بسمه تعالی
تلاش برای بازگرداندن هاشمی 78 ساله به کرسی ریاست جمهوری
صحنه انتخابات ریاست جمهوری فرض دیگری ندارد؛
قطعیت کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی؟
محمد سعید ذاکری: هفته گذشته پس از ماهها تحلیلهای در گوشی و سر بسته، یک روزنامه نزدیک به خانواده آقای هاشمی رفسنجانی با لحنی التماس گونه از وی خواست که با توجه به اینکه او را منجی ملی میداند! وارد صحنه شده و آشفته بازار پدید آمده را با ید قدرت موساییاش ساماندهی نماید.در روزنامه یاد شده البته ماجرای «حضور» وی در صحنه انتخابات به صورت سؤالی مطرح شده بود که شاید هدف از آن سنجش افکار عمومی نسبت به اصل این گزاره بود.
تحلیل ذیل هم اما سعی دارد فارغ از اهداف پشت صحنه، نفس احتمال حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات را بشکافد. در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:
1 - آنانکه شخصیت هاشمی رفسنجانی را میشناسند به خوبی میدانند که وی در طول سالیان متمادی و به مناسبت هر انتخابات ، پای ثابت تمامی انتخابات بوده و همواره یا خود در یک سوی رای گیری به طور مستقیم دخیل بوده و یا آنکه ظرفیت خود را برای رای آوری جریان منتسب به خود بسیج نموده است. اینکه وی تا چد حد موفق به برداشت از سفره انتخابات شده ، در چه مراحلی موفق و در چه مقاطعی شکست خورده از حوصله این مقال خارج است اما فیالجمله نمیتوان انتخاباتی را یافت که ردپای هاشمی در آن هویدا نباشد. او در چهار دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری (اول تا چهارم) همواره خود به عنوان کاندیدا حضور داشته است. در سه دوره از انتخابات ریاست جمهوری (پنجم، ششم، نهم) و چهار دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی (اول، دوم، سوم و ششم) نیز مستقیما کاندیدا بوده است.همچنین فرزندان او از جمله فائزه هاشمی رفسنجانی و حزب موسوم به کارگزاران سازندگی در پنج دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی سه دوره انتخابات شورای شهر (اول تا سوم) و چهار دوره انتخابات ریاست جمهوری (هفتم،هشتم، نهم و دهم) به طور مستقیم حضور داشته و وی از آنان حمایت میکرده است.به جز موارد ذکر شده تنها دورههای ریاست جمهوری سوم و چهارم را می توان نام برد که وی به طور مستقیم حضور نداشته اما در تحمیل میرحسین موسوی به رییس جمهور وقت، نقش مستقیم ایفا نموده و از این طریق اهداف خود را به پیش برده است.بنابراین نمیتوان - براساس عقل و تجربه - هاشمی رفسنجانی را منفکّ از انتخابات آینده یازدهم ریاست جمهوری برشمرد و به یقین میتوان گفت که او در این انتخابات نیز یک پای مستقیم انتخابات خواهد بود.اما بهتر است نگاهی دقیقتر به انتخابات ریاست جمهوری بیافکنیم: میدانیم که در طول 10 دوره انتخابات ریاست جمهوری ، سوای دو دوره (بنیصدر و رجایی) مابقی ادوار به صورت کامل به پایان رسیده است. 2 دوره ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای بدلیل شرایط خاص جنگ در داخل کشور، نخست وزیر که قاعدتا میبایست در زیر نظر رییس جمهور فعالیت نماید مرجع ارائه گزارشهای خود را رییس مجلس وقت - هاشمی رفسنجانی - قرار داده بود و این علاوه بر اسناد و شواهد متقن تاریخی، حتی در خاطرات هاشمی رفسنجانی نیز نمود بارزی دارد.هاشمی رفسنجانی اما سپس در دورههای پنجم و ششم ولو با رای حداقلی توانست کرسی ریاست جمهوری را از آن خود کند. او همچنین در پایان دو دولت خود و وقتی اجرای سیاستهایش در جامعه را به بن بست رسیده دید، محمد خاتمی را به عنوان کاندیدای انتخابات مورد حمایت قرار داد. چنانچه آخرین نماز جمعه هاشمی و مطرح کردن بحث احتمال تقلب در انتخابات دوم خرداد از سوی وی نماد بارز این جمعیت تلقی شد. از اینرو بود که آقای رفسنجانی ولو خود در دولت خاتمی حاضر نبود اما سیاستهایش توسط خاتمی و سایر وزرا به خوبی اجرا میشد. اما پس از دولت خاتمی، هاشمی دریافت که مجال موجود، برای فرستادن نیرویی همچون خاتمی به صحنه مهیا نیست و از آنروست که خود میبایست وارد صحنه میشد. او گمان نمیکرد که در سال 84 از احمدینژاد شکست سختی بخورد اما با 4 سال تلاش و سیاه نمایی مداوم، در سال 88 با بسیج امکانات میرحسین موسوی را به صحنه فرا خواند و تا آخرین لحظه - حتی تاکنون - دست از حمایت از وی برنداشته است.چنین است که نمیتوان حضور دایمی هاشمی رفسنجانی در انتخابات را منکر شد.
2 - تمام سعی و تلاش هاشمی رفسنجانی در سال 84 عدم رای آوری جریان منتقد او تحت عنوان جریان سوم تیر و با نامزدی احمدینژاد متمرکز بود. شکست سخت هاشمی رفسنجانی 2005 از احمدینژاد در سال 84 ، تمام تلاش جریان منتسب به وی را بر آن داشت تا رای آوری احمدینژاد را براساس تقلب و دستکاری در آرای عمومی معرفی کرده و از اساس، این انتخابات را مخدوش معرفی نمایند. از اینرو بود که انتخابات 84 هیچگاه در تحلیل جریان هاشمی به رسمیت شناخته نشد و تمامی تحلیلها بر اشتباهی شدن این انتخابات! تجمیع یافت. اما با شکست سنگین دیگر هاشمی رفسنجانی از احمدینژاد در سال 88، وی تلاش داشت تا کل پدیده احمدینژاد را فارغ از جریان سوم تیر «اتفاقی» معرفی کرده، او را متقلب نامیده و پیروزیاش را نیز تصادفی و یکبار برای همیشه قلمداد نماید.
از اینروست که هاشمی هماکنون نیز در صدد جااندازی این انگاره است که اتفاق هشت ساله دوره احمدینژاد، به هر قیمت نباید تکرار شود. او ولو حاضر شود که علیرغم کهولت شدید سن در 80 سالگی بخت شکست خود را بار دیگر بیازماید، تحمل نمیکند که صحنه رای گیری، بدون تأثیرگذاری او بر فضا مدیریت شده و طرفهای انتخاباتی بدون سایه او به رقابت بپردازند.از همین روست که او از ابتدای سال جاری برکثرت ملاقاتهای عمومی و رسانهای اش و نیز سخنان چند پهلو و گزنده در فضای رسانهای افزوده .بدین ترتیب است که میتوان نتیجه گرفت او به راحتی دست از سر انتخابات برنخواهد داشت. چرا که میداند در اینصورت جریان سوم تیر به راحتی برنده انتخابات آتی خواهد بود. او عزم خود را جزم نموده تا دولت احمدینژاد را یکبار برای همیشه و تکرار نشدنی معرفی نماید. از همین روست که نمیتوان حضور مستقیم رفسنجانی در انتخابات آتی را رد کرد.
3 - پس از رپرتاژ آگهی روزنامه منتسب به خانواده آقای رفسنجانی اما «جمهوری اسلامی» روزنامه دیگر حامی هاشمی، دست به تکذیب محض خبر حضور هاشمی در انتخابات زد. این از آن رو بود که طی دو روز ، فضای شدید منفی علیه هاشمی در جامعه شکل گرفت و بیم آن می رفت تا کل پروژه را به مخاطره افکند. در غیر اینصورت فضای« نه به هاشمی» حداقل از 10 ماه پیش از زمان برگزاری انتخابات کلید زده می شد که این دقیقا به ضرر جریان منتسب به هاشمی بود. از همین بابت هم بود که روزنامه مسیح مهاجری وارد صحنه شده تا پروژه را برای مدتی زیرزمینی سازد.اما اینکه تکذیب حضور هاشمی به جای دفتر مجمع تشخیص مصلحت از سوی روزنامه جمهوری اسلامی صورت پذیرفت به خوبی نشان میدهد قصد هاشمی «آمدن» در صحنه انتخابات یازدهم است.چراکه او اگر چنین قصدی نداشت، مجمع را به تکذیب خبر وا میداشت و نه یک روزنامه حامی خود را. چرا که بدیهی است در صورت تکذیب مجمع، وی دست خود را برای ورود به صحنه میبندد اما تکذیب خبر از سوی یک رسانه - که اقبالی نیز در افکار عمومی ندارد - چنین محدودیتی پدید نخواهد آورد .
اما این رفتار وی تداعی کنند رفتارهای سال 84 او در معطل نمودن فضای انتخاباتی با القای تردیدها در آمدن یا نیامدن وی بود. او بدین شیوه علاوه بر آنکه خود را در صدر اخبار مینشاند و تحولات درونی جبهه رقیب را به نفع خود مدیریت مینمود، تصمیم نهایی مبنی بر «آمدن» در صحنه را نیز تا لحظات آخر مخفی نگاه میداشت.از همین روست که گزینه «آمدن» رفسنجانی در انتخابات 92 همچنین محتملترین گزینه خواهد بود.
4 - هاشمی رفسنجانی قدرت بسیج در طیفهای مختلف از جامعه و حتی بیرون از کشور را دارد. او در صورت حضور در صحنه میتواند با ارائه پالسهایی به غرب حتی شاید برخی از تحریمهای غیرقانونی علیه ایران را برای مدتی به حالت تعلیق در آورد تا وجهه مثبتی در افکار عمومی برایش فراهم آید. او حتی میتواند با حکّام مرتجع و دیکتاتور عرب ارتباط برقرار کرده و رابطه فعلی را بهبود بخشد. از این طریق است که او در صحنه داخلی، ما به ازایی برای ادعاهای خود مبنی بر منجی گری در داخل یافته و هر آنچه غرب علیه ایران اعمال نموده - که ناشی از پیشرفتها، بیداری اسلامی و عصبانیت آنان از زنده شدن شعارهای انقلابی ، رشد و عدم تسلیم ما بوده - را ناشی از مدیریت ناصحیح دولت و نظام معرفی نماید.در صحنه داخلی نیز از جماعت فتنهگر تا سنتیهای اصولگرا و حتی بخشی از بدنه روحانیت تا گروهی از افراطیون متظاهر به حزباللهی میتواند به راحتی گرد او حلقه زده و ورژن هاشمی رفسنجانی 2013 را به نمایش بگذارند! هاشمی رفسنجانی این قدرت را نیز داراست که با ارائه پالسهای مثبت به رقبای انتخاباتی احتمالی، همه آنها را در قبال فلان پست وزارت یا معاونت به سمت خود جذب کرده و صحنهای بیبدیل از اجماع ملی بر روی خود را به نمایش بگذارد. او علیرغم تکیه گاهی اش برای فتنه گران سال 88 و شعارهای مردم در 9 دی علیه خود ، نگرانی عمده ای نیز نسبت به عدم تائی صلاحیت خود در شورای نگهبان نخواهد داشت و... از همین بابت است که میتوان به ضرس قاطع از هماکنون حضور وی در صحنه را اعلام نمود.
5 - اما به فرض هم که شخص هاشمی رفسنجانی در انتخابات 92 حاضر نشود، این گزینه نمیتواند به معنای عدم حضور هاشمی در صحنه تفسیر شود. به عبارت دیگر، وقتی اهتمام هاشمی به انتخابات را دریابیم، میفهمیم که او اگر مجالی برای حضور در صحنه و موفقیت یابد، به هیچ وجه حاضر نیست این موقعیت را از دست دهد. اما حتی اگر این مجال هم برای وی فراهم نشود، او صحنه را ترک نخواهد کرد و در اینصورت است که حلقههای مرتبط با خود، که هماهنگی بیشتری با سیاستهای وی دارند را وارد صحنه خواهد کرد. ناطق نوری، روحانی، محسن رضایی، حسن خمینی، قالیباف، عارف، ولایتی، علی لاریجانی، متکی، پورمحمدی و ..، در صورت عدم حضور شخص هاشمی، میتواند مورد حمایت وی قرار گرفته و لباس کاندیداتوری بپوشند .تجربهای که پیش از این توسط میرحسین موسوی، کروبی، رضایی، خاتمی و ناطق نوری در انتخابات مختلف تجربه شده است.از اینروست که حتی بر فرض این تحلیل نیز نمیتوان از حضور هاشمی در صحنه چشم پوشید.
6 - اینها همگی مبتنی بر تحلیلهایی است که صحنه انتخابات را پیش از روز رایگیری نمایان میسازد. حال وظیفه جریان سوم تیر به عنوان منتقدین اصلی سیاستهای جریان هاشمی رفسنجانی، بسیار سنگین و خطیر خواهد بود. بر این اساس تمامی حرکتها و رفتارهای جریان انقلابی و ارزشی بایستی با فرض حضور قطعی خود هاشمی و یا یکی از دستان او در انتخابات تنظیم شود. هم از اینروست که تصور انتخابات بدون هاشمی - شخص یا دست او - همان تصوری است که جریان رقیب میپسندد. بنابراین دلسوزان انقلاب اسلامی بایستی بدنبال افرادی در مجموعه نیروهای انقلابی باشند که از قدرت مقابله با شخص و یا تفکر هاشمی رفسنجانی برخوردار بوده و توان لازم در این مواجهه - نه فقط در ایام انتخابات که در کل زمان حضور در منصب خدمتگزاری - را دارا باشند.اما واقعیت آنست که گرچه جریان منتسب به آقای هاشمی، تمامی برنامهریزیها را برای حضور وی تدارک دیده، لکن بر خلاف این برنامهها، این مردم اند که در کشورمان، سرنوشت خود را خود تعیین میکنند.انتخابات سالهای 84 و 88 به خوبی نشان داد که علی رغم تمامی طراحیها، این ملتاند که پیروزی را رقم میزنند، هر چند عدهای آنرا نخواهند .