بسمه تعالی:انتقام با پیوست رسانه (یادداشت روز) 1- همیشه مواز
1- همیشه موازی با هر «جنگ سخت»ی، یک «جنگ نرم» و «جنگ روانی» به راه میافتد. فهم این جنگ نرم و روانی که عموما با هدف تغییر در محاسبات حریف، ایجاد خدشه و شکاف در افکار عمومی و متزلزل ساختن آن صورت میگیرد، بینهایت مهم است. اصولا نتیجه جنگهای سخت ارتباط مستقیمی با میزان موفقیتِ این جنگ نرم دارد و رسانهها در این بین، نقشی «تعیینکننده» و «اساسی» دارند.
2- یورگن هابرماس، جامعهشناس و فیلسوف آلمانی اصطلاحی دارد با عنوان Validity Claim که ترجمه فارسی آن میشود «اعتبار ادعا». خلاصه آن به زبان خیلی ساده این میشود که، در هر جامعهای ارزشهای معتبر شدهای وجود دارند که بنا به دلایلی برای مردم «معتبر» شدهاند. در این بین شاید افرادی از آن جامعه هم باشند که اعتقادی به این «ارزش معتبر» نداشته باشند اما چون فضا برایشان مناسب نیست، کاری با آن ندارند و مخالفت علنی هم نمیکنند اما همواره زمینه لازم برای مخالفت علنی را دارند. مثلا «روزه» یا «حجاب» در یک جامعه دینی را در نظر بگیرید. فردی مخالف و دشمن دین با استفاده از تریبون رسانه، اعلام میکند، روزه گرفتن باعث ایجاد سنگ کلیه و بیماری میشود! اصلا نیازی به توضیح علمی هم نمیبیند. با یکسری کلیات ابوالبقا و طی حکمی عمومی و کلی مدعی ضرر داشتن روزه میشود. هابرماس میگوید، اینجا همین یک موضعِ خلاف، به «اعتبار ادعا» خدشه وارد میکند. یعنی آن افرادی که به هر دلیلی مخالف روزه بودند اما فرصت و امکان مخالفت علنی با آن را نداشتند، فرصت را مغتنم شمرده و از سکوت خارج میشوند آن ادعا را میپذیرند و تا بدین ترتیب به آن ارزش و اعتبار، خدشه وارد شود. خدشه وارد شدن به این اعتبارها یعنی، بروز شکاف و شکسته شدن آن انسجام اجتماعی. نظام سلطه تا دلتان بخواهد از این ترفندهای شیطانی، برای به هم ریختن جوامع، راه انداختن انقلابهای رنگی و...استفاده کرده است. حال تصور کنید روی
یک مسئله مهم در یک جامعه، اتفاق نظر وجود دارد و این انسجام و اتحاد هم به شدت ضروری است منتهی یک رسانه، فرد یا دشمن، با هدف شکستن این اتحاد و اعتبار، نظری خلاف آن مسئله معتبر شده برای مردم میدهد و رسانهها نیز آن را پمپاژ میکنند. اینجا به آن Validity Claim خدشه واد میشود. خدشه وارد شدن به اعتبار ادعا همان، و بروز شکاف و اختلاف همان.
3- کشورها در «شرایط ویژه» برای حفظ آن «انسجام اجتماعی» و «اعتبار ادعا»ها راهکارهایی دارند. مثلا با شروع جنگ غزه، برخی کشورهای غربی برای این که به «احترام به اسرائیل به هر قیمتی» به عنوان یک «اعتبار ادعا» خدشه وارد نشود، فورا قوانینی تصویب کردند. در کشورهایی که دهههاست پُزِ آزادی بیان و آزادی گردش اطلاعات را میدهند، کوچکترین انتقادی از اسرائیل جُرم تلقی شد. در آمریکا شمار زیادی دانشجو و استاد دانشگاه فقط به دلیل اینکه خواستند نسلکشی در غزه متوقف شود، تعلیق، اخراج و محاکمه شدند. سالهاست در بسیاری از کشورهای غربی، تحقیق و مطالعه درباره هولوکاست، ممنوع و جُرم است و نقدهای لطیف به
رژیم صهیونیستی را هم معادل، یهودیستیزی گرفته و بدترین برخوردها با منتقد میشود تا به آن «اعتبار ادعا» یا خدشه وارد نشود یا کمترین خدشه وارد شود.
4- جنگی کنترل شده، غیرمستقیم اما بزرگ، بین ایران و متحدانش در یک طرف و رژیم صهیونیستی، آمریکا و متحدانشان در طرف دیگر جریان دارد. این جنگ نه مال یک سال و دو سال پیش که، از بدو وقوع انقلاب اسلامی جریان داشته و بسته به تحولات، شدت و ضعف داشته اما هرگز متوقف نشده است. در تمام این سالها رژیم تروریست صهیونیستی سیاست «ترور» را در دستور کار قرار داده و در این بین تمام قوانین بینالمللی را نیز زیر پا گذاشته است. با تکیه بر همین سیاست، دو هفتهای میشود که «اسماعیل هنیه» رهبر حماس را که با گذرنامه دیپلماتیک وارد تهران شده بود، ترور کرده است و بهتر از هر کسی میداند، ایران و دوستانش انتقام او را خواهند گرفت. محور مقاومت نیز با اتخاذ سیاست «ابهام»، در حال زجرکُش کردن صهیونیستهاست طوری که کارشناس شبکه تلویزیونی این رژیم میگوید: «انتظار مرگ دردناکتر از خود مرگ شده است.» وقتی وارد کشورت میشوند و در روز روشن میهمان عزیزی را ترور میکنند، طبیعی است که، غیرت مردمان آن کشور به جوش آید. در ساعات نخست خبری شدن این ترور، دوستان زیادی تماس گرفتند و ضمن بروز خشم و نفرت، میپرسیدند: «کِی جواب اسرائیل را میدهیم؟» آنقدر این خشمِ مقدس زیاد شد که طی همان چند روز نخست، انتقام از رژیم صهیونیستی بین افکار عمومی ایران- و احتمالا منطقه- تبدیل به یک Validity Claim شد. یعنی همه خواستار انتقام شدند و انتقام معتبر شد. معمولا هم همینطور است. در آغاز حوادث اینچنینی، به دلیل «معتبر شدن»، فضا به شدت مستعد پاسخ است. هرچه از این زمان بیشتر بگذرد، به دلیل فعال شدن برخی چهرهها و رسانههای خاص، به این اعتبار ادعا، خدشه وارد میشود. رفته رفته آنهائی که شیمون پرز «بزرگترین سرمایههای اسرائیل در ایران» مینامد، تلاش میکنند، این اعتبار و انسجام اجتماعی را بشکنند. یا مردم را از بحرانی شدن اقتصاد میترسانند، یا رو به شایعهسازی میآورند. یا اصل واقعه را چنان وارونه روایت میکنند که، در نهایت آن انسجام شکسته شود. شاید باورش سخت باشد اما برخی در همان روزهای نخست ترور اسماعیل هنیه گفتند: «کار خودشونه»(!)
5- ایران عزیز و متحدانش، صد در صد پاسخ این تجاوز آشکار و میهمانکُشی صهیونیستها را خواهند داد چرا که در غیر این صورت، بازهم این ترورها به شکلی بدتر تکرار خواهند شد این یک. دو: طبیعی است، هرچه پاسخ قویتر باشد، زمان برای بررسی جوانب هم بیشتر خواهد بود. راز طولانی شدن زمان برای انتقام، میتواند بزرگ بودن انتقام هم باشد. سه: این هم طبیعی است که، مسئولینِ امر در همه جبهههای مقاومت، بهتر از امثال من و شما، به جزئیات و مسائل ورود دارند و بهتر از همه ما میدانند، انتقام باید کِی و چگونه گرفته شود. اما اینجا زمان هم بینهایت مهم است. دشمن و تریبونهای جنگِ نرمش، به شدت فعالند. رهبران و متحدان رژیم صهیونیستی، مدام با واسطه و بیواسطه با هدف خدشه واردکردن به همین «اعتبار انتقام» و «انسجام» با مسئولین کشورمان تماس میگیرند تا شاید بتوانند، ضمن ایجاد تردید یا ترس، محاسبات را به هم بریزند. از آن سو
رهبران 4 کشور اروپایی با بیانیهنویسی، تلاش میکنند ضمن بزرگنمایی از تواناییهای جبهه خود، ملت و مسئولین را بترسانند و از سوی دیگر، طرح آتشبس و مذاکره برای روز پنجشنبه (امروز) را هم روی میز میگذارند تا شاید، بتوانند جلوی انتقام را بگیرند و ایران را -در صورت گرفتن انتقام- متهم به شکست طرح مذاکرات آتش معرفی کنند. یک جنگ روانی ترکیبی و بزرگ برای ترساندن. به قول رهبر انقلاب «یکی از پایههای اصلی جنگ روانی علیه ملت عزیز و ایران اسلامی، بزرگنمایی تواناییهای دشمنان است... از ابتدای پیروزی انقلاب آنها به شیوههای مختلف به ملت ما تفهیم و القاء میکردند که باید از آمریکا، انگلیس و صهیونیستها بترسید.»
(همین دیروز در دیدار خانواده شهدا)
6- راهحل چیست؟ یکی از مهمترین ابزارهای مهم این جنگ نرم، رسانه است. هر تحلیلی طی این دو هفته راجع به انتقام منتشر شده، ناظر به تحولات رخ داده است. باید ضمن ادامه این روند، و حفظ آن انسجام و اعتبار، یک «پیوست رسانهای قوی» برای آینده و بعد از انتقام هم آماده کرد. همیشه پس از هر اتفاق مهمی مثل همین انتقام، سیلی از شایعات و اخبار جهت دار، برای پیروزی در میدان جنگ نرم به راه میافتد. مثلا در عملیات وعده صادق صهیونیستها فورا مدعی شدند 95 درصد موشکها و پهپادهای شلیک شده از سوی ایران را رهگیری کردهاند. یا با انتشار تصاویر یک ساختمان مخروبه، مدعی شدند یک کودک در این حملات مثلا زخمی شده است! همه این خبرسازیها با هدف به بار ننشستن، عملیات بزرگ وعده صادق بود. باید یک پیوست رسانهای برای بعد از انتقام تهیه و «روایِ اول» بود. این روایت اول است که در شرایط حساس، در ذهنها نفوذ میکند. بدون داشتن این آمادگی رسانهای تاثیر این انتقام میتواند به حداقل کاهش یابد. ضمن این که تا میتوان باید، هزینه را برای افراد و رسانهنماهایی که به دنبال شکستن این اعتبار و انسجام هستند، بالا بُرد. در غیر این صورت، رسانه با آن قدرت جادویی که دارد، پیروز را مغلوب و مغلوب را پیروز جلوه داده و زمینه تکرار این جنایات و ترورها را برای همیشه، فعال نگه خواهند داشت.
جعفر بلوری
بسمه تعالی :الفالف تابآوری پزشکیان مقابل مشورتهای سمّی (یادداشت
تابآوری پزشکیان مقابل مشورتهای سمّی (یادداشت روز)
بسمه تعالی توقف جنایت ابتکار جدید میخواهد (یادداشت روز) حم
حمله ارتش رژیم صهیونیستی به یک مدرسه در شهر غزه و به شهادت رساندن بیش از صد نفر از کودکان که دیروز اتفاق افتاد، بسیار تلخ و تکاندهنده است اما به دلیل «تکراری بودن»، آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. رژیم جنایتکار اسرائیل چطور دست به جنایت بیشرمانه میزند؟ برای اینکه گمان باطل میکند که فایده این اقدامات برای آن بسیار بیشتر از هزینههایی است که میپردازد. رژیم غاصب در برابر جنایات عظیمی که انجام میدهد و در بسیاری از موارد بیسابقه است، باید «هزینه نقد» متناسب بپردازد تا از تکرار جنایات اجتناب کند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1ـ رژیم صهیونیستی در این دوره ده ماهه بیش از چهل هزار نفر از مردم عادی که عمدتاً زنان، کودکان، سالخوردگان و بیماران بودهاند را به شهادت رسانده و نزدیک به یکصد هزار نفر از آنان را مجروح کرده و نزدیک به دو میلیون یعنی حدود 80 درصد از ساکنان غزه را آواره و بیش از 70 درصد منازل را غیرقابل سکونت کرده است. علاوهبر آن در این مدت تمام 35 بیمارستان باریکه غزه را بین 60 تا 100 درصد تخریب نموده و کاملاً پیداست درصدد غیرقابل سکونت کردن غزه است و متأسفانه این اقدامات با همه تندی در میان کشورهای اسلامی واکنش متناسب نداشته و برای متوقف کردن آنها، اقدامات متناسب صورت نمیگیرد و حال آنکه کشورهای اسلامی میتوانند اعلام کنند تهدید نیروهای مدنی و مراکز اجتماعی در غزه با واکنش متقابل مواجه میشود و نشانههایی از این تقابل را بروز دهند.
نسلکشی و اخراج فلسطینیان سیاست شناخته شده اسرائیل میباشد و در نزدیک به یکصد سال اخیر علیه فلسطینیها به اجرا گذاشته شده و سابقه آن حتی از سابقه تأسیس اسرائیل فراتر رفته است. بنابراین آنچه به عنوان دلیل این تهاجم ـ حمله مقاومت غزه به گروهی از نظامیان اسرائیل ـ مطرح میشود، واقعیت ندارد. کمااینکه حقانیت مقابله ساکنان غزه با نظامیان اشغالگر، از نظر حقوق بینالملل و کنوانسیونهای جنگ، بدیهیتر از آن است که به استدلال نیاز داشته باشد.
2ـ حدود سه هفته پیش در ورزشگاه روستای «مجدل شمس» در بلندیهای جولان اشغالی حادثهای روی داد و طی آن نزدیک به 30 نفر از جوانان و نوجوانان دروزیمذهب کشته یا زخمی شدند. پس از آن بدون دلیل حزبالله لبنان متهم به ارتکاب این حمله شد. حزبالله طی بیانیهای با صراحت این اتهام را رد نمود و محافل مستقل عمدتاً اخلال در سامانههای پدافندی رژیم اسرائیل را عامل شلیک به سمت این ورزشگاه اعلام کردند. این واقعه با روایت اسرائیل در کانون توجه غرب قرار گرفت و رژیم غاصب با عبور از خطوط قرمز، حملات برنامهریزیشدهای علیه بیروت به اجرا گذاشت. در این میان غرب نه فقط به دلیل حمایت عمومی و سنتی از رژیم غاصب بلکه فراتر از آن به دلیل اینکه در هر پروژه جنایتآلود اسرائیل همراهی داشته و دارد، مسئول میباشد.
غرب در این صحنه بر اساس اصول اعلامی خود باید در جهت توقف جنگ و جلوگیری از وقوع حوادثی از قبیل مجدل شمس وارد عمل میشد. اما به جای آن به نفع اسرائیل و ادعای آن موضعگیری کرد و زمینه اقدامات خشونتبار بعدی اسرائیل را فراهم نمود. همین حالا میتوانید تفاوت واکنش غربیها به بمباران مدرسهای در غزه که به شهید و زخمی شدن حدود 300 نفر انجامیده و در اینکه رژیم اسرائیل عامل آن است، ذرهای تردید وجود ندارد و اصابت به ورزشگاه مجدل شمس و شهادت 12 نفر و زخمی شدن حدود 18 نفر ـ که درباره مسئول آن هم حرف واحدی بیان نشده ـ مقایسه کنید تا بدانید آیا غربیها با رژیم جنایتکار، فقط همدلی دارند یا بخش بزرگی از مسئولیت حوادث خونبار هم بر دوش آنان است؟
3ـ اما واقعیت این است که در جنایات بسیار دردناکی از نوع آنچه دیروز رخ داد، فقط رژیم غاصب و حامیان آن در غرب مسئول نیستند، بلکه کشورهای اسلامی هم مسئولیت ویژه دارند، چرا که اگر جهان اسلام به وقایع قبلی واکنش درخور نشان داده بود و هزینهای متناسب با سطح جنایات رژیم جنایتکار علیه فلسطینیها متوجه آن میکرد، حوادث به مراتب شدیدتر بعدی به وقوع نمیپیوست. رژیم غاصب حدود یک ماه پیش به همراه یگانی از ارتش آمریکا به اردوگاه «الشعیرات» حمله کرد و نزدیک به 100 فلسطینی را شهید و زخمی نمود اما کشورهای عربی و اسلامی از حد اظهار تأسف و محکوم کردن فراتر نرفتند. در حالی که همه میدانند رژیم فاسد صهیونیستی با فحش شنیدن کنار نمیکشد و خم به ابرو نمیآورد. کشورهای اسلامی باید بدانند اگر مقامات آمریکا با عبارت «نسبت به امنیت اسرائیل متعهد بوده و از حق دفاع آنان در برابر فلسطینیها حمایت میکنیم» پای کار اسرائیل نمیآمدند، اسرائیل هرگز جرأت ارتکاب این جنایات را نداشت. کما اینکه بررسیهای تاریخی میگوید در فاصله 1905 تا 1917 یعنی موج اول مهاجران اشغالگر یهودی، اقدامات خشونتبار علیه فلسطینیها صورت نگرفت. اقدامات خشونتبار و تشکیل سازمانهای تروریستی نظیر «اشترن» و «هاگانا» پس از آن شروع شد که دولت انگلیس طی اعلامیه بالفور رسماً از تشکیل کشوری یهودی در سرزمین تحت قیمومیت خود یعنی فلسطین حمایت کرد. کشورهای اسلامی و عربی باید بدانند اگر به میزانی که غربیها از رژیم غاصب «حمایت مؤثر» مینمایند، آنان از «صاحبان فلسطین» حمایت مؤثر میکردند، صهیونیستها با وجود مخالفت مؤثر مسلمانان، دست به این همه جنایت علیه فلسطینیها نمیزدند.
4ـ البته واقعبینی حکم میکند سرنوشت فلسطین و تحولات آن به دولتهایی که خود در «جبهه غرب» قرار دارند، واگذار نشود. در اینجا انتظارات از یکسو متوجه ملتهای مسلمان و از سوی دیگر متوجه آن دسته از کشورهای اسلامی است که عمدتاً تحت عنوان «جبهه مقاومت» شناخته میشوند.
جبهه مقاومت از آغاز این جنگ، بدون درنگ و دریغ به کمک غزه شتافت و ضمن تحمیل هزینه زیاد به رژیم، هزینههای زیادی هم پرداخت کرد که شهادت بعضی فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، شهادت بعضی فرماندهان حزبالله و بمبارانهای پیاپی یمن از سوی رژیم غاصب، آمریکا و انگلیس بخشی از این هزینهها است. با این وجود با وقوع هر جنایت تازه از سوی رژیم غاصب صهیونیستی و پشتیبانان آن، چشمها به جبهه مقاومت است تا برای دفع جنایات دست به اقدام بزند.
الان رژیم غاصب با هدف وادارکردن فلسطینیها به تخلیه نوار غزه و تبدیل کردن آن به یک دژ نظامی علیه مقاومت، از دو سو وارد عمل شده است؛ از یکسو با بهانه و بیبهانه به کشتار مردم غزه دست میزند تا آنان دریابند اینجا جای زندگی نیست و از طرف دیگر با گسترش تهاجمات به محیط منطقهای و «عبور از همه خط قرمزها» تلاش میکند اخراج فلسطینیها از غزه را در سکوت و انفعال مسلمانان عملی کند. همانطور که مجاهد عظیمالشأن سیدحسن نصرالله در آخرین سخنرانی خود گفت اگر رژیم سیاست کوچاندن جمعیت در غزه را به نتیجه برساند، همین روش را برای اشغال کرانه باختری بهکار میگیرد. این وضعیت یعنی کشورهای اطراف فلسطین یا باید با توسل به اقدامات عملی، سیاست تهجیر فلسطینیها را متوقف کنند و یا خود را برای موج بزرگ میلیونی فلسطینیهای آواره آماده کند. این یک موضوع بسیار جدی است و برای برهم خوردن آن به سیاست و روش جدید احتیاج است. به این نکته هم باید توجه داشت اگر رژیم صهیونیستی که در صحنه نظامی هیچ پیروزی نداشته است بتواند با کمک آمریکاییها و بعضی دولتهای دیگر، به اخراج فلسطینیها نائل آید، درگیریهای رژیم علیه کشورهای منطقه از سر گرفته میشود. امروز رها کردن این جانی نیمهجان، استقبال از خطرات بزرگتر آینده است. باید برای آن فکر اساسی کرد.
5ـ در بحبوحه بحث حتمی بودن واکنش نظامی ایران به ترور شهید هنیه در تهران، یک بار دیگر بحث مذاکرات سیاسی از سوی همان دولتهایی که بارها وعده آتشبس داده بودند و هیچگاه محقق نشد، داغ شده و رژیم غاصب میگوید نمایندگان خود را برای بحث به قاهره فرستاده است. این در حالی است که همین سه هفته پیش، علیرغم آنکه هیئت فلسطینی حداکثر امتیازات را برای تحقق آتشبس داده و حتی از بعضی خطوط قرمز خود مثل «دائمی بودن آتشبس» چشم پوشید، رژیم غاصب زیر بار آتشبس نرفت و نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره وعده داد که میتواند ورق را برگرداند. پس از آن سلسله ترورهای اخیر علیه رهبران مقاومت به راه افتاد. بنابراین واضح است که بحث آتشبس صرفاً برای منفعل کردن ایران و حزبالله و رها کردنگریبان رژیم از دستان پرقدرت مقاومت مطرح شده است.
سعدالله زارعی
بسمه تعالی: مهمان عزیز ما (یادداشت میهمان) «إذا غاب سیدٌ مِن
«إذا غاب سیدٌ مِنّا، قام منّا سیدٌ آخر. وقتی بزرگی از بین ما برود، بزرگی دیگر از ما قیام میکند.»
این سخن، ترجمان کلام امیرالمؤمنین است که به آن مؤمنیم و از بس آن را آزمودهایم که شکی در آن نیست. ما به برکت انقلاب اسلامی، شاهد معجزات بزرگ بوده و بیش از پیروان انبیا که درود خدا و خوبان نثارشان، دست خدا را در نجات خود دیدهایم که چگونه از میان امواج کوه پیکری که سر به کشتی میکوبند نجات یافتهایم. بارها در بنبستهای تحمیلی، شکافته شدن دریای مصائب و عبور به سلامت را تجربه کرده و دشمنان غرقه در مشکلات را به تماشا نشستهایم. بارها و بارها جوشیدن چشمههای فرصت از دل تهدیدها را نظارهگر بوده و به یقین رسیدهایم. ما مقلدان خمینی و خامنهای با تمام وجود فهمیدهایم که گر نگهدار من آن است که من میدانم، میتواند یوسف را در میان بنیاسرائیل زنده نگه دارد.
«بارش سنگ ای برادر کوهمان کرد» در مورد انقلاب اسلامی است که ما را آبدیده کرده و شکستناپذیر. ما را رشد داد و سرهامان را به فلک سایید و دستمان را به آسمان رساند و چشممان را به شگفتیهای خلقت خیره کرد و زبانمان را به نطق با ملائک گشود. «آوینی» بیا برای دلهای تنگمان دوباره بگو که «ما یافتیم آنچه را که دیگران نیافتند. ما همه افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم، ما ایثار را دیدیم که چگونه تمثل مییابد، عشق را هم، امید را هم، شجاعت را هم، عزت را هم، ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت می رسند، ما فرشتگان را دیدیم که چهسان عروج و نزول دارند، ما عرش را دیدیم، ما زمزمه جویبارهای بهشت را شنیدیم، از مائدههای بهشتی تناول کردیم و بر سفره حضرت ابراهیم نشستیم، ما در رکاب امام حسین علیهالسلام جنگیدیم و بیوفایی کوفیان را جبران کردیم.»
شهید اسماعیل هنیه، رهبر جنبش حماس و یکی از اسوههای مقاومت فلسطین که میهمان مراسم تحلیف رئیسجمهور جدیدمان بود، در حادثهای تروریستی در بامداد چهارشنبه گذشته به شهادت رسید و مردم منتظر و معطل این نشدند که آیا منافقین و داعش مسئولیت این ترور را برعهده میگیرند یا صهیونها. و به سرعت در مورد این اتفاق تلخ و بیسابقه موضع گرفتند و پیش از روایت اولی که صورت نگرفت، لعن و نفرین خود را نصیب صهیون کردند. نیاز به هیچ تحلیلی نیست وقتی که شیوه نامردها را میشناسیم و تنها حیوانات آدمخواری که بوی خون آنها را ارضا میکند را میشناسیم و میدانیم که چرک و عفونت و جنایت، تنها مختص این غده سرطانی است.
خدا بر درجات خمینی کبیر بیفزاید که طبیب انسانیت بود و «غده سرطانی بودن اسرائیل» را زمانی که روشنفکران جهان، الفبا تمرین میکردند را یادآور شد؛ وقتی که بزرگان سیاست بر «قبر بیمُرده هولوکاست» گریه میکردند و غربزدهها در داستان تخیلی هولوکاست غرق شده بودند و مردم جهان پای والت دیزنی و هالیوود عمرشان را میگذراندند. البته نباید از زیرکی جلال آلاحمد غافل شد که پس از سفرش به اسرائیل در سال 41، آن طرف سکه فاشیسم آنها را دید و گفت «رفتاری را که تا دیروز نازیها با یهودیها میکردند امروز یهود به کمک وجدان ناراحت اروپا و آمریکا با اعراب میکند.» یا شهید مطهری که بر خفتگان فریاد میزد شمر زمانهات را و کسانی که تن مطهر پیامبر را در آن عالم به رنجه میاندازند بشناس.
چه مدرکی برای اثبات رژیم و جعلی بودن اسرائیل از این گویاتر که این جرثومه تباهی به هیچیک از تعهدات انسانی و قانونی و بینالمللی پایبند نیست؟ بیپروا میکُشد و بیواهمه ترور میکند. چه کنیم که سازمان ملل و سازمانهای حقوق بشری همگی از اقدام مؤثر علیه این غده سرطانی، اخته و عقیماند. از این چرخه بیهوده و دور باطل، مسخرهتر نیست که کشورها در سازمان ملل قطعنامه صادر کنند و آمریکا و انگلیس در شورای امنیت آن را وتو کنند. نفرین بر آن دموکراسی که آمریکا و فرانسه و انگلیس فریادش میزنند. اصل خفقان و سانسور و دیکتاتوری آنجاست و به برخی رفرمیستها و همه غربزدههای کمفهم، نشانی حکومت و فضای مجازی و جمهوری اسلامی میدهند و این سادهلوحها را با این تخیل، پیر و فرسوده کردند و هیچ.
تفکر شرور صهیون از همان ابتدا با حقه و خونریزی و جنایت همزاد بود و به آزار، شکنجه و کشتن پیامبران و صالحان عادت داشت و حتی به یعقوب و یوسف که پدر و برادرشان بودند هم رحم نکردند. پیوسته به تحریف حقایق و ترویج تمام زمینههای فساد پرداخته و اکنون نیز به همین پیشه لعنتی مشغولند و هرگز اصلاحپذیر نبوده و نیستند. این تفکر شیطانی تا آنجا سرطانی است که شرط پذیرفته شدن توبه آنها پس از ارتداد و گوسالهپرستی، طبق آیه 54 سوره بقره اینگونه است که «خودتان را قتل عام کنید». با این وجود باز هم جنایت 9 ماهه اخیر اسرائیل در برابر تاریخ و80 سال اخیرشان، قابل مقایسه نیست. جهان به سخن امام رسید. غده سرطانی اسرائیل، کلافهکنندهترین بیماری تاریخ بشریت است و «باید از بین برود» و هیچ درمان دیگری برای آن باقی نمانده است غیر از داغ؛ که آخرُالدَواء، ألکِیّ.
باند تروریست صهیونی بدون توجه به مناسبات انسانی و قواعد حقوقی و با خیال راحت و اعلام رسمی و حمایت کامل آمریکا و انگلیس، ترور کرده و به این توحش افتخار میکند. آنچه خون آزادگان جهان را به جوش آورده و اسرائیل را منفور نموده و فلسطین را از مسئله اول جهان اسلام به مسئله اول جهان تبدیل کرده همین است که این سگ قلاده دریده صهیونیزم، برای بشریت خطرناک است و هاری آن دامن همه را خواهد گرفت. ترور میهمان یک کشور با چه منطقی جز توحش آمریکای صهیونی، قابل توجیه است؟ چه کسی نمیداند ترور «فؤاد شکر» در بیروت و «اسماعیل هنیه» در تهران و یک روز پس از تحلیف رئیسجمهور ایران و یک هفته پس از سفر نتانیاهو به آمریکا و در هیاهوی المپیک فرانسه یعنی چه؟
اکنون همه عاقلان جهان باید فهمیده باشند که آمریکا و اسرائیل خواهان گسترش جنگ هستند و ارتزاق آنها با فروش سلاح و حیاتشان در نزاع و بقائشان با بوی خون و حکومتشان بر تفرقهافکنی و سیاستشان «پدرسوخته بازی» است. دراکولای خونخوار و زامبیهای وحشی همین قوم جنایتپیشهای هستند که بر آمریکا و انگلیس و اسرائیل هم حاکمند. نمایشهای افتتاحیه المپیک پاریس حیرتآور بود و سیطره تفکر شیطانی صهیونی بر ارکان قدرت این کشورها عجیبتر است. پیش از این گمان میشد که اسرائیل تنها فلسطین را اشغال کرده و قسمتی از خاک لبنان و سوریه و اردن و مصر را هم دزدیده است، ولی اکنون میتوان دید که بر مناسبات حاکمیتی فرانسه و انگلیس و آمریکا هم سایه انداخته و حتی پرستش گوساله سامری یا سرخ موی و کشتار را در افتتاحیه المپیک پاریس معرفی میکند.
آینده پژوهان جهان باید بهشدت نگران آینده بشریت باشند که با وجود صهیونیزم و تفکر آن، هیچ کس نمیتواند زندگی انسانی با کرامت و آزادی و آزادگی داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت به برکت وجود امام راحل و امام حاضرش توانسته است خود را با ویروس خطرناک صهیونیزم، قویتر کند و به «توانایی تولید قدرت» و «توانایی تبدیل تهدید به فرصت» و «توانایی تمدنسازی» برسد، ولی دیر و دور نیست که جهان غافل امروز اگر مثل دانشگاهشان بیدار نشوند، در گرداب جهانخواری اسرائیل فروبلعیده خواهند شد و از آنان اثری در حد تمدنهای آتن و آزتک و آشور و بابل خواهد ماند.
نقشه دقیق صهیونی در چینش زمان، مکان، چگونگی و اهداف ترور شهید فؤاد و شهید هنیه، زمینه تولید قدرت مضاعف ما را فراهم کرد و جهان دید که با این دامِ مناقشهای، پیوند شیعه - سنی و عربی - ایرانی مستحکمتر شد و با «نمازِ رهبرِ شیعیان جهان بر پیکر رهبرِ حماس» صفحه جدیدی بر تمدنسازی ما افزود و جهانیان خواهند دید که روز خونخواهی میهمان عزیز ما برای اسرائیل، از روز مرگ فرعون و نمرود و 7 اکتبر و وعده صادق، سختتر و عبرتآموزتر و طولانیتر و خوارکنندهتر و دردناکتر خواهد بود و إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمینَ مُنْتَقِمُونَ.
محمدهادی صحرایی
بسمه تعالی:مراقب باشید آب را گِل نکنند! (یادداشت روز) 1- شای
1- شاید رئیسجمهور محترم کشورمان با خواندن این وجیزه ابرو در هم بکشند و نگارنده را ملامت کنند که این نوشته را چرا نوشتهای؟! ولی آنچه در این مختصر آمده است به وضوح نشان میدهد که از سر دلسوزی و خیرخواهی برای جناب ایشان و با انگیزه موفقیت دولتی است که درپی تشکیل آن هستند. ماجرا پیچیده نیست و در دو کلمه خلاصه شده است و آن این که، دیدگاه و بینش و منش بسیاری از اطرافیان و مخصوصاً تصمیمگیرندگانی که در کنار ایشان به صف شدهاند، با دیدگاه و بینش جناب پزشکیان که بارها به صراحت اعلام کردهاند نه فقط متفاوت بلکه در برخی از مبانی و اصول، متناقض است. این تناقض اگر به میدان عمل برسد -که متاسفانه در مواردی اینگونه بوده است- میتواند دولت رئیسجمهور محترم را با دشواری و ناکامی روبهرو کند.
2- در صداقت رئیسجمهور محترم تردیدی نیست و از این روی انتظار آن است مشاوران و کسانی را که ماموریت بررسی و گزینش اعضای کابینه را به آنها واگذار کردهاند با دیدگاه و نظراتی که جناب پزشکیان درباره ویژگیها و خصوصیات اعضای کابینه خویش اعلام فرمودهاند همخوان و همسو باشند ولی متاسفانه در پارهای از موارد اینگونه نبوده و نیست و در پارهای از موارد کسانی انتخاب شده و یا در آستانه انتخاب قرار دارند که دیدگاه و سوابق و کارنامه برخی از آنها با دیدگاه اعلام شده رئیسجمهور محترم فاصلهای یکصد و هشتاد درجهای دارد! و اما، از آنجا که به صداقت رئیسجمهور محترم باور داریم، علت انتخاب گزینههای یاد شده را فقط میتوان ناشی از بیاطلاعی جناب پزشکیان از سوابق و کارنامه آنها دانست. این مشکل با مروری -هرچند گذرا- بر سوابق گزینههای معرفی شده و یا استعلام از مراکز و دستگاههای ذیربط، قابل حل است و تصور میشود که رئیسجمهور محترم دامنه اعتماد خود به برخی از اطرافیان را به اندازهای گسترش دادهاند که احتمالاً نیازی به بررسی مستقل و استعلام از مراکز مورد اشاره ندیدهاند!... و این میتواند خدای نخواسته برای دولت ایشان خطرآفرین باشد. بخوانید!
3- روز شنبه (6 مرداد ماه) در یادداشتی با عنوان «مقصد خراسان است، نه میدان خراسان» با نگاهی دلسوزانه به رئیسجمهور محترم خبر داده بودیم که بسیاری از اعضای شورای راهبری و کمیتههای زیرمجموعه آن، از صلاحیت لازم برای مشاوره و معرفی اعضای کابینه برخوردار نیستند و به مواردی از عدم صلاحیتها -بدون ذکر نام- اشاره کرده بودیم. از جمله آورده بودیم که «اکثر اعضای شورای راهبری و کمیتههای زیرمجموعه آن کسانی هستند که در کارنامه و سوابق خود، همراهی با سرویسهای اطلاعاتی دشمن، محکومیتهای امنیتی، آلودگی به فساد، بیاعتقادی به نظام و انقلاب، همسویی و همراهی برملا شده با مثلث آمریکا و انگلیس و اسرائیل در فتنهها و آشوبها، ملاقاتهای پنهان با دشمنان تابلودار ایران در آمریکا و دریافت دستورالعمل برای ایجاد فتنه در کشور، درخواست از آمریکا برای اِعمال تحریمهای فلجکننده علیه ایران اسلامی، توصیه به شورای روابط خارجی آمریکا برای مداخله در امور داخلی ایران، مخالفت و سنگاندازی در مسیر تقویت تسلیحاتی ایران، برباد دادن 8 ساله انبوهی از امکانات و ظرفیتها و بیتالمال برای مقابله با تحریمها و دو برابر کردن آنها، بازگرداندن کشتی حامل ملزومات غذائی و داروئی برای مردم یمن با تشر جان کری وزیر خارجه وقت آمریکا، حمایت از سند استعماری 2030 با وجود اطلاع از مضمون و محتوای ضد اسلامی آن و... را
در کارنامه خود دارند».
4- برخی از آنان در جریان فتنه 88 با فرستادگان سرویسهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس (MI?6?)، آلمان، فرانسه و هلند به ایران، نظیر «جان کین»، «یورگن هابرماس»، «ریچارد رورتی»، «مایکل ایگناتیف»، «تموتی گارتناش»، «اگشن هلر»، «مانوئل کاشتلز» و... ملاقات داشته و برای ایجاد فتنه، آموزش دیده بودند. یکی از آنها دو بار با جرج سوروس، سرمایهدار صهیونیست و یکی از دستاندرکاران مشهور کودتاهای مخملی (نظیر فتنه 88) ملاقات داشته و دستورات دیکته شده او را در فتنه آمریکائی- اسرائیلی 88 به اجرا گذاشته است! تا آنجا که ایشان، مسئول دفتر خود را برای دریافت کمک مالی نزد پادشاه عربستان فرستاده بود (اعتراف تلویزیونی بعد از دستگیری). مایکل لدین، مقام بلندپایه امنیتی آمریکا، شبی که فردای آن انتخابات 88 در ایران برگزار میشد، در مصاحبه با نیویورک تایمز میگوید فردا در ایران انتخابات نیست، بلکه یک انقلاب رنگی کلید میخورد! و فردای آن روز همان که او پیشبینی
(بخوانید به سران فتنه دیکته) کرده بود اتفاق میافتد. ?
5- مخالفت با صنایع موشکی جمهوری اسلامی ایران که اگر به بار نشسته بود، امروزه آمریکا و اسرائیل تمام خاک کشورمان را شخم زده بودند! اعتراض به حضور رزمندگان اسلام در سوریه و عراق برای مقابله با تروریستهای تکفیری داعش، که اگر خواسته آنها تحقق یافته بود داعشیهای ساخته و پرداخته آمریکا و اسرائیل (اعتراف ترامپ و فیلم و عکس مداوای مجروحان داعشی در بیمارستانهای تلآویو و حیفا و ملاقات نتانیاهو با آنها) از کشتههای مردم این مرز و بوم، صدها پشته ساخته و با قتل عام مردم کشورمان حمام خون به راه انداخته بودند!
جنابعالی بر ضرورت انتقام خون میهمان عزیزمان شهید اسماعیل هنیه اصرار ورزیده بودید و حتی از شدت تاثر،گریه امانتان نداده بود که به پرسش خبرنگار پاسخ بدهید، حالا به بیانیه جبهه اصلاحات و مقالات و اظهارنظر مدعیان اصلاحات نیم نگاهی بیندازید. دقیقاً همسو با دشمنان بیرونی اصرار دارند که از واکنش و انتقام در مقابل جنایت هولناک اسرائیل صرفنظر کنیم! و با لطایفالحیل این خواسته نامشروع و دشمنپسند خود را در پوشش «اسرائیل سزاوار تنبیه جهانى است»! پنهان میکنند. یعنی تنبیه اسرائیل را به شورای امنیت سازمان ملل بسپارید! و...
6 - جناب آقای پزشکیان این قصه سر دراز دارد و پرداختن به آن مثنوی هفتاد من کاغذ است. بسیاری از این جماعت هماکنون در اطراف جنابعالی حضور دارند و شواهد موجود حکایت از آن دارد که متاسفانه در موارد حساسی سررشته امور ریاست جمهوری را در دست گرفتهاند! انتظار آن است که درباره سوابق و کارنامه آنها تحقیق کنید و در این خصوص از مراکز ذیربط نیز استعلام بفرمایید. شماری از جماعت یاد شده به جای نفی مستندات ارائه شده، به ناسزاگویی علیه کیهان روی میآورند و «آب را گِل میکنند»! که تحقیق و بررسی جداگانه شما میتواند باطلالسحر این ترفند باشد.
حسین شریعتمداری
بسمه تعالی:شهادت هنیه و چشمانداز محو اسرائیل (یادداشت روز) 1
1- با شهادت اسماعیل هنیه اسرائیل و آمریکا باز هم حماقت کردند و نشان دادند که در اوج و نهایت درماندگی قرار دارند و چارهای جز ترور برای حفط ظاهر پوشالی خود ندارند و تایید و تاکید بر این سخن و راهبرد رهبرمعظم انقلاب است که «فلسطین و غزه همچنان اولویت اول دنیاست و فشارها علیه رژیم صهیونیستی باید تشدید شود.»! اما جهاد و مقاومت هم هزینه دارد و هم پاداش! نکته مهم این است که در این جبهه هزینهها و پاداشها یکی است و آن شهادت! خدا بر درجات حضرت امام(ره) بیفزاید که در پاسخ به این اقدامات تروریستی بزدلانه با متانت مقتدرانه میفرمودند: «بکشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود!» و اکنون این بیداری بیشتر ملتهای منطقه و ایجاد آمادگی برای تشدید مقاومت علیه رژیم صهیونیستی و حمایت افکارعمومی از سلاح مقاومت اولین دستاورد شهادت هنیه خواهد بود. ملت ایران برای رسیدن به اهداف والای خود کم هزینه نداده و کم پاداش و دستاورد نیز نداشته است، و در مقابل هر هزینهای، پاداشی بزرگتر بهدست آورده است. لذا آزادی قدس نیز مثل هر دستاورد و پیروزی دیگری که تاکنون محقق شده، خون میخواهد، و خون شهید اسماعیل هنیه همچون خون شهید سلیمانی اراده و عزم جبهه مقاومت را بیشتر خواهد کرد. شهادت اسماعیل هنیه بعد از شهادت فرزندان و نوههایش پر معناست، بخصوص که یکی از فرزندان اسماعیل هنیه پس از شهادت پدرش با صلابت گفت: «خون پدرم از خون کوچکترین طفل فلسطینی رنگینتر نیست» و این همان سخن مادران و پدران فلسطینی است که «حسبناالله و نعم الوکیل»!. اسماعیل هنیه در سخنرانی نماز بر پیکر شهید سلیمانی در تهران سه بار تکرار کرده بود: « شهید القدس،
شهید القدس، شهید القدس» و حالا خود « شهید القدس» شد!.
2-خون اسماعیل هنیه در تهران یک جهش غیرقابل باور با پیامدهای راهبردی ویرانکنندهای علیه آمریکا و اسرائیل ایجاد خواهد کرد. صهیونیستها بزودی در بدرقه شهید اسماعیل هنیه در تهران در خواهند یافت که چه پاسخ راهبردی بزرگی را محتمل خواهند شد. مطمئن باشیم پس شهادت اسماعیل هنیه در پایتخت محور مقاومت، فتح بزرگی مقدر شده که خداوند آن را تضمین کرده است.
3- فرود پهپاد یافا در عمق سرزمینهای اشغالی آغاز مرحله دیگری در گسترش «میدانِ برنامهریزی شده به عمق» بود که توانسته بود با عبور از دریای سرخ و از مسیر خشکی اریتره، سودان، مصر، صحرای سینا و نهایتا از دریای مدیترانه خود را به سرزمینهای اشغالی برساند و نشان داد محور مقاومت استراتژی «وحدت میادین» را در دستور کار خود قرار داده است. این نشان داد جبهه مقاومت چنان توانمندی دارد که چنین پهپاد دوربردی میتواند مسیر دو هزار کیلومتری را در ده ساعت به دور از همه چشمهای اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی دنیا بپیماید تا به قلب اسرائیل برسد. این عملیات پیام روشنی بود به اقدامات منفعلانه آمریکا و اسرائیل از جمله علیه یمن و البته پاسخ تکمیلی و عمیقتری بود به حمله اسرائیل به بخش کنسولگری سفارت ایران در سوریه، بخصوص که پهپاد یمنی در نزدیکی سفارت آمریکا فرود آمد. لذا این عملیات پس از وعده صادق ثابت کرد هرگونه تعرض به محور مقاومت قابلیت بازتولید وعده صادق را دارد که اکنون جهان منتظر آن هستند و صهیونیستها و آمریکاییها در وحشت آن بسر میبرند!، آنگونه که رهبرمعظم انقلاب وعده آن را دادند که «شهادت رهبر شجاع و مجاهد و برجسته فلسطینی در حریم جمهوری اسلامی زمینه مجازات سختی برای آنها فراهم ساخت و خونخواهی او را وظیفه خود میدانیم»!، رئیسجمهور کشورمان هم تاکید کرد «اشغالگران تروریست را از اقدام بزدلانه خود پشیمان خواهیم کرد».
4- شهادت اسماعیل هنیه در تهران پیوند ناگسستنی میان جمهوری اسلامی ایران و فلسطین و مقاومت به تبع آن پیوند افکارعمومی جهان با ملت ایران علیه صهیونیستها را مستحکمتر خواهد کرد همانگونه که شهادت ابومهندس به همراه شهید سلیمانی عمق رابطه ملت ایران و عراق را در پی داشت و همانگونه که در پاسخ جوانان و دانشجویان اروپایی به رهبرمعظم انقلاب نمود عینی پیدا کرد. اسماعیل هنیه اینک یکی از شهدای بزرگ ملت ایران خواهد بود و این بدین معنا است که فلسطینیها بیش از هر زمان دیگری ایرانی، و هر ایرانی بیش از هر زمان دیگر فلسطینی هستند و برای جهان روشن شد که جمهوری اسلامی و فلسطین و جبهه مقاومت در جهت درست تاریخ ایستادهاند!
5-اظهارات مقامات آمریکایی از جمله رئیس پنتاگون که ادعا کردند «اگر مقاومت پاسخ دهد، ما در کنار اسرائیل هستیم و به آنها کمک میکنیم» یکبار دیگر نشان داد که اولا این آمریکا پشت این جنایات است و صهیونیستها تنها ابزار آمریکا! و ثانیا مسئول مستقیم هر گونه تشدید تنش و از کنترل خارج شدن اوضاع آمریکاییها هستند.
6-همزمان به سه پایتخت محور مقاومت حمله شد، بیروت و بغداد و تهران، که این نشان میدهد اسرائیل میخواهد شکست بزرگ در میدان را با چنین اقدامات کوری جبران کند و این ترورها نشان میدهد، هیچ عزمی برای پایان جنگ ندارند و سرنوشت جنگ فقط در میدان جنگ به دست موشکهاست! لذا پاسخ جبهه مقاومت سختتر از وعده صادق خواهد بود.
7-جنایت آمریکا و اسرائیل در شهادت هنیه تغییر دهنده معادلات هم در میدان و هم در دیپلماسی است و هم در توهمات!، بخصوص که تلقی
غیر واقع بینانه « ... با دشمنان مدارا» را خنثی کرد!
8- شهادت هنیه تلاشی بود برای تحتالشعاع قرار دادن همه شکستها و فرو ریختن هیمنهشان! لذا حتی شهادت چنین مردی تمرکز جبهه مقاومت را از «میدان» منحرف نخواهد کرد و باید برگردیم به میدان که تعیینکننده تحولات آینده است.با طوفان الاقصی تمام حیثیت و مشروعیت و برتری پوشالی رژیم صهیونیستی در منطقه و جهان فرو ریخت، اما پس از ده ماه استقامت و پایداری غزه و بخصوص بعد از «وعده صادق» با عملیات موفقتآمیز و حیرت برانگیز «پهپاد هدهد» و عملیات تحسینبرانگیز«پهپاد یافا» این فروپاشی تثبیت شد. یکی از کارشناسان صهیونیستی گفت«با طوفان الاقصی ما تازه در اول ماجرا بودیم...»! این عملیاتها در کنار شهادت هنیه نشان داد که نگرانی و وحشت آنها این است که باور کردند جبهه مقاومت هنوز سوپرایزهای بزرگتری دارد که خود را برای رو کردن برگهای جدید آماده کرده، آنگونه که سید حسن نصرالله وعده آن را به نتانیاهو داده است! حمله اسرائیل به یمن که ایدهآل جبهه مقاومت برای خلق بازی جدید بود!، اسرائیل را علاوه بر باتلاق غزه؛ عملا وارد باتلاق یمن نیز کرد و در صورت حمله به لبنان، آنها را وارد باتلاق سهمگینتر از باتلاق غزه و یمن خواهد کرد و حماقت آنها در شهادت هنیه در تهران آنها را در همه این باتلاقها گرفتارتر خواهد کرد. آنگونه که تحلیلگران منطقهای و بینالمللی اذعان کردند که «اسرائیل واقعا حماقت کرد و عمق اشتباهش را بزودی درک خواهد کرد»!
9-اما آیا جنگ منطقهای قابل پیشبینی است؟ ظواهر امر بخصوص پس از شهادت اسماعیل هنیه نشان از وجود چنین استعدادی دارد، چنانکه از یکسو رهبر انصارالله یمن «آغاز جنگ منطقهای و مستقیم یمنیها با اسرائیل» را «اجتنابناپذیر» خوانده و رسانههای یمنی نیز تاکید کردند «یمن برای حمله گسترده به اسرائیل آماده میشود و ورود اسرائیل به جهنم را خوشآمد میگوید»! سامی ابوزهری، از سران جنبش حماس نیز در واکنش به ترور شهادت اسماعیل هنیه تاکید کرد «ما در دل جنگی باز برای آزادسازی قدس هستیم و برای پرداخت هر بهائی آمادهایم». ماهر آل طاهر از مسئولان جبهه مردمی آزادی فلسطین هم تصریح کرده «محور مقاومت کاملاً برای رویارویی آماده است و میبینم که اوضاع در جهت تشدید تقابل به حداکثر میزان خود پیش میرود». و از سوی دیگر محاسبات اسرائیلیها در شرایط گیجکننده و آشفتهای قرار دارد. اما شرایط و موقعیت طرفین برای ورود به این جنگ چگونه خواهد بود؟
قطعا در مقطع کنونی نه اسرائیل و نه آمریکا شرایط و امکان و آمادگی مناسبی نه از جهت بینالمللی و نه از جهت داخلی برای ورود به جنگ منطقهای را ندارند چراکه آنها اکنون در صحنه بینالمللی و منطقهای به شدت در انزوا قرار دارند و در داخل نیز آمریکا درگیر انتخابات و تاثیر عمیق احساسات ضداسرائیلی مردم و جوانان و دانشگاهها بر آن و همچنین درگیر جنگ اوکراین، و اسرائیل نیز از یکسو درگیر جنگ در چند جبهه با مقاومت و از سوی دیگر درگیر جنگ داخلی است. آمریکا نیز حاضر نیست خود را درگیر باتلاقی مثل جنگ ویتنام و یا افغانستان کند. البته نتانیاهو تلاش کرد با شهادت هنیه هرگونه طرح آتشبسی را به شکست بکشاند تا شاید با آمدن ترامپ خود را تثبیت کند. سخنان ایران هراسی او در کنگره آمریکا و ادعای نخنمای ایجاد ائتلاف علیه ایران نیز ناظر به همین مسئله است.
10- اما جبهه مقاومت هنوز از تمام ظرفیتهای خود استفاده نکرده است و به اذعان کارشناسان صهیونیستی آنچه که مقاومت از سلاح خود استفاده کرده، سرریز ذخائر تسلیحاتی خود است که برای جنگ احتمالی مهیا کرده، مزید بر این کانونهای رو نشدهای از مقاومت هنوز فعال نشدهاند. و نکته مهمتر اینکه اکنون افکار عمومی جهان یکپارچه در حمایت از مقاومت و علیه اسرائیل و آمریکا بسیج شده و هرگونه کمکهای مادی و معنوی از جبهه مقاومت را دریغ نخواهد کرد. علیرغم شوی تبلیغاتی نتانیاهو در کنگره آمریکا هرگونه اقدامی از سوی اسرائیلیها و یا آمریکاییها اولا بازی در نقشه و زمین طراحی شده مقاومت است و ثانیا اقدامی پدافندی و انفعالی خواهد بود، نه آفندی و از موضع قدرت! بهگونهای که ارتش اسرائیل پس از حمله به الحدیده اذعان کرد این حمله «پاسخی به صدها حمله به اسرائیل بود»! لذا در حالیکه نتانیاهو برای نجات خود دست و پا میزند، صحنه میدان نشان میدهد که جبهه مقاومت برای اتفاقی بزرگتر از طوفانالاقصی یعنی «برچیدن پروژه صهیونیستی» در هرگونه جنگی چه منطقهای و چه غیرمنطقهای در حال برنامهریزی است!
دکتر محمدحسین محترم
بسمه تعالی:جنگ غزه انتخابات آمریکا و آتشبس! (یادداشت روز) 29
290 روزی میشود که جنگی بزرگ در غزه آغاز شده و در این مدت نیز انواع رکوردهاست که در این سرزمین اشغالی یکی پس از دیگری جا به جا میشوند. رکورد قساوت، رکورد جنایت، رکورد کودککشی، رکورد سکوتهای شرمآور، رکورد شجاعت، رکورد تحقیرشدگی صهیونیستها و رکورد بالاترین تلفات جنگی و... بدون اغراق، صهیونیستها هیچ جنایتی نیست که در این باریکه مرتکب نشده باشند، و آمریکاییها نیز هیچ حمایتی نبوده که از این رژیم نکرده باشند. جنگ حالا در غزه فرسایشی شده و توجهات نیز بیشتر، به جبهه شمال و جایی که حزبالله در حال نبرد است و همینطور به یمن معطوف است. این جبههها با هم در ارتباطند و هر رویدادی در هر یک از آنها، روی دیگری به شدت تاثیرگذار است.
اینجا قصد داریم، به 3 مسئله اصلیِ امروز جنگ یعنی، «مذاکرات آتشبس»، «تاثیر انتخابات آمریکا بر این جنگ» و «احتمال وقوع جنگی گسترده بین رژیم صهیونیستی و لبنان» بپردازیم. چقدر احتمال آتشبس وجود دارد؟ در صورت پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، وضعیت این جنگ به چه سمتی خواهد رفت و سؤال آخر: آیا حزبالله لبنان و رژیم اسرائیل وارد جنگ فراگیری که گفته میشود میتواند تمام منطقه را درگیر کند، میشود؟
بخش قابل توجهی از شهرکنشینان، ادامه جنگ را نمیخواهند. آنها دلایل معقولی هم برای این خواستهشان دارند. تلفات و خسارات سنگین و بیسابقهای که بر آنها تحمیل شده، دهها اسیری که آزاده نشده یا کشته شدهاند، خسارتهای اقتصادی و فشارهای روانی سهمگینی که بر جامعه صهیونیستی آوار شده و...همه و همه، صهیونیستها را به این نتیجه رسانده که باید جنگ را تمام کرده و آتشبس کنند. این تفکر، فقط در میان شهرکنشینان نیست. دو روز پیش کارشناسان شبکه «الجزیره» یعنی ژنرال «فایز الدویری» گفت که بخش قابل توجهی از ارتش رژیم نیز ادامه جنگ را نمیخواهند و به دنبال خروج از غزهاند، اما نتانیاهو مانع این میشود: «ارتش اسرائیل خواهان خروج از غزه است چون این ارتش است که متحمل خسارات انسانی میشود. به همین دلیل چند هفته قبل چشماندازی را مطرح کرد [مبنی بر این که] در صورتی که تصمیم محافل سیاسی ماندن ارتش در غزه است، چقدر باید
هزینه داد؟ برآورد آنها ضرورت بقای 50 هزار نیروی جنگی بود که برابر با 2 لشگر است. حتی هزینههای اقتصادی را هم در نظر گرفتند که معادل 6 و نیم میلیارد دلار است. پس بقای ارتش از نظر اقتصادی بسیار پرهزینه است. بنابراین ارتش [اسرائیل] گفت که به خروج متمایل است. در برخی نظرسنجیها نیز 62درصد خواهان خروج ارتش اسرائیل از غزه و پایان جنگ هستند. شمار افراد مبتلا به آسیبها و بیماریهای روحی نیز به 6 برابر افزایش یافته است و...».
اگر اظهارات مقامات آمریکایی را هم که میگویند، به دنبال آتشبس- ولو تا انجام شدن انتخابات آمریکا هستند- را بپذیریم، میتوان نتیجه گرفت، در جبهه دشمن، ارادههای قوی برای این آتشبس وجود دارد وگویا این فقط نتانیاهو و آن چند وزیر و ژنرالهای فوقِ افراطی هستند که مانع از آتشبس میشوند. شاید- تاکید میشود شاید- اگر نتانیاهو و آن حلقه اطرافش احتمال نمیدادند ترامپ در انتخابات پیش رو پیروز شود، به همان دلایلی که بالا بر شمردیم و ژنرال «فایزالدویری» به گوشهای از آن اشاره کرد، تن به آتشبس میدادند. بنابر این میتوان گفت، به احتمال خیلی زیاد این جنگ ولو به همان شکل کنترل شده ادامه خواهد یافت و لااقل تا معلوم شدن رئیسجمهور بعدی آمریکا، از آتشبس خبری نخواهد بود. این نکته مهم را هم نباید فراموش کرد که صهیونیستها به هیچ وجه به دنبال آتشبس دائمی نیستند، چون در این صورت، بازنده بزرگ خواهند بود!
احتمال وقوع «جنگ فراگیر با لبنان و حزبالله» نیز مسئله جدی و مهمی است. طبق گزارشهایی که از سرزمینهای اشغالی میرسد، برخی مقامات این رژیم مثل وزیر جنگ، پس از عملیات «طوفانالاقصی» به دنبال این بودند که پیش از حمله به غزه، ابتدا باید به لبنان و حزبالله حمله کرد، چرا که آنها اطمینان داشتند این جبهه، هم قویتر است و هم پس از حمله اسرائیل به غزه، صددرصد وارد میدان خواهد شد. اما هزینه- فایدههایی که صورت میگیرد و هشدارهایی که از مراکز اطلاعاتی آمریکا درباره تبعات جبرانناپذیر ورود به جنگی گسترده با حزبالله لبنان به دست صهیونیستها میرسد، آنها را پشیمان میکند. حتی در رسانههای رسمی آمریکا اعلام شد، کاخ سفید به صهیونیستها هشدار داده است، در صورت ورود به جنگی فراگیر با حزبالله لبنان، تمام جبهههای مقاومت و حتی ایران، وارد این جنگ خواهند شد و در این صورت، تمام منطقه به آتش کشیده میشود.
اما صهیونیستهای فوق افراطی مثل «بن گویر» و «اسموتریچ» و «بنی گانتس»، (وزیر امنیت داخلی، وزیر دارایی و وزیر جنگ رژیم صهیونیستی) میگویند، حتی نباید منتظر تضعیف حماس در غزه ماند و فورا باید جبهه جنگ با حزبالله و حتی ارتش لبنان را به شکل گسترده فعال کرد. آنها یک دلیل هم برای این خواسته خود دارند و میگویند، اسرائیل در این جنگ خسارتها و تلفات بیسابقهای را متحمل شده و آتشبس یعنی، بازگشت به نقطه صفر و این هم، به معنای پیروزی قطعی حماس است. به زبان عامیانه
«ما که تا اینجای کار آمدهایم، بقیه راه را هم برویم.»(!) برای درک بهتر تحلیل این طیف کافی است بدانیم، ارتش رژیم صهیونیستی تاکنون 10هزار کشته داشته است. وزیر جنگ این رژیم «یک تیپ کشته» (4 تا6 هزار نفر) را تایید کرده است!
اما درباره تاثیر انتخابات آمریکا بر این جنگ باید گفت، طبق اطلاعاتی که به بیرون درزکرده، نتانیاهو بهرغم حمایتهای همهجانبه دولت فعلی آمریکا، ترجیحش ترامپ است. به اعتقاد او، درست است که «بایدن» از هیچ کمکی در این جنگ دریغ نکرده است، اما، «ملاحظاتی» دارد که ترامپ آنها را ندارد. بنابراین یکی از دلایلی که میتواند باعث «کِش» پیدا کردن این جنگ دهماهه شده باشد، همین نگاه است! صهیونیستها منتظر نتایج انتخابات آمریکا هستند. بنابراین نتیجه انتخابات در پایان یا ادامه و حتی گسترش جنگ به کل منطقه مؤثر است. صهیونیستها احتمالا با همین تصور، جنگ را تا 15 آبان (13 نوامبر) کِش خواهند داد ولو به شکل فرسایشی، کنترل شده و، ترورهای هدفمندش را هم ادامه خواهد داد. اما بعید به نظر میرسد که ترامپ در دام نتانیاهو و حلقه اطرافش بیفتد. او هر چه نباشد، کاسب و تاجر و اهل حساب و کتاب است و نتیجه چنین حماقتی را بهتر از هر کسی میفهمد!
جملات پایانی یادداشت را به یک پیروزی «بیسابقه» دیگر در این جنگ اختصاص میدهیم، که شاید آن طور که باید به آن پرداخته نشده است. درست است که صهیونیستها در این جنگ «ضعیفکُشی» و «زنکُشی» و «نوزادکُشی» به راه انداختند اما مقاومت فلسطین در میادین جنگ- چه سخت و چه نرم- درخشیده است. صهیونیستها در طول تاریخ اشغالگری خود، 10 هزار تلفات ندادهاند. اقتصاد و اجتماعشان هم هیچ گاه مثل امروز، متلاشی نشده است. در جنگ رسانه و افکار عمومی هم صددرصد باختهاند. انصافا مقاومت در این جنگ و در حوزه اطلاعرسانی و رسانه بینظیر عمل کرده و بیشترین ضربه و فشاری که اکنون روی صهیونیستهاست، از همین ناحیه افکار عمومی جهان است. بدون اغراق، امروز جهان، علیه «اسرائیل» است و این رژیم تاکنون اینطور منفور نبوده است و تلاشهای آمریکا برای دعوت از نتانیاهو به کنگره و دهنکجیهای این شکلی به وجدانهای بیدار نیز - به قول برنی سندرز- جز رسوایی برای آمریکا، چیزی به ارمغان نخواهد آورد.
جعفر بلوری
بسمه تعالی: گزارش خواندنی هاآرتص از ترسی که یمن بر دل نتانیاهو ا
روزنامه صهیونیستی هاآرتص ضمن توصیف «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم آپارتاید اسرائیل، به عنوان شخصی «بزدل، ضعیف و سست اراده»، تأکید کرد که نتانیاهو از یمنیها میترسد.
*با
سرویس خارجی-
پهپادی که از یمن به پرواز درآمد و پس از طی 2600 کیلومتر سحرگاه روز جمعه (29 تیر) در تلآویو منفجر و به کشته شدن یک اسرائیلی و مجروح شدن تعدادی صهیونیست منجر شد، صهیونیستها را به بهت فرو برده است و شکافهای داخلی این رژیم را نیز عمیقتر کرده است. این هم چیز عجیبی نیست، چرا که حمله پهپادی یمنیها، نفوذپذیری و آسیبپذیر بودن آسمان فلسطین اشغالی را بیش از اقدامات حزبالله لبنان و مقاومت عراق نشان داد، زیرا بیش از 2600 کیلومتر را تا عمق تلآویو طی کرد بدون اینکه مورد شناسایی قرار گیرد.
حالا «نحمیا اشترسلر»، تحلیلگر اقتصادی، در مقالهای با عنوان «بیبی از حوثیها هم میترسد» نوشت کشتی جنگی که «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا برای مقابله با حوثیها به دریای سرخ اعزام کرد آسیب واقعی به یمنیها نزد و جهان فورا فهمید که اسرائیل ضعیف است. ترس نتانیاهو و پاسخ ندادن وی و واگذار کردن این مسئله به آمریکاییها و انگلیسیها برای حمایت از اسرائیل، تلآویو را به یک «بچه کتک خورده در خاورمیانه» که با حلقهای از آتش احاطه شده است، تبدیل کرده است.
نویسنده افزوده است که یمنیها هم ضعف نتانیاهو را فهمیدند و 200 موشک و پهپاد را ظرف 9 ماه گذشته به سمت اسرائیل شلیک کردند و برای فلج کردن کشتیرانی و ممانعت از ورود کشتیها به بندر ایلات به کشتیها در دریای سرخ حمله کردند و موفق هم شدند. حمله یمن به تلآویو دلیل موثقی برای این مسئله است که «سیاست بزدلانه مهار» که توسط نتانیاهو در پیش گرفته شده است، درباره یمنیها موفق نشد. همچنین درباره حماس، حزبالله یا ایران نیز این سیاست موفق نبود. وی به مجهز بودن حزبالله لبنان به 130 هزار موشک و شکست نتانیاهو در ماموریت اصلی خود علیه ایران نیز اشاره کرد.
این تحلیلگر نوشته است که اگر نتانیاهو میتوانست این بار نیز از پاسخ دادن به حمله انصارالله یمن فرار کند، این کار را میکرد اما حمله این بار به مرکز «اقتصادی-مالی-تکنولوژی» اسرائیل بود و با اینکه نتانیاهو فردی ترسو و ضعیف بود اما درک کرد که اگر این بار پاسخ ندهد، حملات ادامه خواهد داشت و تلآویو را فلج خواهد کرد و اقتصاد را وارد بحرانی بزرگ و بیکاری هولناکی میکند که میتواند کرسی نتانیاهو را در معرض خطر قرار دهد.
نویسنده این روزنامه تأکید کرده است نتانیاهو قویترین و با ارادهترین نیست بلکه ضعیفترین و سستترین است. حمله هفت اکتبر حماس بعد از این اتفاق افتاد که «یحیی السنوار»، رئیس حماس در غزه، از یک دوره طولانی فهمید ارتباطی بین تهدیدات لفظی نتانیاهو و عملکردش وجود ندارد. این روزنامه درباره حمله رژیم صهیونیستی به بندر الحدیده نیز آورده است که بحث و درگیری درباره حفظ ابهام یا بر عهده گرفتن علنی مسئولیت این حمله به وجود آمد و نتانیاهو به دلایل شخصی با برعهده گرفتن علنی مسئولیت این حمله موافقت کرد چرا که موضوع مهم برای وی بازگرداندن چهره مرد قدرتمندی است که در هفتم اکتبر فروپاشید.
گفتنی است، در اثر تجاوز روز شنبه جنگندههای رژیم صهیونیستی به تأسیسات نفت و برق یمن در شهر الحدیده، 6 شهروند یمنی شهید و 87 نفر دیگر زخمی شدند و آتشسوزیهای گستردهای در این منطقه به وقوع پیوست. همچنین باید افزود گرچه پس از حمله اسرائیل به حدیده یمن، انصارالله خیلی سریع پاسخ داد و ایلات اشغالی و یکی از ناوهای آمریکا را مورد حمله قرار داد، «علی القحوم»، عضو دفتر سیاسی جنبش انصارالله یمن، تأکید کرده است: «پاسخ به حملات اسرائیل در روز شنبه که بندر حدیده را هدف قرار دادند، هرگز به تعویق نخواهد افتاد.»
حوثیها کشتیرانی اسرائیل را مختل کردند
وبگاه آمریکایی «Maritime Executive» فعال در زمینه صنعت دریانوردی تجاری در گزارشی فاش کرد که حوثیها (انصارالله یمن) موفق شدند کشتیرانی اسرائیل را در دریای سرخ مختل کنند و این اقدام غرب را به چالش کشید. در این گزارش آمده است: عملیات «نگهبان رفاه» با حضور و فرماندهی ناو آیزنهاور و با پشتیبانی چندین ناوشکن و کشتی جنگی، نتوانست به هدف خود دست یابد.
اعتراف مهم فرماندهان ناو آیزنهاور
فرماندهان و افسران ناو هواپیمابر فراری «آیزنهاور» آمریکا از دریای سرخ اعتراف کردهاند که این ناو پیش از فرار با تهدیدهای مستقیم، مستمر و بیسابقه از زمان جنگ جهانی دوم مواجه بوده بود. وبگاه USNI News وابسته به مؤسسه نیروی دریایی آمریکا گزارش جدیدی درباره خروج ناو هواپیمابر یواساس آیزنهاور از دریای سرخ منتشر کرد و بخشی از شهادت فرماندهان و افسران آن را مستند کرد. در این گزارش به نقل از فرماندهان ناو آیزنهاور، از جمله «چوداه هیل» آمده است: «این اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم است که یک ناو هواپیمابر آمریکایی در معرض تهدید مستقیم و مستمر نیروهای متخاصم قرار میگیرد.»
بسمه تعالی:کارشناس هم که نیستند! (یادداشت میهمان) 1-خودِ مسئ
1-خودِ مسئولین دولت روحانی میگفتند«وزرای دولت یازدهم و دوازدهم در طول 4سال، شاید یک بار فرصت دیدار با روحانی را داشتند، معاونان و استانداران که هیچ»!، و وزیر مستعفی آموزش و پرورش روحانی میگوید«به منِ وزیرِ دولت 20 دقیقه هم وقت نداد تا درباره رتبهبندی معلمان با او صحبت کنم و من بعد از این رفتار توهینآمیز استعفایم را نوشتم»! همان زمان نمایندگان از جمله نماینده زاهدان در مجلس نیز میگفتند«رئیسجمهور وقتی به نمایندگان برای ارائه مشکلات حوزههای انتخابیهشان نمیدهد»!. این یعنی رئیسجمهور کانالیزه! روحانی خودش، خودش را کانالیزه کرد و با زیر کولر نشستن از پشت عینک دودی مردم را نگاه کردن، این مدل فرنگی و غربی را پیاده کرد. حال در دولت چهاردهم میخواهند رئیسجمهور منتخب را نیز کانالیزه کنند! نکته مهمتر اینکه در دولت روحانی وزرا نه تنها امکان ارتباط و گفت وگو با رئیسجمهور را نداشتند بلکه مسلوبالاختیار هم بودند و یک تیم چند نفره در ریاست جمهوری به وزرا میگفتند که چه بکنند و چه نکنند و وزرای مربوطه توان به کارگیری تواناییهای خود و نظرات علمی کارشناسان خود را نداشتند و نتیجه همان ناکارآمدی با انباشت مشکلات و عملکرد فضاحتبار و فاجعه بار دولت روحانی شد که همه شاهد آن بودند. لذا اینکه پس از انتخابات شاهد قطع ارتباط رئیسجمهور منتخب با مردم و لغو جلسه مطبوعاتی و رسانهای ایشان و بیان دیدگاههای دولت چهاردهم از زبان اطرافیانش بودیم، همان مدلی است که در آمریکا به آن میگویند «رئیسجمهور سایه»(shadow president)!.یعنی دولت در سایه به رئیسجمهور میگوید چه وقت چه بگوید و چه وقت چه نگوید و یک نوشته جلو او میگذارند تا بخواند. چیزی که متاسفانه در تبلیغات انتخاباتی و بعد از آن شاهد آن از سوی آقای پزشکیان بودیم، تا جایی که در حرم حضرت امام(ره)یک مرتبه متن کسل و خستهکنندهای که به او داده بودند تا بخواند را نیمه کاره رها کرد و گفت«به پیر و پیغمبر من بلد نیستم این چنین عمل کنم»! آنهائی که میگفتند باید بساط دولت سایهای که میتواند کار کارشناسی را در اختیار رئیسجمهور قرار دهد، را جمع کنیم، حالا هنوز نیامده خود دولت سایه تشکیل داده و کار را به جایی رساندهاند که تصور میکنند منتخب مردم بازیگر خارجی است که نیاز به دوبله و صداگذاری دارد! این امر تا بدان جا پیش رفته که برخی از اصلاحطلبان و کارگزاران مسئلهدار و بانی مشکلات کنونی کشور که در پشت پرده انتقال دولت و انتخاب وزرا قرار دارند، علنا با توهین به رای ملت ایران و رئیسجمهور منتخب، وی را «گورباچف ایرانی»، و «پزشکیان بینوا» خواندند تا جایی که برخی از خودشان صدایشان درآمد و اطرافیان رئیسجمهور منتخب را سهمخواهان افتاده به جان گوشت قربانی خواندند! واقعیت امر این است که اولا اطرافیان پزشکیان زمانی خاتمی را نیز گورباچف ایران خوانده بودند، اما با عبور از او، لقب شاه سلطان حسین را به او دادند! رهبرمعظم انقلاب همان زمان سرنخ گورباچف خواندن رئیسجمهور کشور را در خارج از کشور و نشان از یک توطئه دانستند و گفتند«متأسفانه یک عدّه هم در داخل این اهانت را نفهمیدند و آن توطئهای را که پشت این اهانت هست، به طریق اولی نفهمیدند! به مغرضان و آنهائی که میفهمند چه میخواهند پیش بیاورند، کاری ندارم؛ اما یک عدّه از آنهائی که مغرض هم نبودند، نفهمیدند که چه شد و دشمن چه میخواهد انجام دهد»! ثانیا ظریف ویترین اطو کشیده دعواهای اطرافیان آقای پزشکیان و به عبارتی «مجاهدان شنبه»! با «مجاهدان جمعه»! است که براساس اخبار درز کرده خودش سه بار از جلسات پر تنش برای تعیین وزرا قهر کرده و سران پشت این ماجرا برای حفظ ظاهر به طور نمادین حکم رئیس کمیته راهبری برای او را به پزشکیان پیشنهاد دادهاند!
2-آقای پزشکیان در تبلیغات انتخاباتی مکرر تاکید میکرد که من کارشناس نیستم و در هر حوزهای هر چه کارشناسان بگویند همان را عمل میکنم.اما با توجه به این اذعان رئیسجمهور منتخب، سؤال اساسی این است که اولا ظریف که ادعای کارشناس بودن در حوزه سیاست خارجی را داشت، ولی آن فضاحت را در برجام رقم زد و روابط خارجی را در آستانه فروپاشی قرار داد، حال که در سیاست داخلی هیچ تخصص و مدارج علمی ندارد، بر اساس چه منطق و عقل سلیمی به عنوان مسئول انتقال دولت و تعیین وزرا گمارده شده است؟ گماردن ظریف به این مسئولیت نقض غرض هم شعار وحدت ملی و هم شعار سپردن امور به دست کارشناسان است! ظریف با نداشتن هیچ تخصصی در امور داخلی و اظهارات خطرناکش درخصوص چینش دولت عملا به شعار رئیسجمهور منتخب مبنی بر وحدت ملی ضربه اساسی و به گسلهای مذهبی و جنسیتی و قومیتی نیز دامن زده است و درصورت ادامه این مسیر موجب فروپاشی وحدت ملی خواهد شد! آیا این نقض غرض اعتقاد رئیسجمهور منتخب به امامت و ولایت امیرالمؤمنین و ولایت فقیه که منبعث از ولایت امیرالمؤمنین است، نیست؟ لذا آقای پزشکیان باید پاسخ دهد چگونه از روی نهجالبلاغه و نامه امیر مؤمنان به مالک اشتر، به ظریف و افاضات خطرناک او رسیده است؟ آقای پزشکیان که در مناظرات بر اجرای منویات ولی فقیه زمان تاکید داشت، چگونه این پروژه طراحی شده ظریف را با بیانات رهبری جمع کرده که با پیشبینی حکیمانه این روزها خطاب به کاندیداهای ریاست جمهوری از جمله شخص خود او فرمودند«آن کسی که دلبسته آمریکا باشد و تصور کند که بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت در کشور، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. او از ظرفیتهای کشور استفاده نخواهد کرد و خوب مدیریت نخواهد کرد... آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بیاعتنائی قرار دهد، او برای شما همکار خوبی نخواهد بود... کسی را انتخاب کنید که اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد». مردم خیلی مایلند به آقای پزشکیان اعتماد کنند، اما تکرار عبارات «رنگینکمان»،«قومیّتها» و «مذاهب»، و «امتیاز بیشتر به زنان و غیرشیعه» و «آمریکا و غرب» و... از سوی اطرافیان ایشان حسی جز به هم زدن امنیت روانی جامعه و آشوب و حل نشدن مشکلات اقتصادی و معیشتیشان و نگرانی از آینده را تداعی نمیکند! ثالثا رئیسجمهور منتخب با توجه به اینکه گفته است من کارشناس نیستم، اگر افرادی که کارشناس نیستند، به عنوان کارشناس به وی غالب و معرفی کردند، چگونه میخواهد کارشناس واقعی را از کارشناسان رنگ کرده تشخیص دهد؟ آنچه مردم در شورای به اصطلاح راهبری و کمیتههای آن شاهد هستند، حضور مفسدان سیاسی و اقتصادی و مالی و امنیتی به عنوان کارشناسنماهای رنگ شده به جای کارشناس واقعی است و با آشکار شدن عدم اشراف کامل رئیسجمهور به مسائل کشور و پیرامون خود، مردم نگرانند منافع ملی و حل مشکلات آنها تحتالشعاع دعواهای درونحزبی و منافع حزبی حامیان وی قرار گیرد.
3-و نکته آخر اینکه اولا ملت ایران چگونه میتوانند در صداقت کسانی که در دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی همه کاره بودند و هیچگاه از وجود زنان و جوانان و اقوام و مذاهب در کابینههای خود استفاده نکردند شک نکنند؟ آیا نباید انتظار داشت که مردم بگویند اینها همان کسانی هستند که هیچ اعتقادی به توانمندیهای زنان و جوانان کشور از هر قوم و مذهبی نداشته و ندارند، و همان کسانی هستند که ادعا داشتند و دارند جوانان و زنان ایرانی از هر قوم و مذهبی توان ساخت آفتابه و تولید آبگوشت بزباش را هم ندارند، و حتی میگویند مشاور و کارشناس را نیز باید از خارج وارد کنیم؟ حتی خود آقای پزشکیان در اولین مناظره انتخاباتی گفت«ما مدیران با تجربه آن قدر نداریم که بگوییم داریم... چهار نفر از خارج بیاوریم تا نسخه بنویسیم و حلش کنیم...گفتیم باید نسخه بانک جهانی را اجرا کنیم... ترکیهایها در یک جاده 120 کیلومتری 80 تونل زدند، اما ما چهارتا تونل میزنیم، افتخار میکنیم...»!؟ ثانیا در این ادعا هم صادق نیستند که برای اولین بار میخواهیم با چنین فراخوانی کابینه را بچینیم. چراکه برای اولین بار در دولتهای نهم و سیزدهم بود که چنین فراخوانهایی داده شد و کارگروههای اینچنینی تشکیل شد، البته بدون پروپاگاندا و حاشیهسازیهای اینچنینی. مزید بر آن این رهبرمعظم انقلاب بودند که برای اولین بار از وجود یک نیروی کارآمد اهل سنت و از قوم شریف کُرد در یکی از حساسترین مسئولیتهای کشور، به عنوان فرمانده نیروی دریایی ارتش استفاده کردند. ثالثا بجاست تا دیر نشده رئیسجمهور منتخب که انشاءالله در تدین و شعارهای خود صادق است، جلوی این جاهلیت مدرن بیرون آمده از دیگ سفارتخانههای خارجی بخصوص انگلیس را بگیرد. سخنان خود آقای پزشکیان را به خودشان گوشزد میکنیم که در اولین مناظره گفت«با این نسخه دل و روده مملکت را بیرون میریزیم و نمیتوانیم جمع کنیم. چرا آدمی که کارشناس نیست سر کار میگذاریم. اینکه یک عده آدم از دوست و جناح و حزب خود بگذاریم،همین اتفاقاتی میافتد که در این چهل سال شاهد آن هستیم.هر تئوری درست را دست کسی که اسم کارشناس دارد بدهیم، اصلاً امکان ندارد درستش کند، خرابش میکند...»!
دکتر محمدحسین محترم