مقام فلسطینی: ربودن 3 نظامی اسرائیلی کار خود صهیونیستهاست وزیر خ
بسمه تعالی
مقام فلسطینی: ربودن 3 نظامی اسرائیلی کار خود صهیونیستهاست
سخن امام خمینی (ره) درباره زوال اسراییل درحال نزدیک شدن به واقعیت است!
- See more at: http://www.chekhabar.info/1391/12/28/post-964/#sthash.7pb5bdJj.dpuf
وزیر خارجه دولت توافقی فلسطین گفت، اسرائیل با ربودن سه نظامی میخواهد با این بهانه علیه ملت و مقاومت فلسطین اقدام نظامی انجام دهد.
به گزارش خبرگزاری فارس، ریاض مالکی عضو جنبش فتح و وزیر خارجه دولت توافقی فلسطین با انتقاد از گسترش عملیات خشونتآمیز ارتش رژیم صهیونیستی به بهانه یافتن سه نظامی ربوده شده گفت، بعید نیست خود اسرائیل این سه نفر را ربوده باشد.
وی افزود، هرچند محمود عباس اعلام کرده که در یافتن این سه شهرکنشین به اسرائیل کمک خواهد کرد ولی هیچ عقلی عملیات ارتش اشغالگر برای یافتن این افراد را نمیپذیرد.
در همین حال خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس نیز از سرنوشت سه نظامی ربوده شده اسرائیلی اظهار بیاطلاعی کرد.
وی اظهار داشت، اگر واقعه اسارت نظامیان شهرکنشین صحت داشته باشد دست آنانی که این عملیات را انجام دادند باید بوسید زیرا این اقدام یک واجب ملی است و لازم است اسیران ما از زندانهای اسرائیلی آزاد شوند.
مشعل تصریح کرد، چنانچه ربوده شدن سه نظامی اسرائیلی درست باشد و ثابت شود که یک گروه فلسطینی این اقدام را برای آزادی همه اسیران و بازداشتشدگان در زندانهای اشغالگران انجام داده باید به خود ببالیم و فخر بفروشیم.
وی همچنین گفت، به احتمال زیاد بنیامین نتانیاهو دستور ربودن نظامیان اسرائیلی را داده است تا مطالبات اسیران فلسطینی را نادیده بگیرد و به سیاست یهودیسازی و شهرکسازی ادامه دهد و موضوع آشتی فلسطینی را کماهمیت جلوه دهد.
سه نظامی صهیونیستی 20 خردادماه گذشته در استان الخلیل واقع در کرانه باختری رود اردن توسط افراد ناشناس ربوده شدند.
رژیم صهیونیستی ابتدا اعلام کرد که این سه نفر شهرکنشین و دانشآموز هستند و بعدا اعلام کرد که نظامی هستند و یک گروه وابسته به داعش آنان را ربوده است.
پس از چند روز مقامات تلآویو اعلام کردند اعضای حماس این سه نظامی را ربودهاند، لیکن با گذشت 14 روز هنوز هیچ خبری از سرنوشت این سه نظامی وجود ندارد.
ارتش رژیم صهیونیستی در این مدت بارها نوار غزه را هدف حملات هوایی خود قرار داده و دستکم 10 نفر را به شهادت رسانده و تعداد زیادی را مجروح کرده است، همچنین بازداشت فلسطینیها ادامه دارد و آمار بازداشتشدگان از مرز 500 نفر گذشته است.
وی افزود، هرچند محمود عباس اعلام کرده که در یافتن این سه شهرکنشین به اسرائیل کمک خواهد کرد ولی هیچ عقلی عملیات ارتش اشغالگر برای یافتن این افراد را نمیپذیرد.
در همین حال خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس نیز از سرنوشت سه نظامی ربوده شده اسرائیلی اظهار بیاطلاعی کرد.
وی اظهار داشت، اگر واقعه اسارت نظامیان شهرکنشین صحت داشته باشد دست آنانی که این عملیات را انجام دادند باید بوسید زیرا این اقدام یک واجب ملی است و لازم است اسیران ما از زندانهای اسرائیلی آزاد شوند.
مشعل تصریح کرد، چنانچه ربوده شدن سه نظامی اسرائیلی درست باشد و ثابت شود که یک گروه فلسطینی این اقدام را برای آزادی همه اسیران و بازداشتشدگان در زندانهای اشغالگران انجام داده باید به خود ببالیم و فخر بفروشیم.
وی همچنین گفت، به احتمال زیاد بنیامین نتانیاهو دستور ربودن نظامیان اسرائیلی را داده است تا مطالبات اسیران فلسطینی را نادیده بگیرد و به سیاست یهودیسازی و شهرکسازی ادامه دهد و موضوع آشتی فلسطینی را کماهمیت جلوه دهد.
سه نظامی صهیونیستی 20 خردادماه گذشته در استان الخلیل واقع در کرانه باختری رود اردن توسط افراد ناشناس ربوده شدند.
رژیم صهیونیستی ابتدا اعلام کرد که این سه نفر شهرکنشین و دانشآموز هستند و بعدا اعلام کرد که نظامی هستند و یک گروه وابسته به داعش آنان را ربوده است.
پس از چند روز مقامات تلآویو اعلام کردند اعضای حماس این سه نظامی را ربودهاند، لیکن با گذشت 14 روز هنوز هیچ خبری از سرنوشت این سه نظامی وجود ندارد.
ارتش رژیم صهیونیستی در این مدت بارها نوار غزه را هدف حملات هوایی خود قرار داده و دستکم 10 نفر را به شهادت رسانده و تعداد زیادی را مجروح کرده است، همچنین بازداشت فلسطینیها ادامه دارد و آمار بازداشتشدگان از مرز 500 نفر گذشته است.
اسد ماند مالکی هم میماند / تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) در طول 35
تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) در طول 35 سال گذشته هرچند فراز و نشیب و نوسان داشته اما در یک روند کلی پیش رفته و آن روند عبارت از قدرتمند شدن کفه جبهه «مقاومت و بیداری اسلامی» با محوریت جمهوری اسلامی ایران در برابر کفه مثلث غربی- عبری و ارتجاع عرب است. آمریکا میخواست ایران، ژاندارم نیابتی غرب در منطقه باشد و ملت ایران خود را از زیر یوغ آمریکا بیرون کشید. آمریکا میخواست الگوی مقاومت قدرتمند جمهوری اسلامی تکثیر نشود و در جغرافیای ایران ایزوله بماند اما این الگو در هر دو حوزه «بیداری اسلامی» و «مقاومت اسلامی» گسترش پیدا کرد. واقعیتهای 35 سال اخیر بر خلاف 30 سال قبل از آن- از پایان جنگ جهانی دوم و ابرقدرتی آمریکا- حاکی از این ادعاست که ایران میتواند و آمریکا نمیتواند. نهایت توانایی آمریکا و متحد عبری آن جنگافروزی در افغانستان، عراق، سوریه، لبنان و فلسطین بود- و به این اعتبار، منطقه غرب آسیا منطقه جنگی است، بپسندیم یا نپسندیم- اما برآیند این چالش به مثابه نورافکنی در تاریکی بود که نشان داد کدخدای دهکده جهانی برهنه است. جبهه آمریکا در جنگها همان قدر شکست خوردند که در نبرد نرم دموکراسی و انتخابات.
هفته گذشته مجله فارین پالیسی به عنوان یک نشریه معتبر آمریکایی نوشت «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران باثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 با شاه ایران در کاخ سعدآباد تهران دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پرچالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران امروز در قلب منطقهای آشوبزده، جزیره ثبات است.» اکنون VOA رسانه رسمی دولت آمریکا با صدای بلند اعلام میکند «آمریکا میداند حرف اول را در عراق، ایران میزند و ژنرال بدون سایه ایران قاسم سلیمانی، از افغانستان تا عراق و لبنان و غزه و سوریه نفوذ دارد.» سوریه آخرین میدان برای آزمون میزان نفوذ کلمه ایران و آمریکا بود و پس از این به میل خود آمریکا، این اعتبار و نفوذ در کشور اسلامی عراق محک زده خواهد شد. داعشیها در این میان با همه وحشیگری و ارهاب، وزنه قابل تاملی نیستند که اگر بودند از آزمون به مراتب کوچکتر در سوریه با سرشکستگی بیرون نمیآمدند. سوریه میدان آزمون آمریکا بود و نه داعش و النصره، همچنان که عراق.
فروردین 3 سال پیش که شعلههای جنگ در سوریه به تدریج زبانه کشید، مقامات آمریکایی یکی پس از دیگری پشت تریبون رفتند و از اوباما گرفته تا بایدن و کلینتون و کری و سوزان رایس و پانهتا و هیگل این ترجیعبند را از موضع بالا تکرار کردند که «Assad must go. اسد باید برود». به موازات این فرمان، طیفی از سیاستمداران همسو شامل دیوید کامرون، فرانسوا اولاند، کاترین اشتون و دیگر مقامات اتحادیه اروپا، عبدالله گل و اردوغان تکرار کردند «اسد باید برود.» آمریکا و اروپا و کشورهای مرتجع برای قطعیت بخشیدن به این آرزو، از هیچ حمایتی نسبت به تروریستها شامل کمک مالی، اطلاعاتی، سیاسی، تبلیغاتی و تسلیحاتی دریغ نکردند. در کنفرانسهای کذایی هم که در ژنو یا جاهای دیگر تحت عنوان دوستان سوریه راه انداختند، همین گزاره را تکرار کردند. به تدریج صهیونیستهایی مانند ایهود باراک وزیر دفاع نیز با تصور اینکه کار سوریه تمام است و میتوان از پشت پرده بیرون آمد، آفتابی شدند و گفتند «اسد باید برود تا ایران تضعیف شود و سقوط سوریه ضربهای جدی به ایران خواهد بود.»
برای حضور ایران در کنفرانس ژنو 2 شرط و شروط گذاشتند و به زعم خود ایران را راه ندادند. به معنای واقعی کلمه یک جنگ جهانی فشرده در سوریه به پا کردند. اما بعد از 3 سال برندگان و بازندگان این جنگ چه کسانی هستند؟ آیا جز این است که اوباما و کامرون و اولاند و ملک عبدالله و ارتش و استخباراتش با هم تحقیر شدند.؟ آیا غیر از این است که چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری سوریه، آمریکاییها با پیش انداختن اروپاییها، پنهانی به ایران پیغام دادند «ما ابقای بشار اسد را میپذیریم اما انتخابات برگزار نشود»؟! این جبهه مقاومت- از بشار اسد تا ایران- بود که پای انتخابات ایستادند و 73 درصد سوریها پای کار آمدند و 90 درصد آنان رای دادند که «اسد باید بماند». با همین حسن ظن به ملتهای منطقه و دولتهای متحد جمهوری اسلامی است که رهبر معظم انقلاب با اطمینان تمام میفرمایند «ما با دخالت آمریکاییها در مسائل داخلی عراق به شدت مخالفیم و آن را تایید نمیکنیم زیرا معتقدیم دولت و ملت عراق و مرجعیت دینی این کشور توانایی تمام کردن این فتنه را دارند و انشاءالله آن را تمام خواهند کرد.» آمریکاییها در سوریه گفتند اسد باید برود و کارشان به خفت و سرشکستگی کشید. به همین دلیل مقامات رسمی آمریکا رویشان نمیشود همین عبارت را صراحتاً درباره نوری مالکی نخستوزیر عراق به کار ببرند که با انتخابات اخیر ابقا شد. با این وجود همین مقامات به نحوی دیگر به جای فشار به تروریستها- و حداقل فشار بر حامیان سعودی و عربی آنها در منطقه برای قطع حمایت از داعش- به دولت عراق فشار میآورند و با القای جنگ مذهبی ادعا میکنند که دولت مالکی به نزاع فرقهای دامن میزند و به جای انحصارطلبی باید سایر فرقهها را در قدرت و حاکمیت شریک کند؛ یعنی دموکراسی و قانون اساسی به نفع بعثیها و تکفیریها و همه سربازان جنگ نیابتی آمریکا، تعطیل!
تعبیر جنگ نیابتی ابداع ما نیست، اذعان آمریکاییهاست. توماس فریدمن تحلیلگر ارشد نیویورک تایمز اواخر آبان 1391 در این باره به روزنامه ملیت گفت «ما دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در بحرانهایی مانند سوریه نداریم. البته میتوانیم پول و سلاح بدهیم اما مداخله مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید به تنهایی اما با حمایت ما عمل کنند. آمریکا وارد دورهای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت لحم پنسیلوانیا» برای ما مهمتر از بیت لحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری میپردازند و بیش از هر دورهای میپرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه میکنند؟... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همه ترکشهای جنگ به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمیخواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند. این اسمش التماس است و نه استفاده از ترکیه»!
برای این جنگ نیابتی فقط عربستان و قطر و ترکیه و اردن و تروریستهای تکفیری نبودند که به خدمت فراخوانده شده بودند. شاید برای شما خندهدار باشد که به یاد بیاورید آقای محمد مرسی رئیسجمهور مخلوع مصر 15 شهریور 91 در نشست اتحادیه عرب همصدا با اوباما و مثلث غربی- عبری- عربی گفت «رئیسجمهور سوریه باید از تاریخ درس بگیرد و تا فرصت باقی است کنار برود. زمان تغییر در سوریه فرارسیده و نباید با حرف زدن درباره اصلاحات، وقت را تلف کرد.»! خنجری که ملک عبدالله و آمریکا به مرسی زدند، عبرتآموز همه محافل خوشبین به شیطان بزرگ غربی و شیطانک سعودی است. اما طنز ماجرا آنگاه بیشتر میشود که بدانیم گروهک شورای هماهنگی سبز- دوقلوی همه گروهکهای آلت دست جنگ نیابتی غرب- 23 اسفند 1390 خطاب به گروههای معارض در سوریه بیانیه صادر کرده و نوشته بود «اسد باید برود... مقاومت شما الهامبخش ماست»! آیا بین این پیوند و آن شعار «نه غزه نه لبنان» که به نیابت از سایت وزارت خارجه اسرائیل سر داده شد و نیز پیوند سازمان تروریستی منافقین با گروههای تروریستی در سوریه و برادر خواندن یکدیگر نمیتوان یک رشته ارتباط مشترک با سرویسهای جاسوسی سیا، امآیسیکس و موساد پیدا کرد؟!
تنها آقای ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا نیست که گفته «باید بر اساس یک طرح سایکس پیکوی جدید، عراق و سوریه تجزیه شوند تا آمریکا بتواند از باتلاق مشکلات در منطقه خارج شود.» یواو کارنی تحلیلگر صهیونیست در همین زمینه در روزنامه گلوبز تصریح میکند «تقسیم عراق در جهت منافع اسرائیل است و راه نفوذ ایران را میبندد. آمریکا با اشغال عراق برای خود یک لانه زنبور درست کرد. هرچند صدام دشمن اسرائیل بود اما بسیار ضعیف بود. خدمت صدام مانع از شنیده شدن ایران به غرب میشد و آن روز عراق پل ارتباطی ایران با سوریه و لبنان نبود. اکنون نیز خطر اصلی برای اسرائیل، ایران است نه القاعده. برخلاف القاعده، ایران نیرویی پایدار و تهدیدی برای موجودیت اسرائیل است. آنچه اکنون در عراق در جریان است، ممکن است در نهایت در گلوی اسرائیل گیر کند.»
بر اساس این صورتبندی از تحولات منطقه، آنچه در غرب آسیا (خاورمیانه بزرگ) جریان دارد، جنگ است و نه صلح. شرایط امروز ما در مواجهه با غرب، شرایط پیروز بدر و خیبر و خندق است و نه صلح حدیبیه یا صلح امام حسن(ع). در این صورتبندی کلان، «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک در عداد سایر تاکتیکها و ذیل گفتمان و استراتژی کلی مقاومت و پیشرفت است. به تعبیر روز گذشته مقتدای حکیم انقلاب «یکی از چالشهای اصلی کشور، خصومت و مخالفت جدی نظام سلطه غرب با نظام اسلامی است که باید این حقیقت را فهمید و درک کرد. اگر خصومت نظام سلطه را متوجه نشویم، در تحلیل مسائل کشور دچار اشتباه خواهیم شد. کسانی که حاضر نیستند برخورد خصمانه جبهه دشمن را ببینند، همانند کسانی هستند که چشم خود را به روی دشمن میبندند.» دشمن امروز با ما از موضع خصومت تمام وارد شده و نه موضع صلحطلبی و مسالمتجویی. سیمای امروز دشمن همان است که قرآن میفرماید «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تحفی صدورهم اکبر». اما حتی اگر دشمن، میل به مسالمت و صلح و سازش نیز نشان میداد، مجاز نبودیم به او اعتماد کنیم.
امیر مومنان(ع) در نامه 53 نهجالبلاغه (عهدنامه مالک) از مالک میخواهد اگر دشمن برای صلح آمادگی نشان داد بپذیرد اما حتی در آن صورت «ولکن الحذر کلّ الحذر من عدوک بعد صلحه... کاملا برحذر باش از دشمنت بعد از صلح او که همانا دشمن چه بسا نزدیک میشود تا غافلگیر کند (لِیَتَغَفَّلَ) پس حزم و هوشیاری و احتیاط را در پیش بگیر و در این باره حسن ظن را متهم کن». این نگرش، درست نقطه مقابل آن تلقی یا القایی است که میگوید آمریکا آماده حل همه مشکلات با ایران است و جمهوری اسلامی با لجاجت نمیپذیرد!
هفته گذشته مجله فارین پالیسی به عنوان یک نشریه معتبر آمریکایی نوشت «شاید واشنگتن نخواهد اعتراف کند اما ایران باثباتترین کشور خاورمیانه است. کارتر در سال 1979 با شاه ایران در کاخ سعدآباد تهران دیدار کرد و گفت ایران، جزیره ثبات در یکی از مناطق پرچالش جهان است. مدتی بعد موج انقلاب، ایران را فرا گرفت و پادشاهی پهلوی سرنگون شد. کارتر به خاطر پیشبینی نادرست مورد تمسخر قرار گرفت اما او اشتباه نکرده بود بلکه تنها چند دهه جلوتر از زمان خود بود(!) ایران امروز در قلب منطقهای آشوبزده، جزیره ثبات است.» اکنون VOA رسانه رسمی دولت آمریکا با صدای بلند اعلام میکند «آمریکا میداند حرف اول را در عراق، ایران میزند و ژنرال بدون سایه ایران قاسم سلیمانی، از افغانستان تا عراق و لبنان و غزه و سوریه نفوذ دارد.» سوریه آخرین میدان برای آزمون میزان نفوذ کلمه ایران و آمریکا بود و پس از این به میل خود آمریکا، این اعتبار و نفوذ در کشور اسلامی عراق محک زده خواهد شد. داعشیها در این میان با همه وحشیگری و ارهاب، وزنه قابل تاملی نیستند که اگر بودند از آزمون به مراتب کوچکتر در سوریه با سرشکستگی بیرون نمیآمدند. سوریه میدان آزمون آمریکا بود و نه داعش و النصره، همچنان که عراق.
فروردین 3 سال پیش که شعلههای جنگ در سوریه به تدریج زبانه کشید، مقامات آمریکایی یکی پس از دیگری پشت تریبون رفتند و از اوباما گرفته تا بایدن و کلینتون و کری و سوزان رایس و پانهتا و هیگل این ترجیعبند را از موضع بالا تکرار کردند که «Assad must go. اسد باید برود». به موازات این فرمان، طیفی از سیاستمداران همسو شامل دیوید کامرون، فرانسوا اولاند، کاترین اشتون و دیگر مقامات اتحادیه اروپا، عبدالله گل و اردوغان تکرار کردند «اسد باید برود.» آمریکا و اروپا و کشورهای مرتجع برای قطعیت بخشیدن به این آرزو، از هیچ حمایتی نسبت به تروریستها شامل کمک مالی، اطلاعاتی، سیاسی، تبلیغاتی و تسلیحاتی دریغ نکردند. در کنفرانسهای کذایی هم که در ژنو یا جاهای دیگر تحت عنوان دوستان سوریه راه انداختند، همین گزاره را تکرار کردند. به تدریج صهیونیستهایی مانند ایهود باراک وزیر دفاع نیز با تصور اینکه کار سوریه تمام است و میتوان از پشت پرده بیرون آمد، آفتابی شدند و گفتند «اسد باید برود تا ایران تضعیف شود و سقوط سوریه ضربهای جدی به ایران خواهد بود.»
برای حضور ایران در کنفرانس ژنو 2 شرط و شروط گذاشتند و به زعم خود ایران را راه ندادند. به معنای واقعی کلمه یک جنگ جهانی فشرده در سوریه به پا کردند. اما بعد از 3 سال برندگان و بازندگان این جنگ چه کسانی هستند؟ آیا جز این است که اوباما و کامرون و اولاند و ملک عبدالله و ارتش و استخباراتش با هم تحقیر شدند.؟ آیا غیر از این است که چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری سوریه، آمریکاییها با پیش انداختن اروپاییها، پنهانی به ایران پیغام دادند «ما ابقای بشار اسد را میپذیریم اما انتخابات برگزار نشود»؟! این جبهه مقاومت- از بشار اسد تا ایران- بود که پای انتخابات ایستادند و 73 درصد سوریها پای کار آمدند و 90 درصد آنان رای دادند که «اسد باید بماند». با همین حسن ظن به ملتهای منطقه و دولتهای متحد جمهوری اسلامی است که رهبر معظم انقلاب با اطمینان تمام میفرمایند «ما با دخالت آمریکاییها در مسائل داخلی عراق به شدت مخالفیم و آن را تایید نمیکنیم زیرا معتقدیم دولت و ملت عراق و مرجعیت دینی این کشور توانایی تمام کردن این فتنه را دارند و انشاءالله آن را تمام خواهند کرد.» آمریکاییها در سوریه گفتند اسد باید برود و کارشان به خفت و سرشکستگی کشید. به همین دلیل مقامات رسمی آمریکا رویشان نمیشود همین عبارت را صراحتاً درباره نوری مالکی نخستوزیر عراق به کار ببرند که با انتخابات اخیر ابقا شد. با این وجود همین مقامات به نحوی دیگر به جای فشار به تروریستها- و حداقل فشار بر حامیان سعودی و عربی آنها در منطقه برای قطع حمایت از داعش- به دولت عراق فشار میآورند و با القای جنگ مذهبی ادعا میکنند که دولت مالکی به نزاع فرقهای دامن میزند و به جای انحصارطلبی باید سایر فرقهها را در قدرت و حاکمیت شریک کند؛ یعنی دموکراسی و قانون اساسی به نفع بعثیها و تکفیریها و همه سربازان جنگ نیابتی آمریکا، تعطیل!
تعبیر جنگ نیابتی ابداع ما نیست، اذعان آمریکاییهاست. توماس فریدمن تحلیلگر ارشد نیویورک تایمز اواخر آبان 1391 در این باره به روزنامه ملیت گفت «ما دیگر حتی به اندازه یک بند انگشت توان مداخله نظامی در بحرانهایی مانند سوریه نداریم. البته میتوانیم پول و سلاح بدهیم اما مداخله مستقیم نه. از این جهت کشورهایی مانند ترکیه باید به تنهایی اما با حمایت ما عمل کنند. آمریکا وارد دورهای شده که باید کمی هم به مشکلات داخلی خود بپردازد. اکنون «بیت لحم پنسیلوانیا» برای ما مهمتر از بیت لحم خاورمیانه است. مردم آمریکا برای خدمات کمتر بهای بیشتری میپردازند و بیش از هر دورهای میپرسند که نیروهای ما در فلان منطقه جهان چه میکنند؟... ما در عراق ضامن نارنجک را کشیدیم و خودمان را روی آن انداختیم. همه ترکشهای جنگ به ما اصابت کرد. دیگر هیچ کشوری از ما نمیخواهد همان نقش را در سوریه ایفا کنیم. ما از ترکیه خواهیم خواست در حل این بحران ما را کمک کند. این اسمش التماس است و نه استفاده از ترکیه»!
برای این جنگ نیابتی فقط عربستان و قطر و ترکیه و اردن و تروریستهای تکفیری نبودند که به خدمت فراخوانده شده بودند. شاید برای شما خندهدار باشد که به یاد بیاورید آقای محمد مرسی رئیسجمهور مخلوع مصر 15 شهریور 91 در نشست اتحادیه عرب همصدا با اوباما و مثلث غربی- عبری- عربی گفت «رئیسجمهور سوریه باید از تاریخ درس بگیرد و تا فرصت باقی است کنار برود. زمان تغییر در سوریه فرارسیده و نباید با حرف زدن درباره اصلاحات، وقت را تلف کرد.»! خنجری که ملک عبدالله و آمریکا به مرسی زدند، عبرتآموز همه محافل خوشبین به شیطان بزرگ غربی و شیطانک سعودی است. اما طنز ماجرا آنگاه بیشتر میشود که بدانیم گروهک شورای هماهنگی سبز- دوقلوی همه گروهکهای آلت دست جنگ نیابتی غرب- 23 اسفند 1390 خطاب به گروههای معارض در سوریه بیانیه صادر کرده و نوشته بود «اسد باید برود... مقاومت شما الهامبخش ماست»! آیا بین این پیوند و آن شعار «نه غزه نه لبنان» که به نیابت از سایت وزارت خارجه اسرائیل سر داده شد و نیز پیوند سازمان تروریستی منافقین با گروههای تروریستی در سوریه و برادر خواندن یکدیگر نمیتوان یک رشته ارتباط مشترک با سرویسهای جاسوسی سیا، امآیسیکس و موساد پیدا کرد؟!
تنها آقای ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا نیست که گفته «باید بر اساس یک طرح سایکس پیکوی جدید، عراق و سوریه تجزیه شوند تا آمریکا بتواند از باتلاق مشکلات در منطقه خارج شود.» یواو کارنی تحلیلگر صهیونیست در همین زمینه در روزنامه گلوبز تصریح میکند «تقسیم عراق در جهت منافع اسرائیل است و راه نفوذ ایران را میبندد. آمریکا با اشغال عراق برای خود یک لانه زنبور درست کرد. هرچند صدام دشمن اسرائیل بود اما بسیار ضعیف بود. خدمت صدام مانع از شنیده شدن ایران به غرب میشد و آن روز عراق پل ارتباطی ایران با سوریه و لبنان نبود. اکنون نیز خطر اصلی برای اسرائیل، ایران است نه القاعده. برخلاف القاعده، ایران نیرویی پایدار و تهدیدی برای موجودیت اسرائیل است. آنچه اکنون در عراق در جریان است، ممکن است در نهایت در گلوی اسرائیل گیر کند.»
بر اساس این صورتبندی از تحولات منطقه، آنچه در غرب آسیا (خاورمیانه بزرگ) جریان دارد، جنگ است و نه صلح. شرایط امروز ما در مواجهه با غرب، شرایط پیروز بدر و خیبر و خندق است و نه صلح حدیبیه یا صلح امام حسن(ع). در این صورتبندی کلان، «نرمش قهرمانانه» یک تاکتیک در عداد سایر تاکتیکها و ذیل گفتمان و استراتژی کلی مقاومت و پیشرفت است. به تعبیر روز گذشته مقتدای حکیم انقلاب «یکی از چالشهای اصلی کشور، خصومت و مخالفت جدی نظام سلطه غرب با نظام اسلامی است که باید این حقیقت را فهمید و درک کرد. اگر خصومت نظام سلطه را متوجه نشویم، در تحلیل مسائل کشور دچار اشتباه خواهیم شد. کسانی که حاضر نیستند برخورد خصمانه جبهه دشمن را ببینند، همانند کسانی هستند که چشم خود را به روی دشمن میبندند.» دشمن امروز با ما از موضع خصومت تمام وارد شده و نه موضع صلحطلبی و مسالمتجویی. سیمای امروز دشمن همان است که قرآن میفرماید «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تحفی صدورهم اکبر». اما حتی اگر دشمن، میل به مسالمت و صلح و سازش نیز نشان میداد، مجاز نبودیم به او اعتماد کنیم.
امیر مومنان(ع) در نامه 53 نهجالبلاغه (عهدنامه مالک) از مالک میخواهد اگر دشمن برای صلح آمادگی نشان داد بپذیرد اما حتی در آن صورت «ولکن الحذر کلّ الحذر من عدوک بعد صلحه... کاملا برحذر باش از دشمنت بعد از صلح او که همانا دشمن چه بسا نزدیک میشود تا غافلگیر کند (لِیَتَغَفَّلَ) پس حزم و هوشیاری و احتیاط را در پیش بگیر و در این باره حسن ظن را متهم کن». این نگرش، درست نقطه مقابل آن تلقی یا القایی است که میگوید آمریکا آماده حل همه مشکلات با ایران است و جمهوری اسلامی با لجاجت نمیپذیرد!
رأی مردم و بازی فتنهگران (یادداشت روز) «تظاهرات خیابانی در شرای
«تظاهرات خیابانی در شرایط هیجانی و حضور دشمن بسیار خطرناک است. چون خیابان که در و دروازه ندارد! هر کسی وارد میشود، هر که میخواهد شعار میدهد، هر که میخواهد سنگ میزند مگر این که یک انضباط آهنین باشد... که چنین چیزی نیست. چطور یک گروه میتواند مردم را دعوت کند و بگوید به ما بپیوندید!؟ این «الواتی» که آمدند و این همه خسارت وارد کردند،... ریشه اینها را اگر بخواهیم پیدا کنیم در نفوس خودمان، میبینیم که مسئله اصلی خودخواهی است، باندپرستی و جناحپرستی است، اگر خدا و انقلاب و کشور و جامعه را اصل قرار بدهیم و منافع خودمان و باند و گروه خودمان را در مرحله بعد قرار بدهیم، این اتفاقات نمیافتد. یعنی هر انسان منصف و فهمیدهای اگر حساب بکند و ببیند این حرکتش به ضرر نظام است، حرکتش به اقتصاد کشور، به آبروی کشور، به مقدسات کشور، به روحیات مردم آسیب وارد میکند، اگر اخلاق و «دین اسلامی» داشته باشد، خوب نمیکند! اشکال کار الان این است که خیلیها برای خودشان یک دکانی مقابل اسلام باز کردهاند».
این روزها یادآور اوجگیری جریان کودتای تمامعیار فتنهگران علیه نظام است. کودتایی که از حمایت همهجانبه عوامل داخلی و خارجی دشمنان قسمخورده نظام برخوردار بود و برای چند ماهی، امنیت و آسایش مردم را نشانه رفت. خرداد 88 کودتا علیه جمهوریت نظام به دست مدعیانی بود که اتفاقا بیش از همه از رأی مردم و احترام به آراء عمومی دم میزدند اما خیلی زود دروغ آنها هویدا شد و تا آنجا پیش رفتند که از ریختن خون مردم برای رسیدن به مقاصد شوم خود هیچ ابایی نداشتند! آنچه در ابتدای این نوشتار خواندید سخنرانی انقلابی یکی از مخالفین فتنه 88 نیست! یک نطق آتشین در ایام اوجگیری آشوبها و توهین به همه مقدسات دین و انقلابمان نیست، یک فریاد دردمندانه از جانب بیداردلان آن روزگار نیست، نه! اینها سخنان آقای هاشمی رفسنجانی است که چند سال قبل از فتنه، در خطبههای نماز جمعه، به درستی و از سر فهم ضرورت حفظ انقلاب بیان شده و در سینه تاریخ برای مقایسه باقی مانده است.
این که آن روزها چه گذشت و چه اتفاقاتی افتاد، ماجرای بارها گفته شده- و البته شنیدنی و خواندنی- است که فعلا موضوع این نوشتار نیست. اما اینکه چه میشود زمامداران و سیاسیون تغییراتی تا این حد شگرف میکنند و تا این حد معارض و مخالف سخنان و در اصل عقاید دیروز خود سخن میگویند، موضوع مهمی است که نباید و نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت. این که به تعبیر آقای هاشمی رفسنجانی خودبینی و خودخواهی آن قدر بر آدمی اثر بگذارد که در مقابل رأی یک ملت خود را برتر و بالاتر ببیند، چیز کم اهمیتی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. این که سخنگوی دولت در چشم یک ملت نگاه کند و بی هیچ پروایی بعد از سالها بگوید «دل ما هیچ وقت با منتخب سال 84 صاف نشد و هیچ گاه نتوانستیم وی را به عنوان «مظهر جمهوریت نظام» بپذیریم» از چه چیزی حکایت دارد؟! یقیناً جابجایی موضوعات حائز اهمیت در قاموس فکری برخی سیاسیون، دلیل مهمی است که میتوان آن را سرمنشأ فتنه 88 و مسائل پس از آن دانست. در گذشته مهمترین موضوع حائز اهمیت برای رجال سیاسی ما، خدا محوری و خدمت به مردم بود. همین دو گزاره مهم- که بارها در سخنان امام راحل و امام حاضر به جدیت و تاکید گوشزد شده- سبب میشد که در تصمیمگیریها، شاهد کنار رفتن نفسانیات و اولویت دادن به حفظ نظام و اسلام باشیم. حتی اگر گله و شکایتی در ذهن مقام مسئولی نقش میبست با در نظر گرفتن اصلیترین مصالح مردم و شرایط نظام، موضوع دوستانه و عاقلانه دنبال میشد. این روش نیکو بخصوص در طول سالیان جنگ، برکات و خیرات فراوانی برای مردم و جامعه داشت. مردم باور میکردند که مسئولان از خودشانند و دغدغه اصلی آنها، دغدغه و درد مردم است. اما به تدریج تمایلات نفسانی و دنیایی در دل و جان عدهای - هرچند قلیل- جا باز کرد. برای آنها اگر تا دیروز رای مردم مهم و ترازوی نظام بود، امروز برای حفظ منافع حزب و گروه خود آن را لگدمال کرده و زیر پا میگذارند! اگر تا دیروز دشمنان بیرونی نظام، دشمن مشترک ملیت و هویت دینی و اسلامی ما بودند، امروز میتوان برای حفظ منافع باندی و جناحی خود با آنها زدوبند کرد، به دیدارشان رفت و حتی کمک مالی از آنها گرفت! در مقابل که؟ در مقابل یک ارتش تا دندان مسلح!؟ نه! در مقابل مردمی که فقط و فقط یک کار کرده بودند، به نامزد دیگری غیر از نامزد یک جریان سیاسی مدعی و زیادهخواه رأی داده بودند. همین جا باید گفت اساسا مراد این نوشتار بررسی عملکرد منتخب آن روز مردم نبوده و نیست بلکه مراد، تکریم رأی مردم است، صرف نظر از این که چه کسی و در چه دورهای واجد اکثریت میشود. بار سنگینی که گناه و خیانت این عده به نظام و جامعه تحمیل کرد، چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و یا آن گونه که امروز بعضیها میگویند مرور زمان آن را کهنه کند. آن واقعه، سند مظلومیت یک ملت و خیانت عدهای است که با توسل به دروغ و هیاهوی تبلیغاتی، جشن پیروزی یک ملت نه در برابر رقیب، که در برابر دشمنان قسمخورده را به ماهها التهاب و بحران تبدیل کردند. خیانت کسانی که جوانان وطن را به کشتن دادند، کشتهسازی کردند، تخریب و غارت و آتشسوزی کردند و بعد آمدند و گفتند، دروغ گفتیم! هیچ تقلبی در کار نبود! تقلب اسم رمز آشوب بود! مروری بر سخنان و اقاریر صریح افرادی مثل ابطحی، عطریانفر، حجاریان و... از یک سو از عمق خیانت و خباثت این جریان پرده برمیدارد و از دیگر سو از بیپایه و اساس بودن مدعیان آنها حکایت میکند.
اگر ماجرا به همین جا ختم میشد، جای حرف چندانی باقی نمیماند! میتوانستیم بگوئیم عدهای به مردم خیانت کردند، مردم مقاومت کردند، سرشان به سنگ خورد، پشیمان شدند، توبه کردند و مردم کریمانه آنها را بخشیدند. اما آیا واقعا چنین شد؟! از هر طرف که به موضوع نگاه کنیم واقعیت غیر از این است. امروز در عراق و سوریه، سربازان آمریکا در جنگی نیابتی در قالب گروهی به اسم «داعش» گردهم آمدهاند و بدون فروگذاری از هر جنایتی حتی قتل کودک معصوم چند ماهه، در صدد سرنگونی دولتهای منتخب مردم و برپایی حاکمیت مطیع و منقاد آمریکا هستند. در سال 88 هم همین سربازان نیابتی آمریکا، همین راه را رفتند، آنها هم آدم کشتند، آتش زدند و به مقدسات حمله کردند آنها در سال 88 تا آخرین فشنگ اسلحهشان را شلیک کردند و وقتی با سیل بنیانکن مردم در 9 دی مواجه شدند به سوراخی خزیدند و ساکت شدند! ساکت شدند، اما توبه نکردند نه سرانشان و نه برخی از تهماندههایشان!
عدهای میگویند نظام در مجازات آنها -همه آنها- با این همه جنایت آشکار کوتاهی کرد! عدهای دیگر میگویند که نه! نظام رأفت به خرج داد و خواست آغوشش برای بازگشت آنها باز باشد. اما هر چه بود کسی مجازات نشد جز عدهای قلیل. این رفتار- صرفنظر از علت آن و صرفنظر از درستی یا نادرستی آن- سبب تجری و گستاخی عدهای شده است! اکنون آنها طلبکارانه با مردم و نظام روبرو میشوند و مواضع خود در گذشته را برای مردم و بخاطر مردم اعلام میکنند! و یادشان رفته که رفقایشان از «دروغ تقلب» سخن گفتهاند یادشان رفته که نتانیاهو آنها را بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران میدانست. جالبتر آنکه عدهای برای تطهیر و تبرئه سران فتنه، به تحریف تاریخ دست میزنند و میگویند که بله پیامبر اعظم(ص) هم ابوسفیان را بخشید اما نظام، حاضر به بخشش سران فتنه نیست! آنها یادشان رفته یا تا این اندازه مطالعه ندارند که ابوسفیان پس از اسلام آوردن و اقرار به اسلام بخشیده شد و تا قبل از آن پیامبر رحمتللعالمین جانانه با او قتال و جهاد میکرد. و اکنون آیا سران فتنه حاضرند به زبان، همچون ابوسفیان، اقرار کنند؟ تاکنون که نکردهاند! ابوسفیان خود راس کفر بود و توبه و اسلام آوردن او، عمود خیمه کفر را به زمین انداخت در حالی که سران داخلی فتنه و همراهان آنها، چیزی نیستند جز عوامل دست چندم شیطان بزرگ که عملاً جادهصافکن آنها برای بازگشت به حاکمیت در ایران اسلامی بودند.
تطبیق تاریخی رفتار سران و عوامل فتنه با واقعیتهای تاریخ اسلام، بسیار عبرتآموز است که خود فرصت و مجالی دیگر میطلبد اما در پایان سخن بار دیگر به ابتدای این نوشتار و نقل سخنان آقای هاشمی باز گردیم و از قول وی یادآور میشویم که به راستی اگر هر انسان منصف و فهمیدهای محاسبه کند که حرکتی که میکند به ضرر نظام و اسلام و انقلاب است، اگر اخلاق و دین اسلامی داشته باشد چنین نمیکند. با معیار درستی که از سخنان ایشان بدست میآوریم پرسشی که باقی میماند اینست که آیا آنها که در تنور فتنه دمیدند و آنها که هنوز هم بر همان سیاق و روش شیطانی اصرار دارند، اخلاق و دین اسلامی دارند!؟
نبرد سنگین با کفار داعش 2 میلیون عراقی ثبتنام کردند حملات گسترده
حملات گسترده هوایی و زمینی نیروهای مردمی و ارتش عراق به مناطق اشغالی «موصل»، سرکردههای داعش و بعثی را از این شهر فراری داد.
به گزارش خبرگزاریها، نیروهای مسلح عراق متشکل از نیروهای مردمی و نظامی این کشور دیروز موج جدید حملات زمینی و هوایی خود را علیه تکفیریهای داعش و عناصر بعثی در شمال این کشور آغاز کردند. شهر موصل مرکز ثقل حملات ارتش بود و طی این عملیات از جنگندهها استفاده شد.
به گزارش شبکه المیادین، در بمباران مراکز استقرار داعش در موصل، تعداد زیادی از تروریستها کشته شدند و بیش از 70 درصد سرکردگان بعثی و داعش نیز از شهر گریختند.
علاوه بر موصل، در شهرهای «تکریت» و «الشرقاط» در استان «نینوا» نیز نیروهای دولتی نبرد گستردهای را علیه عناصر داعش آغاز کردند. حمله هوایی ارتش به منطقهای در نزدیکی پالایشگاه «بیجی»، هلاکت 30 شبهنظامی داعش را در پی داشت. این پالایشگاه در استان صلاحالدین و 40 کیلومتری شمال «تکریت» قرار دارد.
در استان «دیاله» نیز حمله عناصر داعش به منطقهای در شمال شرق «بعقوبه» خنثی شد و 15 شبه نظامی داعش نیز به هلاکت رسیدند.
شهر فلوجه از دیگر مناطقی بود که در آن تروریستهای داعش توسط جنگندهها هدف قرار گرفتند و شماری از آنها کشته شدند.
همزمان با عملیات جدید نیروهای مسلح عراق، هزاران نیروی داوطلب تازه نفس به همراه صدها دستگاه تانک، نفربر و سلاحهای مدرن سنگین و نیمهسنگین به مناطق درگیری انتقال یافتند. تاکنون دو میلیون نفر برای نبرد با کفار داعش ثبتنام کردهاند. در استان سنینشین «الانبار» نیز دیروز هزاران نفر داوطلب اعزام به مناطق جنگی و نبرد با داعش شدند.در شهرک «صدر» بغداد هم دیروز نیروهای داوطلب جنگ با تروریستها رژه رفتند. به گفته منابع عراقی، شمار کل ثبتنامکنندگان برای اعزام به جبهه، از مرز دو میلیون تن گذشت.
در همین حال، شبکه العالم به نقل از «احمد الکنانی» عضو ائتلاف دولت قانون گزارش داد، در عملیات جدید که دیروز با حمله به موصل آغاز شده است، پایان عمر گروه تروریستی داعش رقم خواهد خورد. به گفته وی، تروریستها در این حمله سرنوشتساز غافلگیر خواهند شد.
دولت آمریکا با توجه به اینکه پیروزی بغداد را در این عملیات قطعی میبیند، رسماً اعلام کرد که به ارتش عراق کمک نخواهد کرد.
«شاکر الدراجی» نماینده پارلمان عراق در ارتباط با این موضع واشنگتن گفت: چشمپوشی آمریکا از حمایت از ارتش عراق، این نکته را آشکار میکند که عراق اکنون با توطئهای دست و پنجه نرم میکند که بخشی از آن، توسط آمریکا طراحی شده است.
الدراجی افزود: هماکنون گروههای تروریستی فعال در عراق مثل داعش و بعثیها، از سلاحهای آمریکایی استفاده میکنند.
«حنان الفتلاوی» نماینده دیگر پارلمان عراق نیز با اشاره به نقش پررنگ سعودیها، در اشغال موصل، گفت که حزب «المتحدون» تحت رهبری «اسامه النجیفی» به جای دفاع از موصل، بیشتر از سعودیها دفاع میکند.
سایر رویدادها
* دولت اردن به «رعد» دختر صدام معدوم هشدار داد که از هرگونه اظهارنظر در مورد عراق خودداری کند.
* فاتح اربکان فرزند نخستوزیر سابق ترکیه گفت، تروریستهای داعش ساخته و پرداخته اسرائیل هستند.
* نماینده روسیه در سازمان ملل گفت، اگر مبارزه با تروریسم در سوریه جدی گرفته میشد، بحران عراق ایجاد نمیشد.
* تخلیه اولین محموله نفت منطقه کردستان عراق در بنادر رژیم صهیونیستی، واکنش شدید دولت بغداد را در پی داشت.
* رئیس جمهور روسیه طی تماس تلفنی با مالکی، به وی در مورد کمک به ارتش عراق وعده داد.
به گزارش شبکه المیادین، در بمباران مراکز استقرار داعش در موصل، تعداد زیادی از تروریستها کشته شدند و بیش از 70 درصد سرکردگان بعثی و داعش نیز از شهر گریختند.
علاوه بر موصل، در شهرهای «تکریت» و «الشرقاط» در استان «نینوا» نیز نیروهای دولتی نبرد گستردهای را علیه عناصر داعش آغاز کردند. حمله هوایی ارتش به منطقهای در نزدیکی پالایشگاه «بیجی»، هلاکت 30 شبهنظامی داعش را در پی داشت. این پالایشگاه در استان صلاحالدین و 40 کیلومتری شمال «تکریت» قرار دارد.
در استان «دیاله» نیز حمله عناصر داعش به منطقهای در شمال شرق «بعقوبه» خنثی شد و 15 شبه نظامی داعش نیز به هلاکت رسیدند.
شهر فلوجه از دیگر مناطقی بود که در آن تروریستهای داعش توسط جنگندهها هدف قرار گرفتند و شماری از آنها کشته شدند.
همزمان با عملیات جدید نیروهای مسلح عراق، هزاران نیروی داوطلب تازه نفس به همراه صدها دستگاه تانک، نفربر و سلاحهای مدرن سنگین و نیمهسنگین به مناطق درگیری انتقال یافتند. تاکنون دو میلیون نفر برای نبرد با کفار داعش ثبتنام کردهاند. در استان سنینشین «الانبار» نیز دیروز هزاران نفر داوطلب اعزام به مناطق جنگی و نبرد با داعش شدند.در شهرک «صدر» بغداد هم دیروز نیروهای داوطلب جنگ با تروریستها رژه رفتند. به گفته منابع عراقی، شمار کل ثبتنامکنندگان برای اعزام به جبهه، از مرز دو میلیون تن گذشت.
در همین حال، شبکه العالم به نقل از «احمد الکنانی» عضو ائتلاف دولت قانون گزارش داد، در عملیات جدید که دیروز با حمله به موصل آغاز شده است، پایان عمر گروه تروریستی داعش رقم خواهد خورد. به گفته وی، تروریستها در این حمله سرنوشتساز غافلگیر خواهند شد.
دولت آمریکا با توجه به اینکه پیروزی بغداد را در این عملیات قطعی میبیند، رسماً اعلام کرد که به ارتش عراق کمک نخواهد کرد.
«شاکر الدراجی» نماینده پارلمان عراق در ارتباط با این موضع واشنگتن گفت: چشمپوشی آمریکا از حمایت از ارتش عراق، این نکته را آشکار میکند که عراق اکنون با توطئهای دست و پنجه نرم میکند که بخشی از آن، توسط آمریکا طراحی شده است.
الدراجی افزود: هماکنون گروههای تروریستی فعال در عراق مثل داعش و بعثیها، از سلاحهای آمریکایی استفاده میکنند.
«حنان الفتلاوی» نماینده دیگر پارلمان عراق نیز با اشاره به نقش پررنگ سعودیها، در اشغال موصل، گفت که حزب «المتحدون» تحت رهبری «اسامه النجیفی» به جای دفاع از موصل، بیشتر از سعودیها دفاع میکند.
سایر رویدادها
* دولت اردن به «رعد» دختر صدام معدوم هشدار داد که از هرگونه اظهارنظر در مورد عراق خودداری کند.
* فاتح اربکان فرزند نخستوزیر سابق ترکیه گفت، تروریستهای داعش ساخته و پرداخته اسرائیل هستند.
* نماینده روسیه در سازمان ملل گفت، اگر مبارزه با تروریسم در سوریه جدی گرفته میشد، بحران عراق ایجاد نمیشد.
* تخلیه اولین محموله نفت منطقه کردستان عراق در بنادر رژیم صهیونیستی، واکنش شدید دولت بغداد را در پی داشت.
* رئیس جمهور روسیه طی تماس تلفنی با مالکی، به وی در مورد کمک به ارتش عراق وعده داد.