سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسمه تعالی:آمریکا خودش را چگونه به ما ثابت کرد؟ (یادداشت روز)
 
 
«آمریکایی‌ها باید ثابت کنند که به دنبال مذاکره هستند.» این جمله‌ای است که برخی مسئولان در ماه‌های اخیر بارها تکرار کرده‌اند. آمریکا اما همه چیز را به ما ثابت کرده است؛ آمریکا با تحریم‌های حداکثری به ما ثابت کرده است که نه برادر بلکه دشمن ایران و ملت ایران است، در برجام ثابت کرد به هیچ تعهدی پایبند نیست و با تهدید‌های گاه و بی‌گاهش هم ثابت می‌کند اهل مذاکره برابر و تعامل نیست.
چشم خطاپوش برخی اما ظاهرا نمی‌خواهد هیچ‌کدام از این شواهد را ببیند و مانند عاشقی که از خطای معشوق چشم می‌پوشد؛ ماه‌هاست در کارنامه و سوابق سیاه مقامات واشنگتن به دنبال نقطه‌ روشنی برای اتکا و اعتماد به آنها می‌گردد! «برجام» از این منظر تجربه‌ای گران‌بها بود. تجریه‌ای که به بهای تعلیق (نزدیک به تعطیل) صنعت هسته‌ای ایران به مدت تقریبا 5 سال به دست آمد. در برجام ایران سطح غنی‌سازی اورانیوم را از 20 درصد به 3 درصد کاهش داد. مرکز غنی‌سازی فردو را تقریبا تعطیل کرد. قلب راکتور اراک را خارج و عملا تأسیسات آب سنگین اراک را برای همیشه از کار انداخت. همه سانتریفیژهای نسل جدید خود را جمع‌آوری و انبار کرد و تمام ذخایر سوخت 20 درصد خود را نیز از دست داد. برجام در کنار همه اینها محدودیت‌های شدید 10 تا 25 سال را نیز بر صنعت هسته‌ای کشور اعمال کرد. اما توافق برجام با همه این تعطیلی‌ها و محدودیت‌هایش برای ایران حتی نتوانست اسفند 1396 سوخت هواپیمای وزیر خارجه وقت ایران را در مونیخ فراهم کند و حتی نتوانست حساب بانکی سفارت ایران در لندن را بازگشایی کند! آمریکا و کشورهای اروپایی به هر بهانه‌ای از اجرای تعهدات‌شان در برجام طفره رفتند و دولتمردان ایران در سراب وعده‌های آمریکا و اروپا پنج سال به صورت یک‌طرفه توافق نامتوازن برجام را اجرا کردند.
اگر تجربه تلخ برجام را نادیده بگیریم، آمریکایی‌ها در مرداد 1403 نیز خودشان را به ما ثابت کردند. وقتی پس از ترور مهمان عزیز مراسم تحلیف آقای پزشکیان در تهران یعنی شهید اسماعیل هنیه، نه تنها با سکوتی معنادار حاضر به محکوم کردن این اقدام نشدند بلکه وزیر دفاع وقت آمریکا اندکی پس از آن و در دفاع از رژیم صهیونیستی گفت: «واشنگتن برای دفاع از اسرائیل هر اقدامی را انجام می‌دهد.» آمریکا کمتر از دو ماه بعد باز هم خودش را به ما ثابت کرد و در حالی که وعده آتش‌بس در ازای عدم پاسخ به ترور شهید هنیه داده بود؛ نقش مؤثری در ترور دبیرکل حزب‌الله لبنان، شهید سید حسن نصرالله ایفا کرد. این بار آقای پزشکیان نیز زبان به اعتراض گشود و یک روز پس از شهادت سید مقاومت، گفت: «ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی نیز که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتش‌بس می‌دادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جری‌تر خواهد کرد.» دموکرات یا جمهوری‌خواه فرقی نمی‌کرد؛ آمریکا کاملا خودش را به ما ثابت کرد. دست ترامپ به خون سردار سلیمانی آغشته بود و حالا دست بایدن نیز به خون شهید نصرالله آغشته شد.
آمریکا باز هم خودش را به ما ثابت کرد وقتی ابراز تمایل یکطرفه دولت چهاردهم به مذاکره را با تهدید و قُلدری پاسخ داد. اگر تهدیدات ترامپ علیه ایران را در زمان تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نادیده بگیریم. دستورالعمل رسمی ترامپ درباره ایران پس از ریاست‌جمهوری‌اش را با هیچ چشم خطاپوشی نمی‌توان نادیده گرفت. رئیس‌جمهور آمریکا 4 فوریه 2025 (16 بهمن 1403) سیاست‌های کلی کشورش در تقابل با ایران را این‌طور خلاصه کرد: جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای و موشک‌های بالستیک قاره‌پیما، از بین بردن نفوذ منطقه‌ای ایران، فروپاشی و تضعیف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و گروه‌های وابسته به آن و مقابله با توسعه توان دفاعی ایران در زمینه موشک‌ها و تسلیحات متعارف و نامتقارن. آمریکا با این دستورالعمل به ما ثابت کرد به چیزی کمتر از تضعیف و خلع سلاح ایران راضی نیست و ترامپ در همین چهارچوب شرح وظایف وزارت‌خانه‌های امور خارجه، خزانه‌داری، بازرگانی و دادگستری آمریکا را تعیین کرد.
رئیس‌جمهور آمریکا فقط به همین دستورالعمل هم اکتفا نکرده است. او در کمتر از سه ماه از آغاز ریاست‌جمهوری‌اش حداقل چهار بار ایران را تهدید به حمله و بمباران کرده است. 22 بهمن 1403 (10 فوریه 2025) ترامپ در مصاحبه با شبکه آمریکایی فاکس‌نیوز خواستار نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران شد و گفت: «ترجیح می‌دهم... توافقی انجام دهیم، نظارت کنیم، بررسی کنیم، بازرسی کنیم و سپس آن [برنامه هسته‌ای ایران] را منفجر کنیم.» او پس از تشریح توافق مورد نظرش با ایران، زبان به تهدید گشود: «دو راه برای متوقف کردن آنها [ایران] وجود دارد، با بمب یا با یک تکه کاغذ [توافق].» ترامپ مدتی بعد دوباره اقدام به تهدید ایران کرد 
و 27 اسفند 1403 (17 مارس 2025) نوشت: «هر تیری که [یمنی‌ها] شلیک می‌کنند، از این نقطه به بعد، به‌عنوان تیری از سوی سلاح‌ها و رهبری ایران برداشت خواهد شد و ایران مسئول آن خواهد بود و عواقب آن را متحمل خواهد شد و آن عواقب وخیم خواهد بود!» او کمتر از دو هفته بعد و درست در همان روزی که رئیس‌جمهور کشورمان از تصمیمش برای مذاکره با آمریکا گفت، یک بار دیگر ایران را به بمباران تهدید کرد و 10 فروردین 1404 (30 مارس 2025) این بار به شبکه آمریکایی NBC گفت: «اگر با ایران به توافق نرسیم... این کشور بمباران خواهد شد. این کشور به شیوه‌ای بی‌سابقه بمباران خواهد شد.» رئیس‌جمهور آمریکا حتی در اظهارات سه روز پیش خود و پس از اعلام خبر مذاکره با ایران در روز شنبه، دست از تهدید ایران برنداشت و گفت: «اگر مذاکرات با ایران موفقیت‌آمیز نباشد، فکر می‌کنم ایران در خطر بزرگی خواهد بود. خطر بسیار زیاد... اگر این مذاکرات موفقیت‌آمیز نباشد، به نظرم روز بدی برای آنها خواهد بود.» اینها ادبیات دولتی نیست که خواهان مذاکره از موضع برابر با ایران باشد. آمریکا با زبان تهدیدش به ما ثابت کرد اهل توافق و معامله نیست و فقط به دنبال تحمیل خواسته‌های خود به ایران است.
نه فقط با ایران که دولت آمریکا آن را در میان کشورهای متخاصم خود طبقه‌بندی کرده است؛ بلکه رفتار آمریکا با کانادا که آن را در زمره «متحدان نزدیک» خود دسته‌بندی کرده‌ است به جهان ثابت می‌کند که دولت آمریکا پایبند به هیچ مذاکره، توافق و تعهدی نیست. سال 2017 آمریکا با خروج از توافق نفتا (NAFTA) با کانادا، آنها را تهدید کرد تا به مذاکرات جدید جهت دستیابی به توافقی جایگزین تن دهند. تهدیدات ترامپ جواب داد و کانادا در نوامبر 2018 حاضر به توافق جدیدی با آمریکا موسوم به یو.اس.ام.سی.ای (USMCA) شد. اما هفت سال بعد وقتی دونالد ترامپ برای بار دوم به ریاست جمهوری آمریکا رسید؛ همین توافقی که خودش بسته بود را نیز زیر پا گذاشت و با راه‌اندازی جنگ اقتصادی با کانادا خواستار توافق دیگری با امتیازات بیشتر شد. این زیاده‌خواهی رئیس‌جمهور آمریکا آن‌قدر عیان و رسوا بود که فایننشال‌تایمز درباره آن نوشت: «وقتی ترامپ توافقی می‌بندد، هیچ تضمینی وجود ندارد که به آن پایبند 
بماند.»
آمریکا خودش را نه فقط به ما بلکه به تمام جهان همه‌جوره ثابت کرده است. فقط کافی است عینک خوش‌بینی و خوش‌خیالی به واشنگتن را از جلوی چشمان‌مان برداریم تا واقعیت را آن‌طور که هست ببینیم و با آن کنار بیاییم. در این صورت اقتصاد یک کشور پهناور و با ذخایر عظیم انسانی و طبیعی مثل ایران را به اخم و لبخند چند سیاستمدار پست در کاخ سفید گره نمی‌زنیم. حالا اما به هر دلیلی جمهوری اسلامی تصمیم به آزمودن مجدد آمریکا گرفته است؛ آمریکا باز هم باید خودش را به ما ثابت کند و تجربه به ما می‌گوید نتیجه متفاوتی رقم نخواهد خورد.
سید محمدعماد اعرابی

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 04/1/21ساعــت 7:12 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی: کلید رمز تهدیدات آمریکا علیه ایران چیست؟ (یادداشت رو

کلید رمز تهدیدات آمریکا علیه ایران چیست؟ (یادداشت روز)

 

کاریکاتور/غزه استخوانی در‌ گلوی رژیم‌صهیونیستی!

تا

 
دوره فعلی ریاست‌‌جمهوری «دونالد ترامپ» از هر حیث تکرار دوره اول ریاست‌جمهوری اوست اما تیم اطراف او و پاره‌ای رسانه‌های خارجی مرتبط یا همگرا با تیم او و نیز عده‌ای در ایران وانمود می‌کنند دنیا با ترامپ جدیدی مواجه شده است. خود ترامپ برای اهدافی که در سطح داخلی آمریکا و در سطح خارجی دنبال می‌کند به چنین تصویری به ‌شدت احتیاج دارد. تصویر مورد نیاز او این است که دنیا با یک رئیس‌جمهور همواره شگفتی‌ساز و غیرقابل پیش‌بینی مواجه است، پس به نفع دیگران است که در مقابل او قرار نگیرند. خود او 10 فروردین / 29 مارس در مصاحبه با فاکس‌نیوز گفت «من به تازگی نامه‌ای برای مسئولان ایران فرستادم و در آن نوشتم که باید یک تصمیم مشخص بگیرند، یا این طرف یا آن طرف». اگر پنج سال به عقب برگردیم، به زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، با همین ادبیات مواجه می‌شویم، آن زمان هم او گفت ایران باید به توافق بزرگ با آمریکا تن دهد و من منتظر پاسخ مقامات جمهوری اسلامی هستم و مرتب وعده می‌داد که ایران امروز می‌آید، فردا می‌آید و زمانی که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2020 به رقیب پیر خود از حزب دموکرات باخت مدعی شد که ایران آماده بود تا به توافق بزرگ با من تن دهد اما سیاست‌های آسان‌گیر 
جو بایدن همه چیز را به ‌هم ریخت. 
ابزار دونالد ترامپ برای پیگیری سیاست‌های خود در آن زمان هم مثل امروز دو چیز بود؛ «فشار حداکثری» و «تهدید به اقدام نظامی». اما واقعیت این است که در همان زمان همه محافل سیاسی به ترامپ گفتند فشار حداکثری، ایران را به پذیرش خواسته‌های او وادار نمی‌کند. ترامپ حتی زمانی که ایران در یک مرحله پهپاد افسانه‌ای ـ گلوبال‌هاوک ـ آمریکا را در آسمان هرمز نابود کرد و در مرحله بعد در واکنش به اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس، پایگاه عظیم عین‌الاسد آمریکا در عراق را زیر ضربات شدید موشکی قرار داد و حیثیت نظامی آمریکا را نابود کرد، ترجیح داد کاری نکند و به درگیری نظامی با ایران دامن نزند. این تجربه نزدیک ما از دونالد ترامپ و سیاست‌های اوست. در همین حدود سه ماه اخیر که او دوباره به قدرت رسیده و همان سیاست‌های به ظاهر تهاجمی را علیه بخش‌های زیادی از دنیا از سر گرفته است، باز هرجا در مقابل او مقاومت صورت گرفته به سرعت به عقب برگشته و هیچ هم بابت تغییر سریع موضع شرمنده نشده است! 
البته از حق نگذریم ترامپ در دوره اخیر، عنصر سومی به سیاست‌های خود اضافه کرده است و آن «حیله‌گری» است. مثلاً ترامپ وانمود کرد برای پایان دادن جنگ اوکراین به فرمول حل و فصل سریع با روسیه دست یافته است و براساس آن مکالمه تلفنی با «ولادیمیر پوتین» رئیس‌جمهور راه انداخت و متعاقب آن مذاکرات وزرای خارجه آمریکا و روسیه در «ریاض» را شکل داد، به گونه‌ای که بعضی خوش‌باورها گفتند امروز یا فردا جنگ اوکراین تمام می‌شود. اما ترامپ با فاصله کم‌ تحریم‌های جدیدی علیه فدراسیون روسیه راه انداخت و نشان داد صادق نبوده و خبری از پایان سریع جنگ اوکراین نیست. اضافه شدن عنصر سوم به سیاست‌های ترامپ در واقع افشاکننده ضعف کارآیی دو راهبرد «فشار حداکثری» و «تهدید به جنگ» است. 
در همین روزها برای آنکه تهدید او به جنگ، معتبر شمرده شود، یک سری خبر در رسانه‌ها راه افتاد. رسانه‌های غربی و بعضی دنباله‌روان آن در منطقه و بعضی دیگر در ایران، از تغییر کاربری جزیره نظامی «دیگوگارسیا» در شرق اقیانوس هند و افزایش تحرک و توان نظامی این پایگاه ارتش آمریکا خبر دادند. بعضی هم نوشتند آمریکا در حال افزایش توان نظامی پایگاه عین‌الاسد در عراق است و بعضی هم نوشتند آمریکا در حال انتقال سیستم‌های پدافندی بی‌52 از نقاط نزدیک 
کره شمالی به آب‌های خلیج‌فارس می‌باشد و خبرهای دیگری از این نوع. پنتاگون هم 14 فروردین / دوم ‌آوریل طی بیانیه‌ای اعلام کرد «پیت هگست» وزیر دفاع گفته است «اگر ایران یا نیروهای نیابتی‌اش تهدیدی متوجه پرسنل یا منافع آمریکا در منطقه کنند، ایالات متحده بدون تردید دست به اقدام قاطع خواهد زد». اما واقعیت این است که از یک‌سو هیچ منبع مستقل و به‌خصوص منابع محلی خبرهای مربوط به دیگوگارسیا یا عین‌الاسد و یا انتقال سامانه‌های دفاعی از کره شمالی به خلیج‌فارس را تأیید نکرده‌اند و از سوی دیگر خود ماهیت این خبرها بر بلوف بودن این نوع خبرپراکنی‌ها تأکید می‌کند؛ چرا که اصولاً انفعال نظامی آمریکا در منطقه غرب آسیا و به‌خصوص در حوزه حساس خلیج‌فارس به دلیل عدم نیروی کافی نظامی آمریکا در پایگاه‌های فراوان آن در منطقه و نیز به دلیل عدم کفایت جنگ‌افزارهای آن نبوده است. پایگاه عین‌الاسد در غرب آسیا بزرگ‌ترین پایگاه زمینی و پایگاه منامه در بحرین، بزرگ‌ترین پایگاه دریایی آمریکا در دنیا می‌باشد. پس انفعال آمریکا به دلیل کسری نیروی نظامی یا کسری تجهیزات نظامی نیست، اما برای آنکه تهدیدات ترامپ و پنتاگون معتبر تلقی شود، رسانه‌ها با این نوع خبرهای بی‌اساس به میدان آمده و بعضی ساده‌لوحان داخلی به آن دامن می‌زنند. 
واقعیت این است که هر گونه اقدام نظامی آمریکا چه در منطقه ما و چه در مناطق دیگر با هزینه زیاد و ریسک‌ بسیار بالا مواجه می‌باشد. مدت‌های مدیدی است که اعتبار قدرت نظامی آمریکا در حل منازعات و اساساً کارآیی فرمول جنگ در تأمین اهداف آمریکا زیر سؤال رفته است. به صحنه تقابل نظامی آمریکا علیه کشور یمن ـ با یک هزارم قدرت نظامی ایران ـ بنگرید. انصارالله در واقع به نمایندگی از جهان اسلام در دفاع از مردم مظلوم غزه و زنان و کودکان که 
هر روزه ده‌ها نفر آنان به خاک و خون کشیده می‌شوند، بدون آنکه از جایی دستور بگیرد، دریای سرخ را تحت کنترل درآورده و به حملات موشکی علیه عمق رژیم صهیونیستی دست می‌زند. آمریکا طی یک ماه اخیر با استفاده از تجهیزات بسیار گران‌قیمت از جمله هواپیماهای بی‌52 به مناطقی از یمن از جمله نقاطی در کوهستان‌های شمال این کشور حمله کرده است. بنا به بعضی گزارش‌های معتبر محلی، ارتش آمریکا برای انهدام یک دهانه یک تونل چندمتری که چندین ورودی و خروجی دارد، سه بار با هواپیمای بی‌52 حمله کرده در حالی که حداکثر نتیجه آن، تخریب یک تا دو متر یک دهانه از یک تونل چند دهانه بوده است! در پی این حملات، ترامپ در 12 فروردین / 31 مارس اعلام کرد «نیروهای یمنی در حملات بی‌امان در دو هفته گذشته نابود شده‌اند و بسیاری از مبارزان و رهبران آنها دیگر در میان ما نیستند» و جالب این است که بعد از این اعلام که از سوی بلندپایه‌ترین مقام آمریکا بیان شد، «ناو هواپیمابر وینسون» مورد حمله نیروهای مجاهد یمن قرار گرفت و دوباره تل‌آویو مورد اصابت موشک بالستیک واقع گردید! پس برای آمریکایی‌ها کاملاً واضح است که فرمول نظامی در مواجهه با مقاومت منطقه کارآیی ندارد. کمااینکه همین 6 روز پیش «فارن‌افرز» ماهنامه شورای روابط خارجی آمریکا بر این موضوع تأکید نمود. بنابراین نباید تردید کرد که فرمول واقعی ترامپ در مواجهه با ایران توسل به عملیات نظامی نیست الا اینکه در ایران شرایط دیگری پیش آید که عنصر نظامی بخواهد به‌عنوان عضو مکمل یک سناریوی ترکیبی عمل کند که در این صورت هم توسل به اقدام نظامی، کارآیی جنگ ترکیبی علیه ایران را مخدوش می‌نماید و به تغییر اساسی در صحنه مواجهه منجر می‌گردد. 
فرمول واقعی عملیاتی و میدانی آمریکا در مواجهه با جمهوری اسلامی، ایجاد اخلال در سامانه‌های اقتصادی ایران است. تحلیل جناح ترامپ و جمع‌بندی آن این است که از میان همه عناصر عملیاتی آمریکا که طی دهه‌های گذشته در مواجهه با ایران به کار گرفته شده‌اند، تنها فشار اقتصادی کارآیی نسبی داشته است. تغییر قیمت دلار در ایران طی دو تا سه ماه گذشته که از 60 هزار تومان به بیش از 100 هزار تومان رسید، تیم ترامپ را متقاعد کرده است که راهکار اصلی مواجهه‌ با ایران، همین فشار اقتصادی است. آمریکا معتقد است وضع اقتصادی و ساختارهای ضعیف آن در داخل ایران به‌گونه‌ای است که فشار بر آن پاسخ می‌دهد. خب زمانی که این عنصر بدون آنکه برای آمریکا کمترین هزینه‌ای داشته باشد، به دولت و مردم ایران فشار می‌آورد و اقتصاد جمهوری اسلامی را در ورطه بی‌ثباتی قرار داده و نارضایتی‌ها را دامن می‌زند، چرا باید آمریکا به سمت گزینه نظامی برود که با توجه به تعداد زیاد پایگاه‌های ثابت و سیار آن در منطقه، از یک‌سو ریسک آن برای پنتاگون بالاست و از سوی دیگر وضع و موضع کنونی رژیم اسرائیل در منطقه‌ را به کلی دگرگون می‌کند؟ آمریکا به خوبی می‌داند اگر ولو به ‌صورت محدود به سمت کنش نظامی علیه ایران برود، با واکنش‌ گسترده نظامی جمهوری اسلامی مواجه می‌شود و این واکنش، وضع منطقه را به‌هم می‌ریزد کما اینکه نشانه‌های نگرانی از پیامد درگیری تازه را در همه دولت‌های عرب اطراف ایران مشاهده می‌کنیم. هر اقدام نظامی حتی اگر محدود باشد، ایران را به سمت ویران‌سازی رژیم اسرائیل سوق می‌دهد و آنگاه دیگر فقط پایگاه‌های نظامی و اطلاعاتی این رژیم ـ آن‌گونه که در عملیات‌های وعده صادق اعمال شد ـ سیبل قدرت نظامی ایران نخواهد بود بلکه کل زیرساخت‌های حیاتی آن را در معرض فروپاشی قرار می‌دهد و این چیزی نیست که آمریکا آن را نداند و یا نادیده بگیرد. 
پس واقعیت این است که آمریکا به فشل کردن اقتصادی ایران چشم دوخته و اگر صحبت از بحث نظامی می‌کند، برای تشدید نوسانات ارزی و تداوم فضای عدم اطمینان در حوزه اقتصادی ایران است. خب در چنین فضائی ما چه کار باید بکنیم؟ از یکسو ما باید فاصله تهدیدات اقتصادی آمریکا با تهدیدات نظامی آن را از میان برداریم و نشان دهیم هر تهدید اقتصادی علیه ایران به مثابه تهدید نظامی هم هست چرا که با همان کارکرد تنظیم گردیده است. از سوی دیگر با توجه به اینکه آمارها می‌گویند علی‌رغم تهدیدات اقتصادی و تحریم‌ها، بنیان‌های اقتصادی ایران مستحکم است به گونه‌ای که هنوز تولید ناخالص داخلی ایران، قبل از رتبه بیست و ششم جهان می‌باشد، به وضع اقتصادی و نحوه مدیریت منابع کشور توجه جدی داشته باشیم. مطمئن باشیم با سازوکارهای تجربه شده، می‌توانیم روند اقتصاد کشور را در مدار درست قرار دهیم. در این صورت همین حرافی‌ها و بلوف‌های نظامی آمریکا و غرب علیه ایران نیز به پایان می‌رسد. کلید رمز تهدیدات نظامی دشمن، وضع کنونی اقتصادی ایران است. با اصلاح آن، این کلمه رمز را باطل کنیم.
سعدالله زارعی

 


+ نوشته شـــده در سه شنبه 04/1/19ساعــت 6:2 عصر تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی :رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان
رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان و نادیده گرفتن اهمیت همکاری‌های بین‌المللی است، نه تنها به حل مشکلات موجود کمکی نخواهد کرد، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده منجر شود. 
مقاله‌ای از روزنامه‌ی آمریکایی TheHill

ترامپ در سراشیبی سقوط/ آمریکا دیگر اول نیست

رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان و نادیده گرفتن اهمیت همکاری‌های بین‌المللی است، نه تنها به حل مشکلات موجود کمکی نخواهد کرد، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده منجر شود.
گروه بین‌الملل-رجانیوز: در پی تشدید رقابت‌های ژئوپلیتیک میان ایالات متحده و قدرت‌های شرقی، کارشناسان هشدار می‌دهند که استراتژی‌های تهاجمی دولت دونالد ترامپ، نه تنها منجر به تقویت جبهه? مقاومت جهانی شده، بلکه جایگاه واشنگتن را در «جنگ سرد نوین» تضعیف کرده است. شواهد و قراین حاکی از آن است که رویکردهای یک‌جانبه‌گرایانه کاخ سفید با رهبری ترامپ، موجبات انزوای آمریکا و شکست پروژه‌های هژمونی غرب را فراهم آورده است. در همین راستا، روزنامه آمریکایی The Hill اخیرا مقاله‌ای با عنوان «مغلوب شدن تیم ترامپ در جنگ‌جهانی سوم»، منتشر کرده است. مشروح این مقاله به شرح ذیل است.
 
دولت ترامپ در صحنه بین‌المللی با دو چالش اساسی و تعیین‌کننده روبه‌رو است که می‌توان از آن‌ها به مثابه دو جنگ جهانی تعبیر کرد. نخست، جنگی آشکار که با نبرد روسیه در اوکراین و اعلام تقابل ولادیمیر پوتین علیه غرب آغاز شده است. دوم، جنگی استعاری و چه بسا خطرناک‌تر که توسط شخص دونالد ترامپ علیه متحدان سنتی ایالات متحده به راه افتاده است.
 
این رویکرد خودویرانگر که مبتنی بر تقابل با متحدان و امتیازدهی یک‌جانبه به رقبا است، به تحقق شعار نخ‌نمای "آمریکا را دوباره بزرگ کنیم" کمکی نخواهد کرد. بلکه در صورت تداوم، می‌تواند به تضعیف بنیان‌های قدرت اقتصادی و نظامی ایالات متحده منجر شود. در دنیای پیچیده و چندقطبی کنونی، هیچ کشوری قادر به بقا در انزوا و تقابل با تمامی قدرت‌های جهانی نیست.
 
ایالات متحده در حال حاضر با چالش‌های متعددی در نقاط مختلف جهان روبرو است. احیای قدرت روسیه در اروپا؛ ظهور چین به عنوان یک قدرت اقتصادی و نظامی هم‌تراز؛ تلاش قدرت‌های نوظهور مانند ایران و کره شمالی برای ایفای نقش موثر در جهان و تهدید کشتیرانی قلدرمابانه آمریکا در دریای سرخ و خلیج عدن توسط حوثی‌های یمن، همگی نشان‌دهنده محیط امنیتی پیچیده و متلاطمی است که آمریکا باید آن دست و پنجه نرم می‌کند.
 
در چنین شرایطی، علم روابط بین‌الملل ایجاب می‌کند که دولت ایالات متحده با هماهنگی متحدان خود و تقویت ائتلاف‌های بین‌المللی، به مقابله با این تهدیدات فزاینده بپردازد. اما رویکرد دولت ترامپ دقیقاً در نقطه مقابل این ضرورت قرار دارد. آغاز جنگ‌های تجاری با متحدان، تردیدافکنی در مورد تعهدات ناتو، و حتی طرح ایده‌هایی مبنی بر رها کردن اتحادیه اروپا به حال خود، همگی نشان‌دهنده یک انحراف از اصول و مبانی روابط بین‌الملل است.
 
نگاهی به رویکرد ترامپ در قبال روسیه و جنگ اوکراین، گواه روشنی بر این مدعا است. امتیازدهی‌های پی‌درپی به مسکو، از جمله پیشنهاد آتش‌بس‌های یک‌جانبه در ازای مذاکره، نه تنها نتوانسته است پوتین را به پای میز مذاکره بکشاند، بلکه به او فرصت داده است تا برای عملیات‌های جدید در دونباس آماده شود. اعلام بسیج گسترده نیروها در روسیه، نشان‌دهنده عزم پوتین برای ادامه جنگ و عدم تمایل او به پذیرش شروط ترامپ است.
 
علاوه بر اوکراین، روسیه در حال حمایت از متحدان خود در خاورمیانه نیز هست. حمایت مسکو از ایران و به تبع آن، حمایت ایران از گروه‌هایی مانند حوثی‌ها در یمن و الشباب در سومالی، تهدیدی جدی برای مواضع ایالات متحده و متحدانش در منطقه به شمار می‌رود. اظهارات مقامات روسی در مورد عواقب حمله احتمالی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران نیز، نشان‌دهنده تلاش مسکو برای ایفای نقش حمایتی از تهران در برابر فشارهای بین‌المللی است.
 
در منطقه هند و اقیانوس آرام نیز، سیاست‌های اشتباه دولت ترامپ، فرصت‌های بی‌نظیری را در اختیار چین قرار داده است. افزایش قابل توجه بودجه نظامی پکن و انجام رزمایش‌های نظامی تحریک‌آمیز در نزدیکی تایوان و آب‌های مورد مناقشه، نشان‌دهنده عزم چین برای گسترش نفوذ خود و به چالش کشیدن هژمونی ایالات متحده در نظام بین‌الملل است. تردید ترامپ در مورد تعهدات ناتو، به طور ناخواسته این پیام را به متحدان آمریکا در آسیا منتقل می‌کند که ممکن است در صورت بروز بحران، نتوانند به حمایت واشنگتن تکیه کنند.
 
هشدار رئیس کمیسیون اروپا در مورد توانایی اتحادیه اروپا برای دفاع از منافع خود و مقابله با فشارهای خارجی، نشان‌دهنده نارضایتی گسترده‌ی متحدان سنتی آمریکا از سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه دولت ترامپ است. روی آوردن کشورهای اروپایی به تامین تسلیحات از منابعی غیر از ایالات متحده و تمایل چین برای همکاری با اتحادیه اروپا در مقابله با تعرفه‌های تجاری ترامپ، همگی نشان‌دهنده تغییرات بنیادین در معادلات قدرت جهانی و تضعیف جایگاه ایالات متحده است.
 
در نهایت باید تاکید کرد که رویکرد کنونی دولت ترامپ که مبتنی بر تقابل با متحدان و نادیده گرفتن اهمیت همکاری‌های بین‌المللی است، نه تنها به حل مشکلات موجود کمکی نخواهد کرد، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده منجر شود.

+ نوشته شـــده در یکشنبه 04/1/17ساعــت 7:10 صبح تــوسط عباس | نظر
بسمه تعالی:مسئله فلسطین و آزادی قدس آرمان حقیقی در جهان است مسئل

مسئله فلسطین و آزادی قدس آرمان حقیقی در جهان است

مسئله فلسطین و آزادی قدس آرمان حقیقی در جهان است

 

به گزارش خبرگزاری مهر، در پیام حجت الاسلام محمد مهدی شریف تبار به مناسبت روز قدس آمده است: مسئله فلسطین و آزادی قدس، امروز بیش از هر زمان دیگری به یک آرمان حقیقی در جهان به شمار می‌آید و این به برکت بلنداندیشی امام راحل در ابتدای انقلاب اسلامی بود که قدس را محور جهان اسلام عنوان کردند و صدای مظلومیت مردم فلسطین با تشکیل جمهوری اسلامی ایران بیشتر به گوش جهانیان رسید.

امروز درد و رنج مردم مظلوم فلسطین به ویژه مردم رنجدیده و غرقه در خون غزه، درد مشترک بشریت است و این کشتار وحشیانه ای که توسط رژیم منحوس صهیونیستی به کمک و حمایت مستقیم آمریکای جنایتکار و بی توجهی برخی دولت‌های بی خاصیت منطقه که در حال رقم خوردن است، ننگی ابدی بر پیشانی مدعیان حقوق بشر را به همراه دارد.

ملت شریف، عزیز و بصیر ایران اسلامی همواره در طول سال‌های پس از انقلاب، پشتیان حقیقی مردم مظلوم فلسطین بوده است و این بار نیز در روز قدس با قدرت و اتحاد، یک دل و یک صدا در کنار هم و در کنار مردم مسلمان و آزادیخواهان جهان برای آزادی قدس شریف و اعلام انزجار و برائت از رژیم غاصب و خونخوار اسرائیل و آمریکای جنابتکار و حمایت از محور مقاومت در یمن، عراق و لبنان و کشورهای دیگر، صدای آزادی قدس شریف را در جهان طنین انداز خواهد کرد.

اگرچه دیده‌های ما در غم از دست دادن فرماندهان و رهبران جبهه مقاومت گریان و غم فراقشان، همه مسلمانان و قلب آزادیخواهان جهان را آزرده کرده است ولی امروز جبهه مستحکم مقاومت با انگیزه مضاعف و اتحاد بی نظیر تحت زعامت امام خامنه ای، ولی امر مسلمین جهان سدی محکم در برابر همه ی شیاطین استکباری ایجاد کرده است که دیگر امکان رهایی از آن برای جبهه استکبار وجود ندارد و صدای این مردم مظلوم امروز نه فقط در برخی کشورهای اسلامی بلکه در قلب اروپا و آمریکا هم بلند است. ان شاالله بلندتر هم خواهد شد.

سازمان تبلیغات اسلامی مازندران و مجامع وابسته مردمی و تشکلهای دینی، قرآنی و بانوانی، ضمن تکریم یاد و نام امام راحل و عظیم الشان انقلاب اسلامی، شهدای جبهه مقاومت و شهدای عزیز قدس شریف در اقصی نقاظ جهان، ضمن اعلام همبستگی و حمایت قاطع از عملیات طوفان الاقصی، مردم مظلوم فلسطین و جبهه مقاومت، از همه ی مردم بصیر، ولایتمدار و همیشه در صحنه دیار علویان، دعوت می‌کند تا مانند همیشه با حضور پرشور خود با عمل به شعار محوری "العهد یا قدس"در راهپیمایی روز قدس، این روز بزرگ را گرامی داشته و قلب امام عصر (عج) را از خود شاد کنیم.


+ نوشته شـــده در پنج شنبه 04/1/7ساعــت 3:11 عصر تــوسط عباس | نظر