سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی: اقتدار نظامی ایران آمریکا را وادار به مذاکره کرده اس

 

اقتدار نظامی ایران آمریکا را وادار به مذاکره کرده است
!
کاریکاتور/ ما تا آخر ایستاده‌ایم
 
اگر ایران، اقتدار نظامی نداشت، امکان نداشت که اسرائیل و آمریکا از حمله به ایران خودداری کنند و قطعا به ایران حمله کرده بودند.
این تحلیل را خبرگزاری اسپوتنیک منتشر کرد. اسپوتنیک ضمن طرح این سؤال که چرا همه دارند به ایران می‌روند؟، می‌نویسد: هرگونه اقدام نظامی علیه ایران می‌تواند پایان سریع عمر سیاسی ترامپ را هم رقم بزند. اگر ایران اقتدار نظامی میدانی نداشت امکان نداشت که اسرائیل و آمریکا از حمله به ایران خودداری کنند و قطعا به ایران حمله کرده بودند.
شعارهایی مانند اینکه ترامپ به دنبال دیپلماسی است و جلوی اسرائیل را برای حمله به ایران گرفته، فقط به درد ابلهان و خوش‌باوران می‌خورد. تنها چیزی که در میان سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی وجود ندارد، وجدان است. قطعا در صورتی که ادعاهای آنها درباره ایران صحت داشت آنها لحظه‌ای درنگ نمی‌کردند تا به ایران حمله کنند و برایشان به هیچ وجه مهم نبود که میلیون‌ها غیرنظامی کشته شوند. نتانیاهو افتخار می‌کرد که ایرانی‌ها را قتل عام کند. چه بسا حتی افتخار می‌کرد که کار استرو مردخای را تمام کرده و باقیمانده ایرانی‌ها را قتل عام کرده و در روز پوریم اسرائیلی‌ها نام او را کنار استرو مردخای قرار می‌دادند.
شاید برخی متوجه نباشند اما آنچه امروزه در غزه اتفاق می‌افتد به هیچ وجه ربطی به ماجرای 7 اکتبر ندارد بلکه مرتبط با تفکرات ایدئولوژیک تندروهای یهودی است که باور دارند کارشان ادامه جنگ داوود و جالوت است و باید نسل فلسطینی‌ها را نابود کنند و همین باور در میان آنها نسبت به دیگر ملت‌های این منطقه وجود دارد.
بد نیست دوباره تکرار کنم، اگر اقتدار نظامی میدانی ایران نبود قطعا اسرائیل و آمریکا به دنبال بقیه کار می‌رفتند و نیاز نمی‌دیدند از طریق سیاسی ورود کنند. به قول نتانیاهو چیزی شبیه سناریوی لیبی، یعنی اول با سیاست طرف را خلع سلاح کنند و بعد مانند شغال همه به او حمله کنند. گو اینکه شرایط اقتصادی نابسامان است اما ایرانی‌ها به هیچ وجه اجازه نمی‌دهند سناریوی لیبی در کشورشان پیاده شود و تا لحظه آخر در مقابل پیاده‌سازی چنین سناریویی برای ایران مقاومت خواهند کرد.
به هر حال، امروزه مشاهده می‌کنیم که برعکس اراده اسرائیل، وزیر دفاع عربستان سعودی به ایران می‌آید و نامه دوستی ملک سلمان برای رهبری ایران را با خود می‌آورد. چند هفته قبل‌تر رئیس‌جمهوری آمریکا برای رهبری در ایران نامه می‌نویسد و در کنفرانس علنی با نتانیاهو اعلام می‌کند که می‌خواهد با ایران مذاکره کند و اسرائیل هم قرار است کاری نکند.
ماجرا چیست؟ مگر طبق گفته رسانه‌های همسو با اسرائیل، ایران ضعیف نشده بود، پس چرا همه دارند به ایران می‌آیند؟ واقعیت امر این است که این ادعاها به هیچ وجه صحت ندارد و آنها خودشان به خوبی می‌دانند ایران و متحدانش با اقتدار سر جای خودشان هستند. بله، نمی‌توان انکار کرد که جبهه مقاومت ضربه‌های سنگینی را متحمل شده اما آنهائی که با ساختار تشکیلاتی این جبهه آشنایی دارند به خوبی می‌دانند که جبهه مقاومت، وابسته به افراد نیست که با رفتن افراد از بین برود. شما با یک ساختار تشکیلاتی مواجه هستید و نه با جریان فردگرا.
امروزه هم همه به خوبی می‌دانند ایران چند دهه است که خود را برای روزی که ممکن است آمریکا بخواهد به ایران حمله کند آماده می‌کند، اسرائیل که در این بازی عددی نیست. حتی خود آمریکایی‌ها هم به خوبی می‌دانند که در صورت حمله به ایران آسیب‌پذیر هستند و هزینه این حمله برای آمریکا بسیار سنگین است. بماند که هر حمله‌ای انجام شود این احتمال وجود دارد که هزاران موشک ایرانی بر سر پایگاه‌های آمریکایی و مراکز استراتژیک اسرائیل فرود آید. در واقع دلیل اینکه اینها همه به دنبال ایران افتاده‌اند، همین اقتدار میدانی ایران است.

+ نوشته شـــده در یکشنبه 04/1/31ساعــت 7:32 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: چالش هستهای و پاشنهآشیل آمریکا(یادداشت روز) 1ـ ا

چالش هسته‌ای و پاشنه‌آشیل آمریکا(یادداشت روز)

 

د

1ـ امروز (شنبه 30 فروردین‌ ماه) قرار است دور دوم مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا در رُم، از سر گرفته شود. جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بود که موضوع مذاکرات غیر مستقیم، باید صرفاً هسته‌ای باشد و موضوعاتی نظیر توان نظامی و موشکی کشورمان، حضور ایران در منطقه، میزان و درجه غنی‌سازی اورانیوم و... قابل مذاکره نیست؟! دور اول مذاکره در همین چارچوب انجام شد و 
«‌استیو ویتکاف» معاون و فرستاده ترامپ از این محدوده خارج نشد ولی بعد از پایان دور اول، در مصاحبه با «فاکس نیوز»، ادعاهای پیشین آمریکا که همزمان از سوی 
«جی. دی. ونس» معاون اول ترامپ، وزیر دفاع آمریکا و شخص ترامپ مطرح شده بود را پیش کشیده و گفت: برنامه موشکی ایران هم باید بخشی از موضوع مذاکرات باشد و...!
از آنجا که نماینده آمریکا از چارچوب توافق شده خارج شده است، چنانچه در دور دوم مذاکرات نیز بر اظهارات خود با فاکس نیوز تأکید داشته باشد، ادامه مذاکرات با مانع جدی یعنی عبور حریف از خط قرمز ایران، رو‌به‌رو خواهد شد. 
آقای دکتر عراقچی نیز در نشست مشترک با همتای روسی خود گفته است «تردیدهای جدی نسبت به نیات و انگیزه‌های آمریکا داریم» که احتمالاً با سخنان متفاوت استیو ویتکاف قبل از شروع دور دوم مذاکرات ارتباط داشته است. 
2ـ اوایل اسفند ماه 1381 و بعد از دومین سفر «محمد البرادعی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران، با اشاره به خواسته‌های آژانس که به بهانه‌جوئی شبیه بود و با متن پیمان «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ـ NPT » نیز همخوانی نداشت، طی یادداشتی در کیهان نوشتیم که برنامه هسته‌ای کشورمان، موضوع اصلی چالشی نیست که در این میدان آغاز شده است و با استناد به متن معاهده NPT و اظهارات البرادعی، آورده بودیم که برنامه هسته‌ای کشورمان بهانه‌ای برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران است. در آن یادداشت با اشاره به ماده 10 پیمان NPT، تنها راه پیش روی را خروج از این پیمان دانسته و تأکید کرده بودیم از آنجا که چالش هسته‌ای فقط یک بهانه است، هرگز به نتیجه نخواهد رسید. 
3- یادداشت آن روز کیهان با اعتراض گسترده مقامات آمریکا، کشورهای اروپا و رسانه‌های غربی رو‌به‌رو شد و در داخل نیز مدعیان اصلاحات شمشیرها را علیه این پیشنهاد کیهان، از رو بستند (این روزها، مراجعه به نمونه‌های یاد شده درس‌آموز و عبرت‌انگیز است). چالش هسته‌ای در ادامه با حضور 3 کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان (تروئیکای اروپایی) دنبال شد. تروئیکای اروپایی بعد از چند دور گفت‌و‌گو با مسئولان ایرانی، پیشنهاد برگزاری نشست نهائی در لندن را پیش کشیدند و قرار شد، ایران مستندات خود که نشان‌دهنده عدم انحراف برنامه هسته‌ای کشورمان از صلح‌آمیز به نظامی (تولید سلاح هسته‌ای) باشد را ارائه کند و تضمین بدهند که این انحراف هرگز صورت نخواهد پذیرفت و در مقابل تروئیکای اروپایی و آژانس نیز چالش پیش آمده را خاتمه یافته اعلام کنند. و اما، در نشست لندن، سه کشور اروپایی اعلام کردند که بهترین تضمین ایران، دست کشیدن از فعالیت هسته‌ای است! 
4- هفته قبل، در یکی از یادداشت‌های کیهان آورده بودیم؛ «آمریکا به خوبی می‌داند که ایران در پی تولید سلاح هسته‌ای نیست (نمی‌خواهد نه آن که نتواند) و جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران فقط بهانه‌ای برای تحریم‌هاست و نه، علت آن. «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» است. او مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی بود و مدت بیست سال نیز در کالج «دیکینسون» آمریکا علوم سیاسی تدریس می‌کرد. فریدمن در پاسخ به خبرنگار روزنامه آمریکایی «یو. اس. ای. تودی» که از وی درباره تنش هسته‌ای میان ایران و آمریکا سئوال کرده بود، می‌گوید؛ مشکل آمریکا با ایران مسئله هسته‌ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست! و بهار عربی را در پی داشته است. فریدمن این نکته را در کتاب «دهه‌ آینده» نیز آورده است». 
5- اظهارات استیو ویتکاف بعد از پایان دور اول مذاکرات غیر مستقیم در عمان، نشان داد که پیشنهاد قبلی او در دور اول، ارزشی بیشتر از یک ترفند پلشت سیاسی نداشته است و آمریکا برخلاف نقابی که روز شنبه بر چهره کشیده بود، کماکان روی پله باج‌خواهی! ایستاده است. از این روی، اگر آمریکا در پی عبور از خطوط قرمز اعلام شده ما باشد، کمترین تردیدی نباید داشت که به اعتراف جرج فریدمن و به گواهی ده‌ها شاهد و سند غیر قابل انکار، چالش هسته‌ای فقط یک بهانه برای مقابله با اقتدار و پیشرفت‌های علمی ایران اسلامی است و چاره کار خروج از پیمان «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ـ NPT» است. 
6- حالا به ماده 10 معاهده NPT نگاه کنید؛ 
«ماده 10 // هر دولتی باید حق داشته باشد در اجرای حاکمیت ملی خود در صورتی که احساس کند موارد فوق‌العاده‌ای در رابطه با موضوعات این پیمان، منافع حیاتی کشورش را به مخاطره انداخته است، از پیمان خارج شود. در این صورت باید سه ماه پیش از خروج، به تمام هم‌پیمانان و شورای امنیت سازمان ملل متحد اطلاع دهد. در چنین اطلاعیه‌ای باید موارد فوق‌العاده‌ای که از نظر آن کشور منافع حیاتی‌اش را به مخاطره انداخته نیز ذکر شود». آیا در چالش هسته‌ای که بیش از دو دهه ادامه داشته است، «منافع حیاتی کشورمان به مخاطره نیفتاده است»؟! اگر پاسخ مثبت است که هست، چرا با استناد به ماده 10 معاهده «منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای ـ NPT» از این پیمان خارج نمی‌شویم؟! خروجمان قانونی و برگرفته از متن معاهده یاد شده است.
7- فقط نگاه کنید و ببینید پیشنهاد کیهان درباره ضرورت خروج از پیمان NPT در حالی که از سوی کیهان به عنوان یک روزنامه، مطرح شده بود و مسئولان وقت به شدت با آن مخالفت می‌ورزیدند، چه ولوله‌ای در مقامات غربی به راه انداخت؟! فکر می‌کنید چرا؟!... تنها به این علت که خروج ما از NPT، از یکسو، نجات‌گریبان برنامه هسته‌ای کشورمان از چالش تحمیلی و از سوی دیگر پاشنه آشیل آمریکا و متحدانش است. و در این خصوص، روال مذاکرات امروز تعیین‌کننده است.

حسین شریعتمداری

 


+ نوشته شـــده در شنبه 04/1/30ساعــت 11:22 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: گناه نابخشودنی (یادداشت روز) تقریبا یک سال پیش ب
 
   
کاریکاتور | آزادی در ایالات متحده آمریکا!

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ خیزش دانشجویان دانشگاه‌های آمریکا معترض به جنگ غزه، همچنان ادامه دارد و روز به روز دانشجویان بیشتری به جمع معترضان می‌پیوندند. ایالات متحده آمریکا که مدعی آزادی است(!) دانشجویان معترض را با دستگیر کردنشان کنترل می‌کند. کاریکاتور فوق از کاریکاتوریست روزنامه بین المللی القدس العربی، به این موضوع پرداخته است:

 
تقریبا یک سال پیش بود، چهارشنبه 17‌آوریل 2024 (29 فروردین 1403) 
حوالی ساعت 4 صبح، دانشجویان آرام آرام چادرهای خود را در چمن شرقی محوطه باتلر دانشگاه کلمبیا برپا کردند. چیزی نزدیک به 50 چادر با مرکزیت یک سایبان بزرگ سفید و تابلوهای دست‌نوشته کوچک و بزرگ توجه هر کس را به خود جلب می‌کرد. روی یکی از این تابلوها با حروفی بزرگ نوشته شده بود: «اردوگاه همبستگی با غزه»
آنها پرچین دور زمین را با پرچم‌های فلسطین تزیین و در ورودی زمین چمن، دستورالعمل تجمع مسالمت‌آمیز خود را نصب کردند؛ عکس‌برداری از افراد بدون اجازه آنها، استعمال مواد مخدر و مشروبات الکلی و درگیری با مخالفان ممنوع بود. صحبت با رسانه‌ها نیز فقط بین ساعت 2 تا 4 بعد از ظهر آن هم توسط دانشجویان از پیش تعیین شده، مجاز بود. مطالبه اولیه دانشجویان که از لحظه شروع تجمع بر تعدادشان افزوده می‌شد خیلی ساده و واضح بود. آنها می‌خواستند دانشگاه با شفاف‌سازی امور مالی‌اش نشان دهد با چه شرکت‌ها و نهادهایی همکاری و در آنها سرمایه‌گذاری می‌کند و سپس خواستار قطع روابط مالی و سرمایه‌گذاری دانشگاه با شرکت‌های حامی اسرائیل بودند.
این کوچک‌ترین کاری بود که تعدادی دانشجو فرسنگ‌ها آن طرف‌تر از فلسطین می‌توانستند در حمایت مردم غزه انجام دهند و آن را در چارچوبی بدون خشونت و کاملا آشتی‌جویانه به اجرا گذاشتند. اما همین مطالبه ناچیز با برخورد خشن مسئولان دانشگاه و نیروهای انتظامی و امنیتی آمریکا مواجه شد. بعد از ظهر همان روز «لزلی‌گرینیج» معاون رئیس دانشگاه به دانشجویان حاضر در اردوگاه همبستگی غزه هشدار داد در صورتی که متفرق نشوند؛ تعلیق خواهند شد. صبح روز بعد در 18‌آوریل سه نفر از دانشجویان شاخص حاضر در اردوگاه تعلیق شدند و تنها چند ساعت بعد حدود ساعت یک بعد از ظهر «مینوش شفیق» رئیس دانشگاه از پلیس نیویورک خواست تا با دستگیری معترضان، اردوگاه را جمع کند. ظرف یک ساعت بیش از 
100 دانشجو با یورش پلیس به اردوگاه همبستگی با غزه دستگیر و سپس همه آنها تا مدت نامحدودی از تحصیل تعلیق شدند. این حد نصاب جدیدی در میزان آزادی بیان در آمریکا بود چیزی کمتر از 36 ساعت!
دانشجویان اما با سرکوب پلیس نیویورک تسلیم نشدند؛ آنها اندکی بعد اردوگاه همبستگی با غزه را در چمن‌های غربی محوطه باتلر با چادرها و معترضانی بیشتر اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی تشکیل دادند. حالا دانشجویان دانشگاه کلمبیا الهام‌بخش دیگر دانشگاه‌های آمریکا و حتی اروپا شده بودند و در بیش از 180 دانشگاه جهان تجمعات حمایت از غزه به پیروی از دانشجویان دانشگاه کلمبیا تشکیل شد. دانشجویان جمعه 19‌آوریل 2024 (31 فروردین 1403) با ابتکاری جالب توجه در محل اردوگاه نماز جمعه برپا کردند و سپس نماز شبات یهودیان را در عصر جمعه به جا آوردند تا هر گونه اتهام یهودی‌ستیزی را از خود دور کنند. با گسترده شدن اعتراضات، سرکوب آن نیز به همان اندازه سخت شد. 23‌ آوریل مسئولان دانشگاه، دانشجویان را تهدید کردند که این بار از گارد ملی ارتش نیویورک برای سرکوب و برچیدن اردوگاه آنها استفاده می‌کنند. یک هفته بعد تقریبا همین اتفاق افتاد؛ 
پس از تحصن گروهی از معترضان در ساختمان «همیلتون» و تغییر نام آن به ساختمان «هند» به یاد «هند رجب» کودک شش ساله اهل غزه که خودش و تمام خانواده‌اش به دست ارتش رژیم صهیونیستی کشته شده بودند؛ نیروهای نظامی بار دیگر به درخواست رئیس دانشگاه وارد شدند و دانشگاه کلمبیا شبیه میدان جنگ شد. ده‌ها افسر پلیس شامگاه 30‌ آوریل یک عملیات نظامی تمام عیار را با اسلحه‌های جنگی آماده شلیک، بمب‌های صوتی و نارنجک‌های شوکر آغاز کردند. آنها درها و قفل‌ها را شکستند و با ورود به ساختمان بیش از 
300 نفر دیگر را دستگیر کردند. به گفته دانشجویان، نیروهای پلیس نارنجک‌های شوکر را به سمت آنها پرتاب کردند و هنگام یورش برخی را از بالای پله‌ها به پایین انداختند؛ حتی صدای تیراندازی در داخل ساختمان نیز شنیده شد. تا دو ماه بعد یعنی جولای 2024 نیروهای انتظامی و امنیتی آمریکا حدود 3100 دانشجو را به جرم اعتراض علیه نسل‌کشی اسرائیل در غزه در سراسر این کشور دستگیر کردند.
فقط اندکی از این اتفاقات در هر کشوری به غیر از آمریکا و متحدانش کافی بود تا مقامات واشنگتن مرثیه حقوق‌بشر و آزادی بیان برای آن کشور سر دهند اما در نیویورک نه تنها کسی نگران سرکوب دانشجویان نشد بلکه سه ماه بعد وقتی «مینوش شفیق» از سِمت خود به عنوان رئیس دانشگاه کلمبیا استعفا داد؛ علت کناره‌گیری‌اش نه سرکوب دانشجویان حامی فلسطین که ناتوانی او از برخورد به موقع با آنها و جلوگیری از گسترش اعتراضات‌شان به بهانه یهودی‌ستیزی اعلام شد!
آمریکا اما به همین اندازه از سرکوب دانشجویان اکتفا نکرده است. 
یک سال پس از آن اتفاقات هنوز نهادهای امنیتی آمریکا کوچه به کوچه و خانه به خانه می‌گردند تا دانشجویان معترض را شناسایی، دستگیر و تنبیه کنند. در این فرآیند آنها دانشجویان خارجی را در اولویت قرار داده‌اند تا با لغو روادید دانشجویی آنها و اخراج‌شان از آمریکا چنگ و دندان محکمی به دانشجویان آمریکایی که اکثریت معترضان را تشکیل می‌دادند، نشان دهند.
دسامبر 2024 «مامایان جباته» دانشجوی سال چهارم دانشگاه شیکاگو در داخل خوابگاهش مشغول کار بر روی آخرین مقاله سال تحصیلی‌اش بود که صدای در آمد. با باز شدن در 4 افسر پلیس وارد شدند و عکسی را به «جباته» دادند که او را دو ماه قبل در تظاهرات حامی فلسطین نشان می‌داد. آنها بلافاصله به او دستبند زدند و او را با خود بردند. جباته برای مدت نامعلومی تعلیق و از ورود به دانشگاه منع شد.
اندکی بعد در مارس 2025 مأموران اداره مهاجرت آمریکا «محمود خلیل» یکی از چهره‌های شاخص معترضان دانشگاه کلمبیا را شبانه در نیویورک، مقابل چشم همسر باردارش دستگیر کردند. این در حالی بود که او اقامت دائم آمریکا را داشت. آنها خلیل را ابتدا به نیوجرسی و سپس به لوییزیانا منتقل کردند؛ جایی که با توجه به قوانین فدرالش آسان‌تر می‌توانستند حکم اخراج و یا دیگر محکومیت‌های قضائی برای او صادر کنند. چند روز بعد مأموران دولتی به سراغ «بدر خان سوری» استاد و پژوهشگر فوق دکترای دانشگاه جرج تاون در واشنگتن رفتند. مأموران فدرال اسلحه در دست و نقاب بر چهره، او را در پیش چشم همسر و فرزندانش در ویرجینیا دستگیر و مانند «محمود خلیل» برای تسهیل پرونده‌سازی‌شان به ایالت لوییزیانا منتقل کردند. وزارت امنیت داخلی آمریکا، «بدر خان سوری» را به ارتباط با حماس، انتشار تبلیغات حماس و مطالب ضدیهودی در شبکه‌های اجتماعی متهم کرد اما وکلای او گفتند «خان سوری» تنها به این دلیل بازداشت شد که همسرش اصالتا فلسطینی بود و پانزده سال پیش، پدر همسرش مدتی در دولت حماس در غزه مسئولیت داشته است. «بدر خان سوری» تا روز دستگیری‌اش فقط دو بار پدر همسرش را دیده بود که یکی از آن دفعات برای مراسم خواستگاری بود! یکی از آخرین موارد بازداشت‌های خبرساز، مربوط به «رومیسا اوزترک» دانشجوی دکترای دانشگاه تافتس بود. غروب سه‌شنبه 25 مارس 2025 (5 فروردین 1404) خانم «اوزترک» در حال رفتن به خانه یکی از دوستانش برای صرف افطاری بود که 6 مأمور امنیتی با لباس شخصی و در حالی که صورت خود را می‌پوشاندند او را دوره کردند؛ دستان او را گرفتند و پس از آنکه از پشت به آن دستبند زدند، او را به یک ماشین منتقل کردند. مانند نمونه‌های قبلی «رومیسا اوزترک» نیز در محل اقامتش در سامرویلِ ماساچوست دستگیر شده بود، اما او را به بازداشتگاه مهاجرتی در لوییزیانا بردند. همین اتفاقات و یا شبیه آن برای دیگر دانشجویان معترض در دیگر دانشگاه‌های آمریکا مانند دانشگاه مینه‌سوتا، نیویورک، ییل و... رخ داده است. «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا خطاب به دانشجویان خارجی حامی فلسطین گفت: «ما شما را پیدا خواهیم کرد و اخراج‌تان می‌کنیم.»
دولت آمریکا 400 میلیون دلار کمک مالی فدرال به دانشگاه «کلمبیا» را به بهانه تحقیقات یهودی‌ستیزانه در این دانشگاه کاهش داد. همچنین قوانین تازه‌ای در دانشگاه وضع شد که طی آن تعدادی از افسران پلیس در این دانشگاه مشغول به خدمت می‌شوند و در حالی که دانشگاه مانند کارمندانش مخارج آنها را تأمین می‌کند، این افسران تمام اختیارات و وظایف مأموران پلیس نیویورک از جمله دستگیری افراد را خواهند داشت. دولت آمریکا همچنین پرداخت بودجه 9 میلیارد دلاری دانشگاه «هاروارد» را نیز تا زمان انجام برخی تغییرات در این دانشگاه برای جلوگیری از یهودی‌ستیزی متوقف کرده است. علاوه‌بر این بیش از یک میلیارد دلار از بودجه دانشگاه «کرنل» و 790 میلیون دلار از بودجه دانشگاه «نورث‌وسترن» به بهانه یهودی‌ستیزی مسدود شد و دولت آمریکا ماه گذشته به 60 دانشگاه این کشور هشدار داد در صورت فعالیت‌های یهودی‌ستیزانه با اقدامات انضباطی روبه‌رو خواهند شد.
آمریکا در مسیر باطل خود از اصولش کوتاه نمی‌آید؛ ایجاد شک و تردید در افکار عمومی و زیر سؤال بردن سیاست‌های این کشور در قبال اسرائیل و فلسطین، گناه نابخشودنی‌ای است که حتی نهادی مثل دانشگاه و افرادی مثل اساتید و دانشجویان را با مجازاتی سخت مواجه می‌کند. آیا ما نیز که در سمت درست تاریخ برای حمایت از مردم مظلوم و ستمدیده فلسطین ایستاده‌ایم به همین اندازه نسبت به اصول و افکارعمومی‌مان حساس هستیم؟ آیا مجموعه‌ها و افرادی که مجاهد بزرگ فلسطینی شهید یحیی سنوار را جاسوس رژیم صهیونیستی خواندند، یا با واژگون کردن ماجرای فلسطین، حماس را متجاوز نشان دادند و یا در اوج جنایات نظامیان صهیونیستی در غزه خواستار به رسمیت شناختن اسرائیل شدند؛ به اندازه سهم‌شان در تخریب افکار عمومی و زیر سؤال بردن سیاست اصولی کشور، مجازات می‌شوند؟
سید محمدعماد اعرابی

 


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 04/1/27ساعــت 7:28 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:موانع داخلی خلع سلاح مقاومت (یادداشت روز) ادبیات
 
کاریکاتور/ ما تا آخر ایستاده‌ایم
 
ادبیات امروز دشمنان در ارتباط با همه اضلاع جبهه مقاومت، «خلع سلاح» است. ترامپ در نامه به جمهوری اسلامی به‌گونه‌ای بر «خلع سلاح مؤثر» تأکید کرده است. در لبنان، فرستاده ویژه آمریکا و جریان وابسته به آن از خلع سلاح حزب‌الله صحبت می‌کنند، در عراق صحبت از انحلال حشدالشعبی و در واقع خلع سلاح مقاومت می‌شود، در سوریه اکثر زیرساخت‌های نظامی آن را زده و عزم خلع سلاح آن را دارند، در غزه از خلع سلاح مقاومت به‌عنوان شرط برقراری آتش‌بس یاد می‌شود، حتی در افغانستان از ضرورت خلع سلاح صحبت به میان آمده و در یمن، آمریکایی‌ها با حملات پیاپی سعی دارند همه زیرساخت‌های نظامی آن را از بین ببرند. جدای از اینکه چنین چیزی ممکن است یا ممکن نیست، اصل طرح این موضوع و اتفاقات پس از آن، قابل بحث جدی است. 
پیش از این مباحث، همه دیده‌ایم که آمریکایی‌ها بر توسعه پایگاه‌های نظامی خود در دنیا و از جمله در منطقه و نیز بر افزایش نیروهای نظامی خود در منطقه و خارج از آن تأکید کرده‌اند. بنابراین اهمیتِ داشتن نیروی نظامی و کاربرد آن در حوزه امنیت ملی و در افق پیشرفت یک کشور، بسیار روشن و بدیهی است، منتهی از منظر نظام استکباری باید این موضوع در انحصار خود آنان قرار داشته باشد و دیگران فقط مخاطب آن قرار بگیرند. بنابراین برای تحکیم مطلق حکمرانی آمریکا، دیگران نباید به هیچ وجه توان مقاومت در برابر آن را داشته باشند. تفاوتی هم در ایدئولوژی‌ها نیست فقط کافی است جغرافیای یک کشور آدرسی از اقتدار و مقاومت آن را نشان دهد؛ این کشور باید مورد حمله قرار بگیرد، توان آن به یغما رود و به یک موجود کاملاً منفعل تبدیل شود، به‌گونه‌ای که در جبین و افق آن هیچ نشانه‌ای از قدرت و استقامت وجود نداشته باشد. نگاهی به سوریه بیندازید، این کشور در این اواخر به‌صورت محدود در مقابل رژیم غاصب اسرائیل دست به اقدامات پدافندی می‌زد، بعد که دولت آن که شهرت مقاومت را یدک می‌کشید، با یک توطئه خارجی و در سایه عدم هوشمندی آن، ساقط شد، مورد آماج حملات شدید زیادی قرار گرفت تا جایی که دو روز پیش، یک آمار معتبر، بیانگر فروپاشی 95 درصد زیرساخت‌های نظامی و امنیتی سوریه است. در ادامه آن، صحبت از تجزیه سوریه و عدم شکل‌گیری دولت مرکزی مقتدر در آن هم، در دستور کار طرف آمریکایی ـ اسرائیلی قرار گرفته است تا هیچ مانعی نه در حال و نه در آینده، در مقابل توسعه‌طلبی و تجاوز رژیم اسرائیل وجود نداشته باشد. این البته سیاست شناخته‌شده غربی‌ها در مواجهه با جهان اسلام می‌باشد. فروپاشی قلمرو عثمانی و جزء‌جزء کردن سرزمین‌های این امپراتوری پهناور برای همین صورت گرفت و ـ حسب اسناد و نیز عملکرد ـ از آن زمان غرب اراده کرده است تا هیچ قدرتی در جهان اسلام شکل نگیرد. این به مرور تبدیل به مهم‌ترین «خط قرمز» غرب در جهان اسلام شده است. اما در طول حدود یک صد سال گذشته، با ملاحظه شرایط، منطقه بالا و پایین شده است. امروز دشمنان به گمان اینکه خویشتنداری واحدهای مقاومت در لبنان و عراق و نیز پاره‌ای خویشتنداری‌های جمهوری اسلامی ناشی از ضعف آن‌ها می‌باشد، فشار دشمن روی خلع سلاح آن‌ها وارد کرده و امید آن نسبت به تحقق چنین وضعیت شومی فزونی گرفته است. 
پس معلوم می‌شود حفظ قدرت کنونی ایران و حفظ قدرت جبهه مقاومت از ضروریات است و باید تا آنجا که ممکن است افزایش پیدا کند. مرور تحولات
 15 سال اخیر یعنی پس از امواجی که از سال 1390 / 2011 در سوریه و عراق و بعضی کشورهای دیگر به راه افتاد، به ما می‌گوید تنها با داشتن قدرت است که می‌توان در برابر امواج بنیان‌کن استعماری و تروریستی جان سالم به‌در برد. این اولین درس این تحولات می‌باشد. اما این تحولات درس مهم دیگری هم دارد و آن توان واقعی مقاومت در منطقه و در تک‌تک کشورهای آن است. در بعضی از کشورها این مقاومت به ساختار و سازمانی شناخته‌شده تبدیل شده است و در بعضی از کشورها علی‌رغم وجود ظرفیت‌ها، این‌ها به فعلیت سازمانی و ساختاری نرسیده‌اند تبدیل این ظرفیت‌ها به ساختارهای منظم کار دشواری نیست، و از آنجا که دشوار نیست موجب نگرانی شدید آمریکا و رژیم صهیونیستی شده است. 
مثلاً زمانی که با مدیریت «فتحی شقاقی» جهاد اسلامی در سال 1361 در فلسطین شکل گرفت و یا شش سال پس از آن، که با هدایت «شیخ احمد یاسین» جنبش انقلابی حماس در سال 1367 شکل گرفت، این موضوع به اثبات رسید که برخلاف سختی‌هایی که در شکل‌دهی به ارگان‌های کلاسیک نظامی وجود دارد، شکل‌دهی به ساختارهای اجتماعی تا چه اندازه آسان می‌باشد. همین تجربه در یمن هم وجود دارد. همین جریان انقلابی یمن که امروز خارچشم همه دشمنان اسلام شده است، در سال 1382 یعنی همین حدود 22 سال پیش، توان دفاع از نیروهای خود را هم نداشت. ارتش علی عبدالله صالح با بهره‌مندی از همکاری اطلاعاتی قطر توانست در آن سال همه نیروهای انصارالله که آن موقع گروه حوثی‌ها خوانده می‌شدند را در کوه‌های مرّان که به آن پناه برده بودند، به شهادت برساند. امروز همان گروه کوچک نه تنها ارتش‌های علی عبدالله صالح و سلمان بن عبدالعزیز را در فاصله سال‌های 82 تا 88 شکست دادند، در جنگی 8 ساله هم پیروز شده‌اند بلکه در یک سال گذشته به مصاف آمریکا و رژیم غاصب اسرائیل هم رفته‌اند. 
این نیروهای مقاومت در جای جای منطقه، ضربه را می‌پذیرند و نوعاً در برابر تکنولوژی‌ها و موقعیت‌های ویژه دشمنان قادر به دفاع از خود نیستند، اما در عین حال می‌توانند آن‌چنان ضربه‌ای به دشمنان خود بزنند که برای همیشه فکر غلبه را از سر بیرون کنند. 
حزب‌الله لبنان در یورش مقدماتی جنگ 33 روزه، رژیم اسرائیل را به چالش کشید، پس از آن جنگ شد و مقاومت لبنان بهای این جنگ را در قالب از دست دادن افراد و ابنیه‌ها پرداخت کرد. بعد از شش سال، حزب‌الله وارد جنگی بزرگ‌تر، طولانی‌تر و پیچیده‌تر از جنگ سال 1385 لبنان شد و در نبردی شش تا هفت ساله در خارج از مرزهای لبنان به پیروزی رسید و به وطن خود بازگشت و پنج سال بعد در دفاع از غزه، سینه سپر کرد، در حالی که جراحات وارد شده به حزب‌الله در جنگ سوریه (1397 ـ 1391) چند برابر جراحات آن در جنگ تابستان 1385 بود. زمان زیادی از پایان درگیری‌های حزب‌الله در سوریه نگذشته بود که یک بار دیگر داوطلبانه ورود به جنگ علیه اسرائیل و در دفاع از مظلومان بی‌پناه غزه را پذیرفت. 
جالب این است که حزب‌الله هرگاه وارد یک چالش سخت و سنگین با دشمن خارجی، توأم با هزینه زیاد ‌شده، در پایان آن درگیر چالشی داخلی گردیده است؛ حزب‌الله پس از پیروزی مطلق بر اسرائیل در سال 1379/ 2000، با ترور شدن رفیق حریری، نخست‌وزیر خوشنام لبنان، درگیر فتنه سنگین شد. این فتنه، ارتش سوریه را پس از بیش از 15 سال از حضور رسمی، وادار به ترک لبنان کرد در این زمان، حزب‌الله با صدور یک برگ اتهامی در گوشه رینگ قرار گرفت. بعد از آنکه حزب‌الله با پیروزی تاریخی از جنگ 33 روزه خارج شد، دوباره درگیر فتنه داخلی گردید. لبنان در این مقطع تقریباً به‌طور کامل به دو بخش تقسیم شد و بخش بزرگ‌تر
(14 مارس) طیفی از مخالفان حزب‌الله را در خود جای داده بود که از سوی دولت‌های عربی و غربی حمایت می‌شدند. حزب‌الله بعد از پیروزی در مقابل رژیم اسرائیل در جریان حمله زمینی آن در سال 1403/ 2024، یک بار دیگر درگیر فتنه داخلی گردید که اینک در حال طی کردن این دوره است.
حزب‌الله در همه این مقاطع، در فضای واقعی قدرتمند دیده شده و به قدرت آن اعتراف گردید و در فضای غیرواقعی، ضعیف و حتی خیلی ضعیف دیده شده و قدرت آن انکار گردیده است. اما یک فرد تجربه‌مند می‌داند حزب‌الله یک ارتش کلاسیک نیست که بتواند از نیروهای خود در برابر دشمن محافظت کند؛ بنابراین شهید می‌دهد و با ویرانی ابنیه‌هایش مواجه می‌گردد کمااینکه همواره چنین بوده است. همین ضاحیه در جنوب بیروت که تصاویر تخریب‌های آن، انسان را ناراحت می‌کند، اینک ششمین بار است که چنین وضعی را تجربه می‌نماید. بنابراین نباید با تصاویر به ارزیابی وضع کنونی و افق یک جریان یا یک کشور نشست. قطعاً حزب‌الله پس از جنگ سنگین یک سال و چند ماه اخیر با رژیم اسرائیل، به یک دوره‌ای برای بازیابی موقعیت خود احتیاج دارد؛ این بازیابی در شرایط جنگ‌های گذشته، بین 4 تا 7 سال به‌طول انجامیده است، اما با توجه به قدرت‌نمایی شدیدی که حزب‌الله در پایان جنگ اخیر از خود نشان داد، این دوره از چند سال به چند ماه کاهش یافته است. خبرهای داخلی حزب‌الله بیانگر آن است که بازسازی سازمان حزب‌الله که با حوادث سال گذشته، آسیب جدی دیده بود، به پایان رسیده است. وضعیت نظامی آن کاملاً باز احیا شده و سلاح‌های آن هم به روزآوری گردیده و هم بر آن‌ها و نیز تنوع آنان افزوده شده است. اما این بازسازی در بخش سیاسی به حدی که رفع نگرانی کند، نرسیده است. حزب‌الله با مشارکت در انتخاب رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر و کابینه آن، عملاً هویت لبنانی خود که تحت تأثیر حمایت‌ آن از سوریه و سپس از غزه مورد پرسش قرار می‌گرفت را نشان داد، اما مخالفان داخلی حزب‌الله بیکار نیستند آنان می‌خواهند از دوره فترت حزب‌الله یک فضای دائمی بسازند و بر مبنای آن برای همیشه از دغدغه وجود یک سازمان برتر در لبنان خلاص شوند که البته اگر نیک بنگرند می‌دانند به نفع آنان نیست که چنین قدرت امین میان‌داری تضعیف گردد. 
الان ادبیات حزب‌الله این است که بسیار خوب، آنان‌که از سلاح حزب‌الله و لزوم خلع آن صحبت می‌کنند، بگویند برای مقابله با تجاوزات هر روزه اسرائیل به خاک لبنان چه برنامه‌ای دارند؟ آنان که می‌گویند نیازی به سلاح حزب‌الله نیست، چه راهکار واقعی برای دفاع از امنیت لبنان دارند؟ همین دیروز یکی از اعضای مقاومت در مجلس لبنان اعلام کرد حزب‌الله آماده است در «گفت‌وگوهای ملی» با دولت شرکت کند. سؤال اول حزب‌الله در این گفت‌وگوها این خواهد بود که مقاومت نه، پس چه؟ آیا کسی در لبنان و فراتر از آن برای این سؤال پاسخی قابل قبول دارد؟ برای بازگشت به قاب نظامی در مقابل تجاوزات رژیم اسرائیل، حزب‌الله به این دوره زمانی نیاز دارد، تا وقتی در دفاع از خاک، آسمان و مردم لبنان، حملات به متجاوزان را از سر گرفت، اقدام او مثل همیشه با اجماع بین اقوام مختلف همراه شود. 
همین وضع درباره بقیه اضلاع جبهه مقاومت هم وجود دارد، کسانی که از خلع سلاح مقاومت حرف می‌زنند و یا از آن حمایت می‌کنند، آیا نسخه‌ای قابل قبول در مقابل آن دارند؟ در صورت خلع سلاح مقاومت، چه کسی قرار است از فلسطین و فلسطینی‌ها حمایت نماید؟ در صورت خلع سلاح مقاومت، چه کسی قرار است از توطئه‌هایی که چند بار عراق را به لبه پرتگاه برده و با قدرت مقاومت بازگشته، این کشور را حفظ ‌کند؟ الان با خلع سلاح سوریه، چه کسی قرار است از این کشور در برابر تجاوزات اسرائیل دفاع نماید؟ در افغانستان...؟ در پاکستان...؟ و حتی در ایران...؟ پس راهبرد خلع سلاح مقاومت که امروزه دشمن از آن به‌عنوان یک نسخه قطعی یاد می‌کند، منطقاً، فطرتاً و عملاً در منطقه با مانع خود ملت‌ها مواجه می‌باشد و حتماً به جایی نمی‌رسد. 
سعدالله زارعی

+ نوشته شـــده در یکشنبه 04/1/24ساعــت 10:50 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: نتیجه مذاکرات شنبه؛ یک هیچ به نفع ما (یادداشت روز)
 

ت

کاریکاتور/ سیاست آمریکا سیاست چماق و هویج است / دولت ترامپ صادق نیست
 
1- « مذاکرات غیر‌مستقیم با آمریکا »، برخلاف 
کف و سوت غربگرایان و ذوق‌زدگی مدعیان اصلاحات، اتفاق تازه‌ای نیست، بلکه پیش از این هم بارها اتفاق افتاده است. به عنوان نمونه در ‌آوریل (اردیبهشت)2021 با 
«‌رابرت مالی»، در اگوست (شهریور) 2022 بار دیگر با رابرت مالی. موضوع هر دو مذاکره غیر‌مستقیم با
رابرت مالی، برنامه هسته‌ای بوده است. در اگوست 2023 با 
«‌مک گورک‌» درباره آزاد‌سازی پول‌های بلوکه شده ایران و در می‌(خرداد) 2024 با «‌آبرام پیلی‌» و‌... گفتنی است که مذاکرات یاد شده به علت باج‌خواهی آمریکا و تاکید ایران بر تحقق شرایط خود، به نتیجه نرسیده بود. 
2-‌ در جریان مذاکرات غیر‌مسقیم یاد شده نیز نظر حضرت آقا مانند امروز بر غیر قابل اعتماد بودن آمریکا بود، و اگرچه تلاش برای لغو تحریم‌ها را ضروری می‌دانستند ولی تاکید داشتند که لغو تحریم‌ها بر عهده آمریکاست و به آن تن نمی‌دهد و بر تلاش برای خنثی کردن تحریم‌ها تاکید می‌ورزیدند. ایشان در تیرماه 1403 و در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس دوازدهم، می‌فرمایند؛ 
«‌ما می‌توانیم تحریم‌ها را با ابزارهای شرافتمندانه برطرف و بالاتر از آن، خنثی کنیم همچنان‌که بارها گفته‌ایم برداشتن تحریم‌ها دست ما نیست و باید برای رفع آنها تدبیر اندیشید اما خنثی‌سازی تحریم دست ما است و راه‌های خوبی هم برای آن وجود دارد که مسئولین دولتی برخی از آن راه‌ها را رفتند و آثار خوبی هم داشت که در این زمینه مجلس هم می‌تواند نقش‌آفرینی 
کند‌». 
3- آمریکا به خوبی می‌داند که ایران درپی تولید 
سلاح هسته‌ای نیست (نمی‌خواهد نه آن که نتواند) و جلوگیری از تولید سلاح هسته‌ای توسط ایران فقط بهانه‌ای برای تحریم‌هاست و نه، علت آن. «جورج فریدمن» مدیرکل «آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا» است او مشاور ارتش و دولت آمریکا در حوزه دفاع و امنیت ملی بود و مدت بیست سال نیز در کالج «دیکینسون» آمریکا علوم سیاسی تدریس می‌کرد. فریدمن در پاسخ به خبرنگار روزنامه آمریکایی «یو.اس.‌ای.‌تودی» که از وی درباره تنش هسته‌ای میان ایران و آمریکا سؤال کرده بود، می‌گوید؛ مشکل آمریکا با ایران مسئله هسته‌ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال تخاصم و دشمنی با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی و تکنولوژیک منطقه بود. این برای آمریکا الگوی قابل قبولی نیست! و بهار عربی را در پی داشته است. فریدمن این نکته را در کتاب «دهه آینده» نیز آورده است. 
(انتشار سال 2012‌). 
4-‌ اسناد و شواهد فراوانی حکایت از آن دارند که آمریکا از کارآمدی حربه تحریم نا‌امید شده است و مذاکره را به عنوان اهرمی برای باج‌خواهی برگزیده است. 
بخوانید!
 دی ماه سال گذشته «ریچارد نفیو‌» که به معمار تحریم‌ها علیه ایران شهرت دارد، طی یادداشتی در نشریه آمریکایی «فارن افرز» از کارآمدی تحریم‌ها علیه ایران ابراز نا‌امیدی کرده و درباره حمله احتمالی به ایران نیز نوشته بود: «‌پیامدهای حمله نظامی به ایران بسیار سنگین است و در آن، احتمال شکست و تضعیف اعتبار آمریکا وجود دارد. حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز بی‌اثر است، چرا که دانش هسته‌ای ایران بومی است و نه وارداتی‌». ریچارد نفیو تاکید می‌کند که «‌مذاکره، تنها راه برای مقابله و مهار ایران است‌» (مهار ایران و نه حل مشکلات‌! آنگونه که مدعیان اصلاحات بیان می‌کنند‌). 
5- روز 11 مهر ماه 1401، رهبر معظم انقلاب در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح درباره انگیزه دشمنان از فتنه‌انگیزی
(پائیز 1401‌)می‌فرمایند:‌«آنچه بنده احساس می‌کنم، انگیزه‌ آنها این است که احساس می‌کنند کشور در حال پیشرفت به سمت قدرت همه‌جانبه است و این را نمی‌توانند تحمّل کنند، این را احساس می‌کنند، می‌بینند. می‌بینند که بحمدالله بعضی از گره‌های قدیمی در حال گشوده شدن است. البتّه کشور خیلی مشکل دارد، بر بعضی از این مشکلات سال‌ها گذشته، [امّا] حرکت جدّی‌ای وجود دارد برای برطرف کردن این مشکلات، برای گشودن این گره‌ها. حرکت به سمت پیشرفت را می‌بینند که شتاب گرفته در کشور، این واقعیّتی است. در همه‌ بخش‌ها یک حرکت شتابنده‌ای را انسان مشاهده می‌کند، احساس می‌کند، این را آنها هم احساس می‌کنند. آنها نمی‌خواهند این اتّفاق بیفتد. می‌بینند که کارخانه‌های نیمه‌تعطیل به کار افتاده، می‌بینند که دانش‌بنیان‌ها فعّال شده‌اند، می‌بینند که تولیدات پیشرفته در بعضی از بخش‌ها روزبه‌روز خود را دارد نشان می‌دهد، می‌بینند که کارهایی دارد انجام می‌گیرد که می‌تواند تهاجم تحریم را -که تنها اسلحه‌ دشمن فعلاً تحریم است- خنثی کند، این را مشاهده می‌کنند. برای اینکه این حرکت را متوقّف کنند، نشسته‌اند برنامه‌ریزی کرده‌اند‌».
6- با توجه به نکته فوق که اسناد و نمونه و اعترافات فراوان دیگری هم از درستی آن حکایت می‌کند، آمریکا از تحریم‌ها به عنوان اهرم فشار بر ایران اسلامی استفاده می‌کند و از آنجا که دشمنی آمریکا با ایران از ماهیت طرفین درگیر ریشه می‌گیرد و تمام‌نشدنی است، هرگز از اهرم تحریم دست بر نمی‌دارد. بنابراین اگر موضوع مذاکرات غیر‌مستقیم روز شنبه، با آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران است -که هست-‌ و پیش‌شرط ما لغو تحریم‌هاست -که چنین است-‌ از هم اکنون می‌توان پیش‌بینی کرد که مذاکرات شنبه مانند مذاکرت غیر مستقیم قبلی، بی‌نتیجه می‌ماند. 
و اما، بهره آمریکا از این مذاکره غیر‌مستقیم، ناکامی در تحمیل آرزوهای باج‌خواهانه خود است و آنچه برای ایران اسلامی می‌ماند، تجربه دیگری از اعلام غیر‌قابل اعتماد بودن آمریکا به افکار عمومی جهانیان است. از این روی از هم‌اکنون می‌توان نتیجه مذاکرات غیرمستقیم شنبه با آمریکا را «‌یک، هیچ به نفع ایران اسلامی رقم زد‌».
حسین شریعتمداری

 


+ نوشته شـــده در شنبه 04/1/23ساعــت 5:25 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:آمریکا خودش را چگونه به ما ثابت کرد؟ (یادداشت روز)
 
 
«آمریکایی‌ها باید ثابت کنند که به دنبال مذاکره هستند.» این جمله‌ای است که برخی مسئولان در ماه‌های اخیر بارها تکرار کرده‌اند. آمریکا اما همه چیز را به ما ثابت کرده است؛ آمریکا با تحریم‌های حداکثری به ما ثابت کرده است که نه برادر بلکه دشمن ایران و ملت ایران است، در برجام ثابت کرد به هیچ تعهدی پایبند نیست و با تهدید‌های گاه و بی‌گاهش هم ثابت می‌کند اهل مذاکره برابر و تعامل نیست.
چشم خطاپوش برخی اما ظاهرا نمی‌خواهد هیچ‌کدام از این شواهد را ببیند و مانند عاشقی که از خطای معشوق چشم می‌پوشد؛ ماه‌هاست در کارنامه و سوابق سیاه مقامات واشنگتن به دنبال نقطه‌ روشنی برای اتکا و اعتماد به آنها می‌گردد! «برجام» از این منظر تجربه‌ای گران‌بها بود. تجریه‌ای که به بهای تعلیق (نزدیک به تعطیل) صنعت هسته‌ای ایران به مدت تقریبا 5 سال به دست آمد. در برجام ایران سطح غنی‌سازی اورانیوم را از 20 درصد به 3 درصد کاهش داد. مرکز غنی‌سازی فردو را تقریبا تعطیل کرد. قلب راکتور اراک را خارج و عملا تأسیسات آب سنگین اراک را برای همیشه از کار انداخت. همه سانتریفیژهای نسل جدید خود را جمع‌آوری و انبار کرد و تمام ذخایر سوخت 20 درصد خود را نیز از دست داد. برجام در کنار همه اینها محدودیت‌های شدید 10 تا 25 سال را نیز بر صنعت هسته‌ای کشور اعمال کرد. اما توافق برجام با همه این تعطیلی‌ها و محدودیت‌هایش برای ایران حتی نتوانست اسفند 1396 سوخت هواپیمای وزیر خارجه وقت ایران را در مونیخ فراهم کند و حتی نتوانست حساب بانکی سفارت ایران در لندن را بازگشایی کند! آمریکا و کشورهای اروپایی به هر بهانه‌ای از اجرای تعهدات‌شان در برجام طفره رفتند و دولتمردان ایران در سراب وعده‌های آمریکا و اروپا پنج سال به صورت یک‌طرفه توافق نامتوازن برجام را اجرا کردند.
اگر تجربه تلخ برجام را نادیده بگیریم، آمریکایی‌ها در مرداد 1403 نیز خودشان را به ما ثابت کردند. وقتی پس از ترور مهمان عزیز مراسم تحلیف آقای پزشکیان در تهران یعنی شهید اسماعیل هنیه، نه تنها با سکوتی معنادار حاضر به محکوم کردن این اقدام نشدند بلکه وزیر دفاع وقت آمریکا اندکی پس از آن و در دفاع از رژیم صهیونیستی گفت: «واشنگتن برای دفاع از اسرائیل هر اقدامی را انجام می‌دهد.» آمریکا کمتر از دو ماه بعد باز هم خودش را به ما ثابت کرد و در حالی که وعده آتش‌بس در ازای عدم پاسخ به ترور شهید هنیه داده بود؛ نقش مؤثری در ترور دبیرکل حزب‌الله لبنان، شهید سید حسن نصرالله ایفا کرد. این بار آقای پزشکیان نیز زبان به اعتراض گشود و یک روز پس از شهادت سید مقاومت، گفت: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی نیز که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتش‌بس می‌دادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جری‌تر خواهد کرد.» دموکرات یا جمهوری‌خواه فرقی نمی‌کرد؛ آمریکا کاملا خودش را به ما ثابت کرد. دست ترامپ به خون سردار سلیمانی آغشته بود و حالا دست بایدن نیز به خون شهید نصرالله آغشته شد.
آمریکا باز هم خودش را به ما ثابت کرد وقتی ابراز تمایل یکطرفه دولت چهاردهم به مذاکره را با تهدید و قُلدری پاسخ داد. اگر تهدیدات ترامپ علیه ایران را در زمان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نادیده بگیریم. دستورالعمل رسمی ترامپ درباره ایران پس از ریاست‌جمهوری‌اش را با هیچ چشم خطاپوشی نمی‌توان نادیده گرفت. رئیس‌جمهور آمریکا 4 فوریه 2025 (16 بهمن 1403) سیاست‌های کلی کشورش در تقابل با ایران را این‌طور خلاصه کرد: جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما، از بین بردن نفوذ منطقه‌ای ایران، فروپاشی و تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروه‌های وابسته به آن و مقابله با توسعه توان دفاعی ایران در زمینه موشک‌ها و تسلیحات متعارف و نامتقارن. آمریکا با این دستورالعمل به ما ثابت کرد به چیزی کمتر از تضعیف و خلع سلاح ایران راضی نیست و ترامپ در همین چهارچوب شرح وظایف وزارت‌خانه‌های امور خارجه، خزانه‌داری، بازرگانی و دادگستری آمریکا را تعیین کرد.
رئیس‌جمهور آمریکا فقط به همین دستورالعمل هم اکتفا نکرده است. او در کمتر از سه ماه از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش حداقل چهار بار ایران را تهدید به حمله و بمباران کرده است. 22 بهمن 1403 (10 فوریه 2025) ترامپ در مصاحبه با شبکه آمریکایی فاکس‌نیوز خواستار نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران شد و گفت: «ترجیح می‌دهم... توافقی انجام دهیم، نظارت کنیم، بررسی کنیم، بازرسی کنیم و سپس آن [برنامه هسته‌ای ایران] را منفجر کنیم.» او پس از تشریح توافق مورد نظرش با ایران، زبان به تهدید گشود: «دو راه برای متوقف کردن آنها [ایران] وجود دارد، با بمب یا با یک تکه کاغذ [توافق].» ترامپ مدتی بعد دوباره اقدام به تهدید ایران کرد 
و 27 اسفند 1403 (17 مارس 2025) نوشت: «هر تیری که [یمنی‌ها] شلیک می‌کنند، از این نقطه به بعد، به‌عنوان تیری از سوی سلاح‌ها و رهبری ایران برداشت خواهد شد و ایران مسئول آن خواهد بود و عواقب آن را متحمل خواهد شد و آن عواقب وخیم خواهد بود!» او کمتر از دو هفته بعد و درست در همان روزی که رئیس‌جمهور کشورمان از تصمیمش برای مذاکره با آمریکا گفت، یک بار دیگر ایران را به بمباران تهدید کرد و 10 فروردین 1404 (30 مارس 2025) این بار به شبکه آمریکایی NBC گفت: «اگر با ایران به توافق نرسیم... این کشور بمباران خواهد شد. این کشور به شیوه‌ای بی‌سابقه بمباران خواهد شد.» رئیس‌جمهور آمریکا حتی در اظهارات سه روز پیش خود و پس از اعلام خبر مذاکره با ایران در روز شنبه، دست از تهدید ایران برنداشت و گفت: «اگر مذاکرات با ایران موفقیت‌آمیز نباشد، فکر می‌کنم ایران در خطر بزرگی خواهد بود. خطر بسیار زیاد... اگر این مذاکرات موفقیت‌آمیز نباشد، به نظرم روز بدی برای آنها خواهد بود.» اینها ادبیات دولتی نیست که خواهان مذاکره از موضع برابر با ایران باشد. آمریکا با زبان تهدیدش به ما ثابت کرد اهل توافق و معامله نیست و فقط به دنبال تحمیل خواسته‌های خود به ایران است.
نه فقط با ایران که دولت آمریکا آن را در میان کشورهای متخاصم خود طبقه‌بندی کرده است؛ بلکه رفتار آمریکا با کانادا که آن را در زمره «متحدان نزدیک» خود دسته‌بندی کرده‌ است به جهان ثابت می‌کند که دولت آمریکا پایبند به هیچ مذاکره، توافق و تعهدی نیست. سال 2017 آمریکا با خروج از توافق نفتا (NAFTA) با کانادا، آنها را تهدید کرد تا به مذاکرات جدید جهت دستیابی به توافقی جایگزین تن دهند. تهدیدات ترامپ جواب داد و کانادا در نوامبر 2018 حاضر به توافق جدیدی با آمریکا موسوم به یو.اس.ام.سی.ای (USMCA) شد. اما هفت سال بعد وقتی دونالد ترامپ برای بار دوم به ریاست جمهوری آمریکا رسید؛ همین توافقی که خودش بسته بود را نیز زیر پا گذاشت و با راه‌اندازی جنگ اقتصادی با کانادا خواستار توافق دیگری با امتیازات بیشتر شد. این زیاده‌خواهی رئیس‌جمهور آمریکا آن‌قدر عیان و رسوا بود که فایننشال‌تایمز درباره آن نوشت: «وقتی ترامپ توافقی می‌بندد، هیچ تضمینی وجود ندارد که به آن پایبند 
بماند.»
آمریکا خودش را نه فقط به ما بلکه به تمام جهان همه‌جوره ثابت کرده است. فقط کافی است عینک خوش‌بینی و خوش‌خیالی به واشنگتن را از جلوی چشمان‌مان برداریم تا واقعیت را آن‌طور که هست ببینیم و با آن کنار بیاییم. در این صورت اقتصاد یک کشور پهناور و با ذخایر عظیم انسانی و طبیعی مثل ایران را به اخم و لبخند چند سیاستمدار پست در کاخ سفید گره نمی‌زنیم. حالا اما به هر دلیلی جمهوری اسلامی تصمیم به آزمودن مجدد آمریکا گرفته است؛ آمریکا باز هم باید خودش را به ما ثابت کند و تجربه به ما می‌گوید نتیجه متفاوتی رقم نخواهد خورد.
سید محمدعماد اعرابی

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 04/1/21ساعــت 7:12 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: کلید رمز تهدیدات آمریکا علیه ایران چیست؟ (یادداشت رو

کلید رمز تهدیدات آمریکا علیه ایران چیست؟ (یادداشت روز)

 

کاریکاتور/غزه استخوانی در‌ گلوی رژیم‌صهیونیستی!

تا

 
دوره فعلی ریاست‌‌جمهوری «دونالد ترامپ» از هر حیث تکرار دوره اول ریاست‌جمهوری اوست اما تیم اطراف او و پاره‌ای رسانه‌های خارجی مرتبط یا همگرا با تیم او و نیز عده‌ای در ایران وانمود می‌کنند دنیا با ترامپ جدیدی مواجه شده است. خود ترامپ برای اهدافی که در سطح داخلی آمریکا و در سطح خارجی دنبال می‌کند به چنین تصویری به ‌شدت احتیاج دارد. تصویر مورد نیاز او این است که دنیا با یک رئیس‌جمهور همواره شگفتی‌ساز و غیرقابل پیش‌بینی مواجه است، پس به نفع دیگران است که در مقابل او قرار نگیرند. خود او 10 فروردین / 29 مارس در مصاحبه با فاکس‌نیوز گفت «من به تازگی نامه‌ای برای مسئولان ایران فرستادم و در آن نوشتم که باید یک تصمیم مشخص بگیرند، یا این طرف یا آن طرف». اگر پنج سال به عقب برگردیم، به زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، با همین ادبیات مواجه می‌شویم، آن زمان هم او گفت ایران باید به توافق بزرگ با آمریکا تن دهد و من منتظر پاسخ مقامات جمهوری اسلامی هستم و مرتب وعده می‌داد که ایران امروز می‌آید، فردا می‌آید و زمانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 به رقیب پیر خود از حزب دموکرات باخت مدعی شد که ایران آماده بود تا به توافق بزرگ با من تن دهد اما سیاست‌های آسان‌گیر 
جو بایدن همه چیز را به ‌هم ریخت. 
ابزار دونالد ترامپ برای پیگیری سیاست‌های خود در آن زمان هم مثل امروز دو چیز بود؛ «فشار حداکثری» و «تهدید به اقدام نظامی». اما واقعیت این است که در همان زمان همه محافل سیاسی به ترامپ گفتند فشار حداکثری، ایران را به پذیرش خواسته‌های او وادار نمی‌کند. ترامپ حتی زمانی که ایران در یک مرحله پهپاد افسانه‌ای ـ گلوبال‌هاوک ـ آمریکا را در آسمان هرمز نابود کرد و در مرحله بعد در واکنش به اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، پایگاه عظیم عین‌الاسد آمریکا در عراق را زیر ضربات شدید موشکی قرار داد و حیثیت نظامی آمریکا را نابود کرد، ترجیح داد کاری نکند و به درگیری نظامی با ایران دامن نزند. این تجربه نزدیک ما از دونالد ترامپ و سیاست‌های اوست. در همین حدود سه ماه اخیر که او دوباره به قدرت رسیده و همان سیاست‌های به ظاهر تهاجمی را علیه بخش‌های زیادی از دنیا از سر گرفته است، باز هرجا در مقابل او مقاومت صورت گرفته به سرعت به عقب برگشته و هیچ هم بابت تغییر سریع موضع شرمنده نشده است! 
البته از حق نگذریم ترامپ در دوره اخیر، عنصر سومی به سیاست‌های خود اضافه کرده است و آن «حیله‌گری» است. مثلاً ترامپ وانمود کرد برای پایان دادن جنگ اوکراین به فرمول حل و فصل سریع با روسیه دست یافته است و براساس آن مکالمه تلفنی با «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور راه انداخت و متعاقب آن مذاکرات وزرای خارجه آمریکا و روسیه در «ریاض» را شکل داد، به گونه‌ای که بعضی خوش‌باورها گفتند امروز یا فردا جنگ اوکراین تمام می‌شود. اما ترامپ با فاصله کم‌ تحریم‌های جدیدی علیه فدراسیون روسیه راه انداخت و نشان داد صادق نبوده و خبری از پایان سریع جنگ اوکراین نیست. اضافه شدن عنصر سوم به سیاست‌های ترامپ در واقع افشاکننده ضعف کارآیی دو راهبرد «فشار حداکثری» و «تهدید به جنگ» است. 
در همین روزها برای آنکه تهدید او به جنگ، معتبر شمرده شود، یک سری خبر در رسانه‌ها راه افتاد. رسانه‌های غربی و بعضی دنباله‌روان آن در منطقه و بعضی دیگر در ایران، از تغییر کاربری جزیره نظامی «دیگوگارسیا» در شرق اقیانوس هند و افزایش تحرک و توان نظامی این پایگاه ارتش آمریکا خبر دادند. بعضی هم نوشتند آمریکا در حال افزایش توان نظامی پایگاه عین‌الاسد در عراق است و بعضی هم نوشتند آمریکا در حال انتقال سیستم‌های پدافندی بی‌52 از نقاط نزدیک 
کره شمالی به آب‌های خلیج‌فارس می‌باشد و خبرهای دیگری از این نوع. پنتاگون هم 14 فروردین / دوم ‌آوریل طی بیانیه‌ای اعلام کرد «پیت هگست» وزیر دفاع گفته است «اگر ایران یا نیروهای نیابتی‌اش تهدیدی متوجه پرسنل یا منافع آمریکا در منطقه کنند، ایالات متحده بدون تردید دست به اقدام قاطع خواهد زد». اما واقعیت این است که از یک‌سو هیچ منبع مستقل و به‌خصوص منابع محلی خبرهای مربوط به دیگوگارسیا یا عین‌الاسد و یا انتقال سامانه‌های دفاعی از کره شمالی به خلیج‌فارس را تأیید نکرده‌اند و از سوی دیگر خود ماهیت این خبرها بر بلوف بودن این نوع خبرپراکنی‌ها تأکید می‌کند؛ چرا که اصولاً انفعال نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا و به‌خصوص در حوزه حساس خلیج‌فارس به دلیل عدم نیروی کافی نظامی آمریکا در پایگاه‌های فراوان آن در منطقه و نیز به دلیل عدم کفایت جنگ‌افزارهای آن نبوده است. پایگاه عین‌الاسد در غرب آسیا بزرگ‌ترین پایگاه زمینی و پایگاه منامه در بحرین، بزرگ‌ترین پایگاه دریایی آمریکا در دنیا می‌باشد. پس انفعال آمریکا به دلیل کسری نیروی نظامی یا کسری تجهیزات نظامی نیست، اما برای آنکه تهدیدات ترامپ و پنتاگون معتبر تلقی شود، رسانه‌ها با این نوع خبرهای بی‌اساس به میدان آمده و بعضی ساده‌لوحان داخلی به آن دامن می‌زنند. 
واقعیت این است که هر گونه اقدام نظامی آمریکا چه در منطقه ما و چه در مناطق دیگر با هزینه زیاد و ریسک‌ بسیار بالا مواجه می‌باشد. مدت‌های مدیدی است که اعتبار قدرت نظامی آمریکا در حل منازعات و اساساً کارآیی فرمول جنگ در تأمین اهداف آمریکا زیر سؤال رفته است. به صحنه تقابل نظامی آمریکا علیه کشور یمن ـ با یک هزارم قدرت نظامی ایران ـ بنگرید. انصارالله در واقع به نمایندگی از جهان اسلام در دفاع از مردم مظلوم غزه و زنان و کودکان که 
هر روزه ده‌ها نفر آنان به خاک و خون کشیده می‌شوند، بدون آنکه از جایی دستور بگیرد، دریای سرخ را تحت کنترل درآورده و به حملات موشکی علیه عمق رژیم صهیونیستی دست می‌زند. آمریکا طی یک ماه اخیر با استفاده از تجهیزات بسیار گران‌قیمت از جمله هواپیماهای بی‌52 به مناطقی از یمن از جمله نقاطی در کوهستان‌های شمال این کشور حمله کرده است. بنا به بعضی گزارش‌های معتبر محلی، ارتش آمریکا برای انهدام یک دهانه یک تونل چندمتری که چندین ورودی و خروجی دارد، سه بار با هواپیمای بی‌52 حمله کرده در حالی که حداکثر نتیجه آن، تخریب یک تا دو متر یک دهانه از یک تونل چند دهانه بوده است! در پی این حملات، ترامپ در 12 فروردین / 31 مارس اعلام کرد «نیروهای یمنی در حملات بی‌امان در دو هفته گذشته نابود شده‌اند و بسیاری از مبارزان و رهبران آنها دیگر در میان ما نیستند» و جالب این است که بعد از این اعلام که از سوی بلندپایه‌ترین مقام آمریکا بیان شد، «ناو هواپیمابر وینسون» مورد حمله نیروهای مجاهد یمن قرار گرفت و دوباره تل‌آویو مورد اصابت موشک بالستیک واقع گردید! پس برای آمریکایی‌ها کاملاً واضح است که فرمول نظامی در مواجهه با مقاومت منطقه کارآیی ندارد. کمااینکه همین 6 روز پیش «فارن‌افرز» ماهنامه شورای روابط خارجی آمریکا بر این موضوع تأکید نمود. بنابراین نباید تردید کرد که فرمول واقعی ترامپ در مواجهه با ایران توسل به عملیات نظامی نیست الا اینکه در ایران شرایط دیگری پیش آید که عنصر نظامی بخواهد به‌عنوان عضو مکمل یک سناریوی ترکیبی عمل کند که در این صورت هم توسل به اقدام نظامی، کارآیی جنگ ترکیبی علیه ایران را مخدوش می‌نماید و به تغییر اساسی در صحنه مواجهه منجر می‌گردد. 
فرمول واقعی عملیاتی و میدانی آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی، ایجاد اخلال در سامانه‌های اقتصادی ایران است. تحلیل جناح ترامپ و جمع‌بندی آن این است که از میان همه عناصر عملیاتی آمریکا که طی دهه‌های گذشته در مواجهه با ایران به کار گرفته شده‌اند، تنها فشار اقتصادی کارآیی نسبی داشته است. تغییر قیمت دلار در ایران طی دو تا سه ماه گذشته که از 60 هزار تومان به بیش از 100 هزار تومان رسید، تیم ترامپ را متقاعد کرده است که راهکار اصلی مواجهه‌ با ایران، همین فشار اقتصادی است. آمریکا معتقد است وضع اقتصادی و ساختارهای ضعیف آن در داخل ایران به‌گونه‌ای است که فشار بر آن پاسخ می‌دهد. خب زمانی که این عنصر بدون آنکه برای آمریکا کمترین هزینه‌ای داشته باشد، به دولت و مردم ایران فشار می‌آورد و اقتصاد جمهوری اسلامی را در ورطه بی‌ثباتی قرار داده و نارضایتی‌ها را دامن می‌زند، چرا باید آمریکا به سمت گزینه نظامی برود که با توجه به تعداد زیاد پایگاه‌های ثابت و سیار آن در منطقه، از یک‌سو ریسک آن برای پنتاگون بالاست و از سوی دیگر وضع و موضع کنونی رژیم اسرائیل در منطقه‌ را به کلی دگرگون می‌کند؟ آمریکا به خوبی می‌داند اگر ولو به ‌صورت محدود به سمت کنش نظامی علیه ایران برود، با واکنش‌ گسترده نظامی جمهوری اسلامی مواجه می‌شود و این واکنش، وضع منطقه را به‌هم می‌ریزد کما اینکه نشانه‌های نگرانی از پیامد درگیری تازه را در همه دولت‌های عرب اطراف ایران مشاهده می‌کنیم. هر اقدام نظامی حتی اگر محدود باشد، ایران را به سمت ویران‌سازی رژیم اسرائیل سوق می‌دهد و آنگاه دیگر فقط پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی این رژیم ـ آن‌گونه که در عملیات‌های وعده صادق اعمال شد ـ سیبل قدرت نظامی ایران نخواهد بود بلکه کل زیرساخت‌های حیاتی آن را در معرض فروپاشی قرار می‌دهد و این چیزی نیست که آمریکا آن را نداند و یا نادیده بگیرد. 
پس واقعیت این است که آمریکا به فشل کردن اقتصادی ایران چشم دوخته و اگر صحبت از بحث نظامی می‌کند، برای تشدید نوسانات ارزی و تداوم فضای عدم اطمینان در حوزه اقتصادی ایران است. خب در چنین فضائی ما چه کار باید بکنیم؟ از یکسو ما باید فاصله تهدیدات اقتصادی آمریکا با تهدیدات نظامی آن را از میان برداریم و نشان دهیم هر تهدید اقتصادی علیه ایران به مثابه تهدید نظامی هم هست چرا که با همان کارکرد تنظیم گردیده است. از سوی دیگر با توجه به اینکه آمارها می‌گویند علی‌رغم تهدیدات اقتصادی و تحریم‌ها، بنیان‌های اقتصادی ایران مستحکم است به گونه‌ای که هنوز تولید ناخالص داخلی ایران، قبل از رتبه بیست و ششم جهان می‌باشد، به وضع اقتصادی و نحوه مدیریت منابع کشور توجه جدی داشته باشیم. مطمئن باشیم با سازوکارهای تجربه شده، می‌توانیم روند اقتصاد کشور را در مدار درست قرار دهیم. در این صورت همین حرافی‌ها و بلوف‌های نظامی آمریکا و غرب علیه ایران نیز به پایان می‌رسد. کلید رمز تهدیدات نظامی دشمن، وضع کنونی اقتصادی ایران است. با اصلاح آن، این کلمه رمز را باطل کنیم.
سعدالله زارعی

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 04/1/19ساعــت 6:2 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی :رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان
رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان و نادیده گرفتن اهمیت همکاری‌های بین‌المللی است، نه تنها به حل مشکلات موجود کمکی نخواهد کرد، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده منجر شود. 
مقاله‌ای از روزنامه‌ی آمریکایی TheHill

ترامپ در سراشیبی سقوط/ آمریکا دیگر اول نیست

رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان و نادیده گرفتن اهمیت همکاری‌های بین‌المللی است، نه تنها به حل مشکلات موجود کمکی نخواهد کرد، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده منجر شود.
گروه بین‌الملل-رجانیوز: در پی تشدید رقابت‌های ژئوپلیتیک میان ایالات متحده و قدرت‌های شرقی، کارشناسان هشدار می‌دهند که استراتژی‌های تهاجمی دولت دونالد ترامپ، نه تنها منجر به تقویت جبهه? مقاومت جهانی شده، بلکه جایگاه واشنگتن را در «جنگ سرد نوین» تضعیف کرده است. شواهد و قراین حاکی از آن است که رویکردهای یک‌جانبه‌گرایانه کاخ سفید با رهبری ترامپ، موجبات انزوای آمریکا و شکست پروژه‌های هژمونی غرب را فراهم آورده است. در همین راستا، روزنامه آمریکایی The Hill اخیرا مقاله‌ای با عنوان «مغلوب شدن تیم ترامپ در جنگ‌جهانی سوم»، منتشر کرده است. مشروح این مقاله به شرح ذیل است.
 
دولت ترامپ در صحنه بین‌المللی با دو چالش اساسی و تعیین‌کننده روبه‌رو است که می‌توان از آن‌ها به مثابه دو جنگ جهانی تعبیر کرد. نخست، جنگی آشکار که با نبرد روسیه در اوکراین و اعلام تقابل ولادیمیر پوتین علیه غرب آغاز شده است. دوم، جنگی استعاری و چه بسا خطرناک‌تر که توسط شخص دونالد ترامپ علیه متحدان سنتی ایالات متحده به راه افتاده است.
 
این رویکرد خودویرانگر که مبتنی بر تقابل با متحدان و امتیازدهی یک‌جانبه به رقبا است، به تحقق شعار نخ‌نمای "آمریکا را دوباره بزرگ کنیم" کمکی نخواهد کرد. بلکه در صورت تداوم، می‌تواند به تضعیف بنیان‌های قدرت اقتصادی و نظامی ایالات متحده منجر شود. در دنیای پیچیده و چندقطبی کنونی، هیچ کشوری قادر به بقا در انزوا و تقابل با تمامی قدرت‌های جهانی نیست.
 
ایالات متحده در حال حاضر با چالش‌های متعددی در نقاط مختلف جهان روبرو است. احیای قدرت روسیه در اروپا؛ ظهور چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و نظامی هم‌تراز؛ تلاش قدرت‌های نوظهور مانند ایران و کره شمالی برای ایفای نقش موثر در جهان و تهدید کشتیرانی قلدرمابانه آمریکا در دریای سرخ و خلیج عدن توسط حوثی‌های یمن، همگی نشان‌دهنده محیط امنیتی پیچیده و متلاطمی است که آمریکا باید آن دست و پنجه نرم می‌کند.
 
در چنین شرایطی، علم روابط بین‌الملل ایجاب می‌کند که دولت ایالات متحده با هماهنگی متحدان خود و تقویت ائتلاف‌های بین‌المللی، به مقابله با این تهدیدات فزاینده بپردازد. اما رویکرد دولت ترامپ دقیقاً در نقطه مقابل این ضرورت قرار دارد. آغاز جنگ‌های تجاری با متحدان، تردیدافکنی در مورد تعهدات ناتو، و حتی طرح ایده‌هایی مبنی بر رها کردن اتحادیه اروپا به حال خود، همگی نشان‌دهنده یک انحراف از اصول و مبانی روابط بین‌الملل است.
 
نگاهی به رویکرد ترامپ در قبال روسیه و جنگ اوکراین، گواه روشنی بر این مدعا است. امتیازدهی‌های پی‌درپی به مسکو، از جمله پیشنهاد آتش‌بس‌های یک‌جانبه در ازای مذاکره، نه تنها نتوانسته است پوتین را به پای میز مذاکره بکشاند، بلکه به او فرصت داده است تا برای عملیات‌های جدید در دونباس آماده شود. اعلام بسیج گسترده نیروها در روسیه، نشان‌دهنده عزم پوتین برای ادامه جنگ و عدم تمایل او به پذیرش شروط ترامپ است.
 
علاوه بر اوکراین، روسیه در حال حمایت از متحدان خود در خاورمیانه نیز هست. حمایت مسکو از ایران و به تبع آن، حمایت ایران از گروه‌هایی مانند حوثی‌ها در یمن و الشباب در سومالی، تهدیدی جدی برای مواضع ایالات متحده و متحدانش در منطقه به شمار می‌رود. اظهارات مقامات روسی در مورد عواقب حمله احتمالی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز، نشان‌دهنده تلاش مسکو برای ایفای نقش حمایتی از تهران در برابر فشارهای بین‌المللی است.
 
در منطقه هند و اقیانوس آرام نیز، سیاست‌های اشتباه دولت ترامپ، فرصت‌های بی‌نظیری را در اختیار چین قرار داده است. افزایش قابل توجه بودجه نظامی پکن و انجام رزمایش‌های نظامی تحریک‌آمیز در نزدیکی تایوان و آب‌های مورد مناقشه، نشان‌دهنده عزم چین برای گسترش نفوذ خود و به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده در نظام بین‌الملل است. تردید ترامپ در مورد تعهدات ناتو، به طور ناخواسته این پیام را به متحدان آمریکا در آسیا منتقل می‌کند که ممکن است در صورت بروز بحران، نتوانند به حمایت واشنگتن تکیه کنند.
 
هشدار رئیس کمیسیون اروپا در مورد توانایی اتحادیه اروپا برای دفاع از منافع خود و مقابله با فشارهای خارجی، نشان‌دهنده نارضایتی گسترده‌ی متحدان سنتی آمریکا از سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه دولت ترامپ است. روی آوردن کشورهای اروپایی به تامین تسلیحات از منابعی غیر از ایالات متحده و تمایل چین برای همکاری با اتحادیه اروپا در مقابله با تعرفه‌های تجاری ترامپ، همگی نشان‌دهنده تغییرات بنیادین در معادلات قدرت جهانی و تضعیف جایگاه ایالات متحده است.
 
در نهایت باید تاکید کرد که رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان و نادیده گرفتن اهمیت همکاری‌های بین‌المللی است، نه تنها به حل مشکلات موجود کمکی نخواهد کرد، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده منجر شود.

+ نوشته شـــده در یکشنبه 04/1/17ساعــت 7:10 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:مسئله فلسطین و آزادی قدس آرمان حقیقی در جهان است مسئل

مسئله فلسطین و آزادی قدس آرمان حقیقی در جهان است

مسئله فلسطین و آزادی قدس آرمان حقیقی در جهان است

 

به گزارش خبرگزاری مهر، در پیام حجت الاسلام محمد مهدی شریف تبار به مناسبت روز قدس آمده است: مسئله فلسطین و آزادی قدس، امروز بیش از هر زمان دیگری به یک آرمان حقیقی در جهان به شمار می‌آید و این به برکت بلنداندیشی امام راحل در ابتدای انقلاب اسلامی بود که قدس را محور جهان اسلام عنوان کردند و صدای مظلومیت مردم فلسطین با تشکیل جمهوری اسلامی ایران بیشتر به گوش جهانیان رسید.

امروز درد و رنج مردم مظلوم فلسطین به ویژه مردم رنجدیده و غرقه در خون غزه، درد مشترک بشریت است و این کشتار وحشیانه ای که توسط رژیم منحوس صهیونیستی به کمک و حمایت مستقیم آمریکای جنایتکار و بی توجهی برخی دولت‌های بی خاصیت منطقه که در حال رقم خوردن است، ننگی ابدی بر پیشانی مدعیان حقوق بشر را به همراه دارد.

ملت شریف، عزیز و بصیر ایران اسلامی همواره در طول سال‌های پس از انقلاب، پشتیان حقیقی مردم مظلوم فلسطین بوده است و این بار نیز در روز قدس با قدرت و اتحاد، یک دل و یک صدا در کنار هم و در کنار مردم مسلمان و آزادیخواهان جهان برای آزادی قدس شریف و اعلام انزجار و برائت از رژیم غاصب و خونخوار اسرائیل و آمریکای جنابتکار و حمایت از محور مقاومت در یمن، عراق و لبنان و کشورهای دیگر، صدای آزادی قدس شریف را در جهان طنین انداز خواهد کرد.

اگرچه دیده‌های ما در غم از دست دادن فرماندهان و رهبران جبهه مقاومت گریان و غم فراقشان، همه مسلمانان و قلب آزادیخواهان جهان را آزرده کرده است ولی امروز جبهه مستحکم مقاومت با انگیزه مضاعف و اتحاد بی نظیر تحت زعامت امام خامنه ای، ولی امر مسلمین جهان سدی محکم در برابر همه ی شیاطین استکباری ایجاد کرده است که دیگر امکان رهایی از آن برای جبهه استکبار وجود ندارد و صدای این مردم مظلوم امروز نه فقط در برخی کشورهای اسلامی بلکه در قلب اروپا و آمریکا هم بلند است. ان شاالله بلندتر هم خواهد شد.

سازمان تبلیغات اسلامی مازندران و مجامع وابسته مردمی و تشکلهای دینی، قرآنی و بانوانی، ضمن تکریم یاد و نام امام راحل و عظیم الشان انقلاب اسلامی، شهدای جبهه مقاومت و شهدای عزیز قدس شریف در اقصی نقاظ جهان، ضمن اعلام همبستگی و حمایت قاطع از عملیات طوفان الاقصی، مردم مظلوم فلسطین و جبهه مقاومت، از همه ی مردم بصیر، ولایتمدار و همیشه در صحنه دیار علویان، دعوت می‌کند تا مانند همیشه با حضور پرشور خود با عمل به شعار محوری "العهد یا قدس"در راهپیمایی روز قدس، این روز بزرگ را گرامی داشته و قلب امام عصر (عج) را از خود شاد کنیم.


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 04/1/7ساعــت 3:11 عصر تــوسط عباس | نظر