بسمه تعالی
آدم کشان در بحرین قصد انتقام جنگ 33 روزه را دارند
آنچه که امروز در کشورهای اسلامی از جمله در تونس و مصر و لیبی ، یمن و اردن اتفاق افتاده است ناشی از ظلم حاکمان مستبد و وابسته آنهاست که بی دینی و ذلت و تحقیر را بر مردم این کشورها تحمیل کرده اند و هر کدام از این کشورها هم شرائط مخصوص خود را دارد . و چنانچه خواسته باشیم این انقلابها را با مدل جمهوری اسلامی در ایران مقایسه کنیم می بینیم که انقلاب بحرین از سایر انقلابها به مدل انقلاب ایران نزدیک تر است . چرا که اولاً مردم بحرین شیعه هستند ثانیاً انقلاب مردم به رهبری روحانیت می باشد . ثالثاً اغلب شیعیان بحرین مقلد مقام معظم رهبری می باشند . و در حقیقت بحرین پاره تن ایران اسلامی است که در اثر خیانت رژیم پهلوی از ایران جدا شد . امّا از طرفی دیگر پیروزی انقلاب بحرین و ایجاد یک حکومت جمهوری اسلامی مشابه ایران درآنجا کابوسی به مراتب وحشتناکتر از شکست در جنگ 33 روزه برای آمریکا و رژیم صهیونیستی و حکومت آل سعود است . چرا که با توجه به قرابتی که بین شیعیان بحرین و شیعیان عربستان وجود دارد آل سعود سقوط بحرین را سقوط خود می داند . و از آنجائیکه حفظ عربستان برای آمریکا یک هدف استراتژیک می باشد آمریکا به هیچ وجه نمی خواهد عربستان را ازدست بدهد ، زیرا در آن صورت مهار نفت بطورکلی از دست آمریکا خارج خواهد شد . به همین علت است که اکنون مردم بحرین توسط مشاوران آمریکائی انگلیسی به همراه سگهای مزدور وهابی و نظامیان امارات و بحرین سرکوب می شوند . و همه نوع وحشی گری از قبیل اخراج دسته جمعی انقلابیون از کار ، یورش شبانه به منازل شیعیان ، کشتار با گلوله مستقیم ، شکنجه های منجر به قتل ، هتک حرمت مساجد و تجاوز به دختران و زنان در دستور کار قرار گرفته ، امّا همچنانچه خداوند متعال در قرآن وعده داده است ، کسانیکه خدا را نصرت کنند خداوند هم آنها را نصرت می کند . بحول وقوه الهی مردم بحرین تابت و استوار بر پای انقلابشان ایستاده اند و تاکنو ن شهدای زیادی را تقدیم انقلاب خودشان کرده اند و مسلمانان و مردم ایران هم هرگز برادران خود را در بحرین تنها نخواهند گذاشت و وعده نصرت خداوند حتمی است و شکستی به مراتب وحشتناکتر و خوارکننده تر از جنگ 22 روزه در انتظار مزدوران وهابی و اربابان آمریکائی صهیونیستی آنها خواهد بود عباس ارباب
شناختن میلیاردرهای ایرانی زیاد سخت نیست. به مدد افزایش قیمت مسکن ظرف چندسال گذشته هرکس بالاتر از خیابان انقلاب تهران،خانه داشته باشد باید او را جزو میلیاردرها به حساب آورد اما دراین میان هستند کسانی که نه فقط آزروی خانه ای که دارند،که از روی سهام و کارخانه و تولیدشان می شود فهمید که چقدر دارایی دارند. به گزارش تجارت نیوز، البته بازهم اثبات این که آدم ها در بورس چقدر سهم دارند یا ارزش داراییهای منقول وغیرمنقول آنها چقدر است بسیار سخت تر از آن است که فکرش را می کنیم چه آن که در ایران نه نظام مالیاتی شفاف است ونه آدم ها علاقه ای به خود اظهاری دارند. با این وجود میتوان به برخی دارایی های قابل اثبات اشاره کرد که یا در ترازنامه شرکتها مشهود است یا آن قدر بزرگ ومشهوراست که امکان تکذیب آن وجود ندارد. غول گردشگری ایران کمتر کسی است که درمسافرت به کیش، بزرگی هتل داریوش را ندیده باشد. یا برای دیدن دلفینهای سیرک باز، به پارک دلفینها سرنزده باشد. اینها کار دستی های شخصی به نام حسین ثابت هستند. حسین ثابت بکتاش متولد ???? در مشهد است. خیلی جوان مانده! از عناوین او: کارآفرین ثروتمند ایرانی، دلال فرش، و صاحب گروه هتلهای ثابت را گفتهاند. ثابت تا پنج سال قبل در جزایر قناری ? هتل (? هزار تخت) داشته است و در ایران نیز هتل بزرگ داریوش را به سبک تخت جمشید در کیش ساخته است. وی، غیر از این هتل، چهار هتل دیگر نیز در کیش دارد (هتلهای هلیا، لاله، تماشا، و پانیذ) شرکت تجارت بینالمللی ثابت و مجموعه پارک دلفین های کیش (دلفیناریوم و باغ پرندگان با مساحت بیش از ?? هکتار) متعلق به اوست. او کلنگ سرمایه گذاری هتل ? ستاره کوروش که سیستم های آن با انرژی خورشیدی کار میکند (به عنوان نخستین هتل سبز ایران) و ??? اتاق خواهد داشت را نیز در جزیره کیش بر زمین زده است و قرار است قبل از پایان امسال در کیش افتتاح شود. سوئیتهای هتل داریوش او در زمان های عادی سال هر شب ??? هزار تومان و در ایام عید نوروز و.. تا ??? – ??? هزار تومان هر شب اجاره داده میشود. ثابت پیش از این تصمیم داشت تنها هتلدار کیش شود و اقدام به خرید ? هتل آماده کرد با قیمت های تقریبی هر هتل ? -? میلیارد تومان به بالا اما برخی هتل داران زیر بار این کار نرفته و وی نتوانست به این آرزوی خود برسد. حسین ثابت چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کرده و هماکنون نیز بزرگترین شرکت هتل داری اسپانیا را صاحب است و خود او نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی میکند. ایجاد کورس های اسبدوانی با تاسیس شرکت اسب ایران که ناتمام ماند از دیگر فعالیتهای اوست. او همچنین ??درصد سهام گروه هتلهای لاله را در اختیار دارد. ثابت همچنین اقدام به خرید هتلهای لاله تهران،یزد و سرعین از شرکت توسعه گردشگری ایران، متعلق به میراث فرهنگی و گردشگری و ثابت،کرد ولی به علت عدم پرداخت به موقع اولین مرحله تعهداتش، شرکت توسعه گردشگری ایران ضمانت نامه پنج میلیاردی او را ضبط و مزایده خاتمه یافت. در سر در دفتر آلمان آقای ثابت نوشته شده است: « حق الناس را دست نزن. مصمم باش. عاشق تصمیمت باش. آن وقت است که محال پا به فرار میگذارد » او در یک اظهار نظر گفته است: «برخی میگویند خوب است آدم فقیر باشد اما سالم باشد. اما من اعتقاد دارم آدم باید هم سالم باشد و هم ثروتمند. » اگرچه خیلیها فکر میکنند دولتیها با سرمایه داران رابطه خوبی ندارند، اما اینطور نیست. احمدینژاد به وسیله یکی از نزدیکترین مردانش یعنی رحیم مشایی با آنها در ارتباط است. در خرداد ?? در حالی رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از فروش هتلهای لاله تهران، یزد و سرعین با قیمتی معادل یک هزار و ??? میلیارد ریال خبر داد آقای رحیم مشایی در مورد خریدار این خرید بزرگ گفته بود: خریدار این هتلها یکی از سهامداران این مجموعه است که دارای سوابق درخشان و موثری در صنعت گردشگری و هتل داری در داخل و خارج از کشور است. این خریدار همان ثابت بود. غول فولادی تابستان سال ?? است. خبر خرید بلوک ?.?? درصدی فولاد خوزستان به وسیله یک شخص حقیقی موجب هیجان بازار شده است. شاید این هیجان بیشتر به خاطر آن باشد که کسی در ایران جرات کرده سرمایه خود را رو کند! این خبر وقتی منتشر شد که بیشتر فعالان بازار شاهد رقابت تنگاتنگ متقاضیان خرید طی ? روز بودند. یک شخص حقیقی که تاکنون فعالیتی در بازار سهام نداشته توانست گوی سبقت را از حقوقیهای بازار برباید و ?.?? درصد بلوک فولاد خوزستان را از آن خود کند. محمد جابریان مدیرعامل مجتمع فولاد آرین سهند خریدار بلوک فولاد خوزستان بود که حتی افزایش ?? درصدی قیمت عرضه نسبت به قیمت پایه نیز او را از دور رقابت خارج نکرد و سرانجام با اضافه کردن یک ریال سهامدار عمده فولاد خوزستان شد. او به همراه شش برادرش حدود سه دهه است که در بازار فولاد فعالیت میکنند. ارزش سهامی که تنها در این معامله خرید ???? میلیارد تومان بود که حتما تمام ثروت این مرد نبوده است. او که بعدها در همن خرید با دولت و سازمان خصوصی سازی به مشکل برخورد چند روز بعد از خریدش به هفته نامه شهروند امروز در مورد شفافیت در بازار ایران و ترس ثروتمندان از شفافیت ثروتشان گفته بود: «در بازار ایران متاسفانه یک عدهای شایعاتی را پراکنده کردند مبنی بر اینکه سرمایهگذاری در ایران خطرناک است در صورتی که اصلاً این طور نیست. سرمایهگذاران نباید از سرمایهگذاری در ایران و روکردن میزان سرمایه خود بترسند چرا که به نظر من سرمایهگذاری در ایران بسیار امن است. نباید از سرمایهگذاری در ایران بترسند، بهتر است برای مملکت خودمان سرمایهگذاری کنیم تا خارج از مرزهای ایران. »جابریان که بچه کف بازاراست،درحال حاضر یک کارخانه فولاد دارد ودربازار آهن تهران یکی از سرشناسترینهاست. یک نفر جدی یا شوخی گفته بود حاضر است سرقفلی موبایل جابریان را ???میلیون تومان بخرد. فکرش رابکنید او با این خط موبایل چه میکند. غول بازار پول شاید شما نامی از شرکت استراتوس نشنیده باشید که یکی ازبزرگترین شرکتهای عمرانی ایران است اما به طور قطع با نام بانک اقتصاد نوین آشنایی دارید. رئیس هیات مدیره این بانک خصوصی مردی است که درمورد ثروتش افسانه سرایی میشود اما او به طور قطع یکی از میلیاردرهای سرشناس ایران است. سال گذشته در یکی از نشست های هیات نمایندگان اتاق تهران،زمانی که فرهاد فزونی یکی از اعضای هیأت نمایندگان این اتاق با حرارت به انتشار نامش در فهرست ??میلیاردر اعتراض میکرد و در حالی که از شدت عصبانیت رنگ رخسارش سرخ شده بود و میگفت چرا نام او و بعضیها در کنار بعضیها دیگر آمده، محمد صدر هاشمینژاد با آرامش روی بلندگوی مقابلش خم شد، با آن کت تک مارک دارش، اول لطیفهای تعریف کرد و کلی خندید و بعد گفت«ظاهرا دوستان از اینکه نامشان کنار من آمده ناراحت هستند!؟» تقریبا تنها کسی بود که گزارش میلیاردرها را تکذیب نکرد. او با ذکاوت اعضای هیات نمایندگان را خطاب قرار داد و گفت«بیش از این گزارش مواظب جریانی باشید که چندین قرن است در ایران ریشه دارد و مدام چنگ میزند، ربطی هم به ان دولت و دولتهای قبل ندارد»حالا که به گزارش میلیاردرها واکنش منفی نشان نداده است، همان رزومه را در اینجا هم نقل میکنیم. از مؤسسان اولین بانک خصوصی کشور و رئیس هیأتمدیره بانک اقتصاد نوین، مدیر عامل شرکت توانمند ساختمانی استراتوس، کسی نمیداند او چقدر ثروت دارد، اما در زمینه ساختمانسازی و بازرگانی از بزرگان به شمار میرود. البته چنانکه در جلسه هیات نمایندگان گفت، ما در اینجا او را گودزیلا، دراکولا، اختاپوس یا مافیا خطاب قرار ندادیم! غول صادرات شاید نام یک یا دو نفر از این فهرست برای شما تازگی داشته باشد، اما همه اینطور نیستند، از جمله اسدالله عسگر اولادی، پیر مرد دیگر در برابر اتهام غرور انگیز(به قول مسعود دانشمند)مولتی میلیاردر ایران ظاهرا سر شده است. از آن دسته افرادی هم بود که در برابر گزارش سی میلیاردر هیچ واکنشی نشان نداد و ترجیح داد در مورد موضوعات مهمتری هم چون صادرات اظهارنظر کند. هرچه هست او رئیس اتاق بازرگانی مشترک ایران و چین است و وضعیت واردات ما از چین هم معلوم است و از همین جا خیلی چیزها معلوم میشود.... در گزارش میلیاردرها نوشته شده بود: همین ماه گذشته، جوابیه معترضانهای را به یکی از روزنامههای کثیر الانتشار فرستاده بود، از آنها گله کرده بود که چرا از وی با عنوان «حاجی ترانسفر» نام بردهاند. عسگراولادی اهل تهران است و چه کسی است که او را نشناسد. بر اساس روایتی معتبر و مستند پیر مرد خوش قلب در جریان نگرانی بخش خصوصی از واگذاری نمایشگاه بینالمللی تهران با آن وسعت در آن نقطه اعیاننشین تهران در جمع هیات نمایندگان اتاق چنین گفته بود: جناب رئیس(آل اسحاق) اگر اجازه میدهید، بنده به عنوان یک «کاسب جزء» همین حالا چک خرید نمایشگاه را بکشم! این اظهار نظرش در مقابل دیدگان حیرت زده خبرنگاران در زمان خودش کم سر و صدا نکرد!از اعضای به نام مؤتلفه، رئیس اتاق مشترک ایران و چین، دارنده شرکت بزرگ «حساس» که در عرصه صادرات خشکبار و به خصوص پسته ایران در سطح جهان صاحب نام است. تابستان سال گذشته هم گفته شد دو بانک چینی را خریده، البته بعدا متذکر شد که کل بانکها را نخریده، بلکه سهام آنها را خریداری کرده است. علاوه بر اینها، چندین سال قبل، مجله معروف آمریکایی فوربس که یک نشریه معتبر اقتصادی و مالی است و همواره وضع مالی شرکتهای بزرگ و افراد ثروتمند جهان را دنبال و در باره آنها گزارش تهیه میکند به ثروت اسدالله عسگراولادی اشاره کرده بود و داراییهای او را به تخمین یکی از بانکداران ایرانی به چهارصد میلیون دلار برآورد کرده بود. والبته فراموش نباید کرد که در یکی از همایشهای صادراتی،یک نفر گفت آقای عسگراولادی ???میلیون صادرات دارد که او تکذیب کرد وگفت:به ???میلیون دلار نمیرسد. غول تکنولوژی امکان ندارد موبایل داشته باشید و نام « علاءالدین» را نشنیده باشید. صاحب هر برند موبایلی که میخواهید باشید، باید موبایلتان در ایران به فروش برسد، در ایران هم باید در پایتخت عرضه شود و در پایتخت هم باید اول در پاساژ علاءالدین باشید. صاحبش مردی است به همین نام. از پاساژ سرخ رنگ حافظ-جمهوری صحبت میکنیم، همان که در کنار ساختمان سازمان بورس واقع شده است. سرمایه حاجی علاءالدین مشخص نیست، ما هم اینجا چیزی نمیگوییم، اما بزرگ بازار گوشی موبایل، که امروزه دست هر ایرانی یکی هست، کم کسی نیست. جالب است بدانید، این مرد همیشه در اتاقی کوچکی مینشیند که در طبقه همکف پاساژ قرار گرفته است. ظاهر مغازه چیز خاصی ندارد و رنگ و رو رفته هم هست، اما از پلههای آهنی باریک انتهای مغازه که بالا بروید، حاجی، بزرگ بازار موبایل جمهوری، آنجا نشسته. سرمایه دار بازار موبایل جمهوری در دفتری با سقفى کوتاه، عرضى کم و طولى حدود ? تا ?.? متر مینشیند. این هم طنز روزگار است. ثروت آقای علاء الدین به سرقفلی فروشگاههایی است که واگذارکرده ومی کند. مجتمع علاء الدین صدها وشاید هزاران کسب وکار پر رونق را درخود جا داده بنابراین عجیب نیست اگر گردش مالی روزانه این مجتمع تجاری را میلیاردی بدانیم وفکرش را بکنید آقای علاء الدین به اشکال مختلف دراین گردش پربرکت سهم دارد. غول بازار مبل محله و خانه قدیمیاش در مهرآباد جنوبی، ?? متری زاهدی (شمشیری فعلی) و دقیقاً روبه روی مسجد امام جعفر صادق (ع) بود اما حالا دیگر آنجا نیست و در شمال شهر تهران باید سراغش را گرفت. خودش وبرادرانش که اکنون صاحبان و مالکان اصلی یافت آباد هستند. البته میگویند بخش کوچکی از اموال و داراییهای علی انصاری، بخش زیادی از زمینهای یافت آباد است که الان بازار مبل ایران در آن بنا شده است. علی انصاری، اگرچه رئیس گروه سرمایهگذاری تات است و رئیس اتحادیه مبل سازان تهران، اما برای چهره شدن، ورود به عرصه فوتبال را انتخاب کرد. علی انصاری با وجود داشتن سمت نایب رئیسی در فدراسیون دوچرخه سواری، تا همین چند ماه پیش چهره چندان معروف و شناخته شدهای نبود. اما حالا رئیس فدراسیون دوچرخه سواری است. اما با حضور در هیات مدیره باشگاه استقلال تبدیل به چهره خبر ساز شد و حالا او با حسین هدایتی مالک باشگاه استیل آذین، مقایسه میکنند که ثروت چشمگیری دارد و برخی میگویند حتی از هدایتی هم ثروتمندتر است. به قدرت فوتبال ایران دقت کنید. انصاری برای آنکه در بدو ورودش به هیات مدیره استقلال خودی نشان دهد پیشنهاد داد تا بازار مبل ایران به عنوان اسپانسر دو باشگاه استقلال و پرسپولیس انتخاب شود. در کل انصاری شخصی محافظه کار و محتاط است اما مشکلات مالی استقلال تاحدودی به دست انصاری حل و فصل شد. گفته میشود بضاعت مالی علی انصاری چیزی از حسین هدایتی کم ندارد که البته کمی تا قسمتی اغراق است، اما به هر حال این طور هم نیست که ثروت انصاری را بتوان با ماشین حساب معمولی برآورد کرد. این تاجر مبل، ثروت متحرکی است که آشتیانی ابتدا ان را به دوچرخه سواری کشاند و به کمکش آنجا را آباد کرد وحتی باعث قهرمانی استقلال شد. غول ورزش او که در سنین جوانی پدرش را از دست میدهد با تلاش و زحمت خرج خانواده را در میآورد. محمدرضا هدایتی ?? ساله و متولد تهران از محله دولاب است. مالک صنایع استیل آذین، مالک کارخانههای فولادسازی و ورق، دارنده بزرگترین شرکت پرورش میگوی ایران، برج ساز در دبی و دارای ملک و املاک در حاشیه خلیج فارس، مالک زمینهای کشاورزی، سهامدار بازار مبل ایران، رئیس شرکتهای تجاری در ایران و خاورمیانه و چندین و چند فعالیت تجاری دیگر عناوینی است که به حسین هدایتی نسبت میدهند. آغاز راه پولدار شدن او، درست از میانه این سن و سال بود.خودش میگوید: ?? سال است در کارخانه داری، کشاورزی و ساختمان سازی فعالیت میکنم. به عنوان مثال، بزرگترین مجموعه پرورش میگو را در ایران دارم. کارخانجات فولاد دارم. بخش عمده کارم متعلق به مرحوم پدرم بوده که مربوط به قبل از انقلاب است. به حول و قوه الهی و فضل خداوند، آدم خوش روزی هستم. در قرآن میفرماید گروهی از شما را خوش روزی قرار دادیم و فکر میکنم من آدم خوش روزی هستم. در این کشور یک بچه مسلمانم که وجوهات خود را میپردازم و یک ریال هم بدهی بیمهای و مالیاتی ندارم. در این میان همه هدایتی را با استیل آذین میشناسند، یعنی همان نامی که روی یک باشگاه دسته اولی گذاشته شد تا با هزینه ? میلیاردی این مرد و همراهی دوست و بچه محلش، علی پروین، به لیگ برتر بیاید که این اتفاق نیفتاد. استیل آذین اولین و تنها تولیدکننده تزئینات ساختمانی است و به قول خود هدایتی با وجودی که کارکنان آن دو شیفت کار میکنند، باز هم مشتریان برای دریافت کالا باید یک ماه در نوبت باشند! استیل آذین یکی از ?? شرکتی است که سال گذشته به خاطر حضور مثبت در ورزش، از سازمان تربیت بدنی لوح تقدیر گرفت. یکی از بچه محلهای حسین هدایتی میگوید او دهها کارخانه بزرگ در آسیا و خاورمیانه دارد، در یکی از حسابهایش در ایران بیش از ??? میلیارد پول دارد و بیش از ??? میلیارد هم در بانک دبی پس انداز کرده که البته راست و دروغش پای خودش. عابر بانک پرسپولیسیها (لقب هدایتی) حاضر است ?? میلیارد تومان برای تصاحب این تیم و پر طرفدار بدهد، اما هنوز بحث خصوصی سازی در ورزش ما آنچنان جدی نشده که کسی به پیشنهاد اغوا کننده حسین هدایتی توجه کند. غول نوکیا روزنامه اعتماد ملی از او با عنوان پدرخوانده نوکیا در ایران یاد کرده بود، در تابستان داغ سال ?? و همزمان با حاشیههای انتخابات، گزارشی در روزنامه اعتماد ملی از وارد کننده نوکیا در ایران منتشر شد، گزارشی که خیلی زود در سطح اینترنت پخش شد و سر و صدا به پا کرد، بسیاری از وارد کننده نوکیا در ایران با عنوان «الف. الف» یاد میکنند. همان الف الفی که در روزنامه کیهان هم چند باری به وی حمله شده بود. اما او کیست؟ احمد ابریشم چی، متولد سال ???? قم از کسانی است که در واردات تلفن همراه و وسایل جانبی و دستگاههای مخابراتی یکی از چهرههای شاخص در ایران به شمار میرود. همه نام او را در کنار ایراتل، نوکیا میشناسند. آقای نوکیا فقط در زمینه واردات و تجارت فعالیت نمیکند، ابریشمچی در امور خیریه هم فعالیتهایی داشته است. از آن جمله میتوان به پذیرایی از مهمانان در تمام طول سال در ویلاها و مهمانسراها در شمال و مشهد، اشاره کرد. همان چیزی که یکبار مورد نقد و حمله شدید روزنامه کیهان نسبت به او شد. موضوع این بود که کیهان معتقد بود میهمانان خاصی به ویلاهای او سر میزنند، از جمله برخی مقامات. در هفته اول اسفندماه سال ??، و در جریان فرار شهرام جزایری، حسین شریعتمداری در یادداشتی به بررسی احتمال دست داشتن برخی از افراد در فرار شهرام جزایری میپردازد که به دلایلی از سوی برخی از افراد حمایت میشدند. در این یادداشت نامی از این افراد برده نمیشود و تنها به اشارتی از محلها و مکانها اکتفا میشود. ماجرای جزایری و حامیان او مسکوت میماند تا فروردین سال گذشته. در ?? فروردین سال ?? حسین شریعتمداری در شماره ????? در ستون «یادداشت روز» سرمقالهای به امضای خود تحت عنوان «آنجا چه خبر است؟» نگاشت که تامل برانگیز بود و به موارد مورد ابهام در پرونده جزایری اشاره داشت. نامبرده در بندهفتم این یادداشت نوشته: کاش برخی از مسئولان محترم دستگاه قضایی به جای آنکه گذران اوقات فراغت خود – که متاسفانه خیلی هم زیاد هست! – به نقاط خوش آب و هوای کشور رفته و در خانههای اشرافی کلان سرمایهداران جا خوش کنند، بخشی از وقت خود – بخوانید وقت متعلق به ملت- را نیز صرف رسیدگی به امور قضایی بر زمین مانده مردم و بررسی هویت برخی از مدیران این دستگاه میکردند ـ البته به عنوان وظیفه خویش نه منت به مردم. مثلا چرا تعطیلات نوروزی را در باغ رویایی! و چند ده هکتاری آقای «الف» – در منطقه خوش آب و هوای شمال سپری کرده و در ویلاهای آنچنانی و اشرافی این کلان سرمایهدار لم دادهاند؟ که خدای نخواسته مجبور باشند بهای این «لم دادن»ها را از کیسه ملت هزینه کنند؟!موضوع وقتی پیچیده میشود که بدانید الف. الف دایی پ. ف نویسنده کتاب شوالیههای ناتوی فرهنگی و از نویسندگان تند روزنامه کیهان نیز هست، خود پیام فضلی نژاد در یکی از صفحات شخصیاش در فیس بوک عکسی را از حضورش در ویلایی «دایی» منتشر کرد که در اینترنت به سرعت منتشر شد. ماجرا از این قرار بود که یک نفر ویلای دایی پیام فضلی را شناخت، آن ویلا، ویلای احمدابریشمچی بود. با توجه به اینکه این مدیر در یکی از شهرهای شمالی کشور، املاک زیادی دارد، برخی از منابع معتقد بودند احتمالا منظور شریعتمداری از «الف. الف» همان مدیر شرکت ایراتل است. آیا این گمانه درست است؟ احمد ابریشمچی بنیانگذار یک صندوق قرض الحسنه نیز به حساب میآید. البته همه اینها یک طرف، وجهه ابریشمچی در واردات تلفن همراه به کشور طرف دیگر. شاید تمام این موقعیت از همان وجهه ابریشمچی به عنوان تاجری موفق در واردات تلفن همراه برآمده باشد. کد مطلب : 162579 ????-??-?? ??:??:?? بابا امروزه ثروتمند یعنی کسی که بیشتر از 1000 میلیارد تومان پول دارد نه محصولی که 17 میلیارد دارد معادل قیمت دو تا خانه در خیابان دولت!! ????-??-?? ??:??:?? آقای اسدالله عسگراولادی عضو موتلفه نیست.حبیب الله عسگراولادی عضو سرشناس موتلفه برادر اوست.اسدالله با سیاست کاری ندارد. ????-??-?? ??:??:?? ای بابا اینا که همش تبلیغ بود ????-??-?? ??:??:?? در مورد قارون در قرآن اومده که: «زکات مالتو بده. ولی سهمتو از دنیا قراموش نکن» یعنی در دنیا اونقدر از اموالت زکات بده و به فقرا کمک کن که گاهی دیگران فکر کنند تو از این همه ثروت سهمی برای خودت قایل نیستی و خودتو فراموش کردی و یکی باید به یادت بیاره! واقعا این میلیاردرهای ما اینطوری هستند؟! یا چون مسلمونن و سالی 10 بار کربلا و مکه و مالزی و دبی و ... میرن خودشونو مخاطب این آیه نمیدونن؟! واقعا اگر اینطوری بودن، وضع یه عده از فقرا اینطوری بود؟! این همه معتاد و بیکار و فاحشه و ... داشتیم؟! وعده و وعید از احمدی نژاد و غیر احمدی نژاد زیاد شنیدیم. به امید روزی که صاحبمون بیاد و نسل قارونها رو برای همیشه برچینه میگم: لعنت بر تمام قارونها. قدیم و جدید. مسلمون و نامسلمون. ... ????-??-?? ??:??:?? بنام خدا جمله ای از مولا حضرت امیر المومنین (ع) نقل است که : هیچ کاخی ساخته نمیشود مگر باعث بوجود امدن کوخهائی شده باشد . حضرت امام (ره) نیز میفرمود که من یک موی گندیده کوخ نشینها را به تمام کاخ نشینها نمیدهم . حضرت حق جل و علا در قران کریم میفرماید ما حق مردم را در ثروت سرمایه داران قرار داده ایم . بنا بر این حتی اگر این ثروتها از راه ظاهرا درست هم جمع شده باشد با ندادن آن حقی که حضرت حق فرموده این ثروت به نجاست کشیده شده و غیر شرعیست و صاحبان آن در حقیقت دزدان با چراغ هستند و بس. ????-??-?? ??:??:?? در روایتی خوانده بودم از یکی از حضرات معصومین (ع) که فرموده بودند: هیچ ثروتی جمع نمیشود مگر حقی مظلومانی پایمال گردد با این ثروت عظیمی که این آقایان به هم زده اند اگر حق الله و حق الناس آن در کشور اسلامی پرداخت گردد ما به عنوان یک کشور اسلامی شیعه علی (ع) حتی یک فقیر هم نباید داشته باشیم انشاء الله این آقایان جزء این قبیل افراد باشند
از ازدواج انقلابی تا ازدواج سیاسی سالهای 1368 تا 1384 در ایران داییسالاری حاکم بوده است چرا که آنان دو دایی دارند که از سال 1368 تا سال 1384 بر ایران حکومت میکردند. دایی پدری آنان اکبر هاشمی رفسنجانی بود که از سال 1368 تا سال 1376 رئیسجمهور ایران بود و دایی مادری آنان سیدمحمد خاتمی بود که از سال 1376 تا سال 1384 ریاستجمهوری ایران را بر عهده داشت. پدر و مادر مهدی و امیرحسین هاشمیان به ترتیب فرزندان حجتالاسلام محمد هاشمیان امام جمعه رفسنجان و آیتالله صدوقی امام جمعه یزد بودند و این یعنی آنها فرزندان مشترک «یزد و رفسنجان» و «صدوقی و هاشمیان» هستند؛ جایی که «هاشمیها» و «خاتمیها» به هم میرسند. مهدی و امیرحسین تنها کسانی هستند که در فاصله دو دهه خواهرزاده رئیس دولت ایران بودهاند اما پیوند خانواده و دولت در ایران محدود به ایشان نیست: نسل اول: اسلام انقلابی و ازدواج انقلابی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران نسلی از جوانان مسلمان به قدرت رسیدند که مبارزه سیاسی و اسلام انقلابی برای آنها فرصتی باقی نگذاشته بود تا به ازدواج فکر کنند. ازدواج برای این نسل در زمره اولویتهای زندگی نبود و از سوی دیگر به دلیل دیدگاه مذهبی و عقیدتی آنان امکان آشنایی گسترده جز از طریق خانواده با جنس مخالف را نداشتند یا اگر داشتند دیدگاه ایدئولوژیک این جوانان به آنان اجازه نمیداد در دانشکده یا جامعه به انتخاب دست زنند. واقعیت آشکار دیگر این بود که نظام تازهتاسیس جمهوری اسلامی نیاز به مدیرانی از جنس این پیروان اسلام انقلابی داشت و آنان که در فاصله سنی 25 تا 35 سال قرار داشتند و روزگاری گمان نمیکردند که به عنوان کارمند در اداره یا وزارتخانهای استخدام شوند اکنون در معرض نهادهای وزارت دولت و وکالت مجلس قرار گرفته بودند و شاید درست نبود که در «تجرد» بمانند. اینگونه بود که ازدواج انقلابی به ضرورت اسلام انقلابی تبدیل شد؛ ازدواجی که در درون مناسبات نظام تازه شکل میگرفت و اخلاق و آداب خاص خود را داشت: با آشنایی خانوادگی آغاز میشد و با مراسم سادهای پایان مییافت. گاه مسجد صورت میگرفت و تعداد میهمانان مراسم ازدواج بسیار اندک بود. ازدواجهایی که در درون خانواده انقلاب صورت میگرفت این مزیت را داشت که خانوادههای عضو این خانواده بزرگتر شناختی کافی از هم داشتند و نیازی به تحقیق بسیار وجود نداشت. سطح توقعات طرفین از یکدیگر نیز اندک بود و به دلیل جو اجتماعی موجود، خانوادهها به سادهترین شکل ممکن مقدمات ازدواج را فراهم میکردند. 1- داماد سرخانه یکی از این ازدواجهای مشهور ازدواج محمد محمدینیک مشهور به ریشهری با دختر آیتالله مشکینی بود. ریشهری که پس از انقلاب اسلامی ایران پس از مدتی حضور در دادستانی ارتش به وزارت اطلاعات، دادستانی ویژه روحانیت، دادستانی کل کشور و سرپرستی حجاج ایرانی رسید، حاجآقا مرتضی تهرانی را معرف و مسبب این ازدواج میداند: «آقای مشکینی پاسخ ایشان را موکول به استخاره کرد و پس از چند روز پاسخ داد که استخاره کردم، خوب آمد پس از موافقت ایشان جریان را به خانوادهام در تهران نوشتم و از مادرم و عمهام... خواستم که به قم بروند و صبیه ایشان را ببینند. آنها رفتند و دیدند و پسندیدند و در پاسخ نامه من نوشتند خوب است ولی خیلی کوچک است. او در آن هنگام تقریبا 9 ساله بود.» (خاطرهها، ج 1، ص 52 – 51) مهریه این ازدواج هزار تومان بود: «مهریه را مبلغ 5 هزار تومان نوشتم [اما آیتالله مشکینی] در اثر خطای دید پنج هزار تومان را پانصد تومان خوانده بود به ما پیغام داد من حرفی ندارم که مهریه او پانصد تومان باشد ولی چون مهریه خواهر بزرگتر او هزار تومان است همین مبلغ را برای مهریه او بپذیرید. من تعهد میکنم کاری کنم که بیش از پانصد تومان شما بدهکار نشوید» (همان: 52) مراسم عقد در حرم امام رضا(ع) «بدون هیچگونه تشریفات اجرا شد» از آن پس آقای ریشهری «مانند یکی از اعضای خانواده آقای مشکینی در منزل ایشان و به قول معروف داماد سرخانه» بود. (همان: 53) یک سال و نیم بعد با انتقال به قم داماد دید که «به تدریج شرایطی پیش آمده که احساس کردم ادامه این وضع به مصلحت نیست با اینکه قرار بود جشن ازدواج ما چند سال بعد باشد، پیشنهاد کردم که هرچه زودتر انجام شود تا بتوانیم زندگی مستقل تشکیل دهیم. آقای مشکینی ابتدا با این پیشنهاد موافق نبود دلیل مخالفتش هم کوچک بودن همسرم از نظر سنی بود. چون در آن هنگام یازده سال بیشتر نداشت اما من موضوع را با جدیت پیگیری میکردم که همسر من است و شرعا حق دارم او را به خانه خود ببرم... سرانجام با اصرار من ایشان (مشکینی) راضی شد و جشن ازدواجمان در سال 1347 برگزار شد.» (همان: 53) 2- داماد دگراندیش ازدواج مشهور دیگر عصر انقلاب اسلامی ازدواج دختران آیتالله هاشمی رفسنجانی با پسران آیتالله لاهوتی بود. هاشمی رفسنجانی و حسن لاهوتی هر دو از مبارزان سیاسی با رژیم پهلوی بودند. همین سوابق و مناسبات سبب شد دو پسر آیتالله لاهوتی یعنی حمید و سعید با دو دختر آیتالله هاشمی رفسنجانی به ترتیب فائزه و فاطمه هاشمی ازدواج کنند. فرزندان آیتالله لاهوتی از موقعیت سیاسی خود برای ورود به حکومت استفاده نکردند اما فائزه هاشمی در سال 1375 نماینده دوم مردم تهران در مجلس شورای اسلامی شد و به عضویت حزب کارگزاران سازندگی درآمد و همواره به عنوان نماد گرایش لیبرالی پدرش شناخته شد و فاطمه هاشمی نیز به عضویت حزب اعتدال و توسعه درآمد که گرایشی میانهرو در میان محافظهکاران ایران را نمایندگی میکند. یکی از مهمترین مصائب و مسائل این دو ازدواج، درگذشت آیتالله لاهوتی بود. حسن لاهوتی گرچه از روحانیون مبارز و مبارزین مذهبی محسوب میشد اما به جز حمید و سعید فرزند دیگری به نام وحید لاهوتی داشت که مانند فرزندان بسیاری از روحانیون مبارز آن عصر (همچون آیتالله طالقانی، محمدی گیلانی، جنتی و...) دگراندیش بود و چپگرا. کار به جایی رسید که روز چهارشنبه 6 آبان 1360 اکبر هاشمی رفسنجانی در کارنامه روزانهاش نوشت: «ساعت سه بعدازظهر خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای [حسن] لاهوتی ریختهاند و خانه را تفتیش میکنند. به آقای [اسدالله] لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بیحرمتی نشود. گفت دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان بردهاند و احمد آقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوییم ایشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پیدا نشد به آقای [سیدحسین] موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب گفتم و قرار شد فورا آزاد کنند. احمد آقا گفت امام هم از شنیدن خبر ناراحت شدهاند.» (عبور از بحران: ص 341) اما آیتالله لاهوتی هرگز به خانهاش بازنگشت. فردا صبح هاشمی رفسنجانی نوشت: «عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را دیشب به بیمارستان قلب بردهاند بلافاصله تلفن زد و گفت از دنیا رفتهاند تماس گرفتم معلوم شد صحت دارد. آقای لاجوردی دادستان انقلاب تهران گفت آقای لاهوتی اتهامی نداشتهاند، برای توضیح مدارک مربوط به وحید آمده بودند که به محض ورود به زندان دچار سکته قلبی شده و معالجات بیاثر مانده است. قرار شد پزشکی قانونی نظر بدهد.» (همان: ص 340) خبر درگذشت حسن لاهوتی نماینده امام خمینی در استان گیلان، امام جمعه رشت، نماینده مردم رشت در مجلس اول و سرپرست سپاه پاسداران با سکوت رسانهها مواجه شد و همین مساله اعتراض فرزندان و عروسان وی را برانگیخت. آنان حتی به پدرشان اکبر هاشمی رفسنجانی که در آغاز جلسه علنی مجلس شورای اسلامی خبر درگذشت آیتالله لاهوتی را داده بود، اعتراض کردند: «حمید و فائزه آمدند و شب را پیش من ماندند. چون تنها بودم مقداری آنها را تسلیت دادم و ارشاد کردم. غیرمستقیم گله داشتند که چرا من با صراحت نگفتم که آقای لاهوتی در زندان سکته کرده و فوت شده» (همان: ص 359) از آن روز سالها میگذرد اما هنوز کسی با صراحت از درگذشت آیتالله لاهوتی سخن نمیگوید. 3- داماد لبنان ازدواج دیگری که در این سالها رخ داد و پیوندهای خانوادههای روحانی را استوار میساخت ازدواج فرزندان دو روحالله به دو دخترخاله بود. سیداحمد خمینی فرزند امام روحالله خمینی و سیدمحمد خاتمی فرزند آیتالله روحالله خاتمی با دو دخترخاله ازدواج کردند که سیدمحمد صدر پسرخاله آنهاست. بدین ترتیب خانواده بزرگی شکل میگیرد که پیوند میان خمینیها، خاتمیها و صدرها را برقرار میکند. اینگونه است که سیدمحمد خاتمی به دلیل نسبتی که از طریق همسرش با امام موسی صدر مییابد به داماد لبنان مشهور است همچنان که آیتالله سلطانی طباطبایی پدر خانم فاطمه طباطبایی همسر مرحوم سیداحمد خمینی از جمله علمایی بود که از نامزدی خاتمی برای ریاستجمهوری ایران در سال 1376 حمایت کرد. 4- داماد امام اما این تنها پیوند خاتمیها و خمینیها نیست. در نیمه دهه 60 سیدمحمدرضا خاتمی دیگر فرزند آیتالله روحالله خاتمی با زهرا اشراقی نوه آیتالله روحالله خمینی ازدواج کرد. زهرا اشراقی در عین حال دختر آیتالله شهابالدین اشراقی داماد امام خمینی است که در سالهای تبعید امام خمینی دفتر ایشان را هم اداره میکرد و به هنگام نزاع سران حزب جمهوری اسلامی با ابوالحسن بنیصدر اولین رئیسجمهوری اسلامی ایران از سوی امام خمینی به عضویت هیات حکمیت برای حل اختلاف درآمد. آیتالله اشراقی روحانی سنتگرا و در عین حال آزادیخواهی شناخته میشد که نسبت به گرایشهای حاکم عصر خود از استقلال رای و نظر برخوردار بود. شهابالدین اشراقی روز جمعه 20 شهریور 1360 به علت سکته درگذشت. در سال 1386 شورای نگهبان صلاحیت پسر آیتالله علی اشراقی – که نامزد اصلاحطلبان برای مجلس هشتم بود – را رد کرد اما با واکنش صریح بیت امام خمینی در مرحله تجدیدنظر صلاحیت او تایید شد. 5- داماد استاد پس از شهادت استاد مرتضی مطهری، دختر ایشان با پسر آیتالله میرزاهاشم آملی ازدواج کرد. داماد استاد اما همان کسی است که به نام دکتر علی لاریجانی یک دهه رئیس سازمان صدا و سیما و قبل از آن وزیر ارشاد اسلامی و پس از آن دبیر شورای عالی امنیت ملی شد. علی لاریجانی عضو یکی از خانوادههای مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی است. محمدجواد لاریجانی اولین فرزند این خانواده است که به قدرت رسید: معاون وزیر امور خارجه شد و نماینده مجلس شد. ستاره اقبال محمدجواد لاریجانی اما با یک حرکت حساب نشده در دوران انتخابات ریاستجمهوری سال 1376 فرو خفت و او اکنون به معاونت حقوق بشر قوه قضائیه کفایت کرده است. صادق لاریجانی که «شیخ» خانواده لاریجانیهاست نیز با عضویت در شورای نگهبان در زمره قدرتمندترین فرزندان این خاندان به حساب میآید اما آنکه از همه فرزندان مرحوم میرزا هاشم خوشاقبالتر است علی لاریجانی همان داماد استاد مطهری است که اکنون به نمایندگی از مردم قم به پارلمان راه یافته و قدم در راه ریاست مجلس و شاید ریاستجمهوری میگذارد. نسل دوم: اسلام حکومتی و ازدواج حکومتی با استقرار جمهوری اسلامی و تثبیت انقلاب اسلامی به تدریج اسلام از صورت یک دین به شکل یک دولت مستقر درآمد و روابط خانوادههای مذهبی و انقلابی به صورت مناسبات خانوادههای سیاسی و حکومتی درآمد. طبیعی است که هر انقلابی سرانجام به نظامی سیاسی منتهی شود اما در فرآیند این تغییر و تحول مناسبات خانوادگی هم به تدریج تغییر کرد و با بلوغ فرزندان انقلاب اسلامی به تدریج فرزندان انقلاب اسلامی همسران خود را از میان خانوادههایی که بیشترین رفت و آمد را با آنها داشتند برگزیدند. گروهی از این ازدواجها به نسبت نسل اول انقلاب سادهزیستانه بود اما گروهی از آنها به تناسب شرایط زمان و مکان تغییر کرده و به شیوه ازدواج طبقه متوسط جامعه نزدیک شده است. همزمان با تحولات جمعیتی و طبقاتی در ایران و تغییر موقعیت و مکان زندگی و مناسبات اقتصادی خانوادههای ایرانی، خانوادههای سیاسی نیز دگرگون شدند و به شکل تازهای ازدواجهای خود را سامان دادند. 1- مشهورترین ازدواج نسل دوم ازدواج مجتبی خامنهای فرزند مقام معظم رهبری با دختر دکتر غلامعلی حدادعادل است؛ پیش از آنکه به ریاست مجلس هفتم شورای اسلامی و حتی نمایندگی مجلس ششم برسد. شاید به همین علت باشد که غلامعلی حدادعادل در اسفندماه سال گذشته در گفتوگو با مجله شهروند امروز گفته «من این تحلیل را قبول ندارم که چون خانواده ما با خانواده مقام معظم رهبری پیوند سببی پیدا کرد گروههای سیاسی به بنده تمایل نشان دادند. خویشاوندی تاثیری در تصمیماتم به عنوان رئیسمجلس ندارد» دیگر فرزندان رهبر انقلاب نیز با خانوادههای مذهبی و سیاسی دارای گرایشهای دیگر ازدواج کردهاند: مسعود خامنهای با دختر آیتالله خرازی از مدرسین حوزه علمیه قم و خواهر صادق خرازی معاون وزیر امور خارجه در دولت خاتمی و مشاور کنونی سیدمحمد خاتمی ازدواج کرده است در عین حال که کمال خرازی وزیر خارجه خاتمی و رئیس شورای راهبردی روابط خارجی عموی عروس به حساب میآید. مصطفی خامنهای دیگر فرزند مقام معظم رهبری نیز با دختر آیتالله خوشوقت از روحانیان تهران و نامزد ائتلاف رایحه خوش خدمت (گروه حامی دولت محمود احمدینژاد) ازدواج کرده است. با وجود این فرزند آیتالله خوشوقت مدیرکل مطبوعات خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره سیدمحمد خاتمی بود و در پرونده زهرا کاظمی اظهارنظری متفاوت از اظهارنظرهای رسمی کرد. دختر دیگر مقام معظم رهبری با فرزند حجتالاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبر انقلاب اسلامی ازدواج کرده است. بدین ترتیب با مروری بر ازدواجهای فرزندان مقام معظم رهبری میتوان گفت هیچ یک از این ازدواجها نمیتواند واجد معنای جناحی یا سیاسی خاصی باشد. به جز آنکه همگی آنها در محدوده خانوادههای مذهبی و سیاسی انقلاب اسلامی رخ داده است. 2- اما ماجرا زمانی جالبتر میشود که دریابیم سلسله این ازدواجها به تدریج خانوادههای بیشتری را در بر میگیرد و در نهایت خانوادهای بزرگتر را میسازد. چندی پیش پسر صادق خرازی با دختر محمدرضا خاتمی ازدواج کرد. بدین ترتیب صادق خرازی که برادر همسر فرزند مقام معظم رهبری است، در عین حال پدر همسر نوه امام خمینی و برادرزاده سیدمحمد خاتمی نیز هست و این به معنای خانواده سیاسی و مذهبی بزرگی است که با دو رهبر نظام و یک رئیسجمهور و نیز یک وزیر خارجه جمهوری اسلامی نسبت دارد. 3- در ادامه همین مناسبات خانوادگی ازدواج فرزندان مرحوم سیداحمد خمینی و نوادگان امام خمینی نیز جالب توجه است: سیدحسن خمینی نوه ارشد امام خمینی با دختر آیتالله موسوی بجنوردی عضو سابق شورای عالی قضائی و عضو ارشد مجمع روحانیون مبارز ازدواج کرده است. برادر او یعنی سید یاسر خمینی نیز با دختر سیدمحمد صدر نامزد ائتلاف اصلاحطلبان برای مجلس هشتم ازدواج کرده است. یعنی در واقع فرزند سیداحمد خمینی با دختر پسرخاله مادرش خانم فاطمه طباطبایی ازدواج کرده که پسرخاله همسر سیدمحمد خاتمی نیز محسوب میشود و از خانواده بزرگ «صدر» به حساب میآید. خانواده امام خمینی البته دامادهای مشهور دیگری نیز دارد: نوه خانم زهرا مصطفوی دختر امام خمینی با پسر محسن رضایی ازدواج کرده و دختر دیگر آیتالله اشراقی (که نوه امام خمینی به حساب میآید) با پسر آیتالله طاهری امام جمعه سابق اصفهان ازدواج کرده است تا خانوادهای بزرگ شکل گیرد. 4- یکی از جالبترین ازدواجهای درون حکومت جمهوری اسلامی ازدواج پسر رئیس اسبق قوه قضائیه با دختر رئیس کنونی این قوه است: پسر آیتالله موسوی اردبیلی از مراجع تقلید شیعه با دختر آیتالله سیدمحمود هاشمی شاهرودی ازدواج کرده است. پسران دیگر آیتالله موسوی اردبیلی هر یک با دختر یکی از بزرگان مذهبی ازدواج کردهاند: دختر آیتالله جوادی آملی از مدرسین حوزه علمیه قم و آیتالله شهرستانی از فقهای قم و نماینده آیتالله سیستانی در ایران که چندی یکی از بستگانش وزیر نفت عراق بود. از نسل دوم این خانواده نوه آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله جوادی آملی با پسر محمد هاشمی برادر آیتالله هاشمی رفسنجانی و رئیس اسبق سازمان صداوسیما ازدواج کردهاند. 5- از میان اعضای دفتر امام خمینی و دفتر آیتالله خامنهای فرد مشترکی وجود دارد که دو داماد بنام دارد: حجتالاسلام رسولی محلاتی دختران خود را به عقد آقایان ناطق نوری رئیس مجلس چهارم و پنجم و عباس آخوندی وزیر اسبق مسکن درآورده است. حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری هماکنون مسوولیت بازرسی دفتر مقام معظم رهبری را بر عهده دارد و یکی از سران جناح اصولگرا در ایران شناخته میشود. *** گسترش روابط خانوادگی در میان حاکمیت جمهوری اسلامی طی دو نسل سبب شده است به تدریج خانواده بزرگی شکل گیرد که در آن نامهای آشنایی از خمینیها، خامنهایها، خاتمیها، هاشمیها، صدرها و... به چشم میخورد. خانوادهای که به تدریج چنان در نسلهای آینده به هم آمیخته میشوند که میتوانند به حکم شرع محرم یکدیگر شناخته شوند.
http://jahanimages.com/images/docs/000162/n00162455-b.jpgسرویس جامعه جهان ـ مسعود یارضوی:
اکنون در مقابل رئیس جمهور هم روسری ها را برمی دارند؛
بلیه بدحجابی روز به روز در حال پیشرفت است. الگوهایی که همه روزه به جامعه معرفی میشوند عمدتا دارای حجاب ناکامل هستند. سوپر استارهای سینما که مدام در این سو و آن سو و به ویژه در رسانه ملی مورد توجه و تقدیر و اکرام قرار می گیرند اساسا با حجاب بیگانه و با بدحجابی کاملا آشنایند.
سال های قبل تر که صحبت های برخی نزدیکان دولت مبنی بر اینکه حجاب در ایران اجباری نیست را می شنیدیم، می گذاشتیم به حساب اشتباه. اصلا ممکن بود ما بد فهمیده باشیم. اما نامه رئیس جمهور به وزیر کشور برای لغو گشت های ارشاد آب پاکی را ریخت روی دست بسیاری از ما.
ماجرا گذشت و به انتقاد مراجع رسیدیم. تقریبا همه گفتند اما کو گوش شنوا...؟!
هنوز هم انگار این همان دین جدید! است که دارد در کوچه خیابان های بسیاری از شهرهای کشورمان جولان می دهد. دین جدیدی که بسیاری از قیود پوشش برای مردان و زنان را با خود ندارد.
بحران انتقادها هنوز سرد نشده بود که رئیس جمهورمان، هم او که دوستش داشتیم و داریم، رسما در رسانه ملی اعلام کرد که با برخورد با بدحجابی مخالف است.
دلمان شکست.
دوستان دولت مثل همیشه به میدان آمدند که جبران کنند. می گفتند منظور رئیس جمهور این نبوده. می گفتند منظور رئیس جمهور مبارزه با بدحجابی بوده نه با بدحجاب ها... می گفتند ما می گوییم اول فرهنگسازی.
حتی فرمانده ناجا به عنوان اصلی ترین نهاد ذیربط در زمینه برخوردها هم به صورتی کژدار و مریز با این قضیه برخورد و اظهار نظر کرد اما ادامه ماجرا نشان داد که اساسا همان حرف های خوبشان مثل برخورد با بدحجابی و فرهنگسازی هم یک مثنوی هفتاد من کاغذ است که تا به بار بیاید و سپس به بار بنشیند، هیهات...
گفتند قانون حجاب و عفاف.
اولا که مصوب دولت خاتمی بود و ثانیا که در همین دولت هم به آن استشکال شد.
اما بالاخره از صافی تقنین گذشت و دست آخر به یکی از معاونان وزیر کشور برای اجرا سپرده شد. و همچنان این بدحجابی بود که در شهر و شهرها بیداد می کرد.
و گذشت تا اینکه روسری خبرنگار خارجی در مقابل رئیس جمهورمان نیز از سرش افتاد و ولی رئیس جمهورمان به جای ترک مصاحبه، همچنان به مصاحبه ادامه داد.
کار به جاهای باریکی رسیده است. شیخ حسین انصاریان هم لب به شکوه گشود و خیلی های دیگر. که چرا رئیس جمهور ساکت نشسته بود.
اما از ساختمان پاستور هنوز هم صدایی شنیده نمی شود. انگار از نظر پاستوریها و از نظر آنها که سینه چاک جور کردن مصاحبه شخص اول دولت با رسانه های رنگ و وارنگ خارجی هستند، ماهایی که درد وجود بدحجابی را داریم، یک مشت اشتباه کننده و کم دان هستیم و بس.
ماهایی که هنوز هم سال های آخر جنگ را به خوبی به یاد می آوریم و عکس کبوتری سرخ بال را که نمادی از یک شهید بود و کنارش نوشته بود: "خواهرم حجاب تو کوبنده تر از خون من است..."
بسم تعالی
اخراجی های 3 نمایش حقارت فتنه گران
اگر سینما در ایران همراه با انقلاب رشد می کرد چه تحولی می توانست در کشور ایجاد کند ولی هرگز این اتفاق نیافتاد و سینما اکثراً در چنبره تنگ اهداف تجاری و مادی محصور ماند و ما هرگز نتوانستیم از هنر سینما به نحو اکمل در پیشبرد انقلاب استفاده کنیم . اما آمریکا توانست هنر سینما را در خدمت اهداف شیطانی خود بکاربگیرد و با احداث شهرک سینمائی هالیوود از این هنر معجزه گر قرن برای نشر فرهنگ خود علیه دیگر فرهنگ ها استفاده کند . لذا جا دارد در این اوضاع نابسامان سینمائی کار تمام کسانیکه را که با عشق و ارادت به ارزشهای والای اسلامی ، به خلق آثار فاخر سینمائی روی آورده اند ، ارج نهیم و از آنها پشتیبانی کنیم . امروز بر همه خصوصاً ارباب هنر تکلیف است که حماسه دفاع 8 ماهه نرم ملت ایران را به نمایش بگذارند و این پیروزی بزرگ ملت را در جنگ نرم با استکبار در داخل و خارج مرزهای ایران به سمع و نظر ملتها برسانند . اخراجی های 3 در حقیقت تلاش در جهت انجام این تکلیف الهی است که جا دارد ، امروز در قبال همه ناجوانمردی هائی که علیه اخراجی ها 3 در جریان است از آن دفاع کنیم . این ناجوانمردی ها تا آنجا پیش رفته که صدای اعتراض بعضی از طرفداران آنها را هم در آورده است . آقای ابطحی در مقابل جفائی که بر اخراجی های 3 از طرف بعضی ها که خود را مصداق خطاب فیلم می دانند ، رفته است می گوید : تحریم هر فیلمی از جنس کتابسوزی است . اگر محتوای فیلم اخراجی های 3 مورد قبول افرادی نیست ، پس از دیدن آن هم مورد قبول قرار نمی گیرد .نگران فهم جامعه نباید بود و پدر سالاری و دیکتاتوری بر اندیشه مردم را نباید ترویج داد اما گله آقای ده نمکی از مسئولینی که در قبال این دزدی و قاچاق فیلم سکوت کردند شنیدن دارد ، کارگردن فیلم می گوید : من کمی از کسانی که از امنیت شغلی دم می زنند و در برابر قاچاق اخراجی ها سکوت کردند دلگیرم ، سکوت این افراد بدتر از اعمال قاچاقچیان بود . البته نه تنها مسئولین بلکه ارباب جرائد هم مسئول هستند که از فیلم اخراجی های 3 دفاع کنند
عباس ارباب
پیش بینی شما از آینده فضای سیاسی کشور چیست؟ با توجه به اینکه آیت الله مهدوی کنی یک چهره میانه رو در فضای سیاسی هستند، فکر می کنید با حضور ایشان تنش ها در فضای سیاسی کشور کم شود. بالاخره تا قبل از این برخی گروه های سیاسی به دلیل حضور آقای هاشمی در خبرگان به ایشان می تاختند. خبرگان عملکردش باید نگهبانی دربرابر رهبری باشد.چون خبرگان دو وظیفه دارد، یکی تعیین رهبر است و دیگری نظارت بر رهبری ؛نظارت بر رهبری به معنای مراقبت بررهبری به معنای نظارت استطلاعی یا استصوابی،نیست. چون رهبری،ولی امر است ودر ولایت ولی امر که کسی نمی تواند دخالت کند.همه در تحت ولایت ولی اند.خبرگان هم در مجموعه تحت ولایت رهبری هستند.نظارت بررهبری،نگهبانی ازآن است.یک بعد نگهبانی، مراقبت بر بقای شرایط رهبری دررهبر موجود است.چون خبرگان رهبری است نه رهبر.بنابراین،باید از این رهبری و ولایت حفاظت کرد.یعنی اگر تخطئه یاهجومی متوجه رهبری شد،خبرگان باید سینه اش را سپر کند و بایستد. بحثی که درباره آقای هاشمی پیش آمد این بود که رهبری در جریان فتنه مورد هجمه قرار گرفت.اگر چه خاستگاه این فتنه،انتخابات ریاست جمهوری و رقابت رئیس جمهور با برخی ها بود اما در فتنه بعد از انتخابات اصلا کسی به رئیس جمهور کاری نداشت و در حرف ها و شعار هایی که دادند،کسی به رئیس جمهور ودولت تهاجمی نداشت.همه تهاجم متوجه شخص رهبری به عنوان ستون خیمه انقلاب شد. اینجا باید خبرگان در میدان دفاع قرارمی گرفت .یک اشکال درجامعه دینی ما اعم ازعلماء، جامعه، متدینین ومقلدین رهبری به طرف تشکیلات خبرگان که در راس آن آقای هاشمی بود،وجود داشت که چرا در مقابل تهاجمات به رهبری سکوت کردند. آقای مهدوی کنی اتفاقا چهره ای است که مبنایش همین است ومعتقد است نظارت بر رهبری،نگهبانی رهبری است ومعتقد است که خبرگان باید با همه قدرت در مقابل تهاجم در مقابله با ولایت ،از رهبری حفاظت کنند.علت اینکه برخی بزرگان ازآقای مهدی کنی درخواست کردند، همین منطق ایشان بود. معنای این صحبت شما این است که آقای هاشمی چنین موضعی نداشتند؟ اشاره شما به تهاجم به رهبری حرف درستی است.در حال حاضرحتی دربین اصولگرایان هم دو نوع فهم از ولایت فقیه داریم. ک گروه می گویند چون ولی امر بر همه امور اشراف دارند، ما باید از ایشان تبعیت محض کنیم؛در مقابل گروهی دومی هستند که معتقدند این تبعیت محض کردن، تعطیلی عقل است ما باید خودمان تصمیم بگیریم ودر صورتی که رهبری نظری داشتند ما بدان گردن می نهیم.شما کدام فهم از ولایت فقیه را درست می دانید؟ امام(ره) هم همین را می گویند. اینجا یک بحث«النصیحه للامام» راداریم که ما از موضوعی خبر داریم و اطلاعی داریم این را باید به اطلاع فقیه برسانیم. این آقای سیاستمدار که دسترسی به رهبری دارد که می گوید ما بهتر است در فلان موضوع موضع گیری نکنیم، به عللی که در نظرش آمده است، باید این را به فقیه ارائه بدهد .به عنوان النصحیه للامام نه به عنوان نظری مخالف نظر ولی فقیه. در این صورت تعطیلی عقل لازم نمی آید. حرف ما این است که ما وقتی مبنای امام را درباره ولی فقیه قبول کردیم دیگر نباید با ولی فقیه زاویه پیدا کنیم.یک بحث اطاعت است که همه اطاعت می کنند. ارمنی ها هم اطاعت می کنند.اهل سنت هم اطاعت می کنند،چون نظام را قبول کردند.هرحکمی حکومتی را باید اطاعت کنند.این اطاعت مهم نیست.مهم بحث «تابعیت»ازامر ولایت فقیه است واینکه آدم با ولی فقیه زاویه پیدا نکند. شما می دانید مدیریت ولی فقیه در کشورمدیریت کلان است.در این بخش، ما نباید با ولی فقیه زاویه پیدا کنیم.ما الان تمام حرفمان با آقایان سیاستمدار این است.ولذا اصولگرا با ولی فقیه زاویه پیدا نمی کند.اگر زاویه پیدا کرد ولو در کوچکترین مساله ای،اصولگرا نیست. پاسخ را نگرفتم،فرض کنید در مجلس موضوعی مطرح است و به گوش برخی افراد رسیده که نظر رهبری بر فلان موضوع است ولی این بیان صراحت ندارد و تنها گمان این افراد است. اینجا چه باید کرد؟ شما فکر می کنید فتنه 88، تمام شده است؟ یعنی معتقدید بحث هایی که اخیرا درباره شکل گیری فتنه جدید از درون جریان اصولگرا از زبان چهره های اصولگرا بیان می شود، تحلیل درستی است؟ الان اصولگرایان فتنه های آینده را از درون جریان اصولگرا می دانند. بنده این تقسیم بندی را قبول ندارم.ما اصولگرای دو قسمتی نداریم.اصولگرا در راس اصولش،ولایت است.همه اصول تحت الشعاع این اصل است.همانطور که امام فرمودند ولایت مقدم برفروع دین است.یعنی ما توحیدی را هم قبول داریم که آن توحید از درون آن ولایت برخیزد.خدایی که اهل بیت به ما معرفی کردند،آن خدا را ما قبول داریم نه خدایی که اهل بیت معرفی نکنند. چون ولایت فقیه، ولایت فقیه نیست.ولایت معصوم و امام زمان است.امام زمان در دسترس ما نیستند یک معاون ارتباط مردمی معرفی کردند که مجتهد جامع الشرایط است وبه او اختیار هم دادند و اصل ولایت مربوط به امام معصوم (علیه السلام) است.بنابراین در راس اصول ما ولایت است. هر اصولگرایی که در سر فصل اصولش ولایت است، اصولگرا است وغیر آن،اصولگرا نیست.ولو اینکه اسم خودش را اصولگرا بگذارد.لذا من این تقسیم بندی در اصولگرا ها را قبول ندارم.ما نمی توانیم اصولگرا ها را تقسیم کنیم.فرد اگر ولایت را قبول کرده، اصولگرا است، قبول نکرده او اصولگرا نیست.قبول کردن ولایت هم به این است که علی ای حالا پیغمبررا قبول کرده است، دوازده امام را قبول کرده است.وجود اقدس امام زمان را قبول دارد.اگر امام زمان را به عنوان حجت خدا قبول دارد.امام زمان فرمودند فرمودند «فانه حجتی علیکم» چون دردسترس نیستند این مجتهد جامع الشرایط را تعیین کردند.امام علیه السلام شخصی را هم مشخص نکردند.بلکه شرایط را مشخص کردند . تطبیق شرایط هم با خود مردم است. این مردم تطبیق شرایط را با مقام معظم رهبری دیدند. تعریف شما از اصولگرایان بسیار گسترده است و حتی می تواند برخی از طیف اصلاح طلبان را هم شامل شود؟ شما می گویید فتنه آینده اصولگرا و اصلاح طلب ندارد. فکر می کنید این فتنه چه شکلی دارد بحث هایی که برخی چهره های اصولگرایان مثل آقای باهنر، نبوی و ... دارند مبتنی بر این است که فتنه آینده از نزدیکان آقای رئیس جمهورخواهد بود. این تحلیل ها را چقدر واقعی می دانید؟ شما انحراف ایشان رادر چه مصداق هایی می بینید؟ البته ایشان بارها در گفت وگو های خودشان اعلام کردند که اظهارات من درست منتقل نمی شود. مثلا اظهارات ایشان درباره حضرت نوح این گونه بود. ایشان چیزی گفته بود و یکی از خبرگزاری ها گونه دیگری آن را انعکاس داده بود. بین ادبیات آقای رئیس جمهور با رئیس دفترشان تفاوت قائل هستید؟ ما آقای رئیس جمهور را به عنوان یک آدم متدین و متعبدی که تا قبل از ریاست جمهوری یک شخصیت فعال به تمام معنا در عرصه های ارزشی اسلام بودمی شناختیم.ولی اگر بنا باشد قدرت یک روز آقای رئیس جمهور را عوض کند و بخواهد خود را از ادبیات دینی منحرف کند، با رئیس جمهور شیر نصف شب نخوردیم! ما نظام،انقلاب ومملکت و همه اینها را برای اسلام می خواهیم.همه اینها سکوی پرش اسلام است.اسلام ودین باید دردنیا گسترش پیدا کند.این مبنای امام راحل است. امام قبل از پیروزی انقلاب فرمود ما سه هدف داریم: اول اینکه این کشوراسلامی بشود.هدف دوم ما این است که تمام کشورهای اسلامی به طور کامل اسلامی بشود و هدف سوم ما این است که اسلام جهانی بشود. این حرف امام بود. اتفاقا منتقدان دولت در مجلس هم همین بحث را دارند ومعتقدند که ازدولتی که اصولگرا بوده توقع ترویج چنین اموری نیست.می توانیم نقد آنها را درست بدانیم چرا که اگر سخنرانی های6 ماهه دوم آقای احمدی نژاد را تحلیل محتوا کنیم به راحتی به موضوع ملی گرایی در فرمایشات ایشان می رسیم. شما پیش از این گفته بودید که درباره خطاها ابتدا تذکرات غیر علنی می دهم و اگر اثر نکرد،آن را علنی می کنم. دراین زمینه با آقای احمدی نژاد صحبت کردید؟ منطق آقای احمدی نژاد در این زمینه چیست؟ آقای رئیس جمهورامسال در یکی از سفرهای استانی خودشان اعلام کردند که رئیس جمهور بعدی از من هم انقلابی تر خواهد بود. شما پیش بینی می کنید که رئیس جمهور آینده از نزدیکان جریان آقای رئیس جمهور ظهور کند؟ بالاخره پیش بینی شما این است که رئیس جمهور آینده ازطیف ایشان خواهد بود یا از میان چهره های بالقوه ای که اسامی آنان به عنوان رئیس جمهور عنوان می شود یا اصولا باز هم شاهد ظهور یک چهره جدید هستیم؟ البته درست است که ایشان کار حزبی به معنای کلاسیکش نمی کنند ولی گروه ها و دسته هایی که به عنوان ستاد های انتخاباتی ایشان در حال مجوز گرفتن از کمیسیون ماده ده احزاب هستندمثل جمعیت 72 تن.یا برخی جمعیت ها جدید از میان حوزویان شکل گرفته مثل جامعه وعاظ ولایی. که به طورغیر مستقیم کار سیاسی می کنند. اظهار نظری از شما منتشر شده بود که در حوادث پس از انتخابات دشمن قصد داشت با استفاده از بدنه جوان طلاب حوزه،فتنه ایجاد بکنند. فکر می کنید که نسل جدید حوزه همچنان از علما و مراجع تبعیت می کنند؟ فرض کنید در خانه ما پنج تا ظرف چینی است.معنی اش این نیست که تمام ظروف خانه ما چینی است.بنده عرض کردم در حوزه این چند جریان حضور دارد؛معنایش این نیست که حوزه این پنج جریان است. سال بعدانتخابات مجلس را داریم.پیش بینی شما درباره حضور اصولگرایان دراین انتخابات چیست؟ پیش بینی می کنید اصولگرایان با یک لیست مشترک وارد عرصه شوند؟ بعد از حوادث بعد از انتخابات سال 88 برخی چهره های سیاسی از تغییرآرایش سیاسی کشور سخن گفتند.شما فکر می کنید طیف های سیاسی را از این پس چگونه باید تقسیم بندی کنیم؟ یعنی منظورشما این است که اصلاح طلبان در آینده فضای سیاسی کشور نقشی ندارند؟ اگر اصلاح طلبان بخواهند به فضای سیاسی برگردند وفعالیت کنند،فکر می کنید رهبری این جریان را چه کسی می تواند بر عهده بگیرد؟
فضای سیاسی کشور ربطی به خبرگان ندارد.
خبرگان، مساله ای درباره مسائل کشور ندارد و بالاتر ازجریان های معمول سیاسی است.ممکن است برخی اعضای خبرگان در جریان های سیاسی باشند ولی حضورشان در خبرگان،ربطی به آن شخصیت جریانی شان ندارد.خبرگان ازاولی که تشکیل شده جریان های مختلف و فراکسیونی نداشته است. بلکه خبرگان به عنوان جریانی به عنوان مجتهدین عادلی که وکیل مردم در تکلیف شرعی آنها هستند،انجام وظیفه می کنند.افراد آزادانه حرف های خود را می زنند و حرفهای دیگران را نقد می کنند . مجلس خبرگان صمیمی ترین جمعی است که دربالاترین سطح فضای سیاسی کشور حضور دارند. خبرگان نه دربرخورد های جریانی اثر دارند و نه برخورد های جریانی داخل کشور اثری بر خبرگان دارد.
من بنای آقای هاشمی را نمی دانم، اما عمل و رفتار ایشان جور دیگری بوده است. چون آقای هاشمی شخصیتش بزرگترازاین است که ما بخواهیم روی مبنای ایشان حرف بزنیم .
ببنید!براساس مبنای امام (ره)ولایت فقیه به این معناست که ولایت فقیه عین ولایتی است که معصوم (علیه السلام) دارد. ولایت فقیه هم که در قانون اساسی با مبنای امام خمینی(ره) تدوین شده،بر همین اساس است.بنابراین اگر الان وجود اقدس امام زمان (علیه السلام) حضورداشتند و فرمودند که در فلان موضوع بین المللی به مصلحت اسلام و مسلمین این است که این گونه برخورد کنیم.آیا اگرکسی گفت شما این گونه تشخیص می دهید ومن این گونه تشخیص نمی دهم،اصلا قابل پذیرش است؟ طرف استدلال کند که موقعیت جهانی ما در شرایطی است که مصلحت نمی دانیم از فلسطین دفاع کنیم!اصلا این معقول است؟ و بعد بگویید من حکومت معصوم را قبول دارم.
یک وقت هست که رهبری دستورداده که باید بدان عمل کرد یک بارهست که مثل امام می گوید این آقا نخست وزیر باشد ولی خودتان می دانید.
اگر ولی فقیه گفته خودتان می دانید،معنایش این است که به خودشان واگذار کرده است.ببینید مساله فتنه که پیش آمد رهبری با تمام وجود جلوی آن ایستاد.فتنه هم تمام هجومش به رهبری بود.حالا یک آقایی سکوت کند و بگوید من اصلا شک دارم که حق با اینها هست یا نه.این زاویه پیدا کردن با رهبری است وازهیچ نخبه سیاسی قابل تحمل نیست.
نخیر.
نه، فتنه ها نیست.ببینید! فتنه 88 زیر بنایش استکبار،آمریکا وجریان ضد انقلاب بود.ضد انقلاب که تمام نشده است.ضد انقلاب ازیک موقعیتی استفاده کرد. یک عده قدرت طلب فرصت یاب هم ابزار ضد انقلاب شدند.اینها که ضدانقلاب نبودند.بلکه استکباروضد انقلاب ازابزار بودن اینها استفاده کردند.حالا که ضد انقلاب ،میدانی را به دست آورده به راحتی که رها نمی کند.فتنه ها یک فتنه است منتها ممکن است جریانهای مختلف را به استخدام خودش در بیاورد .
اگر کسی اصولگرا باشد، اصلاح طلب نیست.اصولگرا ازاصلاحات« الف» ش را هم قبول ندارد. کسی که ولایت را قبول دارد هیچ وقت آقای خاتمی را قبول ندارد. هیچ وقت رهبری تشکیلاتی آقای خاتمی را نمی پذیرد.
من ازاین تحلیل ها خیلی خبر ندارم و اینکه مقصودشان چه هست راهم نمی فهمم. فتنه در مفهوم خودش غباردارد. فتنه یک جریان مضر و مهاجم است که خود را در گرد وغبارپنهان می کند.همانند قصه حوادث فتنه ای که در سال 88 انجام گرفت.اگر مقصود از نزدیکان رئیس جمهور مشایی است،مشایی فتنه نیست.چون گرد وغباری ندارد. شفاف است.یک فرد منحرف است وانحرافش هم مشخص است.
انحرافش در این است که با حلال و حرام خدا بازی می کند. با انبیا ء خدا بازی می کند. به مقدسات خدا دست اندازی می کند. خوب این آدم که فتنه نمی شود.
به خاطر اینکه ایشان فکرمی کند همه،حرفهایش راشنیده ورفتند.فکر نمی کند که سی دی اش مانده است و بعد یک آخوند مثل بنده پیدا می شود و آن را تکثیر می کند و به دست یک یک علما می دهد.خودم هم آن را گوش می دهم. ایشان در سی دی خودش حرفی زده است بدتر ازاهانت به انبیا. گفته است که «جامعه دینی،جامعه آرمانی نیست.» این حرف را در همان سی دی که درباره انبیا حرف زده است، گفته است.منتها خیلی ها گوش نکردند.مگر تو تنها حرف می زدی که حرفت را نشنیدند.؟!30 سال از این انقلاب می گذرد و این همه وکیل و وزیر و امیر این کشور داشته است. چطور مردم حرف همه آنها را فهمیدند،حرف تو یکی را نمی فهمند؟ چرا این نسبت ها را به کس دیگری ندادند.در دولت اصلاحات این قدر قداره کشی علیه اسلام شد.آقای مهاجرانی با تمام وجود جلوی مقدسات ما ایستاد.چرا ما این چنین نسبتی به مهاجرانی ندادیم؟این آقا،به حلال وحرام خدا دست اندازی می کند.اینکه بگویم «موسیقی مبتذل در میان موسیقی ها قطره ای دردریا است» این دست انداختن حلال وحرام خدا است.یعنی شارع مقدس حکم حرمت را برای چیزی وضع کرده که به اندازه یک قطره است؟! این توهین به شارع است،توهین به قرآن است...
دو مساله است.اول اینکه آقای احمدی نژاد معصوم که نیست.ممکن است در مقابل 100 تا عمل خوب، دو لغزش هم داشته باشد.اینها قابل تحمل است اما اگر اینها بخواهد برای آقای احمدی نژاد ادبیات شود- تا قبل از این که نبوده است- ما ایشان را به خاطردینشان می خواهیم.هر کس در دینش کوچکترین خللی وارد شد به همان اندازه ما مقابلش موضع می گیریم.
با خود ایشان صحبت کردیم.از طریق برخی نزدیکان ایشان پیغام فرستادیم.به علمایی که با ایشان محشور هستند در این زمینه تذکر داده ایم.
ایشان معتقد است موضع ما باید در مقام رئیس جمهور باید یک موضع فراگیر نسبت به اندیشه های مختلف و همه جریانها و نحله های این کشور باشد و بایستی به عنوان رئیس جمهور ایران فراگیر حرف بزنم. حالا ما سراین هم بحث کردیم در« مسائل فکری»،ایشان باید طرفدار فکری باشد که به خاطر دین داری و وابستگی به امام زمان ایشان را قبول کرد.قاعدتا دیگر نباید طیف مقابل را از نظر فکری تایید کند.بله، یک وقتی می خواهد امنیت کشور را تامین کند ورفاه مردم را مدیریت کند،باید همه شهروندان را در نظر بگیرد.
آقای احمدی نژاد وقتی رئیس جمهور شد جریان نداشت.حزب هم نداشت. الان هم بنده خدا تشکیلاتی را به اسم خودش ثبت نکرده است. یک عده مردم طرفدار ایشان اند.هر کس طرفدارایشان هست،به ملاکی طرفدارآقای احمدی نژاد است. آقای احمدی نژاد یک حرفی زده است.«المعنا فی بطن الشاعر»من نمی دانم مقصود ایشان از بیان این جمله چه بوده است.ولی این حرف برای ما هم قابل تحلیل است به این معنا که آقای احمدی نژاد می گوید من در عرصه انقلاب به گونه ای پیش می برم که طبیعتا بعد از من هر کس کارگزار کشورشود،باید از من انقلابی تر باشد.این حرف،حرف درستی است.
من عرض کردم بنده روی بینش خودم برای ایشان نه طیف قائلم،نه جریان ونه حزب.حالا برخی ها به عناوین مختلف ایشان را دوست دارند. هر کس به ملاکی ایشان را دوست دارد.رئیس جمهورموفقی بوده است.در اهدافش موفق شده است و یک عده به دلیل تلاش و ساده زیستی قبولش دارند.این طیف نمی شود این که چند کارگزار دور و اطراف آقای احمدی نژاد جمع شوند این چیزی است که در دولت آقای هاشمی حزبی به عنوان کارگزاران درست شد واین چنین شد که از هر ضد انقلابی بدتر شدند این شکل نیست.خودش هم چنین چیزی را اعلام نکرده است.
این بسترها نمی گیرد.روحانیت جوری است که ملاک هایش، ملاک های ناموسی است.روحانیت ملاک هایش برگرفته از 14 قرن عمراسلام است.من امروز قد علم کنم که من رئیس وعاظ، پیش نمازها و... این چیزی است که نمی گیرد. چون در این جریانها آنکه که در راس روحانیت ومی تواند ادعای زعامت بکند،مرجعیت است.و درمرجعیت آن کسی که اقامه حکم کرده، ولی امر است. هر کس هر زعامتی نسبت به هر قشری از روحانیت داشته باشد باید وابسته به رهبری باشد.
بله، وجود یک جریان در حوزه به این معنی نیست که حوزه آن جریان است.حوزه در شکل کلی اش تبعیت مراجع و رهبری را دارد.شما ببینید اکثریت حوزه ولایی اند. حال ممکن است در این اکثریت،یک گروه جزئی هم به وجود بیاید که یک ایده خاص داشته باشد.حرفهای بنده را همه عوضی می نویسند امیدوارم شما درست بنویسید.در آن سخنرانی بنده عرض نکردم طیف جوان حوزه، بنده برخی جریان های حوزه رابرشمردم.
مساله اصولگرایان حل شده است.چون چهره های اصولگرا همگی رفتند با آقای رئیس جمهور جلسه گذاشتند و یک کمیته سه نفره راهم تعیین کردند.جامعتین هم یک منشور اصولگریی منتشر کردند و درگام اجرایی همین کمیته سه نفره را تعیین کردند.
تا امروز که به این شکل پیش رفتند. اینکه در آینده چه بشود را ما نمی دانیم.ممکن است تا آن زمان اتفاقاتی بیفتد وهمه اتحاد ها به هم بریزد.ممکن هم است موجب انسجام شود.
یک اصل راباید بپذیریم.از اول انقلاب هر کس این اصل را نپذیرفته،سقوط کرده است. این انقلاب معلول خون بچه های مردم است. این مردم برای این انقلاب جان دادند. چون جان دادند به این سادگی کنار نمی کشند. آن کسی که مردم برای او جان دادند، امام خمینی(ره) بود.وقتی این مردم این اسلام را درچهره امام دیدند، جان دادند.باید توجه داشته باشند که این مردم 30 سال نه، 300سال دیگرهم از این خونها نمی گذرند. با هر اسمی و هر آرمی چه اصولگرا، چه اصلاح طلب، مردم از این خونها نمی گذرند.هر قالبی وجریانی برای اینکه بخواهند در این کشور فعالیت کنند باید در یک جریانی قرار بگیرند که این مردم آنها را بپذیرند.به مجرد اینکه مردم جریانی را نپذیرند،آنها ازعرصه سیاسی حذف می شوندوسقوط می کنند.این را جریانهای سیاسی باید بدانند.با هر اسم و رسمی می خواهند بیایند.اسم،آرم و دکور دراین کشورجای ندارد.مردم امروز پا به قرص ترازاول انقلاب پای انقلابشان هستند.
اگر مردم آنها رابپذیرند.ولی این مردم، ضد ولایت را نمی پذیرند.بعد از اینکه اینها بیایند دست به دست فتنه بدهند و روسای آنها دستشان در دست انگلیس و آمریکا باشد و جرج سوروس برای آنها برنامه ریزی کند، مسلم بدانید که ده نسل بعد آنها هم بیایند در سیاست این مملکت جایی ندارند.
اینها در شکل جریانی خودشان نمی توانند برگردند.البته اگر افراد متعبد،ولایت مدارشان بیایند در عرصه سیاست ممکن است به عرصه برگردند،اما با این آرم تشکیلاتی اگروارد شوند موفق نمی شوند. شما فرض کنید 200 سال از عمر این انقلاب بگذرد. بعد از 200 سال یکی بین این مردم بیاید و آرم مجاهدین خلق (منافقین) را تبلیغ کند. احتمال می دهید کسی از مردم آنها را قبول کند؟شخصیت تشکیلاتی اصلاح طلبان سقوط کرده و دیگر با این شخصیت نمی توان وارد عرصه سیاست شد.