکسن، الحاق به پیمان‌های ضد تحریمی، احیای 8 هزار کارخانه تعطیل یا نیمه‌تعطیل، انجام طرح‌های بزرگ آب و گاز و برق و پالایشگاه و پتروشیمی و راه و...، بدون برجام و FATF را کتمان یا حتی تحریف می‌کند. 
8- گفته‌اند جنگ، خدعه و فربیب است. طرفین در هیچ یک از ابعاد جنگ، دست خود را رو نمی‌کنند؛ چنان که حکیم بلندآوازه، سعدی علیه‌الرحمه می‌گوید: «به تدبیر جنگ بداندیش کوش- مصالح بیندیش و نیت بپوش/ منه در میان، راز با هر کسی- که جاسوس هم‌کاسه دیدم بسی/ سکندر که با شرقیان حرب داشت
- درِ خیمه گویند در غرب داشت/ چو بهمن به زابلسِتان خواست شد- چپ آوازه افکند و از راست شد/ اگر جز تو داند که عزم تو چیست- بر آن رای و دانش بباید ‌گریست» . اما ما دیپلمات ارشدی را سراغ داریم که یازده سال قبل، همزمان با آماده شدن برای مذاکره، به غلط گفت «آمریکا با یک بمبش می‌‌تواند تمام سیستم‌‌های نظامی ما را از کار بیندازد»(!) و تیر خلاص را به توان چانه‌زنی در مذاکرات زد. او همین چند ماه قبل هم بر خلاف واقعیت غلبه ایران بر تحریم‌ها ادعا کرد: «گفتند ما یاد دادیم که چگونه فروش نفت زیاد بشود. نه خیر وقتی آقای بایدن آمد، سیاستش این شد که پیچ تحریم‌ها را شُل بکند. اجازه بدهید آقای ترامپ دوباره برگردد، آن وقت ببینیم که دوستان 
چه می‌کنند»!
9- دولت‌های گوناگون آمریکا تا آنجا که می‌توانستند در این 45 سال نقشه کشیدند و ضربه زدند و هر بار گفتند کار ایران چند ماه دیگر تمام است. اما کودتای نظامی، گسیل گروهک‌های مزدور، جنگ تحمیلی، ترور سازمان‌یافته، و تحریم‌های فلج‌کننده و فشار حداکثری، هیچ‌کدام نتوانست انقلاب اسلامی را از بالندگی باز دارد. بنابراین نباید اسیر و مرعوب عملیات فریب نیابتی دشمن شد. گزافه‌گویی برخی عناصر منفعل در حالی است که نشریه آمریکایی فارین پالیسی دو هفته قبل گزارش داد: «ترامپ قبلا یک‌بار در راهبرد فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است. نظریه «مرد دیوانه» او در برابر ایران کارایی ندارد، چرا که دستش برای ایران رو شده است. ترامپ از «نظریه مرد دیوانه» استفاده کرد تا خود را غیرقابل پیش‌بینی و خطرناک جلوه دهد. اما آیا این رویکرد توانست ایران را وادار به تغییر رفتار کند، یا صرفاً به تشدید بحران منجر شد؟ ترامپ با خروج از توافق، فشار حداکثری را آغاز کرد و امیدوار بود که بتواند ایران را وادار به پذیرش توافقی سختگیرانه‌‌تر کند. به گفته جان بولتون، مشاور وقت امنیت ملی‌، ترامپ معتقد بود که ایران در برابر فشارها سر تعظیم فرود خواهد آورد. اما ایران نه‌تنها تسلیم نشد، بلکه نشان داد که فشار حداکثری نتیجه معکوس داشته است».
محمد ایمانی

 


+ نوشته شـــده در دوشنبه 03/11/1ساعــت 5:21 عصر تــوسط عباس | نظر