سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
گزارش ‎شش‎روز اشغال سفارت‎ایران در لندن و شهادت دو دیپلمات

بسمه تعالی

 گزارش ‎شش‎روز اشغال سفارت‎ایران در لندن و شهادت دو دیپلمات

از مدت ها قبل احتمال هرگونه حادثه ناجوانمردانه و انتقامی علیه نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در لندن و کاردار سفارت روز به روز بیشتر می شد. تا حد امکان، جوانب احتیاط را رعایت کرده و اقدامات لازم در جهت امنیت نه تنها سفارت جمهوری اسلامی ایران بلکه کلیه سازمان های ایرانی نیز از قبیل دفتر هما و بانک‎ها و غیره معمول شده بود. از آنجایی که حمل هرگونه سلاح توسط کارمندان سفارت و همین گماردن نگهبان مسلح از طرف کاردار سفارت جهت امنیت و حراست بیشتر مطابق مقررات انگلیس ممنوع بوده و در درخواست های نمایندگی از مقامات محلی در این رابطه همواره پاسخ منفی بوده است. در چند ماه گذشته به کرات موضوع امنیت هر چه بیشتر سفارت و شعب وابسته با مقامات وزارت امور خارجه و همچنین پلیس ویژه سیاسی مطرح و گوش‎زد شده است که البته جز گماردن یک نفر پلیس که به طور دائم در مقابل در ورودی سفارت نگهبانی می دهد، اقدام خاصی به ویژه برای امنیت کارمندان و کاردار سفارت معمول نشده است.
البته ناگفته نماند در مورد غالب سفارتخانه ها شیوه حمایت دولت و پلیس انگلیس همین گونه است. پس از دریافت تلگراف مجدد وزارت متبوع مبنی بر دقت بیشتر در امر امنیت نمایندگی ضمن ملاقات با رئیس پلیس سیاسی در روز 25 آوریل تقاضای دیگری به صورت کتبی و توسط یکی از کارمندان مستقیماً تحویل مقامات مربوطه شد که خوشبختانه پاسخ نامه مذکور که در تاریخ 29 آوریل ارسال گردیده و در آن قول هوشیاری و حمایت بیشتری از سفارت و کارمندان آن داده شده است، به ضمیمه تقدیم می شود.
روز چهارشنبه 30 آوریل مطابق معمول یک نفر پلیس مسلح مقابل در ایستاده و مسئول نگهبانی و اطلاعات مسافران نیز مشغول انجام وظیفه بود. اینجانب نیز مطابق معمول در محل کارخود مشغول بودم. حدود ساعت 11:30 صدای شلیک گلوله از طبقه هم کف را شنیده و گویا تلاش اینجانب جهت اطلاع بیشتر پلیس و گریز از واقعه مؤثر واقع نشده و تروریست ها در مقابل اتاق اینجانب حاضر می شوند. البته هنوز کاملاً خود نمی دانم که چه اتفاقی در اتاق اینجانب رخ داده که حداقل تا آخر شب روز چهارشنبه که تا با مقام وزیر خارجه صحبت تلفنی کردم، بیهوش بودم.
تروریست ها که پس از پیاده شدن از اتومبیل مترصد شده و به مقابل سفارت می آیند. وقتی که یکی از مراجعین سفارت در حال خارج شدن بوده است، به محض خروج و بازشدن در یکی از تروریست ها از فرصت استفاده کرده و از بسته شدن مجدد در جلوگیری کرده و اولین گلوله را شلیک می کند که با شلیک شیشه در ورودی و پاشیدن آن بر روی پلیس و شلیک گلوله ای دیگر، مسئول اطلاعات را به تسلیم واداشته و وارد ساختمان می شوند.
تعداد تروریست ها به مشاهده شخصی شش نفر بوده که زبان اصلی آنها عربی بوده و غالباً به فارسی نیز به راحتی صحبت می کردند. اگر چه دو نفر از آنها به سختی می توانستند به فارسی صحبت کنند. رهبر گروه دارای یک مسلسل یوزی، یک کلت کمری، معاون و مشاور رهبر گروه دارای یک مسلسل یوزی و سه نفر دیگر دارای یک کلت هفت تیر و دو نفرشان مسلح به نارنجک دستی و یک نفر نیز دارای رولور (شش تیر) و یک نارنجک دستی.
خواسته اصلی گروه، آزادی 91 نفر از زندانیان اعضای "سازمان سیاسی خلق عرب در عربستان" (خوزستان) بود که البته پس از تبلیغات انجام شده، خواسته بعدی و نهایی ایشان مذاکره با سفرای عرب (الجزایر- اردن- عراق) بیشتر برای آزادی بی قید و شرط خودشان با همراه بردن گروگان ها به کشور دیگر (که یقیناً عراق) بود.
روز پنجشنبه به گروه پیشنهاد کردم که می توانند مرا تا لحظه آخر همراه داشته، در لندن یا در هر کجای دیگر بکشند و کلیه گروگان ها را که برای‎شان و به قول خودشان علی السویه بوده است، آزاد کنند که جز شلیک یک گلوله به سقف (به طرف اینجانب) پاسخی شنیده نشد. همانطوری که اشاره شد، از روز سوم گروگان‎گیری اهم فعالیت و امید گروه ، رهایی خودشان از معرکه بود که دولت و پلیس انگلیس به این امر تمایل نشان نمی داد و نداد و مذاکره با سفرای عرب نیز که گویا در این رابطه برقرار می شد، عملی نشد.
هیچ کدام از گروگان ها خواسته اول گروه را منطقی ندانسته و تسلیم آن نشدند. یأس گروه از برآورده نشدن خواسته های خود موجب شد که به ما (گروگان ها) فشار آورند که خود کاری برای خودمان بکنیم و ما در این رابطه، سه اطلاعیه به فارسی و انگلیسی که در دست پلیس اسکاتلندیار موجود است، صادر کردیم. در هر سه مورد، قبل از عنوان کردن هر مطلبی نوشته شد که برای این که امپریالیسم جهانی به سرکردگی امریکا (البته به کلمه امریکا حساسیت نشان داده و خواستند حذف کنیم که در دو بیانیه اولی حذف و در بیانیه سومی قید شد) از وضعیت ما گروگان‎ها برای بیشتر مقاصد شوم خود بهره برداری و تبلیغات کند، چند نکته را یادآور شدیم که ما جاسوس نبوده و خیانتی را مرتکب نشده ایم و گروه تا این لحظه با ما رفتار خوبی داشته و خواسته آنها قابل رسیدگی است.
البته قبلاً ضمن صحبت و بحث با گروه متذکر شده بودیم که در جریان انقلاب تعداد زیادی از افراد سلاح به دست آوردند و در مواردی، چند برابر بیشتر مقاصد خود اقدام به گروگان گیری از استاندار و شهردار و وزیر و نماینده و غیره کردند که بالطبع شورای انقلاب و دولت هرگز نمی توانست در برابر این گونه رفتار تسلیم شده و پاسخ مثبت بدهد. لذا برای آن‎ها، اینجانب روشن کردم که امکان تسلیم دولت جمهوری اسلامی در مقابل خواست آنها با این روش مسلحانه و گروگان ها وجود ندارد. در واقع، آب پاکی روی دست‎شان ریخته شده و خود گروه نیز کم و بیش به واقعیت امر مذکور واقف شده بودند (و یا بودند). لذا همانطوری که رهبر رفت، پس از تبلیغات انجام شده آنچه مراد گروه بود، رهایی از مهلکه ای بود که خود به وجود آورده بودند. تا ظهر شنبه، گروه ممانعتی از برقراری نماز جماعت ما نمی کردند اما پس از برگزاری نماز جماعت روز شنبه و منقلب شدن حتی دو نفر از تروریست ها و تقویت روحیه گروگان ها، رهبر گروه برگزاری نماز جماعت را ممنوع اعلام کرد.
تا روز شنبه، گفت وگو های بسیاری انجام گرفته بود و گروه مسلح آرمان ها و تبلیغات خود را برای ما بیان داشته بودند؛ سخن از عربستان (خوزستان) و آزادی و خودمختاری خلق عرب و... و نارضایتی از مسئولان امور به ویژه استاندار قبلی و تنی چند از روحانیون و غیره.
روز شنبه عصر پس از اجازه گروه و اسکورت گروه که اینجانب به دستشویی رفته، مشاهده کردم که گروه شعارهای فراوانی به دیوارهای سفارت نوشته اند، شعارها علیه مقامات مملکتی و برخی از روحانیون آغاز شده بود که در دو مورد شعار علیه رهبر انقلاب امام خمینی مشاهده کردم. با مشاهده این صحنه به عنوان نماینده ملت ایران در لندن و در خانه ملت مسلمان و قهرمان ایران سخت منقلب شده و اولین اعتراض را به سه نفر از اعضای گروه در مقابل دستشویی و راهرو و در ورودی اتاق محبسه گروگان ها اعلام کردم که کار ناشایستی کرده و توهین به رهبر امت مسلمان جهان کرده اند که با ادعای گاه به گاه مسلمانی خود تناقض دارد.
سه نفر مذکور اعتراض را پذیرفته و گفتند که اشتباه شده و قرار شد که از رهبر گروه سؤال شود. به اتاق وارد شده و موضوع را مطرح کردم و به همراهان اعلام کردم که اگر در مقابل استناد و توهین گروه به فلان استاندار و فلان حاکم شرع سکوت کردیم، در مقابل توهین به رهبر انقلاب در خانه ملت ایران سکوت را سزاوار نمی دانم و لذا برخاسته و رهبر گروه را خواستم که اعتراض خود را اعلان کنم. در این هنگام شهید لواسانی با صدای بلند به حمایت از نظر اینجانب برخاست و ضمن محکوم کردن عمل گروه، آنان را دشمنان امت اسلام نامید که بالطبع موجب برانگیخته شدن رهبر به ویژه معاون و مشاور نامبرده (فیض) و حمله آنها بامسلسل به اتاق شد که با میانجی‎گری تنی چند از گروگان ها به ویژه انگلیسی ها و شخص عرب زبان سوری (مصطفی) موضوع خاتمه یافت و مجدداً سکوت همه جا را فرا گرفت.
در این هنگام فیض وارد شده و روی دیوار اتاق مقابل شعار توهین آمیزی علیه امام می نویسد که فقط شهید لواسانی و بنده به هم نگاه کرده و تبسم می کنیم که گروه دانست که ما از نظر ایدئولوژیکی تسلیم نشده ایم و نخواهیم شد و بنده به گروگان های همراه اعلام کردم که این نوشته اخیر شعار پیروزی ما و نابودی دشمن است.
از این لحظه تا بعد از ظهر دوشنبه جز سکوت و وحشت چیزی مطرح نبود و گروه دو ساعت ضرب الاجل گذاشته و منتظر فرجی از بیرون (از وزارت خارجه و پلیس و خلاصه رهایی خود) بود. بعد از ظهر دوشنبه پس از گذشت ضرب الاجل، برادر لواسانی را به پائین احضار کردند. برادر لواسانی که تا حدی عربی می دانست، هنگام ترک اتاق گفت که گروه قصد تهدید دارد نه کشتن و لذا پس از چند دقیقه صدای شلیک سه تیر از طبقه اول به گوش رسید که تقریباً اکثراً اعتقاد داشتند، به هوا شلیک شده است.

رهبر گروه به اتاق آمد و گفت تا 45 دقیقه دیگر اگر پاسخی از دولت انگلیس مبنی بر آمادگی و زمان مذاکره با شورای عرب تعیین نشود، نفر دوم را خواهیم کشت. در این موقع یکی از انگلیسی ها گفت اگر واقعاً کشتید، هدف تان را که برای خودتان مقدس است، خراب کردید که رهبر گروه گفت بله که کشتیم و رادیو اعلان خواهد کرد. سپس به یکی از گروگان ها به نام ریس که از کارکنان بود، گفت بیا پائین و به پلیس و خبرنگار بی.بی.سی بگو که ما یکی را کشتیم و نفر بعدی را تا 45 دقیقه دیگر اگر پاسخ نگویند، خواهیم کشت. او نیز پائین رفت و اعلام کرد. اما اخبار که شروع شد، مطلبی در مورد کشته شدن یک نفر بیرون انتقال داده شدیم که البته بنده را با صورت خون آلود و با یک پا کشان کشان و به صورت پرتاب کنان به بیرون انداختند. شهید صمدزاده تصور می کنم هم‎زمان با اصابت اولین تیر به من مورد اصابت گلوله دشمن (تروریست ها) قرار گرفته بود که احتمالاً به خاطر خون ریزی و ضعف نامبرده و نرساندن به موقع به بیمارستان به شهادت رسید که در نتیجه، در واقعه سفارت دو نفر شهید شدند (لواسانی و صمدزاده) و دو نفر مجروح احمد دادگر و اینجانب که به بیمارستان انتقال داده شده بودیم.

آنچه که برای اینجانب مسلم شده بود، گروه بعثی بوده و به حمایت دولت عراق با همکاری سفیر عراق در لندن طرح توطئه و اقدام به گروگان گرفتن اعضای سفارت کرده بود. بعثی بودن تروریست ها از اوان شروع گروگان گیری مشخص شده بود. روز سوم (جمعه) یکی از اعضای گروه خطاب به من گفت خوب مصاحبه کرده و در تلویزیون صحبت می کنی، در پاسخ اینجانب کی و کجا و چه موضوعی (و با توجه به این که نامبرده اصولاً انگلیسی بلد نبوده) نامبرده اشاره کرد وقتی که گفتی دست امپریالیستی امریکاست که از آستین صدام حسین بیرون می آید و در مقابل سؤالات بعدی اینجانب این که در کجا مشاهده نموده است چیزی نگفت و احتمالاً نوار مصاحبه را در جایی برایش نشان داده بودند. همچنین در بحثی که رهبر گروه می کرد و انتقاد از حکومت ایران و کشتار و زندانی نمودن خلق بی گناه کرد و عرب و غیره سؤال شد که جرم 61 نفر زندانی شما چیست، پاسخ داد بی گناه هستند و جرمشان وطن پرستی است و خواستن آزادی و خود مختاری عربستان (خوزستان) و در مقابل سؤال بعدی اینجانب حداقل اتهام و برچسبی که دولت به آنها زده است چه بوده است که پاسخ گفت برچسب بعثی که دیگر تقریباً بطور کامل برای بنده بویژه با تأکیدی که بر حضور سفیر عراق داشته مشخص شد که گروه از عمال کم بهای بعث آن رژیم سرسپرده و عامل امریکا است.
در هر حال موضوع ولواینکه دولت انگلیس اگر اتفاق خونینی رخ نمی داد، بی تمایل نبود که ادامه یابد، اگر چه گروه نجات می توانستند لااقل دو نفر دیگر از تروریست ها را زنده دستگیر کنند.

الحاقات
اندازه :108 کیلوبایت
عرض : 404
ارتفاع : 248
اندازه :42 کیلوبایت
عرض : 274
ارتفاع : 204
اندازه :44 کیلوبایت
عرض : 274
ارتفاع : 204
اندازه :131 کیلوبایت
عرض : 404
ارتفاع : 402
اندازه :143 کیلوبایت
عرض : 354
ارتفاع : 507
اندازه :182 کیلوبایت
عرض : 554
ارتفاع : 365
اندازه :96 کیلوبایت
عرض : 244
ارتفاع : 409

+ نوشته شـــده در دوشنبه 90/10/5ساعــت 7:44 صبح تــوسط عباس | نظر