«اگر نگران بچهها و نوههایتان هستید، این پیامرسان را از گوشیهایشان حذف کنید»، این توصیه دلسوزانه از طرف چه کسی میتواند باشد؟ از یک جامعهشناس انقلابی یا یک مربی تربیتی نگران از تربیت بچهها یا یک کارشناس رسانهای مخالف فرهنگ غرب؟ طبیعی است که هر کدام از این افراد به دلایل مختلف میتوانند گوینده این توصیه باشند و به علت همین دلسوزی و هشدار هم مورد آماج حملات و نقدهای غیرمنصفانه عدهای خاص قرار بگیرند یا متهم به حمایت از فیلتر و محدودیت و عقبماندگی هم بشوند اما شاید برای خیلیها عجیب باشد که بدانند گوینده این توصیه «مایک پمپئو» وزیر خارجه سابق آمریکا و رئیس پیشین سازمان «سیا» است که چند روز قبل با انتشار پیامی در توئیتر خطاب به مردم کشورش نوشته بود: «اگر نگران بچهها و نوههایتان هستید، [پیامرسان خارجی ...]را از گوشیهایشان حذف کنید. حذفش کنید. به من اعتماد کنید، آنها بعداً از شما تشکر خواهند کرد.»
به اینکه پمپئو بهعنوان رئیس پیشین سازمان «سیا» و وزیر خارجه سابق آمریکا انواع و اقسام جنایتها و خباثتها را در کارنامه خود دارد که مشارکت در طرح ترور شهید سلیمانی یکی از آنهاست و اینکه این توصیه بهطور خاص شبکه اجتماعی چینی تیکتاک را که در آمریکا طرفداران زیادی دارد هدف گرفته است کاری نداریم، اصل این موضوع که از نظر فردی همچون پمپئو هم صرف نصب یک پیامرسان در گوشی بچهها و حضور در یک شبکه اجتماعی و نه حتی حضور زیاد و فعال در آن مخرب و زیانآور است جالب توجه است بهویژه آنکه این پیامرسان بومی نبوده و سررشته کنترل آن خارج از دسترسی مسئولان یک کشور و رها باشد.
اصل این موضوع بدیهی را سالهاست در کشورمان کارشناسان و رسانههای دلسوز بارها و بارها بیان کرده و خواستار کنترل و نظارت درست بر شبکههای اجتماعی غیربومی شدهاند اما همانطور که اشاره شد هربار به طرفداری از فیلتر و محدودیت و عقبماندگی متهم شدهاند. عجیب آنکه برخی مدیران دولت قبل هم به رها بودن فضای مجازی افتخار میکردند.
حتی عدهای در کشور، کنترل، مدیریت و نظارت بر شبکههای مجازی غیربومی را طرحی نادرست و دگماندیشانه میخوانند حال آنکه در کشورهای مختلف دنیا به روشهای مختلف برای فعالیت یک شبکه اجتماعی و پیامرسان خارجی شرط و شروط قانونی سفت و سخت و کنترلی لحاظ میشود و کوچکترین تخطی این پیامرسانها جریمههای سنگین مالی یا محدودیت برای ارائه خدمات را در پی دارد و در واقع این موضوع یک امر پذیرفته شده برای طرفین یعنی برنامه اجتماعی غیربومی و کشور میزبان است. در همین آمریکا نگرانی از فعالیت و محبوبیت پیامرسان و برنامه اشتراک ویدئویی «تیکتاک» ابتدا منجر به وضع محدودیت استفاده از آن در ادارات دولتی برخی ایالتها و در نهایت با تصویب مجلس نمایندگان و سنا استفاده از این شبکه اجتماعی چینی در سازمانهای دولتی این کشور شد. البته بخش زیادی از این نگرانیها علت و ریشه امنیتی دارد وگرنه خود آمریکا سردمدار بهکارگیری و استفاده همهجانبه امنیتی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی از شبکههای اجتماعی وابسته به خود علیه کشورهای مختلف است. هر چند خود جامعه آمریکا نیز از شبکههای اجتماعی مخرب وابسته به این کشور کم آسیب ندیده است.
شاهد این ادعا؛ شکایت اخیر مسئولان مدارس دولتی در سیاتل آمریکا از شبکههای اجتماعی مختلف به علت وارد کردن آسیبهای روانی به دانشآموزان و جوانان است. این اعتراض بهدنبال بروز اضطراب و افسردگی فزاینده در میان دانشآموزان و افزایش اقدام به خودکشی در میان آنان مطرح شد بهطوری که مسئولان مدارس دولتی از شرکتهای زیرمجموعه متا شامل فیسبوک و اینستاگرام و شبکههای اجتماعی دیگر از جمله اسنپ چت، یوتیوب، تیکتاک و گوگل شکایت کرده و تلاش کردند شبکههای اجتماعی را در قبال آسیبهایی که به سلامت اجتماعی، عاطفی و روانی جوانان وارد کردهاند، پاسخگو کنند.
در این شکایت آمده است: «افزایش آمارهای خودکشی مرتبط با سلامت روان، اقدام به خودکشی و مراجعه به اورژانس تصادفی نیست. این بحران پیش از همهگیری کرونا نیز بدتر شده بود و تحقیقات، شبکههای اجتماعی را بهعنوان عامل اصلی در تشدید بحران سلامت نشان میدهد.» شاکیان، این شرکتها و شبکهها را متهم میکنند که از روانشناسی و فیزیولوژی عصبی کاربران خود سوءاستفاده کردهاند تا آنها زمان بیشتری را در این پلتفرمها صرف کنند که این موضوع تشدید بحران سلامت روان در میان جوانان آمریکایی را در پی داشته است. آنها شبکههای اجتماعی را متهم میکنند برای تبلیغات بیشتر و در نتیجه سود بیشتر موجب میشوند تا جوانان زمان زیادی را در شبکههای اجتماعی سپری کنند.
این نگرانی از خطرات استفاده بیرویه و بیضابطه نوجوانان و جوانان از فضای مجازی و غرق بودن در شبکههای اجتماعی که اینبار مسئولان مدارس دولتی در سیاتل آمریکا مطرح کردهاند نقطه اشتراکی است که بارها کارشناسان مختلفی در جهان درخصوص آن هشدار دادهاند. در کشور ما نیز همچون بسیاری از کشورهای دیگر نمیتوان اثرات سواستفاده غیراصولی، بدون نظارت، طولانیمدت و رهاشده نوجوانان و جوانان از شبکههای اجتماعی را در تغییرات فرهنگی و اجتماعی و حتی تغییر رفتار و شخصیت و باورها نادیده گرفت. بهویژه آنکه در سایه رها بودن و نبود اهرم نظارت و بازخواست از پیامرسانهای غیر بومی در کشورمان در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام و تلگرام و... بدون هیچ تعهد و احساس مسئولیتی تبدیل به محل پمپاژ انواع و اقسام باورهای غلط اجتماعی، سیاسی، سبک زندگیهای عجیب و غریب، بیدینی، قمار و فساد و فحشا، خرید و فروش سلاح و مواد مخدر، بیبندوباری، اغراق کاریکاتوری، تحریفشده و هدفمند در بخشهایی از تاریخ باستان و معاصر و... شدهاند. بسیاری از هیزمهای این آتش را همان دشمنانی علیه مردم و جوانان ما تدارک دیدهاند که یکی از آنها همچون پمپئو همانطور که در ابتدا اشاره شد در کشور خود نگران نوجوانان و جوانانشان و اثرپذیری از یک شبکه مجازی غیربومی شدهاند. البته بیان هشدارگونه این خطرات و تهدیدها، به معنی نفی کامل مزایای فضای مجازی و حتی شبکههای اجتماعی نیست و این ابزارهای ارتباطی نوین میتوانند بهعنوان ابزارهایی مفید و کاربردی مزایای فراوانی هم داشته باشند اما متاسفانه فقر سواد رسانهای و کمتوجهی بسیاری از خانوادهها و غفلت برخی از مسئولان جنبههای منفی و اثرات نامطلوب از این فضا را برجستهتر کرده است. اگر بهصورت مصداقی بخواهیم به جنبههای منفی، مخرب و اثرگذار فضای مجازی رهاشده بر روی فکر و روح و باورهای نوجوانان و جوانان کشورمان اشاره کنیم، میتوان همین اغتشاشات اخیر را مثال زد که عدهای از نوجوانان و جوانان فریب خورده و تربیت شده در این فضای یله، همچون مسخشدگان، القائات و پمپاژهای فکری و عقیدتی و سیاسی نشأت گرفته از فضای مجازی در اختیار دشمن بر روح و ذهن خود را با اغتشاش و آشوب به نمایش گذاشتند. یکی از آنها «مجیدرضا رهنورد» بود که به جرم قتل دو بسیجی مدافع امنیت در مشهد به دار مجازات آویخته شد. نگاهی به صفحات مجازی وی در اینستاگرام نشان از گرفتار شدن وی در دام باورهای غلط ضد دین، ضد انقلاب، ضد ارزشهای اسلامی و باور دروغها و القائات عجیب و غریب باستانگرایانه بهجای آرمانهای بلند و صحیح وطندوستی و موارد دیگر دارد که همچون نقل و نبات در صفحات مجازی در حال ارائه و پمپاژ است.
اما مجیدرضا رهنورد وقتی متوجه این مسیر اشتباه و فریبی که از دشمن خورده است شد که دستش به خون دو جوان بیگناه آلوده شده بود. آنگاه که در جلسه دادگاه خطاب به قاضی گفت: « تحت تاثیر فضای مجازی بودم. از نظر روحی سلامت هستم و پیجهایی که اخبار نادرست منتشر میکردند دنبال میکردم. من خود را قربانی فضای مجازی میدانم. افراد دیگری هستند که ممکن است افکار اشتباه من را داشته باشند، شما باید به داد آنها برسید و از همسنهای خود میخواهم که در زندگی بهدنبال هدف درستی باشند و هر چیزی را که شنیدند باور نکنند. من آزادی و جوانی خود را تباه کردم. من خانوادههای زیادی را داغدار کردم. میدانم برادرکشی کردم.»
رهنورد علاوهبر این در ویدئویی که قبل از اجرای حکم اعدام درخواست ضبط آن را داده بود با اشاره به حضور زیاد خود در فضای اعتیادآور مجازی و دنبال کردن صفحات برخی سلبریتیها گفت: «در صفحات مجازی پستهایی که به وضعیت اقتصادی کشور مربوط بود و من از درستی و غلط بودن آن اطلاع نداشتم از روی سادگی باور میکردم. کم کم اینها من را سوار بر روی موج منفی کرد و دید من کلاً عوض شد. ذهن من مثل یک اتاق پر از گاز شده بود که یک جرقه کوچک میتواند آن را منفجر کند... من کاری کردهام به دور از انسانیت. تحت شرایط و حالات روحی بد که خیلی مستقیم ناشی از فضای مسموم اینستاگرام بود دست به اقدامی زدم که دو هموطن؛ دو برادر را کشتهام.»
شبکههای ماهوارهای معاند در کنار صفحات و کانالهای ضدانقلاب و ضدایران در ایام اغتشاشات بیش از گذشته بر روی اثرگذاری روی ذهن مخاطب بهویژه نوجوانان و جوانان سرمایهگذاری و حساب باز کرده بودند. برخی از آنها همچون مجیدرضا رهنورد که فریب این جریان رسانهای وابسته به دشمن که خود را دوست و دلسوز ایران معرفی میکرد خوردند، تاوان سختی را پرداختند. یکی دیگر از این فریبخوردگان که بر اثر باور و اعتقاد به رسانههای دشمن و تسلیم در برابر شبههافکنیها و دروغها و شایعات آنها جوانی و زندگی خود را باخت «محمدمهدی کرمی» بود که به علت نقش مستقیم در به شهادت رساندن فجیع بسیجی شهید روحالله عجمیان اعدام شد. متاسفانه صفحه مجازی او هم که مملو از مطالب بیسند و مدرک و پوچ از تعریف و تمجید از دوران پهلوی، ضدیت با دین، باور اغراقگونه از ایران باستان و... بود نشان از گرفتار شدنش در دام دشمن داشت.
محمدمهدی کرمی هم در جلسه دادگاه خود بر یک موضوع تاکید داشت «فریب خوردن». آنجا که میگفت: «آقای قاضی من جوّ زده بودم. پیرو مطالبی که از رسانههای خارجی میشنیدم گول خوردم و خیلی چیزها موجب این شد که این مسائل پیش بیاید. اگر میخواهید از من واقعیت را بشنوید باید بگویم که من قربانی حرفهای رسانههای دشمن شدم. من نمیتوانستم موضوعات را درست تحلیل کنم و گول خوردم.» این مسیر برای دشمن مسیری ایدهآل است و قطعاً خانوادهها، مسئولان و خود نوجوانان و جوانان باید بپذیرند که فضای مجازی در کنار همه مزایایی که دارد میتواند فریبنده و نابودکننده هم باشد. وقتی صدای شیطانی همچون «مایک پمپئو» جنایتکار هم از اثرات مخرب فضای مجازی رها بر نوجوانان و جوانان درآمده است، غفلت ما در عدم خنثیسازی اثرات مخرب فضای مجازی و رها بودن این فضا توجیهی ندارد. امروز باید در کنار نظارت و کنترل این فضا به داد نوجوانان و جوانان رسید و حرفهای آنها را شنید و با بهترین شیوه به شبهات و سؤالات آنها پاسخ داد.
نکته پایانی اینکه متأسفانه در سه سال گذشته بخش عمده تحصیل دانشآموزان کشورمان به علت کرونا، آلودگی هوا و برف و سرما بهصورت غیرحضوری برگزار شده است و بارها کارشناسان و دلسوزان درخصوص اثرات مخرب این وضعیت بر روح و جسم و تربیت نسل آیندهساز کشور هشدار دادهاند، مسئولان و خانوادهها باید برای رفع این شرایط فکری اساسی کنند قبل از آنکه دیر شود.
عباس شمسعلی
-
دکتر محمدحسین محترم
رهبرمعظم انقلاب در تحلیل تحولات جهانی و حوادث اخیر از
«جنگ ترکیبی» جهان استکباری غرب با جمهوری اسلامی به علت
«زنده و نوزا بودن انقلاب» سخن گفتند و تصریح داشتند «با ایران قوی مخالفند...». ایشان با اظهار تاسف از تحلیلهای فریبکارانه و سطح فهم برخی مدعیان «اطّلاع از اوضاع جهانی» تاکید کردند «درگیری اصلی با استکبار جهانی است» و «پروپاگاندا علیه ایران مستقل در راس برنامه استکبار جهانی به رهبری آمریکاست» و «آمریکای امروز ضعیفتر و ایران امروز قویتر
از هر زمان دیگری است.»
1- برای درک دقیق و عمیق این تحلیل واقعبینانه و روشنگرانه باید
به یک کتاب از دهها کتاب منتشر شده اشاره کنیم که نویسندهاش افسر ارشد ارتش فرانسه و یکی از مطرحترین عناصر اطلاعاتی غرب و مشاور امنیتی بینالمللی رؤسای جمهور آمریکا و کشورهای اروپایی از جمله ریگان، هنری کیسینجر، ژیسکاردستن و شارل دوگل بوده که غالباً از او درخصوص رویدادهای مهم جهانی نظرخواهی میشد تا جایی که گرداننده اصلی کنفراس مخفیانه سازمان سیا در منطقه خاورمیانه و آسیای مرکزی در اردیبهشت 1352در تهران بود. الکساندر کنت دومارانش سالها قبل در کتاب «جنگ جهانی چهارم، دیپلماسی و جاسوسی در عصر خشونت»، علیرغم اینکه کینهجویی استکباریاش علیه کشورهای مستقل را پنهان نکرده اما با پیشبینی
«جنگ قریبالوقوع بین جبهه استضعاف و استکبار»، تصریح کرده است که «پس از جنگ جهانی اول و دوم و جنگ سرد بهعنوان جنگ سوم جهانی، چهارمین جنگ جهانی قیام کشورهای مستقل علیه غرب است که فرسایشی خواهد بود.» هرچند حضرت امام(ره) قبل از امثال دومارانش شروع
«جنگ استضعاف و استکبار، جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا و جنگ پابرهنهها و مرفهین بیدرد» را پیشبینی و اعلام کرده بودند، اما نکته مهم در پیشبینی حدود 30 سال قبل رئیس اسبق دستگاه جاسوسی فرانسه این است که «ایران» را طرف اصلی «جنگ استضعاف و استکبار» و یک «ابرقدرت بلامنازع کشورهای مستقل» معرفی کرده که «با انقلاب اسلامیاش، قدرتمندترین و خطرناکترین کشور در مقابل نظام سرمایهداری غرب به رهبری آمریکا خواهد بود.» نکته مهمتر در این سخن 30 سال قبل، پیشبینی و اذعان به وضعیت امروز ایران و آمریکاست که یکی قویتر و دیگری ضعیفتر شده است چراکه کشوری که از نظر زیرساختهای اقتصادی و بنیههای نظامی قویتر نشده باشد، نمیتواند برای یک مدعی ابرقدرتی «قدرتمندترین و خطرناکترین تهدید» باشد. هرچند این سخنان برای ماموران بزککردن آمریکا و غرب قابل فهم نیست، اما برای سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی غرب به خوبی قابل فهم و درک است که به آنها چنین ماموریتی سپردهاند! دومارانش بعد از رفتوآمدهای فراوانی که قبل و بعد از انقلاب به کشورهای منطقه از جمله عراق داشته و یکی از مهرههای اصلی تشویق صدام به حمله به ایران و تشویق فرانسه به بیشترین کمکهای تسلیحاتی و مالی به صدام بود، وقتی صدام به او میگوید «دوست دارید جبهه جنگ با ایران را ببینید؟»، میگوید «نه، جنگ زیاد دیدهام اما میخواهم اسرای ایرانی در اردوگاههای جنگی شما را ببینم. چون در غرب درباره آنها زیاد صحبت میکنند.» وی در صفحه 245 کتابش مینویسد: «صبح روز بعد در اردوگاههای جنگی افرادی (آزادگان) را دیدم که قاطعانه برای فدا کردن جان خود در راه عقیدهشان آمادگی داشتند. آن منظره منادی جنگ جهانی چهارم بود که ما فقط درک نامشخصی روی صفحه رادار از آن داریم.»
البته این منظرهای که او دیده بود، قبل و بعد از او حضرت امام(ره)
و مقام معظم رهبری و ملت ایران هزاران نمونه آن را دیده و میبینند. دی ماه پر حادثه سالروز شهدای دانشجو و حماسه هویزه هم هست. رهبری میفرمایند «من از شهید علمالهدى پرسیدم شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که اینگونه مصمّم به جنگ دشمن میروید؟ دیدم اینها دلهایشان آنچنان به نور ایمان و توکل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند.» هرچند برخی تلاش دارند برای مهار«قدرتمندترین و خطرناکترین تهدید آمریکا» این جوانان راسخ را از خالی بودن خزانه بترسانند، اما هیهات که سلیمانیها و حججیها و علمالهداها با این فریبکاریها متوقف شوند! دومارانش سپس اعتراف میکند «امثال این اسرا میتوانند غرب را در جنگ جهانی چهارم به چالش بکشند و در این جنگ پیروزی قطعی برای غرب وجود ندارد!»
دومارانش در این بخش از کتاب، «دشمن» در جنگ جهانی چهارم را اینگونه توصیف میکند: «مردمی چون ملت ایران که با تأسی به داشتههای دینی و ملی خود، علیه نظام لیبرال دموکراسی به قیام برخاستند!»
2- حال صرف نظر از اینکه دستاوردهای دفاع مقدس و بعداز آن تلاشهای جوانان ایران در حوزههای مختلف و قدرت موشکی و پهپادی و مجاهدات مدافعان حرم و امنیت و جبهه مقاومت در منطقه هر کدام فصل مفصلی از مصادیق این پیشبینی دومارانش است و اکنون او نیست که ببیند امروز چه به روز آمریکا آمده و رئیسجمهور فرانسه اذعان میکند که مسائل منطقه بدون نفوذ ایران قابل حل نیست، فقط با مطالعه این کتاب و امثالهم، از یکسو میتوان هم علت این همه «امیدسوزی» در داخل و «ایرانستیزی» در خارج برای مقابله با «ایران مستقل» را، و هم ناتوانی و عجز آنها در مقابله با «ایران قوی» را درک کرد، و از سوی دیگر میتوان هم فهم عالمانه رهبری نظام از نظم و روابط جدید بینالملل و اتخاذ سیاستهای درست برای پیشرفت ایران را و هم علت کینه نظام استکباری از ایشان را درک نمود. «کارآمدی و الگو شدن نظام جمهوری اسلامی» چالش اصلی در جنگ جهانی چهارم پیشبینی شدهِ غرب میباشد که ناچارند برای القای ناکارآمدی آن به مزدوران و خائنین تاریخ مصرف گذشتهای متوسل شوند تا شاید بتوانند از ایران قوی و مستقل باجی بگیرند! قبلا برای باجگیری از یک نظام وابسته و بدون پشتوانه مردمی باید به سیاستمداران و مقامات و یا ژنرالهای ارشد نظامی متوسل میشدند، حالا مدعیان ابرقدرتی که راه نفوذشان در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی بسته است، کارشان بهجایی رسیده که برای ساقط کردن یک نظام مستقل و مقتدرِ مردمی با چند دلقک رسانهای و سلبریتی دیدار و پروپاگاندا میکنند!
3- دولتی که کشور را با کسری عملیاتی بودجه 480 هزار میلیارد تومانی و تورم حدود60 درصدی (که در70 سال اخیر بیسابقه بوده) از دولت غربگرایان تحویل گرفته اما صادرات نفتِ تحریم شده از سوی آمریکا را که به گفته وزیر نفت روحانی در آن دولت به صفر رسیده بود، به یک میلیون و 200هزار بشکه و درآمد فروش نفت را براساس گزارش سازمانهای بینالمللی به 58 میلیارد دلار
و ظرفیت تولید را به 3 میلیون بشکه رسانده و با کاهش20 درصدی تورم بدون استقراض از بانک مرکزی و عدم چاپ پول بدون پشتوانه، رشد پایه پولی و نقدینگی را نزولی ساخته و در عین حال که حقوق تمام کارمندان و کارگران و بازنشستهها به موقع پرداخت شده و کمبود اجناس و کالایی احساس نمیشود، فقط ماهیانه 10 هزار میلیارد تومان بدهی اوراق قرضه داخلی و بخش مهمی از بدهی خارجی 1367هزار میلیارد تومانی دولت قبل را تسویه کرده، آیا ناکارآمد است؟! آیا یک نظام سیاسی ناکارآمد، میتواند شاخصه توسعه انسانی ایران را 60 پله و رتبه علمی کشور را بهخصوص در علوم نانو و هوافضا و انرژی هستهای از رتبههای 56 و 86 به 16 و 11جهان و یک منطقه ارتقا و در سلولهای بنیادین در رتبه دوم جهان قرار دهد؟ در حالی که امروز تامین امنیت غذایی و تورم بزرگترین بحران کنونی جهان است، آیا تاکید بر لزوم خودکفایی در اقلام اساسی مثل گندم و بنزین و...- که برخی در دولت غربگرای قبلی بهجای عمل به آن با تمسخر مانع تامین آنها میشدند- و رشد چهار برابری شاخص تولید محصولات کشاورزی و 10 برابری تولیدات دامی نشانه ناکارآمدی حاکمیت برای اداره کشور است؟ اگر جمهوری اسلامی ناکارآمد بود آیا میتوانست با وجود انواع فشارها و تحریمها نرخ بالای فقر اکثریت مردم ایران در دوران پهلوی را به کمتر از 14 درصد
کاهش دهد؟ در حالی که هماکنون نرخ فقر در انگلیس و فرانسه 16، در کره جنوبی 50 و در عربستان بالای 25درصد، بدون هرگونه تحریمی است.
آیا یک نظام ناکارآمد میتواند طی 43 سال از مردمش، موجودیت خود و ساختارهایش و تمامیت ارضی و استقلال کشورش در برابر این همه جنگها و توطئهها و فشارها و فتنههای طراحی شده از سوی تمامی قدرتهای استکباری و شیطانی دفاع و یک کشور کاملاً وابسته را به یک کشور مقتدر با قدرت برتر و دارای نفوذ راهبردی در منطقه و به اذعان خودشان «قدرتمندترین و خطرناکترین تهدید» برای آمریکا تبدیل کند؟... و آیا- به اذعان کاندولیزا رایس وزیر سابق امور خارجه آمریکا و مشاور ارشد جرج بوش- نظامی که «رهبرش میتواند نقشههایی را که بهترین ذهنها در طی سالها با بیشترین بودجهها و مجریانی ماهر کشیدهاند، با یک سخنرانی یکساعته خنثی کند»، ناکارآمد است؟! لذا علت پروپاگاندای شبکه رسانهای صهیونیستی با دلقکبازیهای چند ضدانقلاب و اغتشاشگر در کف خیابانها ناکارآمدی نظام جمهوری اسلامی نیست، بلکه به توصیه الکساندر دومارانش «در جنگ جهانی چهارم تلاش برای القای ناکارآمدی و مقابله با کارآمدی جمهوری اسلامی و پیشرفت ایران از طریق تبلیغات است.»
4- نکته جالب و مهمتر اینکه وقتی دومارانش حدود 30 سال قبل کتابش را مینوشت، فوکویاما نیز همزمان در سال 1992 در کتابش ادعا داشت«نظام لیبرال دموکراسی و اقتصاد و بازار آزادِ غرب پایان تاریخ است که میتواند تمام بحرانها و مشکلات بشری را حل کند»! اما اکنون بحرانها و مشکلات کنونی بهخصوص بحران امنیت غذایی و تورم نشان میدهد که فوکویاما چقدر از درک و پیشبینی واقعیتهای جهانی عاجز و در مکتب لیبرال دموکراسی فقط یک مهره برای توجیه نظام سرمایهداری جهت استثمار ملتها بوده و لاغیر! اکنون بلومبرگ 31سال بعد از انتشار کتابهای دومارانش و فوکویاما با اشاره به قرائن و شواهد غیرقابل انکار، از تحقق پیشبینی دومارانش و به موزه تاریخ سپرده شدن نظریه پایان تاریخِ فوکویاما خبر میدهد و بدون پرده مهر تاییدی میزند بر پایان لیبرال دموکراسی سرمایهداری و میگوید «کشورهای مستقل و در حال توسعه در نهایت نظم جهانی کنونی ساخته آمریکا و اروپا را سرنگون خواهند کرد»!
5- حال همین مختصر قلمفرسایی کافی است تا تحلیلگران سیاسی- اقتصادی و امنیتی- نظامی و رسانهای و هر انسان منصفی را به این باور برساند که ایران مستقل و رهبر مقتدر آن کجای تحولات جهانی ایستادهاند و مجله بیارزشی مثل شارلی ابدو و دولتهای حامی پشت پرده آن مثل فرانسه و آمریکا کجا قرار دارند!؟.
اشرار سوار بر موج اعتراض مردم
عباس شمسعلی است.
دیماهی که به نیمه رساندیم اگرچه مناسباتش را به سرعت مرور و تجدید خاطره کردیم ولی برای به دست آوردن هر یک از این فراز و نشیبها هزینههایی دادهایم که هر کدامش برای ساخت یک تاریخ پرافتخار کافی است. این جمله که «ما تاریخ را میسازیم» برای هر ایرانی معاصر و به ویژه اهالی انقلاب اسلامی سخنی صحیح و صادق است. مردم ایران اگرچه از گذشته تا قبل از انقلاب اسلامی با ناملایمات حوادث روزگار آشنا شده و لمس کردهاند ولی میتوان مدعی شد که توده مردم، در مدیریت آن بیتأثیر بوده و این حاکمان و نخبهها بودند که سوء یا حُسن مدیریت از خود نشان دادهاند. وقتی ایرانیان 105 سال پیش که توسط انگلیسیها، نسل کشی شدند آیا توانستند اقدامی غیر از مُردن مظلومانه از خود نشان دهند؟ یا وقتی هفتاد سال پیش، شاه پهلوی با مدیریت آمریکا و انگلیس، دولت قانونی مصدق را اسقاط و او را محاکمه و دق مرگ کرد، غیر از دانشجویان به خون نشسته دانشگاه تهران، آیا از مردم غیر از آه و نفرین کاری برآمد؟
یکی از ابتکارات امام راحل ما به میدان آوردن مردم و استفاده از نیروی خدایی آنها و سپردن امور، به خودشان بود. این امام بود که به عظمت جمهوریت و به قدرت دست خدایی که به کمک جماعت میآید واقفمان کرد. و از سال 1322 که حضرت امام، صدای خداخواهی به گوش مردم رساند و پس از آن در 1323 در کتاب نفیس کشف اسرار تمدن اروپا را توحشی نامید که امروزه میتوان به عمق آن نگاه پی برد، احدی نتوانسته در مردمسالاری دینی و واقعی، بالاتر از آنچه ما داریم را مدعی شود. این پرچم روح خداست که بلند است و این خمینی کبیر است که روح حیات، در کالبد بیجان بشریتِ به قهقرا افتاده دمید و ما را زنده کرد. این امام راحل بود که رسالت خود را تمام کرد و ادامه راه نیمه تمام را به جانشینش سپرد تا باقیمانده مسیر مانده تا تمدن بزرگ و نوین اسلامی را محقق کند. ارادت ما مردم به امام حاضر، غیر از وجاهت و امتیازات منحصر به فرد ایشان، به این دلیل است که خامنهای عزیز، سفارش شده خمینی کبیر است و ما با او عهد بسته ایم.
امام خمینی که رضوان خدا بر او و مقلدانش، تاریخ را به مؤمنین مکتبش سپرد تا آنرا آنگونه که خدا خواسته بسازند. و ملت ایران همان کرد که او خواست. و اینگونه بود که انقلابش برای همه آزادگان جهان الگو شد.
ولو کره المشرکون.
خدا را باید شکر فراوان نمود که ما را در دوران خمینی و خامنهای قرار داد و ارزشمند شدن آزادی با آزادگی را به ما آموخت و لذت تلاش برای رستگاری را به ما چشاند و افول و سقوط فراعنه را به ما نشان داد. این مکتب است که ما را سربلند کرده و نگاهمان را آسمانی کرده وگرنه تفکر به آخر رسیده فرامدرن، آدم امروزی را با اسافل انسانی و اراذل اخلاقی و اداهای انسانوارگی مشغول، و در کوچه پس کوچههای ابهام و بیهویتی رها کرده است. خدا را باید فراوان شکر کرد که در دورانی نفس میکشیم که بزرگانی چون خمینی و خامنهای و شاگردانش زیسته و اخلاق پیغمبرگونه و فضایل بهشتیان را نشانمان دادند. امروزه حتی با مقایسه ظاهری هم میتوان فاصله حکام جهان با رهبران ما را دید. جهانی که به تازگی از شر ملکه خبیث بریتانیا رها شده ولی هنوز گرفتار بایدن بیهوش و حواس و ترامپ لعنتی و ماکرون رذل و نتانیاهوی کودک خوار و بن سلمان سفاک است،
برای هیچ آدمی رشکانگیز نیست.
امروز میتوان فهمید که دنیای غرب در مواجهه معقول و منطقی با مکتب انقلاب اسلامی شکست خورده که توهین و تحقیر و تمسخر را بر جنگ و ترور و تحریمش اضافه کرده است. غرب دانسته که نسل کشی و بازدارندگی نتوانست مانع از وقوع انقلاب اسلامیشود و جنگ سخت و ترور دهه شصت و قتل عام فرهنگی دهه هفتاد و کودتای88 و فتنه انحراف دهه هشتاد و جنگ رسانهای دوره نفوذیهای دهه نود از متوقف کردن انقلاب اسلامی ناتوان شده و هر تلاش آنان برای متوقف کردن مردم ایران، کوبیدن مشت به سندان بوده است که به دلقک بازی کاریکاتور و فوتوکاتور رو آورده است. جالب توجه است که کشورهایی که با ما دشمنی بیشتری دارند همانها هستند که
در مهار مشکلاتشان موفقیت کمتری دارند. و مردم جهان اینرا میبینند و مقایسه میکنند که تفاوت کشوری که تحریم منحصر به فرد و تاریخی
چهل و سه ساله دارد، چگونه توانسته آمریکا و اروپا را به چالش بکشد.
در این مقایسه هرگز نباید تصور شود که همه مسائل کشورمان
حل شده و ما منکر مشکلاتیم. خیر. مشکلات به ارث رسیده ما از دوران سیاه پهلوی و غربزدهها و نفوذیهای کدخداپرستی که با سوء مدیریت، خیانت، اختلاس، قراردادهای خسران بار و نظایرش برای مردم و کشور مسئلهسازی کردهاند کم نیستند که باید به دقت و سرعت برای رفع آن اقدام کرد ولی واقع بینی ایجاب میکند این را هم ببینیم و شاکر باشیم که ما این راه را از صفر و گاهی از زیرصفر و بابدهی شروع کردیم و پی درپی در حال تحریمهای بینظیر بودهایم در حالیکه دشمنان و رقبایمان اینگونه نبودند. واقع بینی در مورد آمریکا و سایر قدرتها هم اینگونه است و هرگز نباید شرایط را برابر دید. برخی از آنها صدها سال از ما زودتر شروع به ساختار سازی کرده و هنوز هم بیش از ما کار و تلاش میکنند و اگر غرب را در نظام اخلاقی و دینی و انسانی زیر سؤال میبریم ولی میتوان از نظر کار و تلاش و نظم و قانونپذیری از آنها الگو گرفت.
با این وجود، افول یک ابرقدرت به معنی متلاشی و دود شدنش نیست بلکه به معنی تبدیل آن به یک قدرت و کشور معمولی و غیرمؤثر است که گرچه توانایی اذیت و آزار رساندن به دیگران را دارد ولی دیگر نمیتواند مثل ابرقدرتها اجماع جهانی ایجاد کند و یا کشوری را با حمله و تسخیر، از هستی ساقط کند. واقع بینی به ما میگوید که اوضاع دشمنانمان وخیمتر از خوش خیالی و دیرباورهاست. هرکس که بهرهای از حافظه تاریخی و منطق سیاسی داشته باشد میفهمد که اگر فرمانروایی از آیزنهاور و نیکسون و ریگان به ترامپ و بایدن برسد یعنی چه؟ و رسیدن از شیراک به ماکرون و از ملکه دیکتاتور به چارلز یعنی چه؟ و اگر اسرائیل از جنگ شش روزه و شعار گندهگویی نیل تا فرات به دیوارکشی برسد و جز نتانیاهو به هیچ گزینهای نرسد یعنی چه؟ و دشمنان از توافق با صدام به ملاقات با هرزه 45 کیلویی و پیر زن خونخوار منافق برسند یعنی چه؟ و... و برنامهریزان صهیون خوب میدانند که مجبور شدن دشمنان به لخت و عور شدن در مقابله با مردم ایران یعنی بازگشت به سیاست عمروعاص در مقابل ذوالفقار.
کرونا اگرچه منحوس بود ولی سنگ محکی شد فراتر از آمارها و رتبهبندیها، برای فهمیدن توان واقعی کشورها در مدیریت همه گیرها، مدیریت بهداشت، مدیریت علمی، تراز تابآوری و سرعت انعطاف پذیری کشورها. خدا نیاورد روزگار خودباختگانی که سلامت مردم را برای امضاء برجام و FATF به گروگان گرفتند. و خدا هدایت کند سلبریتیهایی که تلاش دانشمندان ایرانی در کشف و تولید شش واکسن ایرانی را تمسخر کردند. و خدا به عمر و عقل و ایمان دانشمندان ما برکت دهد که ما را در جهان و تاریخ سربلند کردند. همان واکسنی که «خودتحقیرهای»
مسخره کن، آب مقطر و گلاب مینامیدند، ماههاست توانسته تلفات مردم را
به زیر پنج و چندین روز به صفر برساند ولی در آمریکای صاحب فایزر و جانسون اند جانسون چگونه است؟ ژاپن و آلمان و انگلیس و... هم بماند.
حالا ما پیشرفت کردهایم یا آنها؟ ما قوی شدهایم یا آنها؟
اگر از صحت و سقم ادعای آمریکا در فروش پهپاد فرامدرن ایران به روسیه بگذریم، به شیرینی این اعتراف بزرگ میرسیم که کدخدای جهان، مدعی است ایران، در زمینه نظامی و تولید و تجاری سازی تسلیحات فرامدرن ابرقدرت شده و توانسته در دعوای دوابرقدرت، به یکی از آنها سلاحی بفروشد که دیگری از مقابله با آن ناتوان است و توازن نظامی آنها به هم خورده است. اینگونه نیست؟ در این زمینه کدام از این سه قدرت قویتر است؟ اینکه ایران توانسته اصل و سود مطالبه 45 ساله ایران را از معده انگلیس خارج کند و صرف پروژههای آبرسانی کند اقتدار نیست؟ اینکه ایران، آقایی آسمان را از آمریکا گرفته و به پرچم مقدس خود سپرده و او را از منطقه اخراج کرده، از اقتدار ماست یا آنها؟ و.... فرهنگی که توانسته راهپیمایی 21 میلیون نفری اربعین را در دنیا و تاریخ، بیشترین و برترین و امنترین و بینالمللیترین تجمع و راهپیمایی کند موفق است یا فرهنگی که در کوچه و خیابان
یک کشورش، هر90 ثانیه یک تجاوز به عنف ثبت میکنند؟
تفکری که تا چند سال دیگر اروپا را دوباره به سرزمینهای اسلامی برمی گرداند و کاخ باکینگهام و الیزه را مثل موزه 18 هزار جمجمهای پاریس و کلوسئوم، مایه عبرت میکند با کاریکاتور نشریه دلقک شارلی ابدو
خَش برمیدارد؟ اینکه ماکرون بیعرضه است و پادشاه انگلیس دکمههایش را جابه جا میبندد و بایدن دچار بیاختیاری شده و در فروشگاههای آلمان هیزم هم کمیاب شده و حیثیت غرب در تأمین غذا و انرژی بر باد رفته،
چه ارتباطی به مقدسات ما دارد؟ اینکه چند سال است مردم و جلیقه زردها ماکرون را لعنت میکنند، چه ارتباطی به مقدسان ما دارد؟ فرانسه باید خواست مردمش را بشنود و به آنها احترام بگذارد و بفهمد که دوران دکتر گیوتینها به سرآمده و او و بایدن و چارلز و امثال آنها به جای آتش افروزی و ملاقات با فراریها و هرزههای سیاسی و پولپاشی برای ایجاد اغتشاشات مصنوعی در کشور متمدن ایران، به فکر مردم مظلوم خود باشند تا با خرید تخته و مقوا برای گذران زمستان سرد، بیش از این تحقیر نشوند و یا در خانه و ماشین خود یخ نزنند.
محمدهادی صحرایی