سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اشرافیت اجارهنشین!(یادداشت روز) سنهای بازنشستگی را افزایش میدهند

اشرافیت اجاره‌نشین!(یادداشت روز) سن‌های بازنشستگی را افزایش می‌دهند و نیروهای جوان با دانش‌های روز را به‌نوعی از صنعت نفت خارج می‌کنند. در بخش‌های حاکمیتی و تولید هم به همین ترتیب است و می‌بینیم در مورد آنچه که در سیاست‌های برنامه‌ای هست، عملکرد با برنامه بسیار انحراف دارد
گفتگو

 



بروز برخی نابسامانی‌های اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی به یک «معما» تبدیل شده است. این که چرا پدید می‌آیند و چرا از سوی مسئولان چاره‌جویی نمی‌شوند؟ این پرسش، مجهولی است که باید به واسطه معلومات از آن رازگشایی کرد. پازلی است با قطعات به هم ریخته که اگر کنار هم چیده شود، تصویر واقعی معلوم می‌گردد. به نظر می‌رسد دو تهدید در این زمینه به هم رسیده‌اند؛ نقشه‌ای که دشمن برای آسیب زدن و بی‌ثبات کردن اقتصاد و فرهنگ و جامعه ایران دارد، وبی‌عملی و بی‌همتی و سوء تدبیری که در میان برخی مسئولان به ویژه دولت دیده می‌شود. براساس گزارش هفته گذشته وزیر کشور درباره آسیب‌های اجتماعی، «11 میلیون نفر حاشیه‌نشین، 3/5 میلیون بیکار، یک‌ونیم میلیون نفر معتاد، دو و نیم میلیون زن سرپرست خانوار (که بخش عمده‌ای از آن ناشی از طلاق است) و 600 هزار زندانی» در کشور وجود دارد. به نظر می‌رسد اقتصاد، فرهنگ و سیاست در این زمینه هم‌پوشانی دارند.
1- قطعاً از سال 80 تا به امروز نقشه‌های دشمنان بارها به روزرسانی شده است. 23 شهریور 1380 نتانیاهو- وزیر دارایی وقت رژیم صهیونیستی- در کنگره آمریکا گفت «من یکبار به رئیس سیا گفتم راه ایجاد دگرگونی در ایران استفاده از تاکتیک‌های معمولی این سازمان نیست بلکه بهترین راه استفاده از ماهواره‌هایی است که برنامه‌های هالیوودی را پخش کنند. این برنامه‌ها مفید و برانداز است. باید با سیل ویرانگر برنامه‌های دارای محتوای جنسی، علیه حکومت دینی شورش ایجاد کرد. بچه‌های ایرانی با دیدن این شوها، همان لباس‌ها و مدها را خواهند خواست». یکی دو سال بعد یک مقام آمریکایی گفت «به جای انداختن بمب بر سر ایرانی‌ها، دامن‌های کوتاه (مینی‌ژوپ) برایشان بفرستید». این موج ماهواره‌ای با فضای مجازی و گوشی‌های هوشمند تشدید شده است اما در مقابل برخی مسئولین در گذر زمان کرخت‌تر شده‌اند چنان که فلان نماینده کج‌فهم مجلس که 2 سال پیش تصاویر ساپورت‌پوش‌ها را به مجلس می‌آورد و نسبت به تضعیف حجاب هشدار می‌داد، اکنون -به اعتبار آلودگی‌های سیاسی و فکری- از نامزد نمایندگی کشف حجاب کرده دفاع می‌کند! یا آقای وزیر ارشاد پس از چند ماه اکران یک فیلم مبتذل و ضد اخلاقی به سادگی می‌گوید از دست‌مان در رفت! به همین خونسردی و بی‌دردی!
2- اگر دو سال پیش طراحان جنگ فرهنگی برای مخالفت با حجاب، کمپین آزادی یواشکی راه می‌انداختند با این توجیه که از آزادی پوشش دفاع می‌کنند، حالا دعوت به کمپین روزه‌خواری برای انتشار تصاویر آن در فضای مجازی راه می‌اندازند تا هویت واقعی جریان ترویج اباحیت معلوم شود. به راستی وقتی مردم روزه می‌گیرند و آمار دروغ و غیبت و تهمت و خیانت و دزدی و جنایت و پرخاشگری به شکل محسوسی پایین می‌آید- که واقعیت ثابت شده‌ای است- چه کسانی زیان می‌کنند؟ چه کسانی از ثبات و امنیت فرهنگی- اجتماعی ایران آسیب می‌بینند یا از ایجاد گسل و به حرکت درآوردن آن در عرصه اجتماعی و فرهنگی سود می‌کنند؟  آیا نباید احتمال داد که دشمن به دنبال پمپاژ ناهنجاری و جرم به جامعه برای انفجار اجتماعی و بی‌ثباتی و سرخوردگی است؟ در این میان چرا دولت به عنوان ناظر و سامان دهنده اصلی، ولنگاری در عرصه فرهنگ را پیشه کرده است؟
3- اقتصاد و سیاست دو ضلع دیگرند که نوع به هم رسیدن آنها، به فرهنگ و هنجارهای اجتماعی شکل می‌دهد. بگذارید یک قطعه دیگر از پازل به هم ریخته را سر جای خود بگذاریم. آقای عباس عبدی در آخرین شماره نشریه کارگزارانی صدا روایت جالبی درباره یک دگردیسی منفی دارد. «باید قبول کرد بخشی از اصلاح‌طلبان در عمل، توجه گذشته به طبقات ضعیف را فراموش کردند یا کنار گذاشتند... زندگی شخصی آنان با گذشته فاصله گرفته و بسیاری از مدیران آنها در مقایسه با گذشته زندگی متفاوتی را تجربه می‌کردند. یک بار به یکی از دوستان گفتم اگر آدرس محل سکونت کسانی را که در جریان رویدادهای پس از خرداد 1388 به زندان رفته‌اند بنویسی، معلوم می‌شود بخش قابل توجهی از آنان در مناطق شمالی شهر هستند. شاید بتوان درباره علل سکونت قدری اغماض کرد ولی زندگی آنان نیز چون گذشته نبود و نیست». طاعون زندگی اشرافی کارگزارانی به تدریج به بخشی از جریان چپ- و برخی راست‌ها که بعدها مدعی اعتدال شدند- سرایت کرد. ائتلاف‌هایی نظیر جبهه اصلاحات تشکیل شد و توسعه پیدا کرد که به تعبیر 25 خرداد 81 محسن آرمین «از نیروهای بی‌اعتقاد به عدالت و راست مدرن و تکنوکرات تا نیروهای چپ معتقد به عدالت ]![ در این جبهه حضور دارند»، نوعی شرکت سهامی قدرت و ثروت که قرار بود برای تداوم «اشرافیت سیاسی» تدارک کند. در مقابل، فرهنگ اسلامی و عدالت‌خواه جامعه معارض این پیوندهای آلوده بود و باید مضمحل یا رقیق می‌شد.
4- اشراف سیاسی بالاشهرنشین، خواسته یا ناخواسته در فتنه سال 1388 وارد زمین و بازی دشمن شدند. اما با وجود موج اجتماعی اولیه، ظرف چند ماه معلوم شد این ماجرا به اعتبار سیاسی بودن قادر به اجتماعی شدن نیست و نهایتاً به میدان ونک عقب نشست. بنابراین اقتصاد و معیشت طبقات فرودست برای طراحان آن آشوب و نیز اشراف مایل به بازگشت به قدرت، موضوعیت ابزاری پیدا کرد. مهر ماه 88 لس‌آنجلس تایمز فاش کرد «نمایندگان رهبران جنبش سبز در نشست مشترک با اپوزیسیون و مقامات غربی، از آنها خواسته‌اند تحریم‌ها را تشدید کنند اما نه به صورت تدریجی که مثل واکسن عمل کند بلکه باید دفعتاً باشد و فلج کند». مشابه همین گراها را آقازاده متواری و دیگران دادند. قطعنامه به شدت تحریمی 1929 که خرداد 1389 تصویب شد، اصالتاً برای حمایت از جنبش سبز بود. به فاصله یکی دو سال، اجرای تحریم‌های جدید به انضمام انحراف رئیس و برخی اعضای دولت دهم و رها کردن جبهه اقتصاد، موجب بروز آشفتگی‌های اقتصادی شد. این وضعیت محملی برای روی کارآمدن دولت یازدهم بود.
5- داستان را از وسط ماجرا تعریف می‌کنند آنها که در هفته‌های اخیر با مشاهده بی‌دستاوردی برجام و اعتراض مردم، به توجیه می‌گویند «وضعیت فعلی را با 3 سال پیش مقایسه کنید که فروش نفت ما کاهش پیدا کرده بودو تورم 40 درصد بود و اگر آن شرایط ادامه پیدا می‌کرد دلار اکنون 7 هزار تومان بود». شروع داستان این است که حامیان فتنه سبز، تحریم‌های جدید را برای احیای فتنه‌گران رو به موت و به سفارش آنها اعمال کردند و درحقیقت کاسبان واقعی فتنه و تحریم، همان‌هایی هستند که اکنون علیه کاسبان فتنه و کاسبان تحریم بدگویی می‌کنند. آنها به قاتلانی می‌مانند که بعد از جنایت، سرصحنه و بر سر جنازه مقتول می‌آیند. به تعبیر امیر مؤمنان درباره خونخواهی اصحاب جمل «انّهم لیطلبون حقاً هم ترکوه و دماً هم سفکوه. حقی را مطالبه می‌کنند که خود ترک کردند و خونی را مطالبه می‌کنند که خود ریخته‌اند». شهادت رابرت گیتس رئیس وقت پنتاگون پس از شعار نه غزه نه لبنان در روز قدس قابل تأمل است. «تصور می‌کردیم تحریم‌ها ‌اثر ندارد اما با مشاجره و دو دستگی روز قدس فهمیدیم باید تحریم‌ها را تشدید کرد».
6- آقای روحانی در فتنه 88 با فتنه‌گران همراهی نکرد در حالی که امثال آقای هاشمی همراهی کردند. او در فتنه 78 نیز علیه فتنه‌گران سخنرانی صریحی در 23 تیر انجام داد و فتنه‌گران را مزدور آمریکا و اسرائیل خواند. اما به نظر می‌رسد خط فاصل نسبت به برخی افراد مسئله‌دار، به مرور کمرنگ شد و عناصر آلوده زهر خود را در دولت ریختند. بخشی از فشلی‌ها و ناکارآمدی‌های امروز دولت، محصول کولی دادن به افراطیونی است که دشمن را برای فشار اقتصادی گستاخ- بلکه راهنمایی- کردند. اگر ابراهیم اصغرزاده (از عوامل انحلال شورای شهر اول تهران) 13 اسفند 92 به روزنامه قانون گفت «اصلاح‌طلبان دولت روحانی را رحم اجاره خود می‌دانند»، اکنون عبداله ناصری (عضو شورای سیاستگذاری اصلاح‌طلبان) صراحتاً به روزنامه فرهیختگان می‌گوید «اگر دولت به عنوان رحم اجاره‌ای، جنین را خوب محافظت کند، حتماً اصلاح‌طلبان آن را دوباره اجاره خواهند کرد»! صاحب‌خانه دولت، مردمند و دولت، خود مستأجر است. حالا چه اتفاقی افتاده که مستأجر، خانه را به دیگرانی که سابقه شرارت و خیانت دارند، می‌سپارد؟ آیا مزدوران آمریکایی- صهیونیستی فتنه 78 دیگر مزدور نیستند؟ مگر نه اینکه از حجاریان تا مزروعی بارها گفتند جبهه اصلاحات از گوگوش تا سروش را شامل می‌شود و مگر نه اینکه وجه اشتراک سروش تا گوگوش، الحاد و لاقیدی و تحریف و هجو دین است. بنابراین جبهه‌ای چنین بیمار، از رحم اجاره‌ای دولت چه توقعی دارد؟ اشراف امتیازجو و تمایزطلب قرار است از این رحم اجاره‌ای، طفل عدالت و خدمت و رونق اقتصادی و بهبود کسب و کار و سلامت فرهنگی- اجتماعی را به دنیا آورند؟! هرگز!
7- برخی دولتمردان فعلی و حامیان آنها بارها در اواخر دولت گذشته گفتند تحریم‌ها عامل 10 تا 30 درصد نابسامانی‌های اقتصادی هستند و 70 تا 90 درصد آن به سوء مدیریت باز می‌گردد. اکنون که 5 ماه پس از اجرای برجام، تقریباً هیچ خاصیتی مشاهده نمی‌شود، آیا نباید پرسید تکلیف رسیدگی به آن سوء مدیریت 70 تا 90 درصدی چه می‌شود که اینک حامیان دولت به تواتر درباره ناهماهنگی، بی‌ارادگی، آشفتگی و فشلی دولت هشدار می‌دهند؟ آیا شگفت نیست که شیرکوند (معاون مشارکتی وزیر اقتصاد در دولت اصلاحات) با هشدار درباره سرنوشت انتخابات 96 می‌گوید «ظهور رابین‌هودها در انتخابات، دولت روحانی را تهدید می‌کند». مگر صاحبان نگاه «رحم اجاره‌ای» با دولت و روحانی چه کرده‌اند که نگران رابین‌هود هستند؟ ولنگاری مدیریتی تا کجا پیش رفته که مدیر بانک زیر نظر وزارت رفاه- که باید در خدمت کارگران باشد- حقوق و پاداش 734 میلیون تومانی دریافت می‌کند و مدیر بیمه‌ای که باید غم محرومان و مستضعفان را داشته باشد، حقوق و مزایای 80 میلیونی می‌گیرد؟ آیا چنین مدیران بانکی می‌توانند بدهی‌های معوقه کلان بدهکاران را مطالبه کنند؟ آیا تحریم‌ها، فلج کننده و مزاحم رونق اقتصادی کشور است یاموش‌های بزرگ‌تر از گربه‌ای که به جان بیت‌المال افتاده‌اند و رمق را از بانک و بیمه و بورس و پتروشیمی و خودرو و... گرفته‌اند؟ آیا بانک و بیمه هم به اجاره رفته است؟ چرا به جای تشکر از منتقدان به این درآمدها، آنها را متهم به بداخلاقی و ظلم کردند و از مدیر مستعفی جانبداری نمودند؟ قسم برخورد با متخلفان و بازگرداندن پول‌ها به بیت‌المال را باور کنیم یا دم خروس جانبداری را؟
8- امیر مؤمنان علیه‌السلام این قانون طلایی را هنگامی که اصحاب خود را برای جهاد فرا می‌خواند، فرمود «کمربند را محکم کنید و دامن به کمر ببندید. و لا تجتمع عزیمهًْ و ولیمهًْ. دامن همت به کمر ببندید که عزم و اراده جهاد با سور چرانی و شکم بارگی و سفره بارگی جمع نمی‌شود» (خطبه 241 نهج‌البلاغه). واقعیت این است که دشمن جنگ همه جانبه اقتصادی فرهنگی و سیاسی را علیه ملت ما به راه انداخته است. اگر باید به دشمن زورگو در چنین جنگی نه گفت و به سینه او زد و اگر باید اقتصاد و فرهنگ را با نگاه جهادی رونق داد، مدیران اشرافی و اجاره‌ای نه تنها مرد چنین میدان‌هایی نیستند بلکه بعضاً معبرگشایی دشمن را می‌کنند؛ به ویژه اگر پای منافع و شرکت‌های برخی مدیران ارشد هم در میان باشد. به راستی صرافی را با دستیاری دولت و شرکت‌داری زنجیره‌ای را با وزارت چه کار؟ غمبارتر اینکه جماعت هم افق با بیگانه، در حوزه رسانه و مطبوعات و فرهنگ هم خط زده و مشغول تحریف واقعیت‌ها هستند. فعلاً کاسبان فتنه، بعد از کاسبی تحریم مشغول کاسبی برجامند. آری کاسبان برجام به شدت مشغول کارند.
محمد ایمانی

+ نوشته شـــده در دوشنبه 95/3/24ساعــت 6:17 عصر تــوسط عباس | نظر