گیر افتادن بخش زیادی از تروریستها در محلههای شرق حلب / تاکتیک جدید اتاق عملیات مشترک سوریه-ایران-حزبالله/لو رفتن نقشهی عربستن و ترکیه در حلب و نقش آن در پیروزی اخیر
گروه بینالملل رجانیوز: در برههی اخیر، مهمترین کانون نبردهای سوریه در حلب متمرکز شده است و سیر نبردها در آن منطقه، قطعا تعیینکنندهی پیروز نهایی نبردهای سوریه خواهد بود. در روزهای اخیر، مهمترین خبری که از جبههی حلب رسیده آزادسازی مزارع الملاح در شمال حلب است. اما این مزارع چه اهمیتی دارند؟
به نوشتهی سایت العهد (سایت خبری-تحلیلی رسمی حزب الله لبنان) منطقهی مزارع الملاح از سه دسته مزارع (شمالی، مرکزی و جنوبی) تشکیل شده که به یکدیگر پیوستهاند و در کنار هم، یک نقطهی مهم راهبردی در شمال حلب را تشکیل میدهند. این منطقه در طول سالهای گذشته شاهد زد و خوردها و نبردهای زیادی بین ارتش سوریه و گروهای مسلح بوده است.
نقطهی آغاز درگیریهای اخیر، تلاش ارتش سوریه برای حرکت از مزارع مرکزی به سمت مراکز شمالی بوده است. مزارع شمالی، به مزارع جنوبی متصلاند و مزارع جنوبی هم منطقهی اتصال به جادهی کاستیلو محسوب میشوند. جادهی کاستیلو هم به نوبهی خود شریان اصلی تأمین لوجستیک گروههای مسلح از ریف شمالی حلب به سمت محلهی شهرقی شهر حلب به حساب میآید.
روز 25 ژوئن ارتش سوریه و همپیمانانش [با تغییر روشهای خود در حملات، که در ادامه به آن خواهیم پرداخت] و با استفاده از پشتیبانی آتش گسترده و دقیق، پیشروی به سمت مزارع شمالی را آغاز کردند و در روز بعد، پس از درگیریهای شدیدی که موجب کشته و زخمی شدن دهها تن در صفوف گروههای مسلح (خصوصا جنبش نورالدین زنگی، که پررنگترین حضور را در آن منطقه دارد، و جبهه النصره) موفق به آزادسازی کامل مزارع شمالی الملاح شدند.
گروههای مسلح در دو روز پس از آن، تلاش کردن این مزارع را بازپس بگیرند ولی تمامی حملاتشان با شکست مواجه شد، حملاتی که در آن از خودروهای جنگی بمبگذاری شده و نیروهای انتحاری هم استفاده کردند ولی در عمل، این حملات باعث افزایش تلفاتشان شد که در بین آنها چند فرمانده میدانی و برخی تروریستهای خارجی هم به چشم میخوردند.
در ادامه، ارتش و همپیمانانش در حین پیشروی جزئی در مزارع جنوبی، فشار به گروههای مسلح در این مزارع را با گسترش حملات توپخانهای و موشکی به نقاط انتشار آنان در منطقه ادامه دادند.
بعد از این [زمینهسازی] ارتش و همپیمانانش در روز 7 جولای موفق شدند در مزارع جنوبی پیشروی کرده و بر کل آن مسلط شوند، به این ترتیب حالا کل مزارع الملاح در سیطرهی ارتش سوریه قرار گرفت است. با توجه به ویژگیهای جغرافیایی این مزارع، این، یک موفقیت نظامی مهم برای ارتش سوریه محسوب میشود، چرا که از مزارع جنوبی الملاح، از شرق به اردوگاه حندرات میرسد (که تحت تصرف گروههای مسلح است) و از غرب به «الارض الحمراء» (که امتداد اراضی شهرک حریتان محسوب میشود که آن هم تحت تصرف گروههای مسلح است) و از شمال به منطقهی باشکوی میرسد که تحت سیطرهی ارتش قرار دارد، و از جنوب به جادهی کاستیلو منتهی میشود.
با سیطرهی بر این مزارع، ارتش سوریه از نظر نظامی این موفقیتها را به دست آورده است:
1-سیطرهی آتش بر جادهی کاستیلو. در حال حاضر ارتش و همپیمانانش تنها یک کیلومتر و 360 متر با این جاده فاصله دارند، جادهای که تنها شریان [ارتباطی] گروههای مسلح از ریف شمالی حلب به سمت اردوگاه حندرات و از آنجا به سمت محلههای شرق حلب محسوب میشود.
2-کامل کردن دو لبهی «گاز انبر» از طرف ارتش و همپیمانانش بر مدخل شمالی حلب (از طریق نیروهای حاضر در اللیرمون از یک طرف و نیروهای حاضر در مزارع الملاح در طرف دیگر.)
3-تأمین نقطهی تمرکز برای ارتش سوریه جهت فتح محور عملیاتیِ جدید از سمت غرب به طرف اردوگاه حندرات.
4-گسترش مساحت و عمق امنیت اراضیای که در حد فاصل منطقهی صنعتی و جادهی نبل و الزهراء قرار دارند.
اما ابعاد [راهبردی] سیطره بر مزارع الملاح هم عبارتند از:
1-تروریستهایی که در محلات شرقی حلب قرار دارند، با بزرگترین نقطهی تجمع دیگر تروریستها از طریق جادهی کاستیو مرتبط بودند: از آن جاده به ریف شمالی حلب و از آنجا به ریف غربی حلب و از آنجا به ادلب [همان نقطهی تجمع بزرگ تروریستها] و از آنجا هم برای درمان مجروحان و انتقال سلاح و مهمات با ترکیه [که هممرز ادلب است] ارتباط داشتند [و حالا با سیطره آتش ارتش بر این جاده، تمام این مسیر برای تروریستهای شرق حلب قطع شده است.]
2-محاصرهتروریستها در خود شهر حلب و جدا کردن آن به صورت کامل از ریف حلب.
3-فراهم شدن این امکان برای ارتش سوریه که عملیات نظامیای را به سمت محلات شرقی حلب کلید بزند یا آنکه اقدام به مصالحههایی با گروههای مسلح در آن مناطق کند (شبیه به چیزی که در الدار الکبیره در حمص رخ داد [و تروریستها بدون درگیری، از مناطق تحتص تصرفشان دست کشیدند و این مناطق به دست ارتش افتاد.])
اما ارتش سوریه چطور موفق شد به این پیروزی دست پیدا کند و چه تغییر جدیدی در تاکتیکهای نظامی ارتش سوریه و همپیمانانش واقع شده بود؟ حسین مرتضی (کارشناس و خبرنگار مشهور جبههی مقاومت که خود از نزدیک در میدان سوریه حضور دارد) در سایت العهد نوشته است:
با تمام شدن سخنرانی دبیر کل حزب الله سید حسن نصر الله در چهلمین روز درگذشت فرماند شهید سید مصطفی بدرالدین (سید ذوالفقار)، چهرهی نبرد جدید در حلب و عمق راهبردیاش پیدا شد. آن سخنرانی، به مثابه اعلام اسم رمز در میدان حلب بود. حالا نبرد برای همهی طرفها روشن است: نبردی تعیین کننده (به تمام معنی کلمه) چه در سیاست چه در میدان نظامی. در روزهای مستمر پیشرو، محور مقاومت مستقیما با سعودیها مواجه خواهند بود، جایی که افسران سعوی و ترکیهای عملا در نبردها و اتاقهای عملیات بینالمللی و منطقهای حضور دارند.
جبهههای حلب، با سخنرانی سید حسن نصرالله، دستور آغاز عملیات را دریافت کردند و شروع کردند به تغییر تاکتیک نبرد و مدیریت جبهه در حلب (چون اهمیت نبرد حلب از مسئلهی جغرافیا فراتر رفته و شکل راهبردی به خود گرفته است). تغییر تاکتیکها در چند بخش مختلف خود را نشان میدهد: از بازنگری در نقشهها و تجمع نیروها و انتشار نیروها گرفته تا استفاده از تخصصها جدید در جنگ زمینی و میدان عملیات نظامی و تمرکز بر هجوم سنگین در چند محور، که بارزترین آن غافلگیریبود که در ریف شمالی حلب و مزارع الملاح ایجاد شد و میتوان آن را ترجمان واضحی برای این مرحلهی جدید دانست.
نبرد و سیطره در مزارع الملاح به شکل مستقیمی نشانگر آن بود که هجوم سنگین در حلب از جبهه النصره فراتر رفته و عمق استراتژیک (یعنی کشورهای حامی آن را) هم شامل شده است.
در این نبردها اتاق عملیات مشترکی بین ارتش سوریه و مقاومت و مستشاران ایرانی تشکل شد و روش تقسیم یک محور به چند جبهه انتخاب گردید تا بتوان از پشتیبانی آتش گسترده و بیسابقه استفاده کرد (درست چیزی که در مزارع الملاح رخ داد). این، در سایهی گیجیای که گروههای مسلح از مواجهه با نقشهی جدید دچار شده بودند، به نیروهای زمینی برای پشیروی و سیطره و تثبیت، دست بالا را میداد. همین نقشه بود که واحدهای مهاجم ارتش و همپیمانش را موفق کرد پس از سیطره بر مزارع شمالی، بر مزارعه جنوبی هم مسلط شده و گروههای تکفیری را در آنجا تار و مار کنند.
تاکتیک تقسیم یک محور به چند جبهه، به ارتش سوریه و مقاومت کمک کرد تا گروهای مسلح را به اشتباه بیندازند و اینطور جلوه دهند که حمله در محور بنیزید خواهد بود (چون حملات توپخانهای و هوایی متمرکز بود بر محورهای بنی زید و کاستیلو) اما حملهی اصلی عملا در جبههی الملاح در محور شمالی ریف حلب رخ داد. همین نشان میدهد چرا گروههای مسلح تلاش کردند نبردی در جبههی کاستیلو راه بیندازند (چون خیال میکردند که نقشهی ارتش را کشف کردهاند) در حالیکه در همان زمان زمینهچینی مقاومت و ارتش برای حمله به مزارع الملاح در جریان بود.
اما مسئلهی مهمتری که به محور مقاومت کمک کرد تا مانعِ مزارع الملاح را از پیش پا بردارند عبارت بود از اطلاعاتی دقیقی که از کم و کیف سلاحهای ترویستها به دست آورده بودند؛ سلاحهایی که از طرف کشورهای حامی گروههای مسلح برای تقویت آن جبههها به آنجا وارد شده بود. در این تسلیح، نقش اول با عربستان سعوی و ترکیه بود؛ چیزی که باز تأکیدی است بر اینکه نبرد حلب، از سطح یک نبرد جغرافیایی فراتر رفته و یک نبرد منطقهای است و اینکه نبرد از مرحلهی مواجههی غیر مستقیم به مواجههی منطقهای مستقیم رسیده است، چرا که اطلاعات رسیده به اتاق عملیات مشترک [ارتش، ایران، مقاومت] در حلب حاکی از آن بود که عربستان سعودی از مرحلهی تسلیح بالاتر رفته و در حال حاضر افسرانی دارد که در میدان به همراه تروریستها میجنگند و در ادارهی اتاق ها عملیات مشارکت دارند.
اطلاعات رسیده حاکی از آن بود که تاکتیکهای تروریستها و روشهای ارتباطی نوین آنان و وسایل ارتباطیشان، به علاوهی رمزگذاریها، همه طوری است که جز از طرف ارتشهایی که توسط آمریکا آموزش دیدهاند [از قبیل ارتش ترکیه و عربستان سعودی] استفاده نمیشود.
اطلاعاتی که مقاومت هم دربارهی بحثهای لوجستیک گروههای مسلح به دست آورد حاکی از آن بود که مسلحین در جبههی شمالی حلب به مقادیر تازهای از سلاح دست پیدا کردهاند که از طریق ترکیه برای آنها وارد شده است. این سلاحها عبارت بودند از موشکهای ضد زره تاو (که به فرماندهان [گروه تروریستی موسوم به ] «لشگر 13» و جبهه النصره تحویل داده شد. ضمنا برای اولین بار، بیش از صد موشک هم در اختیار احرار الشام قرار گرفت. این موشکهای وارد شده به ریف شمالی حلب، بخشی از قرارداد موشکیای بود که عربستان منعقد کرده (و برایش نهصد میلیون دلار هزینه نموده است) تا با آن بتواند مسلحین را به بیش از سیزده هزار موشک مجهز کند.
همچنین اطلاعاتی در اختیار فرماندهان عملیات [در جبههی مقاومت] قرار گرفت که مسلحین موشکهایی از نوع «فاکتوری» که به آنها موشکهای فاگوت هم گفته میشود و برد آنها به بیش از 2500 متر میرسد در اختیار گرفتهاند. این موشکها به طور مستقیم از طرف آمریکا در اختیار گروههای مسلح قرار گرفته بود و آمریکاییها این محموله را در بلغارستان بار زده و ارسال کرده بودند. عربستان هم برای هر کدام از موشکهای این محموله حدود 30 هزار دلار پول پرداخت کرده و آمریکا مسئولیت بارکردن [و ارسال آن] را بر عهده گرفته بود.
در کنار این، جماعت نورالدین زنگی و جماعت جندالاقصی هم توپهای 152 میلیمتری در اختیار گرفتند که ترکیه آنها را وارد خاک سوریه کرده بود تا به آنها برساند، اینها توپهای بود که ترکیه سابقا از آمریکا خریداری کرده بود.
با توجه به این اطلاعات میفهمیم که چرا ارتش و مقاومت، پیش از وارد عمل شدن نیروهای پیاده، اقدام به آتشباری گسترده و آتشریزی گستردهی تمهیدی کردند و به صورت گسترده از تجهیزات زرهی استفاده نکردند. همین اقدام ارتش، باعث شد که مجهز شدن تسلیحاتی اخیر گروههای مسلح، بیفایده شود [چون اکثر این سلاحها ضد زرهی بود] و تروریستها حیران بمانند. بعد از آنکه اتاق عملیات مشترک [ارتش، ایران و مقاومت] بساط گروههای مسلح را به هم زد، موفق شد آنها را به زمینی بکشد که خودش (با نقشههای نظامیای که برای اولین بار مورد استفاده قرار میگرفت) طراحی کرده بود. با توجه به این نکته میفهمیم که چطور مقاومت موفق شد چندین نقشهی گروههای مسلح برای هدف قرار دادن شهر حلب و مناطق غیرنظامی آن را کشف و خنثی کند و ضمنا میفهمیم که چرا این روش جنگی در جبههی کاستیلو در محورهای شمالی ریف حلب به کار گرفته شد.
از نظر نظامی، پیشروی اخیر در محور مزارع الملاح به مثابه مقدمهای برای پیشروی در جبهههایی با عمق بیشتر خواهد بود و زمینهای برای استفاده از تاکتیکهای متفاوت (که مبتنی خواهد بود بر جنگ چریکی و عملیاتهای محدودی که بر اساس اطلاعات به دست آمده طرحریزی میشوند) و این عملیاتهای اثرات مهمی برای گروههای مسلح در پی خواهد داشت.
این چیزی است که باید در محورهای درگیری حلب و جبهههای مختلف آن (پس از فراهم شدن اطلاعات و شرایط میدانی) انتظارش را کشید. شرایط میدانیای که بعد از پیشروی اخیر در الملاح و بسته شدن جادهی کاستیلو به روی تروریستها آسانتر شده و فرصت ارتش برای دست انداختن جدی به گلوی گروههای مسلح متمرکز در محلههای شرقی حلب را تقویت میکند.