بسمه تعالی خیلی شیک و مجلسی!(یادداشت روز) برخی میگویند- یا تلاش
برخی میگویند- یا تلاش میکنند اینگونه بشود - که حافظه تاریخی مردم ضعیف است و یادشان نمیماند که مثلا یک سال قبل یا کمی بیشتر، چه اتفاقی افتاد و چه کسی چه حرفی زد! در حالیکه واقعیت اینگونه نیست و مردم، همه چیز را به یاد دارند و اگر چیزی نمیگویند، بخاطر ماهیت زندگی اجتماعی، دادن فرصت به مدعیان و مهمتر از همه، به خاطر همراهی به امید روزهای بهتر است.
اگر کسی حوصله داشته باشد و روزنامهها و اخبار سال گذشته در همین ایام تا پایان سال را مرور کند، به یک «دریافت شگفتانگیز» میرسد که تحلیل آن در آن ایام مشکل و در این روزها کمی آسانتر است. در آن روزها، و البته از مدتی قبلتر، بحث مذاکرات هستهای و نگارش متن نهایی، موضوع مورد مناقشه هرآنکسی بود که اندک دریافتی از موضوعات سیاسی داشت و طبعا، موضوع اول روزنامهها و اهل سیاست. در همان بررسی و تورق، معلوم می شود که آن روزها، دو طیف اصلی در موضوع مذاکرات هستهای و برجام- که بعدها منتشر شد- در سپهر گفتمانی جامعه، اظهار نظر میکردند.
یک گروه، آنهایی بودند که بدون توجه به هرگونه سابقه و حافظه تاریخی از خصومتها و دشمنیها و بدعهدیهای آمریکا، به قول مولانا، با نوای «خر برفت و خر برفت»، شبانه روز در حال پایکوبی و دستافشانی بودند و نصیحت همه عالم به گوششان باد بود! آنها - که در ادبیات جامعه به «ذوقزدگان»مشهور شدند- هر کس را که کمترین روشنگری میکرد، کاسب تحریم و همسو با اسرائیل و... مینامیدند و در برابر انتقادات و یا پرسشهای ساده و تامل برانگیزی که هر انسان بهرهمند از هوش را به فکر و درنگ وا میداشت، مردم را به جهنم حواله میدادند و آنها را بی سواد و لبوفروش و راننده تاکسی و بیشناسنامه و ....مینامیدند!
گروه دوم، کسانی بودند که دردمندانه، فهرستی از خیانتهای آمریکا و غرب را ردیف میکردند و به یک اصل عقلی ارجاع میدادند که «آزموده را آزمودن خطاست». مهمترین پرسش و دغدغه آن روز این گروه، فقدان ضمانت اجرا و بد عهدی آمریکاییها بود و مهمترین دست مایه ذوقزدگان در برابر این نگرانی به حق، عدم امکان بدقولی آمریکا، به خاطر پرستیژ جهانی بود!! در چند مقطع متفاوت، برخی اعضای مهم تیم مذاکره کننده همچون آقایان صالحی و عراقچی، با حضور در برنامههای تلویزیونی، در برابر این پرسش که چه تضمینی وجود دارد که آمریکاییها، بعد از اجرای تعهدات یکطرفه ایران، به تعهداتشان پایبند باشند؟ اینگونه میگفتند که: «مگر میشود آمریکاییها چنین کنند!؟ افکار عمومی جهان، چنین اجازهای را به آنها نخواهد داد! آمریکا به خاطر حفظ پرستیژ خودش هم که شده چنین نخواهد کرد»!
بقیه ماجرا نیاز به شرح و بسط بیشتر ندارد و تکرار آن جز ملال، حاصلی ندارد. القصه اینکه همه آن حرفها نشنیده گرفته شد و برجام علیرغم نهی قانونی، بدون رعایت توازن اجرای طرفینی و اخذ تضمین معتبر، انجام شد و ایران، همه اندوخته هستهای خود را از دست داد، راکتور خود را با بتن پر کرد و سانتریفیوژهای خود را با دست خود، از بین برد و ... منتظر نشست تا غرب به تعهداتش عمل کند.
آن «دریافت شگفتانگیز»که در ابتدای این نوشتار از آن یاد شد، اکنون به خوبی قابل مشاهده است. اکنون و با تورق تاریخ یک سال گذشته، اینگونه به نظر میرسد که افراد دسته دوم، کسانی بودند که گویی از «آینده» به آن روزها آمده بودند! اطلاعاتی داشتند که دیگران نداشتند و نه تنها نداشتند، که از درک آن عاجز و ناتوان بودند و همچون کلیساهای قرون وسطا که با هر علم و دانش و فهمی به بدترین شکل ممکن برخورد میکرد، با هر نقد و پرسشی همان کردند! آن افراد از چیزهایی سخن میگفتند که یک به یک محقق شد و مو به مو رنگ واقعیت به خود گرفت! آیا این دریافت، شگفتآور و عجیب نیست!؟
اما حقیقت این است که هیچ پیشگویی در کار نبود و هیچ واقعیت شگفتانگیز و اعجابآوری وجود ندارد! بلکه برعکس، حقیقت به تلخترین و عریانترین وجه ممکن در برابر دیدگان همگان قرار داشت اما آنها نمیخواستند ببیند. آنها چشمهایی داشتند که با آن نمیدیدند و گوشهایی که با آن نمیشنیدند! اکنون آن اتفاقات گذشته و آن روزها و ذوقزدگیها و تیترهای غلطانداز و ... به پایان رسیده است. روزهایی که روزنامههای زنجیرهای، حقیرانه فرش قرمز عزت و شخصیت خود را پیش پای دو سه مسافر و جهانگرد آمریکایی پهن میکردند و آنها را به عنوان «سرمایهگذار» به مردم معرفی میکردند تا باورمان بشود که برجام چهها که نمیکند! و این روش سخیف و حقارتبار همچنان ادامه پیدا کرد تا امروز که آن روزهای پر هیاهو گذشته است و ماهیت عصر جدیدی که از آن دم میزدند، خیلی زودتر از آنچه انتظار میرفت برملا شده است.
اکنون به تدریج شاهد اثبات آنیم که آدرسی که در دست برخی بود، از اول هم غلط بود و این، آنقدر واضح شده که اقرار و اعتراف تدریجی برخی حامیان سینه چاک و حتی دست اندرکاران آن را هم موجب شده است. همه پیش بینیها درست از آب در آمده و آمریکا،وحشیانه و گردن کلفتانه، یک کلام می گوید؛ «همه آنچه قرار بود گیرتان بیاید، آمده است و منتظر چیز تازهای نباشید»!
اکنون چه باید کرد و آن دسته اول چه میکنند!؟
جای تعارف نیست که بسیاری از آنها غرب و رفتار غربی را، یک رویا ویک فخر میدانند و بارها و بارها، به دلایل مختلف، هموطنان خودشان را بخاطر مقایسه ناجوانمردانه با غرب تحقیر کرده اند! مثلا آنها با دیدن یک مشکل در مملکت، اینگونه شعار می دهند که اگر همین اتفاق در یک کشور پیشرفته(!) میافتاد، فلان مقام استعفا می داد! اکنون نباید از آنها پرسید، استعفا نه، یک عذر خواهی ساده از مردم بکنید!؟ اما نه تنها چنین نیست، که شاهد روندی معکوس و برخلاف منطق و فطرت بشری هستیم! آنها بجای انفعال از آنچه کردهاند، به جای پذیرش مسئولیت کار خود و بجای قبول حرف کسانی که تا همین چند روز قبل- و حتی اکنون- در تیم دولت هستند و مقام رسمی قلمداد می شوند و حرفشان، برخاسته از علم و اطلاع است، در یک حرکت عجیب، به انکار و سانسور هماهنگ حقایق پرداخته و کماکان به بزک چهره آمریکا مشغولند و بازهم به سر ملت مظلوم ایران منت می گذارند و مشکلات را نه ناشی از بدعهدی آمریکا و کلاه رفتن به سر خودشان، که ناشی از وضعیت ایران و عدم اعتماد آنها به ما میدانند!! نگاهی گذرا به گزارش وزارت امور خارجه به مجلس شورای اسلامی و نیز تیترها و گزارش های اخیر روزنامههای زنجیرهای، جز این حکایت نمی کند که عدهای هنوز در حال بزک صورت کریه اهریمنند و می کوشند، به هر شکل ممکن، این عفریت روزگار را به جان و مال مردم مسلط کنند!
و نکته درخور توجه آن که در میان این بزککنندگان گروهی هستند که جنسشان با بقیه فرق میکند چطور!؟ آنها کسانی هستند که هیچ مسئولیتی ندارند، کسی آنها را نمیشناسد، قرار نیست به جایی پاسخگو باشند و هیچ نقشی در سرنوشت مردم ایفا نمیکنند! آنها، تنها و تنها دغدغه خودشان، روزنامهاشان، مصاحبه و مقاله اشان را دارند و وقتی همه کارها خرابتر از امروز شد، به قول جوانترها، «خیلی شیک و مجلسی» راهشان را میگیرند و میروند! و اصلا انگار نه انگار که مردم را گمراه کردند، دروغ گفتند، فضا سازی کردند، جو را گندم معرفی کردند و ...
اینها در هر کسوتی هستند، بیتعارف، به ملت خیانت می کنند و حتی دولت را هم نه به عنوان دولت برآمده از رای مردم و یکی از اجزای نظام جمهوری اسلامی، که بعنوان «پل پیروزی» قبول دارند و بخاطر همین است که از حالا برای انتخابات ریاست جمهوری 96 نقشه میکشند و هرچه بیشتر می کوشند جلوی افشاء آثار شوم و زشت و بعضا جبران ناپذیر برجام را بگیرند! آنها همان گروهی هستند که علیرغم نهی صریح رهبر عزیز انقلاب از برجام دو و سه و چهار، بازهم وقیحانه به تئوریزه کردن آن مشغولند و ابایی ندارند ملت ایران را پیش پای اربابانشان قربانی کنند!یا صریحا به دولت آدرس می دهند که حالاکه سه سال از عمر دولت به باد رفت و کاری انجام نشد، اصلا به روی خودت نیاور و به جای آن، بازهم بر طبل مفاسد مالی بکوب و...! کاش دولتمردان میفهمیدند که اینها، دوست نیستند و راهشان را از آنها جدا میکردند و زودتر به جبران «خسارت محض» برجام، کمر همت میبستند. اینگونه انتخابات 96 هم تضمینیتر است!
حسین شمسیان