سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نامه ای به قوه رفسنجانیّه!

 بسمه تعالی

سلام آقای قوه قضاییه! که همیشه دامنتان پر بوده از عدالت و انصاف و عدل و داد ! همان قوه ای که چشم مظلومان بدان دوخته شده است. اصلا بیخود دوخته شده است. مگر قوه قضاییه کمیته امداد امام خمینی است که چشمتان را بدان دوخته اید. قوه قضاییه محل اجرای حکم است. نِی نِی! اشتباه گفتم. قوه قضاییه محل اجرای حکم نیست. محل اجرای حکم، باغ پسته است. 6 ماه حبس در باغ پسته و 5 سال محرومیت از سخنرانی در مجمع تشخیص منفعت خانواده!

آقای قوه قضاییه از شما ممنونم که اینقدر عادلانه حکم صادر می کنید. آقای قوه قضاییه اجازه بدهید حرف دلم را به شما بزنم. من از بچگی شما را دوست داشتم. یادم می آید وقتی بچه های هم سن و سالم با اسباب بازی هایشان بازی می کردند من با ترازوی مغازه پدربزرگم که نشانه عدالت شما بود بازی می کردم. البته از وقتی یکی از سنگ های ترازو روی پایم افتاد کمی از شما دلخور شدم اما هنوز هم شما را دوست دارم. از صمیم قلب. همیشه مادرم وقتی می خواست مرا بر سر دو راهی قرار دهد از من می پرسید من را بیشتر دوست داری یا عمو قوه قضاییه را؟!!! و من هم بی هیچ درنگی در حالیکه اشک در چشمانم حلقه می زد می گفتم عمو را.

من نمی فهمم چرا اینقدر پشت سر شما حرف است. این آدم ها آنقدر نمی فهمند که عمو اگر حرفی بزند حرفش حرف است. مو لای درز حرف اش نمی رود. وقتی می گوید 6 ماه یعنی 6 ماه. حالا شما چه کاره ای که می گویی 6 ماه کم است؟ درست است که باغ پسته محل اجرای حکم است اما طبق آخرین خبری که از باغ دارم هنوز استخر سرپوشیده باغ پسته نیمه کاره است. تو میدانی اگر «ف.ه» 6 ماه استخر و سونا و جکوزی نرود چه فاجعه ای به بار می آید؟ آنوقت بالای گود نشسته ای می گویی لنگش کن؟ «تو مو میبینی و عمو پیچش مو، تو ابرو، عمو اشارت های ابرو». مرد حسابی عمو کارش درست است. اگر می گوید 5 سال معاف از فعالیت های سیاسی یعنی اجازه سخنرانی در باب «حکومت های مردم سالار» در دفتر پدرش را هم ندارد. حتی اجازه ندارد از خیابان ولیعصر لباس بخرد و در فلافلی های کارگر جنوبی فلافل بخورد. آنوقت باز هم دهان باز می کنی و می گویی کم است بی انصاف؟

امروز صبح که در صف نانوایی بودم پیرمردی که مشخص بود یک دهم عمو هم از سیاست سر در نمی آورد مشغول بر هم زدن جو جامعه بود و به پشت سری اش می گفت: «اینها دستشان در یک کاسه است. کی باور می کنه حتی یک روز بره زندان. چه برسه به 6 ماه» می خواهم از این تریبون استفاده کنم و به آن پیرمرد بی بصیرت! بگویم، تو هنوز عموی من را نمی شناسی. عمو من خیلی عادل تر از این حرفهاست. باور نداری؟ کافی است یک سر به دادگاهها بزنی. عموی من جلوی در ایستاده و هر کس که کارش تمام شده است و در حال خروج از دادگاههاست عمو قوه قضاییه را در آغوش می گیرد و بسیار بسیار از او راضی هستند.

عمو قوه قضاییه، حداد عادل هم اشتباه می کند. او هم چون نام خانوادگی اش عادل است فکر می کند عادل است. آن یکی عادل هم که خودش را سرویس کرده و هر هفته در 90 جیغ و داد میزند که آآآآآآآآآی مردم من عادلم، هم باید جلوی شما لنگ بیاندازد. اما عدالت تو کجا و حداد عادل و عادل 90 کجا. خداوکیلی کسی که نام سردار سازندگی را از کتاب های تاریخ حذف می کند و ایضا کسی که نان 4 تا زحمتکش دلال را در فوتبال آجر می کند،می تواند عادل باشد؟ عادل شمایی که برایت فرقی نمی کند مجرم فرزند چه کسی باشد؟ برایت فرقی نمی کند پدرش سردار سازندگی است یا سرباز جنگ نرم؟ برای تو سردار و سرباز فرقی ندارد. این را همه می دانند. اگر هر کس دیگه هم به جای «ف.ه» بود حتما! به همین حکم محکوم می شد.

عمو قوه قضاییه! درست است که شما را خیلی دوست دارم، درست است که از بچگی اگر ترازوی مغازه پدربزرگم زیر بالشتم نبود خوابم نمیبرد، درست است که بین تو مادرم همیشه تو ارجح بودی، درست است که تو را حتی از بستنی قیفی های عباس آقای سر کوچه هم بیشتر دوست می داشتم و می دارم اما ای کاش صدور این حکم را موکول می گردی به بعد از انتخابات! در انتخابات پیش رو جای خالی آقای منفعت خانواده خیلی خالیست. پسرش که آن طرف رفته به ویلاهای پدرش! نه ببخشید به واحد دانشگاه آزاد اسلامی! در لندن سر بزند، دخترش را هم که شما اجباری کردید داخل گونی و به باغ های پسته پدر فرستادین. حال ما ماندیم و یک انتخابات و یک آقای منفعت خانواده دست خالی!!!

 


برچسب‌ها: قوه قضاییهفائزه رفسنجانیهاشمی رفسنجانی
|+| نوشته شده توسط آنتی جلبک در چهارشنبه چهاردهم دی 1390 ساعت 16:47  | 47 مرگ بر منافق


+ نوشته شـــده در چهارشنبه 90/11/5ساعــت 7:41 صبح تــوسط عباس | نظر