زبان گویای آقای هاشمی رفسنجانی زبانزد همگان و به اندازه شمشیر زبیر سیف الاسلام مشهور است. خطبههای روشنگرانه ایشان در نمازهای جمعه دهه 60 هنوز در بسیاری خاطره ها باقی است، تا آن حد که "سکوت" جناب ایشان نیز در حد خطابههای بیشمارشان همواره حامل پیام و سرشار از معانی بوده است. اما از آن زبان دشمن شکن وآن سکوت سرشار فعلاً فقط شهرتش باقی مانده و خصوصاً در دو سال اخیر آقای هاشمی اگرچه همچنان نطقها و نامههای غرا وسکوت های طولانی و معناداری داشته اما صاحبان خاطرات دلنشین دهه 60 را نه تنها به هیجان نیاورده که به لبخندهای عمیق و "یادش بهخیر"های سوزناک وادار کرده است. و البته بعضاً خاطرات تلخ دشمنان آن دوره ایشان را مرهم گذاشته است. شاید "نگرانیهای بهحقی که در جمع روحانیون و بزرگان حوزه علمیه" از همین تغییر به وجود آمده، موجب شد که دهها مجتهد طراز اول کشور فارغ از تعارف او را از ریاست خبرگان برکنار کنند و در حالی که رئیس قبلی مجلس بیش از 20 سال و تا پایان عمر، اعتماد روحانیت و خبرگان حوزه را حفظ کرد، هاشمی رفسنجانی محترمانه و البته قاطعانه عزل شد شاید تا نتواند خود را نماینده مطلق نگرانی های روحانیون و بزرگان حوزه معرفی کند و هر آنچه را که می خواهد، در حمایت از عملکرد و رویکردهای اطرافیان و هواداران خود بیان کند، الزاماً به کانون معرفت شیعی منتسب سازد. شاید این نهاد بزگ حوزوی خوش نمی داشت که خود را در کنار کسانی که در خیابان های لس آنجلس یا پیاده روهای واشنگتن برای بعضی مواضع آقای هاشمی رفسنجانی هورا می کشیدند، هوادار او ببیند و شأن و جایگاه روحانیت شیعه را بسیار فراتر از آن می دید که روزه خواران رمضان و حرمت شکنان عاشورا، علم حمایت از رئیس مجلس خبرگان بلند کنند و همزمان شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه و درود بر هاشمی سر دهند. شاید هم خبرگان ملت دریافته بودند که "مردم خواستار تحقق همه انتظاراتشان از نظام هستند." و شاید دقیقاً می دیدند که "به سؤالات و شبهات جدی که مطرح است، باید پاسخ های مستدل، صریح و روشن داد." و برای مردم چه پاسخی صریح تر وروشن تر از عزل آقای هاشمی رفسنجانی از جایگاهی که حرمتش را روزه داران قدس و عزاداران عا شورا بسی بیشتر از دیگران پاس می دارند. شاید خبرگان ملت هم می خواستند تاکید کنند: "آنچه باعث بروز مشکلات شده قانون اساسی و نظام نیست بلکه حاکم کردن سلایق فردی بر قانون و سیستم حکومتی و نیز خارج ساختن مسئولیت ها و عملکردها از حوزه نظارت های قانونی است." و اگر نظامی نتواند پرونده سنگین یک آقازاده را بعد از دو سال به دادگاه ببرد و کسانی در نظام باشند که با ویزای سفارت روباه پیر بتوانند وی را از دسترس نظارت قانونی خارج کنند و هیچ بازخوردی هم از خبرگان نظام نگیرند که... شاید خبرگان ملت هم می خواستند تاکید کنند که "هیچگاه تک صدایی و انحصارگرایی جوابگوی اداره کشور نبوده و نخواهد بود" وگرنه خاطرات دوران شیرین چند صدایی! وتکثر! در دوره مشهور به سازندگی موجب نمی شد که نماد و سمبل آن دوره؛ ابتدا در دومین بار کاندیداتوری ریاست جمهوری (در سال 72) به کمترین رأی رؤسای جمهور 33 سال گذشته ایران دست یابد و سپس در اکثر انتخابات های بعدی با "نه" بزرگ اکثریت ملت مواجه شود و در انتخابات مجلسی که دوستان فعلی وی برگزار کردند، در 30 نفر اول فهرست تهران به زور و در دقیقه نود جایی پیدا کند و اعلام حمایتش از هر کاندیدایی به روگردانی اکثریت ملت از وی بیانجامد! و... علمای ملت و بزرگان حوزه نمی توانستند بگذارند حرمت دروغگویی شکسته شود و کسانی در کسوت خیرخواهی!؛ بزرگترین دروغهای تاریخ ایران را بگویند و با متهم کردن فقهای شورای نگهبان به خیانت، آرای 25 میلیون ایرانی را دروغ خوانده و برای خاکستر کردنش، هولوکاست مغز پسته ای راه بیاندازند. شاید خبرگان می خواستند دوباره تاکید کنند که "هدف اساسی تأسیس حکومت اسلامی، تحقق عدالت، آزادی و حاکمیت مردم بر سر نوشت خویش و اجرای شریعت، احکام و اخلاقیات اسلامی است." و نمی توان از یک سو مایه امید جبهه روزهخواران رمضان و حرمت شکنان عاشورا بود و از دیگر سو، دم از دغدغه اجرای شریعت! زد. از یکسو، با منادیان ابطال انتخابات و تضییع رأی جمهور مردم با سخن یا سکوت همراه شد و از دیگر سو، دم از آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش زد. از یکسو شرم آورترین رفتارهای غیر اخلاقی را در هواداران جبهه خود به نظاره نشست و از دیگر سو، از اجرای احکام واخلاقیات اسلامی داد سخن داد. خبرگان ملت لااقل به اندازه آقای هاشمی رفسنجانی دغدغه دارند که "اگر قبح تجسس، زورگویی، اهانت، بی بند و باری و دروغ شکسته شود، دیگر جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و جوانان باقی نمی ماند." و چون این دغدغه را دارند، نمی توانند تحمل کنند زورگویی مشتی اشراف نو کیسه و بی هویت را که آمده بودند تا تمام اسلامیت و جمهوریت نظام را یک جا ببلعند و چون قدرت های استکباری از تل آویو تا لندن تا واشنگتن را پشتیبان خویش می دیدند، فکر می کردند زورشان بر این ملت بی پناه و مظلوم خواهد چربید. خبرگان می دانند که اگر چنین می شد، قبح زورگویی در جامعه دینی و نظام اسلامی آنچنان می شکست که دیگر "جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و جوانان باقی نمی ماند." آنها همچنین نمیتوانستند تحمل کنند شکسته شدن قبح اهانت را توسط هنجارشکنان بی منطقی که حرمت هیچ کس را نگه نداشتند و پی در پی اهانت های خود را نثار میلیونها ایرانی، رئیس جمهور منتخبشان و مرجع تقلید و رهبرشان و در نهایت امام و مولای شهیدشان کردند، چرا که به خواست و اهواء آنها گردن ننهاده بودند و کسانی از میان منافقان امت در بوق های بیبیسی و سیانان آنها را خداجو و مؤمن می نامیدند! و کسانی دیگر از لزوم قانع کردنشان لابد با ابطال انتخابات و گردن نهادن به باج خواهی این متفرعنان خود شیفته سخن می گفتند. بزرگترین قانون شکنیها و عظیم ترین بهتانها و بر هم زدن همه قواعد و معیارها را دیدند و دم بر نیاوردند و یا با سکوت و سخن خویش به حمایتشان برخاستند و اکنون چنان سنگ قانونگرایی را به سینه میزنند که اگر کسی سابقه درخشان! و ممتازشان در فتنه 88 را نداند، گویی با ملتزمترینها به قانون و نگرانترینها از قانونشکنی طرف است. و از حاکم کردن سلایق فردی بر قانون! که در فتنه 88 هیچ مصداقی نداشت! سخن می گویند انگار با ملتی بی حافظه و خبرگانی فراموشکار روبرویند. شاید خبرگان هم دغدغه با آقای رفسنجانی از خود می پرسند: اگر آنهایی که بهتان عظیم تقلب را بر سر نیزه کردند و نشان دادند که تار و پود وجودشان از دروغ و توهم بافته شده است، این امکان را پیدا می کردند که با زور زر و حربه تزویر بر صدق و صفای دهها میلیون ایرانی مظلوم فائق آیند، چه بر سر نظام اسلامی می آمد و آیا دیگر جایی برای دفاع از اسلام در میان مردم و جوانان باقی می ماند؟ آیا اگر اشرافیت متفرعن و از خود راضی و تحقیر کنندهی توده مردم می توانست ولی فقیه را به وتوی جمهوریت و لگدمال کردن مردم سالاری مجبورسازد؛ دیگر حنای اسلامیت نظام برای اقشار مختلف ملت به خصوص جوانان رنگی می داشت؟ آیا اگر مؤتلفان موساد و سیا می توانستند با فشار وحشیانه و بی منطق خود ولی امر مسلمین را وادار کنند که "رضاء العامه" را به "سخط خاصه" بفروشد و در برابر "کظّه ظالم" و "سغب مظلوم" مانند بسیاری مدعیان وقیح؛ سکوت خائنانه پیشه کند، ترجیح نمیداد که حبل حکومت را بر غاربش بیفکند و خار در چشم و استخوان در گلو خانه نشینی پیشه کند؟ اما دیگر آن دوران گذشته است. 1400 سال تاریخ؛ شیعیان را آنقدر آب دیده ساخته است که جنگ روانی فتنه گران هر چند هم موجه و معنون و مدعی و خوش سابقه باشند، دست آنها را از دامن مکتب اهل بیت علیهم السلام که مکتب دفاع از حقوق عامه و در هم کوبنده اشراف است، کوتاه نکند. آقای هاشمی رفسنجانی باید بسیار خوشحال باشد که هنوز در این کشور و نظام، علما و روحانیون و بزرگانی هستند که نمی گذارند پرچم خونین تشیع با فتنه خواص فروافتد و حق این مردم مظلوم و توده پابرهنه، بازیچه انحصارطلبان فتنهگری شود که جمهوریت نظام را باور نکرده اند و آن را تا جایی به رسمیت می شناسند که در آستان کبریای آنان زانو زند و اهوا و اوهام آنان را گردن بگذارد. * جملاتی که در این یادداشت برجسته شده است، عیناً برگرفته از سخنان آقای هاشمی در دیدار هفتهی گذشته با جمعی از روحانیون شهر قم است.
نگرانیهای بهحق ملتی که آلزایمر ندارد
بسمه تعالی
وحید جلیلی
هفته گذشته دو سخنرانی از آقای هاشمی رفسنجانی در سایت ها وخبر گزاری ها نقل شد که تا کنون مورد تکذیب قرار نگرفته و می شود اطمینان داشت که فرمایشات منقول اختصاص به اندیشه نافذ و زبان گویای خود ایشان داشته و تحریف وشایعه ای در کار نبوده است.