ت.
«امروز منتهاالیه حاشیه اروند مرکز تاریخ است. از اینجاست که عاقبت زمین معین میگردد. اگرنه، به من بگو که در کدامین نقطه کره زمین حادثهای از این عظیمتر در جریان است. آیا قرن پانزدهم هجری قمری قرنی است که در آن کشتی طوفانزده تاریخ به ساحل آرام عدالت میرسد؟
آنها با اشتیاق از میان گل و لایی که حاصل جزر و مد آب خور است خود را به قایقها میرسانند و ساحل را به سوی جبهههای فتح ترک میکنند...رزمندهای پشت خاکریز، با بیلچه خاکها را کنار میزند تا سنگر انفرادی حفر کند...برو به آنها سلام کن، دستشان را بفشار و بر شانههای پهنشان بوسه بزن. آنها مجاهدان راه خدا هستند و علمدارانِ آن تحول عظیمی که انسانِ امروز را از بنیان تغییر میدهد. آنها تاریخ آینده بشریت را میسازند و آینده بشریت آیندهای الهی است و همه چیز حکایت از همین نوید خوش دارد.
یکی از حوزه آمده است و دیگری در مشهد لبنیاتفروشی دارد و این سومی کشاورز است. و اینهمه، تو گویی همان حماسههای صدر اسلام است که با وسعتی بیشتر تکرار میشود.» ادامه مطلب...
(بسم الله الرحمن الرحیم)
تصمیم آمریکا برای تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چقدر مهم است؟ آیا این اقدام به زیان ایران تمام میشود یا به ضرر آمریکا و متحدانش در منطقه؟ واکنش ایران به این اقدام چگونه باید باشد؟ اقدام آمریکا علیه سپاه آیا قانونی است؟ اصلا چرا ترامپ چنین تصمیمی را اتخاذ کرد؟ و سوال آخر این که، آیا ممکن است این تصمیم در نهایت به جنگ منجر شود؟
از همان نخستین دقایق اعلام خبر تصمیم آمریکا درباره سپاه پاسداران، تحلیلها و موضعگیریها در این باره در سطح جهانی شروع شده و همچنان ادامه دارد. برخی تحلیلها از سر هیجان است و برخی بر اساس واقعیات. همین واکنشهای گسترده نشان میدهد این تصمیم، «اتفاق مهمی است»، البته نه فینفسه! در این نوشتار ضمن تبیین ماهیت و عیار این تصمیم، تلاش میکنیم پاسخهای منطقی برای سوالهای فوق پیدا کنیم.
برای یافتن یک پاسخ جامع و کامل، به طور قطع نمیتوان این تصمیم را «مستقلا» به تحلیل نشست. این تصمیم را باید در چارچوب سایر تصمیمها و اقدامات
ضد ایرانی دولت آمریکا دید و بررسی کرد. به عبارت دیگر، باید دید دولت آمریکا طی سالهای گذشته به دنبال چه هدفی در ایران بوده و چه تلاشهایی برای رسیدن به این هدف کرده و آیا به هدف خود رسیده است؟ اتخاذ تصمیم تازه یعنی، حریف به هدف مطلوب خود نرسیده است.
«فشار حداکثری اقتصادی» برای ایجاد ناآرامی در ایران و در نتیجه، واداشتن کشورمان به دادن امتیازهایی مثل «واگذاری مولفههای قدرت» و تبدیل شدن از «ایرانی مقدر و مستقل» به کشوری وابسته در مختصات مثلا عربستان و بحرین، خلاصه تمام هدف آمریکا، از چهل سال پیش تاکنون بوده است که با تغییر دولتها در این کشور، با کمی بالا و پایین و تغییر روش دنبال شده است. جدیترین نگرانی اعلامی دشمن نیز «افزایش نفوذ ایران در منطقه» عنوان شده است. دشمن در واقع پس از تست زدن روشهای مختلف و نگرفتن نتیجه به این نتیجه رسیده که باید با اهرم اقتصاد به جنگ مردم ایران رفت و از نفوذ روزافزون این کشور کاست. بنابراین تصور میکنیم این تصمیم بر خلاف ظاهر آن که «نظامی» به نظر میرسد، صرفا یک
«عملیات روانی» با «اهداف اقتصادی» دانست و اهمیت آن در همین حد است نه بیشتر...
برای اینکه به میزان اهمیت واقعی این تصمیم پی ببریم کافی است این سؤال را هم از خود بپرسیم که آمریکاییها برای رسیدن به این هدف قدیمی، کدام روش را امتحان نکردهاند؟ و این که، چه نتایجی از این روشها گرفتهاند؟ از تحریمهای اقتصادی بگیرید تا تحمیل جنگ 8 ساله، تلاش برای راهاندازی چندین کودتا، قائله داعش و.... این روزها ترکیبی از همه آنها بهعلاوه حملات گسترده رسانهای و اقتصادی و... حمله به سپاه!
اما در همه این توطئهها به طرز معجزهواری هم شکست خورده و هم نتیجه عکس گرفته است. از دلِ 8 سال جنگ با عراق، یک متحد فوق استراتژیک درآمده که در بحبوحه فشارهای اقتصادی آمریکا، میتوان تحریمها را به کمکش دور زد. از دل داعش محبوبیت سپاه در میان مردم و رهبران کشورهای همسایه زائیده شده و همینطور تحقیر آمریکا و مرتجعین عرب. وقتی ترامپ مثل یک تروریست، مجبور میشود پنهانی و در تاریکی به عراق سفر کند آن هم پس از صرف 7 تریلیون دلار، اما آقای روحانی با آن همه احترام و در روز روشن و در میان استقبال تمام اقشار این کشور وارد بغداد میشود، میتوان میزان موفقیت آمریکا در رسیدن به هدف خود را سنجید و آن را با میزان موفقیت سپاه مقایسه کرد! در اوج فشارهای اقتصادی آمریکا 20 میلیارد دلار قرارداد تجاری با عراق نتیجه یک فقره سفر آقای روحانی به این کشور شده است.
شاید اقدام آمریکا در تروریستی نامیدن سپاه، کمکی انتخاباتی به نتانیاهو کند یا دلار را چند صد تومانی بالا و پایین نماید، یا باعث ذوق مرگ شدن گروههای تروریستی و ضد انقلاب شود اما از آنجایی که این تصمیم بیش از «یک عملیات روانی»نیست، کمک زیادی هم به آمریکاییها نخواهد کرد. اما به ایران چرا، کمک زیادی خواهد کرد. مزیتهای این تصمیم از همان ساعات نخست اعلام، خود را نشان داده است. بخوانید:
اتحاد مثالزدنی که بین جریانهای سیاسی ایران ایجاد شد، محبوبیت زیادی که به سپاه داد و همدلی که بین مردم راه انداخت، نمونههای ارزشمندی از نتایج این حماقت ترامپ بود که، میلیاردها میارزد. دیروز دوستی به شوخی میگفت: اقدامی که لباس سپاه به تن افرادی مثل محمود صادقی میکند چیز کمی است؟!
آمریکا این تصمیم را زمانی گرفت که، بچههای سپاه تا شکم زیر گل و لای و در حال کمکرسانی به مردم عزیز ایران بودند. پیش از این حماقت ترامپ، محبوبیت سپاه و سایر ارگانهای نظامی به خاطر همین تلاشهای بیادعا، رو به افزایش بود، این تصمیم قطعا محبوبیت آنها را دوچندان کرد و میزان نفرت از آمریکا را نیز به همین اندازه زیاد کرد لذا، تصور میکنم، این تصمیم بیش از هر چیز، به نفع ایران تمام شد. برای این نتیجهگیری دلایل دیگری نیز هست. نیروهای نظامی آمریکا نیز در منطقه از سوی ایران، گروه تروریستی نامیده شده اند. دسترسی ما به نظامیان تروریست آمریکا در منطقه زیاد است یا دسترسی آنها؟! به قول استراتژیستهای آمریکایی، از این پس جان نظامیان آمریکایی است که بهخطر خواهد افتاد و به قول سی ان ان، ترامپ از این تصمیم خود پشیمان خواهد شد.
واکنش ایران تا این لحظه قابل تقدیر و خوب بوده است. منتفی شدن FATF و تروریست معرفی شدن نظامیان آمریکایی از جمله واکنشهای خوب و فوری ایران در برابر تصمیم ترامپ بوده است. نمایش اتحادی هم از سوی همه جریانهای سیاسی ایران علیه آمریکا صورت گرفته که باید ادامه یابد. باید توجه داشت که شدت واکنش به عملیات روانی دشمن باید به همان اندازه شدید باشد. گاهی دشمن در صدد «تست» زدن است. واکنش را میسنجد و بسته به آن، اقدام بعدی را ترتیب میدهد. اگر پیام ضعف و دودستگی دریافت کند قطعا یک قدم جلوتر خواهد رفت. روی سخن با برخی جریانهای سیاسی داخلی است. اینکه یکی دو روز اول با شدت گرفتن هیجانات ضدآمریکایی لباس سپاه به تن کنیم و متحد و محکم جلوی آمریکا بایستیم اما رفته رفته با خوابیدن هیجان، از «لزوم مذاکره با ترامپ» بگوییم، پیام خوبی را برای حریف مخابره نخواهیم کرد. این روند علاوه بر این که پیام ضعف به دشمن مخابره میکند، قطعا باعث دوقطبیسازی در این مورد نیز خواهد شد. این یعنی، اتحادی که در یکی دو روز اول حاصل شد به هیچ نمیارزد و دشمن یک قدم دیگر جلو خواهد آمد.
برگزاری رزمایش در تنگه هرمز و تمرین دفن کردن ناوهای آمریکایی، یکی دیگر از اقداماتی است که سپاه میتواند با انجام آن، جدیت خود را به حریف نشان داده و پاسخ تست زدن آمریکاییها را برای حریف مخابره کند.
اما برای این سوال که، «چرا ترامپ چنین تصمیمی را اتخاذ کرد؟» میتوان پاسخهای دیگری نیز یافت. کمک به پیروزی نتانیاهو در انتخابات یکی از این پاسخهاست. نخست وزیر رژیم صهیونیستی تصریح کرده که این تصمیم به درخواست او انجام شده است. با نگاهی به برخی اقدامات احمقانه و خارج از عرف و قوانین بینالمللی ترامپ مثل تصمیمش راجعبه جولان، قدس ، برجام و... میتوان به این نتیجه رسید که او به شدت تحت نفوذ لابی های صهیونیستی است. رژیم صهیونیستی احتمالا با خود بررسی کرده، شاید دیگر هیچ وقت فردی به حماقت ترامپ روی کار نیاید لذا باید تا دو سالی که از مدت ریاست جمهوری او باقی مانده، تا میتواند استفاده کرده و آرزوهای خود را عملی کند!
تصمیم ترامپ فقط «احمقانه »نیست، غیرقانونی نیز هست. سپاه یک نیروی نظامی رسمی است و متعلق به دولتی است که عضو سازمان ملل است؛ اختیار خود را از قانون اساسی کشورش میگیرد؛ یک ساختار مشخص و تعریف شده دارد و دارای یک مرامنامه نظامی مصوب است که سازمان و اعضای آن را مقید به رعایت قوانین داخلی ایران و حقوق بینالملل در حوزه منازعات مسلحانه میسازد. اعضای سپاه دارای لباس مخصوص، نشان نظامی ثابت و قابل رؤیت و سایر ویژگیهای لازم هستند، ضمن اینکه قریب به نیمی از جمعیت مشمولین خدمت سربازی در کشور دوران خدمت خود را در این نهاد سپری میکنند. لذا این تصمیم بیسابقه کاملا غیر قانونی است.
در پاسخ به سوال آخر هم باید گفت، این تصمیم بنا به دلایل متعدد به جنگ ختم نخواهد شد. اول به دلیل ماهیت این تصمیم. همانطور که اشاره شد، این تصمیم نه پشتوانه حقوقی دارد نه امکان عملی شدن و صرفا یک تصمیم سیاسی با اهداف اقتصادی است. تصورش را بکنید از فردا هر ناو جنگی و تجاری آمریکایی و غیرآمریکایی که قصد عبور از تنگه هرمز را داشته باشد، باید از نیروهای سپاه اجازه بگیرد، اما طبق تصمیم ترامپ، هرگونه ارتباط با سپاه جرم تلقی میشود! آمریکا برای جدی نشان دادن این تصمیم و ترساندن متحدان خود شاید بخواهد غلطهای پراکندهای هم بکند که در این صورت، قطعا پاسخ مناسبی از بچههای سپاه دریافت خواهد کرد چرا که به قول رهبر انقلاب دوران بزن در رو گذشته است... همین حالا که در حال مطالعه این یادداشت هستید، فرماندهان آمریکایی در عراق در حال تشدید تدابیر امنیتی برای محافظت از نیروهای خود هستند!
شاید به دلیل همدلی که در کشور به وجود آمده، جای نکته آخر در اینجا نبود اما این نکته را به یاد داشته باشید، از همین امروز و فردا احتمالا سر و کله برخی جریانهای واداده پیدا خواهد شد که بگویند، نباید هیچ اقدامی در برابر آمریکا انجام داد چرا که پاسخ دادن به این کشور به جنگ منجر خواهد شد. این طیف که معتقدند نباید «هیچ» واکنشی- تاکید میشود، هیچ واکنشی- به اقدامات دشمن نشان داد، همان طیفی هستند که تنها راه حل ممکن را «مذاکره» میبینند آن هم نه مذاکره برای گرفتن امتیاز بلکه مذاکره برای دادن امتیاز.
این طیف یا جاهل هستند و دچار اشتباه محاسباتی شدهاند، یا به دلیل وابستگیهای فکری و اعتقادی جز «سازش» و «تسلیم» چیزی نمیدانند، یا به دلیل دو تابعیتی بودن، مخالف تقابل هستند چرا که سوگند خوردهاند برای آمریکا بجنگند! شاید هم چون زندگی و خانوادههایشان در آن سوی آبهاست، نمیتوانند علیه دشمن باشند! به هر تقدیر ممکن است طی یکی دو روز آینده شاهد توئیتها و موضعگیریهای آنچنانی از سوی این افراد باشیم!
جعفر بلوری
ج
1- در مقابل پیشامدهای مهم میتوان طیفی از رفتارها و رویکردها را تصور کرد: «غافلگیری، پیشبینی و پیشگیری، آیندهنگری و آیندهپردازی و آیندهسازی». ممکن است گفته شود برخی اتفاقات، پیشبینیپذیر نیست. اما آیا امکان تجربهاندوزی و درسآموزی برای اتفاقات مشابه در آینده هم نیست؟ امیرمومنان علی علیهالسلام در نامه 31 نهجالبلاغه به امام حسن علیهالسلام فرمود «برای امور پیش نیامده، به واسطه آنچه واقع شده استدلال کن؛ چرا که امور دنیا شبیه هم هستند».
2- رهبر انقلاب اسفند 97 در دیدار اعضای مجلس خبرگان، چند دوگانه را درباره نوع مواجهه با چالشها و حوادث برشمردند. اینکه؛ فعّال باشد یا منفعل؟ عکسالعمل باشد یا پیشدستی و ابتکار؟ از سر ناامیدی و ترس یا سرشار از امید و شجاعت؟ توام با تدبیر و حزم یا همراه با سهلانگاری و سهلاندیشی؟ نگاه جامع و توامان به تهدیدها و فرصتها یا بزرگ کردن یکی و غفلت از دیگری؟ رفتاری صرفا احساسی و یا با مهار احساسات در هر دو صورت موفقیت و ناکامی؟ توام با شناخت نقاط قوت خود و ضعفهای دشمن یا فاقد شناخت؟ همراه عبرتآموزی و تجربهاندوزی یا گزیده شدن چند باره از یک سوراخ؟ ادامه مطلب...
روز بیست و پنجم رجب سالروز شهادت مردی است که به قدرت مسلط زمانه اش «نه» گفت و تا به آنجا رفت که رژیم طاغوتی هارون برای ادامه حیات ننگین خویش همه عوامل و نیروهایش را به ستیزه با آن انسان آزاده زمان بسیج کرد.چرا که همین یک کلمه ی «نه» برای دستگاه فاسد هارون بسیار گران تمام شد.
او نه گفت و تمام رزمندگان علوی در صفوف ایستاده در کنار او صف زدند و قیامها و نهضتها آغازیدند و در راه پیروزی حق بر باطل و حفظ حرمت و رسالت اسلام تا پای جان و چوبه ی دار و سلولهای زندان ایستادند و از خود حماسه هائی بجا نهادند که تا نابودی و از بین رفتن دستگاه جبار بنی العباس ادامه یافت و نام پیشوای آزادی بخش جهان اسلام را جاویدان ساخت و هنوز هم که چندین قرن از مبارزات امام میگذرد مردم آزادیخواه بدستگاه ستمگری هارون با دیده نفرت و لعن مینگرند و مسببین و طراحان نقشه های ضد انسانی را شایسته ی نام انسانی نمیدانند. اکنون باید دید عامل این طرح شیطانی و نقشه خائنانه چه بوده است؟
نفوذ معنوی، تفوق روحی، تبار والا، علم وافر، فضیلت بیکران، شخصیت ممتاز، تقوا و فضیلت، شهرت و اعتبار جمعی و مقام معنوی ارزنده ی امام (ع)، همه و همه صفات ویژه ای بودند که هارون و سردمداران خلافت عباسی از آن نصیبی نداشتند و این نوع برجستگی های فضیلت امام (ع) هر کدام بنوبت خود میتوانست موجب تحقیر شخصیت پوشالی هارون گردد و او میخواست با حبس و بازداشت امام عقده ها و حقارتهای خود را جبران نماید و التیام بخشد غافل از آنکه این نوع شکنجه ها روز بروز بر مقبولیت و محبوبیت امام می افزود ومبغوضیت و عامل شکست و سقوط هارون را فراهم میساخت.
هارون و دیگر ستمگران ماده گرا نمیتوانند درک کنند که شهادت در راه خدا و ایثار خون در راه پیشرفت آرمانهای والای اسلامی عالیترین هدف مردان خدا است که نمونه ی مجاهدین حقیقی و پیشروان معصوم قافله انسانیت میباشند اگر دیگران با لیت و لعل و با آرزو و امید در عشق به شهادت زندگی میکنند آنان در متن برنامه زندگی روزانه خود شهادت را گنجانده اند و بشهادت افتخار میکنند که نصیب آنان گردد چون شهادت آنان بعنوان الگو سمبل، جانبازی و نثار خون را بر دیگر رهروان حقیقت و عدالت گوارا و مطبوع میسازد و شهد پر ارزش آنرا در کام آنان شیرین تر و گواراتر میسازد.
زندگی پر مجاهده و پر تلاش قهرمان گفتار ما یکی از آن نمونه های با ارزش و روشن این فداکاریها و جانبازیها است.
در سال 179 بود که هارون پس از گذراندن مراسم حج بنا بر پاره ای از سعایتها و گزارشهائی که درباره فعالیت روحانی امام (ع) باو رسانده بودند او را از مدینه تبعید کرد و زندانی و بازداشت نمود ولی زندانهای مکرر و متوالی هارون نتوانست موسی بن جعفر (ع) را از بازگوئی حقیقت باز دارد و او را مطیع و فرمانبردار گوش و زبان بسته هارون سازد یکبار او را در بصره پیش عیسی بن جعفر برادر زبیده فرماندار شهر بازداشت نمود و سپس پیش فضل بن ربیع یکی از آجودانهای مخصوص خود و دیگر بار نزد فضل بن یحیی و آخرین بار در زندان سندی بن شاهک محبوس ساخت که تنها مدت زندان او بیش از چهار سال تمام طول کشید که توام با شکنجه و ناملایمات روحی و جسمی بوده است.
در ارشاد آمده است هنگامی که هارون در مسافرت حج خود وارد مدینه گشت امام با جمعی از اشراف مدینه به استقبال و دیدار او شتافتند پس از مراجعت از دیدار او، امام (ع) به مسجد رسول الله (ص) برگشت هنگامیکه هارون به زیارت قبر رسول خدا (ص) شتافت در ضمن سخنان خود خطاب به قبر رسول خدا (ص) اینچنین گفت: «یا رسول الله انی اعتذر الیک من شیئی اریدان افعله اریدان احبس موسی بن جعفر فانه یرید التشتت بین امتک و سفک دمائها» . ادامه مطلب...