ک
محمد ایمانی
1- ثبتنام نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، کمتر از یک ماه دیگر آغاز میشود و رئیسدولت سیزدهم، حدود دو ماه دیگر انتخاب خواهد شد. این انتخابات، هم از زاویه قدرتنمایی ملی در برابر فشارهای دشمنان اهمیت دارد، و هم میتواند نقطه پایان بر سوءمدیریت برخی مدیران بگذارد و شروع یک دگرگونی جدی در روند مدیریت اجرایی - به موازات تحولات پدید آمده در دستگاه قضایی و مجلس طی دو سال اخیر- باشد.
2- موضوع انتخابات برای دشمنان ملت ایران، به قدری جدی است که سفیر فرانسه در تهران، در گفتوگو با یک روزنامه میگوید «تلاش میکنیم برجام قبل از انتخابات ریاستجمهوری ایران احیا شود». و البته آن روزنامه شبهاصلاحطلب دلیلی نمیبیند که بپرسد «اگر صداقت داشتید، چرا در این چند سال، کار دیگری جز زیر پا گذاشتن توافق به همراه آمریکا نکردید؟ یا؛ چه تضمینی وجود دارد که بلافاصله پس از انتخابات، به همان خیانتهای گذشته برنگردید». کشور ما در این دوره پنج ساله پسابرجامی، بهخاطر خدعه و خیانت غرب، از صدها میلیارد دلار تجارت و درآمد محروم شد و حجم تحریمها چند برابر افزایش یافت. از دشمن که توقعی نبود. آنها از همان هشت سال قبل، بنا را بر کشیدن ترمز پیشرفتهای ایران گذاشته بودند و ضمنا ناباورانه آرزو میکردند طرف ایرانی در نقشهشان بازی کند و اقتصاد را در وضعیت «تعلیق و انتظار» فرو ببرد. بنابراین امروز هم عجیب نیست که نگران سرنوشت همین مدیریت پیر و خسته،اشرافی و نفوذزده، و فشل باشند؛ مدیریت نقیضگویی که هشت سال است یکی در میان میگوید:
«- رئیس جمهور فرانسه گفت یکی از اهداف ما برای کار با ایران، ایجاد اشتغال برای جوانان ایران است.
-هیچ کس در دنیا، دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نیست، ما باید مشکلاتمان را خودمان حل کنیم.
-علاوهبر اینکه یکی از مقامات اروپایی در جلسه خصوصی به من گفت، رئیسجمهور فرانسه هم خصوصی و هم در مصاحبه مطبوعاتی در حضور من گفت که در سال 91 ما پنج کشور به اتفاق هم تصمیم به حمله و جنگ با ایران گرفته بودیم، فقط درباره زمانش بحث میکردیم؛ اما وقتی شما رئیسجمهور شدید، دیدیم شرایط عوض شده، ما هم دست نگه داشتیم تا ببینیم شرایط جدید چه میشود.
- در اجلاس شانگهای دو نفر از سران دنیا به ما گفتند، شما در مسئله برجام، پیروز اخلاقی تاریخ هستید.
-کشورها مگر دیوانهاند با شما (آمریکا) که برجام را زیر پا گذاشتید، مذاکره کنند؟
-من عمامه دارم و کلاه سرم نمیرود... بعضی میگویند ما در برجام سر آمریکا کلاه گذاشتیم.
-آمریکاییها گفتند اول ملاقات کنیم، بعد راجع به تحریم بحث کنیم؛ میخواستند نسبت به هوش ایرانی تردید کنند! ما دیگر حاضر نیستیم کلاه سرمان برود.
-یک ساعت هم در برداشتن تحریمها نباید تاخیر کرد... آمریکا آمده توبه کند؛ میگوید هل لی من توبه»!
3- فهرست طولانی بیتدبیریها (از اعتماد به دشمن در برجام
تا حراج 18 میلیارد دلار ذخائر ارزی ظرف دو ماه، گران کردن ناگهانی بنزین، دادن شوکهای ویرانگر به بورس و صفهای کذایی مرغ)، همچنان برای مردم ما معماست. نه برای عوام و نه خواص ما قابل هضم نیست که درست در متن مذاکرات مربوط به برجام چه در سال 92 و چه سال 99، مردم مجبور به ایستادن در صفهای کذایی میشوند؟ معلوم نیست چگونه پُز مقاومت در برابر توزیع کوپن را میدهند -که میتوانست طبقات پایین را از منافع واگذاری یارانه ارزی برای واردات کالا منتفع سازد- در حالی که اذیت و آزار مردم را میبینند؟ اما اندکی که تامل میکنید، بهخاطر میآورید تحلیل آمیخته با خبر تلخی را که خبرگزاری خبرآنلاین،
19 بهمن92 با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» منتشر کرد «توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد. او دقیقا همین-ازدحام، دعوا و مرافعه و احیانا له شدن زیر دست وپا- را پیش بینی میکرد و اصلا آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت. نگاه کنیم به اظهارات اخیر وندی شرمن که گفته «شما در اخبار دیدید ایران اخیرا به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعه توزیع کرده تا نشان دهد کاهش محدود تحریمها، تاثیر مستقیم داشته». این دقیقا همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا داشته، روحانی به یک نمایش برای ارائه در جشنوارههای خارجی نیازمند بود؛ اینکه مردم حاضرند برای چند کیلو مرغ و برنج باهم درگیر شوند. درست است که روش توزیع چندان مناسب نبود، اما اگر بتوان جایزه فستیوال جهانی را به خود گرفت، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید»!
همچنین است اظهارات سردبیر نشریه «صدا» ارگان حزب اتحاد ملت که درباره شوک بنزینی گفت : «روحانی میخواست به هر قیمتی شده، دوباره مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانه زنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم می ریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین تصمیم غیر کارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر او، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع رسانی- در واقع اطلاع نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود... او قمار کرد تا ببیند نتیجه چه میشود».
4- همین بحران کرونا را در نظر بگیرید. پس از یک سال دست و پنجه نرم کردن نظام سلامت و اقتصاد کشور با کرونا، آمار قربانیان روزانه در اثر مراعات محدودیتها به هفتاد نفر رسیده بود. اما یک قضاوت غلط و خلاف نظر کارشناسان و وزارت بهداشت، مبنی بر اینکه «به نظر من از پیک کرونا عبور کردهایم»، موجب شد کشور به وضعیت قرمز باز گردد، شمار مبتلایان و قربانیان سه و نیم برابر شود، و تعطیلی دوباره، در حالی که کرونا 250 هزار میلیارد تومان به کسبه و اصناف زیان رسانده، دامن اقتصاد را بگیرد. آیا بدتر از این میشود به مسئولیت حمایت از تولید و صیانت از سلامت مردم عمل نمود، یا نشاط انتخاباتی فراهم کرد؟! حقیقتا تهدید کرونا خطرناکتر است یا مدیری که بر خلاف کارشناسان میگوید «از پیک کرونا عبور کردیم» و درست به وقت هوشیاری و احتیاط، دستور «راحت باش» در مقابل تهدید جاری را میدهد؟ از همین زاویه نگاه، اوباما و بایدن خطرناکترند، یا کسانی که درباره دشمن نقابدار گفتند دشمن نیست و دوست است و بسیار هم مودب است؟ چه خون دلی خورده بود سردار سلیمانی عزیز (ره) که با همه کتوم بودن و رازداری و فرو خوردن ناراحتیها گفت «در خط مقدم جنگ با دشمن، نباید دو صدا بلند شود و کسانی بگویند او دشمن نیست، دوست است. اگر صاحبمنصبانی آدرس غلط دادند و در جامعه دو صدایی در مقابل دشمن درست کردند، مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن، حساسیت جامعه را از بین بردن و سرد کردن، در درون آن تفرقه درست کردن، خیانت است».
5- علت این سوء مدیریت زنجیرهای را هر چه بدانیم، اتفاق نظر کمسابقهای در میان مردم وجود دارد که باید نقطه پایان بر چنین مدیریتی گذاشت و کدام فرصت، شایستهتر از انتخابات؟ اما در مقابل تبیین این واقعیت، موج سیاسی- رسانهای پر حجمی وجود دارد که شبانهروز، برای نا امید کردن مردم از تغییر یا ترساندن آنها از عواقب «جرئت تغییر»، عملیات میکند. مواجهه با این حجم از وارونهپردازی و تحریف، حتما سازماندهی و بسیج ملی ظرفیتها را نیاز دارد. دشمن و قشون رسانهایاش با همه توان به میدان آمدهاند تا بسیج ملی شایستهای صورت نگیرد. در مقابل، همه نخبگانی که دل در گرو عزت و اقتدار و پیشرفت کشور دارند، باید به شکل همافزا و همپوشان در میانه میدان روشنگری حاضر شوند. امید و انگیزه دادن به مردم برای تغییر و رفع نابسامانیها، همت و تدبیر میخواهد. از جمله این طراحیها، شفافسازی کارنامه دوجریان «اسلامی- ایرانی» و «اشرافی- غربگرا» در زمینه پیشرفت یا پسرفت کشور است. راستی آزمایی «وعدهها» و «برنامه آینده» هر یک از جریانها و نامزدهای فعال در انتخابات، با تبیین «کارنامه گذشته» آنها میسر است. آنچه میتواند امید واقعی به مردم بدهد و موجب افزایش توام با عقلانیت مشارکت به عنوان نیاز همیشگی کشور شود، مرور کارنامه خدمات هر کدام از افراد در معرض نامزدی و طیفهای حامی آنهاست.
6- مرور خدمات انجام گرفته در همین سالهای «محاصره دشمن و خود تحریمی داخلی»، اسناد متقنی است بر این ادعا که میشود به جای فشلی و گردن کج کردن به سمت دشمن و ضعف متصاعد از آن، شجاعانه و مدبرانه، تهدید و تحریم را تبدیل به فرصت سازندگی کشور کرد. به عنوان مثال، مقایسه کنید تحریم راهبردی بنزین در ده سال قبل را که با همت برای خودکفایی در تولید (و سهمیهبندی هوشمندانه) نقش بر آب شد؛ و ماجرای شگفت سه برابر کردن ناگهانی قیمت بنزین را. باید پرسید واقعا مدیریت تولید مرغ و تخممرغ دشوارتر است، یا تولید بنزین و سوخت بیست درصد رآکتور تهران و محصولات نانو و موشکهای پیشرفته؟ صرفهجویی روزانه چند ده میلیون لیتری بنزین از طریق تولید و مقابله با قاچاق کجا، که روزانه صدها میلیارد تومان آورده برای کشور داشت؟ و هزینه قاچاق 144 هزار میلیارد تومانی سوخت ظرف چهار سال، ناشی از حذف کارت سوخت کجا؟
7- در همین دوره که صدها کارخانه و کارگاه تولیدی در اثر سوء مدیریت «برجام و دیگر هیچ»، تعطیل شد یا چوب حراج خورد و به رانتخواران رفت، مدیران غیرتمندی هم در دستگاه قضایی، مجلس، کمیته امداد، ستاد اجرایی فرمان امام(ره) و... بودند که استان به استان، به واحدهای تولیدی سرکشی کردند، درد دلها را شنیدند، مدیران محلی را به صف کردند و توانستند بالغ بر دو هزار واحد تولیدی تعطیل، نیمه تعطیل، و یا چوب حراج خورده را احیا کنند. هم چرخ تولید به حرکت در آمد و هم از شغل مولد دهها هزار کارگر صیانت شد. به اینها علاوه کنید رسیدگی سپاه و نیروهای جهادی به مناطق سیل زده و زلزلهزده را که موجب شده تا نشاط زندگی تدریجا به این مناطق برگردد. اگر روحیه خدمتگزاری جهادی، مبارزه پیشگیرانه با فساد و باز توزیع عادلانه فرصتها، در مقیاس مدیریت اجرایی سرلوحه امور قرار بگیرد، قطعا دستاوردها هزاران برابر بیشتر خواهد بود. این واقعیت را باید به تصویر کشید.
8- شرط مهم تغییر سازنده و امیدبخش، همدلی و همافزایی همه نیروهایی است که به آرمان «ایران قوی و پیشرفته» باور دارند و حاضرند برای تدارک آن از خودگذشتگی نشان دهند. «دولت جوان حزباللهی»، شخص نیست و به جناح خاصی هم تعلق ندارد. تیم همفکر و همدل و هم افزاست. همه باید به میدان بیایند؛ شرط در میانه میدان بودن فقط نامزدی نیست. میشود نامزد نبود، اما از حقانیت مسیر مستقل ملت ایران در تراز انقلاب دفاع کرد. نباید این گونه باشد که رجال سیاسی و حامیان آنها مثلا فقط در فصل انتخابات و صرفا در صورت نامزدی آن فرد، انگیزه فعالیت را داشته باشند.
کمی بیش از دو ماه تا سیزدهمین دوره انتخابات
ریاست جمهوری زمان باقی است. انتخاباتی که از منظرهای مختلف دارای اهمیتی ویژه است. تاکنون تعداد قابل توجهی از چهرهها و فعالان سیاسی برای نامزدی در این دوره ابراز تمایل و اخبار غیررسمی حاکی است برخی از آنان فعالیتهای سیاسی و رسانهای خود را نیز آغاز کردهاند.
تجربه نشان داده، متاسفانه آنچه بیش از همه در رقابتهای انتخاباتی مورد توجه قرار میگیرد شعارهای انتخاباتی است. البته شعار انتخاباتی فینفسه چیز بدی نیست اما مشکل آنجاست که اگر نگوییم همه، اغلب این شعارها نسبتی با طرح و برنامه عملیاتی مدون و قابل اجرا نداشته و صرفاً برای جذب و حتی فریب افکار عمومی مطرح میشوند. شعار مشهور
«هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد هم چرخ اقتصاد» یکی از این شعارهاست که پس از گذشت 8 سال نتایج آن را میتوان هم در زمینه اقتصاد و معیشت مردم و هم فعالیتهای هستهای به راحتی لمس کرد و دید.
با وجود چنین تجربیات و هزینههای گزافی که از سوی شعارهای فریبنده و توخالی بر کشور و ملت تحمیل شده، چاره چیست؟ آیا قرار است بار دیگر افرادی با خیمهشببازی و نمایشهای غیرواقعی حداقل چهار سال دیگر از عمر کشور و مردم را پای قدرتطلبی خود حرام کنند؟ اگر تغییری در نگرشهای اجتماعی-سیاسی و روندهای انتخاباتی ایجاد نشود، تکرار تلخ تجارب پیشین و تحمیل هزینههای مشابه، به هیچ وجه دور از ذهن نیست.
اغلب کارشناسان و فعالان سیاسی کشور معتقدند قوانین مربوط به انتخابات ریاست جمهوری اشکالات و نقایص قابل توجهی دارد که در تحمیل هزینههای مورد اشاره بیتاثیر نیست. همین دیدگاه باعث شد تا طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری ارائه و در دستور کار مجلس قرار گیرد. اگر چه این طرح نیز جامع و مانع نیست اما حتی اگر چنین نیز باشد، نمیتوان و نباید انتظار داشت که براساس آن، انتخاباتی ایدهآل برگزار شود. همانقدر که قوانین در این زمینه مهم و اثرگذار هستند، نگرشهای اجتماعی و کنشهای سیاسی نیز اهمیت داشته و در این میدان نقشآفرینی میکنند.
پیش از سنجش و بررسی برنامههای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری، اقداماتی مقدماتی ضروری به نظر میرسد. یکی از اصلیترین این اقدامات، روشن شدن منابع مالی نامزدهاست. ورود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری و تبلیغات و رقابتهای گسترده و فراگیر آن در سطح کشوری با بیش از 80 میلیون جمعیت و مساحتی چنین بزرگ، نیازمند منابع مالی گستردهای است؛ از برپایی ستادهای انتخاباتی در شهرهای مختلف تا سفرهای انتخاباتی، مستندها و فیلمهای تبلیغاتی، کمپینها و فعالیتها در فضای مجازی، مراسمات و نشستها، تبلیغات میدانی و برخی فعالیتهای غیرمجاز مانند جلب و خرید نظر و رای افراد و چهرههای سرشناس و اثرگذار مانند سلبریتیها و رؤسای قبایل و...
حتی در صورت فعالیت سالم و قانونی هم نامزدی برای انتخابات ریاست جمهوری منابعی میطلبد که میتوان گفت تقریباً هیچکدام از چهرههای سیاسی قادر به تامین شخصی آن نیستند و در این زمینه باید روی پشتیبانی و همراهی دیگران حساب کنند. در یک فضای عقلانی و منطقی انتخاباتی، یکی از مهمترین مطالبات افکار عمومی و نمایندگان آنها (مانند رسانهها و چهرههای دارای تریبون) باید پرسش از میزان و چگونگی تامین و هزینه این منابع مالی باشد.
شفافیت در این زمینه باید کاملاً واقعی، حداکثری و بدون هیچگونه مسامحه باشد. چنین شفافیتی علاوهبر آنکه به ایجاد یک فضای انتخاباتی مطلوب و ایدهآل کمک میکند، اثرات مهم پساانتخاباتی نیز دارد. یکی از اصلیترین این اثرات، کاهش احتمال سوءاستفاده و رانت خواهد بود. اغلب صاحبان ثروتی که در انتخابات فندق میدهند، انتظار دارند که در پساانتخابات گردو پس بگیرند و همین طمع میتواند منشاء بسیاری از مفاسد کلان اقتصادی باشد که مصادیقی همچون واگذاری پروژههای کلان، خصوصیسازیها، اعطای مجوزهای انحصاری، دریافت تسهیلات کلان و... دارد.
علاوهبر شفافیت مالی در مورد منابع و هزینههای انتخاباتی، شفافیت درخصوص ثروت، درآمد و نوع زندگی نامزدها نیز در شکلدهی به نگرشهای واقعی در افکار عمومی موثر است. چگونه میتوان انتظار داشت آنکه زندگی لاکچری دارد و در منزلی به قیمت هر متر مربع نزدیک به صد میلیون تومان زندگی میکند، درد مستاجران را بفهمد و احساس ایستادگان در صف مرغ را درک کند! به طور طبیعی و منطقی، تلقی و نگاه چنین نامزدی به مقوله کلیدی عدالت، کاریکاتوری و در بهترین حالت، ناقص و ابتر است. نگاهی از نوع نگاه «ماری آنتوان» که وقتی شنید مردم فرانسه از کمبود و گرانی نان شاکی هستند، گفت خب کیک بخورند!
پس از این دو شفافیت، نوبت به شفافیت در برنامه و کارنامه است. برنامه نامزدها باید بشکلی بیرحمانه و سختگیرانه مورد بررسی قرار گیرد. کلیگویی آفت فضای انتخاباتی است. مثلاً وقتی نامزدی میگوید معضل بیکاری را حل میکند، باید این ادعا را تمام و کمال زیر تیغ تشریح برد. چگونه قرار است این وعده عملیاتی شود؟ طرحها و برنامههایی که در این زمینه گفته میشود، چقدر عملیاتی است؟ در یک فضای منطقی و عقلانی، کارشناسان هر حوزه وعدهها و برنامههای نامزدها را مورد مطالعه و سنجش قرار داده و به آنها نمره میدهند. مجموع و میانگین این نمرات، به شکلگیری رای و انتخابات آگاهانه کمک میکند. نقطه مقابل رای آگاهانه، رای هیجانی و غیرواقعبینانه است.
فضای مسموم انتخاباتی چهار سال پیش را فراموش نکردهایم؛ اگر فلانی پیروز شود در پیادهروها دیوار میکشد! ما رای نیاوریم دلار پنج هزار تومان و پراید 40 میلیون تومان خواهد شد! و جالبتر آنکه همان شعبدهبازان دیروز، امروز بجای اظهار شرمندگی و عذرخواهی از مردم، طلبکار هم بوده و بر سر مردم منت میگذارند که بروید خدا را شکر کنید چون اگر ما نبودیم دچار قحطی میشدید!
آنچه برنامه کارشناسی و عملیاتی را معتبر و قابل اعتماد میکند، کارنامه نامزدهاست. بطور طبیعی هر کدام از نامزدها پیش از ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری، سوابق مدیریتی و مسئولیتهای متعددی داشتهاند. کارنامه این سوابق را هم باید موشکافانه و البته منصفانه زیر ذرهبین برد. ریاست جمهوری همچون شنا در دریایی متلاطم و طوفانی با مخاطرات پیدا و پنهان بسیار است. آنکه در استخر، شنای قابل قبولی نداشته، چگونه میتواند از پس چنین دریایی برآید؟
خلاصه کلام آنکه ما پیش از انتخاب رئیسجمهور بعدی، با انتخاب مهمتر و بزرگتری مواجه هستیم. اینکه انتخابات را به صحنه شعبدهبازی تبدیل کنیم؛ عدهای چشمبندی کنند و حضار با چشمان از حدقه درآمده سوت و کف بزنند یا آن را به آزمایشگاه و سالن تشریح تبدیل کنیم که شعارها، وعدهها، برنامهها و کارنامهها با دقت مورد سنجش قرار گرفته و محک میخورند.
محمد صرفی
ی
محمد ایمانی
«قدرتمندی و پیشرفت» در دنیایی انباشته از رقابت، دلمشغولی بسیاری از ملتهاست. ملت رشید ما از این دلمشغولی استثنا نیست؛ بهویژه اینکه در تاریخ خود، همواره با دشمنان این اقتدار و پیشرفت درگیر بوده است. «ایران قوی»، شعار مورد اتفاق ملی است، فارغ از اینکه افراد دارای کدام گرایش سیاسی و فکری باشند. اما با کدام راهبرد میشود ایران را قدرتمندتر، پیشرفتهتر و آسیبناپذیرتر کرد؟
«اقتدار و پیشرفت»، عاریهگرفتنی یا خریدنی - مثلا در فرآیند مذاکره- نیست. بله مذاکره هم، میتواند یکی از ابزارهای مورد استفاده در این مسیر باشد. اما پایه و مایه اقتدار و پیشرفت را نه میشود خرید و وارد کرد، و نه به سودای کسب منفعتی کوتاه، در بازار دیپلماسی و مذاکره فروخت. نگاه کوتهبینانه به این واقعیت بود که موجب شد دکتر محمد مصدق در بحبوحه نهضت ملی شدن نفت، تصور کند میتوان به واسطه مذاکره با دولت آمریکا، نفت ایران را از دستدرازی انگلیس مصون داشت. سرنگونی او با کودتای آمریکا، سندی غیرقابل خدشه در تاریخ پرعبرت ماست؛ اما شگفت اینکه با وجود دلالتهای روشن ماجرا، برخی سیاسیون حاضر در دوره جمهوری اسلامی، تصور یا تلقین کردند که برای پیشرفت و اقتدار یا رفع موانع آن، باید سراغ مذاکره و معامله با آمریکا رفت و بلکه حتی از توانمندی دفاعی و اقتدار منطقهای کوتاه آمد.
اما پیشرفت، موضوعی درونزا برای هر ملتی است. و لازمه و ضمانت آن، قوی شدن است. با این منطق، باید منابع اقتدار و پیشرفت را در داخل تولید کرد و آنگاه با دست پر، وارد عرصه پررقابت جهانی شد. آنجا که پای خط قرمزهای امنیت و منافع ملی در میان است، باید قدرت داشت تا بتوان مقاومت کرد. اما حتی اگر عرصه - به غلط- صرفا در شکل و شمایل یک بازار بزرگ برای مذاکره و معامله دیده شود، حتی در این صورت هم باید منابع قدرت و ثروت تولید و تدارک شده باشد؛ و گرنه خریدار آسوپاس را دست میاندازند، یا مالالتجارهای را که به اضطرار برای فروش آورده، مفت میخرند و نیازمندیهایش را به او گران میفروشند. از اینها فراتر، دارایی کسانی که فقط گردن کج و زبان عجز و التماس داشته باشند، دستخوش طمع و زورگیری میشود.
مسیر کشور ما در زمینه «اقتدار و پیشرفت»، به برکت انقلاب اسلامی، مسیری رو به جلو بوده و البته در این مسیر، هر چند به موفقیتهای خیرهکننده جهانی دست یافتهایم، گاه با دستاندازها و چالشهایی روبهرو شدهایم. اگر سنگاندازی دشمنان در این مسیر طبیعی باشد، قصور و تقصیرهای داخلی پذیرفتنی نیست. کشور ما بهویژه طی دو دهه اخیر، با دو موج قوی قرین شد. اولی، حرکت پیشرفت که تا سالهای 88 و 90 سیر صعودی پیدا کرد؛ و دومی، موج فشار سیاسی و اقتصادی معارض از خارج و داخل، که در قالب فتنه و آشوب سیاسی، و تحریمهای فلجکننده (فشار حداکثری) پدیدار شد. موج دوم، ساخته شد تا ترمز حرکت شتابان پیشرفت و اقتدار ایران را بکشد. درد بیدرمان آمریکا و اسرائیل و برخی رژیمهای اروپایی، پیشرفت شتابان ایران در حوزههای مختلف علوم و فنون و قدرت بود. چنانکه نتانیاهو مقارن فتنه 88 در پارلمان رژیم صهیونیستی گفت «برنامه هستهای ایران با سرعت قطار تندرو پیش میتازد و ما مانند خودروی قراضه میخواهیم خود را به آن برسانیم و مهار کنیم». یا «هرتسل هالوی» (فرمانده رکن اطلاعات در ستاد ارتش اسرائیل) آبان 94 اذعان کرد: «از ابتدای انقلاب 1979، ما 3 برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد ایران 20 برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله 30 سال پیش، برای ما بسیار پُرهزینه خواهد بود». از این دست اعترافات لابهلای اظهارات مقامات آمریکایی و اروپایی هم فراوان است.
هنگامی که پروژه براندازانه فتنه 88 - با سرمایهگذاری 20 ساله- شکست خورد، مقامات آمریکایی بر اساس مشورت برخی دستاندرکاران فتنه سبز، تصمیم گرفتند تحریمها را به شکل جدیتر از گذشته وارد معادلات مواجهه با ایران کنند و اینبار مشخصا معیشت مردم را هدف بگیرند. وقتی این پروژه با برخی انحرافات در راس دولت مستقر (دولت دهم) در هم آمیخت، فشار اقتصادی را موثر کرد و زبان سیاستبازانی را گشود که بهخاطر سوابق سوءمدیریت، در انتخابات 84 و 88 توسط مردم کنار زده شده بودند، اما حالا ادعا میکردند کلید مشکلات اقتصادی در لوزان و وین و ژنو و نیویورک و در مذاکره از موضع پایین با آمریکا و غرب است. خسارتهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی هشت سال بعدی، نتیجه همرسانی و همپوشانی دو طیف انحراف و فتنه است. آقای جعفر فرجی فرماندار شهرری در دولت دهم که سِمَت قائممقامی ستاد انتخاباتی رئیسجمهور وقت در سال 88 را هم برعهده داشته، 3 اسفند 1396 در پاسخ برخی ژستهای اپوزیسیونمآبانه رئیس دولت دهم، خاطره تلخی را بازگو میکند:
«چند روز بعد از جریان خانهنشینی، بنده برای سفر استانی دولت مجبور شدم به جلسهای با آقای «ب» [معاون اجرایی رئیسجمهور] بروم. تنها جلسهای که با ایشان داشتم، تلخترین جلسه آن دوره عمرم شد. او که ارتباط بنده را با جریان ستادهای مردمی در سراسر کشور و بچههای انقلابی میدانست، پرسید بچهها نظرشان نسبت به قضیه خانهنشینی چیست؟ توضیح دادم که رئیس دولت در پازل دشمنانش حرکت کرد و هر عاقلی، این را میفهمد. او که عصبانی شده بود، گفت پنج شش سال است که شبانهروز در کشور مثل... کار میکنیم و آقایان [...] و [...] میروند پزش را جلوی مردم میدهند و پشتسر، ما را میکوبند. اشکالی ندارد ما هم از فردا کار نمیکنیم. بله از فردا کار نمیکنیم که معلوم بشود فقط ما هستیم که میتوانیم کشور را بگردانیم. ببینیم در سخنرانیهایشان چه دارند به مردم بگویند و آنوقت به دست و پایمان میافتند. با دو تن از رفقا رفته بودیم؛ موقع برگشتن بغض گلویمان را گرفته بود. ما فکر میکردیم حرفی زد و تمام شد. اما حرف او، علیرغم باورمان اجرایی شد، دو سال رئیسجمهور و معاونین و مسئولدفترش، کشور را رها کردند. آن هم در اوج تحریمها. این را از جدول جلسات رئیسجمهور که جایش معاون اول میرفت و کاهش حجم تصمیم، اقدام و برنامهها و سفرها و ازهمگسیختگی کارها میشد فهمید... وضعیت اقتصادی و اجتماعی سیاسی کشور محصول همان دو سال تعلل ارادی است که آقای «ب» آن روز وعدهاش را داد».
این جفا در حق مردم، موجب روی کار آمدن کسانی شد که راه پیشرفت و گشایش اقتصادی را در واگذاری امتیاز و نرم کردن دل دشمن میدانستند؛ اما هم چوب حراج به برنامه هستهای زدند و هم رکود تورمی تلخی برجای گذاشتند که طبق آمار، در 25 سال گذشته (دولت مرحوم هاشمی و اتفاقات سال 74) بیسابقه است. یک دهه پرفراز و نشیب و پر از عبرت بر کشور ما رفت. آنجا که مدیران ما، مسئولانه و هوشیارانه وارد میدان شدند، موفقیتهای بزرگ رقم خورد و هرجا که «غفلت، منیت، قبیلهگرایی، جاهطلبی و غرور، اشرافیت و تمایزطلبی، یا نفوذزدگی» با نقشه دشمن در هم آمیخت، موجب شد نقشه اقتدار و پیشرفت به حاشیه بیفتد. راهبرد «ایران قوی»، نقشه راه پیشرفت است. حرکت بر مبنای این نقشه راه، مدیران تازهنفسی را میطلبد که دستگاه اجرایی را سکانداری کنند.
بیانات نوروزی رهبر انقلاب، نقشه راه کشور در پسِ یک دهه پرماجرا و سرشار از درس است؛ از جمله این فرازها: «اقتصاد ما با ظرفیّتها و قابلیّتهایی که دارد، میتواند یکی از شکوفاترین اقتصادهای منطقه و دنیا باشد. شرطش این است که یک مدیریّت قوی وجود داشته باشد... کارشناسان بانک جهانی میگویند که اقتصاد ایران در میان اقتصادهای برتر دنیا در رتبه هجدهم است؛ از 200 و خُردهای کشورِ دنیا. آنها میگویند اگر از ظرفیّتهای استفاده نشده استفاده بشود، اقتصاد ایران، شش رتبه بالاتر میآید و به رتبه دوازدهم میرسد... کشوری با این خصوصیّات، اگر یک برنامهریزی درست اقتصادی داشته باشد و یک مدیریّت قوی هم بالاسرش باشد، که این مدیریّت - که من حالا بعد در مسئله انتخابات اشاره خواهم کرد- البتّه باید قوی و قادر بر حلّ مسائل باشد، مردمی باید باشد، ضدّ فساد باید باشد، میتواند به یک کشور پیشرفته اقتصادی تبدیل بشود و دیگر هیچگونه ابزار تحریم در او اثر نکند... توصیه مؤکّد ما به مسئولان عزیز کشورمان - چه مسئولانی که الان سر کار هستند، چه آنهایی که بعداً خواهند آمد- این است که مسئله اقتصاد کشور را به رفع تحریم گره نزنند. اقتصاد کشور را معطّل و پا در هوا در انتظار تصمیمگیری دیگران قرار ندهند.... انتخابات در واقع یک نوسازی در کشور است؛ وقتی انتخابات انجام میگیرد یعنی یک افراد تازهنَفَسی وارد میدان میشوند، و در دستگاه اجرای کشور یک نوسازیای بهوجود میآید. یک مجموعه تازهنَفَس و پُرانگیزه وارد کار میشوند، و این برای کشور خیلی چیز مبارک و خوبی است... کشور و ملّتی که میبیند دشمنیهای دشمنان و زیادهخواهان و مستکبران را، راهکار و علاجش این است که خودش را قوی کند. این قوّت کشور و «ایران قوی» یک شعار عمومی است، این را همه قبول دارند. این قوّت را چه کسی به ایران میبخشد؟ ملّت؛ ملّت هستند که این قوّت را به کشور میبخشند و حضور ملّت و مشارکتشان هم مسلّماً در این قوّت ملّی تأثیر دارد.... ریاستجمهوری خیلی مسئله مهمّی است؛ مهمترین و مؤثّرترین مدیریّت کشور، ریاستجمهوری است. هر کسی که بهدنبال سعادت کشور است یک چنین رئیسجمهوری میخواهد: دارای مدیریّت و کفایت مدیریّت. باایمان؛ آدم بیایمان کشور را، منافع کشور را، مردم را یک وقتی میفروشد. عدالتخواه، ضدّ فساد. دارای عملکرد انقلابی و جهادی. به توانمندیهای داخل معتقد باشد».
اکنون وقت آن است که مردم از خود بپرسند شومن میخواهند یا مدیر؟ پاسخگو و بدهکار مردم، یا طلبکار و پشتهمانداز؟ تعبیر شومن، اظهارات سازنده فیلم تبلیغاتی یکی از نامزدها در سال 92 است که بعدها گفت «متنهای سخنرانی آقای [...] در سال 92 را من نوشتم. 27-28 جمله طراحیشده بود که قرار بود او بگوید. مثلاً «هم چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، هم چرخ زندگی مردم»... در گفتوگوی شبکه دو بنا این بود که هرچه مجری میگوید، رها کنیم و به تلویزیون حمله کنیم. روزبهروز با سیطره رسانهها، آدمهایی انتخاب میشوند که به شومن و بازیگر نزدیکترند تا سیاستمدار». تورمهای ششصد تا هشتصد درصدی ظرف هفت هشت سال، یکی از نتایج این اتفاق تلخ است. مدیریت فشل و پشتهماندازی که حالا میگوید چند سال زمان میبرد تا اقتصاد کشور را به شرایط سال 90 یا 92 برگرداند!